انگاره‌‌‌‌ | رسانه علوم اجتماعی و سیاست‌گذاری اجتماعی – Telegram
انگاره‌‌‌‌ | رسانه علوم اجتماعی و سیاست‌گذاری اجتماعی
1.89K subscribers
207 photos
2 videos
3 files
1.01K links
دسترسی به آرشیو کتابخانه، مقاله، مالتی‌مدیا و تحلیل‌های جامعه‌شناسی و سیاستگذاری اجتماعی
http://Engare.Net

ارتباط با:
@ATU_SOCIOLOG

اینستا:
Instragram.com/EngareNet
عضویت در:
کار علوم اجتماعی
رویداد علوم اجتماعی
https://news.1rj.ru/str/addlist/FSCJvPqZpVZiZDZk
Download Telegram
‌‌ هراس اخلاقی و انزواطلبی سیاسی در ایران امروز
🖋 محمدرضا کلاهی

📍 منازعه بر سر اخلاق از صدوپنجاه سال پیش در ایران مطرح بوده. این منازعه که پیش از مشروطه آغاز شده و تا دوران پهلوی و پس از انقلاب و تا امروز ادامه داشته، موضوع گفت‌وگوهای بسیار بوده است. گفتار حاضر بیشتر معطوف به اخلاق و نگرانی‌های اخلاقی در دوران بعد از انقلاب است و به‌خصوص به پانزده-بیست سال گذشته بازمی‌گردد. در حدود دو دهه‌ی اخیر نگرانی درباره‌ی وضعیت اخلاقی در ایران شدت گرفته و امروز در اوج خود قرار دارد. پرسشی که این گفتار در پی پاسخ‌اش است آن است که چرا چنین نگرانی‌هایی بروز یافته؟ چه عواملی در دو دهه‌ی اخیر موجب بروز نگرانی درباره‌ی وضعیت اخلاقی جامعه شده است؟ پیش از رسیدن به پاسخ این پرسش ابتدا باید بدانیم این نگرانی‌ها چیست؟ چه نگرانی‌هایی درباره‌ی چه مشکلاتی وجود دارد؟

نگرانی درباره‌ی اخلاق، در مقطع‌هایی مختلف پس از انقلاب به صورت‌های مختلفی مطرح بوده است. مثلاً در مقطع‌های مختلفی در گذشته، گروهی، نگرانی‌هایی درباره‌ی تهاجم فرهنگ غربی، ضعف دین‌داری، سست‌حجابی و مانند این‌ها ابراز می‌کرده‌اند. (گرچه البته این گروه، در کنار این نکوهش‌ها، مردم را به خاطر صفاتی از قبیل «حضورِ پرشور در صحنه» یا «دفاع از ارزش‌ها» ستایش هم کرده‌اند). اما بیش از یک دهه است که چنان نگرانی‌هایی کم‌تر طرح می‌شود در حالی که وضعیت موجود دین‌داری و ارزش‌های دینی نسبت به زمانی که آن نگرانی‌ها طرح می‌شد بهتر نشده و در مواردی بدتر شده است. در یکی-دو دهه‌ی اخیر دغدغه‌های دیگری از جنسی دیگر توسط گروه‌های دیگر طرح می‌شود و فراگیر می‌شود. نوشتار حاضر درباره‌ی این نوعِ تازه‌ی نگرانی‌های اخلاقی است....

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/moral-panic

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
‌‌ عمل (Practice) از نگاه لویی آلتوسر
🖋 لویی آلتوسر/ مترجم: نیما عیسی‌پور

📍 کلمه‌ی «عمل» (practice) مبیّن رابطه‌ای فعّال با امر واقعی است. بنابراین فرد زمانی یک ابزار را «خیلی عملی» توصیف می‌کند که خاصه با یک کارِ (labor) معیّن بر یک ماده‌ی معیّن مطابقت داشته باشد، و نتایجی قابل انتظار به‌بار آورد. بدین ترتیب، وقتی از شخصی سخن می‌گوییم که «تسلط خوبی» [bonne pratique] بر زبان انگلیسی دارد منظور شخصی است که با این زبان تماس مستقیم دارد و می‌تواند آن را «به‌کار گیرد»، یعنی می‌تواند از این زبان به‌گونه‌ای مؤثر استفاده کند. بدین اعتبار، وقتی می‌گوییم فلان شخص در ارتباط با ماشین‌آلات کشاورزی «هیچ تجربه‌ای» ندارد، منظور این است که وی تنها از طریق کتاب‌ها چیزهایی درباره‌ی آن‌ها می‌داند، آن‌هم بدون این‌که از نحوه‌ی به‌کارانداختن‌شان چیزی بداند.
ازاین‌رو، ایده‌ی عمل واجدِ مفهوم عامل انسانی (یا سوژه) است. و از آن‌جا که سوژه‌ یا عامل انسانی، برخلاف حیوانات، موجودی است که می‌تواند «در ذهن خود طرح یک کنش را پی ریزد»، می‌توان با این عقیده، حداقل به‌طور کلی، موافق بود که اختصاص کلمه‌ی «عمل» برای اطلاق به تماس فعال با امر واقعی خصلت انسان است. بنابراین، باوجود کارهای اعجاب‌آوری که زنبور می‌تواند انجام دهد، کسی از «عمل زنبورها» سخن نمی‌گوید، اما از عمل نجار، مکانیک، معمار، مهندس، پزشک، حقوق‌دان، سیاست‌مدار و غیره می‌شود حرف زد.
لیکن بلافاصله متوجه می‌شویم، از آن‌جایی‌که عمل به انسان نسبت داده می‌شود، و انسان حیوانی است که....

