پارینه/پالئوگرام
چرا در ایران دایناسور نداریم؟ این سوالی بود که در دهمین [و آخرین] شماره دانشنامه به بهانه پروندهای درباره تیرانوسورِس از من پرسیده شد و پاسخ آن را به صورت یادداشتی دادم که در آغاز این شماره منتشر شده
ما هرگز نتوانستیم در ایران به چنین تجربهای نزدیک شویم.
تعداد افراد گروه ما در سال ۸۱ با احتساب کارشناسان محلی زمینشناسی و رانندههای سازمان زمینشناسی به زحمت به ده نفر میرسید که از این تعداد، همیشه چهار نفر نزدیک ماشینها میماندند و حداکثر شش نفر در جهات مختلف مدام از کوهها و تپهها بالا و پایین میرفتند و زیر آفتاب داغ کوهستان، سنگها را میشماردند.
پیجوییهای دانشجویی و فردی در سالهای بعد با تعداد بسیار کمتری از افراد دنبال شد. مشکل اصلی ما هم چیزی نبود جز بودجه اندکی که میتوانستیم از جیبمان برای چنین مأموریتی خاصهخرجی کنیم. دفعه بعدی که پیجویی مشابهی، اینبار با کمک مارتین کوندرات از دانشگاه اوپسالا انجام دادیم، همین دو سال پیش بود و باز هم شرایط برای گروهی به بزرگی جمعیت سرنشینان یک ون کفایت میکرد.
بهطور طبیعی بخت کشف سنگوارههای دایناسورها در ایران کم است و شما هم نباید انتظار داشته باشید که ایران مثل بیابان گوبی در مغولستان یا منطقه موریسون در آمریکا، پر از سنگوارههای دایناسورها باشد. این درست! اما ایران حتی به اندازه مناطقی مثل ترانسیلوانیا که تنها در اواخر دوره کرتاسه به صورت مجمعالجزایری از آب بیرون زده بود، نباید حاوی گنجینهای از سنگوارههای ناقص اما هیجانانگیز دایناسورها باشد؟ احتمالاً چرا!
موقعیت جغرافیایی ایران در دوره ژوراسیک، شبیه مجمعالجزایری در حاشیه اقیانوس بوده که به عنوان پلی موقتی، ساکنان دو خشکی بزرگ چین و اروپای آن دوره را به هم متصل میکردند. کشف دایناسورهای مشابه و مهمی، از جمله برخی دایناسورهای پردار، در دو سوی این پل خشکی ما را وامیدارد که بیشتر و بیشتر به کشف چنین سنگوارههایی در ایران امیدوار باشیم. ویژهتر آنکه میدانیم جنس و کیفیت نهشتههای دوره ژوراسیک در برخی نواحی ایران، بیشباهت به نهشتههای سنگوارهخیز شرق آسیا نیستند. این امیدواری زمانی چیرهتر میشود که بدانیم در ناحیهای در شرق چین که طی بیست سال اخیر هزاران سنگواره بسیار ظریف از جمله تعداد فراوانی دایناسورهای پردار به دیرینهشناسی هدیه داده، تا پیش از کشف نخستین سنگواره مهمش در همان بیست سال پیش، هیچ سنگوارهای دیده نشده بود. سنگوارهها البته همانجا بودند اما کسی آنها را نمیدید یا میدید و نمیشناخت، تا این که سرانجام روزی نخستین سنگواره دایناسوری پردار در این ناحیه پیدا شد.
بختانهبودن اکتشاف سنگوارهها ممکن است تا همین اندازه در پیروزی و شکست دیرینهشناسها جدی و موثر باشد و تنها ابزار ما برای غلبه بر این بختانگی، رویکرد سیستماتیک به پیجویی سنگوارهها و تخصیص حمایتهایی برای انجام مأموریتهای صحرایی و گماشتن جفتچشمهای بیشتر است.
بعید است کسی نداند کشف دایناسورها چه تبعات و اثرات مثبتی در شکوفایی پژوهشهای علمی و حتی اقتصاد میتواند داشته باشد، پس بیایید به بخت بلند سنگوارههای کشفنشده این سرزمین امیدوار باشیم!
تعداد افراد گروه ما در سال ۸۱ با احتساب کارشناسان محلی زمینشناسی و رانندههای سازمان زمینشناسی به زحمت به ده نفر میرسید که از این تعداد، همیشه چهار نفر نزدیک ماشینها میماندند و حداکثر شش نفر در جهات مختلف مدام از کوهها و تپهها بالا و پایین میرفتند و زیر آفتاب داغ کوهستان، سنگها را میشماردند.
پیجوییهای دانشجویی و فردی در سالهای بعد با تعداد بسیار کمتری از افراد دنبال شد. مشکل اصلی ما هم چیزی نبود جز بودجه اندکی که میتوانستیم از جیبمان برای چنین مأموریتی خاصهخرجی کنیم. دفعه بعدی که پیجویی مشابهی، اینبار با کمک مارتین کوندرات از دانشگاه اوپسالا انجام دادیم، همین دو سال پیش بود و باز هم شرایط برای گروهی به بزرگی جمعیت سرنشینان یک ون کفایت میکرد.
بهطور طبیعی بخت کشف سنگوارههای دایناسورها در ایران کم است و شما هم نباید انتظار داشته باشید که ایران مثل بیابان گوبی در مغولستان یا منطقه موریسون در آمریکا، پر از سنگوارههای دایناسورها باشد. این درست! اما ایران حتی به اندازه مناطقی مثل ترانسیلوانیا که تنها در اواخر دوره کرتاسه به صورت مجمعالجزایری از آب بیرون زده بود، نباید حاوی گنجینهای از سنگوارههای ناقص اما هیجانانگیز دایناسورها باشد؟ احتمالاً چرا!
موقعیت جغرافیایی ایران در دوره ژوراسیک، شبیه مجمعالجزایری در حاشیه اقیانوس بوده که به عنوان پلی موقتی، ساکنان دو خشکی بزرگ چین و اروپای آن دوره را به هم متصل میکردند. کشف دایناسورهای مشابه و مهمی، از جمله برخی دایناسورهای پردار، در دو سوی این پل خشکی ما را وامیدارد که بیشتر و بیشتر به کشف چنین سنگوارههایی در ایران امیدوار باشیم. ویژهتر آنکه میدانیم جنس و کیفیت نهشتههای دوره ژوراسیک در برخی نواحی ایران، بیشباهت به نهشتههای سنگوارهخیز شرق آسیا نیستند. این امیدواری زمانی چیرهتر میشود که بدانیم در ناحیهای در شرق چین که طی بیست سال اخیر هزاران سنگواره بسیار ظریف از جمله تعداد فراوانی دایناسورهای پردار به دیرینهشناسی هدیه داده، تا پیش از کشف نخستین سنگواره مهمش در همان بیست سال پیش، هیچ سنگوارهای دیده نشده بود. سنگوارهها البته همانجا بودند اما کسی آنها را نمیدید یا میدید و نمیشناخت، تا این که سرانجام روزی نخستین سنگواره دایناسوری پردار در این ناحیه پیدا شد.
بختانهبودن اکتشاف سنگوارهها ممکن است تا همین اندازه در پیروزی و شکست دیرینهشناسها جدی و موثر باشد و تنها ابزار ما برای غلبه بر این بختانگی، رویکرد سیستماتیک به پیجویی سنگوارهها و تخصیص حمایتهایی برای انجام مأموریتهای صحرایی و گماشتن جفتچشمهای بیشتر است.
بعید است کسی نداند کشف دایناسورها چه تبعات و اثرات مثبتی در شکوفایی پژوهشهای علمی و حتی اقتصاد میتواند داشته باشد، پس بیایید به بخت بلند سنگوارههای کشفنشده این سرزمین امیدوار باشیم!
https://goo.gl/uA6L6h
بفرمایید پالئوگرام
https://telegram.me/paleogram
هر از چندی خبرهای عجیب و غریبی در اینترنت پیدا میشود. روزی لاشهسگی را فسیل دایناسور میخوانند، روز دیگر سنگهایی را که شبیه سیبزمینی هستند، تخم دایناسور؛ من هم چون درباره انتخابات آمریکا و جنگهای خاورمیانه میانداری نمیکنم، برای اینکه حرفی زده باشم، گاهی درباره این خبرها اظهارنظری صادر میکنم. خود هم گهگداری چیزکی درباره فسیلها یا تکامل مینویسم. همه اینها را اگر طالب باشید، در کانال «پالئوگرام» نیز بیابید.
بفرمایید پالئوگرام
https://telegram.me/paleogram
هر از چندی خبرهای عجیب و غریبی در اینترنت پیدا میشود. روزی لاشهسگی را فسیل دایناسور میخوانند، روز دیگر سنگهایی را که شبیه سیبزمینی هستند، تخم دایناسور؛ من هم چون درباره انتخابات آمریکا و جنگهای خاورمیانه میانداری نمیکنم، برای اینکه حرفی زده باشم، گاهی درباره این خبرها اظهارنظری صادر میکنم. خود هم گهگداری چیزکی درباره فسیلها یا تکامل مینویسم. همه اینها را اگر طالب باشید، در کانال «پالئوگرام» نیز بیابید.
Facebook
Erfan Khosravi - بفرمایید پالئوگرام... | Facebook
بفرمایید پالئوگرام
https://telegram.me/paleogram
هر از چندی خبرهای عجیب و غریبی در اینترنت پیدا میشود. روزی لاشهسگی را فسیل دایناسور میخوانند، روز...
https://telegram.me/paleogram
هر از چندی خبرهای عجیب و غریبی در اینترنت پیدا میشود. روزی لاشهسگی را فسیل دایناسور میخوانند، روز...
Nasutoceratops
Campanian, 76.1–74 Ma
southern Utah, United States
Drawing by Amir Bahjati
https://goo.gl/30Ztlc
Campanian, 76.1–74 Ma
southern Utah, United States
Drawing by Amir Bahjati
https://goo.gl/30Ztlc
پارینه/پالئوگرام
Nasutoceratops Campanian, 76.1–74 Ma southern Utah, United States Drawing by Amir Bahjati https://goo.gl/30Ztlc
پوشش بدن این دایناسور فرضی است، اما بر اساس شواهدی عینی که درباره پوشش بدن سایر دایناسورهای خویشاوند به دست آمدهاند. محل زندگی این دایناسور در ساحل غربی دریایی بوده که طی اواخر دوره کرتاسه، میانه شمال تا جنوب آمریکای شمالی کشیده شده بود و این قاره را به دو خشکی جدا از هم، یعنی لارامیدا (در غرب) و آپالاشیا (در شرق) تقسیم میکرد. همه دایناسورهای شاخدار (به جز معدودی اعضای بدون شاخ این گروه) در همین نیمه غربی، یعنی لارامیدا (و نیز در شرق آسیا) زندگی میکردند؛ هرچند در همین شبهقاره دراز و شمالی-جنوبی نیز، دایناسورهای شاخدار به طور محلی تکامل مییافتند.
ناسوتاسراتوپس نیز در محدوده جنوبی این قاره میزیست، درحالیکه بسیاری از خویشاوندان دیگرش در محدودههای شمالیتر لارامیدا تکامل یافته و بومیشده بودند.
ناسوتاسراتوپس در دشتی سیلابی با آب و هوای مرطوب میزیست که پر از رودخانهها، مردابها، آبگیرها و دریاچهها بود و از شرق به دریای میانی آمریکا و از سوی دیگر به کوهستانهای بلند غربی محدود میشد.
برخی از دایناسورهای دیگری که در همین محدوده زندگی میکردند شامل اقسامی از راپتورهای کوچک و بزرگ (درومیوسوریدها و تروئودونتیدها از جمله Talos sampsoni)، دایناسورهای شترمرغی (Ornithomimus velox)، تیرانوسورها ( Albertosaurus و Teratophoneus)، دایناسورهای زرهپوش، نوکاردکیها (از جمله Parasaurolophus cyrtocristatus و Gryposaurus monumentensis)، دو نمونه دایناسور شاخدار دیگر ( Utahceratops gettyi و Kosmoceratops richardsoni) و نوعی اویراپتوروسور (Hagryphus giganteus) میشدند. به جز اینها انواعی از کوسهها، سفرهماهیها، قورباغهها، سمندرها، لاکپشتها، مارمولکها، تمساحها و پستاندارانی از گروه مالتیتوبرکولاتها، کیسهداران و حشرهخواران نیز در همین منقطه زندگی میکردند.
سن یابی رادیومتریک آرگون-آرگون نشان میدهد سن دقیق رسوبات سازند کایپارویتس (Kaiparowits) که محل کشف این دایناسور است، بین ۷۶ میلیون و یکصد هزار سال تا ۷۴ میلیون سال پیش (عصر کامپانین) بوده است.
ناسوتاسراتوپس نیز در محدوده جنوبی این قاره میزیست، درحالیکه بسیاری از خویشاوندان دیگرش در محدودههای شمالیتر لارامیدا تکامل یافته و بومیشده بودند.
ناسوتاسراتوپس در دشتی سیلابی با آب و هوای مرطوب میزیست که پر از رودخانهها، مردابها، آبگیرها و دریاچهها بود و از شرق به دریای میانی آمریکا و از سوی دیگر به کوهستانهای بلند غربی محدود میشد.
برخی از دایناسورهای دیگری که در همین محدوده زندگی میکردند شامل اقسامی از راپتورهای کوچک و بزرگ (درومیوسوریدها و تروئودونتیدها از جمله Talos sampsoni)، دایناسورهای شترمرغی (Ornithomimus velox)، تیرانوسورها ( Albertosaurus و Teratophoneus)، دایناسورهای زرهپوش، نوکاردکیها (از جمله Parasaurolophus cyrtocristatus و Gryposaurus monumentensis)، دو نمونه دایناسور شاخدار دیگر ( Utahceratops gettyi و Kosmoceratops richardsoni) و نوعی اویراپتوروسور (Hagryphus giganteus) میشدند. به جز اینها انواعی از کوسهها، سفرهماهیها، قورباغهها، سمندرها، لاکپشتها، مارمولکها، تمساحها و پستاندارانی از گروه مالتیتوبرکولاتها، کیسهداران و حشرهخواران نیز در همین منقطه زندگی میکردند.
سن یابی رادیومتریک آرگون-آرگون نشان میدهد سن دقیق رسوبات سازند کایپارویتس (Kaiparowits) که محل کشف این دایناسور است، بین ۷۶ میلیون و یکصد هزار سال تا ۷۴ میلیون سال پیش (عصر کامپانین) بوده است.
مراسم اهدای نخستین جایزه چراغ در شب هفتم دی ماه ۱۳۹۵ برگزار شد. برندگان این جایزه دکتر محمد باقری، دکتر مجید میرزاوزیری و نشریه نجومی ساروس بودند. نشان تندیس این جایزه، سنگواره آمونیت است.
#جایزه_چراغ
#جایزه_چراغ
👍1
به بهانه جایزه چراغ و تندیس هیجانانگیز آن، بیایید درباره آمونیتها، زندگی و تکامل آنها اطلاعاتی مختصر به دست آوریم!
اثر Simon Stålenhag برای موزه تاریخ طبیعی سوئد
#جایزه_چراغ
اثر Simon Stålenhag برای موزه تاریخ طبیعی سوئد
#جایزه_چراغ
👍1
پارینه/پالئوگرام
به بهانه جایزه چراغ و تندیس هیجانانگیز آن، بیایید درباره آمونیتها، زندگی و تکامل آنها اطلاعاتی مختصر به دست آوریم! اثر Simon Stålenhag برای موزه تاریخ طبیعی سوئد #جایزه_چراغ
آمونیتها گروهی منقرض شده از نرمتنان دریایی هستند. شاخه نرمتنان شامل ردههایی متنوع از جانوران کرممانند بیصدف (کادوفوویتها و سولنوگاسترها) تا جانوران هشتصدفی (کیتونها) و صدفداران یک یا دو صدفی (مونوپلاکوفورها، شکمپایان، سرپایان، دوکفهایها و ناوپایان) میشوند. برخی از نمایندگان آشنای نرمتنان امروزی، انواع حلزونها (شکمپایان)، هشتپاها و ماهیان مرکب (سرپایان) و اقسام صدفهای دوکفهای هستند.
شاید بپرسید سرپایانی مثل هشتپا و ماهی مرکب چهگونه جزء صدفداران ردهبندی میشوند؟
پاسخ اینجاست که همه سرپایان از نیاکانی صدفدار تکامل یافتهاند، هرچند در برخی گروهها مثل ماهیان مرکب، صدف به ساختاری آهکی و زیرپوستی تکامل یافته که اغلب در کنار سواحل دریاهای آزاد به صورت قطعات دوکیشکل، آهکی، متخلخل و کمچگال پیدا میشود و در برخی دیگر به صورت صدفهای مارپیچی بسیار ترد و ظریف درآمده که فقط در مادهها دیده میشود و در یک نمونه استثنایی، یعنی ناتیلوس، همچنان حضور دارد.
ناتیلوس نوعی نرمتن اقیانوسی است که با صدف مارپیچی و توخالی خود، در آب دریا شناور میماند. صدف ناتیلوس سفیدرنگ با تزئیناتی به رنگ نارنجی روشن است.
آمونیتها نیز گروهی از سرپایان بودند، با ظاهری کمابیش شبیه ناتیلوسهای امروزی، اما نباید تصور کنیم آمونیتها نیاکان و اجداد سرپایان امروزی هستند. اگر بخواهیم درباره خویشاوندی آمونیتها و سرپایان امروزی صحبت کنیم، بهترین تعبیر این است که آمونیتها پسرعموهای قدیمی بقیه سرپایان بودند. درحقیقت رده سرپایان شامل سه زیر رده میشود:
ناتیلوئیدها (که از آنها تنها ناتیلوس زنده مانده است)، آمونوئیدها (که همگی منقرض شدهاند) و کولیوئیدها که شامل دو ابرراسته هشتپاها و دهپاها میشود. این ردهبندی به این معناست که آمونوئیدها نیای هیچکدام از سرپایان امروزی نبودهاند و تبار آنها کاملا منقرض شده است. نخستین آمونوئیدها ۴۷۹ میلیون سال پیش از نیای مشترک همه سرپایان تکامل یافتند و آخرین نمونههای آمونوئیدها ۶۶ میلیون سال پیش در انقراض پایان دوره کرتاسه (همزمان با انقراض اغلب دایناسورها) از میان رفتند.
نخستین بار پلینی بزرگ (مرگ در سال ۷۹ میلادی در نزدیکی پمپه) سنگواره این جانوران را آمونیس کورنوا (Ammonis Cornua به معنی شاخهای آمون) نامید، زیرا آمون، خدای مصریان، با شاخهایی قوچمانند تصویر میشد و سنگواره آمونیتها نیز یادآور شاخ قوچ بودند. به همین دلیل نام علمی بسیاری از سردههای آمونیتها نیز به پسوند ceras~ ختم میشود که از ریشه یونانی κέρας (کراس) به معنی شاخ گرفتهشده است.
صدف آمونیتها در زمان زندگی آنها ساختاری حجرهحجره داشته و با رشد بدن جانور، حجره جدید و بزرگتری در امتداد حجره پیشین ساخته میشده و به این ترتیب حجرهها، یکی بزرگتر از دیگری، ساختار مارپیچی صدف را میساختند. جانور تنها در آخرین حجره میزیست و حجرههای قدیمیتر، با دیوارهای درونی مسدود میشدند. تنها مسیر ارتباط میان حجرهها، لولهای بود که از بدن جانور به درون همه آنها امتداد داشت و از درون این لوله، گاز به درون حجرهها ترشح میشد. تزئینات شیارمانند و فراکتالی که از روی صدف آمونیتها دیده میشود، مرز خارجی میان حجرهها را مشخص میکنند و ردهبندی آمونیتها با کمک همین طرحها انجام میشود.
تصور غالبا نادرستی که با دیدن صدف آمونیتها به ذهن مردم میرسد، مقایسه سریع ظاهر این سنگوارهها با مارپیچ طلایی است، درحالیکه مارپیچ طلایی یا مارپیچ فیبوناچی، ظاهری متفاوت دارد و از تکرار مارپیچی مربعهایی با نسبت طلایی ساخته میشود. به عبارت دیگر، آمونیتها و اغلب ساختارهای مارپیچی دیگر که در طبیعت میبینیم، مارپیچ طلایی ندارند.
#جایزه_چراغ
شاید بپرسید سرپایانی مثل هشتپا و ماهی مرکب چهگونه جزء صدفداران ردهبندی میشوند؟
پاسخ اینجاست که همه سرپایان از نیاکانی صدفدار تکامل یافتهاند، هرچند در برخی گروهها مثل ماهیان مرکب، صدف به ساختاری آهکی و زیرپوستی تکامل یافته که اغلب در کنار سواحل دریاهای آزاد به صورت قطعات دوکیشکل، آهکی، متخلخل و کمچگال پیدا میشود و در برخی دیگر به صورت صدفهای مارپیچی بسیار ترد و ظریف درآمده که فقط در مادهها دیده میشود و در یک نمونه استثنایی، یعنی ناتیلوس، همچنان حضور دارد.
ناتیلوس نوعی نرمتن اقیانوسی است که با صدف مارپیچی و توخالی خود، در آب دریا شناور میماند. صدف ناتیلوس سفیدرنگ با تزئیناتی به رنگ نارنجی روشن است.
آمونیتها نیز گروهی از سرپایان بودند، با ظاهری کمابیش شبیه ناتیلوسهای امروزی، اما نباید تصور کنیم آمونیتها نیاکان و اجداد سرپایان امروزی هستند. اگر بخواهیم درباره خویشاوندی آمونیتها و سرپایان امروزی صحبت کنیم، بهترین تعبیر این است که آمونیتها پسرعموهای قدیمی بقیه سرپایان بودند. درحقیقت رده سرپایان شامل سه زیر رده میشود:
ناتیلوئیدها (که از آنها تنها ناتیلوس زنده مانده است)، آمونوئیدها (که همگی منقرض شدهاند) و کولیوئیدها که شامل دو ابرراسته هشتپاها و دهپاها میشود. این ردهبندی به این معناست که آمونوئیدها نیای هیچکدام از سرپایان امروزی نبودهاند و تبار آنها کاملا منقرض شده است. نخستین آمونوئیدها ۴۷۹ میلیون سال پیش از نیای مشترک همه سرپایان تکامل یافتند و آخرین نمونههای آمونوئیدها ۶۶ میلیون سال پیش در انقراض پایان دوره کرتاسه (همزمان با انقراض اغلب دایناسورها) از میان رفتند.
نخستین بار پلینی بزرگ (مرگ در سال ۷۹ میلادی در نزدیکی پمپه) سنگواره این جانوران را آمونیس کورنوا (Ammonis Cornua به معنی شاخهای آمون) نامید، زیرا آمون، خدای مصریان، با شاخهایی قوچمانند تصویر میشد و سنگواره آمونیتها نیز یادآور شاخ قوچ بودند. به همین دلیل نام علمی بسیاری از سردههای آمونیتها نیز به پسوند ceras~ ختم میشود که از ریشه یونانی κέρας (کراس) به معنی شاخ گرفتهشده است.
صدف آمونیتها در زمان زندگی آنها ساختاری حجرهحجره داشته و با رشد بدن جانور، حجره جدید و بزرگتری در امتداد حجره پیشین ساخته میشده و به این ترتیب حجرهها، یکی بزرگتر از دیگری، ساختار مارپیچی صدف را میساختند. جانور تنها در آخرین حجره میزیست و حجرههای قدیمیتر، با دیوارهای درونی مسدود میشدند. تنها مسیر ارتباط میان حجرهها، لولهای بود که از بدن جانور به درون همه آنها امتداد داشت و از درون این لوله، گاز به درون حجرهها ترشح میشد. تزئینات شیارمانند و فراکتالی که از روی صدف آمونیتها دیده میشود، مرز خارجی میان حجرهها را مشخص میکنند و ردهبندی آمونیتها با کمک همین طرحها انجام میشود.
تصور غالبا نادرستی که با دیدن صدف آمونیتها به ذهن مردم میرسد، مقایسه سریع ظاهر این سنگوارهها با مارپیچ طلایی است، درحالیکه مارپیچ طلایی یا مارپیچ فیبوناچی، ظاهری متفاوت دارد و از تکرار مارپیچی مربعهایی با نسبت طلایی ساخته میشود. به عبارت دیگر، آمونیتها و اغلب ساختارهای مارپیچی دیگر که در طبیعت میبینیم، مارپیچ طلایی ندارند.
#جایزه_چراغ
👍1
انتخاب سنگواره آمونیت به عنوان جایزه چراغ، از چند جهت قابل توجه است:
۱ - سنگوارهها زمانی جزء نمادهای جدانشدنی علم بودهاند و علاقهمندان به علم، علاقهای سیریناپذیر به جمعآوری و مطالعه و کسب دانش درباره سنگوارهها داشتند. حتی نجبا و اشراف اروپایی که حمایت از دانشمندان را نشانه فرهنگدوستی خود میدانستند، شخصا به جمعآوری و مبادله تفننی سنگواره با یکدیگر و دانشمندان میپرداختند. خوب است که این اهمیت و جذابیت در جامعه امروز نخبگان علمی کشور ما نیز یادآوری شود.
۲ - سنگوارهها نماد قدمت و سابقه هستند. در فضایی که قدیمیها فراموششده و نورسیدهها، نورچشمی شدهاند، تأکید بر جنبه نمادین سنگوارهها به عنوان یادگارهایی از دوران باشکوه گذشته، ارزشمند است.
۳ - سنگوارهها نشانه و نماد تغییر و تکامل هستند. آنها برشهایی از لحظههای گذشته تاریخ زمین اند که به ما نشان میدهند همهچیز درحال تغییر و تکامل است. تأکید بر بهرسمیت شناختن جنبه تکاملی سنگوارهها بسیار مهم است.
۴ - سنگوارهها (در کنار ستارهها) نماد بیکاربرد بودن علوم پایه هستند. سالهاست که کمابیش در همه جهان و بهخصوص در کشورهای درحال توسعه مثل ایران، بر طبل کاربردگرایی میکوبند و تحقیق و پژوهش در رشتههای کاربردی را به رشتههایی که فایده مستقیم اقتصادی ندارند، ترجیح میدهند. زیستشناسان به دنبال بیوتکنولوژی و پزشکی رفتهاند، زمینشناسان به دنبال نفت و انرژی، فیزیکدانها به دنبال مکانیک و مهندسی و استحصال انرژی و شیمیدانها کیمیای صنعت را میجویند. دیرینهشناسی و ستارهشناسی دو شاخه بسیار بیکاربرد از علم هستند که از سویی به خاطر جذابیتهای ذاتی و نمادین و از سوی دیگر به خاطر کمترین امکان آلودگی به کامجوییهای اقتصادی، همچنان جلال و جمال علم را نمایندگی میکنند، اما متأسفانه در جوامعی مثل ایران، رشتههایی کنارافتاده و از سوی دولتیان نادیدهگرفتهشده هستند. وضعیت کنونی رصدخانه ملی و فقدان موزههای کارآمد تاریخ طبیعی نشاندهنده وضعیت ناگوار موجود است. تأکید بر نماد سنگواره در جامعهای که هنگام صحبت از علم، همه به یاد هسته اتم و ژنوم و سلول بنیادی میافتند، نشانه خوبی برای اهمیت دوباره به علوم اصیل پایه و نشاندن حوزههای کاربردگرایانه به جای خود است.
#جایزه_چراغ
۱ - سنگوارهها زمانی جزء نمادهای جدانشدنی علم بودهاند و علاقهمندان به علم، علاقهای سیریناپذیر به جمعآوری و مطالعه و کسب دانش درباره سنگوارهها داشتند. حتی نجبا و اشراف اروپایی که حمایت از دانشمندان را نشانه فرهنگدوستی خود میدانستند، شخصا به جمعآوری و مبادله تفننی سنگواره با یکدیگر و دانشمندان میپرداختند. خوب است که این اهمیت و جذابیت در جامعه امروز نخبگان علمی کشور ما نیز یادآوری شود.
۲ - سنگوارهها نماد قدمت و سابقه هستند. در فضایی که قدیمیها فراموششده و نورسیدهها، نورچشمی شدهاند، تأکید بر جنبه نمادین سنگوارهها به عنوان یادگارهایی از دوران باشکوه گذشته، ارزشمند است.
۳ - سنگوارهها نشانه و نماد تغییر و تکامل هستند. آنها برشهایی از لحظههای گذشته تاریخ زمین اند که به ما نشان میدهند همهچیز درحال تغییر و تکامل است. تأکید بر بهرسمیت شناختن جنبه تکاملی سنگوارهها بسیار مهم است.
۴ - سنگوارهها (در کنار ستارهها) نماد بیکاربرد بودن علوم پایه هستند. سالهاست که کمابیش در همه جهان و بهخصوص در کشورهای درحال توسعه مثل ایران، بر طبل کاربردگرایی میکوبند و تحقیق و پژوهش در رشتههای کاربردی را به رشتههایی که فایده مستقیم اقتصادی ندارند، ترجیح میدهند. زیستشناسان به دنبال بیوتکنولوژی و پزشکی رفتهاند، زمینشناسان به دنبال نفت و انرژی، فیزیکدانها به دنبال مکانیک و مهندسی و استحصال انرژی و شیمیدانها کیمیای صنعت را میجویند. دیرینهشناسی و ستارهشناسی دو شاخه بسیار بیکاربرد از علم هستند که از سویی به خاطر جذابیتهای ذاتی و نمادین و از سوی دیگر به خاطر کمترین امکان آلودگی به کامجوییهای اقتصادی، همچنان جلال و جمال علم را نمایندگی میکنند، اما متأسفانه در جوامعی مثل ایران، رشتههایی کنارافتاده و از سوی دولتیان نادیدهگرفتهشده هستند. وضعیت کنونی رصدخانه ملی و فقدان موزههای کارآمد تاریخ طبیعی نشاندهنده وضعیت ناگوار موجود است. تأکید بر نماد سنگواره در جامعهای که هنگام صحبت از علم، همه به یاد هسته اتم و ژنوم و سلول بنیادی میافتند، نشانه خوبی برای اهمیت دوباره به علوم اصیل پایه و نشاندن حوزههای کاربردگرایانه به جای خود است.
#جایزه_چراغ
عکس یادگاری شرکتکنندگان مراسم اهدای جایزه ترویج علم چراغ در کنار بانیان و برندگان این جایزه ارزشمند
#جایزه_چراغ
جای دکتر مهدی زارع که جایزه دکتر باقری را اهدا کردند، در این تصویر خالی است.
#جایزه_چراغ
جای دکتر مهدی زارع که جایزه دکتر باقری را اهدا کردند، در این تصویر خالی است.
برنامهای تازه برای علاقهمندان علم
برای ثبت نام به صفحه اینستاگرام #سیتاک مراجعه بفرمایید @sitalk.club
نشست اول: جنگ آب
با حضور
#سیاوش_صفاریانپور
دکتر #کاوه_مدنی
دکتر #محمدرضا_نوروزی
#کاظم_کوکرم
#عرفان_خسروی
مدیر پروژه
#پیمان_اکبرنیا
#باشگاه_علم_و_فناوری
این برنامه در محل همایشهای مجله #دانستنیها و با کمک این مجله علمی برگزار میشود.
https://www.instagram.com/p/BPPyWluDPh9/
برای ثبت نام به صفحه اینستاگرام #سیتاک مراجعه بفرمایید @sitalk.club
نشست اول: جنگ آب
با حضور
#سیاوش_صفاریانپور
دکتر #کاوه_مدنی
دکتر #محمدرضا_نوروزی
#کاظم_کوکرم
#عرفان_خسروی
مدیر پروژه
#پیمان_اکبرنیا
#باشگاه_علم_و_فناوری
این برنامه در محل همایشهای مجله #دانستنیها و با کمک این مجله علمی برگزار میشود.
https://www.instagram.com/p/BPPyWluDPh9/
Instagram
...
برنامه اي تازه براي علاقمندان علم
براى ثبت نام به صفحه اينستاگرام #سيتاك مراجعه بفرماييد@sitalk.club
نشست اول #جنگ_آب
با حضور دكتر#كاوه_مدني
دكتر#محمد_رضا_نوروزي
#كاظم_كوكرم
#عرفان_خسروي
مدير پروژه: #پيمان_اكبرنيا
#باشگاه_علم_و_فناوري
برنامه اي تازه براي علاقمندان علم
براى ثبت نام به صفحه اينستاگرام #سيتاك مراجعه بفرماييد@sitalk.club
نشست اول #جنگ_آب
با حضور دكتر#كاوه_مدني
دكتر#محمد_رضا_نوروزي
#كاظم_كوكرم
#عرفان_خسروي
مدير پروژه: #پيمان_اكبرنيا
#باشگاه_علم_و_فناوري
Forwarded from سیتاک (باشگاه علم و فناوری)
✅در نخستین نشست از سری نشستهای علمی سیتاک، سیاوش صفاریانپور در گفتوگو با دکتر کاوه مدنی، استاد مدیریت آب و محیط زیست امپریال کالج لندن، به بررسی بحران آب در ایران و جهان خواهد پرداخت و در بخشهای دیگر برنامه، ژورنالیستها و مروجان علم، دکتر محمدرضا نوروزی، عرفان خسروی و کاظم کوکرم درباره موضوعات مختلف دنیای علم و فناوری صحبت خواهند کرد.
🕓زمان: جمعه 1 بهمن، ساعت 16 تا 18:30
📍مکان: ساختمان موسسه همشهری (خیابان ولیعصر(عج)، نرسیده به چهارراه پارک وی، کوچه تورج، پلاک 14)
اطلاعات بیشتر درباره این برنامه و ثبت نام رایگان در لینک زیر:
https://evand.com/events/sitalk1
کانال سیتاک
@sitalk
🕓زمان: جمعه 1 بهمن، ساعت 16 تا 18:30
📍مکان: ساختمان موسسه همشهری (خیابان ولیعصر(عج)، نرسیده به چهارراه پارک وی، کوچه تورج، پلاک 14)
اطلاعات بیشتر درباره این برنامه و ثبت نام رایگان در لینک زیر:
https://evand.com/events/sitalk1
کانال سیتاک
@sitalk
Forwarded from سیتاک (باشگاه علم و فناوری)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM