انگاره‌‌‌‌ | رسانه علوم اجتماعی و سیاست‌گذاری اجتماعی – Telegram
انگاره‌‌‌‌ | رسانه علوم اجتماعی و سیاست‌گذاری اجتماعی
1.89K subscribers
207 photos
2 videos
3 files
1.01K links
دسترسی به آرشیو کتابخانه، مقاله، مالتی‌مدیا و تحلیل‌های جامعه‌شناسی و سیاستگذاری اجتماعی
http://Engare.Net

ارتباط با:
@ATU_SOCIOLOG

اینستا:
Instragram.com/EngareNet
عضویت در:
کار علوم اجتماعی
رویداد علوم اجتماعی
https://news.1rj.ru/str/addlist/FSCJvPqZpVZiZDZk
Download Telegram
در همدستیِ سیاست و سلبریتی‌ها
چطور نیروهای کنترل‌کننده‌ی فرهنگ، “استمرار”سازی می‌کنند؟

🖋 آرزو رضایی مجاز

📍 نیروی سیاسیِ کنترل کننده‌ی فرهنگ می‌تواند به تولید نوعی سلبریتی دست بزند که هرچند در وهله‌ی نخست، در تضاد با الگوهای پیش‌فرضِ ایدئولوژی حاکم قرار می‌گیرد، اما از آنجا که می‌تواند ابتذال فرهنگی را در خوراکی بسته‌بندی‌شده به بدنه‌ی اجتماعی برساند، پس می‌شود از رویارویی‌اش با گفتمان رسمی چشم پوشید. تردیدی نیست که رابطه‌ی سلبریتی‌ و نیروهای سیاسی در بازتولید ابتذال فرهنگی دیالکتیکی‌ست؛ نیروی حاکم برای آنها رسانه و بُرد فضای مجازی را تدارک می‌بیند اما پیش‌تر، یک تقابل نمایشی را طرح‌ریزی می‌کند، تا دامنه‌ی دیده‌شدن آنها در مدیاهای گوناگون شدت‌مندتر شود، ضمن‌آنکه برای این اجرای موفق، نکته‌ای را در نظر می‌گیرد؛ فضاسازی خبری حولِ همان تقابل اولیه و درنهایت؛ القای مبارزه‌ی سلبریتیِ دست‌ساز با ساختار ایدئولوگِ حاکم.

درواقع شاکله‌ی بازی، روی صحنه قهرمانی می‌سازد تا مفهومی ایدئولوژیک را برابر افکار عمومی عریان کند (اما مفهومی که پیش‌تر از گیتِ نیروی سیاسی گذشته و بی‌خطری‌اش مورد تأیید قرار گرفته است). و درمقابل، سلبریتی سرانجامِ این بازی، حداقل سه اتفاق را در جهت منافع گفتمان رسمی رقم می‌زند؛ افکار عمومی:
پشت آن قهرمان پوشالی می‌ایستند، فن‌اش می‌شوند و از نمایشی که دیده‌اند، احساس "آزادی کاذب" می‌کنند. بخش سرگردان بدنه‌ی اجتماعی (از لحاظ نوع مطالبه و شکل بیان آن) اعتراض فروخورده‌ی خود را در اجرایِ تمیز آن "مجری" می‌بیند.
از آن موضوعِ برهنه شده روی صحنه می‌گذرند، به‌طوری که دیگر مسأله‌اش را نخواهند داشت.
روی "موج‌های سیستماتیکِ" پیش‌ِرو نیز، برای تجربه‌ی دوباره‌ی آن لذت در درک آنیِ آزادی، سوار می‌شوند و بدین‌ترتیب، کنش‌گران واقعی را در میدان‌های امر اجتماعی تنها می‌گذارند.

«با آزادی نامحدود شروع می‌کنم و می‌رسم به استبداد نامحدود»، این سخن "شیگالف" در داستانِ "شیطان‌ها"ی داستایوفسکی‌ست؛ سازوکاری که در آنچه بیان شد نیز به‌وضوح دیده می‌شود. سلبریتی‌ها مشغول نمایش‌دادن شکلی از آزادی‌بیان (در داخل و خارج) هستند که به‌مثابه‌ی سوپاپ اطمینان در افکار عمومی عمل می‌کند؛ آنها فراغتی را در ذهنیت عموم نسبت به مسائل ایجاد می‌کنند که در مکانیسمی فرافکن، تا مدت‌ها بخشی از بدنه‌ی اجتماعی را نسبت به وظیفه‌ی مطالبه‌گری‌اش خاطرجمع می‌نماید. این "ما"ی رام‌شده، بر "احساس جعلی آزادی" شناور می‌شود که درواقع، بستری برای بی‌حسی‌ِ دائمی‌ست.

