ساختارهای ایرانی Iranian structures – Telegram
ساختارهای ایرانی Iranian structures
442 subscribers
225 photos
34 videos
8 files
4 links
مرتبط با مدیرکانال :
t.me/Iranianstructures1
مطالب عمومی:
t.me/Iranianstructures2
ارتباطات :
@Aminha70
Download Telegram
🌐 ساخت شناسی جامعه ایرانی: باید عالمانه ببینیم در کجای روند تحولات تاریخی کشور ایستاده ایم. در مرحلۀ ثباتیم یا گذار، پاردایم فرهنگی و سنت تاریخی ما در قبال جهان کنونی در چه شرایطی است؟
🔹 دکتر بیژن عبدالکریمی: فیلسوف ایرانی و استاد دانشگاه
🔹 از کتاب آینده روحانیت و جهان معاصر
🔹 در بستری از ناخودآگاهی و یأس درحال تغییریم.
♦️ جامعۀ ما در یک مرحلۀ گذار جدی تاریخی است.
♦️ چه بخواهیم، چه نخواهیم، پارادایم فرهنگی و تاریخیِ سنت و تفکر ما در حال تغییر و حتی فروپاشی است. مفروضات پیشین به چالش خوانده شده اند، نظام های وجود شناختی ما درهم شکسته است، ارزش هایمان متزلزل شده و برج و باروهای ستبر اعتقادات مان فروپاشیده اند.
♦️ در یک‌کلمه عالَمیت عالَم ما و سنت نظری و فکری ما به پایان رسیده است. ما تغییر کرده و می کنیم و این‌تغییر در میان طوفانی از درهم شکستگی ها، فروپاشی ها، بی ریشه شدن ها و بی معنایی ها و در بستری از ناخودآگاهی و یأس صورت می پذیرد.
♦️ به دنبال ظهور مدرنیته و عالَم مدرن در غرب و پس از نخستین مواجهه های ما با این عالَم جدید، از حدود دو قرنِ ‌پیش به تدریج ‌ما ایرانیان تصویر خود را در آیینه ی تمدن جدید دیدیم و تا حدود زیادی با دیدن تصویر خویش ،در خود فرو شکستیم.
♦️ از آن زمان تا کنون ،هر روز با سرعت ،حدّت و شدّت بیشتری برج و باروهای ستبر عالَم سنتی ما رو به ویرانی و فروپاشی‌گرفته و عالَم سنت بر سرمان آوار گشته است. از آن زمان تا کنون، میان ما و جهان جدید شکافی معرفت شناختی شکل گرفته است.
♦️ شکاف میان ذهنیت، اعتقادات و باورهای ما با جهان معاصر و تحولات بیش از اندازه سریعِ آن می رود که به یک گسست تبدیل شود. مراد من از گسست در اینجا شکافی پر ناشدنی و فاصله عبور نکردنی است. این شکاف یا گسست صرفاً در میان ما و جوامع مدرن اروپایی و آمریکایی یا میان‌عالَم سنتی ما و عالَم مدرن جوامع غربی نیست ،بلکه این شکاف و گسست خود را در هویت و شخصیت افراد جامعه ی ما و حتی در زندگی یکایک خود ما ،یعنی در درون خود ما آشکار کرده است.
♦️این‌گسست خود را در پدیدارهای گوناگون اجتماعی،همچون گسست نسلی یعنی شکاف و فاصله ی میان پدران با پسران، مادران با دختران، گسست خانوادگی، و گسست میان ساختار قدرت سیاسی و شهروندان نشان می دهد.
♦️حتی درون بسیاری از ما جنگ و نزاعی سهمگین میان دو نحوه رویکرد به جهان ،دو گونه عقلانیت دینی و غیر دینی و دو گونه تفسیر قدسی یا عرفی از هستی بر پاست. ما نیز به گونه ای، به قول حافظ ،چو بید بر سر ایمان خویش می لرزیم. بسیاری از ما امروز در شرایطی برزخی یعنی در حالتی دو شخصیتی بسر می بریم.
♦️عالَم پیشین ما بر حجیت و اعتبار سنت استوار بود. اما عقل گرایی جدید هر گونه حجیت و اعتباری برای سنت را به چالش خواند. جهان ما راز آلود و مملو از رمز و راز بود. اما سکولاریسم همه ی رازها و رمزها را از جهان ما زدود. ما در جهانی قدسی نفس می کشیدیم.
♦️لیکن با ظهور مدرنیته همه چیزعرفی شد و تلاش های ما نیز برای قدسی ساختن‌آنچه عرفی است ،ره به جایی نمی برد. ما جهان را در اداره ی اراده ی مطلق و فاعلی بالقصد می دانستیم. معجزات نشانه های بارزی از حاکمیت یک چنین اراده ی مطلقی بودند. اما علم تجربی جدید با آن دترمینیسم خدشه ناپذیرش ،دستان خدای ما را بست و دیگر هیچ مجالی را برای معجزات در عالَم ما باقی نگذاشت.
♦️فهم ماتریالیستیک و طبیعت گرایانه ،تلقی الهی و ماوراء طبیعت گرایانه ی ما از جهان و ‌موجودات را به سخره گرفت.
♦️جهان کنونی ما نسبت به اعمال و رفتار ما بی تفاوت شده است. بر خلاف انتظارات، تعالیم و آموزه های سنتی ما، جهان هیچ عکس العملی نسبت به نحوه ی زیستن و خوبی ها و بدی ها و زشتی ها و زیبایی های اخلاقی آدمیان از خود نشان نمی دهد.
♦️مطابق با معرفت شناسی مدرن، حس و فاهمه، دیگر جایی برای قوه ی خیال باقی نگذارشته است و تجربه گرایی جدید، شهود گرایی ما را بی معنا ساخت. شک‌گرایی حصن حصین ایمان و یقین را فرو ریخت. علم تاریخ، اسطوره هایمان را از جهان زدود و نگاه تاریخی به همه‌چیز دیگر برای ما هیچ فرصتی برای اندیشیدن به فرا تاریخ باقی نگذاشت .
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#تفکر_سنتی_ما_در_حال_تغییر_و_حتی_فروپاشی_است
#ساخت_شناسی_جامعه_ایرانی_و_نظام_بین_الملل
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 چه بخواهیم، چه نخواهیم، پارادایم فرهنگی و تاریخیِ سنت و تفکر ما در حال تغییر و حتی فروپاشی است
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: فیلسوف ایرانی و استاد دانشگاه
♦️جامعۀ ما در یک مرحلۀ گذار جدی تاریخی است.
♦️مفروضات پیشین به چالش خوانده شده و برج و باروهای ستبر اعتقادات مان فروپاشیده اند.
♦️در یک‌کلمه عالَمیت عالَم ما به پایان رسیده است. ما تغییر کرده و می کنیم و این‌تغییر در بستری از ناخودآگاهی و یأس صورت می پذیرد.
♦️به دنبال ظهور مدرنیته و عالَم مدرن در غرب از حدود دو قرنِ ‌پیش به تدریج ‌ما ایرانیان تصویر خود را در آیینه ی تمدن جدید دیدیم و در خود فرو شکستیم.
♦️از آن زمان تا کنون، میان ما و جهان جدید شکافی معرفت شناختی شکل گرفته است.
♦️شکاف میان ذهنیت، اعتقادات و باورهای ما با جهان معاصر می رود که به یک گسست تبدیل شود.
♦️این‌گسست خود را در پدیدارهای گوناگون اجتماعی، یعنی شکاف و فاصله ی میان پدران با پسران، مادران با دختران، گسست خانوادگی، و گسست میان ساختار قدرت سیاسی و شهروندان نشان می دهد.
#ساخت_شناسی_جامعه_ایرانی_و_نظام_بین_الملل
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 توئیترهای ساختاری: ایهاالناس (ای گروه مردم)، وضعیت کشور نگران کننده است، نیازمند یک تحول برای عبور از این شرایط هستیم
🔹 مهدی نصیری مدیرمسؤول سابق کیهان
@Mnasiri1342
♦️ بازگشت به وعده های سرشار از مضامین عدالت، آزادی، مردم سالاری، فقرزدایی و فساد ستیزی رهبران انقلاب
♦️ که در صورت تحقق، ضامن دینی تر و اخلاقی تر شدن جامعه خواهد بود،
♦️ می تواند سرآغاز یک تحول برای عبور از وضعیت نگران کننده کنونی باشد.
#مهدی_نصیری
#مدیر_مسؤول_سابق_کیهان
#وضعیت_کشور_نگران_کننده_است
#نیازمند_یک_تحول_هستیم
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
ولادت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله مبارک.
🌐 برای یادآوری و استقبال از روز جهانی فلسفه/ دکتر رضا داوری اردکانی: قوم و مردمی که وقت ندارند، به فلسفه بپردازند شاید برای هیچ کاری وقت پیدا نکنند
🔹 19نوامبر/29آبان روز جهانی فلسفه
🔹دکتر رضا داوری اردکانی: فیلسوف ومتفکر ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹از درآمد کتاب فسفه معاصر ایران
♦️بدون فلسفه راه به هیچ جا نمی توان برد. شواهد تاریخی بسیاری می‌توان ذکر کرد که هر وقت و هر جا فلسفه قوت داشته سیاست و علم و معیشت و معاملات و رفتار مردمان از نظم و اصلاح نسبی برخوردار بوده و هرجا که آشوب و آشفتگی و پریشانی و درماندگی در کار و بار مردم پیدا شده فلسفه و تفکر غایب بوده است.
♦️ کسانی که گفته اند وقت نداریم که به فلسفه بپردازیم و کارهای واجب تر از آن داریم نمی دانسته‌اند و نمی دانند که وقت با تفکر پیدا می شود و به دست می آید. قوم و مردمی که وقت ندارند به فلسفه بپردازند شاید برای هیچ کاری وقت پیدا نکنند.
♦️فلسفه تابع سیاست نیست و اگر تابع سیاست شود دیگر آن را فلسفه نمی‌توان و نباید دانست. ما بیش از اندازه به سیاست وقع می نهیم و همه چیز را با ملاک آن می سنجیم. اگر بتوانیم از آن آزاد شویم و به تفکر آزاد دست یابیم، به آزادی سیاسی هم می رسیم و تا وقتی که به آزادی اصلی نرسیده‌ایم، باید همواره در سودای آزادی بمانیم.
♦️سیاست که در حد خود امر مهمی است و حتی قلمرو تفکر است اگر به صورت قالب و قشر درآید و آن قشر فلسفه و تفکر را در تنگنا قرار دهد، چه بسا که مصیبت به بار آید. شاید بپندارند که کسانی از روی عمد فلسفه را به استخدام سیاست درآورده‌اند و می کوشند آن را در خدمت سیاست نگاه دارند ولی در حقیقت چنین نیست. اگر فلسفه وجود داشت استخدام هیچ چیز در نمی آمد.
♦️البته سیاست امر مهمی است و می تواند حتی مستقل از فلسفه باشد، اما سیاستِ جدید یعنی سیاستی که از ۵۰۰ سال پیش در اروپا قوام یافته است نه فقط پیوندی با فلسفه دارد بلکه ریشه اش در فلسفه است. درجایی که فلسفه و سیاست از هم جدا بوده اند، نه فلسفه قوتی داشته است که سیاست را یاری کند و نه سیاست به بنیاد خود اندیشیده است که بتواند آن را طلب کند. درآنجا آشفتگی و آشوب بر همه چیز حاکم است. درآنجا تفکر تابع اهواء است.
♦️بدترین وضع آن است که تشخیص و تمیز در کار نباشد. اگر در جایی که حرف های پیش پا افتادۀ مبتذل را بر سخن حکمت و معرفت ترجیح می دهند و مخصوصاً اگر بر این ترجیح اصرار دارند، شاید پدید آمدن تفکر را احساس کرده‌اند، گویی که تفکر در همین نزدیکی است و ممکن است فرا رسد و باید آن را سد کرد. مردمی که با عادات و مشهورات زمانه خود خو کرده اند تفکر را بر نمی تابند.
♦️فلسفه کانت، زبان و سخن جهان متجدد است. جهان متجدد هم چه درست بخوانیمش و چه نادرست، وجود دارد و بر همه جا و همه چیز و همه کس به درجات احاطه پیدا کرده است. فلسفه های دکارت و کانت و هگل فلسفه های جهان تجددند و تا زمانی که تجدد باقی است، هر موضعی فلسفی باید ناظر به عالم جدید و تجدد باشد -و البته ناظر بودن غیرِ موافق بودن است-، تا در متن این جهان وارد شود و در راه بردن یا دگرگون کردن آن مؤثر باشد.
♦️فلسفه به عنوان تفکر یادگرفتنی و آموختنی نیست. آنچه آموخته می شود جسم فلسفه است و کسی با داشتن جسم فلسفه فیلسوف نمی شود. توجه کنیم که فلسفه در اختیار شخصی که آن را می گوید و می نویسد نیست، بلکه شخص فیلسوف به زبان فلسفه سخن می‌گوید و نماینده فلسفه است.
♦️عارضه‌ای که فلسفه در همه جهان و بخصوص در کشورهایی مثل ایران به آن مبتلا شده است معکوس شدن نسبت فلسفه با سیاست است. در اصل و در آغاز، فلسفه سیاست را راه می برده است، اما اکنون سیاست می‌خواهد ملاک و میزان فلسفه باشد و تکلیف حق و باطلِ فلسفه را معین کند. شاید گمان می کنند که از این طریق فلسفه را در خدمت سیاست می‌آورند و اساس سیاست را محکم می کنند، ولی فلسفه‌ای که استخدام شود و به عنوان وسیله به کار رود دیگر فلسفه نیست و شاید که به سیاست آسیب برساند.
♦️ما تاریخ درخشان فلسفه داریم، اما فلسفه ما هنوز به زبان مناسب نرسیده و رغبتی هم به یافتن آن ندارد. ما باید در فلسفه جهانی شریک شویم، فلسفه معاصر ایران با این شرکت "تحقق" می یابد.
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#فلسفه_ما_زبان_مناسب_ندارد
#مردم_خوکرده_با_عادات_و_مشهورات
#روز_جهانی_فلسفه
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 دکتر رضا داوری اردکانی: مردمی که با عادات و مشهورات زمانه خود خو کرده اند تفکر را بر نمی تابند
🔹به استقبال روز جهانی فلسفه19نوامبر/29آبان
🔹کتاب فلسفه معاصر ایران
♦️هرجا که آشوب در کار و بار مردم پیدا شده فلسفه و تفکر غایب بوده است.
♦️قوم و مردمی که وقت ندارند به فلسفه بپردازند شاید برای هیچ کاری وقت پیدا نکنند.
♦️فلسفه تابع سیاست نیست و اگر تابع سیاست شود دیگر آن را فلسفه نمی‌توان و نباید دانست.
♦️در اصل و در آغاز، فلسفه سیاست را راه می برده است. درجایی که فلسفه و سیاست از هم جدا بوده اند، درآنجا آشفتگی و آشوب بر همه چیز حاکم است.
♦️فلسفه کانت، زبان و سخن جهان متجدد است.
جهان متجدد هم چه درست بخوانیمش و چه نادرست، وجود دارد و بر همه جا و همه چیز و همه کس به درجات احاطه پیدا کرده است.
♦️ما تاریخ درخشان فلسفه داریم، اما فلسفه ما هنوز به زبان مناسب نرسیده و رغبتی هم به یافتن آن ندارد.
♦️ما باید در فلسفه جهانی شریک شویم، فلسفه معاصر ایران با این شرکت "تحقق" می یابد.
#روز_جهانی_فلسفه
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 توئیترهای ساختاری: راهبردهای آینده، باید مبتنی بر آموختن نحوه زیست در جامعه متکثر و متنوع ایران و احترام به همه هموطنان با عقاید، گرایشها و سبک زندگی های گوناگون باشد
🔹 مهدی نصیری مدیرمسؤول سابق کیهان
@Mnasiri1342
♦️ یکی از وظایف
♦️ آموختن نحوه زیست در جامعه متکثر و متنوع ایران
♦️ به اقشار سنتی تر و متدین تراست:
♦️ با دو اصل بنیادی:
♦️ حفظ و ترویج "به اندازه مقدور" اعتقادات اصیل و عقلانی دین
♦️ احترام به همه هموطنان
♦️ با عقاید، گرایشها و سبک زندگی های گوناگون
#مهدی_نصیری
#مدیر_مسؤول_سابق_کیهان
#آموختن_نحوه_زیست_در_جامعه_متکثر_و_متنوع_ایران
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 فلسفه در روزگار ما به چه دردی می‌خورد؟
🔹 بهرام محیی
♦️فلسفه آدمیان را به اندیشیدن مستقل و انتقادی برمی‌انگیزد و می‌تواند به تفاهم متقابل، رواداری و صلح‌دوستی میان آنان یاری رساند.
♦️ یونسکو سومین پنجشنبه‌ی ماه نوامبر هر سال را «روز جهانی فلسفه» اعلام کرده است.
♦️چرا روز جهانی فلسفه؟
♦️اگر فلسفه را در فشرده‌ترین معنای آن تفکر پیگیر و منظم و آزاد انتقادی بدانیم، باید گفت که هدف یونسکو از برگزاری چنین روزی دامن زدن به همین اندیشۀ ‌انتقادی و آزادی عقیده و بیان در سراسر جهان است. به باور یونسکو، تفکر فلسفی به زندگی صلح‌آمیز و درخور انسانی یاری می‌رساند.
♦️از فلسفیدن نه تنها کل جامعه سود می‌برد و حیات روحی و معنوی خود را ارتقا می‌بخشد، بلکه فلسفه به ایجاد پل‌های ارتباطی میان آدمیان و فرهنگ‌ها می‌انجامد و احترام به تکثر فرهنگی و تبادل عقیده و کاربرد مشترک مزایای دانش و خواست آموزش با کیفیت در جهان را دامن می‌زند.
♦️روز جهانی فلسفه باید انگیزه‌ای باشد تا برای معارضه‌های حادی که بشریت با آن روبروست، واکنش‌های مناسبی اندیشیده و به تحلیل‌ها و تحقیقات و مطالعات درباره‌ی موضوعات مهم زمانه تکانه‌های فکری نیرومندی بخشیده شود.
♦️هدف دیگر از برگزاری چنین روزی، حساس کردن افکار عمومی برای اهمیت فلسفه و کاربرد تفکر انتقادی برای تصمیم‌گیری‌ها و معارضه‌هایی است که بسیاری از جوامع بشری در عصر جهان‌روایی یا در گذار از مناسبات پیشامدرن به مناسبات مدرن با آنها دست به گریبان‌اند.
♦️این روز باید یادآور شود که فلسفه هنوز می‌تواند مکملی برای آموزش فکت‌ها و متدها باشد و پایه‌ای مهم برای رشته‌های دیگر به شمار آید. بدون طرح پرسش‌های درست که یکی از توانایی‌های تفکر فلسفی است، هنوز بسیاری از نتایج تجربی نمی‌توانند دسته‌بندی شوند.
♦️به باور آنان، امروز هم نمی‌توان از تفکر منظم و همه‌جانبه‌ی انتقادی یعنی فلسفه چشم‌پوشی کرد. ریاضی‌دانان، معماران، مهندسان، فیزیک‌دانان، باستان‌شناسان و جغرافی‌دانان به این پرسش‌های مهم و گاه حیاتی پاسخ نمی‌دهند که فرضا «عدالت چیست؟»، یا «یک جامعه‌ی آزاد و عادلانه‌ی انسانی چه ویژگی‌هایی دارد؟»، یا «آیا برای آدمی آزادی واقعی روحی وجود دارد؟»
♦️این‌ها پرسش‌هایی هستند که در وهله‌ی نخست فیلسوفان و متفکران خود را با آنها مشغول می‌کنند. این پرسش‌ها از محدوده‌ی یک رشته‌ی علمی خاص فراتر می‌روند و به همه‌ی انسان‌ها مربوط می‌شوند. به باور بسیاری از متفکران هنوز پرسش‌های فلسفی کانت برای هر انسانی مطرح هستند، پرسش‌هایی چون: انسان چیست؟ چه می‌تواند بداند؟ چه باید بکند؟ به چه می‌تواند امیدوار باشد؟
♦️هیچ دانشی پیامدهای خود را معروض نقد قرار نمی‌‌دهد. در صورتی که فلسفه نه تنها می‌تواند از خود فلسفه بازخواست کند، بلکه همزمان می‌تواند هر گونه دانش، جهان‌بینی، ایدئولوژی، دین، تکنولوژی، جامعه، هنر و فرهنگ را نیز معروض پرسش و سنجش قرار دهد.
♦️اموری وجود دارند که هنجاری هستند. این امور صرفا روحی‌اند و بدون فلسفه نمی‌توان به آنها پرداخت. بدون امور هنجاری اساساً دستیابی به یک زندگی انسانی ممکن نیست. هر انسانی هنجارهایی دارد که به زندگی او تعلق دارند. اما اینکه آیا چنین هنجارهایی واقعا بطور همه‌جانبه انسانی هستند، پرسش دیگری است که فقط در مباحث فلسفی روشن می‌شود.
♦️فلسفه تفکر و تاملی مبتنی بر پرسش‌های انتقادی است که حتی نتایج خود را سنجشگرانه معروض نقد قرار می‌دهد و به این اعتبار همواره به برانگیختن روحیه‌ی انتقادی دامن می‌زند. فلسفه می‌پرسد، تامل و درنگ می‌کند، درباره‌ی مفاهیم و بدیهیات عمومی تردید می‌کند و آنها را می‌سنجد.
♦️سرشت روح آدمی به گونه‌ای است که تاثیرپذیری آن از مفاهیمی چون آزادی، اندیشه، رفتار، تصمیم‌گیری، عدالت، عشق، نفرت و غیره را هرگز نمی‌توان برای همه‌ی زمان‌ها با فرمولی روشن بیان کرد. پس دقت ریاضی هرگز نمی‌تواند ایده‌آل فلسفه باشد. فلسفه هیچگاه به دقت ریاضی نمی‌رسد و اساسا هم نمی‌خواهد برسد.
♦️فلسفه چونان امر بدیهی روح، باید برای روح همواره باز و آماده‌ی پذیرش باشد. در دیالوگ و گفت‌وگوست که حقیقت آشکارتر می‌شود، حتی اگر چنین حقیقتی موقت و به گفت‌وگوهای بعدی نیازمند باشد.
♦️به این معنا، فلسفه نوعی روند بی‌پایان است و این امر یک نقصان نیست، بلکه بیانگر زنده بودن روح آدمی است. حتی دانش‌های طبیعی فرسخت نیز اذعان می‌کنند که همه‌ی شناخت آدمی نهایتا موقتی است.
#ساخت_شناسی_فلسفه
#فلسفه_اندیشه_رواداری
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 فلسفه نه تنها می‌تواند از خود فلسفه بازخواست کند، بلکه همزمان می‌تواند هر گونه دانش، دین، تکنولوژی، جامعه، هنر و فرهنگ را نیز معروض پرسش و سنجش قرار دهد
🔹بهرام محیی
♦️فلسفه در فشرده‌ترین معنای آن، تفکر پیگیر و منظم و آزاد انتقادی است، و هدف نهادهای فلسفی باید دامن زدن به همین اندیشۀ ‌انتقادی و آزادی عقیده و بیان در سراسر جهان است.
♦️از فلسفیدن نه تنها کل جامعه سود می‌برد و حیات روحی و معنوی خود را ارتقا می‌بخشد، بلکه فلسفه به ایجاد پل‌های ارتباطی میان آدمیان و فرهنگ‌ها می‌انجامد.
♦️روز جهانی فلسفه باید انگیزه‌ای باشد تا برای معارضه‌های حادی که بشریت با آن روبروست، واکنش‌های مناسبی اندیشیده و به تحلیل‌ها و تحقیقات و مطالعات درباره‌ی موضوعات مهم زمانه تکانه‌های فکری نیرومندی بخشیده شود.
♦️فلسفه تفکر و تاملی مبتنی بر پرسش‌های انتقادی است که حتی نتایج خود را سنجشگرانه معروض نقد قرار می‌دهد.
♦️فلسفه می‌پرسد، تامل و درنگ می‌کند، درباره‌ی مفاهیم و بدیهیات عمومی تردید می‌کند و آنها را می‌سنجد.
♦️فلسفه نوعی روند بی‌پایان است و بیانگر زنده بودن روح آدمی است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 آن پنج ماهِ شتابزده و ایمانوئل کانت؛ تاثیرگذارترین فیلسوف در دو قرن اخیر که توانست با زبانی سخت گزنده، مشکل معرفت و ساختار شناخت را بگشاید
🔹برگرفته از: بن لایه های شناخت استاد فقید دکتر احمد احمدی، فیلسوف ایرانی و مؤسس سمت
🔹با شرح : دکتر یونس احمدی دین پژوه و مدرس دانشگاه
🔹شناخت شناسی، قسمت: اول
♦️تمایز و تفاوت شناخت ‌شناسی ایرانی با همین بحث در غرب به تفاوت ما بین شناخت شناسی و شناخت ناشناسی بر می گردد. اینکه کدام طرف شناخت شناسی دارد و کدام طرف ندارد. تمایز به وجود است نه تمایز به تفاوت. این در حالی است که شناخت برای استقرار ضرورت دارد. اگر می خواهید از گوشه ای آغاز کنید، آن گوشه بهتر است، شناخت باشد.
♦️این که چیزی تعریف پذیر نیست، زمینه را برای صدها تعریف آماده می کند. باید روی یک تعریف به سرانجام رسید و توافق کرد. کاری که غربِ جدید با کانت آن اقدام را آغاز کرد. هیچ منطقی از توافق بالاتر نیست. توافق ها منجر به قراردادهائی می شود که بر اساس آن جهان ساخته می شود.
♦️ ایمانوئل کانت بزرگترین و تاثیرگذارترین فیلسوف در دو قرن اخیر است. این فیلسوف شهیر دارای آثار فراوان و ژرف به ویژه اثر ارزشمند "سنجش خرد ناب" است. آن تبویب و انسجام پولادین از سویی و از سوی دیگر پیچیدگی محتوا و بیان بسیار دشوار و مغلق است که از این کتاب اثری جاودانه ساخته است.
♦️جالب اینجاست که شیوه نگارش این کتاب به گونه ای است که هرجا ایرادی به نظر کسی بیاید، نخست خودِ نویسنده و سپس دیگران او را به ناتوانی در فهمِ مراد مؤلف متهم می‌کنند. کانت با زبانی سخت گزنده، ناقدان خویش را به جهل و جعل و ریاکاری متهم و به زنبورانِ تنبلِ بیکاره کندو تشبیه می کند و اجازه دم برآوردن به کسی نمی‌دهد.
♦️اگر اکنون از خود این سؤال را طرح کنیم که چرا ایمانوئل کانت "بزرگترین و تاثیرگذارترین فیلسوف در دو قرن اخیر" است و در واقع و به بیانی دیگر فهمِ کانت، فهمِ اتفاقاتی است که در دو قرن سرنوشت ساز اخیر افتاده است، در این میان، نظرم به دو نکتۀ اساسی و بنیادین در مقدمۀ نقد عقل محض معطوف می شود که تمام بنای فلسفه کانت بر آن استوار است که یکی کلیت و دیگری ضرورت است.
♦️این دو محور اساسی که به زعم کانت از تجربه به دست نمی‌آیند، او را واداشته است تا طرحی نو دراندازد و به گفته خودش در مقدمه، همانطور که کوپرنیک با اعتقاد به حرکت زمین و سکون خورشید مشکل هیأت را گشود، او هم با محور قرار دادن ذهن و خارج را تابع آن دانستن، مشکل معرفت را بگشاید.
♦️او برای این کار زمان را و مکان را دو مقوله یا صورت ذهن شمرد و سپس با استفاده از قالب قضایای منطقی، دوازده مقوله دیگر به دست آورد و گفت که این چهارده مقوله صورت ذهن اند و مادۀ معرفت را که از بیرون می‌آید، قالبسازی و صورت بندی می کنند و ساختار معرفت را می سازند.
♦️دشواری و پیچیدگی شدید بیان و محتوای نوشته های کانت به ویژه در کتاب سنجش خرد ناب، که به گفته خودش از بیم آنکه هرگز نوشته نشود، آن را در مدت تقریباً پنج ماه، شتابزده بدون اصلاح به پایان رسانید و در مواردی گسیختگی اجزاء هم به آن اضافه می شود، وظیفه خواننده را سخت تر می کند.
♦️کمپ اسمیت مترجم نامدار انگلیسی می گوید: کتاب نقد، تعریفی یکپارچه نیست بلکه چهل تکه ای از ۱۲ سال سیر مداوم است. درآوردن تمام نقد در نظمی با پخته ترین اجزاء، کاری سخت صعب و استثنایی بوده است.
♦️شاید مبنای کلی حرکت کانت تبیین فهم و ایجاد فاصله گذاری میان فهم و فرا فهم Understanding and beyond understanding است. کانت به دنبال تعریف و قرارداد و تعیین محدوده میانِ فهم و بالاتر یا پائین تر از آن است.
♦️در دیدگاه های طرح شده توسط کانت، عقل به فهم تعریف می شود و محدوده و حوزه فعالیت عقل عادی، عقل عالمِ علوم تجربی و عقل فیلسوف غیر متألّه روشن و انکار آنها نسبت به یافته های وحیانی، عرفانی و غیبی با روشمندی خاصی مواجه می گردد.
♦️این در حالی است که علم و آگاهی در برخی اندیشه ها تعریف پذیر نیست و به عنوان مثال و به گفته صدرالمتالهین هیچ چیز شناخته شده تر از اموری مانند علم نیست چرا که آگاهی حالتی است وجدانی و نفسانی که شخص زنده آگاه آن را نخست به هیچ ابهام و اشتباهی از ذات خویش با علم حضوری می یابد چیزی که چنین جایگاهی داشته باشد تعریفش به چیزی آشکار تر و ظاهر تر متعذّر است.
♦️این در حالی است که سرآغاز غرب جدید با تلاشهائی که به منظور دست یابی به ساختارهای شناخت صورت می پذیرد پیوند خورده است .
#ساخت_شناسی_شناخت
#کانت_و_گشایش_در_ساختار_شناخت
#دکتر_احمد_احمدی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 کانت؛ تاثیرگذارترین فیلسوف در دو قرن و گشودن گره معرفت و ساختار شناخت
🔹استاد فقید دکتر احمد احمدی
♦️ایمانوئل کانت فیلسوف شهیر دارای آثار فراوان و ژرف به ویژه اثر ارزشمند "سنجش خرد ناب" است.
♦️آن تبویب و انسجام پولادین از سویی و از سوی دیگر پیچیدگی محتوا و بیان بسیار دشوار و مغلق است.
♦️فهمِ کانت، فهمِ اتفاقاتی است که در دو قرن سرنوشت ساز اخیر افتاده است.
♦️همانطور که کوپرنیک با اعتقاد به حرکت زمین و سکون خورشید مشکل هیأت را گشود، او هم توانست با محور قرار دادن ذهن و خارج را تابع آن دانستن، مشکل معرفت را بگشاید.
♦️او برای این کار زمان را و مکان را دو مقوله یا صورت ذهن شمرد و سپس با استفاده از قالب قضایای منطقی، دوازده مقوله دیگر به دست آورد و گفت که این چهارده مقوله صورت ذهن اند و مادۀ معرفت را که از بیرون می‌آید، قالبسازی و صورت بندی می کنند و ساختار معرفت را می سازند.
♦️شاید مبنای کلی حرکت کانت تبیین فهم و ایجاد فاصله گذاری میان فهم و فرا فهم Understanding and beyond understanding است.
#دکتر_احمد_احمدی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 ساخت شناسی علم در ایران/ دکتر رضا داوری اردکانی: علم جدید مبتنی بر دگرگون‌سازی موجودات و اعطاء صورت انسانی به آنها و ساختن آینده است/ شناخت واقعیت برای دستکاری در آن
🔹شرایط اخلاقی و تاریخی پیشرفت علم
🔹دکتر رضا داوری اردکانی فیلسوف و متفکر ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹سخن اولِ نشریه فرهنگستان علوم
🔹بخش هشتم
♦️علم جدید علم آنچه هست، نیست
♦️وجهش هم این است که ما فهمی از متقدمان به ارث برده‌ایم که با آن می‌توان موجودات را چنان که هستند شناخت و علمِ مطابق با واقع داشت. ولی علم جدید به نظم و تدوین روابط اشیاء و امور موجود می‌پردازد و این طراحی به نحوی است که تصرف در موجودات را ممکن می‌سازد.
♦️علم جدید علم آنچه هست، نیست بلکه علم دگرگون‌سازی موجودات و اعطاء صورت انسانی به آنها و ساختن آینده است. این دگرگون‌سازی شأن تاریخی علم است. اگر در جاهایی علم و دگرگونی با هم نسبت و تناسبی ندارند بدانیم که علم از شأن تاریخی خود دور شده است و این عارضه‌ای است که همه جهان توسعه‌نیافته به آن مبتلا است.
♦️زیرا فردای این جهان هم‌اکنون و شاید در گذشته در جهان توسعه‌یافته وقوع یافته و ره‌آموزهای تکنیکی جهان توسعه‌یافته برای دگرگونی‌های کشورهای توسعه‌نیافته و متجددمأب کافی است.
♦️جهان کنونی، سودای تسخیر و غلبه و توانایی در دگرگون‌سازی جهان را نیز از جهان متجدد فراگرفته است، این تعارض که دانشمند سودا و داعیه تصرف دارد، اما از تصرف و حتی از نظارت بر وضع علم و تکنولوژی می‌پرهیزد، نشانه ای نامناسب و راهکاری اشتباه است.
♦️دانشمند باید این را بداند که اگر خود را از این نظارت معاف و برکنار بداند وظیفه دانشمندی را رها کرده و کار را به نااهل واگذاشته است.
♦️خروج از توسعه‌نیافتگی و قدم گذاشتن در راه توسعه با درک آینده و طرح برنامه و نظارت بر تغییر و تحول و اجرای طرح و برنامه حاصل می‌شود. برنامه را معمولاً اهل تدبیر و سیاست می‌نویسند اما آنها بی‌مدد دانشمندان و کارشناسان از عهده این کار بر نمی‌آیند.
♦️دانشمند کیست و چه می‌کند؟
♦️کافی نیست که بگویند دانشمند کسی است که علم آموخته است و می‌آموزد و پژوهش می‌کند.
♦️ما اکنون نیاز داریم که دانشمندانمان به موقع و مقام خود آگاه شوند. وظیفه اخلاقی دانشمند اینست که از خود بپرسد که چه‌ها می‌داند و به عنوان دانشمند برای دانش چه می‌تواند و باید بکند. در جهان توسعه‌نیافته دانشمند باید به جای تسلیم شدن به مدها و مدل‌های ارزیابی علم، مقصد علم و راه رسیدن به آن را بیابد.
♦️طبقه‌بندی دانش‌ها بر حسب شأن و مقام
♦️مطلبی که شاید بتواند به پیشبرد این بحث کمک کند طبقه‌بندی دانش‌ها بر حسب شأن و مقام و وضع هر یک از آنها در زندگی کنونی است. این دانش‌ها را اجمالاً می‌توانیم چهار قسم بدانیم: علومِ پایه، علوم پزشکی، علوم مهندسی و بالاخره علوم انسانی و اجتماعی.
♦️این علوم چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ ما همه خیال می‌کنیم که نسبت میان علوم پایه و علوم پزشکی و مهندسی را می‌دانیم، زیرا فکر می‌کنیم و شهرت هم همین است که علومی مثل فیزیک و شیمی و زیست شناسی پایه و اساس مهندسی و پزشکی‌اند. این رأی از آن جهت که در مهندسی باید فیزیک و شیمی خواند، اما در ریاضیات و فیزیک، مهندسی نمی‌خوانند درست است.
♦️وقتی به علوم انسانی می‌رسیم فهم نسبتش با علوم دیگر دشوار می‌شود، البته نسبت سه علم اول با یکدیگر نیز نه در آموزش چندان روشن است و نه در گردش کار علم و تکنولوژی در جامعه.
♦️تفاوت پزشکی در دنیای قدیم و جدید
♦️پزشکی هرگز علم آنچه هست نبوده و از ابتدا علم تغییر بوده و پزشک در وضع بیمار تصرف می‌کرده است، اما اگر پزشک دنیای قدیم برای تغییر در جهت بازگشت بیمار به سلامت او را درمان می‌کرد، پزشکی امروز به مزاج و طبیعت تن و جان بیمار کاری ندارد، بلکه به مدد تکنولوژی پزشکی به تشخیص و دفع و رفع بیماری می‌پردازد.
♦️تفاوت این دو این است که اولی برای تغییر میزان و ملاکی داشت و آن تعادل در بدن‌ها و جان‌ها بود، اما پزشکی جدید به سلامت نگاه تکنولوژیک دارد و کار بزرگش در ریشه‌کنی بیماری‌ها و جراحی‌هاست.
♦️پزشکی جدید بیماری را با تشخیص آزمایشگاهی به مدد تکنولوژی درمان می‌کند. عیب بزرگ غلبه تکنولوژی بر پزشکی جدید این است که به شخص بیمار اهمیت داده نمی‌شود. شخص باید همه آزمایش‌ها را تحمل کند و اگر در حین آزمایش هم بمیرد، باکی نیست زیرا رسم و راه و زبان تکنولوژی پزشکی چندان قدرت دارد که به احساسات وقعی نمی‌گذارد.
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#ساخت_شناسی_علم_در_ایران
#علم_جدید_شناخت_واقعیت_و_دستکاری_در_آن
#تفاوت_پزشکی_قدیم_و_جدید
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 دکتر رضا داوری اردکانی: با فهمی که از متقدمان به ارث برده‌ایم می‌توان موجودات را چنان که هستند شناخت، در حالیکه علم جدید مبتنی بر دگرگون‌سازی موجودات و اعطاء صورت انسانی به آنها و ساختن آینده است
🔹شرایط اخلاقی و تاریخی پیشرفت علم/8
♦️علم جدید به نظم و تدوین روابط اشیاء و امور موجود می‌پردازد و این طراحی به نحوی است که تصرف در موجودات را ممکن می‌سازد.
♦️اگر در جاهایی علم و دگرگونی با هم نسبت و تناسبی ندارند عارضه‌ای است که همه جهان توسعه‌نیافته به آن مبتلا است.
♦️این تعارض که دانشمند سودا و داعیه تصرف دارد، اما از تصرف و حتی از نظارت بر وضع علم و تکنولوژی می‌پرهیزد، نشانه ای نامناسب است.
♦️دانشمند باید این را بداند که اگر خود را از این نظارت معاف و برکنار بداند وظیفه دانشمندی را رها کرده و کار را به نااهل واگذاشته است.
♦️کافی نیست که بگویند دانشمند کسی است که علم آموخته است و می‌آموزد و پژوهش می‌کند.
♦️در جهان توسعه‌نیافته دانشمند باید به جای تسلیم شدن به مدها و مدل‌های ارزیابی علم، مقصد علم و راه رسیدن به آن را بیابد.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐باید موانع ساختاری سر راه تحزب را برداریم تا شکلی از دموکراسی های مدرن در کشور شکل بگیرند
🔹دکتر علی ربیعی، استاد دانشگاه
🔹خبرگزاری ایسنا
♦️ابزار دموکراسی، حزب است. دموکراسی حزبی برای همه موارد، راه حل‌هایی اندیشیده است.
♦️همه باید تلاش کنیم به سمت نظام چند حزبی پیش برویم. کسی از جناح برنامه نخواهد خواست و جناح در برابر مشکلات و بی برنامگی‌ها پاسخگو نیست.
♦️باید موانع ساختاری سر راه تحزب را برداریم. وقتی ساختار حزبی وجود نداشته باشد افراد به سمت کارهای جناحی می روند.
♦️تحولات سیاسی و بین المللی و فرصت‌های آن در سال‌های ۹۹ و ۱۴۰۰ لااقل بر یک یا دو نسل آتی اثر خواهند گذاشت.
♦️همه ما در تمام سطوح باید با هماهنگی بیشتری نقش خود را ایفا کنیم تا منافع ملی ما محقق شود.
♦️هیچ دولتی در دنیا بدون ساختارهای قوی اقتصادی داخلی و بالا آوردن ظرفیت‌های داخلی‌اش نمی تواند رشد کند.
♦️نیازمند یک مشروعیت و انسجام بالا هستیم.
♦️موضوع تعامل با دنیا را نباید تبدیل به نزاع کنیم تا کشور وارد مسیرهای مشکل‌زا شود.
#موانع_ساختاری_تحزب_در_ایران
#ساخت_شناسی_جامعه_در_ایران
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐مبدأ چرخش عظیم در تاریخ تفکر غرب/ ایمانوئل کانت؛ از متفکران درجه اول و یکی از محورهایِ تاریخ فلسفه غرب است، تا جایی که می‌ توان تاریخ فلسفه غرب را به پیشاکانتی و پساکانتی تقسیم کرد
🔹برگرفته از: سخنرانی دکتر بیژن عبدالکریمی، فیلسوف ایرانی و استاد دانشگاه، در مؤسسه معرفت و پژوهش
🔹با شرح : دکتر یونس احمدی دین پژوه و مدرس دانشگاه
🔹شناخت شناسی، قسمت: دوم
♦️شناخت جدید/ غرب جدید
گفته شد که سرآغاز غرب جدید با تلاشهائی که به منظور دست یابی به ساختارهای شناخت صورت می پذیرد، پیوند خورده است. مطالعۀتاریخِ فلسفه نشان می دهد این امر در سده های مختلف در این بخش از عالم، جریان داشته است. آنها به قولی، همواره و به نحوی عالمانه از خود پرسیده اند که خرد و اندیشه ورزی هایِ انسانی با همه توانمندی ها و ناتوانمندی هایش می خواهد ما را تا کجا پیش ببرد؟
♦️در این میان برای اینکه دست روی نقطه مشخصی بگذاریم سراغ آنچه غربِ جدیدگفته می شود می رویم. مبنای ما این است که اگر این غرب، در موارد عمده ای، مهاجرت از جهانی قبل از خود است، برای آغاز و نوعی مستقر شدن در دنیای متفاوت با قبل نیازمند نوعی شناختِ تازه است.
♦️شناخت برای استقرار در زمان و مکانِ جدید یک ضرورت است. در اینجا با اندکی تفاوت، مستقر شدن به معنای دل دادن به شکل گیری یک وادی و دنیای دیگر است.
♦️در حوزه غرب جدید هم، ما بالمآل از کانت عبور می کنیم و بلادرنگ با این سؤال مواجه می شویم که چرا ایمانوئل کانت "بزرگترین و تاثیرگذارترین فیلسوف در دو قرن اخیر" است. یک پاسخِ اساسی هم این است که کانت به انسانِ جدیدِ غربی شناختی تازه آموخت تا در دنیای متفاوت خود مستقر شود.
♦️اینجاست که عقلانیت هم حکم می کند که اقرار کنیم فهمِ کانت، فهمِ اتفاقاتی است که در بیشتر از دو قرنِ سرنوشت سازِ اخیر افتاده است.
♦️تئوری طرح شده برای این فضای پرسشگرانه این است که کانت برای نوعی جمع بندی از تناقضاتی که ماقبل از او پدید آمده است تلاش می کند با محور قرار دادن ذهن و خارج را تابع آن دانستن، مشکل معرفت را بگشاید و ساختاری جدید برای شناخت تعریف کند.
♦️شاید منطق اصلی در دیدگاه کانت برای آشتی میان دنیایِ افلاطونی و ارسطوئی• و پایان تفرقه این است که باید روی یک تعریف به سرانجام رسید و توافق کرد. توافقی که منجر به قرارداد می شود و به جهت گیری های مختلف برای نیروهای اجتماعی پایان می دهد.
♦️پرابلماتیک بنیادین در میان هسته های پژوهی در ایران
♦️با دنیای کنونی که ما در آن واقع هستیم، این طبیعی است که برخی از افراد و هسته هایِ پژوهشی در ایران بخواهند به این سؤال پاسخ دهند که واقعاً غرب چگونه غرب شد؟
♦️ظاهراً "این پاسخ" لازم است مرتب تکرار شود، زیرا ما ایرانی ها حداقل در دو سدۀ اخیر شاهد آن هستیم که در جمع بندیِ اقلامی که روزانه با آن مواجهیم، غرب "به نسبت"، سرزمینِ فرد و جامعه ، سرزمینِ قانون، پیشرفت و صلح و منشأ شکل گیریِ نظامهای بین المللی است.
♦️البته این ایده در ایران مخالفین مطرحی هم دارد، که لازم است در مقاطع کوناگون میان موافقان و مخالفان گفت و گو صورت گیرد.
به عبارتی تلاش ما در طرح این مباحث پاسخ به این سؤال است که امروزه در دنیا، غرب چگونه توانسته است "جدا از هر قضاوتی ایدئولوژیک" متعالی ترین سامانه ها و ساختارهای انسانی، پاسخگو و مآلاً کارآمد را ایجاد نماید.
♦️صورتِ دیگرِ سؤال ما این است که اگر فرد و جامعۀ کنونی محصول و خروجی اندیشه های انسانِ غربی است، اکنون باید از خود بپرسیم غرب چگونه می اندیشد؟ این اندیشه منجر به شکل گیری چگونه معارفی می شود که غرب برایِ ساختنِ جامعه امروزی خود که "آرمان تمامی انسان های روی زمین شده است"، این ذهنیت ها را دسته بندی و از آنها استفاده کرده است.
♦️به دنبال پاسخ
♦️منطقه های گفت وگوئی و پارادایم های علمی Scientific paradigms بی تردید ساحت هائی هستند که از دل آنها دستاوردهای علمیِ قابل اتکائی پدید می آید. اساتید و نخبگان شناخته شده Well-known professors and elites در شکل گیری این مناطق و دست آوردها نقش تعیین کننده ای دارند.
♦️استاد دکتر بیژن عبدالکریمی که در حوزه فلسفه ورزی معاصر ایرانی صاحب اندیشه هستند، معتقدند که تاریخ فلسفه غرب را می توان به دو دوره پیشاکانتی و پساکانتی تقسیم بندی کرد. این سخن بارهای دیگر نیز از سوی دیگر اندیشمندان تکرار شده است.
♦️به این ترتیب ما به یک نقطۀ تکیه گاهیِ قابل اتکاء برای پاسخ به سؤالمان دست پیدا می کنیم. کانت با چه تحولی توانست به پیدایش غرب جدید کمک کند یا نقطه آغازِ آن باشد؟
• برایان مگی، سرگذشت فلسفه، بخش افلاطون
#ساخت_شناسی_شناخت
#پرابلماتیک_بنیادین_در_میان_هسته_های_پژوهی_در_ایران
#غرب_چگونه_غرب_شد؟
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐فلسفۀ پیشاکانتی و پساکانتی/ دکتر بیژن عبدالکریمی: با کانت چرخش عظیمی در تاریخ تفکر غرب شکل گرفت
🔹در نشست: مؤسسه معرفت و پژوهش
🔹خبرگزاری مهر
♦️کانت از متفکران درجه اول و یکی از محورهای تاریخ فلسفه غرب است، تا جایی که می‌ توان تاریخ فلسفه غرب را به پیشا و پساکانتی تقسیم کرد.
♦️کانت برای معرفت دو منبع قائل بود: حس و فاهمه که بین این دو منبع شکافی هست و قوه سومی به نام خیال استعلایی بین این دو پلی ایجاد می کند.
♦️در تفسیرهای اپیستمولوژیک نقد عقل محض به منزله مهمترین اثر معرفت‌شناختی فلسفه دوره جدید است که البته این امر در "مقایسه تفسیرهای آنتولوژیک یا وجود شناختی با تفاسیر اپیستمولوژیک یا معرفت‌شناختی از کانت" با مدعیات هایدگر سازگار نیست.
♦️اگر سؤال این است که آیا ما می‌توانیم فلسفه داشته باشیم؟ و به سؤال‌های فلسفی جواب بدهیم. حرف هایدگر این است که کانت می‌خواهد بگوید ما می‌توانیم چنین کنیم.
♦️هایدگر معتقد است هدف کانت پی‌ریزی مبانی فلسفه و متافیزیک است و نه مبانی علوم تجربی.توجه کانت به علم جدید صرفاً یک مسئله فرعی است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 توئیترهای ساختاری: باید در جمهوری اسلامی، از سودایِ رمانتیک، خطرناک و محتوم به شکستِ فتح و اصلاحِ جهان دست کشیده شود
🌐 برای بازخوانی وضع موجود جمهوری اسلامی و اصلاح آن وقت بسیار تنگ است
🔹مهدی نصیری مدیرمسؤول سابق کیهان
@Mnasiri1342
♦️الهیات استکبار ستیزی معاصر نیارمند بازخوانی در پرتو عقل و نقل است تا قدرت نرم و سختِ ملی و منطقه ای جمهوری اسلامی تقویت شود.
