ادامه #یادداشت_هفتم
ب) در خصوص ترجمه اسامی افراد هم به نظرم در ایران باید یک ترجمه نزدیک تر را انتخاب کنیم و یا اینکه نفر اولی که ترجمه کرده به آن اسم یا اصطلاح وفادار باشیم. یا اینکه لغت اصلی آن را به کار گیریم.
به عنوان مثال در ایران به کلمه "Poland " لهستان گفته می شود، چون از اول کلمه لهستان گفته شد، اما هم اکنون همه ایرانیان می دانند که "پولند" همان لهستان است. درمورد کلمه "ویلیام پاینار' هم همینطور است.در ایران به ویلیام پاینار
می شناسیم در حالیکه در کانادا اگر درست بنویسم #وایلیم_پینار تلفظ می کنند.
یا در خصوص Ross شنیده هایم این بود که "روز" تلفظ می شود. (بین او و آ) آخرش هم ز تلفظ می شود. در حالیکه در گوگل "راس" تلفظ می شود. دوستان گروه "اساتید" تلفظ راس را درست می دانستند.
اینها نمونه ای از خروار می باشد
این گزارش طولانی تاکید بر آموزش درست زبان در ایران دارد و در ضمن یادآور می شود که مقوله زبان بسیار پیچیده است همان طور که فرهنگ مقوله پیچیده ایست. هر چقدر بتوانیم به فرهنگ هر کشور نزدیک شویم به زبان آن فرهنگ هم تسلط کافی خواهیم داشت.
#نکته_آخر
تا زمانی که روش و کیفیت تدریس زبان خارجی در مدارس و دانشگاه های ما اینگونه باشد، راه به جایی نخواهیم برد یک فکر اساسی تغییر روش آموزش کنونی، بودن در بطن جامعه زبان مقصد و نیز داشتن کشور اینترنشنال است که شرایط حرف زدن و شنیدن لهجه اصلی فراهم شود، شاید بخشی از مشکلات آموزش زبان حل شود....
...........................................................
#یادداشت_هشتم
حضور در کلاس ارشد و دکتری
امروز کلاس چندفرهنگی در UBC داشتیم. کلاس را پروفسور هندل رایت ارائه می کنند و از من هم خواستند به عنوان استاد همکار در کلاس ایشان حضور پیدا کنم. چون در جریان کارهای قبلی من در ایران درباره آموزش چندفرهنگی و برنامه درسی چندفرهنگی قرار داشتند.
این کلاس روز های دوشنبه برگزار می شود، و مخصوص دانشجویان ارشد و دکتری است. یعنی درسی است که هم دانشجویان ارشد می توانند شرکت کنند هم دکتری.
بحث امروز کمی تخصصی است.🤔
امروز دومین جلسه ترم بود و برای من اولین جلسه حضور در کلاس. پس از ورودمان به کلاس و پس از اینکه پروفسور رایت بنده را به کلاس معرفی کردند، کلاس عملا شروع شد. حدود چهارده نفر دانشجو در کلاس حاضر بودند که دو نفر اصالتا ایرانی، یکی هندی، یکی پاکستانی، چند نفر چینی، یکی دو نفر ژاپنی احتمالا(چون واقعا بازشناسایی ژاپنی ها از چینی ها خیلی سخت است) یک نفر از آفریقا و چند نفر هم کانادایی بودند. امیدوارم جمع اینها از چهارده نفر بیشتر نشده باشد!!!😃
یکی از آن دو نفر ایرانی اصلا فارسی بلد نبود دومی هم نوشتن فارسی را نمی دانست ولی به راحتی صحبت می کرد، در واقع پدر و مادرشان ایرانی بودند ولی آنها در کانادا متولد و بزرگ شده بودند.
دکتر هندل رایت تدریس را با بارش فکری شروع کردند و بچه ها هم نصفه نیمه مشارکت می کردند. احساس کردم که شاید حضور من باعث شده کمی بچه ها در مشارکت کلاسی احتیاط کنند .
در این جلسه ابتدا سیر تحول و تطور چندفرهنگی بررسی شد، که انصافا دکتر هندل رایت خیلی خوب ارائه کردند. واقعا از تدریس ایشان لذت می بردم. خلاصه؛ این تغییر را در جدولی آورده بودند که من هم از آن عکس گرفتم. حدود یک ساعت توضیح این جدول طول کشید.
سپس مفاهیم کلیدی چندفرهنگی مطرح شد که سعی می کنم این مفاهیم را در اینجا لیست کنم. قرار شد هر کدام از دانشجویان یکی از این مفاهیم را تبدیل به مقاله کرده و در کلاس ارائه نماید.
این مفاهیم عبارتنداز:
۱-Multiculturalism, diversity, diffrence.
تفاوت این سه مفهوم
۲- Golobalization, local culture, golocalization.
۳-CALD مفهوم
(culture and lingual diffrence)
۴-Centrality and multiculturalism
۵- Property
۶-Tolerance
۷- Anti multiculturalism
۸- Transformative citizenship
۹- Gender and sexuality
۱۰- Econemy and multiculturalism
۱۱- Multicultural education.
۱۲- Multicultural curriculum
نکته جالب این است؛ که تقریبا همه این مباحث را در مقالاتم کم و بیش آورده ام و همچنین مطالبی که در کلاس های درس ارشد و دکتری در کانادا تدریس می شود ما هم در ایران آنها را تدریس می کنیم.
#کلاس_ارشد_دکتری
#هندل_رایت
#بارش_فکری
https://news.1rj.ru/str/cacpc
ب) در خصوص ترجمه اسامی افراد هم به نظرم در ایران باید یک ترجمه نزدیک تر را انتخاب کنیم و یا اینکه نفر اولی که ترجمه کرده به آن اسم یا اصطلاح وفادار باشیم. یا اینکه لغت اصلی آن را به کار گیریم.
به عنوان مثال در ایران به کلمه "Poland " لهستان گفته می شود، چون از اول کلمه لهستان گفته شد، اما هم اکنون همه ایرانیان می دانند که "پولند" همان لهستان است. درمورد کلمه "ویلیام پاینار' هم همینطور است.در ایران به ویلیام پاینار
می شناسیم در حالیکه در کانادا اگر درست بنویسم #وایلیم_پینار تلفظ می کنند.
یا در خصوص Ross شنیده هایم این بود که "روز" تلفظ می شود. (بین او و آ) آخرش هم ز تلفظ می شود. در حالیکه در گوگل "راس" تلفظ می شود. دوستان گروه "اساتید" تلفظ راس را درست می دانستند.
اینها نمونه ای از خروار می باشد
این گزارش طولانی تاکید بر آموزش درست زبان در ایران دارد و در ضمن یادآور می شود که مقوله زبان بسیار پیچیده است همان طور که فرهنگ مقوله پیچیده ایست. هر چقدر بتوانیم به فرهنگ هر کشور نزدیک شویم به زبان آن فرهنگ هم تسلط کافی خواهیم داشت.
#نکته_آخر
تا زمانی که روش و کیفیت تدریس زبان خارجی در مدارس و دانشگاه های ما اینگونه باشد، راه به جایی نخواهیم برد یک فکر اساسی تغییر روش آموزش کنونی، بودن در بطن جامعه زبان مقصد و نیز داشتن کشور اینترنشنال است که شرایط حرف زدن و شنیدن لهجه اصلی فراهم شود، شاید بخشی از مشکلات آموزش زبان حل شود....
...........................................................
#یادداشت_هشتم
حضور در کلاس ارشد و دکتری
امروز کلاس چندفرهنگی در UBC داشتیم. کلاس را پروفسور هندل رایت ارائه می کنند و از من هم خواستند به عنوان استاد همکار در کلاس ایشان حضور پیدا کنم. چون در جریان کارهای قبلی من در ایران درباره آموزش چندفرهنگی و برنامه درسی چندفرهنگی قرار داشتند.
این کلاس روز های دوشنبه برگزار می شود، و مخصوص دانشجویان ارشد و دکتری است. یعنی درسی است که هم دانشجویان ارشد می توانند شرکت کنند هم دکتری.
بحث امروز کمی تخصصی است.🤔
امروز دومین جلسه ترم بود و برای من اولین جلسه حضور در کلاس. پس از ورودمان به کلاس و پس از اینکه پروفسور رایت بنده را به کلاس معرفی کردند، کلاس عملا شروع شد. حدود چهارده نفر دانشجو در کلاس حاضر بودند که دو نفر اصالتا ایرانی، یکی هندی، یکی پاکستانی، چند نفر چینی، یکی دو نفر ژاپنی احتمالا(چون واقعا بازشناسایی ژاپنی ها از چینی ها خیلی سخت است) یک نفر از آفریقا و چند نفر هم کانادایی بودند. امیدوارم جمع اینها از چهارده نفر بیشتر نشده باشد!!!😃
یکی از آن دو نفر ایرانی اصلا فارسی بلد نبود دومی هم نوشتن فارسی را نمی دانست ولی به راحتی صحبت می کرد، در واقع پدر و مادرشان ایرانی بودند ولی آنها در کانادا متولد و بزرگ شده بودند.
دکتر هندل رایت تدریس را با بارش فکری شروع کردند و بچه ها هم نصفه نیمه مشارکت می کردند. احساس کردم که شاید حضور من باعث شده کمی بچه ها در مشارکت کلاسی احتیاط کنند .
در این جلسه ابتدا سیر تحول و تطور چندفرهنگی بررسی شد، که انصافا دکتر هندل رایت خیلی خوب ارائه کردند. واقعا از تدریس ایشان لذت می بردم. خلاصه؛ این تغییر را در جدولی آورده بودند که من هم از آن عکس گرفتم. حدود یک ساعت توضیح این جدول طول کشید.
سپس مفاهیم کلیدی چندفرهنگی مطرح شد که سعی می کنم این مفاهیم را در اینجا لیست کنم. قرار شد هر کدام از دانشجویان یکی از این مفاهیم را تبدیل به مقاله کرده و در کلاس ارائه نماید.
این مفاهیم عبارتنداز:
۱-Multiculturalism, diversity, diffrence.
تفاوت این سه مفهوم
۲- Golobalization, local culture, golocalization.
۳-CALD مفهوم
(culture and lingual diffrence)
۴-Centrality and multiculturalism
۵- Property
۶-Tolerance
۷- Anti multiculturalism
۸- Transformative citizenship
۹- Gender and sexuality
۱۰- Econemy and multiculturalism
۱۱- Multicultural education.
۱۲- Multicultural curriculum
نکته جالب این است؛ که تقریبا همه این مباحث را در مقالاتم کم و بیش آورده ام و همچنین مطالبی که در کلاس های درس ارشد و دکتری در کانادا تدریس می شود ما هم در ایران آنها را تدریس می کنیم.
#کلاس_ارشد_دکتری
#هندل_رایت
#بارش_فکری
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
❤1👍1
#یادداشت_نهم
فرهنگ عمومی شهر ونکوور
مدت ها قبل قول دادم تا درباره فرهنگ عمومی مردم کانادا به ویژه شهر ونکوور، شهری که سکونت داریم، گزارشی را تقدیم کنم. عمدا این گزارش را عقب انداختم تا شناخت نسبتا بهتری از این شهر به دست آورم. آنچه که گزارش می کنم حاصل مشاهدات و تجربه زیسته من طی این روزهای اخیر بدون هیچ گونه سوگیری است. ابتدا نمایی از کانادا و شهر ونکوور را برای شما به تصویر خواهم کشید، سپس درمورد فرهنگ عمومی مردم آن سخن خواهم گفت.
نمایی از کشور کانادا و شهر ونکوور
کانادا کشوری وسیع واقع در آمریکای شمالی است. مسافرت با هواپیما از گوشه ای تا گوشه ی دیگر آن دست کم به شش ساعت زمان نیاز دارد. این کشور از شمال به قطب شمال، از جنوب به کشور آمریکا، از غرب به اقیانوس آرام و از شرق به اقیانوس اطلس متصل است. استان بریتیش کلمبیا در غرب این کشور واقع شده است. این کشور چندین استان دارد که نسبتا مستقل از یکدیگر هستند، هرچند قوانین حکومتی آنان مشترک است اما برخی قوانین داخل استان ها متفاوت است. هر استان برای خود نخست وزیری جداگانه داشته که استان زیر نظر وی اداره می شود. حتی هرکدام هم دارای پرچم متفاوتی هستند.
اگر بخواهید شهر ونکوور و دانشگاه بریتیش کلمبیا یا همانUBC رادر نقشه پیدا کنید، باید به قسمت شمال غرب نقشه جهان مراجعه کنید. جایی که دیگر خشکی تمام شده و به اقیانوس متصل می شود. آنجا استان بریتیش کلمبیا با مرکزیت ونکوور کاناداست. اگر بخواهید این منطقه را در نقشه به راحتی پیدا کنید کافی است در google map، ونکوور را به فارسی سرچ کنید.
مسافرت مستقیم از تهران به ونکوور(که الان امکانش نیست، چون پرواز مستقیم بین ایران و کانادا برقرار نیست) حدود هیجده ساعت طول می کشد. این مدت زمان هنگامی است که توقف شما در فرودگاه های مختلف کم باشد، چون ممکن است حداقل یک تا سه ساعت اتلاف زمان در تعویض فرودگاه داشته تا به کانادا برسید. در حالت معمولی ممکن است بیست و چهار ساعت طول بکشد تا از ایران به کانادا سفر کنید.
سفر میان شهرهای خود کانادا هم دست کمی از سفر از کشوری به کشور دیگر ندارد. از ونکوور تا تورنتو شهر دیگر کانادا حدود چهار ساعت و اندی زمان لازم است. اگر این مقدار زمان را با ایران مقایسه کنید به نظرم از شمالی ترین فرودگاه کشور تا جنوبی ترین آن بعید می دانم دو ساعت بیشتر طول بکشد.
ونکوور شهر بسیار زیبایی است. گویی خداوند لطف خود را در اینجا تمام کرده است. هر روز یک تا چند ساعت باران می بارد که شهر را زیبا و با طراوات می کند. دور تا دور و مرکز شهر پر از آب هست. به طوری که از هر قسمت شهر به مرکز شهر بخواهید بروید باید اتوبوس دریایی سوار شوید. این اتوبوس بخشی از سیستم حمل و نقل عمومی شهر به حساب می آید. می توان ادعا کرد که تقریبا از هر گوشه شهر به گوشه دیگر آن سیستم حمل و نقل عمومی کشیده شده است. تقریبا هیچ تاکسی در شهر نمی بینید، مسافرت درون شهری یا با اتوبوس، یا اتوبوس دریایی، یا مترو و یا با وسیله شخصی می باشد. تاکسی اغلب برای استفاده در فرودگاه است و فوق العاده هم گران. به همین خاطر فقط افراد جدید از تاکسی استفاده می کنند. یادم است از فرودگاه تا منزل حدود شصت دلار آمریکا به راننده تاکسی پرداخت کردیم. یعنی در حدود دویست هزار تومان. با این پول در ایران می توان با هواپیما به کیش مسافرت نمود....
حمل و نقل عمومی هم دست کمی از تاکسی ها ندارند. اینجا مسافرت درون شهری zone به zone است.
برای هر زون حدود سه دلار هزینه مسافرت درون شهری است. من از خانه تا دانشگاه سه زون را طی می کنم.
از شمال ونکوور(north cancouere) سوار seabus یا همان اتوبوس دریایی می شوم تا به مرکز شهر یا همانdowntonبرسم. از آنجا هم یک مسیری را با مترو طی می کنم و در نهایت با اتوبوس یک مسیر نسبتا طولانی را طی کرده تا به دانشگاه برسم. در واقع سفر روزانه از منزل تا دانشگاه سه زون می باشد. کرایه هر زون حدود سه دلار می شود و هر باری که به دانشگاه می روم حدود هیجده دلار هزینه رفت و آمدم می شود. در کل؛ ونکوور شهر گرانی است یا بهتر بگویم یکی از شهر های گران دنیاست.
ویژگی عمده طبیعی که در شهر می بینید طراوت، سر سبزی و درختان تنومندی است که شما را به حیرت وا می دارد. اطراف شهر پوشیده از کوه های سبز پوش فشرده جنگلی است.
تصور کنید در تهران کوه های شمالیش همواره سرسبز باشد. اینجا اطراف شهر اغلب اینگونه است. هرجا را که نگاه کنید سرسبزی موج می زند.
چون این گزارش طولانی شد، در قسمت بعدی درباره بخش مهم شهر و فرهنگ عمومی آن صحبت خواهم کرد.
اگر شد چند عکس هم از گوشه و کنار شهر برای شما خواهم گذاشت....
#فرهنگ_عمومی
#ونکوور
https://news.1rj.ru/str/cacpc
فرهنگ عمومی شهر ونکوور
مدت ها قبل قول دادم تا درباره فرهنگ عمومی مردم کانادا به ویژه شهر ونکوور، شهری که سکونت داریم، گزارشی را تقدیم کنم. عمدا این گزارش را عقب انداختم تا شناخت نسبتا بهتری از این شهر به دست آورم. آنچه که گزارش می کنم حاصل مشاهدات و تجربه زیسته من طی این روزهای اخیر بدون هیچ گونه سوگیری است. ابتدا نمایی از کانادا و شهر ونکوور را برای شما به تصویر خواهم کشید، سپس درمورد فرهنگ عمومی مردم آن سخن خواهم گفت.
نمایی از کشور کانادا و شهر ونکوور
کانادا کشوری وسیع واقع در آمریکای شمالی است. مسافرت با هواپیما از گوشه ای تا گوشه ی دیگر آن دست کم به شش ساعت زمان نیاز دارد. این کشور از شمال به قطب شمال، از جنوب به کشور آمریکا، از غرب به اقیانوس آرام و از شرق به اقیانوس اطلس متصل است. استان بریتیش کلمبیا در غرب این کشور واقع شده است. این کشور چندین استان دارد که نسبتا مستقل از یکدیگر هستند، هرچند قوانین حکومتی آنان مشترک است اما برخی قوانین داخل استان ها متفاوت است. هر استان برای خود نخست وزیری جداگانه داشته که استان زیر نظر وی اداره می شود. حتی هرکدام هم دارای پرچم متفاوتی هستند.
اگر بخواهید شهر ونکوور و دانشگاه بریتیش کلمبیا یا همانUBC رادر نقشه پیدا کنید، باید به قسمت شمال غرب نقشه جهان مراجعه کنید. جایی که دیگر خشکی تمام شده و به اقیانوس متصل می شود. آنجا استان بریتیش کلمبیا با مرکزیت ونکوور کاناداست. اگر بخواهید این منطقه را در نقشه به راحتی پیدا کنید کافی است در google map، ونکوور را به فارسی سرچ کنید.
مسافرت مستقیم از تهران به ونکوور(که الان امکانش نیست، چون پرواز مستقیم بین ایران و کانادا برقرار نیست) حدود هیجده ساعت طول می کشد. این مدت زمان هنگامی است که توقف شما در فرودگاه های مختلف کم باشد، چون ممکن است حداقل یک تا سه ساعت اتلاف زمان در تعویض فرودگاه داشته تا به کانادا برسید. در حالت معمولی ممکن است بیست و چهار ساعت طول بکشد تا از ایران به کانادا سفر کنید.
سفر میان شهرهای خود کانادا هم دست کمی از سفر از کشوری به کشور دیگر ندارد. از ونکوور تا تورنتو شهر دیگر کانادا حدود چهار ساعت و اندی زمان لازم است. اگر این مقدار زمان را با ایران مقایسه کنید به نظرم از شمالی ترین فرودگاه کشور تا جنوبی ترین آن بعید می دانم دو ساعت بیشتر طول بکشد.
ونکوور شهر بسیار زیبایی است. گویی خداوند لطف خود را در اینجا تمام کرده است. هر روز یک تا چند ساعت باران می بارد که شهر را زیبا و با طراوات می کند. دور تا دور و مرکز شهر پر از آب هست. به طوری که از هر قسمت شهر به مرکز شهر بخواهید بروید باید اتوبوس دریایی سوار شوید. این اتوبوس بخشی از سیستم حمل و نقل عمومی شهر به حساب می آید. می توان ادعا کرد که تقریبا از هر گوشه شهر به گوشه دیگر آن سیستم حمل و نقل عمومی کشیده شده است. تقریبا هیچ تاکسی در شهر نمی بینید، مسافرت درون شهری یا با اتوبوس، یا اتوبوس دریایی، یا مترو و یا با وسیله شخصی می باشد. تاکسی اغلب برای استفاده در فرودگاه است و فوق العاده هم گران. به همین خاطر فقط افراد جدید از تاکسی استفاده می کنند. یادم است از فرودگاه تا منزل حدود شصت دلار آمریکا به راننده تاکسی پرداخت کردیم. یعنی در حدود دویست هزار تومان. با این پول در ایران می توان با هواپیما به کیش مسافرت نمود....
حمل و نقل عمومی هم دست کمی از تاکسی ها ندارند. اینجا مسافرت درون شهری zone به zone است.
برای هر زون حدود سه دلار هزینه مسافرت درون شهری است. من از خانه تا دانشگاه سه زون را طی می کنم.
از شمال ونکوور(north cancouere) سوار seabus یا همان اتوبوس دریایی می شوم تا به مرکز شهر یا همانdowntonبرسم. از آنجا هم یک مسیری را با مترو طی می کنم و در نهایت با اتوبوس یک مسیر نسبتا طولانی را طی کرده تا به دانشگاه برسم. در واقع سفر روزانه از منزل تا دانشگاه سه زون می باشد. کرایه هر زون حدود سه دلار می شود و هر باری که به دانشگاه می روم حدود هیجده دلار هزینه رفت و آمدم می شود. در کل؛ ونکوور شهر گرانی است یا بهتر بگویم یکی از شهر های گران دنیاست.
ویژگی عمده طبیعی که در شهر می بینید طراوت، سر سبزی و درختان تنومندی است که شما را به حیرت وا می دارد. اطراف شهر پوشیده از کوه های سبز پوش فشرده جنگلی است.
تصور کنید در تهران کوه های شمالیش همواره سرسبز باشد. اینجا اطراف شهر اغلب اینگونه است. هرجا را که نگاه کنید سرسبزی موج می زند.
چون این گزارش طولانی شد، در قسمت بعدی درباره بخش مهم شهر و فرهنگ عمومی آن صحبت خواهم کرد.
اگر شد چند عکس هم از گوشه و کنار شهر برای شما خواهم گذاشت....
#فرهنگ_عمومی
#ونکوور
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
🥰1
#یادداشت_دهم
اقتصاد، تربیت اقتصادی!
در یادداشت های پیشین، ویژگی های محیطی کانادا به ویژه شهر ونکوور را گزارش کردم. در گزارش های بعدی به مسائل اجتماعی خواهم پرداخت.
اما در این گزارش قصد دارم اقتصاد کانادا را تحلیل کنم و تاحدودی تربیت اقتصادی را که ارتباطی هم با برنامه درسی برقرار کرده باشم. همان طور که قبلا نیز به طور خلاصه عرض کردم، ونکوور شهر فوق العاده گرانی است. هزینه اجاره بها به طور متوسط در هر ماه دوهزار دلار معادل شش میلیون تومان ایران است. به هر چیزی باید پول پرداخت کنید و هر چیزی را که خرید می کنید، باید همان لحظه تکس یا مالیات آن را هم بپردازید. حتما این ضرب المثل را شنیده اید که می گویند "دست فلانی در جیب مردم است!!" بی شک کشور و دولت کانادا شامل این ضرب المثل می شود. اداره این کشور وسیع با اخذ مالیات های مستقیم و دوباره مستقیم از مردم صورت می گیرد. عمدا دوبار نوشتم "#مستقیم". در جریان هستید مالیات ها به دو بخش مستقیم و غیر مستقیم تقسیم می شوند. اینجا دوبار از مردم مالیات اخذ می شود که هر دو هم مستقیم است. هنگام خرید هر چیزی از یک شکلات چند سنتی تا خریدهای بزرگ(خانه، ماشین، وسیله منزل) باید در همان لحظه مالیاتش را هم بپردازید. مثلا شما در اینجا می خواهید چند عدد میوه بخرید اگر مبلغ آن ده دلار شود، در هنگام پرداخت پول، احتمالا حدود سیزده، چهارده دلار خواهد شد. چون مقدارش کم است شاید خیلی به چشم نیاید. هر چند بعدا عرض خواهم کرد در اینجا یک دلار هم مبلغ مهم و ارزشمندی است.حالا تصور کنید مجبورید یک دستگاه تلویزیون بخرید که فرض کنید قیمت آن حدود سیصد دلار است، علاوه برآن باید حدود سی دلار تکس و حدود سی دلار هم هزینه گمرکی و نگهداری بپردازید. یعنی شصت دلار مالیات. اگر این را به پول ایران تبدیل کنید آن وقت معنی مالیات را بیشتر متوجه می شوید. یعنی فقط برای خرید یک تلویزیون باید حدود دویست هزار تومان مالیات دهید. شاید الان بهتر متوجه شوید که ضرب المثل دست دولت در جیب مردم یعنی چه!! اینجا تقریبا هیچ چیز مجانی وجود ندارد. ممکن است گفته شود؛ مگر در ایران وجود دارد؟ ادامه گزارش را پیگیری کنید بیشتر متوجه منظور من خواهید شد. به عنوان مثال شما برای خرید میوه طبیعتا نایلون لازم دارید. در اینجا باید برای آن پول پرداخت کنید.در کانادا برای استفاده از چرخ های دستی برای خرید که معمولا در فروشگاه های زنجیره ای بزرگ ایران دیده و استفاده می شود، باید یک دلار بپردازید تا بتوانید از آن چرخ دستی استفاده کرده و وسایل خریداری شده را داخل آن قرار دهید. وضعیت شبکه های تلویزیونی هم همین است. اینجا مثل ایران نیست که چند ده شبکه تلویزیونی مجانی در اختیار شما قرار گیرد. برای استفاده از ATM باید هزینه دهید. چه شهروندان کانادا و چه افرادی که برای چند سال در کانادا هستند باید سالانه فرم های مالیات را پر کرده و اگر در آمدشان از یک مبلغ مشخص بیشتر باشد غیر از این مالیات های مستقیم که عرض کردم، باید بیست درصد(احتمالا) هم مالیات سالانه بدهند. به همین خاطر عرض کردم دوبار مالیات مستقیم اخذ می شود. در خصوص کرایه تاکسی ها و اتوبوس ها و متروها هم قبلا مطالبی نوشتم که اینجا چقدر گران هست. وقتی شما اینجا هستید مفهوم ارزش، اهمیت(دیگر نمی دانم چه اصطلاحی استفاده کنم) پول را درک می کنید.ارزش یک دلار در کانادا خیلی زیاد است. این موارد باعث شده که همه اقتصادی بار بیایند. اینجا به ندرت کسی پول کسی را حساب می کند. چنین رسمی وجود ندارد. مگر اینکه دعوت رسمی وجود داشته باشد.
در کانادا متوجه می شوید اقتصاد یعنی چی؟ بذل و بخشش یعنی چی؟ دولت ایران از پول نفت بذل و بخشش های وسیع در اختیار افراد خاص، سازمان های خاص قرار می دهد، در اختیار کشورهای خاص و گروه های نظامی خاص قرار می دهد یعنی چی؟ وقتی می شنوی فلان کس چندین میلیون یا چندین میلیارد دلار اختلاس کرده، آن وقت به این فکر می افتی که کاش ما هم نفت نداشتیم تا مجبور می شدیم اهمیت پول درآوردن را می فهمیدیم...
در کانادا پول درآوردن هنر می خواهد و هزینه کردن هنری بالاتر.... دانش آموزان در کانادا از ابتدا یاد می گیرند چطوری تربیت اقتصادی شوند. یکی از دانشجویانم خیلی مایل بود عنوان پایان نامه اش را تربیت اقتصادی انتخاب کند. به نظرم ایشان باید مدتی را در کانادا زندگی کند تا آن وقت متوجه شود تربیت اقتصادی یعنی چه.....
در این صورت طبیعی است که ناخواسته تربیت اقتصادی خواهید شد. طبیعی است که اسراف وجود ندارد، طبیعی است که اختلاس غیرممکن خواهد بود. طبیعی است که تربیت اقتصادی ناخواسته اتفاق خواهد افتاد. اصلا لازم نیست برای آن برنامه درسی طراحی کنیم.....
#تربیت_اقتصادی
#مالیات
#اقتصاد
https://news.1rj.ru/str/cacpc
اقتصاد، تربیت اقتصادی!
در یادداشت های پیشین، ویژگی های محیطی کانادا به ویژه شهر ونکوور را گزارش کردم. در گزارش های بعدی به مسائل اجتماعی خواهم پرداخت.
اما در این گزارش قصد دارم اقتصاد کانادا را تحلیل کنم و تاحدودی تربیت اقتصادی را که ارتباطی هم با برنامه درسی برقرار کرده باشم. همان طور که قبلا نیز به طور خلاصه عرض کردم، ونکوور شهر فوق العاده گرانی است. هزینه اجاره بها به طور متوسط در هر ماه دوهزار دلار معادل شش میلیون تومان ایران است. به هر چیزی باید پول پرداخت کنید و هر چیزی را که خرید می کنید، باید همان لحظه تکس یا مالیات آن را هم بپردازید. حتما این ضرب المثل را شنیده اید که می گویند "دست فلانی در جیب مردم است!!" بی شک کشور و دولت کانادا شامل این ضرب المثل می شود. اداره این کشور وسیع با اخذ مالیات های مستقیم و دوباره مستقیم از مردم صورت می گیرد. عمدا دوبار نوشتم "#مستقیم". در جریان هستید مالیات ها به دو بخش مستقیم و غیر مستقیم تقسیم می شوند. اینجا دوبار از مردم مالیات اخذ می شود که هر دو هم مستقیم است. هنگام خرید هر چیزی از یک شکلات چند سنتی تا خریدهای بزرگ(خانه، ماشین، وسیله منزل) باید در همان لحظه مالیاتش را هم بپردازید. مثلا شما در اینجا می خواهید چند عدد میوه بخرید اگر مبلغ آن ده دلار شود، در هنگام پرداخت پول، احتمالا حدود سیزده، چهارده دلار خواهد شد. چون مقدارش کم است شاید خیلی به چشم نیاید. هر چند بعدا عرض خواهم کرد در اینجا یک دلار هم مبلغ مهم و ارزشمندی است.حالا تصور کنید مجبورید یک دستگاه تلویزیون بخرید که فرض کنید قیمت آن حدود سیصد دلار است، علاوه برآن باید حدود سی دلار تکس و حدود سی دلار هم هزینه گمرکی و نگهداری بپردازید. یعنی شصت دلار مالیات. اگر این را به پول ایران تبدیل کنید آن وقت معنی مالیات را بیشتر متوجه می شوید. یعنی فقط برای خرید یک تلویزیون باید حدود دویست هزار تومان مالیات دهید. شاید الان بهتر متوجه شوید که ضرب المثل دست دولت در جیب مردم یعنی چه!! اینجا تقریبا هیچ چیز مجانی وجود ندارد. ممکن است گفته شود؛ مگر در ایران وجود دارد؟ ادامه گزارش را پیگیری کنید بیشتر متوجه منظور من خواهید شد. به عنوان مثال شما برای خرید میوه طبیعتا نایلون لازم دارید. در اینجا باید برای آن پول پرداخت کنید.در کانادا برای استفاده از چرخ های دستی برای خرید که معمولا در فروشگاه های زنجیره ای بزرگ ایران دیده و استفاده می شود، باید یک دلار بپردازید تا بتوانید از آن چرخ دستی استفاده کرده و وسایل خریداری شده را داخل آن قرار دهید. وضعیت شبکه های تلویزیونی هم همین است. اینجا مثل ایران نیست که چند ده شبکه تلویزیونی مجانی در اختیار شما قرار گیرد. برای استفاده از ATM باید هزینه دهید. چه شهروندان کانادا و چه افرادی که برای چند سال در کانادا هستند باید سالانه فرم های مالیات را پر کرده و اگر در آمدشان از یک مبلغ مشخص بیشتر باشد غیر از این مالیات های مستقیم که عرض کردم، باید بیست درصد(احتمالا) هم مالیات سالانه بدهند. به همین خاطر عرض کردم دوبار مالیات مستقیم اخذ می شود. در خصوص کرایه تاکسی ها و اتوبوس ها و متروها هم قبلا مطالبی نوشتم که اینجا چقدر گران هست. وقتی شما اینجا هستید مفهوم ارزش، اهمیت(دیگر نمی دانم چه اصطلاحی استفاده کنم) پول را درک می کنید.ارزش یک دلار در کانادا خیلی زیاد است. این موارد باعث شده که همه اقتصادی بار بیایند. اینجا به ندرت کسی پول کسی را حساب می کند. چنین رسمی وجود ندارد. مگر اینکه دعوت رسمی وجود داشته باشد.
در کانادا متوجه می شوید اقتصاد یعنی چی؟ بذل و بخشش یعنی چی؟ دولت ایران از پول نفت بذل و بخشش های وسیع در اختیار افراد خاص، سازمان های خاص قرار می دهد، در اختیار کشورهای خاص و گروه های نظامی خاص قرار می دهد یعنی چی؟ وقتی می شنوی فلان کس چندین میلیون یا چندین میلیارد دلار اختلاس کرده، آن وقت به این فکر می افتی که کاش ما هم نفت نداشتیم تا مجبور می شدیم اهمیت پول درآوردن را می فهمیدیم...
در کانادا پول درآوردن هنر می خواهد و هزینه کردن هنری بالاتر.... دانش آموزان در کانادا از ابتدا یاد می گیرند چطوری تربیت اقتصادی شوند. یکی از دانشجویانم خیلی مایل بود عنوان پایان نامه اش را تربیت اقتصادی انتخاب کند. به نظرم ایشان باید مدتی را در کانادا زندگی کند تا آن وقت متوجه شود تربیت اقتصادی یعنی چه.....
در این صورت طبیعی است که ناخواسته تربیت اقتصادی خواهید شد. طبیعی است که اسراف وجود ندارد، طبیعی است که اختلاس غیرممکن خواهد بود. طبیعی است که تربیت اقتصادی ناخواسته اتفاق خواهد افتاد. اصلا لازم نیست برای آن برنامه درسی طراحی کنیم.....
#تربیت_اقتصادی
#مالیات
#اقتصاد
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
👏1
#یادداشت_یازدهم
مباحث اجتماعی
در ابتدای این یادداشت از بازخورد دوستان صمیمانه تشکر می کنم. مطلع شدم مباحثی که نوشته می شود مورد پسند دوستان واقع شده است که این امر مایه مباهات بنده است. نکته دیگر اینکه لازم است از دوستان رسانه ای که گزارش و یادداشت های کانال را با حفظ امانت منتشر می کنند و هم چنین از گروه خبری "رب" که یادداشت ها و فرصت مطالعاتی بنده را منتشر کرده اند، تشکر می کنم.
نکته پایانی اینکه از این پس مطالب و یادداشت ها را هم زمان در وبلاگ"برنامه درسی و فرهنگ" منتشر خواهم کرد. در ضمن یادداشت های قبلی را هم آنجا بارگذاری کرده ام.
آدرس بلاگفا👇
http://www.curriculum-culture.blogfa.com
در این یادداشت در رابطه با مباحث اجتماعی کانادا می نویسم. دوباره تاکید می کنم این موارد حاصل مشاهدات و تجربه زیسته من است و سعی شده است که گزارش ها بدون سوگیری نوشته شود.
موارد مختلف مباحث اجتماعی کانادا را در قالب دسته بندی به شرح ذیل ارائه می کنم:
رفتارهای عمومی مردم
چند ویژگی رفتاری و کلامی ثابت را که همواره در کانادا مشاهده می کنید را قید می کنم.
-آرام و عجول نبودن:
در اینجا تقریبا کسی را نمی بینید که در حال دویدن باشد. همه آرام و با حوصله راه می روند. رانندگی شان با حوصله است. وقتی کسی حرف می زند با حوصله گوش می کنند، در کارها عجله نمی کنند.
- رعایت حریم دیگران:
برخلاف آن چیزی که در کشور ما نشان داده می شود که در کشور های دیگر همه چیز قاطی پاتی است و به محض اینکه اسم کشور خارجی آورده می شود اولین تصور ما این است که حریم خصوصی ندارند. در حالیکه اینجا حریم افراد بسیار مهم است. در صف ها حداقل یک متر فاصله وجود دارد. محال است افراد از در مورد مسائل خصوصی هم سوال بپرسند. حتی تا این اندازه که اهل کجاهستید، مجرد یا متاهل اید و ...
-منتظر ماندن:
تا کار فرد جلویی تمام شود منتظر می مانند بعد سوالشان را مطرح می کنند حتی هنگام سلام و احوالپرسی و در وقت خداحافظی هم کامل منتظر می مانند تا دو طرف کارشان تموم شود و بعد خدا حافظی می کنند...
-وقت گذاشتن برای دیگران:
به عنوان مثال وقتی شما از کسی آدرسی یا راهنمایی در خصوص موضوعی می خواهید، کاملا برای شما وقت می گذارند. به قول دخترم، یک سوال کوچک که می پرسیم یک ربع مقاله برای ما می خوانند. یعنی اینقدر توضیح می دهند که کامل متوجه شوید. کمک خواستن از دیگران برای مردمان کانادا طبیعی است و تا حد امکان به هم کمک می کنند و کمک کردن به دیگران یک فرهنگ است.
-مطالعه در همه حال:
یک نکته خیلی جالب در اینجا مردم هنگام سفر با اتوبوس وحتی در پیاده روی مطالعه هم می کنند. من که نمی توانم همزمان دو کار را باهم انجام دهم!!!
- چشم تو چشم نشدن و شکل و شمایل افراد را برانداز نکردن در اصطلاح عامیانه خودمان:
ویژگی بعدی و خیلی مهم در اینجا از جهت رفتاری چشم تو چشم نشدن آدم هاست. اگر هم اتفاقی چشم تو چشم بشوند لبخند می زنند. اینجا کسی به شکل و شمایل افراد دیگر نگاه نمی کند و به بیان بهتر متمرکز نمی شوند. این نوع رفتارها فراوانی فوق العاده کمی دارد. همان طوری که عرض کردم، اینجا تقریبا چنین چیزی نمی بینید و اگر طرف مقابل متوجه شود ممکن است برای شما گران تمام شود.
- اصل بر برائت و صداقت:
این به معنی این نیست که از عقل شان درست استفاده نکنند. اما چون به همدیگر دروغ نمی گویند و از حریم خصوصی دیگران هم چیزی نمی پرسند این اصل خودبخود رعایت می شود. راستگویی در همه شمول زندگی مردمان کانادا وجود دارد و بااهمیت تلقی می شود. بدتر از دورغ اینجا نیست. حتی دروغ برای چیزهای پیش پا افتاده هم با اهمیت است.
- عدم استفاده از بوق ماشین:
اینجا هر خانواده ای دست کم دو یا سه ماشین دارد. اما در خیابان ها به ندرت صدای بوق می شنوید. همه با حوصله و با متانت رانندگی می کنند و در هر حال حق تقدم را رعایت می کنند بدون استثنا.
- احترام به کودکان و کهنسالان و افراد با نیازهای ویژه، درجه اول اهمیت:
همه اتوبوس های شهری مکان مخصوصی برای این افراد دارند. حتی یکی از صندلی ها به صورت برانکارد ساخته شده تا احیانا این افراد نیاز داشتند از آن استفاده کنند. افرادی که از ویلچر استفاده می کنند با ویلچر مستقیم وارد اتوبوس می شوند و در جای مخصوص خود که عرض کردم، قرار می گیرند.
- عدم استفاده از عطر، زیورآلات و آرایش در خانم ها:
- راه دادن به دیگران:
هم در پیاده روی ها هم در رانندگی ها این یک اصل است.
#زندگی_اجتماعی
#رفتار_عمومی_مردم
#تشکر
https://news.1rj.ru/str/cacpc
مباحث اجتماعی
در ابتدای این یادداشت از بازخورد دوستان صمیمانه تشکر می کنم. مطلع شدم مباحثی که نوشته می شود مورد پسند دوستان واقع شده است که این امر مایه مباهات بنده است. نکته دیگر اینکه لازم است از دوستان رسانه ای که گزارش و یادداشت های کانال را با حفظ امانت منتشر می کنند و هم چنین از گروه خبری "رب" که یادداشت ها و فرصت مطالعاتی بنده را منتشر کرده اند، تشکر می کنم.
نکته پایانی اینکه از این پس مطالب و یادداشت ها را هم زمان در وبلاگ"برنامه درسی و فرهنگ" منتشر خواهم کرد. در ضمن یادداشت های قبلی را هم آنجا بارگذاری کرده ام.
آدرس بلاگفا👇
http://www.curriculum-culture.blogfa.com
در این یادداشت در رابطه با مباحث اجتماعی کانادا می نویسم. دوباره تاکید می کنم این موارد حاصل مشاهدات و تجربه زیسته من است و سعی شده است که گزارش ها بدون سوگیری نوشته شود.
موارد مختلف مباحث اجتماعی کانادا را در قالب دسته بندی به شرح ذیل ارائه می کنم:
رفتارهای عمومی مردم
چند ویژگی رفتاری و کلامی ثابت را که همواره در کانادا مشاهده می کنید را قید می کنم.
-آرام و عجول نبودن:
در اینجا تقریبا کسی را نمی بینید که در حال دویدن باشد. همه آرام و با حوصله راه می روند. رانندگی شان با حوصله است. وقتی کسی حرف می زند با حوصله گوش می کنند، در کارها عجله نمی کنند.
- رعایت حریم دیگران:
برخلاف آن چیزی که در کشور ما نشان داده می شود که در کشور های دیگر همه چیز قاطی پاتی است و به محض اینکه اسم کشور خارجی آورده می شود اولین تصور ما این است که حریم خصوصی ندارند. در حالیکه اینجا حریم افراد بسیار مهم است. در صف ها حداقل یک متر فاصله وجود دارد. محال است افراد از در مورد مسائل خصوصی هم سوال بپرسند. حتی تا این اندازه که اهل کجاهستید، مجرد یا متاهل اید و ...
-منتظر ماندن:
تا کار فرد جلویی تمام شود منتظر می مانند بعد سوالشان را مطرح می کنند حتی هنگام سلام و احوالپرسی و در وقت خداحافظی هم کامل منتظر می مانند تا دو طرف کارشان تموم شود و بعد خدا حافظی می کنند...
-وقت گذاشتن برای دیگران:
به عنوان مثال وقتی شما از کسی آدرسی یا راهنمایی در خصوص موضوعی می خواهید، کاملا برای شما وقت می گذارند. به قول دخترم، یک سوال کوچک که می پرسیم یک ربع مقاله برای ما می خوانند. یعنی اینقدر توضیح می دهند که کامل متوجه شوید. کمک خواستن از دیگران برای مردمان کانادا طبیعی است و تا حد امکان به هم کمک می کنند و کمک کردن به دیگران یک فرهنگ است.
-مطالعه در همه حال:
یک نکته خیلی جالب در اینجا مردم هنگام سفر با اتوبوس وحتی در پیاده روی مطالعه هم می کنند. من که نمی توانم همزمان دو کار را باهم انجام دهم!!!
- چشم تو چشم نشدن و شکل و شمایل افراد را برانداز نکردن در اصطلاح عامیانه خودمان:
ویژگی بعدی و خیلی مهم در اینجا از جهت رفتاری چشم تو چشم نشدن آدم هاست. اگر هم اتفاقی چشم تو چشم بشوند لبخند می زنند. اینجا کسی به شکل و شمایل افراد دیگر نگاه نمی کند و به بیان بهتر متمرکز نمی شوند. این نوع رفتارها فراوانی فوق العاده کمی دارد. همان طوری که عرض کردم، اینجا تقریبا چنین چیزی نمی بینید و اگر طرف مقابل متوجه شود ممکن است برای شما گران تمام شود.
- اصل بر برائت و صداقت:
این به معنی این نیست که از عقل شان درست استفاده نکنند. اما چون به همدیگر دروغ نمی گویند و از حریم خصوصی دیگران هم چیزی نمی پرسند این اصل خودبخود رعایت می شود. راستگویی در همه شمول زندگی مردمان کانادا وجود دارد و بااهمیت تلقی می شود. بدتر از دورغ اینجا نیست. حتی دروغ برای چیزهای پیش پا افتاده هم با اهمیت است.
- عدم استفاده از بوق ماشین:
اینجا هر خانواده ای دست کم دو یا سه ماشین دارد. اما در خیابان ها به ندرت صدای بوق می شنوید. همه با حوصله و با متانت رانندگی می کنند و در هر حال حق تقدم را رعایت می کنند بدون استثنا.
- احترام به کودکان و کهنسالان و افراد با نیازهای ویژه، درجه اول اهمیت:
همه اتوبوس های شهری مکان مخصوصی برای این افراد دارند. حتی یکی از صندلی ها به صورت برانکارد ساخته شده تا احیانا این افراد نیاز داشتند از آن استفاده کنند. افرادی که از ویلچر استفاده می کنند با ویلچر مستقیم وارد اتوبوس می شوند و در جای مخصوص خود که عرض کردم، قرار می گیرند.
- عدم استفاده از عطر، زیورآلات و آرایش در خانم ها:
- راه دادن به دیگران:
هم در پیاده روی ها هم در رانندگی ها این یک اصل است.
#زندگی_اجتماعی
#رفتار_عمومی_مردم
#تشکر
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
👍1
#یادداشت_دوازدهم
مباحث اجتماعی نهادهای دولتی یا شبه دولتی کانادا
در یادداشت های قبلی عرض کردم که اداره کانادا بر اساس مالیات های چندگانه است. اما این نکته قابل ذکر است که تمامی خدمات هم بر پایه مالیات ها شکل گرفته و برخی از این خدمات کاملا رایگان و برخی نیز با حداقل قیمت تمام شده به مردم ارائه می شود.
- در اینجا برای کسانی که بیمه دولتی یا همان بیمه سلامت را ندارند، هزینه های پزشکی بسیار گران است. به عنوان مثال ویزیت پزشک عمومی ۱۶۰ دلار کاناداست. هزینه دندان پزشکی که سرسام آور است. در این مدت در کانادا کلا زندگی را رها کرده و خیلی مواظبیم که برای دندان هایمان مشکلی پیش نیاد!!
اما افرادی که بیمه دارند همه اینها رایگان بوده و بیمه همه را پرداخت می کند.
-دولت هر سه ماه یک بار از مالیات های پرداخت شده افراد، بخشی را به خودشان بر می گرداند. این برای افرادی است که درآمد کمتری دارند. اینجا میزان درآمد همه مشخص هست و کسی نمی تواند و نباید دروغ بگوید. چون بالاخره مشخص می شود و دولت بعدا به خاطر عدم آنست بودن( عدم صداقت) ممکن است خدمات دیگر را کاهش دهد. بر اساس اعتمادی که از شما در پیش دولت ساخته می شود به شما وام می دهند. هر چقدر این اعتماد بیشتر، میزان دریافت خدمات بهتر. به همین جهت لازم نیست کسی دروغ بگوید.
- نکته دیگر اینکه دولت برای نگهداری فرزندان کوچک به ویژه بچه های پیش دبستانی و دبستانی به مادران و یا افرادی که آنها را نگه می دارند حقوق پرداخت می کند.
- همه افراد معلول در اینجا سرپرستی دارند که روزانه آنها را به گردش می برد و ... برای این کار دولت هزینه اش را پرداخت می کند.
- دولت برای شهروندان دائم کانادا، تسهیلات منزل و یا به قول خودشان Housing پرداخت می کند. بدین معنی که دولت برای افرادی که درآمد کمتری دارند، بخشی از اجاره را پرداخت می کند. این امر می تواند به دو صورت انجام گیرد. یا فرد خانه ای را اجاره می کند و به اداره خدمات عمومی مراجعه می کند و یا اینکه در خانه های دولتی ساکن می شود. به هر حال بخشی از اجاره را دولت تامین می کند. جالب است بدانید استقبال از این خدمات در حداقل مقدار خود قرار دارد. چون همان طور که در بند قبلی گفتم شما باید خودتان را توانمند نشان دهید تا بتوانید از خدمات دولتی برخوردار شوید....
- در اینجا پدر و مادر حق ندارد بچه را در هیچ شرایطی در خانه تنها بگذارد. اگر ناچار شد باید با واحد خاصی که وجود دارد، تماس گرفته تا آنها کسی را بفرستند. هزینه اش را هم دولت پرداخت می کند.
- در کانادا یک شماره مشترک برای کارهای اورژانسی، همزمان برای خبردار شدن اداره پلیس، اورژانس و آتش نشانی وجود دارد. اگر کسی زبان انگلیسی یا زبان فرانسه بلد نباشد، اورژانس تمهیداتی اندیشیده که افراد با هفتاد زبان می توانند صحبت کنند. بدین معنی که مثلا فردی مریض دارد که فارسی زبان است به اورژانس که زنگ زد می تواند با فارسی زبان صحبت کند.
بله هفتاد زبان....
- در کانادا پلیسی مشاهده نمی کنید و کسی به کسی کاری ندارد که چرا پوشش تو این طور یا آن طور است؟.... حریم شخصی آدم ها در اینجا واقعا حریم خصوصی است و حتی دولت و پلیس نمی توانند دخالت کنند. وقتی به پلیس برای درخواست کمکی مراجعه شود واقعا حامی و مثل یک آشنا راهنمایی کننده و کار راه انداز است و....
- انجام کارهای داوطلبانه در اینجا خیلی اهمیت دارد. چون برای یافتن شغل اولین چیزی که سوال می شود کارهای داوطلبانه است. منظورم این نیست که چون برای شغل لازم دارند انجام می دهند بلکه کارهای داوطلبانه را نوعی ادای دین می دانند.
- هر چیزی اصلش وجود دارد. ما در کشور خودمان میوه هم می خریم نگرانیم. میوه ای که از درخت به دست آمده است. چون برخی میوه ها پارافین زده است. خیلی ها کود خورده است. اینجا وقتی شما چیزی می خرید دیگه نگران نیستید قبلا بلایی سرش آورده باشند. واقعا طعم واقعی میوه ها را من اینجا فهمیدم. واقعا میوه ها طعم طبیعت می دهند.
- هر کالایی را تا سه ماه می توانید برگردانید. نه کسی ناراحت می شود نه دعوا راه می افتد و نه هیچی. فروشنده تازه ناراحت می شود که شما جنس را عودت دادید و عذر خواهی می کند...
اینها خدماتی بود که دولتی ها یا شبه دولتی ها به مردم می دهند.
دو نکته هم از چندفرهنگی گفته تا بحثم را به این مهم ربط داده باشم. فایده داشتن یک کشور چندفرهنگی این است که چون مردم کانادا همه نوع آدمی دیدند از اشتباه افراد به راحتی می گذرند، عصبانی نمی شوند. اصل تساهل که در آموزش چندفرهنگی خیلی از آن صحبت می شود، عملا اینجا مشاهده می شود. مثلا اگر شما زبانتان خوب نیست یا جایی را بلد نیستید یا آدرسی از کسی می پرسید برای مردمان کانادا کاملا ملموس و آشنا است. نه کسی مسخره می کند نه ناراحت می شوند.
https://news.1rj.ru/str/cacpc
مباحث اجتماعی نهادهای دولتی یا شبه دولتی کانادا
در یادداشت های قبلی عرض کردم که اداره کانادا بر اساس مالیات های چندگانه است. اما این نکته قابل ذکر است که تمامی خدمات هم بر پایه مالیات ها شکل گرفته و برخی از این خدمات کاملا رایگان و برخی نیز با حداقل قیمت تمام شده به مردم ارائه می شود.
- در اینجا برای کسانی که بیمه دولتی یا همان بیمه سلامت را ندارند، هزینه های پزشکی بسیار گران است. به عنوان مثال ویزیت پزشک عمومی ۱۶۰ دلار کاناداست. هزینه دندان پزشکی که سرسام آور است. در این مدت در کانادا کلا زندگی را رها کرده و خیلی مواظبیم که برای دندان هایمان مشکلی پیش نیاد!!
اما افرادی که بیمه دارند همه اینها رایگان بوده و بیمه همه را پرداخت می کند.
-دولت هر سه ماه یک بار از مالیات های پرداخت شده افراد، بخشی را به خودشان بر می گرداند. این برای افرادی است که درآمد کمتری دارند. اینجا میزان درآمد همه مشخص هست و کسی نمی تواند و نباید دروغ بگوید. چون بالاخره مشخص می شود و دولت بعدا به خاطر عدم آنست بودن( عدم صداقت) ممکن است خدمات دیگر را کاهش دهد. بر اساس اعتمادی که از شما در پیش دولت ساخته می شود به شما وام می دهند. هر چقدر این اعتماد بیشتر، میزان دریافت خدمات بهتر. به همین جهت لازم نیست کسی دروغ بگوید.
- نکته دیگر اینکه دولت برای نگهداری فرزندان کوچک به ویژه بچه های پیش دبستانی و دبستانی به مادران و یا افرادی که آنها را نگه می دارند حقوق پرداخت می کند.
- همه افراد معلول در اینجا سرپرستی دارند که روزانه آنها را به گردش می برد و ... برای این کار دولت هزینه اش را پرداخت می کند.
- دولت برای شهروندان دائم کانادا، تسهیلات منزل و یا به قول خودشان Housing پرداخت می کند. بدین معنی که دولت برای افرادی که درآمد کمتری دارند، بخشی از اجاره را پرداخت می کند. این امر می تواند به دو صورت انجام گیرد. یا فرد خانه ای را اجاره می کند و به اداره خدمات عمومی مراجعه می کند و یا اینکه در خانه های دولتی ساکن می شود. به هر حال بخشی از اجاره را دولت تامین می کند. جالب است بدانید استقبال از این خدمات در حداقل مقدار خود قرار دارد. چون همان طور که در بند قبلی گفتم شما باید خودتان را توانمند نشان دهید تا بتوانید از خدمات دولتی برخوردار شوید....
- در اینجا پدر و مادر حق ندارد بچه را در هیچ شرایطی در خانه تنها بگذارد. اگر ناچار شد باید با واحد خاصی که وجود دارد، تماس گرفته تا آنها کسی را بفرستند. هزینه اش را هم دولت پرداخت می کند.
- در کانادا یک شماره مشترک برای کارهای اورژانسی، همزمان برای خبردار شدن اداره پلیس، اورژانس و آتش نشانی وجود دارد. اگر کسی زبان انگلیسی یا زبان فرانسه بلد نباشد، اورژانس تمهیداتی اندیشیده که افراد با هفتاد زبان می توانند صحبت کنند. بدین معنی که مثلا فردی مریض دارد که فارسی زبان است به اورژانس که زنگ زد می تواند با فارسی زبان صحبت کند.
بله هفتاد زبان....
- در کانادا پلیسی مشاهده نمی کنید و کسی به کسی کاری ندارد که چرا پوشش تو این طور یا آن طور است؟.... حریم شخصی آدم ها در اینجا واقعا حریم خصوصی است و حتی دولت و پلیس نمی توانند دخالت کنند. وقتی به پلیس برای درخواست کمکی مراجعه شود واقعا حامی و مثل یک آشنا راهنمایی کننده و کار راه انداز است و....
- انجام کارهای داوطلبانه در اینجا خیلی اهمیت دارد. چون برای یافتن شغل اولین چیزی که سوال می شود کارهای داوطلبانه است. منظورم این نیست که چون برای شغل لازم دارند انجام می دهند بلکه کارهای داوطلبانه را نوعی ادای دین می دانند.
- هر چیزی اصلش وجود دارد. ما در کشور خودمان میوه هم می خریم نگرانیم. میوه ای که از درخت به دست آمده است. چون برخی میوه ها پارافین زده است. خیلی ها کود خورده است. اینجا وقتی شما چیزی می خرید دیگه نگران نیستید قبلا بلایی سرش آورده باشند. واقعا طعم واقعی میوه ها را من اینجا فهمیدم. واقعا میوه ها طعم طبیعت می دهند.
- هر کالایی را تا سه ماه می توانید برگردانید. نه کسی ناراحت می شود نه دعوا راه می افتد و نه هیچی. فروشنده تازه ناراحت می شود که شما جنس را عودت دادید و عذر خواهی می کند...
اینها خدماتی بود که دولتی ها یا شبه دولتی ها به مردم می دهند.
دو نکته هم از چندفرهنگی گفته تا بحثم را به این مهم ربط داده باشم. فایده داشتن یک کشور چندفرهنگی این است که چون مردم کانادا همه نوع آدمی دیدند از اشتباه افراد به راحتی می گذرند، عصبانی نمی شوند. اصل تساهل که در آموزش چندفرهنگی خیلی از آن صحبت می شود، عملا اینجا مشاهده می شود. مثلا اگر شما زبانتان خوب نیست یا جایی را بلد نیستید یا آدرسی از کسی می پرسید برای مردمان کانادا کاملا ملموس و آشنا است. نه کسی مسخره می کند نه ناراحت می شوند.
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
👍2
ادامه #یادداشت_دوازدهم
نکته دوم اینکه در جوامع چندفرهنگی خیلی لازم نیست خودت و یا کشورت را معرفی کنی، برای اینکه کانادا کشور چندفرهنگی است تقریبا اطلاعات اولیه از هر کشوری در اینجا موجود است.
نکته سوم را می نویسم بعد شما فکر کنید ولی ادامه مطلب را فعلا نخوانید. ببینید این اطلاعیه اشکال دارد یا خیر؟ می خواهم بگویم در اینجا این اطلاعیه اشکال دارد و حتی ممکن است فرد را بازخواست کنند. اطلاعیه به شرح زیر می باشد.
"به یک نفر مرد مسلمان ساکن تهران" برای فلان شغل نیازمندیم ...
لطفا فکر کنید بعد ادامه را بخوانید.
.
.
در اینجا درج چنین اطلاعیه ای جرم است. زیرا دست کم سه مورد چندفرهنگی نادیده گرفته شده است. نویسنده یا درخواست کننده این اطلاعیه حق ندارد؛ جنسیت، محل و دین را در اطلاعیه بنویسید. بر اساس آموزه های چندفرهنگی این امر باعث می شود اصل عدالت در یافتن شغل رعایت نشود.... ملاک فقط مهارت افراد در شغل است نه هیچ چیز دیگر...
در یادداشت بعدی صرفا به مباحث آموزشی خواهم پرداخت.
#مباحث_اجتماعی
#رفاه_اجتماعی
#چند_فرهنگی
https://news.1rj.ru/str/cacpc
نکته دوم اینکه در جوامع چندفرهنگی خیلی لازم نیست خودت و یا کشورت را معرفی کنی، برای اینکه کانادا کشور چندفرهنگی است تقریبا اطلاعات اولیه از هر کشوری در اینجا موجود است.
نکته سوم را می نویسم بعد شما فکر کنید ولی ادامه مطلب را فعلا نخوانید. ببینید این اطلاعیه اشکال دارد یا خیر؟ می خواهم بگویم در اینجا این اطلاعیه اشکال دارد و حتی ممکن است فرد را بازخواست کنند. اطلاعیه به شرح زیر می باشد.
"به یک نفر مرد مسلمان ساکن تهران" برای فلان شغل نیازمندیم ...
لطفا فکر کنید بعد ادامه را بخوانید.
.
.
در اینجا درج چنین اطلاعیه ای جرم است. زیرا دست کم سه مورد چندفرهنگی نادیده گرفته شده است. نویسنده یا درخواست کننده این اطلاعیه حق ندارد؛ جنسیت، محل و دین را در اطلاعیه بنویسید. بر اساس آموزه های چندفرهنگی این امر باعث می شود اصل عدالت در یافتن شغل رعایت نشود.... ملاک فقط مهارت افراد در شغل است نه هیچ چیز دیگر...
در یادداشت بعدی صرفا به مباحث آموزشی خواهم پرداخت.
#مباحث_اجتماعی
#رفاه_اجتماعی
#چند_فرهنگی
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
❤1
#یادداشت_سیزدهم
همان طور که قبلا عرض کرده بودم در دانشگاه UBC در دو کلاس که در دو دپارتمان مجزا تشکیل می شود، به عنوان استاد مهمان حضور دارم، یکی از آنها "درس چندفرهنگی" که مخصوص دانشجویان دکتری مطالعات آموزشی است و دکتر هندل رایت آن را ارائه می دهند و دیگری هم درس "مقدمات برنامه درسی و نظریه ها"و مخصوص دانشجویان کارشناسی ارشد است که دکتر فیلن ارائه می دهند این کلاس ها ضمن تفاوت های رشته ای و دوره تحصیلی چند ویژگی مشترک دارند که امروز به آن می پردازم. در واقع می خواهم تدریس "شاگردمحوری" را دست مایه بحث امروز قرار دهم.
تدریس مبتنی بر شاگرد یا شاگردمحوری(تجربه زیسته)
دوستان معتقدم در ایران هر چه که در دانشگاه های کشورهای دیگر گفته شده و یا در کتاب های نویسندگان غیر ایرانی آورده شده را می دانیم. در حقیقت سواد رشته ای ما از مابقی دنیا کمتر نیست. اما یک تفاوت معنادار با آنها داریم و آن تجربه عملی و زیسته و یا بهتر بگویم درک و فهم آنچه در نظریات آمده است، می باشد. به بیان بهتر ما در سطوح شناختی، شناختمان در سطوح دانش و یا درک و فهم هست. اما اینجا در سطح کاربرد و حتی در سطح ارزیابی می باشد. دوستان مستحضرند سطوح حیطه های شناختی بلوم از پایین ترین سطح دانش شروع می شود تا بالاترین آن ارزشیابی. به نظرم ما در ایران تقریبا همه چیرهای جدید را بلدیم اما در سطح دانش و یا درک و فهم ولی کمتر در سطح کاربرد کار می کنیم و ...دلیلش هم این است که بحث را بومی نمی کنیم مستقیم ترجمه می کنیم ارائه می دهیم که ممکن است خیلی هم اثربخش نباشد. در واقع در تجربه زیسته ما نمی آید، اجرا هم که می کنیم نمی توانیم موفقیت مورد نظر را به دست بیاریم. منظور من از پیش کشیدن این بحث این است که ما در ایران تقریبا هرچیزی که در دانشگاه های معتبر ارائه می کنند داریم. اما اینجا کامل فهم می شود روی آن کار شده و پخته می شود و بعد ترویج می شود اما ما در ایران عنوانش را می گیریم چون خودمان تجربه زیسته در این خصوص نداشته ایم برداشت خودمان را از آن موضوع به نمایش می گذاریم و چون زبان اغلب دوستان هم در ایران در سطح مطلوبی نیست، به یک یا دو مقاله در هر موضوع جدیدی بسنده می کنیم و احتمالا در کلاس ها و یا در کنفرانس ها و یا در نشریات منتشر می کنیم.
نمونه بارز آن روش های تدریس "شاگرد محور" است که بحث امروز من می باشد و می خواهم تجربه زیسته خود را روایت کنم.
اینجا واقعا کلاس ها شاگرد محوری است. اما آن چیزی که ما از شاگرد محوری در ایران سراغ داریم به هیچ وجه اینگونه نیست. اگر به کتب تدریس مراجعه کنید هر کسی تدریس شاگرد محوری را طوری توضیح داده و هر معلم و استادی شاگرد محوری را یک طور دیگر استنباط کرده است. می خواهم بگویم اینجا شاگرد محوری عملا انجام می شود و من که در این دو کلاس شرکت می کنم تقریبا مشابه و یک جور هم ارائه می شود.
با این مقدمه، می خواهم در خصوص تدریس شاگرد محوری صحبت کنم و البته نه تئوری آن را بلکه حاصل مشاهدات خود را. تئوری آن که همه بلدیم و آن هم بر می گردد به نظریات جان دیویی و نظریه پیشرفت گرایی که ملاک یادگیری، ایجاد تغییر و پیشرفت شاگرد، بوده است و معتقد بودند که تا زمانی که خود یادگیرنده درگیر مطالب نشود یادگیری درست صورت نخواهد گرفت و نظریه بسیار درستی هم هست. اما اینجا در کلاس های درس این نظریه عملا اجرا می شود.
در هر دو کلاس شیوه تدریس نسبتا شبیه هم است. استاد قبل از شروع ترم طرح درس ترم را آماده کرده آدرس منابع و مقالات مخصوص هر جلسه را مشخص کرده و دانشجو می داند که در هر جلسه ترم چه اتفاقی خواهد افتاد. حالا شاگرد محوری از اینجا شروع می شود و اینکه می گویند در این روش معلم، استاد راهنماست عملا می بینید. در ایران وقتی می گویند معلم راهنماست تصور می شود که معلم دیگر کاری ندارد باید در گوشه کلاس به تماشای سر و کله زدن بچه ها بنشیند.
در اینجا معلم و استاد واقعا راهنماست. یعنی تمامی ویژگی های راهنما را هم دارد خودش بیش از دانشجو مطالعه کرده، کامل به بحث مسلط و لحظه به لحظه حواسش به دانشجویان می باشد که از مسیر کلاس منحرف نشوند.... اینها ویژگی یک راهنمای خوب است.
حالا نوبت دانشجوست. دانشجوها باور کردند که خودشان باید تلاش کنند و هر کسی آماده نیست از شرمندگی به کلاس نمی آید. نکته دیگر اینکه دانشجو غر نمی زند که استاد ما کار داریم نمی توانیم بخوانیم و از این دست حرف ها... یعنی برای آنها این چنین حرف زدن شرم آور است.
بگذریم... ادامه مطلب در یادداشت زیر
https://news.1rj.ru/str/cacpc
همان طور که قبلا عرض کرده بودم در دانشگاه UBC در دو کلاس که در دو دپارتمان مجزا تشکیل می شود، به عنوان استاد مهمان حضور دارم، یکی از آنها "درس چندفرهنگی" که مخصوص دانشجویان دکتری مطالعات آموزشی است و دکتر هندل رایت آن را ارائه می دهند و دیگری هم درس "مقدمات برنامه درسی و نظریه ها"و مخصوص دانشجویان کارشناسی ارشد است که دکتر فیلن ارائه می دهند این کلاس ها ضمن تفاوت های رشته ای و دوره تحصیلی چند ویژگی مشترک دارند که امروز به آن می پردازم. در واقع می خواهم تدریس "شاگردمحوری" را دست مایه بحث امروز قرار دهم.
تدریس مبتنی بر شاگرد یا شاگردمحوری(تجربه زیسته)
دوستان معتقدم در ایران هر چه که در دانشگاه های کشورهای دیگر گفته شده و یا در کتاب های نویسندگان غیر ایرانی آورده شده را می دانیم. در حقیقت سواد رشته ای ما از مابقی دنیا کمتر نیست. اما یک تفاوت معنادار با آنها داریم و آن تجربه عملی و زیسته و یا بهتر بگویم درک و فهم آنچه در نظریات آمده است، می باشد. به بیان بهتر ما در سطوح شناختی، شناختمان در سطوح دانش و یا درک و فهم هست. اما اینجا در سطح کاربرد و حتی در سطح ارزیابی می باشد. دوستان مستحضرند سطوح حیطه های شناختی بلوم از پایین ترین سطح دانش شروع می شود تا بالاترین آن ارزشیابی. به نظرم ما در ایران تقریبا همه چیرهای جدید را بلدیم اما در سطح دانش و یا درک و فهم ولی کمتر در سطح کاربرد کار می کنیم و ...دلیلش هم این است که بحث را بومی نمی کنیم مستقیم ترجمه می کنیم ارائه می دهیم که ممکن است خیلی هم اثربخش نباشد. در واقع در تجربه زیسته ما نمی آید، اجرا هم که می کنیم نمی توانیم موفقیت مورد نظر را به دست بیاریم. منظور من از پیش کشیدن این بحث این است که ما در ایران تقریبا هرچیزی که در دانشگاه های معتبر ارائه می کنند داریم. اما اینجا کامل فهم می شود روی آن کار شده و پخته می شود و بعد ترویج می شود اما ما در ایران عنوانش را می گیریم چون خودمان تجربه زیسته در این خصوص نداشته ایم برداشت خودمان را از آن موضوع به نمایش می گذاریم و چون زبان اغلب دوستان هم در ایران در سطح مطلوبی نیست، به یک یا دو مقاله در هر موضوع جدیدی بسنده می کنیم و احتمالا در کلاس ها و یا در کنفرانس ها و یا در نشریات منتشر می کنیم.
نمونه بارز آن روش های تدریس "شاگرد محور" است که بحث امروز من می باشد و می خواهم تجربه زیسته خود را روایت کنم.
اینجا واقعا کلاس ها شاگرد محوری است. اما آن چیزی که ما از شاگرد محوری در ایران سراغ داریم به هیچ وجه اینگونه نیست. اگر به کتب تدریس مراجعه کنید هر کسی تدریس شاگرد محوری را طوری توضیح داده و هر معلم و استادی شاگرد محوری را یک طور دیگر استنباط کرده است. می خواهم بگویم اینجا شاگرد محوری عملا انجام می شود و من که در این دو کلاس شرکت می کنم تقریبا مشابه و یک جور هم ارائه می شود.
با این مقدمه، می خواهم در خصوص تدریس شاگرد محوری صحبت کنم و البته نه تئوری آن را بلکه حاصل مشاهدات خود را. تئوری آن که همه بلدیم و آن هم بر می گردد به نظریات جان دیویی و نظریه پیشرفت گرایی که ملاک یادگیری، ایجاد تغییر و پیشرفت شاگرد، بوده است و معتقد بودند که تا زمانی که خود یادگیرنده درگیر مطالب نشود یادگیری درست صورت نخواهد گرفت و نظریه بسیار درستی هم هست. اما اینجا در کلاس های درس این نظریه عملا اجرا می شود.
در هر دو کلاس شیوه تدریس نسبتا شبیه هم است. استاد قبل از شروع ترم طرح درس ترم را آماده کرده آدرس منابع و مقالات مخصوص هر جلسه را مشخص کرده و دانشجو می داند که در هر جلسه ترم چه اتفاقی خواهد افتاد. حالا شاگرد محوری از اینجا شروع می شود و اینکه می گویند در این روش معلم، استاد راهنماست عملا می بینید. در ایران وقتی می گویند معلم راهنماست تصور می شود که معلم دیگر کاری ندارد باید در گوشه کلاس به تماشای سر و کله زدن بچه ها بنشیند.
در اینجا معلم و استاد واقعا راهنماست. یعنی تمامی ویژگی های راهنما را هم دارد خودش بیش از دانشجو مطالعه کرده، کامل به بحث مسلط و لحظه به لحظه حواسش به دانشجویان می باشد که از مسیر کلاس منحرف نشوند.... اینها ویژگی یک راهنمای خوب است.
حالا نوبت دانشجوست. دانشجوها باور کردند که خودشان باید تلاش کنند و هر کسی آماده نیست از شرمندگی به کلاس نمی آید. نکته دیگر اینکه دانشجو غر نمی زند که استاد ما کار داریم نمی توانیم بخوانیم و از این دست حرف ها... یعنی برای آنها این چنین حرف زدن شرم آور است.
بگذریم... ادامه مطلب در یادداشت زیر
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
❤1👍1
ادامه #یادداشت_سیزدهم
روایت یک جلسه از کلاس درس پرفسور رایت که درس چندفرهنگی را برای دانشجویان دکتری ارائه می دهد.
یک نمونه عملی از تدریس شاگرد محوری:
دانشجوها که در کلاس مستقر شدند پس از خوش و بش های اولیه هر گروه که معمولا سه یا چهار نفره است همگی جلوی کلاس آمده و به نوبت روی یک مبحث خاص که کار کرده اند بر اساس طرح درسی که قبلا استاد مشخص کرده به کلاس ارائه می دهند. علاوه بر آن هر کدام از اعضای گروه باید دو صفحه از برداشت خود را از بحثشان نوشته و قبل از کلاس به دانشجویان دیگر کلاس بدهند. حالا به نوبت کارشان را ارائه می دهند تا اینکه بحث شان تمام می شود و انصافا هم چقدر مسلط ارائه می دهند.حالا یکی از آنان سه یا چند سوال را روی تخته نوشته و کلاس را به تناسب تعداد سوال، گروه بندی می کند و مسئولیت بحث و پاسخگویی هر سوال را به یک گروه می دهد. توجه داشته باشید همه اینها توسط همین گروهی که ارائه داشت، انجام می شود. دانشجوها روی سوالات مخصوص خودشان بحث می کنند در نهایت هر گروه نظر خود را به کل کلاس ارائه می دهد. کار این گروه تمام نشده حالا سوال های خود دانشجویان نسبت به کار ارائه شده است. هر کسی هر نقدی دارد مطرح می کند و آن گروه که همچنان جلوی کلاس ایستاده و به تناسب پاسخ می دهند. استاد هم بیکار نیست ، چرت هم نمی زند از سوالات و فرآیند کلاس یادداشت برداری می کند(چون جایی آنها را استفاده خواهد کرد).
کار این گروه که تمام شد، گروه بعدی آمده و دوباره همین روند ادامه دارد. بخش اول کلاس این گونه تمام می شود. یک استراحتی صورت می گیرد در بخش بعدی حالا استاد ضمن واکاوی مباحث مطرح شده خود وارد میدان شده و مباحث را اصلاح و یا تکمیل می کند. در این بخش هم همواره دانشجویان در بحث درگیرند. چون استاد با سوالاتی که می کند همواره کلاس را زنده و پرشور نگه می دارد. این روایت بخشی از تدریس شاگرد محور در کلاس بود.
در یادداشت بعدی درباره تعامل دانشجویان با یکدیگر و نحوه تعامل اساتید با دانشجویان صحبت خواهد شد.
#روش_تدریس
#شاگرد_محوری
#رایت
#فیلن
https://news.1rj.ru/str/cacpc
روایت یک جلسه از کلاس درس پرفسور رایت که درس چندفرهنگی را برای دانشجویان دکتری ارائه می دهد.
یک نمونه عملی از تدریس شاگرد محوری:
دانشجوها که در کلاس مستقر شدند پس از خوش و بش های اولیه هر گروه که معمولا سه یا چهار نفره است همگی جلوی کلاس آمده و به نوبت روی یک مبحث خاص که کار کرده اند بر اساس طرح درسی که قبلا استاد مشخص کرده به کلاس ارائه می دهند. علاوه بر آن هر کدام از اعضای گروه باید دو صفحه از برداشت خود را از بحثشان نوشته و قبل از کلاس به دانشجویان دیگر کلاس بدهند. حالا به نوبت کارشان را ارائه می دهند تا اینکه بحث شان تمام می شود و انصافا هم چقدر مسلط ارائه می دهند.حالا یکی از آنان سه یا چند سوال را روی تخته نوشته و کلاس را به تناسب تعداد سوال، گروه بندی می کند و مسئولیت بحث و پاسخگویی هر سوال را به یک گروه می دهد. توجه داشته باشید همه اینها توسط همین گروهی که ارائه داشت، انجام می شود. دانشجوها روی سوالات مخصوص خودشان بحث می کنند در نهایت هر گروه نظر خود را به کل کلاس ارائه می دهد. کار این گروه تمام نشده حالا سوال های خود دانشجویان نسبت به کار ارائه شده است. هر کسی هر نقدی دارد مطرح می کند و آن گروه که همچنان جلوی کلاس ایستاده و به تناسب پاسخ می دهند. استاد هم بیکار نیست ، چرت هم نمی زند از سوالات و فرآیند کلاس یادداشت برداری می کند(چون جایی آنها را استفاده خواهد کرد).
کار این گروه که تمام شد، گروه بعدی آمده و دوباره همین روند ادامه دارد. بخش اول کلاس این گونه تمام می شود. یک استراحتی صورت می گیرد در بخش بعدی حالا استاد ضمن واکاوی مباحث مطرح شده خود وارد میدان شده و مباحث را اصلاح و یا تکمیل می کند. در این بخش هم همواره دانشجویان در بحث درگیرند. چون استاد با سوالاتی که می کند همواره کلاس را زنده و پرشور نگه می دارد. این روایت بخشی از تدریس شاگرد محور در کلاس بود.
در یادداشت بعدی درباره تعامل دانشجویان با یکدیگر و نحوه تعامل اساتید با دانشجویان صحبت خواهد شد.
#روش_تدریس
#شاگرد_محوری
#رایت
#فیلن
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
👍1
#یادداشت_چهاردهم
در ابتدا از لطف همه همکاران و دانشجویان گرامی که در وبلاگ و تلگرام پیام می گذارند و نقد و نظر خود را اعلام می کنند، بی شمار سپاسگزارم.
یک نکته ای را عرض کنم بعد در مورد قولی که دادم و مساله ارتباطات میان دانشجوها و اساتید مطالبی را تقدیم کنم.
برخی ار دوستان از من کتاب یا مقاله درخواست کرده بودند که به اندازه وسعم پیدا کرده و برای آنها فرستادم. اما می دانم که برخی دیگر هم بوده اند که متاسفانه فراموش کرده ام. چون درخواست ها نسبتا زیاد بود، حتم دارم برخی از آنها از قلم افتاده اگر موردی بوده مجددا پیام بگذارند.
و اما یادداشت امروز
سعی خواهم کرد بسیار کوتاه بنویسم ولی به نظرم هم برای اساتید و هم برای دانشجویان قابل استفاده باشد.
به طور کلی رفتار اجتماعی در کانادا بسیار مودبانه و صمیمانه است. اما این رفتار یک روی دیگر هم دارد و آن تا جایی است که به حریم خصوصی دیگران وارد نشوید. دقیقا این خصیصه در ارتباط میان دانشجویان هم برقرار است.
اینجا تقریبا دانشجویان با هم صمیمی نیستند. وقتی که در قالب گروهی قرار می گیرند که باید با هم بحث کنند و یا فعالیت کنند، به همان اندازه با هم کار می کنند و جلسه بعد که به کلاس می آیند، گویی بار اول است که همدیگر را می بینند. سلام و احوالپرسی هم اگر باشد خیلی سرد.
الگوی رفتاری عمومی دانشجویان این است. فقط در مباحث علمی گرد هم جمع می شوند و تمام. شاید به خاطر این باشد که نمی خواهند در حریم خصوصی دیگران دخالت کنند. این رفتار را هم در میان دانشجویان ارشد و هم در میان دانشجویان دکتری دیدم. با دانشجویان کارشناسی کلاسی نداشتم شاید آنها متفاوت باشند. البته بعید می دانم.....
در مورد ارتباط اساتید با دانشجویان هم تقریبا همین الگو حاکم است.استاد در کلاس خیلی خوب، صمیمی و خوش روست. غالبا خنده روی لب هایش است، اما رفتارهای خارج از کلاس بازهم مثل دانشجویان است. گویی که بار اول است همدیگر را می بینند...
دانشجو نمی تواند بدون وقت قبلی، استاد را ببیند. حتما باید از قبل ایمیل زده و استاد هم به قول خودشون اپروو کرده باشد. اینجا اغلب دانشجویان پیش استادها نمی روند، مگر دانشجویانی که با استاد خاصی پایان نامه دارند. آنها هم باید از قبل وقت بگیرند. تعامل اساتید با دانشجویان اغلب با همین دانشجویان است.
نکته ای که برایم جالب بود اینکه دانشجو نمی تواند زودتر از وقت خودش به دفتر استاد وارد شود.در کانادا کلا کسی زودتر از موعد به ملاقات کسی برود آن را زشت می دانند و آن را به گستاخی تعبیر می کنند. دلیلشان هم این است که شاید میزبان هنوز آماده پذیرایی نیست. دیرتر هم نباید بروند. موعد مقرر باید در دفتر استاد باشند. اگر بیش از یک ربع از موعد ملاقات بگذرد دانشجو باید دلیل قانع کننده برای تاخیر خود بیاورد.
در ایران این رفتارها خیلی آزار دهنده است. دانشجویان اغلب وقت نمی گیرند، ثانیا ممکن است شما در حال آماده شدن و رفتن سر کلاس یا جایی هستید، یا اصلا استراحت می کنید مگر دانشجو ول کن ماجراست...
درباره تعامل اساتید با یکدیگر هم کم و بیش همین الگوی رفتاری حاکم است. کسی با کسی کاری ندارد. وارد حریم خصوصی دیگران نمی شوند.اما هنگامی که قرار است یک کار علمی مشترک انجام دهند واقعا کار می کنند و حس مشارکت جویی خیلی بالایی به خرج می دهند.
امیدوارم همکاران، بنده را به خاطر این نکته ببخشند. ما در ایران کاملا برعکس عمل می کنیم. کاملا در حریم خصوصی دیگران وارد می شویم. جیک و پوک همکاران را کامل جویا می شویم. به قول دانشجویان پرونده اش را روی میز می گذاریم، اما موقع کار جمعی همه بهانه جویی می کنیم. این یکی می گوید اگر فلانی باشد من نیستم. آن یکی گفته که باید فلانی باشد تا من هم باشم.
اینجا چنین چیزی مشاهده نمی کنید. یادم است در ایران یک بار یکی از دانشجویان نزد من آمد و از دو استاد صحبت کرد که یکی از آنها به گوشی تک تک دانشجویان زنگ زده و گفته بود که حق ندارید با فلان استاد پایان نامه بردارید و یا حتی به او نزدیک شوید!!
در کانادا چنین چیزی را بفهمند همان لحظه عذر استاد را می خواهند....
امیدوارم ما هم بتوانیم در جایی که نباید وارد شویم، وارد نشویم و بالعکس درباره فعالیت های علمی مشترک همه وقت بگذاریم.
به امید آن روز....
#تعامل_علمی
#حریم_خصوصی
https://news.1rj.ru/str/cacpc
در ابتدا از لطف همه همکاران و دانشجویان گرامی که در وبلاگ و تلگرام پیام می گذارند و نقد و نظر خود را اعلام می کنند، بی شمار سپاسگزارم.
یک نکته ای را عرض کنم بعد در مورد قولی که دادم و مساله ارتباطات میان دانشجوها و اساتید مطالبی را تقدیم کنم.
برخی ار دوستان از من کتاب یا مقاله درخواست کرده بودند که به اندازه وسعم پیدا کرده و برای آنها فرستادم. اما می دانم که برخی دیگر هم بوده اند که متاسفانه فراموش کرده ام. چون درخواست ها نسبتا زیاد بود، حتم دارم برخی از آنها از قلم افتاده اگر موردی بوده مجددا پیام بگذارند.
و اما یادداشت امروز
سعی خواهم کرد بسیار کوتاه بنویسم ولی به نظرم هم برای اساتید و هم برای دانشجویان قابل استفاده باشد.
به طور کلی رفتار اجتماعی در کانادا بسیار مودبانه و صمیمانه است. اما این رفتار یک روی دیگر هم دارد و آن تا جایی است که به حریم خصوصی دیگران وارد نشوید. دقیقا این خصیصه در ارتباط میان دانشجویان هم برقرار است.
اینجا تقریبا دانشجویان با هم صمیمی نیستند. وقتی که در قالب گروهی قرار می گیرند که باید با هم بحث کنند و یا فعالیت کنند، به همان اندازه با هم کار می کنند و جلسه بعد که به کلاس می آیند، گویی بار اول است که همدیگر را می بینند. سلام و احوالپرسی هم اگر باشد خیلی سرد.
الگوی رفتاری عمومی دانشجویان این است. فقط در مباحث علمی گرد هم جمع می شوند و تمام. شاید به خاطر این باشد که نمی خواهند در حریم خصوصی دیگران دخالت کنند. این رفتار را هم در میان دانشجویان ارشد و هم در میان دانشجویان دکتری دیدم. با دانشجویان کارشناسی کلاسی نداشتم شاید آنها متفاوت باشند. البته بعید می دانم.....
در مورد ارتباط اساتید با دانشجویان هم تقریبا همین الگو حاکم است.استاد در کلاس خیلی خوب، صمیمی و خوش روست. غالبا خنده روی لب هایش است، اما رفتارهای خارج از کلاس بازهم مثل دانشجویان است. گویی که بار اول است همدیگر را می بینند...
دانشجو نمی تواند بدون وقت قبلی، استاد را ببیند. حتما باید از قبل ایمیل زده و استاد هم به قول خودشون اپروو کرده باشد. اینجا اغلب دانشجویان پیش استادها نمی روند، مگر دانشجویانی که با استاد خاصی پایان نامه دارند. آنها هم باید از قبل وقت بگیرند. تعامل اساتید با دانشجویان اغلب با همین دانشجویان است.
نکته ای که برایم جالب بود اینکه دانشجو نمی تواند زودتر از وقت خودش به دفتر استاد وارد شود.در کانادا کلا کسی زودتر از موعد به ملاقات کسی برود آن را زشت می دانند و آن را به گستاخی تعبیر می کنند. دلیلشان هم این است که شاید میزبان هنوز آماده پذیرایی نیست. دیرتر هم نباید بروند. موعد مقرر باید در دفتر استاد باشند. اگر بیش از یک ربع از موعد ملاقات بگذرد دانشجو باید دلیل قانع کننده برای تاخیر خود بیاورد.
در ایران این رفتارها خیلی آزار دهنده است. دانشجویان اغلب وقت نمی گیرند، ثانیا ممکن است شما در حال آماده شدن و رفتن سر کلاس یا جایی هستید، یا اصلا استراحت می کنید مگر دانشجو ول کن ماجراست...
درباره تعامل اساتید با یکدیگر هم کم و بیش همین الگوی رفتاری حاکم است. کسی با کسی کاری ندارد. وارد حریم خصوصی دیگران نمی شوند.اما هنگامی که قرار است یک کار علمی مشترک انجام دهند واقعا کار می کنند و حس مشارکت جویی خیلی بالایی به خرج می دهند.
امیدوارم همکاران، بنده را به خاطر این نکته ببخشند. ما در ایران کاملا برعکس عمل می کنیم. کاملا در حریم خصوصی دیگران وارد می شویم. جیک و پوک همکاران را کامل جویا می شویم. به قول دانشجویان پرونده اش را روی میز می گذاریم، اما موقع کار جمعی همه بهانه جویی می کنیم. این یکی می گوید اگر فلانی باشد من نیستم. آن یکی گفته که باید فلانی باشد تا من هم باشم.
اینجا چنین چیزی مشاهده نمی کنید. یادم است در ایران یک بار یکی از دانشجویان نزد من آمد و از دو استاد صحبت کرد که یکی از آنها به گوشی تک تک دانشجویان زنگ زده و گفته بود که حق ندارید با فلان استاد پایان نامه بردارید و یا حتی به او نزدیک شوید!!
در کانادا چنین چیزی را بفهمند همان لحظه عذر استاد را می خواهند....
امیدوارم ما هم بتوانیم در جایی که نباید وارد شویم، وارد نشویم و بالعکس درباره فعالیت های علمی مشترک همه وقت بگذاریم.
به امید آن روز....
#تعامل_علمی
#حریم_خصوصی
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
👍1
#یادداشت_پانزدهم
در اینجا روی دو موضوع کار می کنم. اما پرسش یکی از دانشجویان ارشدم در دانشگاه علامه (به نام خانم پیرنهاد، از دانشجویان اخلاق مدار و با فکر) باعث شد، یک پژوهش دیگر را هم به این دو پژوهش قبلی اضافه کنم. ایشان از من خواسته بودند از اساتید بین المللی برنامه درسی بپرسم...
اندکی سوالات ایشان را به شرح زیر تغییر دادم تا این که به شکل زیر درآمدند:
1) مسائل اساسی برنامه درسی در دنیا کدام اند؟ اگر بخواهیم پنج اولویت اول را شناسایی کنیم، کدام خواهند بود؟
2) برنامه درسی در دنیا به کدام سو می رود؟ و باید به کدام سو برود؟
من فکر کردم این سوالات را هم از اساتید داخلی بپرسم و هم از اساتید خارجی. به بیش از چهل استاد بین المللی برنامه درسی ایمیل زدم و این دو سوال را از آنها جویا شدم و از سی استاد داخلی(افرادی که ایمیل شان را داشتم ارسال کردم. اساتیدی که مایلند مشارکت کنند لطفا پاسخ شان را به ایمیلم یا آیدی تلگرام ارسال دارند).
به یاد دارم صبح که به اساتید خارجی ایمیل دادم تا ظهر حدود پنج نفر پاسخ ایمیلم را داده بودند. اولین نفری که پاسخ داد پروفسور پاینار بود. این آدم اینقدر نازنین هست که حد ندارد. با تمام مشغله هایی که دارد، مسئولیت پذیری اش فوق العاده است. آدم بین المللی است، شاید از این ایمیل ها در روز ده ها مورد برایش ارسال می شود ولی این که برای او مهم است که در گسترش پژوهش و علم برنامه درسی اینگونه حساس باشد، برای من بسیار آموزنده بود. شاید مایل باشید بدانید ایشان برای این سوالات چه پاسخی داده اند؟
لطفا شما دوستان هم فکر کنید، سپس فایل زیر را ببینید...
.
.
.
.
برای پاسخ سوال دوم یک مقاله و یک کتاب برایم ایمیل کرده اند که هر دو را با شما به اشتراک خواهم گذاشت.
از شما دوستان دانشجوی ارشد و دکتری هم می خواهم به این دو سوال پاسخ های مختصر دهید.
اگر مایلید مشارکت کنید خیلی مختصر به تفکیک هر سوال پاسخ خود را نوشته و برای بنده ایمیل یا تلگرام کنید.
#سوال_پژوهشی
https://news.1rj.ru/str/cacpc
در اینجا روی دو موضوع کار می کنم. اما پرسش یکی از دانشجویان ارشدم در دانشگاه علامه (به نام خانم پیرنهاد، از دانشجویان اخلاق مدار و با فکر) باعث شد، یک پژوهش دیگر را هم به این دو پژوهش قبلی اضافه کنم. ایشان از من خواسته بودند از اساتید بین المللی برنامه درسی بپرسم...
اندکی سوالات ایشان را به شرح زیر تغییر دادم تا این که به شکل زیر درآمدند:
1) مسائل اساسی برنامه درسی در دنیا کدام اند؟ اگر بخواهیم پنج اولویت اول را شناسایی کنیم، کدام خواهند بود؟
2) برنامه درسی در دنیا به کدام سو می رود؟ و باید به کدام سو برود؟
من فکر کردم این سوالات را هم از اساتید داخلی بپرسم و هم از اساتید خارجی. به بیش از چهل استاد بین المللی برنامه درسی ایمیل زدم و این دو سوال را از آنها جویا شدم و از سی استاد داخلی(افرادی که ایمیل شان را داشتم ارسال کردم. اساتیدی که مایلند مشارکت کنند لطفا پاسخ شان را به ایمیلم یا آیدی تلگرام ارسال دارند).
به یاد دارم صبح که به اساتید خارجی ایمیل دادم تا ظهر حدود پنج نفر پاسخ ایمیلم را داده بودند. اولین نفری که پاسخ داد پروفسور پاینار بود. این آدم اینقدر نازنین هست که حد ندارد. با تمام مشغله هایی که دارد، مسئولیت پذیری اش فوق العاده است. آدم بین المللی است، شاید از این ایمیل ها در روز ده ها مورد برایش ارسال می شود ولی این که برای او مهم است که در گسترش پژوهش و علم برنامه درسی اینگونه حساس باشد، برای من بسیار آموزنده بود. شاید مایل باشید بدانید ایشان برای این سوالات چه پاسخی داده اند؟
لطفا شما دوستان هم فکر کنید، سپس فایل زیر را ببینید...
.
.
.
.
برای پاسخ سوال دوم یک مقاله و یک کتاب برایم ایمیل کرده اند که هر دو را با شما به اشتراک خواهم گذاشت.
از شما دوستان دانشجوی ارشد و دکتری هم می خواهم به این دو سوال پاسخ های مختصر دهید.
اگر مایلید مشارکت کنید خیلی مختصر به تفکیک هر سوال پاسخ خود را نوشته و برای بنده ایمیل یا تلگرام کنید.
#سوال_پژوهشی
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
👍1
#یادداشت_شانزدهم
توصیه به فرصت مطالعاتی و پست داک
با توجه به سوالاتی که اخیرا از طرف دوستان مختلف اعم از دوستان هیات علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی شده بود، مایلم در این یادداشت به این موضوع بپردازم.
پاسخ سوال مکرر اغلب دوستان را همین اول بدهم که "بله" فرصت مطالعاتی یا پست داک را برای همه دوستان توصیه می کنم. البته در دانشگاه های معتبر خارجی و مرتبط با رشته افراد.
اگر من مسئولیتی در وزارت علوم داشتم حتما اعضای هیات علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی را موظف می کردم دست کم یک بار دانشگاه های خارجی را تجربه کنند. مثل اغلب دانشگاه های خارجی که دانشجویانش موظفند حتما چند واحدی را خارج از دانشگاه خود سپری کنند.
اما در مورد ایران عرض کنم و پاسخ "بله" ام را تکمیل کنم به این صورت که قبل از هر اقدامی استاد و یا دانشجوی ایرانی باید زبانش را بسیار تقویت کند. اگر در ایران فکر می کنید زبانتان خیلی خوب است در اینجا حتما خواهید دید که زبانتان در حد متوسط می باشد. به نظر من همه افرادی که در ایران زبانشان را کامل کردند در خارج از ایران حداقل سطح زبانشان دو سطح پایین تر است. اگر هم کسی فکر می کند مهارت زبانیش در ایران در سطح متوسط است حتما در این کشورها دچار مشکل خواهد شد. بنابراین درست است که به همه توصیه می کنم دست کم یک بار آموزش در دانشگاه خارجی را تجربه کنید ولی قبلش حتما مهارت زبانی تان را خیلی خوب تقویت کنید تا در اینجا بتوانید به صورت معمولی و متوسط صحبت کنید. افرادی که زبان کم می دانند و بلد نیستند فعلا وقت شان را برای زبان آموزی بگذرانند.
به نظر من مشکل بچه های ما در ایران و نیز اساتید ما عمدتا زبان است. یادم است در یکی از جلسات شورای آموزشی - پژوهشی دانشکده به همکاران دانشکده عرض کردم که اگر استادی زبان بلد نباشد و ارتباط بین المللی نداشته باشد و دست کم چند دانشگاه خارجی را از نزدیک ندیده باشه اصلا نباید خودش را استاد دانشگاه بداند. این حرف من برای بسیاری از همکارانم سنگین آمد و حتی مورد حمله برخی قرار گرفتم. الان اعتقادم به این عقیده بیشتر هم شده و معتقدم استاد دانشگاه حداقل باید سه ویژگی اصلی را داشته باشد.
یک) مسلط به حوزه تخصصی علم خود
دو) تسلط به زبان
سه) توانایی ارتباطات بین المللی
که اگر دومی یعنی زبان فرد خوب باشد سومی هم سهل الوصول خواهد شد. درباره مهارت زبانی، منظورم اصلا زبان در حد ترجمه نیست. برخی فکر می کنند چون می توانند خوب ترجمه کنند پس زبانشان خوب است. در حالیکه به نظر من مهارت شنیداری "listening" خیلی مهمتر است. نه اینکه بقیه اهمیت کمتری دارند بلکه منظورم این است که در برقراری ارتباط شما باید اول بتوانید حرف طرف مقابل را متوجه شوید تا پاسخ او را بدهید. بدین جهت عرض می کنم مهارت شنیداری فوق العاده مهم است.
دوباره تاکید و پیشنهاد می کنم کسانی که مایلند فرصت یا پست داک بروند از امروز همه کارهاشون تعطیل کنند و فقط و فقط روی زبان کار کنند. نگران نباشید دوتا مقاله بعدا بنویسید یا یک سال بعد دانشیار یا استاد شوید هیچ خللی در جهان علم به وجود نمی آید!! اما زبان بلد نباشید حتما خللی در علم تان به وجود خواهد آمد.
توضیح آخر اینکه فرصت با پست داک قدری متفاوت هست. هر چند هر دو فرصت پژوهشی است اما در پست داک فرد حقوق هم دریافت می کند. در واقع پست داک نوعی شغل محسوب می شود اما در فرصت مطالعاتی فرد لزوما از دانشگاه مقصد حقوقی دریافت نمی کند.
امیدوارم دوستانی که سوال کرده بودند به پاسخ رسیده باشند.
#فرصت_مطالعاتی
#پست_داک
https://news.1rj.ru/str/cacpc
توصیه به فرصت مطالعاتی و پست داک
با توجه به سوالاتی که اخیرا از طرف دوستان مختلف اعم از دوستان هیات علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی شده بود، مایلم در این یادداشت به این موضوع بپردازم.
پاسخ سوال مکرر اغلب دوستان را همین اول بدهم که "بله" فرصت مطالعاتی یا پست داک را برای همه دوستان توصیه می کنم. البته در دانشگاه های معتبر خارجی و مرتبط با رشته افراد.
اگر من مسئولیتی در وزارت علوم داشتم حتما اعضای هیات علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی را موظف می کردم دست کم یک بار دانشگاه های خارجی را تجربه کنند. مثل اغلب دانشگاه های خارجی که دانشجویانش موظفند حتما چند واحدی را خارج از دانشگاه خود سپری کنند.
اما در مورد ایران عرض کنم و پاسخ "بله" ام را تکمیل کنم به این صورت که قبل از هر اقدامی استاد و یا دانشجوی ایرانی باید زبانش را بسیار تقویت کند. اگر در ایران فکر می کنید زبانتان خیلی خوب است در اینجا حتما خواهید دید که زبانتان در حد متوسط می باشد. به نظر من همه افرادی که در ایران زبانشان را کامل کردند در خارج از ایران حداقل سطح زبانشان دو سطح پایین تر است. اگر هم کسی فکر می کند مهارت زبانیش در ایران در سطح متوسط است حتما در این کشورها دچار مشکل خواهد شد. بنابراین درست است که به همه توصیه می کنم دست کم یک بار آموزش در دانشگاه خارجی را تجربه کنید ولی قبلش حتما مهارت زبانی تان را خیلی خوب تقویت کنید تا در اینجا بتوانید به صورت معمولی و متوسط صحبت کنید. افرادی که زبان کم می دانند و بلد نیستند فعلا وقت شان را برای زبان آموزی بگذرانند.
به نظر من مشکل بچه های ما در ایران و نیز اساتید ما عمدتا زبان است. یادم است در یکی از جلسات شورای آموزشی - پژوهشی دانشکده به همکاران دانشکده عرض کردم که اگر استادی زبان بلد نباشد و ارتباط بین المللی نداشته باشد و دست کم چند دانشگاه خارجی را از نزدیک ندیده باشه اصلا نباید خودش را استاد دانشگاه بداند. این حرف من برای بسیاری از همکارانم سنگین آمد و حتی مورد حمله برخی قرار گرفتم. الان اعتقادم به این عقیده بیشتر هم شده و معتقدم استاد دانشگاه حداقل باید سه ویژگی اصلی را داشته باشد.
یک) مسلط به حوزه تخصصی علم خود
دو) تسلط به زبان
سه) توانایی ارتباطات بین المللی
که اگر دومی یعنی زبان فرد خوب باشد سومی هم سهل الوصول خواهد شد. درباره مهارت زبانی، منظورم اصلا زبان در حد ترجمه نیست. برخی فکر می کنند چون می توانند خوب ترجمه کنند پس زبانشان خوب است. در حالیکه به نظر من مهارت شنیداری "listening" خیلی مهمتر است. نه اینکه بقیه اهمیت کمتری دارند بلکه منظورم این است که در برقراری ارتباط شما باید اول بتوانید حرف طرف مقابل را متوجه شوید تا پاسخ او را بدهید. بدین جهت عرض می کنم مهارت شنیداری فوق العاده مهم است.
دوباره تاکید و پیشنهاد می کنم کسانی که مایلند فرصت یا پست داک بروند از امروز همه کارهاشون تعطیل کنند و فقط و فقط روی زبان کار کنند. نگران نباشید دوتا مقاله بعدا بنویسید یا یک سال بعد دانشیار یا استاد شوید هیچ خللی در جهان علم به وجود نمی آید!! اما زبان بلد نباشید حتما خللی در علم تان به وجود خواهد آمد.
توضیح آخر اینکه فرصت با پست داک قدری متفاوت هست. هر چند هر دو فرصت پژوهشی است اما در پست داک فرد حقوق هم دریافت می کند. در واقع پست داک نوعی شغل محسوب می شود اما در فرصت مطالعاتی فرد لزوما از دانشگاه مقصد حقوقی دریافت نمی کند.
امیدوارم دوستانی که سوال کرده بودند به پاسخ رسیده باشند.
#فرصت_مطالعاتی
#پست_داک
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
👍1
#یادداشت_هفدهم
معرفی وب سایت برای یادگیری زبان
پس از یادداشت شانزدهم، برخی دوستان درباره وب سایت های مفید برای یادگیری زبان انگلیسی سوال کرده بودند. من سه وب سایت را معرفی می کنم که هر کدام سلیقه و روش خاص خود را برای آموزش دارند. دوستان مشاهده کنند با کدام روش راحت ترند، همان را پیگیری و ادامه دهند. البته همه اینها از طریق یوتیوب قابل دریافت هستند. لذا دوستان داخل ایران برای دریافت آن باید تدبیر ویژه ای بکنند!!!
- learn english with Jennifer
- Rosetta Stone english
- Bbc follow me
روش آموزش وب سایت اول را بیشتر می پسندم. ولی شما هر سه را اول ببنید و بعد هر کدام که با سلیقه شما بیشتر سازگاری داشت، انتخاب کنید.
#وب_سایت
#آموزش_زبان
https://news.1rj.ru/str/cacpc
معرفی وب سایت برای یادگیری زبان
پس از یادداشت شانزدهم، برخی دوستان درباره وب سایت های مفید برای یادگیری زبان انگلیسی سوال کرده بودند. من سه وب سایت را معرفی می کنم که هر کدام سلیقه و روش خاص خود را برای آموزش دارند. دوستان مشاهده کنند با کدام روش راحت ترند، همان را پیگیری و ادامه دهند. البته همه اینها از طریق یوتیوب قابل دریافت هستند. لذا دوستان داخل ایران برای دریافت آن باید تدبیر ویژه ای بکنند!!!
- learn english with Jennifer
- Rosetta Stone english
- Bbc follow me
روش آموزش وب سایت اول را بیشتر می پسندم. ولی شما هر سه را اول ببنید و بعد هر کدام که با سلیقه شما بیشتر سازگاری داشت، انتخاب کنید.
#وب_سایت
#آموزش_زبان
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
👍1
#یادداشت_هجدهم
برنامه درسی مدارس کانادا تفاوت ها و شباهت
پس از نتایج شوک آور انتخابات آمریکا و انتخاب ناباورانه آقای ترامپ، امیدوارم حالتان خوب باشد و حوصله خواندن یادداشت بنده را داشته باشید. یادداشتم را سعی خواهم کرد کوتاه بنویسم. پس از شرکت در کلاس های مختلف دانشگاه و ارائه مطالبی در خصوص چند و چون برگزاری کلاس های دانشگاه، حالا فرصت این شده بود که درباره برنامه های درسی مدارس کانادا و استان BC یا همان بریتیش کلمبیا مطالبی را تقدیم کنم.
جالب است که خدمت شما عرض کنم برنامه های درسی کانادا هم در حال تغییر است و از امسال برنامه های درسی جدید ارائه می شود. هرچند در بخش اجرای اولیه قرار دارد. دوستانی که رشته مطالعاتی آنان برنامه درسی است با اصطلاح "اجرای اولیه" آشنایی دارند. دو سه نکته در خصوص این برنامه ها عرض کنم.
یکی اینکه برنامه های درسی اینجا یک شباهت نسبی با ایران دارد و چند تفاوت عمده. تنها شباهتش این است که در اینجا هم اهداف و سطوح انتظارات هر کلاس و نیز عناوین درس ها از طرف دولت فدرال ارائه می شود(بعدا آدرس برنامه درسی ونکوور و یا استان بی سی را برای شما خواهم گذاشت). شاید بتوان این را اولین و تنها شباهت برنامه درسی ایران و استان بی سی کانادا دانست.
اما این شباهت در حد تعیین عنوان و تعیین سطوح انتطارات باقی می ماند. اینجا کتاب درسی مشترکی وجود ندارد. هر مدرسه برای خود محتوا تولید می کند. اغلب برنامه درسی در اینجا فعالیت محور است تا محتوا محور. محتواهای مکتوب شان بسیار محدود است. در گروه انجمن یکی از دانشجویان دکتری ارائه اش در خصوص برنامه درسی تلفیقی بود. اینجا فعالیت ها و محتواها عمدتا تلفیقی است. جدول هفتگی برنامه درسی دارند (پیشتر یک نمونه برای شما ارسال کرده بودم) اما برای آنها کتاب مشخصی ندارند. معلم محتوا و یا فعالیت ها را بر اساس سطوح انتظارت هر پایه تحصیلی طراحی می کند. اینجا تلفیق دانش آموزان استثنایی با دانش آموزان عادی هم وجود دارد. مثل ایران مدرسه مجزا، معلمان مجزا برای این گونه دانش آموزان وجود ندارد. در همان مدارس عادی مشغول به تحصیلند. تفاوتی که وجود دارد این است که فقط دستیار معلم یا دستیارهای معلم برای این گونه دانش آموزان وجود دارد که اغلب هم این بخش کارها به صورت داوطلبانه صورت می گیرد. به هرحال دست معلم در تدوین محتوا یا در تدوین فعالیت های آموزشی برای دانش آموزان کلاس باز است.
یک عنوان درسی جالب در مدارس کانادا است، البته نوع اجرای آن از خود برنامه هم جالبتر است.؛ به نام "Buddy Class" که در آن سعی در اجتماعی بار آوردن بچه ها دارند. درسی به نام مطالعات اجتماعی در جدول برنامه درسی هفتگی وجود دارد که با این درس کاملا متفاوت است. این درس در واقع با مشارکت دانش آموزان کلاس بالاتر و البته زیر نظر معلم اصلی کلاس ارائه می شود. به طوری که دانش آموزان کلاس بالایی (مثلا ششم یا هفتم ها) به کلاس های پایین تر مثلا اول و دوم می آیند و هر کدام راهنمایی یک یا دو دانش آموز کلاس پایینی را بر عهده می گیرند. مثلا با هم کار دستی درست می کنند. نحوه استفاده درست آی پد را نشان می دهند. داستان می نویسند و ... جای خالی آن در نظام آموزشی ما هم خالی است. در این درس عملا دانش آموزان هم اعتماد به نفس و هم تعاون و همکاری را تجربه می کنند. قبلا نمونه ای از برنامه کلاسی را برای شما ارسال کردم ولی چون در این یادداشت مستقیما درمورد آن صحبت کردم جدول برنامه درسی کلاس دوم را مجددا برای شما بارگذاری می کنم. درس " #بادی" را ببینید در روز های چهارشنبه وپنج شنبه مشخص است.
آدرس وب سایت برنامه درسی اداره آموزش و پرورش استان بی سی
www.curriculum.gov.bc.ca
اطلاعات بیشتر را از اینجا دریافت کنید.
#مطالعات_اجتماعی
#کلاس_بادی
https://news.1rj.ru/str/cacpc
برنامه درسی مدارس کانادا تفاوت ها و شباهت
پس از نتایج شوک آور انتخابات آمریکا و انتخاب ناباورانه آقای ترامپ، امیدوارم حالتان خوب باشد و حوصله خواندن یادداشت بنده را داشته باشید. یادداشتم را سعی خواهم کرد کوتاه بنویسم. پس از شرکت در کلاس های مختلف دانشگاه و ارائه مطالبی در خصوص چند و چون برگزاری کلاس های دانشگاه، حالا فرصت این شده بود که درباره برنامه های درسی مدارس کانادا و استان BC یا همان بریتیش کلمبیا مطالبی را تقدیم کنم.
جالب است که خدمت شما عرض کنم برنامه های درسی کانادا هم در حال تغییر است و از امسال برنامه های درسی جدید ارائه می شود. هرچند در بخش اجرای اولیه قرار دارد. دوستانی که رشته مطالعاتی آنان برنامه درسی است با اصطلاح "اجرای اولیه" آشنایی دارند. دو سه نکته در خصوص این برنامه ها عرض کنم.
یکی اینکه برنامه های درسی اینجا یک شباهت نسبی با ایران دارد و چند تفاوت عمده. تنها شباهتش این است که در اینجا هم اهداف و سطوح انتظارات هر کلاس و نیز عناوین درس ها از طرف دولت فدرال ارائه می شود(بعدا آدرس برنامه درسی ونکوور و یا استان بی سی را برای شما خواهم گذاشت). شاید بتوان این را اولین و تنها شباهت برنامه درسی ایران و استان بی سی کانادا دانست.
اما این شباهت در حد تعیین عنوان و تعیین سطوح انتطارات باقی می ماند. اینجا کتاب درسی مشترکی وجود ندارد. هر مدرسه برای خود محتوا تولید می کند. اغلب برنامه درسی در اینجا فعالیت محور است تا محتوا محور. محتواهای مکتوب شان بسیار محدود است. در گروه انجمن یکی از دانشجویان دکتری ارائه اش در خصوص برنامه درسی تلفیقی بود. اینجا فعالیت ها و محتواها عمدتا تلفیقی است. جدول هفتگی برنامه درسی دارند (پیشتر یک نمونه برای شما ارسال کرده بودم) اما برای آنها کتاب مشخصی ندارند. معلم محتوا و یا فعالیت ها را بر اساس سطوح انتظارت هر پایه تحصیلی طراحی می کند. اینجا تلفیق دانش آموزان استثنایی با دانش آموزان عادی هم وجود دارد. مثل ایران مدرسه مجزا، معلمان مجزا برای این گونه دانش آموزان وجود ندارد. در همان مدارس عادی مشغول به تحصیلند. تفاوتی که وجود دارد این است که فقط دستیار معلم یا دستیارهای معلم برای این گونه دانش آموزان وجود دارد که اغلب هم این بخش کارها به صورت داوطلبانه صورت می گیرد. به هرحال دست معلم در تدوین محتوا یا در تدوین فعالیت های آموزشی برای دانش آموزان کلاس باز است.
یک عنوان درسی جالب در مدارس کانادا است، البته نوع اجرای آن از خود برنامه هم جالبتر است.؛ به نام "Buddy Class" که در آن سعی در اجتماعی بار آوردن بچه ها دارند. درسی به نام مطالعات اجتماعی در جدول برنامه درسی هفتگی وجود دارد که با این درس کاملا متفاوت است. این درس در واقع با مشارکت دانش آموزان کلاس بالاتر و البته زیر نظر معلم اصلی کلاس ارائه می شود. به طوری که دانش آموزان کلاس بالایی (مثلا ششم یا هفتم ها) به کلاس های پایین تر مثلا اول و دوم می آیند و هر کدام راهنمایی یک یا دو دانش آموز کلاس پایینی را بر عهده می گیرند. مثلا با هم کار دستی درست می کنند. نحوه استفاده درست آی پد را نشان می دهند. داستان می نویسند و ... جای خالی آن در نظام آموزشی ما هم خالی است. در این درس عملا دانش آموزان هم اعتماد به نفس و هم تعاون و همکاری را تجربه می کنند. قبلا نمونه ای از برنامه کلاسی را برای شما ارسال کردم ولی چون در این یادداشت مستقیما درمورد آن صحبت کردم جدول برنامه درسی کلاس دوم را مجددا برای شما بارگذاری می کنم. درس " #بادی" را ببینید در روز های چهارشنبه وپنج شنبه مشخص است.
آدرس وب سایت برنامه درسی اداره آموزش و پرورش استان بی سی
www.curriculum.gov.bc.ca
اطلاعات بیشتر را از اینجا دریافت کنید.
#مطالعات_اجتماعی
#کلاس_بادی
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
👏1
Forwarded from Deleted Account
مدیریت کلام
یکی از کم هزینه ترین تفریحات ایرانی ها، بودن در کنار هم بطور حضوری یا برقراری ارتباط از طریق شبکه های اجتماعی و وسائل ارتباط جمعی است. شاید برای فرار از مشکلات زندگی امروزه گرایش شدیدی برای جُک کفتن و جُک شنیدن وجود دارد. بازار طنز پر رونق است. توزیع و فوروارد کردن کلیپ های خنده دار و نوشتار طنز سرعتی سرسام آور به خود گرفته است به گونه ای که تا کنون سابقه نداشته است. البته نقش اینترنت و شبکه های اجتماعی در این خصوص قابل تامل است. تاکید این نوشتار بر محتوای کلمات و معنای سخنانی است که در گفتگوهای روزمره بین مردم رد و بدل می شود. در این میان گفتگو و کلام نقش اساسی ایفا می کند...گفته اند کلام وقتی بر زبان جاری شد مثل تیری است که از کمان رها شده و امکان بازگرداندن آن وجود ندارد. در نتیجه همه ما باید از کلام خود مراقبت کنیم. ..کلام تجلی اندیشه ماست. ..هر سخنی که بر زبان می رانیم بر مخاطب تاثیر دارد. هر چند متناسب با تفاوتهای فردی و شخصیت افراد میزان حساسیت افراد در برابر گفتار دیگران متفاوت است اما به نظر می رسد در شرایط کنونی حساسیت مردم نسبت به کلمات افزایش یافته است.
... شاید سطح تحمل مردم پائین آمده باشد، که در چنین شرایطی مدیریت کلام ضرورت بیشتری پیدا می کند. امروزه هر کسی می تواند با هزینه ای بسیار کم دیگران را با سخنانی که بر زبان می راند خوشحال یا ناراحت کند. سخن راندن از شرایط بد زندگی و بازگویی خبرهای ناگوار عادت برخی از ما شده است. هیچ فکر کرده ایم که چه ضرورتی دارد چنین سخنانی بر زبان بیاوریم ؟!
...در مدیریت کلام ابتدا بر اندیشه خود مراقبت می کنیم.
مولانا در این باره فرموده است:
اندیشه جز زیبا مکن کو تار و پود صورت است ... زاندیشه احسن تند هر صورتی احسن شده....
یبایید تمرین کنیم چه درخلوت و تنهایی و چه در جمع اندیشه زیبا کنیم. به هنگام ملاقات با دیگران کلمات زیبا، انرژی بخش و روح افزا برزبان بیاوریم. اگر نتوانستیم، آگاهانه سکوت کنیم و آرامش دیگران را برهم نزنیم. این کم هزینه ترین کمکی است که در شرایط کنونی می توانیم برای هموطنان خود فراهم سازیم. بیایید اندیشه زیبا و کلام زیبا داشته باشیم و یا سکوتی آرامبخش برای خود و همنوعان اختیار کنیم. به باور من در شرایط کنونی شادکردم مردم به روش های مناسب نوعی عبادت است. حسین عبداللهی. عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی.🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
یکی از کم هزینه ترین تفریحات ایرانی ها، بودن در کنار هم بطور حضوری یا برقراری ارتباط از طریق شبکه های اجتماعی و وسائل ارتباط جمعی است. شاید برای فرار از مشکلات زندگی امروزه گرایش شدیدی برای جُک کفتن و جُک شنیدن وجود دارد. بازار طنز پر رونق است. توزیع و فوروارد کردن کلیپ های خنده دار و نوشتار طنز سرعتی سرسام آور به خود گرفته است به گونه ای که تا کنون سابقه نداشته است. البته نقش اینترنت و شبکه های اجتماعی در این خصوص قابل تامل است. تاکید این نوشتار بر محتوای کلمات و معنای سخنانی است که در گفتگوهای روزمره بین مردم رد و بدل می شود. در این میان گفتگو و کلام نقش اساسی ایفا می کند...گفته اند کلام وقتی بر زبان جاری شد مثل تیری است که از کمان رها شده و امکان بازگرداندن آن وجود ندارد. در نتیجه همه ما باید از کلام خود مراقبت کنیم. ..کلام تجلی اندیشه ماست. ..هر سخنی که بر زبان می رانیم بر مخاطب تاثیر دارد. هر چند متناسب با تفاوتهای فردی و شخصیت افراد میزان حساسیت افراد در برابر گفتار دیگران متفاوت است اما به نظر می رسد در شرایط کنونی حساسیت مردم نسبت به کلمات افزایش یافته است.
... شاید سطح تحمل مردم پائین آمده باشد، که در چنین شرایطی مدیریت کلام ضرورت بیشتری پیدا می کند. امروزه هر کسی می تواند با هزینه ای بسیار کم دیگران را با سخنانی که بر زبان می راند خوشحال یا ناراحت کند. سخن راندن از شرایط بد زندگی و بازگویی خبرهای ناگوار عادت برخی از ما شده است. هیچ فکر کرده ایم که چه ضرورتی دارد چنین سخنانی بر زبان بیاوریم ؟!
...در مدیریت کلام ابتدا بر اندیشه خود مراقبت می کنیم.
مولانا در این باره فرموده است:
اندیشه جز زیبا مکن کو تار و پود صورت است ... زاندیشه احسن تند هر صورتی احسن شده....
یبایید تمرین کنیم چه درخلوت و تنهایی و چه در جمع اندیشه زیبا کنیم. به هنگام ملاقات با دیگران کلمات زیبا، انرژی بخش و روح افزا برزبان بیاوریم. اگر نتوانستیم، آگاهانه سکوت کنیم و آرامش دیگران را برهم نزنیم. این کم هزینه ترین کمکی است که در شرایط کنونی می توانیم برای هموطنان خود فراهم سازیم. بیایید اندیشه زیبا و کلام زیبا داشته باشیم و یا سکوتی آرامبخش برای خود و همنوعان اختیار کنیم. به باور من در شرایط کنونی شادکردم مردم به روش های مناسب نوعی عبادت است. حسین عبداللهی. عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی.🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
👏1
#یادداشت_نوزدهم
در این یادداشت یک مرکز مطالعه را برای شما معرفی می کنم که به نظرم جای آن در مراکز دانشگاهی و به ویژه در دانشکده های علوم تربیتی خالی است.
اینجا دانشکده علوم تربیتی(آموزش)
یاهمان Faculty of education وجود دارد و روان شناسی و دانشکده آموزش با هم تلفیق نیستند. همان طوری که پیشتر عرض کردم به دانشکده آموزش نگاه ویژه ای وجود دارد و دانشکده آموزش را مرکز تحول می دانند. در دانشگاه UBC و در دانشکده آموزش، مرکزی وجود دارد به نام؛
Center for interfaculty studies
هدف از ایجاد این مرکز، انجام پژوهش های میان دانشکده ای است. نمونه ای که در مراکز دانشگاهی ما وجود ندارد. در این مرکز فرض کنید یک دانشجویی از دانشکده های هنر، ادبیات، حقوق، فلسفه، ریاضی می خواهد تز دکتری خود را در مورد آموزش هر کدام از آنها انجام دهد در این مرکز انجام می دهد. در واقع اینها موضوعات پایان نامه ها ورساله های خود را محدود به گروه های آموزشی خود نمی کنند. این مرکز در واقع در صدد ایجاد فرصت های جدیدی است که در قالب گروه های آموزشی موجود دانشکده ها نمی گنجد. با ایجاد این مراکز تدابیری اندیشیده اند تا دانشجو بتواند از ساختارهای موجود فراتر رفته و بتواند حوزه های جدیدی را تاسیس کند و به قول اینها مرزهای موجود دانش را گسترش دهد.
در دانشگاه های ما دانشجویان ناگزیرند تنها از همان گروه آموزشی، حداکثر از گروه های آموزشی همان دانشکده محل تحصیل و احیانا از اعضای گروه های آموزشی دانشکده های دیگر انتخاب کنند. دانشگاه های دیگر که خیلی محاله، به ندرت اتفاق می افتد. اصلا تخصص ها خیلی رعایت نمی شود. در اینجا می بینید استاد راهنما در دانشگاه تگزاس آمریکاست دانشجو در UBC است. جمع آوری داده های او در یک جای دیگر است.
به نظرم ضرورت تاسیس چنین مراکزی در دانشکده های علوم تربیتی واقعا خالی است. در اینجا دانشجویانی را می بینم که رشته هنر یا جامعه شناسی یا شعر هستند ولی دکتری مطالعات آموزشی می خوانند و رساله های مرتبط با حوزه قبلی شان است. عناوین جالب و کاربردی هم معمولا طراحی و روی آن کار می کنند. مثلا چندفرهنگی را از طریق هنر، شعر، ادبیات کار می کنند. در خصوص آموزش صلح کار می کنند. در مورد آموزش حقوق و ...کار می کنند.
خوشبختانه در ایران هم ما کارهای مقدماتی حداقل درحیطه هنر و چندفرهنگی را با همت یکی از دانشجویان خلاق هنر در تربیت مدرس شروع کردیم و ان شاءالله بتواند فاز جدیدی در تلفیق میان حوزه آموزش و هنر و چندفرهنگی ایجاد کند. از همکاران و دانشجویان به ویژه دانشجویان تحصیلات تکمیلی دعوت می کنم به این حوزه های جدید و کاربردی و البته مغفول نظر ویژه ای داشته باشند تا بلکه شاهد نضج این بخش ها هم در ایران باشیم.
یک نکته هم در مورد مراکز پژوهشی عرض کنم. مراکز پژوهشی در ایران خیلی بوروکراتیک و اداری است. اینجا هر مرکز پژوهشی فقط یک رئیس دارد نه مسئول دفتری نه کارمندی نه آبدارچی و نه هیچ چیز دیگر، دانشجویان دکتری این مراکز را اداره می کنند. رئیس مرکز هم در اتاق خود مستقر است و کارها را هدایت می کند، همین و بس.
#مرکز_پژوهشی
#مطالعه_میان_دانشگاهی
https://news.1rj.ru/str/cacpc
در این یادداشت یک مرکز مطالعه را برای شما معرفی می کنم که به نظرم جای آن در مراکز دانشگاهی و به ویژه در دانشکده های علوم تربیتی خالی است.
اینجا دانشکده علوم تربیتی(آموزش)
یاهمان Faculty of education وجود دارد و روان شناسی و دانشکده آموزش با هم تلفیق نیستند. همان طوری که پیشتر عرض کردم به دانشکده آموزش نگاه ویژه ای وجود دارد و دانشکده آموزش را مرکز تحول می دانند. در دانشگاه UBC و در دانشکده آموزش، مرکزی وجود دارد به نام؛
Center for interfaculty studies
هدف از ایجاد این مرکز، انجام پژوهش های میان دانشکده ای است. نمونه ای که در مراکز دانشگاهی ما وجود ندارد. در این مرکز فرض کنید یک دانشجویی از دانشکده های هنر، ادبیات، حقوق، فلسفه، ریاضی می خواهد تز دکتری خود را در مورد آموزش هر کدام از آنها انجام دهد در این مرکز انجام می دهد. در واقع اینها موضوعات پایان نامه ها ورساله های خود را محدود به گروه های آموزشی خود نمی کنند. این مرکز در واقع در صدد ایجاد فرصت های جدیدی است که در قالب گروه های آموزشی موجود دانشکده ها نمی گنجد. با ایجاد این مراکز تدابیری اندیشیده اند تا دانشجو بتواند از ساختارهای موجود فراتر رفته و بتواند حوزه های جدیدی را تاسیس کند و به قول اینها مرزهای موجود دانش را گسترش دهد.
در دانشگاه های ما دانشجویان ناگزیرند تنها از همان گروه آموزشی، حداکثر از گروه های آموزشی همان دانشکده محل تحصیل و احیانا از اعضای گروه های آموزشی دانشکده های دیگر انتخاب کنند. دانشگاه های دیگر که خیلی محاله، به ندرت اتفاق می افتد. اصلا تخصص ها خیلی رعایت نمی شود. در اینجا می بینید استاد راهنما در دانشگاه تگزاس آمریکاست دانشجو در UBC است. جمع آوری داده های او در یک جای دیگر است.
به نظرم ضرورت تاسیس چنین مراکزی در دانشکده های علوم تربیتی واقعا خالی است. در اینجا دانشجویانی را می بینم که رشته هنر یا جامعه شناسی یا شعر هستند ولی دکتری مطالعات آموزشی می خوانند و رساله های مرتبط با حوزه قبلی شان است. عناوین جالب و کاربردی هم معمولا طراحی و روی آن کار می کنند. مثلا چندفرهنگی را از طریق هنر، شعر، ادبیات کار می کنند. در خصوص آموزش صلح کار می کنند. در مورد آموزش حقوق و ...کار می کنند.
خوشبختانه در ایران هم ما کارهای مقدماتی حداقل درحیطه هنر و چندفرهنگی را با همت یکی از دانشجویان خلاق هنر در تربیت مدرس شروع کردیم و ان شاءالله بتواند فاز جدیدی در تلفیق میان حوزه آموزش و هنر و چندفرهنگی ایجاد کند. از همکاران و دانشجویان به ویژه دانشجویان تحصیلات تکمیلی دعوت می کنم به این حوزه های جدید و کاربردی و البته مغفول نظر ویژه ای داشته باشند تا بلکه شاهد نضج این بخش ها هم در ایران باشیم.
یک نکته هم در مورد مراکز پژوهشی عرض کنم. مراکز پژوهشی در ایران خیلی بوروکراتیک و اداری است. اینجا هر مرکز پژوهشی فقط یک رئیس دارد نه مسئول دفتری نه کارمندی نه آبدارچی و نه هیچ چیز دیگر، دانشجویان دکتری این مراکز را اداره می کنند. رئیس مرکز هم در اتاق خود مستقر است و کارها را هدایت می کند، همین و بس.
#مرکز_پژوهشی
#مطالعه_میان_دانشگاهی
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
👍1
#یادداشت_بیستم
تخصص گرایی
در این یادداشت قصد دارم درمورد اصل تخصص گرایی با چاشنی برنامه درسی دوره دکتری درکانادا بنویسم .سعی خواهم کرد این دو موضوع به ظاهر مستقل را به هم پیوند داده و مطالبم را سازمان دهم.
اوائل ورودم به دانشگاه، استاد میزبانم از من خواست که در یک پاراگراف خود را معرفی کنم تا هم در روز معارفه بر اساس آن معرفی کنند و هم احتمالا در وب سایت بارگذاری شود. من در آن پاراگراف سعی کردم خیلی خلاصه اما روشن سوابق خود را بنویسم. دوستانی که با من آشنایی دارند مطلعند که من اغلب فعالیت ها و کارهای پژوهشی ام در خصوص فرهنگ، چندفرهنگی و موضوعات مرتبط با این دو سرفصل می باشد. در این بیوگرافی هم روی همین تکیه داشتم. چون حواسم بود که اینها به این مساله حساسند من هم سعی کردم خودم را خیلی جنرال نشان ندهم و البته واقعا کارهایم هم به زعم خودم همین را نشان می داد. بیوگرافی که نوشتم و ارسال کردم استاد میزبانم گفت که بیوگرافیت مقداری طولانی شده فلان روز بیا با هم صحبت کنیم. بعد از اتمام یکی از کلاس هایی که قبلا اشاره کردم (کلاس چندفرهنگی) با ایشان قرار گذاشتم. در ابتدا طبق روال فرهنگ آکادمیک غربی از کارهای من تعریف کرد و ... فهمیدم این کار معنی دارد. وقتی فردی در اینجا ابتدا از شما تعریف می کند یعنی می خواهد یک حرف جدی بزند. بالاخره این تعریف ها تمام شد و حالا فرصت نقد بود که من هم خود رابرای شنیدنش آماده کرده بودم. نقد او این بود که فعالیت های تو خیلی متنوع است. راستش خود را آماده کرده بودم هر چیزی بشنوم غیر از این نقد. در پاسخ گفتم متنوع!!!!!؟؟؟ من که همه کارهایم به نوعی به فرهنگ یا چندفرهنگی مرتبط است... جوابی که داد جالب بود گفت همین خیلی گسترده است. تو باید دقیقا مشخص کنی حوزه ات چیست؟ جالب است در دانشکده خود در ایران اتفاقا برعکس این را می شنیدم. وقتی به مقالات من برای ثبت در رویه های جاری پژوهشی دانشگاه امتیاز می دادند به من می گفتند تو چرا فقط روی این موضوع کار می کنی؟؟!!حالا تفاوت دیدگاه را ببینید تا چه انداره است؟
این موضوع را پیش کشیدم تا به اصل توجه به تخصص ها بپردازم. اینجا وقتی با کسی در خصوص مثلا برنامه درسی صحبت می کنید اولین سوالی که می پرسد کدام بخش برنامه درسی؟ طراحی؟ با فلانی صحبت کنید. در نظریه ها فلانی صاحب نظر است. در اجرا ...
یعنی این همه برای خود تخصص قائل شده اند. وقتی این موارد را دیدم مقداری به استاد میزبانم حق دادم که اینگونه فکر می کرد. با خودم گفتم خدا را شکر کار اساتید ایرانی را نمی بینید چون اغلب فارسی نوشته می شوند. والله شوکه می شدید. استاد را می بینید در انواع و اقسام بخش های برنامه درسی مقاله دارد تا کارآفرینی، فناوری و اخیرا هم البته چندفرهنگی!! مثلا طرف استاد راهنمای پایان نامه ای در مورد چندفرهنگی است ولی هیچ سابقه مطالعاتی در این حوزه ندارد. چندفرهنگی را مثال زدم حوزه های دیگر هم همینطور است. دانشجویان تحصیلات تکمیلی ما هم متاسفانه همین گونه عمل می کنند. از تربیت دینی بگیرید مقاله دارد تا ظهور امام زمان و برنامه درسی کارآفرینی و تکنولوژی و ....
تقریبا تمامی کارهای منتشر شده من در حوزه فرهنگ یا چندفرهنگی است استاد میزبانم به من می گفت کارهایت متنوع است!
دوستان عزیز! آنچه اینجا اهمیت دارد تخصص گرایی است. یعنی دانشجوی دکتری پس از سه درس اجباری سمینار بر اساس تز خود بقیه کلاس ها و واحدهای خود را انتخاب می کند. در واقع سه درس اجباری دارند و بقیه بر اساس تز و رساله شکل می گیرد. تز رساله تخصص آینده فرد را به نوعی مشخص می کند. همان طوری که احتمالا می دانید خیلی از مشهورین علوم تربیتی دنیا امروز از همان تز دکتری شروع کردند و معروف شدند و توانستند مرزهای دانش را گسترش دهند. نمونه های آن مانند: گاردنر، بنکس، پاینار، هندل و .....
#تخصص_گرایی
https://news.1rj.ru/str/cacpc
تخصص گرایی
در این یادداشت قصد دارم درمورد اصل تخصص گرایی با چاشنی برنامه درسی دوره دکتری درکانادا بنویسم .سعی خواهم کرد این دو موضوع به ظاهر مستقل را به هم پیوند داده و مطالبم را سازمان دهم.
اوائل ورودم به دانشگاه، استاد میزبانم از من خواست که در یک پاراگراف خود را معرفی کنم تا هم در روز معارفه بر اساس آن معرفی کنند و هم احتمالا در وب سایت بارگذاری شود. من در آن پاراگراف سعی کردم خیلی خلاصه اما روشن سوابق خود را بنویسم. دوستانی که با من آشنایی دارند مطلعند که من اغلب فعالیت ها و کارهای پژوهشی ام در خصوص فرهنگ، چندفرهنگی و موضوعات مرتبط با این دو سرفصل می باشد. در این بیوگرافی هم روی همین تکیه داشتم. چون حواسم بود که اینها به این مساله حساسند من هم سعی کردم خودم را خیلی جنرال نشان ندهم و البته واقعا کارهایم هم به زعم خودم همین را نشان می داد. بیوگرافی که نوشتم و ارسال کردم استاد میزبانم گفت که بیوگرافیت مقداری طولانی شده فلان روز بیا با هم صحبت کنیم. بعد از اتمام یکی از کلاس هایی که قبلا اشاره کردم (کلاس چندفرهنگی) با ایشان قرار گذاشتم. در ابتدا طبق روال فرهنگ آکادمیک غربی از کارهای من تعریف کرد و ... فهمیدم این کار معنی دارد. وقتی فردی در اینجا ابتدا از شما تعریف می کند یعنی می خواهد یک حرف جدی بزند. بالاخره این تعریف ها تمام شد و حالا فرصت نقد بود که من هم خود رابرای شنیدنش آماده کرده بودم. نقد او این بود که فعالیت های تو خیلی متنوع است. راستش خود را آماده کرده بودم هر چیزی بشنوم غیر از این نقد. در پاسخ گفتم متنوع!!!!!؟؟؟ من که همه کارهایم به نوعی به فرهنگ یا چندفرهنگی مرتبط است... جوابی که داد جالب بود گفت همین خیلی گسترده است. تو باید دقیقا مشخص کنی حوزه ات چیست؟ جالب است در دانشکده خود در ایران اتفاقا برعکس این را می شنیدم. وقتی به مقالات من برای ثبت در رویه های جاری پژوهشی دانشگاه امتیاز می دادند به من می گفتند تو چرا فقط روی این موضوع کار می کنی؟؟!!حالا تفاوت دیدگاه را ببینید تا چه انداره است؟
این موضوع را پیش کشیدم تا به اصل توجه به تخصص ها بپردازم. اینجا وقتی با کسی در خصوص مثلا برنامه درسی صحبت می کنید اولین سوالی که می پرسد کدام بخش برنامه درسی؟ طراحی؟ با فلانی صحبت کنید. در نظریه ها فلانی صاحب نظر است. در اجرا ...
یعنی این همه برای خود تخصص قائل شده اند. وقتی این موارد را دیدم مقداری به استاد میزبانم حق دادم که اینگونه فکر می کرد. با خودم گفتم خدا را شکر کار اساتید ایرانی را نمی بینید چون اغلب فارسی نوشته می شوند. والله شوکه می شدید. استاد را می بینید در انواع و اقسام بخش های برنامه درسی مقاله دارد تا کارآفرینی، فناوری و اخیرا هم البته چندفرهنگی!! مثلا طرف استاد راهنمای پایان نامه ای در مورد چندفرهنگی است ولی هیچ سابقه مطالعاتی در این حوزه ندارد. چندفرهنگی را مثال زدم حوزه های دیگر هم همینطور است. دانشجویان تحصیلات تکمیلی ما هم متاسفانه همین گونه عمل می کنند. از تربیت دینی بگیرید مقاله دارد تا ظهور امام زمان و برنامه درسی کارآفرینی و تکنولوژی و ....
تقریبا تمامی کارهای منتشر شده من در حوزه فرهنگ یا چندفرهنگی است استاد میزبانم به من می گفت کارهایت متنوع است!
دوستان عزیز! آنچه اینجا اهمیت دارد تخصص گرایی است. یعنی دانشجوی دکتری پس از سه درس اجباری سمینار بر اساس تز خود بقیه کلاس ها و واحدهای خود را انتخاب می کند. در واقع سه درس اجباری دارند و بقیه بر اساس تز و رساله شکل می گیرد. تز رساله تخصص آینده فرد را به نوعی مشخص می کند. همان طوری که احتمالا می دانید خیلی از مشهورین علوم تربیتی دنیا امروز از همان تز دکتری شروع کردند و معروف شدند و توانستند مرزهای دانش را گسترش دهند. نمونه های آن مانند: گاردنر، بنکس، پاینار، هندل و .....
#تخصص_گرایی
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
👌1
ادامه #یادداشت_بیستم
حال سخنم با دانشجویان تحصیلات تکمیلی و اساتید جوان است. دوستان عزیز سعی کنید یک حوزه را که در آن پتانسیل علمی بیشتری دارید، مشخص کرده و عمیقا روی آن کار کنید. از کارهای پراکنده بپرهیزید. روی مسائلی که برای شما شوق انگیز است کار کنید و عمیق جستجو کنید. اینجاست که شناخته می شوید و کارهای شما تاثیرگذار خواهد بود. از دانشجویان تحصیلات تکمیلی به ویژه دانشجویان دکتری هم می خواهم با حساب و کتاب عناوین رساله خود را انتخاب کرده و سپس با استادی که در آن زمینه تخصص دارد کارتان را پیش ببرید. اگر اینگونه باشد هم به نفع اساتید و هم دانشجویان و هم علم خواهد بود. در حال حاضر تربیت معلم در ایران متخصص ویژه ای ندارد. واقعا چند نفر همت کنند در این باره و برنامه های درسی تربیت معلم کار کنند. یک گروه در حوزه برنامه درسی تربیت معلم ابتدایی، گروهی دیگر متوسطه، گروهی هم فنی و حرفه ای، گروهی روی طراحی برنامه های درسی تربیت معلم، گروهی روی اجرا، گروهی در زمینه ارزشیابی و....
این فقط یک مثال بود در بقیه حوزه ها هم همین طور. مثلا ما چند نفر متخصص آموزش پیش دبستان در ایران می شناسیم. چند نفر صرفا در خصوص برنامه درسی پنهان کار کرده اند و با این هویت شناخته می شوند. در اینجا تقریبا هر کسی برچسب و نشانه ای دارد. وقتی در مورد چندفرهنگی صحبت می شود اسم رایت، هندل و بعد از آن پاینار مطرح می شود.در دپارتمان تربیت معلم هر استادی تخصص ویژه خود را دارد.
اما نکته آخر اینکه به نظرم دکتری خواندن در دانشگاه های بیرون از ایران با فرض این که زبانتان خوب باشد خیلی راحت تر از ایران است. نه به اندازه ایران واحد درسی دارید، نه این همه سخت گیری وجود دارد و نه اجبار برای انتخاب دروس. تنها حسن و البته مهم ترین حسنش این است که فرد بر اساس علایق و زمینه های علمی خود رساله خود را انتخاب می کند و تا پایان بر همین اساس حرکت می کند.
از اینکه بخشی از یادداشتم به توصیه گذشت پوزش می طلبم. فکر کردم در اینجا خیلی روشن باید مطالبم را تقدیم کنم. به امید اینکه در کشور ما نیز همه اساتید دارای یک هویت علمی مشخص در حوزه مطالعاتی خود باشند....
#سفارش_توصیه
#تخصص_گرایی
#هویت_علمی
https://news.1rj.ru/str/cacpc
حال سخنم با دانشجویان تحصیلات تکمیلی و اساتید جوان است. دوستان عزیز سعی کنید یک حوزه را که در آن پتانسیل علمی بیشتری دارید، مشخص کرده و عمیقا روی آن کار کنید. از کارهای پراکنده بپرهیزید. روی مسائلی که برای شما شوق انگیز است کار کنید و عمیق جستجو کنید. اینجاست که شناخته می شوید و کارهای شما تاثیرگذار خواهد بود. از دانشجویان تحصیلات تکمیلی به ویژه دانشجویان دکتری هم می خواهم با حساب و کتاب عناوین رساله خود را انتخاب کرده و سپس با استادی که در آن زمینه تخصص دارد کارتان را پیش ببرید. اگر اینگونه باشد هم به نفع اساتید و هم دانشجویان و هم علم خواهد بود. در حال حاضر تربیت معلم در ایران متخصص ویژه ای ندارد. واقعا چند نفر همت کنند در این باره و برنامه های درسی تربیت معلم کار کنند. یک گروه در حوزه برنامه درسی تربیت معلم ابتدایی، گروهی دیگر متوسطه، گروهی هم فنی و حرفه ای، گروهی روی طراحی برنامه های درسی تربیت معلم، گروهی روی اجرا، گروهی در زمینه ارزشیابی و....
این فقط یک مثال بود در بقیه حوزه ها هم همین طور. مثلا ما چند نفر متخصص آموزش پیش دبستان در ایران می شناسیم. چند نفر صرفا در خصوص برنامه درسی پنهان کار کرده اند و با این هویت شناخته می شوند. در اینجا تقریبا هر کسی برچسب و نشانه ای دارد. وقتی در مورد چندفرهنگی صحبت می شود اسم رایت، هندل و بعد از آن پاینار مطرح می شود.در دپارتمان تربیت معلم هر استادی تخصص ویژه خود را دارد.
اما نکته آخر اینکه به نظرم دکتری خواندن در دانشگاه های بیرون از ایران با فرض این که زبانتان خوب باشد خیلی راحت تر از ایران است. نه به اندازه ایران واحد درسی دارید، نه این همه سخت گیری وجود دارد و نه اجبار برای انتخاب دروس. تنها حسن و البته مهم ترین حسنش این است که فرد بر اساس علایق و زمینه های علمی خود رساله خود را انتخاب می کند و تا پایان بر همین اساس حرکت می کند.
از اینکه بخشی از یادداشتم به توصیه گذشت پوزش می طلبم. فکر کردم در اینجا خیلی روشن باید مطالبم را تقدیم کنم. به امید اینکه در کشور ما نیز همه اساتید دارای یک هویت علمی مشخص در حوزه مطالعاتی خود باشند....
#سفارش_توصیه
#تخصص_گرایی
#هویت_علمی
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
👏1
#یادداشت_بیست_و_یکم
برگزاری همایش بین المللی با عنوان"مطالعات فرهنگی و تعلیم و تربیت" در دانشگاه بریتیش کلمبیای کانادا
دانشگاه UBC در نظر دارد: همایش بین المللی با عنوان فوق را در اوایل ماه می (اردیبهشت ماه ایران) برگزار نماید. دوستانی که علاقه مند هستند در این همایش شرکت کنند، فرصت خوبی است؛ در خصوص یکی از محورهای همایش چکیده ای تنظیم کرده و اقدام نمایند. با توجه به اینکه من هم در اینجا هستم اگر سوال یا نکته ای بود از طریق ایمیل یا تلگرام در خدمت شما خواهم بود. به نظرم فرصتی است دوستان از UBC هم دیداری داشته باشند.
کل اطلاعیه را در اینجا و وبلاگم بارگذاری می کنم.
آدرس وبلاگ:
www.curriculum-culture.blogfa.com
#همایش_بین_المللی
https://news.1rj.ru/str/cacpc
برگزاری همایش بین المللی با عنوان"مطالعات فرهنگی و تعلیم و تربیت" در دانشگاه بریتیش کلمبیای کانادا
دانشگاه UBC در نظر دارد: همایش بین المللی با عنوان فوق را در اوایل ماه می (اردیبهشت ماه ایران) برگزار نماید. دوستانی که علاقه مند هستند در این همایش شرکت کنند، فرصت خوبی است؛ در خصوص یکی از محورهای همایش چکیده ای تنظیم کرده و اقدام نمایند. با توجه به اینکه من هم در اینجا هستم اگر سوال یا نکته ای بود از طریق ایمیل یا تلگرام در خدمت شما خواهم بود. به نظرم فرصتی است دوستان از UBC هم دیداری داشته باشند.
کل اطلاعیه را در اینجا و وبلاگم بارگذاری می کنم.
آدرس وبلاگ:
www.curriculum-culture.blogfa.com
#همایش_بین_المللی
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
👍1
Cultural Studies and Education 2017 CFP.docx
19.1 KB
اطلاعات مربوط به چگونگی ارسال مقاله به همایش بین المللی #مطالعات_فرهنگی_و_تعلیم_و_تربیت
دانشگاه بریتیش کلمبیا
https://news.1rj.ru/str/cacpc
دانشگاه بریتیش کلمبیا
https://news.1rj.ru/str/cacpc
#یادداشت_بیست_و_دوم
تصور ما و آن ها
در این یادداشت قصد داشتم برنامه های
درسی کارشناسی ارشد کانادا و چند و چون آن را بنویسم که برای جلسات بعدی گذاشتم. اما چون برخی از مخاطبان کانال از رشته های دیگر و یا احیانا مسئولیت هایی در نهادهای مختلف دارند حیفم آمد مطلب زیر را بارگذاری نکنم.
برخی مطالب را می نویسم ولی ارسال نمی کنم و برخی را ممکن است مطابق با رویدادهای روز مرتبط ساخته، اصلاح و بازسازی کنم، بعد منتشر کنم. یادداشت امروز از همین جنس یادداشت هاست. یعنی مدتی پیش نوشته بودم ولی با توجه به اتفاقات روز، آن را جرح وتعدیل کرده و به صورت زیر تقدیم می کنم.
عنوان این یادداشت تصور ما و آنها است.
احتمالا ما ایرانیان تصورهای زیر را از گروهای دیگر داریم:
الف)تلقی و تصور اغلب ایرانیان داخل کشور از کشورهای خارجی
ب) تصور ایرانیان داخل کشور از ایرانیان مقیم خارج از کشور
ج)تصور کشورهای خارجی از ایران
الف) تصور ایرانیان داخل از کشورهای خارجی و به ویژه پیشرفته.
باید عرض کنم که آنچه که از کشورهای خارج و مردمان آن در ایران به تصویر کشیده شده با واقعیت های آن فاصله زیادی دارد. شاید اولین تصویر و تصورهایی که اغلب ایرانیان داخل کشور از کشورهای خارجی دارند، احتمالا این است که در این کشورها هرکس به هرکس هست و بی بندوباری بیداد می کند و دوم اینکه فکر می کنند، مردم این کشور ها یک مشت آدم های مست و خماری هستند که در کوچه و خیابان ولو شده و افتاده اند و یا احیانا در عالم مستی مزاحم زن و بچه مردم هستند. تلقی که در داخل از افراد خارج از کشور ساخته شده عموما این است. جالب است که ما هیچ وقت از خودمان نمی پرسیم اگر اینها این گونه اند پس چرا این همه پیشرفت کرده اند؟ پس کی فرصت کرده اند دستاوردهای علمی، پزشکی و انسانی عظیمی به دست آورند؟ کی وقت کرده اند که سیستم مالی شان را طوری تنظیم کنند که هر روز از یک اختلاس کلان رو نمایی نشود؟ و ...
باید خدمت شما عرض کنم تنها چیزی که در این کشور نمی بینید(دست کم درکشوری که من هستم) بی بند و باری و یا مشروب خواری و یا موارد از این دست است. این بدین معنی نیست که این کشورها مشکلات ندارند، اینها هم مشکلات خاص خود را دارند؛ بدون شک تصوری که ما از اینها داریم، اینگونه نیست. اینجا چه در روز و چه در شب افراد را در کوچه و خیابان در حال قدم زدن می بینید، کوچک ترین بی حرمتی یا خشونت علیه افراد به ویژه خانم ها مشاهده نمی کنید و اصلا در مخیله کسی نمی گنجد که به کسی حرف زشت بزنند یا هر چیز دیگر. اینجا خانم هایی را در حال ورزش، خرید یا پیاده روی مشاهده می کنید و.....اما نه کسی بوقی برایشان می زند و نه حرف زشتی از دهان کسی بیرون می آید و نه اصلا کسی نگاه سنگینی به آنها می اندازد. اما تصوری که از کشورهای خارجی در ذهن ما ساخته شده، دقیقا برعکس این است. من واقعا نمی دانم چرا رسانه های ما به جای پرداختن به مسائل خودمان تصویر ناواضح از کشورهای دیگر نشان می دهند. آیا بد جلوه دادن دیگران آن هم غیر واقعی حال خود ما و وضع خود ما را بهتر می کند؟
ب) نکته دیگر، مربوط است به هم وطنان خارج از کشور. نوع نگاه شما و یا بهتر بگویم نوع نگاه غالب شما درخصوص هم وطنان خارج از کشور مان چیست؟ بهتر بگویم رسانه های داخلی چه تصوری از این افراد ساخته اند؟ احتمالا ما هم وطنان خارج از کشور را یک مشت آدم های وطن فروش، خائن و در عین حال لاقید می دانیم که علیه کشور خودشان شوریده اند. مجدد عرض می کنم حس عمومی این است. افرادی که ارتباطاتی با هم وطنان خارج از کشور دارند بی شک اینگونه فکر نمی کنند. چون واقعیات را از نزدیک درک کرده اند و بدیهی است که اینگونه فکر نکنند. طرف صحبت من افواه عمومی کشور و افرادی که تحت تاثیر رسانه های خاص هستند که خارجی ها و یا هم وطنان خارج از کشور را اینگونه به تصویر می کشند.
همین قدر عرض کنم اگر هموطنان خارج به اندازه هموطنان داخل نگران وعاشق کشورشان نباشند، کمتر نیستند. فقط یک نمونه را ذکر کنم، در خصوص انتخابات آمریکا اینقدر که هموطنان خارج از کشور نگران انتخاب ترامپ بودند، شاید در داخل نبودند. لابی های مختلفی درست شده بود که بلکه ایشان رای نیاورد. داخل ایران هم همین نگرانی وجود داشت ولی در خارج بیشتر بود. چرا؟ چون کوچکترین مشکل، بزرگترین مساله را برای هموطنان خارج درست می کند لذا تمام تلاش خود را به کار می گیرند تا همه چیز به نفع کشورشان تمام شود. منظور من در اینجا افراد معاند نیستند که اصلا عددی در مقابل خیل عظیم دوستداران وطن به حساب نمی آیند. اگر شما در ایران یک ساعت اخبار ایران را چک می کنید در اینجا دو ساعت اخبار ایران را چک می کنند.
ادامه مطلب در یادداشت بعدی....
https://news.1rj.ru/str/cacpc
تصور ما و آن ها
در این یادداشت قصد داشتم برنامه های
درسی کارشناسی ارشد کانادا و چند و چون آن را بنویسم که برای جلسات بعدی گذاشتم. اما چون برخی از مخاطبان کانال از رشته های دیگر و یا احیانا مسئولیت هایی در نهادهای مختلف دارند حیفم آمد مطلب زیر را بارگذاری نکنم.
برخی مطالب را می نویسم ولی ارسال نمی کنم و برخی را ممکن است مطابق با رویدادهای روز مرتبط ساخته، اصلاح و بازسازی کنم، بعد منتشر کنم. یادداشت امروز از همین جنس یادداشت هاست. یعنی مدتی پیش نوشته بودم ولی با توجه به اتفاقات روز، آن را جرح وتعدیل کرده و به صورت زیر تقدیم می کنم.
عنوان این یادداشت تصور ما و آنها است.
احتمالا ما ایرانیان تصورهای زیر را از گروهای دیگر داریم:
الف)تلقی و تصور اغلب ایرانیان داخل کشور از کشورهای خارجی
ب) تصور ایرانیان داخل کشور از ایرانیان مقیم خارج از کشور
ج)تصور کشورهای خارجی از ایران
الف) تصور ایرانیان داخل از کشورهای خارجی و به ویژه پیشرفته.
باید عرض کنم که آنچه که از کشورهای خارج و مردمان آن در ایران به تصویر کشیده شده با واقعیت های آن فاصله زیادی دارد. شاید اولین تصویر و تصورهایی که اغلب ایرانیان داخل کشور از کشورهای خارجی دارند، احتمالا این است که در این کشورها هرکس به هرکس هست و بی بندوباری بیداد می کند و دوم اینکه فکر می کنند، مردم این کشور ها یک مشت آدم های مست و خماری هستند که در کوچه و خیابان ولو شده و افتاده اند و یا احیانا در عالم مستی مزاحم زن و بچه مردم هستند. تلقی که در داخل از افراد خارج از کشور ساخته شده عموما این است. جالب است که ما هیچ وقت از خودمان نمی پرسیم اگر اینها این گونه اند پس چرا این همه پیشرفت کرده اند؟ پس کی فرصت کرده اند دستاوردهای علمی، پزشکی و انسانی عظیمی به دست آورند؟ کی وقت کرده اند که سیستم مالی شان را طوری تنظیم کنند که هر روز از یک اختلاس کلان رو نمایی نشود؟ و ...
باید خدمت شما عرض کنم تنها چیزی که در این کشور نمی بینید(دست کم درکشوری که من هستم) بی بند و باری و یا مشروب خواری و یا موارد از این دست است. این بدین معنی نیست که این کشورها مشکلات ندارند، اینها هم مشکلات خاص خود را دارند؛ بدون شک تصوری که ما از اینها داریم، اینگونه نیست. اینجا چه در روز و چه در شب افراد را در کوچه و خیابان در حال قدم زدن می بینید، کوچک ترین بی حرمتی یا خشونت علیه افراد به ویژه خانم ها مشاهده نمی کنید و اصلا در مخیله کسی نمی گنجد که به کسی حرف زشت بزنند یا هر چیز دیگر. اینجا خانم هایی را در حال ورزش، خرید یا پیاده روی مشاهده می کنید و.....اما نه کسی بوقی برایشان می زند و نه حرف زشتی از دهان کسی بیرون می آید و نه اصلا کسی نگاه سنگینی به آنها می اندازد. اما تصوری که از کشورهای خارجی در ذهن ما ساخته شده، دقیقا برعکس این است. من واقعا نمی دانم چرا رسانه های ما به جای پرداختن به مسائل خودمان تصویر ناواضح از کشورهای دیگر نشان می دهند. آیا بد جلوه دادن دیگران آن هم غیر واقعی حال خود ما و وضع خود ما را بهتر می کند؟
ب) نکته دیگر، مربوط است به هم وطنان خارج از کشور. نوع نگاه شما و یا بهتر بگویم نوع نگاه غالب شما درخصوص هم وطنان خارج از کشور مان چیست؟ بهتر بگویم رسانه های داخلی چه تصوری از این افراد ساخته اند؟ احتمالا ما هم وطنان خارج از کشور را یک مشت آدم های وطن فروش، خائن و در عین حال لاقید می دانیم که علیه کشور خودشان شوریده اند. مجدد عرض می کنم حس عمومی این است. افرادی که ارتباطاتی با هم وطنان خارج از کشور دارند بی شک اینگونه فکر نمی کنند. چون واقعیات را از نزدیک درک کرده اند و بدیهی است که اینگونه فکر نکنند. طرف صحبت من افواه عمومی کشور و افرادی که تحت تاثیر رسانه های خاص هستند که خارجی ها و یا هم وطنان خارج از کشور را اینگونه به تصویر می کشند.
همین قدر عرض کنم اگر هموطنان خارج به اندازه هموطنان داخل نگران وعاشق کشورشان نباشند، کمتر نیستند. فقط یک نمونه را ذکر کنم، در خصوص انتخابات آمریکا اینقدر که هموطنان خارج از کشور نگران انتخاب ترامپ بودند، شاید در داخل نبودند. لابی های مختلفی درست شده بود که بلکه ایشان رای نیاورد. داخل ایران هم همین نگرانی وجود داشت ولی در خارج بیشتر بود. چرا؟ چون کوچکترین مشکل، بزرگترین مساله را برای هموطنان خارج درست می کند لذا تمام تلاش خود را به کار می گیرند تا همه چیز به نفع کشورشان تمام شود. منظور من در اینجا افراد معاند نیستند که اصلا عددی در مقابل خیل عظیم دوستداران وطن به حساب نمی آیند. اگر شما در ایران یک ساعت اخبار ایران را چک می کنید در اینجا دو ساعت اخبار ایران را چک می کنند.
ادامه مطلب در یادداشت بعدی....
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
👍1
ادامه #یادداشت_بیست_و_دوم
اگر شما در ایران نگران گران شدن ارز هستید، هموطنان خارج از کشور ده برابر نگرانند، اگر شما نگران شکسته شدن توافق برجام هستید(با این مصوبه اخیر سنا مبنی بر تمدید تحریم های ده ساله ایران) هموطنان خارج از کشور صد برابر نگران می شوند. چون ضرر آن به روز و به ساعت به هموطنان خارج از کشور بر می گردد. مثلا کور سویی در خصوص افتتاح سفارتخانه ایران و کانادا و برقراری پروازهای فیمابین وجود داشت که احتمالا دوباره امکان دارد همه چیز از بین برود. لذا به این دلایل هموطنان خارج، بیشتر از ما نگران کشورند...
ج)اما تصور خارجی ها از ایران
واقعا تصور مخدوش و مغشوشی است. همان رسانه ها کار خود را به خوبی در اینجا انجام داده اند. اولا هیچ خبری از ایران گزارش نمی شود. الان چند وقتی که ما در اینجا هستیم حتی یک خبر از ایران در شبکه های خبری اینجا ندیدیم. اگر گاه گداری خبری دهند در خصوص برجام و یا حمایت ایران از تروریسم است. تقریبا هیچ نقطه قوتی از ایران منتشر نمی شود.
در دانشگاه بارها دیدم که دانشجویان ایرانی خود را به خارجی ها پرشین (Persian)معرفی می کردند از آنها سوال کردم چرا نمی گویید ایرانی هستید؟ گفتند وقتی خود را پرشین معرفی می کنید آن که باید بفهمد، می فهمد ایرانی هستی و کسی هم که نباید بفهمد، متوجه نمی شود. اما اگر خودتان را ایرانی معرفی کنید، تبعات بعدی دارد. حداقلش این است که تقریبا به شما نزدیک نمی شوند. اینجاست که عظمت و تاریخ ایران به عنوان یکی از ده کشور کهن نادیده گرفته می شود...
البته آنها هم تقصیر ندارند باید زندگی کنند. واقعا من بر خورد خاصی از کسی در اینجا ندیدم ولی دانشجویان اغلب از این مساله ناراحت بودند. ولی برای خودم در کشور مالزی اتفاق مشابهی افتاد که وقتی این خاطره به ذهنم آمد، مقداری به این دوستان حق دادم.
"یادم هست در مالزی در یک پاساژ بزرگی منتظر یکی از همراهان بودم. دوستانی که مالزی رفته اند حتما دیده اند که اغلب پاساژها در مالزی، دارای سن است برای افرادی که خرید ندارند یا خسته شده اند در آنجا هم استراحت می کنند و هم از برنامه های شاد استفاده می کنند. من کمی دورتر از سن ایستاده بودم. یک زن و شوهری آمدند و چرخ کودکشان را کنار صندلی من گذاشتند.خانم رفت اما شوهرهش ماند. کمی با هم حرف زدیم تا اینکه رسیدیم به هویت و کشورمان. خیلی خوب در حال صحبت بودیم، اما وقتی شنید ایرانی هستم سریع بچه را از صندلی کناری من برداشته و دور شد. خیلی از این حرکت نارحت شدم." اینجاست که....
#نکته_آخر
از رسانه ها استفاده کنید به سخنرانی های سیاستمداران گوش کنید، اما واقعیت را از میان حرف های آنها جستجو نکنید. واقعیت را فقط در واقعیت پیدا کنید....
#تصور_ما
#تصور_آنها
#ایران_من
https://news.1rj.ru/str/cacpc
اگر شما در ایران نگران گران شدن ارز هستید، هموطنان خارج از کشور ده برابر نگرانند، اگر شما نگران شکسته شدن توافق برجام هستید(با این مصوبه اخیر سنا مبنی بر تمدید تحریم های ده ساله ایران) هموطنان خارج از کشور صد برابر نگران می شوند. چون ضرر آن به روز و به ساعت به هموطنان خارج از کشور بر می گردد. مثلا کور سویی در خصوص افتتاح سفارتخانه ایران و کانادا و برقراری پروازهای فیمابین وجود داشت که احتمالا دوباره امکان دارد همه چیز از بین برود. لذا به این دلایل هموطنان خارج، بیشتر از ما نگران کشورند...
ج)اما تصور خارجی ها از ایران
واقعا تصور مخدوش و مغشوشی است. همان رسانه ها کار خود را به خوبی در اینجا انجام داده اند. اولا هیچ خبری از ایران گزارش نمی شود. الان چند وقتی که ما در اینجا هستیم حتی یک خبر از ایران در شبکه های خبری اینجا ندیدیم. اگر گاه گداری خبری دهند در خصوص برجام و یا حمایت ایران از تروریسم است. تقریبا هیچ نقطه قوتی از ایران منتشر نمی شود.
در دانشگاه بارها دیدم که دانشجویان ایرانی خود را به خارجی ها پرشین (Persian)معرفی می کردند از آنها سوال کردم چرا نمی گویید ایرانی هستید؟ گفتند وقتی خود را پرشین معرفی می کنید آن که باید بفهمد، می فهمد ایرانی هستی و کسی هم که نباید بفهمد، متوجه نمی شود. اما اگر خودتان را ایرانی معرفی کنید، تبعات بعدی دارد. حداقلش این است که تقریبا به شما نزدیک نمی شوند. اینجاست که عظمت و تاریخ ایران به عنوان یکی از ده کشور کهن نادیده گرفته می شود...
البته آنها هم تقصیر ندارند باید زندگی کنند. واقعا من بر خورد خاصی از کسی در اینجا ندیدم ولی دانشجویان اغلب از این مساله ناراحت بودند. ولی برای خودم در کشور مالزی اتفاق مشابهی افتاد که وقتی این خاطره به ذهنم آمد، مقداری به این دوستان حق دادم.
"یادم هست در مالزی در یک پاساژ بزرگی منتظر یکی از همراهان بودم. دوستانی که مالزی رفته اند حتما دیده اند که اغلب پاساژها در مالزی، دارای سن است برای افرادی که خرید ندارند یا خسته شده اند در آنجا هم استراحت می کنند و هم از برنامه های شاد استفاده می کنند. من کمی دورتر از سن ایستاده بودم. یک زن و شوهری آمدند و چرخ کودکشان را کنار صندلی من گذاشتند.خانم رفت اما شوهرهش ماند. کمی با هم حرف زدیم تا اینکه رسیدیم به هویت و کشورمان. خیلی خوب در حال صحبت بودیم، اما وقتی شنید ایرانی هستم سریع بچه را از صندلی کناری من برداشته و دور شد. خیلی از این حرکت نارحت شدم." اینجاست که....
#نکته_آخر
از رسانه ها استفاده کنید به سخنرانی های سیاستمداران گوش کنید، اما واقعیت را از میان حرف های آنها جستجو نکنید. واقعیت را فقط در واقعیت پیدا کنید....
#تصور_ما
#تصور_آنها
#ایران_من
https://news.1rj.ru/str/cacpc
Telegram
آموزش چندفرهنگی(علیرضا صادقی)
برنامه درسی درخدمت آموزش چندفرهنگی، صلح و برقراری عدالت اجتماعی
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
لینک مطلب اول کانال:
https://news.1rj.ru/str/cacpc/2
👏1