جمهورى سوم – Telegram
جمهورى سوم
3.1K subscribers
251 photos
44 videos
90 files
402 links
پژوهشى در بازسازی تفکر، عمل و سوژه انقلاب ۵۷


ارتباط از طريق
@atzenooar
Download Telegram
مساله لایو +۱۸
🔺در یک جلسه مجازی از من برای اظهار نظر درباره لایو نوجوان ۱۴ ساله با شاخ اینستاگرامی دعوت کردند. عمده حاضرین در جلسه طبق معمول بر فساد و گناه‌آلودگی اینستاگرام و توطئه دشمن تاکید داشتند. هرچند برخی به شکست سیاست فیلترینگ اذعان می‌کردند، برخی دیگر خیانت دولت در اعمال فیلترینگ قدرتمندی مثل چین را مشکل می‌دانستند. در چند دقیقه‌ای که فرصت داشتم گفتم که مسأله، آن شاخ اینستاگرامی یا صحبتهای آن نوجوان نیست، مسأله سیاستگذاران ما هستند که در یک حباب ساختگی از امر اجتماعی به کلی بی‌خبرند و صورت مسائل اجتماعی را که نتیجه ناکارآمدی گفتمان حاکم بر مدیریت فرهنگی کشور است، با واکنش امنیتی و تلویزیونی می‌خواهند پاک کنند.
درباره رابطه معرفت و قدرت
به بهانه مواضع عجيب اين روزهاي دكتر عبدالرضا داوری


🔴در تأملات و تجارب معرفت‌شناختيم همواره به اين نتيجه رسيده‌ام كه تنها نقطه معتبر براي بررسی صدق و كذب نظريات افراد و گروه‌ها و جريانها «نقاط مرزی» است. مثلا ادعاي جامعه و حكومت و دينی را كه مي گويد ما مخالف نژادپرستی و مدافع برابری ميان انسانها هستيم و روز و شب كشورها و ملل ديگر را در رسانه‌هايش بخاطر اپسیلنی تبعيض تخطئه می‌کند بايد رفت و در رفتار او با «مهاجرين افغانی» راستی‌آزمايی كرد. يا مفسر قرآنی كه در نظر و لفظ می‌گويد ما قائل به وحدت اديان و تقريب مذاهب و برادری ميان دينداران بر پايه مشتركات الهی هستيم بايد ديد كه در اختلاف ميان خليفه مسلمين و يك يهودي جانب كداميك را مي‌گيرد. يا قانون اساسی و ايدئولوژی‌ای كه از فطری بودن ارزشهايش دم می‌زند بايد ديد كه آزادي بيان و رسانه كه ضرورت فطرت است را تا چه ميزان به رسميت می‌شناسد. يا اگر در برابری ذاتی زن و مرد در آفرينش كتابی مي‌نويسد بايد ديد كه در عمل آيا قدرت گرفتن زنان و ظهور زنانگی را مفسده می‌داند يا به استقبال آن می‌رود.


🔴به تعبير ديگر مطالعات انتقادی معرفت نشان داده است كه بر خلاف تصور خام دانشمندان و روحانيون و فيلسوفان و تكنوكراتها و ايدئولوگها، تمام اقوال و دعاوي ايشان مقيد به يك قيد شديد «خودی‌ها»ست و تنها درون يك قلمروی محدود تحت تسلط خود و ماداميكه كسی به نقاط مرزی نزديك نشود، دعاوی ارزشی آنها درباره صدق و اخلاق و برابري و فطرت و مهربانی و صلح و حقيقت‌جویی كار مي‌كند و باطن آنها یعنی خشونت و جزميت و تماميت‌طلبی و اشرافيت و سلطه‌گری و استکبار در نقاط مرزی است كه به خوبی آشكار می‌شود. دقيقاً به همين دليل است كه مركزنشينان و متنعمان هميشه جاهلترين و متعصب ترين مردمانند و مرزنشينان و آنانكه توانسته‌اند فاصله خود را به لحاظ اقتصادي و فرهنگي و سياسي از مركز بيشتر كنند آگاهترين و منصفترين ها هستند. و دقيقاً به خاطر خصلت واگرای اين مركز-پیرامون و فقدان جهان رابطی ميان اين دو در وضع تاريخی ايرانی است كه هر ازچندگاهی انقلابي رخ می‌دهد و علي رغم زير و زبر شدن طبقات و بالا آمدن فرودستان و پايين رفتن فرادستان، باز هم اين ساختار پابرجا می‌ماند و بازتولید می‌شود.


🔴بنابراين اينكه زيربناي افكار و آراء قدرت است و حقيقت تنها در شرايط پادقدرت امكان بروز مي‌كند (شرط لازم و نه کافی) را می‌توان نظريه معرفت شناختی چپ نوی مسلمان تلقي كرد و نتايج ديگري از آن گرفت كه در برخي ديگر از نوشته هاي اين كانال درباره تفاوت سياست ورزي نهضتی-نهادی و زنانه-مردانه و وضعيت حوزه و دانشگاه در ايران منعكس شده است. اين مسأله قطعاً فراتر از چپ و راست جناحی يا اقتصادی مصطلح در اذهان است و همانطور كه در يادداشت ديگری نوشتم به چپ و راست كانتی در مقاله «نزاع دانشكده ها» و چپ نوی سياسی پسامدرن نزديكتر است.


🔴در شرايط كنوني ما متأسفانه دكتر عبدالرضا داوری به يكي از نمادهای عجيب و شايد رقت‌انگيز مطالعه اين پديده تبديل شده است. دكتر داوری مرد آزاده‌ايست كه بر خلاف قاعدين و زالوهای معمول ميدان سياست در ايران كوشيده مسير درست نجات ايران را در هر مقطعي شناسايی و در راه آن بكوشد. با اينحال به نظر می‌رسد تركيبی از فشارهای روانی و امنيتی و عملگرايی سياسی تحمل موقعيت رهايی‌بخش و صادقانه و ضدرياكارانه پادقدرت را بر وی ناممكن كرده و او را به جايي رسانده كه معرفت و نظر سياسی را به فاحشه‌ای براي يافتن موقعيتي درون ساخت قدرت موجود تبديل كند. اگرچه استراتژی قربانی كردن آرمانها و حقايق پيش پای اربابان قدرت به اميد تأثيری در اصلاح امور ريشه هاي كهنی در جامعه ايرانی دارد و شايد بر پايه نظريات سيدجواد طباطبايی اساساً بتوان آنرا «طرح وزارت» و مشی اعتدالی وزرای بزرگ ایرانی، از خواجه نظام الملك و خواجه نصير الدين طوسی تا قائم‌مقام فراهانی و اميركبير و فروغی و قوام‌السلطنه و شايد در اين اواخر رضا داوری اردكانی و محمد خاتمی تلقي كرد، اما آسيب و مضرات اين استراتژی همواره بيش از فوايد آن بوده و بهتر بگوييم نه تنها عمدتاً فوايدي دربر نداشته بلكه اولاً دامن معرفت سياسی را به رذالت قدرت آلوده و بی‌حیثیت کرده و امكان رشد آنرا سلب كرده و ثانياً با دادن ضريبی بی‌حساب به قدرت مسلط و نهاد حاكميت، اساساً جامعه ايران را در وضع كلنگیِ صغارت و انتظار هميشگی براي تغيير از بالا و ظهور منجی پدرسالار جديد نگه داشته است.

♦️جناب دكتر عبدالرضا داوری بايد از اين ساده‌لوحي و فانتزي خيالی دست بردارد كه انتخابات ۱۴۰۰ تافته‌ای جدابافته از روند کلی زوال تاريخی ما و بویژه سقوط قهقرايی يك دهه اخير خواهد بود.
Audio
🔺گفتگوی زنده رادیویی برنامه سوفیا در تاریخ نهم دی ماه ۱۳۹۹ با موضوع وضعیت پژوهشهای اجتماعی در ایران/ آقایان دکتر احمد غیاثوند، حسین روحانی و محمدحسین بادامچی


📍بخش اول
Audio
🔺گفتگوی زنده رادیویی برنامه سوفیا در تاریخ نهم دی ماه ۱۳۹۹ با موضوع وضعیت پژوهشهای اجتماعی در ایران/ آقایان دکتر احمد غیاثوند، حسین روحانی و محمدحسین بادامچی

📍بخش دوم
Audio
🔺گفتگوی زنده رادیویی برنامه سوفیا در تاریخ نهم دی ماه ۱۳۹۹ با موضوع وضعیت پژوهشهای اجتماعی در ایران/ آقایان دکتر احمد غیاثوند، حسین روحانی و محمدحسین بادامچی

📍بخش سوم
Audio
🔺گفتگوی زنده رادیویی برنامه سوفیا در تاریخ نهم دی ماه ۱۳۹۹ با موضوع وضعیت پژوهشهای اجتماعی در ایران/ آقایان دکتر احمد غیاثوند، حسین روحانی و محمدحسین بادامچی

📍بخش چهارم
مصباح یزدی شخصیتی در طراز فضل‌الله نوری
در باب خدمت بزرگ آیت‌الله به ایران آینده


🔴ماشاءالله آجودانی در کتاب محققانه مشروطه ایرانی، در میان روشنفکران عصر قاجار و مشروطیت دو نفر را بیشتر از همه تمجید و تحسین می‌کند. میرزا فتحعلی آخوندزاده و شیخ فضل‌الله نوری! به این دلیل مشخص که بر خلاف تلاش‌های جمع‌گرایانه مستشارالدوله و میرزا ملکم خان و طالبوف و میرزای نائینی، این دو نفر با عمق نظر خاصی امتناع جمع میان دیانت و مشروطیت را اعلام کردند.

🔴از این حیث قدر و منزلت آیت‌الله مصباح یزدی در حوادث بعد از انقلاب اسلامی هم به مانند قدر و منزلت شیخ فضل الله نوری است که صادقانه اعلام کرد دفاع ما از مشروطیت به معنای به رسمیت شناختن حقوق انسانی و آزادی و برابری و قانون اساسی و مدنیت نبوده، بلکه به معنای مقید بودن سلطنت عرفیه به احکام شرعی بوده است و صادقانه تا پای جان هم پای استبداد صغیر محمدعلی شاه ایستاد.

🔴خدمت آیت الله مصباح یزدی به جامعه ایران فقط اگر همین اعلام امتناع جمع حکومت دینی با دموکراسی باشد خدمت بس بزرگی است. قریب به دو قرن است که روشنفکران و مصلحان ایرانی بر پایه یک حکم ملازمه کلی هر دستاورد سیاسی آرمانی و مطلوبی مثل حقوق و قانون و دموکراسی و تفکیک قوا و جمهوریت و عدالت را ساده‌انگارانه دینی فرض می‌کنند و با مخدوش کردن و به هم آمیختن مرزهای امر دینی و امر سیاسی بنیان‌های فکری جامعه ایرانی را ویران کرده‌اند.
غافل از آنکه آمیختن آرمان‌های سیاسی به امر قدسی درست است که در وهله اول به امر سیاسی قوام می‌بخشد و ترقی خواهی سیاسی، دینداری را از منجلاب انحطاط و تصلب بالا می‌کشد(شریعتی) اما بعد از یک نسل فرایند معکوس می‌شود و همان سازمان سنتی دین بر سیاست حاکم‌ می‌شود. (پاتریمونیالیسم بشیریه) در گام سوم اقتضائات دولت‌داری و امنیت منطق دینی را استحاله می‌کند (حجاریان) و در نهایت با آگاهی یافتن عموم به اینکه گفتمان دینی آلت دست قدرت شده است، آگاهی انتقادی به آمیخته بودن تاریخی فقه و الهیات به قدرت برای اولین بار برملا می‌گردد. (فیرحی)

♦️به شخصه بعنوان کسی که علی‌رغم همه این ملاحظات همچنان در سنت اسلام سیاسی می‌اندیشم، ضرورت تفکیک میان دانش الهیاتی و سیاسی بشری و امر قدسی آشکار است. سنت تفکر سیاسی مهجوری که از فارابی آغاز می‌شود و نماینده بزرگ آن در دوره معاصر ایرانی علامه اقبال لاهوری است و مهندس بازرگان که بر خلاف شریعتی به ضرورت این تفکیک کاملا آگاه بود. این بحث‌ البته دامنه‌ای گسترده دارد و ریشه‌های آن به استکبار معرفت‌شناختی نهفته در آراء فیلسوفان اسلامی و فقیهان بازمی‌گردد که باید در جای دیگر بررسی شود.