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/practice-from-althusser

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
انتخابات و آزادی | آنتونیو گرامشی
🖋 ترجمه علی معظمی

📍 معنای حقیقی و مشخص برابری بورژوایی رفته رفته در تمام واقعیت عریان خود آشکار می شود و این حقایق حتی از سوی بی‌بصیرت ترین و عقب نگه داشته شده ترین اقشار پرولتاریا نیز قابل فهم اند.بورژوازی کارخانه دار و زمین دار صدها و هزارها روزنامه و مطبوعه دارد: تمام کارخانه های کاغذسازی هم در تملک اوست. پرولتاریا با منابع خود تنها می تواند روزنامه های معدودی چاپ کند. خرابکاری های انجام شده و تهدیدهای باریده بر سر چاپچی هایی که از احزاب طبقه کارگر کار قبول می کنند، وضعیت فرودست طبقه بی چیز را حتی غریب تر هم کرده است.…

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=6987

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
روان‌شناسی مثبت‌گرا صورت‌مسئله فساد و نابرابری را پاک می‌کند
🖋 مهدی یوسفی در گفت‌وگو با طاهره نمرودی (نویسا)


📍 روان‌شناسی مثبت‌گرا هرروز دارد جهان ما را بیشتر می‌بلعد؛ پرفروش‌ترین کتاب‌های بازار همچنان «بی‌شعوری» و کتاب‌های موفقیت هستند و مشاوران تحصیلی هنوز به دانش‌آموزان می‌گویند:«کافی است اراده کنی تا بتوانی». اما همه این‌ها چه نسبتی با امید در جامعه دارد؟
روان‌شناسی مثبت‌گرا را می‌توانیم چیزی بفهمیم که میشل فوکو به آن «تکنولوژی‌های خود» می‌گوید؛ یعنی شما چگونه بر روی خود مسلط باشید. روان‌شناسی مثبت‌گرا نیز به شما راه‌های تربیت نفس‌تان را نشان می‌دهد و تلاش می‌کند چهره‌ای از خودش نشان دهد که انگار ارزش‌گذاری در آن وجود ندارد اما نبود این ارزش‌گذاری اصلا امکان ندارد....

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=6993

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
فاشیسم ابدی | اومبرتو اکو
🖋 مترجم: رضا غالبی

📍 فاشیسم به این دلیل به صورت واژه ای فراگیر در آمد که می توان یک یا دو خصیصه را از یک رژیم فاشیست حذف کرد، اما همچنان آن را به عنوان یک رژیم فاشیست شناسایی نمود. امپریالیسم را از فاشیسم جدا کنید، رژیم های فرانکو و سالازار را خواهید داشت. استعمار را از فاشیسم بگیرید، اوستاژ های کرواسی را خواهید داشت. به فاشیسم ایتالیا ضدیت با سرمایه داری (که به راستی موسولینی هرگز شیفته آن نشد) را اضافه کنید، ازرا پاوند Ezra Pound پدیدار می شود. اندکی اسطوره گرایی های سلتی Celtic و عرفان مسیحی به فاشیسم وارد کنید، جولیوس اوولا Julius Evola یکی از محترم ترین شخصیت های فاشیسم (اگر چه هرگز به طور رسمی به حزب نپیوست) را می بینیم.

من معتقدم که فراسوی این همه تناقض و ابهام می توان فهرستی از ویژگی هایی که من آن‌ها را فاشیسم ابدی یا « فاشیسم ناب» می خوانم، تدوین کرد. این ویژه گی ها را نمی توان در چهار چوب یک نظام سازمان داد، زیرا بسیاری از آنها با هم تناقض دارند و نیز در زمره مشخصه های انواع دیگر استبداد و تعصب گرایی قرار دارند. اما وجود تنها یکی از این ویژه گی ها به فاشیسم فرصت می دهد تا بر محور آن رشد کند.....

