جمهورى سوم – Telegram
جمهورى سوم
3.1K subscribers
251 photos
44 videos
90 files
402 links
پژوهشى در بازسازی تفکر، عمل و سوژه انقلاب ۵۷


ارتباط از طريق
@atzenooar
Download Telegram
Audio
🔺«بحران هویت نخبگان: شکاف میان نخبگان علمی و نخبگان قدرت در ایران پس از انقلاب» ارائه محمدحسین بادامچی در پنل مقدماتی از مجموعه نشست‌هایی نخبگان و مسأله هویت، ۲۸ فروردین ۱۴۰۲، مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی

در این ارائه کوتاه کوشیدم توضیح دهم که نخبه ایرانی معاصر عضو طبقه‌ایست که تبار آن به ابتدای قرن نوزدهم و اوین اعزام دانشجویان به فرنگ باز می‌گردد، تا سال ۱۹۷۹ مداوما بعنوان یکی رکن اصلی علمی و سیاسی مدرنیزاسیون رشد کرد اما با پیروزی انقلاب اسلامی و وقوع انقلاب فرهنگی تداوم نیافت و بیرون نظام سیاسی اسلام‌گرا قرار گرفت. از این حیث عدم مشارکت سیاسی نخبگان، فقدان گردش نخبگان و دانش‌بنیان نبودن حکمرانی و به تعبیر بهتر مخالفت نظام سیاسی با این سه، ریشه بحران هویت نخبگان ایرانی‌ست که به دو واکنش مهاجرت و سرخوردگی انجامیده است.
👍3
اتلاف عمر

مردم ایران دو سده است که در تقلای ترقی، رشد، توسعه و پیشرفت‌اند اما هرچه بیشتر دویده‌ایم کمتر به آن رسیده‌ایم که هیچ، با ایدئولوژیک کردن ارتجاع معلوم نیست که چقدر هم عقبتر رفته‌ایم.

همیشه فکر می‌کنم که نقطه مقابل ترقی و رشد و توسعه و پیشرفت و کمال که ما گرفتار آنیم چیست؟ زوال؟ انحطاط؟ رکود؟ تعلیق؟ عقب‌ماندگی؟ نه، هیچیک از اینها نمی‌تواند وصف درستی برای وضعیت کنونی ما باشد.

آخر در جهان سنت ما آزادی نبود، عدالت نبود، حقوقی نبود، انسان نبود، نظام ولایت و صغارت دائمی بود؛ ولی پدرسالاری توتالیتر نبود، زندگی شکنجه نبود، بقا آرمان نبود، بالاخره انسان‌ها مثل گوسفند و پرنده و موش و گرگ هم شده زندگی‌ای برای خودشان فراهم می‌کردند نه اینکه فقط کفتارها باقی بمانند. زندگی سنتی «زنده‌گی» نبود اما بن‌بست، دویدن روی تردمیلی از گرانی و حکومت مرگ‌خواران هم نبود.

تنها وصفی که می‌یابم «اتلاف عمر» است آن هم نه وضعی که حادث شده بلکه به نحو سیستماتیک و هوشمند آن. جوانی ما دهه شصتی‌ها و هفتادی‌ها و هشتادی‌ها مثل سرمایه‌‌ی یخ‌فروش به تاراج شعله‌ی جهنم رفت.
فرزندانم دهه نودی هستند. تا اطلاع ثانوی عمر و جوانی ما بی‌ارزش‌ترین کالای این سرزمین است. همه فکر و ذکرم اینست که برای «نجات» آنها کاری بکنم…
👍12👎6😢6🤔1
🔺دومین نشست از سلسه نشست‌های آسیب شناسی، بررسی مسائل و ارائه راهکارهای پیشنهادی در موضوع «نخبگان مهندسی و مسئله هویت» روز دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه از ساعت ۱۰ تا ۱۷ در محل تالار فارابی مؤسسه با همکاری بنیاد ملّی نخبگان برگزار می‌شود.
 (پخش آنلاین در b2n.ir/iscs )

🟥دبیر نشست: دکتر محمد حسین بادامچی

🔺پنل صبح ـ ساعت ۱۰ تا ۱۲
با حضور دکتر ناصر باقری مقدم؛ سرپرست قائم مقام بنیاد ملی نخبگان
دکتر علی محمد سلطانی؛ رئیس صندوق حمایت از پژوهشگران و فناوران کشور
دکتر علی نقی مشایخی؛ استاد بازتشسته دانشکده مدیریت دانشگاه شریف
دکتر محمد جواد اسماعیلی؛ عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فناوری

🔺پنل ظهر ـ‌ ساعت ۱۳ تا ۱۵
دکتر مصطفوی تقوی؛ معاون فرهنگی دانشگاه صنعتی شریف
اسماعیل خلیلی، پژوهشگر علوم اجتماعی
یاسر خوشنویس؛ پژوهشگر و مترجم مطالعات فناوری

🔺پنل عصر ـ ساعت ۱۵ تا ۱۷
دکتر سید حسن حسینی سروری؛ عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف
دکتر غلامرضا ذاکرصالحی؛ عضو هئیت علمی مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی
دکتر صابر جعفری؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی


📣گزارش و صوت نشست اول در اینجا منتشر شد
👍41👏1
Audio
🔺ارائه محمدحسین بادامچی در کارگروه مهندسی از مجموعه نشست‌های نخبگان و مسأله هویت با عنوان «هویت نخبگی، دانشگاههای نخبه‌پرور و الگوی توسعه: یک بحران سه‌لایه در مشارکت نخبگان ایرانی»، دوشنبه ۱۱ اردیبهشت، موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری بنیاد ملی نخبگان

در این ارائه کوشیدم توضیح دهم که نظام علم، تکنولوژی و آموزش عالی در ایران پیش از انقلاب ذیل چتر واحد گفتمان توسعه، با دولت و نظام حکمرانی و برنامه‌ریزی هماهنگی کاملی داشت و فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های اصلی و همینطور بورسیه‌های ممتاز بویژه در رشته‌های مهندسی، همان نخبگان نوسازی و هسته اصلی طبقه متوسط مدرن در ایران محسوب می‌شدند که موتور پیشران توسعه ایران بود. اما پس از پیروزی انقلاب وقوع انقلاب فرهنگی عملا این پیوستگی را تعمدا از هم گسست و منطق علمی را از منطق اداره و مشارکت در نخبگان قدرت جدا کرد. از این حیث جمهوری اسلامی با جایگزین کردن سیاست «هدایت نخبگان» به جای «مشارکت نخبگان» عملا آنها را از مسیر حرکت جامعه ایرانی طرد کرده است و در مقابل حلقه‌ی ایدئولوژیک، کوچک و بسته‌ای از نخبگان قدرت مورد اعتماد خود را جایگزین آنها کرده است.
👍2👎1
برهنگی به منزله شاخص امنیت اجتماعی

🔴از چارچوب طرز تلقی بیمارگونه دینداری پدرسالارانه و زن‌ستیز که بلافاصله برهنگی را با تصوری پورنوگرافیک از وجود زن و خیالات فاسد جنسی خود درمی‌آمیزد اگر بگذریم، برهنگی معنای مشخصی در زبان فارسی دارد و آن «بی‌حفاظی» و «بی‌نیازی به پرده‌پوشی» است. همین معنا در اصطلاح انگلیس to be naked انگلیسی هم وجود دارد و در مواقعی استفاده می‌شود که کسی ترسی از مورد سوء استفاده قرار گرفتن ندارد و گارد خود را کنار می‌گذارد. در زبان فارسی هم «از حجاب بیرون آمدن» ،«پرده را کنار زدن»، «نقاب را برداشتن» ، «کشف کردن» و مسأله‌ای را «لخت و عریان بیان کردن» همگی تعابیر مثبتی‌ست که همین معنا را در خود دارد که آدمی در عمده موقعیتهای حیات خود از تعرض و دست‌درازی دیگران در هراس است و زره به تن می‌کند، و تنها در معدود لحظاتی از زندگی که احساس آرامش می‌کند، زره خود را کنار می‌گذارد و بدن و روان انسانی خود را درمی‌یابد.

🔴برهنگی و از حجاب بیرون آمدن در این جهان تاریک و ناامن پدرسالار، آرمانی از امنیتِ موعود است که بسیار بعید می‌نماید. از جمله در احادیث گفته می‌شود که زمانیکه مهدی موعود ظهور کند هراس از همنوع آنچنان از زمین رخت برمی‌بندد که یک زن تنها با همه زیورآلات خود تنها و حتی در شب می‌تواند مسافت‌های بزرگی را سفر کند بی‌آنکه نیازمند صدها حاجب و قیم برای حفاظت از او در برابر هرزگان و رهزنان باشد. در مقابل این رؤیای زنانه، اخلاقی و مدنیِ امنیت، اما فانتزی فاسد و هرزه‌ی مردانه قرار دارد که بهشت را به مثابه حرمسرای بزرگی از زنان فاحشه‌ای تصویر می‌کند که هیچ سوژگی و غیرتی از خود ندارند و صبح و شب در کار تمکین جنسی از مردان مؤمنانند.

♦️جهان اسلامی نزاع بزرگ و البته نابرابری میان این دو نیروست: نیروی انسانی زنانه‌ای که امنیت اجتماعی برای زنان را روی همین زمین جستجو می‌کند و نیروی هرزه‌ی مردانه‌ای که نمی‌تواند جهانی را تصور کند که زنان در آن امنیت داشته باشند و انسانها در آن بدون حفاظ و بی‌هراس از تعرض غیر با هم روبرو شوند بلکه برعکس بنیان ناسوت زمینی و ملکوت آسمانی خود را بر همین ساختار تجاوزگری مردانه و ترس و فرار و قربانی شدن و صغارت دائمی زنانه استوار کرده‌ است. دینداری در این دومی به سطحی از قساوت و شناعت اخلاقی می‌رسد که در این روزها می‌بینم: ابراز ناراحتی و عصبانیت شدید و پرخاشگری و خشونت از اینکه زنان و دختران ایرانی چنان امنیت یافته‌اند که بدون حجاب از خانه‌هایشان بیرون بیایند!
👍36👎17👏3😁2🔥1
تمدن عاریتی ایرانی
چگونه «زندگی کردن» را از یاد برده‌ایم و به در بنجلی زیستن عادت کرده‌ایم