همین پروسه نشان می‌دهد کالایی‌شدن فرهنگ، تنها معطوف به موجودیت مادیِ فرهنگ نیست؛ اوج این فرآیند را در تبدیل ذهنیت انسانی به خوراکی می‌بینیم که در ابعاد توده‌ای، برای بقای نیروهای حاکم، روی میزها چیده می‌شوند. تولید انبوه این‌دست نمایش‌ها ازطریق قدرت رسانه، اعتراض‌های یک‌بار مصرفی می‌سازد که به‌زودی هم دور انداخته می‌شوند. اما در این بین پرسش اساسی این است که:
آیا این مصرف‌گرایی و دامنه‌گرفتن نوعی فرهنگ رضایت‌مندی در جامعه‌ای که با چشم تحسین به "ساسی‌مانکن"، "تتلو"، "جوان"، "مدیری"، "علی‌نژاد"، "افشار"، "رهنما" و... نگاه می‌کند درواقع، مکانیزم‌های عمل‌اش را در تثبیت وضع موجود به‌کار نینداخته است؟
آیا همین رویه نیست که باعث شده، "استمرار" به‌جای "اصلاح" در محوری جانشین، به یک‌معنا گفته و در ادبیات سیاسیِ ما تکرار و تکرار شود؟
و آیا ضمن این فرم‌های بیانگر و الگوهای رفتاری می‌توان از براندازیِ محتوایی گفت که تک‌صدا، بر تمامی گفتمان‌های اصلاحی سایه انداخته است؟

یادداشت را در انگاره بخوانید

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
@EngareNet
@Atu_Sociology
چرا نسخه «خوب» خودمان نیستیم؟!
🖋 علی خورسندی طاسکوه

📍 در دانش توسعه شناسی، میان توسعه و پژوهش نسبتی متعین و معنادار مفروض است. «توسعه یافتگی» یک کشور به قدر و میزانی است که «پژوهش» در آن کشور اعتبار دارد. اسناد و گزارش های بین المللی نشان می دهد، پژوهش در کشورهای پیشرفته (و گروه بیست G20) متاثر از سه ویژگی مشترک است. ویژگی مشترک اول، «بالا بودن» میزان و سهم منابع مالی پژوهش از تولید ناخالص ملی (GDP) است. سهم منابع مالی پژوهش در کشورهای پیشرفته اکثرا بین ۳ تا ۴.۵ درصد از تولید ناخالص ملی است. به عنوان نمونه، میانگین سهم منابع مالی پژوهش از تولید ناخالص ملی…

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7106

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
🌱 وبسایت انگاره با محوریت موضوعی علوم اجتماعی، به منظور انتشار یادداشت‌های تحلیلی، آموزش‌های این حوزه، رویدادهای مرتبط، محتوای چندرسانه‌ای (نظیر فیلم، عکس و فایل صوتی)، معرفی کتاب و ... فروردین 97 به صورت رسمی کار خودش را شروع کرد.

🔻 در 15 ماه گذشته، سعی کردیم که این مسیر را با همراهی نویسندگان این حوزه، جلو ببریم و افتان و خیزانی نیز در این مسیر داشتیم که به هر حال حل شد.

🔹 نسخه 2 انگاره، از ابتدای تیر شروع به کار کرد. با طراحی جدید‌تر، سرعتی بالاتر و امنیتی بیشتر. بخش‌های معرفی کتاب و اخبار نیز به اهداف سایت اضافه شد.

در صورتی که تمایل به انتشار یادداشت‌های خود در انگاره دارید، می‌توانید با آی‌دی زیر در ارتباط باشید؛
@Atu_Sociolog
📃 یادداشت‌های شما،‌پس از تایید با نام نویسنده منتشر می‌شود. در صورت که تعداد یادداشت‌ها بالا رفت، پروفایل نویسنده با نام و عکس وی ساخته می‌شود.
انگاره، در تایید و رد یادداشت‌ها و محتوای ارسالی آزاد می‌باشد.

🌱 انگاره، به عنوان پروژه‌ای مستقل و جزئی از شبکه جامعه‌شناسی علامه به فعالیت می‌پردازد.
🔰 Engare.Net
🌱 @EngareNet
نظریه فرهنگ انبوه (توده‌وار) | Mass Culture
🖋 پرویز اجلالی

📍 مفهوم فرهنگ انبوه یا توده‌وار ، به‌عنوان محصول صنعت فرهنگ، در فاصله سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ در میان روشنفکران آمریکایی و سپس اروپا رواج یافت و به‌عنوان یکی از پایه‌های مهم نقد و ارزیابی آثار رسانه‌ای مورداستفاده وسیع قرار گرفت و در قالب دیدگاه‌های جدیدتر نیز باقی ماند و هنوز هم یکی از دیدگاه‌های مهمی است که در مطالعات رسانه‌ای و سینمایی تأثیرگذار است. اما کسانی که این مفاهیم و نظریه مبتنی بر آن را مطرح کردند آمریکایی نبودند، بلکه یک گروه کوچک از روشنفکران مارکس‌گرای آلمانی بودند که در تحلیل خود از سرمایه‌داری تأکید بیشتری بر فرهنگ داشتند. این…

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7111

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
دانشجو، کالای مصرفی در نظام آموزش عالی
🖋 بیت‌الله محمودی

📍 پذیرش در دانشگاه و دانشجو شدن بی تردید از شیرین ترین و خاطره انگیزترین لحظات زندگی است. اما دانشجو بودن و تجربه زیست در دانشگاه و مرور گذشته های دانشجویی چندان برای همه رنگی، شیرین و هیجان انگیز نیست. تلخی تجربه های این دوران صرفا حسی حزن انگیز و موقتی نیست، بلکه حاکی از زخم های عمیق و سرپوشیده و عیانی است که دیگر درمانی برای آنها پیدا نیست. چند روز پیش مطالبی صریح و بی پرده از چند دانشجو و فارغ‌التحصیل به دستم رسید که به نظر می رسد بیش از پیش باید در خصوص جایگاه و اهمیت دانشجوی امروزی در نظام آموزش عالی به بحث و گفتگو نشست و لایه‌های پنهان مخرب و جامعه برانداز آن را به خوبی عیان کرد.

