«نشستن روی گنج کافی نیست»
امروز دیگه بر همه عیان شده که برای داشتن رفاه و ثروت ملی نشستن روی گنج کافی نیست. چه گنجی بالاتر از نفت و گازی که زیر پای ما ذخیره شده؟
شما بالاترین ذخایر را داشته باشید، باز برای ثروتمند بودن و ثروتمند شدن به چیزهای دیگهای نیاز دارید. درآمد سرانۀ ایرانیها چند دلار شده؟ هر ایرانی ماهانه میانگین چند دلار درآمد دارد؟ صد دلار؟ دویست؟ سیصد؟ چهارصد؟ ... هزار دلار؟ چند درصد بالای هزار دلار (بالای صدوده میلیون تومن) در ماه درآمد دارند؟
البته در این جور مواقع کسانی سریع میپرند وسط حرف و میگن «نه! باید ببینی با صد لار در یک کشور چقدر میتونی خرید کنی!» فعلاً که قیمت عمدۀ مواد غذایی پایه در ایران یا از آمریکا گرانتر یا همقیمت یا صرفاً قدری ارزانتره. حالا شما لفاظی کنید!
بگذارید در اینجا مثالی رو بزنم که میزس میزد: اگر به منابع طبیعی نگاه کنیم، روسیه هیچ چیز از آمریکا کم نداشت. پهناورتر از آمریکا و سرشارتر به لحاظ انواع منابع طبیعی. از جهت پیشینۀ تاریخی هم وقتی امپراتوری روسیه در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم نفس اروپا، عثمانی و ایران رو گرفته بود، آمریکاییها سیزده مهاجرنشین محقر بودند و تازه از بریتانیا کسب استقلال کرده بودند. البته اگر بر مادرِ انگلیسیشون پیروز شدند، به لطف آتلانتیک بود؛ یک اقیانوس اونها رو از بریتانیا جدا کرده بود.
وقتی روسیه هیولایی جهانخوار بود، آمریکا طفلی نوپا و شکننده بود. به لحاظ منابع هم که سرشارتر از آمریکا بود. اما چرا در آغاز قرن بیستم آمریکا به قدرت اول صنعتی جهان بدل شد و روسیۀ دهقانی غرق در فقر و عقبماندگی بود و مبدأ انقلاب کمونیستی شد؟ آمریکا چه ثروتی داشت که روسیه نداشت. روسیه کمونیستی شد، به مدد خشونت عریان و هیولاییِ استالینیسم هر کشور و قلمرویی اطرافش بود بلعید، نیم قرن خون ملتها رو در شیشه کرد و آخر از هم فروپاشید. سرانجام روسیهای موند که پس از 35 سال که از فروپاشی شوروی میگذره، اقتصادی به اندازۀ ایالت تگزاس داره.
اما سرمایۀ اصلی آمریکا نه منابع طبیعی و نه منابع انسانی بود، بلکه «کاپیتالیسم» بود؛ همان چیزی که دستکم روسیه هفت دهه بیهوده و ابلهانه با آن جنگید ــ حتی فرمانده جهانیِ مبارزه علیه کاپیتالیسم شد ــ اما فقط وقت و منابع جهان و خودش رو تلف کرد.
برگردیم به ایران. در زمانی که ما باید با ورود به تجارت جهانی و بازار آزاد و گستراندن اقتصاد کاپیتالیستی به ملتی ثروتمند بدل میشدیم و میتونیستیم از اون گنجی که زیر پامون بود نهایت استفاده رو کنیم و هزار برابر اون حتی خلق ثروت کنیم، ایدئولوژیهای مارکسیستی و ملیگرایی انزواطلب مصدقی در ایران ظهور کرد. از این دو ایدئولوژی یکی آرمان سوسیالیستی محض داشت (یعنی کمونیستیسازی ایران)، و دومی هم تعریفی رمانتیک و پیشامدرن از استقلال ملی تعریف میکرد. فوبیای استعمار ــ استعماری که اصلاً عصرش گذشته بود ــ روی دیدگاههای سیاسی و اقتصادی خیمه زد و نوعی ملیگرایی سلبی رو به منزلۀ ایرانیتِ ناب جا انداخت. هر کسانی، چه ایرانی و چه خارجی، کوشیدند به سردرمداران این نهضت سلبی بفهمونند که تجارت جهانی اصولی داره، این ملیگرایان به جای توجه به عصر تجارت، با ادبیات عصر استعمار، شعار میدادند.
این دو جریان چپ و مصدقی در سیاست داخلی شکست خوردند، اما این شکست رو دستمایۀ مظلومنمایی و قهرمانسازی برای جریان خود قرار دادند. به این شکل یک مزیت اخلاقی بزرگ به دست آوردند. حالا هم میتونستند کنار گود بنشینند و از همه چیز ایراد بگیرند و همۀ مشکلات رو به این نسبت بدن که نتونستند ایدههاشون رو تحقق ببخشند و حکومت فعلی (شاه) وابستهست. چپ از یوتوپیاهای خودش برای جوانان قصه میگفت و ملیگرای مصدقی همۀ معضلات رو به وابستگی و عدم استقلال و دیکتاتوری نسبت میداد (البته حساب این رو هم نمیکرد که در یک حالت دموکراتیکتر شانسش از این هم کمتر میشد و به سادگی به رفقای چپ و اسلامیشون میباختند).
به این ترتیب، این دو جریان گرچه در ظاهر پیروز نشدند، اما به لحاظ ایدئولوژیک پس از سه دهه ذهن و زبان جامعه رو تصرف کردند. صفر تا صد سیاست شاه رو زیر سوال بردند و آمدند تا چرخ رو از اول اختراع کنند ــ انواع ایدئولوژیهایی که اولویت رو به سیاست میداد، و نه تجارت و اقتصاد، لایه به لایه بر همه چیز خیمه زد. از اون پس دیگه همیشه اقتصاد قربانی سیاست شد.
امروز برامون روشن شده نشستن روی گنج کافی نیست. سیاست باید پادوی اقتصاد باشه ــ نه اینکه اقتصاد رو مثل مادیونی فرتوت به گاری خودش ببنده و تن نحیفش رو به تازیانه ببنده تا در هر گل و لجنی حرکت کنه. حالا این مادیون و گاری گیر کرده و توان بهرهبرداری از منابع رو هم نداریم... با کوهی از مشکلات و ناترازی طرفیم، تورمی لاینجل و گرههای کور روی هم...
بله، نشستن روی گنج کافی نیست.
✏️مهدی تدینی
@ae_aums
امروز دیگه بر همه عیان شده که برای داشتن رفاه و ثروت ملی نشستن روی گنج کافی نیست. چه گنجی بالاتر از نفت و گازی که زیر پای ما ذخیره شده؟
شما بالاترین ذخایر را داشته باشید، باز برای ثروتمند بودن و ثروتمند شدن به چیزهای دیگهای نیاز دارید. درآمد سرانۀ ایرانیها چند دلار شده؟ هر ایرانی ماهانه میانگین چند دلار درآمد دارد؟ صد دلار؟ دویست؟ سیصد؟ چهارصد؟ ... هزار دلار؟ چند درصد بالای هزار دلار (بالای صدوده میلیون تومن) در ماه درآمد دارند؟
البته در این جور مواقع کسانی سریع میپرند وسط حرف و میگن «نه! باید ببینی با صد لار در یک کشور چقدر میتونی خرید کنی!» فعلاً که قیمت عمدۀ مواد غذایی پایه در ایران یا از آمریکا گرانتر یا همقیمت یا صرفاً قدری ارزانتره. حالا شما لفاظی کنید!