🔴زندگی خوب کیفیتی است که ثمرات و امتیازات و منافعی به بار می‌آورد مثل ثروتمند شدن، قدرتمند شدن، منزلت یافتن و از نگاهی اخروی به بهشت رفتن. ما ایرانیان این ثمرات و امتیازات و منافع را در زندگی شخصی و جمعیمان می‌خواهیم اما چندان حوصله اینرا نداریم که بپرسیم این کیفیت‌ها در اصل چگونه حاصل می‌شوند. موقعیت ما در نسبت با همه چیز موقعیت «عقب‌ماندگی» است و محال است که در این موقعیت، کسی امکان فهم دست اول از جهان را بدست آورد. موقعیت عقب‌ماندگی هدفگذاری، برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری روی تکنیک‌ها را ایجاب می‌کند که سریعا باید اجرایی شود. تقریبا همه عمر فردی و جمعی ما سالهاست که تلف می‌شود تا در چنین مدارجی جلوتر رویم اما در ازای آن وضع مادی و روانی فردی و جمعیمان است که در طول تاریخ هر روز تباهتر می‌شود.

🔴تنها در نظر به غرب نیست که ما اینطوریم. در نسبت با اسلام هم همین است. حتی در نسبت با گذشته‌ی خودمان هم همین حالت را داریم. مسأله تنها تمدنی و جمعی نیست، در زندگی شخصیمان هم مدام در حال مقایسه خود با اطرافیانمان هستیم و به دنبال مسیرهای خطی و سرراست که بتوانیم این عقب‌ماندگی مزمن را جبران کنیم. ما سرشار از حس تحقیرشدگی، بیهودگی، گناهکاری و شرمندگی هستیم. از وسواس‌های نجس‌پاکی یا اشکال سکولار بهداشتی آن، تا دقتهای احمقانه سادیستی والدین برای خوب درس خواندن بچه‌هایشان، از فشار بیمارگونه‌ای که برای پرهیزکاری جنسی مردان بر مو و بدن دختران و زنان وارد می‌کنیم تا این همه اسناد و نقشه‌ها و سیاستهای بالادستی و شاخص‌گذاریهای بوروکراتیک برای کنترل جامعه و فشار بر فرودستان همه نشان از موقعیت بیمار جامعه‌ای دارد که همیشه از خود متنفر است و با فانتزی یک صورت آرمانیِ دیگر که وجود ندارد زندگی می‌کند. از حضرت آقای هشتاد و چند ساله گرفته تا اطفال صغیر ما چون در آینه می‌نگریم کس دیگری را می‌بینیم. ما هیچوقت آینه را دوست نداشته‌ایم چون زندگی کردن را از یاد برده‌ایم.

🔴از مهمترین نشانه‌های تباهی ما خلط «کیفیت» با «موفقیت» است. رسماً در جامعه‌ای سرتاپا بنجل زندگی می‌کنیم که هیچ چیز در آن اصالت و کیفیتی ندارد. غربیها را متهم می‌کنیم که بنگاه‌های اقتصادیشان برای طمع و پولدار شدن است، سیاستمدارانشان تشنه قدرت و سلبریتی‌هایشان تشنه شهرتند و جوانانشان صبح و شب در پی شهوت؛ ولی واقعیت این است که همه اینها اوصاف خود ماست: یک کارآفرین واقعی در یک اقتصاد رقابتی محتمل است که پولدار شود ولی کاسب عاریتی جهان سومی هرچقدر هم که بکوشد پولدار شود نه کارآفرین می‌شود و نه به این راحتی‌ها به پول می‌رسد. یک سیاستمدار درست در یک سیستم دموکراتیک محتمل است که به قدرت برسد ولی رجل سیاسی قلّابیِ ما هر چه بکوشد به قدرت برسد سیاستمدار نمی‌شود و قدرتی هم که شاید به وصالش برسد سراب است و بقایی ندارد. شهرت سلبریتی حاصل وجود نو و خلق تازه‌ایست که او به جهان عرضه کرده اما سلبریتی عاریتی جهان سومی هرچقدر هم برای شهرت بدود کالای فیک فستیوال‌های هنری جهان است. در فقره آخر جالب آنکه زن مسلمان را سراپا عورت دانسته در حجاب می‌کنیم اما شکایت پورن‌استار آمریکایی از نگاه چپ دونالد ترامپ قدرتمندترین مرد آن دیار را نشان شهوت‌پرستی آنان و بی‌حرمتی زن در غرب می‌دانیم!

🔴این فقط در نگاه به غرب نیست و مسلمانیمان هم همین است. اسلام تقلیدی ما هنوز به این درجه از بلوغ نرسیده که بفهمیم آدم صالح است که به ثواب می‌رسد و آمرزیده می‌شود و نه آنکه به دنبال ثواب است به صلاح می‌رسد. ثواب و آمرزش و بهشت نسبت به دینداری شاخص پسینی است که بعد از ارزیابی عمل عیار آن مشخص می‌شود و نه پیشینی که معیار نقشه‌کشی فقهی فعل دینی شود و اینچنین ایمان را هم از اصالت بیندازد.

