#باب_جسوپ از رئالیستهای انتقادی بسیار مهم و نظریهپرداز مشخصاً نومارکسیست اقتصاد سیاسی دولت است. از آثار مهم او میتوان به «دولت: حال، گذشته و آینده»، «به سوی اقتصاد سیاسی فرهنگی»، «قدرت دولت» و «دولت سرمایهداری: نظریهها و روشهای مارکسیستی» نام برد.
گرایش جسوپ به رئالیسم انتقادی را میتوان در مقالهای مثل «رئالیسم انتقادی و رویکرد رابطهای - استراتژیک» (۲۰۰۵) و کل رویکردش به دولت دید.
مقالهی زیر را باب جسوپ به همراه نیل برنر و م.ر. جونز در سال ۲۰۰۸ نوشته است و بهرغم دشواری نظریاش اهمیت فوقالعادهای دارد. ترجمه مهسا اسدالهنژاد عزیز آنقدر روان است که به سهم خود از این دشواری بکاهد.
@interventions
گرایش جسوپ به رئالیسم انتقادی را میتوان در مقالهای مثل «رئالیسم انتقادی و رویکرد رابطهای - استراتژیک» (۲۰۰۵) و کل رویکردش به دولت دید.
مقالهی زیر را باب جسوپ به همراه نیل برنر و م.ر. جونز در سال ۲۰۰۸ نوشته است و بهرغم دشواری نظریاش اهمیت فوقالعادهای دارد. ترجمه مهسا اسدالهنژاد عزیز آنقدر روان است که به سهم خود از این دشواری بکاهد.
@interventions
Forwarded from پروبلماتیکا/problematicaa
نظریهپردازی دربارهی روابط اجتماعی-فضامند
باب جسوپ/ ترجمهی مهسا اسدالهنژاد
از متن:
این جستار میکوشد مباحثات اخیر دربارهی نظریهی اجتماعی-فضامند را از طریق معرفی رویکردی صورتبندی کند که بتواند ویژگیِ چندبُعدی و چندریختیِ درونبودِ روابط اجتماعی-فضامند را به چنگ آورد. همانگونه که پیشتر طرفداران چرخش به سمتِ مقیاس برتری ابعادِ دیگر را زیر سوال بردند، ما برتریِ هر بُعدِ منحصری از فرایندهایِ اجتماعی-فضامند را در هر شکلی زیر سوال میبریم؛ فرقی نمیکند بُعد مقیاس باشد یا بُعد دیگری. «چرخشهایِ» مختلف پیچیده را درون علم اجتماعی انتقادی بررسی و محدودیتهای روششناختی هر یک را نشان خواهیم داد و در عین حال جریانهای مهم گوناگونی را برجسته خواهیم کرد که تلاش کردهاند از محدودیتهایِ نظریهی اجتماعی-فضامند فرابگذرند. بر این مبنا، ما در راستایِ بازشناسیِ سیستماتیکتر سازمانِ چندریختیِ روابط اجتماعی-فضامند درونِ نظریهی اجتماعی-فضامندِ به چندین نوع فرمیابنده، بحث را پیش خواهیم برد و مشخصاً پیشنهاد میکنیم که قلمروها (T)، مکانها (P)، مقیاسها (S) و شبکهها (N) بهمثابهی ابعادی دیده شوند که در تعامل با هم ساخته و در ارتباط با هم درهمتنیده میشوند. ما این طرح را بهعنوانِ بسطِ مشارکتهایِ نظریِ اخیر پیرامونِ فضامندشدنِ رویکردِ استراتژیک-رابطهای (SRA) ارائه میکنیم و برخی از دلالتهایِ روششناختیِ آن را برخواهیم شمرد. در نهایت، بحث را تمام خواهیم کرد با توضیحِ مختصر اینکه چارچوبِ TPSN میتواند در قلمروهایِ مختلف تحقیق دربارهی فرایندهایِ اجتماعی-فضامند در سرمایهداری معاصر به کار بسته شود.
متن کامل را در آدرس زیر بخوانید:
http://problematicaa.com/spatio-social-relations/
عضویت در تلگرام پروبلماتیکا:
https://telegram.me/problematica/
باب جسوپ/ ترجمهی مهسا اسدالهنژاد
از متن:
این جستار میکوشد مباحثات اخیر دربارهی نظریهی اجتماعی-فضامند را از طریق معرفی رویکردی صورتبندی کند که بتواند ویژگیِ چندبُعدی و چندریختیِ درونبودِ روابط اجتماعی-فضامند را به چنگ آورد. همانگونه که پیشتر طرفداران چرخش به سمتِ مقیاس برتری ابعادِ دیگر را زیر سوال بردند، ما برتریِ هر بُعدِ منحصری از فرایندهایِ اجتماعی-فضامند را در هر شکلی زیر سوال میبریم؛ فرقی نمیکند بُعد مقیاس باشد یا بُعد دیگری. «چرخشهایِ» مختلف پیچیده را درون علم اجتماعی انتقادی بررسی و محدودیتهای روششناختی هر یک را نشان خواهیم داد و در عین حال جریانهای مهم گوناگونی را برجسته خواهیم کرد که تلاش کردهاند از محدودیتهایِ نظریهی اجتماعی-فضامند فرابگذرند. بر این مبنا، ما در راستایِ بازشناسیِ سیستماتیکتر سازمانِ چندریختیِ روابط اجتماعی-فضامند درونِ نظریهی اجتماعی-فضامندِ به چندین نوع فرمیابنده، بحث را پیش خواهیم برد و مشخصاً پیشنهاد میکنیم که قلمروها (T)، مکانها (P)، مقیاسها (S) و شبکهها (N) بهمثابهی ابعادی دیده شوند که در تعامل با هم ساخته و در ارتباط با هم درهمتنیده میشوند. ما این طرح را بهعنوانِ بسطِ مشارکتهایِ نظریِ اخیر پیرامونِ فضامندشدنِ رویکردِ استراتژیک-رابطهای (SRA) ارائه میکنیم و برخی از دلالتهایِ روششناختیِ آن را برخواهیم شمرد. در نهایت، بحث را تمام خواهیم کرد با توضیحِ مختصر اینکه چارچوبِ TPSN میتواند در قلمروهایِ مختلف تحقیق دربارهی فرایندهایِ اجتماعی-فضامند در سرمایهداری معاصر به کار بسته شود.
متن کامل را در آدرس زیر بخوانید:
http://problematicaa.com/spatio-social-relations/
عضویت در تلگرام پروبلماتیکا:
https://telegram.me/problematica/
شعری از دفتر «اسفار کلمه و رویا»
۱. درونجا. خانهی اموات.
انبوهِ کلاغهایِ بعدازظهر اند،
درختهایِ ناپیدایی که صدایشان هست
و خورشیدِ بیغروب
چراغِ صدوُلتِ کوچکیست در ابتدایِ سقف.
آنجا تهیترین جایِ جهان است،
با اشیایی که میاندیشند و
چهرهای که به یاد میآورد:
پرندگانِ موهوم آواز میخوانند،
رویاها بیرونِ تو اند،
و هر صدایِ پایی، انگار
تکرارِ نامِ توست در راهرویِ سیمانی.
۲. درونجا. رویِ پتویِ کهنه.
کلمات در تو نیستند، کنارِ تو اند؛
قطعههایی کوچک اند از خاطره و خیال
تا در چشمهایِ خاموشات
هزار پرنده و بوسه و باد
رها شود.
۳. درونجا. نامهایی بر دیوارها.
گاهی به یادشان میآوری،
ـ «آنها» را میگویم ـ
نامیرایانِ سحرگاه،
نامیرایانِ «نه، امضا نمیکنم!»
نامیرایانِ تبعید...
فرا میخوانیشان، با آتشزدنِ کلمهای
و تمامیشان
در زمزمهی سرودی،
با تو همآواز میشوند.
۴. بیرونجا. ما.
ما اینجا ایم:
انبوهِ اشباحِ بعدازظهرها، کلاغها
و خورشیدمان هنوز بر میآید و فرو میرود.
اینجا سرشارترین جایِ جهان است،
با اشیایی که خاموش اند و
چهرهای که دیگر نیست.
در باد میگذرند خیابانها
و چیزی شبیهِ دلتنگی.
فرا میخوانمتان با گیراندنِ سیگاری
و با هزار پرندهی موهوم
همآواز میشوم.
@interventions
۱. درونجا. خانهی اموات.
انبوهِ کلاغهایِ بعدازظهر اند،
درختهایِ ناپیدایی که صدایشان هست
و خورشیدِ بیغروب
چراغِ صدوُلتِ کوچکیست در ابتدایِ سقف.
آنجا تهیترین جایِ جهان است،
با اشیایی که میاندیشند و
چهرهای که به یاد میآورد:
پرندگانِ موهوم آواز میخوانند،
رویاها بیرونِ تو اند،
و هر صدایِ پایی، انگار
تکرارِ نامِ توست در راهرویِ سیمانی.
۲. درونجا. رویِ پتویِ کهنه.
کلمات در تو نیستند، کنارِ تو اند؛
قطعههایی کوچک اند از خاطره و خیال
تا در چشمهایِ خاموشات
هزار پرنده و بوسه و باد
رها شود.
۳. درونجا. نامهایی بر دیوارها.
گاهی به یادشان میآوری،
ـ «آنها» را میگویم ـ
نامیرایانِ سحرگاه،
نامیرایانِ «نه، امضا نمیکنم!»
نامیرایانِ تبعید...
فرا میخوانیشان، با آتشزدنِ کلمهای
و تمامیشان
در زمزمهی سرودی،
با تو همآواز میشوند.
۴. بیرونجا. ما.
ما اینجا ایم:
انبوهِ اشباحِ بعدازظهرها، کلاغها
و خورشیدمان هنوز بر میآید و فرو میرود.
اینجا سرشارترین جایِ جهان است،
با اشیایی که خاموش اند و
چهرهای که دیگر نیست.
در باد میگذرند خیابانها
و چیزی شبیهِ دلتنگی.
فرا میخوانمتان با گیراندنِ سیگاری
و با هزار پرندهی موهوم
همآواز میشوم.
@interventions
خنجر مینشیند بر آهوی گرسنه
با عطر خُتن
بر حاشیهی دفتر.
سروها قامت انداختهاند در صلات مرگ
و شبح سرد بینامها
از کوچه رد میشود
از گلوله رد میشود
از سپر رد میشود
و میپیچد در ازدحام نرگسهای قرمز.
چاه نیست
هاویهی برادرانهی تصلیب است
با تذهیب فراموشی
و کمی خون بیمقدار نجیب
بر چِلتکهی پاییز
@interventions
با عطر خُتن
بر حاشیهی دفتر.
سروها قامت انداختهاند در صلات مرگ
و شبح سرد بینامها
از کوچه رد میشود
از گلوله رد میشود
از سپر رد میشود
و میپیچد در ازدحام نرگسهای قرمز.
چاه نیست
هاویهی برادرانهی تصلیب است
با تذهیب فراموشی
و کمی خون بیمقدار نجیب
بر چِلتکهی پاییز
@interventions
🔸عکاسی و روششناسی پژوهش اجتماعی
🔹در این یادداشت به مسأله پژوهشهایی پرداختهام که عکس را به مثابه منبع و دادهی تحلیل بر میگزینند و از این طریق قرار است واقعیت را فهم یا تبیین کنند یا حتا به توصیف آن بپردازند.
این یادداشت که بهزودی در مجلهی عکاسی دانشجویان دانشگاه هنر تهران، #کلوتیپ، منتشر میشود، دربردارندهی مواجههای انتقادی با این مسأله است.
https://www.instagram.com/p/CFxO4YdgZYZ/?igshid=1vjv44hemkxac
@interventions
🔹در این یادداشت به مسأله پژوهشهایی پرداختهام که عکس را به مثابه منبع و دادهی تحلیل بر میگزینند و از این طریق قرار است واقعیت را فهم یا تبیین کنند یا حتا به توصیف آن بپردازند.
این یادداشت که بهزودی در مجلهی عکاسی دانشجویان دانشگاه هنر تهران، #کلوتیپ، منتشر میشود، دربردارندهی مواجههای انتقادی با این مسأله است.
https://www.instagram.com/p/CFxO4YdgZYZ/?igshid=1vjv44hemkxac
@interventions
Instagram
Calotype Magazine | كالوتيپ
شماره دوازدهم نشریه کالوتیپ بهزودی منتشر میشود: عکاسی و کلمه، مهرماه ۱۳۹۹ همکاران این شماره: روزبه آقاجری؛ بامداد امینزاده؛ سیمین بنا؛ آرش حیدری؛ حنانه حیدری؛ حسن خوبدل؛ حسامالدین رضایی؛ زروان روحبخشان؛ سودابه شایگان؛ نجف شکری قبادی؛ وحید طباطبایی؛…
Calotype 12.pdf
21.8 MB
شمارهی جدید مجله «کالوتیپ» که من هم یادداشتی در آن دارم که در بالا دربارهاش کمی توضیح دادم.
