جمهورى سوم – Telegram
جمهورى سوم
3.1K subscribers
251 photos
44 videos
90 files
402 links
پژوهشى در بازسازی تفکر، عمل و سوژه انقلاب ۵۷


ارتباط از طريق
@atzenooar
Download Telegram
🔷 گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در جلسۀ بررسی ایده‌ها و چالش‌های وزارت علوم با حضور دکتر محمدحسین بادامچی:

🔸در حال حاضر دانشگاه زیر سوال رفته است. فقط 50 درصد داوطلبان کنکور1400 انتخاب رشته کرده‌اند و این زنگ خطری برای دانشگاه است که از سال 90 آغاز شده است.

🔹در ابتدای انقلاب نسبت حکومت با دانشگاه مشخص نبود. در واقع سیستمی برای مدیریت آن در حکمرانی جدید تعریف نشد. از سال 68 تا 88 توافق نانوشته‌ای بین مردم و حکومت بر سر دانشگاه به وجود آمد. در واقع دانشگاه مکانی برای کنترل نسل دهه 60 تعریف شد. در این رویکرد دانشگاه به توسعه مربوط نبود و فقط وسیله‌ای برای کنترل و مهار اجتماعی تعریف شد. اما از طرف جامعه دانشگاه یک نهاد علمی و فرهنگی شناخته شد که از جهاتی برای مردم مفید بود. از طرفی با گرفتن مدرک افراد می‌توانند شغل پیدا کنند. از طرف دیگر فرد به عنوان یک تحصیل کرده منزلت اجتماعی به دست می‌آورد. همینطور دانشگاه به عنوان مهم ترین نهاد عرصه عمومی مطرح بود و بستری برای فعالیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بود.

🔸در ده سال اخیر نهاد دانشگاه تبدیل به یک نهاد اقتصادی شده است و رسالت علمی خود را از دست داده است و فضای علمی و فرهنگی دانشگاه کم‌رنگ شده است. اما مقاومتی در برابر این اتفاق انجام نگرفت. اما دانشگاه وارد عرصه‌ای شده بود که هیچ سنخیتی با آن نداشت. این رویکرد الگویی آمریکایی بود که با سازوکار اقتصادی آمریکا سازگار بود و ارتباطی به اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران نداشت.

🔹نسل دهه هشتاد با مشاهده تجربه نسل دهه شصت فهمیدند، داشتن شغل ارتباطی با داشتن مدرک تحصیلی ندارد و می‌توانند با رفتن به سمت بازار کار درآمد خوبی داشته باشند. از طرفی هم با آمدن کرونا حتی فضای دانشجویی و حضور در دانشگاه هم از بین رفته است. در این شرایط سوال جدی وجود دارد که یک جوان دهه هشتادی چرا باید به دانشگاه برود؟ در حال حاضر به سمت دوره بدون دانشگاه می‌رویم و دانشگاه کارکرد خود را برای مردم و حاکمیت از دست داده است.

🔸در حال حاضر با تجاری شدن دانشگاه اساتید هم جزو ذی‌نفعان این اتفاق شده‌اند و در این الگوها اساتید به کارآفرین بدل شده‌اند. در واقع اساتید دانشجوهای خود را در شرکت‌ ها و موسسات خود به کار می‌گیرند. تنها چیزی که در نظر گرفته می‌شود کسب درآمد است. حتی در دانشگاه‌های علوم انسانی هم نگاه تجاری ایجاد شده است و مشکل مضاعفی برای علوم انسانی شده و مشکلات پیچیده‌ای برای آن به وجود آمده است و دیگر به علوم انسانی اهمیتی داده نمی‌شود؛ کما اینکه پیش از این نیز در جریان انقلاب فرهنگی، نگاه‌ها نسبت به علوم انسانی، به دلایل مختلفی از جمله ریشۀ غربی آن مؤید رویکردی منفی بود.

🔹نکته‌ای که وجود دارد این است که ما هیچوقت قبل از بکارگیری این الگوها آن‌ها را مورد بررسی و تحلیل قرار نمی‌دهیم و فقط از آن‌ها تقلید می‌کنیم و مسئولین سعی دارند از الگوها تقلید بکنند. به همین دلیل به یک ساز و کار دقیق و درست که متناسب با شرایط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه و کشور باشد نمی‌رسیم.

https://news.1rj.ru/str/basijolumejtemaee
🔺اعتراض به حکم ظالمانه اخراج دکتر بیژن عبدالکریمی

این بیلبورد شهری اولین جایی است که در آن تعریف درستی از نهاد «دادستانی» ارائه شده است. دیشب خبری مبنی بر اخراج دکتر بیژن عبدالکریمی از دانشگاه آزاد در فضای مجازی منتشر شد که مع‌الاسف در عین ناباوری درست است. از آیین فراموش‌شده اسلام هم اگر بگذریم در پست‌ترین قراردادهای یکسویه کاری هم اخراج ناگهانی یک کارگر روزمزد افغانی بدون توضیح و خودکامانه ممکن نیست، چه برسد به اخراج یک استاد فاضل و باسابقه دانشگاه و نویسنده و روشنفکری که همه عمر خود را بی‌چشمداشت فدای فرهنگ ‌و اخیرا بقای خاک این سرزمین کرده و از قضا مشی محافظه‌کارانه او در مماشات با بی‌کفایتی‌ها و خیانتها و دفاع از ثبات سیاسی زبانزد است؛ آن هم با یک اتهام بی‌مزه یک خطی «دفاع از رژیم پهلوی»!!
چنین حکم ظالمانه‌ای نه تنها زیر پا گذاشتن حقوق حداقلی یک شهروند و یک استاد دانشگاه بلکه زیر پا گذاشتن حقوق عامه دانشجویان دانشگاه آزاد ‌و همه ملت است که با هزینه بسیار بذرهای فرهنگ و فکر را به دست خود آبیاری نمی‌کنند تا اینچنین یک شبه از جا کنده شود. دادخواهی علیه عاملان این تضییع حق عمومی وظیفه دادستانی عادل است
Audio
🔺زنانه شدن شهر یا مقاومت زنانه؛ گفتگویی در نقد و بررسی کتاب زنانه شدن شهر نوشته دکتر نعمت‌الله فاضلی با حضور محمدحسین بادامچی و مرضیه ادهم و دبیری زینب محبوبی/ متن مکتوب این گفتگو در شماره اخیر مجله عصر اندیشه در پرونده شهر زنان منتشر شده است (لینک خرید نسخه الکترونیکی)

🔖در این گفتگو میان دو گفتمان حجاب و عفاف از منظری سیاسی-الهیاتی-فضایی تفکیک کردم و تلاش کردم نشان دهم که چگونه گفتمان فقهی پدرسالارانه-مردسالارانه حجاب در جهت تک جنسیتی کردن عرصه عمومی و خانه‌نشین کردن زنان بر گفتمان انقلابی عفاف مبنی بر کرامت و نفی تجاوزگری دوسویه به سرعت غلبه یافت و زنانه شدن شهر را باید به مثابه مقاومت زنانه در چنین زمینه‌ای تفسیر کرد.
سلسله نشست های تحکیم اندیشه

🔻پنجشنبه ها ساعت 18

جلسه سوم: محمد حسین بادامچی
با محوریت: جنسیت در انحصار پدرسالاری

▪️ علاقمندان جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر، از طریق راه های ارتباطی زیر با ما همراه باشید.
🆔@anjoman_ad
☎️ 09933776817

@anjoman_eslami_tbz
مقاومت زنانه
🔺صوت نشست بحث و گفتگو درباره مفهوم «مقاومت زنانه» در جمع تشکل دفتر تحکیم وحدت دانشگاه تبریز/ ۲۵ شهریور ۱۴۰۰
سلبریتی‌ و مازوخیسم صوفیانه در تاریخ مذکر ایرانی
به بهانه کلیپ اخیر هواداران محمدرضا گلزار

🔴تنها گفتار موجود در تحلیل پدیده سلبریتی در ایران رویکرد چپ عقب‌مانده‌ایست که سلبریتی را محصول نولیبرالیسم، نماد ارزش‌های مصرفی سرمایه‌دارانه و پدیده‌ای وارداتی تلقی می‌کند. (مثل نقد اباذری بر تشییع پاشایی و حملات مکرر صفحات مجید حسینی، مکتوبات، و البته رسانه‌های محافظه‌کار حکومتی به سلبریتی‌ها) این در حالیست که نوع روابط مرید و مرادی بروز یافته میان هوادار و سلبریتی و فنای پیرو در اسوه، صغارتی سیستماتیک را بازنمایی می‌کند که آنرا بیش از هرچیز به پدیده‌ای شبه دینی تبدیل کرده که ریشه‌های روانی و تاریخی آن را باید در بنیاد نهاد انسان نرسیده به مرحله بلوغ و آزادی در جوامع بسته و قبیله‌ای جستجو کرد. تنها چنین درک بنیادینی می‌تواند ما را در کشف صور مختلف سنتی و مدرن صغارت، از شیدایی دینی و سلبریتی‌زدگی تا بنیادگرایی و فاشیسم یاری کند.

🔴در این چارچوب باید توجه کرد که خاک ایرانی بواسطه تاریخ استبداد پدرسالارانه متمادی به شدت مستعد رشد اینگونه اشکال فنای در ابرمرد ایده‌آل است و این دقیقا موضوعی است که رضا براهنی در کتاب مهم «تاریخ مذکر» (۱۳۴۸) به تفصیل به آن می‌پردازد. براهنی در این کتاب نشان می‌دهد که در فقدان آزادی و زنانگی، عشق در فرهنگ و ادب ایرانی به نوعی فنای مازوخیستی در محبوب مذکر پدرسالار تبدیل شده تا در فقدان آزادی‌های مدنی و سیاسی، تصوف بتواند مجالی تخیلی برای خودارضایی استعلایی سوژه مذکر ایرانی در غیاب دیگری بیابد. دنیایی خیالی و ملکوتی که مرد شبه‌خدا تمام جهان را پر می‌کند و هیچ وجود و تشخصی برای سوژه ایرانی (چه مرد و چه به طریق اولی زن) جز پیروی و فنا در سلبریتی باقی نمی‌گذارد.

♦️ابتذال سلبریتی‌زدگی ماحصل صغارت و سرکوب عمیق کرامت انسان در جوامع بسته و پدرسالار است. غرب هیچ ابایی از نقد خود ندارد، این ماییم که سخت به روشنفکرانی که آینه به دست گیرند محتاجیم.
Channel photo updated
کمونیسم، نازیسم، توتالیتاریسم.pdf
169.9 KB
🔺مقاله کمونیسم و نازیسم؛ ژرف‌نگریهایی درباره توتالیتاریسم در قرن بیستم/ نوشته آلن دوبنوا/ ترجمه شهروز رستگار نامدار/ منتشر شده در اطلاعات سیاسی و اقتصادی شماره ۱۴۹ و ۱۵۰/ سال ۷۸

🔖چند روز پیش بیستمین سالگرد یازده سپتامبر ۲۰۰۱ بود. از فروپاشی شوروی تا یازده سپتامبر، جهان تنها ده سال فرصت یافت که بیرون از جهان ایدئولوژیک جنگ سرد، توجیه اخلاقی خشونت برای حذف دشمن و دوراهی انتخاب برای ضرورتا ملحق شدن به یکی از بلوک‌های شرارت بدون هیچ راه گریز دیگری، تنفس کند.
این مقاله یکی از این بارقه‌های درخشان در تلاش برای بیرون کشیدن قضاوت سیاسی از زیر آوار توتالیتاریسم فریبنده است که در سال ۱۹۹۷ در فرانسه در پاسخ به چپ‌هایی نوشته شده که می‌گفتند کمونیسم را نمی‌توان با نازیسم یکی دانست، چون دشمنِ نازیسم بود و نیتش بر خلاف هیتلر خیر بود و آرمان رهایی بشر و ساختن بهشت داشت و جنایتکاریش نه از سر رغبت، بلکه از سر ضرورت یا اشتباه بود…
طرح کلی سیاستگذاری بدیل مهاجر
🔺در نقد پارادیم سنتی سیاستگذاری تکنوکراتیک؛ طرح کلی الگوی سیاستگذاری بدیل اندیشکده راهبردی مهاجر

📍مجموعه ارائه‌های کوتاه ده دقیقه‌ای از اعضای کارگروه علوم انسانی و توسعه اندیشکده مهاجر از نتایج چند سال پژوهشهای قبلی اندیشکده؛ به ترتیب:
1⃣ده حوزه مطالعاتی اصلی در چرخش حکمرانی و گذر از سیاستگذاری سنتی؛ محمدحسین بادامچی
2⃣ریشه‌های تاریخی مفقود بودن عقلانیت توسعه در ایران؛ محمد حسین‌بنا
3⃣یک دوگانه بنیادین در توسعه و سیاستگذاری: حصولی یا تحصیلی؛ محمدحسن نیلی
4️⃣هوش مصنوعی به مثابه موضوعی میان‌رشته‌ای: به سوی یک رویکرد سیاستگذاری مبتنی بر علوم انسانی؛ ‌امیرحسین حاجی شمسایی
5⃣سه گونه عقلانیت الهیاتی در سیاستگذاری ایرانی و معضل هژمونی الهیات تمدن‌گرا؛ مهدی طهماسبی
6⃣از چشم دولت نگاه کردن: معرفی کتاب مهم جیمز اسکات در نقد برنامه‌ریزی توسعه دولتی؛ محمدامین سرخی

این جلسه در ۲۸ شهریور ۱۴۰۰ برگزار شده است.


————————
🆔: @mohajer_thinktank
حقیقت، آزادی، زنانگی

🔴شاید اغراق آمیز به نظر برسد ولی هرچه پیشتر می‌روم بیشتر آزادی را سرزمینی در حال دور شدن می‌یابم. مسأله وضعیت آزادی، اندیشه آزادی یا راه رسیدن به آزادی نیست، بلکه بالاتر از هرچیز تصور آزادی است که در این گوشه زمین ممتنع می‌نماید. یکی از مهمترین و شاید مهمترین وجه این بحران امتناع آن است که ما قرنهای قرن در پارادایم «حقیقت» زیسته‌ایم و اساساً امکانی از تصور آزادی برای ما وجود ندارد. از نقطه‌ای که ما در آن قرار گرفته‌ایم تفاوتی میان آزادیخواهان و استبدادطلبان ما وجود ندارد چون هردو مقیم سرزمین «حقیقت»اند و تنها تفاوت آزادیخواه در محتوای دیگری است که حقیقت می‌پندارد. حقیقت در هرحال معرفت مطلق، آن تصویر حقیقی هستی است که جایی بالاسر آدمی، بالاسر تاریخ قرار گرفته و از همین «مبدأ مختصات» است که جهان آغاز می شود و روشن می‌شود. معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی و اخلاق همه از «حقیقت» سرچشمه می‌گیرد، آغاز و پایان همه در حقیقت است، هست و باید، ذات و غایت در آن است. از همین بنیاد است که «بالا و پایین» در عالم و در جهان انسانی شکل می‌گیرد و سلسله مراتب ضرورت اطاعت نادان از دانا، حقیقت‌نایافته از حقیقت‌یافته و بد از خوب شکل می‌گیرد.

🔴«ایده‌ی حقیقت» در واقع کل جهان را به یک توتولوژی پوچ تبدیل می‌کند چون هرچه هست اوست و باقی تکرار پرملال او. به او که دست یابی به همه چیز دست یافته‌ای و چون دست نیابی باقی عمر را باید در جستجوی آن باشی. «ایده‌ی حقیقت» دشمن زنده‌گی است و از همان لحظه‌ای که چون نقابی چسبناک و پیش‌رونده به چشم و ذهن آدمی می‌چسبد، اراده را به یک زایده، یک مشکل تبدیل می‌کند. درست‌تر آنست که بگوییم ایده حقیقت انتقام مرگ از زندگی است، توتالیتاریسم وحشتناک تاریکی در قامت روشنایی تا فکر، فهم، تجربه و اراده، تمام آنچه «انسان زنده» را می‌سازد در نطفه خفه کند.

🔴تصور آزادی در جهان حقیقت بس دشوار است. تصور آنکه تا کنون عقب عقب راه می‌رفتیم. پارادایم حقیقت آدمیان را به دو دسته تقسیم می‌کند: راه یافتگان و جویندگان؛ و طرفه آنکه هیچ پرسشی، هیچ لذت کشف نویی در این میان نیست. راه یافتگان مالک حقیقتند و جویندگان در سودای چشیدنی از آن. ممکن است که در متاع کاسبان حقیقت گوهری هم باشد اما چه فایده، که آنچه در این دکان مهم است همین رابطه قدرت میان مالکان حقیقت و جویندگان است نه چیزی بیشتر از آن.

🔴جهان آزادی اساساً جهان دیگری است که در آن هر گوهری یخی است که تا به تماشا و عرضه اش بایستی آب می‌شود و تمام می‌شود. در عالم آزادی بر خلاف عالم حقیقت که عالمی پس از یافتن پاسخهای مطلق است، معمای حقیقت حل نشده و هرگز آنگونه که اهل حقیقت می پندارند حل نخواهد شد. آنچه اهل حقیقت لحظه خوفناک سردرگمی و تشویش خروج از ذیل حقیقت پدرسالار می‌پندارد، شیوه متعارف زیستن خاضعانه نزد آزادگان است.

♦️و ما ایرانیان اگر در انبان تاریخی خود خوب بگردیم، در میانه دیانت و ملیت و هویت و ایدئولوژی و فلسفه و ادب و اخلاق و خانواده و دولت، چه داریم که رایحه‌ای از آزادی در مشام ما بیفروزد؟ اینجاست که شاید تنها «زن» است که یارای سخن داشته باشد، چه تنها اوست که قرن‌ها و قرن‌ها در پستوی خانه‌ها و به تنهایی، با تنی لرزان و چشمانی هراسان، امید به زنده‌گی را در قلب خود حفظ کرده است: ایمان به آنکه جهان، قرارگاه زنده‌گی و آزادگی و زنانگی است و امپراتوری تاریک مرگ روزی به سر می آید. ایمان به آنکه حقیقت با همه عظمتش نمی‌تواند زایش «امر نو» را متوقف کند، آن زمان که زنی آبستن آن است...
جامعه‌شناسی آزادی

🔴آزادی در قاموس اسلام‌گرایی پالایش شده از روشنفکری انقلابی «فسق»، «گناه» «بی‌بندوباری» و در یک کلام «کلمه قبیحه آزادی» است. اما نکته‌ای که تا کنون کمتر مورد تأمل قرار گرفته این است که اساساً ممکن نیست که کسی مخالف آزادی باشد. آزادی قابل محو شدن نیست،‌ بلکه تنها از جایی به جای دیگر منتقل می‌شود. اساساً مردی که در قدرت است گفتارها را برای «دیگری» خلق و پراکنده می‌کند، بنابراین سخن مرد آزادی‌ستیز در نکوهش آزادی «در واقع» بدین معناست که «آزادیها باید از سطح جامعه جمع شود و نزد ما در رأس متمرکز شود.» آزادی‌ستیز آنگاه که به بیان مانیفست ضدآزادیخواهانه خود مشغول است در واقع در حال بهره گیری از یکی از عالیترین سطوح آزادی،‌یعنی «حق جعل حقایق» و پراکندن آن است.

🔴بنابراین نزاع ایدئولوژیک میان آزادیخواهان و مخالفان آن وجهی ندارد. دعوا بر سر «نحوه توزیع آزادی» است. چنین نیست که آزادیخواهان نیز لزوماً‌ به توزیع برابر آزادی قائل باشند،‌ چه عرصه نظر عرصه‌ی فراخی است و همانطور که در پست قبلی اشاره کردم،‌ آزادی اساساً نمی تواند بخشی از پارادایم حقیقت باشد. بنابراین همه ایدئولوژیهای حقیقت (لیبرالیسم، سوسیالیسم،‌اسلامیسم، ناسیونالیسم و ...) همه ایسم‌ها و متافیزیک‌ها و عقاید نظری بسیج‌کننده و مشروع‌کننده‌ی قدرت،‌ مستقل از آنکه چه به زبان بیاورند،‌ رقابتی پنهان بر سر نحوه توزیع آزادی میان خودیها و دیگری هستند.

🔴در پارادایم حقیقت،‌ عاقل/ نخبه/ ایدئولوگ/ روحانی/ فیلسوف/ دانشمند (همه قماش اشراف نظری) هرسخنی که به زبان می‌آورد شامل خود او نمی‌شود، بلکه حکمی مدعی جهان شمولی است که تنها برای مهار دیگریِ‌ فرودست صادر شده. روزگاری این مشکل لاینحل را کوشیدند تا با ارجاع به خدا برای صدور حکمی برابر برای همه اصناف بشری حل کنند –که برخی بقایای این گفتار هنوز در قانون اساسی موجود است- اما تجربه چند دهه اخیر نشان داد که این گفتار نظری چه به سهولت در عمل در ورطه «خودقوم ناجیه‌پنداری دینداران» در می‌غلطد.

♦️حل این مسأله به عاملین تازه‌ای بیرون «رجال سیاسی» نیاز دارد. گروهی که به لحاظ وجودی خصم پدرسالاری باشند و حاملان بالفعل آزادی در عمل، یعنی توزیع برابر آزادی.
۲۷ مهر ۱۴۰۰

@seyedjavadmiri
Forwarded from رِباط
📢شماره‌ی سوّم نشریه‌ی رِباط با موضوع روایت هزاردستان و جامعهٔ‌مدنی منتشر شد!

🔖در این شماره چه می‌خوانیم؟
🔷رباط در این شماره تلاش می‌کند به بازاندیشی تصویر جامعهٔ مدنی و عناصر آن در دهه اخیر در نسبت با جمهوری اسلامی بپردازد.

همراهان رباط در این شماره:

محمدرضا تاجیک
«نابسندگی‌های درک اصلاحات از جامعهٔ مدنی»

محمد مهدی جعفری
گفتگو درباره «زندگی و اندیشه آیت الله طالقانی»

فاطمه صادقی
گفتگو درباره کتاب «زندگی همچون سیاست»

مرحوم داود فیرحی
«بازنشر سخنران اهمیت آرا آیت الله طالقانی برای فهم جامعه امروز»

حسین نورائی نژاد
«اصلاحات و جامعه مدنی، همافزایی یا بهره کشی»

محمد ملا عباسی
گفتگو درباره «موقعیت پرابلماتیک طالقانی پس از انقلاب»

و دیگران

🔍چه‌طور از اخبار رِباط مطلع شویم؟
📌شما می‌توانید ما را در اینستاگرام و تلگرام دنبال کنید.

🗞برای خرید نشریه چه کنیم؟
📌برای دریافت نسخه‌ی فیزیکی نشریه، درگاه باسلام، دایرکت اینستاگرام و ادمین تلگرام [@Rebaatadmin]در اختیار شماست.
نیهیلیسم عارفانه در تاریخ مذکر ایرانی
در سوگ امیرحسین جیرانی‌زاده

1️⃣امیرحسین جیرانی‌زاده دانشجوی نخبه و پاکباز عضو هیئت الزهرای دانشگاه شریف بود که چند روز پیش حین جمع کردن سیاهی گنبد مسجد دانشگاه شریف سقوط کرد و جان سپرد. اخلاص این جوانان در مقابل بی‌اعتنایی سیستم الهیاتی-سیاسی فراگیری که زیر دست و پا کشته شدن هموطنانمان در تشییع جنازه سردار سلیمانی را «کرمان به قربانت» و ریخته شدن خون مسافران هواپیمای مسافربری را یک «خطای انسانی» کاملاً قابل اغماض دربرابر «حماسه انتقام سخت» دانست و طبعاً‌ از دست رفتن یک انسان، یک جوان مخلص و فعال هیئتی را «یکی از هزاران هزینه‌ای که برای برافراشتن پرچم امام حسین باید داد» تفسیر می‌کند و با یک «عاقبت به خیر شد» گفتن با سردی روزمره‌ای از کنار آن عبور خواهد کرد، مرا بر آن داشت که به احترام او چیزی بنویسم. مسأله در اینجا نه زیر سؤال بردن مراسم محرم و نه زیر سؤال بردن هیئت الزهرای دانشگاه شریف است (که محرم امسال با دعوت از روشنفکران دینی تمایز دانشگاهی با خود هیئات دیگر را نشان داد) بلکه مسأله درباره قدر و منزلت ناچیز انسان در سازمانهای مذهبی است ولو در دانشگاه شریف و در زمینه محاسبات هرروزه ضریب ایمنی مهندسی قرار داشته باشند، چیزی که هر آنکس که تجربه‌ای از کار در تشکلهای دینی یا سازمانهایی که اندکی صبغه ایدئولوژیک و مذهبی داشته باشد آنرا به خوبی درک می‌کند. با توجه به یادداشت جامعه‌شناسی آزادی دقیقتر اگر بخواهم سخن بگویم، مسأله درباره «توزیع نابرابر قدر و منزلت انسان در سازمانهای مذهبی» است.

2️⃣دیروز به بهانه پژوهشی گزارشی خواندم از کتابی با نام «انکشاف جهانهای جدید» disclosing new worlds نوشته اسپینوزا،‌فلورس و دریفوس،‌ چاپ دانشگاه ام‌آی‌تی در سال ۱۹۹۷. اهل فلسفه می‌دانند که انکشاف مفهومی هایدگری است و نویسندگان در این کتاب در مقابل وجه مخرب انکشاف مدرن یعنی تکنولوژی، «کارآفرینی، عمل دموکراتیک و پرورش جنبشهای اجتماعی» را به عنوان سه امکان جدید در انکشاف جهان مطرح می‌کنند. برای من بسیار عجیب است که تفکر هایدگر در امریکا زمینه‌ساز چه بازاندیشیهای بنیادینی در زمینه هایی مثل هوش مصنوعی، برنامه‌ریزی، دموکراسی و کارآفرینی شده اما همین هایدگر وقتی داخل در خاک ایران می‌شود به کلی به چیز دیگری تبدیل می‌شود: به زغال تازه‌ای برای منقل عالم‌سوز تصوف و عرفان!

3️⃣تا کنون اینرا مورد پژوهش جدی قرار ندادیم که انقلاب ما را چه شد که تاریخ ما را مانند توپی پیش پای بازی صوفیان انداخت؟ شریعتی و جلال آل‌احمد و طالقانی و بهشتی و بنی‌صدر و بازرگان و پیمان و براهنی و حکیمی و مصطفی رحیمی و مقدم مراغه‌ای و سیدجوادی که علی رغم همه اختلاف نظرها رویی گشوده به «زنده‌گی» داشتند، رفتند و عالم و آدم بازیچه نزاع صوفیانه داوری اردکانی و سروش و مرتضی آوینی و مصباح یزدی و جوادی آملی شد؟ چه شد که هایدگر و پوپر و کانت و هگل و حتی هابرماس و فوکو وقتی به ایران آمدند لباس صوفیان به تن کردند و یک پای بازی شدند تا اباذری نظریه انتقادی جامعه‌شناسی را چکشی کند بر سر پاشایی که شجریان را بر تارک بنشاند و کچوئیان فوکو را دست‌آویزی کند برای دفاع از فراتاریخ ملکوتی شیعی؟ آیا مشکلی در این خاک نیست؟

4️⃣صوفی سائق مرگ است و چون رو به جهان کند مرگ می‌پراکند. «زهد دنیوی» صوفی از آن جنسی نیست که ماکس وبر درباره پروتستانهای آغازگر سرمایه‌داری می‌شناسد. سالها سرمایه‌داری و تکنولوژی غربی را شماتت کردیم که چون در کار «جهان‌سازی» برمی‌آید عالم و آدم را ابزار هوای نفس خویش می‌سازد،‌ اما درنیافتیم که صوفی نیز تکنولوژی منحصر به فرد خویش را دارد که «جهان‌سوز» است. صوفی نیز چون در کار جهان می‌شود آنرا به ابزار مصرفی خود تبدیل می‌کند اما دقیقاً‌ به شکلی وارونه و در خلاف جهت، نه برای آنکه حاصلی از جهان بیابد بلکه برای آنکه با نفی زنده‌گی سکون و قرار اخروی خویش را بازیابد و در قهقرای استعلایی مازوخیسم صوفیانه خود بالاتر رود. دقیقاً کاری که صوفی با نفس و بدن خویش و البته با زن در خانه‌ی خویش می‌کند. صوفی جهان را در آتش می‌اندازد نه برای اینکه از کوره‌ی آن کالایی برای خود دست و پا کند، بلکه تنها برای آنکه در آتش بنگرد و از خیره شدن در حرارت و شعله‌هایی که زنده‌گی را در خود می‌سوزاند، لذت برد و آرامش یابد.

5️⃣نه غرب و نه سنت، بلکه هم غرب و هم قرآن، و بیشتر از آن جان و آن تاریخ دیگر در انتظار ما، تا اطلاع ثانوی فروافتاده در سیاهچاله نیهیلیسم صوفیانه‌ی تاریخ مذکر ماست. سیاهچاله‌ای که انقلاب ۵۷ با همه عظمتش به هیزم پرتوانی در کوره عطشان او که هل من مزید می‌گوید مبدل شد. ما نیازمند سوژه‌ای هستیم که «زنده‌گی» را به ماهو زندگی گرامی بدارد و قدر و منزلت آدمی را به هیچ نینگارد. همان سوژه زنانه‌ای که تاریخ مذکر ما هوشمندانه قرنها در خانه‌ها محبوس کرده است.
@DrNematallahFazeli-نقد زنانه شدن شهر.pdf
4.7 MB
@Drnematallahfazeli

📝 گزارش مکتوب میزگرد نقد و بررسی ایده زنانه شدن شهر

نشریه عصر اندیشه، شهریور 1400
New Recording
سمینار ملی "علامه محمد رضا حکیمی در آیینه آثارش"


محمدحسین بادامچی

فلاطوری و تجدید فکر دینی؛ خوانشی پساتئولوژیک از علامه حکیمی و مکتب تفکیک بر پایه آراء فلاطوری


انجمن جامعه شناسی ایران و موسسه فرهنگی هنری الحیات


سه شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۰



@seyedjavadmiri
چکیده مقاله شفاهی
فلاطوری و تجدید فکر دینی؛ خوانشی پساتئولوژیک از علامه حکیمی و مکتب تفکیک بر پایه آراء فلاطوری

سمینار ملی "علامه محمد رضا حکیمی در آیینه آثارش"؛

✍️محمدحسین بادامچی

مکتب تفکیک و علامه حکیمی عمدتاً بخاطر رد فلسفه اسلامی و تاکید بر مکتب اهل بیت و رجوع مستقیم به قرآن و حدیث در زمره اخباری گرایان و خالص گرایان عقیدتی و قشریون سنتی حوزوی قلمداد می شوند و شواهدی از این هم در آثار او وجود دارد. با اینحال سوال اینجاست که در اینصورت چرا برونداد سیاسی محمدرضا حکیمی و اسلام گرایان مکتب مشهد با تاکیدات همیشگی بر کرامت انسان و عدالت و آزادی و علم و تعقل و ارزش حیات با عمده قشریون و متحجران مسلط بر تریبونهای رسمی تفاوت دارد؟
در این مقاله شفاهی با استفاده از ابزار مفهومی «پایان تئولوژی» دکتر بیژن عبدالکریمی تلاش میکنم نشان دهم که گفتمان اسلام گرایی علامه حکیمی در نقد تئولوژی حوزه های علمیه در سالهای پیش از انقلاب ساخته و پرداخته شد، اما با پیروزی انقلاب در ورطه ناب گرایی ایدئولوژیک فروغلطید و وجوه پساتئولوژیک آن فراموش شد. از این حیث کتاب «مکتب تفکیک» محمدرضا حکیمی را باید به مثابه اثری مشابه «نقد عقل عربی عابدالجابری» به مثابه دیرینه شناسی و بعضا تبارشناسی علوم دینی و نقد عقل تاریخی شیعی فهمید که می کوشد با نظریه زدایی از مواجهه با متن دینی در گفتمانهای عرفانی و فلسفی به مواجهه ای دست اولتر به متن دست یابد.. با این حال پرسش اساسی این است که آیا با گذر از جنبه تنزیهی و سلبی نقد عقل تاریخی شیعه، حکیمی روش شناسی نویی برای فهم قرآن و سخن و کردار اهل بیت در اختیار ما می گذارد یا به ورطه ساده انگاری و نقل گرایی در می غلطد؟
در پاسخ به این سوال است که من به سراغ عبدالجواد فلاطوری، دانشمند گمنامی رفته ام که حکیمی در سپیده باوران و همینطور یادنامه دو جلدی ای که به نام او منتشر کرده از او به عنوان یکی از ستونهای مکتب تفکیک یاد می کند. از نظر فلاطوری جهان اسلام و مشخصا جهان تشیع دچار انسداد فکر دینی است که بخاطر آمیخته شدن فلسفه به دین پدید آمده است و تنها با در هم شکستن پروژه «جمع دین و حکمت» فلسفه اسلامی و آزادسازی عقل است که امکان تجدید فکر دینی در مواجهه با واقعیتهای ایمانی/علمی/سیاسی فراهم می شود.


https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/1164
Audio
🔺مصاحبه درباره «مسائل فرهنگی کنونی ایران»؛ از طرف شورای عالی انقلاب فرهنگی
مصاحبه‌کننده درباره مهم‌ترین مسائل فرهنگی ایران می‌پرسد که باید در اولویت مسائل و رویکردها در بخش فرهنگی برنامه هفتم توسعه قرار گیرد. پاسخ من این است که در شرایط فعلی مهم‌ترین مشکل فرهنگی کشور عقب‌ماندگی و تصلب خود نهادهای فرهنگی رسمی و رویکرد نادرست پدرسالارانه در بنیاد سیاستگذاری و برنامه‌ریزی فرهنگی است که به نظر لاینحل می‌نماید. با تغییر دیدگاه از منظر دولتی به منظر اجتماعی متوجه می‌شویم که جامعه ایران در شرایطی مقاومتی و حاشیه‌ای و علی‌رغم همه مشکلات در حال بازسازی فرهنگ عمومی است؛ هرچند کمتر گزارشی از این جریان پراکنده و پنهان در سطوح زیرین وجود دارد.
جامعه‌شناسی آگاهی؛
به بهانه سریال بازی مرکب squid game

