جمهورى سوم – Telegram
جمهورى سوم
3.1K subscribers
251 photos
44 videos
90 files
402 links
پژوهشى در بازسازی تفکر، عمل و سوژه انقلاب ۵۷


ارتباط از طريق
@atzenooar
Download Telegram
یک تجربه دردناک شخصی از دنائت طبقه مزخرف برخوردار

✍️محمدحسین بادامچی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم تحقیقات و فناوری

🔺الان که دارم این یادداشت را می‌نویسم پشت در اتاق عمل منتظر نشسته‌ام که بعد از ریکاوری عمل لوزه‌ی سوم علی‌رضا پسر سه ساله‌ام به دیدنش بروم. بعد از اینکه شب‌های زیادی علی‌رضا نمی‌توانست بخوابد و مداوما در خواب خرخر می‌کرد و قرار نداشت بعد از دیدن چند پزشک اطفال و آسم و آلرژی و گرفتن عکس نهایتا یکی از اقوام لطف کرد و گفت از یک پزشک خوب گوش و حلق و بینی برایتان وقت گرفتم. کارت ویزیت جناب پزشک را که دیدم متوجه شدم که دکتر محمد فرهادی‌ست که در دهه شصت و هفتاد و نود سالها وزارت علوم و بهداشت این مملکت را بر عهده داشته. وقتی که علی‌رضا را معاینه کرد و عکس را دید گفت که باید سریع‌تر عمل شود و همین فردا به بیمارستان عرفان بیایید. من هم به حساب تجربه‌ی عملهای قبلی و به امید بیمه تکمیلی برگه پذیرش بیمارستان را گرفتم و قبل از بیرون آمدن برای ایجاد آشنایی گفتم که هیئت علمی پژوهشگاه وابسته به وزارت علوم هستم.

🔺بلافاصله بعد بیرون آمدن از مطب، از نگرانی هزینه‌ها با بیمه تکمیلی آسیا تماس گرفتم تا معرفی‌نامه بگیرم. گفتند اگر طرف قرارداد باشد همانجا آنلاین انجام می‌شود. با بیمارستان عرفان تماس گرفتم، گفت ما طرف قرارداد هستیم و مشکلی نداریم ولی آقای دکتر فرهادی قبول نمی‌کند و هزینه شما هم حدود ۲۰ تا ۲۵ میلیون می‌شود. جا خوردم چون تابه‌حال چنین چیزی را نشنیده بودم. چون روی بیمه حساب کرده بودم و تأمین چنین هزینه‌ای -که بیشتر از حقوق یک ماه هیئت علمی من است- به هیچ وجه برایم ممکن نیست مخصوصا که چوب خط قرضم هم این روزها حسابی پر شده، با منشی دکتر تماس گرفتم و ماجرا را گفتم. گفت نه اصلا چنین مشکلی تا به حال نداشتیم و خیالتان راحت. ما هم با توکل به خدا صبح سحر به بیمارستان آمدیم و پذیرش هم ما را به صندوق فرستاد. به صندوق گفتم که بیمه تکمیلی آسیا هستیم. صندوق گفت آقای دکتر فرهادی قبول نمی‌کنند. با منشیش تماس گرفتم که خداروشکر جواب داد و گفت بگو خودشان تلفنی از آقای دکتر استعلام کنند. به صندوق همین را گفتم با دکتر تماس گرفت. گوشی تلفن را که گذاشت گفت دکتر گفته‌اند بیمه را قبول ندارم و دیگر با من تماس نگیرید.

🔺خیلی ناراحت و عصبانی شدم. جناب وزیر سابق با اهانت داشت می‌گفت تا نقدی ندهی بچه را درمان نمی‌کنم. داشتم فکر می‌کردم که با این حساب باید بیمارستان را ترک کنیم و جواب عطیفه، همسرم را چه باید بدهم و چند ماه دیگر باید علی‌رضا این ناراحتی لوزه و بدخوابی را تحمل کند تازه اگر دوباره با همین مسائل بیمه و اینها موجه نشویم. گفتم شاید اگر به جناب طبیب اعظم شرایطم را بگویم که هیئت علمی هستم و حقوقم کفاف پرداخت نقدی نمی‌دهد با توجه به اینکه ایشان وزیر علوم هم بوده راضی شوند که مثل همه پزشکان دیگر در کار بیمه و بیمارستان مداخله نکنند. رفتم دم در اتاق عمل و به منشی اتاق عمل گفتم که الان باید علی‌رضا بستری شود ولی جناب دکتر هنوز اجازه نداده‌اند که با بیمه هزینه پرداخت شود. لطف کرد و تلفی تماس گرفت برایم. خواهش کردم که گوشی را بدستم بدهد ولی چند ثانیه‌ای گوشی را گذاشت و گفت دکتر گفته‌اند ایشان صبح تا حالا چند بار بحث کرده و نمی‌شود و گوشی را قطع کرده. خون خونم را می‌خورد. با اینحال یک ساعتی دم در اتاق عمل و رختکن پزشکان بین طبقه دو و سه رفتم و آمدم تا حضوری ایشان را ببینم. بعد یک ساعت فهمیدم که ایشان از در پشتی خصوصی دیگری رفته و از منشی اتاق عمل هم که خواستم ایشان را حضوری ببینم گفت دیگر داخل اتاق عمل شده‌اند. با خودخوری و لعن و نفرین همه چیزی که از حقوقم مانده بود را به علاوه چند میلیونی که با رو انداختن به چند نفر گرفتم روی هم گذاشتم و پول را دادم تا بالاخره ساعت ۱۰ بگذارند علیرضا بستری شود. به ابوی چیزی نگفتم چون هم رویم نمی‌شد و هم خوب می‌دانستم که به جای همدردی و تأسف از رفتار پزشک و مملکت آشغالی که ساخته‌اند و نگرانی از حال بچه شروع خواهد کرد به شماتت خودم و اینکه چون عرضه اداره زندگی خودم را ندارم سربار دیگران شده‌ام.

