Forwarded from Homonarrans
✍️ پایان ایدئولوژی و مهمل بودن متافیزیک چپ اسلامی
(قسمت دوم)
بادامچی سوژه را بی جهان می بیند. گمان می کند که سوژه بی تاریخ سر بر می آورد. علی رغم تکرار مداوم او بر لزوم تاریخ، او تاریخمندی سوژه نمی تواند درک کند و سوژه را به عنوان خصلتی مطلق در متون خود عنوان می کند. البته این خام دستی بادامچی با گریز او از فلسفه پیوند محکمی دارد. او تلاش می کند که تاریخ را به عنوان جایگزینی برای فلسفه در تأمل اجتماعی قرار دهد اما در عمل در میان مباحث او سوژه بی تاریخ می شود. این پارادوکس بادامچی است. او مداوم بر مرکزیت تاریخ تکرار می کند اما قابل درک نیست که چطور سوژه او بی تاریخ است و ناگهان از خلأ سر بر می آورد.
مشکل دیگر بادامچی این است که از درک ماهیت میدانی قدرت ناتوان است. او تنها شکل ارباب-برده قدرت را درک می کند. شکلی که قدرت دو طرف دارد و از جنس یک رویداد است. رویدادی که طی آن یکی ارباب می شود و دیگری برده. وقتی بادامچی از آپاراتوس های دست کاری کننده مردم سخن می گوید به طور مستتر قدرت را تنها به این ارباب- برده ای منحصر می کند. اما قدرت شکلی دیگری دارد با یک ماهیت میدانی و همه جایی که دقیقاً می توان آن را در بحث های فوکو که بادامچی در متن مصاحبه نیز به آن ارجاع می دهد، مشاهده کرد. این قدرت میدانی که به برای درک آن باید به سراغ میکروفیزیک قدرت رفت، تنها کنترل گر نیست و آفرینشگر نیز می تواند باشد و اساساً سوژه در پرتو این ماهیت میدانی قدرت ممکن می شود. اما برای بادامچی قدرت تنها در یک نزاع ارباب- برده معنی دار می شود و فراتر از آن را نمی بیند. در نتیجه با تقلیل مناسبات قدرت به شکل ارباب- برده، بادامچی در عمل یک حکم ساده و خام دستانه را پیش روی ما می گذارد. نوعی ایدئولوژی چپ که چیزی بیش از عصیان ساده لوحانه را در خود ندارد. چون ماهیت میدانی قدرت را نمی فهمد، از آفرینش گری ناتوان است و چون از آفرینش گری ناتوان است، کور است و از آنجا که کور است؛ می شود یک ایدئولوژی بی حاصل و عقیم.
https://news.1rj.ru/str/logosration
(قسمت دوم)
بادامچی سوژه را بی جهان می بیند. گمان می کند که سوژه بی تاریخ سر بر می آورد. علی رغم تکرار مداوم او بر لزوم تاریخ، او تاریخمندی سوژه نمی تواند درک کند و سوژه را به عنوان خصلتی مطلق در متون خود عنوان می کند. البته این خام دستی بادامچی با گریز او از فلسفه پیوند محکمی دارد. او تلاش می کند که تاریخ را به عنوان جایگزینی برای فلسفه در تأمل اجتماعی قرار دهد اما در عمل در میان مباحث او سوژه بی تاریخ می شود. این پارادوکس بادامچی است. او مداوم بر مرکزیت تاریخ تکرار می کند اما قابل درک نیست که چطور سوژه او بی تاریخ است و ناگهان از خلأ سر بر می آورد.
مشکل دیگر بادامچی این است که از درک ماهیت میدانی قدرت ناتوان است. او تنها شکل ارباب-برده قدرت را درک می کند. شکلی که قدرت دو طرف دارد و از جنس یک رویداد است. رویدادی که طی آن یکی ارباب می شود و دیگری برده. وقتی بادامچی از آپاراتوس های دست کاری کننده مردم سخن می گوید به طور مستتر قدرت را تنها به این ارباب- برده ای منحصر می کند. اما قدرت شکلی دیگری دارد با یک ماهیت میدانی و همه جایی که دقیقاً می توان آن را در بحث های فوکو که بادامچی در متن مصاحبه نیز به آن ارجاع می دهد، مشاهده کرد. این قدرت میدانی که به برای درک آن باید به سراغ میکروفیزیک قدرت رفت، تنها کنترل گر نیست و آفرینشگر نیز می تواند باشد و اساساً سوژه در پرتو این ماهیت میدانی قدرت ممکن می شود. اما برای بادامچی قدرت تنها در یک نزاع ارباب- برده معنی دار می شود و فراتر از آن را نمی بیند. در نتیجه با تقلیل مناسبات قدرت به شکل ارباب- برده، بادامچی در عمل یک حکم ساده و خام دستانه را پیش روی ما می گذارد. نوعی ایدئولوژی چپ که چیزی بیش از عصیان ساده لوحانه را در خود ندارد. چون ماهیت میدانی قدرت را نمی فهمد، از آفرینش گری ناتوان است و چون از آفرینش گری ناتوان است، کور است و از آنجا که کور است؛ می شود یک ایدئولوژی بی حاصل و عقیم.
https://news.1rj.ru/str/logosration
Forwarded from Homonarrans
پایان متافیزیک و مهمل بودن متافیزیک چپ اسلامی
(قسمت سوم)
بنابراین بادامچی که مدعی نقد ایدئولوژی بود خود متهم ردیف اول پروراندن نوعی ایدئولوژی است. او با بی تاریخ ساختن سوژه، یک مفهوم مبهم و بی سر و ته به نام "مردم" را علم می کند. او می خواهد مردم محوریت پیدا کنند اما کاربست یکپارچه و فاقد تمایز واژه مردم، چیزی جز یک توده را بازنمایی نمی کند. او تئوریسین توده است. نه بدین معنی که توده را نمایندگی می کند بلکه به این معنی که جدی گرفتن نظرات او چیزی جز خلق یک جامعة توده ای را به همراه ندارد.
بگذارید فرآیندی که به بحث گذاشتیم را یک بار دیگر مد نظر قرار دهیم. اولاً بادامچی و پروژه چپ اسلامی با دعوی نقد ایدئولوژی شروع می کند. علیه ایدئولوژی، سوژه را به عنوان برابرنهاد قدرت علم می کند. نتیجه این می شود که سوژه او به یک سوژه بی تاریخ تبدیل می شود. به تبع بی تاریخ دیدن سوژه، ناچار می شود مباحث بی سرانجام خود را با کاربست مداوم مفهوم مردم جمع بندی کند. نتیجه این کاربست مبهم، متملقانه و مجیزگویانة مردم این می شود که مردم، می شود عبارتی که از یک جامعه تودهای حکایت می کند.
بنابراین غایت چپ اسلامی، به عنوان یک اندیشه انقلابی تبدیل جامعه به توده است. این نیز روشن است. چرا که توده ابژه ایدهآل یک اندیشه چپ است که زمینه را برای انقلاب مهیا می کند. بدون توده، خلق یک انقلاب دشوار است اما از جانب دیگر این یک شمشیر دو لبه نیز هست. تبدیل جامعه به توده که ملازم با نخبه زدایی از جامعه است در عمل جامعه را به ابژه مناسبی برای ساختارهای سنتی قدرت تبدیل می کند. در نتیجه چپ اسلامی به دام چیزی می افتد که کاملاً از آن گریزان یا دست کم در ساحت زبان، به نفی و طرد آن پرداخته است.
بادامچی در مصاحبه به کرات گفته است که عصر ایدئولوژی سر آمده، پس سؤال کاملاً به جا این است که در عصر پایان ایدئولوژی دیگر چه جایی برای یک ایدئولوژی وصله پینه ای مانند چپ اسلامی می توان یافت؟
؟https://hatefcenter.org/fa/%d8%b1%d9%88%d8%ad%d8%a7%d9%86%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%88-%d8%b1%d9%88%d8%b4%d9%86%d9%81%da%a9%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%b5%d8%a7%d8%ad%d8%a8%d9%87-%d8%a8%d8%a7%d8%af%d8%a7%d9%85%da%86%db%8c/
(قسمت سوم)
بنابراین بادامچی که مدعی نقد ایدئولوژی بود خود متهم ردیف اول پروراندن نوعی ایدئولوژی است. او با بی تاریخ ساختن سوژه، یک مفهوم مبهم و بی سر و ته به نام "مردم" را علم می کند. او می خواهد مردم محوریت پیدا کنند اما کاربست یکپارچه و فاقد تمایز واژه مردم، چیزی جز یک توده را بازنمایی نمی کند. او تئوریسین توده است. نه بدین معنی که توده را نمایندگی می کند بلکه به این معنی که جدی گرفتن نظرات او چیزی جز خلق یک جامعة توده ای را به همراه ندارد.
بگذارید فرآیندی که به بحث گذاشتیم را یک بار دیگر مد نظر قرار دهیم. اولاً بادامچی و پروژه چپ اسلامی با دعوی نقد ایدئولوژی شروع می کند. علیه ایدئولوژی، سوژه را به عنوان برابرنهاد قدرت علم می کند. نتیجه این می شود که سوژه او به یک سوژه بی تاریخ تبدیل می شود. به تبع بی تاریخ دیدن سوژه، ناچار می شود مباحث بی سرانجام خود را با کاربست مداوم مفهوم مردم جمع بندی کند. نتیجه این کاربست مبهم، متملقانه و مجیزگویانة مردم این می شود که مردم، می شود عبارتی که از یک جامعه تودهای حکایت می کند.
بنابراین غایت چپ اسلامی، به عنوان یک اندیشه انقلابی تبدیل جامعه به توده است. این نیز روشن است. چرا که توده ابژه ایدهآل یک اندیشه چپ است که زمینه را برای انقلاب مهیا می کند. بدون توده، خلق یک انقلاب دشوار است اما از جانب دیگر این یک شمشیر دو لبه نیز هست. تبدیل جامعه به توده که ملازم با نخبه زدایی از جامعه است در عمل جامعه را به ابژه مناسبی برای ساختارهای سنتی قدرت تبدیل می کند. در نتیجه چپ اسلامی به دام چیزی می افتد که کاملاً از آن گریزان یا دست کم در ساحت زبان، به نفی و طرد آن پرداخته است.
بادامچی در مصاحبه به کرات گفته است که عصر ایدئولوژی سر آمده، پس سؤال کاملاً به جا این است که در عصر پایان ایدئولوژی دیگر چه جایی برای یک ایدئولوژی وصله پینه ای مانند چپ اسلامی می توان یافت؟
؟https://hatefcenter.org/fa/%d8%b1%d9%88%d8%ad%d8%a7%d9%86%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%88-%d8%b1%d9%88%d8%b4%d9%86%d9%81%da%a9%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%b5%d8%a7%d8%ad%d8%a8%d9%87-%d8%a8%d8%a7%d8%af%d8%a7%d9%85%da%86%db%8c/
🔺محسن حسن نژاد عزیز از اندیشکده هاتف دانشگاه شریف در سه یادداشت فوق مصاحبه من با پادکست دوسیه که محصول همین مرکز است به نقد کشیده. با حسن نژاد پیش از این هم گفتگوهای قلمی دیگری داشته ایم که متن آن در همین کانال موجود است.
🔴نقد حسننژاد نمونهی کاملی از سوء تفاهم در فهم مطالب این کانال است که نهایتا یکی از دلایلی شد که انگیزه کمتری برای نوشتن پیدا کنم. در واقع کلیه مطالب این کانال در تلاش برای نجات دادن انقلاب ۵۷ و میراث آن از نفوذ اسلامیسم و ارائهی طرحی از اسلام سیاسی نوینی بود که با جدا کردن مسیر خود از اصولگرایی شکست خورده، مسیری برای ادامه حیات انقلاب و نجات کشور باز کند. این پروژه در ابتدا در تقابل با راست مسلط اسلامی و در بازنگری چپ اسلامی نهضتی و تشیع علوی شریعتی در مقابل تشیع صفوی حاکم، چپ اسلامی نام گرفت و به تدریج با تفطن به «ضرورت بازنگری در رابطه انقلاب و دولت» به سطح نظریه جمهوری سوم ارتقا یافت و نهایتا در مرحله سوم پس از حوادث آبان و دی ۱۳۹۸ و آشکار شدن بنبست سیاسی به صورت طرحی از مقاومت زنانه و چپ نوی پسافمینیستی دنبال شد.
🔴در تمام بیش از ۱۷۰۰ پست این کانال همواره کوشیده ام که نحوه ایدئولوژیک شدن اسلام سیاسی، ابتنای مجدد آن بر متافیزیک اسکولاستیک حوزوی و تجهیز آن به حکومتمندی تکنوکراتیک اقتدارگرایانهی رژیم پهلوی و به محاق رفتن سوژه انقلابی به بحث بگذارم. اینکه هنوز برخی از مخاطبین چپ اسلامی را بحثی ایدئولوژیک و برخی دیگر علی رغم نقدهای مکرر این کانال بر چپ منسوخ روسی و تاکید بر الگوگیریهای فاجعه بار اسلامیسم از حزب کمونیسم شوروی همچنان آنرا بحثی موهوم در نقد نولیبرالیسم یا تلاش برای دولتی کردن اقتصاد میدانند تعجب آور است.
🔴بر خلاف تصور حسن نژاد، علیرغم سیاهچاله پدرسالاری حاکم بر جامعه رسمی در تاریخ ایران، سوژه سیاسی در حال مقاومت همواره وجود داشته و تبار تاریخی پیوستهای دارد. با اینحال استراتژیها و تاکتیکهای این سوژه سیاسی در حال مقاومت متناسب با شرایط زمان و مکان تغییر می کند و گاهی به صورت ادغام، گاهی سازش، گاهی اعتراض، گاهی خروج، گاهی قهر، گاهی رندی و گاهی مقاومت زنانه بروز یافته است که در یادداشتهایی مختلفی به آن پرداخته ام. به هرروی بر خلاف تصور حسننژاد نه تنها سوژه سیاسی ایرانی بیتاریخ نیست و مردم در ایران ذرهای و تودهای نیستند، بلکه صاحب سنت سیاسی طولانیای از پرکسیس مقاومتی هستیم که منشأ اصلی قدرت مدنی در ایران است و هر حکومتی در تاسیس خود به آن چشم طمع داشته است.
🔴از جمله لوازم فهمیده شدن پروژه چپ اسلامی آنست که بدانیم در آن تغییر نه از بالا به پایین و نه حتی از پایین به بالا، بلکه از درون تک تک خود ما آغاز میشود. اگر بتوانیم انرژی انباشه اعتراضی این سالهای آغاز قرن جدید شمسی را در جهت تغییر زیرساختهای عمیق پدرسالاری درون خودمان به کار بندیم امیدی به خروج از این سیاهچاله تاریخی هست ولی در غیر اینصورت با تبدیل این قوای اصلاحی به خشم و انتقام چرخههای شوم تجدید پدرسالاری و الیگارشی و خشونت و بنیادگرایی و فروبستگی و تصلب عقیدتی در انتظار این کشور است.
🔴نقد حسننژاد نمونهی کاملی از سوء تفاهم در فهم مطالب این کانال است که نهایتا یکی از دلایلی شد که انگیزه کمتری برای نوشتن پیدا کنم. در واقع کلیه مطالب این کانال در تلاش برای نجات دادن انقلاب ۵۷ و میراث آن از نفوذ اسلامیسم و ارائهی طرحی از اسلام سیاسی نوینی بود که با جدا کردن مسیر خود از اصولگرایی شکست خورده، مسیری برای ادامه حیات انقلاب و نجات کشور باز کند. این پروژه در ابتدا در تقابل با راست مسلط اسلامی و در بازنگری چپ اسلامی نهضتی و تشیع علوی شریعتی در مقابل تشیع صفوی حاکم، چپ اسلامی نام گرفت و به تدریج با تفطن به «ضرورت بازنگری در رابطه انقلاب و دولت» به سطح نظریه جمهوری سوم ارتقا یافت و نهایتا در مرحله سوم پس از حوادث آبان و دی ۱۳۹۸ و آشکار شدن بنبست سیاسی به صورت طرحی از مقاومت زنانه و چپ نوی پسافمینیستی دنبال شد.
🔴در تمام بیش از ۱۷۰۰ پست این کانال همواره کوشیده ام که نحوه ایدئولوژیک شدن اسلام سیاسی، ابتنای مجدد آن بر متافیزیک اسکولاستیک حوزوی و تجهیز آن به حکومتمندی تکنوکراتیک اقتدارگرایانهی رژیم پهلوی و به محاق رفتن سوژه انقلابی به بحث بگذارم. اینکه هنوز برخی از مخاطبین چپ اسلامی را بحثی ایدئولوژیک و برخی دیگر علی رغم نقدهای مکرر این کانال بر چپ منسوخ روسی و تاکید بر الگوگیریهای فاجعه بار اسلامیسم از حزب کمونیسم شوروی همچنان آنرا بحثی موهوم در نقد نولیبرالیسم یا تلاش برای دولتی کردن اقتصاد میدانند تعجب آور است.
🔴بر خلاف تصور حسن نژاد، علیرغم سیاهچاله پدرسالاری حاکم بر جامعه رسمی در تاریخ ایران، سوژه سیاسی در حال مقاومت همواره وجود داشته و تبار تاریخی پیوستهای دارد. با اینحال استراتژیها و تاکتیکهای این سوژه سیاسی در حال مقاومت متناسب با شرایط زمان و مکان تغییر می کند و گاهی به صورت ادغام، گاهی سازش، گاهی اعتراض، گاهی خروج، گاهی قهر، گاهی رندی و گاهی مقاومت زنانه بروز یافته است که در یادداشتهایی مختلفی به آن پرداخته ام. به هرروی بر خلاف تصور حسننژاد نه تنها سوژه سیاسی ایرانی بیتاریخ نیست و مردم در ایران ذرهای و تودهای نیستند، بلکه صاحب سنت سیاسی طولانیای از پرکسیس مقاومتی هستیم که منشأ اصلی قدرت مدنی در ایران است و هر حکومتی در تاسیس خود به آن چشم طمع داشته است.
