📉🎲 دوستداران ریاضی 📐📈 – Telegram
📉🎲 دوستداران ریاضی 📐📈
268 subscribers
159 photos
4 videos
30 files
173 links
ترجمه مقاله ،کتاب و ... +منابع انگلیسی درباره المپیاد ریاضی

💥For those who adore mAtHeMaTiCs💥
Articles, Papers and even Books
about
Math Olympiad


📬ارتباط با مدیر کانال📬
Channel ADMIN's ID

@amathlover
Download Telegram
🔵 خروشچف:

#رفقا_ما_به_قله_نزدیک_شده_ایم

‍ از کتابی که دارم ترجمه می‌کنم برایتان می‌نویسم که:

نیکیتا خروشچف رهبر حزب کمونیست شوروی در سال ۱۹۶۱ در بیست و دومین کنگره حزب، طی یک سخنرانی پنج ساعته از جمله گفت:

«رفقا ! ما به قله نزدیک شدیم.
حالا از اینجا، از ارتفاعات این کوه بلند، می‌توانیم مسیر پهناوری را که تاکنون طی کرده‌ایم مشاهده کنیم و از آن لذت ببریم....

من به شما قول می‌دهم که تا سال ۱۹۸۰ درآمد سرانه‌ی ما و حجم تولید ناخالص ملی ما از آمریکا سبقت خواهد گرفت.

ما تا همین الان هم در زمینه موشکی و علمی و سفرهای فضایی از آمریکا جلو افتاده‌ایم. ما اولین فضانورد را به مدار زمین فرستاده‌ایم. ما موشک‌هایی ساخته‌ایم که هیچ کشور دیگری قادر به ساختن‌شان نیست.

فقط با چهارده موشک اتمی می‌توانیم کل انگلستان و با ۹ موشک اتمی کل ایتالیا را با نارنجستان‌های زیبایش نابود کنیم. حتی اگر آمریکا بتواند از حمله اتمی ما جان سالم به در ببرد مطمئنا متحدان اروپایی‌اش نخواهند توانست.

ما چنان سلاح‌هایی را در اختیار داریم که هیچ قدرتی جرات ندارد حتی فکر حمله به کشور ما را به خودش راه بدهد.
رفقا ما #نزدیک_قله هستیم. جامعه کمونیستی که لنین کبیر وعده‌اش را داده بود در شرف تحقق است.

ظرف چند سال آینده همه کمبودهای مادی در کشور ما برطرف خواهد شد. مسکن مجانی برای همه، بهداشت و آموزش مجانی برای همه فراهم خواهد شد. ساعات کاری کاهش خواهد یافت و به زودی شهروند شوروی فقط برای رشد خلاقیت‌های درونی‌اش کار خواهد کرد و نه برای تامین معیشت‌اش»

دو ماه پس از این سخنان در پی افزایش سی درصدی قیمت گوشت و لبنیات و کاهش دستمزدها شورش‌های گسترده‌ای در سراسر کشور آغاز شد و صدها نفر کشته شدند.

خروشچف سه سال بعد در جریان یک کودتای درون‌حزبی ساقط شد و سال ۱۹۸۰ که قرار بود سال «به خاکسپاری آمریکا و سیادت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بر جهان باشد»، عملا تبدیل شد به آخرین دهه‌ی حیات شوروی

✍️ بیژن اشتری‌‌‌‌‌‌‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏‌‌‌‌
👍3
بدون استفاده از انتگرال یا نوشتن معادله منحنی‌ها و خطوط!



۷ بهمن ۱۴۰۲


چند تا مساله جالب دیگه هم از روی همین شکل طرح کردم.
اگه تمایل داشتید، می‌فرستم!🙏
3
راه حل‌های مختلفی میشه برای این مساله نوشت.

اما جالبه که حتی با ریاضیات متوسطه اول هم میشه حلش کرد!


۸ بهمن ۱۴۰۲
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به یاد گذشته🌹❤️🌹

من از اون آسمون آبی می‌خوام
من از اون شبهای مهتابی می‌خوام ...


با صدای خانم سیمین غانم


۲۷ بهمن ۱۴۰۲
1
ضلع‌های سه مربع در امتداد هم هستند.




۲۹ بهمن ۱۴۰۲
ضلع‌های سه مربع در امتداد هم هستند.




۳۰ بهمن ۱۴۰۲
ضلع‌های مثلث به سه قسمت مساوی تقسیم شده‌اند و مساحت مثلث بزرگ برابر واحد است!


با الهام از یک مساله قدیمی

۲۷ اسفند ۱۴۰۲
با سلام و احترام
🌹🌹🌹
پیشاپیش فرا رسیدن سال نو را خدمت همه دوستان شادباش عرض می‌کنم!

امیدوارم سال نو سرشار از نیکی، برکت، آسایش، شادی و سلامتی برای شما و همگان باشه! 🌹🤲🏻🌹



۲۹ اسفند ۱۴۰۲
4
شوخی با حضرت حافظ

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند



گر که او بی‌خبر امضای مرا جعل نمود
مستحق بودم و اینها به ذکاتم دادند

۶ فروردین ۱۴۰۳
👍1
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
در مجموعه اعداد صحیح حل کنید!


۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۴ خرداد ۱۴۰۳
2
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
1
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
1
۱۹ خرداد ۱۴۰۳


#geometry
#هندسه
3
طول کمان قرمز رنگ=؟

۶ تیر ۱۴۰۳

#هندسه #دایره #کمان #زاویه
4
چون امر فلک به هر طرف راند، شویم
در مسلک حق، هرآنچه او خواند شویم
چندی به زمین خلیفه حق بودیم
زان پیش که دورریز و پسماند شویم

مجید میرزاوزیری
۷ تیر ۰۳

@mirzavaziribooks
برای باغ

جغد پیر در حالی که سرش را سیصد و شصت درجه می‌چرخاند تا کل باغ را از نظر بگذراند، با صدای پخته‌اش گفت: و نگرانی من هر روز صبح که بیدار می‌شوم این است که قناری دیگری کوچ کرده باشد. این دلهره مرا برای باغ، صدچندان می‌کند.

قناری که هنوز ته صدایی برایش مانده بود چهچهه‌ای زد و گفت: نمی‌شود مجبورشان کنید که بمانند؟ مثلاً برای خروج از باغ حد تعیین کنید، چه می‌دانم شاید بشود رفتن را به قدری سخت کنید که ناممکن شود. ناسلامتی شما معلم همه پرنده‌ها و چرنده‌ها هستید.

جغد ناله‌ای از سر استیصال سر داد و گفت: نمی‌شود که نمی‌شود. همین دیشب یکی از قناری‌ها صدایش را از حلقومش بیرون کشید، آن را به گوشه‌ای پرت کرد و خود را به مردن زد. باغ دارد از آواز تهی می‌شود. باید چاره‌ کنیم. مثلاً این که خاطرات آواز را روی تنه درخت‌ها حک کنیم تا بچه قناری‌ها چهچهه را از یاد نبرند.

قناری که دیگر صدایش ته کشیده بود آخرین نُت حزن‌انگیزی را که می‌دانست سر داد، آهی کشید و زیر لب گفت: ولی باید چاره‌ای باشد.

تردید امان جغد را بریده بود. او هم باور داشت که باید بشود. شاید گزیر در این بود که اهالی باغ با خود آشتی کنند و این بار امیدوارانه برای باغ آواز بخوانند. باید بشود این بار؛ برای باغ.

مجید میرزاوزیری
۳۱ خرداد ۰۳

@mirzavaziribooks
این بار که شده بود

قطره‌ها این بار با هم تبانی کرده بودند تا با دریا قهر کنند. مگر کسی با خودش قهر می‌کند؟ این بار که شده بود.

مردابِ بیرون دریا رکود را به قطره‌ها پیشنهاد داده بود. مگر دریا راکد می‌شود؟ این بار که شده بود.

قطره ته رودخانه می‌دانست که باید گزیری باشد. آنها فقط تا غروب آفتاب فرصت داشتند تا با دریا آشتی کنند.

او همه اهالی آب را جمع کرد، تمام قوایش را سر هم کرد تا بلندترین فریاد ممکن را سر دهد ولی صدایش در خود شکست. انگار قناری پیری شده بود که آخرین نُت حزن‌انگیزش را هم به تمامی تقدیم کرده بود. او بیم کوچ داشت و بیم آن که دریا آن قدر از قطره‌هایش خالی شود که آبستنِ کویری خشک گردد.

فریاد و هوار و هیاهو این بار فایده‌ای نداشت. نه او از آن قطراتی بود که ادعای موج بودن داشته باشد و نه موج می‌توانست چاره کار باشد. سعی کرد احساسی‌ترین سمفونی تأمل‌برانگیزی را که می‌دانست با واژه‌هایش اجرا کند. صدایش را نازک کرد و به اهالی گفت: اگر امکان داشته باشد می‌شود خواهش کنم که فقط امروز را دریا شویم؟

یعنی ممکن بود پیش از غروب آفتاب قطره‌ها با دریا آشتی کنند؟ این بار که شده بود.

مجید میرزاوزیری
۸ تیر ۰۳

@mirzavaziribooks
1👍1