جمهورى سوم – Telegram
جمهورى سوم
3.1K subscribers
251 photos
44 videos
90 files
402 links
پژوهشى در بازسازی تفکر، عمل و سوژه انقلاب ۵۷


ارتباط از طريق
@atzenooar
Download Telegram
🟢 گوییا باور نمی‌دارند روزِ داوری

استاد بزرگوار، جناب دکتر عبدالکریم سروش، یادداشتی کوتاه راجع به همایش «داوری در ترازوی داوری» نوشته‌است و ضمن نکوهش داوری و داوری‌دوستان، از بنده به‌عنوان «تنها» کسی که در آن میان، جرئتِ نقد داشته‌ام یاد کرده‌است. چند روز پیش، با شنیدن سخنانِ از سر احترامِ دکتر سروش پس از مرگ دکتر طباطبایی امیدوار شده بودم که دعوای سروش و داوری هم به مرور زمان به همین سمت و سو میل کند، اما چه توان کرد که خیالِ من و دل باطل بود! در هر حال، با احترام فراوانی که برای دکتر سروش قائلم، از لحن و تعابیری که در این سال‌ها به کار می‌گیرد، در حیرتم و لازم دیدم یکی دو نکته را در این مورد ذکر کنم، هرچند پس از نامهٔ بلندبالایی که استادم، بیژن عبدالکریمی، نزدیک به ده سال پیش در همین موضوع، در پاسخ به ایشان نوشت، دیگر حرف چندانی در این مورد باقی نمانده‌است.
چنان‌که سابقهٔ بحث‌هایی که بنده در آن مشارکت داشته‌ام، نشان می‌دهد، چند بار در فضای تلگرام در بحث با افرادی چون دکتر حسن محدثی به دفاع از داوری پرداخته‌ام. در این سخنرانیِ آخر هم تصریح کردم که ضمن موافقت با کلیتِ دیدگاه‌های داوری، پرسش‌هایی هم دربارهٔ آنها دارم و خصوصاً با نظرش راجع به روشنفکران دینی به هیچ وجه موافق نیستم. شاید لحنم تا حدی تند بود؛ در این مورد، نوعی تعمد هم در کار بود، چون به زعم خود، گمان می‌کردم در فضایی علمی و فارغ از تعارف بحث می‌کنم و حرف‌های له و علیه داوری در پس‌زمینه‌ای سیاسی تفسیر نخواهد شد. این نقدها را پیش از این نیز در فضایی دوستانه با خود داوری هم در میان گذاشته بودم. طرفه اینکه در ادامه می‌خواستم به اشتراکات داوری و روشنفکری دینی اشاره کنم که فرصت نشد. غرض از این همه اینکه نقد من بر داوری از جنس مخالفتِ دکتر سروش نیست که بدون همدلی با تفکر داوری و یادآور خصومت‌های شخصی و سیاسی باشد، کمااینکه معتقدم نظر داوری راجع به روشنفکری دینی هم دچار همین مشکلات است.
دیگر اینکه اتفاقاً برخلاف آنچه دکتر سروش نوشته‌اند، تنها من نبودم که در آن سخنرانی‌ها به نقد داوری پرداختم، و بسیاری از افراد فاضل، نقدهای جدی‌تر و عمیق‌تر و گزنده‌تری به داوری وارد کردند، از جمله: احمد بستانی (استادیار علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی) که همین کتاب «سیری در فلسفهٔ کارل پوپر» را به‌عنوان کتابی کاملاً ایدئولوژیک [و کم‌ارزش] با خود به جلسه آورده بود (و من گمان می‌کردم عنقریب است که آن را آتش بزند!)، محمدحسین بادامچی (عضو هیئت علمی مؤسسهٔ مطالعات فرهنگی و اجتماعی) که داوری را به بدفهمی و سوءتفسیر فارابی متهم کرد و حتی تمام آثار او را بخشی از پروژهٔ حکومتیِ بزرگداشت شرق (هم در دورهٔ پهلوی و هم بعد از انقلاب) دانست، و احسان پویافر (دانشجوی دکتری دانشگاه خوارزمی) که داوری را غرقِ سیاست و بی‌خبر از دنیای بیرون توصیف کرد. صحبت‌های افراد سرشناس‌تری مثل حمید طالب‌زاده و بیژن عبدالکریمی هم به‌صورت پنهان‌تر یا احترام‌آمیزتر به نقد داوری اختصاص داشت، تازه اگر از صحبت کسانی مثل حسن محدثی و رحیم محمدی بگذریم که با لحنی شبیه به لحن خود دکتر سروش، داوری را دچار نوعی هپروت‌اندیشی تعریف کرده‌اند. پس در آن همایش، هیچ‌یک از سخنرانان «ملزم به حفظ ظاهر» نبود و خود دکتر میری (مدیر همایش) هم تأکید می‌کرد که این همایش قرار است در نقد داوری و نه در مدح او باشد.
ضمن ادای احترام مجدد به دکتر سروش، باز در انتظارِ روزی می‌نشینم که متفکران دیار ما بتوانند فارغ از غوغای سیاست در گفتگویی حقیقی مشارکت داشته باشند، هرچند آن روز بسیار دیر باشد.

علی پیرحیاتی
۲۰ خرداد ۱۴۰۲


@seyedjavadmiri
👍4😢1
جمهورى سوم
🔺صوت نشست مناظره درباره مساله حجاب / دانشکده حقوق و علوم سیاسی تهران/ ۲۴ بهمن 📍در این نشست بر بررسی کتاب «مساله حجاب» شهید مطهری (چاپ ۱۳۴۹) تمرکز کردم. کوشیدم توضیح دهم که بر خلاف تصور معمول این کتاب نه در دفاع از حجاب بلکه اقدام رادیکالی در زمان خود در جهت…
کدیور و کتاب مسأله حجاب شهید مطهری

🔴پیش از این گفته و نوشته بودم،* که بر خلاف تصور شایع کتاب «مسأله حجاب» شهید مطهری کتابی نواندیشانه و در نقد حجاب است و نه در دفاع از حجاب. حجت‌الاسلام دکتر محسن کدیور در برنامه صوتی شیرازه-کتاب قرن بی‌بی‌سی درباره کتاب مسأله حجاب بر همین نظر صحه می‌گذارد. با این حال کدیور به سه نکته اساسی که در توسعه منطق نقد مطهری بر حجاب سنتی نقش اساسی دارد توجه نمی‌کند:

1⃣اولا مرور کتاب رسائل حجابیه رسول جعفریان نشان می‌دهد نظریه مطهری درباره عدم حرمت پوشش وجه و کفین و نقد حجاب سنتی متعلق به خود او نیست و از رویکرد میانه‌روانه‌ی روشنفکران دینی عصر رضاشاه و مشخصا نظرات خالصی‌زاده اخذ شده است که از قضا با دیدگاه رسمی مدافعان کشف حجاب رضاشاهی نیز تطبیق دارد.