تجربه محیط جدید و بزرگ آموزشی، دوستان و معاشرت‌های جدید، مدرسانی جدید، زندگی خوابگاهی و ...، بدون هیچ تردیدی هدف و انگیزه اصیل دانشجویی برای ورود به دانشگاه برای هیچ دانشجویی نبوده است و نیست. شور دانشجویی در زمان ورود و حضور در دانشگاه صرفا و تنها برای مواجهه با خود آکادمیک دانشجوست که هیجان و تپش دارد. حال اما سوال اساسی اینجاست که دانشگاه و نظام آموزش عالی با این شور و خود آکادمیک چه کرده است و چه می کند؟

او با این ذهنیت به حق و صحیحی که در دانشگاه به دلیل مفهوم و رسالت آن، همه چیز باید به اندازه در جای و زمان خود قرار داشته باشد وارد دانشگاه می شود و به مرور حس و لمس می کند که این اصل و تئوری چندان جایگاهی ندارد و می تواند و می شود هر چیزی در هر زمانی و مکانی در جایی باشد که نباید باشد. او به آهستگی در حال گم کردن چیزهای زیادی است که با خود از فطرت، خانواده و گاها از مدرسه به دانشگاه آورده است: شور و انگیزه دانشجویی، پویایی و امید به آینده، صداقت و شجاعت و ... . او به شکل اعجاب آوری شاهد از بین رفتن قبح اعمال و نابهنجاری هایی است که چاشنی و برچسب هیأت علمی، کارمند و مدیر بودن می تواند به آنها وجاهت حرفه ای و اخلاقی نیز بدهد.

او به مرور می فهمد که خود و هویت دانشجویی اش را نیز از دستش ربوده اند و ابزار دست طمع و منفعت ارکان دانشگاه شده است. او متوجه می شود صرفا باید باشد تا منافع از قبل پیش‌بینی شده تحقق یابند. او باید باشد تا چراغ رشد و تعالی فیزیکی دانشگاه، مدیران و استادان آن روشن بماند. او می‌ماند و می بیند زخم هایی را که به روح پاک و معصومش روا داشته اند. او به ظاهر ساکت و متین اما در درون آشفته و حیران نظاره‌گر رشد هیولاهای علمی در اطراف و نمو خطرناک بذر ریاکاری و هیولاگری در وجود خویش است.

او می‌داند که کالایی است مصرفی و در خدمت و اختیار اهداف دانشگاه و مانند هر کالای دیگر زمان مصرفی دارد و برای اینکه دچار پرت‌شدگی علمی نشود باید هر چه زودتر خدمات خود را ارائه و صحنه دانشگاه را ترک نماید برای ورود کالاهای جدید. چرا که بیشتر ماندش در محیط دانشگاه دیگر سودی ندارد و اگر به هر دلیلی مجبور به ماندگاری بیشتری شد خدمت مالی را باید به سایر خدمات دانشجویی خود اضافه کند و به تعبیر دانشگاهی اش تمدید ترم کند با پرداخت شهریه مصوب! او می داند حتی تلاش هایی که برای توانمندی علمی و اجرایی اش می شود صرفا به خاطر این است که بتواند خدمات بیشتری را نصیب دانشگاه و استادانش کند.

دانشجو کالا نیست او یک انسان است و نیازمند دیدن و شنیدن و اجرای رفتار و کردارهای انسانی در محیط دانشگاهی است. او به دانشگاه آمده تا انسان بهتری از خود بسازد. او را چون خود از درون تهی کرده ایم!

🔸 یادداشت را در انگاره بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7122

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

@EngareNet
@Atu_Sociology
انتقاد معلم از وزیر آموزش و پرورش
🖋 علیرضا احمدپور خرّمی

📍 دوست داشتم مطالبم را در گفتگویی صمیمانه خدمت‌تان عرض کنم, اما ترجیح دادم از هر ثانیه‌ی وقتم استفاده کنم. جناب آقای دکتر حسینی شما را وزیر محترم آموزش و پرورش خطاب می‌کنم, بدان امید که مسئولیت این وزارت‌خانه را با همین عنوان به عهده بگیرد و سخنانم که حرف دل بیش از یک میلیون فرهنگی است را به گوش رئیس‌جمهور محترم هم برسانید.

جناب آقای وزیر, شما مسبب آنچه نقد می‌کنم نیستید, اما می‌توانید عامل تصحیح آن باشید. می‌شود فقط دو سال چون میرزا تقی خان وزارت کرد و برای همیشه‌ی تاریخ، امیرکبیر ایران ماند.

می‌خواستم از مشکلات آموزش و پرورش شهرم بگویم. از وجود مدارس مخروبه, از عدم وجود مراکز کتابخانه‌ای و فضای پژوهشی مناسب, از کمبود امکانات و آزمایشگاه‌ها, از نبودن سالن ورزشی در مدارس, از کمبود دبیران متخصص, از نداشتن مراکز رفاهی برای فرهنگیان شهرم, از اینکه فرهنگیان شهر ما مجبورند جلسات این چنینی را به دلیل عدم وجود سالن, در سازمان‌های دیگر برگزار کنند و از دهها نیاز دیگر.

🔸 فیلم و متن قرائت شده را می‌توانید، در لینک زیر مشاهده کنید🔻
📎 https://engare.net/?p=7132
🎥 فیلم به پیوست همین پست قابل مشاهده است.

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
سنخ های روانی انسان ها و دینداری های متکثر آنان
🖋 محمدباقر تاج‌الدین

📍 مبتنی بر یافته‌های روان شناسان انسان‌ها به لحاظ روانی دارای سنخ‌های روانی متفاوت و متکثری‌هستند به گونه ای که‌هر گروه از انسان‌ها مبتنی بر ویژگی‌ها و صفات درونی خویش دارای افکار و رفتارهای خاصی‌هستند. به طور مثال برخی انسان‌ها درون گرا بوده و مبتنی بر چنین ویژگی ای افکار و رفتارهای خاصی از خود بروز می دهند و بالعکس افرادی که برون گرا‌هستند دارای ویژگی‌ها و صفات خاص خودشان‌هستند. بر این اساس،‌هر انسانی به رشته تحصیلی، شغل، سبک پوشش، سبک مطالعه، سبک موسیقایی، سبک فراغتی و خلاصه سبک زندگی خاصی علاقمند بوده و هرگز نمی توان از انسان‌ها درخواست نمود…

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7135

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
خالی از خود / نگاهی به تجربه‌گرایی و چیستی محسن نامجو
🖋 سحر سخایی

📍 محسن نامجو چگونه محسن نامجو شد؟ آیا او یک موسیقی‌دان کلاسیک،نوازنده‌ی سه‌تار یا یک خواننده‌ی ردیف‌دان بود که تبدیل به نامجو شد یا یک گیتاریست، خواننده‌ یا آهنگساز عامه‌پسند؟ او از کدام ساحت رو یا زیر زمین با آلبوم ترنج تبدیل به نامی آشنا شد؟ در میان مقالاتی که به محسن نامجو پرداخته‌اند چند نظریه در رابطه با خاستگاه و چیستی نامجو مطرح است. یکی نظری که نامجو را یک موسیقی‌دان کلاسیک می‌نامد که علیه ریشه‌های ردیف و کلاسیسیم نهفته در موسیقی ایرانی قیام کرده است. نظری دیگر او را یک باب دیلن ایرانی می‌نامد و دیگری نیمایی که این بار به جای شعر در موسیقی ظهور کرده است.
ببینیم نامجو کجای این بردار تاریخی و اجتماعی و موسیقایی قرار می‌گیرد. محسن نامجو محصول موسیقی شاگردانِ برجسته‌ی حفظ و اشاعه است. رد آشنایی و فراتر از آن شناخت دقیق آثار پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده، محمدرضا لطفی و محمدرضا شجریان چه در مصاحبه‌هایش و چه در آثارش پیداست. او اتفاقا بیش از آنکه مایل به فضایی گلهایی در موسیقی باشد مایل به همان سنت کلاسیک‌ترِ حفظ و اشاعه‌ای بودهاست و اتفاقاً آنچه باعث «شدنش» می‌شود عصیان نه در برابر ردیف دستگاهی یا موسیقی کلاسیک که در برابر مرزبندی‌های پسا حفظ و اشاعه‌ای است. وقتی نامجو بارها و بارها تاکید می‌کند که صداها، نغمه‌ها و موسیقی به خودی خود یک امر مقدس و آسمانی نیست و می‌شود هرجوری با آن برخورد کرد، وقتی از نظام استاد شاگردی و دلزدگی‌اش از سنگینی و جدیتِ بی‌اندازه‌ی فضای آموزش موسیقی در ایران می‌گوید، دارد به نظام ارزشی تازه‌ای می‌تازد که عرضی است نه ذاتی این موسیقی. عرضی از این نظر که این مرکز حفظ و اشاعه است که در عین حالی که خدمات بی‌نظیری برای موسیقی کلاسیک ایرانی انجام داد اما نظام ارزشی این موسیقی را نیز تعریف دوباره کرد و در این تعریف به نفع حفظ موسیقی کلاسیک، از تنوع سبک زندگی‌ها و رفتارها و موسیقی‌ها و چندوجهی بودن‌های بسیاری دیگر–لاجرم-چشم پوشید.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=3716

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
دولت مدرن در اندیشه ماکس وبر
🖋 سیدحسین امامی

