اشتباه میمون | عارف عبادی – Telegram
اشتباه میمون | عارف عبادی
2.67K subscribers
123 photos
23 videos
15 files
195 links
نگاهی به دنیای تکامل، روانشناسی تکاملی و تکامل فرهنگ همراه با عارف عبادی
Download Telegram
📸 بخشی از تصاویر برگزیدۀ جایزۀ عکاسی طبیعت در سال ۲۰۲۵

⬅️ برای مشاهدۀ تمام عکس‌ها به این سایت مراجعه کنید.

✍️ عارف عبادی

📱 اشتباهِ میمون

📱 اینستاگرام
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
30👍8👏2👌2
🫥 سیستم ایمنی قوی‌تر زنان: وقتی قدرت به ضعف تعبیر می‌شود

شاید شما هم بارها شاهد بوده‌اید که بسیاری زن‌ها پس از زدن واکسن بدحال می‌شوند و گاهی برای چند روز در بستر می‌افتند. این را معمولاً به حساب «ضعف طبیعی» زنان می‌گذارند و اینکه بدن آنها تاب مقابله با ساده‌ترین عوامل بیماری‌زا را ندارد. اما شاید تعجب کنید اگر بدانید که بدحالی زنان در چنین شرایطی، نه ناشی از «ضعف» بلکه به دلیل قوت سیستم ایمنی آنهاست.

هرچند سیستم ایمنی بدن ما چیز ثابتی نیست و با گذر زمان و یادگیری از تجربیات متحول می‌شود اما با این حال، می‌توان گفت که به طور میانگین سیستم ایمنی بدن زنان – به ویژه زنانی که در دوران پیشا-یائسگی قرار دارند - قوی‌تر از مردان است (منبع و منبع). این ویژگی از منظر تکاملی منطق روشنی دارد: زنان سرمایه‌گذاری بیشتری در تولید نوزاد انجام می‌دهند که شامل مراحل مختلفی مثل بارداری و زایمان و شیردهی است. هر یک از این مراحل تغییرات فیزیولوژیکی فراوانی را بر بدن تحمیل می‌کند و زنان را در معرض آسیب‌پذیری‌های گوناگون قرار می‌دهد. داشتن سیستم ایمنی قوی و گوش به زنگ، کمک می‌کند تا بدن عوامل بیماری‌زا را سریع‌تر شناسی کرده و اقدامات لازم را برای نابودی آنها بردارد (بنگرید به فصل ده از این منبع).

به نظر می‌رسد دو عامل عمده در قوت سیستم ایمنی زنان نقش دارد. همانطور که می‌دانید زن‌ها دارای دو کروموزوم X و مردها یک کروموزوم X و یک کروموزوم Y دارند. بیشتر ژن‌های مرتبط با دستگاه ایمنی بر روی کروموزوم X قرار دارند (منبع). سلول‌های بدن زن به نحوی تکامل یافته‌اند که می‌توانند یکی از کروموزوم‌ها را خاموش کنند. اما ۱۵ تا ۲۵ درصد از این کروموزوم‌های خاموش ممکن است هر لحظه در یک سلول بیان شوند. این یعنی، سلول‌های بدن زن اغلب بیش از سلول‌های بدن مرد می‌توانند ژن‌های مرتبط با سیستم ایمنی یا تنظیم‌گرهای ژن-پروتئین تولید کنند و در نتیجه سرعت بیشتری در پاکسازی عوامل بیماری‌زا داشته باشد (منبع).

دیگر آنکه زنان و مردان در سطح هورمون‌های جنسی با یکدیگر تفاوت دارند. هورمون‌های استروژن و همینطور تستوسترون عموماً به عنوان هورمون‌هایی شناخته می‌شوند که بر پاسخ‌های سیستم ایمنی اثر می‌گذارند (منبع). هرچند هورمون‌های استروژن و تستوسترون هر دو توسط زنان و مردان تولید می‌شوند اما میزان هورمون‌های استروژن اغلب در زنان بیش از مردان است. این هورمون‌ها باعث بهبود عملکرد سیستم ایمنی بدن می‌شوند (منبع). سطح هورمون‌های استروژن در دوران بارداری و چند سال پس از آن به بالاترین سطح خود می‌رسد. از منظر تکاملی این تغییر در سطح هورمون به مادر کمک می‌کند تا به مقابله با عوامل بیماری‌زا پرداخته و اجازه ندهد که او یا نوزادش آسیب ببینند (منبع). موضوعی که در دیگر گونه‌ها نیز می‌توان شاهد آن بود (منبع). اما بر خلاف استروژن، هورمون تستوسترون عموماً سرکوب‌کنندۀ سیستم ایمنی است. میزان هورمون تستوسترون اغلب در مردان بیش از زنان است و این خود یکی از دلایلی است که سیستم ایمنی بدن مردان در مقایسه با زنان عملکرد ضعیف‌تری دارد.

حساسیت و قدرت سیستم ایمنی زنان البته گاهی دردسرساز نیز می‌شود. میزان دوز واکسن‌ها تا همین اواخر عموماً برای مردان تعیین می‌شد که سیستم ایمنی ضعیف‌تری دارند. اما به دلایلی که گفته شد واکنش بدن زنان به آن عموماً شدیدتر است و باعث می‌شود که فرد پس از دریافت واکسن دچار عوارض جانبی مثل تب و بی‌حالی و تهوع شوند (منبع). دلیل این عوارض جانبی، واکنش شدید سیستم ایمنی قدرتمند بدن زن به عامل بیماری‌زا (در اینجا یعنی واکسن) است. دیگر آنکه ۷۵ تا ۸۰ درصد بیماری‌های التهابی با واسطه سیستم ایمنی – همچون ام.اس، روماتیسم مفصلی و بیماری گریوز- در زنان رخ می‌دهد (فصل شش این منبع، فصل هفده و هجده این منبع و همینطور این و این). در این دست بیماری‌ها، سیستم ایمنی بدن در حال مبارزه با عناصری است که به عنوان عوامل خارجی تهدید‌آمیز تشخیص می‌دهد. اما این «تهدید»‌ها چیزی نیست جزء بافت‌ها و سلول‌ها خود فرد و حمله سیستم ایمنی به آنها به درد شدید، بی‌حرکتی و آسیب‌های بافتی منجر می‌شود.

