🧬 چند روز پیش تولد چهلسالگیام بود. برای اینکه ذهنم را از این واقعیت که احتمالاً به نیمه عمرم رسیدهام منحرف کنم، شروع به ورق زدن کتابی کردم و به نکتهای جالب برخوردم. میدانیم که سلولهای بدن ما پس از مدتی میمیرند و باید جایگزین شوند. هر سلول تازه هم نیاز به یک نسخه کامل از ژنوم ما دارد. در موجودات پیچیدهای مثل انسان، میزان کپیبرداری لازم برای تولید سلولهای کافی در طول عمر واقعاً عددی شگفتانگیز است. برآورد میشود تا رسیدن به سن ۴۰ سالگی، بدن ما چیزی معادل یک سال نوری – یعنی حدود ۹ تریلیون کیلومتر – DNA تولید کرده باشد؛ مقداری که میتواند تا فراتر از مرزهای منظومه شمسی امتداد یابد (منبع).
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤57👍20😱7👌3😭1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍46👏14❤4👎3🤣1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍16❤3👎1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍20❤4
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍18❤3
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍24❤3
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍24❤4👌2
پاسخ به این پرسش بستگی به تعریف شما از «زنده» دارد:
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍26❤14👌4
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍36❤24👏7👎2😱2🤣2👌1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍30❤17👏3
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍53❤13👏10👌3🤔1
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍35❤9👏8🤣1
یکی از مهمترین عواملی که میتواند بیان معاشقه را از «علامتدهی آشکار» به «علامتدهی پنهان» و لاس زدن مبدل نماید، هزینهای است که مخاطب یا دریافتکنندۀ پیام میتواند بر فرستند تحمیل کند. سرشت برخی روابط به نحوی است که بیان آشکار نیت عاشقانه یا جنسی از سوی یک طرف، میتواند منجر به آسیب جدی به رابطه شود. مطالعاتی که در بر روی دوستی میان جنس مخالف صورت گرفته نشان میدهند که بیان آشکار نیت عاشقانه یا جنسی از طرف یکی از طرفین، اغلب به «بلاتکلیفی در رابطه» و بیثباتی در رفاقت میانجامد (منبع و منبع). از آنجایی که شبکۀ دوستان اغلب به عنوان متحدانی مهم برای فرد تلقی میشوند، آسیب زدن به روابط دوستی، فرد را در معرض هزینۀ اجتماعی بالا قرار میدهد (منبع و منبع). در برخی دیگر از محیطها، بیان آشکار نیت عاشقانه یا جنسی، منجر به کاهش سرمایۀ اجتماعی فرد میشود (منبع و منبع). برای مثال، بیان آشکار نیتهایی عاشقانه یا جنسی میان مدیر و زیردست یا استاد و دانشجو نه تنها میتواند به وجهه افراد لطمه وارد کند، بلکه منجر به سرزنش اخلاقی فرد و متزلزل شدن روابط قدرت میان او و دیگران میشود.
گاهی آگاه شدن شخص ثالث از نیت عاشقانه یا جنسی افراد میتواند هزینهای ناخواسته بر آنها تحمیل کند. برای مثال، آشکار شدن نیت جنسی فردی که در رابطۀ انحصاری قرار دارد توسط همسر یا شریک عشقی او یا شریک عشقی طرف مقابل، میتواند با واکنش شدید و خشن آنها روبرو شود. در موقعیتهای دیگر، آگاه شدن شخص ثالث از نیت عاشقانه یا جنسی فرد، میتواند موقعیت اجتماعی و منابع هر دو طرف را در معرض آسیب قرار دهد (منبع و منبع و منبع). به عنوان نمونه، گوش ایستادن و کشف رابطۀ پنهان افراد در محیطی که روابط عاشقانه یا جنسی تایید نمیشود، میتواند برای هر دو طرف پیامدهای اخلاقی، اجتماعی، حقوقی و حتی مادی به همراه داشته باشد (منبع).