2⃣دوم اینکه کتاب مسأله حجاب به لحاظ روش‌شناختی بر پایه تقدم فلسفه اجتماعی بر فقه نوشته شده که دیدگاه بسیار مهم، پیشرو و رایجی در عصر مشروطیت است و با دین‌شناسی فارابی در کتاب الملة و فهم علامه طباطبایی از دین به عنوان یک مقوله اعتباری در مقاله اعتباریات نیز تطبیق دارد‌. این دیدگاه مترقی دین‌شناسانه البته پس از پیروزی انقلاب ۵۷ در ائتلاف عرفان و فقه و بنیادگرایی کنار گذاشته شد.


3⃣سوم اینکه مبنای حجاب سنتی بر عورت بودن تمام وجود زن استوار است که آموزه‌ای مردسالارانه، زن‌ستیزانه و ضدقرآنیست و همان دیدگاهی‌ست که امروز توسط مدافعان حجاب اجباری مطرح می‌شود و همان دیدگاه روحانیت مرتجعی‌ست که در کتاب «پاسخهای استاد به نقدهایی درباره کتاب مسأله حجاب» نیز منعکس شده. بر پایه دیدگاه شهید مطهری باید به طرح مجدد این سؤال پرداخت که اگر قرآن درباره حد عورت نظر روشنی نداده و جامعه اسلامی می‌تواند روح تجاوزگری جنسی مرد مسلمان را به حدی مهار کند که وجه و کفین و صدای زن را عورت یا ابژه جنسی تلقی نکند، چرا از توسعه این منطق تکریم زن جلوگیری کنیم و اجازه ندهیم که عرفی ضدپدرسالار حدود عفاف را با فضیلت مدنی خود تعیین کند؟

♦️بنابراین بر پایه سه نکته فوق می‌توان در نقد کدیور افزود که بر پایه منطق نواندیشانه کتاب مسأله حجاب، نه تنها مسأله حجاب اجباری و مسأله پوشش موی سر،‌ بلکه بنیاد زن‌ستیزانه‌ی الزام شرعی محجوبیت و مستوری هر نوع زینت عرفاً ظاهر زنانه است که می‌تواند به چالش کشیده شود.

*https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/1440
👍161👎1👏1😁1
جمهورى سوم pinned «برهنگی به منزله شاخص امنیت اجتماعی 🔴از چارچوب طرز تلقی بیمارگونه دینداری پدرسالارانه و زن‌ستیز که بلافاصله برهنگی را با تصوری پورنوگرافیک از وجود زن و خیالات فاسد جنسی خود درمی‌آمیزد اگر بگذریم، برهنگی معنای مشخصی در زبان فارسی دارد و آن «بی‌حفاظی» و «بی‌نیازی…»
ولایت مطلقه، پنوپتیکون اسلامی و هوش مصنوعی

🔴بررسی نسبت دولت اسلامی با دوگانه سنت/مدرنیته از مسائل فکری غامض چند دهه اخیر بوده است. برخی به تضاد سنت و مدرنیته قائلند که از میانشان برخی دولت اسلامی را به اقتضای نقش روحانیت و فقه و کلام، سنتی و برخی شکل مدرن‌شده‌ای از سنت می‌دانند و به عناصر مدرنی چون لویاتان، ایدئولوژی و تکنولوژی در ساختار آن اشاره می‌کنند. من با هیچیک همدل نیستم چون پیوستاری از سنت-مدرنیته را می‌بینم که از گذشته تا کنون جاری و در حال تکامل است. پدرسالاری یا ولایت این محور مشترکی‌ست که به عقیده من تاریخ ما را به هم دوخته. از این منظر لویاتان، ایدئولوژی و تکنولوژی را امکاناتی می‌دانم که تحقق ایده‌ی کهن ولایت را به طور تام و تمام تنها در زمان ما ممکن کرده است.


🔴از جمله کسانی که از پایگاهی مدرن به تضاد سنت و مدرنیته قائل بوده و می‌کوشد نقشی برای اسلام سنتی در چارچوب لویاتان بیابد میلاد دخانچی است که در مقایسه با سعید حجاریان و محمد قوچانی می‌توان او را جناح چپ دیدگاه لویاتان اسلامی تلقی کرد. او در چکیده‌ی بحثش در مناظره اخیرش با حجت‌الاسلام قاسمیان درباره نسبت دین و حکمرانی می‌نویسد:


📝«از دیرباز سلطان و شبان به مثابه دو نیروی متعارض و در عین حال مکمل در سامان امور قلمداد می‌شدند؛ شبان مظهر رفاقت، مراقبت و ولایت است و سلطان مظهر ریاست، غلبه و ادارت. پرسشی که در انواع نظام‌های حکمرانی همواره برقرار است این است که چگونه سلطنت و شبانیت را به نوعی در هم آمیزیم که در عین تنش با یکدیگر به آشتی و در نهایت کارآمدی منجر شود؟ پاسخ روحانیت شیعه مدرن به این سوال پیدا کردن راهکارهایی مبتنی بر هم‌افزایی سازوکار شبانی و سلطنت مدرن بود!
در این ارائه به چالش‌ها و فرصت‌های این رویکرد خواهیم پرداخت و استدلال خواهیم کرد که چگونه منطق هم‌افزایی احتیاج به بازنگری‌ها و بروزرسانی‌های جدی دارد.حالا سوالی که پیش روی روحانیت شیعه است از این قرار است:
روحانیت شیعه چگونه می‌خواهد در عین حفظ پایه‌های سلطنت مدرن که از فناوری های نو اداره پیروی میکند، وظیفه مراقبت خود از جامعه را حفاظت کند؟»


