Forwarded from پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی
#گزارش_تصویری
💠نشست دوم از سلسله نشستهای «سلسله نشستهای واکاوی وقایع اخیر کشور» با موضوع «زنانگی و امر جنسی در اعتراضات ۱۴۰۱»، چهارشنبه بیستم مهرماه به همت پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برگزار شد.
💠نشست دوم از سلسله نشستهای «سلسله نشستهای واکاوی وقایع اخیر کشور» با موضوع «زنانگی و امر جنسی در اعتراضات ۱۴۰۱»، چهارشنبه بیستم مهرماه به همت پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برگزار شد.
Forwarded from پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی
#گزارش
💠نشست دوم از سلسله نشستهای «سلسله نشستهای واکاوی وقایع اخیر کشور» با موضوع «زنانگی و امر جنسی در اعتراضات ۱۴۰۱»، چهارشنبه بیستم مهرماه به همت پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برگزار شد.
🔸محمدحسین بادامچی: موضوع حجاب با عفاف تفاوت دارد چرا که حجاب به معنای اخراج زن از جامعه و نگاه مردانه دارد و عفاف به معنای حفظ حریم زنانگی و احترام به آن به صورت زنانه است. جنبش پیش روی ما در مورد حجاب نیست بلکه در مورد عفاف زن است و زن میخواهد جنسیت را کنار بگذارد و احترام برای خود را به دست بیاورد و از سیطره مرد و نگاه جنسیتی مردانه به خود آزاد شود.
🔸ابوالفضل اقبالی: بدنه اصلی جنبش “زن، زندگی، آزادی” نوجوانان و جوانانی هستند که پس از تحولات جمعیتی ایران شکل گرفته و از پدر سالاری به فرزندسالاری تغییر کرده است. به همین دلیل هم این نسل، نسلی نازپرورده در ساحت خانوادگی است و زیست آن با نسلهای پیشین خود تفاوت دارد.
🔸محسن بدره: رسانههای خارجی از مسئله گفتمانی شکل گرفته سواستفاده میکنند و مانع از روند صحیح آن میشوند. از طرفی هم مجموعهای از مسائل عام موجب این رویدادها شده است که باید میدانی مورد بررسی قرار بگیرد. بُعد جنسی در این ماجرا اهمیت دارد اما بازنماینده همه مسائل آن نیست.
🔸عاطفه صادقی: اعتراضات روزهای گذشته را جنبش نمیدانم چرا که بسیار تحت تاثیر مستقیم تلاشهای دشمنان ایران است. اما باید به تاثیر زنان در جامعه توجه داشته باشیم چرا که امکان آغاز دیگری از اعتراضات از سوی آن وجود دارد. زن در حوزه عمومی مدام در حال خورد شدن از سوی جریانات گوناگون است و همین وضعیت میتواند شرایط اعتراضات را محیا کند.
🔸فاطمه رایگانی: آنچه در دو الی سه سال گذشته فرصتی برای اعتراض را ایجاد کرده است مجموعهای از مشکلات جامعه امروز ایرانی است که ناشی از ایده زندگی معمولی است. زن جامعه ایرانی بیش از مردان با دشواریهای موجود جامعه روبرو است و آن را بیش از همه حس میکند در نتیجه دست به اعتراض میزند تا به حداقلهای زندگی معمولی مورد نظر خود برسد.
زندگی عزتمند برای انقلاب اسلامی مد نظر بود اما محقق نشد و همین امر رفته رفته مردم را از خود دور کرد.
🔻صوت و گزارش نشست در سایت پژوهشکده در دسترس علاقمندان است.
www.rcica.ir
💠نشست دوم از سلسله نشستهای «سلسله نشستهای واکاوی وقایع اخیر کشور» با موضوع «زنانگی و امر جنسی در اعتراضات ۱۴۰۱»، چهارشنبه بیستم مهرماه به همت پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برگزار شد.
🔸محمدحسین بادامچی: موضوع حجاب با عفاف تفاوت دارد چرا که حجاب به معنای اخراج زن از جامعه و نگاه مردانه دارد و عفاف به معنای حفظ حریم زنانگی و احترام به آن به صورت زنانه است. جنبش پیش روی ما در مورد حجاب نیست بلکه در مورد عفاف زن است و زن میخواهد جنسیت را کنار بگذارد و احترام برای خود را به دست بیاورد و از سیطره مرد و نگاه جنسیتی مردانه به خود آزاد شود.
🔸ابوالفضل اقبالی: بدنه اصلی جنبش “زن، زندگی، آزادی” نوجوانان و جوانانی هستند که پس از تحولات جمعیتی ایران شکل گرفته و از پدر سالاری به فرزندسالاری تغییر کرده است. به همین دلیل هم این نسل، نسلی نازپرورده در ساحت خانوادگی است و زیست آن با نسلهای پیشین خود تفاوت دارد.
🔸محسن بدره: رسانههای خارجی از مسئله گفتمانی شکل گرفته سواستفاده میکنند و مانع از روند صحیح آن میشوند. از طرفی هم مجموعهای از مسائل عام موجب این رویدادها شده است که باید میدانی مورد بررسی قرار بگیرد. بُعد جنسی در این ماجرا اهمیت دارد اما بازنماینده همه مسائل آن نیست.
