پارینه/پالئوگرام – Telegram
پارینه/پالئوگرام
5.23K subscribers
405 photos
218 videos
102 files
628 links
دیرینه‌شناسی، تکامل و تاریخ طبیعی
دیرینه‌نوشته‌های عرفان خسروی
t.me/paleogram
کتابخانه پارینه:
t.me/paleolib
مدرسه پارینه:
t.me/paleouni
حمایت از پارینه:
زرین‌پال zarinp.al/erfankhosravi
حامی‌باش hamibash.com/Pal
Download Telegram
پارینه/پالئوگرام
واژه‌هایی_از_ریشه_گوشت_و_خون،_عرفان.pdf
همو ساپین چیست؟

همو ساپین (با تلفظ Hemo sapien) نامی است که بسیاری درس‌خوانده‌های ایران به گونه انسان داده‌اند. البته چنین نامی در هیچ مرجع زیست‌شناسی ثبت نشده است.
متأسفانه ما زیست‌شناس‌ها انسان را به نام دیگری (Homo sapiens) می‌شناسیم؛ Homo (با H بزرگ و o پس از آن که در لاتین اُمُو تلفظ می‌شود) یعنی انسان و sapiens صفت گونه‌ای آن است که از نظر دستوری وجه وصفی معلوم مصدر sapere یعنی اندیشنده و ذوق‌مند است؛ خود sapere در اصل یعنی چشیدن و ذوق‌داشتن و حس‌کردن.
اما hemo چیست؟ معنی آن در لاتین خون است، مثل هِموگلوبین که اتفاقاً بسیاری از ما ایرانی‌ها آن را هوموگلوبین تلفظ می‌کنند؛ homo (با h کوچک) نیز پیش‌وندی است به معنی «هم‌ـ». این «هوموگلوبین» مهمل است و زمانی که از دهان دانشجوی تحصیل‌کرده زیست‌شناسی بیرون می‌آید، برای مخاطب غیرایرانی، قطعاً خنده‌آورنده خواهد بود.
بیگانگی ما ایرانی‌ها و حتی درس‌خوانده‌های ما با زبان لاتین و پافشاری‌مان بر این بیگانه‌ماندن تا جایی است که نام این زبان را به عنوانی عمومی برای زبان‌های امروزی اروپا تعمیم داده‌ایم، که البته چنین نیست. این ناآگاهی سبب شده درک درستی از بسیاری عبارات علمی و اشتقاق واژه‌های اروپایی نداشته باشیم و نهایتاً برخی از آن‌ها را که پرکاربردتر هستند، بر سر لق‌لقه زبان چنان قلب کنیم که نشانی از اصل در آن‌ها نماند. لاتین که البته پیش‌کش، کمی واقع‌بینی و انصاف کافی است تا بفهمیم درک و کاربرد انگلیسی و فرانسه هم، حتی در سطح تلفظ واژه‌های علمی، برای قاطبه تحصیل‌کردگان ایرانی فوق توانایی‌های روزمره است.
پیش از آن که رگ غیرتی قلمبه شود تا رسم انصاف را به من یادآوری کند، تصور کنید جمعی دانشجوی تخیلی اهل اروپا را که به سودای آموختن دانشی به زبان فارسی (مثلاً تاریخ ادبیات ایران) فارسی را دست و پا شکسته آموخته‌اند ولی هیچ درکی از عربی و ترکی ندارند و تصور می‌کنند اصلا چه کاری است که نسبت به اشتقاق واژه‌های عربی یا ریشه‌های ترکی کمی آگاهی کسب کنند. بعضاً ایشان به فارسی می‌گویند عربی، درحالی که خبر ندارند جایی دیگر واقعاً زبانی متفاوت به نام عربی هست که اتفاقاً هم تأثیر زیادی بر فارسی داشته، هم متن‌های فراوان و مهمی هم مرتبط به کارشان به این زبان نگاشته شده.
وضع ما، مثال این دانشجوهای تخیلی است که عرض کردم.

https://www.instagram.com/p/BitRpz4hOiN/
S Gems
افتتاح موزه دیرینه شناسی کامبرین اولین موزه دیرینه شناسی فسیل های رسوب برداری شده ایران در یزد....دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۱
موزه‌ای با هزینه خانوادگی
بخشی از نمونه‌های آقای پژمان‌پور در موزه دیرینه‌شناسی کامبرین در یزد

تصویرها از اینستاگرام دکتر شاهین زمان
@zaman_treasure

نمونه‌های به نمایش درآمده در موزه کامبرین همگی طی پی‌جویی‌های علمی آقای پژمان‌پور کشف‌شده و پس از طی مراحل دشوار رسوب‌برداری و آماده‌سازی در آزمایشگاه شخصی ایشان، به این سطح هیجان‌انگیز از زیبایی رسیده که حتی برای چشم‌های ناآشنا نیز جالب نظر هستند.