📍 دولت محوری‌ترین مفهوم در مطالعه سیاست و علوم سیاسی است؛ بنابراین تعریف آن همواره مورد مناقشه پژوهشگران و صاحب‌نظران بوده است. مفهوم دولت، کاربردها، تعاریف و معانی بسیار گسترده و متعددی دارد و می‌توان آن ‌را برای اطلاق به طیف وسیع و مجموعه‌ای از نهادها، تاسیسات، واحد ارضی یا قلمرو جغرافیایی، پدیده یا هویت تاریخی، ایده یا نظر فلسفی و امثال آن به کار برد. به اعتقاد بیشتر نظریه‌‌پردازان علوم سیاسی، دولت مفهومی فراگیر و محیط بر حکومت است. در این نوشتار مفهوم دولت مدرن در اندیشه ماکس وبر مورد بررسی و توجه قرار گرفته است. دولت مدرن و دولت…

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=4787

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
اسطورۀ روشنفکر پاکدست: نقدِ درون ماندگار یا تولید اخبار جنجالی!
🖋 آرش حیدری

📍تصور خام و پوکی وجود دارد که روشنفکر بر فراز جامعه ایستاده است و آگاهی بخشی می کند. چنین ژست و فیگوری موجب می شود که نوعی بیرون بودگیِ خیالی برای روشنفکر متصور شویم. روشنفکری که بیرون میایستد، برای مثال از دولت حقوق نمی گیرد، وام نمیگیرد، آن گوشه نشسته است و تباهی جهان را نظاره می کند و گاه فریادی می زند که «آه ای خلق خام ببینید نکبتی که در آن غوطه می خورید را...».

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7155

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
دیالکتیک غیرسلبی: از منطق تا انسان‌شناسی
🖋 آلن بدیو | ترجمه صالح نجفی

📍 مسئله بنیادی در میدان فلسفه امروز یافتن چیزی نظیر منطقی جدید است. نمی‌توانیم از بعضی ملاحظات درباره سیاست و زندگی و آفرینش یا کنش آغاز کنیم. اول باید منطقی جدید وصف کنیم یا دقیق‌تر بگوییم دیالکتیکی جدید. این همان راهی است که افلاطون پیمود اما از هر چه بگذریم در ضمن این راهی است که کارل مارکس پیشنهاد می‌کند. کار مارکس در وهله اول نگاهی تازه به تاریخ یا نظریه‌ای تازه درباره مبارزه طبقاتی و نظایر اینها نیست بلکه از همان آغاز یک منطق عام جدید است به تبعیت از دیالکتیک هگلی. مارکس شاید پس از افلاطون نخستین کسی بود که نسبتی صریح میان سیاست انقلابی و یک چارچوب دیالکتیکی جدید خلق کرد. امروز با همین مسئله دست به گریبانیم. بی‌گمان، باید پس از دو قرن تجربه موفقیت‌ها و شکست‌ها در سیاست انقلابی و بالاخص پس از شکست صورت دولت‌مدار سوسیالیسم چیزی را تصحیح کنیم. ولی در عین حال باید منطقی جدید بیابیم، یک پیشنهاد فلسفی جدید که درخور همه صورت‌های ابداع و خلاقیت ‌باشد. بدین‌قرار، مسئله نسبت‌های دیالکتیکی و غیردیالکتیکی مسئله‌ای فوری و فوتی است. اگر اینطور می‌پسندید، می‌توان گفت مسئله ما مسئله منفیت است.

وقتی چارچوب منطقی کنش سیاسی از نوع دیالکتیکی کلاسیک است، آنچه بنیادی است همان نفی است. رشد مبارزه سیاسی اساسا چیزی نظیر «شورش علیه»، «مخالفت با»، «نفی فلان و بهمان» خواهد بود و نوآوری- آفریدن دولت جدید یا خلق قانون جدید – همواره نتیجه فرایند نفی است. این چارچوب هگلی است؛ نسبتی دارید میان اثبات و نفی یا ایجاب و سلب، نسبتی میان ساختن و نفی‌کردن – در این نسبت، اصل واقعی حرکت و اصل واقعی آفریدن چیزی جز نفی نیست. و بدین‌سان خودِ تعریف طبقه انقلابی عبارت است از ضدیت با دولت حاضر یا قانون حاضر دقیقا به همان معنا که آگاهی انقلابی، به تعبیر ولادیمیر لنین، اساسا آگاهی از این است که آدم نسبتی مبتنی بر نفی با نظم موجود دارد...