اما مردها که سیستم ایمن ضعیف دارند چه؟ حتما به گوشتان خورده و شاید دیده باشید که مردها بعد از یک سرماخوردگی ساده چنان خود را به بستر می‌اندازند که گویی رو به مرگ‌اند. این رفتار که گاهی اغراق‌آمیز به نظر می‌رسد پدیده‌ای است که به آن «سرماخوردگی مردانه» (man flu) می‌گویند. اما از قرار، علت را باید در سیستم ایمنی ضعیف آنها جست. طبق پژوهشی که صورت گرفته سیستم ایمنی ضعیف مردان وقتی متوجه بیماری می‌شود که کار از کار گذشته و بدن برای بهبود خود، نیازمند استراحت کامل است (منبع).

البته فرضیهٔ دیگری هم هست که محبوبیت بیشتری دارد و می‌گوید «مردها فقط خودشان را لوس می‌کنند» 😃

✍️ عارف عبادی

📱 اشتباهِ میمون

📱 اینستاگرام
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍3520👌11🤣8😱2👎1
🤬 آخ #$@%

گاهی با خوردن انگشت پا به لبۀ مبل یا صندلی ناخودآگاه فحش یا ناسزایی از دهانمان می‌پرد. هرچند والدین و معلم‌ها تلاش کرده‌اند که از این رفتار «مخرب» جلوگیری کنند، اما به نظر می‌رسد فحش دادن تقریبا پدیده‌ای جهانشمول است (منبع) و اکثر افراد اذعان می‌کنند که «گاهی» یا «اغلب» فحش می‌دهند (منبع).

در دو دهۀ گذشته پژوهش‌های متعددی دربارۀ اثرات فحش دادن و ناسزا گفتن منتشر شده است. یکی از مهم‌ترین اثرات فحش‌دادن کاهش درد جسمانی است. در مطالعه‌ای که در سال ۲۰۰۹ صورت گرفت، افرادی که ناسزا ‌گفتند قادر بودند تقریبا دو برابر بیشتر از افرادی که از کلمات خنثی استفاده ‌می‌کردند دست خود را در آب سرد نگه دارند (منبع) موضوعی که در مطالعات بعدی نیز تکرار شد (منبع). پژوهشی که اخیراً منتشر شده نیز با تایید یافته‌های قبل اضافه می‌کند که نه تنها فحش دادن بلکه رفتار توهین‌آمیز (نشان دادن انگشت وسط) اثری همچون بی‌حس‌کننده دارد و توان تحمل درد جسمانی را در افراد افزایش می‌دهد (منبع) و بعضاً موجب بهبود عملکرد جسمانی افراد می‌شود (منبع).

برخی پژوهشگران معتقدند که ویژگی بی‌حس‌کنندگی فحش و الفاظ رکیک محدود به درد جسمانی نیست بلکه همچنین می‌تواند به تنظیم هیجانات نیز کمک کند. برخی افراد با بیان هیجانات شدید توسط ناسزا، خود را از لحاظ هیجانی تخلیه کرده و سطح هورمون‌های استرس‌زای آنها کاهش می‌یابد (منبع – همچنین برای مطالعۀ دربارۀ مکانیزم‌های فیزیولوژیک و روانی ناسزاگویی نگاه کنید به این کتاب و فصل هفتم کتاب پینکر).

لازم به ذکر است که هیچ یک از این یافته‌ها ابداً به معنای تایید اخلاقی فحش یا الفاظ رکیک نیست. تنها اینکه اگر در ایام عید و دید و بازدید، انگشت پای‌تان به جایی خورد و چیزی گفتید، بد نیست توضیح علمی آن را بدانید. 😉

✍️ عارف عبادی

📱 اشتباهِ میمون

📱 اینستاگرام
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🤣47👍2218😭2🤔1
🔍 تشخیص چهره: از رحم تا اجتماع

🔹 تا بحال تصور بر این بود که نوزاد یک ماهۀ انسان به شمایل مشابۀ انسان بیشتر دقت می‌کند تا شکل نامشابه (منبع). اما به تازگی نتایج پژوهشی منتشر شده که نشان می‌دهد نوزاد انسان حتی پیش از زایمان یعنی در مرحلۀ جنینی به الگوهای مشابه چهرۀ انسان بیشتر توجه نشان می‌دهد تا الگوهای نامشابه. پژوهشگران ایتالیایی با تاباندن نور از طریق دیوارۀ رحم، شصت جنین‌ را در معرض الگوهای مشابه (دو نور بالا، یک نور پایین) و نامشابۀ چهرۀ انسان (یک نور بالا، دو نور پایین) قرار داده‌اند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که جنین‌ها در سه ماهۀ سوم دوران بارداری، زمان بیشتری را صرف نگاه کردن به الگوی مشابه چهره انسان می‌کنند. اگر این یافته‌ها تصدیق و تکرار شوند، مهر تاییدی خواهد بود بر ذاتی بودن تمایل ما به چهرۀ انسان و یکی از ویژگی‌های تکامل یافتۀ مغز ما به عنوان موجودی اجتماعی و فرهنگ محور (منبع).

✍️ عارف عبادی

📱 اشتباهِ میمون

📱 اینستاگرام
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍369👏5🤔4😱3😭1
⁉️ پیدفیلیا و سوءاستفاده جنسی از کودکان: تفاوت‌ها و اشتباهات رایج

🔸 یکی از موضوعات حساس و پیچیده‌ای که در سال‌های اخیر توجه زیادی را به خود جلب کرده، آزار جنسی کودکان است. این موضوع به طور گسترده‌ای از طریق رسانه‌های مجازی، اخبار، فیلم‌ها و سریال‌ها به مخاطبان منتقل می‌شود و به طور طبیعی نگرانی‌های زیادی را در پی دارد. با این حال، در تجربۀ من، بسیاری از این مطالب نه تنها از دقت علمی کافی برخوردار نیستند، بلکه می‌توانند باعث گمراهی و شکل‌گیری دیدگاه‌های نادرست شوند. در این متن، قصد دارم به یکی از رایج‌ترین لغزش‌ها در این زمینه پرداخته و تلاش کنم تا جایی که فضا اجازه می‌دهد ابعاد علمی و دقیق‌تری از آن را معرفی کنم، با امید به اینکه خوانندگان بتوانند به درک بهتری از این مسئله دست یابند.

🔺 از مهم‌ترین اشتباهات رایج در بحث آزار جنسی کودکان می‌توان به خلط دو مفهوم پیدفیلیا (Pedophilia) (تلفظ بریتیش: پیدِفِلیا | تلفظ امریکن: پِدوفیلیا) و سوءاستفادهٔ جنسی از کودک (Child Molestation) نام برد. این دو واژه غالباً به اشتباه مترادف با یکدیگر به کار می‌روند، در حالی که تفاوت‌های بنیادین و کلیدی میان آنها وجود دارد. در ادامه تلاش خواهم کرد تا ویژگی‌های اصلی پیدفیلیا را توضیح داده و نشان دهم که صرف وجود گرایش پیدفیلیک، به‌تنهایی به معنای آزار رساندن به کودک یا ارتکاب جرم نیست (برای مثال بنگرید به این منبع و این منبع و این منبع و این منبع و این منبع و این منبع).

🔻 پیدفیلیا الگوی تمایل جنسی است و افرادی که دچار پیدفیلیا هستند به کودکان گرایش جنسی دارند همانطور که اکثر قریب به اتفاق افراد جامعه به بزرگسالان گرایش جنسی دارند (منبع و منبع و منبع و منبع). پیدفایل‌ها در ابتدا در دوران کودکی جذب همسالان خود می شود اما با گذر زمان و عبور از دورۀ بلوغ، گرایش جنسی این افراد تغییر نمی‌کند و همچنان به همان ردۀ سنی اولیه علاقه‌مند می‌مانند (منبع). منظور از کودک در اینجا افرادی هستند که به سن بلوغ نرسیدند یعنی سن آنها کمتر از سیزده یا چهارده سال است (منبع و همینطور فصل چهار این منبع). برخی پژوهشگران تقسیم‌بندی‌های دیگری برای طبقه‌بندی تمایل جنسی به سنین بالاتر و پایین‌تر از سن بلوغ ارائه می‌دهند – مثل افبه‌فیلیا (Ephebophilia) و هیبه‌فیلیا (Hebephilia) (بنگرید به این منبع و این). با این حال نکتۀ حائز اهمیت در اینجا این است که در این موارد فرد پیدفایل صرفا دارای این الگوی تمایل جنسی است بی آنکه به کسی آسیب زده یا مرتکب جرمی شده باشد.

🔺 تقریبا تمام شواهدی که در خصوص دلایل بروز پیدفیلیا در اختیار داریم حاکی از عوامل زیست‌شناختی پیش از تولد است که در مغز رویان رخ می‌دهد (برای نگاه اجمالی بنگرید به این منبع و این و این و این). مثلاً یکی از بزرگترین سرنخ‌های پیدفیلی، راست‌دست یا چپ‌دست بودن فرد است. در یک جمعیت معمولاً چیزی در حدود ۸ تا ۱۰ درصد افراد راست‌دست نیستند اما این عدد در میان پیدفایل‌ها تقریبا ۴۰ درصد است (منبع و منبع و منبع و منبع). همانطور که می‌دانید دلیل راست‌دست یا چپ‌دست بودن افراد، ساختار مغز و غلبۀ نیمکره‌ای است (Hemispheric Dominance) که تا ماه سوم بارداری شکل می‌گیرد (منبع و منبع). در این دوران است که یکی از نیمکره‌ها سریع‌تر از دیگری رشد می‌کند. اما این روند ممکن است به دلایلی مثل تغذیۀ ناکافی مادر یا استرس و غیره، دچار اختلال شود. در این صورت، نیمکرۀ دیگر سعی می‌کند خود را به نیمکرۀ غالب برساند و در این خلال برخی از کارکردهای آن را در اختیار می‌گیرد که راست‌دست یا چپ‌دست بودن یکی از آنهاست. و به دلایلی که هنوز کاملاً برای دانشمندان روشن نیست، پیدفیلی نیز بعضاً یکی از پیامد‌های این رخداد می‌شود (درخصوص غلبۀ نیمکره‌ای و پیامدهای آن بنگرید به این کتاب و این کتاب و این کتاب و این کتاب).

🔻 یکی دیگر از عواملی که در پژوهش‌های مرتبط با پیدفیلی مورد توجه قرار گرفته، ضریب هوشی این افراد است. مطالعات نشان داده‌اند که میانگین ضریب هوشی افراد دارای گرایش‌های پیدفیلیک معمولاً کمی پایین‌تر از میانگین جمعیت است؛ چیزی در حدود ده واحد کمتر. البته این تفاوت به هیچ‌وجه به معنای ناتوانی ذهنی این افراد نیست، اما از نظر آماری قابل توجه است. عنایت داشته باشید که این یک قاعدۀ قطعی نیست؛ یعنی نه همۀ افراد با ضریب هوشی پایین‌تر دارای گرایش‌ پیدفیلی هستند، و نه همۀ افراد پیدفایل الزماً ضریب هوشی پایین‌تری دارند. این تفاوت صرفاً به‌صورت یک روند آماری در برخی پژوهش‌ها مشاهده شده است و نباید آن را به عنوان یک قاعدۀ کلی در نظر گرفت (منبع و منبع و منبع و منبع و منبع).
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍287👏4🤔4👌3👎2
🔺 علاوه بر این پژوهش‌های متعددی نشان داده‌اند که افراد پیدفایل به طور میانگین حجم ماده سفید کمتری در برخی نواحی مغز خود دارند، به‌ویژه در بخش‌هایی که با کنترل تکانه، تصمیم‌گیری، و تنظیم رفتار جنسی مرتبط‌اند. کاهش ماده سفید در این نواحی می‌تواند منجر به ضعف در کنترل خود، کارکردهای اجرایی، و سرکوب تمایلات ناشایست شود. چنین یافته‌هایی از تفاوت‌های زیستی قابل توجهی میان پیدفایل‌ها و افرادی با گرایش جنسی به بزرگسالان حکایت دارد، بی آنکه به تنهایی تعیین‌کنندهٔ علت این گرایش باشند (برای نمونه بنگرید به این منبع و این و این و این و این).