🔴از جمله لوازم فهمیده شدن پروژه چپ اسلامی آنست که بدانیم در آن تغییر نه از بالا به پایین و نه حتی از پایین به بالا، بلکه از درون تک تک خود ما آغاز میشود. اگر بتوانیم انرژی انباشه اعتراضی این سالهای آغاز قرن جدید شمسی را در جهت تغییر زیرساختهای عمیق پدرسالاری درون خودمان به کار بندیم امیدی به خروج از این سیاهچاله تاریخی هست ولی در غیر اینصورت با تبدیل این قوای اصلاحی به خشم و انتقام چرخههای شوم تجدید پدرسالاری و الیگارشی و خشونت و بنیادگرایی و فروبستگی و تصلب عقیدتی در انتظار این کشور است.
Telegram
جمهورى سوم
این گفتگو در ابتدا به عنوان یکی از قسمتهای پادکست دوسیه ضبط شد، ولی به دلیل پایین بودن کیفیت فایل صوتی، تصمیم گرفتیم که به عنوان یه گفتگوی مجزا منتشرش کنیم.
دکتر محمدحسین بادامچی توی این گفتگو توضیح میده که روحانیت در یک جامعۀ بستۀ مذهبی کارکرد داره و از…
دکتر محمدحسین بادامچی توی این گفتگو توضیح میده که روحانیت در یک جامعۀ بستۀ مذهبی کارکرد داره و از…
Islamic_City_Planning_between_Ambivalent_Theological_Discourses.pdf
432.8 KB
🔺مقاله علمی-پژوهشی
بادامچی محمدحسین. برنامهریزی شهر اسلامی در میانهی دو گفتمان الهیاتی حجاب و عفاف. گفتمان طراحی شهری
مروری بر ادبیات و نظریه های معاصر. ۱۴۰۱; ۳ (۲) :۵۱-۴۳
چکیده:
با فروریختن معرفتشناختی و حرفهای برنامهریزی عقلانی-تکنوکراتیک، نظریه برنامهریزی شهری ظرفیت نظری تازهای برای در نظر گرفتن و تحلیل تحولات جامعهشناختی شهر و تأثیرات گفتمانهای مختلف در شکل دادن به فضاهای شهری پیدا کرده است. بر پایه این درک پسامدرن از برنامهریزی شهری ذیل یکی از میدانهای استراتژیک جامعهشناسی ایرانی یعنی میدان «جنسیت و الهیات»، فضای شهری آماج دو دسته نیروهای اجتماعیِ زنانه و الهیات حکمرانی جنسیتی متناسب با آن قرار گرفته است.
این مقاله پس از مرور تحول مذکور در حوزه نظریه برنامهریزی، خواهد کوشید که نظریه جامعهشناختی «زنانه شدن شهر» نعمتالله فاضلی را در زمینه گفتمانهای الهیاتی حکمرانی فضای جنسیتی شهری پس از پیروزی انقلاب قرار دهد.
ازنظر الهیاتِ برنامهریزی شهری به نظر میرسد که باید میان دو گفتمان «حجاب» (veiling) و «عفاف» (piety) درون رخداد انقلاب اسلامی 57 تمایز قائل شد… ادامه در لینک
بادامچی محمدحسین. برنامهریزی شهر اسلامی در میانهی دو گفتمان الهیاتی حجاب و عفاف. گفتمان طراحی شهری
مروری بر ادبیات و نظریه های معاصر. ۱۴۰۱; ۳ (۲) :۵۱-۴۳
چکیده:
با فروریختن معرفتشناختی و حرفهای برنامهریزی عقلانی-تکنوکراتیک، نظریه برنامهریزی شهری ظرفیت نظری تازهای برای در نظر گرفتن و تحلیل تحولات جامعهشناختی شهر و تأثیرات گفتمانهای مختلف در شکل دادن به فضاهای شهری پیدا کرده است. بر پایه این درک پسامدرن از برنامهریزی شهری ذیل یکی از میدانهای استراتژیک جامعهشناسی ایرانی یعنی میدان «جنسیت و الهیات»، فضای شهری آماج دو دسته نیروهای اجتماعیِ زنانه و الهیات حکمرانی جنسیتی متناسب با آن قرار گرفته است.
این مقاله پس از مرور تحول مذکور در حوزه نظریه برنامهریزی، خواهد کوشید که نظریه جامعهشناختی «زنانه شدن شهر» نعمتالله فاضلی را در زمینه گفتمانهای الهیاتی حکمرانی فضای جنسیتی شهری پس از پیروزی انقلاب قرار دهد.
ازنظر الهیاتِ برنامهریزی شهری به نظر میرسد که باید میان دو گفتمان «حجاب» (veiling) و «عفاف» (piety) درون رخداد انقلاب اسلامی 57 تمایز قائل شد… ادامه در لینک
نقد_کتاب_فلسفه_سیاسی_اسلامی_در_غرب.pdf
255.1 KB
🔺مقاله علمی-پژوهشی
بادامچی, محمدحسین. (1401). نقد و بررسی کتاب «فلسفه سیاسی اسلامی در غرب». پژوهشنامه انتقادی متون و برنامههای علوم انسانی, 22(4), 391-413. doi: 10.30465/crtls.2022.37676.2324
چکیده:
کتاب «فلسفه سیاسی اسلامی در غرب» نوشته محسن رضوانی (منتشر شده در سال 1393) اولین کتاب به زبان فارسی است که گزارشی غنی از تحقیقات معاصر شرقشناسان و محققین غربی تاریخ اندیشه سیاسی جهان اسلام درباره فارابی و فلسفه سیاسی اسلامی ارائه میدهد. مقاله حاضر در ضمن بررسی انتقادی با ارائه شواهدی نشان میدهد که این کتاب به لحاظ روش پژوهش به نوعی دوگانگی در منطق صورتبندی و به لحاظ چارچوب نظری به خوانشی غیرسیاسی از فلسفه سیاسی دچار است که تقسیمبندی مؤلف از مطالعات فلسفه سیاسی اسلامی در غرب در چهار رهیافت تاریخی/ تفسیری/ انتقادی/ توصیفی را دچار مشکل میکند. در انتها با بررسی بخش خاتمه کتاب چنین جمعبندی میشود که دفاع از اعتبار فلسفه اسلامی در برابر هجمه شرقشناسی وجه زیرین آرایشدهنده نظم صوری و محتوایی کتاب است که متأسفانه مورد تصریح مؤلف قرار نگرفته … ادامه در لینک
بادامچی, محمدحسین. (1401). نقد و بررسی کتاب «فلسفه سیاسی اسلامی در غرب». پژوهشنامه انتقادی متون و برنامههای علوم انسانی, 22(4), 391-413. doi: 10.30465/crtls.2022.37676.2324
چکیده:
کتاب «فلسفه سیاسی اسلامی در غرب» نوشته محسن رضوانی (منتشر شده در سال 1393) اولین کتاب به زبان فارسی است که گزارشی غنی از تحقیقات معاصر شرقشناسان و محققین غربی تاریخ اندیشه سیاسی جهان اسلام درباره فارابی و فلسفه سیاسی اسلامی ارائه میدهد. مقاله حاضر در ضمن بررسی انتقادی با ارائه شواهدی نشان میدهد که این کتاب به لحاظ روش پژوهش به نوعی دوگانگی در منطق صورتبندی و به لحاظ چارچوب نظری به خوانشی غیرسیاسی از فلسفه سیاسی دچار است که تقسیمبندی مؤلف از مطالعات فلسفه سیاسی اسلامی در غرب در چهار رهیافت تاریخی/ تفسیری/ انتقادی/ توصیفی را دچار مشکل میکند. در انتها با بررسی بخش خاتمه کتاب چنین جمعبندی میشود که دفاع از اعتبار فلسفه اسلامی در برابر هجمه شرقشناسی وجه زیرین آرایشدهنده نظم صوری و محتوایی کتاب است که متأسفانه مورد تصریح مؤلف قرار نگرفته … ادامه در لینک
رونمایی کتاب حسینبنعلی در افق معاصرت
🔺صوت نشست رونمایی از جلد اول کتاب حسینبنعلی در افق معاصرت ؛ به اهتمام سیدجواد میری و زینب شریعتنیا
در این نشست این بحث را مطرح کردم که اگر شریعتی دو میراث داشته باشد به عنوان «معلم انقلاب» و «استراتژیست انقلاب»، از اولی چیزی باقی نماند و کنار گذاشته شد اما دومی تمام جهان الهیاتی-سیاسی بعد از انقلاب را شکل داد. این عینا همان مسیر نادرست انقلاب شوروی بود که شریعتی نسبت به آن التفاتی نداشت.
در این نشست این بحث را مطرح کردم که اگر شریعتی دو میراث داشته باشد به عنوان «معلم انقلاب» و «استراتژیست انقلاب»، از اولی چیزی باقی نماند و کنار گذاشته شد اما دومی تمام جهان الهیاتی-سیاسی بعد از انقلاب را شکل داد. این عینا همان مسیر نادرست انقلاب شوروی بود که شریعتی نسبت به آن التفاتی نداشت.
از شاه اسماعیل تا عباس میرزا و از عباس میرزا تا آیتالله خامنهای، عیرغم دو سده نوسازی، هستهی مرکزی سوژهی سنتی مذکر ایرانی که از رأس به غرب و به خانواده-جامعهی خود مینگرد، دست نخورده باقی مانده است و تا اطلاع ثانوی همچنان تزلزلی در آن راه نیافته است.
درخواست مجوز جمعی از عدالتخواهان برای برگزاری تجمع در اعتراض به گشت ارشاد
آقای قاسم محمد طهرانی
فرماندار محترم شهر تهران
با سلام
از منظر بسیاری از شهروندان کشور، فعالیت گشت موسوم به ارشاد، منجر به رخدادهای تلخ و وهن انقلاب بزرگ ملت ایران و دین اسلام شده که آخرین نمونه آن، فوت خانم «مهسا امینی» است و قلوب مردم را جریحهدار کرده است.
لذا امضاءکنندگان این درخواست به عنوان جمعی از نیروهای عدالتخواه، ضمن محکومیت اتفاقات منجر به فوت خانم امینی و مطالبه محاکمه و مجازات شفاف مقصرین، طبق اصل ۲۷ قانون اساسی، تقاضا دارند مجوز تجمع مسالمتآمیز مخالفان گشت ارشاد را صادر فرمایید تا ناراضیان بتوانند صدایشان را در اعتراض به این رویه غیر اخلاقی و غیر شرعی و مخالف قانون اساسی، به گوش دست اندرکاران حاکمیتی برسانند.
این درخواست از آنجایی واجد التفات بیشتر است که تا پیش از این، تجمعات قانونی توسط موافقان گشت ارشاد و برخورد امنیتی با بدحجابی برگزار شده، اما تا کنون منتقدان این رویه که بخش بزرگی از متدینین، نیروهای انقلابی و دلسوزان کشور در زمره آنها هستند، فرصت بیان اعتراض قانونی خود را پیدا نکردهاند.
همچنین تقاضا میشود هماهنگیهای لازم برای تامین امنیت شرکتکنندگان، توسط پلیس صورت پذیرد.
زمان پیشنهادی ما برای برگزاری این تجمع اعتراضی، دوشنبه ۲۸ شهریور ماه جاری در میدان آزادی میباشد.
اسامی امضاءکنندگان:
مهدی نصیری
سلمان کدیور
امیر تفرشی
وحید اشتری
میلاد دخانچی
میلاد گودرزی
امیر خراسانی
یاسر عرب
مرتضی کیا
محمدرضا اصنافی
محمدحسین بادامچی
#کمپین_درخواست_مجوز_برای_تجمع_علیه_گشت_ارشاد
(عکس)
آقای قاسم محمد طهرانی
فرماندار محترم شهر تهران
با سلام
از منظر بسیاری از شهروندان کشور، فعالیت گشت موسوم به ارشاد، منجر به رخدادهای تلخ و وهن انقلاب بزرگ ملت ایران و دین اسلام شده که آخرین نمونه آن، فوت خانم «مهسا امینی» است و قلوب مردم را جریحهدار کرده است.
لذا امضاءکنندگان این درخواست به عنوان جمعی از نیروهای عدالتخواه، ضمن محکومیت اتفاقات منجر به فوت خانم امینی و مطالبه محاکمه و مجازات شفاف مقصرین، طبق اصل ۲۷ قانون اساسی، تقاضا دارند مجوز تجمع مسالمتآمیز مخالفان گشت ارشاد را صادر فرمایید تا ناراضیان بتوانند صدایشان را در اعتراض به این رویه غیر اخلاقی و غیر شرعی و مخالف قانون اساسی، به گوش دست اندرکاران حاکمیتی برسانند.
این درخواست از آنجایی واجد التفات بیشتر است که تا پیش از این، تجمعات قانونی توسط موافقان گشت ارشاد و برخورد امنیتی با بدحجابی برگزار شده، اما تا کنون منتقدان این رویه که بخش بزرگی از متدینین، نیروهای انقلابی و دلسوزان کشور در زمره آنها هستند، فرصت بیان اعتراض قانونی خود را پیدا نکردهاند.
همچنین تقاضا میشود هماهنگیهای لازم برای تامین امنیت شرکتکنندگان، توسط پلیس صورت پذیرد.
زمان پیشنهادی ما برای برگزاری این تجمع اعتراضی، دوشنبه ۲۸ شهریور ماه جاری در میدان آزادی میباشد.
اسامی امضاءکنندگان:
مهدی نصیری
سلمان کدیور
امیر تفرشی
وحید اشتری
میلاد دخانچی
میلاد گودرزی
امیر خراسانی
یاسر عرب
مرتضی کیا
محمدرضا اصنافی
محمدحسین بادامچی
#کمپین_درخواست_مجوز_برای_تجمع_علیه_گشت_ارشاد
(عکس)
Telegram
جمهورى سوم
🔺درخواست مجوز جمعی از عدالتخواهان برای برگزاری تجمع در اعتراض به گشت ارشاد
راز حجاب
در یادداشتهای این کانال که بگردید این موضوع همواره محل تأمل و پژوهش من بوده که چرا در دولت اسلامی حجاب زن اینچنین سترگ گشته ولی فیالمثل عدل یا حرمت ربا اینچنین خوار و خفیف مینماید. ثمره پژوهش من دو چیز است که پیشتر هم به برخی وجوه آن پرداختهام: یکی بنا به تعبیر درخشان افسانه نجمآبادی «مسأله زن» در دولت مدرن ایران که به تأسیس رژیم پهلوی باز میگردد و تبار اول قضیه است و دوم «مساله زن» در جناح راست اسلام سیاسی که با انقلاب، بر انقلاب پیروز شد. در واقع به این نتیجه رسیدهام که بر خلاف طرح و گفتمان «جمهوری اسلامی»، اساس طرح دولت اسلامی نزد جناح راست اسلامگرایان در اصل پاسخی به مشکلهی رهایی زنان از رقیت و موج جهانی سیاسی شدن زنان بوده است: تلاشی برای بازگرداندن روح زنانهی رسته از قفس که خصم اصلی پدرسالاری است. این دو تبار سنتی و مدرن زنستیزی در این اقلیم به نحوی بیسابقه چنین به هم آمیختند و با زن ایرانی چنان کردند که دیدیم و قرنها و قرنها تلخی آن از خاطره این ملت پاک نخواهد شد.
در یادداشتهای این کانال که بگردید این موضوع همواره محل تأمل و پژوهش من بوده که چرا در دولت اسلامی حجاب زن اینچنین سترگ گشته ولی فیالمثل عدل یا حرمت ربا اینچنین خوار و خفیف مینماید. ثمره پژوهش من دو چیز است که پیشتر هم به برخی وجوه آن پرداختهام: یکی بنا به تعبیر درخشان افسانه نجمآبادی «مسأله زن» در دولت مدرن ایران که به تأسیس رژیم پهلوی باز میگردد و تبار اول قضیه است و دوم «مساله زن» در جناح راست اسلام سیاسی که با انقلاب، بر انقلاب پیروز شد. در واقع به این نتیجه رسیدهام که بر خلاف طرح و گفتمان «جمهوری اسلامی»، اساس طرح دولت اسلامی نزد جناح راست اسلامگرایان در اصل پاسخی به مشکلهی رهایی زنان از رقیت و موج جهانی سیاسی شدن زنان بوده است: تلاشی برای بازگرداندن روح زنانهی رسته از قفس که خصم اصلی پدرسالاری است. این دو تبار سنتی و مدرن زنستیزی در این اقلیم به نحوی بیسابقه چنین به هم آمیختند و با زن ایرانی چنان کردند که دیدیم و قرنها و قرنها تلخی آن از خاطره این ملت پاک نخواهد شد.
🔺مداخله رسانههای خارجی مخصوصا فراخوان فرزند شاه مخلوع پهلوی تنها گره مسائل ایران را کورتر و با بهانه دادن به نیروهای امنیتی چرخه سرکوب و صغارت را تشدید میکند. وزارت کشور با پاسخ ندادن به درخواست اعتراض مسالمتآمیز و قانونی نیروهای دلسوز مدنی داخلی مقصر شماره یک وخیمتر شدن اوضاع کشور در روزهای پیش روست، هرچند از این انسداد قانونی نمیتوان گذشت که چرا یک حق قطعی مندرج در قانون اساسی منوط به مجوز از سازمانی است که خود متهم شماره یک در کشته شدن #مهسا_امینی است.
بسمه تعالی
پیرو درخواست قانونی و مستند به نص صریح قانون اساسی جمعی از عدالتخواهان از فرمانداری تهران در خصوص صدور مجوز تجمع در مخالفت با گشت موسوم به ارشاد و عدم پاسخگویی فرمانداری پس از پیگیریهای مکرر، موارد زیر به اطلاع می رسد:
🔹بی توجهی وزارت کشور و عدم پاسخگویی سریع و صریح به این درخواست قانونی از عدم برسمیت شناسی قانون اساسی و آرمانهای انقلاب از جانب دستگاه ها و نهاد های رسمی حکایت میکند. هدایت درخواست های قانونی به بن بست های سلیقه ای و فراقانونی مسیر خطرناکی است که جز تحمیل هزینه به کشور، تقویت تصور ناکارمدی و انسداد در ساختار سیاسی و ناامید کردن مردم برای پیشبرد مطالبات خود ذیل قانون اساسی هیچ ثمره ای ندارد.