@interventions
@interventions
همراه شو عزیز
محمدرضا شجریان
معاصربودن در میدان هنری سالگشتهی موسیقی سنتی و حرفهایبودنی خلاقانه در این میدان و ایستادن در کنار حق و راستی، آنچیزهایی اند که #محمدرضا_شجریان را از خیلیهای دیگر متمایز میکند.
صدای مردماش بود و آنطور که خودش میگفت: «من صدای این خس و خاشاکم. این صدا همیشه برای خس و خاشاک بوده و هست و به رادیو و تلویزیون شما اجازه نمیدهم صدای مرا پخش کنید.» تاریخاش را بهتمامی زیست و زندگیاش را کامل کرد.
او رویاگزار روشنی و امید بود و این را نمیشود بدون حضور کسانی مثل حسین علیزاده، محمدرضا لطفی، هوشنگ ابتهاج، پرویز مشکاتیان و دیگران در کنار او درک کرد. بینش خاص و روشنگرانهی او در کنار اینها شکلی زایا به خود گرفت. یادش گرامی!
@interventions
صدای مردماش بود و آنطور که خودش میگفت: «من صدای این خس و خاشاکم. این صدا همیشه برای خس و خاشاک بوده و هست و به رادیو و تلویزیون شما اجازه نمیدهم صدای مرا پخش کنید.» تاریخاش را بهتمامی زیست و زندگیاش را کامل کرد.
او رویاگزار روشنی و امید بود و این را نمیشود بدون حضور کسانی مثل حسین علیزاده، محمدرضا لطفی، هوشنگ ابتهاج، پرویز مشکاتیان و دیگران در کنار او درک کرد. بینش خاص و روشنگرانهی او در کنار اینها شکلی زایا به خود گرفت. یادش گرامی!
@interventions
شامگاه
به مهدی
غریق سوگ عزیزش
نقطهی سبز فرو میرود و بالا میآید
غریقی بر نمایشگر
که موجاموج مرگ را پس میراند.
او برای خودش میجنگد
ما برای ما
و دستگاهها و دیوارها
ناظران تلخ جدال تنهایان.
آرام در نقطهی سبز مینشیند در انتهای دریغ
زمینهْ در هم میریزد
و دیگر نیست برای آنیده که میخودش جنگ.
دریای تلخ فرو مینشیند
@interventions
به مهدی
غریق سوگ عزیزش
نقطهی سبز فرو میرود و بالا میآید
غریقی بر نمایشگر
که موجاموج مرگ را پس میراند.
او برای خودش میجنگد
ما برای ما
و دستگاهها و دیوارها
ناظران تلخ جدال تنهایان.
آرام در نقطهی سبز مینشیند در انتهای دریغ
زمینهْ در هم میریزد
و دیگر نیست برای آنیده که میخودش جنگ.
دریای تلخ فرو مینشیند
@interventions
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
💢یادداشت ماه:
🔺همصدا با مردم، همنوا با ایران
✍محسن گودرزی
(مدیر گروه جامعه شناسی مردم مدار انجمن جامعه شناسی ایران)
دی ماه سال 1382 زلزله مهیبی بم را لرزاند و هزاران نفر جان خود را از دست دادند. شجریان برای کمک به زلزلهزدگان پا پیش گذاشت و با همکاری حسین علیزاده، کیهان کلهر و همایون شجریان، کنسرت «همنوا با بم» را برگزار کرد. در این کنسرت «مرغ سحر» با فرم متفاوتی اجرا شد. از سالها پیش، شجریان در کنسرتهای خود تصنیف مرغ سحر را به عنوان قطعه پایانی اجرا میکرد و سالیان طولانی این تصنیف پای ثابت برنامههای او بود. در پایان کنسرت «همنوا با بم»، حاضران در سالن، تقاضا میکنند که شجریان این تصنیف را اجرا کند. این بار اما یک اتفاق تازه در کنسرت روی میدهد و این تصنیف با شکل تازهای اجرا میشود. مثل همیشه، از گوشه و کنار سالن، چند نفر با صدای بلند میگویند مرغ سحر. رفته رفته این تفاضا فراگیر میشود و تعداد بیشتری به این جمع میپیوندند. بعضی از آنها به سوی صحنه هجوم میآورند و میخواهند از نزدیکترین فاصله شجریان را ببینند و با او در خواندن تصنیف همراهی کنند. در آن سالها به تازگی موبایلهای دوربیندار به بازار آمده بود، افرادی که در جلوی صحنه تجمع کردهاند – و گروهی از کسانی که روی صندلیهای خود نشستهاند- با دوربین موبایل از این اتفاق هنری فیلم میگیرند. هنوز اینترنت موبایل نیامده بود ولی تعدادی از افراد شماره تلفن یکی از عزیزان خود را میگیرند و مستقیم صدای شجریان را برای او پخش میکنند. شور و هیجان جمعیت را در بر میگیرد، گروهی از شنوندگان با شجریان همخوانی میکنند و وقتی به آن بیت معروف تصنیف میرسند بخشی از جمعیت سالن همراه با شجریان از خدا و طبیعت و فلک میخواهند که شام تاریکشان را سحر کند. فضای احساسی کل سالن را در بر میگیرد و تک تک حضار در این کنسرت چیزی را تجربه میکنند که پیش از آن سابقهای در کنسرتهای متعارف موسیقی کلاسیک یا سنتی ایران نداشته است. شجریان مانع همراهی جمعیت نمیشود و حتی وقتی که به مصرع معروف «ای خدا، ای فلک، ای طبیعت...» می رسد با حرکت دست دعوت میکند که با او همراهی کنند.
در موسیقی پاپ چنین الگویی رایج است اما تا آن زمان سابقهای از این نوع اجرا در موسیقی سنتی دیده نمیشود. موسیقی ایرانی- به خصوص موسیقی آوازی- هم به لحاظ محتوا و هم از حیث فرم به گونهای است که جای چندانی برای مشارکت شنوندگان نمیگذارد. دو چیز است که این فرم را متمایز میکند. اول این که تصنیف مرغ سحر با عباراتی کلی مثل شبِ تاریک، ظلمِ ظالم، قفس، آزادی، بلبلِ پربسته و... به وضعیت معین و خاصی اشاره نمیکند ولی به خاطر همین کلی بودن، مخاطب میتواند آن را اعتراض به شرایط موجود تعبیر کند و آن را بیان حال خود بداند. همین که شجریان این تصنیف را در کنسرتهای خود تکرار میکرد نشان میدهد که او این تصنیف را به تعبیرِ خودش، دردِ زمانه و اعتراض به شرایط میداند. دوم آن که تغییر در فرمِ اجرا، معنای تازهای را ایجاد میکند و شجریان از شنوندگان دعوت میکند که در ساختن این معنا مشارکت کنند. برای بیان این تغییر از عبارت «خواننده/ شنونده» و «شنونده/ خواننده» استفاده میکنم. مقصودم از عبارت اول این است که خواننده نقش اصلی دارد و زبان شنونده میشود و اعتراض او را بیان میکند. منظور از عبارت دوم این است که خواننده مجالی ایجاد میکند که شنونده نیز به صدا در آید، همراه با خواننده شود و ترکیبی واحد را شکل دهند. اگر در موقعیت اول، نوعی جدایی بین خواننده و شنونده وجود دارد و شنونده نقش منفعل دارد، در موقعیت دوم، شنونده فعال است و در کنار خواننده صاحب صدا میشود.
آثار شجریان در بیشتر موارد از پدیدهای صرفاً هنری فراتر می روند و دلالتهای اجتماعی سیاسی دارند. شجریان همواره در متن و زمینه ای اجتماعی سیاسی فهمیده میشود. موسیقی او حتی آن هنگام که نوای عاشقانه سر می دهد، باز هم مستعد چنین تعابیری است. در اغلب موارد، بحث از شجریان به نقشهای اجتماعی و سیاسی او کشیده میشود. کمتر میتوان نوشته یا بحثی را درباره شجریان پیدا کرد که از تفسیرهای سیاسی اجتماعی خالی باشد. در عین حال، این نکته را نباید از نظر دور داشت که آثار شجریان چنان تنوعی دارد که هر گروه یا سلیقه میتواند خود را در آن بیابد.
او در طول چندین دهه در فراز و نشیب تحولات فرهنگی اجتماعی با مردم بوده و آثارش ترجمان حالات و تجربههای متنوع اجتماعی است.
ادامه دارد👇
https://bit.ly/2I9VIWG
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
🔺همصدا با مردم، همنوا با ایران
✍محسن گودرزی
(مدیر گروه جامعه شناسی مردم مدار انجمن جامعه شناسی ایران)
دی ماه سال 1382 زلزله مهیبی بم را لرزاند و هزاران نفر جان خود را از دست دادند. شجریان برای کمک به زلزلهزدگان پا پیش گذاشت و با همکاری حسین علیزاده، کیهان کلهر و همایون شجریان، کنسرت «همنوا با بم» را برگزار کرد. در این کنسرت «مرغ سحر» با فرم متفاوتی اجرا شد. از سالها پیش، شجریان در کنسرتهای خود تصنیف مرغ سحر را به عنوان قطعه پایانی اجرا میکرد و سالیان طولانی این تصنیف پای ثابت برنامههای او بود. در پایان کنسرت «همنوا با بم»، حاضران در سالن، تقاضا میکنند که شجریان این تصنیف را اجرا کند. این بار اما یک اتفاق تازه در کنسرت روی میدهد و این تصنیف با شکل تازهای اجرا میشود. مثل همیشه، از گوشه و کنار سالن، چند نفر با صدای بلند میگویند مرغ سحر. رفته رفته این تفاضا فراگیر میشود و تعداد بیشتری به این جمع میپیوندند. بعضی از آنها به سوی صحنه هجوم میآورند و میخواهند از نزدیکترین فاصله شجریان را ببینند و با او در خواندن تصنیف همراهی کنند. در آن سالها به تازگی موبایلهای دوربیندار به بازار آمده بود، افرادی که در جلوی صحنه تجمع کردهاند – و گروهی از کسانی که روی صندلیهای خود نشستهاند- با دوربین موبایل از این اتفاق هنری فیلم میگیرند. هنوز اینترنت موبایل نیامده بود ولی تعدادی از افراد شماره تلفن یکی از عزیزان خود را میگیرند و مستقیم صدای شجریان را برای او پخش میکنند. شور و هیجان جمعیت را در بر میگیرد، گروهی از شنوندگان با شجریان همخوانی میکنند و وقتی به آن بیت معروف تصنیف میرسند بخشی از جمعیت سالن همراه با شجریان از خدا و طبیعت و فلک میخواهند که شام تاریکشان را سحر کند. فضای احساسی کل سالن را در بر میگیرد و تک تک حضار در این کنسرت چیزی را تجربه میکنند که پیش از آن سابقهای در کنسرتهای متعارف موسیقی کلاسیک یا سنتی ایران نداشته است. شجریان مانع همراهی جمعیت نمیشود و حتی وقتی که به مصرع معروف «ای خدا، ای فلک، ای طبیعت...» می رسد با حرکت دست دعوت میکند که با او همراهی کنند.
در موسیقی پاپ چنین الگویی رایج است اما تا آن زمان سابقهای از این نوع اجرا در موسیقی سنتی دیده نمیشود. موسیقی ایرانی- به خصوص موسیقی آوازی- هم به لحاظ محتوا و هم از حیث فرم به گونهای است که جای چندانی برای مشارکت شنوندگان نمیگذارد. دو چیز است که این فرم را متمایز میکند. اول این که تصنیف مرغ سحر با عباراتی کلی مثل شبِ تاریک، ظلمِ ظالم، قفس، آزادی، بلبلِ پربسته و... به وضعیت معین و خاصی اشاره نمیکند ولی به خاطر همین کلی بودن، مخاطب میتواند آن را اعتراض به شرایط موجود تعبیر کند و آن را بیان حال خود بداند. همین که شجریان این تصنیف را در کنسرتهای خود تکرار میکرد نشان میدهد که او این تصنیف را به تعبیرِ خودش، دردِ زمانه و اعتراض به شرایط میداند. دوم آن که تغییر در فرمِ اجرا، معنای تازهای را ایجاد میکند و شجریان از شنوندگان دعوت میکند که در ساختن این معنا مشارکت کنند. برای بیان این تغییر از عبارت «خواننده/ شنونده» و «شنونده/ خواننده» استفاده میکنم. مقصودم از عبارت اول این است که خواننده نقش اصلی دارد و زبان شنونده میشود و اعتراض او را بیان میکند. منظور از عبارت دوم این است که خواننده مجالی ایجاد میکند که شنونده نیز به صدا در آید، همراه با خواننده شود و ترکیبی واحد را شکل دهند. اگر در موقعیت اول، نوعی جدایی بین خواننده و شنونده وجود دارد و شنونده نقش منفعل دارد، در موقعیت دوم، شنونده فعال است و در کنار خواننده صاحب صدا میشود.
آثار شجریان در بیشتر موارد از پدیدهای صرفاً هنری فراتر می روند و دلالتهای اجتماعی سیاسی دارند. شجریان همواره در متن و زمینه ای اجتماعی سیاسی فهمیده میشود. موسیقی او حتی آن هنگام که نوای عاشقانه سر می دهد، باز هم مستعد چنین تعابیری است. در اغلب موارد، بحث از شجریان به نقشهای اجتماعی و سیاسی او کشیده میشود. کمتر میتوان نوشته یا بحثی را درباره شجریان پیدا کرد که از تفسیرهای سیاسی اجتماعی خالی باشد. در عین حال، این نکته را نباید از نظر دور داشت که آثار شجریان چنان تنوعی دارد که هر گروه یا سلیقه میتواند خود را در آن بیابد.
او در طول چندین دهه در فراز و نشیب تحولات فرهنگی اجتماعی با مردم بوده و آثارش ترجمان حالات و تجربههای متنوع اجتماعی است.
ادامه دارد👇
https://bit.ly/2I9VIWG
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
www.isa.org.ir
انجمن جامعه شناسی ایران - همصدا با مردم، همنوا با ایران
مروری بر نقد مارکسیستی قانون
هر چه در اهمیت و نکتهسنجانهبودن این نوشته بگویم، کم گفتهام. مقالهی مروری #مهدی_سمائی اهمیت فوقالعادهای برای درک و فهم سنت مارکسیستی نقد قانون و تلاشهای تاریخی - بهویژه در شوروی و سپس اروپا و سپس ایالات متحد - برای مواجهه با مسألهی قانون دارد. من به زبان فارسی متنی ندیدم که با این دقت و انسجام این مسأله را بکاود.
هر چند بخشی که در آن به مطالعات ج. ا. کوهن اشاره میشود، میتوانست بسطیافتهتر باشد یا به چهرههایی مثل اتین بالیبار اشاره شود اما در کلیت خود، اثری است که خواندنش بهشدت ضروری و مهم است.
@interventions
http://problematicaa.com/marxist-critique-of-law/
هر چه در اهمیت و نکتهسنجانهبودن این نوشته بگویم، کم گفتهام. مقالهی مروری #مهدی_سمائی اهمیت فوقالعادهای برای درک و فهم سنت مارکسیستی نقد قانون و تلاشهای تاریخی - بهویژه در شوروی و سپس اروپا و سپس ایالات متحد - برای مواجهه با مسألهی قانون دارد. من به زبان فارسی متنی ندیدم که با این دقت و انسجام این مسأله را بکاود.
هر چند بخشی که در آن به مطالعات ج. ا. کوهن اشاره میشود، میتوانست بسطیافتهتر باشد یا به چهرههایی مثل اتین بالیبار اشاره شود اما در کلیت خود، اثری است که خواندنش بهشدت ضروری و مهم است.
@interventions
http://problematicaa.com/marxist-critique-of-law/
کتاب فوقالعاده مهم و اساسی «تجدد آمرانه» رو گوش دادم. کتاب بسیار مهمی است از چند لحاظ: اول اینکه بهشکلی مقایسهای فرایند مدرنیزاسیون رضا پهلوی و آتاتورک را از جنبههای گوناگون بررسی میکند، دوم اینکه چهرههای برجستهای مثل همایون کاتوزیان، کرونین، کوچاک، اتابکی، روسو و یانزوکر جنبههای گوناگون این دوران را بهشکلی انتقادی میکاوند، سوم اینکه درک ما را نسبت به هم هر دوی این دو تجربهی مهم تاریخی و هم اینکه چگونه بر هم اثر گذاشتند و حتا یکدیگر را تعیین کردند، دگرگون میکند. خودم از مقالهی عالی «استفانی کرونین» درباره مسألهی ارتش و رابطهی قوای نظامی (قزاقها - ژاندارمری) و مقالهی خواندنی پری با عنوان «اصلاح زبان در ترکیه و ایران» لذت بردم. مقالهی کاتوزیان «دولت و جامعه در عصر پهلوی» هر چند همان تز همیشگی مسألهدارش را بیان میکند اما شدیداً آموزنده و روشنگر است. باقی مقالات هم عالی اند. حتماً حتماً بخوانید/بشنویدش.
برای مطالعهی بیشتر: پیشنهاد میکنم کتاب نیکی آر. کدی، «ایران دوران قاجار و برآمدن رضاخان (هزار و صد و هفتاد و پنج تا هزار و سیصد و چهار) را بخوانید/بشنوید.
@interventions
برای مطالعهی بیشتر: پیشنهاد میکنم کتاب نیکی آر. کدی، «ایران دوران قاجار و برآمدن رضاخان (هزار و صد و هفتاد و پنج تا هزار و سیصد و چهار) را بخوانید/بشنوید.
@interventions
Forwarded from مُداخِلات (Roozbeh Aghajari)
خنجر مینشیند بر آهوی گرسنه
با عطر خُتن
بر حاشیهی دفتر.
سروها قامت انداختهاند در صلات مرگ
و شبح سرد بینامها
از کوچه رد میشود
از گلوله رد میشود
از سپر رد میشود
و میپیچد در ازدحام نرگسهای قرمز.
چاه نیست
هاویهی برادرانهی تصلیب است
با تذهیب فراموشی
و کمی خون بیمقدار نجیب
بر چِلتکهی پاییز
@interventions
با عطر خُتن
بر حاشیهی دفتر.
سروها قامت انداختهاند در صلات مرگ
و شبح سرد بینامها
از کوچه رد میشود
از گلوله رد میشود
از سپر رد میشود
و میپیچد در ازدحام نرگسهای قرمز.
چاه نیست
هاویهی برادرانهی تصلیب است
با تذهیب فراموشی
و کمی خون بیمقدار نجیب
بر چِلتکهی پاییز
@interventions
Forwarded from مطالعات فرهنگی ایرانی
📃 «ارزش چیزها» (ترجمه صدایی شنیده نشده از امیل دورکیم)
برگردان: شیما کاشی, آرمان ذاکری
اخیرا در تاریخ یازدهم نوامبر 2020، رادیو فرهنگ فرانسه، فایلی حدودا سه دقیقهای از صدای دورکیم را منتشر ساخته است که در 1913، حدود سه سال قبل از مرگ دورکیم ضبط شده و متعلق به آخرین دوره فکر دورکیم است. دورکیم در این فایل به نقد تقلیل «ارزش» به «ارزش اقتصادی» پرداخته و به «هنر»، «اخلاق»، «تاملات نظری» و از همه مهمتر «زندگی» به دیده عرصهای برای «عمل کردن بیحساب و کتاب» نگاه میکند. بسط ایده «عمل کردن بیحساب و کتاب» را میتوان بعدها در تفسیر مفهوم «قدسی» در آرای اصحاب «کالج جامعهشناسی» مشاهده کرد؛ خصوصاً در استفاده ژرژ باتای از مفاهیمی مانند «فعالیت غیرتولیدی» و «تخطی ». همانطور که اشاره دورکیم به جنونآمیز بودن برخی فضائل، خواننده را به یاد مفهوم «غلیان جمعی» دورکیم میاندازد که بعدتر برای توضیح لحظات تغییرات جمعی بزرگ نظیر انقلابها و آفرینش امر نو در جامعه به کار گرفته شده است.
از نگاه دورکیم با فراروی از منطق عقلانی اقتصاد و نقض قواعد عقلانیت اقتصادی است که ارزشهای والای انسانی مانند اخلاق، هنر، تامل نظری و خود زندگی معنا و تداوم مییابند. اشاره دورکیم به فرارویِ منطقِ اخلاق از منطق اقتصاد، دارای پیوندی است با درک او از سوسیالیسم فرانسوی که برابری اجتماعی را با کنش اخلاقی پیوند میزند. سوسیالیسمی که دورکیم در نامهای کمتر شناخته شده به خاویر لئون در سال 1915، به احیاء آن چنین امید بسته است: «...رهایی ما در گرو سوسیالیسمی است که شعارهای تاریخ مصرفگذشته را رها کند. سوسیالیسمی نوین که چنان به خود شکل دهد که سنت فرانسوی را از سر گیرد. به روشنی میدانم که چنین سوسیالیسمی چه میتواند باشد.»....
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://barkhatbook.com/ln/w6dv
@culturalstudies_usc
@iransociology
برگردان: شیما کاشی, آرمان ذاکری
اخیرا در تاریخ یازدهم نوامبر 2020، رادیو فرهنگ فرانسه، فایلی حدودا سه دقیقهای از صدای دورکیم را منتشر ساخته است که در 1913، حدود سه سال قبل از مرگ دورکیم ضبط شده و متعلق به آخرین دوره فکر دورکیم است. دورکیم در این فایل به نقد تقلیل «ارزش» به «ارزش اقتصادی» پرداخته و به «هنر»، «اخلاق»، «تاملات نظری» و از همه مهمتر «زندگی» به دیده عرصهای برای «عمل کردن بیحساب و کتاب» نگاه میکند. بسط ایده «عمل کردن بیحساب و کتاب» را میتوان بعدها در تفسیر مفهوم «قدسی» در آرای اصحاب «کالج جامعهشناسی» مشاهده کرد؛ خصوصاً در استفاده ژرژ باتای از مفاهیمی مانند «فعالیت غیرتولیدی» و «تخطی ». همانطور که اشاره دورکیم به جنونآمیز بودن برخی فضائل، خواننده را به یاد مفهوم «غلیان جمعی» دورکیم میاندازد که بعدتر برای توضیح لحظات تغییرات جمعی بزرگ نظیر انقلابها و آفرینش امر نو در جامعه به کار گرفته شده است.
از نگاه دورکیم با فراروی از منطق عقلانی اقتصاد و نقض قواعد عقلانیت اقتصادی است که ارزشهای والای انسانی مانند اخلاق، هنر، تامل نظری و خود زندگی معنا و تداوم مییابند. اشاره دورکیم به فرارویِ منطقِ اخلاق از منطق اقتصاد، دارای پیوندی است با درک او از سوسیالیسم فرانسوی که برابری اجتماعی را با کنش اخلاقی پیوند میزند. سوسیالیسمی که دورکیم در نامهای کمتر شناخته شده به خاویر لئون در سال 1915، به احیاء آن چنین امید بسته است: «...رهایی ما در گرو سوسیالیسمی است که شعارهای تاریخ مصرفگذشته را رها کند. سوسیالیسمی نوین که چنان به خود شکل دهد که سنت فرانسوی را از سر گیرد. به روشنی میدانم که چنین سوسیالیسمی چه میتواند باشد.»....
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://barkhatbook.com/ln/w6dv
@culturalstudies_usc
@iransociology
Forwarded from اتحادیه انجمنهای علمی علوم اجتماعی (Alireza)
🗓 اتحادیه انجمنهای علمی-دانشجویی علوم اجتماعی ایران به مناسبت فرا رسیدن روز علوم اجتماعی برگزار میکند:
🔆 نشست علمی بازاندیشی انتقادی وضعیت علوم اجتماعی آکادمیک در ایران
مهمانان:
روزبه آقاجری (پژوهشگر علوم اجتماعی)
مسعود زمانیمقدم (پژوهشگر مسائل اجتماعی)
📅 چهارشنبه، 12 آذرماه 99
⏱ ساعت 7 عصر
📌 صفحه اینستاگرام اتحادیه
🔻🔻🔻🔻
@socialunion
🔆 نشست علمی بازاندیشی انتقادی وضعیت علوم اجتماعی آکادمیک در ایران
مهمانان:
روزبه آقاجری (پژوهشگر علوم اجتماعی)
مسعود زمانیمقدم (پژوهشگر مسائل اجتماعی)
📅 چهارشنبه، 12 آذرماه 99
⏱ ساعت 7 عصر
📌 صفحه اینستاگرام اتحادیه
🔻🔻🔻🔻
@socialunion
Forwarded from پروبلماتیکا/problematicaa
خردهکارفرمایان موتورسوار
«دربارهی اعتصاب رانندگان پیک موتوری اسنپفود»
✍🏼روزبه آقاجری
از متن:
اعتصاب پیکموتوریهای شبکهی اسنپ را میشود اولین اعتصاب در بخش اقتصاد برخط در ایران قلمداد کرد. اهمیت این پراتیک «نیروی کار برخط» در این است که نشان از بالاگرفتن تنشها در این بخش اقتصادی و فروافتادن پردههای خوشنقشونگار کار انعطافپذیر و آزادانه دارد که اقتصاددانهای بازار آزاد و کارفرمایان وعدهاش را میدادند. خود نیروی کار، خود کارگران این بخش، اولین کسانی هستند که با سازوکارهای بهرهکشانهی کسبوکارهای سرمایهدارانه مواجه میشوند و به آن واکنش نشان میدهند. هر چند پیش از این و متأثر از بالاگرفتن بحثها حول این لایهی اقتصادی بازار سرمایهداری در اروپا پژوهشهایی در ایران دربارهی این موضوع انجام شده است اما این پراتیک تازه کل فضای موجود را دگرگون خواهد کرد و آرامآرام گروههای ذینفعتر را در این بخش اقتصادی به جنبش در خواهد آورد.