🔻 اما یکی از قدیمی‌ترین و در عین حال دقیق‌ترین روش‌های ارزیابی گرایش پیدفیلیک، انجام آزمایش فالومتری یا PPG (Penile Plethysmography) است. این آزمایش روشی است برای اندازه‌گیری تغییرات در جریان خون آلت تناسلی مردانه که به‌عنوان شاخصی برای ارزیابی برانگیختگی جنسی استفاده می‌شود. در این روش، دستگاهی به آلت تناسلی متصل می‌شود که تغییرات جریان خون در آلت تناسلی مردان را اندازه‌گیری می‌کند. سپس، فرد در معرض محرک‌های جنسی مختلف، مانند تصاویر، ویدئوها یا صداهای خاص قرار می‌گیرد. واکنش فیزیولوژیک فرد به این محرک‌ها ثبت و با گزارش‌های خود فرد مقایسه می‌شود تا دقت و صحت ارزیابی افزایش یابد (منبع و منبع و منبع و منبع و منبع).​ با وجود قدیمی بودن، این شیوه هنوز به عنوان ابزاری دقیق و کاربردی در برخی پژوهش‌های بالینی و قانونی به کار می‌رود.

🔺 هرچند هیچ از این روش‌ها – و همینطور عوامل و روش‌های دیگرهمچون جمع‌آوری هرزه‌نگاری (پورنوگرافی) کودکان توسط فرد یا تغییر حرکت چشم و گشاد شدن مردمک هنگام نگاه کردن به تصاویر خاص و بسیاری موارد دیگر- به تنهایی برای تشخیص پیدفایل بودن فرد کافی نیست، اما با کنار هم قرار گرفتن آزمایش‌ها و اندازه‌گیری‌های گوناگون، دانشمندان می‌توانند با ضریب بالایی پیدفایل بودن فرد را تشخیص دهند. حال باید پرسید آیا افراد پیدفایل از کودکان سوءاستفاده جنسی می‌کنند؟

🔻 با توجه به شواهدی که تا امروز در اختیار داریم، به نظر می‌رسد که چیزی در حدود بیست تا سی درصد از سوءاستفاده‌های جنسی از کودکان توسط پیدفایل‌ها صورت گرفته است (بنگرید به این منبع). با این حساب، به نظر میرسد کسانی که از کودکان سوء‌استفاده جنسی می‌کنند عموماً پیدفایل نیستند بلکه معمولاً افرادی هستند که به بزرگسالان گرایش جنسی دارند اما چون قادر به ارضاء نیاز جنسی خود از آن طریق نیستند از کودکان به عنوان جایگزین استفاده می‌کنند (منبع).

🔸 هدف اصلی من از این نوشته، تا جایی که فضا اجازه می‌داد، بیان تفاوت‌های کلیدی میان فرد پیدفیلیک و شخصی است که از کودکان سوءاستفاده جنسی می‌کند (مجرم). تا جایی که می‌دانم، در کشور ما هیچ سیستم مشخصی برای شناسایی و کمک به افراد با گرایش پیدفیلیک وجود ندارد. اما خلط بحث پیدفیلیا با سوءاستفاده جنسی از کودک باعث شده است که حتی در کشورهایی که منابع و امکانات برای کمک به پیدفیل‌ها را دارند، این افراد از مراجعه به متخصصان خودداری کنند. چرا که اعتراف به داشتن گرایش پیدفیلیک معمولاً به معنای اعتراف به ارتکاب جرم سوءاستفاده جنسی از کودکان تلقی می‌شود. این باور نه تنها به امنیت کودکان کمکی نمی‌کند، بلکه باعث شده است که پیدفایل‌ها تمایلات خود را حتی از افراد متخصصی که می‌توانند به آن‌ها کمک کنند، مخفی کنند و در نهایت خود را بیشتر در معرض خطر ارتکاب جرم قرار دهند. امیدوارم این نوشته انگیزه‌ای باشه برای دقت بیشتر در بررسی این موضوع و گامی کوچک در مسیر روشن‌سازی مفاهیم.

✍️ عارف عبادی

📱 اشتباهِ میمون

📱 اینستاگرام
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍52👏65👎2😱1👌1
🌍 روز زمین مبارک 🌱

✍️ عارف عبادی

📱 اشتباهِ میمون

📱 اینستاگرام
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
26👍5👌2
👾 سال نوریِ درونِ ما

🧬 چند روز پیش تولد چهل‌سالگی‌ام بود. برای این‌که ذهنم را از این واقعیت که احتمالاً به نیمه عمرم رسیده‌ام منحرف کنم، شروع به ورق زدن کتابی کردم و به نکته‌ای جالب برخوردم. می‌دانیم که سلول‌های بدن ما پس از مدتی می‌میرند و باید جایگزین شوند. هر سلول تازه هم نیاز به یک نسخه کامل از ژنوم ما دارد. در موجودات پیچیده‌ای مثل انسان، میزان کپی‌برداری لازم برای تولید سلول‌های کافی در طول عمر واقعاً عددی شگفت‌انگیز است. برآورد می‌شود تا رسیدن به سن ۴۰ سالگی، بدن ما چیزی معادل یک سال نوری – یعنی حدود ۹ تریلیون کیلومتر – DNA تولید کرده باشد؛ مقداری که می‌تواند تا فراتر از مرزهای منظومه شمسی امتداد یابد (منبع).

✍️ عارف عبادی

📱 اشتباهِ میمون

📱 اینستاگرام
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
57👍20😱7👌3😭1
🥛 شیر گاو بدون گاو!

