جمهورى سوم – Telegram
جمهورى سوم
3.1K subscribers
251 photos
44 videos
90 files
402 links
پژوهشى در بازسازی تفکر، عمل و سوژه انقلاب ۵۷


ارتباط از طريق
@atzenooar
Download Telegram
🔺انتشار دو مقاله عاشورایی

🔹مقالات «عاشورا: حرکت از الهیات صغارت به الهیات بلوغ» و «شریعتی و انقلاب زودرس» نوشته محمدحسین بادامچی در کتاب حسین‌بن‌علی در افق معاصرت (به ترتیب در جلد اول و دوم) توسط انتشارات نقد فرهنگ و به همت بیژن عبدالکریمی، سیدجواد میری، معصومه بوذری و زینب شریعت‌نیا به تازگی منتشر شد.

🔸مقاله اول تلاشی است برای به تصویر کشیدن نوعی رهبری غیرتوده‌وار و غیرپدرسالارانه و قیم‌مآبانه در کربلا بر پایه تفسیری از کتاب گریز از آزادی اریک فروم و مقاله دوم تلاشی برای نشان دادن اینکه برعکس چگونه مفهوم رهبری در کتاب حسین وارث آدم علی شریعتی بر بنیادی غیراجتماعی، صغیرانگار و مسلح بنا می‌شود و اینگونه رهبری در مقایسه با تجربه انقلاب شوروی (در کتاب طبقه جدید میلوان جیلاس) به چه نتایج مشابهی می‌انجامد.
کجایند مویه‌کنندگان بر کشته‌های کرونا؟

🔴اشک و فغان بر مصیبت، خصلت معمول هر سوگ و عزایی است، اما آنچه چون مویه بر خون حسین‌بن علی (ع) سوگ و عزا را به نیرویی سازنده و سیاسی تبدیل می‌کند، اشک ریختن پس از درک ابعاد مظلومیت نوه پیامبر و لعنت بر اس و اساس ظلمی است که سربلندانه چنین قساوت مقدسی را برپا کرده است. روضه‌ی کشته‌شدگان کرونایی ایران را نیز تنها زمانی می‌توان کمال و تمام به جا آورد که بغض گلو و عقده‌ی دل مصیبت‌دیدگان را با بیان ابعاد ظلمی که بر آنها رفته و لعنت بر اس و اساسی که چنین ظلم آشکار اما بی‌پوزشی را به بار آورده، اندکی مرهم نهیم.


🔴در چند ماهه ابتدای کرونا در چند یادداشت کوشیدم که توضیح دهم که اقتصاد سیاسی مستضعف‌کش ما چگونه بار کرونا را از روی دولت به روی ملت خواهد انداخت (یادداشت بحران؛ فرافکنی دولت و هزینه ملت) بی‌آنکه در مقطع حساس کنونی نیازی به پاسخگویی داشته باشد (یادداشت کرونا به نفع سیاهچاله رضاشاهی تاریخ کنونی) و مثل همیشه بصیر و حکیم آن عقل سلیم ایرانی است که از همان اول رندی و بی‌پناهی پیشه خود سازد. (یادداشت بر کدامین در می‌کوبیم و یادداشت در باب امتیازات ویژه ما ایرانیان در مواجهه با کرونا)


🔴مسأله اینجاست که همانطور که انتظار می‌رفت واکسن نیز به شکل «پیکانی» مدیریت شد و در ماجرای کرونا بار دیگر از سوراخ سبک مدیریتی نسلی گزیده شدیم که تنها یادگرفته همه چیز را به شیوه «پراید»، «کنکور»، «دانشگاه آزاد»، «روبیکا»، «بورس» و «اینترنت ملی» حل کند: بستن پدرسالارانه وقیم مآبانه مرزها برای تعیین تکلیف زندگی مردم از بالا و ریخت و پاشِ رانت‌های کلان در حلقوم یک‌سری نور چشمیهای خاص به نام تولید ملی –که الحمدلله به یمن بساط ملوک الطوایفی یکی دوتا هم نیستند- و نهایتاً انداختن چیزی مانند پیکان و پراید با هزار منت و صدقه‌سر و به قیمت گزاف به دامان ملت و دستگاه تبلیغاتی را به کار انداختن و از خود خدا تا پایین را به خط کردن که پیکان بهترین ماشین عالم است! آنچه در مطلب دیگری آنرا ناسیونال نولیبرالیسم توده‌ای نامیدم و صدها صفحه تاریخ جامعه‌شناختی انتقادی می‌توان در تفصیل جنبه های الهیاتی و حقوقی و امنیتی و اداری و فرهنگی و اقتصادی نحوه عملکرد این فاجعه کثیف مدیریتی در عرصه‌های مختلف قلمفرسایی کرد. تنها تفاوت اینکه در حوزه های دیگر جان و مال و ناموس و روح ایرانیان در یک بازه بلندمدت به تاراج می‌رود و در ماجرای کرونا و واکسن با فشرده شدن زمان ابعاد خسارتها به جای آنکه روی نسلها تلنبار شود یکجا وارد شده و آشکارتر شده است.