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7153

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
مرگ به مثابه امری اجتماعی-فلسفی
🖋 ابوذر قاسمی

📍 معمولاً در تصور ما از مرگ، عدم، نیستی، فقدان، نبودن و از بین رفتن به ذهن می‌آید. این تصور امری بین‌الاذهانی، مشترک و معمول از مرگ است. در اینجا، عمدتاً مرگ ردای زیست شناختی بر تن دارد که از فرسایشی زیستی و فیزیکی حکایت می‌کند. این تصور از مرگ، با مفروضات هستی‌شناختی و معرفت شناختی خاصی همراه است که می‌توان آن را پارادایم «زیست پزشکی» نامید. تقلیل مرگ به زیست بدنی و در مواردی سنجش آن با تکنیک‌ها و ابزارها و تکنولوژی-های روز و حتی تعیین دقیق مرگ یک شخص همه چیز را در مرگابه تکنیک و بدن فرو می‌کاهد. علت‌گرایی و فردگرایی در تعیین مرگ از مهمترین مکانیسم‌های انضباط بخش این تلقی از مرگ هستند. علت‌گرایی در پی تبیین مرگ بر اساس خواص بیوشیمی و بیوفیزیک است و رابطه‌ای خطی بین بیماری و مرگ برقرار می‌سازد. فی‌الواقع، هر چه است از دلتای فرد-جسم-بیماری خارج نیست. فرد در اثر فقدان استراتژی‌های حیات بخش نظیر بهداشت و تغذیه مناسب و یا مواردی همچون تصادف (که در نهایت در همان دلتا قرار می‌گیرد، چون فرد عامل خطر زا را مراعات نمی کند) با نیستی و نابودی روبرو می‌شود.…

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر یا InstantView بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7166

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
@EngareNet
@Atu_Sociology
پیوند «فساد سیستمی» با «دانش رسمی»
🖋 نعمت‌الله فاضلی

📍 انگاره– یکی از امور آشکار درباره جامعه معاصر ایران وجود «فساد سیستمی» در نظام اداری آن است. یکی دیگر از امور آشکار هم این است که این فساد را عموماً افرادی انجام می‌دهند که نه تنها «آقازاده» بلکه «تحصیلکرده» هم هستند. نیازی نیست اسامی اختلاس‌کننده‎ها را بیان کنیم، اغلب آنها مدرک تحصیلی دارند و دانش‌آموخته‎اند. آیا پیوندی میان تحصیل‌کردگی و فساد وجود دارد؟ اگر از این زاویه نگاه کنیم که همه دانش‌آموخته‎ها اختلاس‌کننده نبوده‎اند، می‌توان گفت خیر، پیوندی میان تحصیل دانش و انجام اختلاس وجود ندارد. اما اگر از این زاویه نگاه کنیم که همه یا اغلب اختلاس‌کننده‎ها، تحصیلکرده‎اند، لابد…

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7174

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
دغدغه صندلی‌های خالی دانشگاه
🖋 بیت الله محمودی- عضو هیأت علمی دانشگاه شهرکرد

📍 از دغدغه های اصلی چند سال اخیر وزارت علوم، دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی، صندلی های خالی دانشگاه است. صندلی هایی که روزی در فضای تراکم تقاضا برای ورود به دانشگاه، سرمست و غرور آفرین در حال اضافه شدن و امروز در حسرت حداقل دانشجوی ورودی غرق و محصور در غبار. تقاضای عمومی ورود به دانشگاه پس از گذراندن دورانی که هدف صرفا ورود به دانشگاه بوده و نوع رشته و محل تحصیل در اولویت های بعدی قرار داشت، امروزه به حالتی تغییر کرده است که صرف ورود به دانشگاه دیگر در اولویت نیست چرا که در هر صورت با توجه به انبوه صندلی های خالی ورود به دانشگاه امری سهل و بدیهی شده است.

تمرکز اصلی و انبوه تقاضای ورود به رشته های پزشکی که نظام آموزشی آن در اختیار وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی است، عملا نشان می دهد دانشگاه در مجموعه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در حالت رکود تقاضا و ورودی دانشجو قرار گرفته است. اگر تعداد داوطلبین واقعی کنکور برای رشته های گروه پزشکی را از سایر رشته ها جدا کنیم و البته محدودیت های انتخاب این گروه رشته را برای داوطلبین مختلف در نظر نگیریم، به نظر می رسد تقاضای واقعی برای ورود به رشته های مجموعه وزارت عتف حتی به کمتر از 20 درصد کل داوطلبین برسد. در واقع از مجموع 467 رشته دانشگاهی موجود در فرایند انتخاب رشته در کنکور سراسری، 447 رشته (معادل 96 درصد رشته های دانشگاهی) که مربوط به رشته های وزارت عتف است تقاضای بسیار اندکی برای تحصیل در آنها دیده می شود.

اما سوال اساسی این است که دغدغه صندلی های خالی دانشگاه از کجا نشأت می گیرد و چگونه به آن نگاه می شود؟ چالش دانشگاه امروز در خصوص این دغدغه چیست؟ آیا دانشگاه نگران هدر رفت ظرفیت های انسان ساز خود برای تعالی جامعه و برساخت فارغ التحصیلان خلاق و فرهیخته است؟! آیا دانشگاه نگران کاهش فارغ التحصیل متخصص در رشته های مورد نیاز جامعه و بحران نبود متخصص در برخی رشته ها در آینده است؟!

نه! همه می دانیم و تجربه کرده ایم که واقعیت این نیست. دانشگاه نگران هدر رفت و مستهلک شدن زیرساخت‌های عظیم و معطل مانده کلاس‌های درس، آزمایشگاه‌ها، سالن‌های مطالعه، خوابگاه‌ها، خدمات رفاهی و ... است. دانشگاه نگران کاهش بودجه خود با کاهش سرانه دانشجوست. دانشگاه نگران پر نشدن واحدهای درسی موطفی اساتید خود است. استاد دانشگاه نگران کاهش حق التدریس، نگران کاهش دانشجویان تحصیلات تکمیلی و برخوردار نشدن از مزایای دانشجوی ارشد و دکتری است. در مجموع باید گفت دانشگاه و ارکان آن نگران منافع خود است و بس!

شکست سیاست شغل محوری نظام آموزش عالی و نبود بازار کار برای بسیاری از رشته‌های دانشگاهی و در نتیجه آن کاهش اقبال عمومی نسبت به آنها، دانشگاه و وزارت عتف را بر آن داشته است تا دست به ابتکاری برای جذب دانشجو و پرکردن صندلی های خالی کلاس های درس بزند و آن هم با تغییر و عامه پسند نمودن عناوین رشته ها و باز نمودن بازار جدید آموزشی با راه اندازی رشته هایی به اصطلاح با ماهیت بین رشته ای، که در راستای همان سیاست غلط و شکست خورده شغل محوری تشکیل شده و در حال گسترش نیز هستند. شکست سیاست شغل محوری وزارت عتف آنجا خود را بخوبی عیان می کند که این وزارت تاکنون 596 عنوان رشته را در مقطع کارشناسی و در مجموع در کلیه مقاطع بیش از 3500 رشته را منسوخ اعلام نموده است.

دغدغه صندلی های خالی دانشگاه را باید در بی اعتبار شدن جایگاه دانش و دانشگاه در جامعه دید، در دور شدن دانشگاه از رسالت های اصیل خویش، در بی نیاز جلوه دادن جامعه به دانشگاه، در ... .

🔸 یادداشت را در انگاره بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7178

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
سه تعبیر نادرست از نیچه: دست راستی، زن‌ستیز، کج‌خلق

📍 فردریش نیچه، کارل مارکس، و چارلز داروین سه متفکر برجسته قرن نوزدهم هستند که آراء آن ها تا به امروز تأثیرگذار مانده‌اند. نیچه سنت‌شکن بزرگ فلسفه بود. از جمله گفته‌های ماندگار اوست:‌ «خدا مرده است» و «واقعیتی وجود ندارد، هر چه هست تعبیر است». اما پیوستگی وی به مفاهیمی همچون «ابر انسان»، «اخلاق ارباب»، «اخلاق برده» و یحتمل پرخطر ترین آن ها «اراده قدرت» به صورتی گسترده گرفتار سوء‌ تعبیر بوده اند. به طور کلی سه برداشت اسطوره ای از نیچه را باید باطل دانست: این که گرایش سیاسی وی به راست تندرو بود، این که زن ستیز بود، و این که بویی از طنز و هزل نبرده بود.

انتساب نادرست این پنداره ها به نیچه از حد متعارف گذشته است. ریچارد اسپنسر از رهبران یک گروه «سفید برتر» آمریکا نیچه را ریشه آگاهی های خود می داند. جردن پیترسُن نیز در نوشته های خود به دفعات از نیچه نقل می کند.

اما با نازی ها آغاز کنیم. نیچه که در رایش بیسمارک بزرگ شده بود از سه چیز نفرت داشت: دولت بزرگ، ناسیونالیسم، و یهودستیزی. نیچه نوشت: «آلمان، آلمان، فراتر از همه پایان فلسفه آلمان است». در جایی دیگر نوشت «اگر دست من بود، همه یهودستیزها را به جوخه اعدام می سپردم»...

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7185
🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
🎥 فیلم کوتاه دو با دو (۲+۲) (نسخه کامل و 1080)
🖋 کارگردان: بابک انوری

📍 فیلم کوتاه دو با دو، کلاس درسی را نشان می‌دهد که آموزگار پس از شنیدن نطق مدیر مدرسه نسبت به تغییرات دروس، از دانش‌آموزانش می‌خواهد که در دفتر خود بنویسند: 2+2=5

فیلم دو + دو به کارگردانی بابک انوری و تهیه‌کنندگی او و گاوین کولن محصول 2011 میلادی‌ است. این فیلم به ضعف سیستم‌های آموزشی ایدئولوژیک و دیکتاتورمآبانه می‌پردازد. این فیلم نامزد دو جایزه بفتا بوده‌است.

🔸 فیلم را در لینک زیر ببینید یا از پیوست مشاهده کنید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7198
مشاهده فیلم در آپارات

🔸اگر فیلم را دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
فاشیسم!
🖋 سخنرانی برتولت برشت در نخستین کنگرهٔ جهانی نویسندگان، پاریس، ژوئن ۱۹۳۵

📍 نویسندگانی که پلیدی‌ها و فجایع فاشیسم را با پوست و گوشت خود تجربه کرده‌اند و یا دیده‌اند که چگونه دیگران قربانی چنین فجایعی می‌شوند و از این افعال متنفرند، تنها به‌اعتبار چنین تجربه یا تنفری آمادگی لازم را برای مبارزه با این پلیدی‌ها پیدا نخواهند کرد. ممکن است برخی تصور کنند که تنها شرح و بیان این پلیدی‌ها کافی خواهد بود، بویژه اگر استعداد بی‌نظیر هنری و خشم ناب، آدمی را به‌شرح و بیان آن فجایع برانگیخته باشد. بی‌تردید، شرح و بیان این پلیدی‌ها بس مهم است. در اینجا فجایعی روی می‌دهد که باید متوقف شود؛ و در آنجا انسان‌ها را به‌زیر چوب و چماق می‌کشند، و چنین اعمالی نباید تکرار شود. این چیزها دیگر نیازی به‌شرح و بیان مفصل ندارد. انسان کاسهٔ صبرش لبریز می‌شود، برانگیخته به‌پا می‌خیزد و در چنگال دژخیم گرفتار می‌آید. دوستان، این موضوع نیاز به‌شرح بیشتری دارد.