علاوه بر موارد فوق، استفاده از زبان به انسانها این امکان را داده است که اطلاعات را خارج از ظرف محدود زمان و مکان در اختیار هم قرار دهند. مثلا دانبار نشان داده است که چطور غیبت کردن با کارکردهایی مثل تبادل اطلاعات مهم درباره رفتار دیگران و کمک به ارزیابی و مدیریت روابط در گروهها به تقویت پیوندهای اجتماعی میانجامد. این ویژگی باعث میشود که میزان «اعتبار» فرد ورای محدودۀ زمان از طریق «غیبت» افراد با یکدیگر دست به دست شده و کاهش یابد (نگاه کنید به این اثر و همینطور این و این). برای مثال، بیان آشکار نیت عاشقانه یا جنسی استاد به دانشجو با ریسک بالایی همراه است چرا که چنین کاری نه تنها میتواند «هزینۀ مخاطب» و شاید «هزینۀ شخص ثالث» را بر وی تحمیل کند، بلکه به وسیلۀ «غیبت» اعتبار و وجهۀ فرد در میان طیف گستردهتری از افراد - حتی در سالهای آینده - آسیب میبیند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍32🤣16❤12👌7👎3👏1
وقتی نوعی طوطی – به اسم طوطیچههای دمگاهسبز (با نام علمی Forpus passerinus) - حسابی عاشق هم میشوند اما جای مناسب برای لانه ساختن ندارند، گاهی جوجههای زوج دیگر را میکُشند به این امید که والدین آنها لانه را رها کرده و بروند. اینگونه است که «عشاق قاتل» میتوانند به آسانی به لانۀ خالیشده نقل مکان کنند.
بله، طبیعت همیشه هم گل و بلبل نیست!😈
🔗 منبع
✍️ عارف عبادی
📱 اشتباهِ میمون
😎 اینستاگرام
بله، طبیعت همیشه هم گل و بلبل نیست!
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤17👍14🤣12😭10🤔4
خنجر را پشت لبخند پنهان کن
به تازگی مقالهای خواندم دربارۀ رقابت در جوامع فردگرا و جمعگرا. اغلب تصور میکنیم که رقابت در جوامع فردگرا بیشتر و شدیدتر از جوامع جمعگراست. اما نویسندگان مقاله با بازبینی پژوهشهای نیم قرن اخیر استدلال میکنند که رقابت در جوامع جمعگرا -چه بین گروه و چه در درون گروه- بیشتر است تا در جوامع فردگرا. اما شیوۀ رقابت زیرکانه و پنهان در جوامع جمعگرا به این باور اشتباه دامن زده که افراد در این جوامع در همکاری و سازگاری و هماهنگی با هم به سر میبرند. عنوان مقاله جان کلام را به روشنی میگوید «خنجر را پشت لبخند پنهان کن».
مقاله مملو از بینشهای تازه و ارجاعات فراوان است به پژوهشهای دیگر در این حوزه. از این رو به علاقهمندان پیشنهاد میکنم اصل مقاله که لینک آن در انتهای این نوشته آمده است را مطالعه کنند. اما بخشی از مقاله که اکنون مایلم بر آن تمرکز کنم مربوط است به «اکولوژی اجتماعی رقابت» (Social Ecology of Competition).
پیش از این در نوشتهام در خصوص تبیین تکاملی «لاسزدن» (اینجا) توضیح دادم که چطور در برخی شرایط منطق هزینه-فایده میتواند «علامتدهی پنهان» و به طبع آن «لاسزدن» را بهینهتر از «علامتدهی آشکار» کند. نویسندگان مقاله با به کارگیری همین منطق، ادعا میکنند که اکولوژی اجتماعی جوامع جمعگرا به گونهای است که رقابت پنهان را بهینهتر از رقابت آشکار میکند. یکی از عوامل تعیینکننده در این موضوع «تحرک رابطهای» (Relational Mobility) است. تحرک رابطهای یعنی اینکه فرد چقدر در انتخاب روابط خود – روابط دوستی، عاشقانه، کاری و غیره – از آزادی عمل برخوردار است. اگر در محیطی باشید که روابط شما حاصل انتخابهای فردیتان است و میتوانید آنها را تغییر دهید، این یعنی آن محیط از تحرک رابطهای بالایی برخوردار است. اما اگر در محیطی باشید که روابط شما ثابت است و کنار گذاشتن آنها ممکن نبوده یا بسیار هزینهبر است این یعنی آن محیط از تحرک رابطهای پایینی برخوردار است.
شواهد نشان میدهد که بسیاری از روابط در جوامع جمعگرا عموما ثابت و پایدارند در حالی که در جوامع فردگرا چنین نیست. این یعنی افراد در جوامع جمعگرا از تحرک رابطهای پایینتری برخوردارند تا در جوامع فردگرا. اما این بحث در اکولوژی اجتماعی چگونه میتواند بر شیوۀ رقابت افراد اثر گذارد؟ اگر در جامعهای باشیم که روابط در آن نسبتاً پایدار است و روابط آسیبخورده و خراب را نتوان به آسانی جایگزین کرد، بهترین استراتژی این است که اختلافات خود را آشکار نکنیم چه آنکه روشن شدن اختلاف میتواند موقعیت ما را در گروه تضعیف کند یا – در بدترین حالت – به طرد ما از گروه بینجامد آن هم در شرایطی که امکان جایگزینی وجود ندارد.
اما از طرفی دیگر نباید فراموش کنیم که اطرافیان ما هم در شرایط یکسان هستند و به احتمال زیاد آنها نیز از همین منطق پیروی کرده و اختلافاتشان را بروز نمیدهند. بنابراین، نزدیکترین دوستان ما در گروه شاید ریاکاران فرد اعلی باشند که خنجر را پشت لبخند پنهان کردهاند و هر لحظه مترصد آنند که از آن استفاده کنند. در چنین محیطی، ویژگیهایی همچون تظاهر، چربزبانی و فرصتطلبی تبدیل به خصیصههای روانی میشوند که در آن اکولوژی اجتماعی بخصوص، دارای کارکرد هستند.
نکتۀ آخر اینکه – و این چیزی است که در مقاله نیامده – لزوماً همۀ ما در طول عمر در یک سطح تحرک رابطهای باقی نمیمانیم. در دوران کودکی به دلیل وابستگی به خانواده، تحرک رابطهای پایینتری را تجربه میکنیم و این اعضای درجه یک مثل پدر و مادر هستند که تحرک رابطهای ما را شکل میبخشند. اما با دستآوردن استقلال شخصیتی و مالی در بزرگسالی، این خود ما هستیم که بیشتر روابطمان را تعریف کنیم. شاید بسیاری از ما تجربۀ این را داشتیم که مثلا مادرمان مجبورمان کرده سال نو را به داییای تبریک بگوییم که از او خوشمان نمیآمد (تحرک رابطهای پایین) اما بعدها که بزرگتر شدیم این خود ما بودیم که تصمیم میگرفتیم با او صحبت کنیم یا نه (تحرک رابطهای بالا).
بنابراین، اگر دفعۀ بعد از شما خواستند با کسی صحبت کنید که از او متنفرید، ابتدا نگاهی به تحرک رابطهایتان بیندازید و ببینید بهتر است خنجر را پشت لبخند پنهان کنید یا آن را در سینۀ او بنشانید😈
🔗 منبع
✍️ عارف عبادی
📱 اشتباهِ میمون
😎 اینستاگرام
به تازگی مقالهای خواندم دربارۀ رقابت در جوامع فردگرا و جمعگرا. اغلب تصور میکنیم که رقابت در جوامع فردگرا بیشتر و شدیدتر از جوامع جمعگراست. اما نویسندگان مقاله با بازبینی پژوهشهای نیم قرن اخیر استدلال میکنند که رقابت در جوامع جمعگرا -چه بین گروه و چه در درون گروه- بیشتر است تا در جوامع فردگرا. اما شیوۀ رقابت زیرکانه و پنهان در جوامع جمعگرا به این باور اشتباه دامن زده که افراد در این جوامع در همکاری و سازگاری و هماهنگی با هم به سر میبرند. عنوان مقاله جان کلام را به روشنی میگوید «خنجر را پشت لبخند پنهان کن».
مقاله مملو از بینشهای تازه و ارجاعات فراوان است به پژوهشهای دیگر در این حوزه. از این رو به علاقهمندان پیشنهاد میکنم اصل مقاله که لینک آن در انتهای این نوشته آمده است را مطالعه کنند. اما بخشی از مقاله که اکنون مایلم بر آن تمرکز کنم مربوط است به «اکولوژی اجتماعی رقابت» (Social Ecology of Competition).
پیش از این در نوشتهام در خصوص تبیین تکاملی «لاسزدن» (اینجا) توضیح دادم که چطور در برخی شرایط منطق هزینه-فایده میتواند «علامتدهی پنهان» و به طبع آن «لاسزدن» را بهینهتر از «علامتدهی آشکار» کند. نویسندگان مقاله با به کارگیری همین منطق، ادعا میکنند که اکولوژی اجتماعی جوامع جمعگرا به گونهای است که رقابت پنهان را بهینهتر از رقابت آشکار میکند. یکی از عوامل تعیینکننده در این موضوع «تحرک رابطهای» (Relational Mobility) است. تحرک رابطهای یعنی اینکه فرد چقدر در انتخاب روابط خود – روابط دوستی، عاشقانه، کاری و غیره – از آزادی عمل برخوردار است. اگر در محیطی باشید که روابط شما حاصل انتخابهای فردیتان است و میتوانید آنها را تغییر دهید، این یعنی آن محیط از تحرک رابطهای بالایی برخوردار است. اما اگر در محیطی باشید که روابط شما ثابت است و کنار گذاشتن آنها ممکن نبوده یا بسیار هزینهبر است این یعنی آن محیط از تحرک رابطهای پایینی برخوردار است.
شواهد نشان میدهد که بسیاری از روابط در جوامع جمعگرا عموما ثابت و پایدارند در حالی که در جوامع فردگرا چنین نیست. این یعنی افراد در جوامع جمعگرا از تحرک رابطهای پایینتری برخوردارند تا در جوامع فردگرا. اما این بحث در اکولوژی اجتماعی چگونه میتواند بر شیوۀ رقابت افراد اثر گذارد؟ اگر در جامعهای باشیم که روابط در آن نسبتاً پایدار است و روابط آسیبخورده و خراب را نتوان به آسانی جایگزین کرد، بهترین استراتژی این است که اختلافات خود را آشکار نکنیم چه آنکه روشن شدن اختلاف میتواند موقعیت ما را در گروه تضعیف کند یا – در بدترین حالت – به طرد ما از گروه بینجامد آن هم در شرایطی که امکان جایگزینی وجود ندارد.
اما از طرفی دیگر نباید فراموش کنیم که اطرافیان ما هم در شرایط یکسان هستند و به احتمال زیاد آنها نیز از همین منطق پیروی کرده و اختلافاتشان را بروز نمیدهند. بنابراین، نزدیکترین دوستان ما در گروه شاید ریاکاران فرد اعلی باشند که خنجر را پشت لبخند پنهان کردهاند و هر لحظه مترصد آنند که از آن استفاده کنند. در چنین محیطی، ویژگیهایی همچون تظاهر، چربزبانی و فرصتطلبی تبدیل به خصیصههای روانی میشوند که در آن اکولوژی اجتماعی بخصوص، دارای کارکرد هستند.
نکتۀ آخر اینکه – و این چیزی است که در مقاله نیامده – لزوماً همۀ ما در طول عمر در یک سطح تحرک رابطهای باقی نمیمانیم. در دوران کودکی به دلیل وابستگی به خانواده، تحرک رابطهای پایینتری را تجربه میکنیم و این اعضای درجه یک مثل پدر و مادر هستند که تحرک رابطهای ما را شکل میبخشند. اما با دستآوردن استقلال شخصیتی و مالی در بزرگسالی، این خود ما هستیم که بیشتر روابطمان را تعریف کنیم. شاید بسیاری از ما تجربۀ این را داشتیم که مثلا مادرمان مجبورمان کرده سال نو را به داییای تبریک بگوییم که از او خوشمان نمیآمد (تحرک رابطهای پایین) اما بعدها که بزرگتر شدیم این خود ما بودیم که تصمیم میگرفتیم با او صحبت کنیم یا نه (تحرک رابطهای بالا).
بنابراین، اگر دفعۀ بعد از شما خواستند با کسی صحبت کنید که از او متنفرید، ابتدا نگاهی به تحرک رابطهایتان بیندازید و ببینید بهتر است خنجر را پشت لبخند پنهان کنید یا آن را در سینۀ او بنشانید
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤20👍17🤣8
وقتی صحبت از دودیسی جنسی انسان به میان میآید - یعنی تفاوتهای ظاهری بین زن و مرد - اغلب به مواردی مثل قد، وزن و حجم عضلات اشاره میشود. اما جالب است بدانید که یکی از نمونههای دودیسی جنسی، رشد بیشتر بینی پسرها در مقایسه با دخترها در دوران بلوغ است. به طور میانگین، دماغ پسرهای نوجوان در مقایسه با دخترهای هم اندازۀ آنها، ده درصد بیشتر رشد میکند تا بتواند اکسیژن مورد نیاز عضلات و همچنین نگهداری بافتها را تامین کند.
🔗 منبع
✍️ عارف عبادی
📱 اشتباهِ میمون
😎 اینستاگرام
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍40👏11❤6🤣4👌3
در میان انسانها اغلب مادران مایلند از پستان چپ خود به نوزادشان شیر بدهند. هرچند تابحال نظرات گوناگونی برای این موضوع مطرح شده اما به نظر میرسد در میان ما انسانها ماهیچۀ سمت چپ صورت درعلامتدهی اجتماعی چالاکتر از ماهیچۀ سمت راست است. به همین جهت در فرهنگها و دورههای تاریخی گوناگون بین ۶۰ تا ۹۰ درصد مادران بیآنکه خود بدانند ترجیح میدهند که نوزاد را -خصوصاً در سه ماهۀ نخست- از پستان چپ شیر بدهند چه آنکه از این طریق سمت چپ صورت مادر در معرض دید نوزاد قرار گرفته و کوچکترین تغییرات هیجانی او را آشکار میکند. همچنین، دادههایی که از طریق چشم چپ ارسال میشوند، بیشتر به نیمکرۀ راست مغز منتقل میگردند؛ بخشی از مغز که وظیفۀ اصلی آن پردازش و تفسیر نشانههای اجتماعی و عاطفی است.
بنابراین، در هنگام شیر دادن چشم چپ مادر با دقت به چهرۀ نوزاد نگاه میکند و حالت عاطفی او را تفسیر میکند و همزمان نوزاد با دقت به پر احساسترین سمت چهرۀ مادر خیره میشود و میآموزد چگونه هیجانات او را بخواند و پاسخ دهد. از اینرو میتوان گفت شیر دادن نوعی گفتگوی خاموش است میان مادر و نوزاد.
