This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 غزلی از حافظ شیرازی با صدای بهروز رضوی در شب چلّه
عشقبازیّ و جوانیّ و شرابِ لَعلْفام
مجلسِ اُنس و حریفِ همدم و شُربِ مدام
ساقیِ شِکَّردهان و مُطربِ شیرینسخن
همنشینی نیککردار و ندیمی نیکنام
شاهدی از لطف و پاکی، رَشکِ آبِ زندگی
دلبری در حُسن و خوبی غیرتِ ماهِ تمام
بَزمگاهی دلنِشان، چون قصرِ فردوسِ بَرین
گلشنی پیرامُنَش چون روضهٔ دارُالسَّلام
صفنشینان نیکخواه و پیشکاران باادب
دوستداران صاحباسرار و حریفان دوستکام
بادهٔ گلرنگِ تلخِ تیزِ خوشخوارِ سَبُک
نُقلَش از لَعلِ نگار و نَقلَش از یاقوتِ خام
غمزهٔ ساقی به یَغمایِ خِرَد آهِخته تیغ
زلفِ جانان از برایِ صیدِ دل گستردهدام
نکتهدانی بَذلهگو چون حافظِ شیرینسخن
بخششآموزی جهانافروز چون حاجی قوام
هر که این عِشرت نخواهد خوشدلی بر وی تباه
وان که این مجلس نجوید زندگی بر وی حرام
@IranDel_Channel
💢
عشقبازیّ و جوانیّ و شرابِ لَعلْفام
مجلسِ اُنس و حریفِ همدم و شُربِ مدام
ساقیِ شِکَّردهان و مُطربِ شیرینسخن
همنشینی نیککردار و ندیمی نیکنام
شاهدی از لطف و پاکی، رَشکِ آبِ زندگی
دلبری در حُسن و خوبی غیرتِ ماهِ تمام
بَزمگاهی دلنِشان، چون قصرِ فردوسِ بَرین
گلشنی پیرامُنَش چون روضهٔ دارُالسَّلام
صفنشینان نیکخواه و پیشکاران باادب
دوستداران صاحباسرار و حریفان دوستکام
بادهٔ گلرنگِ تلخِ تیزِ خوشخوارِ سَبُک
نُقلَش از لَعلِ نگار و نَقلَش از یاقوتِ خام
غمزهٔ ساقی به یَغمایِ خِرَد آهِخته تیغ
زلفِ جانان از برایِ صیدِ دل گستردهدام
نکتهدانی بَذلهگو چون حافظِ شیرینسخن
بخششآموزی جهانافروز چون حاجی قوام
هر که این عِشرت نخواهد خوشدلی بر وی تباه
وان که این مجلس نجوید زندگی بر وی حرام
@IranDel_Channel
💢
👍26👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 اجرای دو غزلی از حافظ شیرازی:
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد؟
و
یوسف گم گشته بازآید به کنعان، غممخور
🔴 کنسرت عارفانهها
در بزرگداشتِ هفتصد سالگی حافظ شیرازی
اجرای گروه کُر بهار و ارکستر فلارمونیکِ پاریس شرقی به رهبری آرش فولادوند
با تکخوانی مهدیه محمدخانی، مهرنگار رستم (خوانندهٔ تاجیکستانی) و سینا سرلک
🔴 دیگر اجراهای «کنسرت عارفانهها» را در «یوتیوب» تماشا کنید.
@IranDel_Channel
💢
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد؟
و
یوسف گم گشته بازآید به کنعان، غممخور
🔴 کنسرت عارفانهها
در بزرگداشتِ هفتصد سالگی حافظ شیرازی
اجرای گروه کُر بهار و ارکستر فلارمونیکِ پاریس شرقی به رهبری آرش فولادوند
با تکخوانی مهدیه محمدخانی، مهرنگار رستم (خوانندهٔ تاجیکستانی) و سینا سرلک
🔴 دیگر اجراهای «کنسرت عارفانهها» را در «یوتیوب» تماشا کنید.
@IranDel_Channel
💢
👍24👎1
🔴 به بهانهٔ لغوشدن شب دکتر جواد طباطبایی در دانشگاه تهران
✍️ احسان هوشمند
در حالی ۹ دهه از تأسیس دانشگاه به سبک نوین در ایران میگذرد که دانشگاه و آموزش عالی در ایران با وجود خدمات فراوانی که به کشور کرده، دستکم علوم انسانی در دانشگاه در ایران به نظریهپردازی و البته نظریهپردازی دربارهٔ ایران نرسیده است. غیبت ایران در نظریهپردازی آکادمیک میتواند به این نتیجه برسد که دانشگاهی که باید برای ایران کار میکرد، در غیاب نظریه برای ایران لزوماً در خدمت ایران قرار نداشت. این نکته به ویژه در علوم انسانی حائز اهمیت اساسی و بنیادین است. به قول جواد طباطبایی موضوع دانشگاه و به ویژه علوم انسانی، ایران و ملت ایران نیست. دانشگاه در ایران برای گذر از گسست میان نظام سنتی دانش با تحولات تاریخی و واقعیت جامعهٔ ایران شکل نگرفته بود. گسستی که به دلیل تصلب بخشهای سنتی در ایران ایجاد شده بود، با تأسیس دانشگاه ترمیم نشد و دانشگاه در ایران به واسطه ضرورتهای فکری و اجتماعی شکل نگرفت و در نتیجه موضوع دانشگاه ایران از ابتدای تأسیس، ایران نبود.
