🌐 کانت؛ تاثیرگذارترین فیلسوف در دو قرن و گشودن گره معرفت و ساختار شناخت
🔹استاد فقید دکتر احمد احمدی
♦️ایمانوئل کانت فیلسوف شهیر دارای آثار فراوان و ژرف به ویژه اثر ارزشمند "سنجش خرد ناب" است.
♦️آن تبویب و انسجام پولادین از سویی و از سوی دیگر پیچیدگی محتوا و بیان بسیار دشوار و مغلق است.
♦️فهمِ کانت، فهمِ اتفاقاتی است که در دو قرن سرنوشت ساز اخیر افتاده است.
♦️همانطور که کوپرنیک با اعتقاد به حرکت زمین و سکون خورشید مشکل هیأت را گشود، او هم توانست با محور قرار دادن ذهن و خارج را تابع آن دانستن، مشکل معرفت را بگشاید.
♦️او برای این کار زمان را و مکان را دو مقوله یا صورت ذهن شمرد و سپس با استفاده از قالب قضایای منطقی، دوازده مقوله دیگر به دست آورد و گفت که این چهارده مقوله صورت ذهن اند و مادۀ معرفت را که از بیرون میآید، قالبسازی و صورت بندی می کنند و ساختار معرفت را می سازند.
♦️شاید مبنای کلی حرکت کانت تبیین فهم و ایجاد فاصله گذاری میان فهم و فرا فهم Understanding and beyond understanding است.
#دکتر_احمد_احمدی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹استاد فقید دکتر احمد احمدی
♦️ایمانوئل کانت فیلسوف شهیر دارای آثار فراوان و ژرف به ویژه اثر ارزشمند "سنجش خرد ناب" است.
♦️آن تبویب و انسجام پولادین از سویی و از سوی دیگر پیچیدگی محتوا و بیان بسیار دشوار و مغلق است.
♦️فهمِ کانت، فهمِ اتفاقاتی است که در دو قرن سرنوشت ساز اخیر افتاده است.
♦️همانطور که کوپرنیک با اعتقاد به حرکت زمین و سکون خورشید مشکل هیأت را گشود، او هم توانست با محور قرار دادن ذهن و خارج را تابع آن دانستن، مشکل معرفت را بگشاید.
♦️او برای این کار زمان را و مکان را دو مقوله یا صورت ذهن شمرد و سپس با استفاده از قالب قضایای منطقی، دوازده مقوله دیگر به دست آورد و گفت که این چهارده مقوله صورت ذهن اند و مادۀ معرفت را که از بیرون میآید، قالبسازی و صورت بندی می کنند و ساختار معرفت را می سازند.
♦️شاید مبنای کلی حرکت کانت تبیین فهم و ایجاد فاصله گذاری میان فهم و فرا فهم Understanding and beyond understanding است.
#دکتر_احمد_احمدی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 ساخت شناسی علم در ایران/ دکتر رضا داوری اردکانی: علم جدید مبتنی بر دگرگونسازی موجودات و اعطاء صورت انسانی به آنها و ساختن آینده است/ شناخت واقعیت برای دستکاری در آن
🔹شرایط اخلاقی و تاریخی پیشرفت علم
🔹دکتر رضا داوری اردکانی فیلسوف و متفکر ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹سخن اولِ نشریه فرهنگستان علوم
🔹بخش هشتم
♦️علم جدید علم آنچه هست، نیست
♦️وجهش هم این است که ما فهمی از متقدمان به ارث بردهایم که با آن میتوان موجودات را چنان که هستند شناخت و علمِ مطابق با واقع داشت. ولی علم جدید به نظم و تدوین روابط اشیاء و امور موجود میپردازد و این طراحی به نحوی است که تصرف در موجودات را ممکن میسازد.
♦️علم جدید علم آنچه هست، نیست بلکه علم دگرگونسازی موجودات و اعطاء صورت انسانی به آنها و ساختن آینده است. این دگرگونسازی شأن تاریخی علم است. اگر در جاهایی علم و دگرگونی با هم نسبت و تناسبی ندارند بدانیم که علم از شأن تاریخی خود دور شده است و این عارضهای است که همه جهان توسعهنیافته به آن مبتلا است.
♦️زیرا فردای این جهان هماکنون و شاید در گذشته در جهان توسعهیافته وقوع یافته و رهآموزهای تکنیکی جهان توسعهیافته برای دگرگونیهای کشورهای توسعهنیافته و متجددمأب کافی است.
♦️جهان کنونی، سودای تسخیر و غلبه و توانایی در دگرگونسازی جهان را نیز از جهان متجدد فراگرفته است، این تعارض که دانشمند سودا و داعیه تصرف دارد، اما از تصرف و حتی از نظارت بر وضع علم و تکنولوژی میپرهیزد، نشانه ای نامناسب و راهکاری اشتباه است.
♦️دانشمند باید این را بداند که اگر خود را از این نظارت معاف و برکنار بداند وظیفه دانشمندی را رها کرده و کار را به نااهل واگذاشته است.
♦️خروج از توسعهنیافتگی و قدم گذاشتن در راه توسعه با درک آینده و طرح برنامه و نظارت بر تغییر و تحول و اجرای طرح و برنامه حاصل میشود. برنامه را معمولاً اهل تدبیر و سیاست مینویسند اما آنها بیمدد دانشمندان و کارشناسان از عهده این کار بر نمیآیند.
♦️دانشمند کیست و چه میکند؟
♦️کافی نیست که بگویند دانشمند کسی است که علم آموخته است و میآموزد و پژوهش میکند.
♦️ما اکنون نیاز داریم که دانشمندانمان به موقع و مقام خود آگاه شوند. وظیفه اخلاقی دانشمند اینست که از خود بپرسد که چهها میداند و به عنوان دانشمند برای دانش چه میتواند و باید بکند. در جهان توسعهنیافته دانشمند باید به جای تسلیم شدن به مدها و مدلهای ارزیابی علم، مقصد علم و راه رسیدن به آن را بیابد.
♦️طبقهبندی دانشها بر حسب شأن و مقام
♦️مطلبی که شاید بتواند به پیشبرد این بحث کمک کند طبقهبندی دانشها بر حسب شأن و مقام و وضع هر یک از آنها در زندگی کنونی است. این دانشها را اجمالاً میتوانیم چهار قسم بدانیم: علومِ پایه، علوم پزشکی، علوم مهندسی و بالاخره علوم انسانی و اجتماعی.
♦️این علوم چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ ما همه خیال میکنیم که نسبت میان علوم پایه و علوم پزشکی و مهندسی را میدانیم، زیرا فکر میکنیم و شهرت هم همین است که علومی مثل فیزیک و شیمی و زیست شناسی پایه و اساس مهندسی و پزشکیاند. این رأی از آن جهت که در مهندسی باید فیزیک و شیمی خواند، اما در ریاضیات و فیزیک، مهندسی نمیخوانند درست است.
♦️وقتی به علوم انسانی میرسیم فهم نسبتش با علوم دیگر دشوار میشود، البته نسبت سه علم اول با یکدیگر نیز نه در آموزش چندان روشن است و نه در گردش کار علم و تکنولوژی در جامعه.
♦️تفاوت پزشکی در دنیای قدیم و جدید
♦️پزشکی هرگز علم آنچه هست نبوده و از ابتدا علم تغییر بوده و پزشک در وضع بیمار تصرف میکرده است، اما اگر پزشک دنیای قدیم برای تغییر در جهت بازگشت بیمار به سلامت او را درمان میکرد، پزشکی امروز به مزاج و طبیعت تن و جان بیمار کاری ندارد، بلکه به مدد تکنولوژی پزشکی به تشخیص و دفع و رفع بیماری میپردازد.
♦️تفاوت این دو این است که اولی برای تغییر میزان و ملاکی داشت و آن تعادل در بدنها و جانها بود، اما پزشکی جدید به سلامت نگاه تکنولوژیک دارد و کار بزرگش در ریشهکنی بیماریها و جراحیهاست.
♦️پزشکی جدید بیماری را با تشخیص آزمایشگاهی به مدد تکنولوژی درمان میکند. عیب بزرگ غلبه تکنولوژی بر پزشکی جدید این است که به شخص بیمار اهمیت داده نمیشود. شخص باید همه آزمایشها را تحمل کند و اگر در حین آزمایش هم بمیرد، باکی نیست زیرا رسم و راه و زبان تکنولوژی پزشکی چندان قدرت دارد که به احساسات وقعی نمیگذارد.
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#ساخت_شناسی_علم_در_ایران
#علم_جدید_شناخت_واقعیت_و_دستکاری_در_آن
#تفاوت_پزشکی_قدیم_و_جدید
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹شرایط اخلاقی و تاریخی پیشرفت علم
🔹دکتر رضا داوری اردکانی فیلسوف و متفکر ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹سخن اولِ نشریه فرهنگستان علوم
🔹بخش هشتم
♦️علم جدید علم آنچه هست، نیست
♦️وجهش هم این است که ما فهمی از متقدمان به ارث بردهایم که با آن میتوان موجودات را چنان که هستند شناخت و علمِ مطابق با واقع داشت. ولی علم جدید به نظم و تدوین روابط اشیاء و امور موجود میپردازد و این طراحی به نحوی است که تصرف در موجودات را ممکن میسازد.
♦️علم جدید علم آنچه هست، نیست بلکه علم دگرگونسازی موجودات و اعطاء صورت انسانی به آنها و ساختن آینده است. این دگرگونسازی شأن تاریخی علم است. اگر در جاهایی علم و دگرگونی با هم نسبت و تناسبی ندارند بدانیم که علم از شأن تاریخی خود دور شده است و این عارضهای است که همه جهان توسعهنیافته به آن مبتلا است.
♦️زیرا فردای این جهان هماکنون و شاید در گذشته در جهان توسعهیافته وقوع یافته و رهآموزهای تکنیکی جهان توسعهیافته برای دگرگونیهای کشورهای توسعهنیافته و متجددمأب کافی است.
♦️جهان کنونی، سودای تسخیر و غلبه و توانایی در دگرگونسازی جهان را نیز از جهان متجدد فراگرفته است، این تعارض که دانشمند سودا و داعیه تصرف دارد، اما از تصرف و حتی از نظارت بر وضع علم و تکنولوژی میپرهیزد، نشانه ای نامناسب و راهکاری اشتباه است.
♦️دانشمند باید این را بداند که اگر خود را از این نظارت معاف و برکنار بداند وظیفه دانشمندی را رها کرده و کار را به نااهل واگذاشته است.
♦️خروج از توسعهنیافتگی و قدم گذاشتن در راه توسعه با درک آینده و طرح برنامه و نظارت بر تغییر و تحول و اجرای طرح و برنامه حاصل میشود. برنامه را معمولاً اهل تدبیر و سیاست مینویسند اما آنها بیمدد دانشمندان و کارشناسان از عهده این کار بر نمیآیند.
♦️دانشمند کیست و چه میکند؟
♦️کافی نیست که بگویند دانشمند کسی است که علم آموخته است و میآموزد و پژوهش میکند.
♦️ما اکنون نیاز داریم که دانشمندانمان به موقع و مقام خود آگاه شوند. وظیفه اخلاقی دانشمند اینست که از خود بپرسد که چهها میداند و به عنوان دانشمند برای دانش چه میتواند و باید بکند. در جهان توسعهنیافته دانشمند باید به جای تسلیم شدن به مدها و مدلهای ارزیابی علم، مقصد علم و راه رسیدن به آن را بیابد.
♦️طبقهبندی دانشها بر حسب شأن و مقام
♦️مطلبی که شاید بتواند به پیشبرد این بحث کمک کند طبقهبندی دانشها بر حسب شأن و مقام و وضع هر یک از آنها در زندگی کنونی است. این دانشها را اجمالاً میتوانیم چهار قسم بدانیم: علومِ پایه، علوم پزشکی، علوم مهندسی و بالاخره علوم انسانی و اجتماعی.
♦️این علوم چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ ما همه خیال میکنیم که نسبت میان علوم پایه و علوم پزشکی و مهندسی را میدانیم، زیرا فکر میکنیم و شهرت هم همین است که علومی مثل فیزیک و شیمی و زیست شناسی پایه و اساس مهندسی و پزشکیاند. این رأی از آن جهت که در مهندسی باید فیزیک و شیمی خواند، اما در ریاضیات و فیزیک، مهندسی نمیخوانند درست است.
♦️وقتی به علوم انسانی میرسیم فهم نسبتش با علوم دیگر دشوار میشود، البته نسبت سه علم اول با یکدیگر نیز نه در آموزش چندان روشن است و نه در گردش کار علم و تکنولوژی در جامعه.
♦️تفاوت پزشکی در دنیای قدیم و جدید
♦️پزشکی هرگز علم آنچه هست نبوده و از ابتدا علم تغییر بوده و پزشک در وضع بیمار تصرف میکرده است، اما اگر پزشک دنیای قدیم برای تغییر در جهت بازگشت بیمار به سلامت او را درمان میکرد، پزشکی امروز به مزاج و طبیعت تن و جان بیمار کاری ندارد، بلکه به مدد تکنولوژی پزشکی به تشخیص و دفع و رفع بیماری میپردازد.
♦️تفاوت این دو این است که اولی برای تغییر میزان و ملاکی داشت و آن تعادل در بدنها و جانها بود، اما پزشکی جدید به سلامت نگاه تکنولوژیک دارد و کار بزرگش در ریشهکنی بیماریها و جراحیهاست.
♦️پزشکی جدید بیماری را با تشخیص آزمایشگاهی به مدد تکنولوژی درمان میکند. عیب بزرگ غلبه تکنولوژی بر پزشکی جدید این است که به شخص بیمار اهمیت داده نمیشود. شخص باید همه آزمایشها را تحمل کند و اگر در حین آزمایش هم بمیرد، باکی نیست زیرا رسم و راه و زبان تکنولوژی پزشکی چندان قدرت دارد که به احساسات وقعی نمیگذارد.
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#ساخت_شناسی_علم_در_ایران
#علم_جدید_شناخت_واقعیت_و_دستکاری_در_آن
#تفاوت_پزشکی_قدیم_و_جدید
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 دکتر رضا داوری اردکانی: با فهمی که از متقدمان به ارث بردهایم میتوان موجودات را چنان که هستند شناخت، در حالیکه علم جدید مبتنی بر دگرگونسازی موجودات و اعطاء صورت انسانی به آنها و ساختن آینده است
🔹شرایط اخلاقی و تاریخی پیشرفت علم/8
♦️علم جدید به نظم و تدوین روابط اشیاء و امور موجود میپردازد و این طراحی به نحوی است که تصرف در موجودات را ممکن میسازد.
♦️اگر در جاهایی علم و دگرگونی با هم نسبت و تناسبی ندارند عارضهای است که همه جهان توسعهنیافته به آن مبتلا است.
♦️این تعارض که دانشمند سودا و داعیه تصرف دارد، اما از تصرف و حتی از نظارت بر وضع علم و تکنولوژی میپرهیزد، نشانه ای نامناسب است.
♦️دانشمند باید این را بداند که اگر خود را از این نظارت معاف و برکنار بداند وظیفه دانشمندی را رها کرده و کار را به نااهل واگذاشته است.
♦️کافی نیست که بگویند دانشمند کسی است که علم آموخته است و میآموزد و پژوهش میکند.
♦️در جهان توسعهنیافته دانشمند باید به جای تسلیم شدن به مدها و مدلهای ارزیابی علم، مقصد علم و راه رسیدن به آن را بیابد.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹شرایط اخلاقی و تاریخی پیشرفت علم/8
♦️علم جدید به نظم و تدوین روابط اشیاء و امور موجود میپردازد و این طراحی به نحوی است که تصرف در موجودات را ممکن میسازد.
