دوستان می گویند ظلمت را به بهای بقا می خریم
می گویم نه چنین نیست چرا که این روشنایی و حیات اند که دوشادوش هم می روند و این ظلمت و مرگند که هم عنان یکدیگرند
وقتی اسم خمینی و انقلاب هست ولی تذکر آرمان خمینی و انقلاب «تبلیغ علیه نظام» آن هم به شکایت «مدعیان پاس داشتن انقلاب» محسوب می شود
یعنی جمهوری دوم مسیر خود را برگزیده است
یعنی ای مصلحین و انقلابیون، ما امروز شما را مرده و خفه می خواهیم. سیاهی لشکر چاکران و نوکران و مقلدان و چاپلوسان امروز ما را کافی است.
ما هم شما را سلام می گوییم. با جمهوری دوم خود خوش باشید.
اما بدانید که جمهوری سوم از آن روشن اندیشان خواهد بود.
به کانال «جمهوری سوم » خوش آمدید.
این کانال تعلق به هیچ کس و هیچ جا ندارد، اما متعلق به همه کسانی خواهد بود که دلسوزانه و مسئولانه درباره آینده ایران می اندیشند.
می گویم نه چنین نیست چرا که این روشنایی و حیات اند که دوشادوش هم می روند و این ظلمت و مرگند که هم عنان یکدیگرند
وقتی اسم خمینی و انقلاب هست ولی تذکر آرمان خمینی و انقلاب «تبلیغ علیه نظام» آن هم به شکایت «مدعیان پاس داشتن انقلاب» محسوب می شود
یعنی جمهوری دوم مسیر خود را برگزیده است
یعنی ای مصلحین و انقلابیون، ما امروز شما را مرده و خفه می خواهیم. سیاهی لشکر چاکران و نوکران و مقلدان و چاپلوسان امروز ما را کافی است.
ما هم شما را سلام می گوییم. با جمهوری دوم خود خوش باشید.
اما بدانید که جمهوری سوم از آن روشن اندیشان خواهد بود.
به کانال «جمهوری سوم » خوش آمدید.
این کانال تعلق به هیچ کس و هیچ جا ندارد، اما متعلق به همه کسانی خواهد بود که دلسوزانه و مسئولانه درباره آینده ایران می اندیشند.
❤1🤨1
Forwarded from Reza Nassaji
من دعوت میکنم
هرچه بوجهلان به کذب خویش راهت را ببندند
ای پیمبر شو به صدق خویش در راه حقیقت
احسان طبری – از میان ریگها و الماسها
اگر کار نظری ابتنا بر شناخت «من» و تلاش برای مواجهی آن با «دیگری» دارد که خود مستلزم توجه به تفاوتها و اختلافهای نظری بهعنوان مبداء تأملات و تحولات فکری است، کنش عملی نیازمند «وفاق جمعی» بر مبنای نقاط وحدت نظری و مصلحت عمومی است. در این معناست که باید خودمحوریهای مرسوم در جامعه ما – خودمحوری ایدئولوژیک دهه پنجاه و شصت، خودمحوری جناحی دهه هفتاد و هشتاد، و خودمحوری فردی دهه نود – را کنار نهاد تا بر اساس مصالح آنچه ادعایش را داریم – اعم از ایران، اسلام، انقلاب، انسانیت، و... – کاری صورت دهیم؛ آنچنان که بایای جامعه است و شایای تاریخ.
این کار مستلزم نحلهی متفاوتی از فرهنگ سیاسی است که پیشتر از آن سخن گفتم؛ فرهنگ سیاسی - یا بهتر بگویم «فرهنگ اجتماعی» - خالی از عقدههای تاریخی که با قدرتهای داخلی و خارجی علیه رقیب فکری سازش نمیکند. فرهنگی که برای «یوم فتح»ی که از دیگران انتقام بکشد، روزشماری نمیکند و بهجای محاکمه دیگری، از تلاش برای تعامل با او برای نجات ایران کوتاهی ندارد. این فرهنگ اجتماعی مبتنی بر «سوسیالیسم اخلاقی»، غایت را نه عدالت، که «انسان» را بهمثابه غایت بالذات میبیند و بر مبنای اخلاق وظیفهگرا-قاعدهگرا میان فرد و جامعه ارتباط برقرار میکند.
بر اساس این فرهنگ اجتماعی، برای فرار از وظیفه اخلاقی در قبال یکایک دیگران و نیز وظیفه عمومی برای ایران، هزار بیراهه وجود دارد و برای پذیرش وظیفه، تنها یک راه راست و درست؛ آنگونه که کانت مبنای اخلاق را در «سنجش خرد عملی» میگوید: «طوری رفتار کن که هر زمان از بشریت در وجود خود و دیگران بهعنوان هدف بهرهمند شوی و هرگز آن را بهمثابه وسیله صرف به کار نگیری.» پس نمیتوان در هنگام به زندان رفتن دیگری بر مرصاد انتقام نشست؛ از باب کینورزی بر سبیل لذت ملاحظه کرد یا از سر کوتهنگری در سکوت نظاره نمود؛ چرا که غایت انسانی فراتر از عقیدههای شخصی من و شمایی است که مستعد تبدیل به عقدههای سیاسی شدهاند: «کینه ورزی از سوی یاران عذابی هول باشد | زهر قاتل هست با این نیش در راه حقیقت»
این چنین بینشی را نخست در زمان انتشار آن نامهی انتقادی به شخص اول کشور در اینجا مطرح کردم و امروز هم که حسب انتظار آتش نامهی انتقادی دامن آن کسانی را گرفته که سهمی از قدرت نداشتهاند و برعکس، دغدغه ایران و انقلاب دارند، بر آن تأکید میکنم، هرچند که تجربه سالها کار سیاسی در دانشگاه و مطبوعات این تجربه تلخ را برای من داشته که کجفهمان این دفاع از حقوق انسانی و اندیشه مستقل دیگری را حمل بر ذوب در آنان خواهند کرد، اما نباید باکی داشت: «آنکه جانش شد ز تهمت ریش در راه حقیقت | سعی خود را گو نماید بیش در راه حقیقت....»
اکنون نیز که محقق جوان و دغدغهمند جامعهشناسی، دکتر محمدحسین بادامچی به دادسرای رسانه احضار شده است، بار دیگر با تأکید بر اختلافات نظری فیمابین در فهم از «عدالت» و مصادیق آن، بر لزوم دفاع از هر کسی که توجه نظری و کوشش عملی معطوف به عدالت دارد، پای میفشارم و دیگران را به دفاع از این محقق مستقل و مستعد فرا میخوانم: «هر کجا فریاد آزادی منم | من در این فریادها دم میزنم....»
پیگیری پرونده در کانال آقای بادامچی: @IslamicLeft
@RezaNassaji
هرچه بوجهلان به کذب خویش راهت را ببندند
ای پیمبر شو به صدق خویش در راه حقیقت
احسان طبری – از میان ریگها و الماسها
اگر کار نظری ابتنا بر شناخت «من» و تلاش برای مواجهی آن با «دیگری» دارد که خود مستلزم توجه به تفاوتها و اختلافهای نظری بهعنوان مبداء تأملات و تحولات فکری است، کنش عملی نیازمند «وفاق جمعی» بر مبنای نقاط وحدت نظری و مصلحت عمومی است. در این معناست که باید خودمحوریهای مرسوم در جامعه ما – خودمحوری ایدئولوژیک دهه پنجاه و شصت، خودمحوری جناحی دهه هفتاد و هشتاد، و خودمحوری فردی دهه نود – را کنار نهاد تا بر اساس مصالح آنچه ادعایش را داریم – اعم از ایران، اسلام، انقلاب، انسانیت، و... – کاری صورت دهیم؛ آنچنان که بایای جامعه است و شایای تاریخ.
این کار مستلزم نحلهی متفاوتی از فرهنگ سیاسی است که پیشتر از آن سخن گفتم؛ فرهنگ سیاسی - یا بهتر بگویم «فرهنگ اجتماعی» - خالی از عقدههای تاریخی که با قدرتهای داخلی و خارجی علیه رقیب فکری سازش نمیکند. فرهنگی که برای «یوم فتح»ی که از دیگران انتقام بکشد، روزشماری نمیکند و بهجای محاکمه دیگری، از تلاش برای تعامل با او برای نجات ایران کوتاهی ندارد. این فرهنگ اجتماعی مبتنی بر «سوسیالیسم اخلاقی»، غایت را نه عدالت، که «انسان» را بهمثابه غایت بالذات میبیند و بر مبنای اخلاق وظیفهگرا-قاعدهگرا میان فرد و جامعه ارتباط برقرار میکند.
بر اساس این فرهنگ اجتماعی، برای فرار از وظیفه اخلاقی در قبال یکایک دیگران و نیز وظیفه عمومی برای ایران، هزار بیراهه وجود دارد و برای پذیرش وظیفه، تنها یک راه راست و درست؛ آنگونه که کانت مبنای اخلاق را در «سنجش خرد عملی» میگوید: «طوری رفتار کن که هر زمان از بشریت در وجود خود و دیگران بهعنوان هدف بهرهمند شوی و هرگز آن را بهمثابه وسیله صرف به کار نگیری.» پس نمیتوان در هنگام به زندان رفتن دیگری بر مرصاد انتقام نشست؛ از باب کینورزی بر سبیل لذت ملاحظه کرد یا از سر کوتهنگری در سکوت نظاره نمود؛ چرا که غایت انسانی فراتر از عقیدههای شخصی من و شمایی است که مستعد تبدیل به عقدههای سیاسی شدهاند: «کینه ورزی از سوی یاران عذابی هول باشد | زهر قاتل هست با این نیش در راه حقیقت»
این چنین بینشی را نخست در زمان انتشار آن نامهی انتقادی به شخص اول کشور در اینجا مطرح کردم و امروز هم که حسب انتظار آتش نامهی انتقادی دامن آن کسانی را گرفته که سهمی از قدرت نداشتهاند و برعکس، دغدغه ایران و انقلاب دارند، بر آن تأکید میکنم، هرچند که تجربه سالها کار سیاسی در دانشگاه و مطبوعات این تجربه تلخ را برای من داشته که کجفهمان این دفاع از حقوق انسانی و اندیشه مستقل دیگری را حمل بر ذوب در آنان خواهند کرد، اما نباید باکی داشت: «آنکه جانش شد ز تهمت ریش در راه حقیقت | سعی خود را گو نماید بیش در راه حقیقت....»
اکنون نیز که محقق جوان و دغدغهمند جامعهشناسی، دکتر محمدحسین بادامچی به دادسرای رسانه احضار شده است، بار دیگر با تأکید بر اختلافات نظری فیمابین در فهم از «عدالت» و مصادیق آن، بر لزوم دفاع از هر کسی که توجه نظری و کوشش عملی معطوف به عدالت دارد، پای میفشارم و دیگران را به دفاع از این محقق مستقل و مستعد فرا میخوانم: «هر کجا فریاد آزادی منم | من در این فریادها دم میزنم....»
پیگیری پرونده در کانال آقای بادامچی: @IslamicLeft
@RezaNassaji
Reza Nassaji
من دعوت میکنم هرچه بوجهلان به کذب خویش راهت را ببندند ای پیمبر شو به صدق خویش در راه حقیقت احسان طبری – از میان ریگها و الماسها اگر کار نظری ابتنا بر شناخت «من» و تلاش برای مواجهی آن با «دیگری» دارد که خود مستلزم توجه به تفاوتها و اختلافهای نظری…
برادر عزیزم جناب آقای رضا نساجی
🔻از لطف بیکران شما در نوشته اخیرتان (https://news.1rj.ru/str/RezaNassaji/1283) سپاسگزام. ابتدائا عرض کنم که کانالی که در انتها ذکر کردید همین امروز به رحمت خدا رفت و از خاکستر آن کانال «جمهوری سوم» متولد شد. آن اسم قبلی متضمن غرض و راهبردی بود که نافرجام ماند و این نام جدید به راهبرد و هدف دیگری می اندیشد.
🔻 تصور می کنم موانع تحقق آنچه به عنوان فرهنگ اجتماعی-سیاسی مبتنی بر نوعی سوسیالیسم اخلاقی معرفی کردید که غایت را «انسان» می داند به تدریج در حال از میان برداشته شدن است. ما جوانانی که تا پیش از این در پیاده نظام جناح اصولگرایی تقسیم بندی می شدیم، در دوسال اخیر توفیق اینرا یافتیم که بت بزرگ اصولگرایی که تمام ارزشهای انقلاب اسلامی را در قبضه خود دراورده بود بشکنیم و به سوی نوعی هویت سیاسی جدید و زنده حرکت کنیم.
🔻امروز که با شما سخن می گویم احکام قضائی سنگینی که برای این جوانان انشعاب یافته صادر می شود در حال ذوب کردن آخرین پاره های یخهای منجمد شده در افکار و خونهای لخته شده در رگهای ماست. تا پیش از این تصور می شد که برخورد با منتقدین مخصوص کسانی است که به لحاظ ایدئولوِژیک و خاستگاه فکری و اجتماعی «دیگری نظام» محسوب می شوند و شاید همین عامل اصلی سکوتهای عجیب جریان ما در مقابل جفاهای رفته در حق «دیگران» می بود. اما امروز که تیغ برخورد در حال خرد کردن خود ماست، ما جوانانی که گوشت و پوستمان در بسیج و دفاع از حیثیت نظام و رهبری روییده، ما جوانانی که آرمانهای انقلاب را از خطبه منای اباعبدالله که رحیم پور ازغدی شرح می کرد و از فرازهای عدالتخواهانه و آزادیخواهانه صحیفه نور می آموختیم، ما که طرح جامعه آزاد و عادلانه و معنوی اسلام را از کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» و جامعه بی طبقه توحیدی آیت الله خامنه ای دهه چهل فرا گرفتیم، ما که جوانیمان را مصروف مبارزه با غربزدگی و لیبرالیسم و سکولاریسم نمودیم و پایان نامه های کارشناسی ارشد و دکتریمان را برای تئوریزه کردن «علوم انسانی اسلامی» و «تمدن اسلامی» و «الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت» به رغم همه دشواریها و تحقیرهای نظامات آکادمیک پیش بردیم، ما که در یک کلام هر آنچه «آقا خواسته بود کردیم»؛ همگی به خود می آییم و چنین است که افسانه متواتز حزب الله که «این راه رهرو ندارد» و «کوست آنکه برای کمک به ولی و اقامه عدالت و آرمانهای انقلاب اسلامی قیام کند» و روضه عاشورایی «حسین تنهاست واویلا» تماما رنگ می بازد. اینک با فروپاشی جهان دروغین معرفت شناختی و ایدئولوژیک دهه های هفتاد و هشتاد و نود کاملا بر همگان آشکار می گردد که این مطلق «انتقاد» و بویژه «انتقاد سیاسی» است که بدون هیچ پسوند و پیشوندی تحمل نمی شود و این یعنی مهر ابطال کاملی بر تصورات ایده آلیستی از صحنه سیاست ایران.
🔻اما امروز که من با شما سخن می گویم خروج جوانان اصلاح طلب از این دستگاه منحط دوگانه قدری به طول انجامیده است. اخیرا با دیدن سخنان دکتر تاجیک در گفتگوی با حسین دهباشی در مجموعه خشت خام کاملا بر من آشکار شد که شرایط این گسست در جبهه اصلاحات هم به طور کامل فراهم شده است. تاجیک در آن گفتگو سخن خود را با بذل امید نسبت به انشعاب این جوانان آرمانخواه و حقیقتا اصلاح طلب از ساختار دروغین و منحط قدرت اصلاح طلبی فرومرده در اعتدال به پایان برد. فکر می کنم زمان آن رسیده باشد که گفتگوهای سازنده ای میان تمام کسانی که مسئولانه و دلسوزانه به جمهوری سوم می اندیشند آغاز شود.
🔻از لطف بیکران شما در نوشته اخیرتان (https://news.1rj.ru/str/RezaNassaji/1283) سپاسگزام. ابتدائا عرض کنم که کانالی که در انتها ذکر کردید همین امروز به رحمت خدا رفت و از خاکستر آن کانال «جمهوری سوم» متولد شد. آن اسم قبلی متضمن غرض و راهبردی بود که نافرجام ماند و این نام جدید به راهبرد و هدف دیگری می اندیشد.
🔻 تصور می کنم موانع تحقق آنچه به عنوان فرهنگ اجتماعی-سیاسی مبتنی بر نوعی سوسیالیسم اخلاقی معرفی کردید که غایت را «انسان» می داند به تدریج در حال از میان برداشته شدن است. ما جوانانی که تا پیش از این در پیاده نظام جناح اصولگرایی تقسیم بندی می شدیم، در دوسال اخیر توفیق اینرا یافتیم که بت بزرگ اصولگرایی که تمام ارزشهای انقلاب اسلامی را در قبضه خود دراورده بود بشکنیم و به سوی نوعی هویت سیاسی جدید و زنده حرکت کنیم.
🔻امروز که با شما سخن می گویم احکام قضائی سنگینی که برای این جوانان انشعاب یافته صادر می شود در حال ذوب کردن آخرین پاره های یخهای منجمد شده در افکار و خونهای لخته شده در رگهای ماست. تا پیش از این تصور می شد که برخورد با منتقدین مخصوص کسانی است که به لحاظ ایدئولوِژیک و خاستگاه فکری و اجتماعی «دیگری نظام» محسوب می شوند و شاید همین عامل اصلی سکوتهای عجیب جریان ما در مقابل جفاهای رفته در حق «دیگران» می بود. اما امروز که تیغ برخورد در حال خرد کردن خود ماست، ما جوانانی که گوشت و پوستمان در بسیج و دفاع از حیثیت نظام و رهبری روییده، ما جوانانی که آرمانهای انقلاب را از خطبه منای اباعبدالله که رحیم پور ازغدی شرح می کرد و از فرازهای عدالتخواهانه و آزادیخواهانه صحیفه نور می آموختیم، ما که طرح جامعه آزاد و عادلانه و معنوی اسلام را از کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» و جامعه بی طبقه توحیدی آیت الله خامنه ای دهه چهل فرا گرفتیم، ما که جوانیمان را مصروف مبارزه با غربزدگی و لیبرالیسم و سکولاریسم نمودیم و پایان نامه های کارشناسی ارشد و دکتریمان را برای تئوریزه کردن «علوم انسانی اسلامی» و «تمدن اسلامی» و «الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت» به رغم همه دشواریها و تحقیرهای نظامات آکادمیک پیش بردیم، ما که در یک کلام هر آنچه «آقا خواسته بود کردیم»؛ همگی به خود می آییم و چنین است که افسانه متواتز حزب الله که «این راه رهرو ندارد» و «کوست آنکه برای کمک به ولی و اقامه عدالت و آرمانهای انقلاب اسلامی قیام کند» و روضه عاشورایی «حسین تنهاست واویلا» تماما رنگ می بازد. اینک با فروپاشی جهان دروغین معرفت شناختی و ایدئولوژیک دهه های هفتاد و هشتاد و نود کاملا بر همگان آشکار می گردد که این مطلق «انتقاد» و بویژه «انتقاد سیاسی» است که بدون هیچ پسوند و پیشوندی تحمل نمی شود و این یعنی مهر ابطال کاملی بر تصورات ایده آلیستی از صحنه سیاست ایران.
🔻اما امروز که من با شما سخن می گویم خروج جوانان اصلاح طلب از این دستگاه منحط دوگانه قدری به طول انجامیده است. اخیرا با دیدن سخنان دکتر تاجیک در گفتگوی با حسین دهباشی در مجموعه خشت خام کاملا بر من آشکار شد که شرایط این گسست در جبهه اصلاحات هم به طور کامل فراهم شده است. تاجیک در آن گفتگو سخن خود را با بذل امید نسبت به انشعاب این جوانان آرمانخواه و حقیقتا اصلاح طلب از ساختار دروغین و منحط قدرت اصلاح طلبی فرومرده در اعتدال به پایان برد. فکر می کنم زمان آن رسیده باشد که گفتگوهای سازنده ای میان تمام کسانی که مسئولانه و دلسوزانه به جمهوری سوم می اندیشند آغاز شود.
Telegram
Reza Nassaji
من دعوت میکنم
هرچه بوجهلان به کذب خویش راهت را ببندند
ای پیمبر شو به صدق خویش در راه حقیقت
احسان طبری – از میان ریگها و الماسها
اگر کار نظری ابتنا بر شناخت «من» و تلاش برای مواجهی آن با «دیگری» دارد که خود مستلزم توجه به تفاوتها و اختلافهای نظری…
هرچه بوجهلان به کذب خویش راهت را ببندند
ای پیمبر شو به صدق خویش در راه حقیقت
احسان طبری – از میان ریگها و الماسها
اگر کار نظری ابتنا بر شناخت «من» و تلاش برای مواجهی آن با «دیگری» دارد که خود مستلزم توجه به تفاوتها و اختلافهای نظری…
Forwarded from H4E
#روز_اول #دانشگاه
👤 سخنرانان :
🔹 دکتر آندرو پینسنت
🔸 دکتر رضا منصوری
🔹 دکتر علی مقداری
🔸 دکتر سید جواد میری
🔍 @H4E97
📷 instagram.com/h4e97
👤 سخنرانان :
🔹 دکتر آندرو پینسنت
🔸 دکتر رضا منصوری
🔹 دکتر علی مقداری
🔸 دکتر سید جواد میری
🔍 @H4E97
📷 instagram.com/h4e97
جمهورى سوم
🔺 كتاب "نظام آموزشى و ساختن ايران مدرن" نوشته ديويد مناشرى و ترجمه محمدحسين بادامچى و عرفان مصلح بالاخره به همت انتشارات حكمت به نمايشگاه رسيد
🔺 توضيح پشت جلد كتاب نظام آموزشى و ساختن ايران مدرن
ترجمه اين كتاب در سال ٩٤ به سفارش كميسيون تعليم و تربيت شورا انقلاب فرهنگى و با حمايت شخص خانم دكتر علم الهدى محقق شد
ترجمه اين كتاب در سال ٩٤ به سفارش كميسيون تعليم و تربيت شورا انقلاب فرهنگى و با حمايت شخص خانم دكتر علم الهدى محقق شد
جمهورى سوم
🔺 كتاب "ايران اسلامى در مواجهه با تكنولوژى غرب(مجموعه ديدگاه ها)" گردآورى، تدوين و ويرايش محمدحسين بادامچى توسط انتشارات سوره منتشر شد
ایران اسلامی در مواجهه با تکنولوژی غرب (مجموعۀ دیدگاهها)
به اهتمام محمدحسین بادامچی
با مقدمه عبدالحسين خسروپناه
انتشارات سوره
🚩مجموعه مقالاتى از
سیدحسین نصر، رضا داوری اردکانی، حمید پارسانیا، مهدی گلشنی، عبدالحسین خسروپناه، بیژن عبدالکریمی، جمیله علمالهدی، علی پایا، علیرضا شجاعی زند، ابراهیم فیاض، محمدعلی مرادی، محمدرضا اسدی، رضا سلیمان حشمت، علیرضا پیروزمند، عطاءالله رفیعی آتانی، حسن بنیانیان، حبیبالله طباطباییان، مصطفی تقوی، مهدی معینزاده، رضا غلامی، علی فاتح راد، احمد نادری، ابراهیم سوزنچی
👈 اين كتاب مجموعه سخنرانيهاى ارائه شده در همايش "فرهنگ و تكنولوژى؛ درنگى فرهنگى در مسير پرشتاب صنعتى شدن" است كه در ارديبهشت سال ٩٣ به همت انديشكده مهاجر و مساعدت معاونت فرهنگى دانشگاه شريف برگزار شد و طراحى و اجراى آن بر عهده نويسنده بود. اين همايش سنگ بناى همايش دوم "دين ، فرهنگ و فناورى" بود كه چند هفته پيش در دانشگاه شريف برگزار شد اما متأسفانه در مرحله اجرا انديشكده مهاجر توسط تيم دانشگاه باقرالعلوم كنار گذاشته شد.
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/546
به اهتمام محمدحسین بادامچی
با مقدمه عبدالحسين خسروپناه
انتشارات سوره
🚩مجموعه مقالاتى از
سیدحسین نصر، رضا داوری اردکانی، حمید پارسانیا، مهدی گلشنی، عبدالحسین خسروپناه، بیژن عبدالکریمی، جمیله علمالهدی، علی پایا، علیرضا شجاعی زند، ابراهیم فیاض، محمدعلی مرادی، محمدرضا اسدی، رضا سلیمان حشمت، علیرضا پیروزمند، عطاءالله رفیعی آتانی، حسن بنیانیان، حبیبالله طباطباییان، مصطفی تقوی، مهدی معینزاده، رضا غلامی، علی فاتح راد، احمد نادری، ابراهیم سوزنچی
👈 اين كتاب مجموعه سخنرانيهاى ارائه شده در همايش "فرهنگ و تكنولوژى؛ درنگى فرهنگى در مسير پرشتاب صنعتى شدن" است كه در ارديبهشت سال ٩٣ به همت انديشكده مهاجر و مساعدت معاونت فرهنگى دانشگاه شريف برگزار شد و طراحى و اجراى آن بر عهده نويسنده بود. اين همايش سنگ بناى همايش دوم "دين ، فرهنگ و فناورى" بود كه چند هفته پيش در دانشگاه شريف برگزار شد اما متأسفانه در مرحله اجرا انديشكده مهاجر توسط تيم دانشگاه باقرالعلوم كنار گذاشته شد.
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/546
Telegram
جمهورى سوم
🔺 كتاب "ايران اسلامى در مواجهه با تكنولوژى غرب(مجموعه ديدگاه ها)" گردآورى، تدوين و ويرايش محمدحسين بادامچى توسط انتشارات سوره منتشر شد
👍1
هانا آرنت تمام عمرش بر ضرورت امر سياسى و اولويت حوزه عمومى بر برآمدن انسان از ظلمت جامعه حيوانى مدرن و دولتهاى توتاليتر بازتوليدكننده آن تأكيد مى كرد
اما در اواخر عمر كه امريكا را بهتر شناخت
و عظمت شر و بى دفاعى حق را در محاكمه آيشمن نازى در قدس ديد
از آرزوى خود منصرف شد و تنها به اين بسنده كرد كه از انسانها بخواهد كه اگر اهل قيام عليه ظلمت نيستند، حداقل چراغى از وجدان در درون خود بيفروزند.
و آنگاه بود كه رابطه عاشقانه ى پيشين خود با هايدگر را هم از سر گرفت.
هميشه با خودم مى گفتم كه اين نصايح اخلاقى و غيرسياسى كه امثال دكتر ملكيان هم در ايران ترويج مى كنند، هرگز زيبنده ايران انقلابى ما نيست
ما از شريعتى و خمينى آموخته ايم كه حياتمان در سياسى بودن است و روح اين دو هنوز در تاريخ و وجود ما جاريست
پس چاره ى ما درراه ماندگان چيست وقتى تاريخ سياسى چند دهه اخير ما پر از بيچارگى ناچارهاست...
اما در اواخر عمر كه امريكا را بهتر شناخت
و عظمت شر و بى دفاعى حق را در محاكمه آيشمن نازى در قدس ديد
از آرزوى خود منصرف شد و تنها به اين بسنده كرد كه از انسانها بخواهد كه اگر اهل قيام عليه ظلمت نيستند، حداقل چراغى از وجدان در درون خود بيفروزند.
و آنگاه بود كه رابطه عاشقانه ى پيشين خود با هايدگر را هم از سر گرفت.
هميشه با خودم مى گفتم كه اين نصايح اخلاقى و غيرسياسى كه امثال دكتر ملكيان هم در ايران ترويج مى كنند، هرگز زيبنده ايران انقلابى ما نيست
ما از شريعتى و خمينى آموخته ايم كه حياتمان در سياسى بودن است و روح اين دو هنوز در تاريخ و وجود ما جاريست
پس چاره ى ما درراه ماندگان چيست وقتى تاريخ سياسى چند دهه اخير ما پر از بيچارگى ناچارهاست...
H4E
#توسعه #روز_سوم گردهمایی "علوم انسانی برای نخبگان" ❇️ پانل با موضوع : جای خالی علوم انسانی در سیاستگذاری و برنامهریزی توسعه ✴️ دوشنبه، ۲۴ اردیبهشت، ساعت۱۵:۳۰، سالن سمعی بصری دانشکده صنایع 🔍 @H4E97
دانشگاه شریف رکن مهمی از پروژه نوسازی در ایران معاصر
🔺در نشست دیروز بر پایه تحقیقاتی که پیش از این با حمایت اندیشکده مهاجر دانشگاه شریف انجام دادم، تلاش کردم که دانشگاه تکنولوژی شریف را به عنوان یکی از ارکان اساسی و متأخر پروژه قدیمی نوسازی در ایران معاصر معرفی کنم.
🔺از نظر من، نوسازی شکل خاصی از خوانش توسعه، تجدد و حکمرانی است که دکتر فرزین وحدت در کتاب «رویارویی ایرانیان با مدرنیت» از آن به «ذهنیت اثبات گرا» تعبیر می کند و با عناصری چون عقلانیت ابزاری، دولت مقتدر مرکزی، اقتدار گرایی و سلطه، بوروکراسی و سازمان اداری، شیفتگی نسبت به تکنولوژی، صنعتی شدن، برنامه ریزی بالا به پایین، مهندسی اجتماعی، وحدت و یکدستی ملی، تلقی دولتی از استقلال، امنیت گرایی، نظم خواهی و در ممجموع خوانش دست راستی از رابطه دولت و ملت در ارتباط است.
🔺از نظر من نوسازی در مقابل شکل دیگری از توسعه و پیشرفت قرار می گیرد که می توان آنرا «ترقی» نامید و دکتر فرزین وحدت با تعبیر «ذهنیت کلیت پذیر» از آن یاد می کند و با مفاهیم و عناصر به کلی متفاوتی ارتباط می یابد: عدالت، دموکراسی، آزادی، دولت حداقلی، نفی برنامه ریزی، اصالت جامعه مدنی، صیانت ازحقوق اساسی، دفاع از افراد و گروه ها در برابر سلطه بیرونی، نفی دولت مقتدر مرکزی، دفاع از تکثر پیرامونی و صیرورت پایین به بالا.
🔺نبض پروژه نوسازی در ارتش و قوای نظامی می زند و تکنولوژی که در این دیدگاه روش و غایت پیشرفت و جبران عقب ماندگی محسوب می شود ابتدا در ارتش نضج می گیرد و سپس از آن به اقتصاد و سپس جامعه تسری می یابد. مرکزیت و محوریت ارتش در توسعه یکی از محورهای مشترک و همیشگی حکمرانی و نوسازی در تاریخ معاصر ایران است.
🔺به لحاظ روان شناختی پروژه نوسازی ریشه در ضربه روحی ایرانیان در جنگهای ایران و روس دارد که سودای تکنولوژی و تلقی مبتنی بر قدرت و استقلال دولتی از رابطه ایران و ملل مترقی را در نهاد ایرانیان کاشت و اثرات این ضربه تا همین امروز در اندیشه حکمرانی ما پیداست.
🔺 دانشگاه شریف آخرین نقطه مهم در سیاست آموزش عالی نوسازی است که از دارالفنون و مدرسه امریکاییها آغاز می شود، با کالج البرز ، دانشسرای عالی فنی (علم و صنعت)، دانشکده فنی تهران و دانشگاه پلی تکنیک دنبال می شود و نهایتا در الگوی امریکایی دانشگاه آریامهر (شریف و اصفهان) و پهلوی (شیراز) به سطح بالاتری ارتقاء می یابد. در تمام طول این زنجیره اصالت با علوم مهندسی است و این تلقی وجود دارد که نخبگان ، مدیران و سیاستگذاران ایران باید از میان مهندسین انتخاب شوند، چه توسعه ایران تنها در گرو تکنولوژی و تنظیم نظامات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بر پایه صنعتی شدن است.
🔺از نظر نگارنده هردو انقلاب مشروطه و اسلامی ۵۷ متضمن خواست اشکال ترقی خواهانه ای از پیشرفت بودند که بایستی به انقلابی در آموزش و آموزش عالی ایران می انجامید، اما این خواسته هرگز محقق نشد و تنها ساختار ثابت نوسازی از رژیمی به رژیم دیگر منتقل گردید.
♦️فایل صوتی این نشست به زودی منتشر می شود.
🔺در نشست دیروز بر پایه تحقیقاتی که پیش از این با حمایت اندیشکده مهاجر دانشگاه شریف انجام دادم، تلاش کردم که دانشگاه تکنولوژی شریف را به عنوان یکی از ارکان اساسی و متأخر پروژه قدیمی نوسازی در ایران معاصر معرفی کنم.
🔺از نظر من، نوسازی شکل خاصی از خوانش توسعه، تجدد و حکمرانی است که دکتر فرزین وحدت در کتاب «رویارویی ایرانیان با مدرنیت» از آن به «ذهنیت اثبات گرا» تعبیر می کند و با عناصری چون عقلانیت ابزاری، دولت مقتدر مرکزی، اقتدار گرایی و سلطه، بوروکراسی و سازمان اداری، شیفتگی نسبت به تکنولوژی، صنعتی شدن، برنامه ریزی بالا به پایین، مهندسی اجتماعی، وحدت و یکدستی ملی، تلقی دولتی از استقلال، امنیت گرایی، نظم خواهی و در ممجموع خوانش دست راستی از رابطه دولت و ملت در ارتباط است.
🔺از نظر من نوسازی در مقابل شکل دیگری از توسعه و پیشرفت قرار می گیرد که می توان آنرا «ترقی» نامید و دکتر فرزین وحدت با تعبیر «ذهنیت کلیت پذیر» از آن یاد می کند و با مفاهیم و عناصر به کلی متفاوتی ارتباط می یابد: عدالت، دموکراسی، آزادی، دولت حداقلی، نفی برنامه ریزی، اصالت جامعه مدنی، صیانت ازحقوق اساسی، دفاع از افراد و گروه ها در برابر سلطه بیرونی، نفی دولت مقتدر مرکزی، دفاع از تکثر پیرامونی و صیرورت پایین به بالا.
🔺نبض پروژه نوسازی در ارتش و قوای نظامی می زند و تکنولوژی که در این دیدگاه روش و غایت پیشرفت و جبران عقب ماندگی محسوب می شود ابتدا در ارتش نضج می گیرد و سپس از آن به اقتصاد و سپس جامعه تسری می یابد. مرکزیت و محوریت ارتش در توسعه یکی از محورهای مشترک و همیشگی حکمرانی و نوسازی در تاریخ معاصر ایران است.
🔺به لحاظ روان شناختی پروژه نوسازی ریشه در ضربه روحی ایرانیان در جنگهای ایران و روس دارد که سودای تکنولوژی و تلقی مبتنی بر قدرت و استقلال دولتی از رابطه ایران و ملل مترقی را در نهاد ایرانیان کاشت و اثرات این ضربه تا همین امروز در اندیشه حکمرانی ما پیداست.
🔺 دانشگاه شریف آخرین نقطه مهم در سیاست آموزش عالی نوسازی است که از دارالفنون و مدرسه امریکاییها آغاز می شود، با کالج البرز ، دانشسرای عالی فنی (علم و صنعت)، دانشکده فنی تهران و دانشگاه پلی تکنیک دنبال می شود و نهایتا در الگوی امریکایی دانشگاه آریامهر (شریف و اصفهان) و پهلوی (شیراز) به سطح بالاتری ارتقاء می یابد. در تمام طول این زنجیره اصالت با علوم مهندسی است و این تلقی وجود دارد که نخبگان ، مدیران و سیاستگذاران ایران باید از میان مهندسین انتخاب شوند، چه توسعه ایران تنها در گرو تکنولوژی و تنظیم نظامات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بر پایه صنعتی شدن است.
🔺از نظر نگارنده هردو انقلاب مشروطه و اسلامی ۵۷ متضمن خواست اشکال ترقی خواهانه ای از پیشرفت بودند که بایستی به انقلابی در آموزش و آموزش عالی ایران می انجامید، اما این خواسته هرگز محقق نشد و تنها ساختار ثابت نوسازی از رژیمی به رژیم دیگر منتقل گردید.
♦️فایل صوتی این نشست به زودی منتشر می شود.
معمای ریاست سیدحسین نصر سنت گرا بر دانشگاه تکنولوژی شریف در آستانه انقلاب
1️⃣دیروز سیدحسین نصر برای اولین بار پس از چهل و چند سال به طور زنده در دانشگاه شریف سخنرانی کرد.* چند سال پیش هم خود من در همایش «فرهنگ و تکنولوژی» از ایشان خواسته بودم که سخنرانی ای را ضبط کرده و برای دانشگاه شریف ارسال کنند. آن دفعه با اینکه سخنرانی زنده نبود سروصداهایی از اطراف و اکناف برای بر هم زدن سخنرانی برخاسته بود که الحمدلله با وساطت حجت الاسلام دکتر خسروپناه حل شد. سال ٩٣ که با ایشان تلفنی صحبت کردم ایشان از منتشر شدن خاطراتش به صورت کتاب «حکمت و سیاست» خیلی ناراحت بود و مدعی بود که حرفهایش را به شرط انتشار پس از مرگ با حسین دهباشی در میان گذاشته است. یک آرزویی هم داشت و آن اینکه بتواند دوباره به ایران بیاید که اینرا دیروز هم دوباره در سخنرانی آنلاینش بازگو کرد.
2️⃣سیدحسین نصر را در مباحثات فکری-فرهنگی بعد از انقلاب همواره به عنوان شخصیتی سنت گرا و غرب ستیز معرفی کرده اند. حتی سخنرانی خود ایشان در سال ٩٣ در دانشگاه شریف که در کتاب «ایران اسلامی در مواجهه با تکنولوژی غرب» منتشر شد، در مخالفت با تکنولوژی مدرن بود. با اینحال برداشت من این بود که این بازنمایی از دکتر نصر به هیچ وجه با عملکرد سیاسی-مدیریتی ایشان در دوره پهلوی دوم و بویژه مدیریت سه ساله ایشان بر نهادی چون «دانشگاه تکنولوژی آریامهر» نمی خواند.
3️⃣دیروز بعد از سخنرانی از فرصت استفاده کردم و این پرسش را با ایشان در میان گذاشتم. پرسیدم «شما در خاطراتتان از غلبه تحصیل کردگان مدیریت و اقتصاد دانشگاه های امریکایی بر سیاستگذاری دهه چهل و پنجاه شمسی- کسانی که آنان را ماساچوستی ها خوانده اید- انتقاد کرده اید. خب همه می دانیم که دانشگاه آریامهر با آن پوزیتیویسم عمیقی که در مؤسس آن دکتر مجتهدی و نهاد مادر آن کالج البرز بود و با آن الگوبرداریش ازانستیتو تکنولوژی ماساچوست (دانشگاه MIT) ساخته و پرداخته ی همین ماساچوستی ها بود. از طرف دیگر شما در چند دهه اخیر در ایران بعنوان مخالف تکنولوژی شناخته شده اید و حتی در سخنرانی تان در همایش فرهنگ و تکنولوژی در ضدیت با تکنولوژی مدرن سخن گفتید. آیا شما در دوران تصدی ریاست دانشگاه شریف طرح جامعی برای دانشگاه شریف و در جهت بازگرداندن تکنولوژی به متن سنت بومی ایرانی داشتید؟ من تاکنون ندیده ام که از طرحی که در اداره دانشگاه شریف داشتید درجایی سخنی گفته باشید.» پاسخ دکتر نصر طولانی بود اما تنها چند جمله اول آن به سؤال من مربوط بود: «صادقانه باید بگویم نه. در شرایط [علم پرستی و تکنیک پرستی] آن زمان من تنها می خواستم تذکری به این مسأله بدهم که باید به ابعاد انسانی تکنولوژی مثل محیط زیست هم توجه کرد.»
4️⃣به نظر من نصر درست می گوید. رژیم پهلوی دوم که با سرعت و اقتدار بسیار در حال پیگیری پروژه نوسازی آمرانه و حرکت به سوی تمدن بزرگ بود و برای استقرار تکنولوژی و صنعتی و پساصنعتی کردن ایران مقاومت هر بخشی از جامعه و سنت را در هم می شکست، به هیچ وجه دلمشغول علوم انسانی و محیط زیست و آسیبهای پدید آمده از نوسازی آمرانه نبود که بخواهد با انتصاب نصر به ریاست آریامهر چرخشی در خط کلی خود ایجاد کند. به نظر من انتصاب نصر به ریاست شریف بیش از هرچیز انتصابی سیاسی و در جهت تحلیل های جامعه شناختی کلانی بود که ساواک از وضعیت دانشگاه شریف به عنوان کانون رشد چپ در کشور داشت. شواهد بسیاری وجود دارد که نشان می دهد امریکاییها و ساواک در دهه ی منتهی به انقلاب اسلامی «اسلام» و بویژه «اسلام ارتدوکس سنتی، حوزوی، فقهی، کلامی و عرفانی» را به عنوان سدّی در برابر چپ گرایی فزاینده طبقه متوسط و دانشجویان قلمداد می کرد. از منظر ساواک، شاه و پشتیبانان امریکایی او، قرار دادن علم و تکنولوژی جدید در بستری از متافیزیک و اخلاق غیرسیاسی به خوبی می تواند تنشهای وارد شده بر جامعه سنتی ایران و دانشجویان ایرانی را دمپ کند و جهان بینی آرام و هماهنگی از جمع سنت، نوسازی و تکنولوژی پدید آورد و بويژه از رشد نسخه تازه اسلام سياسى كه شاه به طعنه آنرا ماركسيسم اسلامى مى ناميد جلوگيرى كند.
♦️با اين همه، در حالیکه سیدحسین نصر در سال ٥٤ در اتاق ریاست دانشگاه آریامهر تهدید به ترور مى شد، شریعتی هر روز محبوبیت بیشتری می یافت؛ روزی که امام خمینی وارد فرانسه شد هانری کربن در پاریس در گذشت؛ و چیزی نگذشت که نام دانشگاه سلطنتی آریامهر با رأی عمومی دانشجویان، کارمندان و اساتید به دانشگاه مجید شریف واقفی تغییر یافت.
* https://news.1rj.ru/str/H4E97/176
1️⃣دیروز سیدحسین نصر برای اولین بار پس از چهل و چند سال به طور زنده در دانشگاه شریف سخنرانی کرد.* چند سال پیش هم خود من در همایش «فرهنگ و تکنولوژی» از ایشان خواسته بودم که سخنرانی ای را ضبط کرده و برای دانشگاه شریف ارسال کنند. آن دفعه با اینکه سخنرانی زنده نبود سروصداهایی از اطراف و اکناف برای بر هم زدن سخنرانی برخاسته بود که الحمدلله با وساطت حجت الاسلام دکتر خسروپناه حل شد. سال ٩٣ که با ایشان تلفنی صحبت کردم ایشان از منتشر شدن خاطراتش به صورت کتاب «حکمت و سیاست» خیلی ناراحت بود و مدعی بود که حرفهایش را به شرط انتشار پس از مرگ با حسین دهباشی در میان گذاشته است. یک آرزویی هم داشت و آن اینکه بتواند دوباره به ایران بیاید که اینرا دیروز هم دوباره در سخنرانی آنلاینش بازگو کرد.
2️⃣سیدحسین نصر را در مباحثات فکری-فرهنگی بعد از انقلاب همواره به عنوان شخصیتی سنت گرا و غرب ستیز معرفی کرده اند. حتی سخنرانی خود ایشان در سال ٩٣ در دانشگاه شریف که در کتاب «ایران اسلامی در مواجهه با تکنولوژی غرب» منتشر شد، در مخالفت با تکنولوژی مدرن بود. با اینحال برداشت من این بود که این بازنمایی از دکتر نصر به هیچ وجه با عملکرد سیاسی-مدیریتی ایشان در دوره پهلوی دوم و بویژه مدیریت سه ساله ایشان بر نهادی چون «دانشگاه تکنولوژی آریامهر» نمی خواند.
3️⃣دیروز بعد از سخنرانی از فرصت استفاده کردم و این پرسش را با ایشان در میان گذاشتم. پرسیدم «شما در خاطراتتان از غلبه تحصیل کردگان مدیریت و اقتصاد دانشگاه های امریکایی بر سیاستگذاری دهه چهل و پنجاه شمسی- کسانی که آنان را ماساچوستی ها خوانده اید- انتقاد کرده اید. خب همه می دانیم که دانشگاه آریامهر با آن پوزیتیویسم عمیقی که در مؤسس آن دکتر مجتهدی و نهاد مادر آن کالج البرز بود و با آن الگوبرداریش ازانستیتو تکنولوژی ماساچوست (دانشگاه MIT) ساخته و پرداخته ی همین ماساچوستی ها بود. از طرف دیگر شما در چند دهه اخیر در ایران بعنوان مخالف تکنولوژی شناخته شده اید و حتی در سخنرانی تان در همایش فرهنگ و تکنولوژی در ضدیت با تکنولوژی مدرن سخن گفتید. آیا شما در دوران تصدی ریاست دانشگاه شریف طرح جامعی برای دانشگاه شریف و در جهت بازگرداندن تکنولوژی به متن سنت بومی ایرانی داشتید؟ من تاکنون ندیده ام که از طرحی که در اداره دانشگاه شریف داشتید درجایی سخنی گفته باشید.» پاسخ دکتر نصر طولانی بود اما تنها چند جمله اول آن به سؤال من مربوط بود: «صادقانه باید بگویم نه. در شرایط [علم پرستی و تکنیک پرستی] آن زمان من تنها می خواستم تذکری به این مسأله بدهم که باید به ابعاد انسانی تکنولوژی مثل محیط زیست هم توجه کرد.»
4️⃣به نظر من نصر درست می گوید. رژیم پهلوی دوم که با سرعت و اقتدار بسیار در حال پیگیری پروژه نوسازی آمرانه و حرکت به سوی تمدن بزرگ بود و برای استقرار تکنولوژی و صنعتی و پساصنعتی کردن ایران مقاومت هر بخشی از جامعه و سنت را در هم می شکست، به هیچ وجه دلمشغول علوم انسانی و محیط زیست و آسیبهای پدید آمده از نوسازی آمرانه نبود که بخواهد با انتصاب نصر به ریاست آریامهر چرخشی در خط کلی خود ایجاد کند. به نظر من انتصاب نصر به ریاست شریف بیش از هرچیز انتصابی سیاسی و در جهت تحلیل های جامعه شناختی کلانی بود که ساواک از وضعیت دانشگاه شریف به عنوان کانون رشد چپ در کشور داشت. شواهد بسیاری وجود دارد که نشان می دهد امریکاییها و ساواک در دهه ی منتهی به انقلاب اسلامی «اسلام» و بویژه «اسلام ارتدوکس سنتی، حوزوی، فقهی، کلامی و عرفانی» را به عنوان سدّی در برابر چپ گرایی فزاینده طبقه متوسط و دانشجویان قلمداد می کرد. از منظر ساواک، شاه و پشتیبانان امریکایی او، قرار دادن علم و تکنولوژی جدید در بستری از متافیزیک و اخلاق غیرسیاسی به خوبی می تواند تنشهای وارد شده بر جامعه سنتی ایران و دانشجویان ایرانی را دمپ کند و جهان بینی آرام و هماهنگی از جمع سنت، نوسازی و تکنولوژی پدید آورد و بويژه از رشد نسخه تازه اسلام سياسى كه شاه به طعنه آنرا ماركسيسم اسلامى مى ناميد جلوگيرى كند.
♦️با اين همه، در حالیکه سیدحسین نصر در سال ٥٤ در اتاق ریاست دانشگاه آریامهر تهدید به ترور مى شد، شریعتی هر روز محبوبیت بیشتری می یافت؛ روزی که امام خمینی وارد فرانسه شد هانری کربن در پاریس در گذشت؛ و چیزی نگذشت که نام دانشگاه سلطنتی آریامهر با رأی عمومی دانشجویان، کارمندان و اساتید به دانشگاه مجید شریف واقفی تغییر یافت.
* https://news.1rj.ru/str/H4E97/176
Telegram
H4E
#پوشش_زنده
🔶 سخنرانی دکتر سید حسین نصر
📍آمفی تئاتر مرکزی
🔍 @H4E97
🔶 سخنرانی دکتر سید حسین نصر
📍آمفی تئاتر مرکزی
🔍 @H4E97
تعقیب و آزار و هنر نگارش
🔴لئو اشتروس، فیلسوف سیاسی برجسته ی قرن بیستمی، کتابی دارد به نام «تعقیب و آزار و هنر نگارش» که کتابی بسیار مهم در روش شناسی مطالعه آثار کلاسیک فلسفه سیاسی محسوب می شود. اشتروس این کتاب را در واقع بعنوان کلید فهم آثار سیاسی قرون میانه نوشته است و همانطور که خود اذعان می کند این فارابی بوده که او را به این اصل بنیادین رهنمون کرده است.
🔴اصل سخن اشتروس در این کتاب این است که کل فلسفه سیاسی فیلسوفان دینی ای چون فارابی، ابن سینا، ابن میمون و ابن رشد، و دفاع آنها از حکومت دینی را باید به مثابه تلاشی برای حفاظت از هسته اصلی و پنهان پروژه فیلسوفان یعنی همان تفکر، فلسفه و حیات باطنی معقول قلمداد کرد. از نظر او آنطور که فارابی به رمز و اشاره در مقدمه یکی از آثار خود القا کرده است، فیلسوفان قرون وسطی چون در خطر تعقیب و آزار از سوی حکومت و تکفیر متشرعین و روحانیون قرار داشتند، این روش را ابداع کردند تا در جوامع روزگار خود باقی بمانند و در عین حال شمع فلسفه و تعقل و تفکر را در اندرونی اندیشه و فرهنگی که به جا می گذارند حفظ کنند.
🔴نکته جالب اینجاست که دکتر رضا داوری اردکانی نیز کتاب «فارابی فیلسوف فرهنگ» خود را نیز بدون آنکه اشاره مستقیمی به اشتروس داشته باشد، تماما بر همین ایده استوار می کند. از نظر او و اشتروس دلیل زوال و مرگ فلسفه سیاسی در جهان اسلام پس از فارابی هم دقیقا همین نکته است که طرح فلسفه سیاسی و دفاع آن از حکومت دینی تنها در سپیده دمان آعاز فلسفه در میان مسلمین و جهت حفاظت از باطن آن موضوعیت داشته است و پس از آن فیلسوفان با باج دادن حوزه عمل و سیاست به فقها، مشروعیت حضور خود در جامعه اسلامی را فراهم کردند.
🔴اگرچه من با این برداشت از فلسفه سیاسی اسلامی موافق نیستم و در مقدمه رساله دکتریم به تفصیل به نقد آن پرداختم اما تصور می کنم که به لحاظ روشی بصیرتهای عظیمی در آن نهفته است. با اینحال آنچه اشتروس و به تبع آن داوری به آن توجه نداشته اند بنیاد سیاسی عظیم اما فشرده شده ایست که پس از اعمال فرآیند فوق در فلسفه و عرفان برجای می ماند. در واقع هنر نگارش در دوران تعقیب و آزار نه به سیاست زدایی و متافیزیک زدگی، بلکه به درلفافگی و استعاری شدن آن می انجامد تا در چنین شرایط دشوار حداقل خاطره ای محو از سیاست را در میان واژگان برای آیندگان به عاریت بگذارد.
https://goo.gl/2m2j2q
🔴لئو اشتروس، فیلسوف سیاسی برجسته ی قرن بیستمی، کتابی دارد به نام «تعقیب و آزار و هنر نگارش» که کتابی بسیار مهم در روش شناسی مطالعه آثار کلاسیک فلسفه سیاسی محسوب می شود. اشتروس این کتاب را در واقع بعنوان کلید فهم آثار سیاسی قرون میانه نوشته است و همانطور که خود اذعان می کند این فارابی بوده که او را به این اصل بنیادین رهنمون کرده است.
🔴اصل سخن اشتروس در این کتاب این است که کل فلسفه سیاسی فیلسوفان دینی ای چون فارابی، ابن سینا، ابن میمون و ابن رشد، و دفاع آنها از حکومت دینی را باید به مثابه تلاشی برای حفاظت از هسته اصلی و پنهان پروژه فیلسوفان یعنی همان تفکر، فلسفه و حیات باطنی معقول قلمداد کرد. از نظر او آنطور که فارابی به رمز و اشاره در مقدمه یکی از آثار خود القا کرده است، فیلسوفان قرون وسطی چون در خطر تعقیب و آزار از سوی حکومت و تکفیر متشرعین و روحانیون قرار داشتند، این روش را ابداع کردند تا در جوامع روزگار خود باقی بمانند و در عین حال شمع فلسفه و تعقل و تفکر را در اندرونی اندیشه و فرهنگی که به جا می گذارند حفظ کنند.
🔴نکته جالب اینجاست که دکتر رضا داوری اردکانی نیز کتاب «فارابی فیلسوف فرهنگ» خود را نیز بدون آنکه اشاره مستقیمی به اشتروس داشته باشد، تماما بر همین ایده استوار می کند. از نظر او و اشتروس دلیل زوال و مرگ فلسفه سیاسی در جهان اسلام پس از فارابی هم دقیقا همین نکته است که طرح فلسفه سیاسی و دفاع آن از حکومت دینی تنها در سپیده دمان آعاز فلسفه در میان مسلمین و جهت حفاظت از باطن آن موضوعیت داشته است و پس از آن فیلسوفان با باج دادن حوزه عمل و سیاست به فقها، مشروعیت حضور خود در جامعه اسلامی را فراهم کردند.
🔴اگرچه من با این برداشت از فلسفه سیاسی اسلامی موافق نیستم و در مقدمه رساله دکتریم به تفصیل به نقد آن پرداختم اما تصور می کنم که به لحاظ روشی بصیرتهای عظیمی در آن نهفته است. با اینحال آنچه اشتروس و به تبع آن داوری به آن توجه نداشته اند بنیاد سیاسی عظیم اما فشرده شده ایست که پس از اعمال فرآیند فوق در فلسفه و عرفان برجای می ماند. در واقع هنر نگارش در دوران تعقیب و آزار نه به سیاست زدایی و متافیزیک زدگی، بلکه به درلفافگی و استعاری شدن آن می انجامد تا در چنین شرایط دشوار حداقل خاطره ای محو از سیاست را در میان واژگان برای آیندگان به عاریت بگذارد.
https://goo.gl/2m2j2q