🔴سریال بازی مرکب در ایران مورد استقبال قرار گرفته، احتمالاً بیش از همه به این دلیل که نوعی از آگاهی اجتماعی ضمنی و مبهم به بازی‌هایی کثیفی که زیر پوششهای مقدس و شیک دینی و اخلاقی و علمی و قانونی و اشرافی-بورژوایی زیربنای عمده مناسبات اجتماعی، اقتصادی،‌ سیاسی و فرهنگی ما را شکل می‌دهد در حال تسری یافتن است. مواجهه عریان و بی‌پرده با زشتی و خشونت زننده بازی البته همانطور که این سریال نیز به خوبی نشان می‌دهد باطل کننده سحر اغواگر بازی و مقدمه‌ای بر طلب برهم زدن بساط آن نیست بلکه تنها با کمک به برداشته شدن نقابها و برملا کردن تزویرها و ریاکاریها به نحو پارادوکسیکالی صحنه را اخلاقی‌تر و منصفانه‌تر می‌کند. نسل جدید جوانان و نوجوانان ایرانی ترجیح می‌دهند که به جای آنکه مانند نسل ما دهه شصتی‌ها با روبناها درگیر شوند و وقتشان را تلف کنند،‌ مستقیماً با واقعیت سرد و خشن بازی چشم در چشم شوند.

🔴این زاویه دید از جهاتی نسل جدید جوانان و نوجوانان را به نسل پدربزرگها شبیه می‌کند. در واقع در ساخت پدرسالار جامعه ایرانی در چنددهه اخیر،‌ ما نه با فقدان آگاهی بلکه با شکاف طبقاتی در آگاهی اجتماعی میان نسل پدربزرگهای حاکم (دهه بیست و سی و چهلی ها) و نسل پیرجوانان آرمان‌گرا (دهه پنجاه و شصت و تا حدودی هفتادی‌ها) مواجهیم: هرچه از بالا به سمت پایین حرکت می‌کنیم آگاهی به قواعد زیربنایی بازی کاهش می‌یابد و در عوض پرده‌های روبنایی تزویر چگالتر و ضخیمتر می‌شود. ایدئولوژی در طبقه حاکمان به گسیختگی روانی منجر نمی‌شود چون در نسل حاکمان فاصله‌ای میان زیربنا و روبنا نیست و در واقع نوعی این‌همانی میان آرمانهای روشن و قواعد خشن بازی تصور می‌شود. این همان تنور مذاب دهه شصت است که نسل حاکمان روان خود را در آن آبدیده کردند. از نظر آنها قواعد بازی عین عدالت است!

🔴اما هرچه از بالا به پایین و در طول تاریخ به سمت امروز حرکت می‌کنیم فاصله میان زیربنا و روبنا روح و روان دهه شصتی را که به مقاومت عادت کرده تا مرز از هم گسیختگی پیش می‌برد. «جوان مؤمن حزب اللهی» که به واسطه تماس بی‌واسطه با نسل پدربزرگها از کودکی درون واقعیت کثیف بازی‌ بالیده و بی‌مقدار بودن جان و کرامت آدمی، پیش پاافتاده‌ترین واقعیت بازی نزد اوست، با رها کردن قلبیِ روبنا خیلی زود در موقعیت فرادستی و بازسازی ساخت آگاهی طبقاتی در گام دوم قرار می‌گیرد و بقیه در بحرانی ایمانی و روانی و سیاسی و اقتصادی به صفوف در هم فشرده «بازندگان» پرتاب می‌شوند.

♦️بازی مرکب آن آگاهی اجتماعی است که جامعه‌شناسی انتقادی و روشنفکری و روحانیت واقعی باید برای جلوگیری از سقوط اجتماعی ما در چهاردهه اخیر تمهید می‌کردند، اما در ابعاد عجیب و دهشتناک بازی ایرانی همین بس که آنها نیز خیلی زود به رکن مهمی از بازی تبدیل شدند. همانطور که بازی مرکب می‌گوید،‌ تنها در فروپاشی مطلق روبناهای اخلاقی است که شاید بتوان نوزایی بارقه‌ای از امید و اخلاق و انسانیت را، آن هم از غیرمنتظره ترین نقاط جامعه، انتظار کشید.


مطالب مرتبط:
جامعه‌شناسی آزادی
نیهیلیسم عارفانه (در جامعه‌شناسی ارزش جان انسان)
جوان ایرانی در اسارت پدرسالاری
نظریه دولت بیژنی
🔺صوت ارائه کوتاهم در نقد طرح صیانت از فضای مجازی در لایو مشترک با ابوطالب صفدری در صفحه اینستاگرام سروش پلاس/ دوشنبه ده آبان ۱۴۰۰/ لینک فایل تصویری و کامل لایو