.
👍1
🔺از ما که گذشت اما برای نسل آینده ایرانیانی که بخاطر تجربه اسفبار قرن چهاردهم شمسی تنها با یک نهاد سیاسی آن هم دولت مقتدر مطلقه مرکزی پدرسالار آشنا هستیم، مطالعه معماری سیاسی نهادهای جمهوری فدرال امریکا بسیار ضروری است. فقدان تفکر و نیروی سیاسی مشروطه‌خواه و جمهوری‌خواه پس از انقلاب اسلامی سال ۵۷ بود که نظرا و عملا به تفوق گفتمان ارتجاعی شیخ فضل‌اللهی-مصباحی حکومت اسلامی بر گفتمان مترقی جمهوری اسلامی (بصورتیکه توسط شهید بهشتی در رفراندوم جمهوری اسلامی تشریح شد) منجر گردید
چرا نظریه فمینیستی، برای چپ نوی مسلمان ایرانی، دیدگاهی بسیار مفیدتر و اصیلتر از دیدگاه مارکسیستی است؟


🔴 از همان آغاز صورت‌بندی چپ اسلامی جدید یا چپ نوی مسلمانی که بتواند در نقد انحراف جمهوری دوم، افقی پیش روی جمهوری سوم آرمانی برای نسل جدید بگشاید، با مشکل غلطیدن افکار مخاطبین به سمت دیدگاه مارکسیستی آن هم خوانش منحط شوروی-لنینیستی آن مواجه بودم. برای من بسیار عجیب بوده و هست که در کشوری که نه تنها چیزی به نام سرمایه‌داری و طبقه بورژوازی در آن وجود ندارد و حتی با تحولات پس از انقلاب «بازار سنتی» هم به میزان زیادی در دولت ادغام شده است، چطور برخی افراد مداوماً و بی‌پروا اصطلاحاتی مثل «نولیبرالیسم» یا «بازار آزاد» آن هم در شکل ناب هایکی و اتریشی آن که حتی در ایالات متحده هم محلی از اعراب ندارد را درباره شرایط ایران به کار می‌برند و در مقابل در حالی از ضرورت مداخله دولت در اقتصاد و قلع و قمع بخش خصوصی سخن می گویند که
🔺 اولاً دولتی که نولیبرال می خوانند خود صراحتاً در نظر و عمل نشان داده که «نهادگرای نوکینزی» است و از منظر امنیت ملی به همه چیز می نگرد (مثلاً نگاه کنید به کتاب امنیت ملی و نظام اقتصادی ایران نوشته حسن روحانی و کتاب معمای دولت مدنی در جهان سوم نوشته علی ربیعی (عباد))
🔺 و ثانیاً ساخت اقتصادی و سیاسی حاکم بر ایران بیش از هرچیز متأثر از رویکرد لنینیستی در دولت‌سازی و جامعه‌سازی است و ساختار اشرافیت نومانکلاتورایی-استالینی آن هیچ ربطی به مدل الیگارشی سرمایه‌دارانه غربی ندارد.


🔴 نکته جالبتر آنکه خود مارکس در دوران حیات خود صریحاً اذعان کرده که صورت‌بندی اقتصادی وی تنها مربوط به اروپاست و در مقابل برای بحث درباره شرق رویکرد تحلیلی «شیوه تولید آسیایی» و «استبداد شرقی» را مطرح کرد که در غیاب مالکیت خصوصی و فئودالیسم و بازار، دولت را عامل اصلی سازماندهی اقتصادی در کشورهایی مثل ایران می‌داند. جالب آنکه تجربه تاریخی هم نشان داد که انتقاد آنارشیستهایی مثل کروپتکین به لنین، باکونین به مارکس و پیش از او هم تقابل فکری پرودون و مارکس درباره غلط بودن استراتژی دیکتاتوری دولتی پرولتاریایی درست بوده و عملاً آنچه در شوروی اتفاق افتاد همان تداوم استبداد شرقی روس زیر لوای ایدئولوژی مارکسیستی در شکلی توتالیتر و بسیار مخرب‌تر از قبل بوده است.


♦️در مقابل این اکونومیسم به لحاظ تاریخی نامربوط مارکسیستی که متأسفانه در خوانشی غلط از مارکس و متأثر از شوروی توسط حزب توده وارد ایران شده و تا کنون نیز در بی‌خبری از تحولات چپ سیاسی پست‌مدرن، چه درون ساختار التقاطی دولت اسلامی و چه در صورت اپوزوسیونی تداوم یافته است، صورت بندی فمینیستی از ساختار سلطه و استثمار بینشی بسیار بهتر و متناسبتر با شرایط تاریخی ایرانی و اسلامی به ما عرضه می‌کند. تنها با بهره گیری از بینش نوین فمینیستی درباره پدرسالاری تاریخی است که آشکار می‌شود سوژه زنانه نه تنها بهترین موقعیت برای فهم اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و الهیاتی ایران امروز را دارد، بلکه هم به لحاظ استراتژیک و هم به لحاظ آرمانی تنها امکان برون رفت ما از تداوم و تکرار و تجدید پدرسالاری تاریخی در طی قرون متمادی محسوب می شود.


