Forwarded from اندیشکده راهبردی مهاجر
افزایش دینداری نخبگان-مهاجر.pdf
1.3 MB
#پژوهش
✅ پروژه «آسیب شناسی رویکردهای مرسوم در حفظ و تقویت دینداری نخبگان و پیشنهاد راهکارهای جدید» به سفارش یکی از نهادهای سیاستگذار، سال گذشته توسط محمدحسین بادامچی اجرا گردید. این پروژه در ادامه سلسله پژوهشهایی است که اندیشکده مهاجر از سال ۹۱ تا کنون در حوزه دینداری نخبگان انجام گرفته و در آن نظرات ۵ نفر از صاحب نظران (آقایان دکتر میری، مرشدی، جعفری، درویش و نریمانی) در آسیبشناسی آنچه «الهیات حوزوی بوروکراتیک» نامیده شده و گفتمان حاکم بر نهاد رهبری، مراکز معارف دانشگاهی و سازمانهای تبلیغی و هیئات را شکل میدهد مورد تحلیل انتقادی قرار گرفته و در نهایت راهبردهای بدیلی برای افزایش دینداری نخبگان پیشنهاد شده است.
—————————
🆔: @mohajer_thinktank
✅ پروژه «آسیب شناسی رویکردهای مرسوم در حفظ و تقویت دینداری نخبگان و پیشنهاد راهکارهای جدید» به سفارش یکی از نهادهای سیاستگذار، سال گذشته توسط محمدحسین بادامچی اجرا گردید. این پروژه در ادامه سلسله پژوهشهایی است که اندیشکده مهاجر از سال ۹۱ تا کنون در حوزه دینداری نخبگان انجام گرفته و در آن نظرات ۵ نفر از صاحب نظران (آقایان دکتر میری، مرشدی، جعفری، درویش و نریمانی) در آسیبشناسی آنچه «الهیات حوزوی بوروکراتیک» نامیده شده و گفتمان حاکم بر نهاد رهبری، مراکز معارف دانشگاهی و سازمانهای تبلیغی و هیئات را شکل میدهد مورد تحلیل انتقادی قرار گرفته و در نهایت راهبردهای بدیلی برای افزایش دینداری نخبگان پیشنهاد شده است.
—————————
🆔: @mohajer_thinktank
4_5843539942373853276.pdf
410 KB
🔺مصاحبه با روزنامه قدس درباره «رابطه بین دولت اسلامی و ظهور اشرافیت جدید و ضعف تحلیلی طرح دوره گذار امت و امامت دکتر شریعتی»
🔖تکمله پساکرونایی:
این مصاحبه مربوط به قبل از کروناست، که به تازگی در روزنامه قدس منتشر شد. کرونا هم به مسائل قبلی اضافه شده و تضادها و انحصارهای ساختار طبقاتی ما را تشدید کرده است. در شرایطی که هر روز عده بیشتری از این ساختار محدود طبقاتی و رانتی به بیرون پرتاب میشوند، «حاشیهنشینان» نیز روز به روز به طبقه بزرگتر و مهمتری در ایران تبدیل میشوند.
🔖تکمله پساکرونایی:
این مصاحبه مربوط به قبل از کروناست، که به تازگی در روزنامه قدس منتشر شد. کرونا هم به مسائل قبلی اضافه شده و تضادها و انحصارهای ساختار طبقاتی ما را تشدید کرده است. در شرایطی که هر روز عده بیشتری از این ساختار محدود طبقاتی و رانتی به بیرون پرتاب میشوند، «حاشیهنشینان» نیز روز به روز به طبقه بزرگتر و مهمتری در ایران تبدیل میشوند.
کرونا، مرکززدایی و شبکه فرهنگی جریان سوم
🔴وقتی از جریان سوم چپ نوی مسلمان سخن میگوییم، بسیاری از افراد به فراخور تصور سنتی از سیاست، از «ایدئولوژی» و «حزب» و «برنامه» و «تشکیلات» میپرسند.
🔺اول آنکه حزب و ایدئولوژی و برنامه و تشکیلات مربوط به نظامهای پارلمانی و لیبرال-دموکرات است و ربطی به ساختار سیاسی کنونی ما (بویژه در جمهوری دوم) ندارد که در آن دو جناح حاکم اصولگرا و اصلاحطلب در واقع دو بالِ راست و چپ الیگارشی هستند و هرآنچه می گویند اشکال مختلفی از گفتمان قدرت و تکنولوژی کنترل و اداره اقشار مختلف مردم است که در تقسیمِ کاری تدریجی در طول چند دهه کار با آنها را یاد گرفتهاند و مفاهیم سیاسی و مقولات فرهنگی را بعنوان پوشش شبکه قدرت خود به کار میبرند.
🔺ثانیاً حزب و ایدئولوژی و برنامه و تشکیلات مربوط به اشکال متمرکز، پدرسالارانه، تشکیلاتی، عمودی و نخبهسالارانه و پیرسالارانه سیاستورزی است که از زمان حزب توده در ایران وارد شده و حزب جمهوری اسلامی و دو شاخه منشعب از آن نیز بر پایه همین الگو عمل کردهاند و امروز زمان آن رسیده است که این الگو را به کلی کنار بگذاریم.
🔺بنیاد دیدگاه جریان سوم بازگشت به آن اصل اساسی در الهیات رهاییبخش انقلاب اسلامی و نظریه سیاسی جمهوری اسلامی است که «خداوند هرکس را حاکم بر سرنوشت خویش قرار داده» و این اصل اساسی طرد تمام اشکال «قیممآبانه و پدرسالارانه» را ایجاب می کند. فرم سیاستورزی کنونی بنیاد سیاست را در «خشونت» میداند و به همین دلیل است که من در الگوی جدیدی که پیشنهاد میکنم از «زنانه شدن سیاست» به طور جدی دفاع می کنم.
🔴جامعه ایران در طول یک سده اخیر (با بدعت رضاشاه) به نحوی عمودی و بالابه پایین سازماندهی شده است و بعد از انقلاب این سازماندهی عمودی تا مغز استخوان نهاد دین، بازار، محلات و خانواده نیز نفوذ کرد. گویی همه ما عادت کردهایم که هر چیزی را می خواهیم تصور کنیم از همان اول کار به دنبال یک مرکز و یک قیّم بگردیم و مسئولیت امور را به او واگذار کنیم و خود از او پیروی کنیم و از آن پس وظیفه مقدس خود را دفاع از این فرقه و مخالفت با فرقه های جدید تعریف کنیم. ساختاری که در بطن خود خشونت و امنیت را بر صدر مینشاند و تمام مفاهیم و آرمانهای سیاسی را به ابزاری برای جنگ قدرت تبدیل میکند.
🔴اینک کرونا فرصتی است برای بازسازماندهی جامعه ایرانی. با فاصلهگذاری اجتماعی کرونا، جامعه ایران امروز به یک جامعه تودهای تبدیل شده است که تنها دو نهاد اصلی در آن باقی مانده: دولت و خانه-اینترنت؛ و بنابراین تنها دو چشمانداز دارد: یا توتالیتاریسم متمرکزی که از شرایط فوقالعاده استفاده کند و بار دیگر سازماندهی های عمودی خود را به نام ضرورت، تثبیتتر و محکمتر کند و یا جامعهای که از این فرصت استفاده کند و برای اولین بار تجربهای از شبکه سازی افقی را بر پایه فرهنگ و سوژگی نوظهور خود در فضای مجازی تجربه کند.
♦️پرسشهای ناظر به ایدئولوژی و حزب و سران و نخبگان پیشرو و مرزبندیهای هویتی تماماً استراتژیهای تفرقه و اختلافند که در بطن خود رقابت قدرت و جزماندیشی و انقیاد را دنبال میکنند و در صورت پیروزی هم تنها به شیوه امنیتی قادر به حفظ وحدت هستند. در مقابل در استراتژی زنانهی سیاستورزی، تک تک سوژهها اهمیت دارند و هیچ مرکز پدرسالارانهای در کار نیست که افراد مجبور باشند با ارجاع هویت خود به آن، مشروعیت بدست بیاورند. در جنبش مقاومت فرهنگی چپ نوی مسلمان، هر نفر، هر اکانت، هر خانه و هر گروهی، فکر، معنا و عمل تازه و باارزشی به صحنه میآورد و البته همه اینها در جهان گفتگو و نقد فرهنگی به تکامل عقلانی میرسد. حقانیت و مشروعیت نه از منطق جزمی و قیاسی متافیزیکی و الهیاتی و سلسله مراتب نخبگانی و خبرگانی، بلکه از منطق محک و اشتراک و توافق و تعهد عقلایی و با بازگشت به تجربیات عینی و وجودی و مشترک همه شهروندان تبعیت میکند. در این جنبش فرهنگی «پرچم»ها نیستند که یونیفرمِ معرف افرادند، بلکه افرادند که با اشتراک خود رنگهای تازهای می آفرینند.
کرونا را از تهدید به فرصت تبدیل کنیم...
🔴وقتی از جریان سوم چپ نوی مسلمان سخن میگوییم، بسیاری از افراد به فراخور تصور سنتی از سیاست، از «ایدئولوژی» و «حزب» و «برنامه» و «تشکیلات» میپرسند.
🔺اول آنکه حزب و ایدئولوژی و برنامه و تشکیلات مربوط به نظامهای پارلمانی و لیبرال-دموکرات است و ربطی به ساختار سیاسی کنونی ما (بویژه در جمهوری دوم) ندارد که در آن دو جناح حاکم اصولگرا و اصلاحطلب در واقع دو بالِ راست و چپ الیگارشی هستند و هرآنچه می گویند اشکال مختلفی از گفتمان قدرت و تکنولوژی کنترل و اداره اقشار مختلف مردم است که در تقسیمِ کاری تدریجی در طول چند دهه کار با آنها را یاد گرفتهاند و مفاهیم سیاسی و مقولات فرهنگی را بعنوان پوشش شبکه قدرت خود به کار میبرند.
🔺ثانیاً حزب و ایدئولوژی و برنامه و تشکیلات مربوط به اشکال متمرکز، پدرسالارانه، تشکیلاتی، عمودی و نخبهسالارانه و پیرسالارانه سیاستورزی است که از زمان حزب توده در ایران وارد شده و حزب جمهوری اسلامی و دو شاخه منشعب از آن نیز بر پایه همین الگو عمل کردهاند و امروز زمان آن رسیده است که این الگو را به کلی کنار بگذاریم.
🔺بنیاد دیدگاه جریان سوم بازگشت به آن اصل اساسی در الهیات رهاییبخش انقلاب اسلامی و نظریه سیاسی جمهوری اسلامی است که «خداوند هرکس را حاکم بر سرنوشت خویش قرار داده» و این اصل اساسی طرد تمام اشکال «قیممآبانه و پدرسالارانه» را ایجاب می کند. فرم سیاستورزی کنونی بنیاد سیاست را در «خشونت» میداند و به همین دلیل است که من در الگوی جدیدی که پیشنهاد میکنم از «زنانه شدن سیاست» به طور جدی دفاع می کنم.
🔴جامعه ایران در طول یک سده اخیر (با بدعت رضاشاه) به نحوی عمودی و بالابه پایین سازماندهی شده است و بعد از انقلاب این سازماندهی عمودی تا مغز استخوان نهاد دین، بازار، محلات و خانواده نیز نفوذ کرد. گویی همه ما عادت کردهایم که هر چیزی را می خواهیم تصور کنیم از همان اول کار به دنبال یک مرکز و یک قیّم بگردیم و مسئولیت امور را به او واگذار کنیم و خود از او پیروی کنیم و از آن پس وظیفه مقدس خود را دفاع از این فرقه و مخالفت با فرقه های جدید تعریف کنیم. ساختاری که در بطن خود خشونت و امنیت را بر صدر مینشاند و تمام مفاهیم و آرمانهای سیاسی را به ابزاری برای جنگ قدرت تبدیل میکند.
🔴اینک کرونا فرصتی است برای بازسازماندهی جامعه ایرانی. با فاصلهگذاری اجتماعی کرونا، جامعه ایران امروز به یک جامعه تودهای تبدیل شده است که تنها دو نهاد اصلی در آن باقی مانده: دولت و خانه-اینترنت؛ و بنابراین تنها دو چشمانداز دارد: یا توتالیتاریسم متمرکزی که از شرایط فوقالعاده استفاده کند و بار دیگر سازماندهی های عمودی خود را به نام ضرورت، تثبیتتر و محکمتر کند و یا جامعهای که از این فرصت استفاده کند و برای اولین بار تجربهای از شبکه سازی افقی را بر پایه فرهنگ و سوژگی نوظهور خود در فضای مجازی تجربه کند.
♦️پرسشهای ناظر به ایدئولوژی و حزب و سران و نخبگان پیشرو و مرزبندیهای هویتی تماماً استراتژیهای تفرقه و اختلافند که در بطن خود رقابت قدرت و جزماندیشی و انقیاد را دنبال میکنند و در صورت پیروزی هم تنها به شیوه امنیتی قادر به حفظ وحدت هستند. در مقابل در استراتژی زنانهی سیاستورزی، تک تک سوژهها اهمیت دارند و هیچ مرکز پدرسالارانهای در کار نیست که افراد مجبور باشند با ارجاع هویت خود به آن، مشروعیت بدست بیاورند. در جنبش مقاومت فرهنگی چپ نوی مسلمان، هر نفر، هر اکانت، هر خانه و هر گروهی، فکر، معنا و عمل تازه و باارزشی به صحنه میآورد و البته همه اینها در جهان گفتگو و نقد فرهنگی به تکامل عقلانی میرسد. حقانیت و مشروعیت نه از منطق جزمی و قیاسی متافیزیکی و الهیاتی و سلسله مراتب نخبگانی و خبرگانی، بلکه از منطق محک و اشتراک و توافق و تعهد عقلایی و با بازگشت به تجربیات عینی و وجودی و مشترک همه شهروندان تبعیت میکند. در این جنبش فرهنگی «پرچم»ها نیستند که یونیفرمِ معرف افرادند، بلکه افرادند که با اشتراک خود رنگهای تازهای می آفرینند.
کرونا را از تهدید به فرصت تبدیل کنیم...
کرونا: کودکی که لخت بودن «مدرسه» را فریاد زد!
1⃣ایده های تمدنی که فرو میمیرند، همه چیز بندِ «مناسک حضوری» میشود: اجتماعاتی در زمانها و مکانهای مشترک که به صرف حضور فیزیکی در آنها «توهم معناداری» به ما القا میشود و آسودهخاطر به خانه بازمیگردیم. این همان معنای انحطاط است. همان چیزی که کرونا با تعطیل کردن «مناسک» ما را به آن آگاه کرده است.
2⃣از مناسک که می گویم تنها مرادم مناسک مذهبی و انحطاط دینی ما نیست که جای خودش را دارد. از بدترین و پوچ ترین مناسک این چنددهه اخیر ما «مدرسه رفتن» است. نهادی که هیچ ایدهای در خود ندارد و همچون مترسکی که از چند جا به سرنوشت ملت گرهش زدهاند سر پا ایستاده است: از یکطرف به کنکور و به مترسک بزرگتری به نام دانشگاه؛ از یکطرف به خانواده و توهم پیشرفت و ترقی فرزندان؛ از یکطرف به دولت و نیاز آن به ویترینی به نام آموزش و تربیت و رشد علمی؛ و از یکطرف دیگر به مافیای تودرتویی از آموزشگاه ها و مدارس غیرانتفاعی و سازمان سنجش و معلمین خصوصی و کتب کمک درسی و لوازم التحریر و مبلیغین مذهبی و ... که از این دکان نان میخورند.
3⃣اما کرونا با شکست طلسم «همحضوری فیزیکی» به اعتقاد من سیلی سنگینی بر این نهاد پوشالی زد و امید که پایان مدارس کنونی را نزدیک کرده باشد. اکنون که پدر و مادر و بچه از خانه و از طریق واتزآپ مشقهایشان را انجام می دهند، این تقدس کهن «
4⃣مدرسه باید ایدهای داشته باشد که همه از شوق آن ایده به «دور هم جمع شدن دوباره» فکر کنند، اما در سراشیبی تمدنی که ما در آن هستیم، کنار هم بودن، نبودن ایده ها را جبران کرده است. عین «ولاالضّالین»ی که تصور میکنیم ضادش را اگر درست نگوییم، ایمان و آخرتمان به خطر میافتد. اما ایده مدرسه ما چیست؟ مدرسه ما محل تجمع کدام انسانها برای پرورش دادن کدام «هویت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی» است؟ فرزند من قرار است به جهان چگونه بیندیشد؟ به دین، به اقتصاد، به فرهنگ، به هنر، به تکنولوژی، به سیاست، به تاریخ ایران و تاریخ جهان، به محیط زیست خود، به جنسیت خود، به نژاد خود، به لهجه خود، چگونه بیندیشد و چگونه راه خود را در دنیای پیچیده قرن بیست و یکمی بیابد؟ مدرسه ما ایده ندارد چون تمام این سؤالات را بر پایه اصل «همحضوری» در یک سری کدهای پنهان «بچهی خوب» مفروض میداند و بقیه همّ و غمش میشود جلو رفتن طرح درس ریاضی و علوم و فارسی که در چشم اندازی دوازده ساله بچهی خوب ما کنکوریِ خوبی هم شود. و در فقدان ایده، «ریاضی» و «علوم» و «فارسی» هم در مدارس این مملکت پوچ اندرپوچند. راستی چند نفر را دیدهاید که بخاطر کلاس ریاضی و علوم و فارسی و دینی به «ریاضی» و «علوم» و «فارسی» و «دین» علاقه مند شوند؟
5⃣کرونا کدهای رفتاری «بچه خوب» و «بچه درسخوان» را که تمرکز مکانی بعنوان برنامه پنهان و اصلی مدارس ما اجرا میکرد، نابود کرده است. حالا واقعاً خودِ محتوای آموزش است که پیش روی ما قرار گرفته و این رویارویی تلخ، ما را به جهانی از هزاران پرسش بی پاسخ که تا کنون زیر طلسم مناسک فیزیکی «مدرسه رفتن» پنهان شده بود، پرتاب کرده است. کرونا همان کودکی بود که لخت بودن «پادشاه مدرسه ایرانی» را متذکر شده است. آیا ما –خانواده ها و معلمین و حکومت- به پوچی عظیم مدارس خود پی خواهیم برد یا منتظریم که با عادی شدن اوضاع، مناسک پوچ «تحصیلات» را از سر بگیریم؟
.
1⃣ایده های تمدنی که فرو میمیرند، همه چیز بندِ «مناسک حضوری» میشود: اجتماعاتی در زمانها و مکانهای مشترک که به صرف حضور فیزیکی در آنها «توهم معناداری» به ما القا میشود و آسودهخاطر به خانه بازمیگردیم. این همان معنای انحطاط است. همان چیزی که کرونا با تعطیل کردن «مناسک» ما را به آن آگاه کرده است.
2⃣از مناسک که می گویم تنها مرادم مناسک مذهبی و انحطاط دینی ما نیست که جای خودش را دارد. از بدترین و پوچ ترین مناسک این چنددهه اخیر ما «مدرسه رفتن» است. نهادی که هیچ ایدهای در خود ندارد و همچون مترسکی که از چند جا به سرنوشت ملت گرهش زدهاند سر پا ایستاده است: از یکطرف به کنکور و به مترسک بزرگتری به نام دانشگاه؛ از یکطرف به خانواده و توهم پیشرفت و ترقی فرزندان؛ از یکطرف به دولت و نیاز آن به ویترینی به نام آموزش و تربیت و رشد علمی؛ و از یکطرف دیگر به مافیای تودرتویی از آموزشگاه ها و مدارس غیرانتفاعی و سازمان سنجش و معلمین خصوصی و کتب کمک درسی و لوازم التحریر و مبلیغین مذهبی و ... که از این دکان نان میخورند.
3⃣اما کرونا با شکست طلسم «همحضوری فیزیکی» به اعتقاد من سیلی سنگینی بر این نهاد پوشالی زد و امید که پایان مدارس کنونی را نزدیک کرده باشد. اکنون که پدر و مادر و بچه از خانه و از طریق واتزآپ مشقهایشان را انجام می دهند، این تقدس کهن «
کلاس» است که ذره ذره آب میشود. برنامه درسی واحد و سبک آموزشی متمرکز است که بر باد هوا میرود. تحکم و اقتدار معلم و ناظم است که محو میشود و در پس همه اینها «خلأ بزرگی» که قلب را می فشارد: حالا که بهترین درسها و معلمها و مواد یادگیری همه جا در دسترس است و هر وقت و هرزمان هم میتوان درس خواند، پس چرا درس میخوانیم و اصلاً چه میخوانیم؟4⃣مدرسه باید ایدهای داشته باشد که همه از شوق آن ایده به «دور هم جمع شدن دوباره» فکر کنند، اما در سراشیبی تمدنی که ما در آن هستیم، کنار هم بودن، نبودن ایده ها را جبران کرده است. عین «ولاالضّالین»ی که تصور میکنیم ضادش را اگر درست نگوییم، ایمان و آخرتمان به خطر میافتد. اما ایده مدرسه ما چیست؟ مدرسه ما محل تجمع کدام انسانها برای پرورش دادن کدام «هویت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی» است؟ فرزند من قرار است به جهان چگونه بیندیشد؟ به دین، به اقتصاد، به فرهنگ، به هنر، به تکنولوژی، به سیاست، به تاریخ ایران و تاریخ جهان، به محیط زیست خود، به جنسیت خود، به نژاد خود، به لهجه خود، چگونه بیندیشد و چگونه راه خود را در دنیای پیچیده قرن بیست و یکمی بیابد؟ مدرسه ما ایده ندارد چون تمام این سؤالات را بر پایه اصل «همحضوری» در یک سری کدهای پنهان «بچهی خوب» مفروض میداند و بقیه همّ و غمش میشود جلو رفتن طرح درس ریاضی و علوم و فارسی که در چشم اندازی دوازده ساله بچهی خوب ما کنکوریِ خوبی هم شود. و در فقدان ایده، «ریاضی» و «علوم» و «فارسی» هم در مدارس این مملکت پوچ اندرپوچند. راستی چند نفر را دیدهاید که بخاطر کلاس ریاضی و علوم و فارسی و دینی به «ریاضی» و «علوم» و «فارسی» و «دین» علاقه مند شوند؟
5⃣کرونا کدهای رفتاری «بچه خوب» و «بچه درسخوان» را که تمرکز مکانی بعنوان برنامه پنهان و اصلی مدارس ما اجرا میکرد، نابود کرده است. حالا واقعاً خودِ محتوای آموزش است که پیش روی ما قرار گرفته و این رویارویی تلخ، ما را به جهانی از هزاران پرسش بی پاسخ که تا کنون زیر طلسم مناسک فیزیکی «مدرسه رفتن» پنهان شده بود، پرتاب کرده است. کرونا همان کودکی بود که لخت بودن «پادشاه مدرسه ایرانی» را متذکر شده است. آیا ما –خانواده ها و معلمین و حکومت- به پوچی عظیم مدارس خود پی خواهیم برد یا منتظریم که با عادی شدن اوضاع، مناسک پوچ «تحصیلات» را از سر بگیریم؟
.
جنبش مقاومت فرهنگی چپ نوی مسلمان از منظر دکتر تاجیک
✍چندی پیش از جنبش مقاومت فرهنگی چپ نوی مسلمان برای خروج از بن بست سیاسی دو جناح چپ و راست الیگارشی نوشتم (اینجا). امروز دکتر تاجیک در مصاحبهای ویژگیهای این جنبش را به خوبی توصیف کرده است:
🔴دکتر محمدرضا تاجیک: جریان پسا اصلاح طلبی در راه است
جریان رسمی و اسمی اصلاحطلبی را سنگینپاتر و سترونتر از آن میدانم که کارگزار تغییر تاریخ اکنون خود و جامعه شود و جریان در راه را موضوع اراده معطوف به آگاهی و آفرینش خود قرار دهد. بنابراین معتقدم جریانی در راه است: جریانی «پسااصلاحطلبی». از «پسا» مرادم هم «گسستن از»، هم «تداوم و استمرار» و هم «در تقابل با»، «متفاوت از و متفاوت با»، «در واکنش به»، «فراسو»، «مابعد»، «گسست» و «پیوست» است. مشخصتر بگویم؛ جریان در راه اگرچه کماکان از گوهره و درونمایه و سویهای غیررادیکال (مدنی یا اصلاحی) برخوردار خواهد بود، اما در فصل و فاصله از اصلاحطلبی «واقعا موجود» تعریف و تدوین میشود، اگرچه هویت خود را کاملا «بر قدرت» تعریف نمیکند، اما تلاش میکند سویه «بر قدرتی» خود را برجستهتر نماید، اگرچه کماکان به کنشگری در عرصه سیاست ادامه خواهد داد، اما در هیبت و صورت یک کنشگر فرهنگی، اجتماعی، هنری و زیباشناختی نیز، نمایشی پررنگ دارد، اگرچه از نوعی باهمبودگی و سامان جمعی برخوردار است، اما این سامان نه در قالب حزب بلکه عمدتا در قاب یک پارتاژ - هم مشترک بودن و هم سهیم بودن. یا با-هم-بودن، در-هم-نبودن - و یک کمونیتاس – باهمبودگی براساس قسمی وظیفه یا دِین – سامان مییابد، اگرچه از زبان و خوبگان پوپولیستی (در معنای قدیم آن) برخوردار نیست، اما گرایش گستردهتر و عمیقتری با تودههای مردم دارد، اگرچه نگاه و بصیرتی جهانی دارد، اما از نوعی تمایلات ناسیونالیستی نیز برخوردار است، اگرچه مفاهیمی همچون دموکراسی و آزادی و پلورالیسم دقایق گفتمانی آن هستند، اما دقایق انضمامی و ناظر بر زندگی روزمره و عدالت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و قومیتی و جنسیتی از برجستگی بیشتری برخوردارند.
منبع
✍چندی پیش از جنبش مقاومت فرهنگی چپ نوی مسلمان برای خروج از بن بست سیاسی دو جناح چپ و راست الیگارشی نوشتم (اینجا). امروز دکتر تاجیک در مصاحبهای ویژگیهای این جنبش را به خوبی توصیف کرده است:
🔴دکتر محمدرضا تاجیک: جریان پسا اصلاح طلبی در راه است
جریان رسمی و اسمی اصلاحطلبی را سنگینپاتر و سترونتر از آن میدانم که کارگزار تغییر تاریخ اکنون خود و جامعه شود و جریان در راه را موضوع اراده معطوف به آگاهی و آفرینش خود قرار دهد. بنابراین معتقدم جریانی در راه است: جریانی «پسااصلاحطلبی». از «پسا» مرادم هم «گسستن از»، هم «تداوم و استمرار» و هم «در تقابل با»، «متفاوت از و متفاوت با»، «در واکنش به»، «فراسو»، «مابعد»، «گسست» و «پیوست» است. مشخصتر بگویم؛ جریان در راه اگرچه کماکان از گوهره و درونمایه و سویهای غیررادیکال (مدنی یا اصلاحی) برخوردار خواهد بود، اما در فصل و فاصله از اصلاحطلبی «واقعا موجود» تعریف و تدوین میشود، اگرچه هویت خود را کاملا «بر قدرت» تعریف نمیکند، اما تلاش میکند سویه «بر قدرتی» خود را برجستهتر نماید، اگرچه کماکان به کنشگری در عرصه سیاست ادامه خواهد داد، اما در هیبت و صورت یک کنشگر فرهنگی، اجتماعی، هنری و زیباشناختی نیز، نمایشی پررنگ دارد، اگرچه از نوعی باهمبودگی و سامان جمعی برخوردار است، اما این سامان نه در قالب حزب بلکه عمدتا در قاب یک پارتاژ - هم مشترک بودن و هم سهیم بودن. یا با-هم-بودن، در-هم-نبودن - و یک کمونیتاس – باهمبودگی براساس قسمی وظیفه یا دِین – سامان مییابد، اگرچه از زبان و خوبگان پوپولیستی (در معنای قدیم آن) برخوردار نیست، اما گرایش گستردهتر و عمیقتری با تودههای مردم دارد، اگرچه نگاه و بصیرتی جهانی دارد، اما از نوعی تمایلات ناسیونالیستی نیز برخوردار است، اگرچه مفاهیمی همچون دموکراسی و آزادی و پلورالیسم دقایق گفتمانی آن هستند، اما دقایق انضمامی و ناظر بر زندگی روزمره و عدالت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و قومیتی و جنسیتی از برجستگی بیشتری برخوردارند.
منبع
Telegram
جمهورى سوم
مقاومت فرهنگی: دستور کار تازهای برای جنبش چپ نوی مسلمان در جمهوری سوم
🔴جمهوری دومِ اصولگرایان و اصلاحطلبان در یک کلام رقابت دو لویاتان اقتدارگرای دینی و سکولار با یکدیگر بود و به رغم همه تلاشهایی که انجام شد، اراده غالب در دهه نود نشان داد که جمهوری سوم…
🔴جمهوری دومِ اصولگرایان و اصلاحطلبان در یک کلام رقابت دو لویاتان اقتدارگرای دینی و سکولار با یکدیگر بود و به رغم همه تلاشهایی که انجام شد، اراده غالب در دهه نود نشان داد که جمهوری سوم…
ناسیونال-نولیبرالیسم تودهای: الگوی مشترک «پراید، روبیکا، دانشگاه آزاد و بورس» در ایران
شوک درمانی و استحاله مالکیت عمومی در اتاق بورس
🔴مالکیت عمومی، مالکیت دولتی و مالکیت خصوصی به لحاظ حقوقی و فلسفه سیاسی و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سه قلمروی مقدس و نفوذناپذیر و تبدیلناپذیرند. اما از آنجا که ما در ایران نهاد حقوقی و قضاوت مستقل و دادگاه قانون اساسی نداریم و حاکمیت، مطلقه است و اراده عمومی خنثی و نمایشی خواسته شده، عملاً قانون اساسی و مسأله اساسی مالکیت به یک ورقپاره تبدیل شده و ما شاهد تبدیل و دستبهدست شدن دائمی مالکیت در شرایط اضطراری و پشت درهای بستهایم که گزارش تاریخی یا روایتی پژوهشی از آن نیز وجود ندارد، چرا که در موقعیتهای حساس امنیتی که شوکدرمانی نامیده میشود، همه چیز در جعبه سیاه الیگارشی چنان به هم مالیده میشود و توسط کارشناسان تکنوکرات از یکسو، روحانیون مقدس از دیگر سو و بوقچیهای ایدئولوگ از سوم سو توجیه می شود که نهایتاً تا سالها تنها نوعی خماری سیاسی در میان رجال و نخبگان و توده های مردم برجای میماند.
🔴در ماجرای عرضه سهام شستا در شرایط هیاهوی کرونایی، هولدینگی که از پول بیمه تأمین اجتماعی عموم ملت ساخته شده و باید بیمه درمانی و بازنشستگی آنها را تأمین کند هم، ما طبق معمول با ملغمه بسیار زیبا و عالیِ مال مردم، با اداره دولت، به کام خواص و بسیج فریبآمیز تودهای مواجهیم. اینها در واقع خصایص در حال تکرار ناسیونال-نولیبرالیسم تودهای ایرانی است که در طول سالیان در حوزههای گوناگون آزموده شده و به سرمشق حکمرانی غالب تبدیل شده است. مثلاً صداوسیما یک نهاد عمومی است که باید نماینده افکارعمومی باشد، اما تحت مالکیت و اداره حاکمیت است. در عین حال بخشهایی از آنرا به شکل توسکا و روبیکا و پیامرسان سروش و فروش آنتن خصوصیسازی میکند و در عین حال از اهرمهای حکومتی و تبلیغاتی برای بسیج تودهی به نفع این ساختار استفاده میکند. مدل قدیمیتر آن دانشگاه آزاد اسلامی است که الگویی از تجاری کردن فاشیستی آموزش را به جهانیان تعلیم داده است.
🔴حکایت شو جالبی که دولت این روزها در بورس راه انداخته هم همین است. اقتصاددانان معمولاً پرتترین حرفها را درباره اقتصاد ایران میزنند چون درکی از اقتصاد سیاسی و مسأله اساسی قدرت ندارند. «ریال» یک واحد پولی ورشکسته است و دولت و ملت همه همصدا به نحوی میخواهند به هر نحوی شده مخصوصاً از طریق دلار و طلا و زمین و ماشین، آنرا دور بزنند تا در تنازع بقا باقی بمانند و تبعاً «ریالی ها» یعنی کارگران و معلمان و بازنشستهها و کارمندها همیشه زیر پا له میشوند. چون دموکراسی نیست، رقابت هم نیست و کار و تولید اساسا بخشی از بازی به حساب نمیآید. دولت اسلامی در طول این سالها در برابر این زرنگی ملت بیکار ننشسته و مستقیماً یا غیرمستقیم از طریق بانک و خودروسازی و طبقه زمیندار متصل به خود این سفره بزرگ را به نفع خود اداره کرده، مخصوصاً که علاوه بر قدرت تقنینی و اجرایی و قضایی، صاحب دلارهای نفتی و اموال عمومی است و دست بالاتر را دارد. حالا نفت مفت شده و نقدینگی دست تودهها خطری برای این ساختار موجه اما حقیقتاً ضد ایرانی، ضد اسلامی و ضد انقلابی، محسوب میشود. با عرضه سهام اموال عمومی مثل شستا چند اتفاق خوب با هم می افتد:
1⃣استحاله مالکیت عمومی به خصوصی رخ میدهد. یعنی قدرت از دست عموم ملت خارج میشود و به یک گروه اندک منتقل میشود. این در واقع دارایی همه بازنشستگان بود که به تاراج رفت.
2⃣استقلال قدرت اقتصادی تودهها در هم شکسته میشود و آنها نیز اکنون در ضرر و زیان سیستم قهقرایی شریک میشوند. (سهام را با دلار، سکه، ماشین یا حتی سپرده بانکی مقایسه کنید)
3⃣با حفظ صندلیهای مدیریتی اختیارات لازم برای هدایت سود به خواص و سرشکن کردن زیان به تودهها حفظ شده است، در عین حال که محدودیتهای مالکیت دولتی برداشته شده.
4⃣ثروت تودهها که قابل دستاندازی سرمایهداران نبود، اکنون عملاً به سرمایهای تبدیل شده که اداره آن دست دولت و بازیگران حقوقی بورس است. آزاد کردن سهام عدالت هم اینرا تشدید کرد.
🔴در یک کلام به لحاظ اقتصاد سیاسی و جامعهشناختی میتوان چنین گفت که در اثر شوکدرمانی کرونایی اخیر، دولت عملاً بورس را به یک دانشگاه آزاد و سهام را هم به یک پراید دیگر تبدیل کرد. پراید سمبل ناسیونال-نولیبرالیسم فاشیستی اقتصاد ایران است که توده های بینوای مردم را معالاسف با نقاب تزویر تولید ملی و جهاد اقتصادی اسیر و استثمار کرده است. بی شک افتخار پایهگذاری این طرز فکر کثیف اقتصادی به اعلی حضرت محمدرضاشاه پهلوی و انقلاب سفید امریکایی او باز میگردد که «پیکان» را بعنوان نماد نوسازی و تمدن بزرگ به ایران هدیه کرد و بزرگترین کار ما در تمدن اسلامیِ پس از انقلاب این بود که هالهای از تقدس بدان افزودیم.
شوک درمانی و استحاله مالکیت عمومی در اتاق بورس
🔴مالکیت عمومی، مالکیت دولتی و مالکیت خصوصی به لحاظ حقوقی و فلسفه سیاسی و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سه قلمروی مقدس و نفوذناپذیر و تبدیلناپذیرند. اما از آنجا که ما در ایران نهاد حقوقی و قضاوت مستقل و دادگاه قانون اساسی نداریم و حاکمیت، مطلقه است و اراده عمومی خنثی و نمایشی خواسته شده، عملاً قانون اساسی و مسأله اساسی مالکیت به یک ورقپاره تبدیل شده و ما شاهد تبدیل و دستبهدست شدن دائمی مالکیت در شرایط اضطراری و پشت درهای بستهایم که گزارش تاریخی یا روایتی پژوهشی از آن نیز وجود ندارد، چرا که در موقعیتهای حساس امنیتی که شوکدرمانی نامیده میشود، همه چیز در جعبه سیاه الیگارشی چنان به هم مالیده میشود و توسط کارشناسان تکنوکرات از یکسو، روحانیون مقدس از دیگر سو و بوقچیهای ایدئولوگ از سوم سو توجیه می شود که نهایتاً تا سالها تنها نوعی خماری سیاسی در میان رجال و نخبگان و توده های مردم برجای میماند.
🔴در ماجرای عرضه سهام شستا در شرایط هیاهوی کرونایی، هولدینگی که از پول بیمه تأمین اجتماعی عموم ملت ساخته شده و باید بیمه درمانی و بازنشستگی آنها را تأمین کند هم، ما طبق معمول با ملغمه بسیار زیبا و عالیِ مال مردم، با اداره دولت، به کام خواص و بسیج فریبآمیز تودهای مواجهیم. اینها در واقع خصایص در حال تکرار ناسیونال-نولیبرالیسم تودهای ایرانی است که در طول سالیان در حوزههای گوناگون آزموده شده و به سرمشق حکمرانی غالب تبدیل شده است. مثلاً صداوسیما یک نهاد عمومی است که باید نماینده افکارعمومی باشد، اما تحت مالکیت و اداره حاکمیت است. در عین حال بخشهایی از آنرا به شکل توسکا و روبیکا و پیامرسان سروش و فروش آنتن خصوصیسازی میکند و در عین حال از اهرمهای حکومتی و تبلیغاتی برای بسیج تودهی به نفع این ساختار استفاده میکند. مدل قدیمیتر آن دانشگاه آزاد اسلامی است که الگویی از تجاری کردن فاشیستی آموزش را به جهانیان تعلیم داده است.
🔴حکایت شو جالبی که دولت این روزها در بورس راه انداخته هم همین است. اقتصاددانان معمولاً پرتترین حرفها را درباره اقتصاد ایران میزنند چون درکی از اقتصاد سیاسی و مسأله اساسی قدرت ندارند. «ریال» یک واحد پولی ورشکسته است و دولت و ملت همه همصدا به نحوی میخواهند به هر نحوی شده مخصوصاً از طریق دلار و طلا و زمین و ماشین، آنرا دور بزنند تا در تنازع بقا باقی بمانند و تبعاً «ریالی ها» یعنی کارگران و معلمان و بازنشستهها و کارمندها همیشه زیر پا له میشوند. چون دموکراسی نیست، رقابت هم نیست و کار و تولید اساسا بخشی از بازی به حساب نمیآید. دولت اسلامی در طول این سالها در برابر این زرنگی ملت بیکار ننشسته و مستقیماً یا غیرمستقیم از طریق بانک و خودروسازی و طبقه زمیندار متصل به خود این سفره بزرگ را به نفع خود اداره کرده، مخصوصاً که علاوه بر قدرت تقنینی و اجرایی و قضایی، صاحب دلارهای نفتی و اموال عمومی است و دست بالاتر را دارد. حالا نفت مفت شده و نقدینگی دست تودهها خطری برای این ساختار موجه اما حقیقتاً ضد ایرانی، ضد اسلامی و ضد انقلابی، محسوب میشود. با عرضه سهام اموال عمومی مثل شستا چند اتفاق خوب با هم می افتد:
1⃣استحاله مالکیت عمومی به خصوصی رخ میدهد. یعنی قدرت از دست عموم ملت خارج میشود و به یک گروه اندک منتقل میشود. این در واقع دارایی همه بازنشستگان بود که به تاراج رفت.
2⃣استقلال قدرت اقتصادی تودهها در هم شکسته میشود و آنها نیز اکنون در ضرر و زیان سیستم قهقرایی شریک میشوند. (سهام را با دلار، سکه، ماشین یا حتی سپرده بانکی مقایسه کنید)
3⃣با حفظ صندلیهای مدیریتی اختیارات لازم برای هدایت سود به خواص و سرشکن کردن زیان به تودهها حفظ شده است، در عین حال که محدودیتهای مالکیت دولتی برداشته شده.
4⃣ثروت تودهها که قابل دستاندازی سرمایهداران نبود، اکنون عملاً به سرمایهای تبدیل شده که اداره آن دست دولت و بازیگران حقوقی بورس است. آزاد کردن سهام عدالت هم اینرا تشدید کرد.
🔴در یک کلام به لحاظ اقتصاد سیاسی و جامعهشناختی میتوان چنین گفت که در اثر شوکدرمانی کرونایی اخیر، دولت عملاً بورس را به یک دانشگاه آزاد و سهام را هم به یک پراید دیگر تبدیل کرد. پراید سمبل ناسیونال-نولیبرالیسم فاشیستی اقتصاد ایران است که توده های بینوای مردم را معالاسف با نقاب تزویر تولید ملی و جهاد اقتصادی اسیر و استثمار کرده است. بی شک افتخار پایهگذاری این طرز فکر کثیف اقتصادی به اعلی حضرت محمدرضاشاه پهلوی و انقلاب سفید امریکایی او باز میگردد که «پیکان» را بعنوان نماد نوسازی و تمدن بزرگ به ایران هدیه کرد و بزرگترین کار ما در تمدن اسلامیِ پس از انقلاب این بود که هالهای از تقدس بدان افزودیم.
🔺توضیحات بیشتر درباره نسل سوم سرمایهداری رانتی بعد از انقلاب و موج بزرگ تجاری کردن دانشگاه در دهه نود با تابلوی دانشگاه کارآفرین و پیادهسازی الگوی امریکایی شرکتهای دانشبنیان تحت لوای مقدسی چون جهاد اقتصادی را قبلا در این یادداشت بحث کردهام:
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/793
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/793
Forwarded from اندیشکده راهبردی مهاجر
Crona-IRI-2.pdf
4.8 MB
#کتابچه #پژوهش
🔺متن کامل کتابچه پژوهشی «جمهوری اسلامی و مسأله کرونا» مجموعه پنج مقاله تحلیلی-راهبردی به ضمیمه یک گزارش پزشکی
✍ در این مجموعه مقالات پژوهشگران اندیشکده راهبردی مهاجر دانشگاه شریف آقایان جواد درویش، مهدی خلیلی، نیما نریمانی، ابوطالب صفدری و محمدحسین بادامچی به ترتیب به بررسی تاثیرات کرونا در حوزه های دینداری، قدرت و حکمرانی، مناسبات علم و دین، رسانه، و فضای مجازی پرداختهاند و فائزه عباسپور در ضمیمه خلاصه گزارشی از شناخت علمی حاصل شده درباره ویروس کرونا تا تاریخ نگارش گزارش ارائه داده است. این مقالات (جز مقاله کرونا و فضای مجازی) در تاریخ ۱۱ تا ۱۵ فروردین تهیه شدهاند.
——————
🆔: @mohajer_thinktank
🔺متن کامل کتابچه پژوهشی «جمهوری اسلامی و مسأله کرونا» مجموعه پنج مقاله تحلیلی-راهبردی به ضمیمه یک گزارش پزشکی
✍ در این مجموعه مقالات پژوهشگران اندیشکده راهبردی مهاجر دانشگاه شریف آقایان جواد درویش، مهدی خلیلی، نیما نریمانی، ابوطالب صفدری و محمدحسین بادامچی به ترتیب به بررسی تاثیرات کرونا در حوزه های دینداری، قدرت و حکمرانی، مناسبات علم و دین، رسانه، و فضای مجازی پرداختهاند و فائزه عباسپور در ضمیمه خلاصه گزارشی از شناخت علمی حاصل شده درباره ویروس کرونا تا تاریخ نگارش گزارش ارائه داده است. این مقالات (جز مقاله کرونا و فضای مجازی) در تاریخ ۱۱ تا ۱۵ فروردین تهیه شدهاند.
——————
🆔: @mohajer_thinktank
اندیشکده راهبردی مهاجر
Crona-IRI-2.pdf
خلاصه مقاله
«کرونا؛ انباشت گسستهای چهارگانه در گسل فضای مجازی-رئال و پیشنهاد پارادایم حکمرانی بدیل فضای مجازی برای بازسازی نظامهای چهارگانه جمهوری اسلامی»
نوشته محمدحسین بادامچی؛
منتشر شده در کتابچه پژوهشی جمهوری اسلامی و مسأله کرونا؛ از انتشارات اندیشکده مهاجر دانشگاه شریف
🟧خلاصه توصیفی و تحلیلی
🔺 روابط دولت-ملت و حاکمیت-جامعه در جمهوری اسلامی بویژه در سالهای پس از جنگ، بر چهار نظام دوگانه استوار است که نشانههایی از اختلال، تزلزل، ناکارآمدی، تضاد و گسست در هر چهار نظام در دهه نود شمسی به تدریج آشکار شده بود:
1⃣ نظام اجتماعی-فرهنگی
2⃣ نظام متن-حاشیه
3⃣نظام عمومی-خصوصی
4⃣نظام معرفتشناسی دینی-علمی
🔺 منظور از نظام اجتماعی-فرهنگی هماهنگی ساختارهای اجتماعی عینی و جهان ذهنی شهروندان است؛ منظور از نظام متن-حاشیه هماهنگی میان مرکز و پیرامون و وجود مکانیزمهای ادغام اقشار بیرون افتاده در سازوکارهای مرکزی است؛ منظور از نظام عمومی-خصوصی تفکیک معتبر دو قلمرو عمومی و خصوصی، و نمایندگی نهادهای رسمی از «امر عمومی» است؛ و منظور از نظام معرفت شناسی دینی-علمی یک ساختار معرفت شناختی همگرا کننده به لحاظ نظری و عملی میان دین و علم است.
🔺به نظر میرسد شیوع ویروس کرونا و شبه قرنطینه چندماهه، تکانه شدیدی در جهت تشدید این گسستهای چهارگانه در جامعه ایران بوده است.
🔺 اکنون و در شرایط پساکرونایی ما با بحران در نظامهای چهارگانه و چهار گسست بسیار جدّی مواجهیم: گسست امر فرهنگی نوظهور از نظام اجتماعی-فرهنگی؛ گسست حاشیه از متن؛ گسست و تکثر امرِ عمومی برآمده از خانه ها؛ و گسست امر علمی و سکولار از نظام دینی-علمی
🔺 ادعا میشود گسل مجازی-رئال محل اصلی انباشت گسستهای چهارگانه هستند. به عبارت دیگر فضای مجازی به محل تجمع نیروهای گریز از مرکزی تبدیل شده است که بخاطر بحران در نظامهای چهارگانه و تکانه کرونایی از ساختار رسمی مرکزی گسسته شدهاند.
🟩خلاصه تجویزی
🔻میتوان نشان داد که نظام فرهنگی-اجتماعی کنونی و پارادایم موجود حکمرانی فضای مجازی با ویژگیهای «مدیریت بوروکراتیک و سلسلهمراتبی/ تمرکزگرا/ با پروتکلهای ثابت و ایستا/ به پشتوانه الهیات حوزوی/ رویکرد تبلیغاتی و تلویزیونی/ تکیه بر اجتماعات فیزیکی/ رویکرد تودهای و غیرنخبگانی/ و شیوه مونولوگی (غیردیالوگی)» بخاطر نشناختن ماهیت نیروهای نوپدید، نه تنها امکان مدیریت این نیروهای گریز از مرکز را ندارد، بلکه بخاطر انکار و به حاشیه راندنِ این نیروها و اصرار بر ساختار فرهنگی سنتی خود به یکی از مهمترین عوامل گسترش و تشدید این گسل و شکافهای چهارگانه تبدیل شده است.
🔻 بنابراین ما به یک نظام بدیل و پارادایم جدید در حکمرانی فضای مجازی نیاز داریم. نگارنده بر پایه هدف اصلی مدیریت نیروهای خروج از مرکز، «الگوی مدیریت غیرمتمرکز و حمایت قانونی از کنشگران ترمیم فضای مجازی» را پیشنهاد میکند.
🔻 پیادهسازی این الگوی بدیل حکمرانی بر سه رکن اساسی استوار است که هیچ یک از این سه رکن در نظام فرهنگی سنتی و حکمرانی کنونی فضای مجازی ما به ازایی ندارد:
1⃣ مدیران فرهنگیِ جدید فاقد نگاه تمرکزگرای گفتمانی-بوروکراتیک
2⃣کنشگران ترمیم فضای مجازی با روحیه «خودمختاری» یا «آتش به اختیار»
3⃣نهادهای فرهنگی جدید فضای مجازی با اختیارات قانونی تبدیل جنبشهای فرهنگی به اصلاحات ساختار رسمی
🔻با توجه به بحران در نظامهای چهارگانه و تکانه شدید به نفع تشدید گسستهای چهارگانه، دو سناریو پیش روی ما قرار دارد:
◾️یا تداوم نظام فرهنگی سنتی و حکمرانی کنونی فضای مجازی که به بی اعتباری نهادهای رسمی و واگرایی و تشدید تضاد و دوقطبی بیشتر و بیشتر فضای مجازی از فضای رئال رسمی جمهوری اسلامی میانجامد؛
▫️ یا تغییر پارادایم و حکمرانی بدیل فضای مجازی که می تواند فضای مجازی را از عامل نگرانی و منبع مشکلات نظام، به نبض تپنده و موتور پیشرفت فرهنگی و حرکت توسعهای کشور و بازسازی نظامهای چهارگانه و در نهایت بازسازی دولت-ملت ایرانی با اقتدار، مشارکت، سرزندگی و سرمایه اجتماعی بسیار بالا تبدیل کند.
.
«کرونا؛ انباشت گسستهای چهارگانه در گسل فضای مجازی-رئال و پیشنهاد پارادایم حکمرانی بدیل فضای مجازی برای بازسازی نظامهای چهارگانه جمهوری اسلامی»
نوشته محمدحسین بادامچی؛
منتشر شده در کتابچه پژوهشی جمهوری اسلامی و مسأله کرونا؛ از انتشارات اندیشکده مهاجر دانشگاه شریف
🟧خلاصه توصیفی و تحلیلی
🔺 روابط دولت-ملت و حاکمیت-جامعه در جمهوری اسلامی بویژه در سالهای پس از جنگ، بر چهار نظام دوگانه استوار است که نشانههایی از اختلال، تزلزل، ناکارآمدی، تضاد و گسست در هر چهار نظام در دهه نود شمسی به تدریج آشکار شده بود:
1⃣ نظام اجتماعی-فرهنگی
2⃣ نظام متن-حاشیه
3⃣نظام عمومی-خصوصی
4⃣نظام معرفتشناسی دینی-علمی
🔺 منظور از نظام اجتماعی-فرهنگی هماهنگی ساختارهای اجتماعی عینی و جهان ذهنی شهروندان است؛ منظور از نظام متن-حاشیه هماهنگی میان مرکز و پیرامون و وجود مکانیزمهای ادغام اقشار بیرون افتاده در سازوکارهای مرکزی است؛ منظور از نظام عمومی-خصوصی تفکیک معتبر دو قلمرو عمومی و خصوصی، و نمایندگی نهادهای رسمی از «امر عمومی» است؛ و منظور از نظام معرفت شناسی دینی-علمی یک ساختار معرفت شناختی همگرا کننده به لحاظ نظری و عملی میان دین و علم است.
🔺به نظر میرسد شیوع ویروس کرونا و شبه قرنطینه چندماهه، تکانه شدیدی در جهت تشدید این گسستهای چهارگانه در جامعه ایران بوده است.
🔺 اکنون و در شرایط پساکرونایی ما با بحران در نظامهای چهارگانه و چهار گسست بسیار جدّی مواجهیم: گسست امر فرهنگی نوظهور از نظام اجتماعی-فرهنگی؛ گسست حاشیه از متن؛ گسست و تکثر امرِ عمومی برآمده از خانه ها؛ و گسست امر علمی و سکولار از نظام دینی-علمی
🔺 ادعا میشود گسل مجازی-رئال محل اصلی انباشت گسستهای چهارگانه هستند. به عبارت دیگر فضای مجازی به محل تجمع نیروهای گریز از مرکزی تبدیل شده است که بخاطر بحران در نظامهای چهارگانه و تکانه کرونایی از ساختار رسمی مرکزی گسسته شدهاند.
🟩خلاصه تجویزی
🔻میتوان نشان داد که نظام فرهنگی-اجتماعی کنونی و پارادایم موجود حکمرانی فضای مجازی با ویژگیهای «مدیریت بوروکراتیک و سلسلهمراتبی/ تمرکزگرا/ با پروتکلهای ثابت و ایستا/ به پشتوانه الهیات حوزوی/ رویکرد تبلیغاتی و تلویزیونی/ تکیه بر اجتماعات فیزیکی/ رویکرد تودهای و غیرنخبگانی/ و شیوه مونولوگی (غیردیالوگی)» بخاطر نشناختن ماهیت نیروهای نوپدید، نه تنها امکان مدیریت این نیروهای گریز از مرکز را ندارد، بلکه بخاطر انکار و به حاشیه راندنِ این نیروها و اصرار بر ساختار فرهنگی سنتی خود به یکی از مهمترین عوامل گسترش و تشدید این گسل و شکافهای چهارگانه تبدیل شده است.
🔻 بنابراین ما به یک نظام بدیل و پارادایم جدید در حکمرانی فضای مجازی نیاز داریم. نگارنده بر پایه هدف اصلی مدیریت نیروهای خروج از مرکز، «الگوی مدیریت غیرمتمرکز و حمایت قانونی از کنشگران ترمیم فضای مجازی» را پیشنهاد میکند.
🔻 پیادهسازی این الگوی بدیل حکمرانی بر سه رکن اساسی استوار است که هیچ یک از این سه رکن در نظام فرهنگی سنتی و حکمرانی کنونی فضای مجازی ما به ازایی ندارد:
1⃣ مدیران فرهنگیِ جدید فاقد نگاه تمرکزگرای گفتمانی-بوروکراتیک
2⃣کنشگران ترمیم فضای مجازی با روحیه «خودمختاری» یا «آتش به اختیار»
3⃣نهادهای فرهنگی جدید فضای مجازی با اختیارات قانونی تبدیل جنبشهای فرهنگی به اصلاحات ساختار رسمی
🔻با توجه به بحران در نظامهای چهارگانه و تکانه شدید به نفع تشدید گسستهای چهارگانه، دو سناریو پیش روی ما قرار دارد:
◾️یا تداوم نظام فرهنگی سنتی و حکمرانی کنونی فضای مجازی که به بی اعتباری نهادهای رسمی و واگرایی و تشدید تضاد و دوقطبی بیشتر و بیشتر فضای مجازی از فضای رئال رسمی جمهوری اسلامی میانجامد؛
▫️ یا تغییر پارادایم و حکمرانی بدیل فضای مجازی که می تواند فضای مجازی را از عامل نگرانی و منبع مشکلات نظام، به نبض تپنده و موتور پیشرفت فرهنگی و حرکت توسعهای کشور و بازسازی نظامهای چهارگانه و در نهایت بازسازی دولت-ملت ایرانی با اقتدار، مشارکت، سرزندگی و سرمایه اجتماعی بسیار بالا تبدیل کند.
.
Telegram
اندیشکده راهبردی مهاجر
#کتابچه #پژوهش
🔺متن کامل کتابچه پژوهشی «جمهوری اسلامی و مسأله کرونا» مجموعه پنج مقاله تحلیلی-راهبردی به ضمیمه یک گزارش پزشکی
✍ در این مجموعه مقالات پژوهشگران اندیشکده راهبردی مهاجر دانشگاه شریف آقایان جواد درویش، نیما نریمانی، ابوطالب صفدری و محمدحسین…
🔺متن کامل کتابچه پژوهشی «جمهوری اسلامی و مسأله کرونا» مجموعه پنج مقاله تحلیلی-راهبردی به ضمیمه یک گزارش پزشکی
✍ در این مجموعه مقالات پژوهشگران اندیشکده راهبردی مهاجر دانشگاه شریف آقایان جواد درویش، نیما نریمانی، ابوطالب صفدری و محمدحسین…
بیانیه دورف (+)، نقطه عطفی برای سایبر-آنارشیسم
🔴قبلاً در اینباره نوشته بودم که کرونا ایران و جهان را در یک دوراهی سرنوشتساز قرار داده است: سایبر آنارشیسم در برابر رئال توتالیتاریسم (اینجا) و کرونا را فرصتی برای مرکززدایی از جامعه ایران دانسته بودم (اینجا)
🔴اکنون پاول دورف، در بیانیهای با اعلام توقف پروژه بلاکچینی تلگرام موسوم به TON بخاطر حکم تعیینکننده دادگاه ایالات متحده آمریکا که ادامه آنرا نه تنها در آمریکا بلکه در کل جهان غیرقانونی اعلام کرده، ادامه پروژه مرکززدایی بلاکچینی را در چارچوب مناسبات متمرکز نظام دولت-ملتهای سرمایهداری کنونی ناممکن دانسته است:
🔺This may change in the future. But today, we are in a vicious circle: you can’t bring more balance to an overly centralized world exactly because it’s so centralized. We did try though. We're leaving it to the the next generations of entrepreneurs and developers to pick up the banner and learn from our mistakes.
🔴جالب اینکه صداوسیما نیز با ذوقزدگی از حکم دادگاه آمریکایی حمایت کرده و در گزارشی آنرا در راستای حکم دادستانی جمهوری اسلامی در جهت فیلترینگ تلگرام معرفی کرده است.
♦️با این اوصاف دهه دوم قرن بیست و یکم را باید نقطه عطفی در تکامل جنبش ضدامپریالیستی چپ نو در سراسر جهان تلقی کرد. دههای که با بهار عربی و جنبش اشغال والاستریت آغاز شد و اکنون با کرونا و حکم دادگاه آمریکایی انشعاب کامل خود را از نظام توتالیتر ناسیونال-نولیبرال که سراسر جهان از چین و روسیه تا آمریکا را به فساد کشانده، اعلام میکند. صفبندی جدیدی که در آن از یکسو صداوسیمای جمهوری اسلامی به رغم انقلاب اسلامی، گزارش در حمایت از دادگاه آمریکایی صادر میکند و جنبش جهانی مقاومت فرهنگی ضدامریکایی و ضدسرمایهداری و ضد توتالیتاریسم و ضد فاشیسم به تدریج جهان نوی خود را در فضای مجازی شکل خواهد داد.
🔴قبلاً در اینباره نوشته بودم که کرونا ایران و جهان را در یک دوراهی سرنوشتساز قرار داده است: سایبر آنارشیسم در برابر رئال توتالیتاریسم (اینجا) و کرونا را فرصتی برای مرکززدایی از جامعه ایران دانسته بودم (اینجا)
🔴اکنون پاول دورف، در بیانیهای با اعلام توقف پروژه بلاکچینی تلگرام موسوم به TON بخاطر حکم تعیینکننده دادگاه ایالات متحده آمریکا که ادامه آنرا نه تنها در آمریکا بلکه در کل جهان غیرقانونی اعلام کرده، ادامه پروژه مرکززدایی بلاکچینی را در چارچوب مناسبات متمرکز نظام دولت-ملتهای سرمایهداری کنونی ناممکن دانسته است:
🔺This may change in the future. But today, we are in a vicious circle: you can’t bring more balance to an overly centralized world exactly because it’s so centralized. We did try though. We're leaving it to the the next generations of entrepreneurs and developers to pick up the banner and learn from our mistakes.
🔴جالب اینکه صداوسیما نیز با ذوقزدگی از حکم دادگاه آمریکایی حمایت کرده و در گزارشی آنرا در راستای حکم دادستانی جمهوری اسلامی در جهت فیلترینگ تلگرام معرفی کرده است.
♦️با این اوصاف دهه دوم قرن بیست و یکم را باید نقطه عطفی در تکامل جنبش ضدامپریالیستی چپ نو در سراسر جهان تلقی کرد. دههای که با بهار عربی و جنبش اشغال والاستریت آغاز شد و اکنون با کرونا و حکم دادگاه آمریکایی انشعاب کامل خود را از نظام توتالیتر ناسیونال-نولیبرال که سراسر جهان از چین و روسیه تا آمریکا را به فساد کشانده، اعلام میکند. صفبندی جدیدی که در آن از یکسو صداوسیمای جمهوری اسلامی به رغم انقلاب اسلامی، گزارش در حمایت از دادگاه آمریکایی صادر میکند و جنبش جهانی مقاومت فرهنگی ضدامریکایی و ضدسرمایهداری و ضد توتالیتاریسم و ضد فاشیسم به تدریج جهان نوی خود را در فضای مجازی شکل خواهد داد.
Telegram
Blockchain Cafe کافه بلاکچین
متن ترجمه شده بیانیه جنجالی آقای #پاول_دوروف در اعلام پایان پروژه #بلاکچین #تلگرام #TON و #رمزارز #گرام آن حاوی نکات ارزشمندیست که شما را به مطالعه آن دعوت میکنیم.
با #کافه_بلاکچین همراه شوید.
@CafeBlockchain
با #کافه_بلاکچین همراه شوید.
@CafeBlockchain
مراحل صعود و سقوط اسلام سیاسی در یک و نیم قرن اخیر
به بهانه دور جدید حملات مدعیان اولویت ولایت و امنیت بر عدالتخواهان
🔻اسلام سیاسی هرگز اینچنین منحط، عقب مانده، ایستا، عقلانیت سوز، ضد انقلابی و ضد آرمانهای بشری نبوده است که این روزها از زبان مبلغین رسمی آن در صداوسیما و خبرگزاریهای رسمی می شنویم. برای آگاهی نسلهای جدید و جلوگیری از تنفر و انزجار و واگرایی بیشتر آنها، این بر عهده روشنفکران انقلابیِ جریان سوم چپ نوی مسلمان است که در حد توان خود روایتی از روزهای پرشکوهی که اسلام سیاسی پشت سر گذاشت و به پیروزی انقلاب اسلامی سال 57 انجامید، و زوالی که بر اثر تکیه به قدرت دولتی گریبانگیر آن شد و گام به گام توسعه یافت، ارائه دهند. این نوشته طرحی کلی از مراحل صعود و سقوطی است که اسلام سیاسی پشت سر گذاشته است.
توضیح این مراحل ششگانه صعود و سقوط اسلام سیاسی در ایران را در instant view بخوانید:
1⃣ورود دین به پولتیک (جنبش تنباکو)
2⃣اسلام سیاسی (انقلاب اسلامی)
3⃣اسلام ناب (امام خمینی)
4⃣حکومت اسلامی (دهه هفتاد و هشتاد)
5⃣ولایتیها (دهه نود)
6⃣پاکسازی (امروز)
https://telegra.ph/Stages-of-Rise-and-Fall-of-Political-Islam-in-Iran-05-19
به بهانه دور جدید حملات مدعیان اولویت ولایت و امنیت بر عدالتخواهان
🔻اسلام سیاسی هرگز اینچنین منحط، عقب مانده، ایستا، عقلانیت سوز، ضد انقلابی و ضد آرمانهای بشری نبوده است که این روزها از زبان مبلغین رسمی آن در صداوسیما و خبرگزاریهای رسمی می شنویم. برای آگاهی نسلهای جدید و جلوگیری از تنفر و انزجار و واگرایی بیشتر آنها، این بر عهده روشنفکران انقلابیِ جریان سوم چپ نوی مسلمان است که در حد توان خود روایتی از روزهای پرشکوهی که اسلام سیاسی پشت سر گذاشت و به پیروزی انقلاب اسلامی سال 57 انجامید، و زوالی که بر اثر تکیه به قدرت دولتی گریبانگیر آن شد و گام به گام توسعه یافت، ارائه دهند. این نوشته طرحی کلی از مراحل صعود و سقوطی است که اسلام سیاسی پشت سر گذاشته است.
توضیح این مراحل ششگانه صعود و سقوط اسلام سیاسی در ایران را در instant view بخوانید:
1⃣ورود دین به پولتیک (جنبش تنباکو)
2⃣اسلام سیاسی (انقلاب اسلامی)
3⃣اسلام ناب (امام خمینی)
4⃣حکومت اسلامی (دهه هفتاد و هشتاد)
5⃣ولایتیها (دهه نود)
6⃣پاکسازی (امروز)
https://telegra.ph/Stages-of-Rise-and-Fall-of-Political-Islam-in-Iran-05-19
Telegraph
Stages of Rise and Fall of Political Islam in Iran
مراحل صعود و سقوط اسلام سیاسی در یک و نیم قرن اخیر به بهانه دور جدید حملات مدعیان اولویت ولایت و امنیت بر عدالتخواهان
Forwarded from وادی|جواد درویش
🔴سوالاتی از جریان ولایتگرا و یک هشدار
فایل مناظره بین آقای دخانچی و مهدیان درمورد تقابل عدالتگرایی و ولایتگرایی را شنیدم و به نظرم حاوی نکات خوبی بود. اما من به دو دلیل بحث فکری و نظری با جریان ولایتگرا را بیثمر میدانم:
قبل از ورود به بحث بگویم که من ولایتگرایی را در این نظام یک جریان کوچک و محدود با امکانات نامحدود میشناسم. پس منظور از این جریان، هرکس که معتقد به نظام و ولایت فقیه باشد، نیست. در انتهای مطلب بهتر مشخص میشود منظور چه کسانی هستند.
1️⃣ دلیل اولم این است که مبنای معرفتشناختی این جریان، "شرعی" (در مقابل عقلی) است. در فضای اسلامی به جریانی در اهل سنت نزدیک هستند که حسن و قبح را شرعی میدانند؛ و در معرفتشناسی غربی به جریانی نزدیکاند که بنای معرفت و معیار صدق را بر گزارههای پایه اثباتناپذیرِ غیرقابل خدشه میگذارند.
در عالم اسلام جریان شیعه را که مقابل این جریان است، "عدلیه" مینامند. "عدل" در اینجا بیش از اینکه یک مفهوم اقتصادی باشد، یک مفهوم معرفتشناسی است. به معنای این است که شیعه باور دارد حسن و قبح ذاتی و عقلی است. به همین دلیل "عقل" جز منابع اجتهادی شیعه است و به همین دلیل "عدل" جز اصول دین و اعتقادات در شیعه است.
برخی متفکران نواندیش اهل سنت مثل فضل الرحمن وقتی که درمورد دلایل افول علم در اسلام بحث میکنند، میگویند جریان عقلگرایی بعد از شافعی و حنفی و حنبلی، در بخش عمدهای از عالم اسلام از بین رفت و فقط در میان شیعیان ادامه پیدا کرد.
حسن و قبح ذاتی و "عدل" به شیعه اجازه میدهد در مورد همه چیز عقلانی فکر کند، در آن تردید کند، زیرسوال ببرد و بعد بنای مجددی را بسازد. و البته لازمه آن مطالعه گسترده و عمیق در منابع مختلف است.
آقای مهدیان در این مناظره مضمون مثال معروف "تخت پروکروستس" که مربوط به افسانههای یونان است را به عنوان مثالی از کلام "مقام معظم رهبری" نقل میکند. مهم این نیست که ایشان با این مثال در منابع ادبیات و فلسفه آشنا نیست. مهم این است که هر اندیشه و تفکری اگر از مجرای کلام مقام معظم رهبری نگذرد، نه تنها صادق نیست، که شایسته مطالعه نیست. مثل عضو کمیسیون فرهنگی مجلس نهم که از او پرسیده بودند فیلم خوب از نظر شما چه ویژگی دارد؟ و او گفته بود فیلمی که مقام معظم رهبری میپسندند!
پس وقتی از اول قرار نیست حرفی که گفته میشود، به دلیل یک سری گزارههای پایه و یکسری منابع مطالعاتی محدود، درست شنیده شود، بحث و مناظره بیفایده است.
2️⃣ دلیل دوم و مهمتر این است که باید به جای بحث نظری از این جریان که بخش مهمی از بدنه اجرایی کشور را دراختیار دارد، سوال عملی کرد.
دوسه سال پیش که آقای روحانی گفته بود: "نمیشود مردم را با شلاق به بهشت برد" آقای رحیمپور جواب داده بود که "به آقای روحانی بگویید هرچه شما میگویید درست، حالا بفرمایید وعده بهبود اقتصادی در 100 روز چه شد؟ تورم چه شد؟ و..."
همین مواجهه را الان باید با جریان ولایتگرا داشت. این جریان نهادها و مراکز بسیاری را در اختیار دارد. باید قبل از هر بحثی از آنها خواست به این سه سوال درمورد نهادهایی که اشاره میشود، پاسخ دهند:
1- چقدر بودجه در اختیار دارید؟
2- با این بودجه در این مدت چه کردهاید؟
3- کاری که کردهاید چه اثری بر اخلاق، فرهنگ و باورهای دینی مردم داشته است؟
(من فعلا فقط به نهادهای فرهنگی که بیشتر اطلاع دارم اشاره میکنم. به نهادهای متعدد اقتصادی، علمی و صنعتی هم اهلش بپردازند)
- سازمان تبلیغات اسلامی که در دو سال اخیر بطور کامل دست این جریان بوده است.
- سازمان عظیم سینمایی اوج که فیلمها و کارگردانان زیادی را در این چندسال خریداری کرده است.
- بخش مدیریتی کلان صدا و سیما و همچنین، سه شبکه افق، پویا و شبکه 3
- حوزه دانشجویی شریف و ساختمانها و مراکز متعدد و رو به فزونی اطراف این دانشگاه که بیش از 10 سال است در اختیار این جریان است.
- امپراطوری رسانهای و سایتهای زنجیرهای مثل فارس، نسیم، تسنیم، مشرق و..
- شبکه گسترده مبلغانی که در انتخابات اخیر نیز از لیست ائتلاف اصولگرایان حمایت کردند و در تحقق حماسه 26 درصدی تهران سهیم بودند! مهمترین آنها آقایان پناهیان، قاسمیان، حامد کاشانی و رائفی پور هستند.
- جریانی فکری در بخشهایی از بسیج و سپاه که پروژههای متعدد با بودجههای کلان حول موضوع اندیشههای مقام معظم رهبری تعریف کردهاند. بخش زیادی از پروژههای کسری خدمت نظام وظیفه و خدمت نخبگان شامل این پروژههاست.
- یک دوره آموزشی و اردویی موسوم به "اسلام ناب" که بر مبنای اندیشههای امام و رهبری است و با امکانات و بودجه زیادی برای دانشجویان کشور برگزار میشود.
به نظرم تا این نهادها به آن سه سوال پاسخ ندهند، بحث نظری صرفا مفری است برای نپرداختن به فاجعه بزرگی که توسط این گروه کوچک در حال وقوع است.
https://news.1rj.ru/str/miladdokhanchi/640
فایل مناظره بین آقای دخانچی و مهدیان درمورد تقابل عدالتگرایی و ولایتگرایی را شنیدم و به نظرم حاوی نکات خوبی بود. اما من به دو دلیل بحث فکری و نظری با جریان ولایتگرا را بیثمر میدانم:
قبل از ورود به بحث بگویم که من ولایتگرایی را در این نظام یک جریان کوچک و محدود با امکانات نامحدود میشناسم. پس منظور از این جریان، هرکس که معتقد به نظام و ولایت فقیه باشد، نیست. در انتهای مطلب بهتر مشخص میشود منظور چه کسانی هستند.
1️⃣ دلیل اولم این است که مبنای معرفتشناختی این جریان، "شرعی" (در مقابل عقلی) است. در فضای اسلامی به جریانی در اهل سنت نزدیک هستند که حسن و قبح را شرعی میدانند؛ و در معرفتشناسی غربی به جریانی نزدیکاند که بنای معرفت و معیار صدق را بر گزارههای پایه اثباتناپذیرِ غیرقابل خدشه میگذارند.
در عالم اسلام جریان شیعه را که مقابل این جریان است، "عدلیه" مینامند. "عدل" در اینجا بیش از اینکه یک مفهوم اقتصادی باشد، یک مفهوم معرفتشناسی است. به معنای این است که شیعه باور دارد حسن و قبح ذاتی و عقلی است. به همین دلیل "عقل" جز منابع اجتهادی شیعه است و به همین دلیل "عدل" جز اصول دین و اعتقادات در شیعه است.
برخی متفکران نواندیش اهل سنت مثل فضل الرحمن وقتی که درمورد دلایل افول علم در اسلام بحث میکنند، میگویند جریان عقلگرایی بعد از شافعی و حنفی و حنبلی، در بخش عمدهای از عالم اسلام از بین رفت و فقط در میان شیعیان ادامه پیدا کرد.
حسن و قبح ذاتی و "عدل" به شیعه اجازه میدهد در مورد همه چیز عقلانی فکر کند، در آن تردید کند، زیرسوال ببرد و بعد بنای مجددی را بسازد. و البته لازمه آن مطالعه گسترده و عمیق در منابع مختلف است.
آقای مهدیان در این مناظره مضمون مثال معروف "تخت پروکروستس" که مربوط به افسانههای یونان است را به عنوان مثالی از کلام "مقام معظم رهبری" نقل میکند. مهم این نیست که ایشان با این مثال در منابع ادبیات و فلسفه آشنا نیست. مهم این است که هر اندیشه و تفکری اگر از مجرای کلام مقام معظم رهبری نگذرد، نه تنها صادق نیست، که شایسته مطالعه نیست. مثل عضو کمیسیون فرهنگی مجلس نهم که از او پرسیده بودند فیلم خوب از نظر شما چه ویژگی دارد؟ و او گفته بود فیلمی که مقام معظم رهبری میپسندند!
پس وقتی از اول قرار نیست حرفی که گفته میشود، به دلیل یک سری گزارههای پایه و یکسری منابع مطالعاتی محدود، درست شنیده شود، بحث و مناظره بیفایده است.
2️⃣ دلیل دوم و مهمتر این است که باید به جای بحث نظری از این جریان که بخش مهمی از بدنه اجرایی کشور را دراختیار دارد، سوال عملی کرد.
دوسه سال پیش که آقای روحانی گفته بود: "نمیشود مردم را با شلاق به بهشت برد" آقای رحیمپور جواب داده بود که "به آقای روحانی بگویید هرچه شما میگویید درست، حالا بفرمایید وعده بهبود اقتصادی در 100 روز چه شد؟ تورم چه شد؟ و..."
همین مواجهه را الان باید با جریان ولایتگرا داشت. این جریان نهادها و مراکز بسیاری را در اختیار دارد. باید قبل از هر بحثی از آنها خواست به این سه سوال درمورد نهادهایی که اشاره میشود، پاسخ دهند:
1- چقدر بودجه در اختیار دارید؟
2- با این بودجه در این مدت چه کردهاید؟
3- کاری که کردهاید چه اثری بر اخلاق، فرهنگ و باورهای دینی مردم داشته است؟
(من فعلا فقط به نهادهای فرهنگی که بیشتر اطلاع دارم اشاره میکنم. به نهادهای متعدد اقتصادی، علمی و صنعتی هم اهلش بپردازند)
- سازمان تبلیغات اسلامی که در دو سال اخیر بطور کامل دست این جریان بوده است.
- سازمان عظیم سینمایی اوج که فیلمها و کارگردانان زیادی را در این چندسال خریداری کرده است.
- بخش مدیریتی کلان صدا و سیما و همچنین، سه شبکه افق، پویا و شبکه 3
- حوزه دانشجویی شریف و ساختمانها و مراکز متعدد و رو به فزونی اطراف این دانشگاه که بیش از 10 سال است در اختیار این جریان است.
- امپراطوری رسانهای و سایتهای زنجیرهای مثل فارس، نسیم، تسنیم، مشرق و..
- شبکه گسترده مبلغانی که در انتخابات اخیر نیز از لیست ائتلاف اصولگرایان حمایت کردند و در تحقق حماسه 26 درصدی تهران سهیم بودند! مهمترین آنها آقایان پناهیان، قاسمیان، حامد کاشانی و رائفی پور هستند.
- جریانی فکری در بخشهایی از بسیج و سپاه که پروژههای متعدد با بودجههای کلان حول موضوع اندیشههای مقام معظم رهبری تعریف کردهاند. بخش زیادی از پروژههای کسری خدمت نظام وظیفه و خدمت نخبگان شامل این پروژههاست.
- یک دوره آموزشی و اردویی موسوم به "اسلام ناب" که بر مبنای اندیشههای امام و رهبری است و با امکانات و بودجه زیادی برای دانشجویان کشور برگزار میشود.
به نظرم تا این نهادها به آن سه سوال پاسخ ندهند، بحث نظری صرفا مفری است برای نپرداختن به فاجعه بزرگی که توسط این گروه کوچک در حال وقوع است.
https://news.1rj.ru/str/miladdokhanchi/640
Telegram
ميلاد دخانچی
صوت مناظره میلاد دخانچی و علی مهدیان که به همت بسیج دانشجویی دانشگاه شریف برگزار شد. از منظر دخانچی این صوت، مناظره دو شخص نیست بلکه مناظره دو گفتمان است: گفتمان چپ نو مسلمان و راست جدید.
@miladdokhanchi
@miladdokhanchi
👍1
نوولایتیها و خوانش نظامی از ولایت فقیه
هشداری به خیرخواهان نظام
🔴نوولایتیهای گام دومی* «مشروطهگرایی متشرعین سنتی»، «خوانش ایدئولوژیک و کاریزماتیک دهه شصتی از رهبری» و «نگاه عرفی راستهای امنیتی دهه هفتادی به حاکمیت» را پشت سر گذاشتهاند و با تسری گفتمان منحط انجمن حجتیه به دولت، و وصله پینه ناشیانه عصر غیبت معصوم، با اعلام اوج انقیاد و خاکساری نظری و عملی نسبت به مقام ولایت، به خیال خود در حال خوشخدمتی به نظام و رهبری هستند و حال آنکه با دوستی خاله خرسهی خود در حال وارد کردن ضربات جبرانناپذیری به کشورند و نظام سیاسی برای حفظ و تداوم خود هم که شده، لازم است که نسبت به نفوذ این مارهای خوش خط و خال به درون خود به شدت حساس باشد.
🔴گذشته از شطحیات فرقه غالیه نوولایتی در گوشه و کنار، به شخصه این موج ویران کردن نظام عقلانی و گفتمانی انقلاب اسلامی را زمانی جدی و به لحاظ سازمانی در حال گسترش و نگرانکننده یافتم که با پدیده «پروژه کسری و جایگزین خدمت» آشنا شدم. «ولایتمداری» از منظر نظامیان ترکیبی از اطاعت نظامی، تقلید دینی، پیروی از حاکمیت امنیتی و تسلیم کارمندوار و بوروکراتیک است که در برخی موارد به طور غیررسمی ارادت عرفانی نیز به آن اضافه میشود. ترکیبی فوقالعاده قوی و منکوبکننده از اطاعت و تسلیم به سلسله مراتب که هر نیروی کوچک و بزرگی را در سازمان نظامی در خود ذوب میکند. مستقل از ارزیابی این گفتمان نظامی –که بویژه در نسبت با گفتمان اصیل اسلامی و انقلابی و مقایسه آن با نهاد ارتش مدرن در جای خود بسیار لازم است- مسأله اصلی وقتی بروز میکند که این گفتمان نظامی از طریق قلمروهای الصاقی نوینی مثل «پروژه کسری خدمت» یا «دانشگاههای نظامی با رشتههای عام» به قلمروهای غیرنظامی نیز گسترش مییابند.
🔴 قدر متیقن اینکه ساحت علم و پژوهش و نخبه و نخبگی به هیچ وجه در این قلمروها از چنان استحکامی برخوردار نیست که بتواند مقاومت کند و بر پای خویش بایستد و بنابراین در برابر گفتمان نظامیای که نظر خود را در عرصه علم نیز صائب میداند، در همان لحظه اول خرد میشود. نتیجه اینکه به جای آنکه چنین عرصههایی فرصتی شود که علم و عقل و خرد و پژوهش و نخبگان به کمک نیروهای مسلح ما بیایند و کمکی به آنها نمایند، نخبگان در این موقعیتها به آینهدارانی تبدیل میشوند که باید مسئولیت خطیر امتداد گفتمان نظامی به قلمروهای غیرنظامی را زیر نظر افسر ناظر به انجام رسانند.
🔴در میان این مجموعه به اصطلاح دانش و تحقیقاتی که اینگونه پدید میآید -و چون هر جنبنده منتقدی در این عرصه پر بسوزد، جای چون و چرای بیشتر در آن نیست (!)- یکی از مهمترین خط تولیدهای پژوهشی، مجموعه پروژههایی است که تحت عنوان «بررسی فلان موضوع از منظر مقام معظم رهبری یا امامین انقلاب» تعریف میشود. بنیاد معرفتشناختی این تحقیقات بر کفایت معرفتی مقام ولایت استوار است و حال آنکه عزیزان نظامی توجه ندارند که میان تلقی آنان از ولایت به عنوان فرمانده کل قوا با موقعیت آیت الله سیدعلی خامنهای در قلمرو علم بعنوان یک ابژه علمی یا بعنوان یک سیاستمدار یا عالم دینی صاحبنظر و به لحاظ تاریخی و سیاسی تأثیرگذار، تفاوت بسیار است. به همین دلیل است که علیرغم این همه تلاشها و هزینهها، سی سال از رهبری حضرت آیت الله خامنهای میگذرد و هنوز یک پژوهش خشک و خالی درباره «اندیشه سیاسی آیت الله خامنهای و تحولات آن» وجود ندارد و علی رغم این همه مقلد طوطیوار و سرسپرده اما کمهنر، هنوز تقریری ابتدایی و مورد قبول حداقلی محافل علمی از نظریه مراحل پنجگانه تمدن اسلامی (یا به تعبیر بنده مراحل دولتسازی در نظر ایشان) و بررسی جایگاه آن در تاریخ معاصر ایران ارائه نشده است.
♦️از آنجا که بیم آن میرود که با نفوذ بیشتر فرقه غالیه نوولایتیها در قوای عاقله نظام سیاسی ما، هرگونه طرح دلسوزانه اشکالات برای کمک به ترقی کشور بعنوان تضعیف نظام اسلامی یا نیروهای مسلح نمایانده شود، این عرض مختصر را به امید تنبّه اندک خیرخواهان خردمند و توانا به پایان می برم.
*درباره ظهور نوولایتیها به عنوان پنجمین مرحله اسلام سیاسی معاصر در ایران در این یادداشت توضیح دادهام:
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/899
هشداری به خیرخواهان نظام
🔴نوولایتیهای گام دومی* «مشروطهگرایی متشرعین سنتی»، «خوانش ایدئولوژیک و کاریزماتیک دهه شصتی از رهبری» و «نگاه عرفی راستهای امنیتی دهه هفتادی به حاکمیت» را پشت سر گذاشتهاند و با تسری گفتمان منحط انجمن حجتیه به دولت، و وصله پینه ناشیانه عصر غیبت معصوم، با اعلام اوج انقیاد و خاکساری نظری و عملی نسبت به مقام ولایت، به خیال خود در حال خوشخدمتی به نظام و رهبری هستند و حال آنکه با دوستی خاله خرسهی خود در حال وارد کردن ضربات جبرانناپذیری به کشورند و نظام سیاسی برای حفظ و تداوم خود هم که شده، لازم است که نسبت به نفوذ این مارهای خوش خط و خال به درون خود به شدت حساس باشد.
🔴گذشته از شطحیات فرقه غالیه نوولایتی در گوشه و کنار، به شخصه این موج ویران کردن نظام عقلانی و گفتمانی انقلاب اسلامی را زمانی جدی و به لحاظ سازمانی در حال گسترش و نگرانکننده یافتم که با پدیده «پروژه کسری و جایگزین خدمت» آشنا شدم. «ولایتمداری» از منظر نظامیان ترکیبی از اطاعت نظامی، تقلید دینی، پیروی از حاکمیت امنیتی و تسلیم کارمندوار و بوروکراتیک است که در برخی موارد به طور غیررسمی ارادت عرفانی نیز به آن اضافه میشود. ترکیبی فوقالعاده قوی و منکوبکننده از اطاعت و تسلیم به سلسله مراتب که هر نیروی کوچک و بزرگی را در سازمان نظامی در خود ذوب میکند. مستقل از ارزیابی این گفتمان نظامی –که بویژه در نسبت با گفتمان اصیل اسلامی و انقلابی و مقایسه آن با نهاد ارتش مدرن در جای خود بسیار لازم است- مسأله اصلی وقتی بروز میکند که این گفتمان نظامی از طریق قلمروهای الصاقی نوینی مثل «پروژه کسری خدمت» یا «دانشگاههای نظامی با رشتههای عام» به قلمروهای غیرنظامی نیز گسترش مییابند.
🔴 قدر متیقن اینکه ساحت علم و پژوهش و نخبه و نخبگی به هیچ وجه در این قلمروها از چنان استحکامی برخوردار نیست که بتواند مقاومت کند و بر پای خویش بایستد و بنابراین در برابر گفتمان نظامیای که نظر خود را در عرصه علم نیز صائب میداند، در همان لحظه اول خرد میشود. نتیجه اینکه به جای آنکه چنین عرصههایی فرصتی شود که علم و عقل و خرد و پژوهش و نخبگان به کمک نیروهای مسلح ما بیایند و کمکی به آنها نمایند، نخبگان در این موقعیتها به آینهدارانی تبدیل میشوند که باید مسئولیت خطیر امتداد گفتمان نظامی به قلمروهای غیرنظامی را زیر نظر افسر ناظر به انجام رسانند.
🔴در میان این مجموعه به اصطلاح دانش و تحقیقاتی که اینگونه پدید میآید -و چون هر جنبنده منتقدی در این عرصه پر بسوزد، جای چون و چرای بیشتر در آن نیست (!)- یکی از مهمترین خط تولیدهای پژوهشی، مجموعه پروژههایی است که تحت عنوان «بررسی فلان موضوع از منظر مقام معظم رهبری یا امامین انقلاب» تعریف میشود. بنیاد معرفتشناختی این تحقیقات بر کفایت معرفتی مقام ولایت استوار است و حال آنکه عزیزان نظامی توجه ندارند که میان تلقی آنان از ولایت به عنوان فرمانده کل قوا با موقعیت آیت الله سیدعلی خامنهای در قلمرو علم بعنوان یک ابژه علمی یا بعنوان یک سیاستمدار یا عالم دینی صاحبنظر و به لحاظ تاریخی و سیاسی تأثیرگذار، تفاوت بسیار است. به همین دلیل است که علیرغم این همه تلاشها و هزینهها، سی سال از رهبری حضرت آیت الله خامنهای میگذرد و هنوز یک پژوهش خشک و خالی درباره «اندیشه سیاسی آیت الله خامنهای و تحولات آن» وجود ندارد و علی رغم این همه مقلد طوطیوار و سرسپرده اما کمهنر، هنوز تقریری ابتدایی و مورد قبول حداقلی محافل علمی از نظریه مراحل پنجگانه تمدن اسلامی (یا به تعبیر بنده مراحل دولتسازی در نظر ایشان) و بررسی جایگاه آن در تاریخ معاصر ایران ارائه نشده است.
♦️از آنجا که بیم آن میرود که با نفوذ بیشتر فرقه غالیه نوولایتیها در قوای عاقله نظام سیاسی ما، هرگونه طرح دلسوزانه اشکالات برای کمک به ترقی کشور بعنوان تضعیف نظام اسلامی یا نیروهای مسلح نمایانده شود، این عرض مختصر را به امید تنبّه اندک خیرخواهان خردمند و توانا به پایان می برم.
*درباره ظهور نوولایتیها به عنوان پنجمین مرحله اسلام سیاسی معاصر در ایران در این یادداشت توضیح دادهام:
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/899
Telegram
جمهورى سوم
مراحل صعود و سقوط اسلام سیاسی در یک و نیم قرن اخیر
به بهانه دور جدید حملات مدعیان اولویت ولایت و امنیت بر عدالتخواهان
🔻اسلام سیاسی هرگز اینچنین منحط، عقب مانده، ایستا، عقلانیت سوز، ضد انقلابی و ضد آرمانهای بشری نبوده است که این روزها از زبان مبلغین رسمی…
به بهانه دور جدید حملات مدعیان اولویت ولایت و امنیت بر عدالتخواهان
🔻اسلام سیاسی هرگز اینچنین منحط، عقب مانده، ایستا، عقلانیت سوز، ضد انقلابی و ضد آرمانهای بشری نبوده است که این روزها از زبان مبلغین رسمی…
رومینا، جامعه حبابی و حبابهای آبرویی که بالاخره روزی خواهد ترکید
🔴نوروز سال ۹۸ و پس از سیل شیراز بود که به نظریه «جامعه حبابی یا ربوی ایرانی» رسیدم و هرچه که پیش آمدیم شواهد بیشتری بر این دیدگاه یافتم. جامعه حبابی یا جامعه ربوی جامعهای در همه عرصه ها «حبابساز» است که تمام نظامات آن برای این ساخته شدهاند که در مقابل بحران ها و ریسک ها و آزمونهایی که حباب های پوشالی آنرا به چالش میکشد، سازوکاری محافظتی و امنیتی ایجاد کند که ناتوانی و ناکارآمدی خود را با سرشکن کردن ریسک از طبقات بالا و قدرتمند به طبقات فرودست بپوشاند. (یادداشت ریسک و ربا)
بنابراین این تنها زمین و خانه و ماشین و ایرانخودرو و سایپا و بورس نیستند که در ایران دچار حباب هستند، بلکه همه نظامات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ما بر منطقی حبابی استوار است. (یادداشت بحران، فرافکنی دولت و هزینه ملت) به بهانه ترور سردار سلیمانی نوشتم که «انتقام سخت» آزمون حبابی است که تحت عنوان «اقتدار نظامی» ساختهایم و اکنون نگهبانی از آنرا به دیپلمات ها سپردهایم (یادداشت پیروزی دیپلماتها بر سردارها) و به بهانه کرونا نوشتم که نظام آموزشی ما حباب متورمی است که حول پدیده منحوس کنکور ساخته شده و کار عمده دستاندرکاران آن دمیدن در این حباب از یکسو و نگاهبانی آن از سوی کسانی است که یا مقدسینی جاهلند و یا کسب و کارهای بزرگی حول این حباب آموزشی ساختهاند. (اینجا) به بهانه بالا بودن قیمت خدمات عمومی پلیس+۱۰ و تحلیل پراید و بورس و دانشگاه آزاد و روبیکا در ایران نوشتم که همه اینها از منطق حبابسازی واحدی تبعیت میکنند و آن ایجاد انحصار دولتی در عرصه خدمات و خصوصیسازی همان خدمات است؛ شیوهای که سودآوری همیشگی بنجلترین خدمات و محصولات مورد نیاز ملت را تا زمان حفاظت بخش امنیتی سیستم تضمین میکند. به راستی مگر کسی می تواند منکر آن باشد که نهاد معظَم صداوسیما نهاد رسانهای بیفایده ایست که نه بخاطر کارایی خود بلکه تنها و تنها به خاطر حذف رقبا و تضمین امنیت همه حبابهای دیگر و تبدیل سرمایههای اقتصادی و سیاسی و رسانهای به یکدیگر است که همچنان برپای ایستاده؟ مگر نه آنکه عمده نظامهای حقوقی و اجرایی و امنیتی ما چه در روابط کارفرما-کارگر، چه در رابطه استاد-دانشجو، چه در رابطه مجتهد-مقلد، چه در رابطه پزشک-بیمار، چه در رابطه سیاستمدار- مردم، چه در رابطه مرکز-پیرامون و چه در رابطه پدر-دختر بر پایه تضمین قدرت پیشینی طرف قدرتمند بنا شده و حال آنکه روبنای نمایشی ارائه شده از صحنه، دائماً خلاف آنرا تبلیغ میکند و به هر وسیله ممکن میکوشد که «گاف» های طرف قدرتمند که میتواند به بازآرایی معادلات قدرت منجر شود «رفو» کند؟
🔴و آن آخری یعنی رابطه پدر-دختری همان چیزی است که رومینا با خون خود حباب کاذب آنرا آشکار کرد. اقتدار پدر و آبروی خانواده در ایران همچون همه ساختارهای ما از منطقی حبابی تبعیت می کند. پدر بی آنکه خود را مسئول عینیت مشکلات همسر و فرزندان کند، دلمشغول «متافیزیک اقتدار خود» و «نگهبانی از آبروی خیالی» خانواده است. در ظاهر همه چیز عالی و پرفکت به نظر میرسد اما دقیقاً همین سازوکاری که پیرامون (زن و بچه) را به تقدیس دائمی جهان پدری وامیدارد، درون خود به نحو متناقضی نطفههای گسست و واگرایی از سلطه مرکزی را میپروراند. رومینا با فرار خود کوشید این حباب پوشالی «نظام اخلاقی ایدهآل خانواده پدرسالار» را در هم بشکند، اما افسوس که از صدق و شور نوجوانیاش نمیدانست که در این سیستم مجازات سنگینی در انتظار رسواکنندگان حباب آبروست.
♦️اما خصلت خون افشاکنندگی متافیزیکهای دروغین است. خون رومینا و رومیناها همچون بسیاری خونهای دیگر، مثل خون شهدای دفاع از کشور و انقلاب، هدر نخواهد شد اگر این حوادث را «یک لحظه استثنایی» ندانیم، بلکه با کنار هم گذاشتن آنها به «پادروایتی تازه از مقاومت» دست یابیم که نطفه های جهانی نو را درون خود فریاد میزند. همه حبابها بالاخره روزی خواهند ترکید.
🔻پینوشت:
متاسفانه در هنگام نگارش این مطلب صدق خبر ناگوار قتل آسیه پناهی در جریان عملیات تخریب آلونکهای حاشیهنشینان کرمانشاه توسط شهرداری و پلیس نیز اعلام شد. گناه او تنها آن بود که وجود و ایستادنش نشانهای رسواکننده از نظم پوشالی دیگری بود: حباب توسعه شهری که تنها با حذف حاشیهنشینان زیبا و بدون نقص و آبرومند و در حال توسعه و «اسلامی» نمایانده میشود.
🔴نوروز سال ۹۸ و پس از سیل شیراز بود که به نظریه «جامعه حبابی یا ربوی ایرانی» رسیدم و هرچه که پیش آمدیم شواهد بیشتری بر این دیدگاه یافتم. جامعه حبابی یا جامعه ربوی جامعهای در همه عرصه ها «حبابساز» است که تمام نظامات آن برای این ساخته شدهاند که در مقابل بحران ها و ریسک ها و آزمونهایی که حباب های پوشالی آنرا به چالش میکشد، سازوکاری محافظتی و امنیتی ایجاد کند که ناتوانی و ناکارآمدی خود را با سرشکن کردن ریسک از طبقات بالا و قدرتمند به طبقات فرودست بپوشاند. (یادداشت ریسک و ربا)
بنابراین این تنها زمین و خانه و ماشین و ایرانخودرو و سایپا و بورس نیستند که در ایران دچار حباب هستند، بلکه همه نظامات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ما بر منطقی حبابی استوار است. (یادداشت بحران، فرافکنی دولت و هزینه ملت) به بهانه ترور سردار سلیمانی نوشتم که «انتقام سخت» آزمون حبابی است که تحت عنوان «اقتدار نظامی» ساختهایم و اکنون نگهبانی از آنرا به دیپلمات ها سپردهایم (یادداشت پیروزی دیپلماتها بر سردارها) و به بهانه کرونا نوشتم که نظام آموزشی ما حباب متورمی است که حول پدیده منحوس کنکور ساخته شده و کار عمده دستاندرکاران آن دمیدن در این حباب از یکسو و نگاهبانی آن از سوی کسانی است که یا مقدسینی جاهلند و یا کسب و کارهای بزرگی حول این حباب آموزشی ساختهاند. (اینجا) به بهانه بالا بودن قیمت خدمات عمومی پلیس+۱۰ و تحلیل پراید و بورس و دانشگاه آزاد و روبیکا در ایران نوشتم که همه اینها از منطق حبابسازی واحدی تبعیت میکنند و آن ایجاد انحصار دولتی در عرصه خدمات و خصوصیسازی همان خدمات است؛ شیوهای که سودآوری همیشگی بنجلترین خدمات و محصولات مورد نیاز ملت را تا زمان حفاظت بخش امنیتی سیستم تضمین میکند. به راستی مگر کسی می تواند منکر آن باشد که نهاد معظَم صداوسیما نهاد رسانهای بیفایده ایست که نه بخاطر کارایی خود بلکه تنها و تنها به خاطر حذف رقبا و تضمین امنیت همه حبابهای دیگر و تبدیل سرمایههای اقتصادی و سیاسی و رسانهای به یکدیگر است که همچنان برپای ایستاده؟ مگر نه آنکه عمده نظامهای حقوقی و اجرایی و امنیتی ما چه در روابط کارفرما-کارگر، چه در رابطه استاد-دانشجو، چه در رابطه مجتهد-مقلد، چه در رابطه پزشک-بیمار، چه در رابطه سیاستمدار- مردم، چه در رابطه مرکز-پیرامون و چه در رابطه پدر-دختر بر پایه تضمین قدرت پیشینی طرف قدرتمند بنا شده و حال آنکه روبنای نمایشی ارائه شده از صحنه، دائماً خلاف آنرا تبلیغ میکند و به هر وسیله ممکن میکوشد که «گاف» های طرف قدرتمند که میتواند به بازآرایی معادلات قدرت منجر شود «رفو» کند؟
🔴و آن آخری یعنی رابطه پدر-دختری همان چیزی است که رومینا با خون خود حباب کاذب آنرا آشکار کرد. اقتدار پدر و آبروی خانواده در ایران همچون همه ساختارهای ما از منطقی حبابی تبعیت می کند. پدر بی آنکه خود را مسئول عینیت مشکلات همسر و فرزندان کند، دلمشغول «متافیزیک اقتدار خود» و «نگهبانی از آبروی خیالی» خانواده است. در ظاهر همه چیز عالی و پرفکت به نظر میرسد اما دقیقاً همین سازوکاری که پیرامون (زن و بچه) را به تقدیس دائمی جهان پدری وامیدارد، درون خود به نحو متناقضی نطفههای گسست و واگرایی از سلطه مرکزی را میپروراند. رومینا با فرار خود کوشید این حباب پوشالی «نظام اخلاقی ایدهآل خانواده پدرسالار» را در هم بشکند، اما افسوس که از صدق و شور نوجوانیاش نمیدانست که در این سیستم مجازات سنگینی در انتظار رسواکنندگان حباب آبروست.
♦️اما خصلت خون افشاکنندگی متافیزیکهای دروغین است. خون رومینا و رومیناها همچون بسیاری خونهای دیگر، مثل خون شهدای دفاع از کشور و انقلاب، هدر نخواهد شد اگر این حوادث را «یک لحظه استثنایی» ندانیم، بلکه با کنار هم گذاشتن آنها به «پادروایتی تازه از مقاومت» دست یابیم که نطفه های جهانی نو را درون خود فریاد میزند. همه حبابها بالاخره روزی خواهند ترکید.
🔻پینوشت:
متاسفانه در هنگام نگارش این مطلب صدق خبر ناگوار قتل آسیه پناهی در جریان عملیات تخریب آلونکهای حاشیهنشینان کرمانشاه توسط شهرداری و پلیس نیز اعلام شد. گناه او تنها آن بود که وجود و ایستادنش نشانهای رسواکننده از نظم پوشالی دیگری بود: حباب توسعه شهری که تنها با حذف حاشیهنشینان زیبا و بدون نقص و آبرومند و در حال توسعه و «اسلامی» نمایانده میشود.
Telegram
جمهورى سوم
دولت-شهر ربوی و چرخه شوم تکرار فلاکت
به یاد مردم مظلوم کرمانشاه و کشته شدگان سیلاب دروازه قرآن شیراز
1️⃣معادله زندگی در ایران انگار همیشه همینی بوده که در ضرب المثلهایمان هم منعکس شده است: گویی همیشه «هرچی سنگه پیش پای لنگه!». تصویر ماشینهای نابود شده مردمی…
به یاد مردم مظلوم کرمانشاه و کشته شدگان سیلاب دروازه قرآن شیراز
1️⃣معادله زندگی در ایران انگار همیشه همینی بوده که در ضرب المثلهایمان هم منعکس شده است: گویی همیشه «هرچی سنگه پیش پای لنگه!». تصویر ماشینهای نابود شده مردمی…
مجلس جوان.pdf
204.7 KB
🔺مجلس قانونگذاری، مسأله «نفوذ منافع در سیاست» و خطر سوییچرهای جوان
(یک گزارش راهبردی کوتاه به بهانه شروع به کار مجلس یازدهم)
📝بخشی از یادداشت:
در مجلس جدید یازدهم، ما با ظهور نسل جدیدی از افراد به ظاهر جوان و حزباللهی مواجهیم که چون تمام سرمایه و قدرت خویش را تنها به واسطه امکانات خود در تبدیل سرمایه های مختلف اقتصادی، سیاسی، دینی، فرهنگی و اجتماعی به یکدیگر بدست آورده اند، مایلم آنها را «سوییچرهای جوان» بنامم. نفوذ منافع خصوصی و گروهی در سیاست برای این سوییچرهای جوان یک رخداد ناشی از خطا و سهلانگاری و ابتلای تدریجی به فساد نیست، بلکه «مانیفست اصلی» رشد و ترقی و عملکرد این گروه از جوانان تبعیت از همین تداخل دائمی شبکه منافع است.
به نظر میرسد در فقدان یک راهبرد مشخص که حضور شایسته سالارانه نخبگان جوان در عرصه سیاسی را تضمین کند، راهبرد جوان گرایی در حال تبدیل به یک چالش بزرگ پیش روی نظام جمهوری اسلامی است.
(یک گزارش راهبردی کوتاه به بهانه شروع به کار مجلس یازدهم)
📝بخشی از یادداشت:
در مجلس جدید یازدهم، ما با ظهور نسل جدیدی از افراد به ظاهر جوان و حزباللهی مواجهیم که چون تمام سرمایه و قدرت خویش را تنها به واسطه امکانات خود در تبدیل سرمایه های مختلف اقتصادی، سیاسی، دینی، فرهنگی و اجتماعی به یکدیگر بدست آورده اند، مایلم آنها را «سوییچرهای جوان» بنامم. نفوذ منافع خصوصی و گروهی در سیاست برای این سوییچرهای جوان یک رخداد ناشی از خطا و سهلانگاری و ابتلای تدریجی به فساد نیست، بلکه «مانیفست اصلی» رشد و ترقی و عملکرد این گروه از جوانان تبعیت از همین تداخل دائمی شبکه منافع است.
به نظر میرسد در فقدان یک راهبرد مشخص که حضور شایسته سالارانه نخبگان جوان در عرصه سیاسی را تضمین کند، راهبرد جوان گرایی در حال تبدیل به یک چالش بزرگ پیش روی نظام جمهوری اسلامی است.
تفاوت حاکمیت و رژیم
به بهانه عدم اولویت امنیت بر حقوق شهروندی در آشوبهای اخیر امریکا
🔴یکی از ویژگیهای فرهنگ و ساخت سیاسی در ایران این است که تفاوت بسیار بنیادین میان «رژیم» و «حاکمیت» درک نمیشود. بر همین پایه استدلالهای غلطی مثل این ارائه میشود که «برپایی عدالت نیازمند حاکمیت قوی است» یا «قائلین به کم شدن نقش حاکمیت، هرج و مرجطلبند» یا این تصور همیشگی که «آنارشیسم یعنی بیدولتی و بینظمی».
🔴بحث دراینباره نیازمند مجال و تفصیل بسیار است، اما صرفاً جهت نشان دادن عمق تفاوت میان این دو مفهوم اشاره میکنم به گفته یکی از مهمترین متفکران سیاسی قرن بیستم یعنی هانا آرنت که میگوید «چیزی به نام حاکمیت در قانون اساسی امریکا وجود ندارد». متأسفانه ما در ایران از انقلاب و جمهوریخواهی تصوری فرانسوی داریم که نظام سیاسی آن به سمت غلبه حاکمیت متمایل است و به ندرت با معنای امریکایی انقلاب و جمهوریخواهی انقلابی برآمده از آن آشناییم که نظام سیاسی را «رژیم» میداند و نه تنها حاکمیت را مشروطه میکند، بلکه به میزان زیادی حاکمیت را به یکی از چندین بازیگر سیاسی مستقل تقلیل میدهد.
🔴از این حیث در آشوبهای بیسابقه این روزهای امریکا چندین نکته جلب توجه بسیار میکند. (تازه ما درباره امریکای ۲۰۲۰ی با ریاست جمهوری ترامپ صحبت میکنیم که خیلی زیاد از سنت جمهوریخواهی اولیه خود دور و مبتلای روند منحط دولت-ملتی شدن شده و حتی کسی مثل چامسکی ریشه های آنارشیستی جمهوریخواهی قرن نوزدهمی انقلاب امریکا را به کلی فراموش شده میدانند.):
🔺اولین مسأله برجسته این است که علی رغم اعلام شرایط فوقالعاده امنیتی، هنوز حاکمیت برای دفاع از خود دست به اسلحه نبرده است، کسی کشته نشده، خطوط ارتباطی قطع نشده و علی رغم شدیدترین تهدیدات علیه حاکمیت، رسانههای غیرحکومتی مشغول به کارند. مشخص است که تلقی وسیعتری از مفهوم «امنیت ملّی» وجود دارد که با «امنیت حاکمیت» یکسان نیست.
🔺مسأله دوم توییتر بعنوان یک شرکت خصوصی و شبکه اجتماعی عمومی است که مهمترین پیامهای شخص اول حاکمیت را بخاطر ترویج خشونت (یعنی تهدید به تیراندازی به معترضین) محدود میکند و حاکمیت نمی تواند کاری در قبال آن انجام دهد.
🔺مسأله سوم آتش زدن پرچم امریکا به عنوان مهمترین نماد دولت-ملت، حاکمیت، نظام سیاسی و حتی قانون اساسی امریکا در اعتراضات است که ترامپ خواسته ممنوع شود، ولی دیوان عالی کشور اعلام کرده بخشی از حقوق آزادی بیان ملت است.
🔴مشخص است که بحث من درباره سیاست خارجی امپریالیستی امریکا نیست، چرا که به تعبیر برخی صاحب نظران امریکا مانند روم قدیم، یک جمهوری در درون و یک امپراطوری در بیرون است. وقتی از رژیم صحبت میکنیم یعنی قوه قضائیه و دیوان عالی و دادگاه (و همینطور پارلمان) آشکارا بخشی از حاکمیت نیستند بلکه اضلاع دیگری از «رژیم» در کنار «حاکمیت» (State) هستند. اصل تفکیک قوا دقیقاً به همین معناست. در سنت تفکر و عمل سیاسی در ایران سیاست همواره با «حاکمیت» گره خورده و حرف چندانی درباره «رژیم» وجود ندارد. نظریه ولایت فقیه یا نظریه امت و امامت شریعتی و حتی تصورات سکولارها، سلطنت طلبها، تکنوکراتهای توسعهگرا و عمده مخالفین نظام هم عمدتاً درباره حاکمیت است. چپ مارکسیستی ارتدوکس که خود یکی از متهمین درجه اول در اصالت دادن به حاکمیت در برابر رژیم است، همانطور که در شوروی و روسیه کنونی و چین و پیروان آنها در ایران شاهد بودیم.
♦️این درحالیست که کسانی مانند داود فیرحی نشان دادهاند که سنت فقهی شیعه ظرفیت آنرا دارد که به جای تأکید بر ولایت (حاکمیت)، رژیم حقوقی عادلانهتری تأسیس کند که برجستگی آن به حاکمیت نیست بلکه به رژیمی است که در دوره غیبت بهتر می تواند حاکمیت غیرمعصوم را مهار کند و در واقع فقه شیعه در چند دهه اخیر با رها کردن این ظرفیتها به سمت فقه حاکمیتگرای اهل سنت حرکت کرده است. نگارنده خود در رساله دکتریم کوشیدهام که به سمت خوانشی مدنی و جمهوریخواهانه از فارابی و سنت فلسفه سیاسی کلاسیک اسلامی حرکت کنم که سنتی متفاوت از دولتگرایی غالب افلاطونی و خلافتگرایی اسلامی و سلطنتطلبی ایرانی و دولتگرایی هگلی و مارکسی و بسیار نزدیک به مدینهگرایی متأخر هانا آرنت است که در ابتدای این نوشته به آن اشاره کردم. به هرحال اینها صرفاً نکاتی اولیه بود برای نشان دادن قلمروی جدیدی از تفکر و عمل سیاسی که متأسفانه ما ایرانیان به لحاظ فکری شناخت بسیار اندکی از آن داریم ولی به لحاظ عملی در برهه های مشروطه و انقلاب اسلامی همه وجودمان را وقف جذبه و آرمان آن کرده.ایم.
.
به بهانه عدم اولویت امنیت بر حقوق شهروندی در آشوبهای اخیر امریکا
🔴یکی از ویژگیهای فرهنگ و ساخت سیاسی در ایران این است که تفاوت بسیار بنیادین میان «رژیم» و «حاکمیت» درک نمیشود. بر همین پایه استدلالهای غلطی مثل این ارائه میشود که «برپایی عدالت نیازمند حاکمیت قوی است» یا «قائلین به کم شدن نقش حاکمیت، هرج و مرجطلبند» یا این تصور همیشگی که «آنارشیسم یعنی بیدولتی و بینظمی».
🔴بحث دراینباره نیازمند مجال و تفصیل بسیار است، اما صرفاً جهت نشان دادن عمق تفاوت میان این دو مفهوم اشاره میکنم به گفته یکی از مهمترین متفکران سیاسی قرن بیستم یعنی هانا آرنت که میگوید «چیزی به نام حاکمیت در قانون اساسی امریکا وجود ندارد». متأسفانه ما در ایران از انقلاب و جمهوریخواهی تصوری فرانسوی داریم که نظام سیاسی آن به سمت غلبه حاکمیت متمایل است و به ندرت با معنای امریکایی انقلاب و جمهوریخواهی انقلابی برآمده از آن آشناییم که نظام سیاسی را «رژیم» میداند و نه تنها حاکمیت را مشروطه میکند، بلکه به میزان زیادی حاکمیت را به یکی از چندین بازیگر سیاسی مستقل تقلیل میدهد.
🔴از این حیث در آشوبهای بیسابقه این روزهای امریکا چندین نکته جلب توجه بسیار میکند. (تازه ما درباره امریکای ۲۰۲۰ی با ریاست جمهوری ترامپ صحبت میکنیم که خیلی زیاد از سنت جمهوریخواهی اولیه خود دور و مبتلای روند منحط دولت-ملتی شدن شده و حتی کسی مثل چامسکی ریشه های آنارشیستی جمهوریخواهی قرن نوزدهمی انقلاب امریکا را به کلی فراموش شده میدانند.):
🔺اولین مسأله برجسته این است که علی رغم اعلام شرایط فوقالعاده امنیتی، هنوز حاکمیت برای دفاع از خود دست به اسلحه نبرده است، کسی کشته نشده، خطوط ارتباطی قطع نشده و علی رغم شدیدترین تهدیدات علیه حاکمیت، رسانههای غیرحکومتی مشغول به کارند. مشخص است که تلقی وسیعتری از مفهوم «امنیت ملّی» وجود دارد که با «امنیت حاکمیت» یکسان نیست.
🔺مسأله دوم توییتر بعنوان یک شرکت خصوصی و شبکه اجتماعی عمومی است که مهمترین پیامهای شخص اول حاکمیت را بخاطر ترویج خشونت (یعنی تهدید به تیراندازی به معترضین) محدود میکند و حاکمیت نمی تواند کاری در قبال آن انجام دهد.
🔺مسأله سوم آتش زدن پرچم امریکا به عنوان مهمترین نماد دولت-ملت، حاکمیت، نظام سیاسی و حتی قانون اساسی امریکا در اعتراضات است که ترامپ خواسته ممنوع شود، ولی دیوان عالی کشور اعلام کرده بخشی از حقوق آزادی بیان ملت است.
🔴مشخص است که بحث من درباره سیاست خارجی امپریالیستی امریکا نیست، چرا که به تعبیر برخی صاحب نظران امریکا مانند روم قدیم، یک جمهوری در درون و یک امپراطوری در بیرون است. وقتی از رژیم صحبت میکنیم یعنی قوه قضائیه و دیوان عالی و دادگاه (و همینطور پارلمان) آشکارا بخشی از حاکمیت نیستند بلکه اضلاع دیگری از «رژیم» در کنار «حاکمیت» (State) هستند. اصل تفکیک قوا دقیقاً به همین معناست. در سنت تفکر و عمل سیاسی در ایران سیاست همواره با «حاکمیت» گره خورده و حرف چندانی درباره «رژیم» وجود ندارد. نظریه ولایت فقیه یا نظریه امت و امامت شریعتی و حتی تصورات سکولارها، سلطنت طلبها، تکنوکراتهای توسعهگرا و عمده مخالفین نظام هم عمدتاً درباره حاکمیت است. چپ مارکسیستی ارتدوکس که خود یکی از متهمین درجه اول در اصالت دادن به حاکمیت در برابر رژیم است، همانطور که در شوروی و روسیه کنونی و چین و پیروان آنها در ایران شاهد بودیم.
♦️این درحالیست که کسانی مانند داود فیرحی نشان دادهاند که سنت فقهی شیعه ظرفیت آنرا دارد که به جای تأکید بر ولایت (حاکمیت)، رژیم حقوقی عادلانهتری تأسیس کند که برجستگی آن به حاکمیت نیست بلکه به رژیمی است که در دوره غیبت بهتر می تواند حاکمیت غیرمعصوم را مهار کند و در واقع فقه شیعه در چند دهه اخیر با رها کردن این ظرفیتها به سمت فقه حاکمیتگرای اهل سنت حرکت کرده است. نگارنده خود در رساله دکتریم کوشیدهام که به سمت خوانشی مدنی و جمهوریخواهانه از فارابی و سنت فلسفه سیاسی کلاسیک اسلامی حرکت کنم که سنتی متفاوت از دولتگرایی غالب افلاطونی و خلافتگرایی اسلامی و سلطنتطلبی ایرانی و دولتگرایی هگلی و مارکسی و بسیار نزدیک به مدینهگرایی متأخر هانا آرنت است که در ابتدای این نوشته به آن اشاره کردم. به هرحال اینها صرفاً نکاتی اولیه بود برای نشان دادن قلمروی جدیدی از تفکر و عمل سیاسی که متأسفانه ما ایرانیان به لحاظ فکری شناخت بسیار اندکی از آن داریم ولی به لحاظ عملی در برهه های مشروطه و انقلاب اسلامی همه وجودمان را وقف جذبه و آرمان آن کرده.ایم.
.
🔺The ship has sailed... I'm angry!
این مرد رییس پلیس شهر هیوستون در تگزاس هست که به جمع معترضین پیوسته و اینطور دارد از پلیس و شخص اول حاکمیت و فرمانده کل قوا انتقاد میکند:
https://www.instagram.com/tv/CA6ngmIAB4Y/?igshid=1vxumwtvrscsj
ما در ایران نمیتوانیم اینرا درک کنیم چون صد سال است که سیاست را در حاکمیت، و امنیت ملی را در امنیت دولت خلاصه کردهایم و درکی از رژیم نداریم (تفاوت حاکمیت با رژیم)+(توضیحی درباره فدرالیسم امنیتی و ساختار غیر حاکمیتی پلیس در آمریکا)
در واقع ساختارها به ما کمک میکنند که بتوانیم بهتر تصمیم بگیریم: آیا انسانی با حریت و وجدان هستیم یا عنصری منقاد از سلسله مراتب نظامی و حاکمیتی.
این مرد رییس پلیس شهر هیوستون در تگزاس هست که به جمع معترضین پیوسته و اینطور دارد از پلیس و شخص اول حاکمیت و فرمانده کل قوا انتقاد میکند:
https://www.instagram.com/tv/CA6ngmIAB4Y/?igshid=1vxumwtvrscsj
ما در ایران نمیتوانیم اینرا درک کنیم چون صد سال است که سیاست را در حاکمیت، و امنیت ملی را در امنیت دولت خلاصه کردهایم و درکی از رژیم نداریم (تفاوت حاکمیت با رژیم)+(توضیحی درباره فدرالیسم امنیتی و ساختار غیر حاکمیتی پلیس در آمریکا)
در واقع ساختارها به ما کمک میکنند که بتوانیم بهتر تصمیم بگیریم: آیا انسانی با حریت و وجدان هستیم یا عنصری منقاد از سلسله مراتب نظامی و حاکمیتی.
🔺آیت الله سیدعلی خامنهای مستقل از موقعیت رهبری کنونی، یکی از معدود برجای ماندگان از سنت اسلامسیاسی غیرحوزوی است که انعکاس مفاهیم «جامعه بیطبقه توحیدی» علی شریعتی و «حکومت عدل اسلامی» سیدقطب در سخنرانی های «طرح کلی اندیشه اسلامی» او در سال ۱۳۵۴ کاملا آشکار است. جالب اینکه این کتاب، نه توسط دفتر حفظ و نشر آثار ایشان یا ده ها سازمان تبلیغاتی حوزوی و نظامی، بلکه توسط گروهی دانشجویی سال ۹۲ تدوین و منتشر شده که نشان از تلاش سیستماتیک ارتجاع راست برای طرد مفهوم چپ «جامعه بیطبقه توحیدی» از گفتمان انقلاب دارد.
🔸سخنرانی امروز ایشان در طرح نقش امام خمینی در احیای «امر سیاسی» علیه استبداد و استعمار در ایران و طرح دوگانه تحول-ارتجاع تذکری دوباره به یکی دیگر از ریشه های چپ گفتمان انقلاب بود که سالها زیر تبلیغات راستگرایان حوزوی و امنیتی و الیگارشی منحط فراموش شده بود. نیروی تحولخواهی در ایران همچنان از انقلاب سال ۵۷ انرژی میگیرد و معالاسف نسل جدید جوانان مؤمن حزباللهی یا به تعبیر بهتر «الیگارشی گام دوم» که با رانت و آقازادگی و محافظهکاری و تفکر انقیاد نظامی رشد کردهاند دورترین افراد از این تفکر و عمل هستند.
🔸سخنرانی امروز ایشان در طرح نقش امام خمینی در احیای «امر سیاسی» علیه استبداد و استعمار در ایران و طرح دوگانه تحول-ارتجاع تذکری دوباره به یکی دیگر از ریشه های چپ گفتمان انقلاب بود که سالها زیر تبلیغات راستگرایان حوزوی و امنیتی و الیگارشی منحط فراموش شده بود. نیروی تحولخواهی در ایران همچنان از انقلاب سال ۵۷ انرژی میگیرد و معالاسف نسل جدید جوانان مؤمن حزباللهی یا به تعبیر بهتر «الیگارشی گام دوم» که با رانت و آقازادگی و محافظهکاری و تفکر انقیاد نظامی رشد کردهاند دورترین افراد از این تفکر و عمل هستند.
Forwarded from کانال مهدی نصیری (مهدی نصیری)
◀️ در حسرت کمبود حاج حیدرهای شجاع و وفور انقلابیون محافظه کار و اشعری مسلک
🔸مهدی نصیری
🔻امروز در گروهی مجازی با حضور جمعی از دوستان و چهره های شناخته شده انقلابی که بحث پرونده طبری پور و فساد عمیق و گسترده در دوره های پیشین قوه قضاییه مطرح بود، نوشتم:
🔹"دهها نفر از سرشناسان و غیر سرشناسان سالهاست که نسبت به فاجعه فساد اقتصادی در کشور و قوه قضاییه هشدار می دهند اما تحلیل و دریافت نظام این بود که اینها سیاه نمایی است و فساد سیستماتیک نیست و تضعیف نظام است و ...
🔹و البته دل و جگر شیر می خواست که کسانی با در معرض قرار گرفتن اتهامات سنگینی چون ضدیت با ولایت فقیه و نائب امام زمان و تضعیف جمهوری اسلامی و مخالفت با امامین انقلاب و خروج از دین، از سوی خوش بینان مفرط و انقلابیون اشعری مسلک و قائلان به تقدم ولایت فقیه بر عقل و عدل و متملقان و چاپلوسان متنعم از سفره انقلاب و .... همچنان هشدار بدهند.
🔹درود بر حاج حیدر آقای رحیم پور که در زمره معدود حق گویان انقلابی شجاع و بی ملاحظه ای بود که باری در حضور مقامات عالیه و با حضور مرحوم هاشمی شاهرودی چنان با قسم جلاله از قوه قضابیه انتقاد کرده بود که من الان جرات گفتن تعبیر حاج حیدر را ندارم.
🔹اگر پس از انقلاب، انقلابیون بیشتری از سنخ حاج حیدر پرورش داده بودیم و نه انقلابیون محافظه کار، شعاری، فاقد تحلیل، اشعری مسلک، ذوب در ولایت و .... اکنون شاهد این نکبتها نبودیم.
@nasiri42
🔸مهدی نصیری
🔻امروز در گروهی مجازی با حضور جمعی از دوستان و چهره های شناخته شده انقلابی که بحث پرونده طبری پور و فساد عمیق و گسترده در دوره های پیشین قوه قضاییه مطرح بود، نوشتم:
🔹"دهها نفر از سرشناسان و غیر سرشناسان سالهاست که نسبت به فاجعه فساد اقتصادی در کشور و قوه قضاییه هشدار می دهند اما تحلیل و دریافت نظام این بود که اینها سیاه نمایی است و فساد سیستماتیک نیست و تضعیف نظام است و ...
🔹و البته دل و جگر شیر می خواست که کسانی با در معرض قرار گرفتن اتهامات سنگینی چون ضدیت با ولایت فقیه و نائب امام زمان و تضعیف جمهوری اسلامی و مخالفت با امامین انقلاب و خروج از دین، از سوی خوش بینان مفرط و انقلابیون اشعری مسلک و قائلان به تقدم ولایت فقیه بر عقل و عدل و متملقان و چاپلوسان متنعم از سفره انقلاب و .... همچنان هشدار بدهند.
🔹درود بر حاج حیدر آقای رحیم پور که در زمره معدود حق گویان انقلابی شجاع و بی ملاحظه ای بود که باری در حضور مقامات عالیه و با حضور مرحوم هاشمی شاهرودی چنان با قسم جلاله از قوه قضابیه انتقاد کرده بود که من الان جرات گفتن تعبیر حاج حیدر را ندارم.
🔹اگر پس از انقلاب، انقلابیون بیشتری از سنخ حاج حیدر پرورش داده بودیم و نه انقلابیون محافظه کار، شعاری، فاقد تحلیل، اشعری مسلک، ذوب در ولایت و .... اکنون شاهد این نکبتها نبودیم.
@nasiri42