🔺عمل که تمام شد صدایم کردند و جناب دکتر محمد فرهادی با تبختر آمد که بگوید عمل تمام شد، بچه گریه می‌کند و بروید ساکتش کنید. گفتم از رفتار صبح شما خیلی دلگیر شدم اگر شما هیئت علمی هستید من هم هیئت علمی هستم مضافاً که شما بیست سال هم در این کشور وزیر بوده‌اید و انتظار می‌رود وضعیت درآمد دانشگاهی ها را بدانید. داد و بیدادی کرد که چه ربطی دارد و من بیمه را قبول ندارم و همکارانش بهم گفتند که آنجا را ترک کنم ...
🤬72😢20👍4👎42🤔1
جمهورى سوم
یک تجربه دردناک شخصی از دنائت طبقه مزخرف برخوردار ✍️محمدحسین بادامچی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم تحقیقات و فناوری 🔺الان که دارم این یادداشت را می‌نویسم پشت در اتاق عمل منتظر نشسته‌ام که بعد از ریکاوری عمل لوزه‌ی سوم…
🔺پی‌نوشت: یک ساعت پیش که برای تسویه حساب و گرفتن برگه ترخیص علی‌رضا به صندوق بیمارستان عرفان مراجعه کردم متصدی صندوق برگه‌ای به من داد که حدود نیمی از مبلغ علی‌الحسابی که پرداخته‌اید قرار است به حساب شما بازگردانده شود! درحالیکه همین کارشناس، صبح به من گفته بود که هزینه شما بالغ بر ۲۰ میلیون تومن است و موقع ترخیص، الباقی پول را آماده داشته باشید. پرسیدم ماجرا چیست گفت جناب دکتر فرهادی به شما تخفیف داده‌اند! دلیل چنین تخفیف عجیبی آن هم بعد آن همه وقاحت متکبرانه صبح بر من روشن نیست (و امیدوارم چیزی از جنس حق‌السکوت نباشد) اما هرچه هست از قباحت آن رفتار شنیع و بی‌رحمانه و بی‌شرفانه‌ی صبحِ جناب وزیر سابق چیزی نمی‌کاهد.
🤬28🤨22👍11🤔7🔥52👎2
جمهورى سوم pinned «🔺پی‌نوشت: یک ساعت پیش که برای تسویه حساب و گرفتن برگه ترخیص علی‌رضا به صندوق بیمارستان عرفان مراجعه کردم متصدی صندوق برگه‌ای به من داد که حدود نیمی از مبلغ علی‌الحسابی که پرداخته‌اید قرار است به حساب شما بازگردانده شود! درحالیکه همین کارشناس، صبح به من گفته…»
جمهورى سوم pinned «طبقه مزخرف برخوردار 🔴از سال ۸۸ تا امروز خیلی چیزها در ایران تغییر کرده است. مسأله دیگر اختلاف ایدئولوژیک، سیاسی، مذهبی، فرهنگی و حتی منفعت اقتصادی طبقاتی نیست. دعوای امروز دعوای مرگ و زندگی است. 🔴 اتفاقات بسیاری در این چهارده سال افتاده، مسائل بسیاری روشن…»
جمهورى سوم
🔺پی‌نوشت: یک ساعت پیش که برای تسویه حساب و گرفتن برگه ترخیص علی‌رضا به صندوق بیمارستان عرفان مراجعه کردم متصدی صندوق برگه‌ای به من داد که حدود نیمی از مبلغ علی‌الحسابی که پرداخته‌اید قرار است به حساب شما بازگردانده شود! درحالیکه همین کارشناس، صبح به من گفته…
جعبه سیاه فاکتور پرونده پزشکی

🔴هفته پیش نشستی بود درباره هوش مصنوعی در مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور و ارائه‌دهنده همکار قدیمی خودمان در اندیشکده مهاجر دانشگاه شریف، خانم دکتر سعیده بابایی از دانشگاه توبینگن آلمان؛ و بحث این بود که وقتی رباتها و ماشین‌های خودکار هوش مصنوعی مشکلی بوجود می‌آورند یا ممکن است به جنایتی منجر شوند مسئولیت به لحاظ اخلاقی و حقوقی به عهده چه کسی است؟ بعد از ارائه‌ی ایشان عرض کردم که به گمان من خود تصور خودمختاری و خودکاری ماشین توهمی است که اصحاب قدرتی که پشت رل نشسته‌اند در کاربران ایجاد می‌کنند تا دستشان و نقششان دیده نشود.

🔴حالا تخفیف پریروز حضرت پزشک-وزیر اعظم ناگهان همین حس فروپاشی توهم خودکاری و باز شدن جعبه سیاه پشت فاکتورها و پرونده پزشکی را در من ایجاد کرده. تا قبل از این فکر می‌کردم وقتی چند روز بعد پرداخت به صندوق بیمارستان می‌رویم و یک پرونده پزشکی بیست صفحه‌ای به ما داده می‌شود، هزینه نهایی حاصل جمع فهرست ریز و دقیق خدمات و کالاهای مصرفی است که نهایتا توسط الگوریتم حسابداری کامپیوتری محاسبه و تجمیع می‌شود و نهایت اینکه در تعیین دستمزد پزشک و کارکنان دیگر است که تعرفه‌های بالاتری با مداخله انسان وارد الگوریتم شده.

♦️حالا بعد تخفیف ایشان متوجه شدم که ماجرا به کل معکوس است و اول رقم نهایی است که تعیین می‌شود و بعد فاکتورها و پرونده‌ها با همه آن دقت‌ها جور می‌شود! این همان درسی است که مطالعات انتقادی علم و فناوری در سه دهه اخیر می‌کوشد به ما بیاموزد که غیرانسانی‌نمودن الگوریتم‌ها و کدهای فنی در نهادهای مختلف سیاسی، اقتصادی، اداری، قضایی، علمی و حتی دینی در واقع توهمی است که اهالی قدرت برای خلع سلاح، ایجاد انقیاد، سیستماتیک کردن و مشروع کردن سلطه بر فرودستان به کار می‌برند و حال آنکه بالای این خط مرزی خودشان به هیچ یک از این آداب و قواعد قدسی‌نما و به ظاهر تخطی‌ناپذیر که چون وحی منزل به مردم فرودست عرضه می‌شوند، پایبند نیستند.
👍149👏4
🔺بخشی از مقاله «نقد اخلاقی و اجتماعی پارادایم زیست‌پزشکی» نوشته دکتر ابراهیم اخلاصی استادیار جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی، منتشر شده در فصلنامه علمی پژوهشی راهبرد فرهنگ وابسته به شورای عالی انقلاب فرهنگی، بریده‌ای از لوگ‌بوک کارکنان یکی از بیمارستان‌ها

📍این مقاله از معدود پژوهشهایی است که کوشیده با نفوذ به زبان تخصصی پزشکان به برخی قساوتهای درون معبد سلامتی به نام بیمارستان سرک بکشد.

📝از ویژگیهای سلطه پدرسالارانه این است که اولا سلطه را چنان مشروع جلوه می‌دهد که برای اعمال سلطه بر سر ضعفا منت هم می‌گذارد و حتی استضعاف را به جایی می‌رساند که فرودست به نحوی مازوخیستی برای پرستش و کسب توجه تحقیرآمیز قوی حاضر است از جان و مال خودش هم هزینه کند. ثانیا سلطه را در پشت قوانین پیچیده، زبان تخصصی و کدهای فنی پنهان می‌کند تا غیرانسانی و ماشین‌وار ، خودکار و همچون وحی منزل تخطی‌ناپذیر به نظر بیاید. سوم آنکه نورافکن‌های سلطه پدرسالار همواره روی ضعیف صغیر افتاده و به هیچ وجه به سمت بالا نمی‌چرخد. کوچکترین تخلف ضعفا با برخوردهای شدید روبرو می‌شود اما قساوتهای بزرگ اقویا اصلا دیده نمی‌شود.
👍13😢2
🔺پنجمین نشست از مجموعه نشستهای «نخبگان و مساله هویت» در حوزه پزشکی، فردا دوشنبه پنجم تیر ۱۴۰۲ با همکاری بنیاد ملی نخبگان در پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی برگزار می‌شود. (لینک پخش مجازی)

📍از حیث مطالعه جامعه‌شناختی و انتقادی طبقه نخبگان پزشکی، این نشست به دبیری دکتر جبار رحمانی و مشارکت پزشکان صاحب‌نظر، در نوع خود منحصر به فرد است.

▫️کارگروه‌های مهندسی، علوم انسانی و حوزوی از این مجموعه نشستها تا کنون برگزار شده و کارگروه علوم پایه و هنر در هفته‌های آینده برگزار خواهد شد.
👍1
Audio
🔺صوت نشست نخبگان پزشکی و مسأله هویت؛ پنجمین نشست از سلسله نشستهای نخبگان و مساله هویت در پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی

📝وضعیت نخبگان پزشکی در نسبت با جامعه ایرانی در این مجموعه سخنرانیها و گفتگوهای پیرامون آن به بحث گذاشته شد. پایین بودن سرمایه فرهنگی پزشکان (عبدی)، مهاجرت نخبگان پزشکی (شعربافچی‌زاده)، تأثیر شرایط انضباطی و تحقیرآمیز دوره انترنی بر نخبگان پزشکی (متین)، بحران‌های چندگانه پزشکان در نسبت با جامعه (کلاته ساداتی)، طبی‌سازی و کالایی‌سازی اداره وزارت بهداشت و امر سلامت عمومی (منجمی و نمازی)، بازتولید نابرابری درونی و بیرونی در ساختار پزشکی کشور (دانشور) و پدرسالاری در آموزش پزشکی (داوودی) از مواردی بود که به ترتیب در این دو پنل صبح و بعد از ظهر مطرح شد.

📍در مجموع تصور میکنم گفتگوهای این نشست بخوبی نشان می‌دهد که چرا نخبگان پزشکی را بر خلاف باقی اصناف طبقه متوسط مدرن در ایران، باید از حیث بازتولید پدرسالاری، اقتدارگرایی، به کارگیری شیوه‌های مختلف جهت انقیاد عامه و تولید سوژه‌های بیمار تحقیرشده‌ و سلطه‌جو در جامعه ایران در کنار روحانیون و نظامیان قرار داد .
👍6👏1🤨1
🔺نشست ششم از سلسله نشست‌های نخبگان و مسأله هویت که توسط پژوهشگاه مطالعات بینادین علم و فناوری با همکاری بنیاد ملی نخبگان برگزار می‌شود: کارگروه علوم پایه پنل فیزیک/ شنبه ۱۷ تیر ساعت ۹ تا ۱۲؛ پژوهشگاه مطالعات بنیادین علم و فناوری دانشگاه شهید بهشتی
👍4😁3
🔺«نخبگان هنر و مسأله هویت» نشست هفتم از سلسله نشست‌های نخبگان و مسأله هویت که توسط پژوهشگاه مطالعات بینادین علم و فناوری با همکاری بنیاد ملی نخبگان برگزار می‌شود/ یکشنبه ۱۸ تیر ساعت ۹ تا ۱۷؛ پژوهشگاه مطالعات فرهنگی اجتماعی و تمدنی
👏1
نفس علوم انسانی ایرانی بند آمده است!


🔴دبستان را در کنار فرزندان شهدای جنگ در مدرسه شاهد گذراندم. سال ۷۷ در مدرسه راهنمایی تیزهوشان تبریز پذیرفته شدم و سال ۸۰ به دبیرستان علامه حلی تهران آمدم و بالطبع ریاضی-فیزیک خواندم. سال ۸۳ مدال نقره‌ی کشوری المپیاد فیزیک دانش‌آموزی را گرفتم و سال ۸۴ با رتبه‌ی ۲۵ کنکور وارد دانشکده مهندسی مکانیک دانشگاه شریف شدم. سال ۸۹ بالاخره مصمم شدم که به علوم انسانی مهاجرت کنم و جامعه‌شناسی دانشگاه تهران را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم. به تدریج به اندیشه سیاسی و بویژه فلسفه سیاسی کلاسیک اسلامی علاقه‌مند شدم و رساله دکتریم را در محیط حوزوی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی روی علم مدنی فارابی کار کردم. در این اثنا از سال ۱۳۸۹ و به همت گروهی از فارغ‌التحصیلان دانشگاه شریف اندیشکده مهاجر را تأسیس کردیم تا آنرا پلی بسازیم برای مشارکت علوم انسانی و پژوهشهای بنیادین در سیاستگذاری، در حکومتی که حکمرانی سالها ملک طلق نظامیان، روحانیون، پزشکان و مهندسان تکنوکرات بوده است. سال ۱۴۰۰ بالاخره پس از چهارسال گذر از موانع عجیب و غریب بعنوان استادیار جامعه‌شناسی در گروه مطالعات علم و فناوری مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم پذیرفته شدم. اینها همه را نوشتم تا بگویم در تمام این سالها به رغم همه مشکلات و کوه موانع، امید به تغییر و پیشرفت ایران انگیزه و انرژی خستگی‌ناپذیر من و دوستان دیگرم بود که با کنار زدن فرصت هم‌سفرگی با «باند بسیج شریف» و پاره کردن افسار سرسپردگی در بیراهه‌ی سنگلاخ و نافرجام علوم انسانی به راه افتادیم.

🔴با این همه باید صادقانه و با اندوه و تأسف بسیار اعتراف کنم که طی این مسیر دیگر ممکن نیست و این راه به کلی مسدود شده است. همه مشکلات و مسائل طاقت‌فرسای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی که یک پژوهشگر علوم انسانی در زندگی حرفه‌ای خود با آن روبرو می‌شود -که هریک در جای خود می‌تواند هر رهرویی را به زانو درآورد- یک طرف؛ آنچه در چند صباح اخیر بر پیکر علوم انسانی فرود می‌آید نشان از عزم جزم صاحبان قدرت برای ریشه‌کن کردن این نهال مؤثر اما ضعیف در دستور کار سیاسی جدید دولت اسلامی پس از حوادث آبان ۹۸ و جنبش ژینا دارد. اخراج و تعلیق قرارداد اساتید و‌ نظارت و تذکر و احضار مستمر، پایین نگه داشتن تعمدی حقوق اعضای هیئت علمی، افزایش فشارهای اداری، مسلط کردن نظامیان و روحانیون بر دانشگاه ها، و دستکاری هرچه بیشتر برنامه‌های آموزشی و پژوهشی در جهت مقاصد عاجل ایدئولوژیک و کاربردهای دولتی و تجاری روند گسترده و ‌پرفشاری‌ست که تعطیلی خانه اندیشمندان علوم انسانی و حذف رشته فلسفه علم دانشگاه امیرکبیر در هفته گذشته تنها نشانه‌های تازه‌ای از این اراده‌ی فراگیر به قلع و قمع علوم انسانی به نظر می‌رسند.

🔴در نقد بسته شدن خانه اندیشمندان علوم انسانی توسط شهرداری تهران دکتر نعمت‌الله فاضلی یادداشتی نوشته با عنوان: «این پنجره را نبندید!» و به نصیحت زاکانی و پشتیبانان او پرداخته. مشکل این رویکرد نصیحة‌الملوکی -که تنها رتوریک ممکن و البته بیهوده پیش روی اصحاب علوم انسانی در ایران در این سالها بوده- اینجاست که از قضا، فهم حاکمیت از معادلات قدرت و ثبات سیاسی خود اقتضا می‌کند که برعکس لازم است به هر نحو ممکن پنجره‌ها را ببندد! به عبارت دیگر خطاب پنجره‌ها را نبندید در جایی موضوعیت دارد که مخاطب طالب روشنی و تنفس هوای تازه باشد و حال آنکه اراده سیاسی به تاریکی و فروبستگی تعلق گرفته و هر نوعی از روشنی و تنفس را دشمن بقای خود می‌داند.

🔴علوم انسانی در جامعه‌ای موضوعیت دارد که «انسان» و «امر عمومی» در آن موضوعیت داشته باشد و واقعیت آنست که پیش از این یورش اخیر و در جریان سرکوب سیاسی و اجتماعی و اقتصادی یک دهه اخیر، علوم انسانی بلاموضوع شده و علوم اسلامی، نظامی و تکنیک کنترل جمعیت جایگزین آن شده بود. نه تنها حاکمیت، بلکه طبقه مزخرف برخورداری که در بطن دولت اسلامی رشد کرده و ساختار خانواده پدرسالار ایرانی در دشمنی با علوم انسانی در ائتلاف است و جمعیت گسترده فرودستان مستضعف چنان درگیر بقای خود که تنها در مرداب وابستگی بیشتر میان دولت و طبقه مزخرف برخوردار هروله می‌کند. نفس علوم انسانی در داخل ایران بند آمده است و بر خلاف ایران پیش از مشروطه و انقلاب ۵۷ معلوم نیست که تا چه میزان بتواند در خارج از مرزهای ایران نیز دوام آورد.


📍در همین رابطه:
🔺بیانیه جمعی از اساتید فلسفه در اعتراض به حذف ظرفیت پذیرش دانشجوی گروه فلسفه علم امیرکبیر
🔺چهار منزلگاه علوم انسانی ؛ نوشته دوست عزیزم جواد درویش
🔺قتل فلسفه علم امیرکبیر توسط مدیران سیاسی و نولیبرال نوشته برادرم میثم بادامچی
🔺طوفان را چه می‌فرمایید، نوشته محسن رنانی (هرچند صبر شادمانانه‌ی او ژستی مناسب نسل ۵۷ و نفسی‌ست که از جای گرم بلند می‌شود)
🔺طبقه در حال انقراض اساتید دانشگاه از همین قلم
👍29😢5👏32😁1
🔺پنل ریاضی از نشست ششم سلسله نشست‌های نخبگان و مسأله هویت که توسط پژوهشگاه مطالعات فرهنگی اجتماعی و تمدنی با همکاری بنیاد ملی نخبگان برگزار می‌شود: کارگروه علوم پایه پنل فیزیک/ دوشنبه ۱۹ تیر ساعت ۱۳ تا ۱۵؛ پژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فناوری دانشگاه شهید بهشتی
👍4
بیژن عبدالکریمی: بیان فلسفی مقاومت مذبوحانه پدرسالاری در برابر جنبش ژینا

🔴بیژن عبدالکریمی را به واسطه مصاحبه اخیرش با یورونیوز نمی‌توان شماتت کرد. او سخنگوی فلسفی و خودآگاه تاریخ مذکر ماست که دارد نسبت به فروپاشی پدرسالاری زنهار می‌دهد. فلسفه‌ی او بر خلاف بسیاری فلسفه‌دانان لفاظی نیست بلکه اشاره به بنیادهای حقیقت دارد: اما حقیقت دیروز و نه فردایی که ما انتظار می‌کشیم.

🔴اگر بخواهیم هایدگری سخن بگوییم بنیاد تمدن ما دین نیست بلکه تمدن دینی نام انکشاف عظیمی در تاریخ دیروز ما بود که اکنون در حال کشف حجاب آنیم. «حجاب» همان نماد گشتل قدسی ما بود که در پنوپتیکون ولایی وجود ایرانی را به ابژگی و اسارت کشیده بود. #ژینا نام انکشاف تازه‌ای است که بر اقلیم برهوت ما طلوع کرده. سوژه‌ی این تاریخ نوین فردایی «زن» و افق آن «زنده‌گی و آزادی» است.

🔴عبدالکریمی درست می‌گوید. تاریخ سنتی ما نازاست از زاییدن عزیزی چون ژینا و شیرزنان هم‌رکابش. انسان، دموکراسی، آزادی و حقوق مدنی در خاک این تاریخ مذکر نمی‌روید. نور روشنایی و درخشش اختیار و هیجان آری‌گویی به زنده‌گی از سیاهچاله این پدرسالاری یارای فرار ندارد. این نام تاریخ است که در این اقلیم در حال دگرگونی است.

🔴«زن» بنیاد مفقود دموکراسی‌خواهی در ایران است. او نبود که تاریخ معاصر بیداری ما هم جز نوسازی سلطنت و تسلیح ولایت و اسلامی کردن ساواک و تکنیکی کردن عرفان ثمر یا بهتر بگویم زقوم تازه‌ای حاصل نکرد. اکنون که «زن ناشزه» به صحنه آمده تا مذکر بودن «فتنه‌ای» که همیشه مؤنث پنداشته شده بود رسوا کند، تازه لکنت زبان پارسی که در سایه قساوت پدرسالاری به زبان صغارت و بردگی مستحیل شده بود، برای تلفظ «کلمه طیبه‌ی آزادی» جرأت یافته است.


♦️عبدالکریمی شاگرد صوفیان مرگ‌اندیشی چون داوری اردکانی و سروش، و فیلسوف پدرسالاری‌ست و طبیعی‌ست که مردگان خو کرده به تاریکی را از فرارسیدن نور زنده‌گی هشدار می‌دهد. تاریخ تاریک مذکر ما رو به اتمام است و انکشاف فردا بالطبع فیلسوف و دین تازه‌ای می‌خواهد که زنانه است.
👍26👎161👏1
جمهورى سوم
بیژن عبدالکریمی: بیان فلسفی مقاومت مذبوحانه پدرسالاری در برابر جنبش ژینا 🔴بیژن عبدالکریمی را به واسطه مصاحبه اخیرش با یورونیوز نمی‌توان شماتت کرد. او سخنگوی فلسفی و خودآگاه تاریخ مذکر ماست که دارد نسبت به فروپاشی پدرسالاری زنهار می‌دهد. فلسفه‌ی او بر خلاف…
مقایسه و نقدی در قول محدثی درباره بحران سنت

🔺بعد از نگارش یادداشت «بیژن عبدالکریمی: بیان فلسفی مقاومت مذبوحانه پدرسالاری در برابر جنبش ژینا» صوت مقاله شفاهی «اتوپیای زمینی فرنگ: از سنت‌اندیشی تا بحران سنت» دکتر حسن محدثی (دقیقه ۵۸ تا ۸۷ این فایل صوتی که بخاطر دلالت سیاسی آن بر جنبش ژینا مورد تذکر میزبان جلسه نیز قرار گرفت و به مجادلاتی دامن زد که شرح آن در کانال زیر سقف آسمان ایشان آمده) را شنیدم و متوجه همسویی زیادی میان این دو رویکرد شدم. حسن محدثی در این گفتار خود معتقد است که ایرانیان در مواجهه با فرنگ، اتوپیایی زمینی دیدند که همزمان هم مسحورشان کرد و هم تنفر و غلیان سنت‌گرایی را دامن زد. به عقیده او تجربه معاصر ایران در مسیر اعتبارزدایی کامل از سنت اسلامی-ایرانی حرکت کرده و جنبش ژینا با محوریت زنان طنینی از تجددخواهیِ دوباره به صحنه بازگشته دارد؛ هرچند به عقیده او مطالبات زنان سلبی است و باید به سطحی ایجابی ارتقا یابد.

🔺علی‌رغم جهتگیری کلی مشترک، دیدگاه من چهار تفاوت انتقادی عمده با رویکرد محدثی دارد:

1️⃣اولا محدثی دیدگاهی ذات‌گرایانه به سنت و مدرنیته دارد و حال آنکه در نظرگاه من هم سنت و هم مدرنیته باید به عنوان دو وضعیت زمان‌مند و مکان‌مند تاریخی قلمداد شوند. چه دین در این جامعه و تاریخ و چه مدرنیته و غرب، به نحو خاصی بر ما منکشف شده است که با اشکال آن در میان دیگر اقوام متفاوت است. بنابراین چیزی تحت عنوان سنت ناب، اسلام ناب، مدرنیته ناب یا غرب ناب وجود ندارد که ما شیفته یا گریزان از آن باشیم. همه این مفاهیم در واقع برساخته‌های درون خود ماست. ما ایرانیان همواره به جهان چنان نگریسته‌ایم که بوده‌ایم و جز در لحظات معدود و سهمگین تغییر انکشاف، پیله‌ی به ظاهر مقدس خود را رها نکرده‌ایم و برعکس همان را ملاک و میزان درک دیگران کرده‌ایم؛ مِن جمله عمده اسلام‌شناسی و غرب‌شناسی ما که چیزی بیش از تکرار سلطنت و ولایت و دیکتاتوری پدرسالاران نیست.

2️⃣دوم اینکه بر پایه نکته فوق در بحران سنت و روی کردن به تجدد با محدثی موافقم اما آنرا در دوگانگی سنت اسلامی-ایرانی و مدرنیته نمی‌بینم بلکه شکلی از سنت هژمون و شکلی از مدرنیته‌ی هژمون -که اتفاقا در یکصد سال اخیر پهلوی و جمهوری اسلامی در ائتلاف با هم بودند- دچار بحران شده است.

3️⃣سوم اینکه بر خلاف خوانش مدرنیستی محدثی، درمانی که سوژه زنانه جنبش ژینا پیش می‌نهد برآمده از غرب ناب -که طبق بیان قبلی ممتنع است- یا رخدادی در سطح‌مانده از قبیل غربزدگی و شرق‌زدگی نیست، بلکه انکشاف تازه‌ای درون وجود خود ایرانی ماست که تا کنون تحت سلطه پدرسالاری در خانه‌ها مطرود اما زایا و ‌پاینده بوده است. جنبش ژینا نه دین را کنار می‌گذارد و نه غرب را، بلکه فهم شایع را پس زده و نیروها و ظرفیتهای تازه‌ای درون هردوی آنها را پیش می‌آورد که برای هردو گروه مدعیان هم تازه است: هم غریبان از فمینیسم ایرانی در حیرت شده‌اند و هم دینداران از خدای زنانه و معنویت منهای ولایتی که زنان به آن ایمان یافته‌اند هراسان شده‌اند.

4️⃣چهارم اینکه از بیان فوق به خوبی برمی‌آید که مطالبات زنان به هیچ وجه سلبی نیست و انکشاف و جهان نویی را پیش‌نهاده. حجاب امری ساده و پیش‌پاافتاده نبوده که بگوییم زنان تنها خواهان اختیاری شدن آن هستند. هر دینداری به خوبی می‌داند که حجاب بنیاد روان‌شناختی و نظم اجتماعی دینداریِ قرنها حاکم پدرسالارانه است و به همین دلیل است که حیثیتی و ناموسی شده و خاستگاه اصلی هویت‌جویی اسلام‌گرایان و بنیاد ستیز آنان با هر نوع آزادی است. کشف حجاب خرق سنت متصلب، مندرس و ارتجاعی و کشف انکشاف تازه‌ای است که ایجابی‌ترین بنیاد هستی‌شناختی ایران فردا خواهد بود.
👍114👎1👏1😱1
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️لزوم فراروی‌ی زنان از وحدت سلبی به وحدت ایجابی: پاسخی به دکتر بادامچی

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی
۲۲ تیر ۱۴۰۲

از برادر عزیز ام دکتر بادامچی به خاطر زحمات‌شان سپاس‌گزار ام و بابت توجه‌شان قدردانی می‌کنم! اما بعد:

۱. فصلی از کتاب انکشاف فرنگ نوشته‌ی آقای دکتر معتمد دزفولی به وضع زنان غربی و ایرانی‌ی معاصر مربوط بود و از این رو من نیز در سخن‌رانی بدان پرداختم. همواره علاقه‌مند ام در باره‌ی شرایط کنونی سخن بگویم و سخن من نیز در آن جلسه مبتنی بر دست‌گاه فکری‌ام بود. همین‌جا اعلام می‌کنم اگر کسی ظرفیت یا جرأت و شجاعت شنیدن سخنانی در باره‌ی وضع کنونی‌ی جامعه ندارد، مجبور نیست من و امثال مرا دعوت به سخن‌رانی کند. کارگزار فرهنگی‌ی مورد نظر نیز از روی ترس از این‌گونه سخنان، در گفتار ام خلل ایجاد کرد و راه توهین و تحقیر را پیش گرفت و نتیجه‌اش را هم شاهد بود. بعد از انتشار محتوای جلسه چند بار با من تماس گرفته شد که آن مطالب مربوط به جلسه یا کامنت‌های مخاطبان را حذف کنم که نپذیرفتم.

۲. اما دکتر بادامچی‌ی عزیز آرای مرا در باره‌ی زنان با آرای برادر عزیز دیگر ام دکتر بیژن عبدالکریمی هم‌سو دانسته است اما هیچ سند و شواهدی ارائه نکرده است. این مایه‌ی شگفتی است. من ضمن احترام به دکتر عبدالکریمی‌ی عزیز با صراحت عرض می‌کنم که قرابتی بین آرا و افکار من در باره‌ی زنان با آرای دکتر عبدالکریمی‌ در باره‌ی زنان وجود ندارد. من این نوع داوری در باره‌ی دیدگاه‌ام در باره‌ی زنان را ناشی از شتاب‌زده‌گی‌ی دکتر بادامچی‌ی عزیز می‌دانم. اگر ایشان برخی از یادداشت‌های مرا در باره‌ی این موضوع می‌خواندند، هرگز چنین مقایسه‌ای نمی‌کردند. دست‌کم پیش‌نهاد می‌کنم دو یادداشت زیر را از من بخوانند.

https://news.1rj.ru/str/NewHasanMohaddesi/8335

https://news.1rj.ru/str/NewHasanMohaddesi/8143

۳. اما ادعای ذات‌انگارانه در باره‌ی سنت و مدرنیته را رد می‌کنم. در این مورد هم ایشان هیچ سند و شواهدی ذکر نکرده اند. بر عکس، من نه ذات‌انگارانه بل‌که به‌صورت تاریخی از چهار مرحله‌ی سنت اسلامی-ایرانی در دوران معاصر ایران سخن گفته ام: مرحله‌ی نهفته‌گی، مرحله‌ی قیام، مرحله‌ی انکشاف، مرحله‌ی اعتبارزدایی. بر عکس ایشان، من معتقد ام کثیری از ایرانیان از پیله‌ی سنت بیرون رفته اند و تحولاتی اساسی در حیات اجتماعی ی ایرانیان معاصر رخ داده است و جامعه‌ی ما وارد عصر پسادینی و مرحله‌ی نهایی‌ی اعتبارزدایی از سنت وارد شده است.

۴. تقابل دو سنت قدمایی‌ و سنت جدید (سنت اسلامی-ایرانی و سنت مدرن) در دویست سال اخیر در تمام ارکان حیات اجتماعی‌ی ما دنبال شده و رخ داده است و در این چالش مداوم تمامی‌ی معارفی که موید سنت اسلامی-ایرانی بوده است دچار بحران و بی‌اعتباری شده اند؛ از کلام و حدیث و فلسفه‌ی اسلامی گرفته تا تفسیر و عرفان اسلامی و هیأت و نجوم و طبیعیات و پزشکی‌ی سنتی و اسلامی و تاریخ‌نگاری‌ی اسلامی و علم‌النفس و انسان‌شناسی‌ و غیره. علاوه بر همه‌ی این‌ها، شیوه ی زنده‌گی‌ی ایرانیان از اساس دگرگون شده و جامعه‌ی ایرانی به‌شدت متکثر و موزاییکی شده است. کسی که این همه را ندیده پس چه چیزی را دیده است؟

۵. من هرگز نگفته ام که آن‌چه در جامعه‌‌ی ما رخ داده از غرب یا از غرب ناب آمده است. اساساً معتقد ام که هیچ امر نابی در این جهان وجود ندارد و همه‌ی امور اجتماعی آغشته به زمینه‌ی اجتماعی اند. من معتقد ام که تحولات اجتماعی-سیاسی در ایران ممکن است که در پاره‌ای‌ موارد محرک‌های بیرونی داشته باشند اما تا آن عوامل تغییر در زمینه‌ی اجتماعی‌ی ایرانی پذیرفته نشوند و جای پایی در خاک زمینه‌ی اجتماعی‌ی ایرانی پیدا نکنند، نمی توانند تحول مؤثری ایجاد کنند. وضع زنان ایرانی نیز همین‌گونه است. زنان ایرانی بعد از مشروطه از موقعیت رعیت مضاعف پا فراتر نهاده اند و بدل به رعیت مدرن شده اند و در جنبش شهریور ۱۴۰۱ به سوژه‌ی تحول‌خواه بدل شده اند.

ادامه دارد. 👇👇👇


#زنان
#سنت
#بادامچی
#عبدالکریمی
#جنبش_اجتماعی


@NewHasanMohaddesi
👍63
Forwarded from زیر سقف آسمان
۶. من هم‌چنان بر این نکته تأکید دارم که وحدت زنان ایرانی در حال حاضر وحدتی سلبی است و این به‌رغم ارزش‌مند بودن کافی نیست. وقتی به‌عنوان یک محقق جامعه‌شناسی به زنان و رفتارهای‌شان می‌نگریم چه می‌بینیم؟ ابتدا زنان و دخترانی در سنین مختلف و در شهرهای مختلف می‌بینیم که بخشی از آنان حجاب از سر برداشته شده اند و آشکارا و صریح‌تر از همیشه در حال مقاومت علیه حجاب تحمیلی هستند؛ هنجار پوششی که تحت نام دین و گاه تحت نام قانون در طول چهل و چهار سال بدان فرا خوانده و امر شده اند. آن‌ها مقاومتی را علیه این حجاب اجباری از سال ۱۳۵۷ آغاز کرده اند و اکنون صریح‌تر و بی‌پرده‌تر از همیشه این مقاومت را در خیابان‌های شهر و فضاهای عمومی نمایش می‌دهند؛ آن‌قدر که امام جمعه‌ی رشت و نماینده‌ی ولی‌ی فقیه در گیلان نیز در یک جلسه‌ی رسمی و در پشت تریبون از آنان اعلام بیزاری می‌کند. تقابل میان دو نیرو اکنون به اوج خود رسیده است. اما این وحدت محصول تجربه‌ی مشترک ستم علیه زنان است. آن‌‌ها آن‌چه بر آنان رفته است را به‌منزله‌ی ستم تجربه کرده اند و اکنون علیه این نیروی تحمیل‌گر به مقابله برخاسته اند. اما شکل عالی‌ی وحدت وحدت ایجابی است. هر وقت که زنان ایرانی یک برنامه‌ی اقدام مشترک ایجابی برای ایجاد تحول در وضعیت زنان ایرانی ارائه کنند و برای تحقق چنین برنامه‌ای بکوشند، آن‌گاه می‌توانیم بگوییم زنان ایرانی به به‌ترین شکل توانسته اند خود را به‌منزله‌ی سوژه‌ی کنش‌گر تحول‌خواه محقق کنند. این‌چنین برنامه‌ای از نظر من می‌بایست فراتر از سیاست روزمره باشد و ابعاد مختلف حیات اجتماعی‌ی زنان را پوشش بدهد و ترجیحاً مسالمت‌آمیز و گفت و گوگرانه و صلح‌آمیز دنبال بشود و پیش برود.

#زنان
#سنت
#بادامچی
#عبدالکریمی
#جنبش_اجتماعی


@NewHasanMohaddesi
4👎3
زیر سقف آسمان
♦️لزوم فراروی‌ی زنان از وحدت سلبی به وحدت ایجابی: پاسخی به دکتر بادامچی ✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی ۲۲ تیر ۱۴۰۲ از برادر عزیز ام دکتر بادامچی به خاطر زحمات‌شان سپاس‌گزار ام و بابت توجه‌شان قدردانی می‌کنم! اما بعد: ۱. فصلی از کتاب انکشاف فرنگ نوشته‌ی آقای دکتر…
در پاسخ دکتر محدثی: توضیحی درباره یک سوء تفاهم و نقد دست کم گرفتن جنبش زنان

✍️محمدحسین بادامچی

🔺جناب دکتر حسن محدثی از سر لطف دو یادداشت انتقادی بنده درباره مصاحبه دکتر بیژن عبدالکریمی و سخنرانی خودشان را بازنشر کرده و مرقومه‌ای در پاسخ اینجانب با عنوان «لزوم فراروی زنان از وحدت سلبی به وحدت ایجابی: پاسخی به دکتر بادامچی» نگاشته‌اند. با اینحال ظاهرا جمله اول یادداشت دوم من که درباره ایشان بود، دچار کژتابی بوده و سوء تفاهمی ایجاد کرده است. در جمله اول من از احساس قرابت و همسویی دیدگاه خود با دکتر حسن محدثی گفته‌ام که متأسفانه به اشتباه چنین برداشت شده که من همسویی میان دیدگاه دکتر محدثی و عبدالکریمی را فرض گرفته‌ام. شاید چون من دفاع دکتر محدثی از جنبش ژینا و تخطئه‌ی آن توسط دکتر عبدالکریمی را بدیهی و بدون نیاز به توضیح بیشتر فرض کرده‌ام چنین ابهامی در کلام بوجود آمده است.

🔺در بند سوم و چهارم پاسخ، دکتر محدثی مراحل اعتبارزدایی از سنت را در تاریخ دویست ساله اخیر ایران مطرح کرده‌اند و نتیجه گرفته‌اند که ایرانیان از پیله سنت بیرون آمده‌اند که کاملا مورد قبول من هم هست و دقیقا از همین حیث به نقد سنت‌گرایی مذبوحانه و نابهنگام دکتر عبدالکریمی پرداخته‌ام.

🔺اما سخن من در نقد بند پنجم پاسخ ایشان اینجاست که فهم ایرانی از فرنگ و آزادی زن فرنگی چه در شکل متدینانه و چه در شکل تجددمآبانه‌ی آن در دو سده‌ی اخیر هرگز خارج از ابژه‌انگاری جنسی زن نبوده است و از این حیث جنبش ژینا تحولی بی‌سابقه و انفسی در شخصیت و عمق روان و به تعبیر رضا براهنی فرهنگ مذکر ایرانی است که بسی اصیلتر و زیربنایی‌تر از منازعات ایدئولوژیک معاصر است و نمی‌توان آنرا به صرف گذار از سنت به مدرنیته توضیح داد.

🔺در بند ششم دکتر محدثی همچنان بر سلبی بودن جنبش زنان ایران پافشاری کرده و آنرا صرفا در مقوله به زعم ایشان محدود ردّ حجاب سَر تفسیر کرده، درحالیکه در نقد خود به ایشان کوشیدم توضیح دهم که خیزش زنان علیه صغارت و حجاب تا چه میزان بنیادهای تاریخی پدرسالاریٍ سیاسی، مذهبی و اجتماعی را که تنها گفتمان و شکل زیست مشروع در ایران است، از اساس ویران کرده و طرح تازه‌ای پیش نهاده که برای اولین بار می‌تواند ایران را از سیاهچاله تاریک پدرسالاری برهاند و در مسیر آزادی، زنده‌‌گی، دموکراسی و کرامت انسان قرار دهد که تا کنون مطالبه واقعی دیگر طبقات مذکر و فاسد‌شده‌ی جامعه‌ی ایرانی نبوده است.
👍93👎3👏1
جمهورى سوم pinned «بیژن عبدالکریمی: بیان فلسفی مقاومت مذبوحانه پدرسالاری در برابر جنبش ژینا 🔴بیژن عبدالکریمی را به واسطه مصاحبه اخیرش با یورونیوز نمی‌توان شماتت کرد. او سخنگوی فلسفی و خودآگاه تاریخ مذکر ماست که دارد نسبت به فروپاشی پدرسالاری زنهار می‌دهد. فلسفه‌ی او بر خلاف…»
دوست و برادر جوان، پرشور و بسیار عزیزم، در نقد مصاحبه اخیر بنده با شبکه یورونیوز، یاداشتی انتقادی را منتشر ساختند با عنوان «بیژن عبدالکریمی: بیان فلسفی مقاومت مذبوحانه پدرسالاری در برابر جنبش ژینا»، و با ارسال آن به بنده طی پیامی کوتاهی اشاره کردند که «امیدوارم نرنجیده باشید از این نقد من!». یاداشت زیر پاسخ اینجانب به این نازنین دوست عزیزمان، در مقام یکی از صدها نمایندگان جنبش موسوم به ژیناست.
آقای بادامچی عزیز! سلام. خیر. از دست شما و ده ها دوستان نقاد و نازنینی چون شما به هیج وجه رنجیده خاطر که نیستم، هیچ، بلکه از یکایکتان که متن بنده را قابل نقد دانسته اید سپاسگزارم. اما واقع مطلب این است که نوشته شما، مثل یاداشت های انتقادی‌ایی که هر روز و هر ساعت و هر دقیقه و هر ثانیه هزاران نمونه اش در فضاهای مجازی انتشار می یابد صرفاً تولید مجموعه‌ ای از برچسب هاست و نه چیزی بیش از این. لذا آنها را نمی توان نشانه ای از ظهور نوعی عقلانیت و بسط تفکر انتقادی در این سرزمین تلقی کرد. در کل در متن انتقادی اخیر شما، همچون خیل انبوه یاداشت های انتقادی هیچ گونه استدلال یا توصیف پدیدارشناسانه ای دیده نمی شود و امری را آشکار نمی سازد و مجال دیده نشدن پدیداری را برای مخاطب فراهم نمی آورد. ساختن القاب امری دلبخواهانه و گزافی است و هر کس می تواند به هر کس دیگری مشتی القاب و صفت را نثار کند. مثل این که به کسی بگوییم کره خر، الاغ، کرگدن، بیشعور، مادر فلان و خواهر فلا ن... . در این فحاشی ها و القاب هیچ گونه معیار و ضابطه ای عقلانی و منطقی وجود ندارد و صرفاً بیانگر وجود خشم و کینه و غلیان هیجانات است و هیچ ملت و هیچ جنبشی با خشم و غضب و احساسات گرایی به جایی نرسیده و نخواهد رسید. جسارتاً باید بگویم این گونه برچسب زدن ها و القاب نثار کردن ها نامش هر چه باشد، تفکر نیست. اجازه دهید مطلب شما را یکبار با هم مرور کنیم. مدعیات اصلی شما چنین است:
1. «بیژن عبدالکریمی سخنگوی فلسفی و خودآگاه تاریخ مذکر است» . اما برای بنده یا دیگر مخاطبان توضیح نداده اید که تاریخ مذکر چیست و تاریخ مونث کدام؟ و آیا تاریخ اساساً قابل اتصاف به این اوصاف هست یا نه، و بر اساس چه موازینی؟ 2. «فلسفه عبدالکریمی اشاره به حقیقت دیروز و نه فردایی دارد». اما برای مخاطبان خود روشن نفرموده اید که تاریخ دیروزی و تاریخ فردایی چیست و آیا شما این مفاهیم را به همان معنای فردیدی به کار می برید یا کاربرد مفاهیم فردیدی در سیاق جنبش موسوم به ژینا امری گزافی و دلبخواهانه و ژورنالیستی و نوعی بازی زبانی است؟
3. «حجاب همان نماد گشتل قدسی ما بود که در پنوپتیکون ولایی وجود ایرانی را به ابژگی و اسارت کشیده بود». آیا فکر نمی کنید این جمله ای که برای بسیاری از اذهان هیچ تصوری را ایجاد نمی کند، در حد یکی دو خط توضیح لازم داشت؟ به نظر می رسد نسل و نقادانی چون شما بی صبرتر و بی حوصله تر از آنند که برای اثبات مدعیاتشان به نوشتن حتی یکی دو خط توضیح مبادرت ورزند و مخاطبان خود را حتی از یکی دو خط توضیح محروم می کنند. 4. «عبدالکریمی شاگرد صوفیان مرگ‌اندیشی چون داوری اردکانی و سروش، و فیلسوف پدرسالاری‌ست». چه سهل و ساده و بی هیچ توضیحی صوفیان بزرگ ما و متفکرانی چون حافظ و مولانا و عطار و سنایی و نظامی را مرگ اندیش، البته در معنای منفی و تحقیرآمیز آن، گرفته اید و چه سهل و ساده مرا در جوار اساتیدم و داوری را در کنار سروش و هر سه را در کنار متفکران بزرگ قوم و خرد ایرانی نهاده اید؟
برای نسل شما و همه نسل های جوان و برای جنبش اجتماعی تان از صمیم قلب آرزوی توفیق دارم، لیکن آموخته ها و تجربیات اجتماعی، تاریخی، فلسفی و فرهنگی من به اینجانب اجازه نمی دهند که مسیر و روندی را که شما در پیش گرفته اید خیلی جدی و اصیل تلقی کنم، از این بابت از همه شما و از همه جوانان و دختران و پسران دوست داشتنی و سرکوب شدۀ تاریخ مذکر دیروزی سرزمینم عذرخواهم. بیژن عبدالکریمی
23/4/1402
👍28👎173👏1
بیژن عبدالکریمی
دوست و برادر جوان، پرشور و بسیار عزیزم، در نقد مصاحبه اخیر بنده با شبکه یورونیوز، یاداشتی انتقادی را منتشر ساختند با عنوان «بیژن عبدالکریمی: بیان فلسفی مقاومت مذبوحانه پدرسالاری در برابر جنبش ژینا»، و با ارسال آن به بنده طی پیامی کوتاهی اشاره کردند که «امیدوارم…
جنبش ژینا اصیل‌تر است از سنت‌گرایی ایدئولوژیک شما
در پاسخ مرقومه دکتر بیژن عبدالکریمی

✍️محمدحسین بادامچی


🔴دکتر بیژن عبدالکریمی که انصافا از معدود فیلسوفانی است که لفاظی نمی‌کند و از معدود صاحبان اندیشه که نان به نرخ روز نمی‌خورد، در پاسخ نقدی که برایشان ارسال کردم الحمدلله بدون آنکه رنجشی برایشان حاصل شده باشد بزرگوارانه نکاتی چند را به این دانش‌جوی جامعه‌شناسی که دل در گروی جنبش زیبای زنان ایران دارم متذکر شدند.

🔴در مقدمه حضرت استاد همچون دیگر صوفی‌-روشنفکرانی که به تعبیر سیدجواد طباطبایی در دوره حضیض تمدنی ما و زوال اندیشه سیاسی متفکران قوم شده‌اند، دیدگاه خود را حقیقت تام و‌ تفکر اصیل و باقی تأملات و از جمله نقد حقیر را از جنس «برچسب‌زنی و فحاشی‌ دلبخواهانه و گزافی و هیجانی و احساسی و غیرعقلانی» قلمداد کرده‌اند. واقعیت این است که از قضا «فحش» از جمله در سیاق رکیکی که توسط دانشجویان شریف دانشگاه شریف در جریان حوادث جنبش ژینا فریاد زده شد، در شرایط کنونی ایران به هیچ وجه برچسب یا بیانی هیجانی نیست بلکه در تقابل با بی‌ریشگی و پوچی گفتار رسمی به اصیل‌ترین شکل بیان درد و رنج و اعتراض اگزیستانسیل تبدیل شده است که در اسارت جهنمی نیهیلیسم قدسی، هیچ روش معنادار دیگری برای بیان غیریت، گسست و امید خود به آزادی و زنده‌گی نمی‌یابد. حضرت استاد خود بهتر می‌دانند که این نوع از فحاشی -که البته نسبتی با متن من که هنوز آلوده مفهوم‌پردازیهای مذکر است ندارد- خود نوعی زیست و استراتژی زنانه و منعکس‌کننده معرفت‌شناسی فمینیستی‌ایست که در اعتراض به قرنها تخطئه‌ی طرز فکر و شور زندگی زنانه به مثابه امر احساسی و هیجانی توسط پدرسالاری، برای اولین بار جرأت یافته که هستی مطرودشده‌ی خود را بدون اعتنا به قضاوتهای نخبه‌گرایانه‌ی روشنفکران مدرسی با خشمی زایا و افق‌گشا اظهار کند.

🔴در موارد بعدی دکتر عبدالکریمی چهار مورد مشخص را در نقد -که نه و بهتر است بگوییم در تلاش برای به هیچ گرفتن مطالب گفته‌شده و حفظ موقعیت خدشه‌ناپذیر «اصالت» در جایگاه قدسی صوفی-روشنفکر قوم- متذکر شده‌اند. در مورد اول و سوم تعریض ایشان به عدم ایضاح تعابیری چون تاریخ مذکر و پنوپتیکون ولایی است که در نقد آمده و حال آنکه هردوی این موارد حاوی لینکی است به توضیح این تعابیر در یادداشتهای پیشین نگارنده، از جمله ارجاع به فرهنگ مذکر رضا براهنی و زندان سراسربین فوکو و فهم تکنیکی از دین در اسلام سنتی و اسلام‌گرایی بویژه در جهت طرد، انقیاد و بهره‌کشی زنان.

🔴در مورد دوم حضرت استاد تشکیک کرده‌اند که چگونه می‌توان تعبیر دیروز و فردا را خارج از سیاق فردیدی به کار برد.‌ اختلاف اساسی همینجاست که وجه ایدئولوژیک و اقتدارگرای فلسفه‌ورزی عبدالکریمی را آشکار می‌کند گویی که حقیقت فراتاریخی وحی منزلی یکسره تحت تملک اوست و بقیه برای اطلاع از آخرین اوضاع تحول تاریخ باید نزد وی تلمذ کنند. این همان فلسفه‌ی پدرسالاری‌ست که در ائتلاف با پدرسالاری سیاسی خود را ذات و بنیاد عالم می‌داند و هر رویدادی ولو در عظمت جنبش ژینا را اتفاق بی‌اهمیت و مبتذلی در سطح تلقی کرده مأموریت خود را ترساندن جوانان از نور آزادی و تازگی تنفسِ بیرون دیوارهای تاریک «خانواده-دولت امن سنتی» تعریف کرده است.

🔴در مورد چهارم ایشان ابراز شگفتی کرده‌اند که چطور ایشان و سروش و داوری اردکانی و دیگر صوفیان قوم را در یک گروه نهاده‌ام. اما من از شگفتی استاد متعجب نمی‌شوم چون خوب می‌فهمم که نخبگان نسل قبل چنان به پارادایم حقیقت-قدرت پدرسالارشان خو کرده‌اند که نمی‌توانند بپذیرند کسی بیرون خانه‌ی امن آنها نشسته باشد و مرگ‌اندیشی بنیادین صوفیانه‌شان را افشا کند. مگر نه آنکه داوری اردکانی و سروش و عبدالکریمی با همه تفاوت‌هایشان عرفان و امر قدسی را بالاترین ارزش حیات دانسته و انسان را فدایی خدا خواسته‌اند و نه خدا را پشتیبان شکوفایی انسان در همین جهان؟


♦️در پایان مرقومه، عبدالکریمی از موضعی حق به جانب و ‎ بالا به پایین، موضع سیاسی محافظه‌کارانه‌اش در قبال حرکت تحول‌خواهانه زنان و جوانان را تکرار می‌کند. او اگرچه می‌کوشد به نحوی تنزه‌طلبانه موضع سیاسی خود را فرع بر فلسفه‌ی فاخر خود بنمایاند، چرخش تبارشناسانه به ما می‌گوید که برعکس دیدگاه فلسفی او انعکاس موضع سیاسی ارتجاعی اوست. سنت‌گرایی عبدالکریمی ایدئولوژی ضد انقلابی حفظ سلطنت در دهه پنجاه شمسی بوده و هنوز که هنوز است همین کارکرد خود را ادامه می‌دهد.
👍30👎267