🔸عاطفه صادقی: اعتراضات روزهای گذشته را جنبش نمیدانم چرا که بسیار تحت تاثیر مستقیم تلاشهای دشمنان ایران است. اما باید به تاثیر زنان در جامعه توجه داشته باشیم چرا که امکان آغاز دیگری از اعتراضات از سوی آن وجود دارد. زن در حوزه عمومی مدام در حال خورد شدن از سوی جریانات گوناگون است و همین وضعیت میتواند شرایط اعتراضات را محیا کند.
🔸فاطمه رایگانی: آنچه در دو الی سه سال گذشته فرصتی برای اعتراض را ایجاد کرده است مجموعهای از مشکلات جامعه امروز ایرانی است که ناشی از ایده زندگی معمولی است. زن جامعه ایرانی بیش از مردان با دشواریهای موجود جامعه روبرو است و آن را بیش از همه حس میکند در نتیجه دست به اعتراض میزند تا به حداقلهای زندگی معمولی مورد نظر خود برسد.
زندگی عزتمند برای انقلاب اسلامی مد نظر بود اما محقق نشد و همین امر رفته رفته مردم را از خود دور کرد.
🔻صوت و گزارش نشست در سایت پژوهشکده در دسترس علاقمندان است.
www.rcica.ir
Audio
🔺️ارائه طرحنامه تحقیقاتی استعمار و توسعه در ایران؛ یک مطالعه پسااستعماری/ در گفتگو با دکتر موسی نجفی، دکتر موسی حقانی، دکتر فواد ایزدی، دکتر یعقوب توکلی و دیگران/ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔺صحبتهای محمدحسین بادامچی در نشست زنانگی و امر جنسی در اعتراضات ۱۴۰۱/ قسمت اول
ده دقیقه خلاصه درباره تبار این جنبش زنانه در جامعهشناسی سیاسی ایران و اهمیت آن
لینک فیلم کامل
ده دقیقه خلاصه درباره تبار این جنبش زنانه در جامعهشناسی سیاسی ایران و اهمیت آن
لینک فیلم کامل
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔺صحبتهای محمدحسین بادامچی در نشست زنانگی و امر جنسی در اعتراضات ۱۴۰۱/ قسمت دوم
درباره اهمیت پدرسالاری به مثابه ریشه بحران کنونی دولت-ملت در ایران در گفتگو با نظرات دیگر اعضای پنل
لینک فیلم کامل
درباره اهمیت پدرسالاری به مثابه ریشه بحران کنونی دولت-ملت در ایران در گفتگو با نظرات دیگر اعضای پنل
لینک فیلم کامل
زنان، آموزگاران تفکر انتقادی
🔴نحوه اندیشیدن نخبگان مذکر ایرانی، عمدتا پوزیتیویستی است، یعنی مثبتگرا، اثباتگرا یا ایجادی و ایجابی. آنها نه تنها درکی از اندیشه منفی، انتقادی یا نگتیویستی ندارند بلکه از آن میترسند، مضطرب میشوند، با ژستی نخبهگرایانه از آن فاصله میگیرند و حتی صریحاً یا تلویحا از برخورد با آن حمایت میکنند.
🔴تفکیک میان «اعتراض و راهحل/ آلترناتیو» از همین مبنای نظری برمیخیزد. آنها اعتراض و فکر و پرکسیس انتقادی را «تخریب» نامیده از این میپرسند که «پیشنهاد سازنده»ی شما چیست. تنها شکلی از تغییر که نخبگان مذکر پوزیتیویست امکان تصور آنرا دارند از سه حال خارج نیست:
- «براندازی» که از نظر آنها نابود کردن خشونتآمیز نظم کنونی بدون هیچ طرح جایگزینی است.
- «انقلاب» که به معنای از جاکندن نظم کنونی و استقرار یک نظم تمام و کمال جدید به جای آن است.
- و «اصلاح» که در معنای حفظ پارادایم کنونی و بهبود تکنیکی آن است
🔴این احصای سهگانه اما اگر نیک بنگریم چیزی نیست بیش از امکانات نظری نخبگان مذکر در حرکت سیاسی. نقطه عزیمت همه این اشکال سهگانه پوزیتیویستی است و همه آنها پارادایمی و بسته فکر میکنند ، یعنی تنها نظم مشروع را یک پارادایم اپیستمیک منظم و تحقق یافته بصورت یک سیستم حاکمیتی تصور میکنند و به همین دلیل در مواجهه با آن گیر میافتند و مستأصل میشوند: آنکه موافق است به چیزی بیش از استحکام بنیادها و روتوش برخی شاخههای فرعی و تنظیمگریهای فنی نمیرسد و آنکه مخالف است به راه «اعدام» یعنی معدوم کردن آنچه هست میافتد.
🔴این تنگنای فکری و سیاسی در واقع تنگنای خودساختهی نخبگان مذکر است. واقعیت اتفاقا عکس آنست و همانطور که کارل پوپر در کتاب سترگ جامعه باز و دشمنانش مینویسد -کتابی که معالاسف آن هم در ایران توسط نخبگان مذکر پوزیتیویستی و ایدئولوژیک خوانده شده است- همه فجایع جهان در همین مثبتاندیشی و فرض استکباری «میدانم» ریشه دارد. پوپر به خوبی توضیح میدهد که رشد و حرکت انسان اساسا از نقطه «نمیدانم» آغاز میشود که کنشی اگزیستانسیال و ضد معرفتشناختی است. تواضعی که در دینداری و روشنفکری نخبه مذکر ایرانی وجود ندارد و به همین دلیل دائما چرخه شوم خشونت و پدرسالاری و سلطنت و الیگارشی را بازتولید میکند.
♦️تفکر انتقادی به کل فکر و حرکت دیگری است و نقطه عزیمت آن نه نظامهای معظم از بنیادهای نظری متافیزیکی بلکه زمان حال و موقعیت دردناک کنونی است. احمقانهترین سوال در برابر عقل انتقادی آن است که آلترناتیو تو چیست چون این عقل درون درد و ستم موجود بالیده و با گوشت و پوست خود هم شر را لمس کرده و هم قدمی پیشرفت در نبود شر نزد او محرز است. تفکر انتقادی عقل زنانهی روزمرهایست که برای درک ستم شوهر چندزنهی خود و یافتن مسیر نجات خود منتظر فتوای فقیه نمیماند. تفکر انتقادی غایت را از مبانی نظری نمیگیرد از وجود خود از بدن نازنین خود میگیرد که زیر سرکوب کریه پدرسالاری در حال له شدن و مچاله شدن است. تفکر انتقادی نه در فکر براندازی است و نه انقلاب و نه اصلاح، او در حال دگرگشت است، دگرگشتی که اول از حفاظت بدن و روان خود در برابر دفرمه شدن در برابر زشتی پدرسالاری آغاز میشود و سپس با تنیدن زندهگی با دیگر همسفران مقاومت زنانه پیش میرود. آزادی زنانه یک آزادی ایدئولوژیک و لیبرال نخبگانی نیست، امکان شکوفایی و پرورش وجودی هر انسانی است که یک دختر نهسالهی مقنعه اجباری به سر مدرسه-پادگان اسلامی خیلی بهتر از فیلسوف مذکر ملکوتی و روشنفکر مذکر برج عاجنشین معنای بدیهی آن و مسیر تحقق آنرا درک میکند .
🔴نحوه اندیشیدن نخبگان مذکر ایرانی، عمدتا پوزیتیویستی است، یعنی مثبتگرا، اثباتگرا یا ایجادی و ایجابی. آنها نه تنها درکی از اندیشه منفی، انتقادی یا نگتیویستی ندارند بلکه از آن میترسند، مضطرب میشوند، با ژستی نخبهگرایانه از آن فاصله میگیرند و حتی صریحاً یا تلویحا از برخورد با آن حمایت میکنند.
🔴تفکیک میان «اعتراض و راهحل/ آلترناتیو» از همین مبنای نظری برمیخیزد. آنها اعتراض و فکر و پرکسیس انتقادی را «تخریب» نامیده از این میپرسند که «پیشنهاد سازنده»ی شما چیست. تنها شکلی از تغییر که نخبگان مذکر پوزیتیویست امکان تصور آنرا دارند از سه حال خارج نیست:
- «براندازی» که از نظر آنها نابود کردن خشونتآمیز نظم کنونی بدون هیچ طرح جایگزینی است.
- «انقلاب» که به معنای از جاکندن نظم کنونی و استقرار یک نظم تمام و کمال جدید به جای آن است.
- و «اصلاح» که در معنای حفظ پارادایم کنونی و بهبود تکنیکی آن است
🔴این احصای سهگانه اما اگر نیک بنگریم چیزی نیست بیش از امکانات نظری نخبگان مذکر در حرکت سیاسی. نقطه عزیمت همه این اشکال سهگانه پوزیتیویستی است و همه آنها پارادایمی و بسته فکر میکنند ، یعنی تنها نظم مشروع را یک پارادایم اپیستمیک منظم و تحقق یافته بصورت یک سیستم حاکمیتی تصور میکنند و به همین دلیل در مواجهه با آن گیر میافتند و مستأصل میشوند: آنکه موافق است به چیزی بیش از استحکام بنیادها و روتوش برخی شاخههای فرعی و تنظیمگریهای فنی نمیرسد و آنکه مخالف است به راه «اعدام» یعنی معدوم کردن آنچه هست میافتد.
🔴این تنگنای فکری و سیاسی در واقع تنگنای خودساختهی نخبگان مذکر است. واقعیت اتفاقا عکس آنست و همانطور که کارل پوپر در کتاب سترگ جامعه باز و دشمنانش مینویسد -کتابی که معالاسف آن هم در ایران توسط نخبگان مذکر پوزیتیویستی و ایدئولوژیک خوانده شده است- همه فجایع جهان در همین مثبتاندیشی و فرض استکباری «میدانم» ریشه دارد. پوپر به خوبی توضیح میدهد که رشد و حرکت انسان اساسا از نقطه «نمیدانم» آغاز میشود که کنشی اگزیستانسیال و ضد معرفتشناختی است. تواضعی که در دینداری و روشنفکری نخبه مذکر ایرانی وجود ندارد و به همین دلیل دائما چرخه شوم خشونت و پدرسالاری و سلطنت و الیگارشی را بازتولید میکند.
