This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺یادی از نامه سیصدنفره (و نهایتا هشتصد نفره) موجی از تداوم انقلاب ۵۷ در بسیجیان دهه شصتی که برای امربهمعروف و نهیازمنکر شجاعانه به پا خاست و به سختی در هم شکسته شد. امید که ملامتگران آینده نام ما را در زمره بزرگمردان و زنان انذاردهنده بنویسند و از سستی و قعودمان در گذرند.
Forwarded from سیدجواد میری مینق
#این متن را دو سال پیش در جولای ۲۰۱۹ نوشته بودم و در اینجا بازنشر می کنم.
رئیس جمهور اصلاح طلب یا اصولگرا یا سپاهی یا هیچکدام و فقط "وزیر بیت"
پایان قرن پرتلاطم چهاردهم خورشیدی نزدیک و نزدیکتر می گردد. دو انقلاب و جنگ جهانی دوم و اشغال ایران و انقراض سلسله قاجار و برآمدن و افول سلسله پهلوی و جنبش ملی صنعت نفت و مبارزه با استعمار انگلیس و سرآخر طلوع انقلاب ۱۳۵۷ و تاسیس جمهوری اسلامی ایران ... حاصل یک قرن تکاپوی ملت ایران در صحنه جهانی بود و اکنون ما به انتهای یک قرن نزدیک می شویم. کماکان ساحت سیاسی و چگونگی مدیریت امر سیاسی و رابطه قدرت و ملت یکی از "بقیه هایی" است که ملت ایران با خود به قرن پانزدهم خورشیدی به یدک می کشد و هنوز رابطه "اراده ملت" و "دموکراسی" و نقش دین در دنیای ملت ایران محل بحث می باشد. نیروهای سیاسی انقلابی پس از پایان جنگ دچار تحولات عمیقی شدند و رابطه با "غرب" یکی از محورهایی بود که این اختلافات را تشدید کرد ولی این تنها محوری نبود که موجبات تشتت سیاسی در بین نیروهای برآمده از انقلاب را ایجاد کرد بل محور مهم دیگر نقش و جایگاه "ولایت فقیه" (و امر ولایی) در ساختار امر سیاسی در جمهوری اسلامی بود که جناح اصلاح طلبان را از جناح راست (و سپس اصولگرایان) متمایز می کرد. به سخن دیگر، رفورمیست ها به دنبال تحدید امر ولایی بودند و در این پروژه شکست خوردند و تمامی تلاش آنها پس از این شکست معطوف به نوعی "چانه زنی" برای ماندن در حاشیه قدرت و کارگزار بودن امر ولایی گردید ولی "رتوریک رهایی بخشی" را در برابر جامعه با ادبیات احساسی حفظ کردند تا بتوانند مقبولیت اجتماعی داشته باشند اما با روحانی این اندک مقبولیت هم "دود شد و به هوا رفت". اما ماجرای اصولگرایان کمی متفاوت بود. زیرا آنان خود را در خدمت بسط "امر ولایی" تعریف کرده بودند ولی این مهم تا زمانی تداوم داشت که آنها در جایگاه ریاست جمهوری قرار نگرفته بودند ولی با ظهور احمدی نژاد و تبیین خاص آنها از امر ولایی و بسط ولایت آنها هم عملا از دایره "سخت قدرت" به بیرون افتادند و این دو تجربه به وضوح نشان داد که امر ولایی در جمهوری اسلامی یک پدیده تشریفاتی نیست بل معنای جمهوری اسلامی ذیل آن قابل تبیین است و هر تعریفی غیر از این "ضد" ولایت تحدید می گردد. البته چهار دهه طول کشید تا نظام ولایی در ذهن و زبان کنشگران انقلابی "جا" بیفتد و وجدان کنند شعارهایی را که خود سر می دادند -"روح منی خمینی بت شکنی خمینی" - چه پیامدهایی برای سازوکار سیاست و شاکله امر سیاسی در ایران دارد. اما اکنون پس از گذشتن چهار دهه از سیاستورزی باید به این نکته توجه کرد که مقام "ولایت فقیه" یک جایگاه سمبلیک نیست بل پستی است که شاکله ساحت اجرایی سیاستورزی در ایران را نه تنها تبیین می کند بل راهبری هم می کند و هر جریان سیاسی این را درک نکند و یا درک کند و بخواهد با جامعه (برای گرفتن رای) تزویر کند یا درک کند و بخواهد جایگاه امر ولایی را تضعیف کند بشدت مطرود هم جامعه می گردد و هم قدرت سخت سیاسی آن را کنار می زند. نمونه های اعلای رویکرد نخست اصلاح طلبان و اعتدالیون هستند و نمونه رویکرد دوم اصولگرایان ذیل ائتلاف احمدی نژاد و مشایی می باشند که اولی ها به شدت مطرود جامعه شدند و دومی مطرود قدرت. حال با از میان رفتن "بازی" چپ و راست و عدم درک درست هر دو جناح از محتوای امر ولایی در ساختار قدرت در جمهوری اسلامی راه پیش روی چیست؟ برخی که ساده اندیشانه به امر سیاسی می پردازند بر این باورند که یک شخصیت سپاهی می تواند جایگاه ریاست جمهوری را بگیرد و مناسبات پست ریاست جمهوری و پست ولایت فقیه را ترمیم کند و منطق آنان برای این استدلال بر حول "محتوای امر سیاسی" نیست بل بر روی شخصیت افراد سپاهی است که "ولایت پذیر" هستند اما این استدلال از پایه دوگانه ریاست "جمهور" و ولایت "فقیه" را درک نکرده و این امر را پس از چهار دهه وجدان نکرده است که جمهورِ فقیه با جمهورِ لیبرالیسم و سوسیالیسم متفاوت است و راه سیاستورزی در آینده جمهوری اسلامی تشدید و استمرار این دوگانه نیست بل حذف نظام ریاستیِ جمهور است. اما به جای آن چه باید قرار دهیم؟ این بحث دراز دامنی است ولی خلاصه آنرا اینجا می گویم و آن این است که بهترین گزینه پیش روی "وزیر بیت" است که برای عملی شدن آن نه نیاز به فداکاری از نوع جناب خاتمی است و نه نیاز به تشدید تضادها از نوع جناب احمدی نژاد و نه نیاز به استفاده ابزاری از ولایت فقیه از نوع طیف راستی چون آقایان حداد عادل و ولایتی و ... که در هر حال محتوای امر سیاسی ولایی در قالب نظام جمهوری اسلامی از منظر تئوریک مغفول و در-حاشیه می باشد.
سیدجوادمیری
#انتخابات
#پایان دوگانه اصلاحطلب و اصولگرا
@seyedjavadmiri
رئیس جمهور اصلاح طلب یا اصولگرا یا سپاهی یا هیچکدام و فقط "وزیر بیت"
پایان قرن پرتلاطم چهاردهم خورشیدی نزدیک و نزدیکتر می گردد. دو انقلاب و جنگ جهانی دوم و اشغال ایران و انقراض سلسله قاجار و برآمدن و افول سلسله پهلوی و جنبش ملی صنعت نفت و مبارزه با استعمار انگلیس و سرآخر طلوع انقلاب ۱۳۵۷ و تاسیس جمهوری اسلامی ایران ... حاصل یک قرن تکاپوی ملت ایران در صحنه جهانی بود و اکنون ما به انتهای یک قرن نزدیک می شویم. کماکان ساحت سیاسی و چگونگی مدیریت امر سیاسی و رابطه قدرت و ملت یکی از "بقیه هایی" است که ملت ایران با خود به قرن پانزدهم خورشیدی به یدک می کشد و هنوز رابطه "اراده ملت" و "دموکراسی" و نقش دین در دنیای ملت ایران محل بحث می باشد. نیروهای سیاسی انقلابی پس از پایان جنگ دچار تحولات عمیقی شدند و رابطه با "غرب" یکی از محورهایی بود که این اختلافات را تشدید کرد ولی این تنها محوری نبود که موجبات تشتت سیاسی در بین نیروهای برآمده از انقلاب را ایجاد کرد بل محور مهم دیگر نقش و جایگاه "ولایت فقیه" (و امر ولایی) در ساختار امر سیاسی در جمهوری اسلامی بود که جناح اصلاح طلبان را از جناح راست (و سپس اصولگرایان) متمایز می کرد. به سخن دیگر، رفورمیست ها به دنبال تحدید امر ولایی بودند و در این پروژه شکست خوردند و تمامی تلاش آنها پس از این شکست معطوف به نوعی "چانه زنی" برای ماندن در حاشیه قدرت و کارگزار بودن امر ولایی گردید ولی "رتوریک رهایی بخشی" را در برابر جامعه با ادبیات احساسی حفظ کردند تا بتوانند مقبولیت اجتماعی داشته باشند اما با روحانی این اندک مقبولیت هم "دود شد و به هوا رفت". اما ماجرای اصولگرایان کمی متفاوت بود. زیرا آنان خود را در خدمت بسط "امر ولایی" تعریف کرده بودند ولی این مهم تا زمانی تداوم داشت که آنها در جایگاه ریاست جمهوری قرار نگرفته بودند ولی با ظهور احمدی نژاد و تبیین خاص آنها از امر ولایی و بسط ولایت آنها هم عملا از دایره "سخت قدرت" به بیرون افتادند و این دو تجربه به وضوح نشان داد که امر ولایی در جمهوری اسلامی یک پدیده تشریفاتی نیست بل معنای جمهوری اسلامی ذیل آن قابل تبیین است و هر تعریفی غیر از این "ضد" ولایت تحدید می گردد. البته چهار دهه طول کشید تا نظام ولایی در ذهن و زبان کنشگران انقلابی "جا" بیفتد و وجدان کنند شعارهایی را که خود سر می دادند -"روح منی خمینی بت شکنی خمینی" - چه پیامدهایی برای سازوکار سیاست و شاکله امر سیاسی در ایران دارد. اما اکنون پس از گذشتن چهار دهه از سیاستورزی باید به این نکته توجه کرد که مقام "ولایت فقیه" یک جایگاه سمبلیک نیست بل پستی است که شاکله ساحت اجرایی سیاستورزی در ایران را نه تنها تبیین می کند بل راهبری هم می کند و هر جریان سیاسی این را درک نکند و یا درک کند و بخواهد با جامعه (برای گرفتن رای) تزویر کند یا درک کند و بخواهد جایگاه امر ولایی را تضعیف کند بشدت مطرود هم جامعه می گردد و هم قدرت سخت سیاسی آن را کنار می زند. نمونه های اعلای رویکرد نخست اصلاح طلبان و اعتدالیون هستند و نمونه رویکرد دوم اصولگرایان ذیل ائتلاف احمدی نژاد و مشایی می باشند که اولی ها به شدت مطرود جامعه شدند و دومی مطرود قدرت. حال با از میان رفتن "بازی" چپ و راست و عدم درک درست هر دو جناح از محتوای امر ولایی در ساختار قدرت در جمهوری اسلامی راه پیش روی چیست؟ برخی که ساده اندیشانه به امر سیاسی می پردازند بر این باورند که یک شخصیت سپاهی می تواند جایگاه ریاست جمهوری را بگیرد و مناسبات پست ریاست جمهوری و پست ولایت فقیه را ترمیم کند و منطق آنان برای این استدلال بر حول "محتوای امر سیاسی" نیست بل بر روی شخصیت افراد سپاهی است که "ولایت پذیر" هستند اما این استدلال از پایه دوگانه ریاست "جمهور" و ولایت "فقیه" را درک نکرده و این امر را پس از چهار دهه وجدان نکرده است که جمهورِ فقیه با جمهورِ لیبرالیسم و سوسیالیسم متفاوت است و راه سیاستورزی در آینده جمهوری اسلامی تشدید و استمرار این دوگانه نیست بل حذف نظام ریاستیِ جمهور است. اما به جای آن چه باید قرار دهیم؟ این بحث دراز دامنی است ولی خلاصه آنرا اینجا می گویم و آن این است که بهترین گزینه پیش روی "وزیر بیت" است که برای عملی شدن آن نه نیاز به فداکاری از نوع جناب خاتمی است و نه نیاز به تشدید تضادها از نوع جناب احمدی نژاد و نه نیاز به استفاده ابزاری از ولایت فقیه از نوع طیف راستی چون آقایان حداد عادل و ولایتی و ... که در هر حال محتوای امر سیاسی ولایی در قالب نظام جمهوری اسلامی از منظر تئوریک مغفول و در-حاشیه می باشد.
سیدجوادمیری
#انتخابات
#پایان دوگانه اصلاحطلب و اصولگرا
@seyedjavadmiri
Forwarded from دفتر تحکیم وحدت | تبریز
نشریه اصلی.pdf
583.1 KB
فایل پی دی اف نشریه امیدیه
🔰شماره هشتم نشریه #امیدیه
گاهنامه سیاسی انجمن اسلامی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت دانشگاه تبریز
💠 مرجع ضمیر «امنیت داریم» کیست؟
🔹مرثیه ای بر بحران سرمایه ای و اعتماد عمومی در ایران
💠مردم کجای داستانند؟
🔹بررسی ویژگی های یک رئیس جمهور مردمی
💠مهجوریت جمهوریت!
🔹هر روزی مردم گفتند «نه» نه میشود.
💠مشارکت سیاسی از فرصت تا بحران
🔹مشارکت از فروردین ۵۸ تا خرداد ۱۴۰۰
💠فرجام برجام چه میشود
🔹 بررسی چالش های احیای برجام
#امنیت
#مردم سالاری
#مهجوریت_جمهوریت
#مشارکت
#برجام
🆔@anjoman_eslami_tbz
🔰شماره هشتم نشریه #امیدیه
گاهنامه سیاسی انجمن اسلامی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت دانشگاه تبریز
💠 مرجع ضمیر «امنیت داریم» کیست؟
🔹مرثیه ای بر بحران سرمایه ای و اعتماد عمومی در ایران
💠مردم کجای داستانند؟
🔹بررسی ویژگی های یک رئیس جمهور مردمی
💠مهجوریت جمهوریت!
🔹هر روزی مردم گفتند «نه» نه میشود.
💠مشارکت سیاسی از فرصت تا بحران
🔹مشارکت از فروردین ۵۸ تا خرداد ۱۴۰۰
💠فرجام برجام چه میشود
🔹 بررسی چالش های احیای برجام
#امنیت
#مردم سالاری
#مهجوریت_جمهوریت
#مشارکت
#برجام
🆔@anjoman_eslami_tbz
Forwarded from بسیج دانشگاه امیرکبیر
💢 ناشناختهترین آشنا
◀️ به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)
✅ با موضوع:
امام خمینی؛ پرورش انسان انقلابی و ایجاد نهضت اجتماعی انقلابی
❇️ با حضور :
دکتر محمدحسین بادامچی
حجتالاسلام مجتبی نامخواه
🕒 زمان : جمعه، چهاردهم خرداد، ساعت ۲۱
🌐 پخش زنده از صفحه اینستاگرام بسیج دانشگاه امیرکبیر
#آیین_و_اندیشه
🆔 @basijaut
◀️ به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)
✅ با موضوع:
امام خمینی؛ پرورش انسان انقلابی و ایجاد نهضت اجتماعی انقلابی
❇️ با حضور :
دکتر محمدحسین بادامچی
حجتالاسلام مجتبی نامخواه
🕒 زمان : جمعه، چهاردهم خرداد، ساعت ۲۱
🌐 پخش زنده از صفحه اینستاگرام بسیج دانشگاه امیرکبیر
#آیین_و_اندیشه
🆔 @basijaut
ابراهیم رییسی، اولین و آخرین رییس جمهور قرن جدید
🔴 آنچه در چهارم خرداد ۱۴۰۰ بدست شورای نگهبان اتفاق افتاد، وقتی در زمینه تحولات پس از وفات مرحوم هاشمی رفسنجانی، حذف سیاسی محمود احمدینژاد، بیانیه گام دوم و وارد شدن جوانان مؤمن حزباللهی، حوادث سال ۹۶ و ۹۸، غارت اندک داراییهای ملت در بورس، دادگاه طبری، افزایش اختیارات مجمع تشخیص مصلحت نظام فوق مجلس و دولت، انتخابات مجلس سال ۹۸ و ریاست قالیباف، تأسیس شورای عالی فضای مجازی و ساترا، قرارداد پنهانی ۲۵ ساله با چین و مذاکرات محرمانه با روسیه و علنی کردن چرخش گفتمان رسمی علیه دموکراسی و عدالت و آزادی و مستضعفین در منابر قرار میگیرد، نشان از تغییر و تحولات عظیمی دارد که در مدیریت گذار از جمهوری دوم به جمهوری سوم، یا به تعبیر بهتر گذار از جمهوری دوم به دولت اسلامی اول در فقدان آلترناتیوهای جمهوری سوم، در حال رخ دادن است.
🔴 ساخت دوطبقه جمهوری دوم در سطح حاکمیت (تفکیک لایه فوقانیِ سیاسی-الهیاتی و انتصابی حاکمیت از لایه زیرین اقتصادی-تکنوکراتیک و انتخابی دولت) و دوحزبی در سطح ریاست جمهوری و مجلس (دو قطبی دائماً حفاظتشده اصولگرایان-اصلاحطلبان) که بیش از هرچیز معماری سیاسی آیتالله هاشمی رفسنجانی بود، در حال فروپاشیدن است و مبلغین بسیاری پس از چهارم خرداد به طور علنی و بیپروا با انتقاد از انتخاباتهای قبلی، از انتخابات تکقطبی ۱۴۰۰ بعنوان انتخابات نمونه و تراز حکومت اسلامی پس از رحلت امام یاد کردهاند (کسانی مانند حجج اسلام اراکی، سعیدی، علمالهدی، خاتمی، پناهیان و حسن عباسی از شبکه تریبوندارانی هستند که در روزهای اخیر این تحول بنیادین را رونمایی کردهاند و طبعاً در روزهای آینده خیل عظیم روحانیون و مداحان هم پس از توجیه به آنها خواهند پیوست).
🔴با توجه به اهمیت مافوق ریاست جمهوری انتخابات ۱۴۰۰، به نظر میرسد که ابراهیم رییسی را نباید با معیارهای معمول ریاست جمهوری مورد ارزیابی قرار داد. به عبارت دیگر روند حاکم بر دینامیسم سیاسی داخل در جمهوری دوم و همینطور منطق حاکم بر دولتهای برآمده از انقلابها، ایجاب میکند که ابراهیم رییسی به آخرین رییس جمهور، رییس جمهوری برای پایان دادن به نهاد ریاست جمهوری تبدیل شود.
♦️در جریان بازنگری قانون اساسی در سال ۶۸، مطابق طرح آیت الله هاشمی رفسنجانی نظام پارلمانی کنار گذاشته شد و قدرت اجرایی از نخستوزیر به دولت مقتدر و متمرکز توسعهگرا منتقل شد و نهاد رهبری نیز از نهادی نظارتی و ارشادی به نهادی مولایی و حاکمیتی و سیاسی ارتقاء یافت. با تجربه چالش مداوم میان دولت و حاکمیت در چنددهه اخیر و به تاوان تمرد مکرر رؤسای جمهور چنین به نظر میرسد که این نهاد ریاست جمهوری است که باید صحنه را به نفع یک معماری عمودیتر و منسجمتر ترک کند. این مرحله سوم از مراحل پنجگانه تمدن اسلامی در دیدگاه آیت الله خامنهای، یعنی مرحله دولتسازی یا دولت اسلامی است که در آن به سرمیبریم. کمربندهای خود را محکم ببندید!
🔴 آنچه در چهارم خرداد ۱۴۰۰ بدست شورای نگهبان اتفاق افتاد، وقتی در زمینه تحولات پس از وفات مرحوم هاشمی رفسنجانی، حذف سیاسی محمود احمدینژاد، بیانیه گام دوم و وارد شدن جوانان مؤمن حزباللهی، حوادث سال ۹۶ و ۹۸، غارت اندک داراییهای ملت در بورس، دادگاه طبری، افزایش اختیارات مجمع تشخیص مصلحت نظام فوق مجلس و دولت، انتخابات مجلس سال ۹۸ و ریاست قالیباف، تأسیس شورای عالی فضای مجازی و ساترا، قرارداد پنهانی ۲۵ ساله با چین و مذاکرات محرمانه با روسیه و علنی کردن چرخش گفتمان رسمی علیه دموکراسی و عدالت و آزادی و مستضعفین در منابر قرار میگیرد، نشان از تغییر و تحولات عظیمی دارد که در مدیریت گذار از جمهوری دوم به جمهوری سوم، یا به تعبیر بهتر گذار از جمهوری دوم به دولت اسلامی اول در فقدان آلترناتیوهای جمهوری سوم، در حال رخ دادن است.
🔴 ساخت دوطبقه جمهوری دوم در سطح حاکمیت (تفکیک لایه فوقانیِ سیاسی-الهیاتی و انتصابی حاکمیت از لایه زیرین اقتصادی-تکنوکراتیک و انتخابی دولت) و دوحزبی در سطح ریاست جمهوری و مجلس (دو قطبی دائماً حفاظتشده اصولگرایان-اصلاحطلبان) که بیش از هرچیز معماری سیاسی آیتالله هاشمی رفسنجانی بود، در حال فروپاشیدن است و مبلغین بسیاری پس از چهارم خرداد به طور علنی و بیپروا با انتقاد از انتخاباتهای قبلی، از انتخابات تکقطبی ۱۴۰۰ بعنوان انتخابات نمونه و تراز حکومت اسلامی پس از رحلت امام یاد کردهاند (کسانی مانند حجج اسلام اراکی، سعیدی، علمالهدی، خاتمی، پناهیان و حسن عباسی از شبکه تریبوندارانی هستند که در روزهای اخیر این تحول بنیادین را رونمایی کردهاند و طبعاً در روزهای آینده خیل عظیم روحانیون و مداحان هم پس از توجیه به آنها خواهند پیوست).
🔴با توجه به اهمیت مافوق ریاست جمهوری انتخابات ۱۴۰۰، به نظر میرسد که ابراهیم رییسی را نباید با معیارهای معمول ریاست جمهوری مورد ارزیابی قرار داد. به عبارت دیگر روند حاکم بر دینامیسم سیاسی داخل در جمهوری دوم و همینطور منطق حاکم بر دولتهای برآمده از انقلابها، ایجاب میکند که ابراهیم رییسی به آخرین رییس جمهور، رییس جمهوری برای پایان دادن به نهاد ریاست جمهوری تبدیل شود.
♦️در جریان بازنگری قانون اساسی در سال ۶۸، مطابق طرح آیت الله هاشمی رفسنجانی نظام پارلمانی کنار گذاشته شد و قدرت اجرایی از نخستوزیر به دولت مقتدر و متمرکز توسعهگرا منتقل شد و نهاد رهبری نیز از نهادی نظارتی و ارشادی به نهادی مولایی و حاکمیتی و سیاسی ارتقاء یافت. با تجربه چالش مداوم میان دولت و حاکمیت در چنددهه اخیر و به تاوان تمرد مکرر رؤسای جمهور چنین به نظر میرسد که این نهاد ریاست جمهوری است که باید صحنه را به نفع یک معماری عمودیتر و منسجمتر ترک کند. این مرحله سوم از مراحل پنجگانه تمدن اسلامی در دیدگاه آیت الله خامنهای، یعنی مرحله دولتسازی یا دولت اسلامی است که در آن به سرمیبریم. کمربندهای خود را محکم ببندید!
Audio
🔴 "فرآیند اصلاحات ساختاری چیست؟"
⭕️ فایل صوتی کامل لایو روز چهارشنبه ١٩ خرداد دکتر سعید زیباکلام
🆔 @saeidzibakalam
⭕️ فایل صوتی کامل لایو روز چهارشنبه ١٩ خرداد دکتر سعید زیباکلام
🆔 @saeidzibakalam
سقوط زبان فارسی به زبان بردگان
🔴انتخابات ۱۴۰۰ به عرصه عریان شدن روندهای قهقرایی طولانی مدتی تبدیل شده که تا پیش از این تنها اهل بصیرت از آن آگاه بوده بدان هشدار میدادند. پیشرفت سرطانی این روندها به گونهای بوده که تمام طبقات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه ایرانی را زایل کرده و جامعه ایران را به دو پاره کاملاً متضاد «ذینفعان و غیرذینفعان» تقسیم کرده است. اختلاف جامعه ذینفعان و غیرذینفعان از اختلاف در سطح آگاهی و ایدئولوژی فراتر رفته و در حال در نوردیدن سطوح زبانی و دینی و هستیشناختیست.
🔴در این میان مسأله اینجاست که در مقابل «خشم الکن» گداختهی جامعه غیرذینفعان، تمام گفتارهای رسمی زبانی متعلق به جامعه دارای رسانهی ذینفعان است و با قهقرای جامعه ذینفعان، این اساس زبان فارسی و اصل معانی سیاسی و حقوقی و فرهنگی است که به مخاطرهای تاریخی افتاده است. به لحاظ فلسفه سیاسی تمام آنچه امروز در کلماتی مثل انتخابات، اسلامیت، جمهوریت، فقه، قانون اساسی، رأی، تصمیم سیاسی، ریاست جمهوری، برنامه، رجل سیاسی و امثالهم در گفتار رسمی نمودار میشود، پس از آنچه در چهارم خرداد هزاروچهارصد رخ داد، آشکارا در قلمرویی پیشامدنی در حال طرح است. تقلیل حق اختیار سیاسی به حق اطاعت از رییس خانواده، اساساً سیر تاریخی استخفاف زبان فارسی به زبان بردگان را تکمیل کرده است. در چنین شرایطی است که در مقابل تسلیم و انقیاد جامعه ذینفعان در برابر قیمان پدرسالار، جامعهی زیر پا له شدهی غیرذینفعان موقعیتی زنانه (و نه مادرانه) مییابد و تنها به همین دلیل است که در غیاب زبان مدنی و قهقرای زبان فارسی، زبان زنانه مقاومت به تنها امکان حفظ شرافت و فضیلت مبدل میشود.
🔴انتخابات ۱۴۰۰ به عرصه عریان شدن روندهای قهقرایی طولانی مدتی تبدیل شده که تا پیش از این تنها اهل بصیرت از آن آگاه بوده بدان هشدار میدادند. پیشرفت سرطانی این روندها به گونهای بوده که تمام طبقات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه ایرانی را زایل کرده و جامعه ایران را به دو پاره کاملاً متضاد «ذینفعان و غیرذینفعان» تقسیم کرده است. اختلاف جامعه ذینفعان و غیرذینفعان از اختلاف در سطح آگاهی و ایدئولوژی فراتر رفته و در حال در نوردیدن سطوح زبانی و دینی و هستیشناختیست.
🔴در این میان مسأله اینجاست که در مقابل «خشم الکن» گداختهی جامعه غیرذینفعان، تمام گفتارهای رسمی زبانی متعلق به جامعه دارای رسانهی ذینفعان است و با قهقرای جامعه ذینفعان، این اساس زبان فارسی و اصل معانی سیاسی و حقوقی و فرهنگی است که به مخاطرهای تاریخی افتاده است. به لحاظ فلسفه سیاسی تمام آنچه امروز در کلماتی مثل انتخابات، اسلامیت، جمهوریت، فقه، قانون اساسی، رأی، تصمیم سیاسی، ریاست جمهوری، برنامه، رجل سیاسی و امثالهم در گفتار رسمی نمودار میشود، پس از آنچه در چهارم خرداد هزاروچهارصد رخ داد، آشکارا در قلمرویی پیشامدنی در حال طرح است. تقلیل حق اختیار سیاسی به حق اطاعت از رییس خانواده، اساساً سیر تاریخی استخفاف زبان فارسی به زبان بردگان را تکمیل کرده است. در چنین شرایطی است که در مقابل تسلیم و انقیاد جامعه ذینفعان در برابر قیمان پدرسالار، جامعهی زیر پا له شدهی غیرذینفعان موقعیتی زنانه (و نه مادرانه) مییابد و تنها به همین دلیل است که در غیاب زبان مدنی و قهقرای زبان فارسی، زبان زنانه مقاومت به تنها امکان حفظ شرافت و فضیلت مبدل میشود.
🔺برنامهریزی برای بردگان
✍️به راستی نامزدهای ریاست جمهوری انتخابات ۱۴۰۰ چگونه در میدانی پاکسازی شده از اراده و نظر مردم درباره مردم، برنامهریزی توسعه، کارآمدی و اصلاح امور سخن میگویند؟ این اولین بار در ایران نیست که توسعه و رفاه و کارآمدی در بستری سیاستزداییشده و بعنوان برنامه عملیاتی آمرانهی یک دولت مقتدر برآمده از شوکی سیاسی (وضعیت استثنایی) مطرح میشود بلکه برعکس این پارادایم اصلی توسعه در ایران بوده است که در مقاطع مهمی توسط رضاشاه (پس از کودتا) محمدرضاشاه (با انقلاب سفید) هاشمی رفسنجانی (پس از آتشبس و رحلت امام) اجرا شده و اینک در سال ۱۴۰۰ پس از یک قرن درجازدن قرعه به نام ابراهیم رییسی افتاده که دوباره به اجرای همین طرح ویرانگر بر روی جامعه ایران برخیزد. در راستای یادداشت «سقوط زبان فارسی به زبان بردگان» این مدل توسعه را باید برنامهریزی برای بردگان نامید که در برهههای مختلف تاریخی تئوریسینهای خود را داشته: از حلقه برلینیها و تیمور تاش تا هانتینگتون در انقلاب سفید و آخرین نسخه تجویزی به روز شده آن در فرید ذکریا. نکته مهم اینکه این بار شورای نگهبان خود رأسا در این شوک درمانی وارد عمل شد…
✍️به راستی نامزدهای ریاست جمهوری انتخابات ۱۴۰۰ چگونه در میدانی پاکسازی شده از اراده و نظر مردم درباره مردم، برنامهریزی توسعه، کارآمدی و اصلاح امور سخن میگویند؟ این اولین بار در ایران نیست که توسعه و رفاه و کارآمدی در بستری سیاستزداییشده و بعنوان برنامه عملیاتی آمرانهی یک دولت مقتدر برآمده از شوکی سیاسی (وضعیت استثنایی) مطرح میشود بلکه برعکس این پارادایم اصلی توسعه در ایران بوده است که در مقاطع مهمی توسط رضاشاه (پس از کودتا) محمدرضاشاه (با انقلاب سفید) هاشمی رفسنجانی (پس از آتشبس و رحلت امام) اجرا شده و اینک در سال ۱۴۰۰ پس از یک قرن درجازدن قرعه به نام ابراهیم رییسی افتاده که دوباره به اجرای همین طرح ویرانگر بر روی جامعه ایران برخیزد. در راستای یادداشت «سقوط زبان فارسی به زبان بردگان» این مدل توسعه را باید برنامهریزی برای بردگان نامید که در برهههای مختلف تاریخی تئوریسینهای خود را داشته: از حلقه برلینیها و تیمور تاش تا هانتینگتون در انقلاب سفید و آخرین نسخه تجویزی به روز شده آن در فرید ذکریا. نکته مهم اینکه این بار شورای نگهبان خود رأسا در این شوک درمانی وارد عمل شد…
قبض صندوق رأی یا بسط سیاست:
قمار شورای نگهبان در انتخابات ۱۴۰۰ و ظهور قدرت مدنی نوین در سپهر سیاسی ایران
🔴اقتضای ادغام جامعه در دولت در نظام امت و امامت دهه شصت(جمهوری اول) و سپس نظام دوطبقه-دوحزبی پدیدآمده در سالهای پس از جنگ (جمهوری دوم) ایجاب میکرد که به لحاظ هستیشناختی بیرون از دایره حاکمیت، یعنی بیرون از دایره صندوق رأی مساوی با «عدم» تصور گردد. نامحبوبترین رییس جمهور ایران تا پیش از انتخابات ۱۴۰۰، مرحوم هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۲ بوده که با آماری تقریباً مشابه انتخابات دیروز، بر پایه ۳۱.۵ درصد رأی کل واجدین شرایط به تشکیل دولت دوم سازندگی انجامید. چهار سال بعد معلوم شد که ساختار سیاسی جمهوری دوم قادر به کنار گذاشتن پنجاه درصد مشارکتنکرده در انتخابات ۱۳۷۲ و احاله آنها به عدم نبود و همین نیروی سیاسی منفی بزرگ به انفجار سیاسی دوم خرداد ۱۳۷۶ و بسط صندوق رأی در همه انتخاباتهای ریاست جمهوری بعدی (۸۰/ ۸۴/ ۸۸/ ۹۲/ ۹۶) انجامید. در واقع به واسطه مشارکت بالای شصت، هفتاد و حتی هشتاد درصدی در همه این انتخاباتها «رأی ندادن» خودبخود مساوی «عدم» تلقی گردید و رأی ندادن بعنوان وضعیتی انفعالی، نیروی سیاسی فعال و زندهای در کشور محسوب نمیشد.
🔴نکته اینجاست که در انتخابات دیروز وضعیتی شبیه انتخابات سال ۷۲ نه بصورت ریزش عادی هواداران دولت مستقر و قهر طبیعی با صندوق رأی، بلکه بصورت مصنوعی و عمدی با مهندسی شورای نگهبان تحمیل شد و با بیرون گذاشتن جمعیت پنجاه درصدی بزرگی، از سیاسی شدن انتخابات در سنت معمول جمهوری دوم جلوگیری گردید. این قبض تعمدی صندوق رأی با این ذهنیت انجام شد که همچنان با بسیج اجتماعی و عادینمایی مشارکت چهل و پنجاه درصدی بیرونماندگان از صندوق به عنوان قاعدین و سرخوردگان منفعل، به صحرای عدم سیاسی احاله شوند و با پافشاری بر این ساختار، عملاً جامعه به نظام تک قطبی و تک حزبی جدید (دولت اسلامی اول) خو کند.
در واقع ساختار جمهوری دوم بخاطر دوگانگی دولت-حاکمیت (و دوگانگی دو استوانه حضرات هاشمی رفسنجانی-خامنهای) توانست نیروی سیاسی آزاد شده جامعه را بطور سیستماتیک درون خود جا دهد، اما دولت اسلامی اول با توجه به مشکل قدرت سیاسی زیاد رییس جمهور در برابر ولی فقیه، به طور آگاهانه از همین ابتدا می خواهد از قبول چنین بار سیاسی شانه خالی کند.
♦️اما بر خلاف تصور مهندسان طراح سیستم جدید، امر سیاسی انباشته شده در بیرون دولت-ملت رسمی با سرخوردگی و انفعال تدریجی مستحیل نمیشود بلکه برای اولین بار با رسمیت یافتن «رأی منفی فعال» توسط گروه بزرگی از جامعه با ظهور قدرت مدنی نوینی مواجهیم که به «احیای» قلمروی سیاسی معدوم بیرون صندوق رأی اقدام کرده. این معماری جدید در واقع برخلاف معماری هوشمندانه آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمهوری دوم، امر سیاسی را از کنترل حاکمیت خارج کرده و سالهای آینده ایران را بیش از پیش غیرقابل پیش بینی خواهد کرد.
قمار شورای نگهبان در انتخابات ۱۴۰۰ و ظهور قدرت مدنی نوین در سپهر سیاسی ایران
🔴اقتضای ادغام جامعه در دولت در نظام امت و امامت دهه شصت(جمهوری اول) و سپس نظام دوطبقه-دوحزبی پدیدآمده در سالهای پس از جنگ (جمهوری دوم) ایجاب میکرد که به لحاظ هستیشناختی بیرون از دایره حاکمیت، یعنی بیرون از دایره صندوق رأی مساوی با «عدم» تصور گردد. نامحبوبترین رییس جمهور ایران تا پیش از انتخابات ۱۴۰۰، مرحوم هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۲ بوده که با آماری تقریباً مشابه انتخابات دیروز، بر پایه ۳۱.۵ درصد رأی کل واجدین شرایط به تشکیل دولت دوم سازندگی انجامید. چهار سال بعد معلوم شد که ساختار سیاسی جمهوری دوم قادر به کنار گذاشتن پنجاه درصد مشارکتنکرده در انتخابات ۱۳۷۲ و احاله آنها به عدم نبود و همین نیروی سیاسی منفی بزرگ به انفجار سیاسی دوم خرداد ۱۳۷۶ و بسط صندوق رأی در همه انتخاباتهای ریاست جمهوری بعدی (۸۰/ ۸۴/ ۸۸/ ۹۲/ ۹۶) انجامید. در واقع به واسطه مشارکت بالای شصت، هفتاد و حتی هشتاد درصدی در همه این انتخاباتها «رأی ندادن» خودبخود مساوی «عدم» تلقی گردید و رأی ندادن بعنوان وضعیتی انفعالی، نیروی سیاسی فعال و زندهای در کشور محسوب نمیشد.
🔴نکته اینجاست که در انتخابات دیروز وضعیتی شبیه انتخابات سال ۷۲ نه بصورت ریزش عادی هواداران دولت مستقر و قهر طبیعی با صندوق رأی، بلکه بصورت مصنوعی و عمدی با مهندسی شورای نگهبان تحمیل شد و با بیرون گذاشتن جمعیت پنجاه درصدی بزرگی، از سیاسی شدن انتخابات در سنت معمول جمهوری دوم جلوگیری گردید. این قبض تعمدی صندوق رأی با این ذهنیت انجام شد که همچنان با بسیج اجتماعی و عادینمایی مشارکت چهل و پنجاه درصدی بیرونماندگان از صندوق به عنوان قاعدین و سرخوردگان منفعل، به صحرای عدم سیاسی احاله شوند و با پافشاری بر این ساختار، عملاً جامعه به نظام تک قطبی و تک حزبی جدید (دولت اسلامی اول) خو کند.
در واقع ساختار جمهوری دوم بخاطر دوگانگی دولت-حاکمیت (و دوگانگی دو استوانه حضرات هاشمی رفسنجانی-خامنهای) توانست نیروی سیاسی آزاد شده جامعه را بطور سیستماتیک درون خود جا دهد، اما دولت اسلامی اول با توجه به مشکل قدرت سیاسی زیاد رییس جمهور در برابر ولی فقیه، به طور آگاهانه از همین ابتدا می خواهد از قبول چنین بار سیاسی شانه خالی کند.
♦️اما بر خلاف تصور مهندسان طراح سیستم جدید، امر سیاسی انباشته شده در بیرون دولت-ملت رسمی با سرخوردگی و انفعال تدریجی مستحیل نمیشود بلکه برای اولین بار با رسمیت یافتن «رأی منفی فعال» توسط گروه بزرگی از جامعه با ظهور قدرت مدنی نوینی مواجهیم که به «احیای» قلمروی سیاسی معدوم بیرون صندوق رأی اقدام کرده. این معماری جدید در واقع برخلاف معماری هوشمندانه آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمهوری دوم، امر سیاسی را از کنترل حاکمیت خارج کرده و سالهای آینده ایران را بیش از پیش غیرقابل پیش بینی خواهد کرد.
Telegram
کانال آخرین خبر
🔺روسای جمهور چند درصد آرا واجدین شرایط را کسب کردند؟
@akharinkhabar
@akharinkhabar
🔺حقانیان و افشای جعبه سیاه مهندسی انتخابات.
✍️دلیل عمده ضعف مفرط علوم انسانی در ایران، اعم از جامعهشناسی، علوم سیاسی، اقتصاد، فلسفه، فقه و حقوق، الهیات و حتی سیاستگذاری و مدیریت به روششناسی معیوب «اپیستمیک» آن بازمیگردد، به این معنا که پژوهشگران علوم انسانی به طور سادهلوحانهای در عالم نظریات و دعاوی فقهی و حقوقی و معرفتشناختی رسمی و اسناد بالادستی و رتوریک ایدئولوژیک-کلامی منابر غرق میشوند و با بررسی معرفت میکوشند به تحلیل جامعه و بازار و دولت در عصر جمهوری اسلامی بپردازند، در حالیکه به کلی به بیراهه میروند و تنها روششناسی علوم اجتماعی معتبر در ایران به طور کلی و در حکومت دینی به طور خاص تبارشناسی فوکویی است، به این معنا که دقیقا در نقاط فربگی صور عقلانی (تکنوکراتیک/ فقهی/ قانونی) بیشترین فاصله میان نظر و عمل است و دقیقا در نقاط گسست و ضعف عقلانی بیشترین امکان قرابت نظر و عمل وجود دارد. به همین دلیل پژوهشگر علوم اجتماعی در ایران برای فهم مناسبات به جای هدر کردن وقت خود با دعاوی معرفتی، باید در جستجوی نقاط گسست و جابهجایی سامانه قدرت باشد و نامه وحید حقانیان قطعا یکی از همین نقاط است. (مرتبط)
✍️دلیل عمده ضعف مفرط علوم انسانی در ایران، اعم از جامعهشناسی، علوم سیاسی، اقتصاد، فلسفه، فقه و حقوق، الهیات و حتی سیاستگذاری و مدیریت به روششناسی معیوب «اپیستمیک» آن بازمیگردد، به این معنا که پژوهشگران علوم انسانی به طور سادهلوحانهای در عالم نظریات و دعاوی فقهی و حقوقی و معرفتشناختی رسمی و اسناد بالادستی و رتوریک ایدئولوژیک-کلامی منابر غرق میشوند و با بررسی معرفت میکوشند به تحلیل جامعه و بازار و دولت در عصر جمهوری اسلامی بپردازند، در حالیکه به کلی به بیراهه میروند و تنها روششناسی علوم اجتماعی معتبر در ایران به طور کلی و در حکومت دینی به طور خاص تبارشناسی فوکویی است، به این معنا که دقیقا در نقاط فربگی صور عقلانی (تکنوکراتیک/ فقهی/ قانونی) بیشترین فاصله میان نظر و عمل است و دقیقا در نقاط گسست و ضعف عقلانی بیشترین امکان قرابت نظر و عمل وجود دارد. به همین دلیل پژوهشگر علوم اجتماعی در ایران برای فهم مناسبات به جای هدر کردن وقت خود با دعاوی معرفتی، باید در جستجوی نقاط گسست و جابهجایی سامانه قدرت باشد و نامه وحید حقانیان قطعا یکی از همین نقاط است. (مرتبط)
Forwarded from یاسر عرب
عرب: اینکه نوکیسگی پدیدهای است که پس از جنگ به وجود آمده را قبول ندارم. پرفسور رفیعپور هم چنین چیزی را نمیگویند. اتفاقا ریلگذاری از دورن جنگ اتفاق افتاده است. بسیاری از امکانات به بهانهی جنگ به گفتمان نظامیان واگذار شد. مسائلی که مطرح شده ارتباط مستقیم با آقای رفسنجانی ندارد. وقتی از نوکیسگی صحبت میکنید، باید یادتان باشد، که الان شبکهای وجود دارد، که در آن هم بازیگر سینما، هم مدیر بانک، هم ورزشکار، هم سیاستمدار و… حضور دارد. اصولا در مستندسازی میگویند مهمتر از آن چیزی که در قاب نشان میدهید در بیرون قاب اتفاق میافتد. شما به عنوان مستندساز مسئله را به گونهای کالیبره کردید که انگار فقط حزب اللهی ها و ارزشیها به اشرافیت نقد دارند و بقیه با آن کنار آمدهاند!
بادامچی:مدیریت تعارض منافع، نبود خودآگاهی طبقاتی، شفافیت و اصول دیگر، ارتباطی با ایران ندارد. خودآگاهی طبقاتی به لحاظ الاهیاتی جرم است. از سالهای ۵۷ تا ۵۹ کتابهایی چاپ میشد که مضمون تمامی آنها خودآگاهی طبقاتی است.اما همه همان موقع جمع شد.
چرا زنجانی پدید آمد؟ سالهاست که جامعه آموخته برای موفقیت شرط بقا همین است!
لینک:
https://b2n.ir/y25322
بادامچی:مدیریت تعارض منافع، نبود خودآگاهی طبقاتی، شفافیت و اصول دیگر، ارتباطی با ایران ندارد. خودآگاهی طبقاتی به لحاظ الاهیاتی جرم است. از سالهای ۵۷ تا ۵۹ کتابهایی چاپ میشد که مضمون تمامی آنها خودآگاهی طبقاتی است.اما همه همان موقع جمع شد.
چرا زنجانی پدید آمد؟ سالهاست که جامعه آموخته برای موفقیت شرط بقا همین است!
لینک:
https://b2n.ir/y25322
Audio
🔺صوت نشست نقد و بررسی مستند نوکیسهها؛ ساخته هممدرسهای قدیمیم علیرضا خوشنویس؛ در معیت یاسر عرب عزیز
🔴خلاصه نقد من این است که «نوکیسگی» که نوعی تقلیل مسأله و عارضی شمردن آنرا در هسته روایت خود دارد، تعبیر مناسبی برای توضیح مناسبات طبقاتی در ایران بعد از انقلاب نیست و به جای آن لازم است که در یک مقایسه تطبیقی از چارچوب مفهومی «نومانکلاتورا» استفاده کنیم که نحوه برآمدن یک طبقه اشراف دارای امتیازات انحصاری از درون دولت ایدئولوژیک شوروی و حزب واحد کمونیست را بخوبی توضیح میدهد.
🔴خلاصه نقد من این است که «نوکیسگی» که نوعی تقلیل مسأله و عارضی شمردن آنرا در هسته روایت خود دارد، تعبیر مناسبی برای توضیح مناسبات طبقاتی در ایران بعد از انقلاب نیست و به جای آن لازم است که در یک مقایسه تطبیقی از چارچوب مفهومی «نومانکلاتورا» استفاده کنیم که نحوه برآمدن یک طبقه اشراف دارای امتیازات انحصاری از درون دولت ایدئولوژیک شوروی و حزب واحد کمونیست را بخوبی توضیح میدهد.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔺چرا مسأله زنان مهم است؟
🔴در این پانزده دقیقه توضیح میدهم که چرا مسأله زنان یک مسأله صنفی حاشیهای و صرفا مربوط به مشکلات حقوقی زنان در خانواده نیست. مسألهی بسیار اساسیتر، این است که «جمهوری شهروندان برابر» برآمده از انقلاب اسلامی ۵۷ خیلی زود به دست روحانیون به یک زیستسیاسی پدرسالار ماقبل مدنی یعنی نظام ولایت-صغارت خانوادگی منحرف شد و کل عرصه عمومی را تصرف کرد. امروز صحبت از اسلامیت و جمهوریت، عدالت و آزادی، لاجرم و به نحوی اجتنابناپذیر بحث درباره زنان است.
🔴در این پانزده دقیقه توضیح میدهم که چرا مسأله زنان یک مسأله صنفی حاشیهای و صرفا مربوط به مشکلات حقوقی زنان در خانواده نیست. مسألهی بسیار اساسیتر، این است که «جمهوری شهروندان برابر» برآمده از انقلاب اسلامی ۵۷ خیلی زود به دست روحانیون به یک زیستسیاسی پدرسالار ماقبل مدنی یعنی نظام ولایت-صغارت خانوادگی منحرف شد و کل عرصه عمومی را تصرف کرد. امروز صحبت از اسلامیت و جمهوریت، عدالت و آزادی، لاجرم و به نحوی اجتنابناپذیر بحث درباره زنان است.
🔺درباره ممنوع شدن تغییر رشته
✍️سال ۱۳۹۳ به سفارش شورای عالی انقلاب فرهنگی پژوهشی درباره جامعهشناسی تغییر رشته نخبگان مهندسی به علوم انسانی در اندیشکده مهاجر انجام دادیم که بعدا بصورت این کتاب منتشر شد. در ارائه این پژوهش در ستاد نقشه جامع علمی کشور در شورای عالی انقلاب فرهنگی که بزرگان سیاستگذاری علم وفناوری و آموزش عالی کشور حضور داشتند، گفتم که بر پایه این تحقیق میتوان برای تحول در علوم انسانی و نظام سیاستگذاری و توسعه کشور روی این جریان پرنشاط، پرانگیزه و نخبهای که خودجوش همه منافع را زیر پا گذاشته و کاملا انضمامی و انتقادی به حل مسائل کشور میاندیشد، حساب کرد. تنها باید آنها را به رسمیت شناخت و از آنها پشتیبانی کرد.
🔸الحمدلله نهتنها در این سالها هیچ توجهی به بحران شکاف میان نخبگان مهندسی و علوم انسانی نشد، بلکه برعکس دیروز رسما اعلام شد که تغییر رشته کلا ممنوع است! در یک نگاه کلی ظاهرا سیاستگذاران مملکت تصمیم دارند که با ایجاد یک لاین یکطرفه و بنبست از دبیرستان تا دکتری، تنها پزشکی را نگه دارند و باقی نظام آموزش عالی کشور را به ویرانی بکشانند.
🔹در همین رابطه:
ساختار آموزشی ما شکست خورده است!
✍️سال ۱۳۹۳ به سفارش شورای عالی انقلاب فرهنگی پژوهشی درباره جامعهشناسی تغییر رشته نخبگان مهندسی به علوم انسانی در اندیشکده مهاجر انجام دادیم که بعدا بصورت این کتاب منتشر شد. در ارائه این پژوهش در ستاد نقشه جامع علمی کشور در شورای عالی انقلاب فرهنگی که بزرگان سیاستگذاری علم وفناوری و آموزش عالی کشور حضور داشتند، گفتم که بر پایه این تحقیق میتوان برای تحول در علوم انسانی و نظام سیاستگذاری و توسعه کشور روی این جریان پرنشاط، پرانگیزه و نخبهای که خودجوش همه منافع را زیر پا گذاشته و کاملا انضمامی و انتقادی به حل مسائل کشور میاندیشد، حساب کرد. تنها باید آنها را به رسمیت شناخت و از آنها پشتیبانی کرد.
🔸الحمدلله نهتنها در این سالها هیچ توجهی به بحران شکاف میان نخبگان مهندسی و علوم انسانی نشد، بلکه برعکس دیروز رسما اعلام شد که تغییر رشته کلا ممنوع است! در یک نگاه کلی ظاهرا سیاستگذاران مملکت تصمیم دارند که با ایجاد یک لاین یکطرفه و بنبست از دبیرستان تا دکتری، تنها پزشکی را نگه دارند و باقی نظام آموزش عالی کشور را به ویرانی بکشانند.
🔹در همین رابطه:
ساختار آموزشی ما شکست خورده است!
قدرت گرفتن زنان
درباره دست به شمشیر بردن هلیا
🔴در چند سال اخیر به نحوی بیسابقه با زنان بسیار تأثیرگذاری در صحنه اجتماعی و سیاسی ایران مواجه شدهایم که بدون استثنا همگی از سوی جامعه رسمی مردانه طرد شدهاند و اهمیت آنها هرگز به رسمیت شناخته نشده. از صدف مسائلی معروف به صدف بیوتی، مسیح علینژاد، شهرزاد میرقلیخان، مهناز افشار و کیمیا علیزاده که چهرهای بینالمللی یافتهاند تا پدیدههایی مثل دختران خیابان انقلاب، آزاده نامداری، دختر آبی، سحر تبر، فرشتگان نینجا و حالا #هلیا که امواج اجتماعی و فرهنگی مهمی را نمایندگی کردند تا ترندهای مجازی ریز و درشتی مثل پویش اعتراض به حذف تصویر دختران از روی جلد کتاب درسی، دادخواهی رومینا و غوغای توقیف مجله فروغ دانشگاه شریف که قهرمان سرشناسی نداشت اما نشان کاملی از خیزش زنانه محسوب میشد.
🔴در همه این موارد تمایل شدیدی به نادیده گرفتن موضوع از سوی رسانهها و سیاستمداران و سیاستگذاران و صاحبنظران و روشنفکران و روحانیون و دانشگاهیان و احاله آنها به امور زرد و بیاهمیت و تبلیغات چیپ سلبریتیها و علاقهمندیهای تودهها و طبقات بیسواد جامعه و دغدغههای مبتذل زنان وجود داشته و از قضا کاملا بین طیف نخبگان مذهبی و سکولار به یکسان نکوهیده شده است. از یوسف اباذری و بیژن عبدالکریمی گرفته تا حسن عباسی و آیتالله علمالهدی بسیار دیده و شنیدهایم که علیه این ابتذالهای زنانه و پوپولیستی چه بیانیههای تنزهطلبانهای صادر شده است.