♦️ما با یک سبک حکمرانی معیوب مواجهیم که به صدها شکل مختلف از آن صیانت می‌شود و با تغییر افراد، قانونها، ایدئولوژیها و دینداریها عوض نمی‌شود و تغییری در سطح بازنگری در حکومت‌مندی (govermentality) دولت-ملت اقلا یکصدساله اخیر ما را می‌طلبد، تغییری که حتی انقلاب ۵۷ هم با همه عظمتش و برخی رهبران آگاهش، نه تنها قدمی ما را در مسیر آن پیش نبرد، بلکه قدمهایی سخت ما را به عقب راند.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔺فیلم ارائه پروژه «کرونا، بازگشت به خانه و برآمدن الگوی نوظهور زن خانه‌دار مجازی» بعنوان «نمونه‌ای از سیاستگذاری نوین مبتنی بر پژوهش اجتماعی با رویکرد عقل عملی» در مرحله نهایی جایزه ملی سیاستگذاری به همراه پرسش و پاسخ داوران (مهندس صابر میرزایی/ دکتر سرزعیم/ دکتر جلال/ مهندس عبدالله‌زاده)

🔗لینک فایل پاورپوینت
یک قرن چالش ملیت و اسلام؛ نقدی توأمان بر فلسفه‌زدگی سیدجواد طباطبایی و سیدجواد میری
چکیده ارائه محمدحسین بادامچی در سمینار مجازی نقد و بررسی کتاب «نظریه عام اصلاح دینی» نوشته سیدجواد میری


🔖کتاب نظریه عام اصلاح دینی به نقد و بررسی کتاب ملت، دولت و حکومت قانون سیدجواد طباطبایی (چاپ ۱۳۹۸) اختصاص دارد. به عقیده من این کتاب از این جهت اهمیت بسیار دارد که طباطبایی در آن بسیاری از نتایج و دلالت‌های سلسله پژوهشهای خود را در نسبت با دوره متأخر مشروطه تا انقلاب بیان کرده است. در این ارائه صوتی* توضیح می‌دهم که پروژه طباطبایی به طور کلی از سرگیری دولت پهلوی از مشروطه به بعد در ادامه مباحثات ایدئولوژیک درون‌گفتمانی رژیم پهلوی در انتهای آن قبل از پیروزی انقلاب است که می‌کوشد مهمترین چالش طرح امپراطوری بزرگ ایران‌شهری یعنی نسبت آن با اسلام را از طریق بازتفسیر دست راستی و محافظه‌کارانه قانون اساسی مشروطیت حل کند و در ادامه تحولات داخل نظام به سمت احیای تشیع و تمدن صفوی، اسلام سیاسی دهه چهل و پنجاه را بعنوان داده خطا از تاریخ معاصر کنار بگذارد. به این اعتبار به نظر می‌رسد سیدجواد طباطبایی نه یک محقق عادی بلکه خروجی یک پروژه ایدئولوژیک-راهبردی بزرگ است.
بعلاوه در این ارائه به این نقد از سیدجواد میری می‌پردازم که سه‌گانه ملهٔ دینی، ملیت جدید و میهن باستانی ایرانی را نمی‌توان به صورتی فلسفی و با بحث نظری با هم آشتی داد و دفاع او از رضا داوری اردکانی با توجه به بنیادگرایی برآمده از نظرات او نمی‌تواند وجهی داشته باشد. پیشنهاد من این است که مناقشه ملیت و دین باید نه به نحو فلسفی و ایدئولوژیک و ذات‌گرایانه و هویت‌‌‌گرایانه، بلکه به شیوه‌ای جامعه‌شناختی-سیاسی مبتنی بر واقعیت انضمامی متکثر کنونی جامعه ایران و میثاق نوین دموکراتیک ایران قرن جدید از نو تعریف شود.



*https://news.1rj.ru/str/seyedjavadmiri/13762
رابطه دین و فلسفه-فلاطوری.pdf
916.3 KB
🔺رابطه دین و فلسفه- عبدالجواد فلاطوری

توضیح بیشتر در پست بعدی
هژمونی ابتذال قمی و پایان مکتب اسلام‌گرایی مشهد
به یاد علامه حکیمی


🔴در دوران دانشجویی من نیز مثل بسیاری محمدرضا حکیمی و مکتب تفکیک را بعنوان منکرین فلسفه و نقل‌گرا و اخباری‌مسلک می‌شناختم تا اینکه در خلال پژوهشهای رساله دکتریم درباره فلسفه سیاسی فارابی با استاد فاضل اما متأسفانه بسیار گمنامی به نام عبدالجواد فلاطوری و مقاله‌ای که محمدرضا حکیمی در یادبود او نوشته بود آشنا شدم. به تدریج دریافتم که حکیمی و فلاطوری آخرین بازمانده‌های نسلی از اندیشمندان دینی بودند که دستگاه اندیشه دینی آنها بسیار پیچیده‌تر و تکامل‌یافته تر از آن چیزی است که در مباحثات الهیاتی بعد از انقلاب وجود دارد. به عبارت دیگر به نظر می‌رسد که ما با سیری از تکامل اندیشه دینی از دوره سلطنت ناصری تا انقلاب ۱۳۵۷ در بیرون از حوزه‌های علمیه مواجهیم که متأسفانه سرگنبین صفرا فزود و پیروزی انقلاب اسلامی که ثمره همه این نهضتهای فکری بود، با به قدرت رساندن حوزویان تمام این تلاشها را ناکام گذاشت و با حاکم شدن اجباری دستگاه معرفت‌شناختی-الهیات اسکولاستیک حوزویان بر فضای فرهنگی کشور سررشته همه آن پیشرفتهای فکری بر باد رفت.

🔴مرحوم علامه حکیمی در غربت از دنیا رفت، بی‌آنکه بتواند بعنوان یکی از مهمترین بازماندگان یکی از مکاتب مهم اندیشه دینی قبل از انقلاب یعنی مکتب مشهد، در برابر هژمونی ابتذال قمی مقاومت کند. مکتبی که افرادی چون محمدتقی شریعتی، علی شریعتی، عبدالجواد فلاطوری، حبیب‌الله آشوری، حیدر رحیم‌پور ازغدی و محمدرضا حکیمی را در خود پرورش داد و به میزان زیادی بر اندیشه نهضت خداپرستان سوسیالیست، حجت الاسلام سید علی خامنه‌ای متقدم (پیش از چرخش فکری در جمهوری دوم) و احتمالاً مهندس بازرگان تأثیر گذاشت. مهمترین رکن فکری مکتب اسلام‌گرایی مشهد این بود که دستگاه متافیزیکی فلسفه اسلامی و چارچوب اندیشه عقاید منجمد اسکولاستیک حوزوی را عامل اصلی عقب‌ماندگی مسلمانان می‌دانستند و از یک چرخش اساسی از مسلمان سنتی به مسلمانی مترقی سخن می‌گفتند که علم تجربی، سیاست و عمل را معیار مسلمانی خود قرار دهد. کلیدواژه‌های اصلی این جریان توحید عملی، احیای فکر دینی، زوال مسلمین و مکتب عقل و عدل بود. نگاهی اولیه کافی است که متوجه شویم تمام عناصر این نواندیشی دقیقاً همان چیزهایی هستند که بلافاصله با پیروزی انقلاب اسلامی توسط روحانیت قمی قلمع و قمع شد و اثری از آن دینداری مسلمانان رسمی ولایی باقی نماند.

🔴اشتباه بزرگ این است که مخالفت این مکتب با فلسفه اسلامی را به مثابه مخالفت آنها با عقلانیت تلقی کنیم. در واقع مخالفت این مکتب در اصل با متافیزیکی‌اندیشی یونانی رخنه‌کرده در دینداری ماست و این چیزی است که در ادبیات امروز به عنوان چرخش پسانیچه‌‎ای از معرفت‌شناسی به عمل و پرکسیس از آن یاد می‌شود. در مقاله‌ای از فلاطوری که در همینجا ضمیمه می‌کنم، او توضیح می‌دهد که مشکل اصلی با نوعی از عقلانیت دینی متافیزیکی و یونانی است که ادعای معصومیت و جزمیت دارد و اتفاقاً مکتب مشهد اسلام‌گرایی از عدم قداست و متساوی بودن فکر خطامند و زمینه‌مند بشری در فهم از دین تأکید دارد. از همین روست که مکتب تفکر دینی مشهد بر عکس مکتب اندیشه اسکولاستیک قم به روی آخرین تحولات تفکر بشری گشوده است و از آخرین دستاوردهای علوم طبیعی و انسانی و تاریخی و سیاسی برای تکامل معرفت دینی خود بهره می‌گیرد. بعلاوه الهیات نوینی که دراین رویکرد پدید می‌آید به خاطر چرخش حادث شده از نظر به عمل فی‌نفسه انتقادی است.

♦️گفتمان انقلاب اسلامی و اسلام سیاسی دهه چهل و پنجاه شمسی از بسیاری وجوه تحت تأثیر مکتب اسلامگرایی مشهد است اما تشکیل دولت اسلامی پس از پیروزی به دلایل مفصلی که برخی از وجوه آن در این کانال مورد بررسی قرار گرفته به دست الهیات سنتی قم و البته در تلفیق با اندیشه شرق‌گرایانه دیگر کانونهای مروج فلسفه اسلامی در رژیم پهلوی و با حذف این الهیات مترقی چپ‌گرا صورت پذیرفت. قدرت گرفتن روزافزون جناح راست حزب جمهوری اسلامی، زوال امر سیاسی در کشور، نشستن کسانی چون مصباح یزدی و داوری اردکانی بر کرسی ایدئولوگ انقلاب به جای علی شریعتی و نزدیک شدن تدریجی آیت الله خامنه‌ای به روحانیت قم نتایج درهم تنیده‌ای هستند که در غلبه روحانیت قم بر روشنفکری دینی مشهد و حذف اسلام سیاسی مکتب مشهد ریشه دارد...


🔹برخی مطالب مرتبط:
عدالت، عقلانیت، فمینیسم (درباره رابطه عدالتخواهی سعید زیباکلام با نقد عقلانیت)
اسلام یا اصلاح (دو نسل انقلابیون و حاکمان در مقایسه میان حیدر و حسن رحیم‌پور ازغدی)
جریان‌شناسی نفوذ جریان راست اسلامی در حزب جمهوری اسلامی
مصباح یزدی شخصیتی در تراز فضل‌الله نوری
مراحل صعود و سقوط اسلام سیاسی در یک و نیم قرن اخیر
🔺جلسه لایو اینستاگرامی با موضوع «بررسی ایده‌ها و چالشهای پیش روی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری» / به همت بسیج دانشجویی دانشگاه تهران/ چهارشنبه دهم شهریور ۱۴۰۰ ساعت ۱۹
دانشگاه در احتضار
🔺صوت لایو اینستاگرامی با موضوع «بررسی ایده‌ها و چالشهای پیش روی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری» / به همت بسیج دانشجویی دانشگاه تهران/ دهم شهریور ۱۴۰۰/ لینک ویدیو

🔖در این نشست به توضیح این مطلب پرداختم که چرا استحاله دانشگاه از یک نهاد علمی-فرهنگی برای مهار دهه شصتیها در سال‌های ۶۸-۸۸ به یک نهاد اقتصادی و کسب‌وکار در الگوی دانشگاه کارآفرین قمار بزرگی بود که دانشگاه بیمار سابق را به دانشگاهی محتضر تبدیل کرده که عدم انتخاب رشته نیمی از ورودیهای امسال نشانی از آن است
🔷 گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در جلسۀ بررسی ایده‌ها و چالش‌های وزارت علوم با حضور دکتر محمدحسین بادامچی:

🔸در حال حاضر دانشگاه زیر سوال رفته است. فقط 50 درصد داوطلبان کنکور1400 انتخاب رشته کرده‌اند و این زنگ خطری برای دانشگاه است که از سال 90 آغاز شده است.

🔹در ابتدای انقلاب نسبت حکومت با دانشگاه مشخص نبود. در واقع سیستمی برای مدیریت آن در حکمرانی جدید تعریف نشد. از سال 68 تا 88 توافق نانوشته‌ای بین مردم و حکومت بر سر دانشگاه به وجود آمد. در واقع دانشگاه مکانی برای کنترل نسل دهه 60 تعریف شد. در این رویکرد دانشگاه به توسعه مربوط نبود و فقط وسیله‌ای برای کنترل و مهار اجتماعی تعریف شد. اما از طرف جامعه دانشگاه یک نهاد علمی و فرهنگی شناخته شد که از جهاتی برای مردم مفید بود. از طرفی با گرفتن مدرک افراد می‌توانند شغل پیدا کنند. از طرف دیگر فرد به عنوان یک تحصیل کرده منزلت اجتماعی به دست می‌آورد. همینطور دانشگاه به عنوان مهم ترین نهاد عرصه عمومی مطرح بود و بستری برای فعالیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بود.

🔸در ده سال اخیر نهاد دانشگاه تبدیل به یک نهاد اقتصادی شده است و رسالت علمی خود را از دست داده است و فضای علمی و فرهنگی دانشگاه کم‌رنگ شده است. اما مقاومتی در برابر این اتفاق انجام نگرفت. اما دانشگاه وارد عرصه‌ای شده بود که هیچ سنخیتی با آن نداشت. این رویکرد الگویی آمریکایی بود که با سازوکار اقتصادی آمریکا سازگار بود و ارتباطی به اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران نداشت.

🔹نسل دهه هشتاد با مشاهده تجربه نسل دهه شصت فهمیدند، داشتن شغل ارتباطی با داشتن مدرک تحصیلی ندارد و می‌توانند با رفتن به سمت بازار کار درآمد خوبی داشته باشند. از طرفی هم با آمدن کرونا حتی فضای دانشجویی و حضور در دانشگاه هم از بین رفته است. در این شرایط سوال جدی وجود دارد که یک جوان دهه هشتادی چرا باید به دانشگاه برود؟ در حال حاضر به سمت دوره بدون دانشگاه می‌رویم و دانشگاه کارکرد خود را برای مردم و حاکمیت از دست داده است.

🔸در حال حاضر با تجاری شدن دانشگاه اساتید هم جزو ذی‌نفعان این اتفاق شده‌اند و در این الگوها اساتید به کارآفرین بدل شده‌اند. در واقع اساتید دانشجوهای خود را در شرکت‌ ها و موسسات خود به کار می‌گیرند. تنها چیزی که در نظر گرفته می‌شود کسب درآمد است. حتی در دانشگاه‌های علوم انسانی هم نگاه تجاری ایجاد شده است و مشکل مضاعفی برای علوم انسانی شده و مشکلات پیچیده‌ای برای آن به وجود آمده است و دیگر به علوم انسانی اهمیتی داده نمی‌شود؛ کما اینکه پیش از این نیز در جریان انقلاب فرهنگی، نگاه‌ها نسبت به علوم انسانی، به دلایل مختلفی از جمله ریشۀ غربی آن مؤید رویکردی منفی بود.

🔹نکته‌ای که وجود دارد این است که ما هیچوقت قبل از بکارگیری این الگوها آن‌ها را مورد بررسی و تحلیل قرار نمی‌دهیم و فقط از آن‌ها تقلید می‌کنیم و مسئولین سعی دارند از الگوها تقلید بکنند. به همین دلیل به یک ساز و کار دقیق و درست که متناسب با شرایط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه و کشور باشد نمی‌رسیم.

https://news.1rj.ru/str/basijolumejtemaee
🔺اعتراض به حکم ظالمانه اخراج دکتر بیژن عبدالکریمی

این بیلبورد شهری اولین جایی است که در آن تعریف درستی از نهاد «دادستانی» ارائه شده است. دیشب خبری مبنی بر اخراج دکتر بیژن عبدالکریمی از دانشگاه آزاد در فضای مجازی منتشر شد که مع‌الاسف در عین ناباوری درست است. از آیین فراموش‌شده اسلام هم اگر بگذریم در پست‌ترین قراردادهای یکسویه کاری هم اخراج ناگهانی یک کارگر روزمزد افغانی بدون توضیح و خودکامانه ممکن نیست، چه برسد به اخراج یک استاد فاضل و باسابقه دانشگاه و نویسنده و روشنفکری که همه عمر خود را بی‌چشمداشت فدای فرهنگ ‌و اخیرا بقای خاک این سرزمین کرده و از قضا مشی محافظه‌کارانه او در مماشات با بی‌کفایتی‌ها و خیانتها و دفاع از ثبات سیاسی زبانزد است؛ آن هم با یک اتهام بی‌مزه یک خطی «دفاع از رژیم پهلوی»!!
چنین حکم ظالمانه‌ای نه تنها زیر پا گذاشتن حقوق حداقلی یک شهروند و یک استاد دانشگاه بلکه زیر پا گذاشتن حقوق عامه دانشجویان دانشگاه آزاد ‌و همه ملت است که با هزینه بسیار بذرهای فرهنگ و فکر را به دست خود آبیاری نمی‌کنند تا اینچنین یک شبه از جا کنده شود. دادخواهی علیه عاملان این تضییع حق عمومی وظیفه دادستانی عادل است
Audio
🔺زنانه شدن شهر یا مقاومت زنانه؛ گفتگویی در نقد و بررسی کتاب زنانه شدن شهر نوشته دکتر نعمت‌الله فاضلی با حضور محمدحسین بادامچی و مرضیه ادهم و دبیری زینب محبوبی/ متن مکتوب این گفتگو در شماره اخیر مجله عصر اندیشه در پرونده شهر زنان منتشر شده است (لینک خرید نسخه الکترونیکی)

🔖در این گفتگو میان دو گفتمان حجاب و عفاف از منظری سیاسی-الهیاتی-فضایی تفکیک کردم و تلاش کردم نشان دهم که چگونه گفتمان فقهی پدرسالارانه-مردسالارانه حجاب در جهت تک جنسیتی کردن عرصه عمومی و خانه‌نشین کردن زنان بر گفتمان انقلابی عفاف مبنی بر کرامت و نفی تجاوزگری دوسویه به سرعت غلبه یافت و زنانه شدن شهر را باید به مثابه مقاومت زنانه در چنین زمینه‌ای تفسیر کرد.
سلسله نشست های تحکیم اندیشه

🔻پنجشنبه ها ساعت 18

جلسه سوم: محمد حسین بادامچی
با محوریت: جنسیت در انحصار پدرسالاری

▪️ علاقمندان جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر، از طریق راه های ارتباطی زیر با ما همراه باشید.
🆔@anjoman_ad
☎️ 09933776817

@anjoman_eslami_tbz
مقاومت زنانه
🔺صوت نشست بحث و گفتگو درباره مفهوم «مقاومت زنانه» در جمع تشکل دفتر تحکیم وحدت دانشگاه تبریز/ ۲۵ شهریور ۱۴۰۰
سلبریتی‌ و مازوخیسم صوفیانه در تاریخ مذکر ایرانی
به بهانه کلیپ اخیر هواداران محمدرضا گلزار

🔴تنها گفتار موجود در تحلیل پدیده سلبریتی در ایران رویکرد چپ عقب‌مانده‌ایست که سلبریتی را محصول نولیبرالیسم، نماد ارزش‌های مصرفی سرمایه‌دارانه و پدیده‌ای وارداتی تلقی می‌کند. (مثل نقد اباذری بر تشییع پاشایی و حملات مکرر صفحات مجید حسینی، مکتوبات، و البته رسانه‌های محافظه‌کار حکومتی به سلبریتی‌ها) این در حالیست که نوع روابط مرید و مرادی بروز یافته میان هوادار و سلبریتی و فنای پیرو در اسوه، صغارتی سیستماتیک را بازنمایی می‌کند که آنرا بیش از هرچیز به پدیده‌ای شبه دینی تبدیل کرده که ریشه‌های روانی و تاریخی آن را باید در بنیاد نهاد انسان نرسیده به مرحله بلوغ و آزادی در جوامع بسته و قبیله‌ای جستجو کرد. تنها چنین درک بنیادینی می‌تواند ما را در کشف صور مختلف سنتی و مدرن صغارت، از شیدایی دینی و سلبریتی‌زدگی تا بنیادگرایی و فاشیسم یاری کند.

🔴در این چارچوب باید توجه کرد که خاک ایرانی بواسطه تاریخ استبداد پدرسالارانه متمادی به شدت مستعد رشد اینگونه اشکال فنای در ابرمرد ایده‌آل است و این دقیقا موضوعی است که رضا براهنی در کتاب مهم «تاریخ مذکر» (۱۳۴۸) به تفصیل به آن می‌پردازد. براهنی در این کتاب نشان می‌دهد که در فقدان آزادی و زنانگی، عشق در فرهنگ و ادب ایرانی به نوعی فنای مازوخیستی در محبوب مذکر پدرسالار تبدیل شده تا در فقدان آزادی‌های مدنی و سیاسی، تصوف بتواند مجالی تخیلی برای خودارضایی استعلایی سوژه مذکر ایرانی در غیاب دیگری بیابد. دنیایی خیالی و ملکوتی که مرد شبه‌خدا تمام جهان را پر می‌کند و هیچ وجود و تشخصی برای سوژه ایرانی (چه مرد و چه به طریق اولی زن) جز پیروی و فنا در سلبریتی باقی نمی‌گذارد.

♦️ابتذال سلبریتی‌زدگی ماحصل صغارت و سرکوب عمیق کرامت انسان در جوامع بسته و پدرسالار است. غرب هیچ ابایی از نقد خود ندارد، این ماییم که سخت به روشنفکرانی که آینه به دست گیرند محتاجیم.
Channel photo updated
کمونیسم، نازیسم، توتالیتاریسم.pdf
169.9 KB
🔺مقاله کمونیسم و نازیسم؛ ژرف‌نگریهایی درباره توتالیتاریسم در قرن بیستم/ نوشته آلن دوبنوا/ ترجمه شهروز رستگار نامدار/ منتشر شده در اطلاعات سیاسی و اقتصادی شماره ۱۴۹ و ۱۵۰/ سال ۷۸

🔖چند روز پیش بیستمین سالگرد یازده سپتامبر ۲۰۰۱ بود. از فروپاشی شوروی تا یازده سپتامبر، جهان تنها ده سال فرصت یافت که بیرون از جهان ایدئولوژیک جنگ سرد، توجیه اخلاقی خشونت برای حذف دشمن و دوراهی انتخاب برای ضرورتا ملحق شدن به یکی از بلوک‌های شرارت بدون هیچ راه گریز دیگری، تنفس کند.
این مقاله یکی از این بارقه‌های درخشان در تلاش برای بیرون کشیدن قضاوت سیاسی از زیر آوار توتالیتاریسم فریبنده است که در سال ۱۹۹۷ در فرانسه در پاسخ به چپ‌هایی نوشته شده که می‌گفتند کمونیسم را نمی‌توان با نازیسم یکی دانست، چون دشمنِ نازیسم بود و نیتش بر خلاف هیتلر خیر بود و آرمان رهایی بشر و ساختن بهشت داشت و جنایتکاریش نه از سر رغبت، بلکه از سر ضرورت یا اشتباه بود…
طرح کلی سیاستگذاری بدیل مهاجر
🔺در نقد پارادیم سنتی سیاستگذاری تکنوکراتیک؛ طرح کلی الگوی سیاستگذاری بدیل اندیشکده راهبردی مهاجر

📍مجموعه ارائه‌های کوتاه ده دقیقه‌ای از اعضای کارگروه علوم انسانی و توسعه اندیشکده مهاجر از نتایج چند سال پژوهشهای قبلی اندیشکده؛ به ترتیب:
1⃣ده حوزه مطالعاتی اصلی در چرخش حکمرانی و گذر از سیاستگذاری سنتی؛ محمدحسین بادامچی
2⃣ریشه‌های تاریخی مفقود بودن عقلانیت توسعه در ایران؛ محمد حسین‌بنا
3⃣یک دوگانه بنیادین در توسعه و سیاستگذاری: حصولی یا تحصیلی؛ محمدحسن نیلی
4️⃣هوش مصنوعی به مثابه موضوعی میان‌رشته‌ای: به سوی یک رویکرد سیاستگذاری مبتنی بر علوم انسانی؛ ‌امیرحسین حاجی شمسایی
5⃣سه گونه عقلانیت الهیاتی در سیاستگذاری ایرانی و معضل هژمونی الهیات تمدن‌گرا؛ مهدی طهماسبی
6⃣از چشم دولت نگاه کردن: معرفی کتاب مهم جیمز اسکات در نقد برنامه‌ریزی توسعه دولتی؛ محمدامین سرخی

این جلسه در ۲۸ شهریور ۱۴۰۰ برگزار شده است.


————————
🆔: @mohajer_thinktank
حقیقت، آزادی، زنانگی

🔴شاید اغراق آمیز به نظر برسد ولی هرچه پیشتر می‌روم بیشتر آزادی را سرزمینی در حال دور شدن می‌یابم. مسأله وضعیت آزادی، اندیشه آزادی یا راه رسیدن به آزادی نیست، بلکه بالاتر از هرچیز تصور آزادی است که در این گوشه زمین ممتنع می‌نماید. یکی از مهمترین و شاید مهمترین وجه این بحران امتناع آن است که ما قرنهای قرن در پارادایم «حقیقت» زیسته‌ایم و اساساً امکانی از تصور آزادی برای ما وجود ندارد. از نقطه‌ای که ما در آن قرار گرفته‌ایم تفاوتی میان آزادیخواهان و استبدادطلبان ما وجود ندارد چون هردو مقیم سرزمین «حقیقت»اند و تنها تفاوت آزادیخواه در محتوای دیگری است که حقیقت می‌پندارد. حقیقت در هرحال معرفت مطلق، آن تصویر حقیقی هستی است که جایی بالاسر آدمی، بالاسر تاریخ قرار گرفته و از همین «مبدأ مختصات» است که جهان آغاز می شود و روشن می‌شود. معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی و اخلاق همه از «حقیقت» سرچشمه می‌گیرد، آغاز و پایان همه در حقیقت است، هست و باید، ذات و غایت در آن است. از همین بنیاد است که «بالا و پایین» در عالم و در جهان انسانی شکل می‌گیرد و سلسله مراتب ضرورت اطاعت نادان از دانا، حقیقت‌نایافته از حقیقت‌یافته و بد از خوب شکل می‌گیرد.

🔴«ایده‌ی حقیقت» در واقع کل جهان را به یک توتولوژی پوچ تبدیل می‌کند چون هرچه هست اوست و باقی تکرار پرملال او. به او که دست یابی به همه چیز دست یافته‌ای و چون دست نیابی باقی عمر را باید در جستجوی آن باشی. «ایده‌ی حقیقت» دشمن زنده‌گی است و از همان لحظه‌ای که چون نقابی چسبناک و پیش‌رونده به چشم و ذهن آدمی می‌چسبد، اراده را به یک زایده، یک مشکل تبدیل می‌کند. درست‌تر آنست که بگوییم ایده حقیقت انتقام مرگ از زندگی است، توتالیتاریسم وحشتناک تاریکی در قامت روشنایی تا فکر، فهم، تجربه و اراده، تمام آنچه «انسان زنده» را می‌سازد در نطفه خفه کند.

🔴تصور آزادی در جهان حقیقت بس دشوار است. تصور آنکه تا کنون عقب عقب راه می‌رفتیم. پارادایم حقیقت آدمیان را به دو دسته تقسیم می‌کند: راه یافتگان و جویندگان؛ و طرفه آنکه هیچ پرسشی، هیچ لذت کشف نویی در این میان نیست. راه یافتگان مالک حقیقتند و جویندگان در سودای چشیدنی از آن. ممکن است که در متاع کاسبان حقیقت گوهری هم باشد اما چه فایده، که آنچه در این دکان مهم است همین رابطه قدرت میان مالکان حقیقت و جویندگان است نه چیزی بیشتر از آن.

