کتابخانه مهندسی Basu✨️ – Telegram
کتابخانه مهندسی Basu✨️
580 subscribers
156 photos
3 videos
13 files
109 links
📗📙📕 کتابخانه دانشکده مهندسی
Download Telegram
📝 دلنوشته_دانشجویی | شماره بیست و یکم
ساعت از نیمه شب گذشته بود و من هنوز به تو فکر می‌کردم که خواب چشمانم را امان نداد.
میدانی؛ در آن سوی پلک ها وقتی که سیاهی همه جا را تسخیر کرد، به دنیای دیگری روانه شدم، به خودم که آمدم در میان صحرایی غریب بودم، غنچه گلی تنها، که شاید فصل خوبی را برای باز شدن انتخاب نکرده بود، پاییز بود و باد گاهی آنقدر تند دشت را طی می‌کرد که گمان می‌کردم الان است که بوته را با خود بکند و من بیچاره شکوفا نشده دنیا را ترک کنم و گاهی هم خود را به نسیمی ملایم بدیل می‌کرد که مهرش مرا به رقص و شوق وا می‌داشت.
پاییز بود و سبزی دشت هر لحظه خود را به زردی نزدیک‌تر می‌نمود و بوته هم که تشنگی امانش را بریده بود جانی برای باز کردن آخرین غنچه خود در چنته نداشت!
چند ساعت بود که همه چیز آرام گرفته بود و من به پره های خشک شده در گودال پای بوته خیره شده بودم و مدام با خود فکر می‌کردم که آینده را چه خواهد شد و این چه سرنوشت شومی است که مرا در آغوش گرفته است؛ که باد دوباره شروع به وزیدن کرد، اینبار همه زورش را گذاشته بود تا همه چیز را یکسره کند، گویی حرف هایم را شنیده و لج کرده بود و هربار سیلی اش را محکم تر از قبلی به سینه کوه می‌کوبید؛ آخرین لحظات خاک نگاهم را پر کرده بود که چشمانم را بستم، همه چیز که آرام گرفت آنها را باز کردم اما دیگر از گل خبری نبود، بوی نم خاک اتاق را پر کرده بود و قطرات باران خود را به پنجره می‌کوبیدند؛ از خواب پریده بودم و بازهم به تو فکر می‌کردم ... !
                     
✍️علی
#پنج_شنبه_دلنواز
#دلنوشته_دانشجویی
https://news.1rj.ru/str/+iwEwERUIQGRkM2Fk
📚 گزارش هشتمین نشست حضوری از سلسله‌نشست‌های کتاب‌خوانی «به‌وقتِ کتاب»

هشتمین نشست از مجموعه‌ نشست‌های کتاب‌خوانی «به‌وقتِ کتاب» روز چهارشنبه، ۷ آبان‌ماه ۱۴۰۴ از ساعت ۱۲:۱۵ تا ۱۳:۳۰ در فضای صمیمی و آرام کتابخانه‌ی مهندسی برگزار شد. این نشست با حضور پرشور جمعی از دانشجویان رشته‌های مهندسی، اقتصاد، ادبیات، روان‌شناسی و علوم پایه برگزار گردید.

برنامه، با شعری دل‌انگیز و عاطفی شروع شد و مقدمه‌ای شاعرانه برای ساعتی پربار از گفت‌وگو و هم‌نشینی رقم خورد.

سپس، حاضران به معرفی و مرور مجموعه‌ای از آثار متنوع در حوزه‌ی ادبیات داستانی و نمایشی ایران و جهان و کتاب‌های روان‌شناسی و توسعه‌ی فردی پرداختند. گفت‌وگوها با صمیمیت دنبال شد و هر یک از شرکت‌کنندگان، از زاویه‌ی نگاه و تجربه شخصی خود، درباره‌ی تأثیر کتاب‌ها بر زیست ذهنی و روحی انسان سخن گفتند.

