بریده بریده 📚📖 – Telegram
بریده بریده 📚📖
214 subscribers
93 photos
14 videos
4 files
84 links
دست بر‌ گلویم گرفته‌ام و با کتاب‌ها بریده بریده حرف می‌زنم ...

انتقادات و پیشنهادات:
https://news.1rj.ru/str/HarfinoBot?start=e9267dabdb8f2a0

جهان نخواست مرا، بخت شاعری فرمود :)
Download Telegram
خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی
اول ورا نوازند با سوز و اشک و آهی

دریای عفو جوشد از اشک دردمندی
اوراق جرم سوزد از آه صبحگاهی

اینجا گناه بخشند کوهی به کاه بخشند
بیچاره من که با خود ناورده پّر کاهی

ای وای اگر برای افشای هر گناهم
گردند روز محشر هر عضو من گواهی

هر چند روسیاهم با آن همه گناهم
مشتاق یک نگاهم مولای من نگاهی

یارب چگونه سوزد آن کو در آستانت
رخسار خویش سوده بر خاک گاه گاهی

بار گناه سنگین ره منتهی به بن بست
در پیش رو ندارم جز باب تو به راهی

از من گنه بود زشت از توست عفو، زیبا
ای عفو از تو زیبا العفو یا الهی

تن خسته پا شکسته درها تمام بسته
جز باب رحمت تو نبود مرا پناهی

عمری گناه کردم دل را سیاه کردم
من اشتباه کردم یارب چه اشتباهی

آلودگی دل را با اشک توبه شویم
تا در دلم نماند آثاری از گناهی

با کثرت گناهم مپسند روسیاهم
کاورده ام علی را در عین روسیاهی

مهر علی است (میثم) مهر نجات عالم
بی حب او نباشد طاعات جز تباهی

#غلامرضا_سازگار
💔2
ذکر علی علی به دو عالم شراب بست
راه نگاه بر همه بیدار و خواب بست
در کربلا علی دگر ره به باب بست
بیچاره مادرش چه امیدی به آب بست

یا رب مریز تو دل امّیدوار را

#محمد_سهرابی

وَه که چقدر خوبه کل این شعر 😌
💔3
من آن نی‌ام که دل از مهرِ دوست بردارم
و گر ز کینهٔ دشمن به جان رسد کارم

نه رویِ رفتنم از خاکِ آستانهٔ دوست
نه احتمالِ نشستن نه پایِ رفتارم

کجا روم که دلم پای‌بندِ مهرِ کسی ست
سفر کنید رفیقان که من گرفتارم

نه او به چشمِ ارادت نظر به جانبِ ما
نمی‌کند که من از ضعف ناپدیدارم

اگر هزار تعنت کنی و طعنه زنی
من این طریقِ محبت ز دست نگذارم

مرا به منظرِ خوبان اگر نباشد میل
درست شد به‌ حقیقت که نقشِ دیوارم

در آن قضیه که با ما به صلح باشد دوست
اگر جهان همه دشمن شود چه غم دارم

به عشقِ رویِ تو اقرار می‌کند سعدی
همه جهان به‌ در آیند گو به انکارم

کجا توانمت انکارِ دوستی کردن
که آبِ دیده گواهی دهد به اقرارم

#سعدی
3
لطفا امشب میون دعاهاتون من رو هم یاد کنید.
ممنونم.
3
بیار آنکه اگر جان بخوانمش حیف است
بدان سبب که ز جان دردهای سر دارم

#جلال_الدین_بلخی
2
نیم ز کار تو فارغ همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم

به ذات پاک من و آفتاب سلطنتم
که من تو را نگذارم به لطف بردارم

رخ تو را ز شعاعات خویش نور دهم
سر تو را به ده انگشت مغفرت خارم

هزار ابر عنایت بر آسمان رضاست
اگر ببارم از آن ابر بر سرت بارم

ببسته‌ست میان لطف من به تیمارت
که دیده برکات وصال و تیمارم

هزار شربت شافی به مهر می جوشد
از آن شبی که بگفتی به من که بیمارم

بیا به پیش که تا سرمه نوت بکشم
که چشم روشن باشی به فهم اسرارم

ز خاص خاص خودم لطف کی دریغ آید
که از کمال کرم دستگیر اغیارم

تو را که دزد گرفتم سپردمت به عوان
که یافت شد به جوال تو صاع انبارم

تو خیره در سبب قهر و گفت ممکن نی
هزار لطف در آن بود اگر چه قهارم

نه ابن یامین زان زخم یافت یوسف خویش
به چشم لطف نظر کن به جمله آثارم

به خلوتش همه تأویل آن بیان فرمود
که من گزاف کسی را به غم نیازارم

خموش کردم تا وقت خلوت تو رسد
ولی مبر تو گمان بد ای گرفتارم

#جلال_الدین_بلخی
1
اگر در مملکتی هستی که تمامش تاریک است، این نشان می دهد که تو یک کبریت هم روشن نکرده ای.
نباید مساله را توجیه کنیم و بگوییم دیگران اقدام نکرده اند؛ که تو باید فرض کنی، کسی جز تو در این عالم نیست.
باید خود شروع کنی و هر مقدمه ای را که می خواهد فراهم نمایی.

#اخبات
#عین_صاد
👍4👎2
دلا! تا باغ سنگی، در تو فروردین نخواهد شد
به روز مرگ شعرت سورۀ یاسین نخواهد شد

فریبت می‌دهند این فصل‌ها، تقویم‌ها، گل‌ها
از اسفند شما پیداست، فروردین نخواهد شد

مگر در جستجوی ربنای تازه‌ای باشیم
وگرنه صد دعا زین دست، یک نفرین نخواهد شد

مترسانیدمان از مرگ، ما پیغمبر مرگیم
خدا با ما که دلتنگیم، سرسنگین نخواهد شد

به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله‌ور در باد
بگو تا انتظار این است، اسبی زین نخواهد شد

#علیرضا_قزوه
1
Forwarded from DLeX: AI Python (Amir)
برادران کارامازوف رو خوندین؟

با ChatGPT ارتباطات بین شخصیت‌های مختلف این رمان رو استخراج کردم و یه گراف تعاملی ازش ساختم.

🔗 https://schoobani.github.io/novel-graph-app

اطلاعات بیشتر روی گیتهاب

@ai_python
1💔1
Forwarded from انجمن علمی ادبیات (Hossein Heli)
🔴 توزیع شماره‌ی هشتم نشریه‌ی «الفبا»

🗓 یکشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۲

📘 فروش نسخه‌ی فیزیکی در لابی دانشکده‌ها

🔸 شایان ذکر است با توجه به افزایش هزینه‌ی کاغذ و چاپ، علاقه‌مندان می‌توانند نسخه‌ی الکترونیکی نشریه را با ۷۵ درصد تخفیف نیز تهیه نمایند.

🌐 فروش نسخه‌ی الکترونیکی
https://idpay.ir/alefbamag/file/285452

@adab_kntu
هیچ کس از بی‌سرانجامی نمی‌خواند مرا
نامه‌ در رخنه دیوار نسیان مانده ام

#صائب_تبریزی
ده سال آزگار از پله ساعات و دقایق عمرت هر لحظه یکی بالا رفته و تو فقط خستگی این بار را هنوز در تن داری.

#مدیر_مدرسه
#جلال_آل_احمد
👍3
ولی چنان مضطرب می‌شدند و دست‌شان به لرزه می‌افتاد که از نوشتن بازمی‌ماندند. می‌دیدم که این مردان آینده، در این کلاس‌ها و امتحان‌ها آن قدر خواهند ترسید که وقتی دیپلمه بشوند یا لیسانسه، اصلا آدم نوع جدیدی خواهند شد. آدمی انباشته از وحشت، انبانی از ترس و دلهره.

#مدیر_مدرسه
#جلال_آل_احمد
...
شبنم خود را به همت می‌برم برآسمان
در کمین جذبه خورشید تابان نیستم

گرچه خار رهگذارم همتم کوتاه نیست
هر زمان با دامنی دست و گریبان نیستم

دور کردن منزل نزدیک را از عقل نیست
چون سکندر در تلاش آب حیوان نیستم

بوی یوسف می‌کشم از چشم چون دستار خویش
چشم بر راه صبا چون پیر کنعان نیستم
...

#صائب_تبریزی
از سر کوی تو گر عزم سفر می‌داشتم
می‌زدم بر بخت خود پایی که بر می‌داشتم

داشتم در عهد طفلی جانب دیوانگان
می‌زدم بر سینه هر سنگی که بر می‌داشتم

حلقه‌ای کم می شد از زنجیر مجنون مرا
دیده رغبت ز روی هر چه بر می‌داشتم

زندگی را بیخودی برمن گوارا کرده است
می‌شدم دیوانه گر از خود خبر می‌داشتم

دل چو خون گردید بی‌حاصل بود تدبیرها
کاش پیش از خون شدن دل از تو بر می‌داشتم

می‌کشیدم پای استغنا به دامان صدف
قطره آبی اگر همچون گهر می‌داشتم

می‌ربودندم ز دست و دوش هم دردی کشان
چون سبو دست طلب گر زیر سر می‌داشتم
...
در جگر می‌ساختم پنهان ز بیم چشم زخم
از دم تیغ تو هر زخمی که بر می‌داشتم

می‌فشاندم آستین بر زنگ وبوی عاریت
زین چمن گر چون خزان برگ سفر می‌داشتم

در برومندی ندادم نامرادی را ز دست
گردنی دایم کج از جوش ثمر می‌داشتم
...
عاقبت مشق جنون من به جایی می‌رسید
روی نو خط ترا گر در نظر می‌داشتم

جیب و دامان فلک پر می‌شد از گفتار من
در سخن صائب هم آوازی اگر می‌داشتم

#صائب_تبریزی
نه آن جنسم که در قحط خریدار از بها افتم
همان خورشید تابانم اگر در زیر پا افتم

به ذوق ناله من آسمان مستانه می‌رقصد
جهان ماتم‌سرا گردد اگر من از نوا افتم

درین دریای پرآشوب پنداری حبابم من
که در هر گردش چشمی به گرداب فنا افتم

چو آتش صاف از قید علایق کرده ام خود را
نگیرد نقش پهلویم اگر بر بوریا افتم

خبر از خود ندارم چون سپند از بیقراری‌ها
نمی‌دانم کجا خیزم نمی‌دانم کجا افتم

نیفتم از صدا گر صد شکستم بر شکست آید
نیم چینی که از اندک شکستی از صدا افتم

عنان اختیار از دست چون برگ خزان دادم
چو برق وباد خاکم می‌دواند تا کجا افتم

ز من چون پرتو خورشید ناسازی نمی‌آید
اگر خاری به دامانم درآویزد ز پا افتم

تلاش مسند عزت ندارم چون گران‌جانان
عزیزم هر کجا چون سایه بال هما افتم

گشایش نیست در پیشانی تخم امید من
گره در کار آب افتد اگر در آسیا افتم

پی تحصیل روزی دست و پایی می زنم صائب
نمی روید زر از جیبم که چون گل برقفا افتم
 
#صائب_تبریزی
ای پیکِ پی‌خجسته که داری نشانِ دوست
با ما مگو به‌جز سخنِ دل‌نشانِ دوست

حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بُوَد
یا از دهانِ آن‌ که شنید از دهانِ دوست

ای یارِ آشنا عَلَمِ کاروان کجاست؟
تا سر نهیم بر قدمِ ساربانِ دوست

گر زر فدای دوست کنند اهلِ روزگار
ما سر فدای پای رسالت‌رسانِ دوست

دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت
دستم نمی‌رسد که بگیرم عنانِ دوست

رنجورِ عشقِ دوست چنانم که هرکه دید
رحمت کند مگر دلِ نامهربانِ دوست

گر دوست بنده را بِکُشَد یا بپرورد
تسلیم از آنِ بنده و فرمان از آنِ دوست

گر آستینِ دوست بیفتد به دستِ من
چندان که زنده‌ام سرِ من و آستانِ دوست

بی‌حسرت از جهان نرود هیچ‌کس به در
إِلّا شهیدِ عشق به تیر از کمانِ دوست

بعد از تو هیچ در دلِ سعدی گذر نکرد
وان کیست در جهان که بگیرد مکانِ دوست؟

#سعدی
3
امروز سال‌روز بزرگداشت سعدی‌ست.
یک بیت از سعدی که زمزمه‌ی این روزهاتونه رو برام بفرستید :)

https://telegram.me/BChatBot?start=sc-391958-6JzYAx3
چقدر موانست‌تون با سعدی زیباست.
احسنت.
1
به نظرم سعدی از همون شاعراییه که می‌شه دست انداخت گردنش و کل شهر رو باهاش قدم زد.
4👍1