شاخص بیگ مک
راجع به شاخص قدرت خرید و سنجش برابری قدرت خرید (PPP) داخل کانال قبلا یکی دو تا پست گذاشتم که بهنظرم اونها رو ببینید. ارجاع دادم به ویدیوی چراز که خیلی خوب این ماجرا رو توضیح داده. ولی جهت یادآوری، به طور خلاصه: برای این که بشه قدرت خرید مردم کشورهای مختلف رو سنجید درحالی که ارزش پول یکسان ندارند، روشهای مختلفی وجود داره. یکی از اون روشها، روش غیر رسمیه بهنام شاخص بیگ مک یا Big Mac Index.
ماجرا از این قراره که با پاسخ دادن به این سوال که شما توی کشورتون، با ۵۰ دلار آمریکا (به طور معمول ارز مبدا رو دلار آمریکا در نظر میگیرن)، چند تا بیگ مک میتونید بگیرید به تخمینی از قدرت خرید مردم اون کشور برسید. این که چرا بیگ مک انتخاب شده و فرقش با PPP چیه، ماجرا از این قراره:
توی PPP، ما با سبد کالا سر و کار داریم که اونها رو قراره توی کشورهای مختلف مقایسه کنیم ولی توی شاخص بیگ مک، تنها یک محصول مطرحه که اتفاقا همهجا با احتمال خیلی بالایی یک کیفیت و اندازه رو داره که مقایسهپذیریش رو خیلی ساده میکنه.
این مقدمه رو گفتم که این مطلب رو بذارم. تو این مقاله اومدن تغییرات هزینهی زندگی و بحرانهایی که در یک بازهی چندساله (از ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۴) رو با همین شاخص بررسی کردن. این که چه تغییرات قیمتی توی اجزای یک ساندویچ بیگ مک پیش اومده و یه سری آمار و ارقام دیگه و به طور خاص به دورهی COVID هم پرداختن. این پست اینتراکتیوه و خیلی حرف رو ساده و سر راست میزنه که خوندنش رو جذاب کرده. اگر حوصله داشتید، بهنظرم خوندنش براتون میتونه هم جالب باشه هم مفید.
https://www.abc.net.au/news/2024-08-05/cost-of-living-interest-rates-burgers/104156654
پینوشت (یادآوری): من تو آگورا بجز مطالبی که مربوط به علوم کامپیوتره و بهطور مشخص، موضوعاتی که در راستای شغل و تخصص منه، در چیز دیگهای نه متخصصم و نه اداعایی دارم. حتی در بارهی اونهایی که در حیطه کاری منه هم ادعایی ندارم ولی علیالاصول به سبب تجربه و درس خوندن تو اون زمینهها احتمال خطاش توی اونها کمتره. به هر صورت، هیچکدوم از مطالبی که این جا مینویسیم که حاصل برداشت شخصی از کنجکاویهای شخصیه، مصون از خطا نیستند. اگر چیزی اینجا نوشتم که غلطه یا فکر میکنید که سادهسازیش به صحت مطلب خدشهای وارد کرده خوشحال میشم بهم بگید. چه توی pv، چه توی کامنتها.
It’s just a burger, but the price of a Big Mac can help us understand the dizzying cost of living.
“If [the price of a Big Mac is] moving, it means there’s something really strong going on in the economy at large,”
-Leonora Risse, associate professor of economics at the University of Canberra.
راجع به شاخص قدرت خرید و سنجش برابری قدرت خرید (PPP) داخل کانال قبلا یکی دو تا پست گذاشتم که بهنظرم اونها رو ببینید. ارجاع دادم به ویدیوی چراز که خیلی خوب این ماجرا رو توضیح داده. ولی جهت یادآوری، به طور خلاصه: برای این که بشه قدرت خرید مردم کشورهای مختلف رو سنجید درحالی که ارزش پول یکسان ندارند، روشهای مختلفی وجود داره. یکی از اون روشها، روش غیر رسمیه بهنام شاخص بیگ مک یا Big Mac Index.
ماجرا از این قراره که با پاسخ دادن به این سوال که شما توی کشورتون، با ۵۰ دلار آمریکا (به طور معمول ارز مبدا رو دلار آمریکا در نظر میگیرن)، چند تا بیگ مک میتونید بگیرید به تخمینی از قدرت خرید مردم اون کشور برسید. این که چرا بیگ مک انتخاب شده و فرقش با PPP چیه، ماجرا از این قراره:
- prevalence of the fast food chain worldwide
- the sandwich remains largely the same across all countries.
توی PPP، ما با سبد کالا سر و کار داریم که اونها رو قراره توی کشورهای مختلف مقایسه کنیم ولی توی شاخص بیگ مک، تنها یک محصول مطرحه که اتفاقا همهجا با احتمال خیلی بالایی یک کیفیت و اندازه رو داره که مقایسهپذیریش رو خیلی ساده میکنه.
این مقدمه رو گفتم که این مطلب رو بذارم. تو این مقاله اومدن تغییرات هزینهی زندگی و بحرانهایی که در یک بازهی چندساله (از ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۴) رو با همین شاخص بررسی کردن. این که چه تغییرات قیمتی توی اجزای یک ساندویچ بیگ مک پیش اومده و یه سری آمار و ارقام دیگه و به طور خاص به دورهی COVID هم پرداختن. این پست اینتراکتیوه و خیلی حرف رو ساده و سر راست میزنه که خوندنش رو جذاب کرده. اگر حوصله داشتید، بهنظرم خوندنش براتون میتونه هم جالب باشه هم مفید.
https://www.abc.net.au/news/2024-08-05/cost-of-living-interest-rates-burgers/104156654
پینوشت (یادآوری): من تو آگورا بجز مطالبی که مربوط به علوم کامپیوتره و بهطور مشخص، موضوعاتی که در راستای شغل و تخصص منه، در چیز دیگهای نه متخصصم و نه اداعایی دارم. حتی در بارهی اونهایی که در حیطه کاری منه هم ادعایی ندارم ولی علیالاصول به سبب تجربه و درس خوندن تو اون زمینهها احتمال خطاش توی اونها کمتره. به هر صورت، هیچکدوم از مطالبی که این جا مینویسیم که حاصل برداشت شخصی از کنجکاویهای شخصیه، مصون از خطا نیستند. اگر چیزی اینجا نوشتم که غلطه یا فکر میکنید که سادهسازیش به صحت مطلب خدشهای وارد کرده خوشحال میشم بهم بگید. چه توی pv، چه توی کامنتها.
www.abc.net.au
The price of this burger tells the story of our cost-of-living crisis
The cost of a Big Mac can help us understand the big picture of what's going on with spiralling prices.
👍2
یه بابایی اومده و کامپیوتر ۸بیتی که توی کتاب "But How Do It Know? " نوشتهی J Clark Scott توصیف شده رو با Go و Assembly شبیهسازی کرده بدون این که درگیر کار با ادوات الکترونیکی بشه. اینجا راجعبه این تجربهش نوشته:
https://djharper.dev/post/2019/05/21/i-dont-know-how-cpus-work-so-i-simulated-one-in-code/
ولی اگه دلتون میخواد ببینید چطوری میشه همچین کامپیوتری ساخت و نه صرفا شبیهسازیش کرد، این پلیلیست برای شماست:
Building an 8-bit breadboard computer!
A few months ago it dawned on me that I didn’t really understand how computers work under the hood. I still don’t understand how modern computers work. However, after making my way through But How Do It Know? by J. Clark Scott, a book which describes the bits of a simple 8-bit computer from the NAND gates, through to the registers, RAM, bits of the CPU, ALU and I/O, I got a hankering to implement it in code.
https://djharper.dev/post/2019/05/21/i-dont-know-how-cpus-work-so-i-simulated-one-in-code/
ولی اگه دلتون میخواد ببینید چطوری میشه همچین کامپیوتری ساخت و نه صرفا شبیهسازیش کرد، این پلیلیست برای شماست:
Building an 8-bit breadboard computer!
Goodreads
But How Do It Know? - The Basic Principles of Computers…
Finally, this brand new book exposes the secrets of com…
👍1👏1
یه یارویی هست تو یوتیوب که میاد چیزای مختلفی رو با لگو میسازه. احتمالا ویدیوهاش به چشمتون خورده. این ویدیو رو که اخیرا گذاشته واقعا جذاب بود! میاد هربار یک برج لگویی درست میکنه و یک ماشین (باز هم با لگو) طراحی میکنی که بتونه این برج رو خراب کنه. بعد از هر بار که موفق میشه، میاد و سازهش رو سنگین تر و محکمتر میکنه طوری که مجبور بشه ماشینش رو بازطراحی کنه که بتونه از پس تخریب سازهی جدید بر بیاد. خودتون ببینید:
https://www.youtube.com/watch?v=HY6q9hwYcoc
https://www.youtube.com/watch?v=HY6q9hwYcoc
YouTube
Destroying Lego Towers
Building different remote controlled Lego machines that collapse tall Lego towers. The towers get wider but keep the same hide at each iteration.
Chapters:
00:00 Car
01:03 Ram
03:08 Hammer
05:12 Tank
07:57 Hook
10:33 Climber
Circuit Cube Motor/ Bluetooth…
Chapters:
00:00 Car
01:03 Ram
03:08 Hammer
05:12 Tank
07:57 Hook
10:33 Climber
Circuit Cube Motor/ Bluetooth…
🔥5👍1
مکشوفات علیز
خوندن کدهای سطح پایین خیلی سختتر از چیزیه که آدم فکرش رو میکنه. بعضی اوقات لاجیکهای سخت. پیچیدگیهای ساختاری زیاد. و استفاده کردن از تمام ظرفیت زبان به بهترین سکل ممکن برای گرفتن بیشترین پرفورمنس.
یک مورد دیگه رو هم من اشاره کنم که خیلی به چشمم اومد.
مثلا میایید کد یک درایور رو بررسی میکنید. میبینی کلی ماکرو تعریف شده که یک مشت عدد هگزن. یه سری عملگر بیتی که شما نمیدونی واسه چی هستن و قراره کجا استفاده بشه. تمام داستان برمیگرده به یه سری استاندارد که باید اونها رو توی داکیومنت سازندهی سختافزار پیدا کنید. فلان بیت رو اگر یک کنیم اون کار رو میکنه و الخ. همین ماجرا خودش خوندن کدهای سطح پایین رو سخت تر هم میکنه.
مثلا میایید کد یک درایور رو بررسی میکنید. میبینی کلی ماکرو تعریف شده که یک مشت عدد هگزن. یه سری عملگر بیتی که شما نمیدونی واسه چی هستن و قراره کجا استفاده بشه. تمام داستان برمیگرده به یه سری استاندارد که باید اونها رو توی داکیومنت سازندهی سختافزار پیدا کنید. فلان بیت رو اگر یک کنیم اون کار رو میکنه و الخ. همین ماجرا خودش خوندن کدهای سطح پایین رو سخت تر هم میکنه.
❤1👍1
دکتر علی اصغر هنرمند رو احتمالا تا حالا بعد از فعالیتش توی توییتر و مصاحبههایی که کرده، باهاش آشنا شدین. البته اگر مثل من مخاطب نارنجی نبودین و این بندهی خدا رو از قبل نمیشناختید. این که کیه و چیه رو میتونید با یه سرچ ساده به دست بیارید. به هر حال....
یک کانال یوتیوبی داره به اسم UpdateMD. به صورت کلی راجعبه سلامته. حالا از این که استفاده از بندهای سلامتی و ساعتهای هوشمند چقدر میتونن خوب باشن گرفته تا این که خوابیدن چقدر مهمه و چطوری میشه سیکل خواب رو درست کرد و الخ.
احتمالا خیلی از شمایی که اینجاید مشکل خواب دارید و خب خوبه که یه فکری به حالش بکنیم. این ویدیوییه که امروز منتشر کرده با موضوع خواب:
https://www.youtube.com/watch?v=XCdjr-xbDFw
این که چرا این مطالب مهمن که خب توضیح واضحاته ولی این که چرا این کانال، کانال خوبیه بهنظرم، این رو میتونم بگم که محتوا کار شدهس و منسجم. از منابع درست جمعآوری و تولید شده و خب این آدم هم سبقهی درخشانی توی تولید محتوا داره. و این که ویدیوها به نسبت کوتاهن و مختصر (البته من این رو لزوما وجهه مثبت نمیدونم ولی خب، نکتهای که باید در نظرش گرفت). بهنظرم از دستش ندید.
یک کانال یوتیوبی داره به اسم UpdateMD. به صورت کلی راجعبه سلامته. حالا از این که استفاده از بندهای سلامتی و ساعتهای هوشمند چقدر میتونن خوب باشن گرفته تا این که خوابیدن چقدر مهمه و چطوری میشه سیکل خواب رو درست کرد و الخ.
احتمالا خیلی از شمایی که اینجاید مشکل خواب دارید و خب خوبه که یه فکری به حالش بکنیم. این ویدیوییه که امروز منتشر کرده با موضوع خواب:
https://www.youtube.com/watch?v=XCdjr-xbDFw
این برنامه با همکاری «مرکز تحقیقات علوم و اعصاب» و «انجمن پزشکی خواب ایران» تهیه شده.
این که چرا این مطالب مهمن که خب توضیح واضحاته ولی این که چرا این کانال، کانال خوبیه بهنظرم، این رو میتونم بگم که محتوا کار شدهس و منسجم. از منابع درست جمعآوری و تولید شده و خب این آدم هم سبقهی درخشانی توی تولید محتوا داره. و این که ویدیوها به نسبت کوتاهن و مختصر (البته من این رو لزوما وجهه مثبت نمیدونم ولی خب، نکتهای که باید در نظرش گرفت). بهنظرم از دستش ندید.
YouTube
دوازده ترفند کاربردی برای داشتن خواب عمیق و آرامش روان: بهبود خواب شبانه با تکنیکهای ساده!
از هر دو نفر، یک نفر دچار مشکل کم خوابی یا اختلال خواب است!
انواع استرسها و گیرافتادنمان در شبکههای اجتماعی سبب شده که «خواب خوب» تبدیل به یک جنس کمیاب شود. اما راهکارهای سادهای برای رفع مشکل در دسترس است…
اپیزود جدید را از دست ندهید.
این برنامه با…
انواع استرسها و گیرافتادنمان در شبکههای اجتماعی سبب شده که «خواب خوب» تبدیل به یک جنس کمیاب شود. اما راهکارهای سادهای برای رفع مشکل در دسترس است…
اپیزود جدید را از دست ندهید.
این برنامه با…
👍4❤3
Forwarded from Go Casts 🚀
بخش مهم کیفیت یه نرم افزار به انرژی ای بستگی داره که اول پروژه میذاری، هر چقدر تو شروع کار روی ساختار کار کنی، و بتونی مواردی مثل linter و security check و test رو به پروسه ci پروژه اضافه کنی کارت راحت تره، خلاصه که کارهای شروع پروژه رو به عقب ننداز که بعدا بعیده درستش کنی..
@gocasts
@gocasts
❤4
Assembler, Compiler, Linker, Interpreter, Loader all in simple words
https://ce101ms.wordpress.com/wp-content/uploads/2014/02/compiler_assembler_linker_loader.pdf
https://ce101ms.wordpress.com/wp-content/uploads/2014/02/compiler_assembler_linker_loader.pdf
👍1
اگر علاقهمند به سیستمهای فشردهسازی (و بهطور خاص، عکسها) هستید، حتما یه نگاهی به وبسایت JPEG بندازید. ماجرا از اینجا شروع شد که داشتم خبر شایعهی امکان اضافهشدن پشتیبانی و ذخیرهی عکسها با فرمت JPEG-XL در آیفون ۱۶ رو میخوندم و به سببش با این فرمت آشنا شدم. با همون عادت همیشگی شروع کردم یکم بیشتر سرک کشیدن و خب خیلی سریع هم سر از وبسایت رسمی JPEG در آوردم. برام جالب بود که ما چندین و چندین نوع از JPEG داریم: XR, XS و ... که هرکدوم کاربرد و ماجرای خودشون رو دارن.
اینجا میتونید خیلی بیشتر و مفصلتر راجعبه JPEG-XL بخونید و اگر خیلی نرد بودین هم، میتونید اینجا و اینجا بیشتر راجعبه Entropy Coding که برای فشردهسازی Lossless استفاده میشه و در JPEG-XL هم استفاده شده بخونید.
اینجا میتونید خیلی بیشتر و مفصلتر راجعبه JPEG-XL بخونید و اگر خیلی نرد بودین هم، میتونید اینجا و اینجا بیشتر راجعبه Entropy Coding که برای فشردهسازی Lossless استفاده میشه و در JPEG-XL هم استفاده شده بخونید.
iDownloadBlog.com
The iPhone 16 lineup may be able to shoot photos in JPEG-XL for 3x smaller files
The iPhone 16 and iPhone 16 Pro could let you set the Camera app to use 3x smaller JPEG-XL files instead of JPEG when shooting images.
❤1👍1👏1
این رشته توییت جالب از سرگذشت «یک میلیون چکباکس» رو از دست ندین:
https://x.com/Loc0m0/status/1832188628719825347
خود ماجرا رو هم میتونید از زبون خود سازنده، تو یوتیوب ببینید که بامزهس:
https://youtu.be/OI4DbECnp8A?si=T3Y0PLuPrZMFNCBh
https://x.com/Loc0m0/status/1832188628719825347
خود ماجرا رو هم میتونید از زبون خود سازنده، تو یوتیوب ببینید که بامزهس:
https://youtu.be/OI4DbECnp8A?si=T3Y0PLuPrZMFNCBh
YouTube
The Secret Inside One Million Checkboxes
My favorite story from One Million Checkboxes (https://onemillioncheckboxes.com) - a website of mine that became shockingly popular. It begins with me thinking I was hacked and ends with my crying some (very proud) tears due to some very talented teens.
…
…
👍2
Forwarded from Out of Distribution (M S)
Out of Distribution
Photo
مهندسی نرمافزار برای دیتاساینتیستها
واقعیت غیرقابل انکاری که وجود داره وجود یک gap میان software engineering و data scientist هاست. دیتاساینتیستها معمولا به دانششون در حوزه هوش و تحلیل داده مینازند، در حالی که هر چه قدر هم این دانش عمیق باشه اما در موقعیتهای عملی واقعی که نیاز به طراحی و توسعه یک محصول پایدار و منعطف با همراهی با بقیه توسعهدهندهها میره، نیاز به نوعی دانش و مهارت مهندسی نرمافزار وجود داره. حالا این کتاب Software Engineering for Data Scientist از انتشارات Oreilly سعی داره تا همین گپ رو برای دیتا ساینتیستها پر کنه و به میزان کافی و نه بیشتر، به اونها نکات مهندسیطور قضیه رو هم انتقال بده. کتاب متن خوبی داره و واقعا قبل از این که یک کتاب مهندسی نرم افزار باشه یک کتابیه که انگار از زاویه دید یک دیتا ساینتیست به مسائل و راهحلهاشون نگاه کرده، برای همین خیلی جاها مثالهاش رو حتی روی ژوپیتر نوتبوک هم زده. این کتاب ۱۵ فصل داره:
چه طوری بهتر کد بنویسم و کد خوب اصلا چیه
چه طوری و از چه زوایایی عملکرد کد رو آنالیز کنیم
چهطوری از دادهساختارها بهتر استفاده کنیم و در هر موقعیت از کدامشان استفاده کنیم
برنامه نویسی OO و Functional، چطور از هر کدوم در موقعیت مخصوص به خودش استفاده کنیم.
هندلکردن ارورها و لاگ و دیباگ
مسائل Code Formatting و Linting
تستکردن کد
دیزاین و ریفکتور، چطوری پروژهمون رو ساختاردهی کنیم و از یک نوتبوک به یک اسکرپیت برسیم
داکیومنتیشن و این که چگونه کدمون رو برای بقیه قابل خوندن و فهمیدن کنیم
به اشتراک گذاری کد و چیزایی مثل Version Control و Dependency
درست کردن API
دپلویکردن و آشنایی با ابزارهای اتومات نظیر CICD
امنیت و ریسکها و خطراتی که میتونن تهدید کنند
مهارتهای توسعه نرمافزار و یک سری مفاهیم پیشرفتهتر از جمله این ۱۵ فصل کتاب هستند. من این کتاب رو چند وقت پیش خوندم و ضمن لذتبردن نوع نگاهم به بعضی مسائل رو هم تغییر داد. بعد از چند وقت اما حس کردم که برای بهتر ملکه ذهن شدنم نیاز دارم تا مطالبش رو توضیح بدم و جایی برای خودم دوباره بنویسم. از همین رو در ادامه انشالله هر از چندگاهی فصلی از این کتاب رو در موردش به صورت خلاصه و اجمالی پست رفته میشه.
واقعیت غیرقابل انکاری که وجود داره وجود یک gap میان software engineering و data scientist هاست. دیتاساینتیستها معمولا به دانششون در حوزه هوش و تحلیل داده مینازند، در حالی که هر چه قدر هم این دانش عمیق باشه اما در موقعیتهای عملی واقعی که نیاز به طراحی و توسعه یک محصول پایدار و منعطف با همراهی با بقیه توسعهدهندهها میره، نیاز به نوعی دانش و مهارت مهندسی نرمافزار وجود داره. حالا این کتاب Software Engineering for Data Scientist از انتشارات Oreilly سعی داره تا همین گپ رو برای دیتا ساینتیستها پر کنه و به میزان کافی و نه بیشتر، به اونها نکات مهندسیطور قضیه رو هم انتقال بده. کتاب متن خوبی داره و واقعا قبل از این که یک کتاب مهندسی نرم افزار باشه یک کتابیه که انگار از زاویه دید یک دیتا ساینتیست به مسائل و راهحلهاشون نگاه کرده، برای همین خیلی جاها مثالهاش رو حتی روی ژوپیتر نوتبوک هم زده. این کتاب ۱۵ فصل داره:
چه طوری بهتر کد بنویسم و کد خوب اصلا چیه
چه طوری و از چه زوایایی عملکرد کد رو آنالیز کنیم
چهطوری از دادهساختارها بهتر استفاده کنیم و در هر موقعیت از کدامشان استفاده کنیم
برنامه نویسی OO و Functional، چطور از هر کدوم در موقعیت مخصوص به خودش استفاده کنیم.
هندلکردن ارورها و لاگ و دیباگ
مسائل Code Formatting و Linting
تستکردن کد
دیزاین و ریفکتور، چطوری پروژهمون رو ساختاردهی کنیم و از یک نوتبوک به یک اسکرپیت برسیم
داکیومنتیشن و این که چگونه کدمون رو برای بقیه قابل خوندن و فهمیدن کنیم
به اشتراک گذاری کد و چیزایی مثل Version Control و Dependency
درست کردن API
دپلویکردن و آشنایی با ابزارهای اتومات نظیر CICD
امنیت و ریسکها و خطراتی که میتونن تهدید کنند
مهارتهای توسعه نرمافزار و یک سری مفاهیم پیشرفتهتر از جمله این ۱۵ فصل کتاب هستند. من این کتاب رو چند وقت پیش خوندم و ضمن لذتبردن نوع نگاهم به بعضی مسائل رو هم تغییر داد. بعد از چند وقت اما حس کردم که برای بهتر ملکه ذهن شدنم نیاز دارم تا مطالبش رو توضیح بدم و جایی برای خودم دوباره بنویسم. از همین رو در ادامه انشالله هر از چندگاهی فصلی از این کتاب رو در موردش به صورت خلاصه و اجمالی پست رفته میشه.
👍9❤1
توصیه میکنم خوندن این پست رو که حسین علیرضایی عزیز تو بلاگ مهندسی ترب منتشر کرده از دست ندین.
موضوع، راجعبه بروز رسانی نسخهی PostgresSQL از ۱۱ به ۱۶ه. علاوه بر نقل تجربهشون از شیوه و چالشهای انجام این عملیات که بهنظرم بسیار دونستنش با ارزشه، به تفصیل به معرفی ابزار و روشهای انجام این کار و مزایا و معایب هر کدوم از جنبههای مختلف پرداخته.
https://techblog.torob.com/postgresql-upgrade-from-11-to-16-torob-experience-v62efb53gn6h
موضوع، راجعبه بروز رسانی نسخهی PostgresSQL از ۱۱ به ۱۶ه. علاوه بر نقل تجربهشون از شیوه و چالشهای انجام این عملیات که بهنظرم بسیار دونستنش با ارزشه، به تفصیل به معرفی ابزار و روشهای انجام این کار و مزایا و معایب هر کدوم از جنبههای مختلف پرداخته.
https://techblog.torob.com/postgresql-upgrade-from-11-to-16-torob-experience-v62efb53gn6h
ویرگول
بهروزرسانی پایگاهدادهی اصلی ترب
چگونه در ترب نسخهی PostgreSQL را از ۱۱ به ۱۶ ارتقا دادیم؟
👍5
الان خیلی اتفاقی دیدم که ۷ سال از آخرین فصل شرلوک گذشته! ۷ سال از دیدن بدترین فصل شرلوک گذشت و فراموش کردن گذر زمان الان صاف خورد تو صورتم! بابا من ۲۰۱۷ تازه رفتم دانشگاه! :)) الان هم دیگه رسیدم آخرای مستر و این بین من اندازهی یه دانشنامهی بریتانیکا خاطره و داستان دارم.... پسر ۷ سال واقعا یک عمره!
پینوشت: تو خاطرم هست که اولای دبیرستان، توی صف داشتم به علی و ممد (یکیشون داره الان پزشکی میخونه اون یکی آلمان رفته مستر بگیره توی مواد و متالوژی) که آقا این فصل ۳ رو همین امروز توی kickass تورنت دیدم که سید کردن گذاشتم دانلود (لیچ) بشه. فلش بیارید براتون بریزم :)) همونموقع هم یادمه که کلی منتظر بودم که فصل سه بیاد که ببینیم تکلیف چی میشه.
پینوشت: تو خاطرم هست که اولای دبیرستان، توی صف داشتم به علی و ممد (یکیشون داره الان پزشکی میخونه اون یکی آلمان رفته مستر بگیره توی مواد و متالوژی) که آقا این فصل ۳ رو همین امروز توی kickass تورنت دیدم که سید کردن گذاشتم دانلود (لیچ) بشه. فلش بیارید براتون بریزم :)) همونموقع هم یادمه که کلی منتظر بودم که فصل سه بیاد که ببینیم تکلیف چی میشه.
💔17
به حرفهای معمول راجعبه رمز و راز موفقیت باور ندارم. بجز این که قالبا آماده شدهند که بفروشه، اکثرا با واقعیتی که از زندگی خودم و اطرافیانم میبینم جور در نمیان. کار نمیکن. این بین، یک سری از نظرها هستند که بهنظر از این جنس نیستند. یعنی نیومدند که حرفی رو بفروشند یا لزوما دست شما بگیرند برای طی کردن مسیر موفقیت. حرفهایی هستند که چراغ میندازند روی مکانیزمهایی که اساسیند ولی عمدتاً نادیده گرفته میشند که نتیجهش خیلی گستردهس. بخشی از صحبتهای Jensen Huang رو که چند ماه پیش در جمع دانشجویانی از استندفورد بود رو دیدم که برام دقیقا همچین حس و حالی رو داشت.به قولی، چیزی را در من روشن کرد :) حداقل برام خیلی جالب بود چون که تا حالا به این رابطه فکر نکرده بودم. ویدیو رو میتونید ببنید که خب کوتاهه اما من میخوام به مغز کلام رو بنویسم:
«انتظار داشتن، تابآوری رو کم میکنه» و تابآوری از اساسیترین ملزومات ادامه دادن مسیره.
چرا من این حرف رو خریدارم و فکر میکنم ارزشش رو داره؟ این که مدیر انویدیا گفته؟! نه. هرکی که میکروفون دستش میگیره فکر میکنه باید چیزی بگه که مخاطب تحت تاثیر قرار بگیره. اما من این رو میخرم چون این رابطه رو من توی زندگی آدمهایی که اطرافم هستند و اونها رو آدم حسابی میدونم میبینم. آدمهایی آنچنان آروم که انگار مشکلات هیچوقت سراغ اونها نمیاد. آدمهایی که با سادهترین و بیتجربهترین چشمها هم میشه میشه کوهی از استعداد و توانایی رو در اون ها دید. در عینحال شما هیچوقت نمیبینید اینها در تکاپویی رقتبار و پر از حسرت باشند برای رسیدن به خواستههاشون: «اپلای کنیم بریم فلان دانشگاه؟» «چرا بهمان شرکتها هرچی رزومه میفرستم منو نمیگیرن؟!!! من که خیلی باسوادم! من واقعا حیفم!!» و هزار تا مثال ازغرغرها و حسرتهایی که ما از دهن آدمهای معمولا نزدیک اطرافمون (و البته خودمون) میشنویم.
نمیخوام اینجا راهحل به کسی بفروشم. کم توقعی هم لزومی نداره منجربه این بشه که موفقیت کسب کنیم. چه بسا آدمهای کم توقعی استخوانها تو مسیر زندگی خرد کردن و میانهی راه از جریان زندگی حذف شدند. این که اونها غرنمیزنن و«انگار مشکلات هیچوقت سراغ اونها نمیاد» قطعا و واضحاً ترکیبی پیچیده از ویژگیهاییه که دارند و البته شانس. شانس خیلی زیاد که من اون رو شالودهی اصلی برای «چیزی شدن» میدونم. اما با تمام این تفاسیر، این حرف همچنان در جای خودش درسته: انتظار داشتن، تابآوری رو کم میکنه و تابآوری از اساسیترین ملزومات ادامه دادن مسیره.
https://www.youtube.com/watch?v=RX6y0Nrwa1I
«انتظار داشتن، تابآوری رو کم میکنه» و تابآوری از اساسیترین ملزومات ادامه دادن مسیره.
چرا من این حرف رو خریدارم و فکر میکنم ارزشش رو داره؟ این که مدیر انویدیا گفته؟! نه. هرکی که میکروفون دستش میگیره فکر میکنه باید چیزی بگه که مخاطب تحت تاثیر قرار بگیره. اما من این رو میخرم چون این رابطه رو من توی زندگی آدمهایی که اطرافم هستند و اونها رو آدم حسابی میدونم میبینم. آدمهایی آنچنان آروم که انگار مشکلات هیچوقت سراغ اونها نمیاد. آدمهایی که با سادهترین و بیتجربهترین چشمها هم میشه میشه کوهی از استعداد و توانایی رو در اون ها دید. در عینحال شما هیچوقت نمیبینید اینها در تکاپویی رقتبار و پر از حسرت باشند برای رسیدن به خواستههاشون: «اپلای کنیم بریم فلان دانشگاه؟» «چرا بهمان شرکتها هرچی رزومه میفرستم منو نمیگیرن؟!!! من که خیلی باسوادم! من واقعا حیفم!!» و هزار تا مثال ازغرغرها و حسرتهایی که ما از دهن آدمهای معمولا نزدیک اطرافمون (و البته خودمون) میشنویم.
نمیخوام اینجا راهحل به کسی بفروشم. کم توقعی هم لزومی نداره منجربه این بشه که موفقیت کسب کنیم. چه بسا آدمهای کم توقعی استخوانها تو مسیر زندگی خرد کردن و میانهی راه از جریان زندگی حذف شدند. این که اونها غرنمیزنن و«انگار مشکلات هیچوقت سراغ اونها نمیاد» قطعا و واضحاً ترکیبی پیچیده از ویژگیهاییه که دارند و البته شانس. شانس خیلی زیاد که من اون رو شالودهی اصلی برای «چیزی شدن» میدونم. اما با تمام این تفاسیر، این حرف همچنان در جای خودش درسته: انتظار داشتن، تابآوری رو کم میکنه و تابآوری از اساسیترین ملزومات ادامه دادن مسیره.
https://www.youtube.com/watch?v=RX6y0Nrwa1I
YouTube
Jensen Huang speech at Stanford University | Pain & Suffering #nvidia
One, one of my, one of, I think one of my great advantages is that I have very low expectations, and I mean that most of the Stanford graduates have very high expectations.
And you deserve to have expectations because you came from a great school, you were…
And you deserve to have expectations because you came from a great school, you were…
👍6❤🔥3👌2👏1
Agora
یه وقتایی دوستام که توی کانالن ازم میپرسن که اصلا چطور میشه یهو از فلان مطلب میپری روی یک چیزی که ظاهرا بیربطه. مثلا دیشب از محمدعلی فروغی رسیدم به بنیانگذار انتشارات امیرکبیر، عبدالرحیم جعفری. ماجرا از این قراره که من هروقت میخوام راجع چیزی بخونم DFS میزنم.…
امروز که داشتم فید هکر نیوز رو چک میکردم چشمم خورد به این مطلب:
Experimental web browser optimized for rabbit-holing
گویا به این روش خوندن مطالب (که ظاهرا خیلی هم فراگیره) میگن rabbit-holing* و واسم جالب بود :)
کاری که این مرورگر میکنه اینه که به جای این که مطالب رو برای شما توی یک تب دیگه باز کنه، این ها رو به شکل یک زنجیر ردیف میکنه و شما میتونید به صورت افقی بین این صفحهها اسکرول کنید. اینجا میتونید بیشتر راجعبهش بخونید و اگر خواستید نصبش هم بکنید.
*اینجا که گفته rabbit-holing یاد قسمت اول متهم گریخت افتادم که هاشم از معلم زبان بچهش میپرسه اگزوز به انگلیسی چی میشه، بعد معلم زبان میگه اصلا فارسی نیست. بعد میپرسه خب معنیش به انگلیسی چی میشه؟ یارو یه چرتی از خودش در میاره میگه: یعنییی جایی که دود ازِش میزنه بیرون :)))) بعد هاشم هم میگه: این انگلیسیا واقعا چه مخی دارن. به جای این که بگن یه جایی که ازش دود میزنه بیرون، یه کلمه میگن اگزوز خیالشونو راحت میکنن.
اینم شده حکایت این کلمهی rabbit-holing. یه جای این که این همه کارکتر حروم کنه مثل من و توضیح بده این مرورگر واسه چیه، یه کلمه گفته rabbit-holing خیالشو راحت کرده.
Experimental web browser optimized for rabbit-holing
گویا به این روش خوندن مطالب (که ظاهرا خیلی هم فراگیره) میگن rabbit-holing* و واسم جالب بود :)
کاری که این مرورگر میکنه اینه که به جای این که مطالب رو برای شما توی یک تب دیگه باز کنه، این ها رو به شکل یک زنجیر ردیف میکنه و شما میتونید به صورت افقی بین این صفحهها اسکرول کنید. اینجا میتونید بیشتر راجعبهش بخونید و اگر خواستید نصبش هم بکنید.
*اینجا که گفته rabbit-holing یاد قسمت اول متهم گریخت افتادم که هاشم از معلم زبان بچهش میپرسه اگزوز به انگلیسی چی میشه، بعد معلم زبان میگه اصلا فارسی نیست. بعد میپرسه خب معنیش به انگلیسی چی میشه؟ یارو یه چرتی از خودش در میاره میگه: یعنییی جایی که دود ازِش میزنه بیرون :)))) بعد هاشم هم میگه: این انگلیسیا واقعا چه مخی دارن. به جای این که بگن یه جایی که ازش دود میزنه بیرون، یه کلمه میگن اگزوز خیالشونو راحت میکنن.
اینم شده حکایت این کلمهی rabbit-holing. یه جای این که این همه کارکتر حروم کنه مثل من و توضیح بده این مرورگر واسه چیه، یه کلمه گفته rabbit-holing خیالشو راحت کرده.
Szymonkaliski
Cartographist
Web Browser Optimized for Rabbit-Holing
😁10
Forwarded from Out of Distribution (M S)
بالاخره reasoning دارند یا ندارند؟
دیتاست GSM، دیتاستیه که شامل یک تعداد سوال ریاضیه (علی دو تا پرتقال داره چهار تا از حسن میگیره حالا علی چند تا پرتقال داره) و اغلب به عنوان بنچمارکی برای سنجیدن توانایی reasoning مدلهای زبانی بزرگ استفاده میشه. حالا دوستانی از apple اومدند و روی این دیتاست تغییراتی دادند، از قبیل این که به جای متغیرها و مقادیرشون چیزای دیگه گذاشتند یا جمله بیربط اضافهکردند و به عنوان GSM-Symbolic ارائه دادند. حالا دیدند که عملکرد مدلهای زبانی حتی o1، روی این نسخه افت پیدا میکنه، شاهدی بر این که llmها هنوز توانایی reasoning حتی در حد بچه ابتدایی ندارند.
یک چیز تو ذوقزن اما این جاست که کاربران در پاسخ به توییت توضیح این مقاله توسط نویسندهاش، نشون دادند وقتی بعضی سمپلهای داخل خود مقاله رو به مدل o1 میدیم بر خلاف گزارش مقاله، مدل جواب درستی برمیگردونه. این توییت رو ببینید:
https://x.com/MFarajtabar/status/1844456900290863569
دیتاست GSM، دیتاستیه که شامل یک تعداد سوال ریاضیه (علی دو تا پرتقال داره چهار تا از حسن میگیره حالا علی چند تا پرتقال داره) و اغلب به عنوان بنچمارکی برای سنجیدن توانایی reasoning مدلهای زبانی بزرگ استفاده میشه. حالا دوستانی از apple اومدند و روی این دیتاست تغییراتی دادند، از قبیل این که به جای متغیرها و مقادیرشون چیزای دیگه گذاشتند یا جمله بیربط اضافهکردند و به عنوان GSM-Symbolic ارائه دادند. حالا دیدند که عملکرد مدلهای زبانی حتی o1، روی این نسخه افت پیدا میکنه، شاهدی بر این که llmها هنوز توانایی reasoning حتی در حد بچه ابتدایی ندارند.
یک چیز تو ذوقزن اما این جاست که کاربران در پاسخ به توییت توضیح این مقاله توسط نویسندهاش، نشون دادند وقتی بعضی سمپلهای داخل خود مقاله رو به مدل o1 میدیم بر خلاف گزارش مقاله، مدل جواب درستی برمیگردونه. این توییت رو ببینید:
https://x.com/MFarajtabar/status/1844456900290863569
دانشگاه و هرچی که هست - بخش اول
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی از دوستان توی کانالش مطلبی رو در ستایش دانشگاه نوشته با بنمایهی نزدن توی ذوق بقیه و این برای نویسنده دغدغهس و برای همین برای من جالبه. موافق یا مخالف، خوندنیست. من صبح که این رو خوندم فکر کردم نتیجهی کنکور رو اعلام کردن که الان دیدم که ۲۲ی مهره! دیگه دانشجویان عزیز دارن همو توی اینستا فالو میکنن و مزههای دهنشونو انتقال میدن و ما مثل همیشه دیر رسیدیم... میخواستم یه نقل تجربه بکنم از دانشگاه. تجربهای که مثل همیشه صرفا شخصی نیست که تجمیعیه از تجارب و داستانهایی که دیدم و بیواسطه شنیدم که هرسال اگر لازم شد بهش ارجاع کنم.
بچه خونگیهایی که نه حضوری فیزیکی تو اجتماع دارند و نه چشمهای با بصیرتی و نه حتی گوش استماع، عاجزند از این که پدیدههای رو درک، تحلیل و هضم کنند و بعد از این که روزی بالاجبار از اتاق ۳ در ۴شون بیرون میزنند، اگر مترود نباشد، به شکل اساسیای متضرر خواهند بود و از تعامل با بقیهی عاجز. زندگی که به خودی خود چندان خوشآیند نیست، حالا این ناخوشآیندی برای اونها دوچندان میشه.
من دانشگاه رو هم همینطور میبینم. مقطعی از زندگی که شما میتونید خشابهاتون رو برای reloadهای بعدی پر کنید. برای این که گانهای جدیدی برای خودتون پیدا کنید. checkpointای اساسی که بار ها و بارهای قراره به اون برگردین چون باسفایتهای خیلی زیادی جلو تر قراره سر راهتون سبز بشند. شما ممکنه توی سمپاد درس نخونده باشید، یا دانشاموز یک مدرسهی دولتی بودین که مادیان پیش معلم حساب دیفرانسیلتون ارسطو بود یا... یا اصلا از دل یک زندگی پر از آشوب و گیر و گور سر برآوردین، و یا اصلا هرچی! به هر حال حالا شما اینجا واستید و دانشگاه جلوی روی شما قرار داره و من فکر میکنم باید این فرصت رو اساسی غنیمت شمرد.
میخوام از قسمت تلخ و سخت ماجرا شروع کنم و اون هم اینه که فرق میکنه شما کجا دانشجویید. خیلی هم فرق میکنه! ولی خبر خوب اینه که این همهی ماجرا نیست! چرا فرق میکنه؟ چون شاید نه همهی ما، که اکثریت ما در اجتماع هست که رشد میکنیم و قد میکشیم. اگر این رشد و نمو در بطن دانشکده/دانشگاه باشه که رخوت و بیانگیزگی رنگ غالب باشه، یا حتی این ماجرا در اِشِل ورودی داشته باشید، شما قراره روزگار سختی رو تجربه کنید. آدمها بدون این که خودشون بخوان زنجیر میزنن به دست و پای شما و پیش رفتن رو برای شما سخت میکنن. این که شما جایی درس بخونید که آدمهایی که زودتر از شما اومدن حالا سری توی سرها در آوردن و واسه خودشون کسی شدن، برای شما راهنمای خیلی خوبی خواهند بود که شما کمتر خطا کنید. که شما کمتر به خطا برید. شما قراره معبری رو ازش عبور کنید که پلاکهای تخریبچیهاش سالهاست اونجا جا خشک کردن. در سناریوی دیگه، اگر توی یک دانشگاه دست چندم که نه دانشجوهاش برای خودشون نقشی قائلند و نه اساتیدش دانشجوها رو داخل آدمیزاد حساب میکنن (همه از این وضعیت خوشحال و راضی) تحصیل رو بخوایید شروع کنید، شما اگر دغدغهمند باشید روزگار چندان خوشایندی نخواهید داشت. اذیت میشید. اما درست اینجاست که به این میرسیم که چرا این همهی ماجرا نیست! حالا وقتشه که شما نقش خودتون رو بازی کنید!
خوشبختانه یا شوربختانه، شما توی فلان دانشگاه توی بهمان دهکوره هم اگر قبول شده باشید، شانس خوبی وجود داره که یک (یا چند) همکلاسی یا یک سالبالایی دارید که از صد فرسخی مشخصه که مسیرش از بقیه جداست. آدم حسابیه و میتونه حسابی بدردتون بخوره. حالا شما هرچقدر خوش شانس باشید، تعداد این آدمها توی دانشکدهی شما بیشتره. این فرصت خوبیه که آدم نباید ساده از دستش بده. البته این به این معنی نیست که برید هی کنارش موس موس کنید که بشه عاقبت از خامی خود سوخته رهروی کبک نیاموخته... نه! این فرصتیه برای شما که اگر کاری کردین، اگر خودی نشون دادین، کسی هست که شما رو ببینه و این دیده شدن مهمه. به زعم من حتی حیاتیه! از طرف دیگه، کم رغیب بودن (نه بی رقیب بودن) این فرصت رو پیش میاره که خیلی راحت تر دیده بشید. واقعا چی از این بهتر!! دیده شدن فرصتآوری داره و خب زندگی شاید واقعا چیزی نیست جز در تکاپوی کسب و دائم از دست دادن فرصتها.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی از دوستان توی کانالش مطلبی رو در ستایش دانشگاه نوشته با بنمایهی نزدن توی ذوق بقیه و این برای نویسنده دغدغهس و برای همین برای من جالبه. موافق یا مخالف، خوندنیست. من صبح که این رو خوندم فکر کردم نتیجهی کنکور رو اعلام کردن که الان دیدم که ۲۲ی مهره! دیگه دانشجویان عزیز دارن همو توی اینستا فالو میکنن و مزههای دهنشونو انتقال میدن و ما مثل همیشه دیر رسیدیم... میخواستم یه نقل تجربه بکنم از دانشگاه. تجربهای که مثل همیشه صرفا شخصی نیست که تجمیعیه از تجارب و داستانهایی که دیدم و بیواسطه شنیدم که هرسال اگر لازم شد بهش ارجاع کنم.
بچه خونگیهایی که نه حضوری فیزیکی تو اجتماع دارند و نه چشمهای با بصیرتی و نه حتی گوش استماع، عاجزند از این که پدیدههای رو درک، تحلیل و هضم کنند و بعد از این که روزی بالاجبار از اتاق ۳ در ۴شون بیرون میزنند، اگر مترود نباشد، به شکل اساسیای متضرر خواهند بود و از تعامل با بقیهی عاجز. زندگی که به خودی خود چندان خوشآیند نیست، حالا این ناخوشآیندی برای اونها دوچندان میشه.
من دانشگاه رو هم همینطور میبینم. مقطعی از زندگی که شما میتونید خشابهاتون رو برای reloadهای بعدی پر کنید. برای این که گانهای جدیدی برای خودتون پیدا کنید. checkpointای اساسی که بار ها و بارهای قراره به اون برگردین چون باسفایتهای خیلی زیادی جلو تر قراره سر راهتون سبز بشند. شما ممکنه توی سمپاد درس نخونده باشید، یا دانشاموز یک مدرسهی دولتی بودین که مادیان پیش معلم حساب دیفرانسیلتون ارسطو بود یا... یا اصلا از دل یک زندگی پر از آشوب و گیر و گور سر برآوردین، و یا اصلا هرچی! به هر حال حالا شما اینجا واستید و دانشگاه جلوی روی شما قرار داره و من فکر میکنم باید این فرصت رو اساسی غنیمت شمرد.
میخوام از قسمت تلخ و سخت ماجرا شروع کنم و اون هم اینه که فرق میکنه شما کجا دانشجویید. خیلی هم فرق میکنه! ولی خبر خوب اینه که این همهی ماجرا نیست! چرا فرق میکنه؟ چون شاید نه همهی ما، که اکثریت ما در اجتماع هست که رشد میکنیم و قد میکشیم. اگر این رشد و نمو در بطن دانشکده/دانشگاه باشه که رخوت و بیانگیزگی رنگ غالب باشه، یا حتی این ماجرا در اِشِل ورودی داشته باشید، شما قراره روزگار سختی رو تجربه کنید. آدمها بدون این که خودشون بخوان زنجیر میزنن به دست و پای شما و پیش رفتن رو برای شما سخت میکنن. این که شما جایی درس بخونید که آدمهایی که زودتر از شما اومدن حالا سری توی سرها در آوردن و واسه خودشون کسی شدن، برای شما راهنمای خیلی خوبی خواهند بود که شما کمتر خطا کنید. که شما کمتر به خطا برید. شما قراره معبری رو ازش عبور کنید که پلاکهای تخریبچیهاش سالهاست اونجا جا خشک کردن. در سناریوی دیگه، اگر توی یک دانشگاه دست چندم که نه دانشجوهاش برای خودشون نقشی قائلند و نه اساتیدش دانشجوها رو داخل آدمیزاد حساب میکنن (همه از این وضعیت خوشحال و راضی) تحصیل رو بخوایید شروع کنید، شما اگر دغدغهمند باشید روزگار چندان خوشایندی نخواهید داشت. اذیت میشید. اما درست اینجاست که به این میرسیم که چرا این همهی ماجرا نیست! حالا وقتشه که شما نقش خودتون رو بازی کنید!
خوشبختانه یا شوربختانه، شما توی فلان دانشگاه توی بهمان دهکوره هم اگر قبول شده باشید، شانس خوبی وجود داره که یک (یا چند) همکلاسی یا یک سالبالایی دارید که از صد فرسخی مشخصه که مسیرش از بقیه جداست. آدم حسابیه و میتونه حسابی بدردتون بخوره. حالا شما هرچقدر خوش شانس باشید، تعداد این آدمها توی دانشکدهی شما بیشتره. این فرصت خوبیه که آدم نباید ساده از دستش بده. البته این به این معنی نیست که برید هی کنارش موس موس کنید که بشه عاقبت از خامی خود سوخته رهروی کبک نیاموخته... نه! این فرصتیه برای شما که اگر کاری کردین، اگر خودی نشون دادین، کسی هست که شما رو ببینه و این دیده شدن مهمه. به زعم من حتی حیاتیه! از طرف دیگه، کم رغیب بودن (نه بی رقیب بودن) این فرصت رو پیش میاره که خیلی راحت تر دیده بشید. واقعا چی از این بهتر!! دیده شدن فرصتآوری داره و خب زندگی شاید واقعا چیزی نیست جز در تکاپوی کسب و دائم از دست دادن فرصتها.
👏8😭1