♦️تفکر انتقادی به کل فکر و حرکت دیگری است و نقطه عزیمت آن نه نظامهای معظم از بنیادهای نظری متافیزیکی بلکه زمان حال و موقعیت دردناک کنونی است. احمقانهترین سوال در برابر عقل انتقادی آن است که آلترناتیو تو چیست چون این عقل درون درد و ستم موجود بالیده و با گوشت و پوست خود هم شر را لمس کرده و هم قدمی پیشرفت در نبود شر نزد او محرز است. تفکر انتقادی عقل زنانهی روزمرهایست که برای درک ستم شوهر چندزنهی خود و یافتن مسیر نجات خود منتظر فتوای فقیه نمیماند. تفکر انتقادی غایت را از مبانی نظری نمیگیرد از وجود خود از بدن نازنین خود میگیرد که زیر سرکوب کریه پدرسالاری در حال له شدن و مچاله شدن است. تفکر انتقادی نه در فکر براندازی است و نه انقلاب و نه اصلاح، او در حال دگرگشت است، دگرگشتی که اول از حفاظت بدن و روان خود در برابر دفرمه شدن در برابر زشتی پدرسالاری آغاز میشود و سپس با تنیدن زندهگی با دیگر همسفران مقاومت زنانه پیش میرود. آزادی زنانه یک آزادی ایدئولوژیک و لیبرال نخبگانی نیست، امکان شکوفایی و پرورش وجودی هر انسانی است که یک دختر نهسالهی مقنعه اجباری به سر مدرسه-پادگان اسلامی خیلی بهتر از فیلسوف مذکر ملکوتی و روشنفکر مذکر برج عاجنشین معنای بدیهی آن و مسیر تحقق آنرا درک میکند .
در نقد بیانیه دوستان عدالتخواهم
بیانیه اخیر عدالتخواهان خطاب به جناب اژهای را علیرغم شش درخواست نیکوی آن امضا نکردم به این دلیل روشن که همچنان در ژانر «درخواست» و «موعظه» نوشته شده است، آن هم خطاب به کسی که اساسا قوه قضائیه را به شعبهای اداری از نهادهای امنیتی تبدیل کرده و خلاف قانون اساسی* زندان اوین را به بازداشتگاه غیرقانونی ضابطین مستحیل کرده. اکنون که برادران و خواهران ما در زندان اوین در سرزمینی بیرون از قلمرو حقوقی قانون اساسی جمهوری اسلامی در بند نیروهای امنیتی اسیرند و رییس قوه قضاییه خود به جای دفاع از کیان قوهی تحت امر خود و قانون و به جای آنکه به عنوان دادستان و مدعیالعموم مدافع حقوق عامهی پایمال شدهی ملت باشد خود دستاندرکار آن شده، نگارش نامه خطاب به وی چه معنایی دارد؟
موقعیت کهن «نصیحة الملوکی» که معالاسف عمده نخبگان دلسوز ما همچنان در فضای آن سیر میکنند، معناداری و کارآمدی خود را هرگز از دلرحمی و وجداندردی پادشاه نگرفته بلکه میل سلطان به بقاست که پایه و مایه حفظ و تداوم گفتگوی او با وزیر و نخبه است. در چنین شرایطی که دامنه اندیشه به بقای حاکمیت چنین کوتاهمدت شده که حتی نیازی نمیبیند که به اندازه حکم مفتضح بیژن قاسمزادهی مفسد، فرمان فیلترینگ و بازداشت فعالان مدنی را موجه کند، آشکار است که نه تنها این توصیههای ششگانه بلکه کوچکترین درخواستی برای تظاهر به مشروعیت و پایبندی به قانون اساسی و کوچکترین استماعی به درد ملت، خطری برای بقای دولت تشخیص داده شده است. این شرایط تعلیق قانون، بستن گوش و دست بردن به اسلحه، موقعیت تاریخی خاصی در ایران کنونی ماست که هر کنش سیاسی تنها در نسبت با آن معنیدار و فضیلتمندانه خواهد بود.
*اصل ۳۲ قانون اساسی:
اصل سی و دوم
هیچكس را نمیتوان دستگیر كرد مگر به حكم و ترتیبی كه قانون معین میكند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذكر دلایل بلافاصله كتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداكثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاكمه، در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل، طبق قانون مجازات میشود.
بیانیه اخیر عدالتخواهان خطاب به جناب اژهای را علیرغم شش درخواست نیکوی آن امضا نکردم به این دلیل روشن که همچنان در ژانر «درخواست» و «موعظه» نوشته شده است، آن هم خطاب به کسی که اساسا قوه قضائیه را به شعبهای اداری از نهادهای امنیتی تبدیل کرده و خلاف قانون اساسی* زندان اوین را به بازداشتگاه غیرقانونی ضابطین مستحیل کرده. اکنون که برادران و خواهران ما در زندان اوین در سرزمینی بیرون از قلمرو حقوقی قانون اساسی جمهوری اسلامی در بند نیروهای امنیتی اسیرند و رییس قوه قضاییه خود به جای دفاع از کیان قوهی تحت امر خود و قانون و به جای آنکه به عنوان دادستان و مدعیالعموم مدافع حقوق عامهی پایمال شدهی ملت باشد خود دستاندرکار آن شده، نگارش نامه خطاب به وی چه معنایی دارد؟
موقعیت کهن «نصیحة الملوکی» که معالاسف عمده نخبگان دلسوز ما همچنان در فضای آن سیر میکنند، معناداری و کارآمدی خود را هرگز از دلرحمی و وجداندردی پادشاه نگرفته بلکه میل سلطان به بقاست که پایه و مایه حفظ و تداوم گفتگوی او با وزیر و نخبه است. در چنین شرایطی که دامنه اندیشه به بقای حاکمیت چنین کوتاهمدت شده که حتی نیازی نمیبیند که به اندازه حکم مفتضح بیژن قاسمزادهی مفسد، فرمان فیلترینگ و بازداشت فعالان مدنی را موجه کند، آشکار است که نه تنها این توصیههای ششگانه بلکه کوچکترین درخواستی برای تظاهر به مشروعیت و پایبندی به قانون اساسی و کوچکترین استماعی به درد ملت، خطری برای بقای دولت تشخیص داده شده است. این شرایط تعلیق قانون، بستن گوش و دست بردن به اسلحه، موقعیت تاریخی خاصی در ایران کنونی ماست که هر کنش سیاسی تنها در نسبت با آن معنیدار و فضیلتمندانه خواهد بود.