🔸متن کامل نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/ur-fascism

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
سکوت گفت‌وگوی علمی در فرهنگ رایج دانشگاه امروز
🖋 بیت الله محمودی- عضو هیأت علمی دانشگاه شهرکرد

📍 یکی از مهمترین کارکردهای جوامع مدرن و معاصر، شکل گیری فرهنگ گفت‌وگو، تبادل نظر و ایده و در نهایت بسترسازی توسعه تفکر و ارزیابی انتقادی در نهادها و لایه های مختلف نهادهای اجتماعی است. دانشگاه اصلی ترین نهاد خلق فضای گفت‌و‌گو و نگاه نقادانه در هر جامعه ای به شمار می رود، که تنها در این بستر می تواند مقدمات رشد علمی و اجتماعی جامعه را فراهم نماید. آیا دانشگاههای امروز ما در شکل دادن چنین فضایی موفق عمل می کنند؟ شواهد زیست شده در محیط های دانشگاهی نشان می دهد نه تنها چنین فضایی رونق ندارد، بلکه روز به روز در حال منزوی تر شدن نیز هست.

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7057

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
مطالعه دگرگونی فرهنگی در سه نسل دانشگاهی
🖋 محمد امین قانعی راد، امیر ملکی، زهرا محمدی

📍 نهاد علم و دانشگاه‌ فرهنگ خاص خود را دارد که همانند سایر پدیده‌ها در گذر زمان تحولاتی داشته است. به‌نظر می‌رسد فرهنگ دانشگاهی ایران طی سال‌‌های اخیر تغییر کرده است. این پژوهش درصدد است تا دگرگونی فرهنگی در دانشگاه‌ را بررسی و پیامد‌های آن را مورد مطالعه قرار دهد.
این مقاله مواردی که نسل جدید اساتید را از نسل قدیم آن متمایز می‌کند را مشخص می‌کند. مواردی مانند پولی شدن آموزش که به پولی شدن اساتید انجامیده است و یا آیین‌نامه‌های ارتقاء اساتید که رابطه استاد-شاگردی را حذف کرده و به ماراتونی برای ارتقاء آنها تبدیل کرده است.

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7062

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
🎥 هر نفر از ما، در زمینه تولید پلاستیک در برابر آیندگان‌مان چقدر مسئولیم ؟!؟
https://www.instagram.com/p/B0VKIhsg8op


💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology
@engarenet
پزشک پیشگو و چالش اعطای «نقش سالم»
🖋 سیمین کاظمی (پزشک و دکترای جامعه شناسی)

📍 امروزه کنترل اجتماعی از طریق پزشکان، حوزه های جدیدی را در بر می گیرد، تا جایی که پزشکان علاوه به اعطای نقش مریض، عهده دار تعریف «نقش سالم» برای افراد شده اند. در واقع براساس رویکرد بیومدیکال به سلامت و گسترش طبقه بندی بیماری ها و توسعه ابزارهای تشخیصی، دیگر نمی توان هر فرد بدون علایم آشکارِ بیماری را سالم تلقی کرد و با این فرض که هر فرد، یک بیمار بالقوه است، پزشک برای اعطای «نقش سالم» موظف به ردّ این فرضیه است.

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7084

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
در همدستیِ سیاست و سلبریتی‌ها
چطور نیروهای کنترل‌کننده‌ی فرهنگ، “استمرار”سازی می‌کنند؟

🖋 آرزو رضایی مجاز

📍 نیروی سیاسیِ کنترل کننده‌ی فرهنگ می‌تواند به تولید نوعی سلبریتی دست بزند که هرچند در وهله‌ی نخست، در تضاد با الگوهای پیش‌فرضِ ایدئولوژی حاکم قرار می‌گیرد، اما از آنجا که می‌تواند ابتذال فرهنگی را در خوراکی بسته‌بندی‌شده به بدنه‌ی اجتماعی برساند، پس می‌شود از رویارویی‌اش با گفتمان رسمی چشم پوشید. تردیدی نیست که رابطه‌ی سلبریتی‌ و نیروهای سیاسی در بازتولید ابتذال فرهنگی دیالکتیکی‌ست؛ نیروی حاکم برای آنها رسانه و بُرد فضای مجازی را تدارک می‌بیند اما پیش‌تر، یک تقابل نمایشی را طرح‌ریزی می‌کند، تا دامنه‌ی دیده‌شدن آنها در مدیاهای گوناگون شدت‌مندتر شود، ضمن‌آنکه برای این اجرای موفق، نکته‌ای را در نظر می‌گیرد؛ فضاسازی خبری حولِ همان تقابل اولیه و درنهایت؛ القای مبارزه‌ی سلبریتیِ دست‌ساز با ساختار ایدئولوگِ حاکم.

