پارینه/پالئوگرام – Telegram
پارینه/پالئوگرام
5.23K subscribers
405 photos
218 videos
102 files
628 links
دیرینه‌شناسی، تکامل و تاریخ طبیعی
دیرینه‌نوشته‌های عرفان خسروی
t.me/paleogram
کتابخانه پارینه:
t.me/paleolib
مدرسه پارینه:
t.me/paleouni
حمایت از پارینه:
زرین‌پال zarinp.al/erfankhosravi
حامی‌باش hamibash.com/Pal
Download Telegram
پارینه/پالئوگرام
در جستجوی سنگواره‌ها دیرینه‌شناسی در موتور جستجو همه آنچه که می‌خواستید درباره سنگواره‌ها بدانید، اما خجالت می‌کشیدید بپرسید! به لطف سیاوش صفاریان‌پور عزیز که پیشنهاد کرد این‌بار به جای پرداختن به روایت یا موضوعی خاص، به پرسش‌های ساده، اما اغلب فراموش‌شده…
ردپای دایناسور کوچولو

وقتی می‌گویم این ردپای دایناسور ۳۵میلیون سال قدمت دارد، سیاوش سوال فی‌البداهه، دقیق و مهمی می‌پرسد که فقط به ذهن یک ژورنالیست علم حرفه‌ای و نکته‌سنج می‌رسد: «مگر دایناسورها آن زمان منقرض نشده بودند؟»؛ این سوال چالش‌برانگیز، درحقیقت پاس گلی بود که کاپیتان برای من فرستاد تا دروازه هوش و حواس بیننده را با پاسخ بعدی بگشاییم. می‌گویم: «اغلب دایناسورها ۶۶میلیون سال پیش منقرض شدند اما… پرنده‌ها باقی ماندند».
اگر باقی صحبت‌های ما را هم ببینید، شاید بدتان نیاید. چند لحظه بعد از این قطعه که اینجا بریده‌ام، سیاوش پاس گل بعدی را می‌فرستد: «یعنی پرنده‌ها از دوران دایناسورها باقی مانده‌اند؟»، می‌گویم: «پرنده‌ها جزء دایناسورها هستند، اما همه موجودات دیگر عصر حاضر هم، بازماندگانی از همان دوران دایناسورها هستند».

https://www.instagram.com/p/Bi3gZOehI-W/

قسمت ۶۲ «موتور جستجو» را در تلوبیون ببینید:

http://www.telewebion.com/episode/1818630
پارینه/پالئوگرام
بارقه‌هایی متأخر از طرز فکری متقدم دامن‌گیرترین کژفهمی‌ها نسبت به نظریه تکامل عرفان خسروی رشد آموزش زیست‌شناسی، ش ۱۰۸، بهار ۹۷، صص ۲۷-۳۳ آموزش زیست‌شناسی در کشور ما میراث فکری ارنست میر است. بسیاری از تناقض‌هایی نیز که در آموزش زیست‌شناسی با آن روبرو هستیم،…
بارقه‌هایی متاخر از طرز فکری متقدم: دامن گیرترین کژفهمی‌ها نسبت به نظریه تکامل

بیش از یک و نیم سده از انتشار کتاب معروف داروین، با عنوان اختصاری «خاستگاه گونه‌ها» می‌گذرد. طی این مدت، نظریه تکامل داروین متحول، روزآمد و کامل‌تر از روایت خود داروین شده و سرانجام گفتمان غالب در دنیای زیست شناسی را از آن خود کرده است. جدال بر سر درستی این نظریه اکنون بحثی حاشیه‌ای و خارج از حوزه علم زیست‌شناسی شمرده می‌شود و محل نزاع آخرین منتقدان این نظریه، حقانیت یا بطلان علم‌گرایی و چند و چون متافیزیک علم (مثلاًَ فرض های پیشینی مترتب بر نظریات علمی) است. کارل پوپر، یکی از مهمترین فیلسوفان علم سده بیستم، نظریه انتخاب طبیعی داروین را در دوره‌ای «ابطال ناپذیر» تلقی‌کرد و آن را «برنامه پژوهشی متافیزیکی» نامید؛ اما بعدها معترف شد که اشتباه کرده و نظریه انتخاب طبیعی را نظریه‌ای علمی دانست. برخی حتی عقیده دارند بازنمایی انتخاب طبیعی در قالب معادله پرایس آن را اثبات و تبدیل به اصلی علمی می‌کند. اما با وجود این اقبال نظری، هنوز در ادبیات زیست‌شناسی معاصر ردپای باورهایی دیده می‌شود که در تعارضی جدی با نظریه تکامل قراردارند؛ گویی که این نظریه هنوز محتاج تبیین است، حتی برای کسانی که آن را پذیرفته‌اند.

http://www.roshdmag.ir/fa/article/20613
پارینه/پالئوگرام
وصف شورانگیز تاریخ آن موقع فقط عاشق این بودم که متخصص استخوان‌شناسی مقایسه‌ای شوم و سنگواره‌های مهره‌دارانی مثل دایناسورها را مطالعه کنم. البته می‌بینید که دور و برم برعکس، پر بود از هر چیز، جز همانی که دوست داشتمش. اینجا سفت نشسته‌ام، مشغول آماده‌کردن گزارش…
میگویی از عصر دایناسورها

کارپوپینیوس تاج‌بلند، میگویی از رسوبات کرتاسه پسین (اشکوب سنومانین)، حاقل، لبنان. این نمونه که در نخستین مراحل رشد خود مانده و به سنگواره تبدیل شده؛ حالا در کتابخانه کوچک من، بر آستانه کتاب‌های دیرینه‌شناسی و تکامل، خودنمایی می‌کند.

در این میگوی منقرض‌شده هم عصر دایناسورها، رشد نخستین پای حرکتی (نخستین پرایی‌پود/ pereiopod) نسبت به بقیه بدن آلومتریک (allometric) یا دگرمقیاس است؛ یعنی با افزایش سن، نسبت طول نخستین پای حرکتی به کل بدن افزایش می‌یابد. در قاب دوم، مراحل رشد کارپوپینیوس را خواهید دید و در برگه بعدی، طرحی از کارپوپینیوس تاج‌بلند بالغ را با جزئیات بیشتر.

A prawn from the Dinosaur Era

Carpopenaeus callirostris, a prawn from the late Cretaceous (Cenomanian epoch) of Hakel, Lebanon, at its very young stage.

Gleassner, M., 1945, Cretaceous Crustacea from Mount Lebanon, Syria. Ann. Mag. nat. Hist., London, 12 (11), pp. 694-707

https://www.instagram.com/p/BjDs33CBa-W/
سابقه #شوریدگی_برای_سنگواره‌ها

اینجا ۱۶ سال پیش است، نزدیک شهر زاویه، حوالی ساوه. در جستجوی بقایای سنگواره گور آسیایی بودم و تکه‌های لگن کرگدنی منقرض‌شده را جمع‌آوری می‌کردم.

https://www.instagram.com/p/BjHs4zFB1ts/

کبریایی زاده محمدرضا، میرزایی عطاآبادی مجید، خسروی عرفان. پستانداران فسیل کواترنری بالایی از منطقه زاویه، شمال ساوه. فصلنامه کواترنری ایران. ۱۳۹۴؛ دوره ۱، شماره ۳، صص: ۲۳۹-۲۵۳

https://goo.gl/mTf6Cg
ژرف‌تر از رنگ پوست

امشب در #موتور_جستجو، سیاوش صفاریان‌پور و مجا ترابی به #شاخ_مقاله جذابی درباره #نژادپرستی خواهند پرداخت که موضوع شماره اخیر مجله #نشنال_جئوگرافیک است. در این برنامه، بابک نیکخواه بهرامی، سردبیر نشنال جئوگرافیک فارسی نیز حضور دارد و به نکات جالبی درباره این پرونده اشاره می‌کند. من هم به عنوان زیست‌شناس، دیرینه‌شناس و البته روزنامه‌نگار علم در کنار این دوستان موضع علم زیست‌شناسی را نسبت به موضوع نژادپرستی تشریح می‌کنم.

آیا #نژادها واقعیت دارند؟
آیا #انسان شامل زیرگونه‌های جداگانه می‌شود؟
آیا برخی انسان‌ها از نظر تکاملی، #پست و برخی #عالی هستند؟
چرا #رنگ_پوست انسان‌های مناطق مختلف جهان، متفاوت است؟
ما چرا، چگونه و از کی #سفیدپوست شدیم؟

امشب، یکشنبه، ششم خرداد ۹۷، ساعت ۲۱، شبکه آموزش، موتور جستجو را تماشا کنید! بازپخش هم دارد.

https://www.instagram.com/p/BjRrUgKhkwy/
رستگاری در شربت

یک هفته بود در جنگل گم شده بودیم. ده روز پیش‌تَرَک، اواخر خرداد ۸۷، همراه محمد جعفری که آن وقت تازه دکتری گیاه‌شناسی را آغازیده بود، از شاهرود به سمت کوه راه افتادیم. دو محیط‌بان با اسب‌هایشان ما را تا خط‌الرأس همراهی کردند.

آن بالا، بارها را از پشت اسب‌ها برداشتیم و تنها شدیم. من ماندم و محمد؛ چکش زمین‌شناسی من و پِرِس‌های گیاه‌شناسی او. پِرس گیاه‌شناسی مقواهایی ضخیم و چگال است که روی هم فشرده شدند. هر نمونه گیاهی جدید را میان ورقه‌ای از آن‌ها می‌گذارند، بعد روی آن می‌ایستند و دوباره با بند محکم‌اش می‌بندند تا گیاه‌ها خشک و ثابت شوند.

من جز اینکه از جایی به بعد، شروع به غرزدن کردم و محمد صبوری، دو بسته از پِرِس‌های بی‌گیاه او را هم علاوه بر ابزارهای زمین‌شناسی و چادر و آب و کیسه‌خواب، همراه می‌بردم. او هم چند بسته دیگر و مقداری آب و غذا همراه داشت.

من دنبال سنگواره گیاهان می‌گشتم و او دنبال گیاهانی که میان پِرِس‌هایش به چیزی شبیه سنگواره تبدیل کند. سر هرکدام ما گرم علائق خودش بود که روز سوم فهمیدیم گم شدیم.

اول ما خرس را دیدیم؛ او هم ما را. برای اینکه خرس پی بوی غذا نیاید، از آغاز غذاها را بسته‌بندی کرده بودیم؛ اما خودش را که دیدیم تعبیرمان از دنیا شکل دیگری گرفت. سینه‌خیز از میان چندصد گز درختان خاردار نسترن وحشی گذشتیم تا جایی رسیدیم که تا کمر میان برگ‌های بلوط فرومی‌رفتیم. کمی بعد راهمان به دره‌ای عمیق قطع‌شد.

غروب نزدیک بود؛ از فراز دره روشنایی‌های دوردست شهر گرگان پیدا بود و از پس راه، زوزه گرگ‌ها بلند. تا توان داشتیم گذاشتیم و برگشتیم عقب، تا جایی که شد چادر بزنیم. هیزم جمع کردیم و تا صبح نوبتی کنار آتش پاس دادیم. دو بسته پِرِس‌های بازنشده محمد را هم انداختیم توی آتش. تا صبح مثل کعبتینی گدازان سوختند. روز بعد جستجو برای راه بازگشت آغاز شد.

روز آخر که راه را جستیم، زانوهای من توان نداشت که در سراشیب کوهستان، زیر بار تنم صاف بماند. ناچار کل روز را عقب‌عقب پایین آمدم تا حاج حبیب ما را دید.

حاج حبیب همراه پسرش حمید در مرتع مرتفع بهشت‌آسایی به نام شربت زندگی می‌کرد؛ چند فرسنگ بالاتر از هر روستای دیگر. چندین جریب زمین صاف و سبز، معلق میان دو کوه و مشرف به بلندی‌های زیارت. حاج حبیب از سر ظهر ما را دیده بود که هبوط می‌کنیم؛ ولی تا حمیدش را بفرستد به دستگیری ما، غروب شده بود.

حمید آمد. بار از دوشم گرفت و پای ما به بهشت شربت رسید. در بهشت کته‌سیب‌زمینی خوردیم که اشرف اغذیه عالم است.

این هم من و حمیدیم که صبح فردایش، محمد عکسمان را برداشت.

https://www.instagram.com/p/BjUgAG2BtaW/
آیا تخم مرغ تاب‌آوری وزن انسان را دارد؟

شکل و ساختار گنبدی تخم مرغ، نیروی عمودی را به بهترین نحو پخش و مهار می‌کند. از حدود ۳۱۲ میلیون سال پیش که نیاکان مشترک خزندگان و پستانداران، یعنی نخستین مهره‌داران آمنیوت، تخم‌های آمنیوتیک خود را به جای آب روی خشکی گذاشتند، تنش‌های جدیدی به تخم‌های این موجودات وارد شد؛ تنش‌هایی که پیش از آن، برای تخم‌های نیاکان قدیمی‌تر آن‌ها که در آب رها می‌شدند، چندان جدی نبود. این چالش جدید، تنها با اضافه‌شدن پوسته‌ای چرمی یا آهکی و البته پرده‌های جنینی از قبیل پرده آمنیون (که برای جنین حکم استخری اختصاصی دارد) حل شد و تغییری در شکل گوی‌مانند تخم‌ها به وجود نیامد، زیرا گوی یا کره، از نظر نسبت سطح به حجم، پراکندگی تنش و کشش و تقارن همه‌جانبه، بهینه‌ترین حجم دنیای سه‌بعدی ماست. نه تنها تخم‌های مخصوص خشکی آمنیوت‌ها، بلکه اغلب تخم‌های جانوران آبزی و البته شکل آرمانی همه یاخته‌ها، گوی‌مانند است. تخم‌مرغ نه تنها باید وزن والد خود را تاب‌آورد، بلکه می‌تواند در شرایطی حتی زیر وزن آدمی نیز سالم بماند، زیرا میراثی بسیار قدیمی به جا مانده از دورانی است که دایناسورها روی تخم‌های خود می‌خوابیدند، یا دوران نخستین موجوداتی که روی تخم‌های خود را با برگ و خاک می‌پوشاندند یا حتی از آن عقب‌تر، دورانی که نخستین یاخته‌ها در سیاره پرتلاطم و جوان زمین پیدا شدند و زندگی آن‌ها تا امروز ادامه یافت. تخم مرغ همان یاخته نخستین است، البته با کمی ذخیره غذایی، پوسته‌های حفاظتی اضافی و برنامه‌ای مدون و بی‌نقص برای تکوین و تبدیل به جانوری پریاخته به نام مرغ!

https://www.instagram.com/p/BjWqmkkHfrn/
👍1
پارینه/پالئوگرام
آیا در ایران دایناسور وجود داشته؟ دایناسورهای ایران چه شکلی بودند؟ سخنرانی عرفان خسروی درباره بقایای دایناسورها و گیاهان ژوراسیک ایران، مشهد، ۱۳۸۳ ۴۸ مگابایت، ۲۰ دقیقه https://news.1rj.ru/str/paleogram/264
قدمگاه دایناسورها روی صخره مواج

نخستین بار سال ۸۱ بود که مجید میرزایی دستم را گرفت و به جستجوی دایناسورهای ایران رفتیم. شرح و گزارش آن را بارها، به اختصار و تفصیل، نوشته‌‌ایم؛ ولی کمتر درباره پی‌جویی‌های کوچک و بزرگی صحبت کردیم که بارها همراه مجید به نقاط مختلف ایران، به خصوص کرمان و البرز مرکزی، رفتیم تا کوچکترین نشانه‌های به جا مانده از دایناسورها را ثبت کنیم. من از مجید خیلی چیزها درباره کار علمی در صحرا، آزمایشگاه و هنگام نوشتن گزارش و مقاله یاد گرفتم و هنوز هم درس‌های زیادی هست که باید از او بیاموزم.

سال ۸۷ یکی از آن سفرهای پرهیجان و آموزنده دست‌داد که دوباره همراه مجید به کرمان برویم تا صخره ماسه‌سنگی بزرگی را ببینیم که چند رد پای ۲۰۰ میلیون ساله در میان آثار موج (ripple marks) روی آن به چشم می‌خورد.

در قاب اول، من و برهان باقرپور دو سر مشمعی را گرفته‌ایم که از آن برای ترسیم و ثبت دقیق جاهای پا استفاده می‌کنیم. این عکس را مجید ثبت کرده است.

قاب دوم عکسی است که من از صخره و ردپاهای آن در نور رو به زوال غروب انداخته‌ام. آن زمان در قالب واحدی درسی به نام «تکنیک‌ها و روش‌های آزمایشگاهی» در دانشگاه تهران، مشغول فراگیری فن عکاسی و چاپ عکس بودم؛ بنابراین همه عکس‌های آن دوران را با نگاتیو سیاه و سفید ثبت کردم و بعد در تاریکخانه آزمایشگاه جانورشناسی، نگاتیوها را ظاهر و عکس‌ها را چاپ کردم.

https://www.instagram.com/p/BjbzN8qBIHM/
شبی به ابعاد دایناسورها 🦖

پشت سرم در قاب نخست، استخوان واقعی دایناسوری قرار دارد که رفیق خوبم، پوریا برایم فرستاده. جایی خارج از قاب، انگاره‌ای کوچک ولی دقیق از استخوان‌بندی تیرانوسورِس داشتم. این‌ها و چند جمجمه و مجسمه از اقسام مختلف دایناسورها ابزار نمایش من بود. جز این‌ها شعبده‌بازی تکاملی و مسابقه‌ای دایناسوری و البته شگفتانه‌ای هم داشتیم که پایان‌بخش هیجان‌انگیز نمایش «شب دایناسورها» بود.

تقریبا سه سال پیش، برای نخستین «شب دانستنیها» برنامه‌ریزی می‌کردیم. تصمیم و لطف آقای سردبیر این بود که نخستین شب دانستنیها، شب دایناسورها باشد.

بچه‌های دانستنیها هم برای شب دایناسورها سنگ تمام گذاشتند. هماهنگی، طراحی، برنامه‌ریزی، اجرا و البته حمایت و پشت‌گرمی بی‌نظیر آن‌ها همه چیز را مهیا کرد؛ اما متأسفانه هیچ‌کس زحمت آن‌ها را ثبت‌نکرد، جز خاطره خوبی که در ذهن من ماند و همیشه مدیون آن‌ها هستم.

دوست دیگری که خیلی برای این برنامه زحمت کشید، دکتر وحید نوروزی بود که شعبده‌بازی تکاملی ما را انجام داد. من از وحید خواستم واکنش نوسانی «بریگز-روشر» را انجام دهد که از جهاتی یادآور برخی ویژگی‌های سامانه‌های آشوبناک تکاملی و زیستی است.

آزمایش وحید حُسن تقدیم صحبت‌های آن شب من درباره مفهوم تکامل بود. برای اختتامیه هم، به پیشنهاد آقای جباری برنامه‌ریزی مفصلی کردیم تا صخره‌ای حاوی سنگواره را پیش چشمان حیرت‌زده حاضران با چکش زمین‌شناسی بگشاییم و سنگواره‌های درونش را به یادگار تقدیم مخاطبان کنیم.

برای این کار، از دکتر مجید میرزایی کمک خواستم که با هم برای اکتشاف سنگواره گیاه به بلده برویم. حسین فروتن هم همراه ما شد تا سفر ما را ثبت و مستند کند. میهمان ویژه برنامه ما هم دکتر میرزایی و سیاوش صفاریان‌پور عزیز بودند.

قاب‌های سوم تا هفتم، صحنه‌هایی از اکتشاف سنگواره و دستپخت نگاه حسین فروتن است. برای رفت و آمد هم از آقای اسفندیار محمدی، بهترین و باسوادترین راننده دانشگاه تهران کمک خواستیم که همه گیاهان، سنگواره‌ها و سازندهای زمین‌شناسی ایران را می‌شناسد. در قاب آخر من و مجید و آقا اسفندیار را در پایان اکتشافی یک روزه می‌بینید که جلوی دوربین حسین ایستاده‌ایم.

سنگواره‌ای که پیدا کردیم، جادوی آن شب ما شد. من صخره‌ای دربسته را گذاشتم روی میز و گفتم سنگواره اینطوری پیدا می‌شود! چکش را زدم به میان لایه‌های سنگ و برگ‌های دویست میلیون ساله را مثل حجرالفلاسفه به چشم‌های منتظر حاضران نشان دادم. صدای شگفتی بچه‌ها هنوز در گوشم آهنگ می‌زند. آن شب، هر برگی هدیه‌ای شد برای یکی از مشتاقان سنگواره‌ها.

https://www.instagram.com/p/BjdHu7nBVj1
مرگ فجیع آلکس

در داستان «شاهزاده مونونوکه»، آشیتاکا با دو گراز فره‌مند روبه‌رو می‌شود: یکی «ناگو» که گلوله‌ای از سوی دژ آهنین او را زخم‌زده، به‌خشم‌آورده، پلیدی بر او چربیده، او را به سان دیوی درآورده و به یورش سوی دهکده آشیتاکا واداشته. دیگری اوک‌کوتو که گرازی است کور؛ او گله‌اش را برای نجات جنگل به دژ آهنین می‌تازاند، گله‌اش تار و مار می‌شود، خودش زخم می‌خورد و به فریب مردان دژ آهنین که در پوستین گراز خزیده‌اند، به زیارت روح جنگل می‌رود تا شفا بگیرد. سرانجام مردانی که به دلالت او روح جنگل را جسته‌اند، روح را نیمه‌شب که از هیئت گوزن به قامت ایستاده درمی‌آید، سرمی‌برند و فاجعه زاییده می‌شود.

هم ناگو و هم اوک‌کوتو ایزدانی بودند، یکی فروافتاده در دام خشم و دیگری در مرض کوردلی؛ اما افتادن آن‌ها در این دام، گناه مردمان خطاپیشه و متجاوز به جنگل بود. آلکس احتمالا در همان سالی زاده شد که ناگو و اوک‌کوتو نیز در دنیای شاهزاده مونونوکه متولدشدند؛ اما خلاف این دو، آلکس نه ایزد بود، نه در دام خشم و کوردلی افتاد.

آلکس گراز بی‌گناهی بود که به پشتی محیط‌بان‌های گلستان، آدمیان را دوست می‌پنداشت؛ به امید تکه نانی یا خوشه‌ای انگور با ما دوست می‌شد و آن دو باری که دیدمش، هر دو جرأت کردیم تا چند قدمی یکدیگر نزدیک شویم. با این حال سرنوشت آلکس نیز در جنگل تحت حفاظت گلستان، همچون آن دو ایزد-گراز جنگل‌های معدن‌کافته ژاپن شد. آلکس زخم‌خورده اعتماد به مردمان شد و تصادف در جاده‌ای جانش را ستاند که سال‌هاست، همچون دژ آهنین داستان شاهزاده مونونوکه، نماد تجاوز به حریم جنگل‌هاست.

بیایید کمی خودآزار باشیم و به لحظه مرگ آلکس فکر کنیم! به درد شکسته‌شدن دنده‌هایی که در شش‌های خون‌گرفته فرورفتند یا به پاهای شکسته‌ای که توان ندارند جسم زخمی او را از ضربه بعدی کنار بکشند. به این‌که درست در لحظه غافل‌گیری، در مغز نه‌چندان‌کوچک گرازی او، چه می‌گذشته. آیا به زاد و رود خود می‌اندیشید یا به دوستان دوپایی که همیشه با نان و انگور به او مهربانی می‌کردند، اما حالا نزدیک نیستند تا به فریاد آخرین ناله‌های او برسند.

حکایت آلکس داستان غم‌انگیزی است که هیچ قصه‌گویی نمی‌تواند بی‌مدد افسانه‌ها، تلخی آن را بازگو کند؛ اما مرگ او در جاده‌ای که همچو تیغ، سینه جنگل را شکافته، ما را به این اندیشه فرومی‌برد که پس از بسمل‌کردن روح جنگل، فاجعه نزدیک است.

عکس اول و آخر را رفیق عزیزم، زنده‌یاد میثم یعقوبی برداشته؛ سه عکس میانی را خودم با نگاتیو سیاه‌وسفید برداشتم و در تاریکخانه موزه جانورشناسی دانشگاه تهران چاپ کردم.

https://www.instagram.com/p/BjhyedJhGgG/
Forwarded from رازیک
🔖سرمقاله شماره 205 «دانستنیها» را بخوانید.

📌به موزه‌های تاریخ طبیعی برویم‌
عرفان خسروی | دبير علمی «دانستنیها»

سال‌ها پیش در شهر اصفهان، دیرینه‌شناس حاذق و دانشمندی زندگی می‌کرد به نام پروفسور محمدعلی جعفریان. اواخر تابستان و اوایل پاییز سال ۸۱ که برای سفری تحقیقاتی به کرمان و اصفهان رفته بودیم، یک ماهی از دانشگاه تهران غایب شدم و پروفسور جعفریان نامه‌ای به رئیس دانشکده علوم دانشگاه تهران نوشت تا غیبت من را موجه بدانند. خیلی از استادهای زمین‌شناسی و زیست‌شناسی دانشگاه تهران، سال‌ها قبل دانشجوی پروفسور جعفریان بودند و نامه‌ی ایشان مشکل من را به سرعت حل کرد. این نامه را به همراه چند یادگار دیگر از دست‌خط پروفسور جعفریان هنوز نگه ‌داشته‌ام و به آن افتخار می‌کنم. ده سال بعد پروفسور جعفریان جاودانه شد و جامعه‌ی علمی ایران سوگوار درگذشت او شد. اما میراث پروفسور جعفریان برای ما بسیار فراتر از یادداشت‌های مهربانانه‌ای است که برای دانشجویانی مثل من نوشته است. به‌جز کتاب‌ها و مقاله‌های علمی ایشان، موزه‌ی تاریخ طبیعی اصفهان شاید بزرگ‌ترین رهاورد سال‌های عمر این استاد فقید باشد که نمونه‌های آن طی ۳۷ سال به دست پروفسور جعفریان گردآوری شده‌اند و در محل عمارت تیموری (خیابان استانداری) به نمایش درآمده‌اند. نکته‌ی ناگوار درباره‌ی سرنوشت این موزه این است که با وجود اهمیت تاریخی و علمی آن، استقبال از آن چندان زیاد نیست، هزینه‌های آن به دشواری تأمین می‌شود و بار اداره‌ی آن به تمامی روی دوش خانواده‌ي زنده‌یاد جعفریان است. شرایط فرهنگی جامعه‌ي ما طوری‌ است که مهم‌ترین سوال مردم در مواجهه با دیرینه‌شناسان درباره‌ی فایده و سود دیرینه‌شناسی و در اصل، تمام علوم پایه است، زیرا اغلب به اشتباه تصور می‌کنند علم باید فایده‌ی مستقیم اقتصادی داشته باشد‌ وگرنه معطل است. حیات و بقای این موزه‌ی ارزشمند به همین دلیل در معرض تهدید قرار دارد و هیچ راهی به جز استقبال مردم برای حمایت از آن وجود ندارد.

ترویج علم شاخه‌های متعددی دارد، ولی تمام این شاخه‌ها می‌توانند به یکدیگر یاری برسانند؛ از جمله می‌توان با کمک روزنامه‌نگاری علم مردم را ترغیب کرد که بیشتر و بیشتر از موزه‌های تاریخ طبیعی دیدار کنند. موزه‌های تاریخ طبیعی بزرگ غرب به جز حمایت‌های انسان‌دوستانه‌ای که از افراد خیر و علم‌دوست دریافت‌می‌کنند، وابسته به استقبال و حمایت مردم هستند. انبوه بچه‌های کوچک و بزرگ که همراه مربیان مدرسه یا والدین خود به بازدید موزه‌های علمی آمده‌اند و مشغول نقاشی از حیوانات و سنگواره‌ها، روی زمین نشسته‌اند، تصویر معمول موزه‌های تاریخ طبیعی سراسر جهان است. این قبیل موزه‌ها آن‌قدر جذابیت دارند که می‌شود بارها و بارها به سراغ آن‌ها رفت و لذت برد.

در این شماره‌ی دانستنیها هم گزارشي داریم از گشایش «موزه‌ی دیرینه‌شناسی کامبرین» در یزد که موزه‌ای با ویژگی‌های بی‌نظیر و منحصربه‌فرد است؛ به‌خصوص این‌که بار موزه‌ی کامبرین نیز مثل موزه‌ی تاریخ طبیعی اصفهان، به دوش سازنده‌ی موزه و خانواده‌ی ایشان است و نیز مثل موزه‌ی تاریخ طبیعی اصفهان، در عمارتی با معماری سنتی بنا شده‌است؛ اما اگر دوست دارید بدانید در این موزه با چه نمونه‌های اعجاب‌انگیزی روبه‌رو خواهید شد، بهتر است گزارش و مصاحبه‌ای را که احسان مهرجو از خود موزه و صحبت‌های بنیانگذار آن، آقای مجتبی پژمان‌پور تهیه کرده، بخوانید. دکتر شاهین زمان هم یادداشتی درباره‌ی اهمیت علمی و ترویجی این موزه نوشته‌اند که در همان گزارش می‌توانید مطالعه کنید.

به امید روزی که دست‌کم در هر شهر بزرگ ایران، موزه‌های متعددی در زمینه‌های مختلف، از جمله تاریخ طبیعی بنا نهاده شود و مردم نیز با حمایت و بازدیدهای خود نشان دهند که ارزش و قدر علم را به‌خوبی می‌دانند.

#سرمقاله
@Danestanihamag
رازیک
⁠⁣🔖سرمقاله شماره 205 «دانستنیها» را بخوانید. 📌به موزه‌های تاریخ طبیعی برویم‌ عرفان خسروی | دبير علمی «دانستنیها» سال‌ها پیش در شهر اصفهان، دیرینه‌شناس حاذق و دانشمندی زندگی می‌کرد به نام پروفسور محمدعلی جعفریان. اواخر تابستان و اوایل پاییز سال ۸۱ که برای…
به موزه‌های تاریخ طبیعی برویم!
سرمقاله دانستنیها، شماره ۲۰۵، ۱۲ خرداد ۹۵

سال‌ها پیش در شهر اصفهان، دیرینه‌شناس حاذق و دانشمندی زندگی می‌کرد به نام پروفسور محمدعلی جعفریان. اواخر تابستان و اوایل پاییز سال ۸۱ که برای سفری تحقیقاتی به کرمان و اصفهان رفته بودیم، یک ماهی از دانشگاه تهران غایب شدم و پروفسور جعفریان نامه‌ای به رئیس دانشکده علوم دانشگاه تهران نوشت تا غیبت من را موجه بدانند. خیلی از استادهای زمین‌شناسی و زیست‌شناسی دانشگاه تهران، سال‌ها قبل دانشجوی پروفسور جعفریان بودند و نامه ایشان مشکل من را به سرعت حل کرد. این نامه را به همراه چند یادگار دیگر از دست‌خط پروفسور جعفریان هنوز نگه‌داشته‌ام و به آن افتخار می‌کنم. ده سال بعد پروفسور جعفریان جاودانه شد و جامعه علمی ایران سوگوار درگذشت او شد. اما میراث پروفسور جعفریان برای ما بسیار فراتر از یادداشت‌های مهربانانه‌ای است که برای دانشجویانی مثل من نوشته است.

به‌جز کتاب‌ها و مقاله‌های علمی ایشان، موزه تاریخ طبیعی اصفهان شاید بزرگترین رهاورد سال‌های عمر این استاد فقید باشد که نمونه‌های آن طی ۳۷ سال به دست پروفسور جعفریان گردآوری شده و در محل عمارت تیموری (خیابان استانداری) به نمایش درآمده‌اند. نکته ناگوار درباره سرنوشت این موزه این است که به‌رغم اهمیت تاریخی و علمی آن، استقبال از آن چندان زیاد نیست، هزینه‌های آن به دشواری تأمین می‌شود و بار اداره آن به تمامی روی دوش خانواده زنده‌یاد جعفریان است. شرایط فرهنگی جامعه ما طوری‌ است که مهم‌ترین سوال مردم در مواجهه با دیرینه‌شناسان درباره فایده و سود دیرینه‌شناسی و در اصل، تمام علوم پایه است، زیرا اغلب به اشتباه تصور می‌کنند علم باید فایده مستقیم اقتصادی داشته باشد، وگرنه معطل است. حیات و بقای این موزه ارزشمند به همین دلیل در معرض تهدید قرار دارد و هیچ راهی به جز استقبال مردم برای حمایت از آن وجود ندارد.

در این شماره دانستنیها گزارش جالبی داریم از گشایش «موزه دیرینه‌شناسی کامبرین» در یزد که بار آن مثل موزه تاریخ طبیعی اصفهان، به دوش سازنده موزه و خانواده ایشان است و نیز مثل موزه تاریخ طبیعی اصفهان، در عمارتی با معماری سنتی بناشده‌است.

گزارش و مصاحبه را احسان مهرجو تهیه‌کرده؛ دکتر شاهین زمان هم یادداشتی درباره اهمیت علمی و ترویجی این موزه نوشته‌اند.

به امید روزی که در هر شهر بزرگ ایران، موزه‌های متعدد در زمینه‌های مختلف، از جمله تاریخ طبیعی بنا شود و مردم نیز با حمایت و بازدیدهای خود نشان دهند که ارزش و قدر علم را به خوبی می‌دانند.

https://www.instagram.com/p/BjwQncoBtC3/
Forwarded from رازیک
⁣⁣⁣⁣⁣⁣🔖همه چیز درباره موزه دیرینه‌شناسی کامبرین یزد

گفت‌وگو با مدیر موزه (مجتبی پژمان‌پور)، تصاویری از موزه و ...

📌در «محرمانه ایرانی» شماره 205 «دانستنیها» بخوانید.
@Danestanihamag
پارینه/پالئوگرام
مستند کوتاهی از سیاوش صفاریان‌پور درباره دیرینه‌شناسی #چرخ تدوین: منصور نیکخواه با حضور مجید میرزایی عطاآبادی و عرفان خسروی t.me/paleogram/477
مستند کوتاهی از سیاوش صفاریان‌پور درباره دیرینه‌شناسی
#چرخ
تدوین: منصور نیکخواه
با حضور مجید میرزایی عطاآبادی و عرفان خسروی
نسخه IGTV
https://www.instagram.com/tv/BkR7tiVhCNE/
پارینه/پالئوگرام
کوکو مرد یاد این عموزاده مهربان و سخنگوی انسان‌ها جاوید! https://www.instagram.com/p/BkUQxMHn990/
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کاشفان فروتن لبخند

کوکو که همیشه رابین ویلیامز را دوست داشت، وقتی او را می‌بیند، از رابین می‌خواهد او را قلقلک دهد، خودش هم رابین را قلقلک می‌دهد و هر دو از ته دل می‌خندند.