🔸 یک استارتاپ مستقر در بوستون به نام Brown Foods برای اولین بار در جهان موفق به تولید شیر گاو در آزمایشگاه شده است. این محصول که UnReal Milk نام دارد، از نظر طعم و ارزش غذایی شباهت زیادی به شیر واقعی دارد، با این تفاوت که هیچ گاوی در روند تولید آن دخیل نیست. همین موضوع باعث می‌شود که هم رنج و آسیب به حیوانات به‌طور کامل حذف شود و هم میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای به‌طور چشم‌گیری کاهش یابد.

🔬 این شیر با استفاده از کشت سلول‌های پستانداران تولید می‌شود به نحوی که مواد مغذی، طعم و بافت شیر معمولی را به‌طور دقیق بازسازی می‌شود. این شیر را درست مانند شیر گاو، می‌توان به کره، پنیر و بستنی تبدیل کرد. به گفته شرکت سازندۀ این محصول، روش تولید آن نسبت به شیوه‌های سنتی، ۸۲ درصد گاز گلخانه‌ای کمتر، ۹۰ درصد آب کمتر و ۹۵ درصد زمین کمتری نیاز دارد.

⬅️ نخستین نسخۀ این شیر در حال حاضر در مرحله‌ی تأیید آزمایشگاهی است. آزمایش‌های مستقل مؤسسۀ پژوهشی وایت‌هد (وابسته به دانشگاه MIT) تأیید کرده‌اند که این شیر آزمایشگاهی تمام پروتئین‌های اصلی موجود در شیر واقعی را داراست و از نظر ساختاری کاملاً با شیر معمولی یکسان است. شرکت سازندۀ این شیر اعلام کرده که چربی‌ها (تری‌گلیسریدها) و کربوهیدرات‌های موجود در این محصول نیز دقیقاً همان ترکیباتی هستند که در لبنیات سنتی یافت می‌شوند. هدف این شرکت تنها افزودن به لبنیات سنتی نیست، بلکه ارائه‌ی جایگزینی کامل و مستقل از گاوهاست.

🟢 طی سال ۲۰۲۵ قرار است آزمایش‌های طعم انجام شود و برای سال ۲۰۲۶ نیز یک عرضه‌ی آزمایشی در بازار در نظر گرفته شده است. پیشرفت‌های این شرکت با دقت از سوی فعالان صنعت غذا دنبال خواهد شد؛ چرا که جهان به‌دنبال جایگزین‌های نوآورانه برای لبنیات سنتی است.

🔗 منبع خبر

🟥 معرفی محصول در یوتیوب

✍️ عارف عبادی

📱 اشتباهِ میمون

📱 اینستاگرام
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍46👏144👎3🤣1
همانندسازی بدون متابولیسم: آیا با شکل جدیدی از حیات روبرو هستیم؟

📝 به‌ تازگی دست‌نوشتۀ پژوهشی منتشر شده که در صورت تأیید، نه‌ تنها به بازنگری‌ در درخت تبارزایی -یا درخت فیلوژنتیک- حیات خواهد انجامید، بلکه زیست‌شناسان را بار دیگر با یکی از بنیادی‌ترین پرسش‌های این حوزه روبرو می‌کند: «حیات چیست؟»
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍163👎1
🟤 در حال حاضر، همهٔ اشکال زیستی روی زمین در سه حوزه (domain) اصلی دسته‌بندی می‌شوند: باکتری‌ها، آرکی‌ها و یوکاریوت‌ها. باکتری‌ها و آرکی‌ها هر دو موجودات تک‌سلولی‌اند که تحت عنوان پروکاریوت‌ها جای می‌گیرند. اما در گذر زمان، یکی از دودمان‌های آرکی‌ها ویژگی‌های تخصصی پیدا کرد و سرانجام یوکاریوت‌ها را شکل داد؛ همان گروهی که جانوران، گیاهان، قارچ‌ها و بسیاری از جانداران امروزی به آن تعلق دارند (منبع تصویر: صفحۀ ۱۲ این کتاب).
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍204
🤔 با وجود تفاوت‌های فراوان میان این سه حوزه، همۀ موجوداتی که به آن‌ها تعلق دارند، دست‌کم در دو ویژگی کلیدی با هم مشترک‌اند: متابولیسم (یعنی تبدیل مواد مغذی به انرژی) و همانندسازی (یعنی توانایی ساختن موجوداتی مشابه خود). این دو ویژگی معمولاً به‌عنوان ارکان اصلی تعریف حیات در نظر گرفته می‌شوند، هرچند بر سر همین تعریف نیز مناقشات بسیاری در جریان است (برای آشنایی با چالش‌ها و دیدگاه‌های مختلف در این زمینه نگاه کنید به این منبع و این منبع و این منبع و این منبع و این منبع).

🦠 در این میان، ویروس‌ها جایگاهی مبهم دارند. آن‌ها فاقد دستگاه متابولیسم‌اند و انرژی مورد نیاز خود را از سلول‌های میزبان می‌گیرند و برای تکثیر نیز به سیستم همانندسازی سلول‌های میزبان وابسته‌اند. از این رو، بسیاری از دانشمندان ویروس‌ها را موجود زنده به حساب نمی‌آورند. با این حال، برخی دیگر معتقدند که بهتر است مفهوم «زنده» و «غیرزنده» را به شکل یک طیف پیوسته در نظر بگیریم تا دو دستهٔ کاملاً مجزا (برای اطلاع از دیدگاه های مختلف نگاه کنید به این منبع فارسی و این منبع و این منبع و این منبع و این منبع).

🔍 اما به تازگی کشف موجودی جدید به نام Candidatus Sukunaarchaeum Mirabile (به اختصار CSM) توجه زیست‌شناسان را به خود جلب کرده است؛ موجودی که ممکن است جایگاه تعریف ما از «حیات» را باز هم لرزان‌تر کند. این موجود از طریق توالی‌یابی DNA درون یک یوکاریوت تک‌سلولی به نام Citharistes regius شناسایی شده است. هنوز تصویری از شکل و شمایل و همینطور اکولوژی آن در دست نیست، اما داده‌های ژنتیکی نشان می‌دهند که CSM بی‌شک به دودمان آرکی‌ها تعلق دارد و احتمالاً از شاخه‌ای بسیار قدیمی منشأ گرفته که پس از جدایی آرکی‌ها از باکتری‌ها پدید آمده است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍183
🔸 آنچه CSM را منحصر به‌فرد می‌کند، ویژگی‌های ژنومی عجیب آن است:

اندازه ژنوم: حدود ۲۳۸ هزار جفت باز.
دارای کروموزوم دایره‌ای.
مجموعاً ۲۲۲ ژن دارد که بخش عمده‌شان به همانندسازی ژنتیکی مربوط می‌شوند (از جمله ژن‌هایی برای tRNA و rRNA که ویروس‌ها فاقد آن‌ها هستند).
فاقد هرگونه ژن متابولیکی است؛ یعنی توانایی تبدیل مواد مغذی به انرژی را ندارد و برای رشد و تقسیم وابسته به سلول‌های دیگر است.
با وجود این، ۱۸۹ ژن پروتئین‌ساز دارد که تقریباً همگی در خدمت همانندسازی ژنوم اوست.
برخی ژن‌ها احتمالاً کدکننده پروتئین‌هایی‌اند که در تشکیل غشای سلولی نقش دارند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍243
🚫 این ویژگی‌ها CSM را به‌ لحاظ متابولیکی به ویروس‌ها نزدیک می‌کند، اما با یک تفاوت اساسی: بر خلاف ویروس‌ها، CSM تمامی ابزارهای لازم برای همانندسازی مستقل ژنوم خود را در اختیار دارد. از ریبوزوم‌ها گرفته تا آران‌ای حامل (tRNA)، این موجود می‌تواند بسیاری از فرایندهای حیاتی را بدون نیاز به دستگاه همانندسازی میزبان انجام دهد. این در حالی است که ویروس‌ها برای همانندسازی کامل، وابستگی مطلق به سلول میزبان دارند. به بیان دیگر، CSM برای بقای خود به موجودات زنده دیگر نیازمند است، اما نه به همان شیوهٔ ویروس‌ها. ساختار زیستی‌ CSM نشان می‌دهد که با یک سلول از آرکی‌ها طرف هستیم، نه یک ویروس.

☺️ بخش a در سمت چپ تصویر جایگاه CSM را در درخت تبارزایی پروکاریوت‌ها نشان می‌دهد. CSM خیلی زود از سایر آرکی‌ها جدا می‌شود و همانطور که از شاخه‌ی بلند تبارش پیداست، با سرعت زیادی تکامل می‌یابد. این امر احتمالاً بیانگر فشار شدید انتخاب طبیعی بر این تبار است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍244👌2
در نهایت پرسش اصلی همچنان باقی است: آیا CSM زنده است؟
پاسخ به این پرسش بستگی به تعریف شما از «زنده» دارد:

⬅️ اگر توانایی همانندسازی مستقل را معیار قرار دهید، CSM را باید زنده تلقی کرد، چرا که ویروس‌ها فاقد این توانایی‌اند اما CSM این توانایی را داراست.

⬅️ اما اگر توانایی انجام متابولیسم مستقل را شرط زنده بودن بدانید، آنگاه باید گفت CSM زنده نیست، چرا که بدون سلول میزبان نمی‌تواند انرژی لازم برای فعالیت‌های زیستی‌ خود را تأمین کند.

ℹ️ به هر حال، کشف CSM بار دیگر نشان می‌دهد که طبیعت از چه مسیرهای پیچیده و خلاقانه‌ای برای ظهور و تداوم حیات بهره می‌برد. این موجود مرزهای آشنای ما از زنده و غیرزنده را بیش از ویروس ها به چالش می‌کشد و شاید در نهایت ما را وا دارد تا تعاریف خود از «حیات» را عوض کنیم.

✍️ عارف عبادی

📱 اشتباهِ میمون

📱 اینستاگرام
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍2614👌4
👀 اندر مصائب نر آلفا بودن

⭐️ معمولاً تصور می‌کنیم که «نر آلفا» مترادف است با قدرت، سلطه و آسایش. اما نتایج پژوهشی که به تازگی بر روی بیش از ۲۰۰ بابون نر وحشی در کنیا انجام شده، این تصویر کلیشه‌ای را به چالش می‌کشد. پژوهشگران نشان داده‌اند که نرهای آلفا – یعنی آن‌هایی که بالاترین جایگاه اجتماعی را دارند و به ظاهر بر گله حکومت می‌کنند – در واقع بیش از سایر بابون‌ها تحت فشار و استرس هستند.

📝 طبق این پژوهش که داده‌های ۱۴ سال رفتارشناسی و نمونه‌های بیولوژیک را در بر می‌گیرد، نرهای آلفا حدود ۶ درصد سطح بالاتری از هورمون‌های استرس در مقایسه با هم‌نوعان پایین‌رتبۀ خود دارند. همچنین، شاخص متابولیسم در بدن آن‌ها پایین‌تر است که به معنای مصرف انرژی بالا و فرسودگی جسمی بیشتر است.

⬅️ اما نکتۀ جدید و حائز اهمیت اینجاست: این فشار نه حاصل درگیری‌های فیزیکی با رقبای نر، بلکه ناشی از تلاش مستمر برای کنترل و حفظ دسترسی انحصاری به ماده‌های بارور است. نر آلفا باید دائماً رابطه‌ها را زیر نظر بگیرد و مراقب باشد که ماده‌های گله به سراغ نرهای دیگر نروند و در صورت لزوم هشدار داده یا مداخله فیزیکی کند. خلاصه آنکه بخش عمده‌ای از زمان هر روز صرف فعالیت‌هایی می‌شود که بسیار انرژی‌بر و استرس‌زاست.

احتمالاً همین استرس مداوم و مصرف بالای انرژی یکی از دلایلی است که باعث می‌شود نرهای آلفا اغلب عمر کوتاه‌تری نسبت به سایر بابون‌ها داشته باشند. بله، نر آلفا بودن ممکن است شانس گسترش ژن‌ها را افزایش دهد اما از طرف دیگر عمر فرد را کوتاه‌تر می‌کند. همانطور که قبلاً هم گفته بودم (اینجا)، منطق تکامل – و حتی زندگی - بر پایۀ بده-بستان است وهرگز نمی‌شود همۀ چیزهای خوب را با هم داشت.

🔗 منبع

✍️ عارف عبادی

📱 اشتباهِ میمون

📱 اینستاگرام
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍3624👏7👎2😱2🤣2👌1
🔸 چنین نگفت هنریش

🔻 چندی پیش کلیپی کوتاه از جلسه‌ای منتشر شد که در آن آقای محسن رنانی دربارۀ تأثیرات تک‌همسری و چندهمسری بر کورتکس مغز ایرانیان و اروپاییان صحبت ‌کردند (ویدئو - دقیقۀ ۱۰:۴۰). سخنان ایشان با واکنش‌های مختلفی روبرو شد تا جایی که در نهایت جناب رنانی در مطلبی با نام «پوزش‌خواهم، چون توسعه‌خواهم!» بابت بی‌دقتی در سخنان آن جلسه عذر خواستند. اما پیش از عذرخواهی، فرمودند: «آنچه درباره‌ی ضخامت کورتکس مغزی اروپائیان گفته‌ام، تماماً برگرفته از نوشته‌های محققی است به نام جوزف هنریش (Joseph Henrich) که استاد زیست‌شناسی تکاملی دانشگاه هاروارد است و در اقتصاد و روانشناسی هم دستی دارد».

از آنجایی که چندین سال است هم در ایران و هم در خارج از ایران تکامل تدریس می‌کنم و در نتیجه آثار هنریش را دائماً می‌خوانم، بسیار تعجب کردم وقتی دیدم کسی اشتباهات و کژفهمی‌های خودش را بی‌پروا بر گردن او انداخته است. ای کاش جناب رنانی صرفاً به همان عذرخواهی اکتفا می‌کردند و ادعا نمی‌شد که آنچه گفته‌اند «تماماً برگرفته» از نوشته‌های جوزف هنریش است. در این نوشته می‌خواهم نشان دهم که نه‌تنها مدعیات جناب رنانی «تماماً برگرفته» از آثار هنریش نیست، بلکه عدم درک درست مفاهیم بنیادین بحث باعث شده که ایشان چیزی را به هنریش نسبت دهند که اصولاً خلاف نظر وی است.

💡 اما پیش از پرداختن به محتوای سخنان جناب رنانی، لازم است نکاتی را مدنظر قرار دهیم که به درک اشتباهات جناب رنانی کمک می‌کند.

✔️ جوزف هنریش یکی از مدافعان برجستۀ تکامل همبسته‌ی ژن-فرهنگ (gene-culture coevolution) است. من در گذشته و با همکاری آکادمی دگرگشت (تکامل) ایرانیان دوره‌ای در این باره برگزار کردم (اینجا) و در آنجا توضیح دادم که طبق این چارچوب نظری، آنچه ما به‌عنوان انسان خردمند (Homo sapiens) می‌شناسیم، حاصل تعامل دو عامل ژن و فرهنگ است؛ و اگر یکی از آن‌ها – مثلاً فرهنگ – را از تاریخ تکامل انسان حذف کنیم انسان خردمند با این مشخصات ژنتیکی که اکنون می‌شناسیم وجود نخواهد داشت (برای مطالعۀ بیشتر بنگرید به این منبع و این و این و فصل دو این منبع).

🔵 فرهنگ در دو سطح بر ما اثر می‌گذارد: ۱) سطح ژنتیک (genetic level)، و ۲) سطح زیستی (biological level). هرچند تفاوت‌های گوناگونی میان این دو سطح وجود دارد اما نکته‌ای که بحث ما در اینجا مربوط می‌شود – به طور بسیار خلاصه– در این است که تغییرات در سطح ژنتیک به نسل‌های بعد منتقل می‌شود، اما تغییرات در سطح زیستی این ویژگی را ندارند. طبیعتاً مکانیزم‌های ایجاد تغییرات در این دو سطح نیز با یکدیگر تفاوت دارند. برای مثال، تغییرات ژنتیکی زمان‌بر هستند و در طول نسل‌ها تثبیت می‌شوند، در حالی‌ که تغییرات زیستی در طول عمر یک فرد ایجاد شده و معمولاً با مرگ او از بین می‌روند. البته این نکات جدید نیستند و دانشمندان پیش از هنریش نیز با این سازوکارها آشنا بودند (برای مثال نگاه کنید به این منبع و این و این و این).

📖 در سال ۲۰۱۰، جوزف هنریش به همراه دو نفر از همکارانش مقاله‌ای منتشر کرد با عنوان The WEIRDest People in the World. هدف این مقاله نوعی هشدار به پژوهشگران بود تا یافته‌هایی که در نشریات تخصصی روان‌شناسی منتشر می‌شوند را به‌عنوان «سرشت بشر» تلقی نکنند. هنریش و همکارانش استدلال کردند که تقریباً ۹۶ درصد پژوهش‌هایی که هر سال در نشریات روان‌شناسی منتشر می‌شود، در جوامعی صورت می‌گیرد که به‌زعم آنان WEIRD هستند؛ یعنی Western (غربی)، Educated (تحصیل‌کرده)، Industrial (صنعتی)، Rich (ثروتمند)، و Democratic (دموکراتیک). در واقع WEIRD مخفف حروف اول این واژگان است. علاوه بر این، جمعیت آماری این پژوهش‌ها در اکثریت قریب‌به‌اتفاق موارد، دانشجویان کارشناسی هستند. هنریش و همکارانش در این مقاله و مقالات بعدی بارها تأکید کرده‌اند که آنچه در پژوهش‌های روان‌شناسی به‌عنوان «قوانین رفتار آدمی» یا «ویژگی‌های سرشت بشر» مطرح می‌شود، در واقع ویژگی‌های منحصر به‌ فرد همین جمعیت آماری در کشورهای WEIRD است. این جمعیت آماری حتی نماینده‌ی محیطی که از آن برخاسته‌اند هم نیستند، چه رسد به کل بشریت. یعنی بسیاری از افراد در جوامع WEIRD نیز لزوماً مشابه دانشجویان کارشناسی دانشگاه‌ها نمی‌اندیشند و رفتار نمی‌کنند. همین نکته باعث شده است که معنای ضمنی دوم واژه‌ی WEIRD – یعنی «عجیب و غریب» – نیز مورد توجه قرار گیرد. هنریش در آثار بعدی‌اش بارها به موضوع تکامل همبسته باز می‌گردد و با ارائۀ شواهد گوناگون، نشان می‌دهد که فرهنگ نقش تعیین‌کننده‌ای در تکامل انسان داشته و به‌عنوان یکی از سازوکارهای عمدۀ سازشی عمل می‌کند (برای مثال اینجا، اینجا و اینجا).
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍3017👏3
🔻 حال به سخنان جناب رنانی بازگردیم. ایشان فرمودند: «نکته‌ای که باید تأکید کنم این است که هنریش در مورد تغییرات کورتکس مغزی اروپاییان، در کنار عواملی مثل ازدواج فامیلی و چندهمسری، بیش از همه بر تأثیر فراگیر شدن سوادآموزی و آموزش همگانی در اروپا از پانصد سال پیش (هم‌زمان با شروع نهضت اصلاحات دینی) تأکید می‌کند.» اما ادعای هنریش این نیست.

⬅️ اول آنکه، نه هنریش – و نه اصولاً هیچ‌کسی که از تکامل سر دربیاورد – از «اروپاییان» یا «آلمانی‌ها» و «انگلیسی‌ها» سخن نمی‌گوید؛ بلکه همواره صحبت از جمعیت‌هایی است که در یک ناحیۀ جغرافیایی زندگی می‌کنند. برای مثال، در همان کتابی که دکتر رنانی به آن اشاره می‌کنند The WEIRDest People in the World (چاپ ۲۰۲۰) هنریش به‌ صراحت می‌گوید که به‌طور میانگین، جمعیت‌هایی که در پرتغال، اوکراین یا رومانی ساکن هستند، دارای ویژگی‌های WEIRD نیستند. یا زمانی‌که هنریش درباره‌ی تفاوت نگاه کل‌نگر و تحلیلی صحبت می‌کند، میان جمعیت‌های کشاورزِ تولیدکنندۀ برنج در چین و تولیدکنندۀ گندم در همان کشور تمایز قائل می‌شود. یا باز زمانی‌ که دربارۀ وفاداری درون‌گروهی و روابط خویشاوندی سخن می‌گوید، جمعیت‌های شمال ایتالیا را از جمعیت‌های جنوب آن متمایز می‌کند.

⬅️ دوم اینکه، اصولاً هنریش بر «ازدواج فامیلی و چندهمسری» به‌عنوان یکی از عوامل تغییرات کورتکس مغزی اروپاییان تأکید ندارد. بلکه برعکس، هنریش استدلال می‌کند که مجموعه‌ی دستورهای کلیسا درباره‌ی تقبیح ازدواج فامیلی و چندهمسری – که از قرن پنجم آغاز شده و در قرون دهم تا دوازدهم به اوج رسید – به پیامدهایی چون فردگرایی، قضاوت‌های غیرشخصی، و استدلال‌های تحلیلی در جمعیت‌هایی که آن دستورها را پذیرفتند، منجر شده است.

⬅️ و سوم آنکه، هنریش – با استناد به پژوهش‌های دیگران – می‌گوید که سوادآموزی بر قطور شدن جسم پینه‌ای مغز (Corpus Callosum) تأثیر می‌گذارد و نه کورتکس. مهم‌تر آنکه این تأثیرات، همگی در سطح زیستی هستند، نه آن‌طور که جناب رنانی در سخنان خود فرمودند، «ژنتیکی». یعنی فرزند فرد باسوادِ دارای جسم پینه‌ای قطور، الزاماً با همین ویژگی متولد نمی‌شود. بنابراین، ضخامت جسم پینه‌ای (یا به قول جناب رنانی، کورتکس یا – آن‌گونه که در سخنرانی‌شان فرمودند – «بادامه»!) در «اروپاییان» به خودی خود تفاوتی با «غیراورپاییان» ندارد. هر کسی که خواندن و نوشتن بیاموزد، جسم پینه‌ای مغزش قطورتر خواهد شد؛ فارغ از این‌که اهل کجای دنیا باشد.

💠 در نهایت، هرچند جناب رنانی «بابت بیان مجمل و احساسی یک ادعای بزرگ در جملاتی کوتاه و غیردقیق؛ بابت ورود و سخن گفتن قاطع در عرصه‌ای که تخصص» ایشان نیست و «بابت عدم ذکر منابع و مآخذ سخن»شان پوزش خواسته‌اند، اما متن پوزش‌خواهی ایشان مُهر همان چیزهایی را دارد که بابت آن عذرخواهی می‌کنند. ایشان همچنان یک «ادعای بزرگ» را در متنی کوتاه (۲۰۰ کلمه از یک متن ۲۳۰۰ کلمه‌ای) می‌آورند، همچنان به بحثی که تخصص‌شان نیست ورود می‌کنند و با آوردن «منابع و مآخذ سخن» اشتباه‌شان، ادعاهایی را به نویسنده‌ای نسبت می‌دهند که در نوشتهٔ او نیست. گاهی یک «پوزش‌خواهی» ساده بیشتر به کار «توسعه‌خواهی» می‌آید تا آوردن عذر بدتر از گناه.

✍️ عارف عبادی

📱 اشتباهِ میمون

📱 اینستاگرام
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍5313👏10👌3🤔1
سیزدهم تیرماه
روز ملی دماوند 💚🤍❤️


✍️ عارف عبادی

📱 اشتباهِ میمون

😎 اینستاگرام
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
38👍5
Channel name was changed to «اشتباه میمون | عارف عبادی»