در این نوشته میخواهم کمی از ابعاد این بخش اقتصادی نوپدید ـ از ۲۰۰۸ تا امروز در شمال اقتصاد جهانی و از دههی ۹۰ شمسی در ایران ـ را واکاوی کنم.
برای خواندن متن به آدرس زیر بروید:
https://problematicaa.com/snapp-food/
عضویت در تلگرام پروبلماتیکا:
https://news.1rj.ru/str/problematica
«دربارهی اعتصاب رانندگان پیک موتوری اسنپفود»
✍🏼روزبه آقاجری
از متن:
اعتصاب پیکموتوریهای شبکهی اسنپ را میشود اولین اعتصاب در بخش اقتصاد برخط در ایران قلمداد کرد. اهمیت این پراتیک «نیروی کار برخط» در این است که نشان از بالاگرفتن تنشها در این بخش اقتصادی و فروافتادن پردههای خوشنقشونگار کار انعطافپذیر و آزادانه دارد که اقتصاددانهای بازار آزاد و کارفرمایان وعدهاش را میدادند. خود نیروی کار، خود کارگران این بخش، اولین کسانی هستند که با سازوکارهای بهرهکشانهی کسبوکارهای سرمایهدارانه مواجه میشوند و به آن واکنش نشان میدهند. هر چند پیش از این و متأثر از بالاگرفتن بحثها حول این لایهی اقتصادی بازار سرمایهداری در اروپا پژوهشهایی در ایران دربارهی این موضوع انجام شده است اما این پراتیک تازه کل فضای موجود را دگرگون خواهد کرد و آرامآرام گروههای ذینفعتر را در این بخش اقتصادی به جنبش در خواهد آورد.
در این نوشته میخواهم کمی از ابعاد این بخش اقتصادی نوپدید ـ از ۲۰۰۸ تا امروز در شمال اقتصاد جهانی و از دههی ۹۰ شمسی در ایران ـ را واکاوی کنم.
برای خواندن متن به آدرس زیر بروید:
https://problematicaa.com/snapp-food/
عضویت در تلگرام پروبلماتیکا:
https://news.1rj.ru/str/problematica
Forwarded from مُداخِلات (Roozbeh Aghajari)
امروز ۱۲ آذر #محمد_مختاری را کشتند و شش روز بعد در ۱۸ آذر #محمدجعفر_پوینده را. این #شعر را به هر دو آنها تقدیم میکنم که چراغ راه بودند و هستند و امید راستین به انسان. نمیدانم به کدام علت، بخش سانسور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دستور به حذف کامل آن از مجموعه شعرم «اسفار کلمه و رویا» داد.
کدام «یأس مخملینه» محمد؟
«غبار فقر بر استخوان»هامان نشسته است و
فضیلت؛ فضلهای نابهنگام از آسمان
تو رفتی با طنابهایت
با دوزاری تهِ جیبت
و «نگاه ممنوع»ات در بوی همه نانواییها پیچیده است
زندانی در چشمانداز یا دانشگاه
تنها «صدای تاریکی» را میشنود
و مسیح، نسخهبدل صلیبش را
اینجا و آنجا به قیمت روز میفروشد
دنیا هیچ وزنی نداشت دیگر
وقتی دهانِ فاجعه گشود و
«حشرهی سکوت»
در رگهای تو لانه کرد
کدام «یأس مخملینه» محمد؟
چشم را
چرک و خونابه انباشته است
و جمجمه را
شکست
@interventions
کدام «یأس مخملینه» محمد؟
«غبار فقر بر استخوان»هامان نشسته است و
فضیلت؛ فضلهای نابهنگام از آسمان
تو رفتی با طنابهایت
با دوزاری تهِ جیبت
و «نگاه ممنوع»ات در بوی همه نانواییها پیچیده است
زندانی در چشمانداز یا دانشگاه
تنها «صدای تاریکی» را میشنود
و مسیح، نسخهبدل صلیبش را
اینجا و آنجا به قیمت روز میفروشد
دنیا هیچ وزنی نداشت دیگر
وقتی دهانِ فاجعه گشود و
«حشرهی سکوت»
در رگهای تو لانه کرد
کدام «یأس مخملینه» محمد؟
چشم را
چرک و خونابه انباشته است
و جمجمه را
شکست
@interventions
دیروز اولین بار بود که این عکس #محمدجعفر_پوینده را دیدم. با همهی عکسهای دیگرش فرق میکند. انگار میخواهد چیزی بگوید اما منتظر است و تأمل میکند. چشمهایش نه به عکاس و دوربین که به جایی بیرون و بالا خیره مانده است و دارد چیزی را هم با نگاه و هم با ناگفتن مزهمزه میکند.
شانهاش کمی بالا آمده و معلوم است عضلات سینهاش را جمع کرده. سرش کمی به طرف شانهاش کج شده و نمیدانم، انگار دهان جمعشدهاش میخواهد یکی از مصوتها را بیرون بدهد، یکی از صداها را. انگار، شاید، میخواهد بگوید: «امید».
@interventions
شانهاش کمی بالا آمده و معلوم است عضلات سینهاش را جمع کرده. سرش کمی به طرف شانهاش کج شده و نمیدانم، انگار دهان جمعشدهاش میخواهد یکی از مصوتها را بیرون بدهد، یکی از صداها را. انگار، شاید، میخواهد بگوید: «امید».
@interventions
Forwarded from روزنامه ایران
ایران پرسه|
بازتعریف رابطه اجتماعی در دوران پساکرونا
نوزایی مجازی مهر
✅یادداشت| روزبه آقاجری| پژوهشگر اجتماعی
🔹در اینجا میخواهم به این بپردازم که چگونه یلدای امسال نه تنها نوزایی خورشید، که نوید نوزایی شکلهای متفاوتی در زندگی اجتماعی ماست. در چند ماه نخست همهگیری یکی از مسائل عجیب دیدوبازدیدهای خانوادگی بود. بسیار از کارشناسان نمیفهمیدند چرا، بهرغم هشدارها درباره «در خانه ماندن»، رفتوآمد به خانه نزدیکان، بویژه پدرومادر، قطع نمیشود؛ موضوعی که برخی جامعهشناسان جوابی جالب برای آن داشتند: خانه برای بسیاری ایرانیها به واحد آپارتمانیشان محدود نمیشود و معنایی گستردهتر دارد. «خانه» بسیاری از ایرانیها تا «خانه پدرومادر»شان هم امتداد مییابد. اما اکنون، بعد از اینکه با وحشت «مرگ بیرحمانه حتی نزدیکترین عزیزان بهدلیل کرونا» روبهرو شدهایم، این پندار فرو ریخته است.
🔹تا پیش از کرونا، بیرمقترین و دم دستیترین شکل ارتباط ، ارتباط مجازی و از طریق پیامرسانها بود، اما در دوران پساکرونا چت تصویری و پیامرسانهای اینترنتی به دورهمی و آغوش و مکان گپوگفتها تبدیل شده اند. حالا دیگر حتی پدرومادرها هم که پیش از این بهسختی میتوانستیم به آنها بقبولانیم که «ارتباط مجازی» هم شکلی از «ارتباط» است، حالا خودشان به مجازیکاران قهاری تبدیل شدهاند که گاه باید نکاتی را از آنها بیاموزیم.
🔹این جهان تازهای است که در یلدای امسال با آن روبهروییم. دیگر نه والدین و نه فرزندان نمیگویند «کاش امشب را پیش خانواده بودیم» چرا که الزامی حیاتی، آنچه به معنای دقیق کلمه «بقا» نام دارد، وا میداردمان که عزیزان مجازیمان را به همان صورتی دوست بداریم که اگر قرار بود شب چله را در کنارشان باشیم، دوست میداشتیم.
این نوع ارتباط بدون شک «چیزی» کم دارد چرا که ما انسانها موجوداتی نه به شکل مجازی اجتماعی که در مناسباتی تنانی و فیزیکال اجتماعی هستیم، اما اکنون این بهترین چیزی است که میتوانیم از عزیزانمان بگیریم و به آنها بدهیم.
🔸http://www.irannewspaper.ir/?nid=7519&pid=13&type=1
👉 @irannewspaper
بازتعریف رابطه اجتماعی در دوران پساکرونا
نوزایی مجازی مهر
✅یادداشت| روزبه آقاجری| پژوهشگر اجتماعی
🔹در اینجا میخواهم به این بپردازم که چگونه یلدای امسال نه تنها نوزایی خورشید، که نوید نوزایی شکلهای متفاوتی در زندگی اجتماعی ماست. در چند ماه نخست همهگیری یکی از مسائل عجیب دیدوبازدیدهای خانوادگی بود. بسیار از کارشناسان نمیفهمیدند چرا، بهرغم هشدارها درباره «در خانه ماندن»، رفتوآمد به خانه نزدیکان، بویژه پدرومادر، قطع نمیشود؛ موضوعی که برخی جامعهشناسان جوابی جالب برای آن داشتند: خانه برای بسیاری ایرانیها به واحد آپارتمانیشان محدود نمیشود و معنایی گستردهتر دارد. «خانه» بسیاری از ایرانیها تا «خانه پدرومادر»شان هم امتداد مییابد. اما اکنون، بعد از اینکه با وحشت «مرگ بیرحمانه حتی نزدیکترین عزیزان بهدلیل کرونا» روبهرو شدهایم، این پندار فرو ریخته است.
🔹تا پیش از کرونا، بیرمقترین و دم دستیترین شکل ارتباط ، ارتباط مجازی و از طریق پیامرسانها بود، اما در دوران پساکرونا چت تصویری و پیامرسانهای اینترنتی به دورهمی و آغوش و مکان گپوگفتها تبدیل شده اند. حالا دیگر حتی پدرومادرها هم که پیش از این بهسختی میتوانستیم به آنها بقبولانیم که «ارتباط مجازی» هم شکلی از «ارتباط» است، حالا خودشان به مجازیکاران قهاری تبدیل شدهاند که گاه باید نکاتی را از آنها بیاموزیم.
🔹این جهان تازهای است که در یلدای امسال با آن روبهروییم. دیگر نه والدین و نه فرزندان نمیگویند «کاش امشب را پیش خانواده بودیم» چرا که الزامی حیاتی، آنچه به معنای دقیق کلمه «بقا» نام دارد، وا میداردمان که عزیزان مجازیمان را به همان صورتی دوست بداریم که اگر قرار بود شب چله را در کنارشان باشیم، دوست میداشتیم.
این نوع ارتباط بدون شک «چیزی» کم دارد چرا که ما انسانها موجوداتی نه به شکل مجازی اجتماعی که در مناسباتی تنانی و فیزیکال اجتماعی هستیم، اما اکنون این بهترین چیزی است که میتوانیم از عزیزانمان بگیریم و به آنها بدهیم.
🔸http://www.irannewspaper.ir/?nid=7519&pid=13&type=1
👉 @irannewspaper
Forwarded from مُداخِلات (Roozbeh Aghajari)
داستان یک کتاب
کتاب «بازخوانی انگلس» داستانی پرفرازونشیب دارد. دوستان در خبرنامه داخلی نشر چشمه #چشمهخوان این فرصت را فراهم کردند که بتوانم از آن بگویم. ممنون از این دوستان که متن را بیکموکاست منتشر کردند. در اینجا هم فایل پیدیاف آن و هم اینستنتویوی خود مطلب را میگذارم.
@interventions
https://bit.ly/2mvme24
کتاب «بازخوانی انگلس» داستانی پرفرازونشیب دارد. دوستان در خبرنامه داخلی نشر چشمه #چشمهخوان این فرصت را فراهم کردند که بتوانم از آن بگویم. ممنون از این دوستان که متن را بیکموکاست منتشر کردند. در اینجا هم فایل پیدیاف آن و هم اینستنتویوی خود مطلب را میگذارم.
@interventions
https://bit.ly/2mvme24
Telegraph
انگلسی که نمیشناسیم
«بازخوانی انگلس» عمیقاً با تحولات سیاسی و فکری دو دهه اخیر همپیوند بوده است. درواقع میشود گفت که این کتاب از سه لایه بازخوانی تشکیل شده است. اولین لایه همان است که جان ریز در مقالهاش با عنوان اصلی «مارکسیسم انگلس» واکاوی میکند؛ بازخوانی میراث انگلس و…