🔹جای بسی تعجب و تاسف است که پیرو این نامه و درخواست قانونی، به جای دعوت از سوی وزارت کشور به منظور تنظیم مقدمات تجمع قانونی، امضاءکنندگان از سوی دادسرا و پلیس امنیت فراخوانده شدند! آیا پاسخ یک درخواست قانونی، اجابت و تمهید امور از سوی وزارت کشور است یا دعوت به پلیس امنیت؟!
🔹ما امضا کننده این نامه معتقدیم رسیدگی به اعتراضات مدنی مردم در سر فصل ها و موضوعات مختلف تنها راه اصلاح امور و نجات ایران است. این در حالیست که با توجه به شواهد به نظر می آید جریانی که تلاش برای القای بنبست مطلق سیاسی در حل مسائل کشور دارد به نفوذ گستردهای در بخشهای مهمی از حاکمیت دست یافته تا افکار عمومی را به این نتیجه برسانند که امیدی به کنشهای قانونی برای اصلاح امور نیست!
🔹حال که به مطالبه اعتراض به روند کنونی گشت ارشاد از مسیر قانونی پاسخی شایسته ای از جانب نهادهای رسمی دریافت نشده، طبیعی است که مسئولیت هر گونه یاس افرینی، خشونت و تخاصم های اجتماعی در آینده و تکرار حوادث تلخی مانند آنچه برای مرحومه مهسا امینی رخ داد با نهادها و جریانهایی باشد که ظاهراً هیچ نوع التفات و اراده ای به اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ندارند .
والسلام
#شما_مسئولید
اسامی امضاءکنندگان:
مهدی نصیری
سلمان کدیور
امیر تفرشی
وحید اشتری
میلاد دخانچی
میلاد گودرزی
امیر خراسانی
یاسر عرب
مرتضی کیا
محمدرضا اصنافی
محمدحسین بادامچی
پیرو درخواست قانونی و مستند به نص صریح قانون اساسی جمعی از عدالتخواهان از فرمانداری تهران در خصوص صدور مجوز تجمع در مخالفت با گشت موسوم به ارشاد و عدم پاسخگویی فرمانداری پس از پیگیریهای مکرر، موارد زیر به اطلاع می رسد:
🔹بی توجهی وزارت کشور و عدم پاسخگویی سریع و صریح به این درخواست قانونی از عدم برسمیت شناسی قانون اساسی و آرمانهای انقلاب از جانب دستگاه ها و نهاد های رسمی حکایت میکند. هدایت درخواست های قانونی به بن بست های سلیقه ای و فراقانونی مسیر خطرناکی است که جز تحمیل هزینه به کشور، تقویت تصور ناکارمدی و انسداد در ساختار سیاسی و ناامید کردن مردم برای پیشبرد مطالبات خود ذیل قانون اساسی هیچ ثمره ای ندارد.
🔹جای بسی تعجب و تاسف است که پیرو این نامه و درخواست قانونی، به جای دعوت از سوی وزارت کشور به منظور تنظیم مقدمات تجمع قانونی، امضاءکنندگان از سوی دادسرا و پلیس امنیت فراخوانده شدند! آیا پاسخ یک درخواست قانونی، اجابت و تمهید امور از سوی وزارت کشور است یا دعوت به پلیس امنیت؟!
🔹ما امضا کننده این نامه معتقدیم رسیدگی به اعتراضات مدنی مردم در سر فصل ها و موضوعات مختلف تنها راه اصلاح امور و نجات ایران است. این در حالیست که با توجه به شواهد به نظر می آید جریانی که تلاش برای القای بنبست مطلق سیاسی در حل مسائل کشور دارد به نفوذ گستردهای در بخشهای مهمی از حاکمیت دست یافته تا افکار عمومی را به این نتیجه برسانند که امیدی به کنشهای قانونی برای اصلاح امور نیست!
🔹حال که به مطالبه اعتراض به روند کنونی گشت ارشاد از مسیر قانونی پاسخی شایسته ای از جانب نهادهای رسمی دریافت نشده، طبیعی است که مسئولیت هر گونه یاس افرینی، خشونت و تخاصم های اجتماعی در آینده و تکرار حوادث تلخی مانند آنچه برای مرحومه مهسا امینی رخ داد با نهادها و جریانهایی باشد که ظاهراً هیچ نوع التفات و اراده ای به اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ندارند .
والسلام
#شما_مسئولید
اسامی امضاءکنندگان:
مهدی نصیری
سلمان کدیور
امیر تفرشی
وحید اشتری
میلاد دخانچی
میلاد گودرزی
امیر خراسانی
یاسر عرب
مرتضی کیا
محمدرضا اصنافی
محمدحسین بادامچی
Forwarded from Ashkan
❇️فراخوان خرید و جمع آوری لوازم و تحریر برای دانش آموزان محروم ترین نقطه استان خوزستان(دارای والدین آسیب دیده اجتماعی و بدون سرپرست)
✳️شماره کارت جهت واریز کمک های نقدی نزد بانک کشاورزی:
۶۰۳۷۷۰۷۰۰۰۳۷۴۶۴۹
به نام موسسه پایکار آدلان تاراز
شماره شبا:
Ir۹۷۰۱۶۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۹۹۹۵۱۸۳۸۹
❇️هزینه خرید یک ست لوازم تحریر بدون کیف: ۱۲۰ هزار تومان
❇️هزینه خرید یک ست لوازم تحریر با کیف: ۳۰۰ هزار تومان
شماره تماس جهت کسب اطلاعات بیشتر و ارسال فیش واریزی: ۰۹۹۳۹۴۳۳۹۵۰
❇️لطفا به وسیله باز نشر این فراخوان دیگران را هم در این امر خیر مشارکت دهید.
✳️شماره کارت جهت واریز کمک های نقدی نزد بانک کشاورزی:
۶۰۳۷۷۰۷۰۰۰۳۷۴۶۴۹
به نام موسسه پایکار آدلان تاراز
شماره شبا:
Ir۹۷۰۱۶۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۹۹۹۵۱۸۳۸۹
❇️هزینه خرید یک ست لوازم تحریر بدون کیف: ۱۲۰ هزار تومان
❇️هزینه خرید یک ست لوازم تحریر با کیف: ۳۰۰ هزار تومان
شماره تماس جهت کسب اطلاعات بیشتر و ارسال فیش واریزی: ۰۹۹۳۹۴۳۳۹۵۰
❇️لطفا به وسیله باز نشر این فراخوان دیگران را هم در این امر خیر مشارکت دهید.
DIDEBAN_ANDISHE_40_mobile.pdf
17.4 MB
🔺مصاحبه با محمدحسین بادامچی در ویژهنامه عدالت مجله دیدهبان اندیشه شماره چهلم با عنوان «تراژدی انقطاع زنجیره عدالتخواهی» در صفحات ۳۷ تا ۴۰ منتشر شد.
🔖در بخشی از این مصاحبه میخوانید:
سؤال: علت عدم توجه به گفتمان عدالت صدر انقلاب را در چه مسالهای میبینید؟
محمدحسینبادامچی: در ادبیاتی که در واقع گفتمان مسلط است،اینطور گفته میشود که عدالت بخش مربوط به مرحله نهضت است و مااز آن عبور کردیم و الان در مرحله ولایت هستیم و دیگر نیازی به عدالت نداریم. گویی که عدالت نردبانی بود که ما از آن بالا آمدیم و در حال حاضر باید آن را بنداز یم، چون نیازی به آن نیست و چه بسا حتی بالا رفتن از آن نردبان انقلابی امروز جرم تلقی شود. در ادبیات رسمی «فتنه عدالتخواهی» را مطرح کردهاند که مقایسه آن با «العدل اساس الملک»ی که درمقطع انقلاب مطرح میشد، تفاوت فاحش را به خوبی نشان میدهد.
🔖در بخشی از این مصاحبه میخوانید:
سؤال: علت عدم توجه به گفتمان عدالت صدر انقلاب را در چه مسالهای میبینید؟
محمدحسینبادامچی: در ادبیاتی که در واقع گفتمان مسلط است،اینطور گفته میشود که عدالت بخش مربوط به مرحله نهضت است و مااز آن عبور کردیم و الان در مرحله ولایت هستیم و دیگر نیازی به عدالت نداریم. گویی که عدالت نردبانی بود که ما از آن بالا آمدیم و در حال حاضر باید آن را بنداز یم، چون نیازی به آن نیست و چه بسا حتی بالا رفتن از آن نردبان انقلابی امروز جرم تلقی شود. در ادبیات رسمی «فتنه عدالتخواهی» را مطرح کردهاند که مقایسه آن با «العدل اساس الملک»ی که درمقطع انقلاب مطرح میشد، تفاوت فاحش را به خوبی نشان میدهد.