🔗 منبع
✍️ عارف عبادی
📱 اشتباهِ میمون
😎 اینستاگرام
بنابراین، در هنگام شیر دادن چشم چپ مادر با دقت به چهرۀ نوزاد نگاه میکند و حالت عاطفی او را تفسیر میکند و همزمان نوزاد با دقت به پر احساسترین سمت چهرۀ مادر خیره میشود و میآموزد چگونه هیجانات او را بخواند و پاسخ دهد. از اینرو میتوان گفت شیر دادن نوعی گفتگوی خاموش است میان مادر و نوزاد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍40❤25👏9👎1🤔1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ماهی تلسکوپی، شاهکار تکاملی
در اعماق تاریک اقیانوس، جایی که نور خورشید هرگز بدان نمیرسد، زنده ماندن وابسته به توانایی تشخیص ضعیفترین ردههای نور است. ماهی تلسکوپی (با نام علمی Gigantura chuni) یکی از شگفتانگیزترین سیستمهای بینایی را در دنیای حیوانات داراست که محصول میلیونها سال تکامل است.
چشمهایی شبیه تلسکوپ
چشمهای این ماهی رو به جلو و شبیه لولۀ بلند تلسکوپ است که حساسیت آن را نسبت به نور کم افزایش میدهد. برخلاف بیشتر ماهیها که چشمهایشان به طرفین است، این ماهی با داشتن چشمهایی تلسکوپی روبه جلو میتواند عمق و فاصله را دقیق تشخیص دهد و شکار در تاریکی را برایش ممکن سازد.
آینههای درون چشم
سیستم بینایی این ماهی تنها به عدسی چشم تکیه ندارد؛ بلکه از آینههای شبکیه برای متمرکز کردن نور استفاده میکند. این ساختارهای آینهای میتوانند فوتونهای نور را بازتاب داده و روی سلولهای حساس به نور متمرکز کنند. این ویژگی خاص به جانور اجازه میدهد تا در تاریکی تقریباً مطلق، طعمهاش را ببیند.
استراتژی تغذیه
علاوه بر چشمهای تلسکوپی، فکها و معدۀ کشسان ماهی تلسکوپی به آن اجازه میدهد تا طعمهای بزرگتر از خودش را ببلعد. چنین قابلیتی در محیطی که غذا کمیاب و غیرقابل پیشبینی است، از اهمیت حیاتی برخوردار است.
زیستتقلید و آیندهٔ فناوری
مطالعه موجوداتی مثل ماهی تلسکوپی نه تنها نشان میدهد که چگونه تکامل، موجودات را برای زندگی در شرایط سخت سازگار میکند بلکه میتواند الهامبخش مهندسان زیستتقلید (biomimetics) در طراحی فناوریهای نوری و تصویربرداری پیشرفته در آینده شود.
✍️ عارف عبادی
📱 اشتباهِ میمون
😎 اینستاگرام
در اعماق تاریک اقیانوس، جایی که نور خورشید هرگز بدان نمیرسد، زنده ماندن وابسته به توانایی تشخیص ضعیفترین ردههای نور است. ماهی تلسکوپی (با نام علمی Gigantura chuni) یکی از شگفتانگیزترین سیستمهای بینایی را در دنیای حیوانات داراست که محصول میلیونها سال تکامل است.
چشمهایی شبیه تلسکوپ
چشمهای این ماهی رو به جلو و شبیه لولۀ بلند تلسکوپ است که حساسیت آن را نسبت به نور کم افزایش میدهد. برخلاف بیشتر ماهیها که چشمهایشان به طرفین است، این ماهی با داشتن چشمهایی تلسکوپی روبه جلو میتواند عمق و فاصله را دقیق تشخیص دهد و شکار در تاریکی را برایش ممکن سازد.
آینههای درون چشم
سیستم بینایی این ماهی تنها به عدسی چشم تکیه ندارد؛ بلکه از آینههای شبکیه برای متمرکز کردن نور استفاده میکند. این ساختارهای آینهای میتوانند فوتونهای نور را بازتاب داده و روی سلولهای حساس به نور متمرکز کنند. این ویژگی خاص به جانور اجازه میدهد تا در تاریکی تقریباً مطلق، طعمهاش را ببیند.
استراتژی تغذیه
علاوه بر چشمهای تلسکوپی، فکها و معدۀ کشسان ماهی تلسکوپی به آن اجازه میدهد تا طعمهای بزرگتر از خودش را ببلعد. چنین قابلیتی در محیطی که غذا کمیاب و غیرقابل پیشبینی است، از اهمیت حیاتی برخوردار است.
زیستتقلید و آیندهٔ فناوری
مطالعه موجوداتی مثل ماهی تلسکوپی نه تنها نشان میدهد که چگونه تکامل، موجودات را برای زندگی در شرایط سخت سازگار میکند بلکه میتواند الهامبخش مهندسان زیستتقلید (biomimetics) در طراحی فناوریهای نوری و تصویربرداری پیشرفته در آینده شود.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍27❤19😱7👏4👌1
نتایج نخستین پیوند رفتار در جهان
امروزه، مفهوم پیوند عضو (Organ Transplant) بهطور گستردهای شناخته شده است، اما پدیده پیوند رفتار (Behaviour Transplant) کشف نوین و بیسابقه در علم زیستشناسی محسوب میشود. دانشمندان ژاپنی برای نخستینبار در جهان توانستهاند یک رفتار پیچیده را از یک گونه جانوری به گونهای دیگر منتقل کنند. این دستاورد با انتقال رفتار جفتگیری از مگس سرکه زیرمات (Drosophila subobscura) به مگس سرکه معمولی (Drosophila melanogaster) صورت گرفته که به طور طبیعی فاقد چنین رفتاری است.
مبانی زیستی رفتار جفتگیری
در مگس سرکه زیرمات، رفتار جفتگیری نر شامل ارائه «هدیه آمیزش» (Nuptial Gift) به ماده است. این هدیه، مادهای مغذی است که نر از چینهدان خود بالا آورده و پیش از جفتگیری به ماده میدهد. از آنجا که مادههای این گونه معمولاً با یک نر جفتگیری میکنند، کیفیت هدیه به عنوان شاخصی از کیفیت ژنتیکی و وضعیت فیزیولوژیک نر عمل میکند. دریافت این مواد مغذی به ماده امکان میدهد تا تعداد تخمهای بیشتری بگذارد. از منظر تکاملی، این رفتار نوعی سرمایهگذاری والدینی است که شانس موفقیت تولیدمثلی نر را افزایش میدهد.
در مقابل، مگس سرکه معمولی استراتژی جفتگیری متفاوتی دارد. این دو گونه حدود ۳۰ تا ۳۵ میلیون سال پیش از یک نیای مشترک جدا شدهاند و در طول تاریخ تکاملی خود تحت فشارهای انتخابی متفاوتی قرار گرفتهاند. در مگس سرکۀ معمولی، نر با لرزاندن یکی از بالهای خود «آواز» تولید کرده که همراه با فرمونهای مخصوص، نقش کلیدی در جذب جفت ایفا میکند.
اساس ژنتیکی و عصبی پیوند رفتار
تفاوت در این رفتارهای جفتگیری توسط یک ژن مشترک به نام fru (fruitless) کنترل میشود، اما بیان ژن و مدارهای عصبی ایجادشده توسط آن در هر گونه متفاوت است. در Drosophila subobscura، ژن fru نورونهای تولیدکننده انسولین را به مدار عصبی مرتبط با جفتگیری متصل میکند و رفتار هدیه دادن را امکانپذیر میسازد. این در حالی است که در Drosophila melanogaster، این اتصالات عصبی وجود ندارند و به جای آن، مدارهای مربوط به آواز جفتگیری تکامل یافتهاند.
دانشمندان با دستکاری ژنتیکی و فعالسازی ژن fru در مگس سرکه معمولی، توانستند زنجیرهای از وقایع مولکولی و عصبی را آغاز کنند که منجر به تشکیل مدارهای عصبی جدید و در نهایت بروز رفتار «هدیه آمیزش» در این گونه شد. در واقع، این مگس بیچاره مجبور به رفتار عاشقانهای شده که تا قبل از این «بلد» نبوده.
🔗 منبع
✍️ عارف عبادی
📱 اشتباهِ میمون
😎 اینستاگرام
امروزه، مفهوم پیوند عضو (Organ Transplant) بهطور گستردهای شناخته شده است، اما پدیده پیوند رفتار (Behaviour Transplant) کشف نوین و بیسابقه در علم زیستشناسی محسوب میشود. دانشمندان ژاپنی برای نخستینبار در جهان توانستهاند یک رفتار پیچیده را از یک گونه جانوری به گونهای دیگر منتقل کنند. این دستاورد با انتقال رفتار جفتگیری از مگس سرکه زیرمات (Drosophila subobscura) به مگس سرکه معمولی (Drosophila melanogaster) صورت گرفته که به طور طبیعی فاقد چنین رفتاری است.
مبانی زیستی رفتار جفتگیری
در مگس سرکه زیرمات، رفتار جفتگیری نر شامل ارائه «هدیه آمیزش» (Nuptial Gift) به ماده است. این هدیه، مادهای مغذی است که نر از چینهدان خود بالا آورده و پیش از جفتگیری به ماده میدهد. از آنجا که مادههای این گونه معمولاً با یک نر جفتگیری میکنند، کیفیت هدیه به عنوان شاخصی از کیفیت ژنتیکی و وضعیت فیزیولوژیک نر عمل میکند. دریافت این مواد مغذی به ماده امکان میدهد تا تعداد تخمهای بیشتری بگذارد. از منظر تکاملی، این رفتار نوعی سرمایهگذاری والدینی است که شانس موفقیت تولیدمثلی نر را افزایش میدهد.
در مقابل، مگس سرکه معمولی استراتژی جفتگیری متفاوتی دارد. این دو گونه حدود ۳۰ تا ۳۵ میلیون سال پیش از یک نیای مشترک جدا شدهاند و در طول تاریخ تکاملی خود تحت فشارهای انتخابی متفاوتی قرار گرفتهاند. در مگس سرکۀ معمولی، نر با لرزاندن یکی از بالهای خود «آواز» تولید کرده که همراه با فرمونهای مخصوص، نقش کلیدی در جذب جفت ایفا میکند.
اساس ژنتیکی و عصبی پیوند رفتار
تفاوت در این رفتارهای جفتگیری توسط یک ژن مشترک به نام fru (fruitless) کنترل میشود، اما بیان ژن و مدارهای عصبی ایجادشده توسط آن در هر گونه متفاوت است. در Drosophila subobscura، ژن fru نورونهای تولیدکننده انسولین را به مدار عصبی مرتبط با جفتگیری متصل میکند و رفتار هدیه دادن را امکانپذیر میسازد. این در حالی است که در Drosophila melanogaster، این اتصالات عصبی وجود ندارند و به جای آن، مدارهای مربوط به آواز جفتگیری تکامل یافتهاند.
دانشمندان با دستکاری ژنتیکی و فعالسازی ژن fru در مگس سرکه معمولی، توانستند زنجیرهای از وقایع مولکولی و عصبی را آغاز کنند که منجر به تشکیل مدارهای عصبی جدید و در نهایت بروز رفتار «هدیه آمیزش» در این گونه شد. در واقع، این مگس بیچاره مجبور به رفتار عاشقانهای شده که تا قبل از این «بلد» نبوده.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤31👍14😱6🤔5👏2👌2🤣1