♦️اینچنین است که همه چیزمان عاریتی و بنجل است. نمی‌دانم از کی و کجا ولی زندگی کردن را قرنهاست که در این مملکت فراموش کرده‌ایم و به در بنجلی زیستن عادت کرده‌ایم...
👏15👍7👎42
Audio
🔺ارائه یاسر خوشنویس درباره «منبر، فیلترینگ و استارلینک»؛ بحثی درباره بنیان‌های الهیاتی تکنولوژی ارتباطی و فیلترینگ در ایران
👍6😢2
نوح هراری و هشدار نسبت به ادعای نبوت هوش مصنوعی

🔴نوح هراری اندیشمند و نویسنده مشهور اسرائیلی سخنرانی‌ای چند روز پیش داشته در Frontiers Forum با موضوع «هوش مصنوعی و آینده بشریت». او در این سخنرانی مهمترین تهدید هوش مصنوعی را نه سوپرترمیناتورها و ربات‌های خودکار کشتار انبوه، بلکه رسیدن هوش مصنوعی به توانایی تقلید زبان، دستکاری فرهنگ و در نهایت ابداع دین می‌داند. از نظر هراری هوش مصنوعی فاصله زیادی با تسلط کامل بر زبانهای انسانی ندارد و در این مرحله نیاز نیست که ربات‌ها با انسانها بجنگند بلکه مثل همیشه‌ی تاریخ انسانها، خود بر سر توهمات و اسطوره‌ها و مقدسات و تعصباتشان با همدیگر خواهند جنگید با این تفاوت که اینبار دین و فرقه‌های جدیدشان ساخته‌ی دست انسان نیست. خدای ابرهوش مصنوعی نویسنده کتاب مقدس آنان خواهد بود.

🔴هشدار هراری اگرچه به ظاهر در جهت نقد هوش مصنوعی است، اما اگر خوب و دقیق بنگریم بحثی‌ست درباره «امکان بازگشت و مهندسی دین» در جوامع دموکراتیک و سکولار غربی توسط هوش مصنوعی. با این حساب تمام آن رعب و وحشتی که هراری از این مسأله ابراز می‌کند موضوعیست که ما ایرانیان در چهل سال اخیر با گوشت و پوستمان درگیر آن هستیم. همانطور که در یادداشتهای متعددی* مطرح کردم به تعبیری می‌توان چنین گفت که نظریه ولایت مطلقه فقیه در واقع تئوری و سازه‌ی عملی مهندسی دین برای ایجاد یک دولت تمامیت‌گرا و تولید منقادترین ملت تاریخ است. دینی که بصورت متصلب و جزمی و اعتقادی بر پیروان عرضه می‌شود اما ساخته و پرداخته‌ی کارخانه‌ی ولایت مطلقه است.

♦️از این منظر و در یک لایه عقبتر، تجربه ایرانی بنیادگرایی و دولت دینی به ما می‌گوید که مسأله حتی دین هم نیست، چرا که دین نیز مثل همه مقولات دیگر انسانی، اعتباری و برساخته‌ی جامعه است و از منطق تحولات تاریخی و قدرت تبعیت می‌کند اما کلید رمزخوانی و رمزگذاری آن همیشه در انحصار یک گروه اندک حفظ شده است. بنابراین مسأله نه هوش مصنوعی است و نه پدیداری امکان بازگشت و مهندسی دین بلکه مسأله‌ای سیاسی است: آیا همگان می‌توانند به جعبه سیاه هوش مصنوعی و دین و دولت دسترسی داشته باشند یا چون همیشه تاریخ، جوامع به دو طبقه فرماندهان و فرمانبران تقسیم خواهد شد؟


*در همین باره در این کانال:
فقه به مثابه بسته‌بندی منجمد سعادت
دوباره اسلام ناب، نقدی بر ذات‌گرایی دینی
اسلام سیاسی یا سیاست دینی
دین و قدرت
ارشاد یا افساد (درباره تبدیل دین به تکنیک)
👍212👎2
🔺سومین نشست از مجموعه نشست‌های نخبگان و مسأله هویت (کارگروه علوم انسانی و اجتماعی) فردا در موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار می‌شود.

📍 طراحی و اجرای این مجموعه نشستها بر عهده این تیم شش‌نفره است
🔺در دومین روز همایش «داوری در ترازوی داوری» (به مناسبت نودمین سالروز تولد استاد) ارائه‌ای خواهم داشت با عنوان «فارابی و نزاع فلسفه با سیاست و دین: داوری اردکانی، اشتراوس و فلاطوری»

📍فایل سین برنامه همایش دو روزه
📍فایل کتابچه چکیده مقالات
👍4
🔹فارابی و نزاع فلسفه با سیاست و دین: داوری اردکانی، اشتراوس و فلاطوری

محمدحسین بادامچی

چکیده
فارابی مهم‌ترین فیلسوف سیاسی مسلمان است و کتاب «فارابی» رضا داوری اردکانی به‌احتمال مهم‌ترین خوانش معاصری که از فارابی به زبان فارسی تألیف شده است. بااین‌حال این کتاب بیش از آنکه در دفاع از فلسفه سیاسی باشد ادعانامه‌ای عرفانی علیه فلسفه سیاسی است. با وام گرفتن دوگانه بنیادین «زندگی نظری» و «زندگی عملی» از هانا آرنت، کتاب فارابی داوری اردکانی را می‌توان تلاشی عذرخواهانه برای جبران توجه فارابی به عمل و بازگرداندن فلسفه سیاسی متقدم اسلامی به دامان متافزیک نظری متأخر اسلامی قلمداد کرد. داوری اردکانی به تأسی از اشتراوس معتقد به تضاد فلسفه و سیاست است و حوزه متناقض «فلسفه سیاسی» را تنها از حیث نسبت آن با پنهان‌نگاری یا به تعبیر بهتر «تقیّه فیلسوف در جامعه پرخطر دینی» می‌تواند توجیه کند، اما درعین‌حال برخلاف اشتراوس به نزاع آتن و اورشلیم قائل نیست؛ نمی‌تواند برتری فلسفه بر دین را بپذیرد و فارابی و فلسفه اسلامی را در مسیر دینی شدن می‌خواند. خوانشی که در آن فلسفه سیاسی با دادن جای خود به فقه و فلسفه نظری با دادن جای خود به الهیات (کلام و عرفان) آرام می‌گیرد: تاریخ فکر اسلامی به‌مثابه تاریخ تفوق دین بر سیاست و عقل که از منظر داوری اردکانی تاریخ قدسی شدن است اما از منظری دیگر تاریخ زوال تمدن در اسلام. این را به‌ویژه فلاطوری در الصاقی‌های که داوری اردکانی به کتاب خود می‌افزاید در بازخوانی رساله الحروف فارابی تصریح می‌کند که دین/ الملّۀ یا به خوانش او از فارابی «فرهنگ» بدون فلسفه در معنای عملی و سیاسی آن از نشانگان انحطاط و زوال تمدنی است.



@seyedjavadmiri
👍8👎2
🔺چهارمین نشست از مجموعه نشستهای نخبگان و مسأله هویت در محور کارگروه نخبگان حوزوی روز دوشنبه هشتم خرداد در محل قم، جامعة‌المصطفی عالمیة برگزار می‌شود‌.

📎فایل صوتی و گزارش نشست سوم (کارگروه علوم انسانی و اجتماعی) در این لینک در دسترس است.
👏1
🔺زمینه‌ی تاریخی مقاله‌ی «فارابی و نزاع فلسفه با سیاست و دین: داوری اردکانی، اشتراوس و فلاطوری» که امروز در کنفرانس داوری در ترازوی داوری ارائه خواهم داد
👍1👏1
نقد کتاب فارابی داوری اردکانی
🔺صوت مقاله‌ی «فارابی و نزاع فلسفه با سیاست و دین: داوری اردکانی، اشتراوس و فلاطوری» از محمدحسین بادامچی، کنفرانس داوری در ترازوی داوری ، هفتم خرداد ۱۴۰۲
👍1
‎⁨هانری_کربن،_روایتی_سیاسی_خلجی⁩.pdf
18.8 MB
🔺مقاله «هانری کربن و روایتی سیاسی از تاریخ اندیشه فلسفی در ایران» نوشته محمدمهدی خلجی؛ منتشرشده در فصلنامه ایران‌نامه؛ پاییز ۱۳۸۱
👍2
جمهورى سوم
‎⁨هانری_کربن،_روایتی_سیاسی_خلجی⁩.pdf
فلسفه اشراقی، هانری کربن و ولایت فقیه

🔴ولایت فقیه چه در نظر و چه به عنوان یک سازه‌ی سیاسی عمدتا نظریه‌ای فقهی قلمداد می‌شود و حال آنکه امام خمینی نه یک فقیه عادی بلکه فقیهی عارف بود. در واقع مفهوم و جایگاه ولایت به هیچ وجه نمی‌تواند جایگاهی فقهی باشد چرا که ساخت پدرسالار اساسا ساختی دو طبقه است که در آن قانون شرعی برای اداره زن و فرزند صغیر است و پدر بیرون دایره قانون قرار می‌گیرد. بر خلاف تصور متشرعین، ولایت فقیه ولایت مشروطه‌ی فقه نیست بلکه فقیه بعنوان منشأ دولت، قدرت و امر سیاسی در آن بر فقه هم ولایت دارد. جهان ولایت فقیه یک جهان دوطبقه مبتنی بر دوگانه کهن ظاهرگرایی و باطنی‌گریست که عوام درون جهان شرعی و مقید به آن تعریف می‌شوند و ولیّ بر فراز آن در قلمروی مطلقه‌‌ی مافوق شریعت. این قلمرو جهان عرفانی‌ست و اقتدار و اراده قدسی از آنجا به جهان زیرین رعیت افاضه می‌شود.

🔴در زمینه‌ی تاریخی ایران، هانری کربن مهم‌ترین کسیست که می‌کوشد این عرفان نظری را به تعریفی سیاسی و تمدنی از ایران شرقی/اشراقی در تقابل با غرب ارتقا دهد. همانطور که علی میرسپاسی در کتاب «مدرنیته ایرانی» توضیح می‌دهد، در نوعی تکرار عجیب تاریخ، ایران دهه پنجاه با آلمان بین دو جنگ جهانی شبیه‌سازی می‌شود و در یک رقابت سیاسی نفس‌گیر، تفسیر عرفانی-شرعی از انقلاب ۵۷ بر نیروی مترقی درون آن چیره می‌شود. این مقاله مهدی خلجی حاوی دلالت‌های مهمی در این رابطه است. در مقاله شفاهی اخیرم هم به برخی وجوه نقش کلیدی داوری اردکانی در انتقال مفهوم تمدن معنوی ایران از قبل از انقلاب به بعد آن اشاراتی داشته‌ام.
👍6😁2
‎⁨داوری_اردکانی_در_نقد_ترجمه_جامعه_باز_1364⁩.pdf
1.3 MB
🔺«ملاحظاتی چند پیرامون جامعه باز و دشمنانش» نوشته رضا داوری اردکانی، کیهان فرهنگی، ۱۳۶۴

🔖داوری در این مقاله مهم می‌نویسد: «کتاب جامعه باز پوپر نه در نقد افلاطون بلکه در رد ولایت نوشته شده است».این مقاله از مهم‌ترین نقاط عطفی‌ست که استقرار ولایت فقهی ظاهری بر ولایت عرفانی باطنی را نمایان می‌کند.تا پیش از این اسلام‌گرایانی مثل شریعتی، بازرگان، بنی‌صدر، طالقانی، بهشتی و حتی خامنه‌ای جوان تلقی‌ای اومانیستی از اسلام، انقلاب و جمهوری اسلامی داشتند، اما با حذف و استحاله آنها و از همین حوالی بود که ریل انقلاب ۵۷ به ریل انقلاب فرهنگی و تمدن معنوی شاه بازگشت.امثال مصباح یزدی تنها در زمینه چنین چرخشی بود که مقام ایدئولوگی نظام را از معلم انقلاب شریعتی پس گرفتند.عبدالکریم سروش هم اگرچه در تقابل با داوری قرار گرفت البته خارج از این دایره نبود، چه او هم صوفی‌ای چون داوری البته نه با مزاج افلاطونی بلکه با مزاج غزالی بود.اینچنین صوفیان غرب‌ستیز مدنیت‌سوز مرگ‌اندیش متفکران قوم شدند.نقد پوپر بر جهنمی که عرفان، ایدئولوژی و مهندسی اجتماعی ایده‌آلیستی می‌تواند پدید آورد اگر فهمیده می‌شد، چهار دهه سرمایه این انقلاب بر باد نمی‌رفت
👍11👎1😁1
ایران در گذر از جامعه‌ی پسا-پسااستعماری

🔴هفته پیش در سخنرانی فرید العطاس جامعه‌شناس مکتب پسااستعماری و استعمارزدایی در دو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و پژوهشگاه مطالعات فرهنگی اجتماعی و تمدنی حضور پیدا کردم و با او وارد گفتگو شدم. در نشست اول العطاس این بحث را مطرح کرد که نژادپرستی، زن‌ستیزی، استثمار، سلطه‌ی تمدنی و اروپامحوری از نتایج ناگسستنی استعمار غربی بوده است. در انتها بعنوان کسی که رویکرد انتقادی ضد استعماری را سالها دنبال کرده‌ام دو پرسش پیش کشیدم که پاسخ مناسبی از العطاس دریافت نکردم:

1⃣اول آنکه آیا استعمار پدیده‌ای مدرن است؟ آیا تمدن‌گرایی و تصرف‌جویی و برده‌داری و تبعیض و زن‌ستیزی در امپراتوری‌های دینی و باستانی نسخه‌ای قدیمی‌تر و حتی الگوی استعمار غربی نیست؟

2⃣دوم آنکه بویژه با توجه به تجربه ایرانی از چهار دهه هژمونی گفتمان ضداستعماری و غرب‌ستیزی و استعمارزدایی بر دولت اسلامی چه ارتباطی میان این رویکرد و بنیادگرایی وجود دارد؟

🔴العطاس البته در سخنرانی دوم خود در پژوهشگاه مطالعات فرهنگی اجتماعی با نقد صریح «غرب‌انگاری» یا Occidentalism به مثابه شرق‌شناسی وارونه تا حدودی کوشید که به این انتقادها بویژه نقد دوم پاسخ دهد. یا اینحال تصور میکنم که ادبیات پسااستعماری در ایران حداقل دو فاز از آنچه در سایر کشورهای اسلامی گفته می‌شود جلوتر رفته است:

🔺 اول اینکه ایران هرگز مستعمره نبوده است و از همان آغاز، جریان تنظیمات در دوره قاجار و سپس نوسازی دوره پهلوی بر بنیادی ضداستعماری استوار شده بود. موج اول اصلاحات در ایران در دوره قاجار و پهلوی واکنشی به شکست در جنگهای ایران و روس بود و تا انتها نوعی دوگانه فرهنگ خودی-اخذ تکنیک غربی برای بازسازی اقتدار نظامی و دولتی از دست رفته را بازتولید می‌کرد.

🔺موج دوم استعمارزدایی با وقوع انقلاب اسلامی آغاز شد و غرب‌ستیزی با ادبیات جدید اسلام‌گرایی و استکبارستیزی اینبار در وجوه بسیار عمیق‌تری دنبال شد هرچند به حرف تازه‌تری از دوگانه هویت خودی اسلامی ایرانی - اخذ تکنیک قدرت غربی نرسید.

♦️اکنون حرفهای العطاس برای ما حداقل یکصدسالی قدیمی شده. اگر دولت ملتهای استقلال یافته‌ی پس از دهه‌ی ۱۹۵۰ م مثل هند را در دوره پسااستعماری بدانیم، ایران دوران پسا-پسااستعماری را در چهار دهه اخیر تجربه کرده و به نظر می‌رسد پس از جنبش ژینا به پس از آن می‌نگرد. مسأله نسبت ما با غرب همچنان موضوع اصلی روی میز ایران است با این تفاوت که کارت‌های استعمار، نوسازی، غرب‌انگاری-شرق‌انگاری و اسلام‌گرایی در این بازی تاریخی سوخته است و نیروی تازه‌ی زنان برای طرح مجدد این موضوع به میدان آمده است.

در همین رابطه در همین کانال:
📍بنیاد مفقود زنانه‌ی روشنفکری و تجدد در ایران؛ منتشرشده در نشریه فروغ دانشگاه شریف؛ بهمن ۱۴۰۰
📍ایران در بزنگاه تاریخی سقوط به شرق
📍شاهزاده و تلاش استعمار برای انقلاب زودرس یا سقط جنبش ژینا
👍8👎31😢1
🟢 گوییا باور نمی‌دارند روزِ داوری

استاد بزرگوار، جناب دکتر عبدالکریم سروش، یادداشتی کوتاه راجع به همایش «داوری در ترازوی داوری» نوشته‌است و ضمن نکوهش داوری و داوری‌دوستان، از بنده به‌عنوان «تنها» کسی که در آن میان، جرئتِ نقد داشته‌ام یاد کرده‌است. چند روز پیش، با شنیدن سخنانِ از سر احترامِ دکتر سروش پس از مرگ دکتر طباطبایی امیدوار شده بودم که دعوای سروش و داوری هم به مرور زمان به همین سمت و سو میل کند، اما چه توان کرد که خیالِ من و دل باطل بود! در هر حال، با احترام فراوانی که برای دکتر سروش قائلم، از لحن و تعابیری که در این سال‌ها به کار می‌گیرد، در حیرتم و لازم دیدم یکی دو نکته را در این مورد ذکر کنم، هرچند پس از نامهٔ بلندبالایی که استادم، بیژن عبدالکریمی، نزدیک به ده سال پیش در همین موضوع، در پاسخ به ایشان نوشت، دیگر حرف چندانی در این مورد باقی نمانده‌است.
چنان‌که سابقهٔ بحث‌هایی که بنده در آن مشارکت داشته‌ام، نشان می‌دهد، چند بار در فضای تلگرام در بحث با افرادی چون دکتر حسن محدثی به دفاع از داوری پرداخته‌ام. در این سخنرانیِ آخر هم تصریح کردم که ضمن موافقت با کلیتِ دیدگاه‌های داوری، پرسش‌هایی هم دربارهٔ آنها دارم و خصوصاً با نظرش راجع به روشنفکران دینی به هیچ وجه موافق نیستم. شاید لحنم تا حدی تند بود؛ در این مورد، نوعی تعمد هم در کار بود، چون به زعم خود، گمان می‌کردم در فضایی علمی و فارغ از تعارف بحث می‌کنم و حرف‌های له و علیه داوری در پس‌زمینه‌ای سیاسی تفسیر نخواهد شد. این نقدها را پیش از این نیز در فضایی دوستانه با خود داوری هم در میان گذاشته بودم. طرفه اینکه در ادامه می‌خواستم به اشتراکات داوری و روشنفکری دینی اشاره کنم که فرصت نشد. غرض از این همه اینکه نقد من بر داوری از جنس مخالفتِ دکتر سروش نیست که بدون همدلی با تفکر داوری و یادآور خصومت‌های شخصی و سیاسی باشد، کمااینکه معتقدم نظر داوری راجع به روشنفکری دینی هم دچار همین مشکلات است.
دیگر اینکه اتفاقاً برخلاف آنچه دکتر سروش نوشته‌اند، تنها من نبودم که در آن سخنرانی‌ها به نقد داوری پرداختم، و بسیاری از افراد فاضل، نقدهای جدی‌تر و عمیق‌تر و گزنده‌تری به داوری وارد کردند، از جمله: احمد بستانی (استادیار علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی) که همین کتاب «سیری در فلسفهٔ کارل پوپر» را به‌عنوان کتابی کاملاً ایدئولوژیک [و کم‌ارزش] با خود به جلسه آورده بود (و من گمان می‌کردم عنقریب است که آن را آتش بزند!)، محمدحسین بادامچی (عضو هیئت علمی مؤسسهٔ مطالعات فرهنگی و اجتماعی) که داوری را به بدفهمی و سوءتفسیر فارابی متهم کرد و حتی تمام آثار او را بخشی از پروژهٔ حکومتیِ بزرگداشت شرق (هم در دورهٔ پهلوی و هم بعد از انقلاب) دانست، و احسان پویافر (دانشجوی دکتری دانشگاه خوارزمی) که داوری را غرقِ سیاست و بی‌خبر از دنیای بیرون توصیف کرد. صحبت‌های افراد سرشناس‌تری مثل حمید طالب‌زاده و بیژن عبدالکریمی هم به‌صورت پنهان‌تر یا احترام‌آمیزتر به نقد داوری اختصاص داشت، تازه اگر از صحبت کسانی مثل حسن محدثی و رحیم محمدی بگذریم که با لحنی شبیه به لحن خود دکتر سروش، داوری را دچار نوعی هپروت‌اندیشی تعریف کرده‌اند. پس در آن همایش، هیچ‌یک از سخنرانان «ملزم به حفظ ظاهر» نبود و خود دکتر میری (مدیر همایش) هم تأکید می‌کرد که این همایش قرار است در نقد داوری و نه در مدح او باشد.
ضمن ادای احترام مجدد به دکتر سروش، باز در انتظارِ روزی می‌نشینم که متفکران دیار ما بتوانند فارغ از غوغای سیاست در گفتگویی حقیقی مشارکت داشته باشند، هرچند آن روز بسیار دیر باشد.

علی پیرحیاتی
۲۰ خرداد ۱۴۰۲


@seyedjavadmiri
👍4😢1
جمهورى سوم
🔺صوت نشست مناظره درباره مساله حجاب / دانشکده حقوق و علوم سیاسی تهران/ ۲۴ بهمن 📍در این نشست بر بررسی کتاب «مساله حجاب» شهید مطهری (چاپ ۱۳۴۹) تمرکز کردم. کوشیدم توضیح دهم که بر خلاف تصور معمول این کتاب نه در دفاع از حجاب بلکه اقدام رادیکالی در زمان خود در جهت…
کدیور و کتاب مسأله حجاب شهید مطهری

🔴پیش از این گفته و نوشته بودم،* که بر خلاف تصور شایع کتاب «مسأله حجاب» شهید مطهری کتابی نواندیشانه و در نقد حجاب است و نه در دفاع از حجاب. حجت‌الاسلام دکتر محسن کدیور در برنامه صوتی شیرازه-کتاب قرن بی‌بی‌سی درباره کتاب مسأله حجاب بر همین نظر صحه می‌گذارد. با این حال کدیور به سه نکته اساسی که در توسعه منطق نقد مطهری بر حجاب سنتی نقش اساسی دارد توجه نمی‌کند:

1⃣اولا مرور کتاب رسائل حجابیه رسول جعفریان نشان می‌دهد نظریه مطهری درباره عدم حرمت پوشش وجه و کفین و نقد حجاب سنتی متعلق به خود او نیست و از رویکرد میانه‌روانه‌ی روشنفکران دینی عصر رضاشاه و مشخصا نظرات خالصی‌زاده اخذ شده است که از قضا با دیدگاه رسمی مدافعان کشف حجاب رضاشاهی نیز تطبیق دارد.

2⃣دوم اینکه کتاب مسأله حجاب به لحاظ روش‌شناختی بر پایه تقدم فلسفه اجتماعی بر فقه نوشته شده که دیدگاه بسیار مهم، پیشرو و رایجی در عصر مشروطیت است و با دین‌شناسی فارابی در کتاب الملة و فهم علامه طباطبایی از دین به عنوان یک مقوله اعتباری در مقاله اعتباریات نیز تطبیق دارد‌. این دیدگاه مترقی دین‌شناسانه البته پس از پیروزی انقلاب ۵۷ در ائتلاف عرفان و فقه و بنیادگرایی کنار گذاشته شد.


3⃣سوم اینکه مبنای حجاب سنتی بر عورت بودن تمام وجود زن استوار است که آموزه‌ای مردسالارانه، زن‌ستیزانه و ضدقرآنیست و همان دیدگاهی‌ست که امروز توسط مدافعان حجاب اجباری مطرح می‌شود و همان دیدگاه روحانیت مرتجعی‌ست که در کتاب «پاسخهای استاد به نقدهایی درباره کتاب مسأله حجاب» نیز منعکس شده. بر پایه دیدگاه شهید مطهری باید به طرح مجدد این سؤال پرداخت که اگر قرآن درباره حد عورت نظر روشنی نداده و جامعه اسلامی می‌تواند روح تجاوزگری جنسی مرد مسلمان را به حدی مهار کند که وجه و کفین و صدای زن را عورت یا ابژه جنسی تلقی نکند، چرا از توسعه این منطق تکریم زن جلوگیری کنیم و اجازه ندهیم که عرفی ضدپدرسالار حدود عفاف را با فضیلت مدنی خود تعیین کند؟

♦️بنابراین بر پایه سه نکته فوق می‌توان در نقد کدیور افزود که بر پایه منطق نواندیشانه کتاب مسأله حجاب، نه تنها مسأله حجاب اجباری و مسأله پوشش موی سر،‌ بلکه بنیاد زن‌ستیزانه‌ی الزام شرعی محجوبیت و مستوری هر نوع زینت عرفاً ظاهر زنانه است که می‌تواند به چالش کشیده شود.

*https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/1440
👍161👎1👏1😁1