یادداشت‌های سیستمی – Telegram
یادداشت‌های سیستمی
909 subscribers
34 photos
15 videos
4 files
107 links
فرزاد دهقانیان
عضو هیئت علمی گروه مهندسی صنایع و سیستم‏ها، دانشگاه فردوسی مشهد

ارتباط:
@fdehghanian
Download Telegram
🔲⭕️پروفسور بالتازار دروغ بود!
دکتر مجتبی لشکربلوکی

کارتون شیرین و در عین حال احمقانه پروفسور بالتازار را یادتان می‌آید؟ مشکلی که پیش می‌آمد، مسئولین یا مردم شهر به سراغ دانشمند ریزه و محبوب شهر، پروفسور بالتازار می‌رفتند. جناب پروفسور، شروع می کرد به راه رفتن و با فکر کردن و فکر کردن و فکر کردن، یکباره یک فکر بدیع به سرش می‌زد و می‌رفت چهار تا دکمه را می‌زد و یک ماشین بزرگ شروع می‌کرد به کار، و آخرش یک ماده شیمیایی یا یک ماشین دیگری بیرون می‌داد که مسئله را، هرچه که بود، حل می‌کرد. نگاه خیلی از مردم و مسئولین ما به مقوله علم و تکنولوژی نگاهی پروفسور بالتازارانه است! (برداشت از کانال جناب گاو)


☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
جوان تر که بودم فکر می کردم که همه چیز «یک» جواب علمی مشخص دارد که باید آن را کشف کرد. دانشمندان، دکترها و متخصصان، برای من مانند یک بت بزرگ بودند که جواب درست را در آستین شان دارند.
این روزها، هرچند همچنان به علم به عنوان ابزاری برای اداره عاقلانه جوامع معتقدم، اما این بت های قبلی برای من فرو ریختند به چندین دلیل که سه دلیلش را اینجا می نویسم:
۱. اگر علم واقعا دقیق و قطعی است. چرا متخصصان یک رشته یک حرف واحد نمی زنند. خاطرم هست روزی یکی از وزرای اقتصاد می گفت که اگر دو اقتصاددان در یک اتاق باشند معمولا دو نظریه از آن بیرون می آید و گاهی هم سه نظریه!! فقط اقتصاد هم نیست، فیزیوتراپ ها، متخصصین علوم اعصاب، جامعه شناس ها و موزیسین ها هم نظرات و نظریات متفاوتی دارند. بنابراین آن قدرها که ما فکر می کنیم علم (یا دست کم نمادهای علم) قطعی و دقیق نیست.

۲. فهمیدم علوم انسانی و اجتماعی که بیشتر مرتبط با کشورداری و توسعه هستند اصلا به میزان علوم پایه و مهندسی دقیق نیستند. محاسبات نیوتونی، استاتیک و مقاومت مصالح در ساختن یک پل در سان فرانسیسکو و سبزوار یکی است. اما مدیریت دو شرکت همسایه در یک شهر چه سان فرانسسیسکو باشد چه سبزوار متفاوت است و غیرقابل تقلید.

۳. فهمیدم در کشورداری و اداره سازمان، اصلا ما با مسایل شسته رفته سروکار نداریم. مسایلی هستند که چندبعدی اند (مثلا هم جنبه اقتصادی دارد هم جنبه اجتماعی) و هم ساختارنایافته (هیچ کس به درستی نمی تواند تمام ابعاد مساله را ببیند و درک کند) و هم مانند یک موجود زنده عمل می کنند (وقتی راه حلی را اجرا می کنی مساله به شکل دیگری در می آید).

به پیش بینی های غلط و تجویزهای اشتباه همان بت های سابق دیگر اشاره نمی کنم.

چه باید کرد؟

تا اطلاع ثانوی به این جمع بندی رسیده ام که برای اداره کشور و سازمان باید از فرمول زیر پیروی کنم.

۱. بالتازاری به دنیا نگاه نکنم. فکر نکنم که با صرف تفکر آن هم به صورت فردی می شود به راه حل رسید. بلکه اولا بخشی از راه حل احتمالا حاصل آزمایش، سعی و خطا، پایلوت کردن (اول اجرا بعد تفکر) است و دوم اینکه هیچ کس از ما عقل کل نیست! بنابراین باید با کوششی جمعی به حقیقت رسید.

۲. بپذیرم که چون موضوعات بین رشته ای هستند، همه اطلاعات نزد یک فرد نیست و همه راه حل ها به ذهن یک فرد نمی رسد. بنابراین مهم ترین تکنولوژی/متدولوژی حل مساله، «گفتگو» است. هنر رهبران کشورها و سازمان ها ایجاد فضایی برای گفتگوی آزاد فراگیر است. کسانی که با من مخالفت می کنند بزرگ ترین خدمت را می کنند چون سوراخ های احتمالی راه حل را بدون هزینه به من نشان می دهند. مخالفان را به سکوت نکشانم.

۳. تا آنجا که می توانم باید حساب و کتاب کنم. تحلیل هزینه-منفعت کنم. عدد و رقم و تحلیل باید مبنای کار من باشد اما چون ما نمی توانیم مطمئن باشیم که به جواب قطعی و بهینه رسیده ایم، بسیاری از تصمیمات توافقی است و نه انتخاب بهینه. بنابراین اقناع و اجماع بین ذینفعان کلیدی برای حل مسایل جمعی بسیار مهم است. ترکیبی از عقلانیت ابزاری و عقلانیت تفاهمی (به تعبیر هابرماس فیلسوف معاصر).

حل مساله در کشور و سازمان یعنی ترکیبی از اقدام، تست، آزمایش، تحلیل، ایده یابی، بحث، نقد و گفتگو و نه فقط فکر کردن و پژوهش علمی. حل کردن مساله ملی یعنی بررسی بین رشته ای، اجماع و توافق جمعی روی معقول ترین و حساب شده ترین گزینه ها نه فقط اینکه یک فرد یک مساله را معجزه وار حل کند. باور کنیم پروفسور بالتازاری وجود ندارد. کشورداری بالتازاری و مدیریت بالتازاری یک توهم است. اگر در جستجوی توسعه هستیم نگاهمان را در مورد علم، دانشمندان، حل مسائل ملی، اهمیت گفتگو و اجماع روزآمد کنیم.

کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Instagram | Website | Linkedin |
👍1
Forwarded from چُراز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 آیا افزایش ۵۷ درصدی حداقل حقوق به نفع کارگران است؟

🔹بعد افزایش حداقل حقوق چه اتفاقی برای کسب و کارها خواهد افتاد؟

🔸 حقوق کارگران چجوری تعیین میشه؟

📍 نظر شما در مورد افزایش دستوری حداقل حقوق چیه؟

Youtube: Choraz
Instagram: Chorazmedia
Twitter: Chorazmedia

📱@choraz
در خصوص مدلهای ذهنی:
Forwarded from شبکه توسعه
🔲چرا خودکفایی «استقلال» را کم می‌کند؟!

🖊امیر ناظمی

[این یادداشت قدیمی به مناسبت عکس سفرای انگلیس و روسیه بازنشر می‌شود؛ همان عکسی که به استقلال ما طعنه میزند]

ما نسل عادت کرده به جشن‌های خودکفایی بودیم؛ از خودکفایی گندم تا پیکان! برای ما بدیهی بود که برای حفظ استقلال باید از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را تولید کنیم. ما تازه سال‌های انتهای دهه‌ی ۷۰ بود که فهمیدیم خودکفایی در همه‌ی امور امکان‌پذیر نیست. با خودکفایی خداحافظی کردیم، هم ما مردم، هم آن سیاستمدارها؛ چون فکر می‌کردیم نمی‌شود! نه اینکه راه حل خوبی نیست!

بعد شروع شد به تهیه فهرستی از کالاهای استراتژیک که فکر می‌کردند باید در آن‌ها خودکفا شویم. گندم در این فهرست بود به اسم امنیت غذایی؛ یا بنزین و خودرو بخاطر سهم اشتغال بالا. ما از ترس تحریم، از ترس کابوس جنگ با عراق، ما به هزار دلیل دنبال استقلال از طریق خودکفایی بودیم.

برای من گذشت و گذشت تا در مدل‌سازی‌ها رسیدم به مفهوم «استقلال»! از دید منی که بزرگ‌شده در این دوره‌ها بودم، استقلال یعنی «کمترین میزان تاثیرپذیری از دیگران» یعنی هرچقدر کسی نتواند بر تصمیمات من اثر بگذارد من مستقل‌تر هستم؛ یعنی اگر آمریکا و اروپا روی فعالیت‌های من اثر نگذارند من استقلال بیشتری دارم.

اما از دید کتاب‌ها و مدلسازی‌هایی که داشتم در دانشگاه تدریس می‌کردم، «استقلال» از «نسبت وابستگی دیگران به من به وابستگی من به آن‌ها» به دست می‌آمد؛ یا برابر بود با «نسبت تاثیراتی که من بر دیگران می‌گذارم به مجموع تاثیراتی که میگذارم و می‌پذیرم».

در این تعریف اگر من کشوری باشم که دیگران به من وابسته نیستند؛ من مستقل نیستم! و البته قدرت هم ندارم!

البته در مدل‌سازی‌های پیچیده‌تر، هم تعریف «استقلال» و هم تعریف «قدرت» پیچیده‌تر می‌شدند، اما در همه‌ی آن‌ها مدام نقش تاثیرگذاری‌ها در تعریف «استقلال» بیشتر می‌شد!

از دید مدلسازی‌های جدید، بازیگری که در یک سیستم «استقلال» داشت، بازیگری بود که باید تاثیرگذار می‌بود، وگرنه هر چقدر هم تاثیرپذیری‌اش را از سایرین کم می‌کرد، مستقل نمی‌شد.

⭕️استقلال و تحریم‌ها
بسیار نوشته شده که چرا اینقدر ما راحت تحریم می‌شویم؟ پاسخ اما دقیقا برمی‌گردد به دلیل همین درک نادرستی است که از مفهوم استقلال داریم.

بازیگر مستقل یا دارای قدرت، قابل حذف شدن از سیستم نیست. یعنی کشوری که ۱۰۰ میلیارد دلار وارد می‌کند و ۱۰۰ میلیارد صادر می‌کند؛ خیلی قوی‌تر از کشوری است که نه وارداتی دارد و نه صادراتی! کشور اول را نمی‌شود از جهان حذف کرد و دومی را می‌شود!

بگذارید چند واقعیت ببینیم:
1️⃣ما ایرانی‌ها فکر می‌کنیم چون سالیانه حدود ۳ میلیارد یورو از آلمان واردات داشته‌ایم؛ خیلی شریک جذابی برای آلمانی‌ها هستیم؛ اما یادمان می‌رود که صادرات آلمانی‌ها حدود ۱۳۵۰ میلیارد است و این یعنی سهم ما حدود ۰.۰۰۲ است! یعنی قابل صرف نظر!

2️⃣سهم ایران در چند سال گذشته کمتر از ۰.۰۰۱ از کل صادرات چین بوده است و سهم ایران در واردات این کشور نیز کمتر از ۰.۰۰۹! یعنی سهم ما تقریبا در اقتصاد چین آن‌قدر ناچیز است، که می‌شود درنظر نگرفت!

این‌ها واقعیت‌هایی هستند که معنایش متاسفانه در همان تفاوت فهم‌مان از مفهوم استقلال نشات گرفته است. ما موفق شده‌ایم تاثیری‌پذیری خود را از دیگران کم کنیم؛ اما ما به سادگی در معادلات جهانی نادیده گرفته می‌شویم؛ چون تاثیرگذاریمان هم به اندازه‌ی تاثیر‌پذیری‌مان ناچیز است!

⭕️تغییر دیدگاه
وقتی به شاخص‌های جهانی دقت می‌کنیم، در بسیاری از این شاخص‌ها «واردات» یک معیار مطلوب است! بله واردات اگر در صنایع پیشرفته و کالاهای سرمایه‌ای باشد، و اگر همراه با صادرات بالا باشد، یک معیار خیلی خوب است. ما هنوز افتخار می‌کنیم به کاهش واردات بدون آن‌که توجه کنیم به سایر جنبه‌ها!

ما بیش از هر چیز نیاز داریم تا به بازتعریف مفاهیمی اقدام کنیم، که میراث دنیای ماقبل جهانی‌شدن است! ما نیاز داریم تا دوباره در خصوص بسیاری از چیزهایی که بدیهی می‌دانیم، فکر کنیم!

ما اگر واردات بالا و صادرات بالا داشتیم، هرچند تفاضلش همین مقدار اکنون بود، حتما بیش از وضعیت فعلی‌مان تاثیرگذار بودیم و این یعنی به راحتی قابل صرف نظر کردن نبودیم! یعنی به راحتی نمی‌شد با یک امضا تحریم‌مان کرد!

در دنیای امروز، هیچ رابطه‌ای یک‌طرفه نیست. نمی‌شود تنها تاثیرگذار بود و هیچ وابستگی نداشت. مهم آن است که بیش از آن که وابسته به دیگران باشیم، آن‌ها به ما وابسته باشند.

دستیابی به استقلال تنها از طریق این توازن ایجاد می‌شود؛ وگرنه اگر به هیچکس وابسته نباشیم و دیگران هم به ما وابسته نباشند؛ همگی برای حذف شدنمان توافق دارند!

یعنی حتی اگر خودکفایی امکان‌پذیر هم باشد، قدرت و استقلال ما را افزایش که نمی‌دهد، بلکه کاهش می‌دهد!

شبکه توسعه
@I_D_Network
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همانند شکل بالا که حرکات توپ‌ها بر روی خطوط به‌صورت خطی است ولی نهایتاً با کنار هم قرارگرفتن یک حرکت دایروی غیرخطی را ایجاد می‌کنند. در یک سازمان نیز، واحدها با اهداف و عملکردهای متفاوتی وجود دارد، هنر مدیریت ارشد این است که بتواند طوری عمل کند تا نهایتاً عملکردی از سازمان داشته باشیم که از مجموع عملکرد جزء جزء واحدها فراتر رود.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔖ادمین کانال
✳️ @STinP_Admin

🔸بروزرسانی: دوشنبه‌ها و پنجشنبه‌های هر هفته
👍1
قضاوتهای شهودی: (سیستم یک و دو)
Forwarded from BBCPersian
🔸پل و تنیشا آستین، یک زوج سیاه‌پوست در نزدیکی سانفراسیسکو در ایالت کالیفرنیا در آمریکا از یک شرکت املاک شکایت کرده‌اند با این ادعا که خانه‌شان به دلیل نژاد آنها حدود ۵۰۰ هزار دلار کمتر ارزش‌گذاری شده است.

🔺آنطور که در مدارک شکایت آنها در دادگاه فدرال سانفرانسیسکو آمده، آنها پس از اینکه خانه‌شان در "سانفرانسیسکو بی" از طرف یک موسسه املاک ۹۹۵ هزار دلار قیمت‌گذاری شد، تصمیم گرفتند یک نظر کارشناسی دیگر بگیرند.

🔺این بار آنها از دوست سفیدپوست‌شان کمک گرفتند و قرار شد او در مقابل ارزیاب وانمود کند که صاحبخانه است. خانواده آستین‌ سپس عکس‌های خانوادگی و آثار هنری آفریقایی را از در و دیوار خانه‌شان جمع کردند و با کمک عکس‌های خانوادگی دوست‌شان، خانه را "سفیدپوست‌نشین" جا زدند.

🔺نتیجه ارزشگذاری جدید، آنها را شوکه کرد: یک میلیون و ۴۸۰ هزار دلار؛ که تقریباً ۵۰ درصد و حدود نیم میلیون دلار بیشتر از برآورد قبلی بود.
📷google maps

⬇️در اینستاگرام بیشتر بخوانید و نظر بدهید:
instagram.com/bbcpersian/p/CXOYfbKII9f/
@bbcpersian
👍1
موتورهای رشد زندگی فردی، اجتماعی و کاری شما چه هستند؟
🔘به موتورهای رشدی که سبب گسترش و رشد زندگی فردی و کاری شما می‌شوند فکر کنید . . .
🔘برخی از افراد و کسب و کارها ممکن است با تبلیغات و انواع پروموشن‌های مختلف به فکر افزایش درآمد و سود خود باشند (حلقه R1).
🔘برخی با افزایش پرسنل متخصص خود، ایجاد هم‌افزایی میان آن‌ها و بهبود راه‌های فروش این کار را انجام می‌دهند (حلقه R2).
و متاسفانه برخی تمرکز بر حلقه R3 دارند، یعنی سعی می‌کنند با دادن انواع رشوه‌ها و استفاده از انواع رانت‌ها کار خود را به پیش ببرند.
🔘نکته مهمی که وجود دارد این است که در یک کشور تا چه حد امکان استفاده از حلقه R3 وجود دارد، بدون شک اگر ساختارهای موجود در کشوری به‌صورتی باشد که افراد و سازمان‌ها را به سمت تمرکز بر حلقه R3 ببرد، روزبه‌روز شایسته‌سالاری و بهره‌وری کاهش و فساد افزایش خواهد یافت.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹

#کانال‌گروه‌پژوهشی_تفکرسیستمی‌درعمل
@STinP
راه‌های ارتباطی با گروه:
🆔@STinP_Admin
☎️051-38806356
📱09205193882
www.stinp.um.ac.ir
👍3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرهنگ و ساختار

🔘برخی‌ها تأکید دارند که با کارهایی از قبیل آموزش، بسیاری از مسائل موجود قابل حل می‌باشند. اما بدون شک ساختارهای دیگری نیز برای این کار نیاز می‌باشد، برای مثال در بسیاری از کشورها که آن‌ها را با فرهنگ قلمداد می‌کنیم، اگر در برخورد با ماشین آمبولانس یا آتش‌نشانی، راننده‌ای راه را باز نکند ممکن است تا 320 یورو جریمه شود، امتیاز منفی بگیرد و ماه‌ها از رانندگی محروم و حتی بازداشت شود!
🔘به‌همین جهت تصاویری مانند ویدیوی فوق را مشاهده می‌کنیم . . .

🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
#کانال‌گروه‌پژوهشی_تفکرسیستمی‌درعمل
@STinP
راه‌های ارتباطی با گروه:
🆔@STinP_Admin
☎️051-38806356
📱09205193882
www.stinp.um.ac.ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
-Why are you always in such a foul mood?
- Experience!
(Season 7 Game of Thrones)

تجربه ها و یادگیریهای متعاقب آن تاثیر مهمی در رفتارها و عملکرد ما دارند. حلقه های یادگیری را جدی بگیریم.
👍1
Forwarded from شبکه توسعه
🔲⭕️کشوری که از خاکستر دوباره ساخته شد.

بعد از پایان جنگ جهانی دوم آلمان به وضع اسفناکی دچار شده بود. تمام ساختمان‌ها از بین رفته بودند، زمین‌های زراعی سوخته بود، اما از خاکستر این ویرانی‌ها یکی از قدرتمندترین اقتصاد‌های جهان ظهور کرد.
‌‌‌
اما چی باعث شد که آلمان شکست خورده دوباره سرپا بشه و اینطور از رقیب‌های خودش پیشی بگیره؟ این دقیقا اتفاقیه که بهش گفتند «معجزه اقتصادی» یا Wirtschaftswunder.
‌‌‌
اگه دوست دارید در مورد آلمان و راهی که اونو به سمت معجزه‌ی اقتصادی پیش برد بیشتر بدونیند بهتون پیشنهاد میکنم اپیزود سوم پادکست اسکروج را گوش کنید.
شبکه توسعه امیدوار است آگاهی های راهبردی جامعه افزایش پیدا کند. بدون آگاهی همواره در دام پوپولیسم، وعده های توخالی و دروغ های شاخدار خواهیم بود

شبکه توسعه
@I_D_Network
بازنشر از کانال اسکروج
@ScroogePodcast
👍2
یادداشت‌های سیستمی
https://youtu.be/mNUN7W5Wzz0
توصیه دکتر فاضلی یک قاعده سیستمی است: ایجاد سازمان/ساختار درست برای بهبود رفتار سیستم.
Forwarded from چُراز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔶 آقای علم الهدی راست میگه؟!

🔹ایرانی ها بعد از انقلاب میتونن بیشتر کباب بخورن؟

🔸قدرت خرید ایرانی ها بالاخره زیاد شده یا کم؟

📍 نظر شما راجع به این ویدئو و حرف آقای علم الهدی چیه؟

Youtube: Choraz
Instagram: Chorazmedia
Twitter: Chorazmedia

📱@choraz
👍3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیرو بحث استرمن در خصوص سیاستهای جمعیتی رومانی
👍5
بازخور (feedback)صحیح نقش مهمی در تصمیم‌گیری درست دارد:👇
گزارش به رهبر باید تلخ باشد

«حتی اگر یک خانه‌ سالم مانده باشد و یک نفر در این مملکت زنده مانده باشد، این جنگ را ادامه خواهیم داد.» این جمله‌ایست از آیت‌الله خمینی در میانه‌ی جنگ در جمع مسئولان، برگرفته از سند سپاه به نقل از کتاب «آغاز تا پایان» اثر سردار محمد درودیان.
هرگاه تردیدها درباره‌ی امکان ادامه‌ی جنگ جدی می‌شد، آیت‌الله خمینی با جمله‌هایی از این جنس با تردیدها مقابله می‌کرد؛ اما چرا در نهایت با تصمیمی که گفت برایش از زهر کشنده‌تر است قطعنامه‌ی 598 را پذیرفت؟ ذهنیت او در زمانی که بر ادامه‌ی جنگ تاکید می‌کرد و در زمانی که قطعنامه را پذیرفت چگونه شکل گرفت؟
امام درباره‌ی پذیرش قطعنامه گفت که تصمیمش «با توجه به نظر تمامی كارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای كشور» بوده است.(صحیفه، ج21، ص92)
در پیامی که برای مسئولین نوشت معلوم شد چند گزارش تلخ و یک گزارش تکان‌دهنده او را با حقایقی تلخ رو‌به‌رو کرده که به‌سرعت نظرش را تغییر داده است.
یکی از گزارش‌ها از دولت بود که در آن وضع مالی نظام زیر صفر اعلام شد. گزارشی دیگر از مسئولین سیاسی که با شرح وضعیت جنگ نوشته بودند: «شوق رفتن به جبهه» در مردم کم شده است. یک نامه هم از فرماندهی سپاه که امام آن را تکاندهنده توصیف کرد. در آن نامه امکاناتِ بسیار زیاد و خواسته‌های عجیبی مطرح شده بود و امام نوشت این فرمانده «مهم‌ترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه‌ی به‌موقع بودجه و امکانات دانسته است... البته با ذکر این مطالب می‌گوید باید باز هم جنگید، که این دیگر شعاری بیش نیست.» (نشریه‌ی نگین، ش‌21، ص43)
همین جمله‌های مختصر فضای پذیرش قطعنامه را به‌خوبی نشان می‌دهد؛ اما شاید سوال مهم‌تر این باشد که ذهنیت امام برای تاکید بر ادامه‌ی جنگ چگونه شکل گرفته بود؟
سال 94 از هاشمی رفسنجانی پرسیدم گویا در آن مقطع گزارش دقیقی به امام رسید. آیا امکان نداشت که آن گزارش‌ها زودتر به امام برسد؟ جواب داد: «بعضی‌ها بودند که نمی‌خواستند واقعیت وجودی ذهن خود را پیش امام رو کنند. به من می‌گفتند که نیازهای زیادی داریم و نمی‌توانیم بجنگیم، اما به امام که می‌رسیدند، می‌گفتند: عاشورایی می‌جنگیم.»
آیا آیت‌الله خمینی در مقابل واقعیت‌های ویرانگر جنگ، تنها با تکیه بر بحث‌های شعاری بر ادامه‌ی جنگ تاکید می‌کرد؟ در این میان هاشمی رفسنجانی و مسئولان عالیرتبه تا چه حد قبل از گزارش‌های تلخ سال 67، امام را در جریان واقعیت‌های تلخ جنگ قرار داده بودند؟
بر اساس یادداشت روزانه‌ی هاشمی در 21 فروردین66، او و حسن روحانی دونفری قدم می‌زدند و روحانی می‌گفت باید جنگ را از موضع قدرت خاتمه داد و منتظر فتحِ سرنوشت‌ساز نماند. هاشمی نوشته چون حرف روحانی برخلاف نظر امام بود صراحت نداشت. (دفاع و سیاست، ص61)
وقتی حسن روحانی در قدم زدن دو نفره با هاشمی از صراحتش کم می‌کند، مسئولین در حضور امام خمینی چگونه سخن می‌گفته‌اند؟
روغنی زنجانی، مسئول برنامه و بودجه در دولت موسوی، می‌گوید سال 65 در نامه‌ای برای نخست‌وزیر موسوی استدلال کرده که نمی‌توان جنگ را ادامه داد و یا باید جنگ را تمام کرد یا ادامه داد که نتیجه‌ی آن فروپاشی نظام و قهرمانانه کنار رفتن است.(اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی، ص169) او فکر می‌کند نخست‌وزیر در باطن با حرف‌های او موافق بود اما «نمی‌توانست به‌صورت رسمی نظر مخالف دولتِ خود را درباره‌ی جنگ عنوان کند.»(همان، ص184)
آیا مذاکرات مجلس و بحث‌های داخل دولت می‌توانست آیت‌الله خمینی را در جریان عمق فاجعه قرار دهد؟ با روایت روغنی زنجانی این مسیر نیز عمق فاجعه را آشکار نمی‌کرد. او می‌گوید در اتاقی که پشت محل برگزاری جلسات هیات دولت بود و اعضای کابینه برای استراحت و یا سیگار کشیدن از آن استفاده می‌کردند، نظرات با صراحت در انتقاد از ادامه‌ی جنگ بود اما در اتاق رسمیِ جلسه صحبت‌ها از آمادگی برای ادامه‌ی جنگ بود؛ با چاشنی آیه، حدیث و شعرهای حماسی. او می‌گوید: «در مجلس نیز همین‌طور بود، تمام نطق‌های پیش از دستورِ نمایندگان در دفاع از ادامه‌ی جنگ بود.» اما خارج از آنجا كه با آن‌ها گفتگو می‌کردی و وضعیت را توضیح می‌دادی آن‌ها هم ادامه‌ی جنگ را نقد می‌کردند؛ «فکر می‌کنم همه درگیر خودسانسوری بودند.»(همان، ص183)
نکته‌ی آخر این‌که در هیچ شرایطی مسئولیت از رهبری سلب نمی‌شود و او بیش از همه مسئول گرفتن اطلاعات واقعی از مدیران کشور است و باید این مسیر را هموار کند تا مبادا مسئولین جرات گزارشِ عمق تلخی‌ها را نداشته باشند.
حتی اگر بپذیریم برای جلوگیری از فروپاشی ذهنی جامعه باید قدری از تلخی گزارش به مردم کاست؛ اما با رهبر باید تلخی‌ها را تلخِ تلخ گفت تا از عمق بلاهایی که بر سر مردم می‌آید باخبر باشد.
https://news.1rj.ru/str/jafarshiralinia
👍8
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یک مدل علی که توضیح می دهد پرداخت هزینه برای استفاده از خودروی شخصی در دانشگاه چه اثراتی را در بردارد.
👍4👎1