جواد طباطبایی یکی از معدود اندیشمندان ایرانی است که به تأمل دربارهٔ ایران و نیز دربارهٔ دانشگاه در ایران پرداخت. طباطبایی دورهٔ کوتاهی در دانشگاه در ایران تحمل شد و خیلی زود از تدریس و پژوهش در دانشگاه کنار گذاشته شد. اما اخراج طباطبایی از دانشگاه موجب نشد که تأملات اندیشگی طباطبایی متوقف شود و طباطبایی خارج از دانشگاه توانست به تأملات فکری خود بپردازد. شاید اگر طباطبایی در دانشگاه میماند، زیر بار بوروکراسی معیوب نظام دانش رسمی در ایران گرفتار روزمرگی میشد و راه بر اندیشیدن مستمر او دربارهٔ دغدغههایش مسدود میشد. یکی از مهمترین اجزای نظام فکری جواد طباطبایی به ویژه در دهههای اخیر تأمل دربارهٔ ایران بود. طباطبایی به عنوان یک آکادمیسین خارج از دانشگاه و به تنهایی بیش از هر دپارتمانی در علوم اجتماعی و علوم سیاسی ایرانی دربارهٔ ایران اندیشید و ضرورتهای تأمل دربارهٔ ایران را تشریح کرد.
در روزهای گذشته کانون ایرانشناسی دانشجویان دانشگاه تهران با همکاری مجلهٔ بخارا برنامهای تحت عنوان «شب هشتادسالگی سیدجواد طباطبایی» تدارک دید و قرار بود در این برنامه شماری از استادان و همکاران سابق استاد و گروهی از پژوهشگران به مناسبت هشتادسالگی جواد طباطبایی در سالن فردوسی دانشگاه تهران و همراه علاقهمندان به جواد طباطبایی گرد هم آیند و ساعاتی به بزرگداشت و بررسی و ارزیابی آثار سیدجواد طباطبایی پرداخته شود. گویا تمام مجوزهای لازم هم گرفته شده بود و دانشگاه با اجرای برنامه موافقت کرده بود اما یک روز مانده به برگزاری برنامه اعلام شد که نهادهای غیردانشگاهی دولتی با اجرای برنامه مخالفت کرده و برنامهٔ «شب جواد طباطبایی» لغو شد.
در اینکه در سالهای اخیر فعالیتهای فرهنگی و علمی و دانشجویی در دانشگاههای کشور با موانعی دست به گریبان است، سخنی نیست اما مخالفت با برنامهای فرهنگی که تنها برای قدرشناسی از زحمات یک عمر تلاشهای بیوقفه و مؤثر یک استاد و محقق و نویسنده صاحبنام و صاحبسبک در کشور قرار بود موجب گردهمایی گروهی از علاقهمندان شود، با هیچ معیاری قابل درک نیست.
در شرایطی که به علل و دلایل مختلف، امروز بیش از هر دورهٔ دیگری در چند دههٔ گذشته تأمل و تفکر دربارهٔ ایران به ضرورتی جدی و انکارناپذیر تبدیل شده است، مشخص نیست مخالفت با برگزاری مراسمی نه چندان بزرگ و پرخرج و پرزرقوبرق - مانند اغلب مراسمهای مشابه اما پرخرج دولتی - چه ضرورتی داشت؟ چرا نهادهای دولتی غیردانشگاهی با این مراسم مخالفت کردند؟
البته همینجا باید از دولت و دولتمردان پرسید که چرا بخشی از نهاد دولت و قوه مجریه با برگزاری مراسم تجلیل از یک متفکر وطندوست و نظریهپرداز در دانشگاه تهران مخالفت کرده است؟ آیا چنین مخالفتی همسو با سیاستهای اعلامی دولت است؟ اعمال محدودیت برای برگزاری مراسم هشتادسالگی سیدجواد طباطبایی چه معنایی پیدا میکند؟
تردیدی نیست که در شرایط حساس امروزی از درون و بیرون کشور اقدامات و فعالیتهای ضدایرانی سمت و سویی علنیتر به خود گرفته است. برای مصاف با چنین اقدامات مذبوحانهای، ایران ما بیش از هر زمان دیگری به اندیشه متفکرانی چون سیدجواد طباطبایی برای گذر از ناملایمات و دشواریهای پیشرو نیاز دارد. هر نوع محدودیت و ایجاد مانع برای اندیشیدن دربارهٔ ایران بر شاخ نشستن و از بُن بریدن است. جواد طباطبایی و آثار بهیادگارمانده از او یکی از منابع فکری برای پاسخ به دشواریهای پیشروی ایران بهویژه در شرایط کنونی کشور است. ایجاد موانع و محدودیت برای چنین مجالسی آن هم در فضای دانشگاهی هرچه باشد، خدمت به فرهنگ و علم نیست.