.
جمهورى سوم pinned «چرا نظریه فمینیستی، برای چپ نوی مسلمان ایرانی، دیدگاهی بسیار مفیدتر و اصیلتر از دیدگاه مارکسیستی است؟ 🔴 از همان آغاز صورت‌بندی چپ اسلامی جدید یا چپ نوی مسلمانی که بتواند در نقد انحراف جمهوری دوم، افقی پیش روی جمهوری سوم آرمانی برای نسل جدید بگشاید، با مشکل…»
Forwarded from Reza Nassaji
هنوز آغاز نشده


نقد سلبی کانال «جمهوریت سوم» به برداشت‌های کلیشه‌ای مارکسیسم ارتدوکس از مناسبات اجتماعی ایران، با وجهی ایجابی همراه است که ما را با طیف متنوعی از دیدگاه‌های بدیل (از نقدهای آنارشیست‌های فرانسوی و روس به دولت‌گرایی تا نظریه‌ی «نومانکلاتورا» (Nomenklatura) میخائیل وسلنسکی در امتداد «طبقه‌ی جدید» میلوان جیلاس؛ و نیز نظریه‌ی پاتریمونیالیسم از ماکس وبر تا فمینیسم ردیکال) مواجه می‌کند که پاسخگوی خلأ تئوریک در بن‌بست اجتماعی کنونی باشد.
اما به نظر می‌رسد نتیجه‌ی آن (مستقیم یا غیرمستقیم) نوعی طفره‌روی از تن دادن به مسائل کانونی مثل تحلیل طبقاتی (نه لزوماً با تعاریف قدیم مارکس) و نقش دین (اعم از سنتی و ایدئولوژیک) در تکوین آن چیزی است که «دسپوتیسم» می‌نامند (و آن را باید از مونارشی اروپایی و حتی دیکتاتوری تفکیک کرد و استبداد مطلقه را فراتر از آنها قرار داد). *
این مناسبت اجتماعی که از قرن نوزده تاکنون و در پیش و پس از فرایند دولت‌سازی مدرن پهلوی‌ها موضوع مطالعات جامعه‌شناسانه بوده‌اند. کسانی با نظریه‌ی «دسپوتیسم شرقی» (و شاخه‌های آن نظیر «استبداد ایرانی» کاتوزیان) ریشه‌داری استبداد در ایران را تبیین کرده‌اند؛ برخی با نظریه‌ی «پدرسالاری» (از نوع وبری که آقای حجاریان روی آن تأکید داشت یا فمینیستی که در اینجا مطرح شده است)؛ برخی (مثل آرامش دوستدار با تز «دین‌خویی») سراغ دین رفته‌اند؛ برخی به «خلقیات ایرانی» نسبت داده‌اند که چیزی میان روان‌شناسی اجتماعی و انسان‌شناسی فرهنگی است، اما نگرش مطلق‌گرای آن از اقوام ما را به دوران حاکمیت ذهن استعماری بر مردم‌شناسی بازمی‌گرداند؛ و...
«جمهوریت سوم» از نقدهای آنارشیست‌ها به «سوسیالیسم دولت‌گرا» (به تعبیر کروپتکین در نقد مارکس) آغاز می‌کند که البته هر نوع از آمریت و سلسله‌مراتب اقتدار را نفی می‌کنند - به‌ویژه دولت، کاپیتالیسم و کلیسا - اما بعد، مسئله را به سطحی از ذهنیت اقتدارگرا و مناسبات اقتدارگرایانه‌ی پدرسالار تقلیل می‌دهد که فهم فمینیستی خود تقلیلی جنسیتی از مفهوم طبقاتی پدرسالاری نزد ماکس وبر است. اما آنچه در این باره باید گفت، این است که هر نوع نقدی به استبداد دینی حاکم در ایران، جنگ با آسمان است؛ لذا منازعه‌ای روی زمین نیست که بتوان با آن با مفاهیم عرفی و اروپایی صد و پنجاه سال اخیر رودررو شد.
مارکس در عنفوان جوانی، مقاله‌ی «نقدی بر فلسفه حق هگل - مقدمه» را که نقطه‌ی عطفی در آثار اوست، با این جمله آغاز می‌کند که «نقد مذهب تا آنجا که به آلمان مربوط است، به پایان رسیده» (اشاره به آثار هگلی‌های جوان در نقد مسیحیت، نظیر اشتراوس، فویرباخ و برونو باوئر) و در صفحه‌ی بعد به این بسنده می‌کند: «مذهب افیون توده‌هاست.» اما ما هنوز در نقطه‌ی آغاز این منازعه‌ایم؛ زیرا اگر شاه ایرانی سایه‌ی ایزد بر زمین بود و «خوتای» یا «خدا» در زبان پارسی میانه به معنای شاه، در دوران پس از اسلام به‌تدریج به پروردگار نیز اطلاق شد، اینک نمایندگان خدا در زمین در اغوای خود و القای آن به توده چنان پیش رفته‌اند که گویی دفتر مرکزی قدرت الهی از آسمان به زمین منتقل شده است.
اما این القای ایدئولوژیک به توده در کنار شرایط مادی امتناع آگاهی (نظیر منع هرگونه تشکل اجتماعی-سیاسی سندیکایی؛ فعالیت احزاب مستقل؛ تجمعات مسالمت‌آمیز؛ دادخواهی در دادگاه‌های مستقل و مطالبه‌ی قانون‌گذاری در نهادهای تقنینی به صورت فردی و جمعی؛ انتخابات آزاد؛ و...) چنان است که نه آگاهی طبقاتی در آن تعمیق می‌یابد، نه آگاهی جنسیتی، نه برداشت بدیل اجتماعی از مذهب، نه آگاهی‌های فردگرایانه‌ی مانع از هضم در توده. لذا همان‌اندازه که انتظار انقلاب طبقاتی از اقشار - که سیطره‌ی مذهب مانع از هرگونه آگاهی طبقاتی در آنهاست - ساده‌اندیشانه است، امیدواری برای شکل‌گیری آگاهی جنسیتی نسبت به مناسبت کنونی استثمار نظیر تعبیر «سوژه زنانه نه تنها بهترین موقعیت برای فهم اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و الهیاتی ایران امروز را دارد، بلکه هم به لحاظ استراتژیک و هم به لحاظ آرمانی تنها امکان برون‌رفت ما از تداوم و تکرار و تجدید پدرسالاری تاریخی در طی قرون متمادی محسوب می‌شود» دور از دسترس خواهد بود.

