جمهورى سوم – Telegram
جمهورى سوم
3.1K subscribers
251 photos
44 videos
90 files
402 links
پژوهشى در بازسازی تفکر، عمل و سوژه انقلاب ۵۷


ارتباط از طريق
@atzenooar
Download Telegram
پايان تلخ دكتر گلشنى


🚩بخش اول
✍️محمدحسین بادامچی



🔻دکتر مهدی گلشنی بالاخره پس از کش و قوسهای بسیار میان او و هیئت مدیره دانشگاه شریف با حکمی قانونی بازنشسته شد. تنشی که در سخنرانی تند چندماه قبل ایشان درباره «سقوط دانشگاه شریف» که خود از آن به «وصیت نامه» تعبیر کرد به اوج خود رسید و در نهایت به انتشار این حکم و برکناری ایشان از ریاست گروه فلسفه علم انجامید.


🔴اگرچه مساله بازنشستگی دکتر گلشنی مساله ای قانونی و معمول به نظر می رسد و بسیاری اندر فواید جابه جایی سالخوردگان با جوانان باب سخن گشوده اند، اما همه ما خوب می دانیم که حرف از جابه جایی شیوخ متنفذ با جوانان در نظام و جامعه ما بیشتر به طنزی تلخ می ماند و میانگین سنی حاکمان و مراجع آشکار و پنهان کشور ما از ابتدای انقلاب تا الان عینا همان سن رو به فزونی نسل اول مدیرانی بوده است که در دهه شصت وارد عرصه شده اند و تا امروز و ان شاءالله هر زمانی که حضرت اجل اراده کند، ترک مقام را به هیچ وجه من الوجوه به مصلحت نظام و کشور نمی دانند. در واقع « مدیریت مادام العمر» -چه رسما مثل حکم ریاست آیت الله رشاد بر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بر روی کاغذ آمده باشد و چه مثل مورد آقایان ولایتی و حداد عادل و جواد لاریجانی و محمد خامنه ای و امثالهم در لوح محفوظ ثبت شده باشد- بخشی از ساختار مدیریتی چهل سال اخیر بوده است.


🔴در نظر گرفتن این واقعیت ساده و بنیادین کافی است که بکوشیم از روبنای توجیهات متداول به زیربنای اساسی تر «مسأله گلشنی در دانشگاه شریف» رسوخ کنیم. آشکارا در اینجا قصد من این نیست که به نحو متناقضی از تداوم اقتدار شیوخ و سالخوردگان تکراری و همیشگی بر ریاست نهادهای عمومی دفاع کنم. نقد کارنامه مدیریتی دکتر گلشنی در ۲۰ سال گذشته در دانشگاه شریف و توجه به دست آوردها و تذکر به توفیقاتی که می شد و بدست نیامد، می تواند به موقع خود در جای دیگری مطرح شود. اما مسأله به اعتقاد من اساسی تر از اینهاست. مسأله به اعتقاد من نافرجامی پروژه گلشنی در دانشگاه شریف و در سطحی کلان تر در نظام جمهوری اسلامی است. وقتی هم دکتر روستا آزاد اصولگرا و هم دکتر فتوحی نزدیک به اعتدال، برکناری دکتر گلشنی را در دستور کار خود قرار می دهند و وقتی دکتر گلشنی بیش از یک دهه است که رنجی بی پایان از بی کفایتی وزرای علوم در ایران می کشد و نقد تند دستگاه های بالادستی سیاستگذاری و حکمرانی علمی کشور ورد زبان اوست، به نظر می رسد باید مساله را اساسی تر بررسی کرد.


🔴دکتر گلشنی خود عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی است و دلبستگی او به نظام اسلامی و حیای او در برابر بزرگان کشور بسی بیشتر از آن است که او را مجاب کند که عقیده خود را درباره کلیت نظام علمی موجود کشور صراحتا به زبان آورد و به همین دلیل همواره این رؤسای مستقیم دانشگاه شریف و تا حد کمتری مسئولین وزارت علوم بوده اند که آماج حملات تند ایشان قرار گرفته اند. حتی اگر دکتر گلشنی هم در گوش ما فریاد نزند، همه ما خیلی خوب می دانیم و می فهمیم که شخصیتی مانند او ظرفیت اینرا داشت که ایران را به قطب تحقیقات علم و دین در جهان اسلام تبدیل کند. اما در حالیکه کلیسای عقب مانده کاتولیکی در انگلیس اقدام به تاسیس مراکز پژوهشی طراز اولی مانند بنیاد فارادی می کند و مسیحیان بی وقفه می کوشند دستگاه کلامی خود را هم طراز تحقیقات علمی جهان ارتقاء دهند، بهترین سالهای ثمردهی دکتر گلشنی در گوشه انزوای گروه فلسفه علم دانشگاه شریف در حال تلف شدن بود. با کمال تأسف ایده «گروه فلسفه علم برای دانشگاه شریف» که می توانست دانشگاه شریف را از سطح آموزشگاهی به سطح فهم و تحلیل و مطالعه و در نهایت مشارکت در تولید علم و فناوری ارتقاء دهد به قفسی تنگ و تاریک برای دکتر گلشنی در دو دهه آخر فعالیت علمی او تبدیل شد.

👇ادامه
👆ادامه

پايان تلخ دكتر گلشنى

🚩بخش دوم
✍️محمدحسین بادامچی



🔴من منکر ضعفهای انکارناپذیر دکتر گلشنی در پی گیری پروژه او نیستم. او هم مثل همه مردان بزرگ ضعفهای بعضا بزرگی دارد. اما بحث من مشخصا درباره برخورد حکومت و دانشگاه ما با پروژه گلشنی است. (از مسئولیت جامعه سخن نمی گویم چون معتقدم در ایران بعد از انقلاب امکان صحبت از جامعه به تفکیک از حکومت وجود ندارد) گلشنی تنها کسی در میان متفکران نزدیک به نظام جمهوری اسلامی بود که وقتی از علم دینی و علم سکولار و تحول در علوم و دانشگاه اسلامی صحبت می کرد به هیچ وجه در باطن فکرش علم ستیز نبود و بلکه برعکس اشتیاق و تجلیلی عظیم از علم به عمل می آورد. او خود فیزیکدان بود و بر خلاف حوزویان تازه به دوران رسیده فلسفه علم را نه از فلسفه اسلامی و متافیزیک بلکه از علم فیزیک و فلسفه فیزیک آغاز می کرد. به گمان من همین هم پاشنه آشیل کار گلشنی شد. او همچون لفاظان نام آشنای علم دینی متکلم و علم ستیز نبود که دائما از راه مخالفت با تجدد و در واقع تفکر و تجربه یا از راه پژوهشهای احمقانه بی مایه درباره فلسفه مضاف نان بخورد و شهرت یابد. از سوی دیگر او همچون عمده اساتید دانشگاه شریف و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی آنچنان شیفته علم و تکنولوژی نبود که با پرچم العلم سلطان و کارآفرینی و تعظیم علوم عمدتا دسته چندم غربی بکوشد آبرویی در محافل تقلیدی آکادمیک بدست آورد.


♦️دوران اوج فعالیت گلشنی احتمالا به همان دهه هفتاد باز می گردد که حاکمیت می کوشید او را به متکلمی در برابر موج به زعم خودشان نسبی گرایی سروش و دیگر روشنفکران دینی تبدیل کند. اینطور به نظر می رسد که با افول روشنفکری دینی و تبعید سروش، عملا تاریخ مصرف گلشنی هم از نظر حاکمیت به پایان رسیده باشد. دوران جدید دوران «العلم سلطان» و دانشگاه کارآفرین بود و گلشنی فیزیکدان-فیلسوف طبعا نمی توانست بخش مفیدی از این پروژه باشد. نظام گلشنی را به حال خود رها کرد و بر طبل «مدیریت تکنولوژی» و «تجاری شدن دانش» و «شرکتهای دانش بنیان» و «پیشرفت علمی با مقاله» کوبید. گلشنی در واقع باقیمانده ای از دوران طلایی دهه پنجاه و توجه رژیم سابق در آن مقطع به بازسازی هویت سنتی و پژوهشهای فلسفی و اسلامی بود که نظام تنها از منظر «کلامی» و در مقطعی خاص توانست با او ارتباط برقرار کند. گلشنی در جمهوری دوم هرگز فهمیده نشد و پروژه او در دانشگاه شریف و در نظام علمی جمهوری اسلامی نافرجام ماند. این پایان تلخ دکتر مهدی گلشنی از بزرگترین سرمایه های جامعه علمی بعد از انقلاب ایران است.
🔴 نامه تحلیلیِ جمعی از خانواده ی دانشگاه صنعتی اصفهان، خطاب به اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی

🔻 جمعی از دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی اصفهان پیرو مصائب موجود در فضای دانشگاهی و علمی کشور و هم چنین پس از مطلع شدن از بازنشسته کردن استاد فرهیخته ی دانشگاه صنعتی شریف ، لازم دانستند تحلیل خود را از وضعیت فعلی با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در میان بگذارند .
در ادامه به خلاصه ای از مفاد این نامه اشاره شده است:

🔸 اکنون‌که بیش از 150 سال از تأسیس دارالفنون گذشته و نظام آموزش عالی وارد کشور شده و مهندسان و اندیشمندان فراوانی تربیت‌کرده است. همچنان کُمیت علم و فناوری در کشور می‌لنگد و ایران که از دیرباز پای درمسیر ترقی گذاشته، همچنان در عِداد کشورهای توسعه‌نیافته است.

🔹 اما آنچه قابل‌توجه است و زنگ خطری بزرگ را به صدا درآورده، اصرار به طی کردن این مسیر به همان نحو سابق و عدم تفکر و تدبر در این راه طی شده است. علی‌رغم پیشرفت مهمی که در علومی چون نانو، بیو، هسته‌ای و ...انجامیده، نشانگرهایی مهم قابل‌مشاهده است که از گسیختگی و جدابودگی اجزا و نهادهای مختلف و متولی امر، و یک نوع بی‌تعادلی خبر می‌دهد که وضعیتی نامساعد و نا به سامان جهت رشد طبیعی و بسط ارگانیک علم در کشور را رقم زده است.

🔸 یکی از عوامل مهم این بی‌تعادلی و بی‌ثمر شدن کوشش‌ها و تلاش‌ها، عدم تفکر به بدیهیات و نبود جو و اتمسفری برای رشد و بارور شدن علم در جامعه‌ی ایران است. به‌عنوان‌مثال گویا برای نظام آموزش عالی و تصمیم گیران متولیان آموزشی این امری بدیهی است که باید تعداد زیادی مهندس با هر جنسیتی هرساله در همه‌ی رشته‌ها با یک‌روند ثابت و بلکه افزایشی وارد دانشگاه شوند. بنابر این باید قدر اساتید و متفکرانی که ما را دعوت به تفکر در این وضعیت نا به سامان می‌کنند را بیش‌ازپیش بدانیم و با نقد صحیح و تلاشی گسترده، عزم عبور از این وضعیت را نماییم.

🔹 همان‌طور که مستحضرید دکتر گلشنی با انجام فعالیت‌هایی چون راه‌اندازی گروه فلسفه علم دانشگاه شریف، حضور در دانشگاه‌های مختلف، تربیت شاگردانی توانا و... جهت شکل‌گیری محیطی مناسب برای رشد علم، و فرهنگی که در آن با نقد، علم بارور می‌شود، تلاشی خستگی ناپذیر داشته‌اند. بازنشسته کردن شخصیت‌هایی چون دکتر گلشنی، این گمانه را قوت می‌بخشد که مسئولین بالادستی برای انتصاب مدیران و مسئولین زیردست، به دنبال عالم‌ترین و شایسته‌ترین افراد نیستند بلکه دنبال انتصاب فردی هستند که نفع شخصی یا حزبی و سیاسی آن‌ها را به بهترین نحو تأمین کند.

🔸 بازنشسته کردن دکتر گلشنی علی‌رغم شایستگی‌های علمی او، گمانه‌ی حاکم بودن اغراض سیاسی و نگاه‌های ایدئولوژیکی بر انتصاب‌ها حتی در اصلی‌ترین دانشگاه کشور و بی‌ارزش بودن علم و عالم برای مسئولین کشور را تقویت می‌کند. آیا با بازنشسته کردن اساتیدی که نقدهایی به روند حاضر دارند این مسئله که مسئولان کشور علم و عالم را برای خوش‌آمد اصحاب قدرت و پیش برد اغراض سیاسی خودشان می‌خواهند و کسی که در این راستا نباشد علی‌رغم توانایی‌ها و شایستگی‌های علمی، برایشان اندک ارزشی ندارد را تقویت نمی‌کند؟ با این نوع برخوردها بر همگان اثبات می‌شود که علم و عالم برای مسئولین ما اندک اهمیتی ندارد مگر این‌که در راستای تقویتِ قدرتِ قدرتمدارن و اغراض سیاسی آن‌ها باشد.

🔹 طبق تصریح جناب آقای دکتر گلشنی و بسیاری از دانشمندان بزرگ، جریان علمی هم در دنیا و هم در تاریخ اسلام، برای پیشروی خود همواره توأم با انتقاد از نظریات علمی و اصلاح روندها و روش‌های موجود بوده است. وقتی در بهترین دانشگاه کشور، وقعی به انتقادات شخصیتی چون دکتر گلشنی از طرف مسئولان دانشگاه نهاده نمی شود و بازنشسته کردن ایشان در برهه ای رقم می خورد که انتقاداتی به فضای علمی دارند، ما چگونه می‌توانیم به پیشرفت علمی کشور از طریق انتقاد از روندها و نظریات موجود امیدوار باشیم؟ آیا برای بیان وضعیت اسفبار مدیریتی، سیاسی، علمی و دانشگاهی کشور همین یک اتفاق کافی نیست؟
🔸 اعضای محترم شوری عالی انقلاب فرهنگی
به عقیده ما لازم است افراد دانشمندی به مدیریت نقاط حساس گمارده شوند که قدر و ارزش علم و عالم را بشناسند و در برابر افراد دلسوز و دانشمندی مانند دکتر گلشنی این‌چنین سنگ‌اندازی نکنند. درخواست ما این است که علاوه بر جلوگیری از بازنشستگی استاد گران‌قدر جناب آقای دکتر گلشنی و به‌کارگیری ایشان در سمت استادی دانشگاه، بسترهای لازم را برای استفاده از ظرفیت‌های عظیم این استاد و شنیده شدن بیشترِ انتقادات و اجرایی شدن پیشنهاداتِ ایشان در سیاست‌های علمی کشور فراهم نمایید.

متن کامل نامه را در instant view مطالعه کنید :
http://yon.ir/vIYh9

🔸 فهرست اسامی صد نفر اول امضا کنندگان نامه :
http://yon.ir/FhlmL

🔶 لینک امضای نامه :
🆔 @iutpatogh1
🔶 راه ارتباطی :
🆔 @iutpatogh
مصاحبه- ایران۹۷.pdf
364.5 KB
متن مصاحبه اى پژوهشى با موضوع جامعه شناسى سياسى ايران امروز، بحران نمايندگى امر سياسى و مساله تداوم انقلاب ٥٧
خداحافظ دکتر مرادی

همین سه هفته پیش بود که تلفنی با او صحبت کردم و برای نشستی با موضوع «نزاع نخبگان در جمهوری اسلامی» به اندیشکده مهاجر دعوتش کردم. مثل همیشه به گرمی و تواضع پذیرفت. اول هفته که برای یادآوری قرار با تلفنش تماس گرفتم در دسترس نبود. از دکتر میری که پرسیدم گفت در بیمارستان بستری شده است و زیر عمل جراحی است. متاثر شدم و امیدوار بودم که چیز مهمی نباشد.


در این یک ماه اخیر هربار مرا می دید می گفت با عده ای از بچه هایی که نامه سیصدنفره را امضا کرده اند پیش من بیایید که خیلی با شما حرف دارم. یکپارچه دلمشغول ایران بود. البته ایران واقعی نه ایران مجردی که فیلسوفان و محافظه کاران از آن می گویند. آدم مبارز و سیاسی ای بود که به فلسفه آلمانی روی آورده بود و خوب می فهمید چه می گوید. خلاصه حرفش را همانجا گفت: کنش سیاسی را بیهوده می دانست و می گفت برای ساختن ایران آینده حلقه های فلسفی-پژوهشی جدی ایجاد کنید. با حرفش موافق نبودم و احیای حوزه عمومی را شرط نجات تفکر و مقدم بر آن می دانستم.

تازه به میان ما برگشته بود تا روایتی تازه از تجربه سهمگین تاریخ معاصر ایران به ما عرضه کند. تازه داشت به سخن می آمد که اینچنین از میان ما رفت. اف بر زمانه ای که مرداب ها آنچنان سخت استوارند و نسیمهایی که عطر زندگی در خود دارند اینچنین زود می گذرند. روحت شاد دکتر مرادی عزیز.



https://news.1rj.ru/str/RezaNassaji/1340
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺رويكرد حوزوى، پروژه علوم انسانى اسلامى را به شكست كشانده است


📺فايل صوتى مناظره محمدحسين بادامچى با دكتر سيدمحمدرضا مرندى عضو هيئت علمى دانشگاه شهيد بهشتى در راديو گفتگو

🚩بخش اول
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺رويكرد حوزوى، پروژه علوم انسانى اسلامى را به شكست كشانده است


📺فايل صوتى مناظره محمدحسين بادامچى با دكتر سيدمحمدرضا مرندى عضو هيئت علمى دانشگاه شهيد بهشتى در راديو گفتگو

🚩بخش دوم
Forwarded from 🔆 طرح دانشجویی ابوذر 🔆 (Ss)
🔆طرح دانشجویی "ابوذر"🔆

🔺ویژه ی #برادران عدالتخواه سراسر کشور

همراه با اساتید برجسته کشوری

📝دانشجویان علاقه مند می توانند جهت ثبت نام و مصاحبه به شماره داخل پوستر تماس حاصل نمایند

@abuzar_ghafari
Voice 004.m4a
65.1 MB
میزگرد روزنامه ایران ابراهیم فیاض و سید جواد میری


آینده ایران و امکان تحول: بازخوانی نسبت خویشاوندسالاری دینی و مردمسالاری دینی


۲۷ تیر ۱۳۹۷


@seyedjavadmiri
ما مستضعفان مضطر و نقطه عطفی که بر ما تحمیل خواهد شد


🔴همه چیز، از داخل و خارج، دست به دست هم داده که نقطه عطفی که پیش روی ماست در غیبت مردم و امر سیاسی رقم بخورد. این نکته تازه ای نیست و نشانه های آن حداقل از برجام به این طرف آشکار شد. همه دشمنان داخلی و خارجی امر سیاسی می دانند که «اضطرار» بهترین موقعیت تصمیمات راست گرایانه است. اضطرار انسان سیاسی را کنار می زند و حیوان اقتصادی را بر جامعه مسلط می کند. اضطرار نیروهای فضیلت و عدالت و آزادی را از صحنه بیرون می راند و نیروهای بقا و سلطه و امنیت را بر همگان مسلط می کند. اضطرار اميد را مى كشد تا ترس را بر اريكه سلطنت بنشاند. اضطرار عقل و خرد را تعطیل می کند و مصلحت اندیشی عاجل و ذلت بار را بر جای آن می نشاند. اضطرار شهروندان را سرکوب می کند و توده را بر صدر می نشاند. اضطرار حوزه عمومی را در هم می شکند و عرصه سیاست را به تمام قبضه صاحبان قدرت و پول می کند.



🔴ما به اراده خود در این سراشیبی قرار نگرفتیم. برنامه های راست گرایان داخل و خارج به نحوی هماهنگ شد که اکنون دست و پا زدن هیچ سودی ندارد. آنها که در این سالها هشدار دادند خفه شدند تا سقوط در امنیت و آرامش ادامه یابد. حداقل اینکه سالها بعد که فرزندانمان ما را به پرسش گرفتند با سرافکندگی خواهیم گفت که مشارکتی در این پروژه کثیف نداشتیم و تا توانستیم بر ضد آن شوریدیم، اما «قدرت» از آن ما نبود.


🔴حالا که «اضطرار» شرایط را به آنجا کشانده که همه اراده های آگاه سیاسی به نظاره گران منفعل تصمیمات باشگاه بزرگان مبدل شده اند، «بازی قدرت» مشروعیت یافته است. حالا که همه درمانده اند زمان مناسب تقسیم غنایم بدون مزاحمت اغیار فرارسیده است. اصلاح طلبان و اصولگرایانی که از برجام به این سو هر صدای نقدی بر این مسیر را سرکوب می کردند، همگی این روز نشستن بر سفره تقسیم غنایم را انتظار می کشیدند.


🔴ای جماعت دلاری که به گرداب بلا افتادن ملتتان را وجه المصالحه بقایتان قرار داده اید. ای آقایان و آقازادگان! ما اگرچه امروز خاموشیم و مستضعف، و صبری سخت زهرآگین را در دل تحمل می کنیم، اما به شما قول خواهیم داد که به وصیت خمینی کبیر عمل کنیم و نگذاریم آینده ایران «بغض و خشم انقلابی»مان را فراموش کند.
Audio
🔺امروز بعد از شكست مدرنيزاسيون و اسلاميزاسيون در ايران، چرا همچنان مى توان به جلال آلِ احمد بعنوان يك لنگرگاه فكرى و سياسى و سررشته تداوم سنت روشنفكرى نگريست؟
سرنوشت اعتدال: هویدا یا بختیار؟


🔴همين يك سال پيش بود كه حسن روحانى نطق رياست جمهوري خود را در سالروز ولادت امام رضا طورى خواند كه گويى خود را امام رضاى دومى در پذيرش نيابت خلافت مى داند. حسن روحانى سوداى اينرا دارد كه همزمان هم گورباچف و هم يلتسين جمهورى اسلامى باشد. چهل سال پیش شاپور بختیار هم با سودای مشابهی از جبهه ملی جدا شد تا بتواند با حفظ كليات ساخت قدرت و قانون اساسی مشروطه، انقلاب براندازانه مردم را به سمت تغییری در موازنه قدرت داخل نظام سوق دهد.


🔴در جامعه شناسی سیاسی ایران، «اصلاح طلبان» به عنوان نیروهایی متمایز از «انقلابیون چپ» و «محافظه کاران راست تر» به عنوان نیروهای میانه رویی با موضع راست اعتدالی شناخته می شوند که قتلگاه آنان موقعیتهای انقلابی است. با ظهور و گسترش امر سیاسی، موقعیت اصلاح طلبی چنان از اعتبار ساقط می شود که اصلاح طلبان بالاخره مجبور می شوند که میان پیوستن به انقلابیون یا پیوستن به قدرت حاکم یکی را انتخاب کنند. همین لحظه خاص در تاریخ اخیر ایران است که دوستان قدیمی را رویاروی هم قرار می دهد؛ جایی که راه بازرگان از بختیار و راه مطهری از نصر جدا می شود. همانطور که در یک دهه پیش از آن راه جلال آل احمد از خلیل ملکی، راه بازرگان از امینی، راه خامنه ای از میلانی و راه خمینی از شریعتمداری جدا شده بود.


🔴این نقطه عطف اما تنها در زمان وقوع خود مهم است، چه از منظر آیندگانی که تاریخ را پس از پیروزی یا شکست آن لحظه انقلابی می نگرند، در هرحال فرق چندانی میان بختیار و هویدا نیست. از نقطه نظر تاریخ سیاسی، اصلاح طلبان نیروهای سیاسی مذبذبی هستند که به هرحال در تحلیل نهایی باید با پیوستن به یکی از دو جبهه انقلابیون یا محافظه کاران نام و یادی برای خود در تاریخ حفظ کنند. حسن روحانی، محمد خاتمی و به طور کلی کل جبهه اعتدال و اصلاح طلبی در ایران امروز دقیقاً از همین مشکل رنج می برد. هنگام انتخابات به بازرگان نزدیک می شوند، بعد از پیروزی جنبه انقلابی خود را در حافظه ها دفن می کند و تصویری بختیار گونه از خود ساخته و پرداخته می کنند، اما در دیدار مجلس و رهبری و سپاه شخصیتی هویداگونه از خود بروز می دهند.


🔴از همینروست که با آشکار شدن تدریجی دروغین بودن نقش بازرگان، فرجام هویدا و بختیار بر سرنوشت حسن روحانی و اصلاح طلبان سایه انداخته است. به نظر می رسد فشار سیاسی جامعه که بی کفایتی، بی عدالتی و فساد را دیگر برنمی تابد، بالاخره حاکمیت را به نقطه اجتناب ناپذیر دستگیری هویدا و حذف و حتی اعدام عده ای از رجال ميانه رو به جرم فساد و ویرانی کشور خواهد کشاند. رسوایی سرلشکر فیروزآبادی یکی از پرقدرت ترین رجال سیاسی سالهای متمادی کشور در ماجرای ویلای لواسان او خود یکی از نشانه های مهم امكان تکرار پدیده هویدا در شرایط کنونی ایران است. از سوی دیگر حسن روحانی همچون بختیار، همواره در این اندیشه بوده است که از یکسو تنش موجود میان حاکمیت و قدرت امریکایی به نفع خود استفاده کند و از سوی دیگر با طرد انقلابیون و اصرار بر حفظ هسته اصلی ساختار قدرت، نیروهای محافظه کار را به تدریج به سوی خود بکشاند. در شرایطی که سایه شوم سرنوشت بختیار و هویدا بر سر روحانی و اصلاح طلبان سنگینی می کند به نظر می رسد این تنها «اضطرار» است که با سرکوب امرسیاسی می تواند امکان نجات روحانی را فراهم کند.
احسان نراقی و استیضاح شاه


🔴کتاب «از کاخ شاه تا زندان اوین» دکتر احسان نراقی کتاب فوق العاده ایست که شاید نتوان نظیری برای آن در زبان فارسی پیدا کرد. اهمیت فوق العاده این کتاب از اینروست که روایتی زنده و صادقانه از موقعیت ویژه و منحصر به فرد «استیضاح شاه توسط یک جامعه شناس» است، موقعیتی که تنها در برهه خاص «انقلاب» امکان وقوع دارد و البته در بخش دوم کتاب با روایت «زندان در نظام بعد از انقلاب» تکمیل می شود. متن زیر بریده مهمی از کتاب است که طی آن نراقی می کوشد حوادث در حال رخ دادن در جامعه را برای شاه معنا کند:


🔺 نراقی: آنچه که موقعیت مخالفان شما را تحکیم نموده است، بدون شک مجموعه ایست از سه عامل. ابتدا عدم وجود شرایط برابر زندگی در این کشور است، طبقه خاصی از مردم که با برخورداری از درآمد نفت به شدت پولدار شده و حتی فاقد اصالت ظاهری و نسبی فئودالهای قدیمی که شما آنها را تضعیف کردید می باشند، در این سالها روی کار آمده اند. علاوه بر آن می توان از انحصار اقتصادی و مالی که اطرافیان شما و خصوصاً خانواده تان در اختیار گرفتند یاد کرد؛ و بالاخره خشونت ساواک که مانع کمترین بیان منتقدانه است. نتیجه اینها ناخشنودیهایی است که مدام افزایش می یابند و همچون سیلابی می گردد که از طریق جویبارهای کوچک مخالفت و اعتراض مدام پرآب تر می شود و بالاخره به اقیانوس تلخی ها و مرارتها راه می یابد.


🔺 شاه: چگونه این سیلاب از چشمان مسئولان پنهان ماند؟ مطمئناً این بحران به تازگی شروع نشده است؟


🔺 نراقی: طبقه سیاسی بالا آمدن این سیلاب را ندید. و قدرت تکنوکراتی که خود ایجاد نمودید قادر به دیدن این واقعیت نبود.


🔺 شاه: اما ما افراد خود را از میان فارغ التحصیلان بهترین دانشگاه های اروپایی و امریکایی انتخاب کردیم، چگونه این مهندسها و دکترهایی که از معتبرترین دانشگاه های غربی آمده بودند قادر نبودند مرا از قبل مطلع نمایند؟


🔺نراقی: این امر به سیستم برمی گردد، زمانی که سیستم هرمی شکل است و در آن حتی نخست وزیر صرفاً به بالادست خود چشم دارد، هیچ کس خود را از نظر سیاسی مسئول احساس نمی کند، زیرا تنها آنچه مورد قبول است که از طرف شما صادر گردیده باشد. تصمیمهای نهایی انحصاراً توسط شما گرفته می شد، نخبگان هم صرفاً می خواستند تا با ارائه عناصری در جهت سیاست شما، خدمتی کرده باشند. این افراد علم و دانش خود را در جهت دنباله روی از شما به کار می گرفتند و بنابراین به دلیل منطق حاکم بر این گونه روابط مانع دیدن شما می شوند. شما در همه جا از این تکنوکراتها استفاده کردید. تکنوکرات صرفاً ماشینی است که به سؤالاتی که از او می شود پاسخ می دهد و خودش سؤالی را مطرح نمی نماید.(از کاخ شاه تا زندان اوین، صص ۳۷ تا ۳۹)


🔺 شاه: شما که یک جامعه شناس هستید و رفتار افراد را مورد بررسی قرار می دهید می توانید به من بگویید چرا آنها فریاد می زنند «مرگ بر شاه»؟ مگر من با آنها چه کرده ام؟


🔺نراقی: قربان این به آن دلیل است که ما در یک سیستم از سلسله مراتبها زندگی می کنیم و در چنین سیستمی همه چیز به نوک هرم، یعنی شخص اعلیحضرت ختم می شود. آنهایی که مدام تکرار می کردند شاه باید سلطنت کند و نه حکومت، از پیش احساس کرده بودند که ما داریم به سمت یک بحران جدی قدرت سوق داده می شویم و امروز عملاً به همان جا رسیده ایم.


🔺شاه: تصور می کنید قدرتهای بزرگی که در ایران هستند و نمایندگانی به صورت گروه های فشار گوناگون دارند در فقدان یک قدرت قوی هرگز اجازه می دادند آنچه را که کردیم عملی سازیم؟ اینکه شاه فقط سلطنت کند شعار کسانی است که از خارج از کشور بودند و صرفاً می خواستند تا شاه نقش یک عروسک خیمه شب بازی را داشته باشد. مثلاً انگلیس ها که هرگز خواهان یک قدرت واقعی در کشور ما نبوده اند.


🔺نراقی: اعلیحضرت باید همچنین به استدلالهای مردان سیاسی که از وطن دوستان واقعی هستند و امیدوارند که شاه خود را به دور از امور اجرایی نگهدارد گوش دهند. بدین ترتیب نه تنها قانون اساسی محترم شمرده می شود بلکه شاه هم مصون مانده است.


🔺در اینجا شاه با لحنی محکم و مقتدرانه اضافه کرد: این فرضیه از خارج و تحت تاثیر غربیها آمده است و مصالح ملی را در نظر نمی گیرد. (همان، ص ۱۵۵).
Audio
🔺آیا زمان گسست از پارادایم متعارف الهیات سنتی-حوزوی فرا رسیده است؟

💠محمدحسین بادامچی در نشستى پیرامون «الهیات نوین اسلامی» و از دست رفتن فرصت تاريخى ٥٧ توسط حوزه-قم تير ٩٧
Audio
🔺رويكرد حوزوى، پروژه علوم انسانى اسلامى را به شكست كشانده است


📺مناظره بادامچى با دكتر سيدمحمدرضا مرندى استاد دانشگاه بهشتى و دكتر عيوضلو رئيس گروه اقتصاد دانشگاه امام صادق در راديو گفتگو

🚩بخش سوم
Audio
🔺رويكرد حوزوى، پروژه علوم انسانى اسلامى را به شكست كشانده است


📺مناظره بادامچى با دكتر سيدمحمدرضا مرندى استاد دانشگاه بهشتى و دكتر عيوضلو رئيس گروه اقتصاد دانشگاه امام صادق در راديو گفتگو

🚩بخش چهارم
جمهورى سوم
سرنوشت اعتدال: هویدا یا بختیار؟ 🔴همين يك سال پيش بود كه حسن روحانى نطق رياست جمهوري خود را در سالروز ولادت امام رضا طورى خواند كه گويى خود را امام رضاى دومى در پذيرش نيابت خلافت مى داند. حسن روحانى سوداى اينرا دارد كه همزمان هم گورباچف و هم يلتسين جمهورى…
تلاش ارتجاعی روحانی و خاتمی

همانطور که انتظار مى رفت، روحانی در گفتگوی تلویزیونی خود تصویری هویداگونه از خود ارائه داد و خاتمی با سخنرانی معذرتخواهی خود كوشيد نقشی بختیار گونه را بر عهده بگيرد. کل صحبت حضرات هم در این خلاصه می شود که بگذارید ما هم سهمی در قدرت داشته باشیم و اجازه دهید دو جناح حاکم مثل دوران طلایی تقسیم کار دو آیت الله در دهه هفتاد با هم دوست باشیم و با حذف رادیکال های چپ هر دو جناح حاکمیت را منصفانه میان خود نصف کنیم: حاکمیت و سیاست خارجی و نیروهای مسلح و الهیات و ایدئولوژی و علوم انسانی و حوزه مال شما و دولت و سیاست داخلی و نفت و توسعه و اقتصاد و فرهنگ و صنعت و دانشگاه مال ما. بیایید ۸۸ را که رادیکال های دو جناح پدید آوردند فراموش کنیم و دو بال جمهوری دوم را ترمیم کنیم. در این ده سال فهمیدیم که شما بدون ما و ما بدون شما نمی توانیم ادامه دهیم و ما یک قدم بزرگ به راست برداشتیم و حالا شما هم یک قدم کوچک به چپ بردارید به توافق می رسیم. این در یک کلام یعنی اینکه اگر دست در دست هم دهیم امر سیاسی را به کلی سرکوب خواهیم کرد و لازم نیست به هیچ بحث اساسی درباره ساختار اقتصادی و حقوقی و سیاسی و فرهنگی کشور تن دهيم و دوباره اجازه دهيم كه ديو عدالت و آزادى و حقوق و دموكراسى و قانون اساسى و آگاهى همگانى از شيشه حكمرانيمان بيرون شود... هیهات!
امریکاستیزی و مسأله «زمان» در جمهوری اسلامی

🚩بخش اول



🔴در تحیل تاریخ سیاسی چهل سال اخیر ایران، توجه به این مساله بسیار مهم است که بدانیم جمهوری اسلامی به خاطر مبانی نظام سیاسی خود در «زمان واقعی» سیر نمی کند. زمان واقعی آن وضعیت هرمنوتیک و سیال «اکنون» و شرایط «حال» است که با پیوندهای پیچیده و دائما در تغییر و تحولی که در دانشهای «علوم انسانی» تحیلیل می شود، به گذشته و آینده مربوط می شود. به این معنا می توان ادعا کرد که جمهوری اسلامی یک نظام بی تاریخ است که نه در تاریخ در حال وقوع بلکه عملا در سه تاریخ فرضی دیگر سیر می کند. من این سه زمان را «زمان متافیزیکی/ زمان ایدئولوژیک/ زمان اضطراری» می خوانم:


1️⃣‌زمان متافیزیکی
زمان متافیزیکی یک زمان مثالی افلاطونی است که وضعیتی اساسا فارغ از تحولات زمانه و استعلایی و آسمانی و کامل را به عنوان وضعیت ایده آل فرض می کند و سیاست را بعنوان اقامه آن وضعیت انتزاعی و ثابت و یکتا تعریف می کند. زمان متافیزیکی دشمن تاریخ واقعی است و در واقع حکمرانی را به ابزار مبارزه با تغییرات و تکثرات و حفظ یک شکل و ساختار ثابت تبدیل می کند. در ایران این رویکرد بیش از هرچیز رویکرد حوزویان و بنیادگرایان نفوذ یافته در حاکمیت است که اساس اندیشه خود را بر کلام و فقه و متافیزیک صدرایی که از نظر اینان علومی مقدس، مفارق، استعلایی، فرازمینی و فرابشری محسوب می شوند، استوار می کنند و با علوم انسانی، که دانش زمان بشری و تحلیل وضعیت دائما در تحول انسان است دشمنی می ورزند.


🔺نمونه کامل زمان متافیزیکی را در تصویری که رستم التواریخ از سازمان سیاسی صفویه در زمان شاه ملاحسین ارائه می کند می توان مشاهده کرد: «دیباچه بعضی از مؤلفات جناب علامة العلمایی آخوند ملاحمد باقر شیخ الاسلام شهیر به مجلسی را چون سلطان جمشید نشان و اتباعش خواندند که آن جنت آرامگاهی به دلایل و براهین آیات قرآنی حکمهای صریح نموده که سلسله جلیله ملوک صفویه، نسلا بعد نسل بی شک به ظهور جناب قائم آل محمد خواهد رسید؛ از این احکام قوی دل شدند و تکیه بر این قول نمودند و سررشته مملکت داری را از دست رها نمودند.» همو می نویسد چون افاغنه در اثر بدرفتاریهای حاکم کابل علم طغیان برافراشتند و اصفهان را در محاصره گرفتند برخی از علما و فضلا و عرفا و صلحا و زهاد هر روز به نزد شاه می رفتند و به گوشش می خواندند که «جهان پناها، هیچ تشویش مکن که دولت تو مخلد به ظهور قائم آل محمد متصل خواهد بود» (عباس میلانی، تجدد و تجددستیزی در ایران، ص ۱۱۵ و ۱۱۶)


2️⃣زمان ایدئولوژیک
ظاهر امر این است که زمان ایدئولوژیک در تقابل با زمان متافیزیکی و در تلاش برای جدی گرفتن تاریخ و زمان واقعیست که ظهور می کند اما تاریخی که زمان ایدئولوژیک به ما عرضه می کند نیز یک زمان خطی، ایده آلیستی و غیر واقعی است. زمان ایدئولوژیک که می تواند اشکال مختلف علمی، فلسفه تاریخی یا الهیاتی داشته باشد بر آنست که زمان ادوار مشخصی فراسوی تحولات عینی کنونی دارد که ایدئولوگ با درک منطق آن می تواند زیربنای پنهان زمان واقعی را کشف کند. حکمرانی از منظر زمان ایدئولوژیک به معنی هدایت جامعه در چارچوب مراحل متوالی این کانال تاریخی مشخص است و حاکم وظیفه برنامه ریزی و مهندسی جامعه در چارچوب این طرح از پیش تعیین شده را دارد. چه از منظر مارکسیسم علمی ای که از مراحل تکاملی فئودالیسم، بورژوازی، دیکتاتوری پرولتاریا و سوسیالیسم سخن می گوید، چه از منظر تاریخ بورژوایی خطی ای که از مراحل مختلف توسعه یافتگی و برنامه های توسعه سخن می گوید و چه از منظر الهیات ایدئولوژیک اسلامی ای که تاریخ را به مثابه مراحل بسط اقتدار تشیع حکومتی تا آینده موعود غلبه بر کل زمین صورت بندی می کند، تحولات واقعی زمانه نه تنها چندان خدشه ای در تقدیر تکوینی حاکمیت وارد نمی کند بلکه در تحلیل نهایی قدمی در جهت پیشرفت بهتر و بیشتر این فرآیند محتوم است. به شهادت بسیاری از آثار تحلیلی، محمدرضا پهلوی در اواخر دوران سلطنت خود کاملا در زمانی ایدئولوژیک به سر می برد و فراسوی تمام اعتراضاتی که در جامعه در حال انباشت بود، در رویای رسیدن قریب الوقوع رژیم به تمدن بزرگ و باشکوه ایرانی در نتیجه برنامه ریزی گام به گام انقلاب سفید، مستغرق بود.

👇ادامه
👆ادامه

امریکاستیزی و مسأله «زمان» در جمهوری اسلامی

🚩بخش دوم


3️⃣ زمان اضطرار
در اوج ادعاها و آرزوهای بنیادگرایانه و ایدئولوژیک در دهه شصت، این شکل سومی از زمان بود که متواضعانه در میان زمان ستیزی متافیزیکیها و ادوار درشت ایدئولوژیکها قدم برمی داشتند و شکافهای کوچک بوجود آمده میان این دو زمان و زمان واقعی را بدون اینکه متعرض شکوه این دو داعیه بزرگ و مشروعیت بخش شوند، با ایجاد پرانتزهای کوچکی به نام «مقاطع حساس کنونی» رفو می کردند. اینان میانه روان جمهوری اسلامی بودند که در «زمان اضطرار» به سر می برند و سر به زنگاه های شکست عملی متافیزیک و ایدئولوژی با روحیه ای عملگرایانه سر می رسند و نظام اسلامی را از بن بست نجات می دهند. طرفه آنکه میزان تکرار این عملیاتهای جزئی رفع و رفو به حدی می رسد که از کنار هم قرار گرفتن این استثناهای مکرر «قواعدی نانوشته ولی همیشگی» شکل می گیرد، بلکه منطق متافیزیکی و ایدئولوژیک هم به تدریج به شیوه ای آرام و بی سر وصدا تحت تاثیر این اقتضائات دائمی خود را تغییر می دهد تا در پیشگاه ملت و آیندگان با اعتماد به نفس کامل بتواند از کارنامه حکمرانی متافیزیکی و ایدئولوژیکی خود دفاع کند.


🔴ساختاری که امروز در جمهوری اسلامی برجای مانده، ماحصل ترکیب عملی این سه زمان و سه گونه حکمرانی در چهل سال اخیر است. سازوکاری که امور بس متناقضی را در کنار هم در کارنامه سیاسی جمهوری اسلامی برجای گذاشته که البته روتوش و بازسازی پسینی متکلمان و ایدئولوگها و میانه روان کوشید روایت رسمی موجه و یکدستی در طول این سالها از آن ارائّه دهد. مساله رابطه با امریکا یکی از نمونه های شاخص غلبه این سه زمان بر حکمرانی جمهوری اسلامی است که نقاطی چون اشغال لانه جاسوسی و شعار دائمی مرگ بر امریکا و عدم مذاکره با شیطان بزرگ را در کنار نقاط دیگری چون مک فارلین، آتش بس ۵۹۸ و برجام قرار می دهد.


♦️مساله اساسی جمهوری اسلامی اینجاست که هیچ یک از سه زمان رسمی و اصلی آن «زمان واقعی» نیست که امکان ظهور و رشد «عقلانیت سیاسی» در آن فراهم شود. انقلاب اسلامی که پیروزی آن نشان از وجود عقلانیت سیاسی پیشرو و برتری در نیروهای پدید آورنده آن بود، برای پیشرفت خود نیازمند تداوم آن عقلانیت سیاسی در عرصه حکمرانی بود و حال آنکه نیروهای سیاسی آن با تقسیم به سه گروه روحانیون، ایدئولوژیکها و میانه روان نه تنها هیچیک نمایندگی آن عقلانیت سیاسی را بر عهده نگرفتند، بلکه تمام تلاش خود را خودآگاه یا ناخودآگاه، برای جلوگیری و حذف هرگونه تلاش برای احیای عقلانیت سیاسی انتقادی، آرمانی و واقع بینانه انقلاب اسلامی به کار بستند. امروز که پرهیز از دو مسیر همیشگی جنگ بی محابا و مذاکره خفت بار در دستور کار نظام قرار گرفته، فقدان این عقلانیت سیاسی و نمایندگان آن به طور جدی احساس می شود.
Forwarded from 🔆 طرح دانشجویی ابوذر 🔆 (،،)
‼️ فوری‼️

🔺 طرح مستقل دانشجویی #ابوذر متشکل از جمعی از جوانان و اساتید انقلابی که با هزینه ی شخصی در حال برگزاری بود در روز چهارم با مداخله غیرقانونی #نیروهای_نظامی_سپاه و ورود به محل اسکان طرح و اخراج دانشجویان، متوقف شد.

🔺 این طرح متشکل از دانشجویان آزادی خواهِ سراسر کشور با هدف احیاء #جریان_مستقل_مردمی در نظام اسلامی پایه گذاری شده بود اما پس از سخنرانی دکتر #سعید_زیباکلام با برخورد جریانی که به آزادی فکر و اندیشه و بیان به عنوان بیّنات گفتمان امام و رهبری اعتقاد ندارد در نیمه راه ناتمام ماند.

🔺 گفتنی است در شرایطی که بدنه ی جنبش دانشجویی با #تصفیه و دعوت به سکون و سکوت رو به اضمحلال می رود، خاموش کردن طرح دانشجویی ابوذر قطعا #خیانت به مردم و قانون اساسی است.
🆔 @abuzar_ghafari
درباره سانسور عذرخواهی رهبری


🔴حذف و سانسور مهمترین فراز سخنرانی اخیر رهبری که اهمیتی بسیار بنیادین در تاریخ سیاسی بعد از جنگ و جمهوری دوم داشت، بعد از ماجرای «پشت بلندگو» در مهرماه 95 و غائله حذف سخنرانان منتقد توسط برخی نزدیکان دفتر رهبری به بهانه اینکه «چیزی بگویید که آقاخوشش بیاید»، تحلیل رابطه میان رهبری و دفتر ایشان را بسیار بغرنج کرده است. با اینحال مستقل از این مسأله، لازم است که دلالتهای سیاسی و فرهنگی این سانسور عظیم و عجیب را پیش خود مرور کنیم:


1️⃣مردم نباید آگاه شوند و مسائل اساسی باید تاریک و مبهم باقی بماند
هر سانسوری در حوزه های سیاسی و فکری و فرهنگی فی نفسه دلالت بر این دیدگاه دارد که آگاهی عمومی خطرناک است و باید جلوی آنرا گرفت. وقتی بالاترین مقام کشور در روز روشن در یک سخنرانی علنی و عمومی خطاب به ملت سخنی می گوید و رسانه های حاکمیتی آنرا سانسور می کنند، تکلیف هزاران مسأله پنهان سیاسی که منافع بسیاری را به خطر می اندازد و نقاب بسیاری رابر می اندازد، روشن است. واقعاً آش سانسور و ستیز با آگاهی و شفافیت چقدر می تواند شور شود که حتی سخنرانی علنی خود رهبری را هم در بر بگیرد.


2️⃣ساختاری شدن رویه های غلط و چندصدایی در مرکز فرماندهی
وقتی رهبری سخنی می گوید و دیگران از چنان قدرتی برخوردارند که آنرا سانسور شده منتشر کنند یعنی القای این مطلب که گفته و تصمیم رهبری هم از حجیت کافی در سیستم حاکمیتی تحت امر ایشان برخوردار نیست و نیروهای سیاسی بزرگتری در ساختار رخنه کرده اند که حتی دیگر حفظ ظاهر هم نمی کنند و به گمان خود مصلحت رهبری را هم از خود ایشان بهتر تشخیص می دهند. مشخص شد که در پس فکر و عمل آنان که سالها مساله ولایت را به رغم دیدگاه رهبران انقلاب به صورت اطاعت و تسلیم محض به شخص حاکم تئوریزه می کردند و ساختار را بر همین پایه شکل می دادند، مسأله همواره به شکل دیگری بوده و این ادبیات صرفاً برای بدنه مقلدین تجویز می شده و در رده های بالا معادلات به گونه ای دیگر بوده است.


3️⃣عصمت نمایی ولی فقیه و دایه های مهربانتر از مادر
اینکه عذرخواهی رهبری آن هم در مهمترین مسأله کل دوران زعامت ایشان توسط رسانه های وابسته سانسور می شود، نشان از رشد و نفوذ خطرناک نیروهایی دارد که بر خلاف دیدگاه امام و رهبری می کوشند که تصویری مقدس و معصوم از ایشان ارائه دهند و بر خلاف منطق معقولی که به عذرخواهی می انجامد، بنیان مشروعیت سیاسی را به شیوه ای شرک آلود بر الهیات دوران پیش از غیبت و عصمت حاکم استوار کنند. این خروج ساختار از عقلانیت رهبر زنده و حاضر زنگ خطر مهمی را برای دلسوزان نظام به صدا در می آورد.


4️⃣وهن جایگاه رهبری و اصرار بر ناامید کردن ملت
نظریه ولایت فقیه بر پایه تحکیم مقام رهبری برای تضمین حرکت کشور در مسیر آرمانها استوار شده است و جایگاه ولایت فقیه نه جایگاهی تشریفاتی که موقعیت رهبری سیاسی است. در شرایطی که رهبری شجاعانه «مسئولیت» مسائل کلان کشور را بر عهده می گیرد و می کوشد این ذهنیت انحرافی و تبلیغ شده توسط دشمنان که «ولایت فقیه جایگاهی صرفاً تشریفاتی و مسئولیت ناپذیر در نظام سیاسی ایران است» را به کلی باطل کند، دایه های مهربانتر از مادر مهمترین فراز و محور این سخنرانی که همین «قبول مسئولیت» است را حذف می کنند و سخنرانی رهبری را به یک بیانیه مطالبه گرانه از دیگر قوای نظام مبدل می کنند. در شرایطی که به تأکید درست رهبری، کشور بیش از هر زمان دیگر نیازمند امیدواری و پرهیز از نومید کردن ملت از اصلاح امور است و رهبری به درستی با طرح عذرخواهی از برجام می کوشید که معقولیت سیاسی مورد نیاز تصمیمات پیش رو را بازسازی کند، به نظر می رسد که حذف این فراز مهم که به منزله استحاله کل سخنرانی رهبری است آگاهانه یا غافلانه قدمی خائنانه در جهت نومید کردن مردم محسوب می شود.