🔴 بُنمایه:
رسانهٔ شرق
@IranDel_Channel
💢
🔴 به بهانهٔ لغوشدن شب دکتر جواد طباطبایی در دانشگاه تهران
✍️ احسان هوشمند
در حالی ۹ دهه از تأسیس دانشگاه به سبک نوین در ایران میگذرد که دانشگاه و آموزش عالی در ایران با وجود خدمات فراوانی که به کشور کرده، دستکم علوم انسانی در دانشگاه در ایران به نظریهپردازی و البته نظریهپردازی دربارهٔ ایران نرسیده است. غیبت ایران در نظریهپردازی آکادمیک میتواند به این نتیجه برسد که دانشگاهی که باید برای ایران کار میکرد، در غیاب نظریه برای ایران لزوماً در خدمت ایران قرار نداشت. این نکته به ویژه در علوم انسانی حائز اهمیت اساسی و بنیادین است. به قول جواد طباطبایی موضوع دانشگاه و به ویژه علوم انسانی، ایران و ملت ایران نیست. دانشگاه در ایران برای گذر از گسست میان نظام سنتی دانش با تحولات تاریخی و واقعیت جامعهٔ ایران شکل نگرفته بود. گسستی که به دلیل تصلب بخشهای سنتی در ایران ایجاد شده بود، با تأسیس دانشگاه ترمیم نشد و دانشگاه در ایران به واسطه ضرورتهای فکری و اجتماعی شکل نگرفت و در نتیجه موضوع دانشگاه ایران از ابتدای تأسیس، ایران نبود.
جواد طباطبایی یکی از معدود اندیشمندان ایرانی است که به تأمل دربارهٔ ایران و نیز دربارهٔ دانشگاه در ایران پرداخت. طباطبایی دورهٔ کوتاهی در دانشگاه در ایران تحمل شد و خیلی زود از تدریس و پژوهش در دانشگاه کنار گذاشته شد. اما اخراج طباطبایی از دانشگاه موجب نشد که تأملات اندیشگی طباطبایی متوقف شود و طباطبایی خارج از دانشگاه توانست به تأملات فکری خود بپردازد. شاید اگر طباطبایی در دانشگاه میماند، زیر بار بوروکراسی معیوب نظام دانش رسمی در ایران گرفتار روزمرگی میشد و راه بر اندیشیدن مستمر او دربارهٔ دغدغههایش مسدود میشد. یکی از مهمترین اجزای نظام فکری جواد طباطبایی به ویژه در دهههای اخیر تأمل دربارهٔ ایران بود. طباطبایی به عنوان یک آکادمیسین خارج از دانشگاه و به تنهایی بیش از هر دپارتمانی در علوم اجتماعی و علوم سیاسی ایرانی دربارهٔ ایران اندیشید و ضرورتهای تأمل دربارهٔ ایران را تشریح کرد.
در روزهای گذشته کانون ایرانشناسی دانشجویان دانشگاه تهران با همکاری مجلهٔ بخارا برنامهای تحت عنوان «شب هشتادسالگی سیدجواد طباطبایی» تدارک دید و قرار بود در این برنامه شماری از استادان و همکاران سابق استاد و گروهی از پژوهشگران به مناسبت هشتادسالگی جواد طباطبایی در سالن فردوسی دانشگاه تهران و همراه علاقهمندان به جواد طباطبایی گرد هم آیند و ساعاتی به بزرگداشت و بررسی و ارزیابی آثار سیدجواد طباطبایی پرداخته شود. گویا تمام مجوزهای لازم هم گرفته شده بود و دانشگاه با اجرای برنامه موافقت کرده بود اما یک روز مانده به برگزاری برنامه اعلام شد که نهادهای غیردانشگاهی دولتی با اجرای برنامه مخالفت کرده و برنامهٔ «شب جواد طباطبایی» لغو شد.
در اینکه در سالهای اخیر فعالیتهای فرهنگی و علمی و دانشجویی در دانشگاههای کشور با موانعی دست به گریبان است، سخنی نیست اما مخالفت با برنامهای فرهنگی که تنها برای قدرشناسی از زحمات یک عمر تلاشهای بیوقفه و مؤثر یک استاد و محقق و نویسنده صاحبنام و صاحبسبک در کشور قرار بود موجب گردهمایی گروهی از علاقهمندان شود، با هیچ معیاری قابل درک نیست.
در شرایطی که به علل و دلایل مختلف، امروز بیش از هر دورهٔ دیگری در چند دههٔ گذشته تأمل و تفکر دربارهٔ ایران به ضرورتی جدی و انکارناپذیر تبدیل شده است، مشخص نیست مخالفت با برگزاری مراسمی نه چندان بزرگ و پرخرج و پرزرقوبرق - مانند اغلب مراسمهای مشابه اما پرخرج دولتی - چه ضرورتی داشت؟ چرا نهادهای دولتی غیردانشگاهی با این مراسم مخالفت کردند؟
البته همینجا باید از دولت و دولتمردان پرسید که چرا بخشی از نهاد دولت و قوه مجریه با برگزاری مراسم تجلیل از یک متفکر وطندوست و نظریهپرداز در دانشگاه تهران مخالفت کرده است؟ آیا چنین مخالفتی همسو با سیاستهای اعلامی دولت است؟ اعمال محدودیت برای برگزاری مراسم هشتادسالگی سیدجواد طباطبایی چه معنایی پیدا میکند؟
تردیدی نیست که در شرایط حساس امروزی از درون و بیرون کشور اقدامات و فعالیتهای ضدایرانی سمت و سویی علنیتر به خود گرفته است. برای مصاف با چنین اقدامات مذبوحانهای، ایران ما بیش از هر زمان دیگری به اندیشه متفکرانی چون سیدجواد طباطبایی برای گذر از ناملایمات و دشواریهای پیشرو نیاز دارد. هر نوع محدودیت و ایجاد مانع برای اندیشیدن دربارهٔ ایران بر شاخ نشستن و از بُن بریدن است. جواد طباطبایی و آثار بهیادگارمانده از او یکی از منابع فکری برای پاسخ به دشواریهای پیشروی ایران بهویژه در شرایط کنونی کشور است. ایجاد موانع و محدودیت برای چنین مجالسی آن هم در فضای دانشگاهی هرچه باشد، خدمت به فرهنگ و علم نیست.
🔴 بُنمایه:
رسانهٔ شرق
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
👍35👎6
🔴 یلدا
✍️ پدرام جم، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد
يلدا نام ديگری است كه ايرانيان برای شب چلّه به كار میبرنـد. معنـای ايـن واژه، يعنـی ميلاد، دو نظر متفاوت را دربارهٔ منشأ اين مراسم پديـد آورده اسـت. گروهـی آن را نـامی بهجامانده از رسمِ بزرگداشتِ ميلاد مسيح توسط ايرانيان دانستهاند، و عدهای آن را يادمانی كهن از رسم بزرگداشت ميلاد خورشيد يا ايزد مهر در دينی به نام مهرپرستی كه بـهزعـم طرفدارانش درگذشتهٔ باستانی ايران رايج بوده است، تصور كردهاند. اين مقاله با ملاحظـهٔ متون تاريخی و ادبی، اعتبار اين دو نظر را بررسی میكند و نشان میدهد كـه بـر خـلاف تصور عمومی، معنای لغوی يلدا (ميلاد) ارتباطی با منشأ اين مراسم كهن ندارد و اين نام از متون ادبی به زبان روزمرهٔ مردم عادی راه يافته است و در دورهٔ اسلامی به مراسمی كـه از دوران كهن در موعد انقلاب زمستانی برگزار میشد و به نامهـايی همچـون آذرجشـن و شبِ چلّه معروف بود، اطلاق شده است.
🔴 این مقاله را در PDF پیوست مطالعه کنید.
🔴 بُنمایه:
جستارهای تاريخی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دوفصلنامهٔ علمی (مقاله علمی پژوهشی)، سال دهم، شمارهٔ اول، بهار و تابستان ۱۳۹۸، ۵۹ - ۷۶.
@IranDel_Channel
💢
🔴 یلدا
✍️ پدرام جم، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد
يلدا نام ديگری است كه ايرانيان برای شب چلّه به كار میبرنـد. معنـای ايـن واژه، يعنـی ميلاد، دو نظر متفاوت را دربارهٔ منشأ اين مراسم پديـد آورده اسـت. گروهـی آن را نـامی بهجامانده از رسمِ بزرگداشتِ ميلاد مسيح توسط ايرانيان دانستهاند، و عدهای آن را يادمانی كهن از رسم بزرگداشت ميلاد خورشيد يا ايزد مهر در دينی به نام مهرپرستی كه بـهزعـم طرفدارانش درگذشتهٔ باستانی ايران رايج بوده است، تصور كردهاند. اين مقاله با ملاحظـهٔ متون تاريخی و ادبی، اعتبار اين دو نظر را بررسی میكند و نشان میدهد كـه بـر خـلاف تصور عمومی، معنای لغوی يلدا (ميلاد) ارتباطی با منشأ اين مراسم كهن ندارد و اين نام از متون ادبی به زبان روزمرهٔ مردم عادی راه يافته است و در دورهٔ اسلامی به مراسمی كـه از دوران كهن در موعد انقلاب زمستانی برگزار میشد و به نامهـايی همچـون آذرجشـن و شبِ چلّه معروف بود، اطلاق شده است.
🔴 این مقاله را در PDF پیوست مطالعه کنید.
🔴 بُنمایه:
جستارهای تاريخی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دوفصلنامهٔ علمی (مقاله علمی پژوهشی)، سال دهم، شمارهٔ اول، بهار و تابستان ۱۳۹۸، ۵۹ - ۷۶.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل + | + IranDel
👍27👎2
🔴 برآمدنِ خورشید اورمزد روز از ماهِ دی
برآمدن خورشید اول دیماه (اورمزد روز از ماه دی) دز میل رادکان، نشانِ پایانِ شب چله و آغاز انقلاب زمستانی در ایرانزمین است.
درگاههای برج رادکان بر اساس تغییر محل طلوع و غروب خورشید ساخته شده است. درهای برج یکی به سمت جنوب شرقی و دیگر به سمت شمال غربی است و خورشید دقیقاً در روز ابتدای زمستان از گوشهٔ در طلوع میکند و اگر شما در سمت دیگر برج ایستاده باشید دقیقاً محل طلوع خورشید را میتوانید مشاهده کنید. برج رادکان در ۷۴ کیلومتری شمال مشهد و ۲۶ کیلومتری شمال غرب چناران، در جادهٔ مشهد - چناران واقع شده است.
(عکس از مهدیه رضایی)
@IranDel_Channel
💢
برآمدن خورشید اول دیماه (اورمزد روز از ماه دی) دز میل رادکان، نشانِ پایانِ شب چله و آغاز انقلاب زمستانی در ایرانزمین است.
درگاههای برج رادکان بر اساس تغییر محل طلوع و غروب خورشید ساخته شده است. درهای برج یکی به سمت جنوب شرقی و دیگر به سمت شمال غربی است و خورشید دقیقاً در روز ابتدای زمستان از گوشهٔ در طلوع میکند و اگر شما در سمت دیگر برج ایستاده باشید دقیقاً محل طلوع خورشید را میتوانید مشاهده کنید. برج رادکان در ۷۴ کیلومتری شمال مشهد و ۲۶ کیلومتری شمال غرب چناران، در جادهٔ مشهد - چناران واقع شده است.
(عکس از مهدیه رضایی)
@IranDel_Channel
💢
👍42👎2
🎥 گزارش تصویری از نشستِ شب چلّه در دفتر نمایندگی انجمن فرهنگی افراز در استان آذربایجان شرقی
نشستی به بهانهٔ فرارسیدنِ شب چلّه در روز پنجشنبه ۲۷ آذر ماه ۱۴۰۴ خورشیدی به همت کارگروه جشنهای ایرانی در محلِّ دفتر نمایندگی انجمن فرهنگی افراز در شهر تبریز با حضور پرشورِ علاقمندان برگزار شد.
سخنرانی دربارهٔ جشنهای ایرانی بویژه شب چلّه و نقشِ جشنهای ایرانی در افزایش همبستگی ملّی، شاهنامهخوانی و حافظخوانی از بخشهای مختلف این نشست بود.
🔴 بُنمایه:
درگاه تلگرامی «انجمن فرهنگی افراز»
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
نشستی به بهانهٔ فرارسیدنِ شب چلّه در روز پنجشنبه ۲۷ آذر ماه ۱۴۰۴ خورشیدی به همت کارگروه جشنهای ایرانی در محلِّ دفتر نمایندگی انجمن فرهنگی افراز در شهر تبریز با حضور پرشورِ علاقمندان برگزار شد.
سخنرانی دربارهٔ جشنهای ایرانی بویژه شب چلّه و نقشِ جشنهای ایرانی در افزایش همبستگی ملّی، شاهنامهخوانی و حافظخوانی از بخشهای مختلف این نشست بود.
🔴 بُنمایه:
درگاه تلگرامی «انجمن فرهنگی افراز»
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
👍40👎4
🔴 «وطن درون ماست»
✍️ مهدی تدینی
مسئله اصلاً شور میهندوستی نیست ــ که البته میهندوستی، به معنای پاسداشت خانه و ایستادن پای بهروزی هموطنان، فضیلتی ستودنیه. اما وقتی میگیم «وطن درون ماست» واقعاً مسئله حرفهای میهنپرستانه نیست. وضع وطن مستقیماً بر وضع سرنوشت و زندگی تکتک شهروندان اثر میگذاره ــ از گهواره تا گور. مسئله شعار و حرفهای رمانتیک هم نیست؛ بلکه همهچیز کاملاً واقعیه؛ به سختی سنگ و صخره.
وطن عارضی نیست؛ بیرونی نیست؛ حاشیهای بر متن زندگی نیست؛ لباس نیست؛ موقت نیست؛ بلکه جزء جداییناپذیر سرنوشت ماست. همان جبر جغرافیایی ــ که البته زیادی تداعیات منفی داره. همون اندازه که خانوادهای که ناخواسته درونش به دنیا میآییم، همون اندازه که استعدادها و تواناییهایی که طبیعت پَرِ قنداقمون میگذاره، همون اندازه که زمانهای که درونش پا به دنیا میگذاریم جزئی گریزناپذیر از زندگی ماست، وطن هم جزء سازندۀ زندگی ماست. ایدههای جهانمیهنانه به لحاظ انسانی زیباست، اما با واقعیت همخوانی نداره.
فقط کافی بود صد سال پیش به دنیا بیاییم، ممکن بود به خاطر یک ویروسی که امروزه به سادگی درمان میشه، در کودکی بمیریم. زمان همینقدر بر سرنوشت ما اثر میگذاره. وطن هم همینطوره. این دنیا مرزبندی شده. سنت لیبرال کوشید به انسانها یاد بده دائم مرزهای بینشون رو کمرنگتر کنند؛ دیوارهای مرزی رو کوتاهتر کنند؛ درها رو بازتر کنند تا زندگی بهتری داشته باشند. نتیجه درخشان بود: ما امروز از پیشرفتهای تمام دنیا بهرهمندیم. از خوشاقبالی ما این بوده که تسمههایی نامرئی دستاوردهای کل جهان رو به اتاق خواب ما منتقل میکنه.
اما واقعیت اینه که مرز ماند و خواهد ماند. جهانیشدن فقط تأثیر وطن بر زندگی رو تقلیل داد، اما از بین نبرد (و نخواهد برد؛ مگر در یوتوپیاهای جهانمیهنانهای که مثل همۀ یوتوپیاها هیچگاه روی زمین ساخته نخواهد شد). نتیجه اینکه حال وطن هر چه باشه، روی حال ما اثر میگذاره، حتی اگر مهاجرت کنیم. ایرانیان مهاجر بهتر از هر کسی میفهمند این تعبیر که «وطن درون ماست» یعنی چه. وقتی چمدون رو میبندیم و از وطن میریم، وطن درون چمدون با ما میاد و هر جا چمدون رو باز کنیم گربۀ نقشۀ جغرافیا میآد بیرون، دستوپاش رو میکشه، خمیازهای میکنه و جزئی از زندگی ما میمونه؛ یعنی تأثیر سرنوشتسازش رو در زندگیمون میگذاره. حتی کسانی که به مهاجرانی موفق بدل میشن، در نهایت دائم با این پرسش دستبهگریبانند که چرا همۀ این داشتهها رو در وطن خودشون نتونستند به دست بیارن. آنها که زندگی معمولی دارند هم همیشه واقفند برای این صفتِ پیشپاافتادۀ «معمولی» چه چیزهای ارزشمندی رو قربانی کردند.
امروز دیگه میدونیم کیفیت زندگیمون تماماً متأثر از وطنه؛ متأثر از مرزها. کیفیت ماشینی که سوار میشیم، کیفیت کالباس سر سفره، کیفیت دانشگاهی که میریم، کیفیت هواپیمایی که سوار میشیم (و اصلاً اینکه آیا میتونیم سوار هواپیما شیم)، سطح امنیتی که داریم، میزان سایۀ جنگ در زندگیمون، سطح بازدارندگیمون در برابر مصائب بشری و طبیعی؛ و همینطور کمیت بهرهمندیمون از دنیا ــ همه و همه کاملاً متأثر از سرنوشتیه که برای وطنمون رقم میخوره.
به همین دلیل، نگرانی بابت وطن یکی از واقعبینانهترین نگرانیهاست. اینجاست که میفهمیم از مشکلات وطن گریزی نداریم و همیشه به موازات زندگی شخصی باید تلاش کرد وضع وطن رو بهبود بخشید. حتی اگر بدسرپرست باشیم، شاید زندگی خوبی پیدا کنیم، اما اگر وطنِ آشفته و بدسرپرستی داشته باشیم، همیشه در معرض ترکشهای نابسامانی وطنیم. اینه که دوست داشتن وطن، به معنای دغدغهمندی برای بهبود وطن، تبدیل میشه به ضرورت؛ تبدیل میشه به نگرانی فرزند برای پدر و مادرش، نگرانی مادر برای فرزندش.
ما فکر میکردیم رابطهمون با ایران مثل رابطۀ فرزند و والدینه؛ اما همیشه جوری غصۀ وطن رو خوردیم که انگار ایران فرزند ماست. هر چه هست، این دلشوره حتی اگر در ظاهر بیان احساسی داشته باشه، ماهیتی کاملاً عقلانی داره. به همین دلیل هر کس هر جا هست، به خاطر خودش هم که شده، باید برای درست شدن این وطن دستی بجنبونه. و دست جنبوندن یعنی یافتن بهترین ــ یعنی عقلانیترین ــ راهها و روشها برای ارتقای بهروزی مادی مردم. دست جنبوندن یعنی بلد بودن راه بهروزی مادی. یعنی آگاهی از راه رسیدن به زندگی بهتر؛ وگرنه هر تروریست و ایدئولوگ وطنسوزی هم میتونه مدعی وطندوستی بشه و همزمان بساط ویرانی وطن رو بچینه. و در نهایت، به همین دلیل مبدأ اندیشۀ سیاسی ما باید ایران باشه، نه یک تفکر سیاسی خاص؛ بلکه هر تفکری باید توضیح بده چطوری میخواد در خدمت ایران قرار بگیره.
و در نهایت، به همین دلیله که شک ندارم، قویترین و تأثیرگذارترین و پرتوانترین واژۀ فارسی بیشکوشبهه کلمۀ «ایران»ـه؛ ایران.
@IranDel_Channel
💢
🔴 «وطن درون ماست»
✍️ مهدی تدینی
مسئله اصلاً شور میهندوستی نیست ــ که البته میهندوستی، به معنای پاسداشت خانه و ایستادن پای بهروزی هموطنان، فضیلتی ستودنیه. اما وقتی میگیم «وطن درون ماست» واقعاً مسئله حرفهای میهنپرستانه نیست. وضع وطن مستقیماً بر وضع سرنوشت و زندگی تکتک شهروندان اثر میگذاره ــ از گهواره تا گور. مسئله شعار و حرفهای رمانتیک هم نیست؛ بلکه همهچیز کاملاً واقعیه؛ به سختی سنگ و صخره.
وطن عارضی نیست؛ بیرونی نیست؛ حاشیهای بر متن زندگی نیست؛ لباس نیست؛ موقت نیست؛ بلکه جزء جداییناپذیر سرنوشت ماست. همان جبر جغرافیایی ــ که البته زیادی تداعیات منفی داره. همون اندازه که خانوادهای که ناخواسته درونش به دنیا میآییم، همون اندازه که استعدادها و تواناییهایی که طبیعت پَرِ قنداقمون میگذاره، همون اندازه که زمانهای که درونش پا به دنیا میگذاریم جزئی گریزناپذیر از زندگی ماست، وطن هم جزء سازندۀ زندگی ماست. ایدههای جهانمیهنانه به لحاظ انسانی زیباست، اما با واقعیت همخوانی نداره.
فقط کافی بود صد سال پیش به دنیا بیاییم، ممکن بود به خاطر یک ویروسی که امروزه به سادگی درمان میشه، در کودکی بمیریم. زمان همینقدر بر سرنوشت ما اثر میگذاره. وطن هم همینطوره. این دنیا مرزبندی شده. سنت لیبرال کوشید به انسانها یاد بده دائم مرزهای بینشون رو کمرنگتر کنند؛ دیوارهای مرزی رو کوتاهتر کنند؛ درها رو بازتر کنند تا زندگی بهتری داشته باشند. نتیجه درخشان بود: ما امروز از پیشرفتهای تمام دنیا بهرهمندیم. از خوشاقبالی ما این بوده که تسمههایی نامرئی دستاوردهای کل جهان رو به اتاق خواب ما منتقل میکنه.
اما واقعیت اینه که مرز ماند و خواهد ماند. جهانیشدن فقط تأثیر وطن بر زندگی رو تقلیل داد، اما از بین نبرد (و نخواهد برد؛ مگر در یوتوپیاهای جهانمیهنانهای که مثل همۀ یوتوپیاها هیچگاه روی زمین ساخته نخواهد شد). نتیجه اینکه حال وطن هر چه باشه، روی حال ما اثر میگذاره، حتی اگر مهاجرت کنیم. ایرانیان مهاجر بهتر از هر کسی میفهمند این تعبیر که «وطن درون ماست» یعنی چه. وقتی چمدون رو میبندیم و از وطن میریم، وطن درون چمدون با ما میاد و هر جا چمدون رو باز کنیم گربۀ نقشۀ جغرافیا میآد بیرون، دستوپاش رو میکشه، خمیازهای میکنه و جزئی از زندگی ما میمونه؛ یعنی تأثیر سرنوشتسازش رو در زندگیمون میگذاره. حتی کسانی که به مهاجرانی موفق بدل میشن، در نهایت دائم با این پرسش دستبهگریبانند که چرا همۀ این داشتهها رو در وطن خودشون نتونستند به دست بیارن. آنها که زندگی معمولی دارند هم همیشه واقفند برای این صفتِ پیشپاافتادۀ «معمولی» چه چیزهای ارزشمندی رو قربانی کردند.
امروز دیگه میدونیم کیفیت زندگیمون تماماً متأثر از وطنه؛ متأثر از مرزها. کیفیت ماشینی که سوار میشیم، کیفیت کالباس سر سفره، کیفیت دانشگاهی که میریم، کیفیت هواپیمایی که سوار میشیم (و اصلاً اینکه آیا میتونیم سوار هواپیما شیم)، سطح امنیتی که داریم، میزان سایۀ جنگ در زندگیمون، سطح بازدارندگیمون در برابر مصائب بشری و طبیعی؛ و همینطور کمیت بهرهمندیمون از دنیا ــ همه و همه کاملاً متأثر از سرنوشتیه که برای وطنمون رقم میخوره.
به همین دلیل، نگرانی بابت وطن یکی از واقعبینانهترین نگرانیهاست. اینجاست که میفهمیم از مشکلات وطن گریزی نداریم و همیشه به موازات زندگی شخصی باید تلاش کرد وضع وطن رو بهبود بخشید. حتی اگر بدسرپرست باشیم، شاید زندگی خوبی پیدا کنیم، اما اگر وطنِ آشفته و بدسرپرستی داشته باشیم، همیشه در معرض ترکشهای نابسامانی وطنیم. اینه که دوست داشتن وطن، به معنای دغدغهمندی برای بهبود وطن، تبدیل میشه به ضرورت؛ تبدیل میشه به نگرانی فرزند برای پدر و مادرش، نگرانی مادر برای فرزندش.