* البته اگر به صورت پرسش «چرا نظریه فمینیستی، برای چپ نوی مسلمان ایرانی، دیدگاهی بسیار مفیدتر و اصیلتر از دیدگاه مارکسیستی است؟» دقت داشته باشیم، مخاطب این وجه تبیینی و تجویزی، چپ مذهبی است. در این صورت این نقد من سالبه به انتفای «مخاطب» خواهد بود.
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/1019
فاطمه زهرا(س)؛ اولین شهید نافرمانی مدنی در برابر دستگاه خلافت دینی

🔺یکی از خیانت‌های #تشیع_سیاه و تحجر حوزوی در حق مکتب تشیع این است که مقاومت و مبارزه سیاسی بسیار مترقی و رهایی‌بخش امامان شیعه در برابر استقرار دستگاه خلافت #پدرسالار را به نزاعی فرقه‌ای میان دو الیگارشی نسبی و سببی، بنی‌هاشم و بنی‌امیه تقلیل داد و از این طریق نه تنها شیعه بلکه جهان اسلام را از راه برون‌رفتی که امامان ما با خون خود ترسیم کرده‌اند منافقانه و مزورانه محروم کردند.

🔺از پیامدهای این انحراف در تشیع که متاسفانه در سال‌های اخیر بصورت گفتمان مدافعین حرم و برای توجیه جنگ با داعش در دفاع از دیکتاتوری بشار اسد در سوریه بازتولید و مصرف گردید، تبدیل ولایت‌گرایان و خلافت‌گرایان تندروی شیعه و سنی به دو گروه صهیونیستی بوده که نظیر روایت فیلم اخیر بیت آیت الله شیرازی، هریک خود را قوم برتر و خط رستگاری مطلق می‌پندارند و چنین توهمی است که در شعبده‌بازانی مثل #صدیقی نهایی‌ترین شکل خود یعنی مصرف کرامت و خواب برای اتصال خطی پیوسته میان زمین‌و‌ آسمان را پیدا می‌کند. نتیجه تاریخی این ارتجاع تشیع سیاه در تحریف تلاش‌های امامان، رها کردن مسلمین میان دو گونه پدرسالاری انتصابی موروثی فوق مقدس معصوم از خطا؛ و پدرسالاری الیگارشیک شبه مقدس انحصاری در دست صاحبان سنتی قدرت در فقه سیاسی شیعه و اهل سنت بوده است که هیچیک نتوانسته در عصر غیبت راهگشای مسلمین گردد و تنها به پدیداری نهضتهای ارتجاعی تجدید ولایت و تجدید خلافت و تجدید صغارت در قرن بیستم‌ منجر شده است که تا امروز هم ادامه دارد.

🔺این درحالیست که اولین نطفه آگاهی سیاسی شیعه در نافرمانی مدنی عظیم و غیرقابل سانسور دختر پیامبر (ص) در مهم‌ترین برهه سیاسی اسلام یعنی تعیین رژیم قدرت دینی و پی‌ریزی دستگاه منحوس خلافت، شکل می‌گیرد که با شهادت ایشان در حافظه همه نسلهای بعدی #مقاومت_زنانه زهرایی ثبت می‌شود و سلسله حرکاتی از مقاومت در برابر دولت‌سازی کثیف اموی و عباسی بوجود می‌آورد که بویژه در قیام اباعبدالله و نهضت زنانه زینبی به اوج می‌رسد، تا جاییکه حتی امامان اربعه فقه سنی را نیز از موج خلیفه‌ستیزی خود متأثر می‌کند.

♦️خدیجه، فاطمه، زینب و فاطمه معصومه خواهر امام رضا سلام الله علیهن رازهای گشوده‌نشده مکتب سیاسی ضدپدرسالار شیعه هستند که نور نجات‌بخش ایشان تا همین امروز زیر‌عبای الیگارشی پدرسالار مقدس‌نمای تشیع سیاه پنهان مانده است.


(بازنشر در اینستاگرام)
🔺 این بخشی از گفتگوی اختصاصی قوچانی با تسنیم است که با این عنوان منتشر شده: صراحتاً از اقتدارگرایی دفاع می‌کنم

🔺درباره همگرایی روزافزون الیگارشی جمهوری دوم در یک دولت مطلقه امنیتی توسعه‌گرای صفوی پس از ۸۸ در این کانال مطالب متعددی نوشتم که نیازی به تکرار دوباره آنها نیست. همانقدر دوم خرداد ۷۶در دامن هاشمی رفسنجانی عقیم متولد شد که سوم تیر ۸۴ در دامن اصولگرایان.

🔺اما نکته‌ای که میخواهم اینجا متذکر شوم درباره توجیه فاجعه آبان ۹۸ توسط قوچانی-تسنیم بر پایه دیدگاه هابزی-وبری-اشمیتی انحصار کاربرد خشونت در دست دولت است. مستقل از آنکه مقایسه نقش نیروهای نظامی در لویاتان‌سازی میان ایران و تجربه غربی بسیار ساده‌لوحانه است، لازم است خاطرنشان شوم که اتفاقا برعکس میان تفکر جمهوری‌خواهی و عدم انحصار اسلحه در دست دولت رابطه تنگاتنگی وجود دارد. این نه تنها مبنای آزادی اسلحه در ایالات متحده است بلکه سیاست خارجی کنونی جمهوری اسلامی نیز حداقل در عراق و لبنان بر همین پایه جلوگیری از ادغام اسلحه اجتماعی در ارتش ملی استوار است. حتی مبنای شکل‌گیری سپاه پاسداران نیز در آغاز، همین جلوگیری از انحصار خشونت در دست ارتش ملی بوده است.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔺پایان زاویه

چه نشانه‌ای بر ابتذال تاریخی و تمدنی ما بهتر از اینکه در یک گفتگوی تلویزیونی مسائلی به این قدر اهمیت مطرح می‌شود که یکی می‌گوید دروغ سکه رایج نظام سیاسی ما شده است و دیگری می‌گوید اگر چنین باشد که نظام سلطنتی است و چون امنیت و نظم و قانون داریم نظام پنجاه درصد اسلامی است و عمده مشکل ما مسئولین پای منقلی است که بساط اشرافیت و نظام ارباب رعیتی راه انداخته‌اند، آنوقت از «رجال سیاسی» مملکت یکی که با طعنه به سرهنگ‌ها و دولت باتفنگ به قدرت رسیده، کنایه را به خود گرفته زمین‌ و زمان را به هم می‌دوزد که برنامه باید تعطیل شود و رییس تلویزیون هم به جای آنکه از موفقترین برنامه رسانه ورشکسته‌اش را حمایت کند، فرصت را برای قلع و قمع این موی دماغ مغتنم بشمارد تا کسب‌وکار جوانان مومن حزب‌اللهی آن یکی شبکه‌ها کمترین مزاحمتی نداشته باشد.