در ادامه نشست، با نظر اکثریت، کتاب «بهترین شکل ممکن» اثر مصطفی مستور به‌عنوان کتاب منتخب برای مطالعه و بررسی جمعی در جلسه آینده برگزیده شد. ضمن معرفی این کتاب، به جهان‌بینی انسانی در آثار مستور، لحن درونی و فلسفی او و پیوند میان معنا و روان در روایت‌هایش پرداخته شد.

همچنین پیشنهادهایی برای مطالعه‌ی آثار نویسندگان برجسته‌ی معاصر از جمله گلی ترقی، عباس معروفی، زویا پیرزاد و شهلا حائری مطرح شد. همچنین تعدادی از اعضا نیز پادکست‌هایی در حوزه‌های مرتبط معرفی کردند که مورد توجه سایر اعضا قرار گرفت.

در پایان، به رسم مهر و یادبود، به برگزیدگان طرح «بنویس، بخوانیم» هدیه‌هایی فرهنگی اهدا شد و نشست در میان لبخند و گفتگوهای دوستانه به پایان رسید؛ ساعتی ناب از هم‌نشینی اندیشه، ادبیات و دوستی که بار دیگر نشان داد «به‌وقتِ کتاب» فراتر از یک جلسه‌، جریانی زنده از هم‌فکری و رشد جمعی است.

📆 تاریخ برگزاری: چهارشنبه ۷ آبان ۱۴۰۴
🕰 زمان: ۱۲:۱۵ تا ۱۳:۳۰
📍 محل برگزاری: کتابخانه مهندسی
✍🏽ژاله
📚 اطلاعیه
سه عنوان کتاب دیگر که در تصویر مشاهده می‌کنید، امروز ۱۲ آبان ماه به کتابخانه مهندسی و قفسه‌ی به‌وقت کتاب افزوده شد.
📖 امیدواریم این کتاب‌ها همراه خوبی برای لحظه‌های مطالعه‌تان باشند 🌿
📝 دلنوشته_دانشجویی | شماره بیست و دوم
                     حفره‌ی عمیقی همه چیزم را می‌بلعید. جایی درست میان سینه‌ام، صدای بلندی با رگه‌هایی از خشم و ناامیدی ور ور می‌کرد و تلاش می‌کرد تار به تار موهایم را از من جدا کند. نه کوتاه کردن‌شان اثری بر دردِسر داشت و نه بلند بلند صحبت کردن، صدایش را خاموش می‌کرد. ترس و وحشتی بیش از حد از «جایی را برای پذیرفته شدن پیدا نکردن»، همدلی ای غیرعادی و غیرانسانی به من غالب کرده بود. همه‌ی آدم‌ها نیازمند عشق و محبت و دوستی بودند و من موظف برای محبت کردن و تعریفی از «خصومت شخصی» نداشتن… همه‌چیز بیش از حد نیازمند رنگ زدن بود و من، دست‌تنها، تنها به دنبال نابغه‌های مطرودی می‌گشتم که خود و صدای خشمگین و افسرده و فشرده و غمگینم را در آن‌ها می‌یافتم… هیچوقت «عشق»، با من در یک جمله معنی‌ای جز «محبتی از سر درک و همدلی» پیدا نکرد! هیچ‌گاه کسی برای من «آن عزیزکرده‌ی عاملِ مجنون شدن در شهر سوگواران» نشد و البته که من همان مجنون شهر سوگواران بودم با هزار هزار اشک نریخته و فریادِ سر نداده… اما عامل‌اش؟ نه! کسی نبود… دوست داشتم که باشد! که عمیقاً خودم را در جایی گم کنم و میان چشم‌هایِ یک «دیگری» بیابم؛ اما این اتفاق نیفتاد و بخت، روی خوشی نشانم نداد! شاید هم داد که اینجا می‌نویسم که «نداد!» که مجنونم نکرد و بالاخره، بعد از مدت‌ها در به درِ یک «دیگری» گردیدن، صدای خشمگین را خسته و ناله‌وار به گوشم رساند و صدای خودم میان نفس زدن‌هایم گم شد.
✍️مامان حریر
#سه_شنبه_دلنواز
#دلنوشته_دانشجویی
https://news.1rj.ru/str/+iwEwERUIQGRkM2Fk
🛑اطلاعیه:
با سلام و احترام،
به اطلاع می‌رساند طبق اعلام مسئولان دانشگاه، ساعات کاری در روزهای چهارشنبه تا ساعت ۱۲ ظهر می‌باشد.
📍 لازم به ذکر است با این حال جلسه کتابخوانی امروز در زمان مقرر ۱۲:۱۵تا۱۳:۳۰ برگزار می شود.
📝 دلنوشته_دانشجویی | شماره بیست و سوم

ممکن است یلدا نباشد...

شاید اصلا یلدا وجود نداشته باشد...
به‌ راستی، آیا یلدا بلندترین شب سال است؟
اگر نباشد چه؟
شاید برای کسی، هر شب یلدا باشد و برای دیگری، یلدا چند بار در سال تکرار شود.
و شاید هم هیچ‌ وقت، شب یلدایی در کار نباشد.

بلندترین روز سال، آن روزی‌ است که منتظر یک خبر خوشی.
یا روزی که چشم‌ به‌ راه عزیزی هستی تا از اتاق عمل بیرون بیاید.
شاید هم روزی‌ است که مسافری داری و ثانیه‌ ها را می‌ شماری تا برسد...

تیک‌ تیک...
تیک‌ تیک...

نه، انگار این ساعت لعنتی قصد جلو رفتن ندارد.
شاید خراب شده؟ بگذار دقیق‌ تر چک کنم.
نه، مشکلی ندارد
سالمِ سالم است، مثل روز اولش.

پس چرا نمی‌ گذرد؟ چرا تمام نمی‌ شود؟
آیا این شصت ثانیه همان شصت ثانیه‌ همیشگی است؟
بعید می‌ دانم...

واقعاً زمان، هر لحظه‌ اش با لحظه‌ دیگر فرق دارد.
امروز یکی از طولانی‌ ترین روز های سال را تجربه کردم.
بی‌ صبرانه منتظر بودم تا کلاس شروع شود،
اما استادِ کلاسِ قبلی همچنان مشغول تدریس بود.

استاد، لطفا بی‌خیال شو!
حتی من هم که شاگردش نبودم، داشتم اعتراض می‌ کردم.
فکر می‌ کنم تمام پیام‌ های انباشته از یک سال پیش را هم چک کردم و پاسخ دادم،
اما هنوز فقط چند دقیقه گذشته بود...

هراس داشتم از آنچه ممکن بود برایم اتفاق بیفتد.
گذر نکردن زمان، اضطراب سنگینی در وجودم ایجاد کرده بود،
اما سعی می‌ کردم چیزی در چهره‌ ام دیده نشود.

به‌ راستی برای یک گرسنه چطور؟
کسی که هر شب باید درد گرسنگی را ساعت‌ ها،
شاید روز ها و سال‌ ها تحمل کند،
تا شاید کمی زمان بگذرد.

باور دارم بعضی آدم‌ ها سیصد یا چهارصد سال زندگی کرده‌ اند،
اما سن شناسنامه‌ ای شان کم است.

در مقابل، کسی که همیشه در خوشی بوده چطور؟
آیا اصلا مفهوم شب یلدا را تجربه کرده؟
می‌ داند نگذشتن زمان یعنی چه؟
شاید حتی معترض است که چرا یک روز، فقط بیست‌ و‌ چهار ساعت است!

سوالات زیادی در ذهنم هست که هنوز پاسخی برایشان نیافته‌ ام.
امید دارم روزی بتوانم به آن‌ ها پاسخ دهم،
و شاید آن روز، اندکی از دردم کمتر شود.

به امید روزی که آگاهی‌ ام کامل‌ تر شود،
و زمان برایم معنای تازه‌ ای پیدا کند.

✍️شایان اسدی
#پنج_شنبه_دلنواز
#دلنوشته_دانشجویی
https://news.1rj.ru/str/+iwEwERUIQGRkM2Fk
📚 گزارش نهمین نشست حضوری از سلسله‌نشست‌های کتاب‌خوانی «به‌وقتِ کتاب»
نهمین نشست از سلسله‌نشست‌های کتاب‌خوانی «به‌وقتِ کتاب» روز چهارشنبه، ۱۴ آبان ماه۱۴۰۴ در کتابخانه مهندسی برگزار شد.
در این نشست کتاب "سه بر خوانی" اثر بهرام بیضایی توسط دانشجویان مورد بررسی، نقد و بحث قرار گرفت.


در  این جلسه بنا به موضوع اصلی نمایشنامه "سه بر خوانی"، صحبت هایی از اساطیر ایران و منابعی از ادبیات اسطوره ای ایران همانند شاهنامه صورت گرفت.
گذری به اثار "بهرام بیضایی" شامل فیلم ها و نمایشنامه ها و زندگی شخصی وی، زده شد.
شاهنامه به عنوان محوریت اصلی مباحثه بود و از منابع آن همچون شاهنامه ابومنصوری یاد شد.
همچنین هر یک از اسطوره ها همچون ضحاک، ارش و دیگر اساطیر به صورت جزئی، دقیق تر و مقایسه‌ای میان شاهنامه و دیگر منابع تاریخی و سه برخوانی مورد بررسی قرار گرفت.
پادکست هایی در تسهیل گری شاهنامه خوانی معرفی گردید‌ و همچنین در مورد اهداف و انگیزه اصلی نوشته شدن شاهنامه توسط فردوسی، صحبت شد‌.
در ادامه حضار گرامی از تجربه زیستی خود با کتاب و ارتباط ان با زندگی اصلی و نه ادبیاتی خود، صحبت نمودند و وجه‌های روانشناسی کتاب نیز مورد بحث قرار گرفت.
در انتهای جلسه، موضوع محافظت و مراقبت از ادبیات کهن ایران، ملی گرایی،  زبان فارسی و گنجینه های دیگر ملی مورد بحث قرار گرفت.
استاد "محمدرضا یوسفی" به عنوان یکی از نویسندگان برتر کودک و نوجوان ایران که کتاب های بسیاری در ساده سازی داستان‌های شاهنامه برای کودکان داشته، معرفی گردید.

در بخش پایانی برنامه، هدیه‌ای کوچک به قید قرعه به فعال ترین عضو قفسه به وقت کتاب اهدا شد.
🌱
با سپاس از حضور گرم و دل‌انگیز همه‌ی شرکت‌کنندگان🌿
و به امید دیدار دوباره‌ی شما در «به‌وقتِ کتاب»‌های آینده
📆 تاریخ برگزاری: چهارشنبه ۱۴ ابان ماه ۱۴۰۴
تهیه و تنظیم: محمد سجاد عصاریها
📚 اطلاعیه

به اطلاع اعضای محترم کتابخانه دانشکده مهندسی می‌رساند:
امروز ۱۹ آبان‌ماه ۱۴۰۴ تعدادی کتب ارزشمند غیر درسی ، به قفسه‌ی «به‌وقت کتاب» افزوده شد.

این کتاب‌ها با لطف و مهربانی آقای محمد رضا جان پروری به کتابخانه اهدا گردیده است.
به‌خاطر این اقدام فرهنگی و سخاوتمندانه از ایشان صمیمانه تشکر و قدردانی می‌نماییم.🌹🙏
🛑یادآوری
با سلام و احترام،
به اطلاع می‌رساند طبق اعلام مسئولان دانشگاه، ساعات کاری در روزهای چهارشنبه تا ساعت ۱۲ ظهر می‌باشد.
📝 دلنوشته_دانشجویی | شماره بیست و چهارم
در پسِ خُلقِ تنگِ من، یک منِ زخمی در آبِ شور دست و پا می‌زند. ظاهرِ خندانِ من، نمی‌گذارد دردِ باطنم، نم پس بدهد.
خروشان‌تر،
جوشان‌تر،
سیاه‌تر از شب با ماهی که در خواب است...
حال در جنگ من با خویشتن، بیش از پیش در چرایی غرق هستم... در این جنگ، گاهی از پایه بی‌اصول، پی وصول حق و حقوقِ خودِ قربانی، پا در مسیر منتهی به چه می‌گذارم؟ زار یا خنده‌هایم حولِ چیست؟ چیستی...
گاهی برگِ درختی، الگوی کرختی می‌شود و گاهی سرزندگی را در زندگی نمایان می‌کند. زاویهٔ نگاهِ من، به سوزِ غم، سور می‌دهد وقتی واقعیت به صورت سیلی می‌زند؛ کور می‌شوم از گَردِ رنج، اما من سمج‌تر پی زیست ایستاده‌ام تا خاکِ پوچی، درونم گُل ندهد...

همگی از بدو تولد، بنده‌های در بند هستیم، در ابتدا در بند رحمِ مادر پا می‌زنیم، روزی درونِ جیغِ ممتد در بندِ ناف و روز دیگر جسم در بندِ قبر و اما روح چه آزاد و رهاست اگر از پلیدی دور بماند؛ اگر از پلیدی دور بماند...

گام به گام، گم‌تر درون خود؛ افکارِ آشفته، به مانند مبارزی قَدَر، رندانه و بی‌صدا، کلاهخودِ روح و روان‌ را شکاف می‌دهند؛
و من...
و من با لبخندی بر لب، هم‌نشین با سکوت می‌شوم!۰۰۰


✍️رضا
#پنج_شنبه_دلنواز
#دلنوشته_دانشجویی
https://news.1rj.ru/str/+iwEwERUIQGRkM2Fk
📚 گزارش دهمین نشست حضوری از سلسله‌نشست‌های کتاب‌خوانی «به‌وقت کتاب»

دهمین نشست از مجموعه‌ نشست‌های کتاب‌خوانی «به‌وقت کتاب» روز دوشنبه‌ هفته‌ گذشته از ساعت ۱۲:۱۵ تا ۱۳:۳۰ در فضای گرم و آرام کتابخانه‌ مهندسی برگزار شد. حضور دانشجویان علاقه‌مند از رشته‌های مهندسی، ادبیات، اقتصاد، روان‌شناسی و علوم پایه، بار دیگر حال‌وهوای کتابخانه را پرجنب‌وجوش و اندیشه‌خیز کرد.
آغاز برنامه، مطابق سنت همیشگی این جمع فرهنگی، با خوانش متن و شعر دل‌نشین از سوی دوستان همراه بود؛ آغازی صمیمی و روشن که مسیر گفت‌وگوهای بعدی را هموار ساخت.
در بخش اصلی نشست، اعضا به معرفی کتاب‌های ارزشمند از نویسندگان برجسته ایران و جهان پرداختند؛ از خالقان جریان‌ساز معاصر گرفته تا نویسندگان صاحب‌نام و برنده جایزه نوبل ادبیات. این معرفی‌ها زمینه‌ساز گفت‌وگوهایی پربار درباره‌ ماهیت نویسندگی، فرایند خلق اثر، ویژگی‌های نویسندگان شاخص و نسبت شخصیت نویسنده با جهان داستان شد. بحث‌هایی که نشان می‌داد اعضای این جمع نه فقط خواننده کتاب، که جست‌وجوگران هنر روایت‌اند.
در ادامه و پس از تبادل نظرهای گوناگون، با رأی اکثریت، کتاب «ملکوت» اثر بهرام صادقی به‌عنوان کتاب منتخب برای مطالعه و بررسی در جلسه آینده برگزیده شد؛ انتخابی که نویدبخش گفت‌وگوهایی عمیق پیرامون یکی از مهم‌ترین آثار ادبیات داستانی ایران است.
و در نهایت جلسه در میان لبخندها، گفت‌وگوهای دوستانه و شور ادامه‌دار کتاب‌خوانی به پایان رسید، اما آنچه ماند، همان روح مشترک جست‌وجوی معنا بود؛ روحی که به‌ وقت کتاب زنده می‌شود.

📆 تاریخ برگزاری: دوشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۴
🕰 زمان: ۱۲:۱۵ تا ۱۳:۳۰
📍 مکان: کتابخانه مهندسی

✍🏽 ژاله