جمهورى سوم – Telegram
جمهورى سوم
3.1K subscribers
251 photos
44 videos
90 files
402 links
پژوهشى در بازسازی تفکر، عمل و سوژه انقلاب ۵۷


ارتباط از طريق
@atzenooar
Download Telegram
جامعه ایران بر سر دوراهی سایبر-آنارشیسم و رئال-توتالیتاریسم
درباره رابطه کرونا و بلاک‌چین


🔴دیروز به دعوت دو نفر از دوستان فعال در حوزه فناوری بلاک‌چین به همراه یکی دیگر از دوستان اقتصاددان، در نشستی اینترنتی با موضوع تأثیرات محتمل بحران کرونا بر تکنولوژی بلاک چین حضور یافتم. نشست قرار بود بصورت آنلاین و عمومی باشد که متأسفانه پلتفرم پایدار و فیلترنشده‌ای برای اینکار پیدا نشد و فیلم و صوت نشست پس از تدوین بزودی به صورت آفلاین منتشر خواهد شد.

🔴در این نشست اما من از این گفتم که مهمترین و زیربنایی‌ترین میدانی که می تواند تحولات تاریخی ایران و جهان را درون آن معنادار کرد، مبارزه میان دموکراسی و الیگارشی است: مبارزات دائمی مردم با طبقه مسلط، و جامعه مدنی با دولت، برای اینکه بر خلاف جریان اصلی سیاسی تاریخ بشر که قیمومیت عموم مردم را در دستان اقلیت حاکم قرار داده است، قدرت مردم افزایش یابد و آنها به لحاظ فکری و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی حاکم بر سرنوشت خویش گردند. از نظر من همه تحولات و بویژه بحران ها، تکنولوژی ها و انقلاب ها را باید در چنین میدانی شناخت و بررسی کرد. همانطور که عجم‌اوغلو به خوبی در کتاب چرا ملتها شکست می‌خورند نشان می‌دهد که طاعون قرن چهاردهم اروپا تا چه میزان بر به هم خوردن این معادله به نفع طبقات فرودست در اروپای غربی مؤثر بود، به گمان من کرونا نیز می تواند از چنین اهمیتی در تحولات آتی بشر برخوردار باشد.


♦️بر پایه همین دستگاه تحلیلی کلان معتقدم که منازعه اصلی در جهان پس از کرونا به صورت رادیکالی میان دو جریان «سایبر-آنارشیسم» در مقابل جریان حاکم «رئال-توتالیتاریسم» اتفاق خواهد افتاد و در این میان بلاک‌چین می تواند نقشی مهم و محوری به نفع سایبر-آنارشیسم ایفا کند. مهمترین وجه کرونا بازسازی قدرت و اختیارات توتالیتری دولتهای ملی پس از جریان معکوسی است که جهانی شدن و اینترنت در سه دهه اخیر و پس از جنگ سرد بر سر دولتها آورده بود. امروز دیگر حکومت نظامی و کنترلهای تکنیکی بی‌سابقه به سبک چینی، حتی در کشورهای دموکراتیک هم تابو محسوب نمی‌شود. اما همین کرونا به میزان زیادی اهمیت «زندگی دوم» یا Second Life را افزایش داده است. در مقابل بن‌بست حیات عینی سیاسی و اقتصادی حاکم بر جهان، ما مردمان فرودست جهان به حیات فرهنگی دوم در اینترنت پناه برده بودیم و اکنون که جامعه عینی بیش از پیش از هر جهت امکانات خود برای اینکه سکونتگاه انسان باشد را از دست می دهد، لازم است که حیات فرهنگی دوم ما در اینترنت بتواند زیربنای اقتصادی دومی را نیز خلق کند که به طور کامل از هرگونه «مرکزی» در دولت و مرجعیتی بیرونی بی‌نیاز است. این مأموریت بر عهده بلاک‌چین است و با تمهید زیربنای مادی جدید جهان سیاسی دومی نیز در آینده بر دوش بلاک‌چین ساخته خواهد شد. این سایبرآنارشیسم قرن بیست و یکمی است که تنها امید آینده جنبشهای رهایی‌بخش در تمام نقاط جهان محسوب می شود.


🔻صوت و فیلم کامل این نشست به زودی منتشر خواهد شد.


.
در باب امتیازات ویژه ما ایرانیان در جهان پساکرونایی


🔴با اینکه هر روز اخبار وفات یکی از اقوامِ دوستان یا دوستانِ اقوام با تنها یک واسطه به گوش می‌رسد، فکر می‌کنم ما مردم ایران امروز در شرایط بهتری از دیگر مردمان جهان به سر می‌بریم. اصلیترین دلیل آن این است که شوک ناشی از «بی پناهی عمیق انسان» که امروز همچون پتکی بر سر یک شهروند عادی یک کشور توسعه‌یافته در غرب یا شرق جهان کوفته می‌شود، برای ما ایرانیان هیچ مطلب تازه‌ای نیست. ما مردم ایران خوب می‌دانیم که «طبیعت بی‌رحم» است و هرگز به خود جرأت نداده‌ایم که تصور کنیم طبیعت زیر مهمیز ماست. یعنی رؤیاهای کریستف کلمبی و تایتانیکی انسان مدرن که می‌توان طبیعت را به سرانگشتی به بازی گرفت، تا این لحظه هرگز لحظه‌ای در جان و روح ما ایرانیان نفوذی نداشته. به یمن تحریم و قطعی اینترنت ما خوب می‌دانیم که احساس انزوا از جهان یعنی چه و امورتمان را چندان بند این تشریفات نکرده‌ایم. ابهام در اطلاعات و اخبار رسمی و چندگانگی و تناقض رسانه‌ای ولو درباره جان آدمها باشد، ما را اصلاً معذب نمی‌کند و به خطای انسانی و برگشتن ورق اخبار در چند روز کاملاً عادت داریم. اعلام وضعیت فوق‌العاده و مداخلات شدید دولت در همه چیز، از بستن درب حرم رضوی تا تعلیق حقوق شهروندی نسیه روی کاغذ قانون، برای ما ایرانیان تابویی نبوده که هر قرن یکبار شکسته شود و نقطه عطفی در تاریخ بسازد. تعطیلی مدارس به بهانه‌های مختلف را بارها آزموده‌ایم و حتی برای آن برنامه داریم. کمرشکن بودن هزینه های درمانی مطلب شاذی برای ما نیست و اصلاً تصوری از این نداریم که می‌شود انتظار خاصی از بانک و بیمه هم داشت. هر اتفاقی برای اقتصاد ما بیفتد بالاتر از این نیست که در یک شب پول توی جیبمان ثلث و قیمت همه چیز سه برابر شود و چند ماه بعد در شب میلاد پیامبرمان بنزین هم سه برابر شود و فردایش هم اینترنت قطع و گور پدر ناراضیان هم آماده، و به همین دلیل است که اگر دولتمان هرکاری برایمان بکند به دیده منت به آن نگاه می‌کنیم و آنرا بعز تراز همیشگی «هیچی» می‌خوانیم. بت خدای حامی مستکبران و اغنیا هم سالهاست که برای ایرانیان شکسته و با صبرِ خدای حامی مستضعفان هم همگان آشنا هستند. اینکه خیابان جز در مواقع خاصی مثل نماز جمعه یا ۲۲ بهمن محل تجمع نیست، هم جزء آموزه‌های نهادینه شده در فرهنگ عمومی ایرانیان است و الحمدلله پولی هم در بساط کسی نیست که بخواهد چیزی را در خانه انبار کند و به همین دلیل آنها هم که دستشان به دهنشان می‌رسد از کمبود کالاها نگرانی به خود راه نمی‌دهند. تنها مسأله‌ای که این روزها اذیت می‌کند همین ضعیف شدن بساط مسافر و اسنپ است که فکر میکنم این مسأله هم با ده ها کار اداری که ملت دارند و باید از خانه هایشان بیرون بزنند، به زودی مرتفع می‌شود. شوخی یا جدی به لطف الهی دنیای رسمی و شیک مردمان جهان چند سالی می‌شود که روی سر آحاد ملت ما آوار شده و جمیعا به فراست دریافته‌ایم که به جای غرولند بیهوده بهتر است رندی پیشه خود کنیم، دم غنیمت شماریم و فرصتی را برای رقص و پایکوبی و جک ساختن و جوج زدن در راه شمال از دست ندهیم. حالا که فکر می‌کنم ما تا اینجای تاریخ را هم به اتکای همین رندی پیش آمده‌ایم، در انتظار فرج تعجیلی نداریم و اگر امیدی باشد به آینده نیز از همین سوژه‌های رندی است که گهگاه ققنوس‌وار از خاکستر بی‌پناهی مزمن تاریخی ما برخاسته‌اند و قدمی ما را به پیش رانده‌اند...
مقاومت فرهنگی: دستور کار تازه‌ای برای جنبش چپ نوی مسلمان در جمهوری سوم


🔴جمهوری دومِ اصولگرایان و اصلاح‌طلبان در یک کلام رقابت دو لویاتان اقتدارگرای دینی و سکولار با یکدیگر بود و به رغم همه تلاشهایی که انجام شد، اراده غالب در دهه نود نشان داد که جمهوری سوم پیش رو، چیزی بیش از لویاتان ملی-مذهبی التقاطی‌ای نخواهد بود که اینبار ایدئولوژی و فقاهت را پوست‌اندازی کرده و آشکارا بدون تعارف با لباس امنیت ملّی، سرمایه‌داری، ناسیونالیسم، نظامی‌گری و تکنولوژی کنترلگر دولتی به تأسی از پوتین و حزب کمونیست چین طی طریق خواهد کرد. بنابراین می‌توان چنین حکم کرد که ذخیره امر سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی در «متن» به پایان رسیده است.


🔴اما آیا این را باید به معنای پایان کامل امر سیاسی در ایران تلقی کرد؟ تصور می‌کنم امر سیاسی در ایران آمیخته به رندیِ ذاتیِ ایرانیان است و هرگز نمی‌میرد، بلکه در شرایط این چنینی تغییر ماهیت می‌دهد. انتخابات سرد یک ماه پیش را به گمانم بتوان به عنوان نقطه عطفی برای پایان امر سیاسی در متن و تبدیل و تبدل آن در حاشیه تلقی کرد: ما در حال گذار از «امر سیاسی» به «امر فرهنگی» و گذار از سیاست‌ورزی مردانه به سیاست‌ورزی زنانه هستیم.


🔴ما در ایران بعد از انقلاب بر خلاف جهتگیری مشروطیت و انقلاب اسلامی، فاقد دو سنت سیاسی مشروطه‌خواهی و جمهوری‌خواهی بودیم. چه در جمهوری اول و چه در جمهوری دوم، چپ و راست از آنجا که هردو از حزب جمهوری اسلامی برآمده بودند، حول دو تلقی مدرن و سنتی از دولت‌گرایی (اتاتیسم) تشکیل شدند و نزاع دینی-ایدئولوژیکِ بیهوده آنها به نظر می‌رسد که امروز به نحوی پراگماتیستی فیصله یافته و نقطه تعادل خود را -همانطور که گفته شد- در نوعی ناسیونال-نولیبرالیسمِ امنیتی پیدا کرده است. اما همینجا دقیقاً می تواند نقطه دگردیسی چپ نوی سیاسی در ایران باشد: تولد جنبش فرهنگیِ نویی که در شرایط پایان امر سیاسی در متن، مقاومت فرهنگی در حاشیه را دنبال می کند.


♦️«مقاومت فرهنگی» در واقع روش این جنبش اجتماعیِ گام دومی است و آرمان آن «جمهوری‌خواهی سیاسی» خواهد بود. مقاومت فرهنگی استراتژیک به این معناست که اولاً در کوتاه مدت و میان مدت جمهوری‌خواهی سیاسی ممکن نیست و تنها می توان به مقاومت و توسعه‌ی امکان تنفس فرهنگی اقدام کرد، ثانیاً قدرت دولتیِ مردانه که برآمده از خشونت است را واگذار می‌کنیم و به جای آن در حاشیه فرهنگی به تولید قدرت می پردازیم؛ ثالثاً آرمانشهرِ جمهوریِ عدالت و دموکراسی و فضیلت نه از طریق تصاحب قدرت دولتی و به طور یکباره در انتهای مسیر، بلکه برعکس در طول مقاومت فرهنگی-اجتماعی و به طور تدریجی ساخته می‌شود. به تعبیر بهتر این آموزش و اقتصاد و سیاستِ دومی است که به تدریج روی زیربنای شبکه فرهنگی تازه‌ی ما، در حاشیه متولد شده و در شرایطی مقاومتی و رزمنده، خواهد بالید و سیاست و اقتصاد پوسیده‌ی قدیم که حول دولت سامان یافته و فرهنگ و آموزش ریاکارانه، محافظه‌کارانه و فاسدی که آنرا پوشانده را بی‌اعتبار خواهد کرد.



.
#میزگرد_آنلاین

الهیات پساکرونایی
آیا کرونا دین را در ایران تضعیف می‌کند؟

با حضور
👤 محمدحسین بادامچی(دکتری جامعه‌شناسی و مدیر اندیشکده مهاجر)
👤 جواد درویش(دانشجوی دکتری فلسفه علم و پژوهشگر اندیشکده مهاجر)
👤 محمد حسین بنا(سطح ۳ حوزه علمیه و پژوهشگر اندیشکده مهاجر)
👤 نیما نریمانی(دانشجوی دکتری فلسفه دین و پژوهشگر اندیشکده مهاجر

📅 پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹؛ ساعت ۱۹
❗️ این میزگرد در کلاس مجازی به آدرس زیر برگزار می‌گردد:
📎 B2n.ir/covidreligion
خواهشمند است پس از ورود به لینک بالا در تاریخ برگزاری، گزینه‌ی مهمان را انتخاب کرده و پس از وارد کردن مشخصات، وارد کلاس مجازی شوید.


————————
🆔: @mohajer_thinktank
کرونا و بحران در معرفت‌شناسی دوگانه دینی-علمیِ رسمی
(چکیده مقاله‌ای که در نشست آنلاین الهیات پساکرونایی ارائه خواهم داد)


▫️اگرچه مواجهه دین و علم (Science) به لحاظ فلسفه علمی و فلسفه سیاسی به اصطکاک، تنش، تضاد، تقابل و حتی تخاصمهای بسیاری در جوامع مسیحی (مثل مورد دادگاه گالیله و کلیساستیزی انقلاب فرانسه) و اسلامی (در ترکیه و مصر) و حتی سنت روشنفکری معاصر ایران (از کسروی تا سروش و ملکیان) و سنت روحانیت بنیادگرا (از ملاعلی کنی تا میرباقری) منجر شده است و این دو در بسیاری موارد در نهایت به شکل دو جبهه رودرروی علمی-سکولار/ دینی-بنیادگرایانه در مقابل هم صف‌آرایی کرده‌اند، اما حکومت دینی در ایران و معرفت‌شناسی مستقر در جمهوری اسلامی علی رغم نظرات شخصیِ برخی افراد صاحب نفوذ در حاکمیت، درگیر این نزاع نشده و همواره نوعی معرفت‌شناسی دوگانه‌ی دینی-علمی را بعنوان معرفت‌شناسی رسمی خود معرفی و معیار عمل قرار داده است.
🔺 این معرفت‌شناسی دوگانه «در نظر»، بسیار نزدیک به خوانش معمول حوزوی و صدرایی از مناسبات طولی دین و علم است که آیت الله جوادی آملی در دو دهه گذشته به تقریر آن پرداخته و به موجب آن دین و علم نه تنها هیچ تضادی با هم ندارند، بلکه به دو ساحت متفاوت از هستی مربوط می‌شوند: علم به فیزیک و طبیعت؛ و دین به متافزیک و فوق طبیعت می پردازد و هر آنچه علم می گوید از نظر دین بیان خلقت و فعل الهی است و لاجرم بالذات هماهنگ با قول الهی.
🔺اما «در عمل» و به لحاظ سیاسی، این معرفت شناسی دوگانه به نوعی حاکمیت دوگانه منجر شده است که در ادبیات سیاسی ایرانی به آن «حکومت به تفکیک از دولت» گفته می‌شود. دولت نهادی عرفی و تخصصی است و از آنجا که با امور مادی و دنیوی جامعه و مشخصاً «توسعه» سروکار دارد، از منطقی علمی و تکنوکراتیک تبعیت می‌کند و در مقابل آن حکومت نهادی دینی است که با امور اخلاقی-سیاسی دنیویِ ملّت سروکار دارد و در نتیجه از منطقی دینی و فقهی-کلامی تبعیت می کند.

▫️تعبیر «من متخصص نیستم» که سال گذشته در جریان ماجرای افزایش قیمت بنزین از زبان مقام معظم رهبری صادر شد و مشابه این تعابیر در امور اقتصادی و نظامی که از لسان امام خمینی صادر شده است، نشانه مشخصی از این ساختار معرفتی-سیاسی دوگانه و رسمیت یافته است. به لحاظ معرفت‌شناسی رسمی جمهوری دوم (بعد از جنگ) این دو نیز در طول همدیگر هستند و چون در دو قلمرو متمایز از یکدیگر عمل می‌کنند تعارضی با هم ندارند و همچون انسانی که مجزا به امور جسمانی و روحانی خود می پردازد، دولت جسمانی و حکومت روحانی نیز به کمک هم به اعمال حکمرانی واحدی بر ملت در قامت متحد «نظام» مشغولند.


▫️از همینجاست که همکاری مسالمت‌آمیز و متحد روحانیت-پزشکان/مهندسان و ستیز توأمان روحانی-پزشک/مهندس با علوم انسانی آشکار می‌شود. در این تقسیم کار و معماری منظم باشکوه، روحانی و پزشک، طبیب جان و طبیب جسم، دو بال پرواز حکومت دینی هستند و به ظاهر به لحاظ نظری (همانطور که در موضع گیری رسمی علیه تبریزیان دیده شد) و عملی (همانطور که در مدیریت کرونا دیده شد) تعارضی میان آن دو نیست. با این حال علوم انسانی آن جناح مزاحمی است که چون همواره بر طبل نادرستی این تقسیم دوگانه پافشاری می‌کند؛ آنجا که بحث علمی-جسمی می شود از ملاحظات اخلاقی و ارزشی می‌گوید و آنجا که بحث دینی-اخروی می شود از انسان و طبیعتِ گوشت و پوست‌دار عینی و فیزیکی؛ هردو طرف متفق‌القولند که هم به لحاظ نظری و آکادمیک و هم به لحاظ عملی و سیاسی این جماعت کنار گذاشته شوند که این سیاست در اصطلاح ایرانی «انقلاب فرهنگی» و «اسلامی شدن دانشگاه ها» نامیده شده است.

◾️از این منظر و علی رغم احساس عادی بودن اوضاع از منظر رسمی، کرونا قطعاً تکانه شدیدی به نفع ساختار علمی-عرفی-دولتی محسوب می‌شود که با تعلیق دست‌فرمان دینی به لحاظ نظری و عملی، نه تنها ساخت دینی-حکومتی را به چالش کشیده است، بلکه اساساً با گسترشی که در قلمرو علمی-دولتی و اعلام شرایط اضطراری ایجاد کرد، عملاً اعتبار و مشروعیت این ساخت دوگانه را نیز زیر سؤال برده است. تناقضی که سالها انکار می‌شد اینک بر پرده افتاده است و مردم با ربط دادن این دو قلمروی جدا متوجه شده اند که آنچه به نفع جسم است به نفع روح نیست و آنچه به نفع روح است به نفع جسم نیست. آیا اینکه روح و جسم به یک راه نمی‌روند و مرز مقدس میان این دو اینک محو و ناپدید گشته، فروپاشی نظم نظری و عملی جهان رسمی ما نیست؟ آیا اینچنین قرنطینه‌ی تعلیقی‌ای که در آن قرار گرفتیم را نباید زلزله‌ای بنیادین در الهیات تلقی کرد؟


.
Audio
#میزگرد_آنلاین

الهیات پساکرونایی
آیا کرونا دین را در ایران تضعیف می‌کند؟

با حضور
👤 محمدحسین بادامچی(دکتری جامعه‌شناسی و مدیر اندیشکده مهاجر)
👤 جواد درویش(دانشجوی دکتری فلسفه علم و پژوهشگر اندیشکده مهاجر)
👤 محمد حسین بنا(سطح ۳ حوزه علمیه و پژوهشگر اندیشکده مهاجر)
👤 نیما نریمانی(دانشجوی دکتری فلسفه دین و پژوهشگر اندیشکده مهاجر

—————————
🆔: @mohajer_thinktank
افزایش دینداری نخبگان-مهاجر.pdf
1.3 MB
#پژوهش

پروژه «آسیب شناسی رویکردهای مرسوم در حفظ و تقویت دینداری نخبگان و پیشنهاد راهکارهای جدید» به سفارش یکی از نهادهای سیاستگذار، سال گذشته توسط محمدحسین بادامچی اجرا گردید. این پروژه در ادامه سلسله پژوهشهایی است که اندیشکده مهاجر از سال ۹۱ تا کنون در حوزه دینداری نخبگان انجام گرفته و در آن نظرات ۵ نفر از صاحب نظران (آقایان دکتر میری، مرشدی، جعفری، درویش و نریمانی) در آسیب‌شناسی آنچه «الهیات حوزوی بوروکراتیک» نامیده شده و گفتمان حاکم بر نهاد رهبری، مراکز معارف دانشگاهی و سازمانهای تبلیغی و هیئات را شکل می‌دهد مورد تحلیل انتقادی قرار گرفته و در نهایت راهبردهای بدیلی برای افزایش دینداری نخبگان پیشنهاد شده است.

—————————
🆔: @mohajer_thinktank
4_5843539942373853276.pdf
410 KB
🔺مصاحبه با روزنامه قدس درباره «رابطه بین دولت اسلامی و ظهور اشرافیت جدید و ضعف تحلیلی طرح دوره گذار امت و امامت دکتر شریعتی»


🔖تکمله پساکرونایی:
این مصاحبه مربوط به قبل از کروناست، که به تازگی در روزنامه قدس منتشر شد. کرونا هم به مسائل قبلی اضافه شده و تضادها و انحصارهای ساختار طبقاتی ما را تشدید کرده است. در شرایطی که هر روز عده بیشتری از این ساختار محدود طبقاتی و رانتی به بیرون پرتاب می‌شوند، «حاشیه‌نشینان» نیز روز به روز به طبقه بزرگتر و مهمتری در ایران تبدیل می‌شوند.
کرونا، مرکززدایی و شبکه فرهنگی جریان سوم


🔴وقتی از جریان سوم چپ نوی مسلمان سخن می‌گوییم، بسیاری از افراد به فراخور تصور سنتی از سیاست، از «ایدئولوژی» و «حزب» و «برنامه» و «تشکیلات» می‌پرسند.
🔺اول آنکه حزب و ایدئولوژی و برنامه و تشکیلات مربوط به نظامهای پارلمانی و لیبرال-دموکرات است و ربطی به ساختار سیاسی کنونی ما (بویژه در جمهوری دوم) ندارد که در آن دو جناح حاکم اصولگرا و اصلاح‌طلب در واقع دو بالِ راست و چپ الیگارشی هستند و هرآنچه می گویند اشکال مختلفی از گفتمان قدرت و تکنولوژی کنترل و اداره اقشار مختلف مردم است که در تقسیمِ کاری تدریجی در طول چند دهه کار با آنها را یاد گرفته‌اند و مفاهیم سیاسی و مقولات فرهنگی را بعنوان پوشش شبکه قدرت خود به کار می‌برند.
🔺ثانیاً حزب و ایدئولوژی و برنامه و تشکیلات مربوط به اشکال متمرکز، پدرسالارانه، تشکیلاتی، عمودی و نخبه‌سالارانه و پیرسالارانه سیاست‌ورزی است که از زمان حزب توده در ایران وارد شده و حزب جمهوری اسلامی و دو شاخه منشعب از آن نیز بر پایه همین الگو عمل کرده‌اند و امروز زمان آن رسیده است که این الگو را به کلی کنار بگذاریم.
🔺بنیاد دیدگاه جریان سوم بازگشت به آن اصل اساسی در الهیات رهایی‌بخش انقلاب اسلامی و نظریه سیاسی جمهوری اسلامی است که «خداوند هرکس را حاکم بر سرنوشت خویش قرار داده» و این اصل اساسی طرد تمام اشکال «قیم‌مآبانه و پدرسالارانه» را ایجاب می کند. فرم سیاست‌ورزی کنونی بنیاد سیاست را در «خشونت» می‌داند و به همین دلیل است که من در الگوی جدیدی که پیشنهاد می‌کنم از «زنانه شدن سیاست» به طور جدی دفاع می کنم.


🔴جامعه ایران در طول یک سده اخیر (با بدعت رضاشاه) به نحوی عمودی و بالابه پایین سازماندهی شده است و بعد از انقلاب این سازماندهی عمودی تا مغز استخوان نهاد دین، بازار، محلات و خانواده نیز نفوذ کرد. گویی همه ما عادت کرده‌ایم که هر چیزی را می خواهیم تصور کنیم از همان اول کار به دنبال یک مرکز و یک قیّم بگردیم و مسئولیت امور را به او واگذار کنیم و خود از او پیروی کنیم و از آن پس وظیفه مقدس خود را دفاع از این فرقه و مخالفت با فرقه های جدید تعریف کنیم. ساختاری که در بطن خود خشونت و امنیت را بر صدر می‌نشاند و تمام مفاهیم و آرمانهای سیاسی را به ابزاری برای جنگ قدرت تبدیل می‌کند.


🔴اینک کرونا فرصتی است برای بازسازماندهی جامعه ایرانی. با فاصله‌گذاری اجتماعی کرونا، جامعه ایران امروز به یک جامعه توده‌ای تبدیل شده است که تنها دو نهاد اصلی در آن باقی مانده: دولت و خانه-اینترنت؛ و بنابراین تنها دو چشم‌انداز دارد: یا توتالیتاریسم متمرکزی که از شرایط فوق‌العاده استفاده کند و بار دیگر سازماندهی های عمودی خود را به نام ضرورت، تثبیت‌تر و محکم‌تر کند و یا جامعه‌ای که از این فرصت استفاده کند و برای اولین بار تجربه‌ای از شبکه سازی افقی را بر پایه فرهنگ و سوژگی نوظهور خود در فضای مجازی تجربه کند.


♦️پرسشهای ناظر به ایدئولوژی و حزب و سران و نخبگان پیشرو و مرزبندیهای هویتی تماماً استراتژیهای تفرقه و اختلافند که در بطن خود رقابت قدرت و جزم‌اندیشی و انقیاد را دنبال می‌کنند و در صورت پیروزی هم تنها به شیوه امنیتی قادر به حفظ وحدت هستند. در مقابل در استراتژی زنانه‌ی سیاست‌ورزی، تک تک سوژه‌ها اهمیت دارند و هیچ مرکز پدرسالارانه‌ای در کار نیست که افراد مجبور باشند با ارجاع هویت خود به آن، مشروعیت بدست بیاورند. در جنبش مقاومت فرهنگی چپ نوی مسلمان، هر نفر، هر اکانت، هر خانه و هر گروهی، فکر، معنا و عمل تازه‌ و باارزشی به صحنه می‌آورد و البته همه اینها در جهان گفتگو و نقد فرهنگی به تکامل عقلانی می‌رسد. حقانیت و مشروعیت نه از منطق جزمی و قیاسی متافیزیکی و الهیاتی و سلسله مراتب نخبگانی و خبرگانی، بلکه از منطق محک و اشتراک و توافق و تعهد عقلایی و با بازگشت به تجربیات عینی و وجودی و مشترک همه شهروندان تبعیت می‌کند. در این جنبش فرهنگی «پرچم»ها نیستند که یونیفرمِ معرف افرادند، بلکه افرادند که با اشتراک خود رنگهای تازه‌ای می آفرینند.
کرونا را از تهدید به فرصت تبدیل کنیم...
کرونا: کودکی که لخت بودن «مدرسه» را فریاد زد!


1⃣ایده های تمدنی که فرو می‌میرند، همه چیز بندِ «مناسک حضوری» می‌شود: اجتماعاتی در زمانها و مکانهای مشترک که به صرف حضور فیزیکی در آنها «توهم معناداری» به ما القا می‌شود و آسوده‌خاطر به خانه بازمی‌گردیم. این همان معنای انحطاط است. همان چیزی که کرونا با تعطیل کردن «مناسک» ما را به آن آگاه کرده است.


2⃣از مناسک که می گویم تنها مرادم مناسک مذهبی و انحطاط دینی ما نیست که جای خودش را دارد. از بدترین و پوچ ترین مناسک این چنددهه اخیر ما «مدرسه رفتن» است. نهادی که هیچ ایده‌ای در خود ندارد و همچون مترسکی که از چند جا به سرنوشت ملت گرهش زده‌اند سر پا ایستاده است: از یکطرف به کنکور و به مترسک بزرگتری به نام دانشگاه؛ از یکطرف به خانواده و توهم پیشرفت و ترقی فرزندان؛ از یکطرف به دولت و نیاز آن به ویترینی به نام آموزش و تربیت و رشد علمی؛ و از یکطرف دیگر به مافیای تودرتویی از آموزشگاه ها و مدارس غیرانتفاعی و سازمان سنجش و معلمین خصوصی و کتب کمک درسی و لوازم التحریر و مبلیغین مذهبی و ... که از این دکان نان می‌خورند.


3⃣اما کرونا با شکست طلسم «هم‌حضوری فیزیکی» به اعتقاد من سیلی سنگینی بر این نهاد پوشالی زد و امید که پایان مدارس کنونی را نزدیک کرده باشد. اکنون که پدر و مادر و بچه از خانه و از طریق واتزآپ مشقهایشان را انجام می دهند، این تقدس کهن «کلاس» است که ذره ذره آب می‌شود. برنامه درسی واحد و سبک آموزشی متمرکز است که بر باد هوا می‌رود. تحکم و اقتدار معلم و ناظم است که محو می‌شود و در پس همه اینها «خلأ بزرگی» که قلب را می فشارد: حالا که بهترین درسها و معلمها و مواد یادگیری همه جا در دسترس است و هر وقت و هرزمان هم می‌توان درس خواند، پس چرا درس می‌خوانیم و اصلاً چه می‌خوانیم؟


4⃣مدرسه باید ایده‌ای داشته باشد که همه از شوق آن ایده به «دور هم جمع شدن دوباره» فکر کنند، اما در سراشیبی تمدنی که ما در آن هستیم، کنار هم بودن، نبودن ایده ها را جبران کرده است. عین «ولاالضّالین»ی که تصور می‌کنیم ضادش را اگر درست نگوییم، ایمان و آخرتمان به خطر می‌افتد. اما ایده مدرسه ما چیست؟ مدرسه ما محل تجمع کدام انسانها برای پرورش دادن کدام «هویت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی» است؟ فرزند من قرار است به جهان چگونه بیندیشد؟ به دین، به اقتصاد، به فرهنگ، به هنر، به تکنولوژی، به سیاست، به تاریخ ایران و تاریخ جهان، به محیط زیست خود، به جنسیت خود، به نژاد خود، به لهجه خود، چگونه بیندیشد و چگونه راه خود را در دنیای پیچیده قرن بیست و یکمی بیابد؟ مدرسه ما ایده ندارد چون تمام این سؤالات را بر پایه اصل «هم‌حضوری» در یک سری کدهای پنهان «بچه‌ی خوب» مفروض می‌داند و بقیه همّ و غمش می‌شود جلو رفتن طرح درس ریاضی و علوم و فارسی که در چشم اندازی دوازده ساله بچه‌ی خوب ما کنکوریِ خوبی هم شود. و در فقدان ایده، «ریاضی» و «علوم» و «فارسی» هم در مدارس این مملکت پوچ اندرپوچند. راستی چند نفر را دیده‌اید که بخاطر کلاس ریاضی و علوم و فارسی و دینی به «ریاضی» و «علوم» و «فارسی» و «دین» علاقه مند شوند؟


5⃣کرونا کدهای رفتاری «بچه خوب» و «بچه درسخوان» را که تمرکز مکانی بعنوان برنامه پنهان و اصلی مدارس ما اجرا می‌کرد، نابود کرده است. حالا واقعاً خودِ محتوای آموزش است که پیش روی ما قرار گرفته و این رویارویی تلخ، ما را به جهانی از هزاران پرسش بی پاسخ که تا کنون زیر طلسم مناسک فیزیکی «مدرسه رفتن» پنهان شده بود، پرتاب کرده است. کرونا همان کودکی بود که لخت بودن «پادشاه مدرسه ایرانی» را متذکر شده است. آیا ما –خانواده ها و معلمین و حکومت- به پوچی عظیم مدارس خود پی خواهیم برد یا منتظریم که با عادی شدن اوضاع، مناسک پوچ «تحصیلات» را از سر بگیریم؟


.
جنبش مقاومت فرهنگی چپ نوی مسلمان از منظر دکتر تاجیک

چندی پیش از جنبش مقاومت فرهنگی چپ نوی مسلمان برای خروج از بن بست سیاسی دو جناح چپ و راست الیگارشی نوشتم (اینجا). امروز دکتر تاجیک در مصاحبه‌ای ویژگیهای این جنبش را به خوبی توصیف کرده است:


🔴دکتر محمدرضا تاجیک: جریان پسا اصلاح طلبی در راه است

جریان رسمی و اسمی اصلاح‌طلبی را سنگین‌پاتر و سترون‌تر از آن می‌دانم که کارگزار تغییر تاریخ اکنون خود و جامعه شود و جریان در راه را موضوع اراده معطوف به آگاهی و آفرینش خود قرار دهد. بنابراین معتقدم جریانی در راه است: جریانی «پسااصلاح‌طلبی». از «پسا» مرادم هم «گسستن از»، هم «تداوم و استمرار» و هم «در تقابل با»، «متفاوت از و متفاوت با»، «در واکنش به»، «فراسو»، «مابعد»، «گسست» و «پیوست» است. مشخص‌تر بگویم؛ جریان در راه اگرچه کماکان از گوهره و درون‌مایه و سویه‌ای غیررادیکال (مدنی یا اصلاحی) برخوردار خواهد بود، اما در فصل و فاصله از اصلاح‌طلبی «واقعا موجود» تعریف و تدوین می‌شود، اگرچه هویت خود را کاملا «بر قدرت» تعریف نمی‌کند، اما تلاش می‌کند سویه «بر قدرتی» خود را برجسته‌تر نماید، اگرچه کماکان به کنشگری در عرصه سیاست ادامه خواهد داد، اما در هیبت و صورت یک کنشگر فرهنگی، اجتماعی، هنری و زیباشناختی نیز، نمایشی پررنگ‌ دارد، اگرچه از نوعی باهم‌بودگی و سامان جمعی برخوردار است، اما این سامان نه در قالب حزب بلکه عمدتا در قاب یک پارتاژ - هم مشترک بودن و هم سهیم‌ بودن. یا با-هم-بودن، در-هم-نبودن - و یک کمونیتاس – باهم‌بودگی براساس قسمی وظیفه یا دِین – سامان می‌یابد، اگرچه از زبان و خوبگان پوپولیستی (در معنای قدیم آن) برخوردار نیست، اما گرایش گسترده‌تر و عمیق‌تری با توده‌های مردم دارد، اگرچه نگاه و بصیرتی جهانی دارد، اما از نوعی تمایلات ناسیونالیستی نیز برخوردار است، اگرچه مفاهیمی همچون دموکراسی و آزادی و پلورالیسم دقایق گفتمانی آن هستند، اما دقایق انضمامی و ناظر بر زندگی روزمره و عدالت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و قومیتی و جنسیتی از برجستگی بیشتری برخوردارند.

منبع
🔺درباره رابطه میان مک فارلین و احمد فردید در سال ۱۳۶۴

چه اشتراکی میان مصاحبه حسین دهباشی با محسن کنگرلو و مستند علی میرسپاسی درباره احمد فردید وجود دارد؟
ناسیونال-نولیبرالیسم توده‌ای: الگوی مشترک «پراید، روبیکا، دانشگاه آزاد و بورس» در ایران
شوک درمانی و استحاله مالکیت عمومی در اتاق بورس


🔴مالکیت عمومی، مالکیت دولتی و مالکیت خصوصی به لحاظ حقوقی و فلسفه سیاسی و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سه قلمروی مقدس و نفوذناپذیر و تبدیل‌ناپذیرند. اما از آنجا که ما در ایران نهاد حقوقی و قضاوت مستقل و دادگاه قانون اساسی نداریم و حاکمیت، مطلقه است و اراده عمومی خنثی و نمایشی خواسته شده، عملاً قانون اساسی و مسأله اساسی مالکیت به یک ورق‌پاره تبدیل شده و ما شاهد تبدیل و دست‌به‌دست شدن دائمی مالکیت در شرایط اضطراری و پشت درهای بسته‌ایم که گزارش تاریخی یا روایتی پژوهشی از آن نیز وجود ندارد، چرا که در موقعیتهای حساس امنیتی که شوک‌درمانی نامیده می‌شود، همه چیز در جعبه سیاه الیگارشی چنان به هم مالیده می‌شود و توسط کارشناسان تکنوکرات از یکسو، روحانیون مقدس از دیگر سو و بوقچی‌های ایدئولوگ از سوم سو توجیه می شود که نهایتاً تا سالها تنها نوعی خماری سیاسی در میان رجال و نخبگان و توده های مردم برجای می‌ماند.


🔴در ماجرای عرضه سهام شستا در شرایط هیاهوی کرونایی، هولدینگی که از پول بیمه تأمین اجتماعی عموم ملت ساخته شده و باید بیمه درمانی و بازنشستگی آنها را تأمین کند هم، ما طبق معمول با ملغمه بسیار زیبا و عالیِ مال مردم، با اداره دولت، به کام خواص و بسیج فریب‌آمیز توده‌ای مواجهیم. اینها در واقع خصایص در حال تکرار ناسیونال-نولیبرالیسم توده‌ای ایرانی است که در طول سالیان در حوزه‌های گوناگون آزموده شده و به سرمشق حکمرانی غالب تبدیل شده است. مثلاً صداوسیما یک نهاد عمومی است که باید نماینده افکارعمومی باشد، اما تحت مالکیت و اداره حاکمیت است. در عین حال بخشهایی از آنرا به شکل توسکا و روبیکا و پیام‌رسان سروش و فروش آنتن خصوصی‌سازی می‌کند و در عین حال از اهرمهای حکومتی و تبلیغاتی برای بسیج توده‌ی به نفع این ساختار استفاده می‌کند. مدل قدیمی‌تر آن دانشگاه آزاد اسلامی است که الگویی از تجاری کردن فاشیستی آموزش را به جهانیان تعلیم داده است.


🔴حکایت شو جالبی که دولت این روزها در بورس راه انداخته هم همین است. اقتصاددانان معمولاً پرت‌ترین حرفها را درباره اقتصاد ایران می‌زنند چون درکی از اقتصاد سیاسی و مسأله اساسی قدرت ندارند. «ریال» یک واحد پولی ورشکسته است و دولت و ملت همه همصدا به نحوی می‌خواهند به هر نحوی شده مخصوصاً از طریق دلار و طلا و زمین و ماشین، آنرا دور بزنند تا در تنازع بقا باقی بمانند و تبعاً «ریالی ها» یعنی کارگران و معلمان و بازنشسته‌ها و کارمندها همیشه زیر پا له می‌شوند. چون دموکراسی نیست، رقابت هم نیست و کار و تولید اساسا بخشی از بازی به حساب نمی‌آید. دولت اسلامی در طول این سالها در برابر این زرنگی ملت بیکار ننشسته و مستقیماً یا غیرمستقیم از طریق بانک و خودروسازی و طبقه زمیندار متصل به خود این سفره بزرگ را به نفع خود اداره کرده، مخصوصاً که علاوه بر قدرت تقنینی و اجرایی و قضایی، صاحب دلارهای نفتی و اموال عمومی است و دست بالاتر را دارد. حالا نفت مفت شده و نقدینگی دست توده‌ها خطری برای این ساختار موجه اما حقیقتاً ضد ایرانی، ضد اسلامی و ضد انقلابی، محسوب می‌شود. با عرضه سهام اموال عمومی مثل شستا چند اتفاق خوب با هم می افتد:

1⃣استحاله مالکیت عمومی به خصوصی رخ می‌دهد. یعنی قدرت از دست عموم ملت خارج می‌شود و به یک گروه اندک منتقل می‌شود. این در واقع دارایی همه بازنشستگان بود که به تاراج رفت.
2⃣استقلال قدرت اقتصادی توده‌ها در هم شکسته می‌شود و آنها نیز اکنون در ضرر و زیان سیستم قهقرایی شریک می‌شوند. (سهام را با دلار، سکه، ماشین یا حتی سپرده بانکی مقایسه کنید)
3⃣با حفظ صندلیهای مدیریتی اختیارات لازم برای هدایت سود به خواص و سرشکن کردن زیان به توده‌ها حفظ شده است، در عین حال که محدودیتهای مالکیت دولتی برداشته شده.
4⃣ثروت توده‌ها که قابل دست‌اندازی سرمایه‌داران نبود، اکنون عملاً به سرمایه‌ای تبدیل شده که اداره آن دست دولت و بازیگران حقوقی بورس است. آزاد کردن سهام عدالت هم اینرا تشدید کرد.


🔴در یک کلام به لحاظ اقتصاد سیاسی و جامعه‌شناختی می‌توان چنین گفت که در اثر شوک‌درمانی کرونایی اخیر، دولت عملاً بورس را به یک دانشگاه آزاد و سهام را هم به یک پراید دیگر تبدیل کرد. پراید سمبل ناسیونال-نولیبرالیسم فاشیستی اقتصاد ایران است که توده های بینوای مردم را مع‌الاسف با نقاب تزویر تولید ملی و جهاد اقتصادی اسیر و استثمار کرده است. بی شک افتخار پایه‌گذاری این طرز فکر کثیف اقتصادی به اعلی حضرت محمدرضاشاه پهلوی و انقلاب سفید امریکایی او باز می‌گردد که «پیکان» را بعنوان نماد نوسازی و تمدن بزرگ به ایران هدیه کرد و بزرگترین کار ما در تمدن اسلامیِ پس از انقلاب این بود که هاله‌ای از تقدس بدان افزودیم.
🔺توضیحات بیشتر درباره نسل سوم سرمایه‌داری رانتی بعد از انقلاب و موج بزرگ تجاری کردن دانشگاه در دهه نود با تابلوی دانشگاه کارآفرین و پیاده‌سازی الگوی امریکایی شرکتهای دانش‌بنیان تحت لوای مقدسی چون جهاد اقتصادی را قبلا در این یادداشت بحث کرده‌ام:


https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/793
Crona-IRI-2.pdf
4.8 MB
#کتابچه #پژوهش

🔺متن کامل کتابچه پژوهشی «جمهوری اسلامی و مسأله کرونا» مجموعه پنج مقاله تحلیلی-راهبردی به ضمیمه یک گزارش پزشکی

در این مجموعه مقالات پژوهشگران اندیشکده راهبردی مهاجر دانشگاه شریف آقایان جواد درویش، مهدی خلیلی، نیما نریمانی، ابوطالب صفدری و محمدحسین بادامچی به ترتیب به بررسی تاثیرات کرونا در حوزه های دینداری، قدرت و حکمرانی، مناسبات علم و دین، رسانه، و فضای مجازی پرداخته‌اند و فائزه عباسپور در ضمیمه خلاصه گزارشی از شناخت علمی حاصل شده درباره ویروس کرونا تا تاریخ نگارش گزارش ارائه داده است. این مقالات (جز مقاله کرونا و فضای مجازی) در تاریخ ۱۱ تا ۱۵ فروردین تهیه شده‌اند.

——————
🆔: @mohajer_thinktank
اندیشکده راهبردی مهاجر
Crona-IRI-2.pdf
خلاصه مقاله
«کرونا؛ انباشت گسستهای چهارگانه در گسل فضای مجازی-رئال و پیشنهاد پارادایم حکمرانی بدیل فضای مجازی برای بازسازی نظام‌های چهارگانه جمهوری اسلامی»

نوشته محمدحسین بادامچی؛
منتشر شده در کتابچه پژوهشی جمهوری اسلامی و مسأله کرونا؛ از انتشارات اندیشکده مهاجر دانشگاه شریف



🟧خلاصه توصیفی و تحلیلی
🔺 روابط دولت-ملت و حاکمیت-جامعه در جمهوری اسلامی بویژه در سالهای پس از جنگ، بر چهار نظام دوگانه استوار است که نشانه‌هایی از اختلال، تزلزل، ناکارآمدی، تضاد و گسست در هر چهار نظام در دهه نود شمسی به تدریج آشکار شده بود:
1⃣ نظام اجتماعی-فرهنگی
2⃣ نظام متن-حاشیه
3⃣نظام عمومی-خصوصی
4⃣نظام معرفت‌شناسی دینی-علمی

🔺 منظور از نظام اجتماعی-فرهنگی هماهنگی ساختارهای اجتماعی عینی و جهان ذهنی شهروندان است؛ منظور از نظام متن-حاشیه هماهنگی میان مرکز و پیرامون و وجود مکانیزمهای ادغام اقشار بیرون افتاده در سازوکارهای مرکزی است؛ منظور از نظام عمومی-خصوصی تفکیک معتبر دو قلمرو عمومی و خصوصی، و نمایندگی نهادهای رسمی از «امر عمومی» است؛ و منظور از نظام معرفت شناسی دینی-علمی یک ساختار معرفت شناختی همگرا کننده به لحاظ نظری و عملی میان دین و علم است.

🔺به نظر می‌رسد شیوع ویروس کرونا و شبه قرنطینه چندماهه، تکانه شدیدی در جهت تشدید این گسستهای چهارگانه در جامعه ایران بوده است.

🔺 اکنون و در شرایط پساکرونایی ما با بحران در نظامهای چهارگانه و چهار گسست بسیار جدّی مواجهیم: گسست امر فرهنگی نوظهور از نظام اجتماعی-فرهنگی؛ گسست حاشیه از متن؛ گسست و تکثر امرِ عمومی برآمده از خانه ها؛ و گسست امر علمی و سکولار از نظام دینی-علمی

🔺 ادعا می‌شود گسل مجازی-رئال محل اصلی انباشت گسستهای چهارگانه هستند. به عبارت دیگر فضای مجازی به محل تجمع نیروهای گریز از مرکزی تبدیل شده است که بخاطر بحران در نظامهای چهارگانه و تکانه کرونایی از ساختار رسمی مرکزی گسسته شده‌اند.



🟩خلاصه تجویزی
🔻می‌توان نشان داد که نظام فرهنگی-اجتماعی کنونی و پارادایم موجود حکمرانی فضای مجازی با ویژگیهای «مدیریت بوروکراتیک و سلسله‌مراتبی/ تمرکزگرا/ با پروتکلهای ثابت و ایستا/ به پشتوانه الهیات حوزوی/ رویکرد تبلیغاتی و تلویزیونی/ تکیه بر اجتماعات فیزیکی/ رویکرد توده‌ای و غیرنخبگانی/ و شیوه مونولوگی (غیردیالوگی)» بخاطر نشناختن ماهیت نیروهای نوپدید، نه تنها امکان مدیریت این نیروهای گریز از مرکز را ندارد، بلکه بخاطر انکار و به حاشیه راندنِ این نیروها و اصرار بر ساختار فرهنگی سنتی خود به یکی از مهمترین عوامل گسترش و تشدید این گسل و شکافهای چهارگانه تبدیل شده است.

🔻 بنابراین ما به یک نظام بدیل و پارادایم جدید در حکمرانی فضای مجازی نیاز داریم. نگارنده بر پایه هدف اصلی مدیریت نیروهای خروج از مرکز، «الگوی مدیریت غیرمتمرکز و حمایت قانونی از کنشگران ترمیم فضای مجازی» را پیشنهاد می‌کند.

🔻 پیاده‌سازی این الگوی بدیل حکمرانی بر سه رکن اساسی استوار است که هیچ یک از این سه رکن در نظام فرهنگی سنتی و حکمرانی کنونی فضای مجازی ما به ازایی ندارد:
1⃣ مدیران فرهنگیِ جدید فاقد نگاه تمرکزگرای گفتمانی-بوروکراتیک
2⃣کنشگران ترمیم فضای مجازی با روحیه «خودمختاری» یا «آتش به اختیار»
3⃣نهادهای فرهنگی جدید فضای مجازی با اختیارات قانونی تبدیل جنبشهای فرهنگی به اصلاحات ساختار رسمی

🔻با توجه به بحران در نظامهای چهارگانه و تکانه شدید به نفع تشدید گسستهای چهارگانه، دو سناریو پیش روی ما قرار دارد:
◾️یا تداوم نظام فرهنگی سنتی و حکمرانی کنونی فضای مجازی که به بی اعتباری نهادهای رسمی و واگرایی و تشدید تضاد و دوقطبی بیشتر و بیشتر فضای مجازی از فضای رئال رسمی جمهوری اسلامی می‌انجامد؛
▫️ یا تغییر پارادایم و حکمرانی بدیل فضای مجازی که می تواند فضای مجازی را از عامل نگرانی و منبع مشکلات نظام، به نبض تپنده و موتور پیشرفت فرهنگی و حرکت توسعه‌ای کشور و بازسازی نظامهای چهارگانه و در نهایت بازسازی دولت-ملت ایرانی با اقتدار، مشارکت، سرزندگی و سرمایه اجتماعی بسیار بالا تبدیل کند.




.
بیانیه دورف (+)، نقطه عطفی برای سایبر-آنارشیسم


🔴قبلاً در اینباره نوشته بودم که کرونا ایران و جهان را در یک دوراهی سرنوشت‌ساز قرار داده است: سایبر آنارشیسم در برابر رئال توتالیتاریسم (اینجا) و کرونا را فرصتی برای مرکززدایی از جامعه ایران دانسته بودم (اینجا)

🔴اکنون پاول دورف، در بیانیه‌ای با اعلام توقف پروژه بلاک‌چینی تلگرام موسوم به TON بخاطر حکم تعیین‌کننده دادگاه ایالات متحده آمریکا که ادامه آنرا نه تنها در آمریکا بلکه در کل جهان غیرقانونی اعلام کرده، ادامه پروژه مرکززدایی بلاک‌چینی را در چارچوب مناسبات متمرکز نظام دولت-ملت‌های سرمایه‌داری کنونی ناممکن دانسته است:

🔺This may change in the future. But today, we are in a vicious circle: you can’t bring more balance to an overly centralized world exactly because it’s so centralized. We did try though. We're leaving it to the the next generations of entrepreneurs and developers to pick up the banner and learn from our mistakes.

🔴جالب اینکه صداوسیما نیز با ذوق‌زدگی از حکم دادگاه آمریکایی حمایت کرده و در گزارشی آنرا در راستای حکم دادستانی جمهوری اسلامی در جهت فیلترینگ تلگرام معرفی کرده است.


♦️با این اوصاف دهه دوم قرن بیست و یکم را باید نقطه عطفی در تکامل جنبش ضدامپریالیستی چپ نو در سراسر جهان تلقی کرد. دهه‌ای که با بهار عربی و جنبش اشغال وال‌استریت آغاز شد و اکنون با کرونا و حکم دادگاه آمریکایی انشعاب کامل خود را از نظام توتالیتر ناسیونال-نولیبرال که سراسر جهان از چین و روسیه تا آمریکا را به فساد کشانده، اعلام می‌کند. صف‌بندی جدیدی که در آن از یکسو صداوسیمای جمهوری اسلامی به رغم انقلاب اسلامی، گزارش در حمایت از دادگاه آمریکایی صادر می‌کند و جنبش جهانی مقاومت فرهنگی ضدامریکایی و ضدسرمایه‌داری و ضد توتالیتاریسم و ضد فاشیسم به تدریج جهان نوی خود را در فضای مجازی شکل خواهد داد.
مراحل صعود و سقوط اسلام سیاسی در یک و نیم قرن اخیر
به بهانه دور جدید حملات مدعیان اولویت ولایت و امنیت بر عدالتخواهان


🔻اسلام سیاسی هرگز اینچنین منحط، عقب مانده، ایستا، عقلانیت سوز، ضد انقلابی و ضد آرمانهای بشری نبوده است که این روزها از زبان مبلغین رسمی آن در صداوسیما و خبرگزاریهای رسمی می شنویم. برای آگاهی نسلهای جدید و جلوگیری از تنفر و انزجار و واگرایی بیشتر آنها، این بر عهده روشنفکران انقلابیِ جریان سوم چپ نوی مسلمان است که در حد توان خود روایتی از روزهای پرشکوهی که اسلام سیاسی پشت سر گذاشت و به پیروزی انقلاب اسلامی سال 57 انجامید، و زوالی که بر اثر تکیه به قدرت دولتی گریبانگیر آن شد و گام به گام توسعه یافت، ارائه دهند. این نوشته طرحی کلی از  مراحل صعود و سقوطی است که اسلام سیاسی پشت سر گذاشته است.


توضیح این مراحل شش‌گانه صعود و سقوط اسلام سیاسی در ایران را در instant view بخوانید:


1⃣ورود دین به پولتیک (جنبش تنباکو)
2⃣اسلام سیاسی (انقلاب اسلامی)
3⃣اسلام ناب (امام خمینی)
4⃣حکومت اسلامی (دهه هفتاد و هشتاد)
5⃣ولایتی‌ها (دهه نود)
6⃣پاک‌سازی (امروز)


https://telegra.ph/Stages-of-Rise-and-Fall-of-Political-Islam-in-Iran-05-19
🔴سوالاتی از جریان ولایت‌گرا و یک هشدار

فایل مناظره بین آقای دخانچی و مهدیان درمورد تقابل عدالت‌گرایی و ولایت‌گرایی را شنیدم و به نظرم حاوی نکات خوبی بود. اما من به دو دلیل بحث فکری و نظری با جریان ولایت‌گرا را بی‌ثمر می‌دانم:
قبل از ورود به بحث بگویم که من ولایت‌گرایی را در این نظام یک جریان کوچک و محدود با امکانات نامحدود می‌شناسم. پس منظور از این جریان، هرکس که معتقد به نظام و ولایت فقیه باشد، نیست. در انتهای مطلب بهتر مشخص می‌شود منظور چه کسانی هستند.

1️⃣ دلیل اولم این است که مبنای معرفت‌شناختی این جریان، "شرعی" (در مقابل عقلی) است. در فضای اسلامی به جریانی در اهل سنت نزدیک هستند که حسن و قبح را شرعی می‌دانند؛ و در معرفت‌شناسی غربی به جریانی نزدیک‌اند که بنای معرفت و معیار صدق را بر گزاره‌های پایه اثبات‌ناپذیرِ غیرقابل خدشه می‌گذارند.
در عالم اسلام جریان شیعه را که مقابل این جریان است، "عدلیه" می‌نامند. "عدل" در اینجا بیش از اینکه یک مفهوم اقتصادی باشد، یک مفهوم معرفت‌شناسی است. به معنای این است که شیعه باور دارد حسن و قبح ذاتی و عقلی است. به همین دلیل "عقل" جز منابع اجتهادی شیعه است و به همین دلیل "عدل" جز اصول دین و اعتقادات در شیعه است.
برخی متفکران نواندیش اهل سنت مثل فضل الرحمن وقتی که درمورد دلایل افول علم در اسلام بحث می‌کنند، می‌گویند جریان عقل‌گرایی بعد از شافعی و حنفی و حنبلی، در بخش عمده‌ای از عالم اسلام از بین رفت و فقط در میان شیعیان ادامه پیدا کرد.
حسن و قبح ذاتی و "عدل" به شیعه اجازه می‌دهد در مورد همه چیز عقلانی فکر کند، در آن تردید کند، زیرسوال ببرد و بعد بنای مجددی را بسازد. و البته لازمه آن مطالعه گسترده و عمیق در منابع مختلف است.
آقای مهدیان در این مناظره مضمون مثال معروف "تخت پروکروستس" که مربوط به افسانه‌های یونان است را به عنوان مثالی از کلام "مقام معظم رهبری" نقل می‌کند. مهم این نیست که ایشان با این مثال در منابع ادبیات و فلسفه آشنا نیست. مهم این است که هر اندیشه و تفکری اگر از مجرای کلام مقام معظم رهبری نگذرد، نه تنها صادق نیست، که شایسته مطالعه نیست. مثل عضو کمیسیون فرهنگی مجلس نهم که از او پرسیده بودند فیلم خوب از نظر شما چه ویژگی دارد؟ و او گفته بود فیلمی که مقام معظم رهبری می‌پسندند!
پس وقتی از اول قرار نیست حرفی که گفته می‌شود، به دلیل یک سری گزاره‌های پایه و یکسری منابع مطالعاتی محدود، درست شنیده شود، بحث و مناظره بی‌فایده است.

2️⃣ دلیل دوم و مهمتر این است که باید به جای بحث نظری از این جریان که بخش مهمی از بدنه اجرایی کشور را دراختیار دارد، سوال عملی کرد.
دوسه سال پیش که آقای روحانی گفته بود: "نمی‌شود مردم را با شلاق به بهشت برد" آقای رحیم‌پور جواب داده بود که "به آقای روحانی بگویید هرچه شما می‌گویید درست، حالا بفرمایید وعده بهبود اقتصادی در 100 روز چه شد؟ تورم چه شد؟ و..."

همین مواجهه را الان باید با جریان ولایت‌گرا داشت. این جریان نهادها و مراکز بسیاری را در اختیار دارد. باید قبل از هر بحثی از آنها خواست به این سه سوال درمورد نهادهایی که اشاره می‌شود، پاسخ دهند:

1- چقدر بودجه در اختیار دارید؟
2- با این بودجه در این مدت چه کرده‌اید؟
3- کاری که کرده‌اید چه اثری بر اخلاق، فرهنگ و باورهای دینی مردم داشته است؟

(من فعلا فقط به نهادهای فرهنگی که بیشتر اطلاع دارم اشاره می‌کنم. به نهادهای متعدد اقتصادی، علمی و صنعتی هم اهلش بپردازند)

- سازمان تبلیغات اسلامی که در دو سال اخیر بطور کامل دست این جریان بوده است.
- سازمان عظیم سینمایی اوج که فیلم‌ها و کارگردانان زیادی را در این چندسال خریداری کرده است.
- بخش مدیریتی کلان صدا و سیما و همچنین، سه شبکه افق، پویا و شبکه 3
- حوزه دانشجویی شریف و ساختمان‌ها و مراکز متعدد و رو به فزونی اطراف این دانشگاه که بیش از 10 سال است در اختیار این جریان است.
- امپراطوری رسانه‌ای و سایت‌های زنجیره‌ای مثل فارس، نسیم، تسنیم، مشرق و..
- شبکه گسترده مبلغانی که در انتخابات اخیر نیز از لیست ائتلاف اصولگرایان حمایت کردند و در تحقق حماسه 26 درصدی تهران سهیم بودند! مهمترین آنها آقایان پناهیان، قاسمیان، حامد کاشانی و رائفی پور هستند.
- جریانی فکری در بخش‌هایی از بسیج و سپاه که پروژه‌های متعدد با بودجه‌های کلان حول موضوع اندیشه‌های مقام معظم رهبری تعریف کرده‌اند. بخش زیادی از پروژه‌های کسری خدمت نظام وظیفه و خدمت نخبگان شامل این پروژه‌هاست.
- یک دوره آموزشی و اردویی موسوم به "اسلام ناب" که بر مبنای اندیشه‌های امام و رهبری است و با امکانات و بودجه زیادی برای دانشجویان کشور برگزار می‌شود.

به نظرم تا این نهادها به آن سه سوال پاسخ ندهند، بحث نظری صرفا مفری است برای نپرداختن به فاجعه بزرگی که توسط این گروه کوچک در حال وقوع است.
https://news.1rj.ru/str/miladdokhanchi/640
👍1
نوولایتی‌ها و خوانش نظامی از ولایت فقیه
هشداری به خیرخواهان نظام


🔴نوولایتی‌های گام دومی* «مشروطه‌گرایی متشرعین سنتی»، «خوانش ایدئولوژیک و کاریزماتیک دهه شصتی از رهبری» و «نگاه عرفی راستهای امنیتی دهه هفتادی به حاکمیت» را پشت سر گذاشته‌اند و با تسری گفتمان منحط انجمن حجتیه به دولت، و وصله پینه ناشیانه عصر غیبت معصوم، با اعلام اوج انقیاد و خاکساری نظری و عملی نسبت به مقام ولایت، به خیال خود در حال خوش‌خدمتی به نظام و رهبری هستند و حال آنکه با دوستی خاله خرسه‌ی خود در حال وارد کردن ضربات جبران‌ناپذیری به کشورند و نظام سیاسی برای حفظ و تداوم خود هم که شده، لازم است که نسبت به نفوذ این مارهای خوش خط و خال به درون خود به شدت حساس باشد.


🔴گذشته از شطحیات فرقه غالیه نوولایتی در گوشه و کنار، به شخصه این موج ویران کردن نظام عقلانی و گفتمانی انقلاب اسلامی را زمانی جدی و به لحاظ سازمانی در حال گسترش و نگران‌کننده یافتم که با پدیده «پروژه کسری و جایگزین خدمت» آشنا شدم. «ولایت‌مداری» از منظر نظامیان ترکیبی از اطاعت نظامی، تقلید دینی، پیروی از حاکمیت امنیتی و تسلیم کارمندوار و بوروکراتیک است که در برخی موارد به طور غیررسمی ارادت عرفانی نیز به آن اضافه می‌شود. ترکیبی فوق‌العاده قوی و منکوب‌کننده از اطاعت و تسلیم به سلسله مراتب که هر نیروی کوچک و بزرگی را در سازمان نظامی در خود ذوب می‌کند. مستقل از ارزیابی این گفتمان نظامی –که بویژه در نسبت با گفتمان اصیل اسلامی و انقلابی و مقایسه آن با نهاد ارتش مدرن در جای خود بسیار لازم است- مسأله اصلی وقتی بروز می‌کند که این گفتمان نظامی از طریق قلمروهای الصاقی نوینی مثل «پروژه کسری خدمت» یا «دانشگاه‌های نظامی با رشته‌های عام» به قلمروهای غیرنظامی نیز گسترش می‌یابند.


🔴 قدر متیقن اینکه ساحت علم و پژوهش و نخبه و نخبگی به هیچ وجه در این قلمروها از چنان استحکامی برخوردار نیست که بتواند مقاومت کند و بر پای خویش بایستد و بنابراین در برابر گفتمان نظامی‌ای که نظر خود را در عرصه علم نیز صائب می‌داند، در همان لحظه اول خرد می‌شود. نتیجه اینکه به جای آنکه چنین عرصه‌هایی فرصتی شود که علم و عقل و خرد و پژوهش و نخبگان به کمک نیروهای مسلح ما بیایند و کمکی به آنها نمایند، نخبگان در این موقعیتها به آینه‌دارانی تبدیل می‌شوند که باید مسئولیت خطیر امتداد گفتمان نظامی به قلمروهای غیرنظامی را زیر نظر افسر ناظر به انجام رسانند.


🔴در میان این مجموعه به اصطلاح دانش و تحقیقاتی که اینگونه پدید می‌آید -و چون هر جنبنده منتقدی در این عرصه پر بسوزد، جای چون و چرای بیشتر در آن نیست (!)- یکی از مهمترین خط تولیدهای پژوهشی، مجموعه پروژه‌هایی است که تحت عنوان «بررسی فلان موضوع از منظر مقام معظم رهبری یا امامین انقلاب» تعریف می‌شود. بنیاد معرفت‌شناختی این تحقیقات بر کفایت معرفتی مقام ولایت استوار است و حال آنکه عزیزان نظامی توجه ندارند که میان تلقی آنان از ولایت به عنوان فرمانده کل قوا با موقعیت آیت الله سیدعلی خامنه‌ای در قلمرو علم بعنوان یک ابژه علمی یا بعنوان یک سیاستمدار یا عالم دینی صاحب‌نظر و به لحاظ تاریخی و سیاسی تأثیرگذار، تفاوت بسیار است. به همین دلیل است که علی‌رغم این همه تلاشها و هزینه‌ها، سی سال از رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای می‌گذرد و هنوز یک پژوهش خشک و خالی درباره «اندیشه سیاسی آیت الله خامنه‌ای و تحولات آن» وجود ندارد و علی رغم این همه مقلد طوطی‌وار و سرسپرده اما کم‌هنر، هنوز تقریری ابتدایی و مورد قبول حداقلی محافل علمی از نظریه مراحل پنج‌گانه تمدن اسلامی (یا به تعبیر بنده مراحل دولت‌سازی در نظر ایشان) و بررسی جایگاه آن در تاریخ معاصر ایران ارائه نشده است.


♦️از آنجا که بیم آن می‌رود که با نفوذ بیشتر فرقه غالیه نوولایتی‌ها در قوای عاقله نظام سیاسی ما، هرگونه طرح دلسوزانه اشکالات برای کمک به ترقی کشور بعنوان تضعیف نظام اسلامی یا نیروهای مسلح نمایانده شود، این عرض مختصر را به امید تنبّه اندک خیرخواهان خردمند و توانا به پایان می برم.


*درباره ظهور نوولایتی‌ها به عنوان پنجمین مرحله اسلام سیاسی معاصر در ایران در این یادداشت توضیح داده‌ام:

https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/899