تجربه #حبیب_رحیم_پور یکبار دیگر نشان داد که نهادهای عمومی ما بطور کامل جولانگاه متملقین و کوتوله‌های بی‌سواد و محافظه‌کار و ذی‌نفع گشته و خردمندان انقلابی اهل بصیرت و حریتی که با هزینه کردن خود می‌کوشند این مناسبات جهل و تملق را به خودبیاورند آب در هاون می‌کوبند.
سروش و مصباح یزدی؛ دو روی یک سکه
نقدی بر سخنرانی اخیر دکتر سروش «پیامبر عارف مسلح»



🔴دکتر عبدالکریم سروش در آخرین دیدگاهش در آغاز سال ۲۰۲۱ میلادی، پیامبر اسلام را عارف مسلح و نبی بالسیف نامیده و محمد(ص)، قرآن و کل سنت فقهی و فلسفی و عرفانی اسلامی را اقتدارگرایانه و پروژه بسط قدرت ولایت پیامبر تییین کرده است. تصور می‌کنم نقد این دیدگاه اخیر دکتر سروش بر روحانیون و مبلغین گفتمان دینی رسمی در ایران ناممکن خواهد بود تنها به این دلیل ساده که دکتر سروش اینبار بر همه زحمات چهل ساله منابر و تلویزیون صحه گذاشته و بر خلاف دیدگاه‌های قبلی خود که با تکیه بر خوانش صوفیانه می‌کوشید اسلامی رحمانی را معرفی کند، همان اسلام اقتدارگرایانه آشنایی را روایت می‌کند که هدف آن تشکیل حکومت و بسط اقتدار و سلطه است، مرزهای آن در برابر همه مخالفین هویتی و عقیدتی‌اش خونین است و خشونت یا نیروی نظامی و امنیتی را بنیان استقرار حاکمیت مقدس تلقی می‌کند. در یک کلام همان خوانش آشنایی که اسلام را تسلیم، بندگی را بردگی، دین را دستگاه ارعاب و دولت را سازمان پدرسالار کنترل، مهندسی اجتماعی و هدایت عمومی می‌داند و دشمن دولت دینی و دین دولتی را دشمن خدا و محارب معرفی می‌کند.


🔴فراموش نمی‌کنم که محمد قمی رییس جوان سازمان تبلیغات اسلامی در مراسمی که به اصطلاح بعنوان مجلس ختم فارغ‌التحصیلان کشته شده در فاجعه سقوط هواپیمای اوکراینی با شلیک پدافند خودی در مسجد دانشگاه شریف برگزار گردید، در پاسخ به معترضان خواهان دادخواهی با استناد به سیره پیامبر و این آیه که «الفتنة اشد من القتل»، چنین استدلال کرد که به هم زدن نظم در حکومت اسلامی بدتر از قتل است و این دقیقا همان اسلامی است که اینبار مورد تأیید دکتر سروش قرار گرفته است. عبدالکریم سروش آن روی دیگر سکه آیت الله مصباح یزدی است و با این سخنرانی همزمان با وفات مصباح یزدی، این دو مدافع حکومت اسلامی در برابر گروه‌های چپ در صدر انقلاب، بار دیگر در ‌تلقی واحدی از اسلام به اشتراک‌ رسیدند با این تفاوت که یکی اینرا عین حقیقت و خیر و دینداری دانسته و در آغوش می‌گیرد و دیگری عین ناراستی و شرارت تا قدرت و سیاست را به کلی واگذار کند.

🔴جنبه طنز ماجرا این است که در این منازعه نسل اول انقلابیون چه در کنار مصباح بایستی و چه در کنار سروش نتیجه یکی است، چون مستقل از بحث اسلام، هر دو به تعبیر مائو بنیانگذار چین کمونیست، «قدرت را خارج شده از لوله تفنگ» می‌دانند و دقیقا به همین دلیل است که قوچانی اصلاح‌طلب را در کنار تسنیم می‌نشاند تا یکی از موضعی سکولار و دیگری از موضعی بنیادگرایانه اما همزمان با هم بگویند «مدافع اقتدارگرایی هستیم» و «اگر نظام با درایت رهبری در آبان ۹۸ دست به خشونت نمی‌زد دولت سقوط می‌کرد». دیدگاه اخیر سروش مهر تأییدی بر این ادعاست که دوگانه‌ اصولگرا-اصلاح‌طلب /سروش-مصباح نسل قبل نه تنها کمکی به ما نمی‌کند بلکه بخاطر زیرساخت معیوب، گره‌های بیشتری بر کلاف سردرگم تاریخی ما می‌زند. آنچه سروش و مصباح «قدرت» می‌دانند به زعم من تنها همان قدرت مردانه و البته آشنایی است که از لوله تفنگ خارج می‌شود. اما مساله اینجاست که نسل اول چپ و راست ایرانی بعد انقلاب اصلا امر سیاسی (که ذاتا بیرون دولت زیست می‌کند) را نمی‌شناسند و قدرت زنانه‌ای که به تعبیر هانا آرنت نه بر‌پایه خشونت بلکه بر پایه اراده آزاد جمهور انسان‌ها خلق می‌شود.


♦️از همینجا مشخص می‌شود که الیگارشی حاکم جمهوری اول و دوم هردو در عمق تئوریک خود انقلاب را عین خشونت می‌دانند و حال آنکه انقلاب و اسلام سیاسی اساسا از قماش دیگری است. عزت‌الله فولادوند حکیم بزرگ‌ زمانه ماست که کتاب خشونت هانا آرنت را خیلی زود و برای توجه به تفاوت ماهوی «قدرت و زور» و در آسیب‌شناسی زودهنگام انقلاب ۵۷ ترجمه کرد، اما انقلابیون ما که درگیر حفظ امنیت دین و دولت و پاسداری انقلاب بودند و حتی روشنفکران منتقد آنها، تا همین امروز هرگز فرصت نکردند که آنرا بخوانند.



.
سمینار بین المللی "فلسفه و ادراکات اعتباری در خوانش علامه طباطبایی"

۱. رضا داوری
۲. محمد توکل
۳. الشیخ شفیق جرادی
۴. الشیخ احمد جابر
۵. الشیخ محمد حسن زراقط
۶. قاسم پورحسن
۷. حسین کلباسی
۸. سید سلمان صفوی
۹. علی اصغر مصلح
۱۰. غلامرضا جلالی
۱۱. حمید پارسانیا
۱۲. رضا سلیمان حشمت
۱۳. سید حسین حسینی
۱۴. محمد جواد ادبی
۱۵. حسن محدثی
۱۶. عبدالحسین خسروپناه
۱۷. غلامرضا زکیانی
۱۸. مزدک رجبی
۱۹. ابوالفضل مرشدی
۲۰. مالک شجاعی جشوقانی
۲۱. محمد حسین بادامچی
۲۲. سجاد رضوی
۲۳. امین ایمانلی
۲۴. علاء الدین مالیکف
۲۵. رحیم محمدی
۲۶. رضا ملایی
۲۷. اسماعیل گیبادولین
۲۸. قادر فاضلی
۲۹. حسین حجت پناه
۳۰. سیدجواد میری

چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ (۲۰ جمادی الثانیه ۱۴۴۲)

ساعت: ۹:۰۰ الی ۲۰:۰۰


انجمن جامعه شناسی ایران (گروه جامعه شناسی کشورهای اسلامی)

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


@seyedjavadmiri
Reza Nassaji
هنوز آغاز نشده نقد سلبی کانال «جمهوریت سوم» به برداشت‌های کلیشه‌ای مارکسیسم ارتدوکس از مناسبات اجتماعی ایران، با وجهی ایجابی همراه است که ما را با طیف متنوعی از دیدگاه‌های بدیل (از نقدهای آنارشیست‌های فرانسوی و روس به دولت‌گرایی تا نظریه‌ی «نومانکلاتورا»…
آیا نقد دین هنوز آغاز نشده؟
پاسخی به نقد رضا نساجی

🔺این روزها بویژه پس از سخنرانی «دین و قدرت» دکتر سروش که مقارن با فوت برجسته‌ترین مدعی «دولت ولایی بعنوان دفتر مرکزی قدرت الهی آسمانی در زمین»، آیت الله مصباح یزدی، ایراد شد به مقاله «اگر پاپ و مارکس نبودند...» دکتر علی شریعتی فکر میکنم که بخشی از کتاب مذهب علیه مذهب است و البته بصورت کتابچه مجزایی هم منتشر می‌شد. خلاصه حرف شریعتی این است که اگر کلیسا با آن استبداد تاریک قرون وسطایی در تاریخ اروپا نبود، مارکس هم عدالتخواهی و مبارزه طبقاتی برای رهایی انسان از بردگی را به صورتی الحادی و در مقابل دین صورت‌بندی نمی‌کرد.

🔺کاملا مشخص است که نگاه مثبت شریعتی به دین نیز مانند جلال آل‌احمد و سایر روشنفکران چپ سیاسی تنها به خاطر تکانه رهایی‌بخشی است که از جنبش تنباکوی میرزای شیرازی تا دهه چهل شمسی به یادگار مانده و البته قیام پانزده خرداد امام خمینی هم در خوانشی روشنفکرانه، ضد استعماری و ضد توتالیتاریستی در همان راستا تلقی می‌گردید. اما پرواضح است که تجربه نسل ما فرسنگها با آن نسل فاصله دارد. مقاله «اگر پاپ و مارکس نبودند...» شریعتی امروز به طور کامل منسوخ شده است، چرا که هم روحانیون به قدرت مطلقه دست یافتند و منتهای آمال خویش را به نمایش گذاشتند (که بخوبی در نظرات و کردار بزرگان دینی امروز مثل مصباح یزدی منعکس است) و هم آگاهی سیاسی به خود حوزه الهیاتی هم گسترش یافته است که به گمان من در این سخنرانی اخیر دکتر سروش آخرین ملاحظات افکار عمومی فارسی زبان در اینباره در زبان ایشان صورت‌بندی گردید.

🔺بنابراین در پاسخ به دوست و ناقد، رضا نساجی عزیز باید عرض کنم که از نظر من بحث درباره جمهوری سوم با فرض چنین آگاهی سیاسی‌ای در حال پیشرفت است. وضعیتی شبیه به گرگ‌و میش اول صبح یا شاید بهتر بگویم آخر قرن، که دیگر هرگز به دوران مقاله «اگر پاپ و مارکس نبودند...» بازنخواهد گشت.



.
مقاله ادراکات اعتباری علامه طباطبایی به مثابه جامعه شناسی انتقادی فقه


در تاریخ معاصر ایران عمده خوانندگان و شارحان و از جمله شهید مرتضی مطهری، کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم را دفاع فاخر و دندان‌شکن مهمترین نماینده فلسفه اسلامی یک قرن اخیر، علامه طباطبایی، از عقاید دینی دربرابر هجمه الحادی علوم جدید و فلسفه‌های مدرن غربی تلقی می‌کنند. کتابی که به جرأت می‌توان آنرا پایه‌گذار سنتی دانست که فلسفه اسلامی را به عنوان دژ مستحکم عقیدتی برای دفاع در مقابل هجمه فرهنگی غرب که بویژه از ناحیه علوم، فلسفه و علوم انسانی وارد ایران می‌شد مطرح کرد و چارچوبی پدید آورد که به همت شاگردان علامه طباطبایی تا همین امروز الگوی اصلی نظام آموزش عقیدتی، تبلیغ دینی و نوعی کلام دولتی و ملّی است و همچنان هسته نرم‌افزاری اصلی عمده مؤسسات آموزشی و پژوشی حوزوی و دانشگاهی اسلامی را تغذیه می‌کند.
با اینحال به نظر می‌رسد مقاله ششم این کتاب با عنوان «ادراکات اعتباری» چنان از افق متفاوتی سخن به میان آورده که حتی مرتضی مطهری را نیز که با شور و حرارت حاشیه‌های بسیاری بر فصلهای دیگر کتاب افزوده، به سکوتی معنادار واداشته است. اهمیت این بخش اما به اعتقاد نگارنده بسیار بیشتر از یک فصل از یک کتاب بزرگ است و می‌توان و باید آنرا به مثابه کلیدی برای فهم کل کتاب و باقی آثار علامه طباطبایی تلقی کرد. در مطالعه دقیق این فصل و مقایسه آن با آراء فارابی، مؤسس فلسفه اسلامی است که آشکار می‌شود آنچه علامه طباطبایی به آن سفسطه می‌گوید و در مقایسه با فلسفه نظری بر آن مهر بطلان می‌زند کل قلمرویی است که فارابی به آن «مدینه»، یونانیان و رومیان به آن «پلیس»، و در دوره جدید به آن «عرصه عمومی» می‌گویند و دانش و عمل سیاست، اخلاق، حقوق، فرهنگ، تربیت، آموزش، موسیقی، هنر و به طور کلی مدنیتِ فراسوی خانواده (منزل) و اقتصاد (تدبیر منزل) را در برمی‌گیرد. علامه طباطبایی البته به همین اکتفا نمی‌کند و نه تنها دامنه ادراکات اعتباری را به کل فرهنگ و زبان و احساسات و ارزشها و زیست‌جهان فردی و جمعی گسترش می‌دهد، بلکه بر پایه نوعی جانورشناسی علمی و داروینیسم اجتماعی می ‌کوشد به منطق طبیعی زیربنایی شکل‌گیری این گزاره ها و گفتمانها و ساختارهای موهوم دست یابد و به این ترتیب بحث خود را به نوعی روش‌شناسی انتقادی افشای زیرساخت مادی همه گزاره های ارزشی (شامل باید) تبدیل می‌کند. به تصریح علامه طباطبایی فقه به عنوان دانشی عملی و ارزش‌بار، همچون شعر، گزاره های قانونی یا حتی اخلاقیات وجدانی بخشی از همین پیکره ادراکات اعتباری است که بر پایه قواعدی که وی استخراج می‌کند قابل کدگشایی و تحلیل انتقادی است. اگرچه طباطبایی تصریحی به این ندارد که چرا و چگونه گزاره های نظری درباره «هست»ها (چه فلسفی، چه علمی، چه ریاضی، چه فنی) از تحلیل انتقادی ادراکات اعتباری مستثنا می‌شوند اما شاید بر پایه مقالات دیگر کتاب بتوان چنین استنباط کرد که بخشهایی از عقاید دینی که به گزاره های علمی و متافیزیکی بازگشت دارد، ثابت و در زمره بدیهیات غیرقابل تغییر است، اما علی القاعده تمام بخشهای هنجاری و ارزشی معارف دینی مشمول تیغ نقاد علم جامعه‌شناسی دین علامه طباطبایی قرار می‌گیرد. به علاوه با توجه به عدم تفکیک میان حیوان و انسان سیاسی، اجتماع حیوانی و مدینه، و غایت بقا و غایت فضیلت به شیوه فیلسوفان متقدم، مشخص نیست که آیا تاریخ اجتماعی نیهیلیستی‌ و ساخت بهره‌کشی سوداگرایانه جوامع انسانی که علامه طباطبایی روایت می‌کند وضعیت ذاتی و سرنوشت محتوم جوامع بشری است و علامه طباطبایی تنها فیلسوفان نظری منزوی از شهر را رستگار می‌بیند یا با توجه به اشاره به تز حرکت تکاملی جوهری ملاصدرا به تعبیر هانا آرنتی، از نوعی پیشاتاریخ زیستی-اجتماعی سخن می‌گوید که با رهایی از چرخه شوم ضرورت می‌تواند در آینده به آرمانشهری مدنی وسیاسی دست یابد؟



محمدحسین بادامچی
پژوهشگر و مدیر اندیشکده راهبردی مهاجر دانشگاه شریف


@seyedjavadmiri
جمهورى سوم
بیانیه دورف (+)، نقطه عطفی برای سایبر-آنارشیسم 🔴قبلاً در اینباره نوشته بودم که کرونا ایران و جهان را در یک دوراهی سرنوشت‌ساز قرار داده است: سایبر آنارشیسم در برابر رئال توتالیتاریسم (اینجا) و کرونا را فرصتی برای مرکززدایی از جامعه ایران دانسته بودم (اینجا)…
در این یادداشت به بهانه بیانیه دورف به سایبرآنارشیسم بعنوان مهم‌ترین آلترناتیو سازماندهی توتالیتر متمرکز الیگارشیک در ائتلاف دولت‌های امنیتی و مالکیتهای بزرگ اشاره کردم. این یادداشت اخیر دورف باز هم بر این چشم‌انداز رادیکال و رهایی‌بخش قرن ۲۱م که متفقا از سوی پدرسالاری دولتی رسمی و عقب‌مانده در شرق و غرب عالم از چین و روسیه و خاورمیانه تا اخیرا در امریکا سرکوب می‌گردد تأکید می‌کند.


The "capitalism <-> socialism" opposition seems outdated. I prefer to think in terms of "centralization vs decentralization". Humans have evolved to perform best in small groups of less than 150 people. That's why wherever there's centralization and excessive hierarchy, there's inefficiency and underutilized human potential. Capitalist monopolies and socialist dictatorships are equally bad.



https://news.1rj.ru/str/durov/151
Forwarded from علم و دين
https://survey.porsline.ir/s/mdpiWO7

این پرسش نامه جهت بررسی میزان تأثیرگذاری علوم تجربی جدید (فیزیک، زیست شناسی و علوم شناختی) بر باورهای دینی دانشجویان، در "کارگروه علم و ‌دین اندیشکده ی مهاجر دانشگاه صنعتی شریف" تعریف شده است.

از اینکه در روند این پژوهش به ما کمک می کنید از شما بسیار سپاسگزاریم و امیدواریم که نتیجه ی این پژوهش ما را در هموار کردن مسیر گفتگو میان علم و فلسفه و دین یاری کند.

زمان تقریبی ای که این پرسش نامه از شما خواهد گرفت حدودا 10 دقیقه است.