♦️اصیل ترین و جدی ترین نقدها بر وضع موجود جمهوری اسلامی را می توان با استناد به سخنان و وعده های رهبران در قبل از انقلاب و دو سه سال پس از آن
♦️ و نیز موادی از قانون اساسی مطرح کرد.
♦️راه بازخوانی و اصلاح همراه با چهل سال تجربۀ کامیابی ها و ناکامی ها روشن و وقت بسیار تنگ است.
#مهدی_نصیری
#مدیر_مسؤول_سابق_کیهان
#سودای_رمانتیک_خطرناک_و_محتوم_به_شکست
#بازخوانی_وضع_موجود_جمهوری_اسلامی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 اهدافِ فعالیتِ کانال ساختارهای ایرانی: بیش از دو قرن از‌هم‌گسیختگیِ ذهنی و ضرورت پایان آن
🔹تحریریه
♦️سگالش، میانِ انسان و اندیشه: محصولاتِ پنج‌گانه
♦️ساختارهایِ ایرانی به دنبالِ طرحِ بحث در خصوصِ چشم‌اندازی طبیعی و تاریخی از اندیشه‌ورزی و ذهنیت‌هایِ بشری که اکنون در میان جوامع، دارای اعتبار است و نوع و سهمی که این اندیشه‌ورزی ها در شکل‌گیری این جوامع دارند، می‌باشد.
♦️اندیشه تا زمانی که در طبیعتِ خود است، مانندِ نیرویی که در بند است از اثرگذاری معاف است، اما به محض آنکه در نوعِ انسانی تولد یافت، به طبعِ خویش رفتار می کند و به دنبال جایگاه است. در این شرایط مهارِ آن، محال و بازگشت آن به طبیعتِ خود ناممکن است.
♦️تاریخ نشان داده است که در حالتِ سگالش و دیالکتیک میانِ انسان و اندیشه، عمدتاً اندیشه‌ورزی‌ها، انسان را به کامِ متن‌های خود گرفته‌اند و انسان در نهایت بندۀ آن شده، که از پیکرۀ او جان، یافته است.
♦️اجازه بدهید که در دسته‌بندیِ این اندیشه‌ها با روشِ رایج در ساختارهای ایرانی که مبتنی بر آن، ما با پنج ذهنیتِ اندیشه‌ورزانۀ انسانی یعنی: فلسفه، دین، هنر، اخلاق و علم مواجهیم، برای آغازِ کار موافقت کنیم. هر چند که فرد، مختار به تغییرِ کمی و یا کیفیِ آنهاست.
♦️شواهد نشان می‌دهد به عنوان یک "ابژۀ قابل لمس" این ذهنیت‌ها با نسبتهایِ مختلف، اموراتِ شکل‌‌گیری و ادارۀ منافعِ ملی و حقوق و نظامهایِ بین‌المللی را در جهان در دست دارند. یعنی نسبت‌هایی از حضورِ دین، فلسفه و علم بسیاری از کشورهای حوزۀ اولِ جهان و ساختارهای میانِ کشورها را ایجاد و اداره می کند.
♦️فضای انتقالی و شرایط غیرِ استاتیک: تأثیر ذهن و فرهنگ
♦️در مقایسۀ میان نسبت اندیشه و نوعِ انسانی طبیعتاً این فرآیند وجود دارد که همۀ اندیشه‌ها در همۀ جوامعِ انسانی حضور ندارند. اندیشه نسبت به نوع و جامعۀ انسانی، در "فضایِ ناهستی" قرار دارد. انسان و جامعۀ انسانی با تمرکز نسبت به انتقالِ اندیشه از آن فضا به فضای هستیِ انسانی و اجتماعی اقدام می نماید.
♦️در این فضای انتقالی ما با یک پروسۀ استاتیک Static processیا ایستا مواجه نیستیم، که فرآیند انتقال در نوعی پروسۀ پویاDynamic process و دارای اثر صورت می‌گیرد. در واقع دادۀ اولیه، نسبت به خروجیِ نهایی با تغییراتِ ناشی از نوعی پویاییِ امرِ انتقال مواجه می شود.
♦️تاکید ما در اینجا این است که نوعی ساخت و پرداخت Manufacturing and processing انسانی صورت می‌گیرد که مبتنی بر چند فرآیند مبنایی است:
♦️یک: اندیشه از فضای طبیعیِ خود به فضایِ انسانی تحول پیدا می‌کند و در واقع با هستیِ جدیدی مواجه می‌شود.
♦️دو: این فرآیندِ انتقالی یک فرآیندِ بی‌اثر نیست و طیِ آن اندیشۀ طبیعی به اندیشۀ انسانی "ساخت و پرداخت" می شود.
♦️سه: اندیشه، فاصلۀ میان خارج و ذهن را با دو نوع پردازش طی می کند.
♦️چهار: این فرآیندِ فاصله‌گذاری شامل نوعی پرداختِ عام است که در نوع انسانی متداول، مشترک و یکسان است که مسامحتاً از آن با نام پرداختِ کانتی می‌توان یاد کرد.
♦️پنج: این فرآیند شامل نوعی پرداختِ خاص نیز خواهد بود، که در هر جامعه انسانی ویژه و منحصر است. از این نوع اثرگذاریِ ثانوی با نام اثرگذاریِ فرهنگی نیز می توان یاد کرد.
♦️به بیان دیگر نوعی ذهنیتِ فرهنگی در مراحل شناخت خود را نشان می‌دهد، به طوری که می‌توان شناخت را امری فرهنگی و جغرافیایی دانست که تنها با یک قید مواجه است که نمی تواند با مبانی طبیعتِ شناخت یا شناخت‌ِ جهان‌شمول Universal cognition در تغایر، یا ضدیت باشد.
♦️دو سده از هم گسیختگی ذهنی وضرورت پایان آن
♦️در کشورمان نیز با "نیم نگاهی به تجربه تاریخی سایر ملل" لازم است جامعۀ نوینِ ایرانی مبتنی بر نوعی شناختِ ایرانی و متشکل از ساخته‌ها و گرایشاتِ پنجگانۀ فلسفی، علمی، دینی، هنری و اخلاقی شکل بگیرد، که با نسبت های مختلف ترکیب شده و با هم در یک رابطۀ بعضاً تعاملی قرار گیرند.
♦️ایرانی‌ها که بخصوص در دو سدۀ‌ معاصر با نوعی ازهم‌گسیختگیِ ذهنی و تفرقِ اجتماعی و انقلاب‌هایِ پی‌در‌پیِ، ناشی از زورآزماییِ گرایشات و نیروهایِ درونیِ خود، مواجه شده‌اند، دیر یا زود به این نتیجه خواهند رسید که مطابق با یک تجربۀ‌ موفقِ جهانی، برای پایان دادن به این از‌هم‌گسیختگی‌ها و دست‌یابی به ایران و وطنِ واحد نیازمندِ این تحول‌اند.
♦️نه دین و نهادهایِ دینی و فرهنگیِ وابسته به آن و نه علم و نهادهای علمی و مسامحتاً سکولار، می‌توانند به تنهایی ساختارهای اجتماعی وحدت‌آفرین در کشور ایجاد نمایند.
♦️بالمآل محورهای پنج گانه مباحثِ کانال عبارتند از:
الف: ساختارگرائی در ایران
ب: شناخت‌‌شناسی در ایران
ج: ساخت‌شناسیِ فلسفه، علم و دین در ایران
د: ساخت‌شناسیِ جامعه ایران
و: ساخت‌شناسیِ نظام بین الملل
#اهداف_فعالیت
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐برایِ پایان دادن به بیش از دو سده از‌هم‌گسیختگی؛ نهادهایِ دینی، سنتی و سکولار باید به طور مشترک، ایران را با حفظ ساختارها اداره کنند
♦️نسبت‌هایی از تأثیرگذاری و حضورِ دین، فلسفه و علم، بسیاری از کشورهای حوزۀ اولِ جهان و ساختارهای میانِ کشورها را اداره می کنند.
♦️ایرانی‌ها که بخصوص در دو سدۀ معاصر، با نوعی ازهم‌گسیختگیِ ذهنی و تفرقِ اجتماعی و انقلاب‌هایِ پی‌در‌پی ناشی از زورآزماییِ گرایشات و نیروهای درونی خود مواجه شده‌اند، دیر یا زود به این نتیجه خواهند رسید که مطابق با تجربه سایر کشورهای جهان، برای دست‌یابی به ایران و وطنِ واحد، نیازمندِ این تحول اند.