🔴جهان آزادی اساساً جهان دیگری است که در آن هر گوهری یخی است که تا به تماشا و عرضه اش بایستی آب می‌شود و تمام می‌شود. در عالم آزادی بر خلاف عالم حقیقت که عالمی پس از یافتن پاسخهای مطلق است، معمای حقیقت حل نشده و هرگز آنگونه که اهل حقیقت می پندارند حل نخواهد شد. آنچه اهل حقیقت لحظه خوفناک سردرگمی و تشویش خروج از ذیل حقیقت پدرسالار می‌پندارد، شیوه متعارف زیستن خاضعانه نزد آزادگان است.

♦️و ما ایرانیان اگر در انبان تاریخی خود خوب بگردیم، در میانه دیانت و ملیت و هویت و ایدئولوژی و فلسفه و ادب و اخلاق و خانواده و دولت، چه داریم که رایحه‌ای از آزادی در مشام ما بیفروزد؟ اینجاست که شاید تنها «زن» است که یارای سخن داشته باشد، چه تنها اوست که قرن‌ها و قرن‌ها در پستوی خانه‌ها و به تنهایی، با تنی لرزان و چشمانی هراسان، امید به زنده‌گی را در قلب خود حفظ کرده است: ایمان به آنکه جهان، قرارگاه زنده‌گی و آزادگی و زنانگی است و امپراتوری تاریک مرگ روزی به سر می آید. ایمان به آنکه حقیقت با همه عظمتش نمی‌تواند زایش «امر نو» را متوقف کند، آن زمان که زنی آبستن آن است...
جامعه‌شناسی آزادی

🔴آزادی در قاموس اسلام‌گرایی پالایش شده از روشنفکری انقلابی «فسق»، «گناه» «بی‌بندوباری» و در یک کلام «کلمه قبیحه آزادی» است. اما نکته‌ای که تا کنون کمتر مورد تأمل قرار گرفته این است که اساساً ممکن نیست که کسی مخالف آزادی باشد. آزادی قابل محو شدن نیست،‌ بلکه تنها از جایی به جای دیگر منتقل می‌شود. اساساً مردی که در قدرت است گفتارها را برای «دیگری» خلق و پراکنده می‌کند، بنابراین سخن مرد آزادی‌ستیز در نکوهش آزادی «در واقع» بدین معناست که «آزادیها باید از سطح جامعه جمع شود و نزد ما در رأس متمرکز شود.» آزادی‌ستیز آنگاه که به بیان مانیفست ضدآزادیخواهانه خود مشغول است در واقع در حال بهره گیری از یکی از عالیترین سطوح آزادی،‌یعنی «حق جعل حقایق» و پراکندن آن است.

🔴بنابراین نزاع ایدئولوژیک میان آزادیخواهان و مخالفان آن وجهی ندارد. دعوا بر سر «نحوه توزیع آزادی» است. چنین نیست که آزادیخواهان نیز لزوماً‌ به توزیع برابر آزادی قائل باشند،‌ چه عرصه نظر عرصه‌ی فراخی است و همانطور که در پست قبلی اشاره کردم،‌ آزادی اساساً نمی تواند بخشی از پارادایم حقیقت باشد. بنابراین همه ایدئولوژیهای حقیقت (لیبرالیسم، سوسیالیسم،‌اسلامیسم، ناسیونالیسم و ...) همه ایسم‌ها و متافیزیک‌ها و عقاید نظری بسیج‌کننده و مشروع‌کننده‌ی قدرت،‌ مستقل از آنکه چه به زبان بیاورند،‌ رقابتی پنهان بر سر نحوه توزیع آزادی میان خودیها و دیگری هستند.

🔴در پارادایم حقیقت،‌ عاقل/ نخبه/ ایدئولوگ/ روحانی/ فیلسوف/ دانشمند (همه قماش اشراف نظری) هرسخنی که به زبان می‌آورد شامل خود او نمی‌شود، بلکه حکمی مدعی جهان شمولی است که تنها برای مهار دیگریِ‌ فرودست صادر شده. روزگاری این مشکل لاینحل را کوشیدند تا با ارجاع به خدا برای صدور حکمی برابر برای همه اصناف بشری حل کنند –که برخی بقایای این گفتار هنوز در قانون اساسی موجود است- اما تجربه چند دهه اخیر نشان داد که این گفتار نظری چه به سهولت در عمل در ورطه «خودقوم ناجیه‌پنداری دینداران» در می‌غلطد.

♦️حل این مسأله به عاملین تازه‌ای بیرون «رجال سیاسی» نیاز دارد. گروهی که به لحاظ وجودی خصم پدرسالاری باشند و حاملان بالفعل آزادی در عمل، یعنی توزیع برابر آزادی.
۲۷ مهر ۱۴۰۰

@seyedjavadmiri