🔴دخانچی بر پایه تضادی که میان فرم سنت (به تعبیر او قبیله) و فرم مدرنیته (به تعبیر او استیت) تصور می‌کند به تضاد میان ولایت و سلطنت-لویاتان قائل است و می‌پندارد ولایت اگر به دولت و لویاتان افزوده شود آنرا تعدیل خواهد کرد و به جامعه نزدیکتر. اما دیدگاه دخانچی آشکارا مستلزم چشم‌پوشی از تجربه هم‌افزایی و به تعبیر بهتر دیالکتیک قهقرایی ولایت و سلطنت است. قاسمیان هم در پاسخ به او با طعنه همین را می‌گوید که دولت اسلامی برای ایجاد انقیاد در امت و مهندسی اجتماعی به تکنیک‌های دینی یا به تعبیر او «حیله و مکر دینی» بسیار کارآمدتری مجهز است که او را از مراجعه به تکنیک‌های حکمرانی غربی (به شیوه مورد نظر دخانچی) بی‌نیاز می‌کند. قاسمیان مثال پل طبیعت را می‌زند که بیم آن بود که به پل عشاق تبدیل شود اما به حیله دینی او و شهردار وقت قالیباف با ایجاد باغ‌موزه دفاع مقدس و توسعه المان‌های خانوادگی و مذهبی این فضای فرهنگی بالقوه مخرب مدیریت شد!


🔴برای توضیح بهتر نسبت هم‌افزا و تکمیل‌کننده ولایت و سلطنت در طول تاریخ می‌توان از استعاره درخشان پنوپتیکون یا زندان سراسربین میشل فوکو استفاده کرد. پنوپتیکون معماری بسیار کارآمدی در زندان است که امکان نظارت دایمی و حداکثری زندانی توسط زندان‌بان را فراهم می‌کند. معماری به نحویست که چون زندانی زندان‌بان را نمی‌بیند حتی در غیاب او هم حس تحت کنترل بودن دارد یعنی معماری بدون نیاز به عامل انسانی کار نظارت و ایجاد انضباط را انجام می‌دهد. فوکو این تکنیک مادی را مدرن می‌داند اما به تدریج در مطالعات بعدی خود به تکنیکهای کنترلی پیشرفته‌تری در ادیان ابراهیمی و نقش آنها در توسعه حکمرانی در دولت‌های مدرن توجه می‌یابد و آنرا شبانی می‌نامد.

🔴شبانی یا همان ولایت، و سلطنت هرگز در طول تاریخ جدای از هم نبودند و بویژه در تاریخ ایرانی، نظریه ایرانشهری تلفیق مداوم این دو در قامت نظریه سلطان-شبان است که مالک‌الرقاب رمضان است. با اینحال در یک دوره تاریخی و به طور خاص برای شیعیان میان ولایت-امامت و سلطنت-خلافت اختلاف می‌افتد که با ظهور صفویه و سپس تأسیس رژیم ولایت مطلقه فقیه این اختلاف حل می‌شود. اینک سلطان-شبان مسئول هدایت و رستگاری اخروی رمگان نیز هست.


ادامه در پست بعدی👇
👍10🔥1
ادامه از بالا👆

♦️از این حیث اینکه دولت اسلامی اینچنین و به سرعت برای شناسایی و تأدیب و مجازات بی‌حجابان تکنولوژی‌ نوین هوش مصنوعی را در ساختار حکمرانی خود ادغام می‌کند نه تنها مایه تعجب نیست بلکه تحقق یافتن ظرفیتهای باستانی نهفته در ایده ولایت است که تازه امکان وقوعی یافته . ایده بنیادین ولایت ایجاد پانوپتیکون اسلامی مجهز به کارآمدن تکنیکهای روانی و بدنی و فرهنگی و اقتصادی و امنیتی انقیاد اتباع است که رستگاری امت در گرو آن است. در اینجا هوش مصنوعی و حجاب نه دو چیز بیگانه بلکه دو مرحله تکاملی از یک استعاره‌ی قدیمی هستند که گام به گام سیطره خود را بر زندگی ایرانی گسترش داده است.


در همین رابطه:
📍مناظره میلاد دخانچی و محمدحسین بادامچی درباره ساختار پدرسالاری در ایران و جنبش زن، زندگی، آزادی
👍111
1_5310077731.pdf
348.1 KB
🔺مقاله «درآمدی بر سایبرفمینیسم» نوشته محمدحسین بادامچی؛ منتشرشده در شماره سوم فصلنامه تخصصی ارغوان‌نامه در موضوع فضای مجازی، چاپ پژوهشگاه مطالعات فرهنگی اجتماعی و تمدنی، بهار ۱۴۰۲،‌ صص ۱۰۰ تا ۱۰۵

📝تا پیش از انقلاب اطلاعاتی و ارتباطی، رویکرد فمینیستی در مطالعات فناوری (موسوم به تکنوفمینیسم) بویژه از سوی فمینیستهای سوسیالیست و رادیکال، به پیوند میان تکنولوژی و پدرسالاری قائل بودند و تکنولوژی مدرن بخاطر اتحاد بنیادین با سلطه مذکر مورد نقد جدی آنها بود.با اینحال با تحول بنیادین تکنولوژی و ظهور اینترنت از حدود دهه ۱۹۸۰ (که تحقیقات نشان می‌دهد کاملا تحت تاثیر جنبش‌های سیاسی و ضدفرهنگی دهه ۱۹۶۰م علیه اقتدارگرایی تکنوکراتیک حاکم بود) مطالعات فناوری فمینیستی به استقبال تکنولوژی شبکه‌ای، تعاملی، خودانگیز و غیرسلسله‌مراتبی جدید رفت که این رویکرد تازه «سایبرفمینیسم» نام گرفت.این مقاله بخشی از پژوهش بزرگ‌تر نگارنده در معرفی و کاربست این رویکرد در مطالعات فضای مجازی ایران است.معتقدم ضدیت رژیم‌های پدرسالار با فضای مجازی و استقبال آنها از هوش مصنوعی ریشه در همین خصلت زنانه‌ی سایبر در تقابل با ویژگیهای مذکر هوش مصنوعی است.
👍6😢21👏1
طبقه مزخرف برخوردار

🔴از سال ۸۸ تا امروز خیلی چیزها در ایران تغییر کرده است. مسأله دیگر اختلاف ایدئولوژیک، سیاسی، مذهبی، فرهنگی و حتی منفعت اقتصادی طبقاتی نیست. دعوای امروز دعوای مرگ و زندگی است.