احتمالاً انسان برانگیخته می‌شود و این کار دشواری نیست. ولی پی‌آمد آن گرفتار شدن در چنگال دژخیم است، و این دیگر دشوار است. خشم به‌جوش آمده است و دشمن هم مشخص است، ولی چگونه باید شکستش داد؟...

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7195

🔸اگر نوشته را دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
شش مزیت تعاونی‌های کارگری
🖋 مترجم : عماد عزتی

📍 وقتی صحبت از تعاونی‌ می‌کنیم؛ تعاونی‌های کارگری می‌توانند نمونه‌های بارزی در این زمینه باشند، به این دلیل که اصولا وقتی نیرو، تخصص و انگیزه کارگری زیر یک سقف به نام تعاونی جمع می‌شود، می‌تواند امتیازات گسترده‌ای برای فعالان ایجاد کند. در ادامه به شش مورد از امتیازات تعاونی‌های کارگری اشاره می‌کنیم که می‌تواند در کشورمان به‌کارگرفته شود تا در شرایط کنونی، کارگران انگیزه، امنیت شغلی و البته منافع اقتصادی بالاتری داشته باشند.

🔸 مزایای تعاونی را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7202

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
هانا آرنت و تناقض حقوق بشر
🖋 آرمین خامه

📍 انتقاد هانا آرنت از حقوق بشر اولین بار بلافاصله پس از تصویب “اعلامیه جهانی حقوق بشر” در سال ۱۹۴۸ توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد که به تازگی تاسیس شده بود، در مقاله‌ای با عنوان ” چیستی حقوق بشر”[1] ظاهر شد. او سپس انتقادات مطرح شده در این مقاله را در فصل نهم از کتاب ریشه‌های توتالیتاریسم تحت عنوان “زوال دولت-ملت و حقوق بشر”[2] بسط و توسعه داد.

تأملات انتقادی آرنت در این دو نوشته عمیقاً ریشه در پدیده نوظهوری داشت که در قرن بیستم سربر آورد و ملیون‌ها انسان را، از جمله خود شخص آرنت را در جایگاه یک یهودی آواره در فرانسه و سپس در امریکا، قربانی مصایب طاقت فرسا و رنجی جانکاه کرد: پدیده بی‌حق-بودگی (Rightlesness) . بی‌حق-بودگی وضعیتی است که در آن بخشی از آدمیان به دلیل از دست دادن “بستر اجتماعی‌ای که در آن زاده شده اند” به طور کلی حس خویشاوندی با محیط خود و احساس امنیت ناشی از آن را از دست می‌دهند. از دست رفتن زنجیرهای تعلق و پیوستگی که آدمیان را با محیط اجتماعی و سیاسی مالوف مرتبط می‌سازد خود منجر به مازاد تلقی شدن آدمیانی می‌شود که زنجیرهای تعلق خویش را از کف رفته می‌یابند، انسان‌هایی معلق که پای در هیچ زمینی نداشته و از تمام پیوندهای اجتماعی-سیاسی خویش بریده شده اند؛ انسان‌های بی‌حق، انسان‌هایی مازاد…

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7193

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
دشمنان مارکس
چه کسانی با میراث کارل مارکس به جنگ برخاستند؟

📍 آرنت به هنگام آغاز فصل سوم کتاب «وضع بشر» - فصلی که بیشتر به نقد کارل مارکس اختصاص دارد - «بندی از کتاب آزادی باستانی‌ها در مقایسه با آزادی ‌مدرن‌ها» نوشته بنجامین کنستان را درباره نقد روسو به پیش می‌کشد: «همانا من به خرده‌گیرانِ انسانی بزرگ نمی‌پیوندم. هرگاه درمی‌یابم که ظاهراً در نکته‌ای واحد با آن خرده‌گیران هم‌نظرم، اعتمادم را به خود از دست می‌دهم...

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=3961

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
انگاره‌‌‌‌ | رسانه علوم اجتماعی و سیاست‌گذاری اجتماعی pinned «‌‌ هانا آرنت و تناقض حقوق بشر 🖋 آرمین خامه 📍 انتقاد هانا آرنت از حقوق بشر اولین بار بلافاصله پس از تصویب “اعلامیه جهانی حقوق بشر” در سال ۱۹۴۸ توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد که به تازگی تاسیس شده بود، در مقاله‌ای با عنوان ” چیستی حقوق بشر”[1] ظاهر شد. او…»