📉🎲 دوستداران ریاضی 📐📈 – Telegram
📉🎲 دوستداران ریاضی 📐📈
268 subscribers
159 photos
4 videos
30 files
173 links
ترجمه مقاله ،کتاب و ... +منابع انگلیسی درباره المپیاد ریاضی

💥For those who adore mAtHeMaTiCs💥
Articles, Papers and even Books
about
Math Olympiad


📬ارتباط با مدیر کانال📬
Channel ADMIN's ID

@amathlover
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به یاد گذشته🌹❤️🌹

من از اون آسمون آبی می‌خوام
من از اون شبهای مهتابی می‌خوام ...


با صدای خانم سیمین غانم


۲۷ بهمن ۱۴۰۲
1
ضلع‌های سه مربع در امتداد هم هستند.




۲۹ بهمن ۱۴۰۲
ضلع‌های سه مربع در امتداد هم هستند.




۳۰ بهمن ۱۴۰۲
ضلع‌های مثلث به سه قسمت مساوی تقسیم شده‌اند و مساحت مثلث بزرگ برابر واحد است!


با الهام از یک مساله قدیمی

۲۷ اسفند ۱۴۰۲
با سلام و احترام
🌹🌹🌹
پیشاپیش فرا رسیدن سال نو را خدمت همه دوستان شادباش عرض می‌کنم!

امیدوارم سال نو سرشار از نیکی، برکت، آسایش، شادی و سلامتی برای شما و همگان باشه! 🌹🤲🏻🌹



۲۹ اسفند ۱۴۰۲
4
شوخی با حضرت حافظ

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند



گر که او بی‌خبر امضای مرا جعل نمود
مستحق بودم و اینها به ذکاتم دادند

۶ فروردین ۱۴۰۳
👍1
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
در مجموعه اعداد صحیح حل کنید!


۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۴ خرداد ۱۴۰۳
2
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
1
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
1
۱۹ خرداد ۱۴۰۳


#geometry
#هندسه
3
طول کمان قرمز رنگ=؟

۶ تیر ۱۴۰۳

#هندسه #دایره #کمان #زاویه
4
چون امر فلک به هر طرف راند، شویم
در مسلک حق، هرآنچه او خواند شویم
چندی به زمین خلیفه حق بودیم
زان پیش که دورریز و پسماند شویم

مجید میرزاوزیری
۷ تیر ۰۳

@mirzavaziribooks
برای باغ

جغد پیر در حالی که سرش را سیصد و شصت درجه می‌چرخاند تا کل باغ را از نظر بگذراند، با صدای پخته‌اش گفت: و نگرانی من هر روز صبح که بیدار می‌شوم این است که قناری دیگری کوچ کرده باشد. این دلهره مرا برای باغ، صدچندان می‌کند.

قناری که هنوز ته صدایی برایش مانده بود چهچهه‌ای زد و گفت: نمی‌شود مجبورشان کنید که بمانند؟ مثلاً برای خروج از باغ حد تعیین کنید، چه می‌دانم شاید بشود رفتن را به قدری سخت کنید که ناممکن شود. ناسلامتی شما معلم همه پرنده‌ها و چرنده‌ها هستید.

جغد ناله‌ای از سر استیصال سر داد و گفت: نمی‌شود که نمی‌شود. همین دیشب یکی از قناری‌ها صدایش را از حلقومش بیرون کشید، آن را به گوشه‌ای پرت کرد و خود را به مردن زد. باغ دارد از آواز تهی می‌شود. باید چاره‌ کنیم. مثلاً این که خاطرات آواز را روی تنه درخت‌ها حک کنیم تا بچه قناری‌ها چهچهه را از یاد نبرند.

قناری که دیگر صدایش ته کشیده بود آخرین نُت حزن‌انگیزی را که می‌دانست سر داد، آهی کشید و زیر لب گفت: ولی باید چاره‌ای باشد.

تردید امان جغد را بریده بود. او هم باور داشت که باید بشود. شاید گزیر در این بود که اهالی باغ با خود آشتی کنند و این بار امیدوارانه برای باغ آواز بخوانند. باید بشود این بار؛ برای باغ.

مجید میرزاوزیری
۳۱ خرداد ۰۳

@mirzavaziribooks
این بار که شده بود

قطره‌ها این بار با هم تبانی کرده بودند تا با دریا قهر کنند. مگر کسی با خودش قهر می‌کند؟ این بار که شده بود.

مردابِ بیرون دریا رکود را به قطره‌ها پیشنهاد داده بود. مگر دریا راکد می‌شود؟ این بار که شده بود.

قطره ته رودخانه می‌دانست که باید گزیری باشد. آنها فقط تا غروب آفتاب فرصت داشتند تا با دریا آشتی کنند.

او همه اهالی آب را جمع کرد، تمام قوایش را سر هم کرد تا بلندترین فریاد ممکن را سر دهد ولی صدایش در خود شکست. انگار قناری پیری شده بود که آخرین نُت حزن‌انگیزش را هم به تمامی تقدیم کرده بود. او بیم کوچ داشت و بیم آن که دریا آن قدر از قطره‌هایش خالی شود که آبستنِ کویری خشک گردد.

فریاد و هوار و هیاهو این بار فایده‌ای نداشت. نه او از آن قطراتی بود که ادعای موج بودن داشته باشد و نه موج می‌توانست چاره کار باشد. سعی کرد احساسی‌ترین سمفونی تأمل‌برانگیزی را که می‌دانست با واژه‌هایش اجرا کند. صدایش را نازک کرد و به اهالی گفت: اگر امکان داشته باشد می‌شود خواهش کنم که فقط امروز را دریا شویم؟

یعنی ممکن بود پیش از غروب آفتاب قطره‌ها با دریا آشتی کنند؟ این بار که شده بود.

مجید میرزاوزیری
۸ تیر ۰۳

@mirzavaziribooks
1👍1
قبل از غروب آفتاب

+ خلبان پرواز صحبت می‌کنه. پیام دریافت شد. از پنج موتوری که داشتیم سه تا از کار افتادن. به اون دو موتور دیگه هم امیدی نیست. یعنی ما حداقل شصت درصد توان حرکتی رو از دست دادیم. دستور چیه برج مراقبت؟
- فکر می‌کنین چند نفر از سرنشینا استفاده از چتر نجات رو بلد باشن؟ می‌تونیم هماهنگ کنیم که در یه فرودگاه توقف اضطراری داشته باشین و بعد برای سفر دوم آماده بشین. خوبه؟
+ در اون فاصله قراره سه موتور از دست رفته تعمیر بشن؟ سرنشینا میگن ما وظیفه نداریم استفاده از چتر نجات رو بلد باشیم.
- فرصتی برای تعمیر نیست. باید بلافاصله سفر دوم رو انجام بدین.
+ ولی شما ۴۶ ماه گذشته رو فرصت داشتین که موتورها رو به‌روزرسانی کنین.
- با موتورها صحبت کنین که تعمیر بشن. مثلاً بهشون بگین شما می‌تونین درست کار کنین.
+ موتورها که تقصیری نداشتن. تکنسین‌ها باید به شرح وظایفشون عمل می‌کردن.

چند دقیقه بعد...

+ خلبان پرواز صحبت می‌کنه. خوشبختانه یکی از موتورها به سیستم هوشمند مجهز بوده که می‌تونه خودش رو تعمیر کنه ولی به نظر نمیاد کافی باشه چون ما هنوز دو موتور از کار افتاده داریم. چی کار کنیم برج مراقبت؟ زمان به سرعت در حال از دست رفتنه.
- از اون موتور هوشمند بخواین که هم خودش و هم دو موتور دیگه رو تعمیر کنه. بگین برج مراقبت دستور داده.
+ در این وضعیت هیچ چیزی با دستور حل نمیشه قربان. موتور هوشمند هم ممکنه دوباره از دست بره. برای شما امکان داره که به جای دستور، برگه ضمانت‌نامه براش صادر کنین؟
- چه ضمانتی؟
+ این که اجازه بدین در صورتی که فرود امنی داشتیم، با شایستگی و صلاحیتی که داره موتورها رو تعمیر کنه و بازدید دوره‌ای رو به طور مداوم انجام بده تا همیشه پروازها با امنیت انجام بشه. خواسته اون فقط همینه.
- بهش بگین ضمانت‌نامه صادر میشه. این هواپیما یه میراث فرهنگی بزرگ به حساب میاد و نباید سقوط کنه.
+ متأسفانه سیستم‌های هوشمند با شعار کار نمی‌کنن؛ مخصوصاً اگه اعتمادشون خدشه‌دار شده باشه. ما زمان زیادی نداریم. تأکید می‌کنم. اصلاً فرصت نداریم. قبل از غروب آفتاب باید یه فرود سالم داشته باشیم. خلبان پرواز صحبت می‌کنه...

مجید میرزاوزیری
۱۴ تیر ۰۳

@mirzavaziribooks
۲۴ آذر ۱۴۰۳




#هندسه    #دایره    #مثلث   
👍5