♦️ساختارهای فرهنگیِ برخاسته از گرایشات مختلفِ دینی، علمی و فلسفی و نهادهای وابسته به آنها لازم است که در یک فرآیند تجربه شدۀ جهانی در جامعه نقش‌آفرینی کنند.
♦️نه دین و نهادهای دینی و فرهنگیِ وابسته و نه علم و نهادهایِ علمی و مسامحتاً سکولار نمی‌توانند به تنهایی، ساختارهایِ اجتماعیِ وحدت آفرین در کشور ایجاد نمایند.
♦️غیر این امر به حرکتی ناشدنی، غیرِ عقلانی و در خلاف مسیرِ تاریخ منتج می‌شود.
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐ساخت‌شناسیِ علم در ایران/ دکتر رضا داوری اردکانی: خواستِ قدرت را با هوسِ رسیدن به قدرت اشتباه نباید کرد/ اگر جهانِ در حال توسعه، میل آزادی از قهرِ جهان موجود دارد، اولین قدمش شناختن ستون‌های قدرت این جهان است
🔹شرایط اخلاقی و تاریخی پیشرفتِ علم
🔹دکتر رضا داوری اردکانی فیلسوف و متفکر ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹سخن اولِ نشریه فرهنگستان علوم
🔹بخشِ نهم
♦️وظیفه و راه دانشمند
♦️تعهدی که دانشمند به حقیقت دارد، راه علمش را روشن می‌سازد.
♦️دانشمندان جهان توسعه‌نیافته بیش از اندازۀ لازم، غم روزگار و نوع بشر و مفهوم کلی علم را می‌خورند. آنها باید اندکی هم غمخوار خویش و علم خویش و وطن خویش باشند. آنها با روشنی بخشیدن به جهان خاص خود و سعی در اعتلای علم کشور خویش در روشنی‌بخشی به کل جهان شریک می‌شوند.
♦️جهان توسعه‌نیافته از آن جهت که علم و فرهنگ و ادب و تکنیک و حتی فهمش کم و بیش صورت سرهم‌بندی شده دارد در سامان دادن به علم و آموزش و اقتصاد و مدیریت توانا نیست.
♦️فهم علم جدید، فهم دوران جدید است. این فهم که پیش از رنسانس در هیچ جا نبود در جهان متجدد پدید آمد و قوام پیدا کرد و اکنون رو به ضعف می‌رود، فهمی که به تعبیر کانت در احکام و قضایای تألیفی ماتقدّم تحقق می‌یابد.
♦️این فهم در رنسانس به وجود آمد و کانت صورت کم و بیش قوام یافته آن را در کتاب «نقد عقل محض» بیان کرد.
♦️در این تلقی احکام و قضایای علمی حکمِ مطابق با واقع و بیان ماهیت اشیاء نیستند، بلکه مرکب از ماده و صورتی هستند که اولی از بیرون یعنی احساس می‌آید و صورت را نیز عقل در هیأت مقولات فاهمه به ماده افاده می‌کند.
♦️این فهم کاری به مابعدالطبیعه ندارد و اگر در مابعدالطبیعه وارد شود، دچار تعارض، میانِ قضایایی می‌شود که هم دلایل بر اثباتشان می‌توان آورد و هم می‌توان در ردشان استدلال کرد.
♦️با فهمی که کانت از آن خبر می‌دهد علم جدید بر کرسی قدرت می‌نشیند. به بیانی دیگر در غرب جدید فهمی به وجود آمد که جهانی شد و همه اقوام و ملل که بر اثر تلاقی با تجدد پیوندشان با گذشته سست شد و به درجات در فهم تجدد شریک شدند.
♦️این فهم موجودات را به عنوان طبیعت و ماده تصرف تلقی می‌کند و جهان را بی‌فسون و فسانه می‌بیند.
♦️چیزی مثل فلسفه کانت صرفاً یک رأی و نظر فلسفی نیست که بتوان آن را رد و ابطال کرد؛ آن را می‌توان نقد کرد ولی نقد، ردّ و ابطال نیست.
♦️نظام فکری کانت و یا فهم کانتی یعنی فهم جهان متجدد، فهمی است که جهان جدید با آن قوام یافته و همه مردم جهان به آن تعلّقی دارند، به این جهت نفی فهم کانتی بی‌وجه است، زیرا این نفی، نفی یک رأی نیست، بلکه نفی یک جهان آن هم یک جهان بشری گسترده در سراسر روی زمین است.
♦️البته با رأی و نظر و تفکر، جهانِ اخیر را هم می‌توان نفی کرد به شرط اینکه آن رأی و نظر و تفکر رأی و نظر و تفکر بنیانگذار و جهان‌ساز باشد، زیرا هر جهانی با پدیدار شدن جهان و تفکر جهان‌ساز نفی می‌شود. چنانکه قرون وسطی با تفکر رنسانس و دوره جدید نفی شد.
یکی از وظایف فلسفه در شرایط کنونی ما شناختِ "فهم جهان جدید" است، اگر جهان در حال توسعه یا توسعه‌نیافته میل آزادی از قهر جهان موجود دارد اولین قدمش شناختن ستون‌های قدرت این جهان است.
♦️جهان متجدد با فهم خاص خود به علم و برتری سیاسی و اقتصادی و نظامی و فرهنگی رسیده است، اما مردم بسیاری از مناطق و شاید همه روی زمین که با خواست قدرت تجدد کم و بیش هم‌نوایی دارند از این شرایط قدرت باخبر نیستند.
♦️خواست قدرت را با هوس رسیدن به قدرت اشتباه نباید کرد. این هوس را همه کس می‌تواند داشته باشد ولی از این همه کس، کسی قدرت می‌یابد که وجودش همان خواست است. اینکه تبدیل وجود آدمی به خواست قدرت خوب است یا بد، حرف دیگری است.
♦️اینجا نظر به جهان پیچیده و پر از تضاد کنونی است. در این زمان آدمیان به چیزهایی مایلند که حاصل فهم و نظم قدرت تجدد است. با این میل و خواست نمی‌توان نظام و فهم و ارزش‌های جهان جدید را رد و نفی کرد. این رد و نفی وقتی جایی دارد که جهان آدمی با خواست قدرت درنیامیخته باشد.
♦️دانش کنونی، قدرت است. این دانش باید جهان را تغییر دهد و اگر چنانکه در اینجا و آنجا و مخصوصاً در جهان توسعه‌نیافته می‌بینیم در ادای این مهم سهل‌انگاری می‌شود، باید برای آن فکری کرد.
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#ساخت_شناسی_علم_در_ایران
#شناخت_فهم_جهان_جدید
#خواست_قدرت
#هوس_قدرت
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐دکتر رضا داوری اردکانی: دانشمندان جهان توسعه‌نیافته باید اندکی هم غمخوارِ خویش و علمِ خویش و وطنِ خویش باشند
🔹شرایط اخلاقی و تاریخی پیشرفتِ علم1/9
♦️دانشمندان جهان توسعه‌نیافته بیش از اندازۀ لازم، غم روزگار و نوع بشر و مفهوم کلی علم را می‌خورند.
♦️آنها باید اندکی هم غمخوار خویش و علم خویش و وطن خویش باشند. آنها با روشنی بخشیدن به جهان خاص خود و سعی در اعتلای علم کشور خویش در روشنی‌بخشی به کل جهان شریک می‌شوند.
♦️جهان توسعه‌نیافته از آن جهت که علم و فرهنگ و ادب و تکنیک و حتی فهمش کم و بیش صورتِ سرهم‌بندی شده دارد در سامان دادن به علم و آموزش و اقتصاد و مدیریت توانا نیست.
♦️فهم علم جدید، فهم دوران جدید است. این فهم که پیش از رنسانس در هیچ جا نبود در جهان متجدد پدید آمد و قوام پیدا کرد.
♦️در غرب جدید فهمی به وجود آمد که جهانی شد و همه اقوام و ملل، به درجات در فهم تجدد شریک شدند.
♦️این فهم موجودات را به عنوان طبیعت و ماده تصرف تلقی می‌کند و جهان را بی‌فسون و فسانه می‌بیند.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures