آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی) – Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
1.19K subscribers
446 photos
94 videos
164 files
519 links
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی

لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
Download Telegram
#یادداشت_چهارم

مشاهدات اولیه از محیط دانشکده و دانشگاه UBC

در ابتدا عنوان کنم، هر ببیننده ای در دانشگاه احساس زندگی و آرامش و در عین حال پویایی را در افراد می بیند. در آرامش کامل همه مشغولند. اساتید، کارکنان و به ویژه دانشجویان. دانشگاه را به محل زندگی تبدیل کردند. (نه از کسی سوال می شود که آقا / خانم لباست چرا اینجوریه؟ چرا این مدلی هستی؟ چرا اون مدلی هستی؟)
در کل همه در دانشگاه حس راحتی و زندگی می کنند. عده ای کنار پیاده رو، زمین، چمن وجاهای مختلف دیگر دراز کشیده و در حال کار و فعالیت اند. برخی چمپاتمه زده در حالی که لپ تاپ را روی پاها گذاشته و مشغول درس و مطالعه اند و بعضی دیگر روی صندلی های تعبیه شده تکیه داده و مشغول کارند. این قدر ریلکس و راحتند که حد ندارد و کسی هم کاری به کارشان ندارد. برخلاف سنت ما که به همه چی دانشجو کار داریم. از دم در دانشگاه گیر داده تا زمانی که به منزل برگردد و احتمالا منزل هم پدر و مادر و خواهر و برادر. اینجا حریم خصوصی انسان ها واقعا حریم شخصی محسوب می شود. دانشجو ها هم شامل این اصل می شوند.

نکته دوم اینکه دردانشگاه UBC یک ساختمان مختص شور و مشورت اساتید دانشکده های مختلف در نظر گرفته شده است. در واقع برگزیدگانی از هر دانشکده در آن دپارتمان عضو هستند تا در نهایت حاصل تفکر اعضای هیات علمی در دانشکده های مختلف با هم جمع شود و جمع بندی آراء و اندیشه های مختلف اعضاء با یکدیگر به رئیس دانشگاه منتقل می شود. نمونه ای که به نظرم در دانشگاه های ایران نداریم یا حداقل من با آن برخورد نداشتم. همیشه در ایران فکر می کردم این همه استاد که بالاخره یک سر و گردن از آدمهای معمولی جامعه بالاترند و یا انتظار می رود بالاتر باشند، کجا باید این سینرژی شکل گیرد. در حالی که در کانادا برای این هم اندیشی برنامه ریزی شده است.

نکته سوم اهمیت وب سایت دانشگاه و دانشکده هاست.بدون اغراق می توان اذعان کرد قلب دانشگاه وب سایت دانشگاه است. فرد تازه وارد یا new comer اطلاعات مورد نیاز خود را به راحتی می تواند از وب سایت دانشگاه دریافت کند. بعضی اوقات حتی اعضای هیات علمی می خواهند اطلاعاتی به دانشجو دهند، دانشجو را به وب سایت ارجاع می دهند.

نکته چهارم که در واقع بی ارتباط با مورد سوم هم نیست، موضوع ایمیل دانشگاه است. همه کارهای اداری و علمی اعضاء صرفا با ایمیل انجام می شود. این ایمیل ها فوق العاده دارای اطلاعات دقیق، به موقع، یادآوری کننده و ...می باشد.

نکته دیگر وجود یک ساختمان قدیمی ولی شیک در دانشگاه بود که آن را به موزه تبدیل کردند. به نظرم جالب آمد که ما هم می توانیم این مورد را در ایران انجام دهیم.
مطلب بعدی اهمیتی است که دانشگاه به دانشکدهEducation می دهد.در واقع گل سر سبد دانشگاه را دانشکده آموزش می دانند و معتقدند سرمنشا تحول دانشگاه و حتی حرکت های جدید جامعه دانشکده آموزش است. در دانشکده آموزش روی مباحثی ازجمله: امپریالیسم، چندفرهنگی، شهروندی، صلح و مواردی از این قبیل کار می شود. به همین خاطر وقتی دیگران متوجه می شوند که شما عضو این دانشکده هستید، یک حس خوشایندی برایتان قائل هستند.

نکته پایانی این گزارش به استفاده بهینه از ظرفیت انسان ها مربوط می شود. اینجا خیلی به این مهم توجه می کنند. شاهد مثال اینکه هنوز نرسیده از من خواستند در خصوص آموزش در ایران کنفرانس برگزار کنم. احتمالا کنفرانس بین المللی هم باشد. امکان این نیز وجود دارد که از ایران میهمانانی را دعوت کنیم. در حال حاضر در صدد تمهید مقدمات این کار هستم.

چهارشنبه ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۶

#هم_افزایی
#حریم_خصوصی
#دانشکده_آموزش


https://news.1rj.ru/str/cacpc
👍1
#یادداشت_پنجم

روز هیجان انگیز در کانادا

🔖هنگامی که شما در ایران در خواب ناز بودید، من یک روز هیجان انگیز را پشت سرگذاشتم. امروز قرار ملاقاتی با پاینار داشتم که بعد از آن هم باید به یک جلسه سخنرانی می رفتیم. استادی یمنی تبار از دانشگاه تگزاس سخنرانی داشتند. قصد ندارم الان در مورد محتوای سخنرانی ایشان صحبت کنم. مایلم در مورد افرادی که در جلسه حضور دارند و به شکل برگزاری آن برای همراهان همیشگی کانال بنویسم.

بدون شک همه افرادی که در حوزه برنامه درسی مطالعه دارند، اسم ویلیام پاینار را شنیدند. کتاب نظریه های برنامه درسی ایشان یکی از چندین کتاب مشهوری است که همه با آن آشنا هستیم. استاد دیگر برنامه درسی فیلن می باشد. ایشان به ویژه در حوزه جنسیت و برنامه درسی فعالیت دارند. پروفسور راس یکی دیگر از اساتید حوزه برنامه درسی می باشند که خیلی در ایران شناخته شده نیستند. برخلاف ایران، اینجا فوق العاده شناخته شده و بسیار پرتلاش و پراثرند. افرادی که مایلند ایشان را بیشتر بشناسند، به وب سایت دانشکده آموزش یا سایت آکادمیا مراجعه کنند.
سایت دانشکده آموزش UBC
Edcu.ubc.ca

نحوه برگزاری جلسه سخنرانی
ابتدا پروفسور راس سخنران را معرفی کردند. پس از تشکر از حضور افراد و استاد سخنران از ایشان درخواست کردند تا سخنرانی شان را ارائه دهند. ایشان در بیست دقیقه سخنرانی را به پایان بردند. نکته در اینجاست که در ایران سخنرانی کمتر از یک ساعت نیست. مهمتر از آن حتی چند دقیقه هم به افراد حاضر اجازه پرسش نمی دهیم. اینجا دقیقا بر عکس بود، راس ساعت سخنرانی شروع شد. پس از سخنرانی حضار حدود یک و نیم ساعت! بله در حدود یک و نیم ساعت درباره سخنرانی وی بحث کردند، سوال کردند، کامنت گذاشتند. بعضی وقتها بحث ها از سخنران کنده می شد و حضار پاسخ همدیگر را می دادند. یادگیری به تمام معنا.

نکته دیگری که برای من خیلی جالب بود اینکه هر کسی که بحث می کرد گویی که حق کاملا با ایشان است محکم و استوار پرسش می کرد یا کامنتش را می گفت؛ طرف مقابل هم محکم تر از او پاسخ می داد. نمونه ای که ما کمتر در ایران با آن مواجه هستیم و فکر می کنیم این نوعی بی ادبی است.
بعد از اتمام جلسه یک کاشی زیبا از ایران برای پاینار برده بودم که به ایشان هدیه دادم. روی کاشی طرحی از تخت جمشید و اسم ایران بود.
کیف می کرد و بسیار لذت برد...


#ویلیام_پاینار
#سخنرانی
#هدیه

https://news.1rj.ru/str/cacpc
1👏1
#یادداشت_ششم

حضور در کلاس خانم فیلن

دیروز در کلاس خانم "فیلن" شرکت کردم. عنوان درس ایشان که برای کارشناسی ارشد ارائه می شود، مقدمات برنامه درسی است.
introduction of curriculum.
جلسه سوم کلاس بود و سوال اساسی این جلسه این بود.
what is relationship between
curriculum and consciouness?

در این جلسه، مقاله ای از خانم ماکسین گرین Maxin Green به بحث گذاشته شد. دانشجویان، در نیمه اول کلاس درباره این سوال با هم بحث کردند و در نیمه دوم کلاس، ایشان فیلمی از خانم گرین را پخش کردند که خودشان در یک کنفرانسی ارائه کرده بودند و این مفهوم را تبیین می کردند.
در ادامه خانم دکتر فیلن چند دقیقه ای به سوالات و ابهامات دانشجویان پاسخ دادند. سپس دانشجویان در گروه های سه، چهار نفره تقسیم شدند و مقاله ای که از پائلو فریره آماده کرده بودند، در گروه خودشان ارائه کردند. یکی از بچه ها این هفته مسئول تیم بود و به هدایت بقیه دانشجویان می پرداخت. البته بقیه هم کاملا آماده بودند. در پایان کلاس صحبت های فریره آماده شده و پخش شد.
یکی از دانشجویان از من پرسید شما به عنوان استاد میهمان نظرتان در مورد "آموزش بانکی" و "آموزش ستمدیدگان" چیست؟ من هم توضیحاتی دادم. اما سوال جالبشان این بود که تا چه اندازه اندیشه های پائولو فریره در نظام آموزشی ایران نفوذ پیدا کرده است. شما به جای من بودید چی کار می کردید؟ چه می گفتید؟
من ناچار بودم دوپهلو و دیپلماتیک پاسخ دهم. گفتم که نظام آموزشی ما متمرکز است اما معلم ها و اساتید با آراء و اندیشه های ایشان آشنا هستند...

#فیلن
#فریره
#مشارکت_کلاسی


https://news.1rj.ru/str/cacpc
#یادداشت_هفتم

آموزش زبان انگلیسی

ابتدای ورود به کانادا یکی از مباحث مهمی که علاقه مند بودم در مورد آن مطلب بنویسم، موضوع #زبان بود. اما پس از گزارش قبلی و شرکت در سمیناری به اتفاق پاینار و انتشار آن در گروه "اساتید مطالعات برنامه درسی"(گروه اختصاصی اساتید ایرانی برنامه درسی) که منجر به نقد و نظرهای مختلف شد، بنده را بر آن داشت که زودتر از موعد مقرر، گزارش مربوط به زبان را تقدیم کنم.
همان طور که همگان اطلاع دارند زبان در خلا به وجود نمی آید. زبان در واقع نماینده فرهنگ است. نه تنها نماد و نماینده بلکه به اعتقاد من همه فرهنگ است. در این رابطه دو بحث را خدمت شما ارائه می کنم:

الف) وضعیت آموزش زبان انگلیسی در ایران
ب) ترجمه اسامی اندیشمندان و اصطلاحات خارجی در ایران


الف) شاید خیلی از دوستانی که قبلا زندگی در یک کشور خارجی، به ویژه انگلیسی زبان را تجربه کرده اند تا حدودی در این مورد با من هم آوا باشند که داستان آموزش زبان انگلیسی در ایران یک قصه پر غصه است. من که بکراند زبانی ام خیلی بد نبوده از همان ابتدای تحصیلاتم روی زبان کار می کردم، بعدا هم که کلاس های آزاد را تجربه کردم و چند سالی هم زبان تخصصی در سطح کارشناسی ارشد رشته خودم و رشته های مرتبط را در دانشگاه تدریس می کردم، باید اقرار کنم وقتی وارد کانادا شدم تقریبا هیچ کدام از آنها برای من قابل استفاده نبود یا خیلی کم قابل استفاده بود. شاید این قضیه برای من اینگونه بوده، نمی دانم!!
البته این بکراند در محیط های علمی مثل دانشگاه کمک کننده است ولی خدا نکند که سوار مترو یا اتوبوس شوید، به فروشگاه ها و مراکز خرید سری بزنید. آن وقت است که می فهمید تقریبا هیچی از زبان خارجی نمی دانید. برای اینکه صحبت های عامیانه را متوجه نمی شوید. گوشتان اینقدر با زبان مردم کوچه و بازار بیگانه است که واقعا کلافه می شوید. اگر پستتان به یک فروشنده چینی هم بخورد که وضعیت اسفناک تر است. انگلیسی- کانادایی را با لهجه غلیظ چینی شنیدن حال و هوای دیگری دارد. در یک جمله می توانم بگویم کلا کلافه ای😊 آنجاست که یاد آموزش زبان انگلیسی و این همه وقت و انرژی که هدر داده و هدر می دهیم، می افتیم.

به نظرم آموزش زبان انگلیسی در ایران در خوش بینانه ترین حالت قادر است تنها کلمات و جملات پایه را در اختیار یادگیرنده قرار دهد. آن هم جملات و کلمات پایه ای که جایگاهشان در مکالمه محاوره ای هم مشخص نیست. ممکن است تعدادی لغت در اختیار ما قرار دهد اما هویت شان مشخص نیست. شما نمی توانی و نمی دانی آنها را کجا استفاده کنی. چون آنها در زبان محاوره ای اصلا جایگاهی ندارند. مثال عینی که برای من در کانادا اتفاق افتاد. اینجا مثل تهران ایاب و ذهاب عمومی با یک کارت مغناطیسی است که تهیه می کنید. شارژ کارتم تمام شده بود از مامور مترو خواهش کردم کارتم را شارژ کند. چون شارژ کارت کمی پیچیده است با دستگاه های خاصی باید شارژ کرد، آیتم های مختلفی دارد که اگر اشتباه کنی ممکن است ده ها دلار از جیبت خالی شود.
در اینجا مرسوم است که کمکی برای شما انجام شود و همه هم با تمام حوصله انجام می دهند. بگذریم؛ خواهش کردم که با کمک ایشان کارتم را شارژ کنم. چندبار گفتم که می خواهم کارتم را شارژ کنم، متوجه نشد. خوب این جمله، جمله ساده ایست و خیلی هم سخت نیست که از کسی کمک بخواهید تا کارت را شارژ کند. اما مساله اینجاست که برای شارژ کارت اینجا از کلمه "شارژ" استفاده نمی شود. از کلمه ای دیگری استفاده می کنند. اتفاقا ما هم می دانیم آن کلمه چیست ولی من هیچ وقت فکر نمی کردم از این واژه استفاده کنند. تازه متوجه شدم که آن مامور چرا متوجه منظور من نمی شد. چون اینها از کلمه charge یا همان شارژ استفاده نمی کنند، بلکه از کلمه load استفاده می کنند. باید گفته شود لطفا کمک کنید کارتم را "لود" کنم نه "شارژ" اینجاست که وقتی به گذشته بر می گردید و به دروس انگلیسی دوره های رسمی که در کلاس های درس نگاه می کنید، آن وقت متوجه می شوید که زبان انگلیسی که ما خواندیم و الان داریم و با این همه کلاس و درس و ساعت به دیگران انتقال می دهیم به چه دردی می خورد...
نکته مهم تر در یادگیری زبان همان گوش دادن، است یا همان listening. به نظرم در مدارس باید اتفاقا رویlistening کار شود. هر چقدر هم لغت بلد باشیم اما متوجه نشویم طرف مقابل چه می گوید به چه دردی می خورد...

#آموزش_زبان_انگلیسی

https://news.1rj.ru/str/cacpc
👍1
ادامه #یادداشت_هفتم‌

ب) در خصوص ترجمه اسامی افراد هم به نظرم در ایران باید یک ترجمه نزدیک تر را انتخاب کنیم و یا اینکه نفر اولی که ترجمه کرده به آن اسم یا اصطلاح وفادار باشیم. یا اینکه لغت اصلی آن را به کار گیریم.
به عنوان مثال در ایران به کلمه "Poland " لهستان گفته می شود، چون از اول کلمه لهستان گفته شد، اما هم اکنون همه ایرانیان می دانند که "پولند" همان لهستان است. درمورد کلمه "ویلیام پاینار' هم همینطور است.در ایران به ویلیام پاینار
می شناسیم در حالیکه در کانادا اگر درست بنویسم #وایلیم_پینار تلفظ می کنند.
یا در خصوص  Ross شنیده هایم این بود که "روز" تلفظ می شود. (بین او و آ) آخرش هم ز تلفظ می شود. در حالیکه در گوگل "راس" تلفظ می شود. دوستان گروه "اساتید" تلفظ راس را درست می دانستند.
اینها نمونه ای از خروار می باشد
این گزارش طولانی تاکید بر آموزش درست زبان در ایران دارد و در ضمن یادآور می شود که مقوله زبان بسیار پیچیده است همان طور که فرهنگ مقوله پیچیده ایست. هر چقدر بتوانیم به فرهنگ هر کشور نزدیک شویم به زبان آن فرهنگ هم تسلط کافی خواهیم داشت.

#نکته_آخر
تا زمانی که روش و کیفیت تدریس زبان خارجی در مدارس و دانشگاه های ما اینگونه باشد، راه به جایی نخواهیم برد یک فکر اساسی تغییر روش آموزش کنونی، بودن در بطن جامعه زبان مقصد و نیز داشتن کشور اینترنشنال است که شرایط حرف زدن و شنیدن لهجه اصلی فراهم شود، شاید بخشی از مشکلات آموزش زبان حل شود....
...........................................................

#یادداشت_هشتم

حضور در کلاس ارشد و دکتری

امروز کلاس چندفرهنگی در UBC داشتیم. کلاس را پروفسور هندل رایت ارائه می کنند و از من هم خواستند به عنوان استاد همکار در کلاس ایشان حضور پیدا کنم. چون در جریان کارهای قبلی من در ایران درباره آموزش چندفرهنگی و برنامه درسی چندفرهنگی قرار داشتند.
این کلاس روز های دوشنبه برگزار می شود، و مخصوص دانشجویان ارشد و دکتری است. یعنی درسی است که هم دانشجویان ارشد می توانند شرکت کنند هم دکتری.
بحث امروز کمی تخصصی است.🤔
امروز دومین جلسه ترم بود و برای من اولین جلسه حضور در کلاس. پس از ورودمان به کلاس و پس از اینکه پروفسور رایت بنده را به کلاس معرفی کردند، کلاس عملا شروع شد. حدود چهارده نفر دانشجو در کلاس حاضر بودند که دو نفر اصالتا ایرانی، یکی هندی، یکی پاکستانی، چند نفر چینی، یکی دو نفر ژاپنی احتمالا(چون واقعا بازشناسایی ژاپنی ها از چینی ها خیلی سخت است) یک نفر از آفریقا و چند نفر هم کانادایی بودند. امیدوارم جمع اینها از چهارده نفر بیشتر نشده باشد!!!😃
یکی از آن دو نفر ایرانی اصلا فارسی بلد نبود دومی هم نوشتن فارسی را نمی دانست ولی به راحتی صحبت می کرد، در واقع پدر و مادرشان ایرانی بودند ولی آنها در کانادا متولد و بزرگ شده بودند.
دکتر هندل رایت تدریس را با بارش فکری شروع کردند و بچه ها هم نصفه نیمه مشارکت می کردند. احساس کردم که شاید حضور من باعث شده کمی بچه ها در مشارکت کلاسی احتیاط  کنند .
در این جلسه ابتدا سیر تحول و تطور چندفرهنگی بررسی شد، که انصافا دکتر هندل رایت خیلی خوب ارائه کردند. واقعا از تدریس ایشان لذت می بردم. خلاصه؛ این تغییر را در جدولی آورده بودند که من هم از آن عکس گرفتم. حدود یک ساعت توضیح این جدول طول کشید. 
سپس مفاهیم کلیدی چندفرهنگی مطرح شد که سعی می کنم این مفاهیم را در اینجا لیست کنم. قرار شد هر کدام از دانشجویان یکی از این مفاهیم را تبدیل به مقاله کرده و در کلاس ارائه نماید.
این مفاهیم عبارتنداز:

۱-Multiculturalism, diversity, diffrence.

تفاوت این سه مفهوم
۲- Golobalization, local culture, golocalization.

۳-CALD مفهوم 
(culture and lingual diffrence)

۴-Centrality and multiculturalism
۵- Property
۶-Tolerance

۷- Anti multiculturalism
۸- Transformative citizenship
۹- Gender and sexuality
۱۰- Econemy and multiculturalism
۱۱- Multicultural education.
۱۲- Multicultural curriculum

نکته جالب این است؛ که تقریبا همه این مباحث را در مقالاتم کم و بیش آورده ام و همچنین مطالبی که در کلاس های درس ارشد و دکتری در کانادا تدریس می شود ما هم در ایران آنها را تدریس می کنیم.

#کلاس_ارشد_دکتری
#هندل_رایت
#بارش_فکری

https://news.1rj.ru/str/cacpc
1👍1
#یادداشت_نهم

فرهنگ عمومی شهر ونکوور

مدت ها قبل قول دادم تا درباره فرهنگ عمومی مردم کانادا به ویژه شهر ونکوور، شهری که سکونت داریم، گزارشی را تقدیم کنم. عمدا این گزارش را عقب انداختم تا شناخت نسبتا بهتری از این شهر به دست آورم. آنچه که گزارش می کنم حاصل مشاهدات و تجربه زیسته من طی این روزهای اخیر بدون هیچ گونه سوگیری است. ابتدا نمایی از کانادا و شهر ونکوور را برای شما به تصویر خواهم کشید، سپس درمورد فرهنگ عمومی مردم آن سخن خواهم گفت.

نمایی از کشور کانادا و شهر ونکوور

کانادا کشوری وسیع واقع در آمریکای شمالی است. مسافرت با هواپیما از گوشه ای تا گوشه ی دیگر آن دست کم به شش ساعت زمان نیاز دارد. این کشور از شمال به قطب شمال، از جنوب به کشور آمریکا، از غرب به اقیانوس آرام و از شرق به اقیانوس اطلس متصل است. استان بریتیش کلمبیا در غرب این کشور واقع شده است. این کشور چندین استان دارد که نسبتا مستقل از یکدیگر هستند، هرچند قوانین حکومتی آنان مشترک است اما برخی قوانین داخل استان ها متفاوت است. هر استان برای خود نخست وزیری جداگانه داشته که استان زیر نظر وی اداره می شود. حتی هرکدام هم دارای پرچم متفاوتی هستند.
اگر بخواهید شهر ونکوور و دانشگاه بریتیش کلمبیا یا همانUBC رادر نقشه پیدا کنید، باید به قسمت شمال غرب نقشه جهان مراجعه کنید. جایی که دیگر خشکی تمام شده و به اقیانوس متصل می شود. آنجا استان بریتیش کلمبیا با مرکزیت ونکوور کاناداست. اگر بخواهید این منطقه را در نقشه به راحتی پیدا کنید کافی است در google map، ونکوور را به فارسی سرچ کنید.
مسافرت مستقیم از تهران به ونکوور(که الان امکانش نیست، چون پرواز مستقیم بین ایران و کانادا برقرار نیست) حدود هیجده ساعت طول می کشد. این مدت زمان هنگامی است که توقف شما در فرودگاه های مختلف کم باشد، چون ممکن است حداقل یک تا سه ساعت اتلاف زمان در تعویض فرودگاه داشته تا به کانادا برسید. در حالت معمولی ممکن است بیست و چهار ساعت طول بکشد تا از ایران به کانادا سفر کنید.
سفر میان شهرهای خود کانادا هم دست کمی از سفر از کشوری به کشور دیگر ندارد. از ونکوور تا تورنتو شهر دیگر کانادا حدود چهار ساعت و اندی زمان لازم است. اگر این مقدار زمان را با ایران مقایسه کنید به نظرم از شمالی ترین فرودگاه کشور تا جنوبی ترین آن بعید می دانم دو ساعت بیشتر طول بکشد.
ونکوور شهر بسیار زیبایی است. گویی خداوند لطف خود را در اینجا تمام کرده است. هر روز یک تا چند ساعت باران می بارد که شهر را زیبا و با طراوات می کند. دور تا دور و مرکز شهر پر از آب هست. به طوری که از هر قسمت شهر به مرکز شهر بخواهید بروید باید اتوبوس دریایی سوار شوید. این اتوبوس بخشی از سیستم حمل و نقل عمومی شهر به حساب می آید. می توان ادعا کرد که تقریبا از هر گوشه شهر به گوشه دیگر آن سیستم حمل و نقل عمومی کشیده شده است. تقریبا هیچ تاکسی در شهر نمی بینید، مسافرت درون شهری یا با اتوبوس، یا اتوبوس دریایی، یا مترو و یا با وسیله شخصی می باشد. تاکسی اغلب برای استفاده در فرودگاه است و فوق العاده هم گران. به همین خاطر فقط افراد جدید از تاکسی استفاده می کنند. یادم است از فرودگاه تا منزل حدود شصت دلار آمریکا به راننده تاکسی پرداخت کردیم. یعنی در حدود دویست هزار تومان. با این پول در ایران می توان با هواپیما به کیش مسافرت نمود....
حمل و نقل عمومی هم دست کمی از تاکسی ها ندارند. اینجا مسافرت درون شهری zone به zone است.
برای هر زون حدود سه دلار هزینه مسافرت درون شهری است. من از خانه تا دانشگاه سه زون را طی می کنم.
از شمال ونکوور(north cancouere) سوار seabus یا همان اتوبوس دریایی می شوم تا به مرکز شهر یا همانdowntonبرسم. از آنجا هم یک مسیری را با مترو طی می کنم و در نهایت با اتوبوس یک مسیر نسبتا طولانی را طی کرده تا به دانشگاه برسم. در واقع سفر روزانه از منزل تا دانشگاه سه زون می باشد. کرایه هر زون حدود سه دلار می شود و هر باری که به دانشگاه می روم حدود هیجده دلار هزینه رفت و آمدم می شود. در کل؛ ونکوور شهر گرانی است یا بهتر بگویم یکی از شهر های گران دنیاست.
ویژگی عمده طبیعی که در شهر می بینید طراوت، سر سبزی و درختان تنومندی است که شما را به حیرت وا می دارد. اطراف شهر پوشیده از کوه های سبز پوش فشرده جنگلی است.
تصور کنید در تهران کوه های شمالیش همواره سرسبز باشد. اینجا اطراف شهر اغلب اینگونه است. هرجا را که نگاه کنید سرسبزی موج می زند.
چون این گزارش طولانی شد، در قسمت بعدی درباره بخش مهم شهر و فرهنگ عمومی آن صحبت خواهم کرد.
اگر شد چند عکس هم از گوشه و کنار شهر برای شما خواهم گذاشت....

#فرهنگ_عمومی
#ونکوور


https://news.1rj.ru/str/cacpc
🥰1
#یادداشت_دهم

اقتصاد، تربیت اقتصادی!

در یادداشت های پیشین، ویژگی های محیطی کانادا به ویژه شهر ونکوور را گزارش کردم. در گزارش های بعدی به مسائل اجتماعی خواهم پرداخت.
اما در این گزارش قصد دارم اقتصاد کانادا را تحلیل کنم و تاحدودی تربیت اقتصادی را که ارتباطی هم با برنامه درسی برقرار کرده باشم. همان طور که قبلا نیز به طور خلاصه عرض کردم، ونکوور شهر فوق العاده گرانی است. هزینه اجاره بها به طور متوسط در هر ماه دوهزار دلار معادل شش میلیون تومان ایران است. به هر چیزی باید پول پرداخت کنید و هر چیزی را که خرید می کنید، باید همان لحظه تکس یا مالیات آن را هم بپردازید. حتما این ضرب المثل را شنیده اید که می گویند "دست فلانی در جیب مردم است!!" بی شک کشور و دولت کانادا شامل این ضرب المثل می شود. اداره این کشور وسیع با اخذ مالیات های مستقیم و دوباره مستقیم از مردم صورت می گیرد. عمدا دوبار نوشتم "#مستقیم". در جریان هستید مالیات ها به دو بخش مستقیم و غیر مستقیم تقسیم می شوند. اینجا دوبار از مردم مالیات اخذ می شود که هر دو هم مستقیم است. هنگام خرید هر چیزی از یک شکلات چند سنتی تا خریدهای بزرگ(خانه، ماشین، وسیله منزل) باید در همان لحظه مالیاتش را هم بپردازید. مثلا شما در اینجا می خواهید چند عدد میوه بخرید اگر مبلغ آن ده دلار شود، در هنگام پرداخت پول، احتمالا حدود سیزده، چهارده دلار خواهد شد. چون مقدارش کم است شاید خیلی به چشم نیاید. هر چند بعدا عرض خواهم کرد در اینجا یک دلار هم مبلغ مهم و ارزشمندی است.حالا تصور کنید مجبورید یک دستگاه تلویزیون بخرید که فرض کنید قیمت آن حدود سیصد دلار است، علاوه برآن باید حدود سی دلار تکس و حدود سی دلار هم هزینه گمرکی و نگهداری بپردازید. یعنی شصت دلار مالیات. اگر این را به پول ایران تبدیل کنید آن وقت معنی مالیات را بیشتر متوجه می شوید. یعنی فقط برای خرید یک تلویزیون باید حدود دویست هزار تومان مالیات دهید. شاید الان بهتر متوجه شوید که ضرب المثل دست دولت در جیب مردم یعنی چه!! اینجا تقریبا هیچ چیز مجانی وجود ندارد. ممکن است گفته شود؛ مگر در ایران وجود دارد؟ ادامه گزارش را پیگیری کنید بیشتر متوجه منظور من خواهید شد. به عنوان مثال شما برای خرید میوه طبیعتا نایلون لازم دارید. در اینجا باید برای آن پول پرداخت کنید.در کانادا برای استفاده از چرخ های دستی برای خرید که معمولا در فروشگاه های زنجیره ای بزرگ ایران دیده و استفاده می شود، باید یک دلار بپردازید تا بتوانید از آن چرخ دستی استفاده کرده و وسایل خریداری شده را داخل آن قرار دهید. وضعیت شبکه های تلویزیونی هم همین است. اینجا مثل ایران نیست که چند ده شبکه تلویزیونی مجانی در اختیار شما قرار گیرد. برای استفاده از ATM باید هزینه دهید. چه شهروندان کانادا و چه افرادی که برای چند سال در کانادا هستند باید سالانه فرم های مالیات را پر کرده و اگر در آمدشان از یک مبلغ مشخص بیشتر باشد غیر از این مالیات های مستقیم که عرض کردم، باید بیست درصد(احتمالا) هم مالیات سالانه بدهند. به همین خاطر عرض کردم دوبار مالیات مستقیم اخذ می شود. در خصوص کرایه تاکسی ها و اتوبوس ها و متروها هم قبلا مطالبی نوشتم که اینجا چقدر گران هست. وقتی شما اینجا هستید مفهوم ارزش، اهمیت(دیگر نمی دانم چه اصطلاحی استفاده کنم) پول را درک می کنید.ارزش یک دلار در کانادا خیلی زیاد است. این موارد باعث شده که همه اقتصادی بار بیایند. اینجا به ندرت کسی پول کسی را حساب می کند. چنین رسمی وجود ندارد. مگر اینکه دعوت رسمی وجود داشته باشد.
در کانادا متوجه می شوید اقتصاد یعنی چی؟ بذل و بخشش یعنی چی؟ دولت ایران از پول نفت بذل و بخشش های وسیع در اختیار افراد خاص، سازمان های خاص قرار می دهد، در اختیار کشورهای خاص و گروه های نظامی خاص قرار می دهد یعنی چی؟ وقتی می شنوی فلان کس چندین میلیون یا چندین میلیارد دلار اختلاس کرده، آن وقت به این فکر می افتی که کاش ما هم نفت نداشتیم تا مجبور می شدیم اهمیت پول درآوردن را می فهمیدیم...
در کانادا پول درآوردن هنر می خواهد و هزینه کردن هنری بالاتر.... دانش آموزان در کانادا از ابتدا یاد می گیرند چطوری تربیت اقتصادی شوند. یکی از دانشجویانم خیلی مایل بود عنوان پایان نامه اش را تربیت اقتصادی انتخاب کند. به نظرم ایشان باید مدتی را در کانادا زندگی کند تا آن وقت متوجه شود تربیت اقتصادی یعنی چه.....
در این صورت طبیعی است که ناخواسته تربیت اقتصادی خواهید شد. طبیعی است که اسراف وجود ندارد، طبیعی است که اختلاس غیرممکن خواهد بود. طبیعی است که تربیت اقتصادی ناخواسته اتفاق خواهد افتاد. اصلا لازم نیست برای آن برنامه درسی طراحی کنیم.....

#تربیت_اقتصادی
#مالیات
#اقتصاد

https://news.1rj.ru/str/cacpc
👏1
#یادداشت_یازدهم

مباحث اجتماعی

در ابتدای این یادداشت از بازخورد دوستان صمیمانه تشکر می کنم. مطلع شدم مباحثی که نوشته می شود مورد پسند دوستان واقع شده است که این امر مایه مباهات بنده است. نکته دیگر اینکه لازم است از دوستان رسانه ای که گزارش و یادداشت های کانال را با حفظ امانت منتشر می کنند و هم چنین از گروه خبری "رب" که یادداشت ها و فرصت مطالعاتی بنده را منتشر کرده اند، تشکر می کنم.
نکته پایانی اینکه از این پس مطالب و یادداشت ها را هم زمان در وبلاگ"برنامه درسی و فرهنگ" منتشر خواهم کرد. در ضمن یادداشت های قبلی را هم آنجا بارگذاری کرده ام.

آدرس بلاگفا👇
http://www.curriculum-culture.blogfa.com

در این یادداشت در رابطه با مباحث اجتماعی کانادا می نویسم. دوباره تاکید می کنم این موارد حاصل مشاهدات و تجربه زیسته من است و سعی شده است که گزارش ها بدون سوگیری نوشته شود.
موارد مختلف مباحث اجتماعی کانادا را در قالب دسته بندی به شرح ذیل ارائه می کنم:

رفتارهای عمومی مردم
چند ویژگی رفتاری و کلامی ثابت را که همواره در کانادا مشاهده می کنید را قید می کنم.
-آرام و عجول نبودن:
در اینجا تقریبا کسی را نمی بینید که در حال دویدن باشد. همه آرام و با حوصله راه می روند. رانندگی شان با حوصله است. وقتی کسی حرف می زند با حوصله گوش می کنند، در کارها عجله نمی کنند.
- رعایت حریم دیگران:
برخلاف آن چیزی که در کشور ما نشان داده می شود که در کشور های دیگر همه چیز قاطی پاتی است و به محض اینکه اسم کشور خارجی آورده می شود اولین تصور ما این است که حریم خصوصی ندارند. در حالیکه اینجا حریم افراد بسیار مهم است. در صف ها حداقل یک متر فاصله وجود دارد. محال است افراد از در مورد مسائل خصوصی هم سوال بپرسند. حتی تا این اندازه که اهل کجاهستید، مجرد یا متاهل اید و ...
-منتظر ماندن:
تا کار فرد جلویی تمام شود منتظر می مانند بعد سوالشان را مطرح می کنند حتی هنگام سلام و احوالپرسی و در وقت خداحافظی هم کامل منتظر می مانند تا دو طرف کارشان تموم شود و بعد خدا حافظی می کنند...
-وقت گذاشتن برای دیگران:
به عنوان مثال وقتی شما از کسی آدرسی یا راهنمایی در خصوص موضوعی می خواهید، کاملا برای شما وقت می گذارند. به قول دخترم، یک سوال کوچک که می پرسیم یک ربع مقاله برای ما می خوانند. یعنی اینقدر توضیح می دهند که کامل متوجه شوید. کمک خواستن از دیگران برای مردمان کانادا طبیعی است و تا حد امکان به هم کمک می کنند و کمک کردن به دیگران یک فرهنگ است.
-مطالعه در همه حال:
یک نکته خیلی جالب در اینجا مردم هنگام سفر با اتوبوس وحتی در پیاده روی مطالعه هم می کنند. من که نمی توانم همزمان دو کار را باهم انجام دهم!!!
- چشم تو چشم نشدن و شکل و شمایل افراد را برانداز نکردن در اصطلاح عامیانه خودمان:
ویژگی بعدی و خیلی مهم در اینجا از جهت رفتاری چشم تو چشم نشدن آدم هاست. اگر هم اتفاقی چشم تو چشم بشوند لبخند می زنند. اینجا کسی به شکل و شمایل افراد دیگر نگاه نمی کند و به بیان بهتر متمرکز نمی شوند. این نوع رفتارها فراوانی فوق العاده کمی دارد. همان طوری که عرض کردم، اینجا تقریبا چنین چیزی نمی بینید و اگر طرف مقابل متوجه شود ممکن است برای شما گران تمام شود.
- اصل بر برائت و صداقت:
این به معنی این نیست که از عقل شان درست استفاده نکنند. اما چون به همدیگر دروغ نمی گویند و از حریم خصوصی دیگران هم چیزی نمی پرسند این اصل خودبخود رعایت می شود. راستگویی در همه شمول زندگی مردمان کانادا وجود دارد و بااهمیت تلقی می شود. بدتر از دورغ اینجا نیست. حتی دروغ برای چیزهای پیش پا افتاده هم با اهمیت است.
- عدم استفاده از بوق ماشین:
اینجا هر خانواده ای دست کم دو یا سه ماشین دارد. اما در خیابان ها به ندرت صدای بوق می شنوید. همه با حوصله و با متانت رانندگی می کنند و در هر حال حق تقدم را رعایت می کنند بدون استثنا.
- احترام به کودکان و کهنسالان و افراد با نیازهای ویژه، درجه اول اهمیت:
همه اتوبوس های شهری مکان مخصوصی برای این افراد دارند. حتی یکی از صندلی ها به صورت برانکارد ساخته شده تا احیانا این افراد نیاز داشتند از آن استفاده کنند. افرادی که از ویلچر استفاده می کنند با ویلچر مستقیم وارد اتوبوس می شوند و در جای مخصوص خود که عرض کردم، قرار می گیرند.
- عدم استفاده از عطر، زیورآلات و آرایش در خانم ها:
- راه دادن به دیگران:
هم در پیاده روی ها هم در رانندگی ها این یک اصل است.

#زندگی_اجتماعی
#رفتار_عمومی_مردم
#تشکر


https://news.1rj.ru/str/cacpc
👍1
#یادداشت_دوازدهم

مباحث اجتماعی نهادهای دولتی یا شبه دولتی کانادا

در یادداشت های قبلی عرض کردم که اداره کانادا بر اساس مالیات های چندگانه است. اما این نکته قابل ذکر است که تمامی خدمات هم بر پایه مالیات ها شکل گرفته و برخی از این خدمات کاملا رایگان و برخی نیز با حداقل قیمت تمام شده به مردم ارائه می شود.

- در اینجا برای کسانی که بیمه دولتی یا همان بیمه سلامت را ندارند، هزینه های پزشکی بسیار گران است. به عنوان مثال ویزیت پزشک عمومی ۱۶۰ دلار کاناداست. هزینه دندان پزشکی که سرسام آور است. در این مدت در کانادا کلا زندگی را رها کرده و خیلی مواظبیم که برای دندان هایمان مشکلی پیش نیاد!!
اما افرادی که بیمه دارند همه اینها رایگان بوده و بیمه همه را پرداخت می کند.
-دولت هر سه ماه یک بار از مالیات های پرداخت شده افراد، بخشی را به خودشان بر می گرداند. این برای افرادی است که درآمد کمتری دارند. اینجا میزان درآمد همه مشخص هست و کسی نمی تواند و نباید دروغ بگوید. چون بالاخره مشخص می شود و دولت بعدا به خاطر عدم آنست بودن( عدم صداقت) ممکن است خدمات دیگر را کاهش دهد. بر اساس اعتمادی که از شما در پیش دولت ساخته می شود به شما وام می دهند. هر چقدر این اعتماد بیشتر، میزان دریافت خدمات بهتر. به همین جهت لازم نیست کسی دروغ بگوید.
- نکته دیگر اینکه دولت برای نگهداری فرزندان کوچک به ویژه بچه های پیش دبستانی و دبستانی به مادران و یا افرادی که آنها را نگه می دارند حقوق پرداخت می کند.
- همه افراد معلول در اینجا سرپرستی دارند که روزانه آنها را به گردش می برد و ... برای این کار دولت هزینه اش را پرداخت می کند.
- دولت برای شهروندان دائم کانادا، تسهیلات منزل و یا به قول خودشان Housing پرداخت می کند. بدین معنی که دولت برای افرادی که درآمد کمتری دارند، بخشی از اجاره را پرداخت می کند. این امر می تواند به دو صورت انجام گیرد. یا فرد خانه ای را اجاره می کند و به اداره خدمات عمومی مراجعه می کند و یا اینکه در خانه های دولتی ساکن می شود. به هر حال بخشی از اجاره را دولت تامین می کند. جالب است بدانید استقبال از این خدمات در حداقل مقدار خود قرار دارد. چون همان طور که در بند قبلی گفتم شما باید خودتان را توانمند نشان دهید تا بتوانید از خدمات دولتی برخوردار شوید....
- در اینجا پدر و مادر حق ندارد بچه را در هیچ شرایطی در خانه تنها بگذارد. اگر ناچار شد باید با واحد خاصی که وجود دارد، تماس گرفته تا آنها کسی را بفرستند. هزینه اش را هم دولت پرداخت می کند.
- در کانادا یک شماره مشترک برای کارهای اورژانسی، همزمان برای خبردار شدن اداره پلیس، اورژانس و آتش نشانی وجود دارد. اگر کسی زبان انگلیسی یا زبان فرانسه بلد نباشد، اورژانس تمهیداتی اندیشیده که افراد با هفتاد زبان می توانند صحبت کنند. بدین معنی که مثلا فردی مریض دارد که فارسی زبان است به اورژانس که زنگ زد می تواند با فارسی زبان صحبت کند.
بله هفتاد زبان....
- در کانادا پلیسی مشاهده نمی کنید و کسی به کسی کاری ندارد که چرا پوشش تو این طور یا آن طور است؟.... حریم شخصی آدم ها در اینجا واقعا حریم خصوصی است و حتی دولت و پلیس نمی توانند دخالت کنند. وقتی به پلیس برای درخواست کمکی مراجعه شود واقعا حامی و مثل یک آشنا راهنمایی کننده و کار راه انداز است و....
- انجام کارهای داوطلبانه در اینجا خیلی اهمیت دارد. چون برای یافتن شغل اولین چیزی که سوال می شود کارهای داوطلبانه است. منظورم این نیست که چون برای شغل لازم دارند انجام می دهند بلکه کارهای داوطلبانه را نوعی ادای دین می دانند.
- هر چیزی اصلش وجود دارد. ما در کشور خودمان میوه هم می خریم نگرانیم. میوه ای که از درخت به دست آمده است. چون برخی میوه ها پارافین زده است. خیلی ها کود خورده است. اینجا وقتی شما چیزی می خرید دیگه نگران نیستید قبلا بلایی سرش آورده باشند. واقعا طعم واقعی میوه ها را من اینجا فهمیدم. واقعا میوه ها طعم طبیعت می دهند.
- هر کالایی را تا سه ماه می توانید برگردانید. نه کسی ناراحت می شود نه دعوا راه می افتد و نه هیچی. فروشنده تازه ناراحت می شود که شما جنس را عودت دادید و عذر خواهی می کند...
اینها خدماتی بود که دولتی ها یا شبه دولتی ها به مردم می دهند.

دو نکته هم از چندفرهنگی گفته تا بحثم را به این مهم ربط داده باشم. فایده داشتن یک کشور چندفرهنگی این است که چون مردم کانادا همه نوع آدمی دیدند از اشتباه افراد به راحتی می گذرند، عصبانی نمی شوند. اصل تساهل که در آموزش چندفرهنگی خیلی از آن صحبت می شود، عملا اینجا مشاهده می شود. مثلا اگر شما زبانتان خوب نیست یا جایی را بلد نیستید یا آدرسی از کسی می پرسید برای مردمان کانادا کاملا ملموس و آشنا است. نه کسی مسخره می کند نه ناراحت می شوند.


https://news.1rj.ru/str/cacpc
👍2
ادامه #یادداشت_دوازدهم

نکته دوم اینکه در جوامع چندفرهنگی خیلی لازم نیست خودت و یا کشورت را معرفی کنی، برای اینکه کانادا کشور چندفرهنگی است تقریبا اطلاعات اولیه از هر کشوری در اینجا موجود است.
نکته سوم را می نویسم بعد شما فکر کنید ولی ادامه مطلب را فعلا نخوانید. ببینید این اطلاعیه اشکال دارد یا خیر؟ می خواهم بگویم در اینجا این اطلاعیه اشکال دارد و حتی ممکن است فرد را بازخواست کنند. اطلاعیه به شرح زیر می باشد.

"به یک نفر مرد مسلمان ساکن تهران" برای فلان شغل نیازمندیم ...
لطفا فکر کنید بعد ادامه را بخوانید.
.
.
در اینجا درج چنین اطلاعیه ای جرم است. زیرا دست کم سه مورد چندفرهنگی نادیده گرفته شده است. نویسنده یا درخواست کننده این اطلاعیه حق ندارد؛ جنسیت، محل و دین را در اطلاعیه بنویسید. بر اساس آموزه های چندفرهنگی این امر باعث می شود اصل عدالت در یافتن شغل رعایت نشود.... ملاک فقط مهارت افراد در شغل است نه هیچ چیز دیگر...
در یادداشت بعدی صرفا به مباحث آموزشی خواهم پرداخت.

#مباحث_اجتماعی
#رفاه_اجتماعی
#چند_فرهنگی


https://news.1rj.ru/str/cacpc
1
#یادداشت_سیزدهم

همان طور که قبلا عرض کرده بودم در دانشگاه UBC در دو کلاس که در دو دپارتمان مجزا تشکیل می شود، به عنوان استاد مهمان حضور دارم، یکی از آنها "درس چندفرهنگی" که مخصوص دانشجویان دکتری مطالعات آموزشی است و دکتر هندل رایت آن را ارائه می دهند و دیگری هم درس "مقدمات برنامه درسی و نظریه ها"و مخصوص دانشجویان کارشناسی ارشد است که دکتر فیلن ارائه می دهند این کلاس ها ضمن تفاوت های رشته ای و دوره تحصیلی چند ویژگی مشترک دارند که امروز به آن می پردازم. در واقع می خواهم تدریس "شاگردمحوری" را دست مایه بحث امروز قرار دهم.

تدریس مبتنی بر شاگرد یا شاگردمحوری(تجربه زیسته)

دوستان معتقدم در ایران هر چه که در دانشگاه های کشورهای دیگر گفته شده و یا در کتاب های نویسندگان غیر ایرانی آورده شده را می دانیم. در حقیقت سواد رشته ای ما از مابقی دنیا کمتر نیست. اما یک تفاوت معنادار با آنها داریم و آن تجربه عملی و زیسته و یا بهتر بگویم درک و فهم آنچه در نظریات آمده است، می باشد. به بیان بهتر ما در سطوح شناختی، شناختمان در سطوح دانش و یا درک و فهم هست. اما اینجا در سطح کاربرد و حتی در سطح ارزیابی می باشد. دوستان مستحضرند سطوح حیطه های شناختی بلوم از پایین ترین سطح دانش شروع می شود تا بالاترین آن ارزشیابی. به نظرم ما در ایران تقریبا همه چیرهای جدید را بلدیم اما در سطح دانش و یا درک و فهم ولی کمتر در سطح کاربرد کار می کنیم و ...دلیلش هم این است که بحث را بومی نمی کنیم مستقیم ترجمه می کنیم ارائه می دهیم که ممکن است خیلی هم اثربخش نباشد. در واقع در تجربه زیسته ما نمی آید، اجرا هم که می کنیم نمی توانیم موفقیت مورد نظر را به دست بیاریم. منظور من از پیش کشیدن این بحث این است که ما در ایران تقریبا هرچیزی که در دانشگاه های معتبر ارائه می کنند داریم. اما اینجا کامل فهم می شود روی آن کار شده و پخته می شود و بعد ترویج می شود اما ما در ایران عنوانش را می گیریم چون خودمان تجربه زیسته در این خصوص نداشته ایم برداشت خودمان را از آن موضوع به نمایش می گذاریم و چون زبان اغلب دوستان هم در ایران در سطح مطلوبی نیست، به یک یا دو مقاله در هر موضوع جدیدی بسنده می کنیم و احتمالا در کلاس ها و یا در کنفرانس ها و یا در نشریات منتشر می کنیم.
نمونه بارز آن روش های تدریس "شاگرد محور" است که بحث امروز من می باشد و می خواهم تجربه زیسته خود را روایت کنم.
اینجا واقعا کلاس ها شاگرد محوری است. اما آن چیزی که ما از شاگرد محوری در ایران سراغ داریم به هیچ وجه اینگونه نیست. اگر به کتب تدریس مراجعه کنید هر کسی تدریس شاگرد محوری را طوری توضیح داده و هر معلم و استادی شاگرد محوری را یک طور دیگر استنباط کرده است. می خواهم بگویم اینجا شاگرد محوری عملا انجام می شود و من که در این دو کلاس شرکت می کنم تقریبا مشابه و یک جور هم ارائه می شود.
با این مقدمه، می خواهم در خصوص تدریس شاگرد محوری صحبت کنم و البته نه تئوری آن را بلکه حاصل مشاهدات خود را. تئوری آن که همه بلدیم و آن هم بر می گردد به نظریات جان دیویی و نظریه پیشرفت گرایی که ملاک یادگیری، ایجاد تغییر و پیشرفت شاگرد، بوده است و معتقد بودند که تا زمانی که خود یادگیرنده درگیر مطالب نشود یادگیری درست صورت نخواهد گرفت و نظریه بسیار درستی هم هست. اما اینجا در کلاس های درس این نظریه عملا اجرا می شود.
در هر دو کلاس شیوه تدریس نسبتا شبیه هم است. استاد قبل از شروع ترم طرح درس ترم را آماده کرده آدرس منابع و مقالات مخصوص هر جلسه را مشخص کرده و دانشجو می داند که در هر جلسه ترم چه اتفاقی خواهد افتاد. حالا شاگرد محوری از اینجا شروع می شود و اینکه می گویند در این روش معلم، استاد راهنماست عملا می بینید. در ایران وقتی می گویند معلم راهنماست تصور می شود که معلم دیگر کاری ندارد باید در گوشه کلاس به تماشای سر و کله زدن بچه ها بنشیند.
در اینجا معلم و استاد واقعا راهنماست. یعنی تمامی ویژگی های راهنما را هم دارد خودش بیش از دانشجو مطالعه کرده، کامل به بحث مسلط و لحظه به لحظه حواسش به دانشجویان می باشد که از مسیر کلاس منحرف نشوند.... اینها ویژگی یک راهنمای خوب است.
حالا نوبت دانشجوست. دانشجوها باور کردند که خودشان باید تلاش کنند و هر کسی آماده نیست از شرمندگی به کلاس نمی آید. نکته دیگر اینکه دانشجو غر نمی زند که استاد ما کار داریم نمی توانیم بخوانیم و از این دست حرف ها... یعنی برای آنها این چنین حرف زدن شرم آور است.
بگذریم... ادامه مطلب در یادداشت زیر

https://news.1rj.ru/str/cacpc
1👍1
ادامه #یادداشت_سیزدهم

روایت یک جلسه از کلاس درس پرفسور رایت که درس چندفرهنگی را برای دانشجویان دکتری ارائه می دهد.


یک نمونه عملی از تدریس شاگرد محوری:

دانشجوها که در کلاس مستقر شدند پس از خوش و بش های اولیه هر گروه که معمولا سه یا چهار نفره است همگی جلوی کلاس آمده و به نوبت روی یک مبحث خاص که کار کرده اند بر اساس طرح درسی که قبلا استاد مشخص کرده به کلاس ارائه می دهند. علاوه بر آن هر کدام از اعضای گروه باید دو صفحه از برداشت خود را از بحثشان نوشته و قبل از کلاس به دانشجویان دیگر کلاس بدهند. حالا به نوبت کارشان را ارائه می دهند تا اینکه بحث شان تمام می شود و انصافا هم چقدر مسلط ارائه می دهند.حالا یکی از آنان سه یا چند سوال را روی تخته نوشته و کلاس را به تناسب تعداد سوال، گروه بندی می کند و مسئولیت بحث و پاسخگویی هر سوال را به یک گروه می دهد. توجه داشته باشید همه اینها توسط همین گروهی که ارائه داشت، انجام می شود. دانشجوها روی سوالات مخصوص خودشان بحث می کنند در نهایت هر گروه نظر خود را به کل کلاس ارائه می دهد. کار این گروه تمام نشده حالا سوال های خود دانشجویان نسبت به کار ارائه شده است. هر کسی هر نقدی دارد مطرح می کند و آن گروه که همچنان جلوی کلاس ایستاده و به تناسب پاسخ می دهند. استاد هم بیکار نیست ، چرت هم نمی زند از سوالات و فرآیند کلاس یادداشت برداری می کند(چون جایی آنها را استفاده خواهد کرد).
کار این گروه که تمام شد، گروه بعدی آمده و دوباره همین روند ادامه دارد. بخش اول کلاس این گونه تمام می شود. یک استراحتی صورت می گیرد در بخش بعدی حالا استاد ضمن واکاوی مباحث مطرح شده خود وارد میدان شده و مباحث را اصلاح و یا تکمیل می کند. در این بخش هم همواره دانشجویان در بحث درگیرند. چون استاد با سوالاتی که می کند همواره کلاس را زنده و پرشور نگه می دارد. این روایت بخشی از تدریس شاگرد محور در کلاس بود.
در یادداشت بعدی درباره تعامل دانشجویان با یکدیگر و نحوه تعامل اساتید با دانشجویان صحبت خواهد شد.

#روش_تدریس
#شاگرد_محوری
#رایت
#فیلن

https://news.1rj.ru/str/cacpc
👍1
#یادداشت_چهاردهم

در ابتدا از لطف همه همکاران و دانشجویان گرامی که در وبلاگ و تلگرام پیام می گذارند و نقد و نظر خود را اعلام می کنند، بی شمار سپاسگزارم.
یک نکته ای را عرض کنم بعد در مورد قولی که دادم و مساله ارتباطات میان دانشجوها و اساتید مطالبی را تقدیم کنم.
برخی ار دوستان از من کتاب یا مقاله درخواست کرده بودند که به اندازه وسعم پیدا کرده و برای آنها فرستادم. اما می دانم که برخی دیگر هم بوده اند که متاسفانه فراموش کرده ام. چون درخواست ها نسبتا زیاد بود، حتم دارم برخی از آنها از قلم افتاده اگر موردی بوده مجددا پیام بگذارند.

و اما یادداشت امروز
سعی خواهم کرد بسیار کوتاه بنویسم ولی به نظرم هم برای اساتید و هم برای دانشجویان قابل استفاده باشد.
به طور کلی رفتار اجتماعی در کانادا بسیار مودبانه و صمیمانه است. اما این رفتار یک روی دیگر هم دارد و آن تا جایی است که به حریم خصوصی دیگران وارد نشوید. دقیقا این خصیصه در ارتباط میان دانشجویان هم برقرار است.
اینجا تقریبا دانشجویان با هم صمیمی نیستند. وقتی که در قالب گروهی قرار می گیرند که باید با هم بحث کنند و یا فعالیت کنند، به همان اندازه با هم کار می کنند و جلسه بعد که به کلاس می آیند، گویی بار اول است که همدیگر را می بینند. سلام و احوالپرسی هم اگر باشد خیلی سرد.
الگوی رفتاری عمومی دانشجویان این است. فقط در مباحث علمی گرد هم جمع می شوند و تمام. شاید به خاطر این باشد که نمی خواهند در حریم خصوصی دیگران دخالت کنند. این رفتار را هم در میان دانشجویان ارشد و هم در میان دانشجویان دکتری دیدم. با دانشجویان کارشناسی کلاسی نداشتم شاید آنها متفاوت باشند. البته بعید می دانم.....
در مورد ارتباط اساتید با دانشجویان هم تقریبا همین الگو حاکم است.استاد در کلاس خیلی خوب، صمیمی و خوش روست. غالبا خنده روی لب هایش است، اما رفتارهای خارج از کلاس بازهم مثل دانشجویان است. گویی که بار اول است همدیگر را می بینند...
دانشجو نمی تواند بدون وقت قبلی، استاد را ببیند. حتما باید از قبل ایمیل زده و استاد هم به قول خودشون اپروو کرده باشد. اینجا اغلب دانشجویان پیش استادها نمی روند، مگر دانشجویانی که با استاد خاصی پایان نامه دارند. آنها هم باید از قبل وقت بگیرند. تعامل اساتید با دانشجویان اغلب با همین دانشجویان است.
نکته ای که برایم جالب بود اینکه دانشجو نمی تواند زودتر از وقت خودش به دفتر استاد وارد شود.در کانادا کلا کسی زودتر از موعد به ملاقات کسی برود آن را زشت می دانند و آن را به گستاخی تعبیر می کنند. دلیلشان هم این است که شاید میزبان هنوز آماده پذیرایی نیست. دیرتر هم نباید بروند. موعد مقرر باید در دفتر استاد باشند. اگر بیش از یک ربع از موعد ملاقات بگذرد دانشجو باید دلیل قانع کننده برای تاخیر خود بیاورد.
در ایران این رفتارها خیلی آزار دهنده است. دانشجویان اغلب وقت نمی گیرند، ثانیا ممکن است شما در حال آماده شدن و رفتن سر کلاس یا جایی هستید، یا اصلا استراحت می کنید مگر دانشجو ول کن ماجراست...
درباره تعامل اساتید با یکدیگر هم کم و بیش همین الگوی رفتاری حاکم است. کسی با کسی کاری ندارد. وارد حریم خصوصی دیگران نمی شوند.اما هنگامی که قرار است یک کار علمی مشترک انجام دهند واقعا کار می کنند و حس مشارکت جویی خیلی بالایی به خرج می دهند.
امیدوارم همکاران، بنده را به خاطر این نکته ببخشند. ما در ایران کاملا برعکس عمل می کنیم. کاملا در حریم خصوصی دیگران وارد می شویم. جیک و پوک همکاران را کامل جویا می شویم. به قول دانشجویان پرونده اش را روی میز می گذاریم، اما موقع کار جمعی همه بهانه جویی می کنیم. این یکی می گوید اگر فلانی باشد من نیستم. آن یکی گفته که باید فلانی باشد تا من هم باشم.
اینجا چنین چیزی مشاهده نمی کنید. یادم است در ایران یک بار یکی از دانشجویان نزد من آمد و از دو استاد صحبت کرد که یکی از آنها به گوشی تک تک دانشجویان زنگ زده و گفته بود که حق ندارید با فلان استاد پایان نامه بردارید و یا حتی به او نزدیک شوید!!
در کانادا چنین چیزی را بفهمند همان لحظه عذر استاد را می خواهند....
امیدوارم ما هم بتوانیم در جایی که نباید وارد شویم، وارد نشویم و بالعکس درباره فعالیت های علمی مشترک همه وقت بگذاریم.
به امید آن روز....

#تعامل_علمی
#حریم_خصوصی


https://news.1rj.ru/str/cacpc
👍1
#یادداشت_پانزدهم

در اینجا روی دو موضوع کار می کنم. اما پرسش یکی از دانشجویان ارشدم در دانشگاه علامه (به نام خانم پیرنهاد، از دانشجویان اخلاق مدار و با فکر) باعث شد، یک پژوهش دیگر را هم به این دو پژوهش قبلی اضافه کنم. ایشان از من خواسته بودند از اساتید بین المللی برنامه درسی بپرسم...
اندکی سوالات ایشان را به شرح زیر تغییر دادم تا این که به شکل زیر درآمدند:

1) مسائل اساسی برنامه درسی در دنیا کدام اند؟ اگر بخواهیم پنج اولویت اول را شناسایی کنیم، کدام خواهند بود؟
2) برنامه درسی در دنیا به کدام سو می رود؟ و باید به کدام سو برود؟


من فکر کردم این سوالات را هم از اساتید داخلی بپرسم و هم از اساتید خارجی. به بیش از چهل استاد بین المللی برنامه درسی ایمیل زدم و این دو سوال را از آنها جویا شدم و از سی استاد داخلی(افرادی که ایمیل شان را داشتم ارسال کردم. اساتیدی که مایلند مشارکت کنند لطفا پاسخ شان را به ایمیلم یا آیدی تلگرام ارسال دارند).
به یاد دارم صبح که به اساتید خارجی ایمیل دادم تا ظهر حدود پنج نفر پاسخ ایمیلم را داده بودند. اولین نفری که پاسخ داد پروفسور پاینار بود. این آدم اینقدر نازنین هست که حد ندارد. با تمام مشغله هایی که دارد، مسئولیت پذیری اش فوق العاده است. آدم بین المللی است، شاید از این ایمیل ها در روز ده ها مورد برایش ارسال می شود ولی این که برای او مهم است که در گسترش پژوهش و علم برنامه درسی اینگونه حساس باشد، برای من بسیار آموزنده بود. شاید مایل باشید بدانید ایشان برای این سوالات چه پاسخی داده اند؟
لطفا شما دوستان هم فکر کنید، سپس فایل زیر را ببینید...
.
.
.
.
برای پاسخ سوال دوم یک مقاله و یک کتاب برایم ایمیل کرده اند که هر دو را با شما به اشتراک خواهم گذاشت.
از شما دوستان دانشجوی ارشد و دکتری هم می خواهم به این دو سوال پاسخ های مختصر دهید.
اگر مایلید مشارکت کنید خیلی مختصر به تفکیک هر سوال پاسخ خود را نوشته و برای بنده ایمیل یا تلگرام کنید.

#سوال_پژوهشی


https://news.1rj.ru/str/cacpc
👍1
#یادداشت_شانزدهم

توصیه به فرصت مطالعاتی و پست داک

با توجه به سوالاتی که اخیرا از طرف دوستان مختلف اعم از دوستان هیات علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی شده بود، مایلم در این یادداشت به این موضوع بپردازم.
پاسخ سوال مکرر اغلب دوستان را همین اول بدهم که "بله" فرصت مطالعاتی یا پست داک را برای همه دوستان توصیه می کنم. البته در دانشگاه های معتبر خارجی و مرتبط با رشته افراد.
اگر من مسئولیتی در وزارت علوم داشتم حتما اعضای هیات علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی را موظف می کردم دست کم یک بار دانشگاه های خارجی را تجربه کنند. مثل اغلب دانشگاه های خارجی که دانشجویانش موظفند حتما چند واحدی را خارج از دانشگاه خود سپری کنند.
اما در مورد ایران عرض کنم و پاسخ "بله" ام را تکمیل کنم به این صورت که قبل از هر اقدامی استاد و یا دانشجوی ایرانی باید زبانش را بسیار تقویت کند. اگر در ایران فکر می کنید زبانتان خیلی خوب است در اینجا حتما خواهید دید که زبانتان در حد متوسط می باشد. به نظر من همه افرادی که در ایران زبانشان را کامل کردند در خارج از ایران حداقل سطح زبانشان دو سطح پایین تر است. اگر هم کسی فکر می کند مهارت زبانیش در ایران در سطح متوسط است حتما در این کشورها دچار مشکل خواهد شد. بنابراین درست است که به همه توصیه می کنم دست کم یک بار آموزش در دانشگاه خارجی را تجربه کنید ولی قبلش حتما مهارت زبانی تان را خیلی خوب تقویت کنید تا در اینجا بتوانید به صورت معمولی و متوسط صحبت کنید. افرادی که زبان کم می دانند و بلد نیستند فعلا وقت شان را برای زبان آموزی بگذرانند.
به نظر من مشکل بچه های ما در ایران و نیز اساتید ما عمدتا زبان است. یادم است در یکی از جلسات شورای آموزشی - پژوهشی دانشکده به همکاران دانشکده عرض کردم که اگر استادی زبان بلد نباشد و ارتباط بین المللی نداشته باشد و دست کم چند دانشگاه خارجی را از نزدیک ندیده باشه اصلا نباید خودش را استاد دانشگاه بداند. این حرف من برای بسیاری از همکارانم سنگین آمد و حتی مورد حمله برخی قرار گرفتم. الان اعتقادم به این عقیده بیشتر هم شده و معتقدم استاد دانشگاه حداقل باید سه ویژگی اصلی را داشته باشد.

یک) مسلط به حوزه تخصصی علم خود
دو) تسلط به زبان
سه) توانایی ارتباطات بین المللی


که اگر دومی یعنی زبان فرد خوب باشد سومی هم سهل الوصول خواهد شد. درباره مهارت زبانی، منظورم اصلا زبان در حد ترجمه نیست. برخی فکر می کنند چون می توانند خوب ترجمه کنند پس زبانشان خوب است. در حالیکه به نظر من مهارت شنیداری "listening" خیلی مهمتر است. نه اینکه بقیه اهمیت کمتری دارند بلکه منظورم این است که در برقراری ارتباط شما باید اول بتوانید حرف طرف مقابل را متوجه شوید تا پاسخ او را بدهید. بدین جهت عرض می کنم مهارت شنیداری فوق العاده مهم است.
دوباره تاکید و پیشنهاد می کنم کسانی که مایلند فرصت یا پست داک بروند از امروز همه کارهاشون تعطیل کنند و فقط و فقط روی زبان کار کنند. نگران نباشید دوتا مقاله بعدا بنویسید یا یک سال بعد دانشیار یا استاد شوید هیچ خللی در جهان علم به وجود نمی آید!! اما زبان بلد نباشید حتما خللی در علم تان به وجود خواهد آمد.
توضیح آخر اینکه فرصت با پست داک قدری متفاوت هست. هر چند هر دو فرصت پژوهشی است اما در پست داک فرد حقوق هم دریافت می کند. در واقع پست داک نوعی شغل محسوب می شود اما در فرصت مطالعاتی فرد لزوما از دانشگاه مقصد حقوقی دریافت نمی کند.
امیدوارم دوستانی که سوال کرده بودند به پاسخ رسیده باشند.

#فرصت_مطالعاتی
#پست_داک


https://news.1rj.ru/str/cacpc
👍1
#یادداشت_هفدهم

معرفی وب سایت برای یادگیری زبان

پس از یادداشت شانزدهم، برخی دوستان درباره وب سایت های مفید برای یادگیری زبان انگلیسی سوال کرده بودند. من سه وب سایت را معرفی می کنم که هر کدام سلیقه و روش خاص خود را برای آموزش دارند. دوستان مشاهده کنند با کدام روش راحت ترند، همان را پیگیری و ادامه دهند. البته همه اینها از طریق یوتیوب قابل دریافت هستند. لذا دوستان داخل ایران برای دریافت آن باید تدبیر ویژه ای بکنند!!!

- learn english with Jennifer
- Rosetta Stone english
- Bbc follow me


روش آموزش وب سایت اول را بیشتر می پسندم. ولی شما هر سه را اول ببنید و بعد هر کدام که با سلیقه شما بیشتر سازگاری داشت، انتخاب کنید.

#وب_سایت
#آموزش_زبان


https://news.1rj.ru/str/cacpc
👍1