Forwarded from کانال پاتوق مهندسین صنایع ایران
خلاصه کتاب مدیریت استراتژیک
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
Forwarded from خانه صنایع
Forwarded from خانه صنایع
iehouse.مدیریت فرآیند.pptx
384.5 KB
Forwarded from خانه صنایع
Forwarded from خانه صنایع
iehouse.COQ هزینه های کیفیت.docx
78.7 KB
Forwarded from مجله ساخت و تولید
استاندارد جای خار شفت.pdf
32.3 KB
Forwarded from Deleted Account
تاثیر آموزش پرسنل در پیشرفت سازمان.docx
58.4 KB
Forwarded from Deleted Account
تفاوت تضمین کیفیت و کنترل کیفیت.docx
32.4 KB
Forwarded from Deleted Account
الزامات خودرو ساز مدل کانو.pdf
271.8 KB
Forwarded from Deleted Account
الزامات_استاندارد_10015.ppt
219 KB
تعریف کنترل کیفیت @QualityManagementSystem1
کنترل کیفیت با مقایسه صد در صدی یا نمونه ای مشخصه های کیفیتی محصول با یکسری مقادیر استاندارد از پیش تعیین شده اجرا شده و خروجی آن اثبات انطباق یا عدم انطباق محصول با آن الزامات میباشد ( برآورده شدن خواسته مشتری ) که در سه مرحله ذیل انجام میشود :
1-کنترل کیفیت طراحی ( کنترل در زمان تولید آزمایشی )
2-کنترل کیفیت پارامتر های کیفیتی محصول در زمان تولید
•کنترل اقلام ورودی
•کنترل نیمه ساخته ها
•کنترل محصول نهائی
3-کنترل قابلیت اطمینان ، عملکرد یا دوام
تعریف کنترل فرایند
کنترل فرایند با روش تعیین شاخص یا روشهای آماری تحت کنترل بودن فرایند و انطباق آن با ترتیبات از پیش طرح ریزی شده ارزیابی میکند (میزان بهره وری فرایند) ، که این ارزیابی در روش تعیین شاخص با تعیین یک معیار منطقی و قابل اندازه گیری آغاز شده و با اندازه گیری و مقایسه آن به منظور اثبات بهبود یا زوال فرایند ادامه می یابد همچنین در روشهای آماری این شاخص میانگین واقعی پارامتر کیفیتی اندازه گیری شده میباشد که به منظور اثبات تحت کنترل بودن یا نبودن فرایند آن را با مقدار اسمی آن مقایسه میکنند (محاسبه پراکندگی میزان اختلاف مقدار واقعی پارامتر و مقدار اسمی آن ) (SPC) .
تفاوت ها
کنترل فرایند در یک بعد وسیعتری از کنترل کیفیت بکار گرفته میشود یعنی خروجی کنترل کیفیت میتواند به عنوان یکی از شاخص های کنترل فرایند مطرح باشد . به عموان مثال میتوان از میزان ضایعات ( یعنی خروجی کنترل کیفیت ) جهت تحت کنترل بودن یا نبودن فرایند آموزش ، انبارش ، خرید و ... ( کلا تمامی ترتیبات طرح ریزی شده جهت دستیابی به اهداف کمی و کیفی ) استفاده نمود . در واقع خود کنترل کیفیت را میتوان یک فرایند فرض کرده و برای آن میزان عدم انطباقهای کشف نشده را به عنوان شاخص قرار داده و تحت کنترل بودن آنرا ارزیابی کرد . یکی دیگر از تفاوت های کنترل کیفیت با کنترل فرایند این است که تعیین شاخص در کنترل فرایند و میزان قابل قبول آن کاملا به دلخواه بوده ( البته به شزطی که بتوان مؤثر بودن اندازه گیری شاخص در بهبود فرایند را اثبات نمود ) در صورتیکه در کنترل کیفیت پارامتر های کیفیتی و مقادیر استاندارد آنها از پیش تعیین شده میباشند .
آخرین و مهمترین تفاوت کنترل فرایند و کنترل کیفیت در این است که اغلب اقدامات تعریف شده بعد از کنترل کیفیت جهت رفع موردی عدم انطباق میباشند یا در واقع ماهیت اصلاح دارند ولی در کنترل فرایند بیشتر اقدامات تعریف شده به رفع دائمی عدم انطباق کمک میکنند یا در واقع ماهیت اقدام اصلاحی دارند .
کنترل کیفیت با مقایسه صد در صدی یا نمونه ای مشخصه های کیفیتی محصول با یکسری مقادیر استاندارد از پیش تعیین شده اجرا شده و خروجی آن اثبات انطباق یا عدم انطباق محصول با آن الزامات میباشد ( برآورده شدن خواسته مشتری ) که در سه مرحله ذیل انجام میشود :
1-کنترل کیفیت طراحی ( کنترل در زمان تولید آزمایشی )
2-کنترل کیفیت پارامتر های کیفیتی محصول در زمان تولید
•کنترل اقلام ورودی
•کنترل نیمه ساخته ها
•کنترل محصول نهائی
3-کنترل قابلیت اطمینان ، عملکرد یا دوام
تعریف کنترل فرایند
کنترل فرایند با روش تعیین شاخص یا روشهای آماری تحت کنترل بودن فرایند و انطباق آن با ترتیبات از پیش طرح ریزی شده ارزیابی میکند (میزان بهره وری فرایند) ، که این ارزیابی در روش تعیین شاخص با تعیین یک معیار منطقی و قابل اندازه گیری آغاز شده و با اندازه گیری و مقایسه آن به منظور اثبات بهبود یا زوال فرایند ادامه می یابد همچنین در روشهای آماری این شاخص میانگین واقعی پارامتر کیفیتی اندازه گیری شده میباشد که به منظور اثبات تحت کنترل بودن یا نبودن فرایند آن را با مقدار اسمی آن مقایسه میکنند (محاسبه پراکندگی میزان اختلاف مقدار واقعی پارامتر و مقدار اسمی آن ) (SPC) .
تفاوت ها
کنترل فرایند در یک بعد وسیعتری از کنترل کیفیت بکار گرفته میشود یعنی خروجی کنترل کیفیت میتواند به عنوان یکی از شاخص های کنترل فرایند مطرح باشد . به عموان مثال میتوان از میزان ضایعات ( یعنی خروجی کنترل کیفیت ) جهت تحت کنترل بودن یا نبودن فرایند آموزش ، انبارش ، خرید و ... ( کلا تمامی ترتیبات طرح ریزی شده جهت دستیابی به اهداف کمی و کیفی ) استفاده نمود . در واقع خود کنترل کیفیت را میتوان یک فرایند فرض کرده و برای آن میزان عدم انطباقهای کشف نشده را به عنوان شاخص قرار داده و تحت کنترل بودن آنرا ارزیابی کرد . یکی دیگر از تفاوت های کنترل کیفیت با کنترل فرایند این است که تعیین شاخص در کنترل فرایند و میزان قابل قبول آن کاملا به دلخواه بوده ( البته به شزطی که بتوان مؤثر بودن اندازه گیری شاخص در بهبود فرایند را اثبات نمود ) در صورتیکه در کنترل کیفیت پارامتر های کیفیتی و مقادیر استاندارد آنها از پیش تعیین شده میباشند .
آخرین و مهمترین تفاوت کنترل فرایند و کنترل کیفیت در این است که اغلب اقدامات تعریف شده بعد از کنترل کیفیت جهت رفع موردی عدم انطباق میباشند یا در واقع ماهیت اصلاح دارند ولی در کنترل فرایند بیشتر اقدامات تعریف شده به رفع دائمی عدم انطباق کمک میکنند یا در واقع ماهیت اقدام اصلاحی دارند .
@QualityManagementSystem1
تفاوت از نظر ایزو
کنترل فرایند و کنترل کیفیت از نظر استاندارد ISO9001:2000 هم هر دو خط کشی برای اندازه گیری وضعیت کیفیت معرفی شده اند ولی بصورت تفکیک شده از یکدیگر یعنی یکی در بند 8-2-3 تحت عنوان پایش و اندازه گیری فرایند ها و دیگری در بند 8-2-4 تحت عنوان پایش و اندازه گیری محصول مطرح گردیده اند. در این استاندارد هدف از پایش و اندازه گیری فرایند اثبات توانائی فرایند در دستیابی به نتایج طرح ریزی شده مطرح شده ولی هدف از پایش واندازه گیری محصول تصدیق الزامات مربوط به محصول میباشد .
طرح یک مثال
ساده ترین مثالی که برای تفکیک کنترل فرایند از کنترل کیفیت میشود عنوان کرد مثال تایپیست است . آنهم به این شکل که اگر بخواهیم بهتر یا بدتر شدن کار یک تایپیست را طی چند روز پشت سر هم متوجه شویم (دستیابی به نتایج طرح ریزی شده یا بهره وری ) به چند طریق میتوانیم اینکار را بکنیم :
1- تعداد غلطهای تایپی یک صفحه را بشماریم (مثلا امروز 10 غلط در صفحه داشته فردا 11 غلط و ... )
2- سرعت تایپ را اندازه گیری کنیم (مثلا امروز 20 کلمه در دقیقه ، فردا 21 کلمه و ... )
3- ...
همان طور که می بینید روشهای بالا یک جور اندازه گیری کار محوله است ( پایش و اندازه گیری فرایند) . که با روشهای فوق میشود بهتر یا بدتر شدن کار تایپیست را اندازه گیری کرد . باز اگر دقت کنید اولین روش اندازه گیری کار این تایپیست که شمردن تعداد غلط هاست همان کنترل کیفیت کار این خانم یا آقاست ( منظورم صفحات تایپ شده است ) ولی روش دوم دیگر کنترل کیفیت نیست .
فایده اندازه گیری بهتر یا بدتر شدن کار محوله یا همان کنترل فرایند اینست که وقتی ببینیم وضعیت بدتر شده میتوانیم مثلا این خانم یا آقا را بیشترآموزش بدهیم که سرعت دست ایشان را بالا ببریم یا کامپیوتری با امکانات بهتر (مثلا کیبورد فارسی) بخریم تا تعداد غلط های تایپی را پایین بیاریم. لذا هدف کلی از اندازه گیری کار محوله
( پایش فرایند ) بالا بردن بهره وری کار محوله است که کیفیت هم در آن نقش مهمی دارد . پس میتوان فهمید که از کنترل کیفیت محصول هم میتوان در جهت اندازه گیری کلی کار محوله (کنترل فرایند) استفاده کرد که قطعا یکی از این راهها ست .
@QualityManagementSystem1
تفاوت از نظر ایزو
کنترل فرایند و کنترل کیفیت از نظر استاندارد ISO9001:2000 هم هر دو خط کشی برای اندازه گیری وضعیت کیفیت معرفی شده اند ولی بصورت تفکیک شده از یکدیگر یعنی یکی در بند 8-2-3 تحت عنوان پایش و اندازه گیری فرایند ها و دیگری در بند 8-2-4 تحت عنوان پایش و اندازه گیری محصول مطرح گردیده اند. در این استاندارد هدف از پایش و اندازه گیری فرایند اثبات توانائی فرایند در دستیابی به نتایج طرح ریزی شده مطرح شده ولی هدف از پایش واندازه گیری محصول تصدیق الزامات مربوط به محصول میباشد .
طرح یک مثال
ساده ترین مثالی که برای تفکیک کنترل فرایند از کنترل کیفیت میشود عنوان کرد مثال تایپیست است . آنهم به این شکل که اگر بخواهیم بهتر یا بدتر شدن کار یک تایپیست را طی چند روز پشت سر هم متوجه شویم (دستیابی به نتایج طرح ریزی شده یا بهره وری ) به چند طریق میتوانیم اینکار را بکنیم :
1- تعداد غلطهای تایپی یک صفحه را بشماریم (مثلا امروز 10 غلط در صفحه داشته فردا 11 غلط و ... )
2- سرعت تایپ را اندازه گیری کنیم (مثلا امروز 20 کلمه در دقیقه ، فردا 21 کلمه و ... )
3- ...
همان طور که می بینید روشهای بالا یک جور اندازه گیری کار محوله است ( پایش و اندازه گیری فرایند) . که با روشهای فوق میشود بهتر یا بدتر شدن کار تایپیست را اندازه گیری کرد . باز اگر دقت کنید اولین روش اندازه گیری کار این تایپیست که شمردن تعداد غلط هاست همان کنترل کیفیت کار این خانم یا آقاست ( منظورم صفحات تایپ شده است ) ولی روش دوم دیگر کنترل کیفیت نیست .
فایده اندازه گیری بهتر یا بدتر شدن کار محوله یا همان کنترل فرایند اینست که وقتی ببینیم وضعیت بدتر شده میتوانیم مثلا این خانم یا آقا را بیشترآموزش بدهیم که سرعت دست ایشان را بالا ببریم یا کامپیوتری با امکانات بهتر (مثلا کیبورد فارسی) بخریم تا تعداد غلط های تایپی را پایین بیاریم. لذا هدف کلی از اندازه گیری کار محوله
( پایش فرایند ) بالا بردن بهره وری کار محوله است که کیفیت هم در آن نقش مهمی دارد . پس میتوان فهمید که از کنترل کیفیت محصول هم میتوان در جهت اندازه گیری کلی کار محوله (کنترل فرایند) استفاده کرد که قطعا یکی از این راهها ست .
@QualityManagementSystem1
Forwarded from هنر مدیریت
كارآفرینی
آلیکو دنگوته، ثروتمندترین مرد آفریقا و صاحب گروه دنگوته (Dangote Group)
نویسنده: مونا اشرف زاده
آلیکو دنگوته (Aliko Dangote) میلیاردر نیجریهای و صاحب گروه دنگوته (Dangote Group) است. گروه دنگوته بزرگترین مجتمع صنعتی در غرب آفریقا و یکی از بزرگترینها در آفریقاست که در زمینه اجناسی مثل سیمان، شکر، آرد، نمک، پاستا و... فعالیت دارد و بیش از 26 هزار نفر در این صنعت مشغول به کار هستند. در ژانویه 2015، ثروت دنگوته 6/18 میلیارد دلار تخمین زده شده است. مجله فوربس دنگوته را به عنوان شصتوهفتمین مرد ثروتمند جهان و ثروتمندترین مرد آفریقا ردهبندی کرد. گروه دنگوته کارش را با یک شرکت تجاری کوچک در سال 1977 آغاز کرد و به یکی از بزرگترین گروههای صنعتی در نیجریه تبدیل شد.
آلیکو دنگوته در خانوادهای بسیار سرشناس در غرب آفریقا بزرگ شد و پدربزرگش یکی از ثروتمندترین مردان آن زمان بود. او درباره دوران کودکیاش اینچنین میگوید: «به خاطر میآورم زمانی که در مدرسه ابتدایی بودم، جعبههای شکر را میخریدم و آنها را میفروختم و پول درمیآوردم. حتی در آن زمان هم بسیار به تجارت علاقهمند بودم.»
در کسبوکاری که آشنایی دارید سرمایهگذاری کنید
دنگوته این نکته را از یکی از درسهای قدیمی سرمایهگذاری در یک کتاب آموخته است. او در سنین کمروحیه کارآفرینی داشت و توسط پدربزرگش، کسی که از ثروتمندترین مردان منطقه در زمینه فروش اجناس بود، پرورش داده شد.بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه الازهر (Al-Azhar) مصر، در 21 سالگی 3 هزار دلار از عمویش قرض کرد و کسبوکار خودش را راهاندازی کرد، اما از کسبوکار خانوادگیاش دور نشد. او با پولی که قرض کرده بود برنج، شکر و سیمان را از خارج کشور به قیمت عمده وارد میکرد و در مناطق محلی با افزایش قیمت میفروخت. این تجارتی بود که او از پدربزرگش آموخته بود. دنگوته قادر بود برای رسیدن هرچه سریعتر به موفقیت سرمایهگذاری کند.
یک برند بسازید و آن را از بین نبرید
آلیکو دنگوته معتقد است یکی از رازهای موفقیت کسبوکارهای کوچک «قدرت برند» است. «برای موفقیت در یک کسبوکار، باید برندی بسازید و هرگز آن را از بین نبرید.یکی از مزیتهای رقباتی من زمانی که در صنعت سرمایهگذاری کردم برند «دنگوته» بود، برندی که با پشتکار و در پی تجارت کالا ساختم.» زمانی ارزش کوکاکولا حدود 3 میلیارد دلار تخمین زده شده بود، اما نام این برند به تنهایی 80میلیارد دلار ارزش داشت. این قدرت یک برند است. برندتان میتواند اعتبار شما را در روزهای سخت حفظ کند، همچنین میتواند یک مزیت رقابتی بسیار قوی برای کسبوکار کوچکتان باشد.
اهمیت ندارد کارتان را از کجا شروع کنید
بیشتر وقتها آنچه ما را از شروع یک کسبوکار بازمیدارد، این است؛ «کسبوکار خوبی که میتوانم شروع کنم، چیست؟» بیشتر مردم چنین کسبوکار خوبی را پیدا نمیکنند، زیرا در واقع چنین کاری وجود ندارد. دنگوته در این باره میگوید: «من کسبوکارم را با یک کار بیاهمیت آغاز کردم. منظورم یک کار احمقانه است که امروز از فکر کردن به آن متنفرم.» آلیکو کارش را با فروش شکر آغاز کرد، اما امروز کسبوکار کوچکش به عنوان یک صنعت بزرگ در زمینههای مختلف شناخته میشود. اینکه چگونه و از کجا کارتان را آغاز کنید، واقعا بیاهمیت است. تنها مسئله حائز اهمیت اراده و خواست شما در پرداختن بهای موفقیت، سخت جنگیدن و متمرکز ماندن است.
کارتان را به سرگرمیتان تبدیل کنید
دنگوته این نکته را اینگونه توضیح میدهد؛ یکی از دلایلی که افراد در همان ابتدا ثروتمند میشوند این است که آنها انرژیشان را روی حرفه و کسبوکاری متمرکز میکنند که عاشقش هستند. این مسئله به این افراد کمک میکند تا به سختی کار کرده و احساس کنند هنوز کارهای زیادی برای انجام دادن دارند. در این روش کاری که انجام میدهند، چیزی جز سرگرمی برایشان نیست. به عبارت دیگر، زمانی که از بیشتر افراد ثروتمند میپرسید سرگرمیتان چیست، به طور معمول چیزی را میگویند که با کسبوکارشان به نوعی در ارتباط است.
مثلا ممکن است سرگرمی یک فوتبالیست تماشای فوتبال باشد. آلیکو دنگوته نیز در این باره در مصاحبهای گفته بود: «عاشق تماشای تلویزیون هستم.» شاید عجیب به نظر برسد، اما او میگوید مطالبی را درباره بسیاری از افراد ثروتمند و موفق خوانده که عاشق تماشای تلویزیون هستند، البته تماشای بیش از حد تلویزیون پشیمانتان خواهد کرد، اما کسانی مثل دنگوته به تماشای برنامههای مربوط به کسبوکار و مدیریت مینشینند.
@honaremodiriat
آلیکو دنگوته، ثروتمندترین مرد آفریقا و صاحب گروه دنگوته (Dangote Group)
نویسنده: مونا اشرف زاده
آلیکو دنگوته (Aliko Dangote) میلیاردر نیجریهای و صاحب گروه دنگوته (Dangote Group) است. گروه دنگوته بزرگترین مجتمع صنعتی در غرب آفریقا و یکی از بزرگترینها در آفریقاست که در زمینه اجناسی مثل سیمان، شکر، آرد، نمک، پاستا و... فعالیت دارد و بیش از 26 هزار نفر در این صنعت مشغول به کار هستند. در ژانویه 2015، ثروت دنگوته 6/18 میلیارد دلار تخمین زده شده است. مجله فوربس دنگوته را به عنوان شصتوهفتمین مرد ثروتمند جهان و ثروتمندترین مرد آفریقا ردهبندی کرد. گروه دنگوته کارش را با یک شرکت تجاری کوچک در سال 1977 آغاز کرد و به یکی از بزرگترین گروههای صنعتی در نیجریه تبدیل شد.
آلیکو دنگوته در خانوادهای بسیار سرشناس در غرب آفریقا بزرگ شد و پدربزرگش یکی از ثروتمندترین مردان آن زمان بود. او درباره دوران کودکیاش اینچنین میگوید: «به خاطر میآورم زمانی که در مدرسه ابتدایی بودم، جعبههای شکر را میخریدم و آنها را میفروختم و پول درمیآوردم. حتی در آن زمان هم بسیار به تجارت علاقهمند بودم.»
در کسبوکاری که آشنایی دارید سرمایهگذاری کنید
دنگوته این نکته را از یکی از درسهای قدیمی سرمایهگذاری در یک کتاب آموخته است. او در سنین کمروحیه کارآفرینی داشت و توسط پدربزرگش، کسی که از ثروتمندترین مردان منطقه در زمینه فروش اجناس بود، پرورش داده شد.بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه الازهر (Al-Azhar) مصر، در 21 سالگی 3 هزار دلار از عمویش قرض کرد و کسبوکار خودش را راهاندازی کرد، اما از کسبوکار خانوادگیاش دور نشد. او با پولی که قرض کرده بود برنج، شکر و سیمان را از خارج کشور به قیمت عمده وارد میکرد و در مناطق محلی با افزایش قیمت میفروخت. این تجارتی بود که او از پدربزرگش آموخته بود. دنگوته قادر بود برای رسیدن هرچه سریعتر به موفقیت سرمایهگذاری کند.
یک برند بسازید و آن را از بین نبرید
آلیکو دنگوته معتقد است یکی از رازهای موفقیت کسبوکارهای کوچک «قدرت برند» است. «برای موفقیت در یک کسبوکار، باید برندی بسازید و هرگز آن را از بین نبرید.یکی از مزیتهای رقباتی من زمانی که در صنعت سرمایهگذاری کردم برند «دنگوته» بود، برندی که با پشتکار و در پی تجارت کالا ساختم.» زمانی ارزش کوکاکولا حدود 3 میلیارد دلار تخمین زده شده بود، اما نام این برند به تنهایی 80میلیارد دلار ارزش داشت. این قدرت یک برند است. برندتان میتواند اعتبار شما را در روزهای سخت حفظ کند، همچنین میتواند یک مزیت رقابتی بسیار قوی برای کسبوکار کوچکتان باشد.
اهمیت ندارد کارتان را از کجا شروع کنید
بیشتر وقتها آنچه ما را از شروع یک کسبوکار بازمیدارد، این است؛ «کسبوکار خوبی که میتوانم شروع کنم، چیست؟» بیشتر مردم چنین کسبوکار خوبی را پیدا نمیکنند، زیرا در واقع چنین کاری وجود ندارد. دنگوته در این باره میگوید: «من کسبوکارم را با یک کار بیاهمیت آغاز کردم. منظورم یک کار احمقانه است که امروز از فکر کردن به آن متنفرم.» آلیکو کارش را با فروش شکر آغاز کرد، اما امروز کسبوکار کوچکش به عنوان یک صنعت بزرگ در زمینههای مختلف شناخته میشود. اینکه چگونه و از کجا کارتان را آغاز کنید، واقعا بیاهمیت است. تنها مسئله حائز اهمیت اراده و خواست شما در پرداختن بهای موفقیت، سخت جنگیدن و متمرکز ماندن است.
کارتان را به سرگرمیتان تبدیل کنید
دنگوته این نکته را اینگونه توضیح میدهد؛ یکی از دلایلی که افراد در همان ابتدا ثروتمند میشوند این است که آنها انرژیشان را روی حرفه و کسبوکاری متمرکز میکنند که عاشقش هستند. این مسئله به این افراد کمک میکند تا به سختی کار کرده و احساس کنند هنوز کارهای زیادی برای انجام دادن دارند. در این روش کاری که انجام میدهند، چیزی جز سرگرمی برایشان نیست. به عبارت دیگر، زمانی که از بیشتر افراد ثروتمند میپرسید سرگرمیتان چیست، به طور معمول چیزی را میگویند که با کسبوکارشان به نوعی در ارتباط است.
مثلا ممکن است سرگرمی یک فوتبالیست تماشای فوتبال باشد. آلیکو دنگوته نیز در این باره در مصاحبهای گفته بود: «عاشق تماشای تلویزیون هستم.» شاید عجیب به نظر برسد، اما او میگوید مطالبی را درباره بسیاری از افراد ثروتمند و موفق خوانده که عاشق تماشای تلویزیون هستند، البته تماشای بیش از حد تلویزیون پشیمانتان خواهد کرد، اما کسانی مثل دنگوته به تماشای برنامههای مربوط به کسبوکار و مدیریت مینشینند.
@honaremodiriat