*اصل ۳۲ قانون اساسی:
اصل سی و دوم
هیچكس را نمیتوان دستگیر كرد مگر به حكم و ترتیبی كه قانون معین میكند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذكر دلایل بلافاصله كتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداكثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاكمه، در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل، طبق قانون مجازات میشود.
Telegram
فلاخن||سلمان کدیور
✳️بیانیه جمعی از فعالین سیاسی - اجتماعی، در اعتراض به انسداد فضای سیاسی
🔷حجت الاسلام و المسلمین
اقای محسنی اژهای
ریاست محترم قوه قضائیه
با سلام
🔻همین چند روز پیش بود که حضرتعالی طی سخنانی در جمع اهالی رسانه اعلام آمادگی کرديد که حاضر هستید با فعالین…
🔷حجت الاسلام و المسلمین
اقای محسنی اژهای
ریاست محترم قوه قضائیه
با سلام
🔻همین چند روز پیش بود که حضرتعالی طی سخنانی در جمع اهالی رسانه اعلام آمادگی کرديد که حاضر هستید با فعالین…
بهترین فرصت برای توبهای تاریخی
🔴امسال، دختر بزرگم زینب را بخاطر هزینههای سرسامآور از مدرسه غیرانتفاعی درآوردیم و در مدرسه دولتی ثبتنام کردیم. در همان روز اول که زینب از مدرسه آمد معلوم شد که معلم از همان اول مهر بنا را بر توهین و هتاکی گذاشته و فضای رعب و وحشت بدی در کلاس دخترهای معصوم نه ساله راه انداخته. احتمالا به این دلیل که نصفی از همکلاسیهای زینب از کودکان مظلوم افغانستانی هستند که صدایشان به هیچ جا نمیرسد.
🔴ما همه آلوده به سیاهی و تباهی و فساد عظیمی هستیم که احاطهمان کرده است. ما همه بخشی از این وضعیت هستیم و این وضعیت چیزی جز خود ما نیست. زینبها و مهساها و نیکاها و ساریناها و حدیثها خود ما هستیم همانطور که آن معلم ستمگر هم خود ماست، آن مامور نیروی انتظامی هم خود ماست، آن لباس شخصی هم خود ماست. آن دانشگاهی بزدل وسط لحاف خوابیده هم. آن آخوند متوهم هم خود ماست. مگر نه آنکه هریک از ما مردم ایران هم هرجا که در قدرت بودهایم بر ضعیفان رحمی نکردهایم و بیرحمی خودمان را به دهها تزویر آراستهایم و در قلمرو تحت ولایت خود، تیغ بیمروتی را تا هرکجا که مجالش بود در تن ضعیف فرو بردهایم. خواه فرودست زنی باشد یا طفلی، خواه افغانی و کرد و بلوچ، خواه سنی یا به آیینی دیگر، خواه جوان و نوجوانی نورس، خواه کارگر و شاگرد، خواه سرباز آشخور، خواه ارباب رجوع اداره، خواه مشتری محتاج کالا و ...
🔴خشم عمیقی که در دل داریم بیخود به بیرون خودمان هدایت نکنیم تا تسکین یابیم. این فریب ذهن ماست که برای تطهیر دامن خود ما را به جای ستیز با بدی، به جان بدان میاندازد. لهیب قدرتمند این خشم تاریخی را به درون خود بکشیم تا یخهای چندهزارساله قلبمان را ذوب کند. به خدا قسم قرنها طول میکشد که ملتی فرصت آنرا بیابد که با پلیدیهای درون خود بیتزیین و روتوش روبرو شود. اصلاح اگر ریشه پلیدی را نزند نامش هرس است، شجره خبیثه لانه کرده در تاریخمان را نه تضعیف که تقویت میکند.
🔴ضحاک از آسمان نمیآید. کهنالگوی تباهی روح ایرانی است. برای ما زندگان امروز ایران این فرصت استثنایی پدید آمده که بیآرایش در آینه بنگریم و از کراهت باطن خود مشمئز شویم. به جای شکستن آینه اکنون بهترین زمان توبه است. توبه از پدرسالاری عمیقی که در دین و دینداری ما، در خانواده، در روابط کاری و در اخلاقیات فاسد ما رخنه کرده و اگر صدها حکومت هم تغییر کند و فرشتگانی هم از آسمان بیایند آنها را هم فاسد میکند؛ اما اگر تنها در یک خانه تغییر کند آن خانه را به اولین ناحیه نورانی و سبز در جهنم تاریک مبدل میکند.
♦️ اگر نیک بنگریم و قدرشناس باشیم امروز فرصت تاریخی ما برای زدودن پدرسالاری از قلب ایران است و زنان راهنمای ما در این توبهی جمعی؛ در این "دگرگشت زنانه" که از هر اصلاح و انقلابی بیحاصلی برای آینده ایران ضروریتر است.
🔴امسال، دختر بزرگم زینب را بخاطر هزینههای سرسامآور از مدرسه غیرانتفاعی درآوردیم و در مدرسه دولتی ثبتنام کردیم. در همان روز اول که زینب از مدرسه آمد معلوم شد که معلم از همان اول مهر بنا را بر توهین و هتاکی گذاشته و فضای رعب و وحشت بدی در کلاس دخترهای معصوم نه ساله راه انداخته. احتمالا به این دلیل که نصفی از همکلاسیهای زینب از کودکان مظلوم افغانستانی هستند که صدایشان به هیچ جا نمیرسد.
🔴ما همه آلوده به سیاهی و تباهی و فساد عظیمی هستیم که احاطهمان کرده است. ما همه بخشی از این وضعیت هستیم و این وضعیت چیزی جز خود ما نیست. زینبها و مهساها و نیکاها و ساریناها و حدیثها خود ما هستیم همانطور که آن معلم ستمگر هم خود ماست، آن مامور نیروی انتظامی هم خود ماست، آن لباس شخصی هم خود ماست. آن دانشگاهی بزدل وسط لحاف خوابیده هم. آن آخوند متوهم هم خود ماست. مگر نه آنکه هریک از ما مردم ایران هم هرجا که در قدرت بودهایم بر ضعیفان رحمی نکردهایم و بیرحمی خودمان را به دهها تزویر آراستهایم و در قلمرو تحت ولایت خود، تیغ بیمروتی را تا هرکجا که مجالش بود در تن ضعیف فرو بردهایم. خواه فرودست زنی باشد یا طفلی، خواه افغانی و کرد و بلوچ، خواه سنی یا به آیینی دیگر، خواه جوان و نوجوانی نورس، خواه کارگر و شاگرد، خواه سرباز آشخور، خواه ارباب رجوع اداره، خواه مشتری محتاج کالا و ...
🔴خشم عمیقی که در دل داریم بیخود به بیرون خودمان هدایت نکنیم تا تسکین یابیم. این فریب ذهن ماست که برای تطهیر دامن خود ما را به جای ستیز با بدی، به جان بدان میاندازد. لهیب قدرتمند این خشم تاریخی را به درون خود بکشیم تا یخهای چندهزارساله قلبمان را ذوب کند. به خدا قسم قرنها طول میکشد که ملتی فرصت آنرا بیابد که با پلیدیهای درون خود بیتزیین و روتوش روبرو شود. اصلاح اگر ریشه پلیدی را نزند نامش هرس است، شجره خبیثه لانه کرده در تاریخمان را نه تضعیف که تقویت میکند.
🔴ضحاک از آسمان نمیآید. کهنالگوی تباهی روح ایرانی است. برای ما زندگان امروز ایران این فرصت استثنایی پدید آمده که بیآرایش در آینه بنگریم و از کراهت باطن خود مشمئز شویم. به جای شکستن آینه اکنون بهترین زمان توبه است. توبه از پدرسالاری عمیقی که در دین و دینداری ما، در خانواده، در روابط کاری و در اخلاقیات فاسد ما رخنه کرده و اگر صدها حکومت هم تغییر کند و فرشتگانی هم از آسمان بیایند آنها را هم فاسد میکند؛ اما اگر تنها در یک خانه تغییر کند آن خانه را به اولین ناحیه نورانی و سبز در جهنم تاریک مبدل میکند.
♦️ اگر نیک بنگریم و قدرشناس باشیم امروز فرصت تاریخی ما برای زدودن پدرسالاری از قلب ایران است و زنان راهنمای ما در این توبهی جمعی؛ در این "دگرگشت زنانه" که از هر اصلاح و انقلابی بیحاصلی برای آینده ایران ضروریتر است.
🔺️ارائه طرح پژوهشی خاتمهیافته محمدحسین بادامچی با عنوان "مطالعات اجتماعی تکنولوژی از منظر اندرو فینبرگ" فردا یکشنبه ۸ آبان ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۱
B2n.ir/iscs
B2n.ir/iscs
present-Feenberg.pdf
872.3 KB
🔺فایل pdf ارائه مطالعات اجتماعی فناوری از منظر اندرو فینبرگ
Social Studies of technology-Feenberg
🔺فایل صوتی ارائه مطالعات اجتماعی تکنولوژی از منظر اندرو فینبرگ/ محمدحسین بادامچی/ هشتم آبان ۱۴۰۱؛ موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی/ فایل پاورپوینت در پست قبل
دکتر آرش حیدری توضیحات خوبی درباره اهمیت مفهوم زندگی و بدن در چارچوب فلسفه اسپینوزایی ارائه میدهد ولی عجیب آنکه به نحوی محافظهکارانه هیچ اشارهای به سه مفهوم اصلی دیگر نمیکند: اولا زن بعنوان کانون زندگی و اهمیت فمینیستی جنبش؛ دوما پدرسالاری بعنوان ساخت سیاسی سرکوب و استثمار زن و زندگی؛ و سوما ریشههای الهیاتی و مدرن مرگخویی و ستیز با زن، زندگی و جوانی (هرچند در متن کامل اشارهی مهمی به فقه دارد)
او تحریکپذیری مرد مسلمان در برابر زن را به اخلاق بردگی (تبدیل نتوانستن به نخواستن) تعبیر میکند درحالیکه تقلیل بدن زنانه به ابژه جنسی و تبدیل زهد مردانه به سرکوب عامل بیرونی زنانه، نه به اخلاق بردگی بلکه به اخلاق بردهداری مربوط است.
https://news.1rj.ru/str/CulturalStudiesUSC/314
او تحریکپذیری مرد مسلمان در برابر زن را به اخلاق بردگی (تبدیل نتوانستن به نخواستن) تعبیر میکند درحالیکه تقلیل بدن زنانه به ابژه جنسی و تبدیل زهد مردانه به سرکوب عامل بیرونی زنانه، نه به اخلاق بردگی بلکه به اخلاق بردهداری مربوط است.
https://news.1rj.ru/str/CulturalStudiesUSC/314
Telegram
انجمن علمی مطالعات فرهنگی
«جنبش زندگی»
مصاحبه دکتر آرش حیدری، جامعه شناس و مدیر گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علم و فرهنگ با هممیهن.
متن کامل:
https://b2n.ir/s26291
@CulturalStudiesUSC
مصاحبه دکتر آرش حیدری، جامعه شناس و مدیر گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علم و فرهنگ با هممیهن.
متن کامل:
https://b2n.ir/s26291
@CulturalStudiesUSC
👍4👎1
گروگان گرفتن زندگی و دستور بازگشت به زندگی عادی!
🔴تقریبا مقام لشگری و کشوری دیگری باقی نمانده که چند باری برای دانشجویان خط و نشان نکشیده باشد که اعتراضات را متوقف کنید و به زندگی عادی، سر کلاسهای درستان برگردید. منتها من بعنوان یک دهه شصتی حرفشنو که جوانیمان فدای اعتماد به حضرات شد یک سوال برایم باقی مانده: برادرها و خواهرهای عزیز دهه هشتادی من دقیقا باید سر کدام "زندگی عادی" برگردند؟
🔴 با کدام انگیزه و امید باید وقت خود را در کلاسهای درس دانشگاه ورشکسته ایرانی هدر کنند؟ مدرکی که بعد ده سال خواهند گرفت اعتباری دارد؟ یا شغلی میتوانند با تحصیلاتشان پیدا کنند؟ گیرم با مدرکشان شغلی هم ولو آبرومند در شرکت فلان آقازاده همدورهای بسیجیشان یا فلان اداره که رییسش آن یکی رییس بسیج یا آقازادهی دو دوره بالاتر یا پایینترشان است پیدا کنند آیا امیدی دارند که بعد ده سال صاحب نه خانه، یک پراید یا سه متر از یک خانه شوند؟ نخبهترینهایشان که عقیده به مهاجرت هم ندارند، خودشان را بکشند و بعد ۳۵ سالگی عضو هیئت علمیای شوند که باید مثل اسب عصاری مقاله تولید کند ولی حقوقش معادل یک سکه بهار آزادی (به قیمت هفته پیش!) است در حالیکه اولین حقوق دانشجویی من در سال ۸۹ معادل دو سکه آن زمان بود و با این شیب فلاکت تکلیف چند سال بعد آن هم مثل روز معلوم است، آن هم در زمانی که در هر کوره ادارهای یک مشت کوتوله پاپتی امل بر ما سروری یافتهاند؟
🔴اصلا چطور میشود از جنبشی که شعارش زندگی است و اصلا از نبود آن به ستوه آمده خواست که سر زندگی خود برگردد؟ تنها کسانی این خواسته مضحک را مطرح میکنند که در عمرشان یکبار هم زندگی را تجربه نکردهاند. همیشه در اتاق فرمان مدیریت و سرکوب زندگی در آن بالای برج مراقبت پدرسالاری بودهاند که این بیانیههای پوچ را صادر میکنند. حتی در خانه خودشان هم در برج مراقبت بودهاند و الا صدای نفرت حداقل زن و دخترشان را از چهره کریهشان، از این همه پمپاژ مرگ میشنیدند.
🔴 زندگی در ایران برای نسلهای فرودست دهه پنجاه و شصتی و هفتادی دویدن روی تردمیلی است که نامردانه هر روز سرعت آنرا بیشتر میکنند و همزمان به سویت سنگ هم پرتاب میکنند و به کمکاریت طعنه هم میزنند و سرآخر هم نه تنها به هیچ جا نمیرسی، دیر یا زود با مغز به زمین خواهی خورد و همانها به نعش سادهلوحت خواهند خندید ! دانشجوی دهه هشتادی باهوش چرا باید مثل ما دهه شصتیهای خوشخیال با میل و رغبت روی این تردمیل شکنجه پا بگذارد؟ خیلی بدیهی است که تنها راه برای بازگشت به زندگی عادی در ایران آن است که گروگانگیران زندگی پایشان را از روی گلوی زندگی بردارند...
🔴تقریبا مقام لشگری و کشوری دیگری باقی نمانده که چند باری برای دانشجویان خط و نشان نکشیده باشد که اعتراضات را متوقف کنید و به زندگی عادی، سر کلاسهای درستان برگردید. منتها من بعنوان یک دهه شصتی حرفشنو که جوانیمان فدای اعتماد به حضرات شد یک سوال برایم باقی مانده: برادرها و خواهرهای عزیز دهه هشتادی من دقیقا باید سر کدام "زندگی عادی" برگردند؟
🔴 با کدام انگیزه و امید باید وقت خود را در کلاسهای درس دانشگاه ورشکسته ایرانی هدر کنند؟ مدرکی که بعد ده سال خواهند گرفت اعتباری دارد؟ یا شغلی میتوانند با تحصیلاتشان پیدا کنند؟ گیرم با مدرکشان شغلی هم ولو آبرومند در شرکت فلان آقازاده همدورهای بسیجیشان یا فلان اداره که رییسش آن یکی رییس بسیج یا آقازادهی دو دوره بالاتر یا پایینترشان است پیدا کنند آیا امیدی دارند که بعد ده سال صاحب نه خانه، یک پراید یا سه متر از یک خانه شوند؟ نخبهترینهایشان که عقیده به مهاجرت هم ندارند، خودشان را بکشند و بعد ۳۵ سالگی عضو هیئت علمیای شوند که باید مثل اسب عصاری مقاله تولید کند ولی حقوقش معادل یک سکه بهار آزادی (به قیمت هفته پیش!) است در حالیکه اولین حقوق دانشجویی من در سال ۸۹ معادل دو سکه آن زمان بود و با این شیب فلاکت تکلیف چند سال بعد آن هم مثل روز معلوم است، آن هم در زمانی که در هر کوره ادارهای یک مشت کوتوله پاپتی امل بر ما سروری یافتهاند؟
🔴اصلا چطور میشود از جنبشی که شعارش زندگی است و اصلا از نبود آن به ستوه آمده خواست که سر زندگی خود برگردد؟ تنها کسانی این خواسته مضحک را مطرح میکنند که در عمرشان یکبار هم زندگی را تجربه نکردهاند. همیشه در اتاق فرمان مدیریت و سرکوب زندگی در آن بالای برج مراقبت پدرسالاری بودهاند که این بیانیههای پوچ را صادر میکنند. حتی در خانه خودشان هم در برج مراقبت بودهاند و الا صدای نفرت حداقل زن و دخترشان را از چهره کریهشان، از این همه پمپاژ مرگ میشنیدند.
🔴 زندگی در ایران برای نسلهای فرودست دهه پنجاه و شصتی و هفتادی دویدن روی تردمیلی است که نامردانه هر روز سرعت آنرا بیشتر میکنند و همزمان به سویت سنگ هم پرتاب میکنند و به کمکاریت طعنه هم میزنند و سرآخر هم نه تنها به هیچ جا نمیرسی، دیر یا زود با مغز به زمین خواهی خورد و همانها به نعش سادهلوحت خواهند خندید ! دانشجوی دهه هشتادی باهوش چرا باید مثل ما دهه شصتیهای خوشخیال با میل و رغبت روی این تردمیل شکنجه پا بگذارد؟ خیلی بدیهی است که تنها راه برای بازگشت به زندگی عادی در ایران آن است که گروگانگیران زندگی پایشان را از روی گلوی زندگی بردارند...
👍46😢4🤬3👎2
🔺چکیده تصور رسمی از سیاستگذاری و فعالیت فرهنگی در کشور ما همین عکس است. از چشم دولت، فرهنگ همان ظواهر نمادینی است که باید موافق ایدئولوژی و خواسته مقامات بالا باشد. بنابراین مفهوم عجیبالخلقهای به نام "فرهنگسازی" متولد میشود که منظور از آن در واقع کتمان فرهنگ واقعی و روتوش کردن آن مطابق میل حضرات به هر ضرب و زوریست، مثل همین عکس، مثل گشت ارشاد، مثل تلویزیون، مثل خطبههای نماز جمعه، مثل بیانیه مشترک واجا و ساس و مثل همه چیز.
از جهت نتایج آن در قدرت این حرکت چندان هم احمقانه نیست و منطقی دارد، چون بخش قدرتدار فرهنگ را رسانه میداند که کنترل میکند و باقی را رها میکند. اما مشکل اینجاست که به مرور زمان خودش هم آنچه میبیند باورش میشود و فراموش میکند که همه آنچه میبیند حاصل تبلیغات، روتوش و مهندسی فرهنگی خود اوست. او به دست خود، خودش را از فهم تغییر فرهنگی جامعه محروم کرده و در موقع بحران هم کاری بیشتر از خشونت بیشتر برای سر پا نگه داشتن نمادهایی که حیثیتی شده- مثل حجاب- بلد نیست. او نمیتواند از این حباب، و بنبست روششناختی خودساخته به دست خود خارج شود...
از جهت نتایج آن در قدرت این حرکت چندان هم احمقانه نیست و منطقی دارد، چون بخش قدرتدار فرهنگ را رسانه میداند که کنترل میکند و باقی را رها میکند. اما مشکل اینجاست که به مرور زمان خودش هم آنچه میبیند باورش میشود و فراموش میکند که همه آنچه میبیند حاصل تبلیغات، روتوش و مهندسی فرهنگی خود اوست. او به دست خود، خودش را از فهم تغییر فرهنگی جامعه محروم کرده و در موقع بحران هم کاری بیشتر از خشونت بیشتر برای سر پا نگه داشتن نمادهایی که حیثیتی شده- مثل حجاب- بلد نیست. او نمیتواند از این حباب، و بنبست روششناختی خودساخته به دست خود خارج شود...
👍51👎4❤2😁2