جمهورى سوم – Telegram
جمهورى سوم
3.1K subscribers
251 photos
44 videos
90 files
402 links
پژوهشى در بازسازی تفکر، عمل و سوژه انقلاب ۵۷


ارتباط از طريق
@atzenooar
Download Telegram
خداحافظ دکتر مرادی

همین سه هفته پیش بود که تلفنی با او صحبت کردم و برای نشستی با موضوع «نزاع نخبگان در جمهوری اسلامی» به اندیشکده مهاجر دعوتش کردم. مثل همیشه به گرمی و تواضع پذیرفت. اول هفته که برای یادآوری قرار با تلفنش تماس گرفتم در دسترس نبود. از دکتر میری که پرسیدم گفت در بیمارستان بستری شده است و زیر عمل جراحی است. متاثر شدم و امیدوار بودم که چیز مهمی نباشد.


در این یک ماه اخیر هربار مرا می دید می گفت با عده ای از بچه هایی که نامه سیصدنفره را امضا کرده اند پیش من بیایید که خیلی با شما حرف دارم. یکپارچه دلمشغول ایران بود. البته ایران واقعی نه ایران مجردی که فیلسوفان و محافظه کاران از آن می گویند. آدم مبارز و سیاسی ای بود که به فلسفه آلمانی روی آورده بود و خوب می فهمید چه می گوید. خلاصه حرفش را همانجا گفت: کنش سیاسی را بیهوده می دانست و می گفت برای ساختن ایران آینده حلقه های فلسفی-پژوهشی جدی ایجاد کنید. با حرفش موافق نبودم و احیای حوزه عمومی را شرط نجات تفکر و مقدم بر آن می دانستم.

تازه به میان ما برگشته بود تا روایتی تازه از تجربه سهمگین تاریخ معاصر ایران به ما عرضه کند. تازه داشت به سخن می آمد که اینچنین از میان ما رفت. اف بر زمانه ای که مرداب ها آنچنان سخت استوارند و نسیمهایی که عطر زندگی در خود دارند اینچنین زود می گذرند. روحت شاد دکتر مرادی عزیز.



https://news.1rj.ru/str/RezaNassaji/1340
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺رويكرد حوزوى، پروژه علوم انسانى اسلامى را به شكست كشانده است


📺فايل صوتى مناظره محمدحسين بادامچى با دكتر سيدمحمدرضا مرندى عضو هيئت علمى دانشگاه شهيد بهشتى در راديو گفتگو

🚩بخش اول
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺رويكرد حوزوى، پروژه علوم انسانى اسلامى را به شكست كشانده است


📺فايل صوتى مناظره محمدحسين بادامچى با دكتر سيدمحمدرضا مرندى عضو هيئت علمى دانشگاه شهيد بهشتى در راديو گفتگو

🚩بخش دوم
Forwarded from 🔆 طرح دانشجویی ابوذر 🔆 (Ss)
🔆طرح دانشجویی "ابوذر"🔆

🔺ویژه ی #برادران عدالتخواه سراسر کشور

همراه با اساتید برجسته کشوری

📝دانشجویان علاقه مند می توانند جهت ثبت نام و مصاحبه به شماره داخل پوستر تماس حاصل نمایند

@abuzar_ghafari
Voice 004.m4a
65.1 MB
میزگرد روزنامه ایران ابراهیم فیاض و سید جواد میری


آینده ایران و امکان تحول: بازخوانی نسبت خویشاوندسالاری دینی و مردمسالاری دینی


۲۷ تیر ۱۳۹۷


@seyedjavadmiri
ما مستضعفان مضطر و نقطه عطفی که بر ما تحمیل خواهد شد


🔴همه چیز، از داخل و خارج، دست به دست هم داده که نقطه عطفی که پیش روی ماست در غیبت مردم و امر سیاسی رقم بخورد. این نکته تازه ای نیست و نشانه های آن حداقل از برجام به این طرف آشکار شد. همه دشمنان داخلی و خارجی امر سیاسی می دانند که «اضطرار» بهترین موقعیت تصمیمات راست گرایانه است. اضطرار انسان سیاسی را کنار می زند و حیوان اقتصادی را بر جامعه مسلط می کند. اضطرار نیروهای فضیلت و عدالت و آزادی را از صحنه بیرون می راند و نیروهای بقا و سلطه و امنیت را بر همگان مسلط می کند. اضطرار اميد را مى كشد تا ترس را بر اريكه سلطنت بنشاند. اضطرار عقل و خرد را تعطیل می کند و مصلحت اندیشی عاجل و ذلت بار را بر جای آن می نشاند. اضطرار شهروندان را سرکوب می کند و توده را بر صدر می نشاند. اضطرار حوزه عمومی را در هم می شکند و عرصه سیاست را به تمام قبضه صاحبان قدرت و پول می کند.



🔴ما به اراده خود در این سراشیبی قرار نگرفتیم. برنامه های راست گرایان داخل و خارج به نحوی هماهنگ شد که اکنون دست و پا زدن هیچ سودی ندارد. آنها که در این سالها هشدار دادند خفه شدند تا سقوط در امنیت و آرامش ادامه یابد. حداقل اینکه سالها بعد که فرزندانمان ما را به پرسش گرفتند با سرافکندگی خواهیم گفت که مشارکتی در این پروژه کثیف نداشتیم و تا توانستیم بر ضد آن شوریدیم، اما «قدرت» از آن ما نبود.


🔴حالا که «اضطرار» شرایط را به آنجا کشانده که همه اراده های آگاه سیاسی به نظاره گران منفعل تصمیمات باشگاه بزرگان مبدل شده اند، «بازی قدرت» مشروعیت یافته است. حالا که همه درمانده اند زمان مناسب تقسیم غنایم بدون مزاحمت اغیار فرارسیده است. اصلاح طلبان و اصولگرایانی که از برجام به این سو هر صدای نقدی بر این مسیر را سرکوب می کردند، همگی این روز نشستن بر سفره تقسیم غنایم را انتظار می کشیدند.


🔴ای جماعت دلاری که به گرداب بلا افتادن ملتتان را وجه المصالحه بقایتان قرار داده اید. ای آقایان و آقازادگان! ما اگرچه امروز خاموشیم و مستضعف، و صبری سخت زهرآگین را در دل تحمل می کنیم، اما به شما قول خواهیم داد که به وصیت خمینی کبیر عمل کنیم و نگذاریم آینده ایران «بغض و خشم انقلابی»مان را فراموش کند.
Audio
🔺امروز بعد از شكست مدرنيزاسيون و اسلاميزاسيون در ايران، چرا همچنان مى توان به جلال آلِ احمد بعنوان يك لنگرگاه فكرى و سياسى و سررشته تداوم سنت روشنفكرى نگريست؟
سرنوشت اعتدال: هویدا یا بختیار؟


🔴همين يك سال پيش بود كه حسن روحانى نطق رياست جمهوري خود را در سالروز ولادت امام رضا طورى خواند كه گويى خود را امام رضاى دومى در پذيرش نيابت خلافت مى داند. حسن روحانى سوداى اينرا دارد كه همزمان هم گورباچف و هم يلتسين جمهورى اسلامى باشد. چهل سال پیش شاپور بختیار هم با سودای مشابهی از جبهه ملی جدا شد تا بتواند با حفظ كليات ساخت قدرت و قانون اساسی مشروطه، انقلاب براندازانه مردم را به سمت تغییری در موازنه قدرت داخل نظام سوق دهد.


🔴در جامعه شناسی سیاسی ایران، «اصلاح طلبان» به عنوان نیروهایی متمایز از «انقلابیون چپ» و «محافظه کاران راست تر» به عنوان نیروهای میانه رویی با موضع راست اعتدالی شناخته می شوند که قتلگاه آنان موقعیتهای انقلابی است. با ظهور و گسترش امر سیاسی، موقعیت اصلاح طلبی چنان از اعتبار ساقط می شود که اصلاح طلبان بالاخره مجبور می شوند که میان پیوستن به انقلابیون یا پیوستن به قدرت حاکم یکی را انتخاب کنند. همین لحظه خاص در تاریخ اخیر ایران است که دوستان قدیمی را رویاروی هم قرار می دهد؛ جایی که راه بازرگان از بختیار و راه مطهری از نصر جدا می شود. همانطور که در یک دهه پیش از آن راه جلال آل احمد از خلیل ملکی، راه بازرگان از امینی، راه خامنه ای از میلانی و راه خمینی از شریعتمداری جدا شده بود.


🔴این نقطه عطف اما تنها در زمان وقوع خود مهم است، چه از منظر آیندگانی که تاریخ را پس از پیروزی یا شکست آن لحظه انقلابی می نگرند، در هرحال فرق چندانی میان بختیار و هویدا نیست. از نقطه نظر تاریخ سیاسی، اصلاح طلبان نیروهای سیاسی مذبذبی هستند که به هرحال در تحلیل نهایی باید با پیوستن به یکی از دو جبهه انقلابیون یا محافظه کاران نام و یادی برای خود در تاریخ حفظ کنند. حسن روحانی، محمد خاتمی و به طور کلی کل جبهه اعتدال و اصلاح طلبی در ایران امروز دقیقاً از همین مشکل رنج می برد. هنگام انتخابات به بازرگان نزدیک می شوند، بعد از پیروزی جنبه انقلابی خود را در حافظه ها دفن می کند و تصویری بختیار گونه از خود ساخته و پرداخته می کنند، اما در دیدار مجلس و رهبری و سپاه شخصیتی هویداگونه از خود بروز می دهند.


🔴از همینروست که با آشکار شدن تدریجی دروغین بودن نقش بازرگان، فرجام هویدا و بختیار بر سرنوشت حسن روحانی و اصلاح طلبان سایه انداخته است. به نظر می رسد فشار سیاسی جامعه که بی کفایتی، بی عدالتی و فساد را دیگر برنمی تابد، بالاخره حاکمیت را به نقطه اجتناب ناپذیر دستگیری هویدا و حذف و حتی اعدام عده ای از رجال ميانه رو به جرم فساد و ویرانی کشور خواهد کشاند. رسوایی سرلشکر فیروزآبادی یکی از پرقدرت ترین رجال سیاسی سالهای متمادی کشور در ماجرای ویلای لواسان او خود یکی از نشانه های مهم امكان تکرار پدیده هویدا در شرایط کنونی ایران است. از سوی دیگر حسن روحانی همچون بختیار، همواره در این اندیشه بوده است که از یکسو تنش موجود میان حاکمیت و قدرت امریکایی به نفع خود استفاده کند و از سوی دیگر با طرد انقلابیون و اصرار بر حفظ هسته اصلی ساختار قدرت، نیروهای محافظه کار را به تدریج به سوی خود بکشاند. در شرایطی که سایه شوم سرنوشت بختیار و هویدا بر سر روحانی و اصلاح طلبان سنگینی می کند به نظر می رسد این تنها «اضطرار» است که با سرکوب امرسیاسی می تواند امکان نجات روحانی را فراهم کند.
احسان نراقی و استیضاح شاه


🔴کتاب «از کاخ شاه تا زندان اوین» دکتر احسان نراقی کتاب فوق العاده ایست که شاید نتوان نظیری برای آن در زبان فارسی پیدا کرد. اهمیت فوق العاده این کتاب از اینروست که روایتی زنده و صادقانه از موقعیت ویژه و منحصر به فرد «استیضاح شاه توسط یک جامعه شناس» است، موقعیتی که تنها در برهه خاص «انقلاب» امکان وقوع دارد و البته در بخش دوم کتاب با روایت «زندان در نظام بعد از انقلاب» تکمیل می شود. متن زیر بریده مهمی از کتاب است که طی آن نراقی می کوشد حوادث در حال رخ دادن در جامعه را برای شاه معنا کند:


🔺 نراقی: آنچه که موقعیت مخالفان شما را تحکیم نموده است، بدون شک مجموعه ایست از سه عامل. ابتدا عدم وجود شرایط برابر زندگی در این کشور است، طبقه خاصی از مردم که با برخورداری از درآمد نفت به شدت پولدار شده و حتی فاقد اصالت ظاهری و نسبی فئودالهای قدیمی که شما آنها را تضعیف کردید می باشند، در این سالها روی کار آمده اند. علاوه بر آن می توان از انحصار اقتصادی و مالی که اطرافیان شما و خصوصاً خانواده تان در اختیار گرفتند یاد کرد؛ و بالاخره خشونت ساواک که مانع کمترین بیان منتقدانه است. نتیجه اینها ناخشنودیهایی است که مدام افزایش می یابند و همچون سیلابی می گردد که از طریق جویبارهای کوچک مخالفت و اعتراض مدام پرآب تر می شود و بالاخره به اقیانوس تلخی ها و مرارتها راه می یابد.


🔺 شاه: چگونه این سیلاب از چشمان مسئولان پنهان ماند؟ مطمئناً این بحران به تازگی شروع نشده است؟


🔺 نراقی: طبقه سیاسی بالا آمدن این سیلاب را ندید. و قدرت تکنوکراتی که خود ایجاد نمودید قادر به دیدن این واقعیت نبود.


🔺 شاه: اما ما افراد خود را از میان فارغ التحصیلان بهترین دانشگاه های اروپایی و امریکایی انتخاب کردیم، چگونه این مهندسها و دکترهایی که از معتبرترین دانشگاه های غربی آمده بودند قادر نبودند مرا از قبل مطلع نمایند؟


🔺نراقی: این امر به سیستم برمی گردد، زمانی که سیستم هرمی شکل است و در آن حتی نخست وزیر صرفاً به بالادست خود چشم دارد، هیچ کس خود را از نظر سیاسی مسئول احساس نمی کند، زیرا تنها آنچه مورد قبول است که از طرف شما صادر گردیده باشد. تصمیمهای نهایی انحصاراً توسط شما گرفته می شد، نخبگان هم صرفاً می خواستند تا با ارائه عناصری در جهت سیاست شما، خدمتی کرده باشند. این افراد علم و دانش خود را در جهت دنباله روی از شما به کار می گرفتند و بنابراین به دلیل منطق حاکم بر این گونه روابط مانع دیدن شما می شوند. شما در همه جا از این تکنوکراتها استفاده کردید. تکنوکرات صرفاً ماشینی است که به سؤالاتی که از او می شود پاسخ می دهد و خودش سؤالی را مطرح نمی نماید.(از کاخ شاه تا زندان اوین، صص ۳۷ تا ۳۹)


🔺 شاه: شما که یک جامعه شناس هستید و رفتار افراد را مورد بررسی قرار می دهید می توانید به من بگویید چرا آنها فریاد می زنند «مرگ بر شاه»؟ مگر من با آنها چه کرده ام؟


🔺نراقی: قربان این به آن دلیل است که ما در یک سیستم از سلسله مراتبها زندگی می کنیم و در چنین سیستمی همه چیز به نوک هرم، یعنی شخص اعلیحضرت ختم می شود. آنهایی که مدام تکرار می کردند شاه باید سلطنت کند و نه حکومت، از پیش احساس کرده بودند که ما داریم به سمت یک بحران جدی قدرت سوق داده می شویم و امروز عملاً به همان جا رسیده ایم.


🔺شاه: تصور می کنید قدرتهای بزرگی که در ایران هستند و نمایندگانی به صورت گروه های فشار گوناگون دارند در فقدان یک قدرت قوی هرگز اجازه می دادند آنچه را که کردیم عملی سازیم؟ اینکه شاه فقط سلطنت کند شعار کسانی است که از خارج از کشور بودند و صرفاً می خواستند تا شاه نقش یک عروسک خیمه شب بازی را داشته باشد. مثلاً انگلیس ها که هرگز خواهان یک قدرت واقعی در کشور ما نبوده اند.


🔺نراقی: اعلیحضرت باید همچنین به استدلالهای مردان سیاسی که از وطن دوستان واقعی هستند و امیدوارند که شاه خود را به دور از امور اجرایی نگهدارد گوش دهند. بدین ترتیب نه تنها قانون اساسی محترم شمرده می شود بلکه شاه هم مصون مانده است.


🔺در اینجا شاه با لحنی محکم و مقتدرانه اضافه کرد: این فرضیه از خارج و تحت تاثیر غربیها آمده است و مصالح ملی را در نظر نمی گیرد. (همان، ص ۱۵۵).
Audio
🔺آیا زمان گسست از پارادایم متعارف الهیات سنتی-حوزوی فرا رسیده است؟

💠محمدحسین بادامچی در نشستى پیرامون «الهیات نوین اسلامی» و از دست رفتن فرصت تاريخى ٥٧ توسط حوزه-قم تير ٩٧
Audio
🔺رويكرد حوزوى، پروژه علوم انسانى اسلامى را به شكست كشانده است


📺مناظره بادامچى با دكتر سيدمحمدرضا مرندى استاد دانشگاه بهشتى و دكتر عيوضلو رئيس گروه اقتصاد دانشگاه امام صادق در راديو گفتگو

🚩بخش سوم
Audio
🔺رويكرد حوزوى، پروژه علوم انسانى اسلامى را به شكست كشانده است


📺مناظره بادامچى با دكتر سيدمحمدرضا مرندى استاد دانشگاه بهشتى و دكتر عيوضلو رئيس گروه اقتصاد دانشگاه امام صادق در راديو گفتگو

🚩بخش چهارم
جمهورى سوم
سرنوشت اعتدال: هویدا یا بختیار؟ 🔴همين يك سال پيش بود كه حسن روحانى نطق رياست جمهوري خود را در سالروز ولادت امام رضا طورى خواند كه گويى خود را امام رضاى دومى در پذيرش نيابت خلافت مى داند. حسن روحانى سوداى اينرا دارد كه همزمان هم گورباچف و هم يلتسين جمهورى…
تلاش ارتجاعی روحانی و خاتمی

همانطور که انتظار مى رفت، روحانی در گفتگوی تلویزیونی خود تصویری هویداگونه از خود ارائه داد و خاتمی با سخنرانی معذرتخواهی خود كوشيد نقشی بختیار گونه را بر عهده بگيرد. کل صحبت حضرات هم در این خلاصه می شود که بگذارید ما هم سهمی در قدرت داشته باشیم و اجازه دهید دو جناح حاکم مثل دوران طلایی تقسیم کار دو آیت الله در دهه هفتاد با هم دوست باشیم و با حذف رادیکال های چپ هر دو جناح حاکمیت را منصفانه میان خود نصف کنیم: حاکمیت و سیاست خارجی و نیروهای مسلح و الهیات و ایدئولوژی و علوم انسانی و حوزه مال شما و دولت و سیاست داخلی و نفت و توسعه و اقتصاد و فرهنگ و صنعت و دانشگاه مال ما. بیایید ۸۸ را که رادیکال های دو جناح پدید آوردند فراموش کنیم و دو بال جمهوری دوم را ترمیم کنیم. در این ده سال فهمیدیم که شما بدون ما و ما بدون شما نمی توانیم ادامه دهیم و ما یک قدم بزرگ به راست برداشتیم و حالا شما هم یک قدم کوچک به چپ بردارید به توافق می رسیم. این در یک کلام یعنی اینکه اگر دست در دست هم دهیم امر سیاسی را به کلی سرکوب خواهیم کرد و لازم نیست به هیچ بحث اساسی درباره ساختار اقتصادی و حقوقی و سیاسی و فرهنگی کشور تن دهيم و دوباره اجازه دهيم كه ديو عدالت و آزادى و حقوق و دموكراسى و قانون اساسى و آگاهى همگانى از شيشه حكمرانيمان بيرون شود... هیهات!
امریکاستیزی و مسأله «زمان» در جمهوری اسلامی

🚩بخش اول



🔴در تحیل تاریخ سیاسی چهل سال اخیر ایران، توجه به این مساله بسیار مهم است که بدانیم جمهوری اسلامی به خاطر مبانی نظام سیاسی خود در «زمان واقعی» سیر نمی کند. زمان واقعی آن وضعیت هرمنوتیک و سیال «اکنون» و شرایط «حال» است که با پیوندهای پیچیده و دائما در تغییر و تحولی که در دانشهای «علوم انسانی» تحیلیل می شود، به گذشته و آینده مربوط می شود. به این معنا می توان ادعا کرد که جمهوری اسلامی یک نظام بی تاریخ است که نه در تاریخ در حال وقوع بلکه عملا در سه تاریخ فرضی دیگر سیر می کند. من این سه زمان را «زمان متافیزیکی/ زمان ایدئولوژیک/ زمان اضطراری» می خوانم:


1️⃣‌زمان متافیزیکی
زمان متافیزیکی یک زمان مثالی افلاطونی است که وضعیتی اساسا فارغ از تحولات زمانه و استعلایی و آسمانی و کامل را به عنوان وضعیت ایده آل فرض می کند و سیاست را بعنوان اقامه آن وضعیت انتزاعی و ثابت و یکتا تعریف می کند. زمان متافیزیکی دشمن تاریخ واقعی است و در واقع حکمرانی را به ابزار مبارزه با تغییرات و تکثرات و حفظ یک شکل و ساختار ثابت تبدیل می کند. در ایران این رویکرد بیش از هرچیز رویکرد حوزویان و بنیادگرایان نفوذ یافته در حاکمیت است که اساس اندیشه خود را بر کلام و فقه و متافیزیک صدرایی که از نظر اینان علومی مقدس، مفارق، استعلایی، فرازمینی و فرابشری محسوب می شوند، استوار می کنند و با علوم انسانی، که دانش زمان بشری و تحلیل وضعیت دائما در تحول انسان است دشمنی می ورزند.


🔺نمونه کامل زمان متافیزیکی را در تصویری که رستم التواریخ از سازمان سیاسی صفویه در زمان شاه ملاحسین ارائه می کند می توان مشاهده کرد: «دیباچه بعضی از مؤلفات جناب علامة العلمایی آخوند ملاحمد باقر شیخ الاسلام شهیر به مجلسی را چون سلطان جمشید نشان و اتباعش خواندند که آن جنت آرامگاهی به دلایل و براهین آیات قرآنی حکمهای صریح نموده که سلسله جلیله ملوک صفویه، نسلا بعد نسل بی شک به ظهور جناب قائم آل محمد خواهد رسید؛ از این احکام قوی دل شدند و تکیه بر این قول نمودند و سررشته مملکت داری را از دست رها نمودند.» همو می نویسد چون افاغنه در اثر بدرفتاریهای حاکم کابل علم طغیان برافراشتند و اصفهان را در محاصره گرفتند برخی از علما و فضلا و عرفا و صلحا و زهاد هر روز به نزد شاه می رفتند و به گوشش می خواندند که «جهان پناها، هیچ تشویش مکن که دولت تو مخلد به ظهور قائم آل محمد متصل خواهد بود» (عباس میلانی، تجدد و تجددستیزی در ایران، ص ۱۱۵ و ۱۱۶)


2️⃣زمان ایدئولوژیک
ظاهر امر این است که زمان ایدئولوژیک در تقابل با زمان متافیزیکی و در تلاش برای جدی گرفتن تاریخ و زمان واقعیست که ظهور می کند اما تاریخی که زمان ایدئولوژیک به ما عرضه می کند نیز یک زمان خطی، ایده آلیستی و غیر واقعی است. زمان ایدئولوژیک که می تواند اشکال مختلف علمی، فلسفه تاریخی یا الهیاتی داشته باشد بر آنست که زمان ادوار مشخصی فراسوی تحولات عینی کنونی دارد که ایدئولوگ با درک منطق آن می تواند زیربنای پنهان زمان واقعی را کشف کند. حکمرانی از منظر زمان ایدئولوژیک به معنی هدایت جامعه در چارچوب مراحل متوالی این کانال تاریخی مشخص است و حاکم وظیفه برنامه ریزی و مهندسی جامعه در چارچوب این طرح از پیش تعیین شده را دارد. چه از منظر مارکسیسم علمی ای که از مراحل تکاملی فئودالیسم، بورژوازی، دیکتاتوری پرولتاریا و سوسیالیسم سخن می گوید، چه از منظر تاریخ بورژوایی خطی ای که از مراحل مختلف توسعه یافتگی و برنامه های توسعه سخن می گوید و چه از منظر الهیات ایدئولوژیک اسلامی ای که تاریخ را به مثابه مراحل بسط اقتدار تشیع حکومتی تا آینده موعود غلبه بر کل زمین صورت بندی می کند، تحولات واقعی زمانه نه تنها چندان خدشه ای در تقدیر تکوینی حاکمیت وارد نمی کند بلکه در تحلیل نهایی قدمی در جهت پیشرفت بهتر و بیشتر این فرآیند محتوم است. به شهادت بسیاری از آثار تحلیلی، محمدرضا پهلوی در اواخر دوران سلطنت خود کاملا در زمانی ایدئولوژیک به سر می برد و فراسوی تمام اعتراضاتی که در جامعه در حال انباشت بود، در رویای رسیدن قریب الوقوع رژیم به تمدن بزرگ و باشکوه ایرانی در نتیجه برنامه ریزی گام به گام انقلاب سفید، مستغرق بود.

👇ادامه
👆ادامه

امریکاستیزی و مسأله «زمان» در جمهوری اسلامی

🚩بخش دوم


3️⃣ زمان اضطرار
در اوج ادعاها و آرزوهای بنیادگرایانه و ایدئولوژیک در دهه شصت، این شکل سومی از زمان بود که متواضعانه در میان زمان ستیزی متافیزیکیها و ادوار درشت ایدئولوژیکها قدم برمی داشتند و شکافهای کوچک بوجود آمده میان این دو زمان و زمان واقعی را بدون اینکه متعرض شکوه این دو داعیه بزرگ و مشروعیت بخش شوند، با ایجاد پرانتزهای کوچکی به نام «مقاطع حساس کنونی» رفو می کردند. اینان میانه روان جمهوری اسلامی بودند که در «زمان اضطرار» به سر می برند و سر به زنگاه های شکست عملی متافیزیک و ایدئولوژی با روحیه ای عملگرایانه سر می رسند و نظام اسلامی را از بن بست نجات می دهند. طرفه آنکه میزان تکرار این عملیاتهای جزئی رفع و رفو به حدی می رسد که از کنار هم قرار گرفتن این استثناهای مکرر «قواعدی نانوشته ولی همیشگی» شکل می گیرد، بلکه منطق متافیزیکی و ایدئولوژیک هم به تدریج به شیوه ای آرام و بی سر وصدا تحت تاثیر این اقتضائات دائمی خود را تغییر می دهد تا در پیشگاه ملت و آیندگان با اعتماد به نفس کامل بتواند از کارنامه حکمرانی متافیزیکی و ایدئولوژیکی خود دفاع کند.


🔴ساختاری که امروز در جمهوری اسلامی برجای مانده، ماحصل ترکیب عملی این سه زمان و سه گونه حکمرانی در چهل سال اخیر است. سازوکاری که امور بس متناقضی را در کنار هم در کارنامه سیاسی جمهوری اسلامی برجای گذاشته که البته روتوش و بازسازی پسینی متکلمان و ایدئولوگها و میانه روان کوشید روایت رسمی موجه و یکدستی در طول این سالها از آن ارائّه دهد. مساله رابطه با امریکا یکی از نمونه های شاخص غلبه این سه زمان بر حکمرانی جمهوری اسلامی است که نقاطی چون اشغال لانه جاسوسی و شعار دائمی مرگ بر امریکا و عدم مذاکره با شیطان بزرگ را در کنار نقاط دیگری چون مک فارلین، آتش بس ۵۹۸ و برجام قرار می دهد.


♦️مساله اساسی جمهوری اسلامی اینجاست که هیچ یک از سه زمان رسمی و اصلی آن «زمان واقعی» نیست که امکان ظهور و رشد «عقلانیت سیاسی» در آن فراهم شود. انقلاب اسلامی که پیروزی آن نشان از وجود عقلانیت سیاسی پیشرو و برتری در نیروهای پدید آورنده آن بود، برای پیشرفت خود نیازمند تداوم آن عقلانیت سیاسی در عرصه حکمرانی بود و حال آنکه نیروهای سیاسی آن با تقسیم به سه گروه روحانیون، ایدئولوژیکها و میانه روان نه تنها هیچیک نمایندگی آن عقلانیت سیاسی را بر عهده نگرفتند، بلکه تمام تلاش خود را خودآگاه یا ناخودآگاه، برای جلوگیری و حذف هرگونه تلاش برای احیای عقلانیت سیاسی انتقادی، آرمانی و واقع بینانه انقلاب اسلامی به کار بستند. امروز که پرهیز از دو مسیر همیشگی جنگ بی محابا و مذاکره خفت بار در دستور کار نظام قرار گرفته، فقدان این عقلانیت سیاسی و نمایندگان آن به طور جدی احساس می شود.
Forwarded from 🔆 طرح دانشجویی ابوذر 🔆 (،،)
‼️ فوری‼️

🔺 طرح مستقل دانشجویی #ابوذر متشکل از جمعی از جوانان و اساتید انقلابی که با هزینه ی شخصی در حال برگزاری بود در روز چهارم با مداخله غیرقانونی #نیروهای_نظامی_سپاه و ورود به محل اسکان طرح و اخراج دانشجویان، متوقف شد.

🔺 این طرح متشکل از دانشجویان آزادی خواهِ سراسر کشور با هدف احیاء #جریان_مستقل_مردمی در نظام اسلامی پایه گذاری شده بود اما پس از سخنرانی دکتر #سعید_زیباکلام با برخورد جریانی که به آزادی فکر و اندیشه و بیان به عنوان بیّنات گفتمان امام و رهبری اعتقاد ندارد در نیمه راه ناتمام ماند.

🔺 گفتنی است در شرایطی که بدنه ی جنبش دانشجویی با #تصفیه و دعوت به سکون و سکوت رو به اضمحلال می رود، خاموش کردن طرح دانشجویی ابوذر قطعا #خیانت به مردم و قانون اساسی است.
🆔 @abuzar_ghafari
درباره سانسور عذرخواهی رهبری


🔴حذف و سانسور مهمترین فراز سخنرانی اخیر رهبری که اهمیتی بسیار بنیادین در تاریخ سیاسی بعد از جنگ و جمهوری دوم داشت، بعد از ماجرای «پشت بلندگو» در مهرماه 95 و غائله حذف سخنرانان منتقد توسط برخی نزدیکان دفتر رهبری به بهانه اینکه «چیزی بگویید که آقاخوشش بیاید»، تحلیل رابطه میان رهبری و دفتر ایشان را بسیار بغرنج کرده است. با اینحال مستقل از این مسأله، لازم است که دلالتهای سیاسی و فرهنگی این سانسور عظیم و عجیب را پیش خود مرور کنیم:


1️⃣مردم نباید آگاه شوند و مسائل اساسی باید تاریک و مبهم باقی بماند
هر سانسوری در حوزه های سیاسی و فکری و فرهنگی فی نفسه دلالت بر این دیدگاه دارد که آگاهی عمومی خطرناک است و باید جلوی آنرا گرفت. وقتی بالاترین مقام کشور در روز روشن در یک سخنرانی علنی و عمومی خطاب به ملت سخنی می گوید و رسانه های حاکمیتی آنرا سانسور می کنند، تکلیف هزاران مسأله پنهان سیاسی که منافع بسیاری را به خطر می اندازد و نقاب بسیاری رابر می اندازد، روشن است. واقعاً آش سانسور و ستیز با آگاهی و شفافیت چقدر می تواند شور شود که حتی سخنرانی علنی خود رهبری را هم در بر بگیرد.


2️⃣ساختاری شدن رویه های غلط و چندصدایی در مرکز فرماندهی
وقتی رهبری سخنی می گوید و دیگران از چنان قدرتی برخوردارند که آنرا سانسور شده منتشر کنند یعنی القای این مطلب که گفته و تصمیم رهبری هم از حجیت کافی در سیستم حاکمیتی تحت امر ایشان برخوردار نیست و نیروهای سیاسی بزرگتری در ساختار رخنه کرده اند که حتی دیگر حفظ ظاهر هم نمی کنند و به گمان خود مصلحت رهبری را هم از خود ایشان بهتر تشخیص می دهند. مشخص شد که در پس فکر و عمل آنان که سالها مساله ولایت را به رغم دیدگاه رهبران انقلاب به صورت اطاعت و تسلیم محض به شخص حاکم تئوریزه می کردند و ساختار را بر همین پایه شکل می دادند، مسأله همواره به شکل دیگری بوده و این ادبیات صرفاً برای بدنه مقلدین تجویز می شده و در رده های بالا معادلات به گونه ای دیگر بوده است.


3️⃣عصمت نمایی ولی فقیه و دایه های مهربانتر از مادر
اینکه عذرخواهی رهبری آن هم در مهمترین مسأله کل دوران زعامت ایشان توسط رسانه های وابسته سانسور می شود، نشان از رشد و نفوذ خطرناک نیروهایی دارد که بر خلاف دیدگاه امام و رهبری می کوشند که تصویری مقدس و معصوم از ایشان ارائه دهند و بر خلاف منطق معقولی که به عذرخواهی می انجامد، بنیان مشروعیت سیاسی را به شیوه ای شرک آلود بر الهیات دوران پیش از غیبت و عصمت حاکم استوار کنند. این خروج ساختار از عقلانیت رهبر زنده و حاضر زنگ خطر مهمی را برای دلسوزان نظام به صدا در می آورد.


4️⃣وهن جایگاه رهبری و اصرار بر ناامید کردن ملت
نظریه ولایت فقیه بر پایه تحکیم مقام رهبری برای تضمین حرکت کشور در مسیر آرمانها استوار شده است و جایگاه ولایت فقیه نه جایگاهی تشریفاتی که موقعیت رهبری سیاسی است. در شرایطی که رهبری شجاعانه «مسئولیت» مسائل کلان کشور را بر عهده می گیرد و می کوشد این ذهنیت انحرافی و تبلیغ شده توسط دشمنان که «ولایت فقیه جایگاهی صرفاً تشریفاتی و مسئولیت ناپذیر در نظام سیاسی ایران است» را به کلی باطل کند، دایه های مهربانتر از مادر مهمترین فراز و محور این سخنرانی که همین «قبول مسئولیت» است را حذف می کنند و سخنرانی رهبری را به یک بیانیه مطالبه گرانه از دیگر قوای نظام مبدل می کنند. در شرایطی که به تأکید درست رهبری، کشور بیش از هر زمان دیگر نیازمند امیدواری و پرهیز از نومید کردن ملت از اصلاح امور است و رهبری به درستی با طرح عذرخواهی از برجام می کوشید که معقولیت سیاسی مورد نیاز تصمیمات پیش رو را بازسازی کند، به نظر می رسد که حذف این فراز مهم که به منزله استحاله کل سخنرانی رهبری است آگاهانه یا غافلانه قدمی خائنانه در جهت نومید کردن مردم محسوب می شود.
آیا انتصاب محمد قمی پاسخی به نامه سیصدنفره محسوب می شود؟

✍️محمدحسین بادامچی

🔴شیخ محمد قمی را بیشتر از ده سالی هست که می شناسم. از همان روزهای زمستان سال ۸۸ که نطفه ائتلافی حوزوی-بسیجی برای خارج کردن نیروهای مذهبی از رکود پایه گذاشته شد. تیمی که پس از همکاریهای دانشجویی بسیار در سالهای ۸۴-۸۸ در دانشگاه شریف در تشکیلات نوپایی به نام «مجمع شهید بهشتی» که من هم یکی از پایه گذاران آن بودم، آن روزها به همت حجت الاسلام فلاح و قمی اینبار به طور حرفه ای دور هم جمع می شدیم و همه بر این باور بودیم که جبهه انقلاب جز اجرای یک سری عملیاتهای میدانی و لابی با قدرت توان دیگری ندارد و در محیطهای علمی و دانشگاهی در ضعف مطلق به سر می برد. در اثر مباحثات بسیاری که در آن یکی دوسال تاسیس میان ما بود، چند نهاد تازه در دانشگاه شریف بوجود آمد که تنها دوتای آن در این سالها توانست به کار خود ادامه دهد: یکی حوزه دانشجویی شریف که با گفتمانی حوزوی-بسیجی-مدیریتی با مدیریت شیخ محمد قمی کار خود را ادامه داد و دیگر اندیشکده مهاجر که از بسیجیانی تشکیل می شد که به جای حوزه علمیه و دانشکده مدیریت و اقتصاد، رشته های علوم انسانی را مقصد تحصیل و پژوهش خود قرار داده بودند.



🔴از آنجا که در همه این سالها در متن تحولات دانشگاه شریف بودم و می دیدم که شبکه قدرت سنتی جمهوری اسلامی حتی حضور شیخ محمد قمی در سمت مسئول نهاد دانشگاه شریف را هم بر نمی تابد، و با توجه به حریت و استقلال رأی نسبی او با اکراه و حفظ فاصله و کجدار و مریز با او رفتار می کند، شنیدن حکم انتصاب ایشان به ریاست سازمان تبلیغات اسلامی، که یکی از امپراطوریهای تاریک الیگارشی فرهنگی-سیاسی جمهوری اسلامی است و همواره در انحصار نیروهای راست محافظه کار بوده است، بسیار حیرت آور بود. در واقع در قیاس با روحانیونی چون غلامی، پناهیان، قاسميان، ابوالقاسمی و ده ها بوروکرات-روحانی مستقر در سازمان تبلیغات و نهادهای حاکمیتی و کاملا متصل و مستقر در شبکه الیگارشی سنتی، محمد قمی گزینه ای حاشیه ای و در آستانه بیرونی قدرت محسوب می شود که همین حضور حاشیه ای خود را نیز با حداقل رانت و با مجاهدت شخصی و گروهی و در بی اعتنایی نیروهای محافظه کار بدست آورده است. این در شرایطی است که دانشگاه شریف و حوزه دانشجویی آن در چند سال گذشته کانون جوششهای نواندیشانه و عدالتخواهانه ای بوده است که با انشعاب از اصولگرایان، منشأ رویدادهایی چون نقد گفتار ارتجاعی «آقاخوشش بیاید» و مراسم مهم انتقاد دانشجویی همه جانبه و جدی از محسنی اژه ای بوده و شیخ محمد قمی بر خلاف روحیه حاکم بر نهادهای بالادستی و نهاد رهبری دانشگاه، همواره با روی گشوده و آرمانگرایانه با این تحولات روبرو شده است.



🔴بنابراین به نظر می رسد که انتصاب شیخ محمد قمی را نمی توان به سهولت تلاش ظاهرسازانه الیگارشی برای بازسازی ویترین جوان گرایانه خود به حساب آورد. محمد قمی، مهرداد بذرپاش یا جواد جهرمی نیست که حیات اجتماعی خود را بی هیچ محتوایی مدیون زد و بندهای سیاسی خود با گروه های عقب مانده موجود باشد. با این همه اگرچه انتصاب او حاوی پیام آشکاری در دور خوردن الیگارشی پر نفوذ محافظه کار جمهوری دوم دارد، اما همزمان می تواند نشانه های ناگواری ازتلاش الیگارشی برای استحاله نیروهای خودجوش و منتقد بیرونی و تلاش برای تمدید ساختارهای معیوب، کهنه و فاسد قدیمی از طریق بهسازی پوستین رویین، را هم در خود داشته باشد. این انتصاب می تواند پاسخی اولیه به نامه سیصدنفره دانشجویان بسیجی ای به حساب آید که در رکود همه جانبه نهادهای عمومی کشور، اصلاحات اساسی را از رهبری طلب می کردند؛ اگر محمد قمی بتواند خود را از سایه الهیات رسمی شکست خورده بیرون بکشد و با طرد نیروهای امنیتی و محافظه کاران سنتی مرتجع و جذب نیروهای منتقد مترقی، افق تازه ای از بازگشت دوباره به عقلانیت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی پیشروی انقلاب اسلامی را در زمانه پر التهاب کنونی به نمایش بگذارد.



♦️ آیا محمد قمی می تواند فراسوی الگوی واپس گرایانه ی «بذرپاش ها و جهرمی ها» و سقوط متهورانه و تلخ «سرافرازها»، راه تازه ای را بگشاید؟ ما با نگرانی شیخ محمد قمی رییس تازه سازمان تبلیغات اسلامی را بدرقه می کنیم و توفیق او در انقلابی ماندن و استحاله نشدن را از درگاه الهی مسئلت می کنیم.
👍1
جمهورى سوم pinned «آیا انتصاب محمد قمی پاسخی به نامه سیصدنفره محسوب می شود؟ ✍️محمدحسین بادامچی 🔴شیخ محمد قمی را بیشتر از ده سالی هست که می شناسم. از همان روزهای زمستان سال ۸۸ که نطفه ائتلافی حوزوی-بسیجی برای خارج کردن نیروهای مذهبی از رکود پایه گذاشته شد. تیمی که پس از همکاریهای…»
قوه قضائیه در برخورد با عدالتخواهان دقیقا از چه چیز محافظت می کند؟


🔴چند روز پیش سالروز مشروطه بود. سالروز مشروطه در دوران جمهوری اسلامی چندان روز مهمی نیست. در واقع الان حدود صد سالی هست که سالروز مشروطیت روز مهمی در تقویم ایرانی نیست و جمهوری اسلامی این بی اهمیتی به مشروطه را از پهلوی به ارث برده است. از بعد از کودتای رضاخان الگوی حاکمیت در ایران به سوی «اقتدارگرایی دولت-مرکزی کاریزماتیک و ایدئولوژیک» دگرگون شد و الگوی رضاشاهی تا همین امروز سرمشق واحد و ثابت فکر و عمل سیاستمداران در ایران محسوب می شود.


🔴قصد من در اینجا بحث درباره میراث فراموش شده مشروطیت -که به گمان من نیاز امروز ماست- نیست. الغرض مشروطه معنایی از عدالت را ساخته و پرداخته کرد که هنوز که هنوز است بر تصور ما از عدالت سایه انداخته است. پارلمان یا مجلس ملی را اگر یک نهاد سیاسی دو بعدی فرض کنیم، بر دو رکن عدالت و آزادی استوار بود. عدالتخانه محاکم شرعی سنتی نبود که میان اشخاص حقیقی اجتماع سنتی ملت قضاوت کند، عدالتخانه نهاد قدرتمندی فراسوی دولت و ملت بود که بتواند حق ملت را از حاکمان بستاند.


🔴در اینجا قصد من توجه علمی به قوه قضائیه از منظر پلیتی و نظام سیاسی است و بحث ایدئولوژیکی ندارم. قوه قضائیه آنگونه که آنرا می شناسیم ربطی به فقه و محاکم شرعی سنتی ندارد. ربطی به مشروطه و عدالتخانه هم ندارد. ربطی به تفکیک قوای سه گانه مدرن و قوه قاهره ی مستقل پاسداری از قانون به مثابه ناموس مدینه که همه را به یک چشم می نگرد هم ندارد. ربطی به انقلاب اسلامی هم که تلقی چپ علوی از عدالت داشت و آنرا «ستاندن حق ضعیف از قوی بدون لکنت زبان» می دانست ندارد. قوه قضائیه در ساختار جمهوری دوم بازوی قضائی استیت است. قوه قضائیه در حال حفاظت از «حاکمیت»، از «نظام» است. مفهوم عدالت در قوه قضائیه کنونی شعبه ای از مفهوم «امنیت» است. به همین دلیل است که موضوع اتهام در بسیاری از پرونده های مهم کاملا از منطق لویاتانی امنیت ملی تبعیت می کند و ربطی به منابع معرفتی فقه و ایدئولوژی و فلسفه سیاسی و امثالهم ندارد.



🔴بنابراین درست این است که قوه قضائیه موجود را در برخورد با عدالتخواهان محق بدانیم. عدالت آنگونه که در چند سال اخیر بر فعل و زبان عدالتخواهان جوان جاری شده است نسب به عدالت در معنای اصیل آن در مشروطه و انقلاب می برد و این نقیض تصوری محسوب می شود که اصولگرایان و اصلاح طلبان در این چند دهه از عدالت ارائه داده اند:

🚩 از آنجا که جنبش اصلاح طلبی در ایران جنبشی بورژوایی بود که در دلمشغولی همیشگی به «حوزه خصوصی» اعتنایی به «حوزه عمومی» نداشت و قدر و قیمتی برای آن قائل نبود، عدالت و آزادی را نیز در قاموسی بورژوایی و لیبرال به معنای «امکان بهره مندی خصوصی بی مانع» تبلیغ می کرد. عدالت و آزادی ای اینستاگرامی و فاقد سیاست، که هرکس در آن قادر است که جهان پوچ فردی و مصرفی و مبتذل خود را بی آنکه کسی متعرض او شود و بی آنکه ریشه های سیاسی و عمومی هرچیزی مورد نقد قرار گیرد، به تصویر کشد. بی دلیل نیست که با فیلتر شدن تلگرام و سرایت اندکی از بار سیاسی آن به اینستاگرام شاهد هجمه های سیاسی تازه ای علیه مانور تجمل آقازادگان رانتخوار هستیم.


🚩سهم اصولگرایان در سیاست زدایی و تحریف عدالت در این چهاردهه کمتر از اصلاح طلبان نیست. اصولگرایان بر خلاف اصلاح طلبان که از طبقه متوسط رانتی برخاسته اند، در اشرافیت مذهبی و سیاسی و اقتصادی طبقه بالا ریشه دارند و از اینرو به سیاق طبقات اشراف در تمام ممالک، همواره کوشیده اند که برای مهار طبقه متوسط با طبقات پایین و محروم ائتلاف کنند. اصولگرایان با تاریک نگه داشتن دائمی بیش از نیمی از حاکمیت و روابط طبقات بالا همواره از طریق رسانه های گسترده ای که در اختیارشان بود کوشیده اند که مفهوم بنیادین «مستضعف» را به «محروم» قلب کرده و عدالتخواهی را به برنامه های رفاهی و تامین اجتماعی و اردوهای جهادی تشریفاتی فروکاهند. در واقع اصولگرایان به واسطه ذهنیت ایدئولوژیک خود جامعه را به دو بخش خودی و غیرخودی تقسیم کردند و از آنجا که خودیها در طبقات بالا حضور داشند عدالت را به معنای کنترل، مهار و رسیدگی به غیرخودیها توسط خودیها تلقی کردند که زیربنای مفهومی قوه قضائیه کنونی است.

👇ادامه
👆ادامه

♦️عدالتخواهان سیاسی امروز نقطه عدالت جویی خود را همچون مشروطه خواهان وانقلابیون، قلمرویی به نام «حوزه عمومی» قرار داده اند که فراسوی دو جهان تاریک است: یکی جهان تاریک حوزه خصوصی آقازادگان رانتی که خانه اصلاح طلبان است و دیگر جهان تاریک طبقات بالا که خانه اصولگرایان است. عدالتخواهان امروز عدالت را در گرو این می بینند که نور بر «حوزه عمومی» تابنده شود تا نابرابری ها و تبعیض ها و استثمارها و رکودها و جهل ها و تحجرها و عقب ماندگیها در بنیاد سیاسی خود بررسی و درمان گردد. قوه قضائیه کنونی ما محافظ نظم تاریک دوقطبی اصولگرایی-اصلاح طلبی است که گرچه در ظاهر خصم یکدیگرند ستونهای وضع واحدی را برپا نگه داشته اند. این روزها می گذرد اما خاطره عدالت علوی هرگز فکر و آرمان ایرانیان را آرام نخواهد گذاشت…