چرا دلسوزان و منتقدین باید با همه توان از کشیده شدن کشور به ورطه خشونت جلوگیری کنند؟
🔴مساله اصلی بسیار بنیادین است و به هیچ وجه به صرف تغییر افراد و جابهجایی در قدرت قابل حل نیست و حتی قابل یادگیری یکشبه و انتقال از خارج به داخل نیست مگر آنکه ملت ایران را به کل به مستعمرهای از بردگان خادم مردانِ سیاسی قدرتهای بزرگ تبدیل کنیم. مساله اصلی فقدان «عقل سیاسی» و هنر آرایش دادن نظام سیاسی و حقوقی و به تبع آن اجتماعی و اقتصادی به مثابه قوای مخصوصی است که در این چهار دهه اصلا رشد نکرده بویژه به طور نهادی و سیستماتیک.
🔴هنوز هم پس از چهار دهه اسلامگرایان خود را به عنوان گروه تصرفگری میبینند که چندی بر دستگاه دولت و دیوان و نهادها و جامعه و امورات محروسهای به نام ایران چیره شده و همه فکر و ذکر او نیفتادن از زین قدرت است. به دو دلیل اصلی تهدید مجاهدین در ابتدای انقلاب و جنگ با عراق، عادتواره (هییتوس) و دستگاه بینشی حاکمان ایران روی هسته اصلی «نظامیان» قفل شده و نمیتواند از جهانبینی نظامی-امنیتی تشکیلاتی که نمیخواهد در شطرنج قدرت بازی را ببازد بیرون بیاید.
🔴دقیقا به همین دلیل آنها که به تصور رهایی یا بهبود امور یا از سر استیصال به خشونت گرایش مییابند سخت در اشتباهند. خشونت و اعلام تعلیق وضع مدنی نیمبند و حکومت نظامی کامل دقیقا همان شرایطی است که نظامیان مسلط آرزو دارند که بوجود بیاید چون در فضای مدنی گیج و بیسوادند و تنها راه حل همه چیز را باتون و اسلحه میدانند. خشونت زمین بازی آشنا و همیشگی آنهاست که عامدانه همیشه همه راهها را به آنجا ختم میکنند: تنها عرصهای که شناگری و شکار را در آن خوب بلدند.
🔴مساله ایران بسیار بحرانی است چون تعداد افرادی که از قوه نایاب عقل سیاسی برخوردارند که بتوانند بیرون از تعصب عقیدتی-نظامی گروه حاکم و استیصال تودهها فکری به حال کشور بکنند بسیار اندک است. خشونت بیش از یک زمین بازی مورد علاقه نظامیان، یک سراشیبی سقوط است که در یک شب ایران را به جایی مثل سیرالئون یا سودان پرتاب میکند. قطعا مقطع خاص انتقال قدرت در چارچوب همین قانون اساسی فعلی از تنها نقاط مهمی است که «عقل سیاسی» میتواند با پشتیبانی مردم مدنی و خشونتپرهیز به صحنه بیاید و امیدی به سامان دوباره امور را به قلوب پریشان و افسرده و خشمگین ایرانیان بتاباند.
🔴مساله اصلی بسیار بنیادین است و به هیچ وجه به صرف تغییر افراد و جابهجایی در قدرت قابل حل نیست و حتی قابل یادگیری یکشبه و انتقال از خارج به داخل نیست مگر آنکه ملت ایران را به کل به مستعمرهای از بردگان خادم مردانِ سیاسی قدرتهای بزرگ تبدیل کنیم. مساله اصلی فقدان «عقل سیاسی» و هنر آرایش دادن نظام سیاسی و حقوقی و به تبع آن اجتماعی و اقتصادی به مثابه قوای مخصوصی است که در این چهار دهه اصلا رشد نکرده بویژه به طور نهادی و سیستماتیک.
🔴هنوز هم پس از چهار دهه اسلامگرایان خود را به عنوان گروه تصرفگری میبینند که چندی بر دستگاه دولت و دیوان و نهادها و جامعه و امورات محروسهای به نام ایران چیره شده و همه فکر و ذکر او نیفتادن از زین قدرت است. به دو دلیل اصلی تهدید مجاهدین در ابتدای انقلاب و جنگ با عراق، عادتواره (هییتوس) و دستگاه بینشی حاکمان ایران روی هسته اصلی «نظامیان» قفل شده و نمیتواند از جهانبینی نظامی-امنیتی تشکیلاتی که نمیخواهد در شطرنج قدرت بازی را ببازد بیرون بیاید.
🔴دقیقا به همین دلیل آنها که به تصور رهایی یا بهبود امور یا از سر استیصال به خشونت گرایش مییابند سخت در اشتباهند. خشونت و اعلام تعلیق وضع مدنی نیمبند و حکومت نظامی کامل دقیقا همان شرایطی است که نظامیان مسلط آرزو دارند که بوجود بیاید چون در فضای مدنی گیج و بیسوادند و تنها راه حل همه چیز را باتون و اسلحه میدانند. خشونت زمین بازی آشنا و همیشگی آنهاست که عامدانه همیشه همه راهها را به آنجا ختم میکنند: تنها عرصهای که شناگری و شکار را در آن خوب بلدند.
🔴مساله ایران بسیار بحرانی است چون تعداد افرادی که از قوه نایاب عقل سیاسی برخوردارند که بتوانند بیرون از تعصب عقیدتی-نظامی گروه حاکم و استیصال تودهها فکری به حال کشور بکنند بسیار اندک است. خشونت بیش از یک زمین بازی مورد علاقه نظامیان، یک سراشیبی سقوط است که در یک شب ایران را به جایی مثل سیرالئون یا سودان پرتاب میکند. قطعا مقطع خاص انتقال قدرت در چارچوب همین قانون اساسی فعلی از تنها نقاط مهمی است که «عقل سیاسی» میتواند با پشتیبانی مردم مدنی و خشونتپرهیز به صحنه بیاید و امیدی به سامان دوباره امور را به قلوب پریشان و افسرده و خشمگین ایرانیان بتاباند.
دین و قدرت
۱)برخی فکر میکنند که دین پاک است و قدرت فاسد بوده. کلماتی مثل تزویر و تلبیس همین را میرساند. دین خوب است ولی درست پیاده نشده. قدرت از دین «استفاده ابزاری» کرده.
۲) برخی هم فکر میکنند که قدرت مشکلی ندارد بلکه دین آنرا فاسد کرده. دین از دولت استفاده ابزاری کرده.
۳)اولی که تا انتها برود میشود «بنیادگرایی» و در اوج تنزهطلبی علیه قدرت بشری در آسمان با آن آشتی میکند
۴)دومی که تا انتها برود میشود «سکولاریسم» که در اوج دینستیزی خود به دین مقتدر جدیدی مبدل میشود
۵) در واکنش به چهارمی موتور اولی به راه میافتد و به سومی میرسد و در واکنش به سومی موتور دومی به راه میفتد و به چهارمی میرسد: علی برکة الله از این چرخه شوم !
۶) اما تجربه حکومت دینی چیز تازهای به ما آموخت. همه این چهار جریان در یک چیز مشترکند و آن اینکه برای دین ذات معرفتشناختی استعلایی و بیرون از انسانی تصور کردهاند خواه خوب خواه بد. حال آنکه دین و قدرت دو چیز نیستند؛ دو روی یک سکهاند. دین همان قدرت است و قدرت همان دین.
۷) نه قدرت منفی است نه دین. نه قدرت مثبت است نه دین. آنچه هردوی اینها را ساخته نه دینی است و نه در معنای مصطلح سیاسی. چیزی درون ماست که ثابت است و در همه دورانها تکرار میشود.
۸) به گمانم این آخری را تنها «زنان» درک میکنند. آنها تنها کسانی بودند که در بازی چهارجانبه مردانه تاریخ معاصر ما، در انزوا و غربت همزمان هم چشمدرچشم دین ایستاده بودند و هم چشمدر چشم قدرت. مقاومت زنانه به امید چرخش زنانه …
۱)برخی فکر میکنند که دین پاک است و قدرت فاسد بوده. کلماتی مثل تزویر و تلبیس همین را میرساند. دین خوب است ولی درست پیاده نشده. قدرت از دین «استفاده ابزاری» کرده.
۲) برخی هم فکر میکنند که قدرت مشکلی ندارد بلکه دین آنرا فاسد کرده. دین از دولت استفاده ابزاری کرده.
۳)اولی که تا انتها برود میشود «بنیادگرایی» و در اوج تنزهطلبی علیه قدرت بشری در آسمان با آن آشتی میکند
۴)دومی که تا انتها برود میشود «سکولاریسم» که در اوج دینستیزی خود به دین مقتدر جدیدی مبدل میشود
۵) در واکنش به چهارمی موتور اولی به راه میافتد و به سومی میرسد و در واکنش به سومی موتور دومی به راه میفتد و به چهارمی میرسد: علی برکة الله از این چرخه شوم !
۶) اما تجربه حکومت دینی چیز تازهای به ما آموخت. همه این چهار جریان در یک چیز مشترکند و آن اینکه برای دین ذات معرفتشناختی استعلایی و بیرون از انسانی تصور کردهاند خواه خوب خواه بد. حال آنکه دین و قدرت دو چیز نیستند؛ دو روی یک سکهاند. دین همان قدرت است و قدرت همان دین.
۷) نه قدرت منفی است نه دین. نه قدرت مثبت است نه دین. آنچه هردوی اینها را ساخته نه دینی است و نه در معنای مصطلح سیاسی. چیزی درون ماست که ثابت است و در همه دورانها تکرار میشود.
۸) به گمانم این آخری را تنها «زنان» درک میکنند. آنها تنها کسانی بودند که در بازی چهارجانبه مردانه تاریخ معاصر ما، در انزوا و غربت همزمان هم چشمدرچشم دین ایستاده بودند و هم چشمدر چشم قدرت. مقاومت زنانه به امید چرخش زنانه …
درباره کتک زدن زنان و پرسش از شرف مرد ایرانی
🔴معالاسف کتک زدن زنان در فرهنگ پدرسالار ایرانی چندان امر بعیدی نبود. در سالهای اخیر چه در صدها ویدیوی برخوردهای خشن گشت ارشاد با بانوان و چه در فجایعی که پدران بخاطر غیرت مردانه بر سر دخترانشان آوردند این مسأله از سطح میکروفیزیک قدرت مردسالار همیشگی در خانه و خیابان به تصویر میآمد. همانطور که در یادداشتهای اینستاگرامیم توضیح دادهام، «غیرت» ساختار روانی-جنسی زنستیزی است که کل پدرسالاری مذهبی و سیاسی انرژی خود را از آن میگیرد.
🔴اما این روزها در جریان سرکوب اعتراضات خیابانی علیه گشت ارشاد با سطح بسیار فجیعتری از خشونت علیه زنان مواجهیم. ویدیویی را دیدم که یک لباس شخصی چند زن عابر و ناظر را که بیشترشان زنانی میانسال و محجبه بودند ودر پیادهرو کناری ایستاده بودند زیر ضربات باتون گرفت. در ویدیوی دیگری زنی رشتی به افسر پلیس میگوید من جای مادرت هستم تا از خشونت دست بردارد و او پاسخ میدهد: «تو جوراب مادر من هم نیستی» ومیرود و چند ثانیه بعد صدای تیراندازی به گوش میرسد.
🔴به گمانم آنچه در این ویدیوها میبینیم علیرغم همه خرابی فرهنگ مردسالار ما از یک ایرانی که خود خواهر و مادر و دختر دارد و به زبان محلی خود تکلم میکند بعید است. مرد ایرانی علیرغم همه اینها شرافتی در وجود خود دارد که آن هم سنتی طولانی از فضیلت تکریم زنان است و بویژه خود را در همین روضهخوانی کربلا و اربعین و پاسداشت زنان معترضی چون زهرا و زینب سلام الله علیهما با شدت و حدت زیادی نمایان میکند. پس چطور چنین قساوتی را شاهدیم؟
🔴در سریال گیم آو ترونز (game of thrones) مادر اژدهاها لشگری از مردان بیاصل و نسب و بیخانواده و مخنث میسازد که سراپا گوش به فرمان اویند و راز پیروزهای نظامی او همین است. نام این تکنولوژی را بر مبنای فلسفه وجودگرای هایدگر میتوان
«جهانزدایی» deworlding
یا زمینهزدایی گذاشت. این افراد در یک فرآیند سازمانی طولانیمدت به مرور از خانواده، محله، همشهریان، و وطن خود بیگانه شدهاند تا داخل در یک سازمان امنیتی به عنوان یک مهره کاملا سرسپرده و فاقد فطرت از نو ساخته شوند. معالاسف بر خلاف مفهوم اولیه بسیجی که متاثر از انقلاب ۵۷ جان جهان ایرانی بود؛ فرم کنونی بسیجی در تکنولوژی «زمینهزدایی» ایدئولوژیک-سازمانی به چنین موجودی تبدیل شده است…
🔴معالاسف کتک زدن زنان در فرهنگ پدرسالار ایرانی چندان امر بعیدی نبود. در سالهای اخیر چه در صدها ویدیوی برخوردهای خشن گشت ارشاد با بانوان و چه در فجایعی که پدران بخاطر غیرت مردانه بر سر دخترانشان آوردند این مسأله از سطح میکروفیزیک قدرت مردسالار همیشگی در خانه و خیابان به تصویر میآمد. همانطور که در یادداشتهای اینستاگرامیم توضیح دادهام، «غیرت» ساختار روانی-جنسی زنستیزی است که کل پدرسالاری مذهبی و سیاسی انرژی خود را از آن میگیرد.
🔴اما این روزها در جریان سرکوب اعتراضات خیابانی علیه گشت ارشاد با سطح بسیار فجیعتری از خشونت علیه زنان مواجهیم. ویدیویی را دیدم که یک لباس شخصی چند زن عابر و ناظر را که بیشترشان زنانی میانسال و محجبه بودند ودر پیادهرو کناری ایستاده بودند زیر ضربات باتون گرفت. در ویدیوی دیگری زنی رشتی به افسر پلیس میگوید من جای مادرت هستم تا از خشونت دست بردارد و او پاسخ میدهد: «تو جوراب مادر من هم نیستی» ومیرود و چند ثانیه بعد صدای تیراندازی به گوش میرسد.
🔴به گمانم آنچه در این ویدیوها میبینیم علیرغم همه خرابی فرهنگ مردسالار ما از یک ایرانی که خود خواهر و مادر و دختر دارد و به زبان محلی خود تکلم میکند بعید است. مرد ایرانی علیرغم همه اینها شرافتی در وجود خود دارد که آن هم سنتی طولانی از فضیلت تکریم زنان است و بویژه خود را در همین روضهخوانی کربلا و اربعین و پاسداشت زنان معترضی چون زهرا و زینب سلام الله علیهما با شدت و حدت زیادی نمایان میکند. پس چطور چنین قساوتی را شاهدیم؟
🔴در سریال گیم آو ترونز (game of thrones) مادر اژدهاها لشگری از مردان بیاصل و نسب و بیخانواده و مخنث میسازد که سراپا گوش به فرمان اویند و راز پیروزهای نظامی او همین است. نام این تکنولوژی را بر مبنای فلسفه وجودگرای هایدگر میتوان
«جهانزدایی» deworlding
یا زمینهزدایی گذاشت. این افراد در یک فرآیند سازمانی طولانیمدت به مرور از خانواده، محله، همشهریان، و وطن خود بیگانه شدهاند تا داخل در یک سازمان امنیتی به عنوان یک مهره کاملا سرسپرده و فاقد فطرت از نو ساخته شوند. معالاسف بر خلاف مفهوم اولیه بسیجی که متاثر از انقلاب ۵۷ جان جهان ایرانی بود؛ فرم کنونی بسیجی در تکنولوژی «زمینهزدایی» ایدئولوژیک-سازمانی به چنین موجودی تبدیل شده است…
👍2
Forwarded from یاسر عرب
صادق کاشانی حقوقدان:
🔻لطفا وزیر اطلاعات اعلام کنند «تجمعات قانونی» کی و کجا برگزار میشود تا معترضین در آنها شرکت کنند!
@yaser_arab57
🔻لطفا وزیر اطلاعات اعلام کنند «تجمعات قانونی» کی و کجا برگزار میشود تا معترضین در آنها شرکت کنند!
@yaser_arab57
فریب روحانیت را نخورید
گفتگویی واقعبینانه با نیروهای امنیتی کشورم
🔴میدانم که تصور شما این است که اقتضای کار شما ایجاب میکند که مفاهیمی مثل حقوق انسانها، آزادی، دموکراسی، عدالت، قانون اساسی، مشروعیت، نارضایتی، اعتراض، توسعه، شکوفایی انسان، زن، کودک، زیبایی، اخلاق و ارزشهایی از این دست مقولاتی رومانتیک و بیربطند و حتی اگر احساسی هم به آنها داشته باشید میکوشید آنرا بیرون وظایف اداری خود قرار دهید. به هرحال «امنیت ملی» هم مثل همه امور دیگر امری تخصصی است و وظیفه حفظ آن به شما واگذار شده است.
🔴در اینجا قصد من این نیست که درباره مفهوم امنیت ملی هم با شما مناقشه کنم یا درباره اینکه امنیت ملی و ثبات سیاسی در بلندمدت چگونه حاصل می شود با شما به بحث بپردازم. اینها را باید پیش از این در گفتگو با علمای علوم اجتماعی پی میگرفتید و دیدهام که محققینی در سازمانهای شما هستند که از این دید بلندمدت بیاطلاع نیستند. درباره تفاوت ماهوی و حقوقی اعتراض و اغتشاش هم با شما بحث نمیکنم. میدانم که این یک مساله سیاسی است و تشخیص آن با شما نیست. مهم این است که آنچه در خیابانها در حال وقوع است در مراکز تصمیم گیری «اغتشاش» نامیده شده و به قلمروی کاری شما محول شده. باز هم نمی خواهم بحث کنم که خودتان خوب می دانید که صدها دستگاه در این کشور کارشان را درست انجام نمی دهند تا اینکه امر فرهنگی بیش از سی دستگاه فرهنگی و امر سیاسی وزارت کشور و مجلس و غیره و امر اقتصادی در دهها نهاد دیگر پیگیری نشود و به فاجعه اجتماعی بینجامد تا نهایتا نظام سیاسی دستور انتقال پرونده را به حوزه کاری شما صادر کند و همه کاسه کوزهها سر شما شکسته شود. فعلا فرصت نیست، از اینها میگذرم و امنیت ملی را در همین معنای عاجل و عملیاتیای که در مقطع کنونی با آن درگیرید در نظر میگیرم: اینکه هر اتفاقی که افتاده مربوط به شما نیست و الان باید این به اصطلاح اغتشاشات جمع شود .
🔴سوال من از شما این است که تصور می کنید تا کجا اعمال خشونت جواب می دهد؟ یک سوال کاملا فنی و عاری از ارزش. مگر قصد شما کنترل اوضاع و جمع شدن آشوبها نیست؟ قطعا می فهمید که انسان سنگ و چوب نیست که با دشنه و کلنگ و داربست بتوان آنرا سرجای خود نشاند. خشونت یک امر فیزیکی است ولی برای اینکه به نظم مورد نظر شما تبدیل شود یک میانجی لازم دارد: درد و سپس دردی که به ترس تبدیل شود. در واقع خشونت از نظر شما هدف اصلی نیست. مرتب که نمی شود شلیک کرد. خشونت ابزاری است برای ایجاد یک چیز دیگر که همان ترس است و سپس امنیت ملی. خشونت را مقطعی به کار می برید تا این ترس برای مدتی ایجاد شود و بعد از این هم کس دیگری جرأت نکند.
🔴خوب میدانم که خشونت ابزار خیلی مهم و موثری برای ایجاد درد و ترس و امنیت و نظم است و تا امروز هم خیلی خوب جواب داده. سؤال من اینست که فکر میکنید تا کجا این جواب خواهد داد؟ نمیدانم در دروس امنیتی شما به این قاعده اشارهای شده که که تیغ خشونت به مرور کند میشود یا نه. بحثی تئوریک نیست و به تجربه هم میتوان آنرا دریافت. پدری که سالی یکبار عصبانی میشود و دست به شلاق میبرد نزد زن و فرزندانش مقتدرتر است یا آنکه هر روز و هرساعت صدایش را بلند میکند و عربده میکشد؟
🔴قطعا ملتفتید که در شرایط تکرار برای اثربخشی خشونت هربار لازم است که آنرا تشدید کنید. فرض من هم این است که از نظر انسانی و وجدانی و دینی ابایی از اینکار ندارید و به خاطر حفظ امنیت خود را مجبور به آن میدانید. اما توجه دارید که هربار هم دارید آستانه درد و ترس جامعه را بالاتر میبرید یعنی بردهای که هر روز شلاق میخورد هر روز هم جسورتر میشود. به نقطهای میرسیم که او دیگر نمیترسد. شما میتوانید خشونت را بیشتر کنید ولی هدف شما که ترس و امنیت است دیگر محقق نخواهد شد.
♦️پیشنهاد کارشناسانه و دلسوزانه من این است که به لحاظ امنیتی این سوال را با خودتان مطرح کنید که آیا گشت ارشاد ارزشش را دارد یا نه. امنیت این کشور آنقدر مهم بوده که حضرت امام به خاطر آن صراحتا زیر پا گذاشتن شریعت را واجب دانسته چه برسد به قانون خودساخته و بیربطی به نام گشت ارشاد و حجاب اجباری که نه شرعی است و نه قانونی و نه عقلانی و همسر و دخترهای خود شما هم از آن احساس ناامنی میکنند. فریب روحانیت را نخورید و کل امنیت ملی کشور را فدای یک لجاجت متعصبانه نکنید.
گفتگویی واقعبینانه با نیروهای امنیتی کشورم
🔴میدانم که تصور شما این است که اقتضای کار شما ایجاب میکند که مفاهیمی مثل حقوق انسانها، آزادی، دموکراسی، عدالت، قانون اساسی، مشروعیت، نارضایتی، اعتراض، توسعه، شکوفایی انسان، زن، کودک، زیبایی، اخلاق و ارزشهایی از این دست مقولاتی رومانتیک و بیربطند و حتی اگر احساسی هم به آنها داشته باشید میکوشید آنرا بیرون وظایف اداری خود قرار دهید. به هرحال «امنیت ملی» هم مثل همه امور دیگر امری تخصصی است و وظیفه حفظ آن به شما واگذار شده است.
🔴در اینجا قصد من این نیست که درباره مفهوم امنیت ملی هم با شما مناقشه کنم یا درباره اینکه امنیت ملی و ثبات سیاسی در بلندمدت چگونه حاصل می شود با شما به بحث بپردازم. اینها را باید پیش از این در گفتگو با علمای علوم اجتماعی پی میگرفتید و دیدهام که محققینی در سازمانهای شما هستند که از این دید بلندمدت بیاطلاع نیستند. درباره تفاوت ماهوی و حقوقی اعتراض و اغتشاش هم با شما بحث نمیکنم. میدانم که این یک مساله سیاسی است و تشخیص آن با شما نیست. مهم این است که آنچه در خیابانها در حال وقوع است در مراکز تصمیم گیری «اغتشاش» نامیده شده و به قلمروی کاری شما محول شده. باز هم نمی خواهم بحث کنم که خودتان خوب می دانید که صدها دستگاه در این کشور کارشان را درست انجام نمی دهند تا اینکه امر فرهنگی بیش از سی دستگاه فرهنگی و امر سیاسی وزارت کشور و مجلس و غیره و امر اقتصادی در دهها نهاد دیگر پیگیری نشود و به فاجعه اجتماعی بینجامد تا نهایتا نظام سیاسی دستور انتقال پرونده را به حوزه کاری شما صادر کند و همه کاسه کوزهها سر شما شکسته شود. فعلا فرصت نیست، از اینها میگذرم و امنیت ملی را در همین معنای عاجل و عملیاتیای که در مقطع کنونی با آن درگیرید در نظر میگیرم: اینکه هر اتفاقی که افتاده مربوط به شما نیست و الان باید این به اصطلاح اغتشاشات جمع شود .
🔴سوال من از شما این است که تصور می کنید تا کجا اعمال خشونت جواب می دهد؟ یک سوال کاملا فنی و عاری از ارزش. مگر قصد شما کنترل اوضاع و جمع شدن آشوبها نیست؟ قطعا می فهمید که انسان سنگ و چوب نیست که با دشنه و کلنگ و داربست بتوان آنرا سرجای خود نشاند. خشونت یک امر فیزیکی است ولی برای اینکه به نظم مورد نظر شما تبدیل شود یک میانجی لازم دارد: درد و سپس دردی که به ترس تبدیل شود. در واقع خشونت از نظر شما هدف اصلی نیست. مرتب که نمی شود شلیک کرد. خشونت ابزاری است برای ایجاد یک چیز دیگر که همان ترس است و سپس امنیت ملی. خشونت را مقطعی به کار می برید تا این ترس برای مدتی ایجاد شود و بعد از این هم کس دیگری جرأت نکند.
🔴خوب میدانم که خشونت ابزار خیلی مهم و موثری برای ایجاد درد و ترس و امنیت و نظم است و تا امروز هم خیلی خوب جواب داده. سؤال من اینست که فکر میکنید تا کجا این جواب خواهد داد؟ نمیدانم در دروس امنیتی شما به این قاعده اشارهای شده که که تیغ خشونت به مرور کند میشود یا نه. بحثی تئوریک نیست و به تجربه هم میتوان آنرا دریافت. پدری که سالی یکبار عصبانی میشود و دست به شلاق میبرد نزد زن و فرزندانش مقتدرتر است یا آنکه هر روز و هرساعت صدایش را بلند میکند و عربده میکشد؟
🔴قطعا ملتفتید که در شرایط تکرار برای اثربخشی خشونت هربار لازم است که آنرا تشدید کنید. فرض من هم این است که از نظر انسانی و وجدانی و دینی ابایی از اینکار ندارید و به خاطر حفظ امنیت خود را مجبور به آن میدانید. اما توجه دارید که هربار هم دارید آستانه درد و ترس جامعه را بالاتر میبرید یعنی بردهای که هر روز شلاق میخورد هر روز هم جسورتر میشود. به نقطهای میرسیم که او دیگر نمیترسد. شما میتوانید خشونت را بیشتر کنید ولی هدف شما که ترس و امنیت است دیگر محقق نخواهد شد.
♦️پیشنهاد کارشناسانه و دلسوزانه من این است که به لحاظ امنیتی این سوال را با خودتان مطرح کنید که آیا گشت ارشاد ارزشش را دارد یا نه. امنیت این کشور آنقدر مهم بوده که حضرت امام به خاطر آن صراحتا زیر پا گذاشتن شریعت را واجب دانسته چه برسد به قانون خودساخته و بیربطی به نام گشت ارشاد و حجاب اجباری که نه شرعی است و نه قانونی و نه عقلانی و همسر و دخترهای خود شما هم از آن احساس ناامنی میکنند. فریب روحانیت را نخورید و کل امنیت ملی کشور را فدای یک لجاجت متعصبانه نکنید.