ما فکر میکردیم رابطهمون با ایران مثل رابطۀ فرزند و والدینه؛ اما همیشه جوری غصۀ وطن رو خوردیم که انگار ایران فرزند ماست. هر چه هست، این دلشوره حتی اگر در ظاهر بیان احساسی داشته باشه، ماهیتی کاملاً عقلانی داره. به همین دلیل هر کس هر جا هست، به خاطر خودش هم که شده، باید برای درست شدن این وطن دستی بجنبونه. و دست جنبوندن یعنی یافتن بهترین ــ یعنی عقلانیترین ــ راهها و روشها برای ارتقای بهروزی مادی مردم. دست جنبوندن یعنی بلد بودن راه بهروزی مادی. یعنی آگاهی از راه رسیدن به زندگی بهتر؛ وگرنه هر تروریست و ایدئولوگ وطنسوزی هم میتونه مدعی وطندوستی بشه و همزمان بساط ویرانی وطن رو بچینه. و در نهایت، به همین دلیل مبدأ اندیشۀ سیاسی ما باید ایران باشه، نه یک تفکر سیاسی خاص؛ بلکه هر تفکری باید توضیح بده چطوری میخواد در خدمت ایران قرار بگیره.
و در نهایت، به همین دلیله که شک ندارم، قویترین و تأثیرگذارترین و پرتوانترین واژۀ فارسی بیشکوشبهه کلمۀ «ایران»ـه؛ ایران.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
🔴 ملت و کشورِ کُهنِ ایران، پاینده باد
ما ملت ایرانیم؛ یک ملت یکپارچه، تاریخی، ریشهدار و بافرهنگ..
@IranDel_Channel
💢
ما ملت ایرانیم؛ یک ملت یکپارچه، تاریخی، ریشهدار و بافرهنگ..
@IranDel_Channel
💢
👍35👎3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 آیا ایرانیها کم مطالعه میکنند؟ شرایط در کشورهای دیگر چگونه است؟
در گزارش تازه پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، با عنوان «فرهنگ کتابخوانی در ایران» تصویری دقیقتر از رفتار مطالعه در ایران ترسیم شده است؛ تصویری که با تصور رایج «مطالعهٔ کم» بین ایرانیها فاصله دارد.
بر اساس این پژوهش بیش از ۴۱ درصد افرادی که در این نظرسنجی شرکت کردند اهل مطالعه هستند.
خبرنگار: زهرا اکرمی - ایسنا
@IranDel_Channel
💢
در گزارش تازه پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، با عنوان «فرهنگ کتابخوانی در ایران» تصویری دقیقتر از رفتار مطالعه در ایران ترسیم شده است؛ تصویری که با تصور رایج «مطالعهٔ کم» بین ایرانیها فاصله دارد.
بر اساس این پژوهش بیش از ۴۱ درصد افرادی که در این نظرسنجی شرکت کردند اهل مطالعه هستند.
خبرنگار: زهرا اکرمی - ایسنا
@IranDel_Channel
💢
👍23👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 «بوی جوی مولیان آید همی...»
چامهسرا: رودکی سمرقندی
آهنگساز: روحالله خالقی
تکخوانها: مهدیه محمدخانی، مهرنگار رستم و سینا سرلک
تنظیم آهنگ و رهبر: آرش فولادوند
با همکاری گروه کُر بهار و ارکستر فلارمونیک پاریس شرقی
چهارم دی ماه، روز بزرگداشت رودکی سمرقندی
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
چامهسرا: رودکی سمرقندی
آهنگساز: روحالله خالقی
تکخوانها: مهدیه محمدخانی، مهرنگار رستم و سینا سرلک
تنظیم آهنگ و رهبر: آرش فولادوند
با همکاری گروه کُر بهار و ارکستر فلارمونیک پاریس شرقی
چهارم دی ماه، روز بزرگداشت رودکی سمرقندی
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍31👎4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 پیشبازِ پرشورِ شهروندان تبریزی از کریم باقری در آذر ۱۳۷۶ خورشیدی و پس از بازگشت از ملبورن استرالیا و صعود تیم ملی فوتبال ایران به جامجهانی ۱۹۹۸ فرانسه
محلّهٔ عباسی تبریز
(ویدئو از ناصر رضایی)
#مستند
@IranDel_Channel
💢
محلّهٔ عباسی تبریز
(ویدئو از ناصر رضایی)
#مستند
@IranDel_Channel
💢
👍34👎3
Telegram
ایراندل + | + IranDel
🎙 ماهیت رشتهٔ ایرانشناسی و لزوم انحلال آن از منظر داریوش رحمانیان، استاد تاریخ دانشگاه تهران
داریوش رحمانیان معتقد است که رشتهٔ ایرانشناسی... میتواند زیر پای مفهوم/روایت ایران را خالی کند. او تأکید میکند که تجزیهٔ یک کشور از تاریخ و مفهوم/روایت آن آغاز میشود و به جغرافیای آن میانجامد.
۲۵ آبان ۱۴۰۴ خورشیدی
🔴 بُنمایه: مردمنامه
@IranDel_Channel
💢
🎙 ماهیت رشتهٔ ایرانشناسی و لزوم انحلال آن از منظر داریوش رحمانیان، استاد تاریخ دانشگاه تهران
داریوش رحمانیان معتقد است که رشتهٔ ایرانشناسی... میتواند زیر پای مفهوم/روایت ایران را خالی کند. او تأکید میکند که تجزیهٔ یک کشور از تاریخ و مفهوم/روایت آن آغاز میشود و به جغرافیای آن میانجامد.
۲۵ آبان ۱۴۰۴ خورشیدی
🔴 بُنمایه: مردمنامه
@IranDel_Channel
💢
👍6👎3