🔴 اتفاقات بسیاری در این چهارده سال افتاده، مسائل بسیاری روشن شده و خطوط مختلفی جابه‌جا شده. ماحصل این اتفاقات پالایش بنیادگرایی حاکم از اسلام سیاسی مترقی و انسان‌گرایانه صدر انقلاب بوده. دیگر کسی به نام عدالت، آزادی، دموکراسی، اخلاق، رشد انسانی و دفاع از مستضعفین از وضع موجود دفاع نمی‌کند بلکه آنچه برایشان باقیمانده «دفاع از پیشوا»، پوسته توخالی قشری‌گری شرعی زن‌ستیز، عرفان مرگ‌خوی زندگی‌ستیز و تولید و بومی‌سازی تکنولوژی‌های نظامی-امنیتی در مقیاس وسیع است که به آن افتخار می‌کنند. بیمورد نیست که کسانی چون پناهیان و علیزاده که صادقانه می‌گویند که از ابتدا هم انسان و آزادی و توسعه و جمهوریت و عدالت و اخلاق اهمیتی در پروژه تاسیس دولت دینی نداشته امروز بر کرسی سخن‌گویی و دفاع عقیدتی و ایدئولوژیک از سیستم نشسته‌اند.

🔴این موضع پوچ دفاع از قدرت حاکم هرچقدر هم که قدسی بنماید دیگر در گام دوم تولید معنایی نمی‌کند که بتواند پشتوانه وضع موجود تلقی شود. امروز بقای وضع موجود را بیش از این روبنای عقیدتی مندرس باید در اتکای آن به «طبقه برخوردار» جستجو کرد. طبقه‌ای که امروز دیگر نیازی به ظاهرسازی هم احساس نمی‌کند. تظاهر به ارزش‌های اخلاقی و عمومی و توجه به درد همنوع خود مربوط به جوامعی است که دموکراسی نیم‌بند یا رسانه‌های نیمه آزادی بتوانند منظر فرودستان را به قدرتی مؤثر تبدیل کنند و در فقدان اینها نیازی به تظاهر هم نیست. طبقه برخوردار امروز به این وقاحت یا همان آگاهی طبقاتی رسیده که بقای خودش مستلزم نابودی همه کسانی است که در ادبیات منزجرکننده‌ی طبقه برخوردار «بازندگان» نامیده می‌شوند.

🔴طبقه برخوردار در سرکوب فرودستان با سیستم همدست است و به نظر می‌رسد با افزایش خودآگاهی طبقاتی او و کاهش توان دولت دارد ابتکار عمل را هم در سرکوب در اختیار خود می‌گیرد. در جهان‌بینی طبقه برخوردار ایرانی که پست‌ترین نوع اخلاقیات و فرهنگ است، بازندگان کسانی هستند که بر خلاف آنها «زرنگ» نبوده‌اند و درد و رنج و فلاکتشان حاصل ضعف و ناتوانی و تلاش نکردن و بی‌تدبیری خودشان است. طبقه برخوردار به لحاظ هستی‌شناختی منکر وجود امر اجتماعی و تباهی وضع عمومی توسط سیستم و خود این طبقه است و مسأله را به تصمیمات فردی و شرایط روانی «افراد» تقلیل می‌دهد. این در حالیست که در یک سیستم فاسد ناعادلانه آنکه مورد تبعیض قرار گرفته بیش از همه در معرض سقوط است چون سیستم امنیت و رفاه را به بالا مکیده و ریسک و فشارها و سختی‌ها را از بالا به پایین دایورت می‌کند.*

♦️تکبر و خودشیفتگی و تبعیض و ستم طبقه برخوردار وقتی اینچنین از پرده برون می‌افتاد و آشکار می‌شود و هیچ نصیحتی در او اثر نمی‌کند و فرودستان بدون هیچ پناه و امیدی در مهلکه نابودی و مرگ افتاده‌اند در لسان دینی هنگامه‌ی عذاب الهی است. در صورت‌بندی غیرخداباورانه از این لحظه اما موقعیتی شبیه به غرق شدن کشتی تایتانیک رخ می‌دهد که حتی در هنگامه عذاب هم طبقه برخوردار و مسببان وضع موجود بر قایقهای نجات انحصاری سوار می‌شوند و بر فنای فرودستان می‌خندند. با اینحال به گمان من نیز طبقه برخوردار از خشم خدا ایمن نیست و روزگار ریشخند و فرهنگ فاسدشان به سر خواهد رسید...


*برای توضیح بیشتر ن. ک به یادداشتهای ریسک و ربا ، دولت-شهر ربوی و جامعه حبابی در همین کانال
👍30👎6👏3
جمهورى سوم
طبقه مزخرف برخوردار 🔴از سال ۸۸ تا امروز خیلی چیزها در ایران تغییر کرده است. مسأله دیگر اختلاف ایدئولوژیک، سیاسی، مذهبی، فرهنگی و حتی منفعت اقتصادی طبقاتی نیست. دعوای امروز دعوای مرگ و زندگی است. 🔴 اتفاقات بسیاری در این چهارده سال افتاده، مسائل بسیاری روشن…
چگونگی پدید آمدن طبقه مزخرف برخوردار

یادداشتی تکمیلی از سیدهاشم فیروزی
https://news.1rj.ru/str/seyyedhashemfirouzi/3085

📝فیروزی به درستی می‌نویسد: «ایران بهشت سرمایه‌داری غارتگر غیرسازنده است. »
در واقع به گمان من طبقه مزخرف برخوردار هیولای کریهی‌ست که تنها در بطن تاریک و فاسد پدرسالاری مذهبی می‌تواند متولد شود. این طبقه را به هیچ وجه نباید با طبقه بورژوازی و سرمایه‌داری و حتی طبقه فئودال سنتی مقایسه کرد چون اولی در رقابت تولیدی و تجاری مجبور می‌شود چیزی به جهان بیفزاید و دومی در رقابت با سلطان و مبتنی بر برخی حداقل‌های مردم‌داری سنتی مجبور می‌شده تا حدی از رعیت خود دستگیری کند. افتخار تولد این منحط‌ترین طبقه در جوامع روی زمین تنها از آن اقتصادسیاسی خاص دولت رانتیر اسلامی در چند دهه اخیر است.
👍22👎3
یک تجربه دردناک شخصی از دنائت طبقه مزخرف برخوردار

✍️محمدحسین بادامچی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم تحقیقات و فناوری

🔺الان که دارم این یادداشت را می‌نویسم پشت در اتاق عمل منتظر نشسته‌ام که بعد از ریکاوری عمل لوزه‌ی سوم علی‌رضا پسر سه ساله‌ام به دیدنش بروم. بعد از اینکه شب‌های زیادی علی‌رضا نمی‌توانست بخوابد و مداوما در خواب خرخر می‌کرد و قرار نداشت بعد از دیدن چند پزشک اطفال و آسم و آلرژی و گرفتن عکس نهایتا یکی از اقوام لطف کرد و گفت از یک پزشک خوب گوش و حلق و بینی برایتان وقت گرفتم. کارت ویزیت جناب پزشک را که دیدم متوجه شدم که دکتر محمد فرهادی‌ست که در دهه شصت و هفتاد و نود سالها وزارت علوم و بهداشت این مملکت را بر عهده داشته. وقتی که علی‌رضا را معاینه کرد و عکس را دید گفت که باید سریع‌تر عمل شود و همین فردا به بیمارستان عرفان بیایید. من هم به حساب تجربه‌ی عملهای قبلی و به امید بیمه تکمیلی برگه پذیرش بیمارستان را گرفتم و قبل از بیرون آمدن برای ایجاد آشنایی گفتم که هیئت علمی پژوهشگاه وابسته به وزارت علوم هستم.

🔺بلافاصله بعد بیرون آمدن از مطب، از نگرانی هزینه‌ها با بیمه تکمیلی آسیا تماس گرفتم تا معرفی‌نامه بگیرم. گفتند اگر طرف قرارداد باشد همانجا آنلاین انجام می‌شود. با بیمارستان عرفان تماس گرفتم، گفت ما طرف قرارداد هستیم و مشکلی نداریم ولی آقای دکتر فرهادی قبول نمی‌کند و هزینه شما هم حدود ۲۰ تا ۲۵ میلیون می‌شود. جا خوردم چون تابه‌حال چنین چیزی را نشنیده بودم. چون روی بیمه حساب کرده بودم و تأمین چنین هزینه‌ای -که بیشتر از حقوق یک ماه هیئت علمی من است- به هیچ وجه برایم ممکن نیست مخصوصا که چوب خط قرضم هم این روزها حسابی پر شده، با منشی دکتر تماس گرفتم و ماجرا را گفتم. گفت نه اصلا چنین مشکلی تا به حال نداشتیم و خیالتان راحت. ما هم با توکل به خدا صبح سحر به بیمارستان آمدیم و پذیرش هم ما را به صندوق فرستاد. به صندوق گفتم که بیمه تکمیلی آسیا هستیم. صندوق گفت آقای دکتر فرهادی قبول نمی‌کنند. با منشیش تماس گرفتم که خداروشکر جواب داد و گفت بگو خودشان تلفنی از آقای دکتر استعلام کنند. به صندوق همین را گفتم با دکتر تماس گرفت. گوشی تلفن را که گذاشت گفت دکتر گفته‌اند بیمه را قبول ندارم و دیگر با من تماس نگیرید.

🔺خیلی ناراحت و عصبانی شدم. جناب وزیر سابق با اهانت داشت می‌گفت تا نقدی ندهی بچه را درمان نمی‌کنم. داشتم فکر می‌کردم که با این حساب باید بیمارستان را ترک کنیم و جواب عطیفه، همسرم را چه باید بدهم و چند ماه دیگر باید علی‌رضا این ناراحتی لوزه و بدخوابی را تحمل کند تازه اگر دوباره با همین مسائل بیمه و اینها موجه نشویم. گفتم شاید اگر به جناب طبیب اعظم شرایطم را بگویم که هیئت علمی هستم و حقوقم کفاف پرداخت نقدی نمی‌دهد با توجه به اینکه ایشان وزیر علوم هم بوده راضی شوند که مثل همه پزشکان دیگر در کار بیمه و بیمارستان مداخله نکنند. رفتم دم در اتاق عمل و به منشی اتاق عمل گفتم که الان باید علی‌رضا بستری شود ولی جناب دکتر هنوز اجازه نداده‌اند که با بیمه هزینه پرداخت شود. لطف کرد و تلفی تماس گرفت برایم. خواهش کردم که گوشی را بدستم بدهد ولی چند ثانیه‌ای گوشی را گذاشت و گفت دکتر گفته‌اند ایشان صبح تا حالا چند بار بحث کرده و نمی‌شود و گوشی را قطع کرده. خون خونم را می‌خورد. با اینحال یک ساعتی دم در اتاق عمل و رختکن پزشکان بین طبقه دو و سه رفتم و آمدم تا حضوری ایشان را ببینم. بعد یک ساعت فهمیدم که ایشان از در پشتی خصوصی دیگری رفته و از منشی اتاق عمل هم که خواستم ایشان را حضوری ببینم گفت دیگر داخل اتاق عمل شده‌اند. با خودخوری و لعن و نفرین همه چیزی که از حقوقم مانده بود را به علاوه چند میلیونی که با رو انداختن به چند نفر گرفتم روی هم گذاشتم و پول را دادم تا بالاخره ساعت ۱۰ بگذارند علیرضا بستری شود. به ابوی چیزی نگفتم چون هم رویم نمی‌شد و هم خوب می‌دانستم که به جای همدردی و تأسف از رفتار پزشک و مملکت آشغالی که ساخته‌اند و نگرانی از حال بچه شروع خواهد کرد به شماتت خودم و اینکه چون عرضه اداره زندگی خودم را ندارم سربار دیگران شده‌ام.

🔺عمل که تمام شد صدایم کردند و جناب دکتر محمد فرهادی با تبختر آمد که بگوید عمل تمام شد، بچه گریه می‌کند و بروید ساکتش کنید. گفتم از رفتار صبح شما خیلی دلگیر شدم اگر شما هیئت علمی هستید من هم هیئت علمی هستم مضافاً که شما بیست سال هم در این کشور وزیر بوده‌اید و انتظار می‌رود وضعیت درآمد دانشگاهی ها را بدانید. داد و بیدادی کرد که چه ربطی دارد و من بیمه را قبول ندارم و همکارانش بهم گفتند که آنجا را ترک کنم ...
🤬72😢20👍4👎42🤔1
جمهورى سوم
یک تجربه دردناک شخصی از دنائت طبقه مزخرف برخوردار ✍️محمدحسین بادامچی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم تحقیقات و فناوری 🔺الان که دارم این یادداشت را می‌نویسم پشت در اتاق عمل منتظر نشسته‌ام که بعد از ریکاوری عمل لوزه‌ی سوم…
🔺پی‌نوشت: یک ساعت پیش که برای تسویه حساب و گرفتن برگه ترخیص علی‌رضا به صندوق بیمارستان عرفان مراجعه کردم متصدی صندوق برگه‌ای به من داد که حدود نیمی از مبلغ علی‌الحسابی که پرداخته‌اید قرار است به حساب شما بازگردانده شود! درحالیکه همین کارشناس، صبح به من گفته بود که هزینه شما بالغ بر ۲۰ میلیون تومن است و موقع ترخیص، الباقی پول را آماده داشته باشید. پرسیدم ماجرا چیست گفت جناب دکتر فرهادی به شما تخفیف داده‌اند! دلیل چنین تخفیف عجیبی آن هم بعد آن همه وقاحت متکبرانه صبح بر من روشن نیست (و امیدوارم چیزی از جنس حق‌السکوت نباشد) اما هرچه هست از قباحت آن رفتار شنیع و بی‌رحمانه و بی‌شرفانه‌ی صبحِ جناب وزیر سابق چیزی نمی‌کاهد.
🤬28🤨22👍11🤔7🔥52👎2
جمهورى سوم pinned «🔺پی‌نوشت: یک ساعت پیش که برای تسویه حساب و گرفتن برگه ترخیص علی‌رضا به صندوق بیمارستان عرفان مراجعه کردم متصدی صندوق برگه‌ای به من داد که حدود نیمی از مبلغ علی‌الحسابی که پرداخته‌اید قرار است به حساب شما بازگردانده شود! درحالیکه همین کارشناس، صبح به من گفته…»
جمهورى سوم pinned «طبقه مزخرف برخوردار 🔴از سال ۸۸ تا امروز خیلی چیزها در ایران تغییر کرده است. مسأله دیگر اختلاف ایدئولوژیک، سیاسی، مذهبی، فرهنگی و حتی منفعت اقتصادی طبقاتی نیست. دعوای امروز دعوای مرگ و زندگی است. 🔴 اتفاقات بسیاری در این چهارده سال افتاده، مسائل بسیاری روشن…»
جمهورى سوم
🔺پی‌نوشت: یک ساعت پیش که برای تسویه حساب و گرفتن برگه ترخیص علی‌رضا به صندوق بیمارستان عرفان مراجعه کردم متصدی صندوق برگه‌ای به من داد که حدود نیمی از مبلغ علی‌الحسابی که پرداخته‌اید قرار است به حساب شما بازگردانده شود! درحالیکه همین کارشناس، صبح به من گفته…
جعبه سیاه فاکتور پرونده پزشکی

🔴هفته پیش نشستی بود درباره هوش مصنوعی در مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور و ارائه‌دهنده همکار قدیمی خودمان در اندیشکده مهاجر دانشگاه شریف، خانم دکتر سعیده بابایی از دانشگاه توبینگن آلمان؛ و بحث این بود که وقتی رباتها و ماشین‌های خودکار هوش مصنوعی مشکلی بوجود می‌آورند یا ممکن است به جنایتی منجر شوند مسئولیت به لحاظ اخلاقی و حقوقی به عهده چه کسی است؟ بعد از ارائه‌ی ایشان عرض کردم که به گمان من خود تصور خودمختاری و خودکاری ماشین توهمی است که اصحاب قدرتی که پشت رل نشسته‌اند در کاربران ایجاد می‌کنند تا دستشان و نقششان دیده نشود.

🔴حالا تخفیف پریروز حضرت پزشک-وزیر اعظم ناگهان همین حس فروپاشی توهم خودکاری و باز شدن جعبه سیاه پشت فاکتورها و پرونده پزشکی را در من ایجاد کرده. تا قبل از این فکر می‌کردم وقتی چند روز بعد پرداخت به صندوق بیمارستان می‌رویم و یک پرونده پزشکی بیست صفحه‌ای به ما داده می‌شود، هزینه نهایی حاصل جمع فهرست ریز و دقیق خدمات و کالاهای مصرفی است که نهایتا توسط الگوریتم حسابداری کامپیوتری محاسبه و تجمیع می‌شود و نهایت اینکه در تعیین دستمزد پزشک و کارکنان دیگر است که تعرفه‌های بالاتری با مداخله انسان وارد الگوریتم شده.

♦️حالا بعد تخفیف ایشان متوجه شدم که ماجرا به کل معکوس است و اول رقم نهایی است که تعیین می‌شود و بعد فاکتورها و پرونده‌ها با همه آن دقت‌ها جور می‌شود! این همان درسی است که مطالعات انتقادی علم و فناوری در سه دهه اخیر می‌کوشد به ما بیاموزد که غیرانسانی‌نمودن الگوریتم‌ها و کدهای فنی در نهادهای مختلف سیاسی، اقتصادی، اداری، قضایی، علمی و حتی دینی در واقع توهمی است که اهالی قدرت برای خلع سلاح، ایجاد انقیاد، سیستماتیک کردن و مشروع کردن سلطه بر فرودستان به کار می‌برند و حال آنکه بالای این خط مرزی خودشان به هیچ یک از این آداب و قواعد قدسی‌نما و به ظاهر تخطی‌ناپذیر که چون وحی منزل به مردم فرودست عرضه می‌شوند، پایبند نیستند.
👍149👏4
🔺بخشی از مقاله «نقد اخلاقی و اجتماعی پارادایم زیست‌پزشکی» نوشته دکتر ابراهیم اخلاصی استادیار جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی، منتشر شده در فصلنامه علمی پژوهشی راهبرد فرهنگ وابسته به شورای عالی انقلاب فرهنگی، بریده‌ای از لوگ‌بوک کارکنان یکی از بیمارستان‌ها

📍این مقاله از معدود پژوهشهایی است که کوشیده با نفوذ به زبان تخصصی پزشکان به برخی قساوتهای درون معبد سلامتی به نام بیمارستان سرک بکشد.

📝از ویژگیهای سلطه پدرسالارانه این است که اولا سلطه را چنان مشروع جلوه می‌دهد که برای اعمال سلطه بر سر ضعفا منت هم می‌گذارد و حتی استضعاف را به جایی می‌رساند که فرودست به نحوی مازوخیستی برای پرستش و کسب توجه تحقیرآمیز قوی حاضر است از جان و مال خودش هم هزینه کند. ثانیا سلطه را در پشت قوانین پیچیده، زبان تخصصی و کدهای فنی پنهان می‌کند تا غیرانسانی و ماشین‌وار ، خودکار و همچون وحی منزل تخطی‌ناپذیر به نظر بیاید. سوم آنکه نورافکن‌های سلطه پدرسالار همواره روی ضعیف صغیر افتاده و به هیچ وجه به سمت بالا نمی‌چرخد. کوچکترین تخلف ضعفا با برخوردهای شدید روبرو می‌شود اما قساوتهای بزرگ اقویا اصلا دیده نمی‌شود.
👍13😢2
🔺پنجمین نشست از مجموعه نشستهای «نخبگان و مساله هویت» در حوزه پزشکی، فردا دوشنبه پنجم تیر ۱۴۰۲ با همکاری بنیاد ملی نخبگان در پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی برگزار می‌شود. (لینک پخش مجازی)

📍از حیث مطالعه جامعه‌شناختی و انتقادی طبقه نخبگان پزشکی، این نشست به دبیری دکتر جبار رحمانی و مشارکت پزشکان صاحب‌نظر، در نوع خود منحصر به فرد است.

▫️کارگروه‌های مهندسی، علوم انسانی و حوزوی از این مجموعه نشستها تا کنون برگزار شده و کارگروه علوم پایه و هنر در هفته‌های آینده برگزار خواهد شد.
👍1
Audio
🔺صوت نشست نخبگان پزشکی و مسأله هویت؛ پنجمین نشست از سلسله نشستهای نخبگان و مساله هویت در پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی

📝وضعیت نخبگان پزشکی در نسبت با جامعه ایرانی در این مجموعه سخنرانیها و گفتگوهای پیرامون آن به بحث گذاشته شد. پایین بودن سرمایه فرهنگی پزشکان (عبدی)، مهاجرت نخبگان پزشکی (شعربافچی‌زاده)، تأثیر شرایط انضباطی و تحقیرآمیز دوره انترنی بر نخبگان پزشکی (متین)، بحران‌های چندگانه پزشکان در نسبت با جامعه (کلاته ساداتی)، طبی‌سازی و کالایی‌سازی اداره وزارت بهداشت و امر سلامت عمومی (منجمی و نمازی)، بازتولید نابرابری درونی و بیرونی در ساختار پزشکی کشور (دانشور) و پدرسالاری در آموزش پزشکی (داوودی) از مواردی بود که به ترتیب در این دو پنل صبح و بعد از ظهر مطرح شد.

📍در مجموع تصور میکنم گفتگوهای این نشست بخوبی نشان می‌دهد که چرا نخبگان پزشکی را بر خلاف باقی اصناف طبقه متوسط مدرن در ایران، باید از حیث بازتولید پدرسالاری، اقتدارگرایی، به کارگیری شیوه‌های مختلف جهت انقیاد عامه و تولید سوژه‌های بیمار تحقیرشده‌ و سلطه‌جو در جامعه ایران در کنار روحانیون و نظامیان قرار داد .
👍6👏1🤨1
🔺نشست ششم از سلسله نشست‌های نخبگان و مسأله هویت که توسط پژوهشگاه مطالعات بینادین علم و فناوری با همکاری بنیاد ملی نخبگان برگزار می‌شود: کارگروه علوم پایه پنل فیزیک/ شنبه ۱۷ تیر ساعت ۹ تا ۱۲؛ پژوهشگاه مطالعات بنیادین علم و فناوری دانشگاه شهید بهشتی
👍4😁3
🔺«نخبگان هنر و مسأله هویت» نشست هفتم از سلسله نشست‌های نخبگان و مسأله هویت که توسط پژوهشگاه مطالعات بینادین علم و فناوری با همکاری بنیاد ملی نخبگان برگزار می‌شود/ یکشنبه ۱۸ تیر ساعت ۹ تا ۱۷؛ پژوهشگاه مطالعات فرهنگی اجتماعی و تمدنی
👏1
نفس علوم انسانی ایرانی بند آمده است!


🔴دبستان را در کنار فرزندان شهدای جنگ در مدرسه شاهد گذراندم. سال ۷۷ در مدرسه راهنمایی تیزهوشان تبریز پذیرفته شدم و سال ۸۰ به دبیرستان علامه حلی تهران آمدم و بالطبع ریاضی-فیزیک خواندم. سال ۸۳ مدال نقره‌ی کشوری المپیاد فیزیک دانش‌آموزی را گرفتم و سال ۸۴ با رتبه‌ی ۲۵ کنکور وارد دانشکده مهندسی مکانیک دانشگاه شریف شدم. سال ۸۹ بالاخره مصمم شدم که به علوم انسانی مهاجرت کنم و جامعه‌شناسی دانشگاه تهران را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم. به تدریج به اندیشه سیاسی و بویژه فلسفه سیاسی کلاسیک اسلامی علاقه‌مند شدم و رساله دکتریم را در محیط حوزوی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی روی علم مدنی فارابی کار کردم. در این اثنا از سال ۱۳۸۹ و به همت گروهی از فارغ‌التحصیلان دانشگاه شریف اندیشکده مهاجر را تأسیس کردیم تا آنرا پلی بسازیم برای مشارکت علوم انسانی و پژوهشهای بنیادین در سیاستگذاری، در حکومتی که حکمرانی سالها ملک طلق نظامیان، روحانیون، پزشکان و مهندسان تکنوکرات بوده است. سال ۱۴۰۰ بالاخره پس از چهارسال گذر از موانع عجیب و غریب بعنوان استادیار جامعه‌شناسی در گروه مطالعات علم و فناوری مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم پذیرفته شدم. اینها همه را نوشتم تا بگویم در تمام این سالها به رغم همه مشکلات و کوه موانع، امید به تغییر و پیشرفت ایران انگیزه و انرژی خستگی‌ناپذیر من و دوستان دیگرم بود که با کنار زدن فرصت هم‌سفرگی با «باند بسیج شریف» و پاره کردن افسار سرسپردگی در بیراهه‌ی سنگلاخ و نافرجام علوم انسانی به راه افتادیم.

🔴با این همه باید صادقانه و با اندوه و تأسف بسیار اعتراف کنم که طی این مسیر دیگر ممکن نیست و این راه به کلی مسدود شده است. همه مشکلات و مسائل طاقت‌فرسای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی که یک پژوهشگر علوم انسانی در زندگی حرفه‌ای خود با آن روبرو می‌شود -که هریک در جای خود می‌تواند هر رهرویی را به زانو درآورد- یک طرف؛ آنچه در چند صباح اخیر بر پیکر علوم انسانی فرود می‌آید نشان از عزم جزم صاحبان قدرت برای ریشه‌کن کردن این نهال مؤثر اما ضعیف در دستور کار سیاسی جدید دولت اسلامی پس از حوادث آبان ۹۸ و جنبش ژینا دارد. اخراج و تعلیق قرارداد اساتید و‌ نظارت و تذکر و احضار مستمر، پایین نگه داشتن تعمدی حقوق اعضای هیئت علمی، افزایش فشارهای اداری، مسلط کردن نظامیان و روحانیون بر دانشگاه ها، و دستکاری هرچه بیشتر برنامه‌های آموزشی و پژوهشی در جهت مقاصد عاجل ایدئولوژیک و کاربردهای دولتی و تجاری روند گسترده و ‌پرفشاری‌ست که تعطیلی خانه اندیشمندان علوم انسانی و حذف رشته فلسفه علم دانشگاه امیرکبیر در هفته گذشته تنها نشانه‌های تازه‌ای از این اراده‌ی فراگیر به قلع و قمع علوم انسانی به نظر می‌رسند.

🔴در نقد بسته شدن خانه اندیشمندان علوم انسانی توسط شهرداری تهران دکتر نعمت‌الله فاضلی یادداشتی نوشته با عنوان: «این پنجره را نبندید!» و به نصیحت زاکانی و پشتیبانان او پرداخته. مشکل این رویکرد نصیحة‌الملوکی -که تنها رتوریک ممکن و البته بیهوده پیش روی اصحاب علوم انسانی در ایران در این سالها بوده- اینجاست که از قضا، فهم حاکمیت از معادلات قدرت و ثبات سیاسی خود اقتضا می‌کند که برعکس لازم است به هر نحو ممکن پنجره‌ها را ببندد! به عبارت دیگر خطاب پنجره‌ها را نبندید در جایی موضوعیت دارد که مخاطب طالب روشنی و تنفس هوای تازه باشد و حال آنکه اراده سیاسی به تاریکی و فروبستگی تعلق گرفته و هر نوعی از روشنی و تنفس را دشمن بقای خود می‌داند.

🔴علوم انسانی در جامعه‌ای موضوعیت دارد که «انسان» و «امر عمومی» در آن موضوعیت داشته باشد و واقعیت آنست که پیش از این یورش اخیر و در جریان سرکوب سیاسی و اجتماعی و اقتصادی یک دهه اخیر، علوم انسانی بلاموضوع شده و علوم اسلامی، نظامی و تکنیک کنترل جمعیت جایگزین آن شده بود. نه تنها حاکمیت، بلکه طبقه مزخرف برخورداری که در بطن دولت اسلامی رشد کرده و ساختار خانواده پدرسالار ایرانی در دشمنی با علوم انسانی در ائتلاف است و جمعیت گسترده فرودستان مستضعف چنان درگیر بقای خود که تنها در مرداب وابستگی بیشتر میان دولت و طبقه مزخرف برخوردار هروله می‌کند. نفس علوم انسانی در داخل ایران بند آمده است و بر خلاف ایران پیش از مشروطه و انقلاب ۵۷ معلوم نیست که تا چه میزان بتواند در خارج از مرزهای ایران نیز دوام آورد.


📍در همین رابطه:
🔺بیانیه جمعی از اساتید فلسفه در اعتراض به حذف ظرفیت پذیرش دانشجوی گروه فلسفه علم امیرکبیر
🔺چهار منزلگاه علوم انسانی ؛ نوشته دوست عزیزم جواد درویش
🔺قتل فلسفه علم امیرکبیر توسط مدیران سیاسی و نولیبرال نوشته برادرم میثم بادامچی
🔺طوفان را چه می‌فرمایید، نوشته محسن رنانی (هرچند صبر شادمانانه‌ی او ژستی مناسب نسل ۵۷ و نفسی‌ست که از جای گرم بلند می‌شود)
🔺طبقه در حال انقراض اساتید دانشگاه از همین قلم
👍29😢5👏32😁1
🔺پنل ریاضی از نشست ششم سلسله نشست‌های نخبگان و مسأله هویت که توسط پژوهشگاه مطالعات فرهنگی اجتماعی و تمدنی با همکاری بنیاد ملی نخبگان برگزار می‌شود: کارگروه علوم پایه پنل فیزیک/ دوشنبه ۱۹ تیر ساعت ۱۳ تا ۱۵؛ پژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فناوری دانشگاه شهید بهشتی
👍4