بگذارید در اینجا مثالی رو بزنم که میزس میزد: اگر به منابع طبیعی نگاه کنیم، روسیه هیچ چیز از آمریکا کم نداشت. پهناورتر از آمریکا و سرشارتر به لحاظ انواع منابع طبیعی. از جهت پیشینۀ تاریخی هم وقتی امپراتوری روسیه در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم نفس اروپا، عثمانی و ایران رو گرفته بود، آمریکاییها سیزده مهاجرنشین محقر بودند و تازه از بریتانیا کسب استقلال کرده بودند. البته اگر بر مادرِ انگلیسیشون پیروز شدند، به لطف آتلانتیک بود؛ یک اقیانوس اونها رو از بریتانیا جدا کرده بود.
وقتی روسیه هیولایی جهانخوار بود، آمریکا طفلی نوپا و شکننده بود. به لحاظ منابع هم که سرشارتر از آمریکا بود. اما چرا در آغاز قرن بیستم آمریکا به قدرت اول صنعتی جهان بدل شد و روسیۀ دهقانی غرق در فقر و عقبماندگی بود و مبدأ انقلاب کمونیستی شد؟ آمریکا چه ثروتی داشت که روسیه نداشت. روسیه کمونیستی شد، به مدد خشونت عریان و هیولاییِ استالینیسم هر کشور و قلمرویی اطرافش بود بلعید، نیم قرن خون ملتها رو در شیشه کرد و آخر از هم فروپاشید. سرانجام روسیهای موند که پس از 35 سال که از فروپاشی شوروی میگذره، اقتصادی به اندازۀ ایالت تگزاس داره.
اما سرمایۀ اصلی آمریکا نه منابع طبیعی و نه منابع انسانی بود، بلکه «کاپیتالیسم» بود؛ همان چیزی که دستکم روسیه هفت دهه بیهوده و ابلهانه با آن جنگید ــ حتی فرمانده جهانیِ مبارزه علیه کاپیتالیسم شد ــ اما فقط وقت و منابع جهان و خودش رو تلف کرد.
برگردیم به ایران. در زمانی که ما باید با ورود به تجارت جهانی و بازار آزاد و گستراندن اقتصاد کاپیتالیستی به ملتی ثروتمند بدل میشدیم و میتونیستیم از اون گنجی که زیر پامون بود نهایت استفاده رو کنیم و هزار برابر اون حتی خلق ثروت کنیم، ایدئولوژیهای مارکسیستی و ملیگرایی انزواطلب مصدقی در ایران ظهور کرد. از این دو ایدئولوژی یکی آرمان سوسیالیستی محض داشت (یعنی کمونیستیسازی ایران)، و دومی هم تعریفی رمانتیک و پیشامدرن از استقلال ملی تعریف میکرد. فوبیای استعمار ــ استعماری که اصلاً عصرش گذشته بود ــ روی دیدگاههای سیاسی و اقتصادی خیمه زد و نوعی ملیگرایی سلبی رو به منزلۀ ایرانیتِ ناب جا انداخت. هر کسانی، چه ایرانی و چه خارجی، کوشیدند به سردرمداران این نهضت سلبی بفهمونند که تجارت جهانی اصولی داره، این ملیگرایان به جای توجه به عصر تجارت، با ادبیات عصر استعمار، شعار میدادند.
این دو جریان چپ و مصدقی در سیاست داخلی شکست خوردند، اما این شکست رو دستمایۀ مظلومنمایی و قهرمانسازی برای جریان خود قرار دادند. به این شکل یک مزیت اخلاقی بزرگ به دست آوردند. حالا هم میتونستند کنار گود بنشینند و از همه چیز ایراد بگیرند و همۀ مشکلات رو به این نسبت بدن که نتونستند ایدههاشون رو تحقق ببخشند و حکومت فعلی (شاه) وابستهست. چپ از یوتوپیاهای خودش برای جوانان قصه میگفت و ملیگرای مصدقی همۀ معضلات رو به وابستگی و عدم استقلال و دیکتاتوری نسبت میداد (البته حساب این رو هم نمیکرد که در یک حالت دموکراتیکتر شانسش از این هم کمتر میشد و به سادگی به رفقای چپ و اسلامیشون میباختند).
به این ترتیب، این دو جریان گرچه در ظاهر پیروز نشدند، اما به لحاظ ایدئولوژیک پس از سه دهه ذهن و زبان جامعه رو تصرف کردند. صفر تا صد سیاست شاه رو زیر سوال بردند و آمدند تا چرخ رو از اول اختراع کنند ــ انواع ایدئولوژیهایی که اولویت رو به سیاست میداد، و نه تجارت و اقتصاد، لایه به لایه بر همه چیز خیمه زد. از اون پس دیگه همیشه اقتصاد قربانی سیاست شد.
امروز برامون روشن شده نشستن روی گنج کافی نیست. سیاست باید پادوی اقتصاد باشه ــ نه اینکه اقتصاد رو مثل مادیونی فرتوت به گاری خودش ببنده و تن نحیفش رو به تازیانه ببنده تا در هر گل و لجنی حرکت کنه. حالا این مادیون و گاری گیر کرده و توان بهرهبرداری از منابع رو هم نداریم... با کوهی از مشکلات و ناترازی طرفیم، تورمی لاینجل و گرههای کور روی هم...
بله، نشستن روی گنج کافی نیست.
✏️مهدی تدینی
@ae_aums
فرا رسیدن سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)، دختر نبی مکرم اسلام، را بر همگان تسلیت عرض مینماییم.
@ae_aums
@ae_aums
بیانیه انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی اراک
در اعتراض به عدم تعطیلی دانشگاه در شرایط آلودگی شدید هوا
دانشجویان و اعضای انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی اراک، بار دیگر شاهد تصمیمی بودهاند که با توجه به شدت آلودگی هوا، جای تأمل دارد. در حالی که مدارس منطقه به دلیل شرایط نامساعد هوا تعطیل شدهاند، دانشگاه ما بدون ارائه توضیح روشن، به فعالیت خود ادامه داده است.
این تصمیم، نگرانیهای جدی نسبت به سلامت دانشجویان، اساتید و کارکنان ایجاد کرده است. اعتراضهای دانشجویان به مسئولین، مبنی بر لزوم تعطیلی دانشگاه در شرایط کیفیت پایین هوا، پاسخ قابل قبولی دریافت نکرده است.
ما با احترام اما به وضوح میپرسیم:
معیار تعطیلی دانشگاه در شرایط بحرانی هوا چیست؟
آیا سلامت دانشجویان از اهمیت کافی برخوردار است؟
انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی اراک بر این باور است که سلامت دانشجویان باید اولویت باشد و از مسئولان خواستار شفافسازی معیارهای تعطیلی در شرایط بحران هوا هستیم.
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اراک
@ae_aums
در اعتراض به عدم تعطیلی دانشگاه در شرایط آلودگی شدید هوا
دانشجویان و اعضای انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی اراک، بار دیگر شاهد تصمیمی بودهاند که با توجه به شدت آلودگی هوا، جای تأمل دارد. در حالی که مدارس منطقه به دلیل شرایط نامساعد هوا تعطیل شدهاند، دانشگاه ما بدون ارائه توضیح روشن، به فعالیت خود ادامه داده است.
این تصمیم، نگرانیهای جدی نسبت به سلامت دانشجویان، اساتید و کارکنان ایجاد کرده است. اعتراضهای دانشجویان به مسئولین، مبنی بر لزوم تعطیلی دانشگاه در شرایط کیفیت پایین هوا، پاسخ قابل قبولی دریافت نکرده است.
ما با احترام اما به وضوح میپرسیم:
معیار تعطیلی دانشگاه در شرایط بحرانی هوا چیست؟
آیا سلامت دانشجویان از اهمیت کافی برخوردار است؟
انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی اراک بر این باور است که سلامت دانشجویان باید اولویت باشد و از مسئولان خواستار شفافسازی معیارهای تعطیلی در شرایط بحران هوا هستیم.
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اراک
@ae_aums
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اراک
بیانیه انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی اراک در اعتراض به عدم تعطیلی دانشگاه در شرایط آلودگی شدید هوا دانشجویان و اعضای انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی اراک، بار دیگر شاهد تصمیمی بودهاند که با توجه به شدت آلودگی هوا، جای تأمل دارد. در حالی که مدارس منطقه…
🔴با توجه به شاخص آلودگی بالای ۱۶۰، فردا چهارشنبه ۵ آذر، بجز دستیاران و اینترنها، کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اراک تعطیل می باشند،
گروههای پرخطر نیز بانظر و گواهی پزشک معالج تعطیل خواهند بود.
این تصمیم در راستای حفظ سلامت دانشجویان و جلوگیری از تشدید اثرات آلودگی هوا اتخاذ شده است.
گروههای پرخطر نیز بانظر و گواهی پزشک معالج تعطیل خواهند بود.
این تصمیم در راستای حفظ سلامت دانشجویان و جلوگیری از تشدید اثرات آلودگی هوا اتخاذ شده است.
📚 دهمین جلسه از حلقهی مطالعاتی کتاب "کوری"
نوشتهی ژوزه ساراماگو
🔹 در ادامۀ سفر در این جهان بیروشنایی
اینک به عمیقترین لایههای تاریکی میرسیم
جایی که انسانیت در نازلترین حد خود میلنگد
و هر صدایی،پژواک وحشتی تازه است
🔸 در این نشست به واکاوی این پرسشها میپردازیم:
"در غیاب دید،چه چیزی جایگزین وجدان میشود؟"
"آیا امیدی میتواند در جهانی کور متولد شود؟"
✨ همراه ما باشید
در این گذار سخت از تاریکی به تاریکی
✉️ جهت شرکت در جلسه پیام دهید:
@EhsanAwesome
@ae_aums
نوشتهی ژوزه ساراماگو
🔹 در ادامۀ سفر در این جهان بیروشنایی
اینک به عمیقترین لایههای تاریکی میرسیم
جایی که انسانیت در نازلترین حد خود میلنگد
و هر صدایی،پژواک وحشتی تازه است
🔸 در این نشست به واکاوی این پرسشها میپردازیم:
"در غیاب دید،چه چیزی جایگزین وجدان میشود؟"
"آیا امیدی میتواند در جهانی کور متولد شود؟"
✨ همراه ما باشید
در این گذار سخت از تاریکی به تاریکی
✉️ جهت شرکت در جلسه پیام دهید:
@EhsanAwesome
@ae_aums
جنگلهای هِیرکانی میلیونها سال است که بر پهنهٔ این سرزمین نفس میکشند؛ جنگلهایی که پیش از آنکه انسان قدم بر این خاک بگذارد، ایستاده بودند و حالا با دستهای همین انسان، در آستانهٔ خاموشیاند. آتشسوزیهای اخیر فقط سوختن چند هکتار درخت نیست؛
سوختن تاریخ، هویت و آیندهٔ زیستمحیطی ایران است.
هر شعلهای که زبانه میکشد، تنها تنهٔ یک درخت را نمیسوزاند؛
خانهٔ یک پرنده، زیستگاه یک جانور، خاکی که هزاران سال زمان برده تا شکل بگیرد، و تکهای از یکی از بیهمتاترین اکوسیستمهای زمین را نابود میکند.
هیرکانی فقط انبوهی از چوب و برگ نیست؛
پناه آخرین بازماندههای طبیعتی است که از عصر یخبندان جان سالم بهدر برده و امروز در میان خاکستر، بیصدا فرو میریزد.
این آتشها کمتر ریشه در طبیعت دارند و بیشتر از بیاحتیاطی، سودجویی و بیمسئولیتی انسان سرچشمه میگیرند.
هر سیگار خاموشنشده، هر آتش نیمهخاموش، هر تعرض به حریم جنگل، میتواند جرقهٔ فاجعهای باشد که خاموش کردنش روزها طول بکشد و جبرانش شاید هرگز ممکن نباشد.
اگر هیرکانی بسوزد، تنها یک جنگل نمیمیرد؛
آیندهٔ ما، امنیت زیستی ما، و حق نفس کشیدن نسلهای بعد از بین میرود.
این جنگلها میراثی نیستند که بشود دوباره ساخت.
نه قابل کاشتناند، نه قابل تکثیر؛
هیرکانی، یکبار برای همیشه است.
اکنون زمان آن رسیده که از کوچکترین رفتار شخصی تا بزرگترین تصمیمهای مدیریتی، مسئولانه و آگاهانه عمل کنیم.
هیچکس نمیتواند آتشسوزیها را به صفر برساند، اما میتوان با آگاهی، مراقبت و مطالبهگری جدی از تکرار و گسترش این فاجعه جلوگیری کرد.
هیرکانی برای ادامهٔ زندگیاش به ما وابسته نیست؛
این ما هستیم که برای ادامهٔ زندگیمان به هیرکانی نیاز داریم.
@ae_aums
سوختن تاریخ، هویت و آیندهٔ زیستمحیطی ایران است.
هر شعلهای که زبانه میکشد، تنها تنهٔ یک درخت را نمیسوزاند؛
خانهٔ یک پرنده، زیستگاه یک جانور، خاکی که هزاران سال زمان برده تا شکل بگیرد، و تکهای از یکی از بیهمتاترین اکوسیستمهای زمین را نابود میکند.
هیرکانی فقط انبوهی از چوب و برگ نیست؛
پناه آخرین بازماندههای طبیعتی است که از عصر یخبندان جان سالم بهدر برده و امروز در میان خاکستر، بیصدا فرو میریزد.
این آتشها کمتر ریشه در طبیعت دارند و بیشتر از بیاحتیاطی، سودجویی و بیمسئولیتی انسان سرچشمه میگیرند.
هر سیگار خاموشنشده، هر آتش نیمهخاموش، هر تعرض به حریم جنگل، میتواند جرقهٔ فاجعهای باشد که خاموش کردنش روزها طول بکشد و جبرانش شاید هرگز ممکن نباشد.
اگر هیرکانی بسوزد، تنها یک جنگل نمیمیرد؛
آیندهٔ ما، امنیت زیستی ما، و حق نفس کشیدن نسلهای بعد از بین میرود.
این جنگلها میراثی نیستند که بشود دوباره ساخت.
نه قابل کاشتناند، نه قابل تکثیر؛
هیرکانی، یکبار برای همیشه است.
اکنون زمان آن رسیده که از کوچکترین رفتار شخصی تا بزرگترین تصمیمهای مدیریتی، مسئولانه و آگاهانه عمل کنیم.
هیچکس نمیتواند آتشسوزیها را به صفر برساند، اما میتوان با آگاهی، مراقبت و مطالبهگری جدی از تکرار و گسترش این فاجعه جلوگیری کرد.
هیرکانی برای ادامهٔ زندگیاش به ما وابسته نیست؛
این ما هستیم که برای ادامهٔ زندگیمان به هیرکانی نیاز داریم.
@ae_aums
بیانیه انجمن های اسلامی دانشجویان غیر وابسته به اتحادیه های وزارت بهداشت در اعتراض به اینترنت طبقاتی
به نام ایران
«حق شهروندان است که آزادانه و بدون تبعیض از امکان دسترسی و برقراری ارتباط و کسب اطلاعات و دانش در فضای مجازی بهرهمند شوند.»
-منشور حقوق شهروندی، ماده ۳۳
قابلیت جدید پلتفرم X در نمایش مکان تقریبی کاربران، واقعیتی را آشکار کرد که سالها پشت تبعیضهای نهادی پنهان شده بود. گروهی از مقامات، خبرنگاران و رسانههای رسمی، فعالان سیاسی و رسانهای وابسته به نهادهای قدرت با استفاده از خطوط موسوم به «سیمکارت سفید» امکان دسترسی به اینترنت آزاد و بدون فیلتر دارند، حتی در روزهایی که دسترسی عمومی به اینترنت با محدودیتهای جدی مواجه میشود.
این یعنی شکلگیری نوعی اینترنت طبقاتی؛
اعتماد عمومی هنگامی تقویت میشود که وعدهها از شعار فراتر روند و دسترسی برابر برای همگان فراهم باشد.
اینترنت طبقاتی یعنی پذیرش این نگاه تحقیرآمیز که مردم سهمی کمتر از حق دارند. همان حقیقت تلخ و برهنه که «برابری برای همه نیست، عدهای همیشه برابرترند.»
در حالیکه بسیاری از شهروندان برای دسترسی ساده به اطلاعات ناچارند با سرعت پایین، ابزارهای ناامن، هزینههای سنگین و مخاطرات امنیتی دست و پنجه نرم کنند، گروهی در درون حاکمیت و یا وابسته به آن از اینترنت آزاد بهرهمند میشوند. این وضعیت صرفا تفاوت در دسترسی نیست، نشانهای از امتیاز ویژهای است که به شکل رانت در نهادها رسوخ و رسوب کرده و اعتماد عمومی را فرسوده میسازد.
۱) اینترنت طبقاتی نقض حقوق شهروندی و زمینهساز تشدید تبعیض نهادینه است.
ثبت کد ملی افراد در لیست سفید اپراتورها برای اعطای اینترنت آزاد، اقدامی نه صرفا بیانگر رانت بلکه برآمده از آن است. ب
اقداماتی مانند پنهانسازی موقعیت مکانی، نشاندهنده آگاهی از ناعادلانه بودن این وضعیت است.
۲) حمایت هر نهاد دانشگاهی از اینترنت طبقاتی، خیانت به حقوق شهروندی و عدالت آموزشی است.
زیرمجموعههای وزارتین علوم و بهداشت و سایر مجموعههای مرتبط،اگر بهجای مطالبهی رفع فیلترینگ، به تقسیم اینترنت آزاد میان گروهی محدود رضایت دهند، عملا در بازتولید تبعیض مشارکت کردهاند. دسترسی به دانش و یادگیری حقی همگانی است و تنها به دانشگاه محدود نمیشود؛ کارگران، معلمان، دانشآموزان، هنرمندان، نویسندگان و اساساً همهی اقشار جامعه در این حق سهیماند.
۳) دانشگاه در کنار مردم است نه در برابر آنان.
انجمنهای اسلامی غیروابسته هیچ سهمیهای را جایگزین حقوق عامه شهروندی نمیدانند و تاکید میکنند:
الف) اینترنت طبقاتی را مطلقا نمیپذیریم.
ب) سهم انحصاری از ارتباط مشروعیت ندارد.
ج) رفع کامل فیلترینگ را مطالبه حداقلی و ملی خود میدانیم.
۴) نظام تصمیمگیری کشور برای سوالات پاسخی روشن ارائه دهد.
چرا با وصف اینکه عدهای از اینترنت آزاد برخوردارند، محدودیتها هنوز برای بخش عظیمی از جامعه پابرجاست؟
اگر اینترنت آزاد خطرناک است چرا تصمیمگیران خودْ از آن استفاده میکنند؟
و اگر مفید و ضروری است چرا از عامه مردم دریغ میشود؟
در انتها با صدایی صریح و واضح میگوییم؛
اینترنت آزاد حقوق عمومی مردم ایران است. نه سهمیه ویژه خواص است، نه امتیاز ویژه و نه ابزار کنترل جامعه.
راه حل روشن است؛
رفع تام و تمام فیلترینگ و ایجاد دسترسی برابر به اینترنت برای همه شهروندان به عنوان حقی همگانی.
انجمنهای اسلامی غیروابسته، در برابر سیاستها و رویههایی که به تبعیض، عدم شفافیت و امتیازهای خاص ارتباطی منجر شود، بیتفاوت نخواهند ماند و بیان علنی و پیگیری مصرانه موضع خود را نه یک انتخاب که ضرورتی سیاسی و اجتماعی میدانند و آن را در چارچوب مطالبهگری عمومی دنبال خواهند کرد.
با احترام :
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اردبیل
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی زنجان
انجمن اسلامی دانشجویان پیرو خط امام دانشگاه علوم پزشکی اهواز
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کاشان
انجمن اسلامی دانشجویان نسل نو دانشگاه علوم پزشکی یزد
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اراک
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی پزشکی سمنان
انجمن اسلامی دانشجویان نواندیش دانشگاه علوم پزشکی ارومیه
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تبریز
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شاهرود
به نام ایران
«حق شهروندان است که آزادانه و بدون تبعیض از امکان دسترسی و برقراری ارتباط و کسب اطلاعات و دانش در فضای مجازی بهرهمند شوند.»
-منشور حقوق شهروندی، ماده ۳۳
قابلیت جدید پلتفرم X در نمایش مکان تقریبی کاربران، واقعیتی را آشکار کرد که سالها پشت تبعیضهای نهادی پنهان شده بود. گروهی از مقامات، خبرنگاران و رسانههای رسمی، فعالان سیاسی و رسانهای وابسته به نهادهای قدرت با استفاده از خطوط موسوم به «سیمکارت سفید» امکان دسترسی به اینترنت آزاد و بدون فیلتر دارند، حتی در روزهایی که دسترسی عمومی به اینترنت با محدودیتهای جدی مواجه میشود.
این یعنی شکلگیری نوعی اینترنت طبقاتی؛
اعتماد عمومی هنگامی تقویت میشود که وعدهها از شعار فراتر روند و دسترسی برابر برای همگان فراهم باشد.
اینترنت طبقاتی یعنی پذیرش این نگاه تحقیرآمیز که مردم سهمی کمتر از حق دارند. همان حقیقت تلخ و برهنه که «برابری برای همه نیست، عدهای همیشه برابرترند.»
در حالیکه بسیاری از شهروندان برای دسترسی ساده به اطلاعات ناچارند با سرعت پایین، ابزارهای ناامن، هزینههای سنگین و مخاطرات امنیتی دست و پنجه نرم کنند، گروهی در درون حاکمیت و یا وابسته به آن از اینترنت آزاد بهرهمند میشوند. این وضعیت صرفا تفاوت در دسترسی نیست، نشانهای از امتیاز ویژهای است که به شکل رانت در نهادها رسوخ و رسوب کرده و اعتماد عمومی را فرسوده میسازد.
۱) اینترنت طبقاتی نقض حقوق شهروندی و زمینهساز تشدید تبعیض نهادینه است.
ثبت کد ملی افراد در لیست سفید اپراتورها برای اعطای اینترنت آزاد، اقدامی نه صرفا بیانگر رانت بلکه برآمده از آن است. ب
اقداماتی مانند پنهانسازی موقعیت مکانی، نشاندهنده آگاهی از ناعادلانه بودن این وضعیت است.
۲) حمایت هر نهاد دانشگاهی از اینترنت طبقاتی، خیانت به حقوق شهروندی و عدالت آموزشی است.
زیرمجموعههای وزارتین علوم و بهداشت و سایر مجموعههای مرتبط،اگر بهجای مطالبهی رفع فیلترینگ، به تقسیم اینترنت آزاد میان گروهی محدود رضایت دهند، عملا در بازتولید تبعیض مشارکت کردهاند. دسترسی به دانش و یادگیری حقی همگانی است و تنها به دانشگاه محدود نمیشود؛ کارگران، معلمان، دانشآموزان، هنرمندان، نویسندگان و اساساً همهی اقشار جامعه در این حق سهیماند.
۳) دانشگاه در کنار مردم است نه در برابر آنان.
انجمنهای اسلامی غیروابسته هیچ سهمیهای را جایگزین حقوق عامه شهروندی نمیدانند و تاکید میکنند:
الف) اینترنت طبقاتی را مطلقا نمیپذیریم.
ب) سهم انحصاری از ارتباط مشروعیت ندارد.
ج) رفع کامل فیلترینگ را مطالبه حداقلی و ملی خود میدانیم.
۴) نظام تصمیمگیری کشور برای سوالات پاسخی روشن ارائه دهد.
چرا با وصف اینکه عدهای از اینترنت آزاد برخوردارند، محدودیتها هنوز برای بخش عظیمی از جامعه پابرجاست؟
اگر اینترنت آزاد خطرناک است چرا تصمیمگیران خودْ از آن استفاده میکنند؟
و اگر مفید و ضروری است چرا از عامه مردم دریغ میشود؟
در انتها با صدایی صریح و واضح میگوییم؛
اینترنت آزاد حقوق عمومی مردم ایران است. نه سهمیه ویژه خواص است، نه امتیاز ویژه و نه ابزار کنترل جامعه.
راه حل روشن است؛
رفع تام و تمام فیلترینگ و ایجاد دسترسی برابر به اینترنت برای همه شهروندان به عنوان حقی همگانی.
انجمنهای اسلامی غیروابسته، در برابر سیاستها و رویههایی که به تبعیض، عدم شفافیت و امتیازهای خاص ارتباطی منجر شود، بیتفاوت نخواهند ماند و بیان علنی و پیگیری مصرانه موضع خود را نه یک انتخاب که ضرورتی سیاسی و اجتماعی میدانند و آن را در چارچوب مطالبهگری عمومی دنبال خواهند کرد.
با احترام :
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اردبیل
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی زنجان
انجمن اسلامی دانشجویان پیرو خط امام دانشگاه علوم پزشکی اهواز
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کاشان
انجمن اسلامی دانشجویان نسل نو دانشگاه علوم پزشکی یزد
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اراک
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی پزشکی سمنان
انجمن اسلامی دانشجویان نواندیش دانشگاه علوم پزشکی ارومیه
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تبریز
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شاهرود
🔸حق برخورداری از حریم خصوصی از مهمترین اصول حقوقی و انسانی در فضای دانشگاهی است؛ اصلی که تضمین میکند هر دانشجو بتواند بدون نگرانی از نظارت، مداخله یا تجسس غیرمجاز، زندگی فردی خود را سامان دهد.
احترام به حریم خصوصی، شرط اساسی امنیت روانی، آرامش فکری و امکان تمرکزبرفعالیتهای علمی و فرهنگی در محیط دانشگاه است.
🔸مطابق منشور حقوق دانشجویی، هیچیک از اعضای شوراها، کارکنان اداری یا مسئولان انضباطی دانشگاه مجاز نیستند بدون مستندات قانونی و طی مراحل مشخص، به حوزه خصوصی زندگی دانشجویان ورود کنند یا اقدام به جستجو، مراقبت پنهانی و جمعآوری اطلاعات شخصی نمایند.
این اصل نهتنها مانع از سوءاستفاده احتمالی از قدرت میشود، بلکه دانشگاه را به محیطی سالم و عاری از تنشهای غیرضروری تبدیل میکند.
🔸پاسداشت حریم خصوصی دانشجویان، تضمینی برای حفظ کرامت انسانی و تقویت اعتماد میان دانشجو و محیط دانشگاه است؛ اعتمادی که بدون آن، امکان شکلگیری فضای پویا و علمی واقعی فراهم نخواهد شد. ایفای این مسئولیت، وظیفهای مشترک و بنیادی برای تمامی ارکان دانشگاه به شمار میآید.
#روز_دانشجو
#انجمن_اسلامی
#منشور_حقوق_دانشجویی
@ae_aums
احترام به حریم خصوصی، شرط اساسی امنیت روانی، آرامش فکری و امکان تمرکزبرفعالیتهای علمی و فرهنگی در محیط دانشگاه است.
🔸مطابق منشور حقوق دانشجویی، هیچیک از اعضای شوراها، کارکنان اداری یا مسئولان انضباطی دانشگاه مجاز نیستند بدون مستندات قانونی و طی مراحل مشخص، به حوزه خصوصی زندگی دانشجویان ورود کنند یا اقدام به جستجو، مراقبت پنهانی و جمعآوری اطلاعات شخصی نمایند.
این اصل نهتنها مانع از سوءاستفاده احتمالی از قدرت میشود، بلکه دانشگاه را به محیطی سالم و عاری از تنشهای غیرضروری تبدیل میکند.
🔸پاسداشت حریم خصوصی دانشجویان، تضمینی برای حفظ کرامت انسانی و تقویت اعتماد میان دانشجو و محیط دانشگاه است؛ اعتمادی که بدون آن، امکان شکلگیری فضای پویا و علمی واقعی فراهم نخواهد شد. ایفای این مسئولیت، وظیفهای مشترک و بنیادی برای تمامی ارکان دانشگاه به شمار میآید.
#روز_دانشجو
#انجمن_اسلامی
#منشور_حقوق_دانشجویی
@ae_aums
«میرزا کوچکخان، قهرمان یا ضدقهرمان؟»
یکی از شخصیتهای مهم و پرسشبرانگیز تاریخ معاصر ایران یونس استادسرایی است؛ معروف به میرزا کوچک خان، رهبر جنبش جنگل. داوری دربارۀ برخی شخصیتهای تاریخی دشوار است و میرزا از جمله کسانی است که داوری دربارهاش بسیار دشوار است.
اگر از منظر صرفاً ضدسوسیالیست به میرزا بنگریم، داوری دربارۀ او آسان است و باید بیدرنگ بر تمام کارنامۀ میرزا خط بطلان کشید. اما شخصیتهای تاریخی را باید بر اساس موقعیت تاریخی، کورانهای دورانشان و انگیزههایی که شاید امروز پی بردن به آنها دشوار باشد، شناخت و فهمید.
برای کسی چون من که گمان میکنم یکی از خطاهای بزرگ تاریخ ما نشناختن نظام سرمایهداری و تن ندادن به آن است، میرزا باید شخصیتی مردود باشد؛ بیهیچ شک و شبههای. اما اتفاقاً همۀ حرف من همین است که نمیتوان و نباید شخصیتهای تاریخی یا ــ به تعبیری بهتر ــ «فاعلان تاریخی ــ را بر اساس باورهای خودمان و صرفاً از یک دیدگاه سیاسی و ایدئولوژیک خاص داوری و ارزیابی کرد.
میرزا قرار بود روحانی شود، اما در کوران انقلاب مشروطه و استبداد صغیر به مجاهدان مشروطهخواهی پیوست که تهران را فتح کردند و محمدعلیشاه را بر تخت شهریاری سرنگون کردند. از این پس میتوان دوران مبارزاتی میرزا را به دو دوره تقسیم کرد. دورۀ اول از ۱۲۹۳ آغاز میشود و پایان آن را میتوان انقلاب اکتبر روسیه (۱۲۹۶) در نظر گرفت. میرزا در این دوران علیه اشغالگری روسهای تزاری مبارزه میکرد و از جانب دولت مرکزی ایران هم که بیطرفیاش از سوی دولتهای درگیر در جنگ جهانی اول نقض شده بود، تحمل میشد.
اما آن بخش سؤالبرانگیز فعالیت میرزا دورۀ دوم مبارزات اوست (از بهار ۱۲۹۹ تا هنگام مرگ در آذر ۱۳۰۰). در این دوره در پی اشغال انزلی از سوی نیروهای ارتش سرخ میرزا مجال مییابد دوباره رشت را تصرف کند. در اینجا ائتلافی میان میرزا، حزب کمونیست ایران (که آن زمان هنوز حزب عدالت نامیده میشد و در قفقاز تأسیس شده بود) و نمایندگان روسیۀ شوروی شکل گرفت. گفتگوهای میرزا با کمونیستهای ایرانی و روس منجر به اعلام جمهوری شوروی گیلان شد و این حکومت سوسیالیستی قرار بود پلی باشد برای سوسیالیستی و سوویتی (شورایی) شدن کل ایران. طبعاً بر چیدن نظام سلطنتی و تغییر عمدۀ مناسبات قدرت بخشی ناگزیر این ایده بود.
اما رفتارهای جناح کمونیست خیلی زود باعث رنجش میرزا و دوری گزیدن از متحدان بولشویکش شد. میرزا رشت را ترک کرد و کمونیستها (امثال سلطانزاده، احسانالله خان و پیشهوری) بیدرنگ در کودتایی دولت جدیدی که کاملاً باب میل خودشان باشد بدون میرزا تشکیل دادند. همینجا میتوان میرزا را ارزیابی کرد: آری، میرزا سوسیالیست و باورمند به نظام سوویتی (شوروی) بود، اما گمان میکرد ایران هنوز گنجایش پیادهسازی سیاستهای فرهنگی و اقتصادی سوسیالیسم را ندارد. او فقط چارچوب سیاسی نظام شوروی را فعلاً پذیرفته بود، گرچه دنبال اهداف سوسیالیستی تمامعیاری بود.
اینکه او میخواست از پایگاه گیلان شوروی کل ایران را سوسیالیستی کند، چیزی مگر توهمی عمیق نمیتوانست باشد. میرزا هم مانند بسیاری از انقلابیهای جانبرکف دیگر ایرانی، آرمان و رشادت داشت، اما بینش سیاسی و تاریخی قابلدفاعی نداشت. دم زدن از سوسیالیسم و نظام شوروی در آن زمان فقط نشانۀ این بود که میرزا برای اینکه دربارۀ شکل حکومت بلاتکلیف نباشد، دنبال نظام شورایی (شوروی) و سوسیالیستی رفته بود و با اینکه در برابر کمونیستها بر مناسبات خاص ایران تأکید میکرد، خود او مناسبات تاریخ اجتماعی ایران را درک نکرده بود.
میرزا وطندوستی دلاور بود که هدفی پوچ داشت. انسان بزرگی که تصمیمات نادرست گرفت. اما این همان «فاعل تاریخی» است که من میشناسم... نه دیو است و نه فرشته. همۀ حرف من در تاریخاندیشی و تاریخنگاری همین است که بگویم نگاه الهیاتی و مانَوی به تاریخ و بازیگرانش نداشته باشیم. تاریخ الهیات نیست که دیو و فرشته داشته باشد؛ تاریخ انسانهایی دارد که بزرگند اما اشتباه میکنند؛ کوچکند اما درست عمل میکنند. میرزا هم یکی از همانهاست؛ مانند امیرکبیر که خطا و بزرگی با هم داشت؛ مانند عباس میرزا و ناصرالدینشاه و مانند دیگرانی که شمارشان بسیار است. و اینچنین یونسِ داستان ما را نهنگِ تاریخ بلعید و پیکر منجمدش را در ارتفاعات تالش بالا آورد...
✍مهدی تدینی
@ae_aums
یکی از شخصیتهای مهم و پرسشبرانگیز تاریخ معاصر ایران یونس استادسرایی است؛ معروف به میرزا کوچک خان، رهبر جنبش جنگل. داوری دربارۀ برخی شخصیتهای تاریخی دشوار است و میرزا از جمله کسانی است که داوری دربارهاش بسیار دشوار است.
اگر از منظر صرفاً ضدسوسیالیست به میرزا بنگریم، داوری دربارۀ او آسان است و باید بیدرنگ بر تمام کارنامۀ میرزا خط بطلان کشید. اما شخصیتهای تاریخی را باید بر اساس موقعیت تاریخی، کورانهای دورانشان و انگیزههایی که شاید امروز پی بردن به آنها دشوار باشد، شناخت و فهمید.
برای کسی چون من که گمان میکنم یکی از خطاهای بزرگ تاریخ ما نشناختن نظام سرمایهداری و تن ندادن به آن است، میرزا باید شخصیتی مردود باشد؛ بیهیچ شک و شبههای. اما اتفاقاً همۀ حرف من همین است که نمیتوان و نباید شخصیتهای تاریخی یا ــ به تعبیری بهتر ــ «فاعلان تاریخی ــ را بر اساس باورهای خودمان و صرفاً از یک دیدگاه سیاسی و ایدئولوژیک خاص داوری و ارزیابی کرد.
میرزا قرار بود روحانی شود، اما در کوران انقلاب مشروطه و استبداد صغیر به مجاهدان مشروطهخواهی پیوست که تهران را فتح کردند و محمدعلیشاه را بر تخت شهریاری سرنگون کردند. از این پس میتوان دوران مبارزاتی میرزا را به دو دوره تقسیم کرد. دورۀ اول از ۱۲۹۳ آغاز میشود و پایان آن را میتوان انقلاب اکتبر روسیه (۱۲۹۶) در نظر گرفت. میرزا در این دوران علیه اشغالگری روسهای تزاری مبارزه میکرد و از جانب دولت مرکزی ایران هم که بیطرفیاش از سوی دولتهای درگیر در جنگ جهانی اول نقض شده بود، تحمل میشد.
اما آن بخش سؤالبرانگیز فعالیت میرزا دورۀ دوم مبارزات اوست (از بهار ۱۲۹۹ تا هنگام مرگ در آذر ۱۳۰۰). در این دوره در پی اشغال انزلی از سوی نیروهای ارتش سرخ میرزا مجال مییابد دوباره رشت را تصرف کند. در اینجا ائتلافی میان میرزا، حزب کمونیست ایران (که آن زمان هنوز حزب عدالت نامیده میشد و در قفقاز تأسیس شده بود) و نمایندگان روسیۀ شوروی شکل گرفت. گفتگوهای میرزا با کمونیستهای ایرانی و روس منجر به اعلام جمهوری شوروی گیلان شد و این حکومت سوسیالیستی قرار بود پلی باشد برای سوسیالیستی و سوویتی (شورایی) شدن کل ایران. طبعاً بر چیدن نظام سلطنتی و تغییر عمدۀ مناسبات قدرت بخشی ناگزیر این ایده بود.
اما رفتارهای جناح کمونیست خیلی زود باعث رنجش میرزا و دوری گزیدن از متحدان بولشویکش شد. میرزا رشت را ترک کرد و کمونیستها (امثال سلطانزاده، احسانالله خان و پیشهوری) بیدرنگ در کودتایی دولت جدیدی که کاملاً باب میل خودشان باشد بدون میرزا تشکیل دادند. همینجا میتوان میرزا را ارزیابی کرد: آری، میرزا سوسیالیست و باورمند به نظام سوویتی (شوروی) بود، اما گمان میکرد ایران هنوز گنجایش پیادهسازی سیاستهای فرهنگی و اقتصادی سوسیالیسم را ندارد. او فقط چارچوب سیاسی نظام شوروی را فعلاً پذیرفته بود، گرچه دنبال اهداف سوسیالیستی تمامعیاری بود.
اینکه او میخواست از پایگاه گیلان شوروی کل ایران را سوسیالیستی کند، چیزی مگر توهمی عمیق نمیتوانست باشد. میرزا هم مانند بسیاری از انقلابیهای جانبرکف دیگر ایرانی، آرمان و رشادت داشت، اما بینش سیاسی و تاریخی قابلدفاعی نداشت. دم زدن از سوسیالیسم و نظام شوروی در آن زمان فقط نشانۀ این بود که میرزا برای اینکه دربارۀ شکل حکومت بلاتکلیف نباشد، دنبال نظام شورایی (شوروی) و سوسیالیستی رفته بود و با اینکه در برابر کمونیستها بر مناسبات خاص ایران تأکید میکرد، خود او مناسبات تاریخ اجتماعی ایران را درک نکرده بود.
میرزا وطندوستی دلاور بود که هدفی پوچ داشت. انسان بزرگی که تصمیمات نادرست گرفت. اما این همان «فاعل تاریخی» است که من میشناسم... نه دیو است و نه فرشته. همۀ حرف من در تاریخاندیشی و تاریخنگاری همین است که بگویم نگاه الهیاتی و مانَوی به تاریخ و بازیگرانش نداشته باشیم. تاریخ الهیات نیست که دیو و فرشته داشته باشد؛ تاریخ انسانهایی دارد که بزرگند اما اشتباه میکنند؛ کوچکند اما درست عمل میکنند. میرزا هم یکی از همانهاست؛ مانند امیرکبیر که خطا و بزرگی با هم داشت؛ مانند عباس میرزا و ناصرالدینشاه و مانند دیگرانی که شمارشان بسیار است. و اینچنین یونسِ داستان ما را نهنگِ تاریخ بلعید و پیکر منجمدش را در ارتفاعات تالش بالا آورد...
✍مهدی تدینی
@ae_aums
🔸حق رسیدگی منصفانه یکی از اصول اساسی در نظام دانشگاهی است و تضمین میکند که تمامی دانشجویان، بدون توجه به مقطع تحصیلی، پیشینه فردی یا باورهای شخصی، در چارچوب قوانین و آییننامهها بهصورت برابر مورد رسیدگی قرار گیرند.
🔸 بر اساس منشور حقوق دانشجویی، هرگونه تبعیض در روند بررسی پروندهها—چه بر پایه جنسیت، قومیت، زبان، مذهب، گرایش سیاسی یا هر عامل غیرمرتبط—کاملاً ممنوع بوده و هیچ تصمیمی نباید بر مبنای سلیقه یا ملاحظات بیرونی اتخاذ شود.
🔸رعایت این اصل نهتنها مانع از تضییع حقوق دانشجویان میشود، بلکه اعتماد آنان به فرآیندهای اداری و انضباطی دانشگاه را تقویت کرده و محیطی امنتر و عادلانهتر برای رشد علمی و فردی فراهم میآورد.
پایبندی مسئولان دانشگاه به این حق، نشانهای از احترام به عدالت و کرامت انسانی در فضای آموزش عالی است.
#روز_دانشجو
#انجمن_اسلامی
#منشور_حقوق_دانشجویی
@ae_aums
🔸 بر اساس منشور حقوق دانشجویی، هرگونه تبعیض در روند بررسی پروندهها—چه بر پایه جنسیت، قومیت، زبان، مذهب، گرایش سیاسی یا هر عامل غیرمرتبط—کاملاً ممنوع بوده و هیچ تصمیمی نباید بر مبنای سلیقه یا ملاحظات بیرونی اتخاذ شود.
🔸رعایت این اصل نهتنها مانع از تضییع حقوق دانشجویان میشود، بلکه اعتماد آنان به فرآیندهای اداری و انضباطی دانشگاه را تقویت کرده و محیطی امنتر و عادلانهتر برای رشد علمی و فردی فراهم میآورد.
پایبندی مسئولان دانشگاه به این حق، نشانهای از احترام به عدالت و کرامت انسانی در فضای آموزش عالی است.
#روز_دانشجو
#انجمن_اسلامی
#منشور_حقوق_دانشجویی
@ae_aums
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اراک
Photo
وقتی تاریخ را با ادبیات بیانیهای قاطی میکنید…
آنچه بعضی دوستان دربارهٔ میرزا نوشتهاند، نه پژوهش تاریخی است و نه نقد؛ بیشتر یک روایتسازی شتابزده است برای جا دادن میرزا در قالبهای ایدئولوژیک امروز. واقعیت این است که این متن نه از دل اسناد، بلکه از دل یک «خشم مقدس» نسبت به غرب نوشته شده؛ خشم و نفرتی که قبل از هر تحلیل، تکلیف قهرمان و دشمن را تعیین میکند.
اما تاریخ تابع شعار نیست. میرزا در دورهٔ دوم حیات سیاسیاش با نمایندگان شوروی مذاکره کرد، ساختار جمهوری گیلان را در مدل شورایی پذیرفت و اسناد رسمی همکاری با بلشویکها را امضا نمود. اینها سندند. نه خیالپردازی، نه تفسیر حزبی.
حتی سه شرط معروف میرزا—که دوستان آن را پرچم برائت قرار دادهاند—بیش از آنکه اعلام فاصله باشد، نشانهٔ نگرانی او از افراطگری کمونیستهاست، نه نفی همکاری. اینکه از دل همین مدارک نتیجهٔ «پاکی مطلق» درآورده شود، نشان میدهد متن «سردار جنگل» را هم سرسری ورق زدهاند.
مسئله این نیست که میرزا سوسیالیست بود یا نبود؛ مسئله این است که بعضیها تاریخ را با همان منطق «هرکس با غرب درگیر باشد قهرمان است» میخوانند. این نگاه ایدئولوژیک سالهاست سیاست خارجی را فلج کرده؛ طبیعی است که تاریخخوانیشان هم به همان سرنوشت دچار شود. در این منطق، شخصیتهای تاریخی باید یا «قدیس بیخطا» باشند یا «نماد مقاومت جاودانه» یا هر برچسبی که امروز به کارشان بیاید.
این نه تحقیق تاریخی است، نه پاسداشت میرزا؛ این فقط تلاش برای استفادهٔ سیاسی از یک چهرهٔ پیچیده و چندلایه است.
وقتی هویت فکریات بر نفرت از غرب و نفی هرکس که حرف از تعامل بزند بنا شده باشد،
تاریخ برایت ابزار اثبات است—نه میدان حقیقت.
اما حقیقتِ تاریخ با سند نوشته میشود، نه با شعار.
@ae_aums
آنچه بعضی دوستان دربارهٔ میرزا نوشتهاند، نه پژوهش تاریخی است و نه نقد؛ بیشتر یک روایتسازی شتابزده است برای جا دادن میرزا در قالبهای ایدئولوژیک امروز. واقعیت این است که این متن نه از دل اسناد، بلکه از دل یک «خشم مقدس» نسبت به غرب نوشته شده؛ خشم و نفرتی که قبل از هر تحلیل، تکلیف قهرمان و دشمن را تعیین میکند.
اما تاریخ تابع شعار نیست. میرزا در دورهٔ دوم حیات سیاسیاش با نمایندگان شوروی مذاکره کرد، ساختار جمهوری گیلان را در مدل شورایی پذیرفت و اسناد رسمی همکاری با بلشویکها را امضا نمود. اینها سندند. نه خیالپردازی، نه تفسیر حزبی.
حتی سه شرط معروف میرزا—که دوستان آن را پرچم برائت قرار دادهاند—بیش از آنکه اعلام فاصله باشد، نشانهٔ نگرانی او از افراطگری کمونیستهاست، نه نفی همکاری. اینکه از دل همین مدارک نتیجهٔ «پاکی مطلق» درآورده شود، نشان میدهد متن «سردار جنگل» را هم سرسری ورق زدهاند.
مسئله این نیست که میرزا سوسیالیست بود یا نبود؛ مسئله این است که بعضیها تاریخ را با همان منطق «هرکس با غرب درگیر باشد قهرمان است» میخوانند. این نگاه ایدئولوژیک سالهاست سیاست خارجی را فلج کرده؛ طبیعی است که تاریخخوانیشان هم به همان سرنوشت دچار شود. در این منطق، شخصیتهای تاریخی باید یا «قدیس بیخطا» باشند یا «نماد مقاومت جاودانه» یا هر برچسبی که امروز به کارشان بیاید.
این نه تحقیق تاریخی است، نه پاسداشت میرزا؛ این فقط تلاش برای استفادهٔ سیاسی از یک چهرهٔ پیچیده و چندلایه است.
وقتی هویت فکریات بر نفرت از غرب و نفی هرکس که حرف از تعامل بزند بنا شده باشد،
تاریخ برایت ابزار اثبات است—نه میدان حقیقت.
اما حقیقتِ تاریخ با سند نوشته میشود، نه با شعار.
@ae_aums
🔸حق شکایت از مهمترین ابزارهای صیانت از حقوق دانشجویی است و به دانشجو این امکان را میدهد که هرگونه رفتار نادرست یا غیرقانونی را از سوی کارکنان یا اعضای شوراهای دانشگاه پیگیری کند.
🔸 بر اساس منشور حقوق دانشجویی، هیچیک از مسئولان انضباطی حق تجسس در امور شخصی دانشجو یا افشای اطلاعات فردی او را ندارند، مگر در چارچوب قانون و تنها برای بررسی تخلفات مشخص.
چنانچه هر یک از کارکنان یا اعضای شورا برخلاف این اصول عمل کنند، دانشجو میتواند موضوع را از طریق شورای تجدیدنظر یا شورای انضباطی مرکزی پیگیری نماید.
🔸این حق، ابزاری برای جلوگیری از سوءاستفاده احتمالی از جایگاه اداری و تضمینی برای حفظ کرامت، امنیت و آسایش دانشجو در محیط دانشگاه است.
پایش و اجرای صحیح این حق، نشانهای از جدیت دانشگاه در رعایت عدالت، شفافیت و احترام به حقوق تمامی دانشجویان است.
#منشور_حقوق_دانشجویی
#انجمن_اسلامی
#روز_دانشجو
@ae_aums
🔸 بر اساس منشور حقوق دانشجویی، هیچیک از مسئولان انضباطی حق تجسس در امور شخصی دانشجو یا افشای اطلاعات فردی او را ندارند، مگر در چارچوب قانون و تنها برای بررسی تخلفات مشخص.
چنانچه هر یک از کارکنان یا اعضای شورا برخلاف این اصول عمل کنند، دانشجو میتواند موضوع را از طریق شورای تجدیدنظر یا شورای انضباطی مرکزی پیگیری نماید.
🔸این حق، ابزاری برای جلوگیری از سوءاستفاده احتمالی از جایگاه اداری و تضمینی برای حفظ کرامت، امنیت و آسایش دانشجو در محیط دانشگاه است.
پایش و اجرای صحیح این حق، نشانهای از جدیت دانشگاه در رعایت عدالت، شفافیت و احترام به حقوق تمامی دانشجویان است.
#منشور_حقوق_دانشجویی
#انجمن_اسلامی
#روز_دانشجو
@ae_aums
🔸حق تأسیس اتحادیه از مهمترین ظرفیتهای مشارکت دانشجویی در دانشگاههاست و به تشکلها این امکان را میدهد فعالیتهای خود را در قالبی منسجمتر و هماهنگتر پیگیری کنند.
🔸 مطابق منشور حقوق دانشجویی، تشکلهای اسلامی دانشگاههای کشور میتوانند درخواست رسمی خود را برای تشکیل اتحادیه دانشجویی ارائه دهند و این درخواست پس از تنظیم، باید به هیئت نظارت مرکزی وزارت علوم یا وزارت بهداشت—متناسب با نوع دانشگاه—ارسال و بررسی شود.
🔸ایجاد اتحادیهها زمینهای برای همافزایی میان تشکلها، ارتقای فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی، و تقویت نقش دانشجویان در مدیریت فضای دانشگاهی فراهم میآورد. این حق نشاندهنده اهمیت مشارکت مدنی و نقش سازنده دانشجویان در پیشبرد گفتوگو، مطالبهگری مسئولانه و توسعه فعالیتهای جمعی است.
اجرای صحیح این حق از سوی دانشگاهها و نهادهای نظارتی، گامی مؤثر در افزایش شفافیت، تقویت قانونمندی و پویایی بیشتر فعالیتهای دانشجویی بهشمار میرود.
#منشور_حقوق_دانشجویی
#انجمن_اسلامی
#روز_دانشجو
@ae_aums
🔸 مطابق منشور حقوق دانشجویی، تشکلهای اسلامی دانشگاههای کشور میتوانند درخواست رسمی خود را برای تشکیل اتحادیه دانشجویی ارائه دهند و این درخواست پس از تنظیم، باید به هیئت نظارت مرکزی وزارت علوم یا وزارت بهداشت—متناسب با نوع دانشگاه—ارسال و بررسی شود.
🔸ایجاد اتحادیهها زمینهای برای همافزایی میان تشکلها، ارتقای فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی، و تقویت نقش دانشجویان در مدیریت فضای دانشگاهی فراهم میآورد. این حق نشاندهنده اهمیت مشارکت مدنی و نقش سازنده دانشجویان در پیشبرد گفتوگو، مطالبهگری مسئولانه و توسعه فعالیتهای جمعی است.
اجرای صحیح این حق از سوی دانشگاهها و نهادهای نظارتی، گامی مؤثر در افزایش شفافیت، تقویت قانونمندی و پویایی بیشتر فعالیتهای دانشجویی بهشمار میرود.
#منشور_حقوق_دانشجویی
#انجمن_اسلامی
#روز_دانشجو
@ae_aums
از خونِ شهامت ۱۶ آذر، ریشههای آگاهی سبز شد.
دانشجو یعنی جرأت؛ یعنی امیدی که هرگز خاموش نمیشود.
دانشجو بودن یعنی نترسیدن از پرسیدن،
یعنی بلند گفتنِ هر حقیقتی که باید شنیده شود.
۱۶ آذر، روز ماست؛ روزی که دانشگاه از شجاعت جان میگیرد.
۱۶ آذر فقط یک تاریخ نیست؛
یادآور این است که دانشجو اگر سکوت کند، دانشگاه خاموش میشود.
امروز ایستادهایم؛ برای آگاهی، آزادی و حقیقت.
روز دانشجو گرامی باد.
دانشجو یعنی جرأت؛ یعنی امیدی که هرگز خاموش نمیشود.
دانشجو بودن یعنی نترسیدن از پرسیدن،
یعنی بلند گفتنِ هر حقیقتی که باید شنیده شود.
۱۶ آذر، روز ماست؛ روزی که دانشگاه از شجاعت جان میگیرد.
۱۶ آذر فقط یک تاریخ نیست؛
یادآور این است که دانشجو اگر سکوت کند، دانشگاه خاموش میشود.
امروز ایستادهایم؛ برای آگاهی، آزادی و حقیقت.
روز دانشجو گرامی باد.
🟢جلسه انتقال تجربه با دکتر خادمی دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشجویان با اعضای فعلی انجمن اسلامی
@ae_aums
@ae_aums
جناب آقای دکتر غریبی
با سلام و احترام
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اراک، از زحمات ارزشمند و تلاشهای دلسوزانه جنابعالی در دوران معاونت فرهنگی دانشگاه سپاسگزار است. نقش مؤثر شما در تقویت فضای فرهنگی، حمایت از فعالیتهای دانشجویی و توجه به دغدغههای تشکلها، همواره در حافظه دانشگاه ماندگار خواهد بود.
برای شما سلامتی، توفیق و سربلندی در همه مراحل آینده مسئلت داریم.
با احترام
انجمن اسلامی دانشجویان
دانشگاه علوم پزشکی اراک
@ae_aums
با سلام و احترام
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اراک، از زحمات ارزشمند و تلاشهای دلسوزانه جنابعالی در دوران معاونت فرهنگی دانشگاه سپاسگزار است. نقش مؤثر شما در تقویت فضای فرهنگی، حمایت از فعالیتهای دانشجویی و توجه به دغدغههای تشکلها، همواره در حافظه دانشگاه ماندگار خواهد بود.
برای شما سلامتی، توفیق و سربلندی در همه مراحل آینده مسئلت داریم.
با احترام
انجمن اسلامی دانشجویان
دانشگاه علوم پزشکی اراک
@ae_aums