درواقع شاکله‌ی بازی، روی صحنه قهرمانی می‌سازد تا مفهومی ایدئولوژیک را برابر افکار عمومی عریان کند (اما مفهومی که پیش‌تر از گیتِ نیروی سیاسی گذشته و بی‌خطری‌اش مورد تأیید قرار گرفته است). و درمقابل، سلبریتی سرانجامِ این بازی، حداقل سه اتفاق را در جهت منافع گفتمان رسمی رقم می‌زند؛ افکار عمومی:
پشت آن قهرمان پوشالی می‌ایستند، فن‌اش می‌شوند و از نمایشی که دیده‌اند، احساس "آزادی کاذب" می‌کنند. بخش سرگردان بدنه‌ی اجتماعی (از لحاظ نوع مطالبه و شکل بیان آن) اعتراض فروخورده‌ی خود را در اجرایِ تمیز آن "مجری" می‌بیند.
از آن موضوعِ برهنه شده روی صحنه می‌گذرند، به‌طوری که دیگر مسأله‌اش را نخواهند داشت.
روی "موج‌های سیستماتیکِ" پیش‌ِرو نیز، برای تجربه‌ی دوباره‌ی آن لذت در درک آنیِ آزادی، سوار می‌شوند و بدین‌ترتیب، کنش‌گران واقعی را در میدان‌های امر اجتماعی تنها می‌گذارند.

«با آزادی نامحدود شروع می‌کنم و می‌رسم به استبداد نامحدود»، این سخن "شیگالف" در داستانِ "شیطان‌ها"ی داستایوفسکی‌ست؛ سازوکاری که در آنچه بیان شد نیز به‌وضوح دیده می‌شود. سلبریتی‌ها مشغول نمایش‌دادن شکلی از آزادی‌بیان (در داخل و خارج) هستند که به‌مثابه‌ی سوپاپ اطمینان در افکار عمومی عمل می‌کند؛ آنها فراغتی را در ذهنیت عموم نسبت به مسائل ایجاد می‌کنند که در مکانیسمی فرافکن، تا مدت‌ها بخشی از بدنه‌ی اجتماعی را نسبت به وظیفه‌ی مطالبه‌گری‌اش خاطرجمع می‌نماید. این "ما"ی رام‌شده، بر "احساس جعلی آزادی" شناور می‌شود که درواقع، بستری برای بی‌حسی‌ِ دائمی‌ست.

همین پروسه نشان می‌دهد کالایی‌شدن فرهنگ، تنها معطوف به موجودیت مادیِ فرهنگ نیست؛ اوج این فرآیند را در تبدیل ذهنیت انسانی به خوراکی می‌بینیم که در ابعاد توده‌ای، برای بقای نیروهای حاکم، روی میزها چیده می‌شوند. تولید انبوه این‌دست نمایش‌ها ازطریق قدرت رسانه، اعتراض‌های یک‌بار مصرفی می‌سازد که به‌زودی هم دور انداخته می‌شوند. اما در این بین پرسش اساسی این است که:
آیا این مصرف‌گرایی و دامنه‌گرفتن نوعی فرهنگ رضایت‌مندی در جامعه‌ای که با چشم تحسین به "ساسی‌مانکن"، "تتلو"، "جوان"، "مدیری"، "علی‌نژاد"، "افشار"، "رهنما" و... نگاه می‌کند درواقع، مکانیزم‌های عمل‌اش را در تثبیت وضع موجود به‌کار نینداخته است؟
آیا همین رویه نیست که باعث شده، "استمرار" به‌جای "اصلاح" در محوری جانشین، به یک‌معنا گفته و در ادبیات سیاسیِ ما تکرار و تکرار شود؟
و آیا ضمن این فرم‌های بیانگر و الگوهای رفتاری می‌توان از براندازیِ محتوایی گفت که تک‌صدا، بر تمامی گفتمان‌های اصلاحی سایه انداخته است؟

یادداشت را در انگاره بخوانید

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
@EngareNet
@Atu_Sociology
چرا نسخه «خوب» خودمان نیستیم؟!
🖋 علی خورسندی طاسکوه

📍 در دانش توسعه شناسی، میان توسعه و پژوهش نسبتی متعین و معنادار مفروض است. «توسعه یافتگی» یک کشور به قدر و میزانی است که «پژوهش» در آن کشور اعتبار دارد. اسناد و گزارش های بین المللی نشان می دهد، پژوهش در کشورهای پیشرفته (و گروه بیست G20) متاثر از سه ویژگی مشترک است. ویژگی مشترک اول، «بالا بودن» میزان و سهم منابع مالی پژوهش از تولید ناخالص ملی (GDP) است. سهم منابع مالی پژوهش در کشورهای پیشرفته اکثرا بین ۳ تا ۴.۵ درصد از تولید ناخالص ملی است. به عنوان نمونه، میانگین سهم منابع مالی پژوهش از تولید ناخالص ملی…

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7106

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
🌱 وبسایت انگاره با محوریت موضوعی علوم اجتماعی، به منظور انتشار یادداشت‌های تحلیلی، آموزش‌های این حوزه، رویدادهای مرتبط، محتوای چندرسانه‌ای (نظیر فیلم، عکس و فایل صوتی)، معرفی کتاب و ... فروردین 97 به صورت رسمی کار خودش را شروع کرد.

🔻 در 15 ماه گذشته، سعی کردیم که این مسیر را با همراهی نویسندگان این حوزه، جلو ببریم و افتان و خیزانی نیز در این مسیر داشتیم که به هر حال حل شد.

🔹 نسخه 2 انگاره، از ابتدای تیر شروع به کار کرد. با طراحی جدید‌تر، سرعتی بالاتر و امنیتی بیشتر. بخش‌های معرفی کتاب و اخبار نیز به اهداف سایت اضافه شد.

در صورتی که تمایل به انتشار یادداشت‌های خود در انگاره دارید، می‌توانید با آی‌دی زیر در ارتباط باشید؛
@Atu_Sociolog
📃 یادداشت‌های شما،‌پس از تایید با نام نویسنده منتشر می‌شود. در صورت که تعداد یادداشت‌ها بالا رفت، پروفایل نویسنده با نام و عکس وی ساخته می‌شود.
انگاره، در تایید و رد یادداشت‌ها و محتوای ارسالی آزاد می‌باشد.

🌱 انگاره، به عنوان پروژه‌ای مستقل و جزئی از شبکه جامعه‌شناسی علامه به فعالیت می‌پردازد.
🔰 Engare.Net
🌱 @EngareNet
نظریه فرهنگ انبوه (توده‌وار) | Mass Culture
🖋 پرویز اجلالی

📍 مفهوم فرهنگ انبوه یا توده‌وار ، به‌عنوان محصول صنعت فرهنگ، در فاصله سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ در میان روشنفکران آمریکایی و سپس اروپا رواج یافت و به‌عنوان یکی از پایه‌های مهم نقد و ارزیابی آثار رسانه‌ای مورداستفاده وسیع قرار گرفت و در قالب دیدگاه‌های جدیدتر نیز باقی ماند و هنوز هم یکی از دیدگاه‌های مهمی است که در مطالعات رسانه‌ای و سینمایی تأثیرگذار است. اما کسانی که این مفاهیم و نظریه مبتنی بر آن را مطرح کردند آمریکایی نبودند، بلکه یک گروه کوچک از روشنفکران مارکس‌گرای آلمانی بودند که در تحلیل خود از سرمایه‌داری تأکید بیشتری بر فرهنگ داشتند. این…

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7111

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
دانشجو، کالای مصرفی در نظام آموزش عالی
🖋 بیت‌الله محمودی

📍 پذیرش در دانشگاه و دانشجو شدن بی تردید از شیرین ترین و خاطره انگیزترین لحظات زندگی است. اما دانشجو بودن و تجربه زیست در دانشگاه و مرور گذشته های دانشجویی چندان برای همه رنگی، شیرین و هیجان انگیز نیست. تلخی تجربه های این دوران صرفا حسی حزن انگیز و موقتی نیست، بلکه حاکی از زخم های عمیق و سرپوشیده و عیانی است که دیگر درمانی برای آنها پیدا نیست. چند روز پیش مطالبی صریح و بی پرده از چند دانشجو و فارغ‌التحصیل به دستم رسید که به نظر می رسد بیش از پیش باید در خصوص جایگاه و اهمیت دانشجوی امروزی در نظام آموزش عالی به بحث و گفتگو نشست و لایه‌های پنهان مخرب و جامعه برانداز آن را به خوبی عیان کرد.

تجربه محیط جدید و بزرگ آموزشی، دوستان و معاشرت‌های جدید، مدرسانی جدید، زندگی خوابگاهی و ...، بدون هیچ تردیدی هدف و انگیزه اصیل دانشجویی برای ورود به دانشگاه برای هیچ دانشجویی نبوده است و نیست. شور دانشجویی در زمان ورود و حضور در دانشگاه صرفا و تنها برای مواجهه با خود آکادمیک دانشجوست که هیجان و تپش دارد. حال اما سوال اساسی اینجاست که دانشگاه و نظام آموزش عالی با این شور و خود آکادمیک چه کرده است و چه می کند؟

او با این ذهنیت به حق و صحیحی که در دانشگاه به دلیل مفهوم و رسالت آن، همه چیز باید به اندازه در جای و زمان خود قرار داشته باشد وارد دانشگاه می شود و به مرور حس و لمس می کند که این اصل و تئوری چندان جایگاهی ندارد و می تواند و می شود هر چیزی در هر زمانی و مکانی در جایی باشد که نباید باشد. او به آهستگی در حال گم کردن چیزهای زیادی است که با خود از فطرت، خانواده و گاها از مدرسه به دانشگاه آورده است: شور و انگیزه دانشجویی، پویایی و امید به آینده، صداقت و شجاعت و ... . او به شکل اعجاب آوری شاهد از بین رفتن قبح اعمال و نابهنجاری هایی است که چاشنی و برچسب هیأت علمی، کارمند و مدیر بودن می تواند به آنها وجاهت حرفه ای و اخلاقی نیز بدهد.