هزینه تأسیس این موزه نیز مصداق همت خانوادگی است؛ همت خانواده‌ای که به ترمیم یکی از مهم‌ترین قطعه‌های گمشده جورچین ترویج علم در ایران کمر‌بسته‌اند: موزه‌های تاریخ طبیعی.

این نخستین‌بار نیست که در ایران شاهدیم مجاهدت شخصی و همت خانواده‌ای علم‌دوست متوجه بنیان موزه‌ای علمی و ترویج شوق و ذوق و علاقه به آثار طبیعی می‌شود. نمونه دیگرش، موزه تاریخ طبیعی اصفهان است که زنده‌یاد پروفسور محمدعلی جعفریان تأسیس کرد و بار نگهداری و حفظ آن به جای سازمان‌های دولتی، به دوش خانواده ایشان افتاد.

واقعیت تلخ درباره باورهای علمی-فرهنگی و سیاست‌های پژوهشی در کشور ما این است که نهادهای متولی علم و ترویج علم، چنان درگیر چنبره کاغذبازی و دغدغه سطحی «تولید اقتصادی» شده‌اند که اصل داستان به محاق فراموشی غلتیده. اگر هم وقتی خبر حمایتی شنیده‌ایم، مصدر این پشتی‌های دولتی به دلیل پلشتی فکر و فقر بینش علمی، نتوانسته آب باریک جوی اقتصاد را به باغ علم هدایت کند؛ بلکه آن را به شوره‌زارهایی بی‌حاصل و دروغ‌آگین از قبیل همان تکه‌سنگ‌های بی‌ارزشی رانده که رندی مدعی اما بی‌سواد و ناآگاه به جای استخوان‌های سنگواره به رسانه‌ها و مردم کرمان نشان‌داده بود.

در چنین شرایطی که نهادهای متولی از سر بی‌سامانی، تفاوتی میان سره و ناسره نمی‌بینند، بلکه خرمهره‌ را هزار بار به کان لعل و عقیق نادر ارزان ترجیح می‌دهند، بالابردن عَلَم ِ عِلم، البته که مجاهدت است. باید به آقای پژمان‌پور و پدر ایشان دست‌مریزاد گفت و همه‌نوعی به پشتی ایشان برخاست! دمشان گرم و دست‌هایشان پربرکت! زیرا که هم در پژوهش علمی، هم در ترویج علم، آستین خود را بالازده و چراغ خانه سنگواره‌ها را روشن نگاه داشتند.

نشانی موزه کامبرین: یزد، میدان شهید بهشتی، خیابان دهم فروردین، جنب آب‌انبار شش بادگیری، کوچه سوم، شهید زینی، کاشی ۲۰
تلفن: ۳۶۲۶۱۷۵۸-۰۳۵
@cambrian_museum

https://www.instagram.com/p/BiyY6T_hptt/
در جستجوی سنگواره‌ها
دیرینه‌شناسی در موتور جستجو

همه آنچه که می‌خواستید درباره سنگواره‌ها بدانید، اما خجالت می‌کشیدید بپرسید! به لطف سیاوش صفاریان‌پور عزیز که پیشنهاد کرد این‌بار به جای پرداختن به روایت یا موضوعی خاص، به پرسش‌های ساده، اما اغلب فراموش‌شده درباره دیرینه‌شناسی بپردازیم؛ مثلا: دیرینه‌شناسی به چه درد بشریت می‌خورد؟ تفاوت دیرینه‌شناسی با باستان‌شناسی چیست؟ ربط دیرینه‌شناسی با زمین‌شناسی و زیست‌شناسی چیست؟ دیرینه‌شناس از کجا پول درمی‌آورد؟ چطور به جستجوی سنگواره برویم؟ قدمت سنگواره‌ها چطور مشخص می‌شود؟

در این برنامه به جز سه تا از کتاب‌هایم، چند قطعه سنگواره منحصر به فرد هم همراه برده بودم، به ویژه ردپای سی و پنج میلیون ساله یک پرنده ساحلی و چند پستاندار کوچک از سازند قرمز بالایی در طالقان، سنگواره دویست میلیون ساله برگ سرخس و اندام تولیدمثلی (گل) سیکاد از تشکیلات رسوبی شمشک در البرز مرکزی، سنگواره پنجاه میلیون ساله ماهی از سازند پابده در باباحیدر، قطعه‌ای از سنگواره دویست میلیون ساله استخوان دایناسور از سازند بیدو در کرمان و قطعه‌ای از سنگواره نه میلیون ساله استخوان پستاندار از سازند استخوانی در مراغه.

این برنامه خاص به خاطر لطف سیاوش و موضوع آن که جانب بی‌جانبی در محیط دیرینه‌شناسی است، برای من که خیلی جالب بود؛ امیدوارم برای شما هم جالب باشد! امشب ساعت نُه شب از شبکه آموزش و بازپخش آن ساعت یک بامداد خواهد بود.

https://www.instagram.com/p/BizGCb_ByxB/
سنگواره‌ها و ژن‌ها
پیشرفت‌های دیرینه‌شناسی در سایه مطالعات مولکولی

کتاب انسان خردمند «یووال نواخ هراری» دوبار به فارسی ترجمه شده و یکی از این ترجمه‌ها، به چاپ نهم یا شاید دهم رسیده است. به‌عنوان نسخه‌ای مقدماتی برای آشنایی با موضوع، کتاب بدی نیست، اما یکی از عمودهای اصلی خیمه آن؛ یعنی نظریه انقلاب شناختی، روزبه‌روز سست‌تر می‌شود، به‌خصوص که یافته‌های دیرینه‌شناسی مولکولی از نظریه رقیب آن حمایت می‌کند. انقلاب شناختی به روایت هراری می‌گوید ۷۰هزار سال پیش، احتمالا جهشی در ژن‌های انسان‌های خردمند روی داد و سیم‌کشی مغزشان عوض شد (بدون اینکه اثری بر ریخت‌شناسی مشهود در سنگواره‌ها بگذارد) و این‌طوری توانستند بهتر فکر کنند، بهتر سخن بگویند، ابزارهای بهتری از قبیل قایق، سوزن، تیغه و تیر بسازند، به مفاهیم انتزاعی بیندیشند، ماهیگیری کنند، هنر بیافرینند و دنیا را فتح کنند. نظریه رقیب می‌گوید چنین انقلابی در بازه زمانی ۷۰ یا حتی صدهزار سال پیش رخ نداده.

میخ آخر این نظریه را فقط یک‌ جور می‌توان کوبید و آن هم با کمک دیرینه‌شناسی مولکولی است. یکی از مهم‌ترین ژن‌هایی که تصور می‌کنیم جهش و تغییر آن در توسعه ارتباط قشر مخ با هسته‌های پایه‌ای مغز و در نتیجه توانایی تفکر و سخن‌گفتن ما دخالت داشته، ژنی است به نام FOXP2 که در بسیاری از جانوران وجود دارد و نسخه‌ خاصی از آن مخصوص ما انسان‌هاست. نسخه‌ای از این ژن که در انسان پیدا می‌شود، پروتئینی می‌سازد که تنها در دو اسیدآمینه با شمپانزه‌ها تفاوت دارد و تنها یکی از این دو تفاوت، در هیچ جانور دیگری پیدا نمی‌شود؛ اما همین تفاوت اندک، نقش بزرگی در توسعه عملکرد شناختی و گفتاری انسان داشته است. اگر نسخه مشابهی از این ژن در گونه‌های دیگر مثل نئاندرتال‌ها هم بوده باشد، با یا بدون شواهدی از قبیل نقاشی غارها و سفرهای دریایی، ناچاریم بپذیریم آنها هم مثل ما بوده‌اند. خوشبختانه قطعاتی که از ژنوم نئاندرتال‌ها در سنگواره‌هایشان به دست آمده، حاوی بقایای این ژن هم هست و شواهدی که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد، نشان می‌دهد نئاندرتال‌ها هم «خردمند» بوده‌اند. اگر هراری (که البته استاد تاریخ است، نه دیرینه‌انسان‌شناسی یا انسان‌شناسی تکاملی) قبل از نگارش کتابی درباره تکامل انسان، دست‌کم همین مقاله را درباره دیرینه‌شناسی مولکولی دیده بود، کتابش را بر اساس نظریه انقلاب شناختی استوار نمی‌کرد.

https://www.instagram.com/p/Bi3RSuBB_VR/

متن کامل این یادداشت بنده را در کنار یادداشت‌های دیگری از عطا کالیراد و احسان سنایی در شرق بخوانید:

http://www.sharghdaily.ir/fa/main/detail/187638/
پارینه/پالئوگرام
در جستجوی سنگواره‌ها دیرینه‌شناسی در موتور جستجو همه آنچه که می‌خواستید درباره سنگواره‌ها بدانید، اما خجالت می‌کشیدید بپرسید! به لطف سیاوش صفاریان‌پور عزیز که پیشنهاد کرد این‌بار به جای پرداختن به روایت یا موضوعی خاص، به پرسش‌های ساده، اما اغلب فراموش‌شده…
ردپای دایناسور کوچولو

وقتی می‌گویم این ردپای دایناسور ۳۵میلیون سال قدمت دارد، سیاوش سوال فی‌البداهه، دقیق و مهمی می‌پرسد که فقط به ذهن یک ژورنالیست علم حرفه‌ای و نکته‌سنج می‌رسد: «مگر دایناسورها آن زمان منقرض نشده بودند؟»؛ این سوال چالش‌برانگیز، درحقیقت پاس گلی بود که کاپیتان برای من فرستاد تا دروازه هوش و حواس بیننده را با پاسخ بعدی بگشاییم. می‌گویم: «اغلب دایناسورها ۶۶میلیون سال پیش منقرض شدند اما… پرنده‌ها باقی ماندند».
اگر باقی صحبت‌های ما را هم ببینید، شاید بدتان نیاید. چند لحظه بعد از این قطعه که اینجا بریده‌ام، سیاوش پاس گل بعدی را می‌فرستد: «یعنی پرنده‌ها از دوران دایناسورها باقی مانده‌اند؟»، می‌گویم: «پرنده‌ها جزء دایناسورها هستند، اما همه موجودات دیگر عصر حاضر هم، بازماندگانی از همان دوران دایناسورها هستند».

https://www.instagram.com/p/Bi3gZOehI-W/

قسمت ۶۲ «موتور جستجو» را در تلوبیون ببینید:

http://www.telewebion.com/episode/1818630
پارینه/پالئوگرام
بارقه‌هایی متأخر از طرز فکری متقدم دامن‌گیرترین کژفهمی‌ها نسبت به نظریه تکامل عرفان خسروی رشد آموزش زیست‌شناسی، ش ۱۰۸، بهار ۹۷، صص ۲۷-۳۳ آموزش زیست‌شناسی در کشور ما میراث فکری ارنست میر است. بسیاری از تناقض‌هایی نیز که در آموزش زیست‌شناسی با آن روبرو هستیم،…
بارقه‌هایی متاخر از طرز فکری متقدم: دامن گیرترین کژفهمی‌ها نسبت به نظریه تکامل

بیش از یک و نیم سده از انتشار کتاب معروف داروین، با عنوان اختصاری «خاستگاه گونه‌ها» می‌گذرد. طی این مدت، نظریه تکامل داروین متحول، روزآمد و کامل‌تر از روایت خود داروین شده و سرانجام گفتمان غالب در دنیای زیست شناسی را از آن خود کرده است. جدال بر سر درستی این نظریه اکنون بحثی حاشیه‌ای و خارج از حوزه علم زیست‌شناسی شمرده می‌شود و محل نزاع آخرین منتقدان این نظریه، حقانیت یا بطلان علم‌گرایی و چند و چون متافیزیک علم (مثلاًَ فرض های پیشینی مترتب بر نظریات علمی) است. کارل پوپر، یکی از مهمترین فیلسوفان علم سده بیستم، نظریه انتخاب طبیعی داروین را در دوره‌ای «ابطال ناپذیر» تلقی‌کرد و آن را «برنامه پژوهشی متافیزیکی» نامید؛ اما بعدها معترف شد که اشتباه کرده و نظریه انتخاب طبیعی را نظریه‌ای علمی دانست. برخی حتی عقیده دارند بازنمایی انتخاب طبیعی در قالب معادله پرایس آن را اثبات و تبدیل به اصلی علمی می‌کند. اما با وجود این اقبال نظری، هنوز در ادبیات زیست‌شناسی معاصر ردپای باورهایی دیده می‌شود که در تعارضی جدی با نظریه تکامل قراردارند؛ گویی که این نظریه هنوز محتاج تبیین است، حتی برای کسانی که آن را پذیرفته‌اند.

http://www.roshdmag.ir/fa/article/20613
پارینه/پالئوگرام
وصف شورانگیز تاریخ آن موقع فقط عاشق این بودم که متخصص استخوان‌شناسی مقایسه‌ای شوم و سنگواره‌های مهره‌دارانی مثل دایناسورها را مطالعه کنم. البته می‌بینید که دور و برم برعکس، پر بود از هر چیز، جز همانی که دوست داشتمش. اینجا سفت نشسته‌ام، مشغول آماده‌کردن گزارش…
میگویی از عصر دایناسورها

کارپوپینیوس تاج‌بلند، میگویی از رسوبات کرتاسه پسین (اشکوب سنومانین)، حاقل، لبنان. این نمونه که در نخستین مراحل رشد خود مانده و به سنگواره تبدیل شده؛ حالا در کتابخانه کوچک من، بر آستانه کتاب‌های دیرینه‌شناسی و تکامل، خودنمایی می‌کند.

در این میگوی منقرض‌شده هم عصر دایناسورها، رشد نخستین پای حرکتی (نخستین پرایی‌پود/ pereiopod) نسبت به بقیه بدن آلومتریک (allometric) یا دگرمقیاس است؛ یعنی با افزایش سن، نسبت طول نخستین پای حرکتی به کل بدن افزایش می‌یابد. در قاب دوم، مراحل رشد کارپوپینیوس را خواهید دید و در برگه بعدی، طرحی از کارپوپینیوس تاج‌بلند بالغ را با جزئیات بیشتر.

A prawn from the Dinosaur Era

Carpopenaeus callirostris, a prawn from the late Cretaceous (Cenomanian epoch) of Hakel, Lebanon, at its very young stage.

Gleassner, M., 1945, Cretaceous Crustacea from Mount Lebanon, Syria. Ann. Mag. nat. Hist., London, 12 (11), pp. 694-707

https://www.instagram.com/p/BjDs33CBa-W/
سابقه #شوریدگی_برای_سنگواره‌ها

اینجا ۱۶ سال پیش است، نزدیک شهر زاویه، حوالی ساوه. در جستجوی بقایای سنگواره گور آسیایی بودم و تکه‌های لگن کرگدنی منقرض‌شده را جمع‌آوری می‌کردم.

https://www.instagram.com/p/BjHs4zFB1ts/

کبریایی زاده محمدرضا، میرزایی عطاآبادی مجید، خسروی عرفان. پستانداران فسیل کواترنری بالایی از منطقه زاویه، شمال ساوه. فصلنامه کواترنری ایران. ۱۳۹۴؛ دوره ۱، شماره ۳، صص: ۲۳۹-۲۵۳

https://goo.gl/mTf6Cg
ژرف‌تر از رنگ پوست

امشب در #موتور_جستجو، سیاوش صفاریان‌پور و مجا ترابی به #شاخ_مقاله جذابی درباره #نژادپرستی خواهند پرداخت که موضوع شماره اخیر مجله #نشنال_جئوگرافیک است. در این برنامه، بابک نیکخواه بهرامی، سردبیر نشنال جئوگرافیک فارسی نیز حضور دارد و به نکات جالبی درباره این پرونده اشاره می‌کند. من هم به عنوان زیست‌شناس، دیرینه‌شناس و البته روزنامه‌نگار علم در کنار این دوستان موضع علم زیست‌شناسی را نسبت به موضوع نژادپرستی تشریح می‌کنم.

آیا #نژادها واقعیت دارند؟
آیا #انسان شامل زیرگونه‌های جداگانه می‌شود؟
آیا برخی انسان‌ها از نظر تکاملی، #پست و برخی #عالی هستند؟
چرا #رنگ_پوست انسان‌های مناطق مختلف جهان، متفاوت است؟
ما چرا، چگونه و از کی #سفیدپوست شدیم؟

امشب، یکشنبه، ششم خرداد ۹۷، ساعت ۲۱، شبکه آموزش، موتور جستجو را تماشا کنید! بازپخش هم دارد.

https://www.instagram.com/p/BjRrUgKhkwy/
رستگاری در شربت

یک هفته بود در جنگل گم شده بودیم. ده روز پیش‌تَرَک، اواخر خرداد ۸۷، همراه محمد جعفری که آن وقت تازه دکتری گیاه‌شناسی را آغازیده بود، از شاهرود به سمت کوه راه افتادیم. دو محیط‌بان با اسب‌هایشان ما را تا خط‌الرأس همراهی کردند.

آن بالا، بارها را از پشت اسب‌ها برداشتیم و تنها شدیم. من ماندم و محمد؛ چکش زمین‌شناسی من و پِرِس‌های گیاه‌شناسی او. پِرس گیاه‌شناسی مقواهایی ضخیم و چگال است که روی هم فشرده شدند. هر نمونه گیاهی جدید را میان ورقه‌ای از آن‌ها می‌گذارند، بعد روی آن می‌ایستند و دوباره با بند محکم‌اش می‌بندند تا گیاه‌ها خشک و ثابت شوند.

من جز اینکه از جایی به بعد، شروع به غرزدن کردم و محمد صبوری، دو بسته از پِرِس‌های بی‌گیاه او را هم علاوه بر ابزارهای زمین‌شناسی و چادر و آب و کیسه‌خواب، همراه می‌بردم. او هم چند بسته دیگر و مقداری آب و غذا همراه داشت.

من دنبال سنگواره گیاهان می‌گشتم و او دنبال گیاهانی که میان پِرِس‌هایش به چیزی شبیه سنگواره تبدیل کند. سر هرکدام ما گرم علائق خودش بود که روز سوم فهمیدیم گم شدیم.

اول ما خرس را دیدیم؛ او هم ما را. برای اینکه خرس پی بوی غذا نیاید، از آغاز غذاها را بسته‌بندی کرده بودیم؛ اما خودش را که دیدیم تعبیرمان از دنیا شکل دیگری گرفت. سینه‌خیز از میان چندصد گز درختان خاردار نسترن وحشی گذشتیم تا جایی رسیدیم که تا کمر میان برگ‌های بلوط فرومی‌رفتیم. کمی بعد راهمان به دره‌ای عمیق قطع‌شد.

غروب نزدیک بود؛ از فراز دره روشنایی‌های دوردست شهر گرگان پیدا بود و از پس راه، زوزه گرگ‌ها بلند. تا توان داشتیم گذاشتیم و برگشتیم عقب، تا جایی که شد چادر بزنیم. هیزم جمع کردیم و تا صبح نوبتی کنار آتش پاس دادیم. دو بسته پِرِس‌های بازنشده محمد را هم انداختیم توی آتش. تا صبح مثل کعبتینی گدازان سوختند. روز بعد جستجو برای راه بازگشت آغاز شد.

روز آخر که راه را جستیم، زانوهای من توان نداشت که در سراشیب کوهستان، زیر بار تنم صاف بماند. ناچار کل روز را عقب‌عقب پایین آمدم تا حاج حبیب ما را دید.

حاج حبیب همراه پسرش حمید در مرتع مرتفع بهشت‌آسایی به نام شربت زندگی می‌کرد؛ چند فرسنگ بالاتر از هر روستای دیگر. چندین جریب زمین صاف و سبز، معلق میان دو کوه و مشرف به بلندی‌های زیارت. حاج حبیب از سر ظهر ما را دیده بود که هبوط می‌کنیم؛ ولی تا حمیدش را بفرستد به دستگیری ما، غروب شده بود.

حمید آمد. بار از دوشم گرفت و پای ما به بهشت شربت رسید. در بهشت کته‌سیب‌زمینی خوردیم که اشرف اغذیه عالم است.

این هم من و حمیدیم که صبح فردایش، محمد عکسمان را برداشت.

https://www.instagram.com/p/BjUgAG2BtaW/
آیا تخم مرغ تاب‌آوری وزن انسان را دارد؟

شکل و ساختار گنبدی تخم مرغ، نیروی عمودی را به بهترین نحو پخش و مهار می‌کند. از حدود ۳۱۲ میلیون سال پیش که نیاکان مشترک خزندگان و پستانداران، یعنی نخستین مهره‌داران آمنیوت، تخم‌های آمنیوتیک خود را به جای آب روی خشکی گذاشتند، تنش‌های جدیدی به تخم‌های این موجودات وارد شد؛ تنش‌هایی که پیش از آن، برای تخم‌های نیاکان قدیمی‌تر آن‌ها که در آب رها می‌شدند، چندان جدی نبود. این چالش جدید، تنها با اضافه‌شدن پوسته‌ای چرمی یا آهکی و البته پرده‌های جنینی از قبیل پرده آمنیون (که برای جنین حکم استخری اختصاصی دارد) حل شد و تغییری در شکل گوی‌مانند تخم‌ها به وجود نیامد، زیرا گوی یا کره، از نظر نسبت سطح به حجم، پراکندگی تنش و کشش و تقارن همه‌جانبه، بهینه‌ترین حجم دنیای سه‌بعدی ماست. نه تنها تخم‌های مخصوص خشکی آمنیوت‌ها، بلکه اغلب تخم‌های جانوران آبزی و البته شکل آرمانی همه یاخته‌ها، گوی‌مانند است. تخم‌مرغ نه تنها باید وزن والد خود را تاب‌آورد، بلکه می‌تواند در شرایطی حتی زیر وزن آدمی نیز سالم بماند، زیرا میراثی بسیار قدیمی به جا مانده از دورانی است که دایناسورها روی تخم‌های خود می‌خوابیدند، یا دوران نخستین موجوداتی که روی تخم‌های خود را با برگ و خاک می‌پوشاندند یا حتی از آن عقب‌تر، دورانی که نخستین یاخته‌ها در سیاره پرتلاطم و جوان زمین پیدا شدند و زندگی آن‌ها تا امروز ادامه یافت. تخم مرغ همان یاخته نخستین است، البته با کمی ذخیره غذایی، پوسته‌های حفاظتی اضافی و برنامه‌ای مدون و بی‌نقص برای تکوین و تبدیل به جانوری پریاخته به نام مرغ!

https://www.instagram.com/p/BjWqmkkHfrn/
👍1
پارینه/پالئوگرام
آیا در ایران دایناسور وجود داشته؟ دایناسورهای ایران چه شکلی بودند؟ سخنرانی عرفان خسروی درباره بقایای دایناسورها و گیاهان ژوراسیک ایران، مشهد، ۱۳۸۳ ۴۸ مگابایت، ۲۰ دقیقه https://news.1rj.ru/str/paleogram/264
قدمگاه دایناسورها روی صخره مواج

نخستین بار سال ۸۱ بود که مجید میرزایی دستم را گرفت و به جستجوی دایناسورهای ایران رفتیم. شرح و گزارش آن را بارها، به اختصار و تفصیل، نوشته‌‌ایم؛ ولی کمتر درباره پی‌جویی‌های کوچک و بزرگی صحبت کردیم که بارها همراه مجید به نقاط مختلف ایران، به خصوص کرمان و البرز مرکزی، رفتیم تا کوچکترین نشانه‌های به جا مانده از دایناسورها را ثبت کنیم. من از مجید خیلی چیزها درباره کار علمی در صحرا، آزمایشگاه و هنگام نوشتن گزارش و مقاله یاد گرفتم و هنوز هم درس‌های زیادی هست که باید از او بیاموزم.

سال ۸۷ یکی از آن سفرهای پرهیجان و آموزنده دست‌داد که دوباره همراه مجید به کرمان برویم تا صخره ماسه‌سنگی بزرگی را ببینیم که چند رد پای ۲۰۰ میلیون ساله در میان آثار موج (ripple marks) روی آن به چشم می‌خورد.

در قاب اول، من و برهان باقرپور دو سر مشمعی را گرفته‌ایم که از آن برای ترسیم و ثبت دقیق جاهای پا استفاده می‌کنیم. این عکس را مجید ثبت کرده است.

قاب دوم عکسی است که من از صخره و ردپاهای آن در نور رو به زوال غروب انداخته‌ام. آن زمان در قالب واحدی درسی به نام «تکنیک‌ها و روش‌های آزمایشگاهی» در دانشگاه تهران، مشغول فراگیری فن عکاسی و چاپ عکس بودم؛ بنابراین همه عکس‌های آن دوران را با نگاتیو سیاه و سفید ثبت کردم و بعد در تاریکخانه آزمایشگاه جانورشناسی، نگاتیوها را ظاهر و عکس‌ها را چاپ کردم.

https://www.instagram.com/p/BjbzN8qBIHM/
شبی به ابعاد دایناسورها 🦖

پشت سرم در قاب نخست، استخوان واقعی دایناسوری قرار دارد که رفیق خوبم، پوریا برایم فرستاده. جایی خارج از قاب، انگاره‌ای کوچک ولی دقیق از استخوان‌بندی تیرانوسورِس داشتم. این‌ها و چند جمجمه و مجسمه از اقسام مختلف دایناسورها ابزار نمایش من بود. جز این‌ها شعبده‌بازی تکاملی و مسابقه‌ای دایناسوری و البته شگفتانه‌ای هم داشتیم که پایان‌بخش هیجان‌انگیز نمایش «شب دایناسورها» بود.

تقریبا سه سال پیش، برای نخستین «شب دانستنیها» برنامه‌ریزی می‌کردیم. تصمیم و لطف آقای سردبیر این بود که نخستین شب دانستنیها، شب دایناسورها باشد.

بچه‌های دانستنیها هم برای شب دایناسورها سنگ تمام گذاشتند. هماهنگی، طراحی، برنامه‌ریزی، اجرا و البته حمایت و پشت‌گرمی بی‌نظیر آن‌ها همه چیز را مهیا کرد؛ اما متأسفانه هیچ‌کس زحمت آن‌ها را ثبت‌نکرد، جز خاطره خوبی که در ذهن من ماند و همیشه مدیون آن‌ها هستم.

دوست دیگری که خیلی برای این برنامه زحمت کشید، دکتر وحید نوروزی بود که شعبده‌بازی تکاملی ما را انجام داد. من از وحید خواستم واکنش نوسانی «بریگز-روشر» را انجام دهد که از جهاتی یادآور برخی ویژگی‌های سامانه‌های آشوبناک تکاملی و زیستی است.

آزمایش وحید حُسن تقدیم صحبت‌های آن شب من درباره مفهوم تکامل بود. برای اختتامیه هم، به پیشنهاد آقای جباری برنامه‌ریزی مفصلی کردیم تا صخره‌ای حاوی سنگواره را پیش چشمان حیرت‌زده حاضران با چکش زمین‌شناسی بگشاییم و سنگواره‌های درونش را به یادگار تقدیم مخاطبان کنیم.

برای این کار، از دکتر مجید میرزایی کمک خواستم که با هم برای اکتشاف سنگواره گیاه به بلده برویم. حسین فروتن هم همراه ما شد تا سفر ما را ثبت و مستند کند. میهمان ویژه برنامه ما هم دکتر میرزایی و سیاوش صفاریان‌پور عزیز بودند.

قاب‌های سوم تا هفتم، صحنه‌هایی از اکتشاف سنگواره و دستپخت نگاه حسین فروتن است. برای رفت و آمد هم از آقای اسفندیار محمدی، بهترین و باسوادترین راننده دانشگاه تهران کمک خواستیم که همه گیاهان، سنگواره‌ها و سازندهای زمین‌شناسی ایران را می‌شناسد. در قاب آخر من و مجید و آقا اسفندیار را در پایان اکتشافی یک روزه می‌بینید که جلوی دوربین حسین ایستاده‌ایم.

سنگواره‌ای که پیدا کردیم، جادوی آن شب ما شد. من صخره‌ای دربسته را گذاشتم روی میز و گفتم سنگواره اینطوری پیدا می‌شود! چکش را زدم به میان لایه‌های سنگ و برگ‌های دویست میلیون ساله را مثل حجرالفلاسفه به چشم‌های منتظر حاضران نشان دادم. صدای شگفتی بچه‌ها هنوز در گوشم آهنگ می‌زند. آن شب، هر برگی هدیه‌ای شد برای یکی از مشتاقان سنگواره‌ها.

https://www.instagram.com/p/BjdHu7nBVj1