پارینه/پالئوگرام
جدال_کپی_با_میمون،_نکتهای_درباره.pdf
جدال کپی با میمون
نکتهای درباره ترجمه نامهای عامیانه در زیستشناسی
عرفان خسروی
رشد آموزش زیستشناسی، ۱۱۲، پاییز ۹۸، صصـ۲۲-۲۷
میتوانید متن مقاله را در تارنمای رشد مطالعه کنید و نقدها و نظرات خود را پیرامون آن در پایان مطلب مرقوم بفرمایید.
دریافت مقاله در قالب PDF از تارنمای رشد
دریافت مقاله در قالب PDF از پالئوگرام
نکتهای درباره ترجمه نامهای عامیانه در زیستشناسی
عرفان خسروی
رشد آموزش زیستشناسی، ۱۱۲، پاییز ۹۸، صصـ۲۲-۲۷
میتوانید متن مقاله را در تارنمای رشد مطالعه کنید و نقدها و نظرات خود را پیرامون آن در پایان مطلب مرقوم بفرمایید.
دریافت مقاله در قالب PDF از تارنمای رشد
دریافت مقاله در قالب PDF از پالئوگرام
دفتر انتشارات و فناوری آموزشی
جدال کَپی با میمون | دفتر انتشارات و فناوری آموزشی
نکته ای درباره ترجمه نام های عامیانه در زیست شناسی
گربار
ترعهای برای جوشش علم در زندگی
اگر به دنبال جایی هستید که در آن مطالب علمی جذاب و مرتبط با دغدغههای روز به زبانی ساده توضیح دادهشدهباشد، به به ترعه ارزنده گربار سر بزنید!
در توضیحات این ترعه، درباره نام آن چنین آمده: «گربار نام محلی است در روستای منصوریه در شهرستان تفرش. در گربار آب قنات به سطح میرسد و از زمین میجوشد».
دکتر سیما قاسمی، نویسنده گربار، یکی از دغدغهمندان و صاحبنظران ترویج علم در ایران و از همکاران موزه ملی علوم و فناوری ایران است. نکتهای که موجب تمایز و امتیاز ترعه گربار بر ترعههای علمی دیگر میشود، این وجه است که نوشتههای گربار برای مخاطب عام ایرانی نوشته شدهاند و به پرسشهایی میپردازند که شاید برای دانشجوی جوان امروزی یا مادر یا پدری ایرانی با فرزند دانشآموز پیش آید. نوشتههای گربار پیرامون موضوعاتی است که معمولا در جامعه ایرانی پررنگ میشود. هدف غایی این نوشتهها روشنگری پیرامون همین مسائل آشنا برای مخاطب معمولی امروزی ایرانی است (مثال را، به آخرین فرسته گربار پیرامون شایعات شبهعلمی اخیر بنگرید).
گربار به موضوعات ترجمهای رایجافتاده نمیپردازد؛ زیرا اغلب مطالب ترجمهشده در فضای ترویج علم ایران در اصل برای مخاطبانی نگاشتهشدهاند، با کنجکاویهای متفاوت، آموزش و پیشینه ذهنی متفاوت، امکانات ترویجی و تجربیات متفاوت و حتی با خرافات متفاوت. مهمترین آسیبشناسی نوشتههای ترویجی ترجمهای یکی همین است که مخاطب اصلی آنها مختصات دیگری داشته و دیگر اینکه واسطه فیض در اغلب این مطالب، مترجمهای ناکاربلد و معمولا یککتابی اند که در بازار ترویج علم پی صید شهرت و عنوان و قدرت آمدهاند. گربار از معدود ترعههای علمی است که از این آسیبها بری است؛ نویسنده آن فیزیکدانی است مسلط به علم با دغدغه و نظر تخصصی پیرامون ترویج علم که در ضمن به مادران و پدران جوانی مانند خودش میاندیشد که باید پاسخگوی کودکانی محصل و کنجکاو باشند. این است که نام آن نیز بسیار بامسماست: گربار جایی است که مایه حیات از عمق میجوشد و به سطح زمین میرسد.
ترعهای برای جوشش علم در زندگی
اگر به دنبال جایی هستید که در آن مطالب علمی جذاب و مرتبط با دغدغههای روز به زبانی ساده توضیح دادهشدهباشد، به به ترعه ارزنده گربار سر بزنید!
در توضیحات این ترعه، درباره نام آن چنین آمده: «گربار نام محلی است در روستای منصوریه در شهرستان تفرش. در گربار آب قنات به سطح میرسد و از زمین میجوشد».
دکتر سیما قاسمی، نویسنده گربار، یکی از دغدغهمندان و صاحبنظران ترویج علم در ایران و از همکاران موزه ملی علوم و فناوری ایران است. نکتهای که موجب تمایز و امتیاز ترعه گربار بر ترعههای علمی دیگر میشود، این وجه است که نوشتههای گربار برای مخاطب عام ایرانی نوشته شدهاند و به پرسشهایی میپردازند که شاید برای دانشجوی جوان امروزی یا مادر یا پدری ایرانی با فرزند دانشآموز پیش آید. نوشتههای گربار پیرامون موضوعاتی است که معمولا در جامعه ایرانی پررنگ میشود. هدف غایی این نوشتهها روشنگری پیرامون همین مسائل آشنا برای مخاطب معمولی امروزی ایرانی است (مثال را، به آخرین فرسته گربار پیرامون شایعات شبهعلمی اخیر بنگرید).
گربار به موضوعات ترجمهای رایجافتاده نمیپردازد؛ زیرا اغلب مطالب ترجمهشده در فضای ترویج علم ایران در اصل برای مخاطبانی نگاشتهشدهاند، با کنجکاویهای متفاوت، آموزش و پیشینه ذهنی متفاوت، امکانات ترویجی و تجربیات متفاوت و حتی با خرافات متفاوت. مهمترین آسیبشناسی نوشتههای ترویجی ترجمهای یکی همین است که مخاطب اصلی آنها مختصات دیگری داشته و دیگر اینکه واسطه فیض در اغلب این مطالب، مترجمهای ناکاربلد و معمولا یککتابی اند که در بازار ترویج علم پی صید شهرت و عنوان و قدرت آمدهاند. گربار از معدود ترعههای علمی است که از این آسیبها بری است؛ نویسنده آن فیزیکدانی است مسلط به علم با دغدغه و نظر تخصصی پیرامون ترویج علم که در ضمن به مادران و پدران جوانی مانند خودش میاندیشد که باید پاسخگوی کودکانی محصل و کنجکاو باشند. این است که نام آن نیز بسیار بامسماست: گربار جایی است که مایه حیات از عمق میجوشد و به سطح زمین میرسد.
Telegram
گربار
پیدایش آب بر روی زمین را تقریبا همزمان با پیدایش خود زمین میدانند.
• حدود چهار و نیم میلیارد سال پیش، زمین به وجود آمد و در فاصلهی کمی از پیدایش زمین، آب به وجود آمد. آب به شکلهای مختلف بخار و آب و یخ روی زمین وجود دارد. این حالتهای آب در "چرخهی آب"…
• حدود چهار و نیم میلیارد سال پیش، زمین به وجود آمد و در فاصلهی کمی از پیدایش زمین، آب به وجود آمد. آب به شکلهای مختلف بخار و آب و یخ روی زمین وجود دارد. این حالتهای آب در "چرخهی آب"…
پارینه/پالئوگرام
چرا سیاوش محبوب است؟ همه ما «آسمان شب» را میشناسیم، برنامهای علمی در شبکه چهار که سالهاست سیاوش آن را زنده نگاهداشته است. خیلیها هنوز طعم شیرین برنامه کندو را به خاطر دارند، مداربسته در حافظهها نقش بسته و چرخ نیز. سیاوش صفاریانپور در همه اینها و بسیاری…
ایام عزت مستدام
هفت سال پیش، در یکی از نشستهای مشترک انجمن ترویج علم با اهل رسانه، دوستی که گزارشگر برنامه در شهر بود از من خواست واسطه مصاحبه با یکی از اساتید شوم. استاد عزیز ما با لبخند همیشگیشان فرمودند: خیر! با رسانه دروغ صحبت نمیکنم.
این انتخاب محترم آقای دکتر بود ولی انتخاب من نبود. طی این سالها در اغلب برنامههای تلویزیونی که دعوتم کردند، شرکت کردم و همین برنامههای تلویزیونی کمک زیادی کردند تا به عنوان علاقهمند کوچک دیرینهشناسی مورد اعتماد مردم قرار بگیرم. من به خاطر لطفهای مکرر دوستانی که برنامهسازان حرفهای علم اند، مدیون ایشانم. هنوز هم حرفه این دوستان را محترم و مفید میدانم و خوشحالم که در آن مجموعه ناهمگن از سلایق و گرایشها، چنین کسانی هم هستند که فعالیتهای روشنگرانه ایشان در حوزه علم و خرافهزدایی، نفعی به حال مردم، به خصوص مخاطبانی دارد که جز تلویزیون به رسانههای دیگر دسترسی کمتری دارند. برای همه این عزیزان آرزوی موفقیت دارم تا در مسیر دشواری که طی میکنند، به حال مردم مظلوم و آسیبپذیر ایران مفید باشند؛ اما فکر میکنم باید دوباره به حرفهای هفت سال پیش آقای دکتر فکر کنم.
امروز انتخاب من چیز دیگری است. در بازار ترویج و روزنامهنگاری علم بنده هیچ وقت عددی نبودم که در شمار آید؛ جز مسئولیتهایی که در مجلات شهر کتاب و دانستنیها داشتم، مشغول رسانهداری نشدم و بهخصوص در برنامههای صداوسیما همواره «میهمان برنامه» بودم، نه بیش. انتخاب شخصی امروز من این است که تا وقتی سوگیریهای سیاسی فعلی در صداوسیما ادامه دارد و اعتماد جامعه به این رسانه احیا نشده، تصویر کژ این میهمان بیمقدار نیز از هیچ شبکه تلویزیونی پخش نگردد. طبعا این تصمیم شخصی من قابل تعمیم به هیچیک از دوستان حرفهای شاغل در رسانه نیست. به همین نحو قصد دارم از انتشار هرگونه یادداشت یا مقاله یا انجام مصاحبه با رسانههای مکتوبی خودداری کنم که از مالیات مردم بهرهمند میشوند، اما گنجایش مسئولیت روزنامهنگاری خود در بازتاب حقیقت را ندارند، یا به دلایلی این مسئولیت را نادیده میگیرند. اگر مجالی دست داد، هم رسانههای خصوصی برای روشنگری و ترویج علم فراوان هستند، هم دنیای رسانههای فردی روز به روز شکوفاتر میشود. خوب است همه یاد بگیریم دنیای فردا جای انحصار دولتها و حکومتها در رسانهداری نیست. ترویج علم هم در فضای متکثر بهتر محقق میشود. برای همه دوستان و همکاران روزنامهنگار، اهل رسانه، اهل قلم و مروج علم آرزوی موفقیت، سربلندی، آبرو و عزت نزد مردم دارم.
هفت سال پیش، در یکی از نشستهای مشترک انجمن ترویج علم با اهل رسانه، دوستی که گزارشگر برنامه در شهر بود از من خواست واسطه مصاحبه با یکی از اساتید شوم. استاد عزیز ما با لبخند همیشگیشان فرمودند: خیر! با رسانه دروغ صحبت نمیکنم.
این انتخاب محترم آقای دکتر بود ولی انتخاب من نبود. طی این سالها در اغلب برنامههای تلویزیونی که دعوتم کردند، شرکت کردم و همین برنامههای تلویزیونی کمک زیادی کردند تا به عنوان علاقهمند کوچک دیرینهشناسی مورد اعتماد مردم قرار بگیرم. من به خاطر لطفهای مکرر دوستانی که برنامهسازان حرفهای علم اند، مدیون ایشانم. هنوز هم حرفه این دوستان را محترم و مفید میدانم و خوشحالم که در آن مجموعه ناهمگن از سلایق و گرایشها، چنین کسانی هم هستند که فعالیتهای روشنگرانه ایشان در حوزه علم و خرافهزدایی، نفعی به حال مردم، به خصوص مخاطبانی دارد که جز تلویزیون به رسانههای دیگر دسترسی کمتری دارند. برای همه این عزیزان آرزوی موفقیت دارم تا در مسیر دشواری که طی میکنند، به حال مردم مظلوم و آسیبپذیر ایران مفید باشند؛ اما فکر میکنم باید دوباره به حرفهای هفت سال پیش آقای دکتر فکر کنم.
امروز انتخاب من چیز دیگری است. در بازار ترویج و روزنامهنگاری علم بنده هیچ وقت عددی نبودم که در شمار آید؛ جز مسئولیتهایی که در مجلات شهر کتاب و دانستنیها داشتم، مشغول رسانهداری نشدم و بهخصوص در برنامههای صداوسیما همواره «میهمان برنامه» بودم، نه بیش. انتخاب شخصی امروز من این است که تا وقتی سوگیریهای سیاسی فعلی در صداوسیما ادامه دارد و اعتماد جامعه به این رسانه احیا نشده، تصویر کژ این میهمان بیمقدار نیز از هیچ شبکه تلویزیونی پخش نگردد. طبعا این تصمیم شخصی من قابل تعمیم به هیچیک از دوستان حرفهای شاغل در رسانه نیست. به همین نحو قصد دارم از انتشار هرگونه یادداشت یا مقاله یا انجام مصاحبه با رسانههای مکتوبی خودداری کنم که از مالیات مردم بهرهمند میشوند، اما گنجایش مسئولیت روزنامهنگاری خود در بازتاب حقیقت را ندارند، یا به دلایلی این مسئولیت را نادیده میگیرند. اگر مجالی دست داد، هم رسانههای خصوصی برای روشنگری و ترویج علم فراوان هستند، هم دنیای رسانههای فردی روز به روز شکوفاتر میشود. خوب است همه یاد بگیریم دنیای فردا جای انحصار دولتها و حکومتها در رسانهداری نیست. ترویج علم هم در فضای متکثر بهتر محقق میشود. برای همه دوستان و همکاران روزنامهنگار، اهل رسانه، اهل قلم و مروج علم آرزوی موفقیت، سربلندی، آبرو و عزت نزد مردم دارم.
Instagram
ᴉʌɐɹsoɥʞ ɟɹǝ - عرڡاں حسروے
ایام عزت مستدام هفت سال پیش، در یکی از نشستهای مشترک انجمن ترویج علم با اهل رسانه، دوستی که گزارشگر برنامه در شهر بود از من خواست واسطه مصاحبه با یکی از اساتید شوم. استاد عزیز ما با لبخند همیشگیشان فرمودند: خیر! با رسانه دروغ صحبت نمیکنم. این انتخاب محترم…
پارینه/پالئوگرام
ترویج_علم،_توسعه_علم_و_مردمسالارانگی.pdf
ترویج_علم_عرصه_روابط_عمومی_نیست،.pdf
93.9 KB
ترویج علم عرصه روابط عمومی نیست
عرفان خسروی
دانشمند ۶۷۶، بهمن ۹۸، ص ۱۰
عرفان خسروی
دانشمند ۶۷۶، بهمن ۹۸، ص ۱۰
پارینه/پالئوگرام
انقلاب_شناختی_به_روایت_«انسان_خردمند»،.pdf
سفر_خروج_به_روایت_ژنها_و_سنگوارهها،.pdf
609 KB
سفر خروج به روایت ژنها و سنگوارهها
عرفان خسروی
دانشمند ۶۷۶، بهمن ۹۸، صص ۵۴-۵۹
عرفان خسروی
دانشمند ۶۷۶، بهمن ۹۸، صص ۵۴-۵۹
پارینه/پالئوگرام
سفر_خروج_به_روایت_ژنها_و_سنگوارهها،.pdf
سفر خروج به روایت ژنها و سنگوارهها
عرفان خسروی
دانشمند ۶۷۶، بهمن ۹۸، صص ۵۴-۵۹
از زمانی که نظریه تکامل داروین به عنوان عمود خیمه زیستشناسی مطرح شد، همواره مهمترین دغدغه مخاطبان عامی این نظریه مرتبط با تکامل انسان بوده است. در میان مسائل مرتبط با تکامل انسان نیز، خاستگاه انسان امروزی و نسبت ما با سنگوارههای انسانی که در اوراسیا و آفریقا پیدا شدهاند، بیش از هر زمینه دیگری مورد توجه بوده و میتوان گفت، یافتههای این حوزه مهمترین کشفیات و پراقبالترین اخبار حوزه زیستشناسی تکاملی اند. بهویژه که یافتههای این حوزه همواره ارتباطی تنگاتنگ با مسئلههایی بحرانی از قبیل نژادپرستی داشتهاند. طی یکی دو سال گذشته، یافتههای فیصلهبخشی درباره برخی از مناقشهبرانگیزترین حوزههای تکامل انسان، به دست آمده که کمک کرده تصویری واضحتر از پیش درباره نسبت انسان امروزی با نیاکان و خویشاوندان قدیمیترش داشته باشیم؛ تصویری که در برخی موارد چندان با فرضیات سابق سازگاری ندارد؛ یافتههایی که نشان میدهد برخی از شواهد سابق در تأیید فرضیه «خاستگاه چندگانه انسان امروزی» چندان دقیق نیستند و نیای نخستین انسان امروزی حدود سیصدهزارسال پیش در آفریقا تکامل یافته و حدود یکصدهزارسال پیش نیز از آفریقا خارج شده است؛ درمقابل شواهد دیگری که نشان میدهد انسان امروزی به جز نیاکان سیصدهزارساله آفریقایی، پیوندی عمیق و گسترده با انسانهایی دارد که از مدتها پیشتر به اوراسیا رسیده بودند.
عنوان ِ پارههایی از این مقاله:
۱ - انسان امروزی و خویشاوندانش
۲ - نخستین خروج از آفریقا
۳ - گنجینه گرجی
۴ - گونهای با انسانهای جورواجور
۵ - انسانهای کوتوله
۶ - انقراض نخستین انسان جهانگیر
۷ - گونهپرستی چینی
۸ - نئاندرتالهای امروزی؟
۹ - یافتههای فیصلهبخش
۱۰ - سِفر خروج به روایت یونانیها
۱۱ - سِفر ِ سَفر پیچیده آدمی…
عرفان خسروی
دانشمند ۶۷۶، بهمن ۹۸، صص ۵۴-۵۹
از زمانی که نظریه تکامل داروین به عنوان عمود خیمه زیستشناسی مطرح شد، همواره مهمترین دغدغه مخاطبان عامی این نظریه مرتبط با تکامل انسان بوده است. در میان مسائل مرتبط با تکامل انسان نیز، خاستگاه انسان امروزی و نسبت ما با سنگوارههای انسانی که در اوراسیا و آفریقا پیدا شدهاند، بیش از هر زمینه دیگری مورد توجه بوده و میتوان گفت، یافتههای این حوزه مهمترین کشفیات و پراقبالترین اخبار حوزه زیستشناسی تکاملی اند. بهویژه که یافتههای این حوزه همواره ارتباطی تنگاتنگ با مسئلههایی بحرانی از قبیل نژادپرستی داشتهاند. طی یکی دو سال گذشته، یافتههای فیصلهبخشی درباره برخی از مناقشهبرانگیزترین حوزههای تکامل انسان، به دست آمده که کمک کرده تصویری واضحتر از پیش درباره نسبت انسان امروزی با نیاکان و خویشاوندان قدیمیترش داشته باشیم؛ تصویری که در برخی موارد چندان با فرضیات سابق سازگاری ندارد؛ یافتههایی که نشان میدهد برخی از شواهد سابق در تأیید فرضیه «خاستگاه چندگانه انسان امروزی» چندان دقیق نیستند و نیای نخستین انسان امروزی حدود سیصدهزارسال پیش در آفریقا تکامل یافته و حدود یکصدهزارسال پیش نیز از آفریقا خارج شده است؛ درمقابل شواهد دیگری که نشان میدهد انسان امروزی به جز نیاکان سیصدهزارساله آفریقایی، پیوندی عمیق و گسترده با انسانهایی دارد که از مدتها پیشتر به اوراسیا رسیده بودند.
عنوان ِ پارههایی از این مقاله:
۱ - انسان امروزی و خویشاوندانش
۲ - نخستین خروج از آفریقا
۳ - گنجینه گرجی
۴ - گونهای با انسانهای جورواجور
۵ - انسانهای کوتوله
۶ - انقراض نخستین انسان جهانگیر
۷ - گونهپرستی چینی
۸ - نئاندرتالهای امروزی؟
۹ - یافتههای فیصلهبخش
۱۰ - سِفر خروج به روایت یونانیها
۱۱ - سِفر ِ سَفر پیچیده آدمی…
Instagram
ᴉʌɐɹsoɥʞ ɟɹǝ - عرڡاں حسروے
سفر خروج به روایت ژنها و سنگوارهها عرفان خسروی دانشمند ۶۷۶، بهمن ۹۸، صص ۵۴-۵۹ از زمانی که نظریه تکامل داروین به عنوان عمود خیمه زیستشناسی مطرح شد، همواره مهمترین دغدغه مخاطبان عامی این نظریه مرتبط با تکامل انسان بوده است. در میان مسائل مرتبط با تکامل…
پارینه/پالئوگرام
سفر_خروج_به_روایت_ژنها_و_سنگوارهها،.pdf
اصلاحیه:
دوست عزیزم پیمان اکبرنیا تذکر داد که ارقام پس و پیش ممیز در این دو مورد جابجا شدند، یعنی به ترتیب اعداد ۴/۵ و ۱/۹۷ در مورد نخست و عدد ۱/۸ در مورد دوم صحیح هستند.
مسئولیت این بیدقتی به گردن بنده است که در بازبینی صفحه پیش از چاپ متوجه این جابجایی نشدم، نه دوستان نشریه دانشمند.
دوست عزیزم پیمان اکبرنیا تذکر داد که ارقام پس و پیش ممیز در این دو مورد جابجا شدند، یعنی به ترتیب اعداد ۴/۵ و ۱/۹۷ در مورد نخست و عدد ۱/۸ در مورد دوم صحیح هستند.
مسئولیت این بیدقتی به گردن بنده است که در بازبینی صفحه پیش از چاپ متوجه این جابجایی نشدم، نه دوستان نشریه دانشمند.
Forwarded from دیرینهنگار (عبدالرضا شهبازی)
انسانها گل سر سبد تکامل نیستند. هر چه قبل از انسانها بوده است پیشدرآمدی بر ظهور و پیدایش پر دبدبه و کبکبۀ آنها نبوده است.
با این همه، باید پذیرفت که انسانها گونهای خاصاند: هیچ گونۀ دیگری بر روی زمین، تا آنجا که ما میدانیم، نمیتواند کتاب بنویسد و یا حتی دربارۀ تاریخ گونۀ خود به تفکر بپردازد. فیلسوفانِ خردمند طی قرون و اعصار هشدارمان دادهاند که باید فروتن باشیم. ولی در این جا بحث بر سر تواضع و فروتنی نیست. نکتۀ کلیدی در اینجاست که تکامل پدیدهای فرجامبین یا «هدفمند» نیست. هیچ مسیر از قبل مشخصی برای آیندۀ تکامل وجود ندارد: گونهها، زیر ضرباتِ فراز و نشیبهای تاریخ، میآیند و میروند.
در تریاس پسین، هیچ طبیعیدانی دلیلی در دست نداشت بپندارد دایناسورها رو به بزرگشدن و تنوع پیش میروند و زیستبومهای خشکی را به مدت ۱۶۰ میلیون سال زیر سلطۀ خود خواهند گرفت، و اینکه پستانداران شبگردانی کوچک و بیاهمیت باقی خواهند ماند. به همین ترتیب، زمانی که دایناسورهای غیر پرنده طی انقراض دستهجمعی پایانِ دورۀ کرتاسه از صفحۀ زمین برچیده شدند، طبیعتاً تمساحها، پرندگان و پستانداران همگی این فرصت را یافتند تا برترین شکارگران طبیعت شوند. در آمریکای جنوبی که از بقیۀ نقاط جهان جدا مانده بود، برخی از گونههای تمساحها تا حدی خشکیزی شدند و شکارگری را در پیش گرفتند. باز در همین آمریکای جنوبی، و همچنین آمریکای شمالی و اروپا، پرندگانی غولپیکر با منقارهای بزرگِ یکمتریِ استخوانشکن به تکامل رسیدند که اجداد اسبها و گربههای امروزین را شکار میکردند.
در سپیدهدم دنیای جدید، یعنی در خلال دور پالئوسن از دورۀ پلیوژِن از دوران سنوزوییک [بین ۶۶ تا ۵۶ میلیون سال قبل] نزدیکترین نیاکان انسانها حیوانات نحیفِ سنجابشکلی بودند که با ترس و لرز روی شاخههای درختان از این سو به آن سو میدویدند و بر تارکشان هنوز هیچ نشانهای از استعدادی پنهان برای سیطره بر زمین به چشم نمیخورد.
Michael Benton
The History of Life/ 2008
@dirinenegar
با این همه، باید پذیرفت که انسانها گونهای خاصاند: هیچ گونۀ دیگری بر روی زمین، تا آنجا که ما میدانیم، نمیتواند کتاب بنویسد و یا حتی دربارۀ تاریخ گونۀ خود به تفکر بپردازد. فیلسوفانِ خردمند طی قرون و اعصار هشدارمان دادهاند که باید فروتن باشیم. ولی در این جا بحث بر سر تواضع و فروتنی نیست. نکتۀ کلیدی در اینجاست که تکامل پدیدهای فرجامبین یا «هدفمند» نیست. هیچ مسیر از قبل مشخصی برای آیندۀ تکامل وجود ندارد: گونهها، زیر ضرباتِ فراز و نشیبهای تاریخ، میآیند و میروند.
در تریاس پسین، هیچ طبیعیدانی دلیلی در دست نداشت بپندارد دایناسورها رو به بزرگشدن و تنوع پیش میروند و زیستبومهای خشکی را به مدت ۱۶۰ میلیون سال زیر سلطۀ خود خواهند گرفت، و اینکه پستانداران شبگردانی کوچک و بیاهمیت باقی خواهند ماند. به همین ترتیب، زمانی که دایناسورهای غیر پرنده طی انقراض دستهجمعی پایانِ دورۀ کرتاسه از صفحۀ زمین برچیده شدند، طبیعتاً تمساحها، پرندگان و پستانداران همگی این فرصت را یافتند تا برترین شکارگران طبیعت شوند. در آمریکای جنوبی که از بقیۀ نقاط جهان جدا مانده بود، برخی از گونههای تمساحها تا حدی خشکیزی شدند و شکارگری را در پیش گرفتند. باز در همین آمریکای جنوبی، و همچنین آمریکای شمالی و اروپا، پرندگانی غولپیکر با منقارهای بزرگِ یکمتریِ استخوانشکن به تکامل رسیدند که اجداد اسبها و گربههای امروزین را شکار میکردند.
در سپیدهدم دنیای جدید، یعنی در خلال دور پالئوسن از دورۀ پلیوژِن از دوران سنوزوییک [بین ۶۶ تا ۵۶ میلیون سال قبل] نزدیکترین نیاکان انسانها حیوانات نحیفِ سنجابشکلی بودند که با ترس و لرز روی شاخههای درختان از این سو به آن سو میدویدند و بر تارکشان هنوز هیچ نشانهای از استعدادی پنهان برای سیطره بر زمین به چشم نمیخورد.
Michael Benton
The History of Life/ 2008
@dirinenegar
پارینه/پالئوگرام
جور_دیگر_باید_خورد،_دانستنیها،_۱۹۲.pdf
زنهار از آن وقت که به بهانه همهگیری کروناویروس در دام نژادپرستی ابلهانه میافتیم.
https://telegra.ph/Paleogram-02-02
https://telegra.ph/Paleogram-02-02
Telegraph
چند نکته و سوال پیرامون نوشتههای اخیر آقای ناصر کرمی
۱ - انسان طی بخش عمدهای از تاریخ تکاملش شکارچی-گردآورنده بوده. کلیه سنتهای غذایی کنونی قدمتی کمتر از عصر کشاورزی دارند. سوپ خفاش هم سنتی غذایی و فراگیر در شرق آسیا و اقیانوسیه است؛ مثل کلهپاچه در غرب آسیا. سازگاری «زیستمندان» با «ارگانیسم انسان» از کجا…
یادداشت آقای شهبازی بر ویراست ششم تاریخ حیات کَووِن را در دیرینهنگار بخوانید.
بیصبرانه انتظار خواندن ویراست ششم این اثر مهم در دیرینهشناسی را میکشیم.
بهروزرسانی: هماکنون میتوانید ویراست ششم این کتاب را در کتابخانه پالئوگرام و دیرینهنگار مطالعه کنید.
بیصبرانه انتظار خواندن ویراست ششم این اثر مهم در دیرینهشناسی را میکشیم.
بهروزرسانی: هماکنون میتوانید ویراست ششم این کتاب را در کتابخانه پالئوگرام و دیرینهنگار مطالعه کنید.
پارینه/پالئوگرام
زنهار از آن وقت که به بهانه همهگیری کروناویروس در دام نژادپرستی ابلهانه میافتیم. https://telegra.ph/Paleogram-02-02
ویروسی که ربطی به سوپ خفاش نداشت!
توالییابی ژنوم کامل کروناویروس در انستیتو پاستور فرانسه که نتایجش در لنست منتشر شده، نتایج جالبی در بر داشته، از جمله اینکه ویروس مستقیما از خفاش به انسان منتقل نشده و جانور واسطی که در بازار ماهی ووهان فروخته میشده عامل انتقال بوده است. این یافتهها با نتایج اولیهای که ده روز پیش چینیها در نشریه ویروسشناسی پزشکی منتشر کردند، سازگار است.
اما این یافتهها چه ربطی به ما دارد؟
در اینباره تکملهای به یادداشت قبلی افزودم که میتوانید در ادامه همان یادداشت مطالعه کنید.
توالییابی ژنوم کامل کروناویروس در انستیتو پاستور فرانسه که نتایجش در لنست منتشر شده، نتایج جالبی در بر داشته، از جمله اینکه ویروس مستقیما از خفاش به انسان منتقل نشده و جانور واسطی که در بازار ماهی ووهان فروخته میشده عامل انتقال بوده است. این یافتهها با نتایج اولیهای که ده روز پیش چینیها در نشریه ویروسشناسی پزشکی منتشر کردند، سازگار است.
اما این یافتهها چه ربطی به ما دارد؟
در اینباره تکملهای به یادداشت قبلی افزودم که میتوانید در ادامه همان یادداشت مطالعه کنید.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پارینه/پالئوگرام
نکتهای در معنای نام آرکیوپتریکس «بال ِ کهن» یا «پر ِ کهن»؟ در بسیاری متنهای فارسی نام آرکیوپتریکس* را «بال قدیمی» یا به لفظی ذوقمندانهتر، «کهنبال» معنی کردهاند. حتی در اغلب متنهای انگلیسی هم معنی این نام را «بال نخستین*» نگاشتهاند. اما این معنی…
مونالیزای_دنیای_علم_دیگر_تنها_نیست؛.pdf
488.2 KB
مونالیزای دنیای علم دیگر تنها نیست
گونهای جدید برای آرکیوپتریکس، مشهورترین سنگواره جهان
عرفان خسروی
سالنامه شرق ۹۷
نوروز ۱۳۹۸
صصـ۱۶۲-۴
گونهای جدید برای آرکیوپتریکس، مشهورترین سنگواره جهان
عرفان خسروی
سالنامه شرق ۹۷
نوروز ۱۳۹۸
صصـ۱۶۲-۴
Forwarded from واژه
پیشنهادی به استادان دانشگاه
به چند تن از دوستانی که مدرس دانشگاه هستند پیشنهادی دادهام که شاید بد نباشد از طریق تلگرام به دست استادان بیشتری برسد. #پیشنهاد یادشده از این قرار است که به عنوان تکلیف از هر دانشجو بخواهند تعدادی مرجع معتبر و بهروز از قبیل کتاب و مقاله در یک موضوع مشخص پیدا کرده و از آنها مثلاً به قاعدۀ دستکم سه صفحه به یک مدخل #ویکیپدیا اضافه کنند (یا مدخلی با این حجم ایجاد کنند). استاد هم با وارسی آن بخشِ اضافهشده، به تکلیف دانشجو نمره دهد و توسعه و بهکردِ همان بخش را در مرحلۀ بعد به دانشجویی دیگر بسپارد و مثلاً برای هر موضوع سه بار یا بیشتر این فرآیند را تکرار کند تا به کیفیتی مطلوب برسد. به این ترتیب:
۱. کار علمی-تمرینی دانشجو دور ریخته نمیشود.
۲. دانشجو بهتر کردنِ کار محقق قبلی یعنی پرورش نگاه انتقادی را هم تمرین میکند.
۳. نتیجۀ این فرآیند آموزشی و پژوهشی برای همیشه در دسترس عموم قرار میگیرد که هم خاصیت علمی دارد و هم این واقعیت را روشنتر به دانشجو منتقل میکند که بهراستی میتواند منشأ اثر باشد.
۴. دانشآموختگانِ بیشتری با مسألۀ عمومی کردن دانش و روشهای آن آشنا میشوند و چه بسا آن را بهطور جدی پیبگیرند.
۵. مطالب ویکیپدیا قابلاطمینانتر میشود.
یوسف سعادت
پیوند تگرام:
https://news.1rj.ru/str/vazhegozini/221
به چند تن از دوستانی که مدرس دانشگاه هستند پیشنهادی دادهام که شاید بد نباشد از طریق تلگرام به دست استادان بیشتری برسد. #پیشنهاد یادشده از این قرار است که به عنوان تکلیف از هر دانشجو بخواهند تعدادی مرجع معتبر و بهروز از قبیل کتاب و مقاله در یک موضوع مشخص پیدا کرده و از آنها مثلاً به قاعدۀ دستکم سه صفحه به یک مدخل #ویکیپدیا اضافه کنند (یا مدخلی با این حجم ایجاد کنند). استاد هم با وارسی آن بخشِ اضافهشده، به تکلیف دانشجو نمره دهد و توسعه و بهکردِ همان بخش را در مرحلۀ بعد به دانشجویی دیگر بسپارد و مثلاً برای هر موضوع سه بار یا بیشتر این فرآیند را تکرار کند تا به کیفیتی مطلوب برسد. به این ترتیب:
۱. کار علمی-تمرینی دانشجو دور ریخته نمیشود.
۲. دانشجو بهتر کردنِ کار محقق قبلی یعنی پرورش نگاه انتقادی را هم تمرین میکند.
۳. نتیجۀ این فرآیند آموزشی و پژوهشی برای همیشه در دسترس عموم قرار میگیرد که هم خاصیت علمی دارد و هم این واقعیت را روشنتر به دانشجو منتقل میکند که بهراستی میتواند منشأ اثر باشد.
۴. دانشآموختگانِ بیشتری با مسألۀ عمومی کردن دانش و روشهای آن آشنا میشوند و چه بسا آن را بهطور جدی پیبگیرند.
۵. مطالب ویکیپدیا قابلاطمینانتر میشود.
یوسف سعادت
پیوند تگرام:
https://news.1rj.ru/str/vazhegozini/221
Telegram
واژه
عبارت زیر از دینکرد ۹ شباهت جالبی به شعر معروف سعدی دارد. نیاز به توضیح است که این عبارت #پهلوی در واقع شرحی است از ترجمه و تفسیر پهلویِ یسنای ۴۳ یعنی یکی از کهنترین بخشهای #اوستا که در زمرۀ گاهان است. یسنای ۴۳ با بحث دربارۀ منشأ «نیکی در میان همۀ مردمان»…
👍1
پارینه/پالئوگرام
یک آشناییزدایی ساده (گول نخورید، این متن اصلا تخصصی نیست) یکی از دعواهای عمده بین زیستشناسان امروز و اندک پیروان وفادار به ردهبندی ارنست میر (مایر) این است که طرفداران میر نمیپذیرند پرندهها جزء دایناسورها و خزندگان ردهبندی شوند. دلیل آنها این است که…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عشق اول: طبیعت؛ درس اول: اخلاق
عشق اول و دوم و سوم من سنگوارهها و استخوانها و کتابهای تاریخ طبیعی هستند. اگر دستم به جاهایی میرسید که امروز نمیرسد، قطعا باز همین کارهایی را میکردم که الان میکنم: جمعآوری نمونههای سنگواره و استخوانهای جانوران و کتابهای سالخورده و کهنه تاریخ طبیعی برای ساخت چیزی که در تخصص من است و مردم من به آن نیاز دارند: #موزه_ملی_تاریخ_طبیعی.
اگر چنین مجموعههای علمی شخصی باشند و ملی نباشند، نمونههای این مجموعههای خصوصی بیشتر ارزش علمی خود را از دست میدهند. دانش تاریخ طبیعی تنها برای نمونههایی ارزش قائل است که در دسترس عموم (مثلا در موزهای ملی یا دانشگاهی) قرارگیرد و متخصصانی آشنا به مسائل فنی مسئول ترمیم و پژوهش بر آنها باشند.
اسکلت این قناری هم کار دوست هنرمند و علاقهمندی بود که مدتی پیش آن را به من سپرد. گرچه یکی از تمیزترین نمونههای مجموعه شخصی من است که امیدوارم روزی به مجموعهای ملی بپیوندد، اما دو مشکل عمده داشت: انگشتان پای چپش گمشده بودند و استخوان دنبالچه هم برعکس نصبشده بود. اینجا بخشی از ترمیم و تصحیح دنبالچه را میبینید.
عشق اول و دوم و سوم من سنگوارهها و استخوانها و کتابهای تاریخ طبیعی هستند. اگر دستم به جاهایی میرسید که امروز نمیرسد، قطعا باز همین کارهایی را میکردم که الان میکنم: جمعآوری نمونههای سنگواره و استخوانهای جانوران و کتابهای سالخورده و کهنه تاریخ طبیعی برای ساخت چیزی که در تخصص من است و مردم من به آن نیاز دارند: #موزه_ملی_تاریخ_طبیعی.
اگر چنین مجموعههای علمی شخصی باشند و ملی نباشند، نمونههای این مجموعههای خصوصی بیشتر ارزش علمی خود را از دست میدهند. دانش تاریخ طبیعی تنها برای نمونههایی ارزش قائل است که در دسترس عموم (مثلا در موزهای ملی یا دانشگاهی) قرارگیرد و متخصصانی آشنا به مسائل فنی مسئول ترمیم و پژوهش بر آنها باشند.
اسکلت این قناری هم کار دوست هنرمند و علاقهمندی بود که مدتی پیش آن را به من سپرد. گرچه یکی از تمیزترین نمونههای مجموعه شخصی من است که امیدوارم روزی به مجموعهای ملی بپیوندد، اما دو مشکل عمده داشت: انگشتان پای چپش گمشده بودند و استخوان دنبالچه هم برعکس نصبشده بود. اینجا بخشی از ترمیم و تصحیح دنبالچه را میبینید.
پارینه/پالئوگرام
عشق اول: طبیعت؛ درس اول: اخلاق عشق اول و دوم و سوم من سنگوارهها و استخوانها و کتابهای تاریخ طبیعی هستند. اگر دستم به جاهایی میرسید که امروز نمیرسد، قطعا باز همین کارهایی را میکردم که الان میکنم: جمعآوری نمونههای سنگواره و استخوانهای جانوران و…
عشق اول: طبیعت؛ درس اول: اخلاق
ادامه متن:
اسکلت این قناری هم کار دوست هنرمند و علاقهمندی بود که مدتی پیش آن را به من سپرد. گرچه یکی از تمیزترین نمونههای مجموعه شخصی من است که امیدوارم روزی به مجموعهای ملی بپیوندد، اما دو مشکل عمده داشت: انگشتان پای چپش گمشده بودند و با انگشتان گنجشکی که گربه خواهرم بابت تشکر از من شکار کرده بود، ترمیمش کردم. استخوان دنبالچه هم برعکس نصبشده بود که زیر میکروسکوپ بازش کردم و به شکل درست دوباره چسباندمش. مراحل ترمیم و تصحیح استخوان دنبالچه را ببینید!
خود این قناری به مرگ طبیعی درگذشته بود و اگر اسکلتش به این شکل درنمیآمد، میپوسید و از میان میرفت؛ اما حالا انگار عمری دوباره یافته. البته که کشتن حیوانات به بهانه آموزش علوم یا ساختن آثاری مثل تاکسیدرمی و اسکلت مطلقا اخلاقی نیست؛ ولی خوب است تلفات طبیعی حیوانات به این شکل در خدمت دنیای علم درآیند. از دوره کارشناسی تا دکترا، رشته من «جانورشناسی» بوده است و مطالعه کالبدشناسی مقایسهای موضوع پایاننامه هر سه دوره من بوده است. در همه مراحل لازم بوده جانورانی از قبیل قورباغه، مار، کبوتر، موش، خرگوش و خرچنگ را قربانی کنیم.
عملیاتی اغلب بیهوده که من همیشه از آن پرهیز کردهام. تشریح جانورانی مثل قورباغه و مار و کبوتر و موش برای آموزش دانشجویان کارشناسی مطلقا بیهوده است. خودتان را جای قورباغه یا کبوتری بگذارید که بیخبر و ترسخورده در دست دانشجوی سر به هوا و بیعاقبت کارشناسی نفله و زجرکش میشود، ولی دانشجو نه چیزی آموخته، نه فایدهای به حال علم داشته. تمام زندگی کبوتر برای دو نمره ناقابل آزمایشگاه جانورشناسی دانشجویی نابود میشود که اغلب حتی قرار نیست این رشته را ادامه دهد. به جای قتل حیوانات، یاد بگیریم تلفات طبیعی جانوران را دوباره زنده کنیم!
ادامه متن:
اسکلت این قناری هم کار دوست هنرمند و علاقهمندی بود که مدتی پیش آن را به من سپرد. گرچه یکی از تمیزترین نمونههای مجموعه شخصی من است که امیدوارم روزی به مجموعهای ملی بپیوندد، اما دو مشکل عمده داشت: انگشتان پای چپش گمشده بودند و با انگشتان گنجشکی که گربه خواهرم بابت تشکر از من شکار کرده بود، ترمیمش کردم. استخوان دنبالچه هم برعکس نصبشده بود که زیر میکروسکوپ بازش کردم و به شکل درست دوباره چسباندمش. مراحل ترمیم و تصحیح استخوان دنبالچه را ببینید!
خود این قناری به مرگ طبیعی درگذشته بود و اگر اسکلتش به این شکل درنمیآمد، میپوسید و از میان میرفت؛ اما حالا انگار عمری دوباره یافته. البته که کشتن حیوانات به بهانه آموزش علوم یا ساختن آثاری مثل تاکسیدرمی و اسکلت مطلقا اخلاقی نیست؛ ولی خوب است تلفات طبیعی حیوانات به این شکل در خدمت دنیای علم درآیند. از دوره کارشناسی تا دکترا، رشته من «جانورشناسی» بوده است و مطالعه کالبدشناسی مقایسهای موضوع پایاننامه هر سه دوره من بوده است. در همه مراحل لازم بوده جانورانی از قبیل قورباغه، مار، کبوتر، موش، خرگوش و خرچنگ را قربانی کنیم.
عملیاتی اغلب بیهوده که من همیشه از آن پرهیز کردهام. تشریح جانورانی مثل قورباغه و مار و کبوتر و موش برای آموزش دانشجویان کارشناسی مطلقا بیهوده است. خودتان را جای قورباغه یا کبوتری بگذارید که بیخبر و ترسخورده در دست دانشجوی سر به هوا و بیعاقبت کارشناسی نفله و زجرکش میشود، ولی دانشجو نه چیزی آموخته، نه فایدهای به حال علم داشته. تمام زندگی کبوتر برای دو نمره ناقابل آزمایشگاه جانورشناسی دانشجویی نابود میشود که اغلب حتی قرار نیست این رشته را ادامه دهد. به جای قتل حیوانات، یاد بگیریم تلفات طبیعی جانوران را دوباره زنده کنیم!
👍1
به مناسبت زادروز داروین و روز جهانی که به نام او نامگذاری شده، بد نیست دوباره این قطعه موسیقی زیبا را که نقیضهای بر آوازهای کلیسایی است، بشنویم و حظ ببریم و کمی لبخند بزنیم.
Telegram
پالئوگرام
Evolution made us all
Written, Directed and Animated by Ben Hillman
Music by William H. Monk
Performed and Arranged by Donald Sosin
Vocals Beatrice Athene
Written, Directed and Animated by Ben Hillman
Music by William H. Monk
Performed and Arranged by Donald Sosin
Vocals Beatrice Athene
پارینه/پالئوگرام
هرگز نشنیدم که نغمهای را زمزمه کند، جز یکی، آواز ولزی به نام «آر هید ای نوس». فرانسیس داروین the Life and Letters of Charles Darwin, edited by his son, Francis Darwin, 1888, John Murray, London p.123
این هم تنها آواز مورد علاقه خود داروین بود؛ آوازی به زبان ولزی که گاهی آن را زمزمه میکرد.
Telegram
پالئوگرام
نغمه چارلز داروین
آواز ولزی Ar Hyd y Nos (تمام طول شب) تنها نغمهای بود که داروین گاهی زمزمه میکرد.
هدیهای زیرخاکی به مناسبت شب تولد داروین!
با صدای مج بریز، ضبط در ۱۱ مارچ ۱۸۹۹، لندن
t.me/paleogram
آواز ولزی Ar Hyd y Nos (تمام طول شب) تنها نغمهای بود که داروین گاهی زمزمه میکرد.
هدیهای زیرخاکی به مناسبت شب تولد داروین!
با صدای مج بریز، ضبط در ۱۱ مارچ ۱۸۹۹، لندن
t.me/paleogram
پرونده_یافتههای_دیرینهشناسی_و.pdf
355.9 KB
مرور یافتههای دیرینهشناسی و دیرینهانسانشناسی در سال ۲۰۱۹
با مطالبی از فریدون بیگلری (از کشف گونهای جدید از انسان تا آتشافروزی نئاندرتالها)
سونیا شیدرنگ (شناسایی دیانای نئاندرتالها در ژنوم مردم آفریقا)
و عرفان خسروی (دایناسورهای خفاشبال)
صفحه علم، روزنامه شرق، سال هفدهم، شماره ۳۶۴۶، پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸، صص ۸-۹
با مطالبی از فریدون بیگلری (از کشف گونهای جدید از انسان تا آتشافروزی نئاندرتالها)
سونیا شیدرنگ (شناسایی دیانای نئاندرتالها در ژنوم مردم آفریقا)
و عرفان خسروی (دایناسورهای خفاشبال)
صفحه علم، روزنامه شرق، سال هفدهم، شماره ۳۶۴۶، پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸، صص ۸-۹
پارینه/پالئوگرام
سیتاکوسورِس با دم افراخته Psittacosaurus سیتاکوسورِس یکی از نخستین دایناسورهای شاخدار به قد و قامت تقریبی بوقلمون بود که روی دو پا راه میرفت، چون مثل بسیاری از دایناسورهای دوپای دیگر، نمیتوانست کف دستهایش را روی زمین بگذارد؛ اما یک راه محتمل برای استراحت…
🔸هتروکرونی یا ناهمزمانی تکوینی-تکاملی -- از صفر تا صد
شاخ کرگدن چطور تکامل یافت؟ صورت گربههای اهلی چگونه این قدر دوست داشتنی و ملوس شد؟ پوزه نیاکان انسان چطور کوچک شد تا جایی که صورت انسان پهن و بدون پوزه باشد؟ چرا برخی سمندرهای غارزی بعد از بلوغ نیز، همچنان ویژگیهای ظاهری دوره پیش از بلوغ، بهخصوص آبششهای فعال خود را حفظ میکنند؟ پاسخ همه اینها و بسیاری از مسائل کلان دیگر در تکامل جانداران، در فرایندی تکاملی به نام هتروکرونی یا ناهمزمانی نهفته است. مطلب جدیدم در مجله فرادرس به تمام ابعاد این فرایند جذاب تکوینی-تکاملی را از لحاظ تاریخی، علمی و فیزیولوژیک میپردازد.
شاخ کرگدن چطور تکامل یافت؟ صورت گربههای اهلی چگونه این قدر دوست داشتنی و ملوس شد؟ پوزه نیاکان انسان چطور کوچک شد تا جایی که صورت انسان پهن و بدون پوزه باشد؟ چرا برخی سمندرهای غارزی بعد از بلوغ نیز، همچنان ویژگیهای ظاهری دوره پیش از بلوغ، بهخصوص آبششهای فعال خود را حفظ میکنند؟ پاسخ همه اینها و بسیاری از مسائل کلان دیگر در تکامل جانداران، در فرایندی تکاملی به نام هتروکرونی یا ناهمزمانی نهفته است. مطلب جدیدم در مجله فرادرس به تمام ابعاد این فرایند جذاب تکوینی-تکاملی را از لحاظ تاریخی، علمی و فیزیولوژیک میپردازد.
پارینه/پالئوگرام
آرکیوپتریکس با طعم تاریخ و جغرافی و فرهنگ واژهها مهم اند، بسیار مهم. ریشه و معنی و تلفظ و تبار آنها مهم است. مهم است بدانیم واژهای بیگانه که در بافتار ِ انگلیسیزبان ِ درس ِ زیستشناسی ِ تکاملی میآموزیم، ریشه در زبان لاتین دارد یا یونانی. دانستن همینها…
از شیر مرغ تا خون مسیح
فریب چیزی را که در نگاه اول به ذهنتان میرسد نخورید!
مایع سرخ رنگی که در تصویر میبینید خون نیست؛ بلکه شیر است. شیر سرخرنگی که از چینهدان فلامینگو ترشحمیشود و رنگ سرخ آن نیز ناشی از رنگدانههای سرخ جلبکهاییست که غذای فلامینگو شدهاند.
اینجا ظاهراً هر دو والد همزمان قصد شیردادن دارند و آنکه لحظهای دیرتر رسیده، شیر خونرنگ خود را جای اشتباهی میریزد.
دلیلش میل شدید هر دو والد به شیردادن تحت تأثیر پرولاکتین است. پرولاکتین هم ترشح شیر را تنظیم میکند، هم مهر مادری را، تا حدی که پرنده والد برای تغذیه جوجهاش، سر از پا نمیشناسد.
در نیای مشترک پرندگان امروزی، البته مهر پدری بر مهر مادری اولویت داشته؛ چنانچه در شترمرغها بیشتر پدر روی تخم میخوابد و در سنگوارههایی که از دایناسورهای خوابیده بر تخم پیدا شده، بررسیهای بافتشناسی مقطع استخوانهای دراز نشان میدهد، والدی که بر تخمها خوابیده نر بوده، مثل این چیتیپاتی (Citipati/ورق بزنید و پرده دوم را ببینید) که سنگواره آن در مغولستان به وضعی پیدا شد که بالهایش را بر روی تخمها گسترده بوده.
اما در بسیاری از پرندگان که دوشکلی جنسی دیده نمیشود، مراقبت والدینی و جفتیابی و ارزیابی شایستگی متقابل در هر دو جنس مشابه است و جفتها هم مادامالعمرند.
البته همه پرندگان به جوجه خود شیر نمیدهند. مشهورترین پرندگان شیرده کبوترها هستند که جوجههایشان را با شیر غلیظ و چرب و پُرپروتئین خود تغذیه میکنند. پنگوئنها و فلامینگوها هم مثل کبوترها به جوجه خود شیری را میدهند که از دیواره چینهدانشان ترشح میشود.
اما پلیکان نیز در ادبیات مسیحی به تغذیه جوجههایش با «خون» خود شهرت دارد و از جهت این فداکاری، مسیح را به شبه او nostra pelicana گفتهاند؛ استعارهای از پلیکانی که خون خود را نثار نسل خود میکند و ریشههای آن به مشاهدات و قصص پیش از مسیحیت میرسد.
شاید تصور کنید این قصه هم برآمده از مشاهده تغذیه جوجه پلیکان از شیر سرخ والدینش است؛ مشکل اینست که پلیکان به بچه خود شیر نمیدهد، اگر هم میداد، هرگز شیری سرخ مانند فلامینگو نمیداشت. اینجاست که پای فرضیهای فرهنگی-جانورشناسی به میان میآید.
آنچه در این نگارگریهای قدیمی دیده میشود، نام پلیکان است و نقش مرغی که خون خود را برخی بقای بچههای خود میکند. اما تصویر هیچ کدام از این پرندگان با پلیکان شباهت ندارد! نگارگران مسیحی سدههای میانه گویی پلیکان را از نزدیک ندیده و فقط وصفش را شنیده بودند. پس وصف شیر سرخ فلامینگو را با نام پلیکان خلط کردند و استعاره nostra pelicana زاده شد.
فریب چیزی را که در نگاه اول به ذهنتان میرسد نخورید!
مایع سرخ رنگی که در تصویر میبینید خون نیست؛ بلکه شیر است. شیر سرخرنگی که از چینهدان فلامینگو ترشحمیشود و رنگ سرخ آن نیز ناشی از رنگدانههای سرخ جلبکهاییست که غذای فلامینگو شدهاند.
اینجا ظاهراً هر دو والد همزمان قصد شیردادن دارند و آنکه لحظهای دیرتر رسیده، شیر خونرنگ خود را جای اشتباهی میریزد.
دلیلش میل شدید هر دو والد به شیردادن تحت تأثیر پرولاکتین است. پرولاکتین هم ترشح شیر را تنظیم میکند، هم مهر مادری را، تا حدی که پرنده والد برای تغذیه جوجهاش، سر از پا نمیشناسد.
در نیای مشترک پرندگان امروزی، البته مهر پدری بر مهر مادری اولویت داشته؛ چنانچه در شترمرغها بیشتر پدر روی تخم میخوابد و در سنگوارههایی که از دایناسورهای خوابیده بر تخم پیدا شده، بررسیهای بافتشناسی مقطع استخوانهای دراز نشان میدهد، والدی که بر تخمها خوابیده نر بوده، مثل این چیتیپاتی (Citipati/ورق بزنید و پرده دوم را ببینید) که سنگواره آن در مغولستان به وضعی پیدا شد که بالهایش را بر روی تخمها گسترده بوده.
اما در بسیاری از پرندگان که دوشکلی جنسی دیده نمیشود، مراقبت والدینی و جفتیابی و ارزیابی شایستگی متقابل در هر دو جنس مشابه است و جفتها هم مادامالعمرند.
البته همه پرندگان به جوجه خود شیر نمیدهند. مشهورترین پرندگان شیرده کبوترها هستند که جوجههایشان را با شیر غلیظ و چرب و پُرپروتئین خود تغذیه میکنند. پنگوئنها و فلامینگوها هم مثل کبوترها به جوجه خود شیری را میدهند که از دیواره چینهدانشان ترشح میشود.
اما پلیکان نیز در ادبیات مسیحی به تغذیه جوجههایش با «خون» خود شهرت دارد و از جهت این فداکاری، مسیح را به شبه او nostra pelicana گفتهاند؛ استعارهای از پلیکانی که خون خود را نثار نسل خود میکند و ریشههای آن به مشاهدات و قصص پیش از مسیحیت میرسد.
شاید تصور کنید این قصه هم برآمده از مشاهده تغذیه جوجه پلیکان از شیر سرخ والدینش است؛ مشکل اینست که پلیکان به بچه خود شیر نمیدهد، اگر هم میداد، هرگز شیری سرخ مانند فلامینگو نمیداشت. اینجاست که پای فرضیهای فرهنگی-جانورشناسی به میان میآید.
آنچه در این نگارگریهای قدیمی دیده میشود، نام پلیکان است و نقش مرغی که خون خود را برخی بقای بچههای خود میکند. اما تصویر هیچ کدام از این پرندگان با پلیکان شباهت ندارد! نگارگران مسیحی سدههای میانه گویی پلیکان را از نزدیک ندیده و فقط وصفش را شنیده بودند. پس وصف شیر سرخ فلامینگو را با نام پلیکان خلط کردند و استعاره nostra pelicana زاده شد.
Instagram
ᴉʌɐɹsoɥʞ ɟɹǝ - عرڡاں حسروے
از شیر مرغ تا خون مسیح فریب چیزی را که در نگاه اول به ذهنتان میرسد نخورید! مایع سرخ رنگی که در تصویر میبینید خون نیست؛ بلکه شیر است. شیر سرخرنگی که از چینهدان فلامینگو ترشحمیشود و رنگ سرخ آن نیز ناشی از رنگدانههای سرخ جلبکهاییست که غذای فلامینگو…