او به مرور می فهمد که خود و هویت دانشجویی اش را نیز از دستش ربوده اند و ابزار دست طمع و منفعت ارکان دانشگاه شده است. او متوجه می شود صرفا باید باشد تا منافع از قبل پیش‌بینی شده تحقق یابند. او باید باشد تا چراغ رشد و تعالی فیزیکی دانشگاه، مدیران و استادان آن روشن بماند. او می‌ماند و می بیند زخم هایی را که به روح پاک و معصومش روا داشته اند. او به ظاهر ساکت و متین اما در درون آشفته و حیران نظاره‌گر رشد هیولاهای علمی در اطراف و نمو خطرناک بذر ریاکاری و هیولاگری در وجود خویش است.

او می‌داند که کالایی است مصرفی و در خدمت و اختیار اهداف دانشگاه و مانند هر کالای دیگر زمان مصرفی دارد و برای اینکه دچار پرت‌شدگی علمی نشود باید هر چه زودتر خدمات خود را ارائه و صحنه دانشگاه را ترک نماید برای ورود کالاهای جدید. چرا که بیشتر ماندش در محیط دانشگاه دیگر سودی ندارد و اگر به هر دلیلی مجبور به ماندگاری بیشتری شد خدمت مالی را باید به سایر خدمات دانشجویی خود اضافه کند و به تعبیر دانشگاهی اش تمدید ترم کند با پرداخت شهریه مصوب! او می داند حتی تلاش هایی که برای توانمندی علمی و اجرایی اش می شود صرفا به خاطر این است که بتواند خدمات بیشتری را نصیب دانشگاه و استادانش کند.

دانشجو کالا نیست او یک انسان است و نیازمند دیدن و شنیدن و اجرای رفتار و کردارهای انسانی در محیط دانشگاهی است. او به دانشگاه آمده تا انسان بهتری از خود بسازد. او را چون خود از درون تهی کرده ایم!

🔸 یادداشت را در انگاره بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7122

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

@EngareNet
@Atu_Sociology
انتقاد معلم از وزیر آموزش و پرورش
🖋 علیرضا احمدپور خرّمی

📍 دوست داشتم مطالبم را در گفتگویی صمیمانه خدمت‌تان عرض کنم, اما ترجیح دادم از هر ثانیه‌ی وقتم استفاده کنم. جناب آقای دکتر حسینی شما را وزیر محترم آموزش و پرورش خطاب می‌کنم, بدان امید که مسئولیت این وزارت‌خانه را با همین عنوان به عهده بگیرد و سخنانم که حرف دل بیش از یک میلیون فرهنگی است را به گوش رئیس‌جمهور محترم هم برسانید.

جناب آقای وزیر, شما مسبب آنچه نقد می‌کنم نیستید, اما می‌توانید عامل تصحیح آن باشید. می‌شود فقط دو سال چون میرزا تقی خان وزارت کرد و برای همیشه‌ی تاریخ، امیرکبیر ایران ماند.

می‌خواستم از مشکلات آموزش و پرورش شهرم بگویم. از وجود مدارس مخروبه, از عدم وجود مراکز کتابخانه‌ای و فضای پژوهشی مناسب, از کمبود امکانات و آزمایشگاه‌ها, از نبودن سالن ورزشی در مدارس, از کمبود دبیران متخصص, از نداشتن مراکز رفاهی برای فرهنگیان شهرم, از اینکه فرهنگیان شهر ما مجبورند جلسات این چنینی را به دلیل عدم وجود سالن, در سازمان‌های دیگر برگزار کنند و از دهها نیاز دیگر.

🔸 فیلم و متن قرائت شده را می‌توانید، در لینک زیر مشاهده کنید🔻
📎 https://engare.net/?p=7132
🎥 فیلم به پیوست همین پست قابل مشاهده است.

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
سنخ های روانی انسان ها و دینداری های متکثر آنان
🖋 محمدباقر تاج‌الدین

📍 مبتنی بر یافته‌های روان شناسان انسان‌ها به لحاظ روانی دارای سنخ‌های روانی متفاوت و متکثری‌هستند به گونه ای که‌هر گروه از انسان‌ها مبتنی بر ویژگی‌ها و صفات درونی خویش دارای افکار و رفتارهای خاصی‌هستند. به طور مثال برخی انسان‌ها درون گرا بوده و مبتنی بر چنین ویژگی ای افکار و رفتارهای خاصی از خود بروز می دهند و بالعکس افرادی که برون گرا‌هستند دارای ویژگی‌ها و صفات خاص خودشان‌هستند. بر این اساس،‌هر انسانی به رشته تحصیلی، شغل، سبک پوشش، سبک مطالعه، سبک موسیقایی، سبک فراغتی و خلاصه سبک زندگی خاصی علاقمند بوده و هرگز نمی توان از انسان‌ها درخواست نمود…

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7135

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
خالی از خود / نگاهی به تجربه‌گرایی و چیستی محسن نامجو
🖋 سحر سخایی

📍 محسن نامجو چگونه محسن نامجو شد؟ آیا او یک موسیقی‌دان کلاسیک،نوازنده‌ی سه‌تار یا یک خواننده‌ی ردیف‌دان بود که تبدیل به نامجو شد یا یک گیتاریست، خواننده‌ یا آهنگساز عامه‌پسند؟ او از کدام ساحت رو یا زیر زمین با آلبوم ترنج تبدیل به نامی آشنا شد؟ در میان مقالاتی که به محسن نامجو پرداخته‌اند چند نظریه در رابطه با خاستگاه و چیستی نامجو مطرح است. یکی نظری که نامجو را یک موسیقی‌دان کلاسیک می‌نامد که علیه ریشه‌های ردیف و کلاسیسیم نهفته در موسیقی ایرانی قیام کرده است. نظری دیگر او را یک باب دیلن ایرانی می‌نامد و دیگری نیمایی که این بار به جای شعر در موسیقی ظهور کرده است.
ببینیم نامجو کجای این بردار تاریخی و اجتماعی و موسیقایی قرار می‌گیرد. محسن نامجو محصول موسیقی شاگردانِ برجسته‌ی حفظ و اشاعه است. رد آشنایی و فراتر از آن شناخت دقیق آثار پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده، محمدرضا لطفی و محمدرضا شجریان چه در مصاحبه‌هایش و چه در آثارش پیداست. او اتفاقا بیش از آنکه مایل به فضایی گلهایی در موسیقی باشد مایل به همان سنت کلاسیک‌ترِ حفظ و اشاعه‌ای بودهاست و اتفاقاً آنچه باعث «شدنش» می‌شود عصیان نه در برابر ردیف دستگاهی یا موسیقی کلاسیک که در برابر مرزبندی‌های پسا حفظ و اشاعه‌ای است. وقتی نامجو بارها و بارها تاکید می‌کند که صداها، نغمه‌ها و موسیقی به خودی خود یک امر مقدس و آسمانی نیست و می‌شود هرجوری با آن برخورد کرد، وقتی از نظام استاد شاگردی و دلزدگی‌اش از سنگینی و جدیتِ بی‌اندازه‌ی فضای آموزش موسیقی در ایران می‌گوید، دارد به نظام ارزشی تازه‌ای می‌تازد که عرضی است نه ذاتی این موسیقی. عرضی از این نظر که این مرکز حفظ و اشاعه است که در عین حالی که خدمات بی‌نظیری برای موسیقی کلاسیک ایرانی انجام داد اما نظام ارزشی این موسیقی را نیز تعریف دوباره کرد و در این تعریف به نفع حفظ موسیقی کلاسیک، از تنوع سبک زندگی‌ها و رفتارها و موسیقی‌ها و چندوجهی بودن‌های بسیاری دیگر–لاجرم-چشم پوشید.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=3716

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
دولت مدرن در اندیشه ماکس وبر
🖋 سیدحسین امامی

📍 دولت محوری‌ترین مفهوم در مطالعه سیاست و علوم سیاسی است؛ بنابراین تعریف آن همواره مورد مناقشه پژوهشگران و صاحب‌نظران بوده است. مفهوم دولت، کاربردها، تعاریف و معانی بسیار گسترده و متعددی دارد و می‌توان آن ‌را برای اطلاق به طیف وسیع و مجموعه‌ای از نهادها، تاسیسات، واحد ارضی یا قلمرو جغرافیایی، پدیده یا هویت تاریخی، ایده یا نظر فلسفی و امثال آن به کار برد. به اعتقاد بیشتر نظریه‌‌پردازان علوم سیاسی، دولت مفهومی فراگیر و محیط بر حکومت است. در این نوشتار مفهوم دولت مدرن در اندیشه ماکس وبر مورد بررسی و توجه قرار گرفته است. دولت مدرن و دولت…

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=4787

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
اسطورۀ روشنفکر پاکدست: نقدِ درون ماندگار یا تولید اخبار جنجالی!
🖋 آرش حیدری

📍تصور خام و پوکی وجود دارد که روشنفکر بر فراز جامعه ایستاده است و آگاهی بخشی می کند. چنین ژست و فیگوری موجب می شود که نوعی بیرون بودگیِ خیالی برای روشنفکر متصور شویم. روشنفکری که بیرون میایستد، برای مثال از دولت حقوق نمی گیرد، وام نمیگیرد، آن گوشه نشسته است و تباهی جهان را نظاره می کند و گاه فریادی می زند که «آه ای خلق خام ببینید نکبتی که در آن غوطه می خورید را...».

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7155

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
دیالکتیک غیرسلبی: از منطق تا انسان‌شناسی
🖋 آلن بدیو | ترجمه صالح نجفی

📍 مسئله بنیادی در میدان فلسفه امروز یافتن چیزی نظیر منطقی جدید است. نمی‌توانیم از بعضی ملاحظات درباره سیاست و زندگی و آفرینش یا کنش آغاز کنیم. اول باید منطقی جدید وصف کنیم یا دقیق‌تر بگوییم دیالکتیکی جدید. این همان راهی است که افلاطون پیمود اما از هر چه بگذریم در ضمن این راهی است که کارل مارکس پیشنهاد می‌کند. کار مارکس در وهله اول نگاهی تازه به تاریخ یا نظریه‌ای تازه درباره مبارزه طبقاتی و نظایر اینها نیست بلکه از همان آغاز یک منطق عام جدید است به تبعیت از دیالکتیک هگلی. مارکس شاید پس از افلاطون نخستین کسی بود که نسبتی صریح میان سیاست انقلابی و یک چارچوب دیالکتیکی جدید خلق کرد. امروز با همین مسئله دست به گریبانیم. بی‌گمان، باید پس از دو قرن تجربه موفقیت‌ها و شکست‌ها در سیاست انقلابی و بالاخص پس از شکست صورت دولت‌مدار سوسیالیسم چیزی را تصحیح کنیم. ولی در عین حال باید منطقی جدید بیابیم، یک پیشنهاد فلسفی جدید که درخور همه صورت‌های ابداع و خلاقیت ‌باشد. بدین‌قرار، مسئله نسبت‌های دیالکتیکی و غیردیالکتیکی مسئله‌ای فوری و فوتی است. اگر اینطور می‌پسندید، می‌توان گفت مسئله ما مسئله منفیت است.

وقتی چارچوب منطقی کنش سیاسی از نوع دیالکتیکی کلاسیک است، آنچه بنیادی است همان نفی است. رشد مبارزه سیاسی اساسا چیزی نظیر «شورش علیه»، «مخالفت با»، «نفی فلان و بهمان» خواهد بود و نوآوری- آفریدن دولت جدید یا خلق قانون جدید – همواره نتیجه فرایند نفی است. این چارچوب هگلی است؛ نسبتی دارید میان اثبات و نفی یا ایجاب و سلب، نسبتی میان ساختن و نفی‌کردن – در این نسبت، اصل واقعی حرکت و اصل واقعی آفریدن چیزی جز نفی نیست. و بدین‌سان خودِ تعریف طبقه انقلابی عبارت است از ضدیت با دولت حاضر یا قانون حاضر دقیقا به همان معنا که آگاهی انقلابی، به تعبیر ولادیمیر لنین، اساسا آگاهی از این است که آدم نسبتی مبتنی بر نفی با نظم موجود دارد...

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7153

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
مرگ به مثابه امری اجتماعی-فلسفی
🖋 ابوذر قاسمی

📍 معمولاً در تصور ما از مرگ، عدم، نیستی، فقدان، نبودن و از بین رفتن به ذهن می‌آید. این تصور امری بین‌الاذهانی، مشترک و معمول از مرگ است. در اینجا، عمدتاً مرگ ردای زیست شناختی بر تن دارد که از فرسایشی زیستی و فیزیکی حکایت می‌کند. این تصور از مرگ، با مفروضات هستی‌شناختی و معرفت شناختی خاصی همراه است که می‌توان آن را پارادایم «زیست پزشکی» نامید. تقلیل مرگ به زیست بدنی و در مواردی سنجش آن با تکنیک‌ها و ابزارها و تکنولوژی-های روز و حتی تعیین دقیق مرگ یک شخص همه چیز را در مرگابه تکنیک و بدن فرو می‌کاهد. علت‌گرایی و فردگرایی در تعیین مرگ از مهمترین مکانیسم‌های انضباط بخش این تلقی از مرگ هستند. علت‌گرایی در پی تبیین مرگ بر اساس خواص بیوشیمی و بیوفیزیک است و رابطه‌ای خطی بین بیماری و مرگ برقرار می‌سازد. فی‌الواقع، هر چه است از دلتای فرد-جسم-بیماری خارج نیست. فرد در اثر فقدان استراتژی‌های حیات بخش نظیر بهداشت و تغذیه مناسب و یا مواردی همچون تصادف (که در نهایت در همان دلتا قرار می‌گیرد، چون فرد عامل خطر زا را مراعات نمی کند) با نیستی و نابودی روبرو می‌شود.…

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر یا InstantView بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7166

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
@EngareNet
@Atu_Sociology