🔴اما به گمان من کثرت این پدیدهها به حدی رسیده که به جای تلاش برای حذف کردن این دادههای خطا به چارچوب نظریای که توان درک این موج بزرگ را ندارد شک کنیم و در پس همه این دعاوی و فراسوی اختلافات ایدئولوژیک به زمینه مشترک نگاه تحقیرآمیز مردانه به دغدغههای زنانه و قدرت گرفتن زنان متفطن شویم. اگر تا کنون جامعه رسمی ایرانی مانند پسرهای داخل کلیپ هلیا به زندگی و مسائل و دغدغههای دختران و زنان نگاهی تمسخرآمیز و تحقیرآمیز و فان داشتند با دیدن دست به قمه شدن هلیا نمیتوانند به بیاعتنایی توهینآمیز خود به حضور زنان ادامه دهند.
♦️اینجاست که ضرورت تغییر نگاه و تدوین چارچوبی جامعهشناسانه تازهای برای فهم این رخداد نو جدی و مهم به نظر میرسد. از جمله در این یادداشت با عنوان «خشونت زنانه» که بخشی از سلسله یادداشتهایی اینستاگرامیم با همین هدف است، کوشیدهام نشان دهم که چرا ویدیوی هلیا را نباید یک قمهکشی خشونتآمیز متعارف مردانه تلقی کرد و آنرا در اینجا تکرار نمیکنم. تنها باید خاطرنشان کنم که زنجیر پدرسالارانه برنامههای مفصل الهیاتی-سیاسی-اقتصادیِ رام کردن زنان که قدمتی چند هزارساله دارد در حال سست شدن است. دست به شمشیر شدن هلیا نشانه دیگری از این است که #مقاومت_زنانه در ایران وارد مرحله تازهای شده است.
درباره دست به شمشیر بردن هلیا
🔴در چند سال اخیر به نحوی بیسابقه با زنان بسیار تأثیرگذاری در صحنه اجتماعی و سیاسی ایران مواجه شدهایم که بدون استثنا همگی از سوی جامعه رسمی مردانه طرد شدهاند و اهمیت آنها هرگز به رسمیت شناخته نشده. از صدف مسائلی معروف به صدف بیوتی، مسیح علینژاد، شهرزاد میرقلیخان، مهناز افشار و کیمیا علیزاده که چهرهای بینالمللی یافتهاند تا پدیدههایی مثل دختران خیابان انقلاب، آزاده نامداری، دختر آبی، سحر تبر، فرشتگان نینجا و حالا #هلیا که امواج اجتماعی و فرهنگی مهمی را نمایندگی کردند تا ترندهای مجازی ریز و درشتی مثل پویش اعتراض به حذف تصویر دختران از روی جلد کتاب درسی، دادخواهی رومینا و غوغای توقیف مجله فروغ دانشگاه شریف که قهرمان سرشناسی نداشت اما نشان کاملی از خیزش زنانه محسوب میشد.
🔴در همه این موارد تمایل شدیدی به نادیده گرفتن موضوع از سوی رسانهها و سیاستمداران و سیاستگذاران و صاحبنظران و روشنفکران و روحانیون و دانشگاهیان و احاله آنها به امور زرد و بیاهمیت و تبلیغات چیپ سلبریتیها و علاقهمندیهای تودهها و طبقات بیسواد جامعه و دغدغههای مبتذل زنان وجود داشته و از قضا کاملا بین طیف نخبگان مذهبی و سکولار به یکسان نکوهیده شده است. از یوسف اباذری و بیژن عبدالکریمی گرفته تا حسن عباسی و آیتالله علمالهدی بسیار دیده و شنیدهایم که علیه این ابتذالهای زنانه و پوپولیستی چه بیانیههای تنزهطلبانهای صادر شده است.
🔴اما به گمان من کثرت این پدیدهها به حدی رسیده که به جای تلاش برای حذف کردن این دادههای خطا به چارچوب نظریای که توان درک این موج بزرگ را ندارد شک کنیم و در پس همه این دعاوی و فراسوی اختلافات ایدئولوژیک به زمینه مشترک نگاه تحقیرآمیز مردانه به دغدغههای زنانه و قدرت گرفتن زنان متفطن شویم. اگر تا کنون جامعه رسمی ایرانی مانند پسرهای داخل کلیپ هلیا به زندگی و مسائل و دغدغههای دختران و زنان نگاهی تمسخرآمیز و تحقیرآمیز و فان داشتند با دیدن دست به قمه شدن هلیا نمیتوانند به بیاعتنایی توهینآمیز خود به حضور زنان ادامه دهند.
♦️اینجاست که ضرورت تغییر نگاه و تدوین چارچوبی جامعهشناسانه تازهای برای فهم این رخداد نو جدی و مهم به نظر میرسد. از جمله در این یادداشت با عنوان «خشونت زنانه» که بخشی از سلسله یادداشتهایی اینستاگرامیم با همین هدف است، کوشیدهام نشان دهم که چرا ویدیوی هلیا را نباید یک قمهکشی خشونتآمیز متعارف مردانه تلقی کرد و آنرا در اینجا تکرار نمیکنم. تنها باید خاطرنشان کنم که زنجیر پدرسالارانه برنامههای مفصل الهیاتی-سیاسی-اقتصادیِ رام کردن زنان که قدمتی چند هزارساله دارد در حال سست شدن است. دست به شمشیر شدن هلیا نشانه دیگری از این است که #مقاومت_زنانه در ایران وارد مرحله تازهای شده است.
Instagram
🔺نقد و بررسی مصوبه منع تغییر رشته
شنبه ۲۶ تیر ساعت ۱۸:۳۰
لینک ورود به جلسه:
https://vc.sharif.edu/ch/sharifdaily
شنبه ۲۶ تیر ساعت ۱۸:۳۰
لینک ورود به جلسه:
https://vc.sharif.edu/ch/sharifdaily
Policy prize.pdf
1.7 MB
🔺فایل پاورپوینت ارائه «نمونهای از سیاستگذاری نوین مبتنی بر پژوهش اجتماعی با رویکرد عقل عملی»/ ارائه شده در مرحله نهایی جایزه ملی سیاستگذاری/ فایل صوتی در پست بعدی
🔹دیروز در مرحله نهایی جایزه ملی سیاستگذاری تصمیم گرفتم برای اولین بار روششناسی متفاوت اندیشکده مهاجر در سیاستگذاری و ارائه گزارش راهبردی را که مبتنی بر تلفیق سیاستگذاری با علوم انسانی و اجتماعی، مطالعات تاریخی، و مباحث بنیادین فلسفی و الهیاتی است و اساسا به مسألهشناسی، تحلیل و تجویز متفاوتی میانجامد، بپردازم و پروژه «کرونا،بازگشت به خانه و ظهور الگوی زن نوظهور مجازی» را بعنوان یک نمونه موردی از این الگویآلترناتیو سیاستگذاری که به نتایجی متفاوت انجامیده معرفی کنم.
🔹دیروز در مرحله نهایی جایزه ملی سیاستگذاری تصمیم گرفتم برای اولین بار روششناسی متفاوت اندیشکده مهاجر در سیاستگذاری و ارائه گزارش راهبردی را که مبتنی بر تلفیق سیاستگذاری با علوم انسانی و اجتماعی، مطالعات تاریخی، و مباحث بنیادین فلسفی و الهیاتی است و اساسا به مسألهشناسی، تحلیل و تجویز متفاوتی میانجامد، بپردازم و پروژه «کرونا،بازگشت به خانه و ظهور الگوی زن نوظهور مجازی» را بعنوان یک نمونه موردی از این الگویآلترناتیو سیاستگذاری که به نتایجی متفاوت انجامیده معرفی کنم.