♦️اگر در جاهایی علم و دگرگونی با هم نسبت و تناسبی ندارند عارضهای است که همه جهان توسعهنیافته به آن مبتلا است.
♦️این تعارض که دانشمند سودا و داعیه تصرف دارد، اما از تصرف و حتی از نظارت بر وضع علم و تکنولوژی میپرهیزد، نشانه ای نامناسب است.
♦️دانشمند باید این را بداند که اگر خود را از این نظارت معاف و برکنار بداند وظیفه دانشمندی را رها کرده و کار را به نااهل واگذاشته است.
♦️کافی نیست که بگویند دانشمند کسی است که علم آموخته است و میآموزد و پژوهش میکند.
♦️در جهان توسعهنیافته دانشمند باید به جای تسلیم شدن به مدها و مدلهای ارزیابی علم، مقصد علم و راه رسیدن به آن را بیابد.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐باید موانع ساختاری سر راه تحزب را برداریم تا شکلی از دموکراسی های مدرن در کشور شکل بگیرند
🔹دکتر علی ربیعی، استاد دانشگاه
🔹خبرگزاری ایسنا
♦️ابزار دموکراسی، حزب است. دموکراسی حزبی برای همه موارد، راه حلهایی اندیشیده است.
♦️همه باید تلاش کنیم به سمت نظام چند حزبی پیش برویم. کسی از جناح برنامه نخواهد خواست و جناح در برابر مشکلات و بی برنامگیها پاسخگو نیست.
♦️باید موانع ساختاری سر راه تحزب را برداریم. وقتی ساختار حزبی وجود نداشته باشد افراد به سمت کارهای جناحی می روند.
♦️تحولات سیاسی و بین المللی و فرصتهای آن در سالهای ۹۹ و ۱۴۰۰ لااقل بر یک یا دو نسل آتی اثر خواهند گذاشت.
♦️همه ما در تمام سطوح باید با هماهنگی بیشتری نقش خود را ایفا کنیم تا منافع ملی ما محقق شود.
♦️هیچ دولتی در دنیا بدون ساختارهای قوی اقتصادی داخلی و بالا آوردن ظرفیتهای داخلیاش نمی تواند رشد کند.
♦️نیازمند یک مشروعیت و انسجام بالا هستیم.
♦️موضوع تعامل با دنیا را نباید تبدیل به نزاع کنیم تا کشور وارد مسیرهای مشکلزا شود.
#موانع_ساختاری_تحزب_در_ایران
#ساخت_شناسی_جامعه_در_ایران
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹دکتر علی ربیعی، استاد دانشگاه
🔹خبرگزاری ایسنا
♦️ابزار دموکراسی، حزب است. دموکراسی حزبی برای همه موارد، راه حلهایی اندیشیده است.
♦️همه باید تلاش کنیم به سمت نظام چند حزبی پیش برویم. کسی از جناح برنامه نخواهد خواست و جناح در برابر مشکلات و بی برنامگیها پاسخگو نیست.
♦️باید موانع ساختاری سر راه تحزب را برداریم. وقتی ساختار حزبی وجود نداشته باشد افراد به سمت کارهای جناحی می روند.
♦️تحولات سیاسی و بین المللی و فرصتهای آن در سالهای ۹۹ و ۱۴۰۰ لااقل بر یک یا دو نسل آتی اثر خواهند گذاشت.
♦️همه ما در تمام سطوح باید با هماهنگی بیشتری نقش خود را ایفا کنیم تا منافع ملی ما محقق شود.
♦️هیچ دولتی در دنیا بدون ساختارهای قوی اقتصادی داخلی و بالا آوردن ظرفیتهای داخلیاش نمی تواند رشد کند.
♦️نیازمند یک مشروعیت و انسجام بالا هستیم.
♦️موضوع تعامل با دنیا را نباید تبدیل به نزاع کنیم تا کشور وارد مسیرهای مشکلزا شود.
#موانع_ساختاری_تحزب_در_ایران
#ساخت_شناسی_جامعه_در_ایران
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐مبدأ چرخش عظیم در تاریخ تفکر غرب/ ایمانوئل کانت؛ از متفکران درجه اول و یکی از محورهایِ تاریخ فلسفه غرب است، تا جایی که می توان تاریخ فلسفه غرب را به پیشاکانتی و پساکانتی تقسیم کرد
🔹برگرفته از: سخنرانی دکتر بیژن عبدالکریمی، فیلسوف ایرانی و استاد دانشگاه، در مؤسسه معرفت و پژوهش
🔹با شرح : دکتر یونس احمدی دین پژوه و مدرس دانشگاه
🔹شناخت شناسی، قسمت: دوم
♦️شناخت جدید/ غرب جدید
گفته شد که سرآغاز غرب جدید با تلاشهائی که به منظور دست یابی به ساختارهای شناخت صورت می پذیرد، پیوند خورده است. مطالعۀتاریخِ فلسفه نشان می دهد این امر در سده های مختلف در این بخش از عالم، جریان داشته است. آنها به قولی، همواره و به نحوی عالمانه از خود پرسیده اند که خرد و اندیشه ورزی هایِ انسانی با همه توانمندی ها و ناتوانمندی هایش می خواهد ما را تا کجا پیش ببرد؟
♦️در این میان برای اینکه دست روی نقطه مشخصی بگذاریم سراغ آنچه غربِ جدیدگفته می شود می رویم. مبنای ما این است که اگر این غرب، در موارد عمده ای، مهاجرت از جهانی قبل از خود است، برای آغاز و نوعی مستقر شدن در دنیای متفاوت با قبل نیازمند نوعی شناختِ تازه است.
♦️شناخت برای استقرار در زمان و مکانِ جدید یک ضرورت است. در اینجا با اندکی تفاوت، مستقر شدن به معنای دل دادن به شکل گیری یک وادی و دنیای دیگر است.
♦️در حوزه غرب جدید هم، ما بالمآل از کانت عبور می کنیم و بلادرنگ با این سؤال مواجه می شویم که چرا ایمانوئل کانت "بزرگترین و تاثیرگذارترین فیلسوف در دو قرن اخیر" است. یک پاسخِ اساسی هم این است که کانت به انسانِ جدیدِ غربی شناختی تازه آموخت تا در دنیای متفاوت خود مستقر شود.
♦️اینجاست که عقلانیت هم حکم می کند که اقرار کنیم فهمِ کانت، فهمِ اتفاقاتی است که در بیشتر از دو قرنِ سرنوشت سازِ اخیر افتاده است.
♦️تئوری طرح شده برای این فضای پرسشگرانه این است که کانت برای نوعی جمع بندی از تناقضاتی که ماقبل از او پدید آمده است تلاش می کند با محور قرار دادن ذهن و خارج را تابع آن دانستن، مشکل معرفت را بگشاید و ساختاری جدید برای شناخت تعریف کند.
♦️شاید منطق اصلی در دیدگاه کانت برای آشتی میان دنیایِ افلاطونی و ارسطوئی• و پایان تفرقه این است که باید روی یک تعریف به سرانجام رسید و توافق کرد. توافقی که منجر به قرارداد می شود و به جهت گیری های مختلف برای نیروهای اجتماعی پایان می دهد.
♦️پرابلماتیک بنیادین در میان هسته های پژوهی در ایران
♦️با دنیای کنونی که ما در آن واقع هستیم، این طبیعی است که برخی از افراد و هسته هایِ پژوهشی در ایران بخواهند به این سؤال پاسخ دهند که واقعاً غرب چگونه غرب شد؟
♦️ظاهراً "این پاسخ" لازم است مرتب تکرار شود، زیرا ما ایرانی ها حداقل در دو سدۀ اخیر شاهد آن هستیم که در جمع بندیِ اقلامی که روزانه با آن مواجهیم، غرب "به نسبت"، سرزمینِ فرد و جامعه ، سرزمینِ قانون، پیشرفت و صلح و منشأ شکل گیریِ نظامهای بین المللی است.
♦️البته این ایده در ایران مخالفین مطرحی هم دارد، که لازم است در مقاطع کوناگون میان موافقان و مخالفان گفت و گو صورت گیرد.
به عبارتی تلاش ما در طرح این مباحث پاسخ به این سؤال است که امروزه در دنیا، غرب چگونه توانسته است "جدا از هر قضاوتی ایدئولوژیک" متعالی ترین سامانه ها و ساختارهای انسانی، پاسخگو و مآلاً کارآمد را ایجاد نماید.
♦️صورتِ دیگرِ سؤال ما این است که اگر فرد و جامعۀ کنونی محصول و خروجی اندیشه های انسانِ غربی است، اکنون باید از خود بپرسیم غرب چگونه می اندیشد؟ این اندیشه منجر به شکل گیری چگونه معارفی می شود که غرب برایِ ساختنِ جامعه امروزی خود که "آرمان تمامی انسان های روی زمین شده است"، این ذهنیت ها را دسته بندی و از آنها استفاده کرده است.
♦️به دنبال پاسخ
♦️منطقه های گفت وگوئی و پارادایم های علمی Scientific paradigms بی تردید ساحت هائی هستند که از دل آنها دستاوردهای علمیِ قابل اتکائی پدید می آید. اساتید و نخبگان شناخته شده Well-known professors and elites در شکل گیری این مناطق و دست آوردها نقش تعیین کننده ای دارند.
♦️استاد دکتر بیژن عبدالکریمی که در حوزه فلسفه ورزی معاصر ایرانی صاحب اندیشه هستند، معتقدند که تاریخ فلسفه غرب را می توان به دو دوره پیشاکانتی و پساکانتی تقسیم بندی کرد. این سخن بارهای دیگر نیز از سوی دیگر اندیشمندان تکرار شده است.
♦️به این ترتیب ما به یک نقطۀ تکیه گاهیِ قابل اتکاء برای پاسخ به سؤالمان دست پیدا می کنیم. کانت با چه تحولی توانست به پیدایش غرب جدید کمک کند یا نقطه آغازِ آن باشد؟
• برایان مگی، سرگذشت فلسفه، بخش افلاطون
#ساخت_شناسی_شناخت
#پرابلماتیک_بنیادین_در_میان_هسته_های_پژوهی_در_ایران
#غرب_چگونه_غرب_شد؟
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹برگرفته از: سخنرانی دکتر بیژن عبدالکریمی، فیلسوف ایرانی و استاد دانشگاه، در مؤسسه معرفت و پژوهش
🔹با شرح : دکتر یونس احمدی دین پژوه و مدرس دانشگاه
🔹شناخت شناسی، قسمت: دوم
♦️شناخت جدید/ غرب جدید
گفته شد که سرآغاز غرب جدید با تلاشهائی که به منظور دست یابی به ساختارهای شناخت صورت می پذیرد، پیوند خورده است. مطالعۀتاریخِ فلسفه نشان می دهد این امر در سده های مختلف در این بخش از عالم، جریان داشته است. آنها به قولی، همواره و به نحوی عالمانه از خود پرسیده اند که خرد و اندیشه ورزی هایِ انسانی با همه توانمندی ها و ناتوانمندی هایش می خواهد ما را تا کجا پیش ببرد؟
♦️در این میان برای اینکه دست روی نقطه مشخصی بگذاریم سراغ آنچه غربِ جدیدگفته می شود می رویم. مبنای ما این است که اگر این غرب، در موارد عمده ای، مهاجرت از جهانی قبل از خود است، برای آغاز و نوعی مستقر شدن در دنیای متفاوت با قبل نیازمند نوعی شناختِ تازه است.
♦️شناخت برای استقرار در زمان و مکانِ جدید یک ضرورت است. در اینجا با اندکی تفاوت، مستقر شدن به معنای دل دادن به شکل گیری یک وادی و دنیای دیگر است.
♦️در حوزه غرب جدید هم، ما بالمآل از کانت عبور می کنیم و بلادرنگ با این سؤال مواجه می شویم که چرا ایمانوئل کانت "بزرگترین و تاثیرگذارترین فیلسوف در دو قرن اخیر" است. یک پاسخِ اساسی هم این است که کانت به انسانِ جدیدِ غربی شناختی تازه آموخت تا در دنیای متفاوت خود مستقر شود.
♦️اینجاست که عقلانیت هم حکم می کند که اقرار کنیم فهمِ کانت، فهمِ اتفاقاتی است که در بیشتر از دو قرنِ سرنوشت سازِ اخیر افتاده است.
♦️تئوری طرح شده برای این فضای پرسشگرانه این است که کانت برای نوعی جمع بندی از تناقضاتی که ماقبل از او پدید آمده است تلاش می کند با محور قرار دادن ذهن و خارج را تابع آن دانستن، مشکل معرفت را بگشاید و ساختاری جدید برای شناخت تعریف کند.
♦️شاید منطق اصلی در دیدگاه کانت برای آشتی میان دنیایِ افلاطونی و ارسطوئی• و پایان تفرقه این است که باید روی یک تعریف به سرانجام رسید و توافق کرد. توافقی که منجر به قرارداد می شود و به جهت گیری های مختلف برای نیروهای اجتماعی پایان می دهد.
♦️پرابلماتیک بنیادین در میان هسته های پژوهی در ایران
♦️با دنیای کنونی که ما در آن واقع هستیم، این طبیعی است که برخی از افراد و هسته هایِ پژوهشی در ایران بخواهند به این سؤال پاسخ دهند که واقعاً غرب چگونه غرب شد؟
♦️ظاهراً "این پاسخ" لازم است مرتب تکرار شود، زیرا ما ایرانی ها حداقل در دو سدۀ اخیر شاهد آن هستیم که در جمع بندیِ اقلامی که روزانه با آن مواجهیم، غرب "به نسبت"، سرزمینِ فرد و جامعه ، سرزمینِ قانون، پیشرفت و صلح و منشأ شکل گیریِ نظامهای بین المللی است.
♦️البته این ایده در ایران مخالفین مطرحی هم دارد، که لازم است در مقاطع کوناگون میان موافقان و مخالفان گفت و گو صورت گیرد.
به عبارتی تلاش ما در طرح این مباحث پاسخ به این سؤال است که امروزه در دنیا، غرب چگونه توانسته است "جدا از هر قضاوتی ایدئولوژیک" متعالی ترین سامانه ها و ساختارهای انسانی، پاسخگو و مآلاً کارآمد را ایجاد نماید.
♦️صورتِ دیگرِ سؤال ما این است که اگر فرد و جامعۀ کنونی محصول و خروجی اندیشه های انسانِ غربی است، اکنون باید از خود بپرسیم غرب چگونه می اندیشد؟ این اندیشه منجر به شکل گیری چگونه معارفی می شود که غرب برایِ ساختنِ جامعه امروزی خود که "آرمان تمامی انسان های روی زمین شده است"، این ذهنیت ها را دسته بندی و از آنها استفاده کرده است.
♦️به دنبال پاسخ
♦️منطقه های گفت وگوئی و پارادایم های علمی Scientific paradigms بی تردید ساحت هائی هستند که از دل آنها دستاوردهای علمیِ قابل اتکائی پدید می آید. اساتید و نخبگان شناخته شده Well-known professors and elites در شکل گیری این مناطق و دست آوردها نقش تعیین کننده ای دارند.
♦️استاد دکتر بیژن عبدالکریمی که در حوزه فلسفه ورزی معاصر ایرانی صاحب اندیشه هستند، معتقدند که تاریخ فلسفه غرب را می توان به دو دوره پیشاکانتی و پساکانتی تقسیم بندی کرد. این سخن بارهای دیگر نیز از سوی دیگر اندیشمندان تکرار شده است.
♦️به این ترتیب ما به یک نقطۀ تکیه گاهیِ قابل اتکاء برای پاسخ به سؤالمان دست پیدا می کنیم. کانت با چه تحولی توانست به پیدایش غرب جدید کمک کند یا نقطه آغازِ آن باشد؟
• برایان مگی، سرگذشت فلسفه، بخش افلاطون
#ساخت_شناسی_شناخت
#پرابلماتیک_بنیادین_در_میان_هسته_های_پژوهی_در_ایران
#غرب_چگونه_غرب_شد؟
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐فلسفۀ پیشاکانتی و پساکانتی/ دکتر بیژن عبدالکریمی: با کانت چرخش عظیمی در تاریخ تفکر غرب شکل گرفت
🔹در نشست: مؤسسه معرفت و پژوهش
🔹خبرگزاری مهر
♦️کانت از متفکران درجه اول و یکی از محورهای تاریخ فلسفه غرب است، تا جایی که می توان تاریخ فلسفه غرب را به پیشا و پساکانتی تقسیم کرد.
♦️کانت برای معرفت دو منبع قائل بود: حس و فاهمه که بین این دو منبع شکافی هست و قوه سومی به نام خیال استعلایی بین این دو پلی ایجاد می کند.
♦️در تفسیرهای اپیستمولوژیک نقد عقل محض به منزله مهمترین اثر معرفتشناختی فلسفه دوره جدید است که البته این امر در "مقایسه تفسیرهای آنتولوژیک یا وجود شناختی با تفاسیر اپیستمولوژیک یا معرفتشناختی از کانت" با مدعیات هایدگر سازگار نیست.
♦️اگر سؤال این است که آیا ما میتوانیم فلسفه داشته باشیم؟ و به سؤالهای فلسفی جواب بدهیم. حرف هایدگر این است که کانت میخواهد بگوید ما میتوانیم چنین کنیم.
♦️هایدگر معتقد است هدف کانت پیریزی مبانی فلسفه و متافیزیک است و نه مبانی علوم تجربی.توجه کانت به علم جدید صرفاً یک مسئله فرعی است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹در نشست: مؤسسه معرفت و پژوهش
🔹خبرگزاری مهر
♦️کانت از متفکران درجه اول و یکی از محورهای تاریخ فلسفه غرب است، تا جایی که می توان تاریخ فلسفه غرب را به پیشا و پساکانتی تقسیم کرد.
♦️کانت برای معرفت دو منبع قائل بود: حس و فاهمه که بین این دو منبع شکافی هست و قوه سومی به نام خیال استعلایی بین این دو پلی ایجاد می کند.
♦️در تفسیرهای اپیستمولوژیک نقد عقل محض به منزله مهمترین اثر معرفتشناختی فلسفه دوره جدید است که البته این امر در "مقایسه تفسیرهای آنتولوژیک یا وجود شناختی با تفاسیر اپیستمولوژیک یا معرفتشناختی از کانت" با مدعیات هایدگر سازگار نیست.
♦️اگر سؤال این است که آیا ما میتوانیم فلسفه داشته باشیم؟ و به سؤالهای فلسفی جواب بدهیم. حرف هایدگر این است که کانت میخواهد بگوید ما میتوانیم چنین کنیم.
♦️هایدگر معتقد است هدف کانت پیریزی مبانی فلسفه و متافیزیک است و نه مبانی علوم تجربی.توجه کانت به علم جدید صرفاً یک مسئله فرعی است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 توئیترهای ساختاری: باید در جمهوری اسلامی، از سودایِ رمانتیک، خطرناک و محتوم به شکستِ فتح و اصلاحِ جهان دست کشیده شود
🌐 برای بازخوانی وضع موجود جمهوری اسلامی و اصلاح آن وقت بسیار تنگ است
🔹مهدی نصیری مدیرمسؤول سابق کیهان
@Mnasiri1342
♦️الهیات استکبار ستیزی معاصر نیارمند بازخوانی در پرتو عقل و نقل است تا قدرت نرم و سختِ ملی و منطقه ای جمهوری اسلامی تقویت شود.
♦️اصیل ترین و جدی ترین نقدها بر وضع موجود جمهوری اسلامی را می توان با استناد به سخنان و وعده های رهبران در قبل از انقلاب و دو سه سال پس از آن
♦️ و نیز موادی از قانون اساسی مطرح کرد.
♦️راه بازخوانی و اصلاح همراه با چهل سال تجربۀ کامیابی ها و ناکامی ها روشن و وقت بسیار تنگ است.
#مهدی_نصیری
#مدیر_مسؤول_سابق_کیهان
#سودای_رمانتیک_خطرناک_و_محتوم_به_شکست
#بازخوانی_وضع_موجود_جمهوری_اسلامی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 برای بازخوانی وضع موجود جمهوری اسلامی و اصلاح آن وقت بسیار تنگ است
🔹مهدی نصیری مدیرمسؤول سابق کیهان
@Mnasiri1342
♦️الهیات استکبار ستیزی معاصر نیارمند بازخوانی در پرتو عقل و نقل است تا قدرت نرم و سختِ ملی و منطقه ای جمهوری اسلامی تقویت شود.
♦️اصیل ترین و جدی ترین نقدها بر وضع موجود جمهوری اسلامی را می توان با استناد به سخنان و وعده های رهبران در قبل از انقلاب و دو سه سال پس از آن
♦️ و نیز موادی از قانون اساسی مطرح کرد.
♦️راه بازخوانی و اصلاح همراه با چهل سال تجربۀ کامیابی ها و ناکامی ها روشن و وقت بسیار تنگ است.
#مهدی_نصیری
#مدیر_مسؤول_سابق_کیهان
#سودای_رمانتیک_خطرناک_و_محتوم_به_شکست
#بازخوانی_وضع_موجود_جمهوری_اسلامی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 اهدافِ فعالیتِ کانال ساختارهای ایرانی: بیش از دو قرن ازهمگسیختگیِ ذهنی و ضرورت پایان آن
🔹تحریریه
♦️سگالش، میانِ انسان و اندیشه: محصولاتِ پنجگانه
♦️ساختارهایِ ایرانی به دنبالِ طرحِ بحث در خصوصِ چشماندازی طبیعی و تاریخی از اندیشهورزی و ذهنیتهایِ بشری که اکنون در میان جوامع، دارای اعتبار است و نوع و سهمی که این اندیشهورزی ها در شکلگیری این جوامع دارند، میباشد.
♦️اندیشه تا زمانی که در طبیعتِ خود است، مانندِ نیرویی که در بند است از اثرگذاری معاف است، اما به محض آنکه در نوعِ انسانی تولد یافت، به طبعِ خویش رفتار می کند و به دنبال جایگاه است. در این شرایط مهارِ آن، محال و بازگشت آن به طبیعتِ خود ناممکن است.
♦️تاریخ نشان داده است که در حالتِ سگالش و دیالکتیک میانِ انسان و اندیشه، عمدتاً اندیشهورزیها، انسان را به کامِ متنهای خود گرفتهاند و انسان در نهایت بندۀ آن شده، که از پیکرۀ او جان، یافته است.
♦️اجازه بدهید که در دستهبندیِ این اندیشهها با روشِ رایج در ساختارهای ایرانی که مبتنی بر آن، ما با پنج ذهنیتِ اندیشهورزانۀ انسانی یعنی: فلسفه، دین، هنر، اخلاق و علم مواجهیم، برای آغازِ کار موافقت کنیم. هر چند که فرد، مختار به تغییرِ کمی و یا کیفیِ آنهاست.
♦️شواهد نشان میدهد به عنوان یک "ابژۀ قابل لمس" این ذهنیتها با نسبتهایِ مختلف، اموراتِ شکلگیری و ادارۀ منافعِ ملی و حقوق و نظامهایِ بینالمللی را در جهان در دست دارند. یعنی نسبتهایی از حضورِ دین، فلسفه و علم بسیاری از کشورهای حوزۀ اولِ جهان و ساختارهای میانِ کشورها را ایجاد و اداره می کند.
♦️فضای انتقالی و شرایط غیرِ استاتیک: تأثیر ذهن و فرهنگ
♦️در مقایسۀ میان نسبت اندیشه و نوعِ انسانی طبیعتاً این فرآیند وجود دارد که همۀ اندیشهها در همۀ جوامعِ انسانی حضور ندارند. اندیشه نسبت به نوع و جامعۀ انسانی، در "فضایِ ناهستی" قرار دارد. انسان و جامعۀ انسانی با تمرکز نسبت به انتقالِ اندیشه از آن فضا به فضای هستیِ انسانی و اجتماعی اقدام می نماید.
♦️در این فضای انتقالی ما با یک پروسۀ استاتیک Static processیا ایستا مواجه نیستیم، که فرآیند انتقال در نوعی پروسۀ پویاDynamic process و دارای اثر صورت میگیرد. در واقع دادۀ اولیه، نسبت به خروجیِ نهایی با تغییراتِ ناشی از نوعی پویاییِ امرِ انتقال مواجه می شود.
♦️تاکید ما در اینجا این است که نوعی ساخت و پرداخت Manufacturing and processing انسانی صورت میگیرد که مبتنی بر چند فرآیند مبنایی است:
♦️یک: اندیشه از فضای طبیعیِ خود به فضایِ انسانی تحول پیدا میکند و در واقع با هستیِ جدیدی مواجه میشود.
♦️دو: این فرآیندِ انتقالی یک فرآیندِ بیاثر نیست و طیِ آن اندیشۀ طبیعی به اندیشۀ انسانی "ساخت و پرداخت" می شود.
♦️سه: اندیشه، فاصلۀ میان خارج و ذهن را با دو نوع پردازش طی می کند.
♦️چهار: این فرآیندِ فاصلهگذاری شامل نوعی پرداختِ عام است که در نوع انسانی متداول، مشترک و یکسان است که مسامحتاً از آن با نام پرداختِ کانتی میتوان یاد کرد.
♦️پنج: این فرآیند شامل نوعی پرداختِ خاص نیز خواهد بود، که در هر جامعه انسانی ویژه و منحصر است. از این نوع اثرگذاریِ ثانوی با نام اثرگذاریِ فرهنگی نیز می توان یاد کرد.
♦️به بیان دیگر نوعی ذهنیتِ فرهنگی در مراحل شناخت خود را نشان میدهد، به طوری که میتوان شناخت را امری فرهنگی و جغرافیایی دانست که تنها با یک قید مواجه است که نمی تواند با مبانی طبیعتِ شناخت یا شناختِ جهانشمول Universal cognition در تغایر، یا ضدیت باشد.
♦️دو سده از هم گسیختگی ذهنی وضرورت پایان آن
♦️در کشورمان نیز با "نیم نگاهی به تجربه تاریخی سایر ملل" لازم است جامعۀ نوینِ ایرانی مبتنی بر نوعی شناختِ ایرانی و متشکل از ساختهها و گرایشاتِ پنجگانۀ فلسفی، علمی، دینی، هنری و اخلاقی شکل بگیرد، که با نسبت های مختلف ترکیب شده و با هم در یک رابطۀ بعضاً تعاملی قرار گیرند.
♦️ایرانیها که بخصوص در دو سدۀ معاصر با نوعی ازهمگسیختگیِ ذهنی و تفرقِ اجتماعی و انقلابهایِ پیدرپیِ، ناشی از زورآزماییِ گرایشات و نیروهایِ درونیِ خود، مواجه شدهاند، دیر یا زود به این نتیجه خواهند رسید که مطابق با یک تجربۀ موفقِ جهانی، برای پایان دادن به این ازهمگسیختگیها و دستیابی به ایران و وطنِ واحد نیازمندِ این تحولاند.
♦️نه دین و نهادهایِ دینی و فرهنگیِ وابسته به آن و نه علم و نهادهای علمی و مسامحتاً سکولار، میتوانند به تنهایی ساختارهای اجتماعی وحدتآفرین در کشور ایجاد نمایند.
♦️بالمآل محورهای پنج گانه مباحثِ کانال عبارتند از:
الف: ساختارگرائی در ایران
ب: شناختشناسی در ایران
ج: ساختشناسیِ فلسفه، علم و دین در ایران
د: ساختشناسیِ جامعه ایران
و: ساختشناسیِ نظام بین الملل
#اهداف_فعالیت
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹تحریریه
♦️سگالش، میانِ انسان و اندیشه: محصولاتِ پنجگانه
♦️ساختارهایِ ایرانی به دنبالِ طرحِ بحث در خصوصِ چشماندازی طبیعی و تاریخی از اندیشهورزی و ذهنیتهایِ بشری که اکنون در میان جوامع، دارای اعتبار است و نوع و سهمی که این اندیشهورزی ها در شکلگیری این جوامع دارند، میباشد.
♦️اندیشه تا زمانی که در طبیعتِ خود است، مانندِ نیرویی که در بند است از اثرگذاری معاف است، اما به محض آنکه در نوعِ انسانی تولد یافت، به طبعِ خویش رفتار می کند و به دنبال جایگاه است. در این شرایط مهارِ آن، محال و بازگشت آن به طبیعتِ خود ناممکن است.
♦️تاریخ نشان داده است که در حالتِ سگالش و دیالکتیک میانِ انسان و اندیشه، عمدتاً اندیشهورزیها، انسان را به کامِ متنهای خود گرفتهاند و انسان در نهایت بندۀ آن شده، که از پیکرۀ او جان، یافته است.
♦️اجازه بدهید که در دستهبندیِ این اندیشهها با روشِ رایج در ساختارهای ایرانی که مبتنی بر آن، ما با پنج ذهنیتِ اندیشهورزانۀ انسانی یعنی: فلسفه، دین، هنر، اخلاق و علم مواجهیم، برای آغازِ کار موافقت کنیم. هر چند که فرد، مختار به تغییرِ کمی و یا کیفیِ آنهاست.
♦️شواهد نشان میدهد به عنوان یک "ابژۀ قابل لمس" این ذهنیتها با نسبتهایِ مختلف، اموراتِ شکلگیری و ادارۀ منافعِ ملی و حقوق و نظامهایِ بینالمللی را در جهان در دست دارند. یعنی نسبتهایی از حضورِ دین، فلسفه و علم بسیاری از کشورهای حوزۀ اولِ جهان و ساختارهای میانِ کشورها را ایجاد و اداره می کند.
♦️فضای انتقالی و شرایط غیرِ استاتیک: تأثیر ذهن و فرهنگ
♦️در مقایسۀ میان نسبت اندیشه و نوعِ انسانی طبیعتاً این فرآیند وجود دارد که همۀ اندیشهها در همۀ جوامعِ انسانی حضور ندارند. اندیشه نسبت به نوع و جامعۀ انسانی، در "فضایِ ناهستی" قرار دارد. انسان و جامعۀ انسانی با تمرکز نسبت به انتقالِ اندیشه از آن فضا به فضای هستیِ انسانی و اجتماعی اقدام می نماید.
♦️در این فضای انتقالی ما با یک پروسۀ استاتیک Static processیا ایستا مواجه نیستیم، که فرآیند انتقال در نوعی پروسۀ پویاDynamic process و دارای اثر صورت میگیرد. در واقع دادۀ اولیه، نسبت به خروجیِ نهایی با تغییراتِ ناشی از نوعی پویاییِ امرِ انتقال مواجه می شود.
♦️تاکید ما در اینجا این است که نوعی ساخت و پرداخت Manufacturing and processing انسانی صورت میگیرد که مبتنی بر چند فرآیند مبنایی است:
♦️یک: اندیشه از فضای طبیعیِ خود به فضایِ انسانی تحول پیدا میکند و در واقع با هستیِ جدیدی مواجه میشود.
♦️دو: این فرآیندِ انتقالی یک فرآیندِ بیاثر نیست و طیِ آن اندیشۀ طبیعی به اندیشۀ انسانی "ساخت و پرداخت" می شود.
♦️سه: اندیشه، فاصلۀ میان خارج و ذهن را با دو نوع پردازش طی می کند.
♦️چهار: این فرآیندِ فاصلهگذاری شامل نوعی پرداختِ عام است که در نوع انسانی متداول، مشترک و یکسان است که مسامحتاً از آن با نام پرداختِ کانتی میتوان یاد کرد.
♦️پنج: این فرآیند شامل نوعی پرداختِ خاص نیز خواهد بود، که در هر جامعه انسانی ویژه و منحصر است. از این نوع اثرگذاریِ ثانوی با نام اثرگذاریِ فرهنگی نیز می توان یاد کرد.
♦️به بیان دیگر نوعی ذهنیتِ فرهنگی در مراحل شناخت خود را نشان میدهد، به طوری که میتوان شناخت را امری فرهنگی و جغرافیایی دانست که تنها با یک قید مواجه است که نمی تواند با مبانی طبیعتِ شناخت یا شناختِ جهانشمول Universal cognition در تغایر، یا ضدیت باشد.
♦️دو سده از هم گسیختگی ذهنی وضرورت پایان آن
♦️در کشورمان نیز با "نیم نگاهی به تجربه تاریخی سایر ملل" لازم است جامعۀ نوینِ ایرانی مبتنی بر نوعی شناختِ ایرانی و متشکل از ساختهها و گرایشاتِ پنجگانۀ فلسفی، علمی، دینی، هنری و اخلاقی شکل بگیرد، که با نسبت های مختلف ترکیب شده و با هم در یک رابطۀ بعضاً تعاملی قرار گیرند.
♦️ایرانیها که بخصوص در دو سدۀ معاصر با نوعی ازهمگسیختگیِ ذهنی و تفرقِ اجتماعی و انقلابهایِ پیدرپیِ، ناشی از زورآزماییِ گرایشات و نیروهایِ درونیِ خود، مواجه شدهاند، دیر یا زود به این نتیجه خواهند رسید که مطابق با یک تجربۀ موفقِ جهانی، برای پایان دادن به این ازهمگسیختگیها و دستیابی به ایران و وطنِ واحد نیازمندِ این تحولاند.
♦️نه دین و نهادهایِ دینی و فرهنگیِ وابسته به آن و نه علم و نهادهای علمی و مسامحتاً سکولار، میتوانند به تنهایی ساختارهای اجتماعی وحدتآفرین در کشور ایجاد نمایند.
♦️بالمآل محورهای پنج گانه مباحثِ کانال عبارتند از:
الف: ساختارگرائی در ایران
ب: شناختشناسی در ایران
ج: ساختشناسیِ فلسفه، علم و دین در ایران
د: ساختشناسیِ جامعه ایران
و: ساختشناسیِ نظام بین الملل
#اهداف_فعالیت
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐برایِ پایان دادن به بیش از دو سده ازهمگسیختگی؛ نهادهایِ دینی، سنتی و سکولار باید به طور مشترک، ایران را با حفظ ساختارها اداره کنند
♦️نسبتهایی از تأثیرگذاری و حضورِ دین، فلسفه و علم، بسیاری از کشورهای حوزۀ اولِ جهان و ساختارهای میانِ کشورها را اداره می کنند.
♦️ایرانیها که بخصوص در دو سدۀ معاصر، با نوعی ازهمگسیختگیِ ذهنی و تفرقِ اجتماعی و انقلابهایِ پیدرپی ناشی از زورآزماییِ گرایشات و نیروهای درونی خود مواجه شدهاند، دیر یا زود به این نتیجه خواهند رسید که مطابق با تجربه سایر کشورهای جهان، برای دستیابی به ایران و وطنِ واحد، نیازمندِ این تحول اند.
♦️ساختارهای فرهنگیِ برخاسته از گرایشات مختلفِ دینی، علمی و فلسفی و نهادهای وابسته به آنها لازم است که در یک فرآیند تجربه شدۀ جهانی در جامعه نقشآفرینی کنند.
♦️نه دین و نهادهای دینی و فرهنگیِ وابسته و نه علم و نهادهایِ علمی و مسامحتاً سکولار نمیتوانند به تنهایی، ساختارهایِ اجتماعیِ وحدت آفرین در کشور ایجاد نمایند.
♦️غیر این امر به حرکتی ناشدنی، غیرِ عقلانی و در خلاف مسیرِ تاریخ منتج میشود.
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
♦️نسبتهایی از تأثیرگذاری و حضورِ دین، فلسفه و علم، بسیاری از کشورهای حوزۀ اولِ جهان و ساختارهای میانِ کشورها را اداره می کنند.
♦️ایرانیها که بخصوص در دو سدۀ معاصر، با نوعی ازهمگسیختگیِ ذهنی و تفرقِ اجتماعی و انقلابهایِ پیدرپی ناشی از زورآزماییِ گرایشات و نیروهای درونی خود مواجه شدهاند، دیر یا زود به این نتیجه خواهند رسید که مطابق با تجربه سایر کشورهای جهان، برای دستیابی به ایران و وطنِ واحد، نیازمندِ این تحول اند.
♦️ساختارهای فرهنگیِ برخاسته از گرایشات مختلفِ دینی، علمی و فلسفی و نهادهای وابسته به آنها لازم است که در یک فرآیند تجربه شدۀ جهانی در جامعه نقشآفرینی کنند.
♦️نه دین و نهادهای دینی و فرهنگیِ وابسته و نه علم و نهادهایِ علمی و مسامحتاً سکولار نمیتوانند به تنهایی، ساختارهایِ اجتماعیِ وحدت آفرین در کشور ایجاد نمایند.
♦️غیر این امر به حرکتی ناشدنی، غیرِ عقلانی و در خلاف مسیرِ تاریخ منتج میشود.
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐ساختشناسیِ علم در ایران/ دکتر رضا داوری اردکانی: خواستِ قدرت را با هوسِ رسیدن به قدرت اشتباه نباید کرد/ اگر جهانِ در حال توسعه، میل آزادی از قهرِ جهان موجود دارد، اولین قدمش شناختن ستونهای قدرت این جهان است
🔹شرایط اخلاقی و تاریخی پیشرفتِ علم
🔹دکتر رضا داوری اردکانی فیلسوف و متفکر ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹سخن اولِ نشریه فرهنگستان علوم
🔹بخشِ نهم
♦️وظیفه و راه دانشمند
♦️تعهدی که دانشمند به حقیقت دارد، راه علمش را روشن میسازد.
♦️دانشمندان جهان توسعهنیافته بیش از اندازۀ لازم، غم روزگار و نوع بشر و مفهوم کلی علم را میخورند. آنها باید اندکی هم غمخوار خویش و علم خویش و وطن خویش باشند. آنها با روشنی بخشیدن به جهان خاص خود و سعی در اعتلای علم کشور خویش در روشنیبخشی به کل جهان شریک میشوند.
♦️جهان توسعهنیافته از آن جهت که علم و فرهنگ و ادب و تکنیک و حتی فهمش کم و بیش صورت سرهمبندی شده دارد در سامان دادن به علم و آموزش و اقتصاد و مدیریت توانا نیست.
♦️فهم علم جدید، فهم دوران جدید است. این فهم که پیش از رنسانس در هیچ جا نبود در جهان متجدد پدید آمد و قوام پیدا کرد و اکنون رو به ضعف میرود، فهمی که به تعبیر کانت در احکام و قضایای تألیفی ماتقدّم تحقق مییابد.
♦️این فهم در رنسانس به وجود آمد و کانت صورت کم و بیش قوام یافته آن را در کتاب «نقد عقل محض» بیان کرد.
♦️در این تلقی احکام و قضایای علمی حکمِ مطابق با واقع و بیان ماهیت اشیاء نیستند، بلکه مرکب از ماده و صورتی هستند که اولی از بیرون یعنی احساس میآید و صورت را نیز عقل در هیأت مقولات فاهمه به ماده افاده میکند.
♦️این فهم کاری به مابعدالطبیعه ندارد و اگر در مابعدالطبیعه وارد شود، دچار تعارض، میانِ قضایایی میشود که هم دلایل بر اثباتشان میتوان آورد و هم میتوان در ردشان استدلال کرد.
♦️با فهمی که کانت از آن خبر میدهد علم جدید بر کرسی قدرت مینشیند. به بیانی دیگر در غرب جدید فهمی به وجود آمد که جهانی شد و همه اقوام و ملل که بر اثر تلاقی با تجدد پیوندشان با گذشته سست شد و به درجات در فهم تجدد شریک شدند.
♦️این فهم موجودات را به عنوان طبیعت و ماده تصرف تلقی میکند و جهان را بیفسون و فسانه میبیند.
♦️چیزی مثل فلسفه کانت صرفاً یک رأی و نظر فلسفی نیست که بتوان آن را رد و ابطال کرد؛ آن را میتوان نقد کرد ولی نقد، ردّ و ابطال نیست.
♦️نظام فکری کانت و یا فهم کانتی یعنی فهم جهان متجدد، فهمی است که جهان جدید با آن قوام یافته و همه مردم جهان به آن تعلّقی دارند، به این جهت نفی فهم کانتی بیوجه است، زیرا این نفی، نفی یک رأی نیست، بلکه نفی یک جهان آن هم یک جهان بشری گسترده در سراسر روی زمین است.
♦️البته با رأی و نظر و تفکر، جهانِ اخیر را هم میتوان نفی کرد به شرط اینکه آن رأی و نظر و تفکر رأی و نظر و تفکر بنیانگذار و جهانساز باشد، زیرا هر جهانی با پدیدار شدن جهان و تفکر جهانساز نفی میشود. چنانکه قرون وسطی با تفکر رنسانس و دوره جدید نفی شد.
یکی از وظایف فلسفه در شرایط کنونی ما شناختِ "فهم جهان جدید" است، اگر جهان در حال توسعه یا توسعهنیافته میل آزادی از قهر جهان موجود دارد اولین قدمش شناختن ستونهای قدرت این جهان است.
♦️جهان متجدد با فهم خاص خود به علم و برتری سیاسی و اقتصادی و نظامی و فرهنگی رسیده است، اما مردم بسیاری از مناطق و شاید همه روی زمین که با خواست قدرت تجدد کم و بیش همنوایی دارند از این شرایط قدرت باخبر نیستند.
♦️خواست قدرت را با هوس رسیدن به قدرت اشتباه نباید کرد. این هوس را همه کس میتواند داشته باشد ولی از این همه کس، کسی قدرت مییابد که وجودش همان خواست است. اینکه تبدیل وجود آدمی به خواست قدرت خوب است یا بد، حرف دیگری است.
♦️اینجا نظر به جهان پیچیده و پر از تضاد کنونی است. در این زمان آدمیان به چیزهایی مایلند که حاصل فهم و نظم قدرت تجدد است. با این میل و خواست نمیتوان نظام و فهم و ارزشهای جهان جدید را رد و نفی کرد. این رد و نفی وقتی جایی دارد که جهان آدمی با خواست قدرت درنیامیخته باشد.
♦️دانش کنونی، قدرت است. این دانش باید جهان را تغییر دهد و اگر چنانکه در اینجا و آنجا و مخصوصاً در جهان توسعهنیافته میبینیم در ادای این مهم سهلانگاری میشود، باید برای آن فکری کرد.
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#ساخت_شناسی_علم_در_ایران
#شناخت_فهم_جهان_جدید
#خواست_قدرت
#هوس_قدرت
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹شرایط اخلاقی و تاریخی پیشرفتِ علم
🔹دکتر رضا داوری اردکانی فیلسوف و متفکر ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹سخن اولِ نشریه فرهنگستان علوم
🔹بخشِ نهم
♦️وظیفه و راه دانشمند
♦️تعهدی که دانشمند به حقیقت دارد، راه علمش را روشن میسازد.
♦️دانشمندان جهان توسعهنیافته بیش از اندازۀ لازم، غم روزگار و نوع بشر و مفهوم کلی علم را میخورند. آنها باید اندکی هم غمخوار خویش و علم خویش و وطن خویش باشند. آنها با روشنی بخشیدن به جهان خاص خود و سعی در اعتلای علم کشور خویش در روشنیبخشی به کل جهان شریک میشوند.
♦️جهان توسعهنیافته از آن جهت که علم و فرهنگ و ادب و تکنیک و حتی فهمش کم و بیش صورت سرهمبندی شده دارد در سامان دادن به علم و آموزش و اقتصاد و مدیریت توانا نیست.
♦️فهم علم جدید، فهم دوران جدید است. این فهم که پیش از رنسانس در هیچ جا نبود در جهان متجدد پدید آمد و قوام پیدا کرد و اکنون رو به ضعف میرود، فهمی که به تعبیر کانت در احکام و قضایای تألیفی ماتقدّم تحقق مییابد.
♦️این فهم در رنسانس به وجود آمد و کانت صورت کم و بیش قوام یافته آن را در کتاب «نقد عقل محض» بیان کرد.
♦️در این تلقی احکام و قضایای علمی حکمِ مطابق با واقع و بیان ماهیت اشیاء نیستند، بلکه مرکب از ماده و صورتی هستند که اولی از بیرون یعنی احساس میآید و صورت را نیز عقل در هیأت مقولات فاهمه به ماده افاده میکند.
♦️این فهم کاری به مابعدالطبیعه ندارد و اگر در مابعدالطبیعه وارد شود، دچار تعارض، میانِ قضایایی میشود که هم دلایل بر اثباتشان میتوان آورد و هم میتوان در ردشان استدلال کرد.
♦️با فهمی که کانت از آن خبر میدهد علم جدید بر کرسی قدرت مینشیند. به بیانی دیگر در غرب جدید فهمی به وجود آمد که جهانی شد و همه اقوام و ملل که بر اثر تلاقی با تجدد پیوندشان با گذشته سست شد و به درجات در فهم تجدد شریک شدند.
♦️این فهم موجودات را به عنوان طبیعت و ماده تصرف تلقی میکند و جهان را بیفسون و فسانه میبیند.
♦️چیزی مثل فلسفه کانت صرفاً یک رأی و نظر فلسفی نیست که بتوان آن را رد و ابطال کرد؛ آن را میتوان نقد کرد ولی نقد، ردّ و ابطال نیست.
♦️نظام فکری کانت و یا فهم کانتی یعنی فهم جهان متجدد، فهمی است که جهان جدید با آن قوام یافته و همه مردم جهان به آن تعلّقی دارند، به این جهت نفی فهم کانتی بیوجه است، زیرا این نفی، نفی یک رأی نیست، بلکه نفی یک جهان آن هم یک جهان بشری گسترده در سراسر روی زمین است.
♦️البته با رأی و نظر و تفکر، جهانِ اخیر را هم میتوان نفی کرد به شرط اینکه آن رأی و نظر و تفکر رأی و نظر و تفکر بنیانگذار و جهانساز باشد، زیرا هر جهانی با پدیدار شدن جهان و تفکر جهانساز نفی میشود. چنانکه قرون وسطی با تفکر رنسانس و دوره جدید نفی شد.
یکی از وظایف فلسفه در شرایط کنونی ما شناختِ "فهم جهان جدید" است، اگر جهان در حال توسعه یا توسعهنیافته میل آزادی از قهر جهان موجود دارد اولین قدمش شناختن ستونهای قدرت این جهان است.
♦️جهان متجدد با فهم خاص خود به علم و برتری سیاسی و اقتصادی و نظامی و فرهنگی رسیده است، اما مردم بسیاری از مناطق و شاید همه روی زمین که با خواست قدرت تجدد کم و بیش همنوایی دارند از این شرایط قدرت باخبر نیستند.
♦️خواست قدرت را با هوس رسیدن به قدرت اشتباه نباید کرد. این هوس را همه کس میتواند داشته باشد ولی از این همه کس، کسی قدرت مییابد که وجودش همان خواست است. اینکه تبدیل وجود آدمی به خواست قدرت خوب است یا بد، حرف دیگری است.
♦️اینجا نظر به جهان پیچیده و پر از تضاد کنونی است. در این زمان آدمیان به چیزهایی مایلند که حاصل فهم و نظم قدرت تجدد است. با این میل و خواست نمیتوان نظام و فهم و ارزشهای جهان جدید را رد و نفی کرد. این رد و نفی وقتی جایی دارد که جهان آدمی با خواست قدرت درنیامیخته باشد.
♦️دانش کنونی، قدرت است. این دانش باید جهان را تغییر دهد و اگر چنانکه در اینجا و آنجا و مخصوصاً در جهان توسعهنیافته میبینیم در ادای این مهم سهلانگاری میشود، باید برای آن فکری کرد.
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#ساخت_شناسی_علم_در_ایران
#شناخت_فهم_جهان_جدید
#خواست_قدرت
#هوس_قدرت
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐دکتر رضا داوری اردکانی: دانشمندان جهان توسعهنیافته باید اندکی هم غمخوارِ خویش و علمِ خویش و وطنِ خویش باشند
🔹شرایط اخلاقی و تاریخی پیشرفتِ علم1/9
♦️دانشمندان جهان توسعهنیافته بیش از اندازۀ لازم، غم روزگار و نوع بشر و مفهوم کلی علم را میخورند.
♦️آنها باید اندکی هم غمخوار خویش و علم خویش و وطن خویش باشند. آنها با روشنی بخشیدن به جهان خاص خود و سعی در اعتلای علم کشور خویش در روشنیبخشی به کل جهان شریک میشوند.
♦️جهان توسعهنیافته از آن جهت که علم و فرهنگ و ادب و تکنیک و حتی فهمش کم و بیش صورتِ سرهمبندی شده دارد در سامان دادن به علم و آموزش و اقتصاد و مدیریت توانا نیست.
♦️فهم علم جدید، فهم دوران جدید است. این فهم که پیش از رنسانس در هیچ جا نبود در جهان متجدد پدید آمد و قوام پیدا کرد.
♦️در غرب جدید فهمی به وجود آمد که جهانی شد و همه اقوام و ملل، به درجات در فهم تجدد شریک شدند.
♦️این فهم موجودات را به عنوان طبیعت و ماده تصرف تلقی میکند و جهان را بیفسون و فسانه میبیند.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹شرایط اخلاقی و تاریخی پیشرفتِ علم1/9
♦️دانشمندان جهان توسعهنیافته بیش از اندازۀ لازم، غم روزگار و نوع بشر و مفهوم کلی علم را میخورند.
♦️آنها باید اندکی هم غمخوار خویش و علم خویش و وطن خویش باشند. آنها با روشنی بخشیدن به جهان خاص خود و سعی در اعتلای علم کشور خویش در روشنیبخشی به کل جهان شریک میشوند.
♦️جهان توسعهنیافته از آن جهت که علم و فرهنگ و ادب و تکنیک و حتی فهمش کم و بیش صورتِ سرهمبندی شده دارد در سامان دادن به علم و آموزش و اقتصاد و مدیریت توانا نیست.
♦️فهم علم جدید، فهم دوران جدید است. این فهم که پیش از رنسانس در هیچ جا نبود در جهان متجدد پدید آمد و قوام پیدا کرد.
♦️در غرب جدید فهمی به وجود آمد که جهانی شد و همه اقوام و ملل، به درجات در فهم تجدد شریک شدند.
♦️این فهم موجودات را به عنوان طبیعت و ماده تصرف تلقی میکند و جهان را بیفسون و فسانه میبیند.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐دکتر رضا داوری اردکانی: خواست قدرت را با هوس رسیدن به قدرت "اشتباه" نباید کرد، ما در، خواستِ قدرتیم یا در هوسِ آن؟
🔹شرایط اخلاقی و تاریخی پیشرفتِ علم2/9
♦️فهم جهان متجدد، فهمی است که جهان جدید با آن قوام یافته و همه مردم جهان به آن تعلّقی دارند. نفی این فهم، نفی یک رأی نیست، بلکه نفی یک جهانِ گسترده در سراسر روی زمین است.
♦️ البته جهانِ اخیر را هم میتوان نفی کرد به شرط اینکه تفکر، بنیانگذار و جهانساز باشد، زیرا هر جهانی با پدیدار شدن جهان و تفکر جهانساز نفی میشود.
♦️چنانکه قرون وسطی با تفکر رنسانس و دوره جدید نفی شد.
♦️مردم بسیاری از مناطق و شاید همه روی زمین که با خواست قدرت تجدد کم و بیش همنوایی دارند.
♦️خواست قدرت را با هوس رسیدن به قدرت اشتباه نباید کرد.
♦️این هوس را همه کس میتواند داشته باشد ولی از این همه کس، کسی قدرت مییابد که وجودش همان خواست است.
♦️اما چگونه؟
♦️پاسخ این است که دانش باید جهان را تغییر دهد اما در جهان توسعهنیافته میبینیم در ادای این مهم سهلانگاری میشود.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹شرایط اخلاقی و تاریخی پیشرفتِ علم2/9
♦️فهم جهان متجدد، فهمی است که جهان جدید با آن قوام یافته و همه مردم جهان به آن تعلّقی دارند. نفی این فهم، نفی یک رأی نیست، بلکه نفی یک جهانِ گسترده در سراسر روی زمین است.
♦️ البته جهانِ اخیر را هم میتوان نفی کرد به شرط اینکه تفکر، بنیانگذار و جهانساز باشد، زیرا هر جهانی با پدیدار شدن جهان و تفکر جهانساز نفی میشود.
♦️چنانکه قرون وسطی با تفکر رنسانس و دوره جدید نفی شد.
♦️مردم بسیاری از مناطق و شاید همه روی زمین که با خواست قدرت تجدد کم و بیش همنوایی دارند.
♦️خواست قدرت را با هوس رسیدن به قدرت اشتباه نباید کرد.
♦️این هوس را همه کس میتواند داشته باشد ولی از این همه کس، کسی قدرت مییابد که وجودش همان خواست است.
♦️اما چگونه؟
♦️پاسخ این است که دانش باید جهان را تغییر دهد اما در جهان توسعهنیافته میبینیم در ادای این مهم سهلانگاری میشود.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 نگرشهایِ ساختاری: دور کشور را ببنیدیم، خفه می شویم.
🔹دکتر علی اکبر صالحی
🔹استاد مهندسی انرژی دانشگاه صنعتی شریف
🔹انتخاب
♦️با این روشها که نمیشود کشورداری و حکمرانی کرد، که همه چیز را قطع کنیم.
♦️معزول از دنیا کنیم.
♦️درهیچ کنوانسیونی نباشیم.
♦️در هیچ قراردادی نباشیم.
♦️دور کشور را ببنیدیم. خفه می شویم این جوری.
♦️هر کنوانسیونی، هر معاهده و قراردادِ بین المللی بخشی از حاکمیت شما را محدود می کند این یک امر طبیعی است، اما در ازای آن امتیازاتی برای شما قائل می شود.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹دکتر علی اکبر صالحی
🔹استاد مهندسی انرژی دانشگاه صنعتی شریف
🔹انتخاب
♦️با این روشها که نمیشود کشورداری و حکمرانی کرد، که همه چیز را قطع کنیم.
♦️معزول از دنیا کنیم.
♦️درهیچ کنوانسیونی نباشیم.
♦️در هیچ قراردادی نباشیم.
♦️دور کشور را ببنیدیم. خفه می شویم این جوری.
♦️هر کنوانسیونی، هر معاهده و قراردادِ بین المللی بخشی از حاکمیت شما را محدود می کند این یک امر طبیعی است، اما در ازای آن امتیازاتی برای شما قائل می شود.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 توئیترهای ساختاری: یک گام به جلو برای دهها گام فاصلهای که داریم، آغازِ راه است
🔹 مهدی نصیری مدیرمسؤول سابق کیهان
@Mnasiri1342
♦️ مستندِ غیر رسمی
♦️ در نشان دادن برخی محافل خصوصی گفتگو و طرح مشکلات با رهبر انقلاب یک گام به جلو بود اما تا حکمرانی علوی ع که گفت:
♦️ مالک! بین تو و مردم نباید حجابی جز صورتت باشد،
♦️ دهها گام فاصله داریم.
#مهدی_نصیری
#مدیر_مسؤول_سابق_کیهان
#یک_گام_به_جلو
#دهها_گام_فاصله
کانالِ تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹 مهدی نصیری مدیرمسؤول سابق کیهان
@Mnasiri1342
♦️ مستندِ غیر رسمی
♦️ در نشان دادن برخی محافل خصوصی گفتگو و طرح مشکلات با رهبر انقلاب یک گام به جلو بود اما تا حکمرانی علوی ع که گفت:
♦️ مالک! بین تو و مردم نباید حجابی جز صورتت باشد،
♦️ دهها گام فاصله داریم.
#مهدی_نصیری
#مدیر_مسؤول_سابق_کیهان
#یک_گام_به_جلو
#دهها_گام_فاصله
کانالِ تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 دکتر رضا داوری اردکانی: جهانِ توسعهنیافته، علم، فرهنگ، ادب، تکنیک و حتی فهمِ "کم و بیش" سرِهمبندی شده دارد و در ساماندادن به علم، آموزش، اقتصاد و مدیریت، توانائیِ لازم را از خود، نشان ندادهاست
🔹برگرفته از: نظرات دکتر رضا داوری اردکانی فیلسوف و متفکر ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹با شرح : دکتر یونس احمدی دین پژوه و مدرسِ دانشگاه
🔹شناخت شناسی، قسمت: سوم
♦️"شناخت" امری برساختی
♦️به عنوانِ یک سؤال اساسی و در متنِ جریانهایِ شناختشناسانه در تاریخ، برخی از فلاسفۀ بزرگ به نحوی عالمانه از خود پرسیدهاند که فلسفه و اندیشهورزی میخواهد ما را تا کجا ببرد؟ و این امر چگونه اتفاق میافتد؟
♦️تاکنون عمدهای از تغییراتِ بزرگ و سرنوشتساز در نتیجۀ چرخشهایِ ناشی از امرِ شناخت و مسیر آن صورت گرفته است.
♦️قدرِ متیقن آن است که همواره نوعی سرنوشتِ طبیعی و روندِ باثباتِ تاریخی و ارتقائی در موضوعِ شناخت در جریان بوده است. با این مدعی، که شناخت، "خود" در مسیر اندیشهورزیهایِ انسانی مانند تمامیِ مباحثی که به نوعی با این اندیشهها، مرتبط گردیدهاند نوعی "برساخت" محسوب میشود.
♦️برساختی که علاوه بر تاریخی بودن، توافقی و قراردادی نیز هست. ظاهراً هیچ منطقی در امر شناخت از توافق و قرارداد بالاتر نیست.
♦️شناخت مسألهای برای پژوهش
♦️به این ترتیب نتایج حاصل از مطالعۀ شناخت به عنوان یک ابژۀ قابلِ پژوهش نشان میدهد که یک جامعه در چه مرحلهای از سیرِ تاریخی حیات خود، با خصوصیتهای مختلف انسانی و اجتماعی ایستاده است.
♦️به تعبیری، بیان ما این است که مبحثِ شناخت در سیر تکامل و تحولاتِ خود، قبل و بیشتر از آنکه الهامبخش، اثرگذار و تئوریساز باشد، معمولاً اثرپذیر و ساختشونده، بوده است. به این دلیل تأمل و درنگ در این موضوع بسیار مثمرثمر و برای اهلِ آن شگفتانگیز و دارای جذبه است.
♦️شاید به سهولت بتوان گفت که هیچ قوم، گروه و ملتی به بخشِ مشخص و سرنوشتسازی از تاریخِ خود دست نیازیدهاست، مگر آنکه اندیشورانِ آن ملت که به تجربۀ تاریخی، همواره در قلت به سر بردهاند، نوعی شناختِ ویژه به تکاپوگران جامعه آموخته باشند.
♦️برخوردهایِ اولیۀ ما با دنیای جدید
♦️در این حال، بسیاری معتقدند در برخوردهای اولیه، ما مطابق با داشتههای شناختشناسانه خود با غرب، بیشتر هیجانی و احساسی عمل کردیم تا عقلانی، که این باور از اواخر دوره صفویه شروع میشود. در واقع بیشتر، دچار هیجاناتی از غرب شدیم و با آن مواجهه، غرب را شناختیم که قطعاً یک اشتباه بود .
♦️اینگونه جملات که تعددِ تکرار آن، نزدِ صاحبان اندیشه به وضوح است، نشان می دهد که واقعه مواجهه ما و غرب نه ناشی از یک روند نظاممند بود و نه به ما برای استخراج یک پروژه فکری جدید یاری رساندهاست. یعنی تقریباً ما هماکنون، از غرب و درک مسائل زمانۀ خود، همان میزان در تحیّریم که دو قرن پیش "عباس میرزا، آغازگرِ تنها" بود.
♦️در این شرایط و در دو سدۀ اخیر، غربیشدن بخشهائی از ما و ساختارهائی که داریم، بیشتر شبیه یک خواب شدهاست. یعنی ما مثل آدمهائی هستیم که دو قرن، در خواب بودهایم و اکنون در محیطی بیدار شدهایم، که برای ما و سنتهائی که در آن غوطهوریم، قرابتِ تاریخی و متافیزیکی ندارد.
♦️در شرایط کنونی به نظر میرسد ما هنوز هم از آن برخوردهای هیجانی فاصله نگرفتهایم. در کشور برخی ساختارها و نهادها در امتداد نظامهای مدرن در حوزههائی مانند نظامِ اداری و قوای چندگانۀ حاکمیتی، نظامِ آموزشی و علمی، سازمانهایِ اجتماعی و همچنین صنعت و تکنولوژی شکل گرفتهاند و ما به دلیل برخاستن از آن خوابِ عمیق، در جهانِ درونِ کشور با بهرهگیری از این نهادها برای ادارۀ آن با چالشهای صعب مواجهیم.
♦️معمولاً متنهای سنتی و فرهنگیِ ما در این قالبها نمیگنجند، زیرا قالبهای اخیر، متنهای اصیل و مولدِ خود را با خود به همراه آوردهاند.
♦️این چالشها زمانی به اوج خود میرسد که از نظر ما جهان، جای بدی است و روندهای آن روبه وحشت و غارت است و ما آنرا مانند گردنهای برای عبور میدانیم و متولیانِ نظامهای بین الملل و ساختارهای جهانی را مانندِ دزدان سر این گردنه تصور می کنیم.
♦️راهکار فهم جهان جدید
♦️دکتر داوری اردکانی◦ معتقد است: فهم علم جدید، که پیش از رنسانس در هیچجا نبود و در جهانِ متجدد پدید آمد و بر کرسی قدرت نشست، کلیدِ فهم جهان جدید است. این فهم کاری به مابعدالطبیعه ندارد، موجودات را به عنوان طبیعت و مادۀ صرف تلقی میکند و جهان را بیفسون و فسانه میبیند.
♦️این فهم در شرایطی جهانی شد و همۀ اقوام و ملل بر اثر تلاقی با تجدد پیوندشان با گذشته سست شد، در حالی که امکان انتقال کامل به دنیای جدید نیز میسور نگردید.
◦ در سخن اولِ نشریه فرهنگستان علوم
#ساخت_شناسی_شناخت
#برخوردهای_هیجانی_با_غرب
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹برگرفته از: نظرات دکتر رضا داوری اردکانی فیلسوف و متفکر ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹با شرح : دکتر یونس احمدی دین پژوه و مدرسِ دانشگاه
🔹شناخت شناسی، قسمت: سوم
♦️"شناخت" امری برساختی
♦️به عنوانِ یک سؤال اساسی و در متنِ جریانهایِ شناختشناسانه در تاریخ، برخی از فلاسفۀ بزرگ به نحوی عالمانه از خود پرسیدهاند که فلسفه و اندیشهورزی میخواهد ما را تا کجا ببرد؟ و این امر چگونه اتفاق میافتد؟
♦️تاکنون عمدهای از تغییراتِ بزرگ و سرنوشتساز در نتیجۀ چرخشهایِ ناشی از امرِ شناخت و مسیر آن صورت گرفته است.
♦️قدرِ متیقن آن است که همواره نوعی سرنوشتِ طبیعی و روندِ باثباتِ تاریخی و ارتقائی در موضوعِ شناخت در جریان بوده است. با این مدعی، که شناخت، "خود" در مسیر اندیشهورزیهایِ انسانی مانند تمامیِ مباحثی که به نوعی با این اندیشهها، مرتبط گردیدهاند نوعی "برساخت" محسوب میشود.
♦️برساختی که علاوه بر تاریخی بودن، توافقی و قراردادی نیز هست. ظاهراً هیچ منطقی در امر شناخت از توافق و قرارداد بالاتر نیست.
♦️شناخت مسألهای برای پژوهش
♦️به این ترتیب نتایج حاصل از مطالعۀ شناخت به عنوان یک ابژۀ قابلِ پژوهش نشان میدهد که یک جامعه در چه مرحلهای از سیرِ تاریخی حیات خود، با خصوصیتهای مختلف انسانی و اجتماعی ایستاده است.
♦️به تعبیری، بیان ما این است که مبحثِ شناخت در سیر تکامل و تحولاتِ خود، قبل و بیشتر از آنکه الهامبخش، اثرگذار و تئوریساز باشد، معمولاً اثرپذیر و ساختشونده، بوده است. به این دلیل تأمل و درنگ در این موضوع بسیار مثمرثمر و برای اهلِ آن شگفتانگیز و دارای جذبه است.
♦️شاید به سهولت بتوان گفت که هیچ قوم، گروه و ملتی به بخشِ مشخص و سرنوشتسازی از تاریخِ خود دست نیازیدهاست، مگر آنکه اندیشورانِ آن ملت که به تجربۀ تاریخی، همواره در قلت به سر بردهاند، نوعی شناختِ ویژه به تکاپوگران جامعه آموخته باشند.
♦️برخوردهایِ اولیۀ ما با دنیای جدید
♦️در این حال، بسیاری معتقدند در برخوردهای اولیه، ما مطابق با داشتههای شناختشناسانه خود با غرب، بیشتر هیجانی و احساسی عمل کردیم تا عقلانی، که این باور از اواخر دوره صفویه شروع میشود. در واقع بیشتر، دچار هیجاناتی از غرب شدیم و با آن مواجهه، غرب را شناختیم که قطعاً یک اشتباه بود .
♦️اینگونه جملات که تعددِ تکرار آن، نزدِ صاحبان اندیشه به وضوح است، نشان می دهد که واقعه مواجهه ما و غرب نه ناشی از یک روند نظاممند بود و نه به ما برای استخراج یک پروژه فکری جدید یاری رساندهاست. یعنی تقریباً ما هماکنون، از غرب و درک مسائل زمانۀ خود، همان میزان در تحیّریم که دو قرن پیش "عباس میرزا، آغازگرِ تنها" بود.
♦️در این شرایط و در دو سدۀ اخیر، غربیشدن بخشهائی از ما و ساختارهائی که داریم، بیشتر شبیه یک خواب شدهاست. یعنی ما مثل آدمهائی هستیم که دو قرن، در خواب بودهایم و اکنون در محیطی بیدار شدهایم، که برای ما و سنتهائی که در آن غوطهوریم، قرابتِ تاریخی و متافیزیکی ندارد.
♦️در شرایط کنونی به نظر میرسد ما هنوز هم از آن برخوردهای هیجانی فاصله نگرفتهایم. در کشور برخی ساختارها و نهادها در امتداد نظامهای مدرن در حوزههائی مانند نظامِ اداری و قوای چندگانۀ حاکمیتی، نظامِ آموزشی و علمی، سازمانهایِ اجتماعی و همچنین صنعت و تکنولوژی شکل گرفتهاند و ما به دلیل برخاستن از آن خوابِ عمیق، در جهانِ درونِ کشور با بهرهگیری از این نهادها برای ادارۀ آن با چالشهای صعب مواجهیم.
♦️معمولاً متنهای سنتی و فرهنگیِ ما در این قالبها نمیگنجند، زیرا قالبهای اخیر، متنهای اصیل و مولدِ خود را با خود به همراه آوردهاند.
♦️این چالشها زمانی به اوج خود میرسد که از نظر ما جهان، جای بدی است و روندهای آن روبه وحشت و غارت است و ما آنرا مانند گردنهای برای عبور میدانیم و متولیانِ نظامهای بین الملل و ساختارهای جهانی را مانندِ دزدان سر این گردنه تصور می کنیم.
♦️راهکار فهم جهان جدید
♦️دکتر داوری اردکانی◦ معتقد است: فهم علم جدید، که پیش از رنسانس در هیچجا نبود و در جهانِ متجدد پدید آمد و بر کرسی قدرت نشست، کلیدِ فهم جهان جدید است. این فهم کاری به مابعدالطبیعه ندارد، موجودات را به عنوان طبیعت و مادۀ صرف تلقی میکند و جهان را بیفسون و فسانه میبیند.
♦️این فهم در شرایطی جهانی شد و همۀ اقوام و ملل بر اثر تلاقی با تجدد پیوندشان با گذشته سست شد، در حالی که امکان انتقال کامل به دنیای جدید نیز میسور نگردید.
◦ در سخن اولِ نشریه فرهنگستان علوم
#ساخت_شناسی_شناخت
#برخوردهای_هیجانی_با_غرب
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 با گذشت دو قرن، جامعۀ ایرانی هنوز، بر نظامِ مطمئنی از شناختها برای پاسخ به سؤالات "عباس میرزا" توافق ندارد
♦️واقعۀ مواجهۀ ما و غرب ناشی از یک روند نظاممند نبوده و منتج به استخراج یک پروژه فکریِ جدید نشده است.
♦️تقریباً ما از غرب و درک مسائل زمانۀ خود، همان میزان در تحیّریم که دو قرن پیش "عباس میرزا، آغازگرِ تنها" بود.
♦️غربیشدن بخشهائی از ساختارهای ما، بیشتر شبیه یک خواب شدهاست. یعنی ما مثل آدمهائی هستیم که دو قرن، در خواب بودهایم و اکنون در محیطی بیدار شدهایم، که برای ما و سنتهائی که در آن غوطهوریم، قرابتِ تاریخی و متافیزیکی ندارد.
♦️در کشور برخی ساختارها و نهادها در امتداد نظامهایِ مدرن شکل گرفتهاند ولی ما با بهرهگیری از این فرصت برای ادارۀ آن با چالشهای صعب مواجهیم.
♦️این چالشها زمانی به اوج خود میرسد که از نظر ما جهان، جای بدی است و روندهای آن رو به وحشت و غارت است و ما آنرا مانندِ گردنهای برای عبور میدانیم و متولیانِ نظامهای بین الملل و ساختارهای جهانی را مانندِ دزدان سر این گردنه تصور می کنیم.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
♦️واقعۀ مواجهۀ ما و غرب ناشی از یک روند نظاممند نبوده و منتج به استخراج یک پروژه فکریِ جدید نشده است.
♦️تقریباً ما از غرب و درک مسائل زمانۀ خود، همان میزان در تحیّریم که دو قرن پیش "عباس میرزا، آغازگرِ تنها" بود.
♦️غربیشدن بخشهائی از ساختارهای ما، بیشتر شبیه یک خواب شدهاست. یعنی ما مثل آدمهائی هستیم که دو قرن، در خواب بودهایم و اکنون در محیطی بیدار شدهایم، که برای ما و سنتهائی که در آن غوطهوریم، قرابتِ تاریخی و متافیزیکی ندارد.
♦️در کشور برخی ساختارها و نهادها در امتداد نظامهایِ مدرن شکل گرفتهاند ولی ما با بهرهگیری از این فرصت برای ادارۀ آن با چالشهای صعب مواجهیم.
♦️این چالشها زمانی به اوج خود میرسد که از نظر ما جهان، جای بدی است و روندهای آن رو به وحشت و غارت است و ما آنرا مانندِ گردنهای برای عبور میدانیم و متولیانِ نظامهای بین الملل و ساختارهای جهانی را مانندِ دزدان سر این گردنه تصور می کنیم.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 توئیترهای ساختاری: نيروهاي جوان و جديد هم در سازوكارهايِ ناسالم به جائی نمیرسند/ راست و چپ، اصلاح طلب و اصولگرا، سنتي و مدرن، انقلابي و ضدانقلاب، ذهنِ همۀ ایرانیها يك ايرادِ مشترك دارد
🔹 محمدرضا زائری، مدرس دانشگاه
@MorzaeriZaeri
♦️راست و چپ، انقلابي و ضدانقلاب، اصلاح طلب و اصولگرا، سنتي و مدرن، ذهنِ همهمان يك ايراد مشترك دارد؛ به هر مشكلي برميخوريم دنبال جابهجاييِ اشخاص هستيم و فكر ميكنيم، راه اصلاح و تغيير امور، عوض شدن آدم هاست! چرا؟
♦️ دليلش اين است كه نميفهميم با عوضشدن آدمها و باقيماندن سيستم و سازوكارهايِ ناسالم چيزي اصلاح نميشود. ساختار فاسد بهترين آدم ها را هم فاسد مي كند. يا فوقش به ناكارآمدي و حذفشان منجر مي شود، و برعكس، نظامِ صالح و سالم ميتواند آدمهاي فاسد را در چارچوب كار درست قرار دهد.
♦️ سالهاست دعواي ما بر سر ايناست كه ناطق بيايد يا خاتمي؟ احمدي نژاد بيايد يا قاليباف؟ رءيسي خوب است يا روحاني؟ بعد مي بيينم نشد، مي گوييم بياييم اصلاً تحولي ايجاد كنيم و نيروهاي جوان جديد بياوريم. اين وسط جماعتي خوش خيال هم كه در توهم و هپروت منتظرند مثلا رضا پهلوي بيايد!
♦️ در حاليكه مشكل اساساً جابجايي آدمها نيست، مشكل ريشهها و بنيانهاي غلط در رفتار و رويكرد خودمان است كه از زمان قاجار و قبلش بوده و به پهلوي و بعدش رسيده است. از تنبلي و پشتهماندازي تا چاپلوسي و تملق، از دروغگويي و رياكاري تا بيتوجهي به آينده، از ناداني و تنآسايي تا متفعتطلبي و سودجويي.
♦️ براي همين اگر تاج باشد مشغول دستبوسي صاحبتاج مي شويم و اگر عمامه بيايد به چاپلوسي صاحبعمامه ميپردازيم و بعد هم تا مشكلي پيش ميآيد، تقصير را به گردن اين و آن مياندازيم. اين دزد است و آن خائن است و بازار افشاگري و تهمت را رونق ميدهيم.
♦️ وقتي ساختار و محيطِ كار و شرايطِ اداري و مناسباتِ روابط قدرت و نوع تعاملاتِ اجتماعيِ ما دزدپرور و خيانتپسند است، بهترين آدمها هم كه بيايند به فساد و دزدي آلوده ميشوند. مگر در همه اين سالها نمونه هاي متعدد و شواهد گوناگون نديده ايم؟
♦️ برعكس، در بسياري كشورهاي دنيا كه نصف ما هم اداي دينداري در نميآورند و ادعاي اتصال به غيب و آسمان ندارند سازوكارها و روندِ امورِ جاريشان، سالمتر و ميزان فسادشان كمتر است. چرا؟ چون ساختارها و چارچوبها سالم و درست طراحي شده و محيط و زمينههاي موجود راه را براي خطا باز نمي كند.
♦️ به دليل ريشههايي مثل قبحِ بسيار شديد دروغ و دوري از رياكاري و تظاهر و رواجِ شفافيت و صراحت، اگر كسي هم بخواهد خطا كند، از يك طرف تربيتِ خانوادگي و اخلاقِ عمومي، زمينهساز فساد نيست، و از طرف ديگر نظارتهاي رسانهاي و قانوني هم اجازه فساد و دزدي و خيانت نميدهد.
♦️ما در ايرانِ امروز با واقعيتهايِ تلخي از بيساماني و آشفتگي در امورِ گوناگون روبروييم و برخلاف تصورِ غالب ما، راهِ حل اين مشكلات بيش از آنكه در تغييرهاي رأس قدرت باشد، در تحولات بنيادين كفِ جامعه و نوع تربيتِ پيش دبستاني است. بايد برخي غلطهايِ اساسي و ريشهاي را در نوع فكر و فهم و پندار و كردار عمومي اصلاح كنيم.
♦️ تا زماني كه دانش و انديشه حرمت نداشتهباشد، تا موقعي كه موقعيت پسر وزير و فرزند كارگر فرقي نكند، تا وقتي كه براي آينده برنامه نداشته باشيم، تا زماني كه تقسيم مسؤوليت بر اساس لياقت نباشد، هر كسي را هم به جاي قبلي بياوريم وضعمان همين است كه هست.
#محمدرضا_زائری
#عوضشدن_آدمها_و_باقيماندن_سيستم
#تا_زمانی_که_انديشه_حرمت_ندارد_وضعمان_همين_است
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹 محمدرضا زائری، مدرس دانشگاه
@MorzaeriZaeri
♦️راست و چپ، انقلابي و ضدانقلاب، اصلاح طلب و اصولگرا، سنتي و مدرن، ذهنِ همهمان يك ايراد مشترك دارد؛ به هر مشكلي برميخوريم دنبال جابهجاييِ اشخاص هستيم و فكر ميكنيم، راه اصلاح و تغيير امور، عوض شدن آدم هاست! چرا؟
♦️ دليلش اين است كه نميفهميم با عوضشدن آدمها و باقيماندن سيستم و سازوكارهايِ ناسالم چيزي اصلاح نميشود. ساختار فاسد بهترين آدم ها را هم فاسد مي كند. يا فوقش به ناكارآمدي و حذفشان منجر مي شود، و برعكس، نظامِ صالح و سالم ميتواند آدمهاي فاسد را در چارچوب كار درست قرار دهد.
♦️ سالهاست دعواي ما بر سر ايناست كه ناطق بيايد يا خاتمي؟ احمدي نژاد بيايد يا قاليباف؟ رءيسي خوب است يا روحاني؟ بعد مي بيينم نشد، مي گوييم بياييم اصلاً تحولي ايجاد كنيم و نيروهاي جوان جديد بياوريم. اين وسط جماعتي خوش خيال هم كه در توهم و هپروت منتظرند مثلا رضا پهلوي بيايد!
♦️ در حاليكه مشكل اساساً جابجايي آدمها نيست، مشكل ريشهها و بنيانهاي غلط در رفتار و رويكرد خودمان است كه از زمان قاجار و قبلش بوده و به پهلوي و بعدش رسيده است. از تنبلي و پشتهماندازي تا چاپلوسي و تملق، از دروغگويي و رياكاري تا بيتوجهي به آينده، از ناداني و تنآسايي تا متفعتطلبي و سودجويي.
♦️ براي همين اگر تاج باشد مشغول دستبوسي صاحبتاج مي شويم و اگر عمامه بيايد به چاپلوسي صاحبعمامه ميپردازيم و بعد هم تا مشكلي پيش ميآيد، تقصير را به گردن اين و آن مياندازيم. اين دزد است و آن خائن است و بازار افشاگري و تهمت را رونق ميدهيم.
♦️ وقتي ساختار و محيطِ كار و شرايطِ اداري و مناسباتِ روابط قدرت و نوع تعاملاتِ اجتماعيِ ما دزدپرور و خيانتپسند است، بهترين آدمها هم كه بيايند به فساد و دزدي آلوده ميشوند. مگر در همه اين سالها نمونه هاي متعدد و شواهد گوناگون نديده ايم؟
♦️ برعكس، در بسياري كشورهاي دنيا كه نصف ما هم اداي دينداري در نميآورند و ادعاي اتصال به غيب و آسمان ندارند سازوكارها و روندِ امورِ جاريشان، سالمتر و ميزان فسادشان كمتر است. چرا؟ چون ساختارها و چارچوبها سالم و درست طراحي شده و محيط و زمينههاي موجود راه را براي خطا باز نمي كند.
♦️ به دليل ريشههايي مثل قبحِ بسيار شديد دروغ و دوري از رياكاري و تظاهر و رواجِ شفافيت و صراحت، اگر كسي هم بخواهد خطا كند، از يك طرف تربيتِ خانوادگي و اخلاقِ عمومي، زمينهساز فساد نيست، و از طرف ديگر نظارتهاي رسانهاي و قانوني هم اجازه فساد و دزدي و خيانت نميدهد.
♦️ما در ايرانِ امروز با واقعيتهايِ تلخي از بيساماني و آشفتگي در امورِ گوناگون روبروييم و برخلاف تصورِ غالب ما، راهِ حل اين مشكلات بيش از آنكه در تغييرهاي رأس قدرت باشد، در تحولات بنيادين كفِ جامعه و نوع تربيتِ پيش دبستاني است. بايد برخي غلطهايِ اساسي و ريشهاي را در نوع فكر و فهم و پندار و كردار عمومي اصلاح كنيم.
♦️ تا زماني كه دانش و انديشه حرمت نداشتهباشد، تا موقعي كه موقعيت پسر وزير و فرزند كارگر فرقي نكند، تا وقتي كه براي آينده برنامه نداشته باشيم، تا زماني كه تقسيم مسؤوليت بر اساس لياقت نباشد، هر كسي را هم به جاي قبلي بياوريم وضعمان همين است كه هست.
#محمدرضا_زائری
#عوضشدن_آدمها_و_باقيماندن_سيستم
#تا_زمانی_که_انديشه_حرمت_ندارد_وضعمان_همين_است
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 عباس میرزا، نایب السّلطنه رو به حاضران: مردمی که به خانههای تاریک و بی دریچه عادت کردهاند، از پنجرههای باز و نورگیر، گریزان هستند/ شکستِ ما "هیچ" جایِ شگفتی نداشت
🔹از کتاب: عبّاس میرزا، آغازگری تنها
🔹نوشتۀ: مجید واعظی
♦️برشی از تاریخ/ چگونه دیاری به تصرف مقتدری در میآید
♦️یک قرن بیشتر است که اختلافات و جنگ های داخلی مثل کاردی بر پهلویِ ایران نشسته است. بزرگان طوایف و فرماندهان سپاه برای کسب تاجِ شاهی و رسیدن به حکومتهای ولایات به جان هم افتادهاند.
♦️امّا در این فاصله، اروپا قدمهایِ بزرگی برای پیشرفت برداشته است؛ آن ها کارگاههای متعدّدِ صنعتی ساختند.
♦️کارخانه های توپ و تفنگ راه انداختند. دانشگاههای بزرگ برپا کردند. از همه مهمتر، نیروی دریایی عظیمی ترتیب دادند و کشتیها و جهانگردهایشان را به دورترین نقاط جهان فرستادند. ملّتها و قبایل مختلف که بوی پیشرفت اروپا به مشامشان نرسیده بود، با تیر و کمان و شمشیر نتوانستند از عهده مقابله با لشکر مجهّز به توپ و تفنگ آنها برآیند. به این ترتیب دیارشان به تصرّف قدرت های اروپایی درآمد.
♦️تهران؛ نوروز 1804 میلادی
♦️نوروز ۱۱۸۳ ھ.ش. و1804 ميلادي بود و عبّاس میرزا بعد از چند سال حضور در تبریز، خود را برای شرکت در مراسم سلامِ نوروزی شاه به تهران رسانده بود. رقابت شاهزادگان در تقدیم هدایا و تلاششان برای مراسم آن سال و باز کردن جای بیشتر در دل پدر، جلوههایی از این بساطِ نوروزی بود.
♦️با این همه، مراسم آن سال با رسیدن خبر تحرّک روس ها در شمال آذربایجان و گرجستان، تنها لُعابی از تشریفات به رو داشت. دربار از درون در تب و تاب و التهاب بود. فکر حملۀ روس، بختکوار روی دربار چنبره زده بود. سران کشور و در رأسش فتحعلی شاه، در فکر تدارک سپاه برای مقابله با دستاندازیهای روسها بودند.
♦️صبحِ حرکت فرارسید. آفتاب داشت تیغ میکشید. سربازانی که اسب و تفنگ نداشتند، پشت سواران و تفنگداران، مشتاقانه و مصمّم قدم بر میداشتند. عبّاس میرزا پیشاپیش سپاه، سوار بر اسبی چابک.
♦️و اما پایان کار
♦️عباس میرزا؛ نایب السّلطنه رو به حاضران:
♦️افسران و فرماندهان شجاع، هم سنگران و یاران عزیز، غرض از گردهمایی امروز، بیان نکتههایی است؛ که اهمیّتشان کمتر از مسائل دفاع و جنگ نیست.
♦️بر همگان مسلّم است که شما جنگاورانِ سرافراز، در طول سال های دفاع، شجاعانه و مخلصانه جنگیدید و هرگز بار خفّت و خوفی بر دوش نکشیدید. دلاوری ها و جان فشانیهای سربازانِ فداکار و شما افسران عزیز، علیرغم محرومیتهای فراوان تا به آنجا بود که دشمن را هم به تحسین و اعجاب واداشت.
♦️با این حال، ما بسیاری از سرزمینهای مادری و هموطنان و پارههای تنِ خود را در این سالها از دست دادیم و مجبور به قبول شرایطی دشوار در عهدنامۀ ننگین شدیم.
♦️سالهای دفاع و پایان تلخش واقعیتی را به ما نشان داد و آن اینکه، جنگ روس با ما جنگ میان ارتش دو کشور نبود؛ جنگ ارتش و کشوری بزرگ با ارتش و کشوری نامنسجم و دچار اختلافات داخلی نبود.
♦️جنگ بینِ دو زمان متفاوت
♦️ این جنگ، جنگ بین دو زمان متفاوت بود: جنگ نو و کهنه، تازگی و فرسودگی. پیش بینی نتیجۀ چنین برخوردی هم چندان دشوار به نظر نمی رسد؛ نویی و جوانی، غالباً پیروز میدان است.
♦️ با این وصف، شکست ما هیچ جای شگفتی نداشت.
♦️یاران من، اگر جنگ، چیزهای ارزشمندی را از ما گرفت، در مقابل، درهایی را به روی ما گشود. صدای مهیب توپها و گلولههای دشمن، ما را از خواب قرنها بیدار کرد؛ ما برای زنده ماندن و پویایی بیشتر به ایجاد نهادهای جدید دانش و صنعت نیاز داریم. باید فرزندانمان را با دانشها و روشهای معمول روزگار تعلیم دهیم.
♦️پیشرفت و تمدّن نمیتواند یک سویه و تک بعدی باشد. افسر و سربازِ ما، زمانی از مرزهای خودمان، خوب پاسداری میکند که فکرش از جانب میهن و اداره عالمانه و عادلانه ملک، ایمن باشد؛ همان گونه که ملّت و دولت، زمانی به آسودگی، سر به کار خود خواهند داشت که بدانند ارتش آنها ابزار و قدرت شایسته برای پاسداری از مرزها را دارد.
♦️مردمی که به خانه های تاریک و بی دریچه عادت کردهاند، از پنجرههای باز و نورگیر، گریزان هستند؛ آخر چشمشان را میزند و خسته شان میکند؛ لازمه حضور و مبارزه در هر جبهه، عشق و ایمان است.
♦️با این تفاوت که در جبهه بیرون، شجاعت کارسازتر است و در این یک درایت.
#عباس_میرزا_آغازگری_تنها
#مجید_واعظی
#خواب_قرنها_که_با_صدای_توپ_برآشفت
#ساختارگرائی_در_ایران
کانالِ تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹از کتاب: عبّاس میرزا، آغازگری تنها
🔹نوشتۀ: مجید واعظی
♦️برشی از تاریخ/ چگونه دیاری به تصرف مقتدری در میآید
♦️یک قرن بیشتر است که اختلافات و جنگ های داخلی مثل کاردی بر پهلویِ ایران نشسته است. بزرگان طوایف و فرماندهان سپاه برای کسب تاجِ شاهی و رسیدن به حکومتهای ولایات به جان هم افتادهاند.
♦️امّا در این فاصله، اروپا قدمهایِ بزرگی برای پیشرفت برداشته است؛ آن ها کارگاههای متعدّدِ صنعتی ساختند.
♦️کارخانه های توپ و تفنگ راه انداختند. دانشگاههای بزرگ برپا کردند. از همه مهمتر، نیروی دریایی عظیمی ترتیب دادند و کشتیها و جهانگردهایشان را به دورترین نقاط جهان فرستادند. ملّتها و قبایل مختلف که بوی پیشرفت اروپا به مشامشان نرسیده بود، با تیر و کمان و شمشیر نتوانستند از عهده مقابله با لشکر مجهّز به توپ و تفنگ آنها برآیند. به این ترتیب دیارشان به تصرّف قدرت های اروپایی درآمد.
♦️تهران؛ نوروز 1804 میلادی
♦️نوروز ۱۱۸۳ ھ.ش. و1804 ميلادي بود و عبّاس میرزا بعد از چند سال حضور در تبریز، خود را برای شرکت در مراسم سلامِ نوروزی شاه به تهران رسانده بود. رقابت شاهزادگان در تقدیم هدایا و تلاششان برای مراسم آن سال و باز کردن جای بیشتر در دل پدر، جلوههایی از این بساطِ نوروزی بود.
♦️با این همه، مراسم آن سال با رسیدن خبر تحرّک روس ها در شمال آذربایجان و گرجستان، تنها لُعابی از تشریفات به رو داشت. دربار از درون در تب و تاب و التهاب بود. فکر حملۀ روس، بختکوار روی دربار چنبره زده بود. سران کشور و در رأسش فتحعلی شاه، در فکر تدارک سپاه برای مقابله با دستاندازیهای روسها بودند.
♦️صبحِ حرکت فرارسید. آفتاب داشت تیغ میکشید. سربازانی که اسب و تفنگ نداشتند، پشت سواران و تفنگداران، مشتاقانه و مصمّم قدم بر میداشتند. عبّاس میرزا پیشاپیش سپاه، سوار بر اسبی چابک.
♦️و اما پایان کار
♦️عباس میرزا؛ نایب السّلطنه رو به حاضران:
♦️افسران و فرماندهان شجاع، هم سنگران و یاران عزیز، غرض از گردهمایی امروز، بیان نکتههایی است؛ که اهمیّتشان کمتر از مسائل دفاع و جنگ نیست.
♦️بر همگان مسلّم است که شما جنگاورانِ سرافراز، در طول سال های دفاع، شجاعانه و مخلصانه جنگیدید و هرگز بار خفّت و خوفی بر دوش نکشیدید. دلاوری ها و جان فشانیهای سربازانِ فداکار و شما افسران عزیز، علیرغم محرومیتهای فراوان تا به آنجا بود که دشمن را هم به تحسین و اعجاب واداشت.
♦️با این حال، ما بسیاری از سرزمینهای مادری و هموطنان و پارههای تنِ خود را در این سالها از دست دادیم و مجبور به قبول شرایطی دشوار در عهدنامۀ ننگین شدیم.
♦️سالهای دفاع و پایان تلخش واقعیتی را به ما نشان داد و آن اینکه، جنگ روس با ما جنگ میان ارتش دو کشور نبود؛ جنگ ارتش و کشوری بزرگ با ارتش و کشوری نامنسجم و دچار اختلافات داخلی نبود.
♦️جنگ بینِ دو زمان متفاوت
♦️ این جنگ، جنگ بین دو زمان متفاوت بود: جنگ نو و کهنه، تازگی و فرسودگی. پیش بینی نتیجۀ چنین برخوردی هم چندان دشوار به نظر نمی رسد؛ نویی و جوانی، غالباً پیروز میدان است.
♦️ با این وصف، شکست ما هیچ جای شگفتی نداشت.
♦️یاران من، اگر جنگ، چیزهای ارزشمندی را از ما گرفت، در مقابل، درهایی را به روی ما گشود. صدای مهیب توپها و گلولههای دشمن، ما را از خواب قرنها بیدار کرد؛ ما برای زنده ماندن و پویایی بیشتر به ایجاد نهادهای جدید دانش و صنعت نیاز داریم. باید فرزندانمان را با دانشها و روشهای معمول روزگار تعلیم دهیم.
♦️پیشرفت و تمدّن نمیتواند یک سویه و تک بعدی باشد. افسر و سربازِ ما، زمانی از مرزهای خودمان، خوب پاسداری میکند که فکرش از جانب میهن و اداره عالمانه و عادلانه ملک، ایمن باشد؛ همان گونه که ملّت و دولت، زمانی به آسودگی، سر به کار خود خواهند داشت که بدانند ارتش آنها ابزار و قدرت شایسته برای پاسداری از مرزها را دارد.
♦️مردمی که به خانه های تاریک و بی دریچه عادت کردهاند، از پنجرههای باز و نورگیر، گریزان هستند؛ آخر چشمشان را میزند و خسته شان میکند؛ لازمه حضور و مبارزه در هر جبهه، عشق و ایمان است.
♦️با این تفاوت که در جبهه بیرون، شجاعت کارسازتر است و در این یک درایت.
#عباس_میرزا_آغازگری_تنها
#مجید_واعظی
#خواب_قرنها_که_با_صدای_توپ_برآشفت
#ساختارگرائی_در_ایران
کانالِ تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 توئیترهای ساختاری: باید ملت و انسجامِ ملی را نه بر محورِدین و ایدئولوژی بلکه بر محور انسان تعریف و تعیین کرد/ دو قطبی و خلل در انسجامِ ملی خطر فروپاشی را به دنبال دارد
🔹 مهدی نصیری مدیرمسؤول سابق کیهان
@Mnasiri1342
♦️ امیر مومنان ع در عهد نامه ماللک اشتر، ملت و انسجام ملی را نه بر محور دین و ایدئولوژی بلکه بر محور انسان تعریف و تعیین می کند.
♦️ مالک! مردم حوزه حکمرانی تو دو دسته اند یا برادر دینی ات و یا همنوع انسانیات، و همگی شهروندت هستند و حقوق شهروندی دارند.
♦️ اقتدار، نه بر تسلیحات، و نه حتی بر ایدئولوژی استوار است، بلکه بسته به انسجام و یکپارچگی ملی است و خلل در این انسجام و ایجاد دوقطبی خطر فروپاشی را به دنبال دارد.
#مهدی_نصیری
#مدیر_مسؤول_سابق_کیهان
#انسجام_ملی_نه_بر_محور_دین_و_ایدئولوژی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹 مهدی نصیری مدیرمسؤول سابق کیهان
@Mnasiri1342
♦️ امیر مومنان ع در عهد نامه ماللک اشتر، ملت و انسجام ملی را نه بر محور دین و ایدئولوژی بلکه بر محور انسان تعریف و تعیین می کند.
♦️ مالک! مردم حوزه حکمرانی تو دو دسته اند یا برادر دینی ات و یا همنوع انسانیات، و همگی شهروندت هستند و حقوق شهروندی دارند.
♦️ اقتدار، نه بر تسلیحات، و نه حتی بر ایدئولوژی استوار است، بلکه بسته به انسجام و یکپارچگی ملی است و خلل در این انسجام و ایجاد دوقطبی خطر فروپاشی را به دنبال دارد.
#مهدی_نصیری
#مدیر_مسؤول_سابق_کیهان
#انسجام_ملی_نه_بر_محور_دین_و_ایدئولوژی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 ساختشناسیِ علم در ایران/ دکتر رضا داوری اردکانی: دانشمندان کشور، باید علم را از یک مشغولیت شریف به جایگاه دگرگونسازی جهانِ ایرانی و مردمانش برسانند
🔹شرایط اخلاقی و تاریخی پیشرفتِ علم
🔹دکتر رضا داوری اردکانی فیلسوف و متفکر ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹سخن اولِ نشریه فرهنگستان علوم
🔹بخشِ دهم
♦️چگونه علم به اخلاق باز میگردد
♦️♦️در جهان کنونی بدون علم نمیتوان بسر برد. پس اگر به علم نیاز داریم به قول ماکس وبر حداقل اصول اخلاقی حرفهای دانشمند را بپذیریم و قبول کنیم که چگونه دانشمند در حرفۀ خود امین و صادق نباشد.
♦️وظیفه دانشمند مقدم داشتن مصلحت حقیقت بر هر مصلحت دیگری است. اما دانشمند چگونه باید مصلحت حقیقت را دریابد و رعایت کند؟
♦️اینجا حقیقت عین نتایجی که دانشمند در پژوهش به آن میرسد نیست، بلکه با دانش و دانایی یکی است و به عبارت دیگر حقیقتی که دانشمند باید مصلحت آن را بر هر مصلحتی مقدم بداند، عین دانایی است. به شرط اینکه دانایی را در اطلاعات علمی تخصصی محدود ندانیم و به این جهت دانشمند باید از خود بپرسد که چرا و چگونه او که دانش تخصصی دارد، خود را ملتزم به تحقق حقیقت میداند و مخصوصاً بیندیشد که او چرا به دانش رو کرده و در کار دانش به کجا رسیده و چهها به دست آورده است.
♦️نگهداشتن علم در حد اجرای رسوم آموزش و پژوهش در جای خود مهم است، اما دانشمند باید بپرسد که از این رسوم آموزش و پژوهش چه حاصل میشود و این رسوم ما را به کجا میبرد و چگونه میتواند جامعه و کشور را دستگیری کند. از این راه است که علم گرچه درس اخلاق نمیدهد، به اخلاق باز میگردد.
♦️دانش در شرایط توسعه نیافتگی
♦️رو کردن دانشمند به دانش کاری اخلاقی است، یعنی با اینکه دانشمند در راه علم و پژوهش کاری به اخلاق ندارد، تعلق خاطرش به دانش و دانایی یک وضع اخلاقی است. قاعدتاً دانشمند کارِ دانش را از آن جهت برمیگزیند که در آن فضیلتی میبیند که حداقل در کارهای دیگری که او میتواند بکند، وجود ندارد.
♦️اما در شرایط توسعهنیافتگی این اخلاق مقدّم بر علم کماثر و گاهی شاید بیاثر باشد. وقتی همه باید به مدرسه بروند و کار علم در عداد مشاغل رسمی درآمده است، اگر انتخابی هم باشد با پیروی از مد صورت میگیرد. چنانکه بیشتر داوطلبان دانشگاه میخواهند مهندس بشوند.
♦️آیا مهندسی را دوست میدارند و میدانند که پس از فراغ از تحصیل چه حرفه و جایگاهی خواهند داشت؟ ظاهراً این طور است اما در این دوست داشتن و انتخاب به نظر میرسد که مد و شهرت دخالتی بیش از ذوق و تأمل دارد.
♦️اینکه بیشتر جوانان مستعد کشوری که به اندازه کافی و شاید بیش از اندازه مهندس، آن هم مهندسان با دانش و کارآمد، دارد، باز میخواهند مهندس بشوند، مطلبی است که متصدیان سیاستِ علم باید به آن بیندیشند و متأسفانه تاکنون کمتر به این قبیل مسائل اندیشیدهاند و حتی اگر تذکری هم داده شود شاید اعتنا نکنند.
♦️من نمیگویم سیاستِ علم میتواند علمها را به مقام شایستهای که دارند برساند. این توقع هم که به علوم انسانی باید اعتنای بیشتری شود، یک توقع اخلاقی است. علم با اعتنای این و آن یا به صرف این اعتنا تحول پیدا نمیکند.
♦️در این شرایط برای دانشمند بسیار دشوار است که به وظیفه خود در کار دانش فکر کند. او رسم رایج را رسم عقلانی و کارساز در پیشرفت علم یافته است و بر آن میرود.
♦️علمِ جدا از عمل
♦️کاش وقتی علم خود را، از عمل جدا میدید احساس ملال میکرد. شاید این ملال او را از عادت میرهاند و به فکر وامیداشت که چگونه باید علم را از یک مشغولیت شریف به عامل دگرگونسازی جهان و مردمش برساند.
♦️تن دادن به عادت و مشغولیت عام در علم و پژوهش نشانه آن است که علم درجا میزند. این رسم و شیوه با روح اخلاق بیگانه است و آن را با پیروی از قانون نباید اشتباه کرد و پروای آینده نداشتن را اخلاق نباید نامید زیرا این نامگذاری مثل این است که سکون را حرکت و ضعف را قوت بنامند.
♦️دانشمندی که میخواهد در پیشبرد علم و نه صرفاً در آموزش و ترویج آنکه البته در حدّ خود کاری بزرگ است، سهیم باشد، کافی است که صرافت طبع داشته باشد و با صفای دانشمندی در کار خود بنگرد و ببیند در چه راهی است و بپرسد راهش به کجا میرسد.
♦️لازم نیست با رسم جهان در افتد ولی اگر آن رسم را بیچون و چرا بپذیرد، دانشمند رسمی است که جایش در اکنون و امروز تکرار شونده است و راهی به فردا و آینده نمییابد.
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#ساخت_شناسی_علم_در_ایران
#اصول_اخلاقی_حرفهای_دانشمند
#علم_نه_یک_مشغولیت_شریف
#علم_عامل_دگرگونسازی_جهان_و_مردمش
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹شرایط اخلاقی و تاریخی پیشرفتِ علم
🔹دکتر رضا داوری اردکانی فیلسوف و متفکر ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹سخن اولِ نشریه فرهنگستان علوم
🔹بخشِ دهم
♦️چگونه علم به اخلاق باز میگردد
♦️♦️در جهان کنونی بدون علم نمیتوان بسر برد. پس اگر به علم نیاز داریم به قول ماکس وبر حداقل اصول اخلاقی حرفهای دانشمند را بپذیریم و قبول کنیم که چگونه دانشمند در حرفۀ خود امین و صادق نباشد.
♦️وظیفه دانشمند مقدم داشتن مصلحت حقیقت بر هر مصلحت دیگری است. اما دانشمند چگونه باید مصلحت حقیقت را دریابد و رعایت کند؟
♦️اینجا حقیقت عین نتایجی که دانشمند در پژوهش به آن میرسد نیست، بلکه با دانش و دانایی یکی است و به عبارت دیگر حقیقتی که دانشمند باید مصلحت آن را بر هر مصلحتی مقدم بداند، عین دانایی است. به شرط اینکه دانایی را در اطلاعات علمی تخصصی محدود ندانیم و به این جهت دانشمند باید از خود بپرسد که چرا و چگونه او که دانش تخصصی دارد، خود را ملتزم به تحقق حقیقت میداند و مخصوصاً بیندیشد که او چرا به دانش رو کرده و در کار دانش به کجا رسیده و چهها به دست آورده است.
♦️نگهداشتن علم در حد اجرای رسوم آموزش و پژوهش در جای خود مهم است، اما دانشمند باید بپرسد که از این رسوم آموزش و پژوهش چه حاصل میشود و این رسوم ما را به کجا میبرد و چگونه میتواند جامعه و کشور را دستگیری کند. از این راه است که علم گرچه درس اخلاق نمیدهد، به اخلاق باز میگردد.
♦️دانش در شرایط توسعه نیافتگی
♦️رو کردن دانشمند به دانش کاری اخلاقی است، یعنی با اینکه دانشمند در راه علم و پژوهش کاری به اخلاق ندارد، تعلق خاطرش به دانش و دانایی یک وضع اخلاقی است. قاعدتاً دانشمند کارِ دانش را از آن جهت برمیگزیند که در آن فضیلتی میبیند که حداقل در کارهای دیگری که او میتواند بکند، وجود ندارد.
♦️اما در شرایط توسعهنیافتگی این اخلاق مقدّم بر علم کماثر و گاهی شاید بیاثر باشد. وقتی همه باید به مدرسه بروند و کار علم در عداد مشاغل رسمی درآمده است، اگر انتخابی هم باشد با پیروی از مد صورت میگیرد. چنانکه بیشتر داوطلبان دانشگاه میخواهند مهندس بشوند.
♦️آیا مهندسی را دوست میدارند و میدانند که پس از فراغ از تحصیل چه حرفه و جایگاهی خواهند داشت؟ ظاهراً این طور است اما در این دوست داشتن و انتخاب به نظر میرسد که مد و شهرت دخالتی بیش از ذوق و تأمل دارد.
♦️اینکه بیشتر جوانان مستعد کشوری که به اندازه کافی و شاید بیش از اندازه مهندس، آن هم مهندسان با دانش و کارآمد، دارد، باز میخواهند مهندس بشوند، مطلبی است که متصدیان سیاستِ علم باید به آن بیندیشند و متأسفانه تاکنون کمتر به این قبیل مسائل اندیشیدهاند و حتی اگر تذکری هم داده شود شاید اعتنا نکنند.
♦️من نمیگویم سیاستِ علم میتواند علمها را به مقام شایستهای که دارند برساند. این توقع هم که به علوم انسانی باید اعتنای بیشتری شود، یک توقع اخلاقی است. علم با اعتنای این و آن یا به صرف این اعتنا تحول پیدا نمیکند.
♦️در این شرایط برای دانشمند بسیار دشوار است که به وظیفه خود در کار دانش فکر کند. او رسم رایج را رسم عقلانی و کارساز در پیشرفت علم یافته است و بر آن میرود.
♦️علمِ جدا از عمل
♦️کاش وقتی علم خود را، از عمل جدا میدید احساس ملال میکرد. شاید این ملال او را از عادت میرهاند و به فکر وامیداشت که چگونه باید علم را از یک مشغولیت شریف به عامل دگرگونسازی جهان و مردمش برساند.
♦️تن دادن به عادت و مشغولیت عام در علم و پژوهش نشانه آن است که علم درجا میزند. این رسم و شیوه با روح اخلاق بیگانه است و آن را با پیروی از قانون نباید اشتباه کرد و پروای آینده نداشتن را اخلاق نباید نامید زیرا این نامگذاری مثل این است که سکون را حرکت و ضعف را قوت بنامند.
♦️دانشمندی که میخواهد در پیشبرد علم و نه صرفاً در آموزش و ترویج آنکه البته در حدّ خود کاری بزرگ است، سهیم باشد، کافی است که صرافت طبع داشته باشد و با صفای دانشمندی در کار خود بنگرد و ببیند در چه راهی است و بپرسد راهش به کجا میرسد.
♦️لازم نیست با رسم جهان در افتد ولی اگر آن رسم را بیچون و چرا بپذیرد، دانشمند رسمی است که جایش در اکنون و امروز تکرار شونده است و راهی به فردا و آینده نمییابد.
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#ساخت_شناسی_علم_در_ایران
#اصول_اخلاقی_حرفهای_دانشمند
#علم_نه_یک_مشغولیت_شریف
#علم_عامل_دگرگونسازی_جهان_و_مردمش
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐ساخت شناسیِ علم در ایران/ دکتر رضا داوری اردکانی: دانشمند ایرانی، باید با صفای دانشمندی در کارِ خود بنگرد و ببیند در چه راهی است و بپرسد راهش به کجا میرسد.
🔹شرایط اخلاقی و تاریخی پیشرفتِ علم/10
♦️اگر به علم نیاز داریم حداقل اصول اخلاقی حرفهای دانشمند را بپذیریم و قبول کنیم که چگونه دانشمند در حرفۀ خود امین و صادق نباشد.
♦️دانشمند مخصوصاً باید بیندیشد که او چرا به دانش رو کرده و در کار دانش به کجا رسیده و چهها به دست آورده است.
♦️نگهداشتن علم در حد اجرای رسوم آموزش و پژوهش در جای خود مهم است، اما دانشمند باید بپرسد که از این رسوم چه حاصل میشود و این رسوم ما را به کجا میبرد و چگونه میتواند جامعه و کشور را دستگیری کند.
♦️تن دادن به عادت و مشغولیت عام در علم و پژوهش نشانه درجا زدن است.
♦️لازم نیست با رسم جهان در افتد ولی اگر آن رسم را بیچون و چرا بپذیرد، دانشمند رسمی است که جایش در اکنون و امروز تکرار شونده است و راهی به فردا و آینده نمییابد.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹شرایط اخلاقی و تاریخی پیشرفتِ علم/10
♦️اگر به علم نیاز داریم حداقل اصول اخلاقی حرفهای دانشمند را بپذیریم و قبول کنیم که چگونه دانشمند در حرفۀ خود امین و صادق نباشد.
♦️دانشمند مخصوصاً باید بیندیشد که او چرا به دانش رو کرده و در کار دانش به کجا رسیده و چهها به دست آورده است.
♦️نگهداشتن علم در حد اجرای رسوم آموزش و پژوهش در جای خود مهم است، اما دانشمند باید بپرسد که از این رسوم چه حاصل میشود و این رسوم ما را به کجا میبرد و چگونه میتواند جامعه و کشور را دستگیری کند.
♦️تن دادن به عادت و مشغولیت عام در علم و پژوهش نشانه درجا زدن است.
♦️لازم نیست با رسم جهان در افتد ولی اگر آن رسم را بیچون و چرا بپذیرد، دانشمند رسمی است که جایش در اکنون و امروز تکرار شونده است و راهی به فردا و آینده نمییابد.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures