This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قسمتی از مصاحبه بیبیسی با برتراند راسل 1959
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نوعی ماهی برای جلب توجه جفت ماده،با باله های خود ساختارهندسی باورنکردنی خلق می کند.
زیمنس افراد ۱۸-۲۲ سال رو بورسیه میکنه برای کارآموزی در برلین با تضمین کار در زیمنس ایران بعد از پایان دوره.
http://www.irantalent.com/home/jobfair_jobs_28306.html
〰〰〰〰〰
@infinitymath
http://www.irantalent.com/home/jobfair_jobs_28306.html
〰〰〰〰〰
@infinitymath
Forwarded from انجمن علمی ریکا
تاریخ سخنرانی های خانم دکتر قندهاری
تاریخ سخنرانی های جداگانه ای که مختص دانشجویان است ، بزودی اعلام خواهد شد
@AMCSUI
تاریخ سخنرانی های جداگانه ای که مختص دانشجویان است ، بزودی اعلام خواهد شد
@AMCSUI
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تعداد حالت های بازی شطرنج از تعداد اتم های موجود در دنیا بیشتر است؛ هیچ کس نمیتواند آن ها را پیش بینی کند، حتی تو ...
منبع: Film Cute
@infinitymath
منبع: Film Cute
@infinitymath
Forwarded from انجمن علمی ریکا
سخنرانی خانم دکتر محیا قندهاری
موضوع On weak amenability of the Fourier algebras در حوزه و شاخه آنالیز هارمونیک می باشد
چهارشنبه ۳۱ خرداد ساعت ۱۰
@AMCSUI
موضوع On weak amenability of the Fourier algebras در حوزه و شاخه آنالیز هارمونیک می باشد
چهارشنبه ۳۱ خرداد ساعت ۱۰
@AMCSUI
Forwarded from Infinity
شکلی هندسی را پهنا ثابت گویند که پهنای آن در همه جهات یکسان باشد. ساده ترین شکل با پهنای ثابت دایره است. پهنای یک دایره با شعاع r برابر با 2r است. ساده ترین شکل با پهنای ثابت که دایره نیست مثلث رولو نام دارد. 👆👆👆👆👆👆
قضیه باربیر: همه شکل های پهنای ثابت با پهنای برابر با r دارای محیط یکسان هستند.
@infinitymath
قضیه باربیر: همه شکل های پهنای ثابت با پهنای برابر با r دارای محیط یکسان هستند.
@infinitymath
Forwarded from Infinity
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@infinitymath
موتورهای وانکل که براساس مثلث رولو طراحی شده بود علاوه برقدرت بیشتر، مصرف کمتری نیز داشتند ....
موتورهای وانکل که براساس مثلث رولو طراحی شده بود علاوه برقدرت بیشتر، مصرف کمتری نیز داشتند ....
Forwarded from Infinity
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@infinitymath
مدتها همه بر این باور بودند که دایره تنها شکل با پهنای ثابت است اما مهندس و ریاضیدان فرانسوی شکلی کشف کرد که دایره نبود اما پهنای ثابت داشت، این شکل به افتخار او مثلث رولو نامیده شد
مدتها همه بر این باور بودند که دایره تنها شکل با پهنای ثابت است اما مهندس و ریاضیدان فرانسوی شکلی کشف کرد که دایره نبود اما پهنای ثابت داشت، این شکل به افتخار او مثلث رولو نامیده شد
Forwarded from Infinity
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📌📌📌📌📌
@infinitymath
مثلث رولو در مربعی ناقص میچرخد، به کمک این خاصیت، مته ای طراحی میشود که وقتی میچرخید مربع سوراخ میکند!!!!
@infinitymath
مثلث رولو در مربعی ناقص میچرخد، به کمک این خاصیت، مته ای طراحی میشود که وقتی میچرخید مربع سوراخ میکند!!!!
Forwarded from Infinity
🔴 فصلهایی از زندگی «ابوریحان بیرونی»
دانشمندی تجربهگر
حسن سالاری( نويسنده كتابهاي تاريخ علم براي نوجوانان)
روزنامه شرق 11 خرداد 96
@infinitymath
〰〰〰〰〰〰
«ابوریحان محمدبناحمد بیرونی» (٤٤٠-٣٦٢ هجری قمری)، دانشمند برجسته ایرانی در رشتههای گوناگون دانش، ریاضی، جغرافیا، زمینشناسی، مردمشناسی، فیزیک و اخترشناسی، سرآمد روزگار خود بود. او از نخستین دانشمندانی است که در نوشتههای خود به پیشینه تاریخی یک موضوع علمی پرداخته است. اندازهگیری چگالی ١٨ فلز و سنگ گرانبها، اندازهگیری قطر و محیط زمین، شیوهای نو برای طراحی نقشههای جغرافیایی، اندازهگیری فاصله بین شهرها و پژوهش در باورها و تاریخ مردم هندوستان، از کارهای ماندگار اوست.
١ «ابوریحان» خردسال بود که فراگیری دانش را آغاز کرد. آشنایی بیرونی با «امیرنصر منصوربن علیبن عراق»، دانشمند برجسته ایرانی و از شاهزادگان آلعراق، باعث راهیابی او به دربار خوارزمشاه و مدرسه سلطانی خوارزم شد که «امیرنصر» آن را بنیانگذاری کرده بود. به سال ٣٨٠ قمری و درحالیکه تنها ١٧ سال داشت، به کمک حلقهای درجهدار (حلقه شاهیه) به اندازهگیری بلندی نیمروزی (ارتفاع نصفالنهاری) خورشید در شهر کاث پرداخت. چهار سال پس از آن نیز توانست انقلاب تابستانی را در روستایی به نام بوشکانز در جنوب کاث و غرب آمودریا رصد کند.
٢ در ١١ جمادیالاول / هفتم خرداد سال ٣٨٧ توانست خورشیدگرفتگی را رصد کند. پیشتر با «ابوالوفای بوزجانی» قرار گذاشته بود که او نیز خورشیدگرفتگی را در بغداد رصد کند. «ابوریحان» از روی اختلاف زمانی که از این راه به دست آمد، توانست اختلاف طول جغرافیایی آن دو شهر را به دست آورد. تردیدی نیست که «بیرونی» جوان در آن زمان به جایگاهی رسیده بود که «ابوالوفای بوزجانی» در کهنسالی حاضر شد با او همکاری کند.
@infinitymath
٣ «بیرونی» در سالهای پایانی سده چهارم هجری به گرگان رفت و به سال ٣٩١ قمری کتاب «آثارالباقیه» را به نام «شمسالمعالی قابوسبن وشمگیر» نوشت. این درحالی بود که پیش از آن هفت کتاب دیگر نوشته و با «ابنسینا» نیز نامهنگاری علمی خود را آغاز کرده بود. او در سال ٣٩٣ قمری، خورشیدگرفتگی را در گرگان رصد کرد.
٤ «بیرونی» در لشکرکشیهای محمود به هندوستان همراه او بود و در این سفرها با دانشمندان هندی آشنا شد و با آنان به گفتوگو نشست. زبان سانسکریت آموخت و اطلاعات لازم برای نگارش کتاب «تحقیق ماللهند» را فراهم کرد. او به هر شهری که میرفت، میکوشید عرض جفرافیایی آن را تعیین کند و سال ٤١٦ قمری که در قلعه نندنه به سر میبرد، از کوهی که در آن نزدیکی بود برای تعیین قطر زمین بهره گرفت.
٥ در سال ٤١٥ قمری، فرمانروای ترکهای ولگا گروهی را به غزنه فرستاده بود. آن مردمان با ساکنان سرزمینهای قطبی رابطه بازرگانی داشتند و «بیرونی» از آنان خواست اطلاعاتش را درباره آن سرزمینها بیشتر کند. یکی از آنان در پیشگاه «محمود غزنوی» گفت که در سرزمینهای دوردست شمال، گاهی خورشید روزهای زیادی غروب نمیکند. «سلطان محمود» در آغاز بسیار خشمگین شد و آن سخنان را کفرآمیز خواند، اما «ابوریحان» به او گفت که سخن آن فرستاده درست و علمی است و ماجرا را برایش توضیح داد.
@infinitymath
٦ «بیرونی» از دانشمندانی بود که تنها به گفتهها و نوشتههای دانشمندان پیش از خود بسنده نمیکرد و بارها نظریههای دانشمندان پیش از خود، بهویژه ارسطو را به چالش کشیده است. او برای درستی سخنان دیگران و بررسی نظریههای خود به مشاهده دقیق پدیدهها و آزمودن آزمودنیها میپرداخت. برای نمونه در کتاب الجماهر خود چند آزمایش را شرح میدهد که برای بررسی علمی دو باور عامیانه انجام داده است. او زهرآگیننبودن الماس را با خوراندن آن به سگی میآزماید و نشان میدهد که آن سگ پس از چند روز همچنان سالم میماند. همچنین گردنبندی از زمرد بر گردن ماری میاندازد و نشان میدهد که مار با دیدن زمرد نابینا نمیشود و این کار را در ٩ ماه و در گرما و سرما میآزماید.
٧ «بیرونی» در آزمایشهای خود مانند یک پژوهشگر امروزی میکوشد هنگام مقایسه ویژگی دو ماده، دیگر شرایط را برای آنها یکسان كند. برای نمونه، او برای بررسی این نظریه ارسطو که «آب گرم زودتر از آب سرد یخ میبندد»، چنین آزمایشی انجام داد: «من دو ظرف یکشکل و یک اندازه برگرفتم و در هر دو ظرف، مقدار برابری از یک آب، یکی گرم و دیگری سرد، ریختم و هر دو ظرف را در هوای سرد و خشک نهادم. سطح آب سرد یخ بست، درحالیکه در آب گرم هنوز گرمایی باقی مانده بود. این را دیگر بار آزمودم، باز همچنان شد».
@infinitymath
دانشمندی تجربهگر
حسن سالاری( نويسنده كتابهاي تاريخ علم براي نوجوانان)
روزنامه شرق 11 خرداد 96
@infinitymath
〰〰〰〰〰〰
«ابوریحان محمدبناحمد بیرونی» (٤٤٠-٣٦٢ هجری قمری)، دانشمند برجسته ایرانی در رشتههای گوناگون دانش، ریاضی، جغرافیا، زمینشناسی، مردمشناسی، فیزیک و اخترشناسی، سرآمد روزگار خود بود. او از نخستین دانشمندانی است که در نوشتههای خود به پیشینه تاریخی یک موضوع علمی پرداخته است. اندازهگیری چگالی ١٨ فلز و سنگ گرانبها، اندازهگیری قطر و محیط زمین، شیوهای نو برای طراحی نقشههای جغرافیایی، اندازهگیری فاصله بین شهرها و پژوهش در باورها و تاریخ مردم هندوستان، از کارهای ماندگار اوست.
١ «ابوریحان» خردسال بود که فراگیری دانش را آغاز کرد. آشنایی بیرونی با «امیرنصر منصوربن علیبن عراق»، دانشمند برجسته ایرانی و از شاهزادگان آلعراق، باعث راهیابی او به دربار خوارزمشاه و مدرسه سلطانی خوارزم شد که «امیرنصر» آن را بنیانگذاری کرده بود. به سال ٣٨٠ قمری و درحالیکه تنها ١٧ سال داشت، به کمک حلقهای درجهدار (حلقه شاهیه) به اندازهگیری بلندی نیمروزی (ارتفاع نصفالنهاری) خورشید در شهر کاث پرداخت. چهار سال پس از آن نیز توانست انقلاب تابستانی را در روستایی به نام بوشکانز در جنوب کاث و غرب آمودریا رصد کند.
٢ در ١١ جمادیالاول / هفتم خرداد سال ٣٨٧ توانست خورشیدگرفتگی را رصد کند. پیشتر با «ابوالوفای بوزجانی» قرار گذاشته بود که او نیز خورشیدگرفتگی را در بغداد رصد کند. «ابوریحان» از روی اختلاف زمانی که از این راه به دست آمد، توانست اختلاف طول جغرافیایی آن دو شهر را به دست آورد. تردیدی نیست که «بیرونی» جوان در آن زمان به جایگاهی رسیده بود که «ابوالوفای بوزجانی» در کهنسالی حاضر شد با او همکاری کند.
@infinitymath
٣ «بیرونی» در سالهای پایانی سده چهارم هجری به گرگان رفت و به سال ٣٩١ قمری کتاب «آثارالباقیه» را به نام «شمسالمعالی قابوسبن وشمگیر» نوشت. این درحالی بود که پیش از آن هفت کتاب دیگر نوشته و با «ابنسینا» نیز نامهنگاری علمی خود را آغاز کرده بود. او در سال ٣٩٣ قمری، خورشیدگرفتگی را در گرگان رصد کرد.
٤ «بیرونی» در لشکرکشیهای محمود به هندوستان همراه او بود و در این سفرها با دانشمندان هندی آشنا شد و با آنان به گفتوگو نشست. زبان سانسکریت آموخت و اطلاعات لازم برای نگارش کتاب «تحقیق ماللهند» را فراهم کرد. او به هر شهری که میرفت، میکوشید عرض جفرافیایی آن را تعیین کند و سال ٤١٦ قمری که در قلعه نندنه به سر میبرد، از کوهی که در آن نزدیکی بود برای تعیین قطر زمین بهره گرفت.
٥ در سال ٤١٥ قمری، فرمانروای ترکهای ولگا گروهی را به غزنه فرستاده بود. آن مردمان با ساکنان سرزمینهای قطبی رابطه بازرگانی داشتند و «بیرونی» از آنان خواست اطلاعاتش را درباره آن سرزمینها بیشتر کند. یکی از آنان در پیشگاه «محمود غزنوی» گفت که در سرزمینهای دوردست شمال، گاهی خورشید روزهای زیادی غروب نمیکند. «سلطان محمود» در آغاز بسیار خشمگین شد و آن سخنان را کفرآمیز خواند، اما «ابوریحان» به او گفت که سخن آن فرستاده درست و علمی است و ماجرا را برایش توضیح داد.
@infinitymath
٦ «بیرونی» از دانشمندانی بود که تنها به گفتهها و نوشتههای دانشمندان پیش از خود بسنده نمیکرد و بارها نظریههای دانشمندان پیش از خود، بهویژه ارسطو را به چالش کشیده است. او برای درستی سخنان دیگران و بررسی نظریههای خود به مشاهده دقیق پدیدهها و آزمودن آزمودنیها میپرداخت. برای نمونه در کتاب الجماهر خود چند آزمایش را شرح میدهد که برای بررسی علمی دو باور عامیانه انجام داده است. او زهرآگیننبودن الماس را با خوراندن آن به سگی میآزماید و نشان میدهد که آن سگ پس از چند روز همچنان سالم میماند. همچنین گردنبندی از زمرد بر گردن ماری میاندازد و نشان میدهد که مار با دیدن زمرد نابینا نمیشود و این کار را در ٩ ماه و در گرما و سرما میآزماید.
٧ «بیرونی» در آزمایشهای خود مانند یک پژوهشگر امروزی میکوشد هنگام مقایسه ویژگی دو ماده، دیگر شرایط را برای آنها یکسان كند. برای نمونه، او برای بررسی این نظریه ارسطو که «آب گرم زودتر از آب سرد یخ میبندد»، چنین آزمایشی انجام داد: «من دو ظرف یکشکل و یک اندازه برگرفتم و در هر دو ظرف، مقدار برابری از یک آب، یکی گرم و دیگری سرد، ریختم و هر دو ظرف را در هوای سرد و خشک نهادم. سطح آب سرد یخ بست، درحالیکه در آب گرم هنوز گرمایی باقی مانده بود. این را دیگر بار آزمودم، باز همچنان شد».
@infinitymath
🔴 ادامه پست قبلی ....
٨ «بیرونی» نخستین دانشمندی است که در همه نوشتههای خود، به پیشینه تاریخی و مقایسه نظرهای دانشمندان پیش از خود در موضوع مورد نظر میپردازد. گاه نیز کتابهایی را فقط در زمینه تاریخ علم نگاشته است. برای نمونه، در «آثار الباقیه» که در گاهشماری و شناخت زمان است، به معرفی گاهشمارهای ملتهای گوناگون، هندی، عربی، یونانی، یهودی و ایرانی میپردازد یا در کتاب «تمهید المستقر و التحلیل و التقطیع» که در اخترشناسی است، از چگونگی بهدستآوردن شاخصهای گوناگون اخترشناسی در سه مکتب یونانی، هندی و ایرانی و میزان تأثیرپذیری دانشمندان گوناگون از آنها سخن میگوید. از اینرو بررسی نوشتههای او راه تازهای برای پژوهشگران تاریخ علم گشوده است تا دگرگونی علم را در سدههای دراز پیگیری کنند.
٩ از دیگر ویژگیهای پژوهشی «بیرونی» آشنابودن به چند زبان است. او فارسی، ترکی، عربی، عبری، سریانی و سانسکریت را بهخوبی میدانسته و با زبان یونانی نیز آشنایی داشته است. او بهخوبی دریافته بود برای پژوهش در فرهنگ مردمان و دانش تمدنهای گوناگون، باید نخست زبان آنان را فراگرفت و بهرهگیری از مترجم یا کتابهای ترجمهشده، در پژوهشهای دقیق چندان راهگشا نیست. ازاینرو، نخستین کاری که در سفر به هند کرد، یادگیری زبان سانسکریت بود و چنان که خود گفته است، آن را به دشواری اما با پشتکار یاد گرفت.
١٠ «بیرونی» رجب ٤٤٠ هجری قمری در ٧٧سالگی در غزنه درگذشت. «ابوالحسنعلیبنعیسی»، فقیه نامداری که در لحظههای پایانی بر بالین او بود، نوشته است: «آنگاه که نفس در سینه او به شماره افتاد، بر بالین او حاضر آمدم. آن حال از من پرسشی فقهی پرسید. گفتم اکنون چه جای این پرسش است. گفت ای مرد کدامیک از این دو کار بهتر است، این مسئله را بدانم و بمیرم یا نادانسته از دنیا بروم؟ و من آن مسئله را بازگفتم و فرا گرفت. از نزد وی بازگشتم. هنوز بخشی از راه را نپیموده بودم که شیون از خانه او برخاست».
@infinitymath
٨ «بیرونی» نخستین دانشمندی است که در همه نوشتههای خود، به پیشینه تاریخی و مقایسه نظرهای دانشمندان پیش از خود در موضوع مورد نظر میپردازد. گاه نیز کتابهایی را فقط در زمینه تاریخ علم نگاشته است. برای نمونه، در «آثار الباقیه» که در گاهشماری و شناخت زمان است، به معرفی گاهشمارهای ملتهای گوناگون، هندی، عربی، یونانی، یهودی و ایرانی میپردازد یا در کتاب «تمهید المستقر و التحلیل و التقطیع» که در اخترشناسی است، از چگونگی بهدستآوردن شاخصهای گوناگون اخترشناسی در سه مکتب یونانی، هندی و ایرانی و میزان تأثیرپذیری دانشمندان گوناگون از آنها سخن میگوید. از اینرو بررسی نوشتههای او راه تازهای برای پژوهشگران تاریخ علم گشوده است تا دگرگونی علم را در سدههای دراز پیگیری کنند.
٩ از دیگر ویژگیهای پژوهشی «بیرونی» آشنابودن به چند زبان است. او فارسی، ترکی، عربی، عبری، سریانی و سانسکریت را بهخوبی میدانسته و با زبان یونانی نیز آشنایی داشته است. او بهخوبی دریافته بود برای پژوهش در فرهنگ مردمان و دانش تمدنهای گوناگون، باید نخست زبان آنان را فراگرفت و بهرهگیری از مترجم یا کتابهای ترجمهشده، در پژوهشهای دقیق چندان راهگشا نیست. ازاینرو، نخستین کاری که در سفر به هند کرد، یادگیری زبان سانسکریت بود و چنان که خود گفته است، آن را به دشواری اما با پشتکار یاد گرفت.
١٠ «بیرونی» رجب ٤٤٠ هجری قمری در ٧٧سالگی در غزنه درگذشت. «ابوالحسنعلیبنعیسی»، فقیه نامداری که در لحظههای پایانی بر بالین او بود، نوشته است: «آنگاه که نفس در سینه او به شماره افتاد، بر بالین او حاضر آمدم. آن حال از من پرسشی فقهی پرسید. گفتم اکنون چه جای این پرسش است. گفت ای مرد کدامیک از این دو کار بهتر است، این مسئله را بدانم و بمیرم یا نادانسته از دنیا بروم؟ و من آن مسئله را بازگفتم و فرا گرفت. از نزد وی بازگشتم. هنوز بخشی از راه را نپیموده بودم که شیون از خانه او برخاست».
@infinitymath
زوج خير، مرحومين خانم فاخره صبا و جناب آقاي مهندس عليرضا افضلي پور، بنیانگذاران دانشگاه كرمان را بشناسيم، و براي شادي روحشان فاتحه اي قرائت نماييم.
@infinitymath
@infinitymath
@infinitymath
دی ماه سال ۱۳۵۳ استاندار وقت کرمان در دفترش پذیرای زوجی بود، زوج میانسال پولداری، ساکن تهران که به تازگی از مسافرت طولانی به دور دنیا و شهرهایِ مختلفِ ایران برگشته بودند. هیچوقت کسی ندونست چرا از بینِ این همه شهر کرمان رو انتخاب کردند. مرد مهندس کشاورزی و تحصیلکرده ی دانشگاه تهران و بعدا پاریس بود. خیلی پولدار بودند، پولی که حاصل کارِ مرد از تجارت و تخصصش بود نه ارثیه ی فامیلی.
مرد به استاندار وقت گفت: "سالهاست زندگی میکنیم و متاسفانه فرزندی نداریم و وارثی. تصمیم گرفتیم با پولی که داریم در کرمان چیزی بسازیم. "
استاندار خیلی خوشحال شد. فوری پیشنهاد داد: "بیمارستان بسازین. کرمان بیمارستان کافی نداره."
مرد گفت: "نه!"
استاندار پیشنهاد داد: "هتل! کرمان فقط یک هتل داره." نه! مدرسه؟ مسجد؟ مرکزِ خرید؟ و جوابِ همه نه بود. همسرِ مرد توضیح داد: ما تصمیم گرفته ایم در کرمان دانشگاهی بسازیم. با همه ی امکانات!
و مرد کلامِ همسرش رو کامل کرد: ما یه دانشگاه اینجا میسازیم اونوقت هتل و مسجد و بیمارستان و مرکزِ خرید و مرکزِ جذبِ توریست هم در کنارِ اون دانشگاه ساخته میشه. ما دانشگاهی در کرمان میسازیم برایِ بچههایی که نداریم و میتونستیم داشته باشیم.
اون روز و تمامِ هفته ی بعد اون زوجِ میانسال در ماشین استانداری تمامِ کرمان رو برایِ پیدا کردنِ زمین مناسب برایِ ساختن اون دانشگاه زیر و رو کردند. هر جا بردنشون، چیزی پسند نکردند. روزِ آخر در حومه ی کرمان در بیابونِ برهوتِ کویری کرمان راننده کلافه دمی ایستاد تا خستگی در کنند و آبی بنوشند. راننده بعدها تعریف کرد که: " تا مرد پیاده شد که قدمی بزند، زیر پاش یک سکه ی یک ریالی پیدا کرد. برش داشت و به من گفت همین زمین رو میخوام. برکت داره. پیدا کردنِ این سکه نشونه ی خوبیست. اینجا دانشگاه رو میسازم. " راننده مییگفت بهشون گفتم: "اینجا؟؟ اینجا بیابونه. بیرونِ کرمانه، نه آب داره و نه برق. خیلی فاصله داره تا شهر." ولی مرد سکه ی یک ریالی رو گذاشته بود جیبش و اصرار کرده بود که نه فقط همین زمین رو میخوام. همه ی زمینِ این منطقه رو برام بخرین. دانشگاه رو اینجا میسازم."
اون زمین خریده شد، و احداثِ دانشگاهِ کرمان از همون ماه با هزینه و نظارتِ مستقیم اون مرد شروع شد. اتاق کوچکی در اون زمین ساخته شد و تصویرِ کوچکی از اون مرد رویِ یکی از دیوارها بود. کسی تو کرمان اصلا اونو نمیشناختش. سالها گذشت، خیلی اتفاقها افتاد. انقلاب شد، جنگ شد. ولی هیچ چیز و هیچ کس نتونست اون مرد رو در روندِ ساختنِ اون دانشگاه متوقف کنه. در طول ماه بارها و بارها به کرمان سفر میکرد و بر کوچکترین جزئیاتِ ساختنِ اون دانشگاه نظارت میکرد. و تحت هیچ شرایطِ سیاسی، مشکلات شخصی، بیماری، و حتی در اوج جنگ هرگز اجازه نداد ساختنِ اون دانشگاه متوقف شه. و در تمام این مراحل همسرش در کنارش بود و لحظهای ترکش نکرد.
اون دانشگاه ساخته شد. یکی از زیباترین، مجهزترین دانشگاههای ایران. شامل دانشکدههای مختلف تقریبا در تمامی رشته ها. سرانجام در ۲۴ شهریور ۱۳۶۴ در حضور خودش و همسرش اون دانشگاه افتتاح شد. دانشگاهِ شهید باهنرِ کرمان! نامی از او بر هیچ جا نبود غیرِ از همون عکسِ کوچیکِ قدیمی تو اون اتاق کوچیک. وقتِ سخنرانی افتتاحیه گفته بود که چقدر خوشحاله که اون دانشگاه رو ساخته و حس میکنه که این فرزندانِ خودش هستند که به اون دانشگاه میان. و آرزو کرده بود که اتاقِ کوچکی در ورودی اون دانشگاه داشت که با همسرش اونجا زندگی میکرد و میتونست آمد و رفتِ هر روزه ی فرزندانش رو ببینه.
اتاقی به اون داده نشد. ولی او ادامه برایِ اتمامِ اون دانشگاه رو هرگز متوقف نکرد. دانشکدههای مختلف یکی بعد از دیگری شروع به کار کردند. آخرین دانشکده دانشکدهِ پزشکی بود. در کنارِ این دانشکده او و همسرش یک بیمارستانِ ۳۵۰ تخت خوابی هم ساخته بودند.
روز افتتاحِ اون دانشکده دقیقا با فارغ التحصیلی من در رشته ی مامایی از دانشگاه کرمان همزمان بود. من تو اون ساختمان درس نخوندم، ولی روزِ افتتاحیه رفتم. همه ی دانشجوها از رشتههای مختلف اومده بودند. جا برایِ سوزن انداختن نبود. کسی حتی نمیدونست که اونا اومدن یا نه. بیشترِ ماها هیچ تصویری از اونا ندیده بودیم. وقتی رئیس دانشگاه کرمان سخنرانی کرد و گفت به پاسِ تمامِ تلاشها و کاری که کرده اند دانشکده و بیمارستانِ دانشگاهِ کرمان به نام او نامگذاری شده، و با اصرار از او و همسرش خواست که پشت تریبون بیان و شروع به کارِ اونجا رو رسما اعلام کنند...
ادامه در پست بعد 👇👇👇👇
@infinitymath
دی ماه سال ۱۳۵۳ استاندار وقت کرمان در دفترش پذیرای زوجی بود، زوج میانسال پولداری، ساکن تهران که به تازگی از مسافرت طولانی به دور دنیا و شهرهایِ مختلفِ ایران برگشته بودند. هیچوقت کسی ندونست چرا از بینِ این همه شهر کرمان رو انتخاب کردند. مرد مهندس کشاورزی و تحصیلکرده ی دانشگاه تهران و بعدا پاریس بود. خیلی پولدار بودند، پولی که حاصل کارِ مرد از تجارت و تخصصش بود نه ارثیه ی فامیلی.
مرد به استاندار وقت گفت: "سالهاست زندگی میکنیم و متاسفانه فرزندی نداریم و وارثی. تصمیم گرفتیم با پولی که داریم در کرمان چیزی بسازیم. "
استاندار خیلی خوشحال شد. فوری پیشنهاد داد: "بیمارستان بسازین. کرمان بیمارستان کافی نداره."
مرد گفت: "نه!"
استاندار پیشنهاد داد: "هتل! کرمان فقط یک هتل داره." نه! مدرسه؟ مسجد؟ مرکزِ خرید؟ و جوابِ همه نه بود. همسرِ مرد توضیح داد: ما تصمیم گرفته ایم در کرمان دانشگاهی بسازیم. با همه ی امکانات!
و مرد کلامِ همسرش رو کامل کرد: ما یه دانشگاه اینجا میسازیم اونوقت هتل و مسجد و بیمارستان و مرکزِ خرید و مرکزِ جذبِ توریست هم در کنارِ اون دانشگاه ساخته میشه. ما دانشگاهی در کرمان میسازیم برایِ بچههایی که نداریم و میتونستیم داشته باشیم.
اون روز و تمامِ هفته ی بعد اون زوجِ میانسال در ماشین استانداری تمامِ کرمان رو برایِ پیدا کردنِ زمین مناسب برایِ ساختن اون دانشگاه زیر و رو کردند. هر جا بردنشون، چیزی پسند نکردند. روزِ آخر در حومه ی کرمان در بیابونِ برهوتِ کویری کرمان راننده کلافه دمی ایستاد تا خستگی در کنند و آبی بنوشند. راننده بعدها تعریف کرد که: " تا مرد پیاده شد که قدمی بزند، زیر پاش یک سکه ی یک ریالی پیدا کرد. برش داشت و به من گفت همین زمین رو میخوام. برکت داره. پیدا کردنِ این سکه نشونه ی خوبیست. اینجا دانشگاه رو میسازم. " راننده مییگفت بهشون گفتم: "اینجا؟؟ اینجا بیابونه. بیرونِ کرمانه، نه آب داره و نه برق. خیلی فاصله داره تا شهر." ولی مرد سکه ی یک ریالی رو گذاشته بود جیبش و اصرار کرده بود که نه فقط همین زمین رو میخوام. همه ی زمینِ این منطقه رو برام بخرین. دانشگاه رو اینجا میسازم."
اون زمین خریده شد، و احداثِ دانشگاهِ کرمان از همون ماه با هزینه و نظارتِ مستقیم اون مرد شروع شد. اتاق کوچکی در اون زمین ساخته شد و تصویرِ کوچکی از اون مرد رویِ یکی از دیوارها بود. کسی تو کرمان اصلا اونو نمیشناختش. سالها گذشت، خیلی اتفاقها افتاد. انقلاب شد، جنگ شد. ولی هیچ چیز و هیچ کس نتونست اون مرد رو در روندِ ساختنِ اون دانشگاه متوقف کنه. در طول ماه بارها و بارها به کرمان سفر میکرد و بر کوچکترین جزئیاتِ ساختنِ اون دانشگاه نظارت میکرد. و تحت هیچ شرایطِ سیاسی، مشکلات شخصی، بیماری، و حتی در اوج جنگ هرگز اجازه نداد ساختنِ اون دانشگاه متوقف شه. و در تمام این مراحل همسرش در کنارش بود و لحظهای ترکش نکرد.
اون دانشگاه ساخته شد. یکی از زیباترین، مجهزترین دانشگاههای ایران. شامل دانشکدههای مختلف تقریبا در تمامی رشته ها. سرانجام در ۲۴ شهریور ۱۳۶۴ در حضور خودش و همسرش اون دانشگاه افتتاح شد. دانشگاهِ شهید باهنرِ کرمان! نامی از او بر هیچ جا نبود غیرِ از همون عکسِ کوچیکِ قدیمی تو اون اتاق کوچیک. وقتِ سخنرانی افتتاحیه گفته بود که چقدر خوشحاله که اون دانشگاه رو ساخته و حس میکنه که این فرزندانِ خودش هستند که به اون دانشگاه میان. و آرزو کرده بود که اتاقِ کوچکی در ورودی اون دانشگاه داشت که با همسرش اونجا زندگی میکرد و میتونست آمد و رفتِ هر روزه ی فرزندانش رو ببینه.
اتاقی به اون داده نشد. ولی او ادامه برایِ اتمامِ اون دانشگاه رو هرگز متوقف نکرد. دانشکدههای مختلف یکی بعد از دیگری شروع به کار کردند. آخرین دانشکده دانشکدهِ پزشکی بود. در کنارِ این دانشکده او و همسرش یک بیمارستانِ ۳۵۰ تخت خوابی هم ساخته بودند.
روز افتتاحِ اون دانشکده دقیقا با فارغ التحصیلی من در رشته ی مامایی از دانشگاه کرمان همزمان بود. من تو اون ساختمان درس نخوندم، ولی روزِ افتتاحیه رفتم. همه ی دانشجوها از رشتههای مختلف اومده بودند. جا برایِ سوزن انداختن نبود. کسی حتی نمیدونست که اونا اومدن یا نه. بیشترِ ماها هیچ تصویری از اونا ندیده بودیم. وقتی رئیس دانشگاه کرمان سخنرانی کرد و گفت به پاسِ تمامِ تلاشها و کاری که کرده اند دانشکده و بیمارستانِ دانشگاهِ کرمان به نام او نامگذاری شده، و با اصرار از او و همسرش خواست که پشت تریبون بیان و شروع به کارِ اونجا رو رسما اعلام کنند...
ادامه در پست بعد 👇👇👇👇
@infinitymath