Systems Thinking – Telegram
Systems Thinking
5.46K subscribers
753 photos
103 videos
83 files
649 links
Download Telegram
Forwarded from شرق
🔺فعالیت کانالهای تلگرامی یک هفته پس از فیلترشدن در حال بازگشت به رونق روزهای قبل؛ با این تفاوت که کاربران استفاده از فیلترشکن را هم یاد گرفته‌اند.
@sharghdaily
یک تحلیل سیستمی از وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات
@systemsthinking
#تفكرسيستمی_درمدرسه
#الگوی_انتقال_فشار


در ایام امتحانات، والدین بسیاری برای آنکه بتوانند مشکلات درسی دانش‌آموزان خود را رفع کنند متوسل به گرفتن معلم خصوصی می‌شوند. اما به تجربه بسیار دیده‌ایم که مشکل تعدادی از این دانش‌آموزان لزوماً این مسئله نیست و خانواده‌ها به ریشۀ مشکل فرزندان خود توجهی ندارند و سرانجام در بلند مدت مسئله حل‌نشده باقی می‌ماند. برای تشریح پویایی‌های این مسئله از یکی از الگوهای اساسی تفکر سیستمی استفاده خواهم کرد.

نام این الگو «انتقال فشار» است. در این الگو با بروز نشانه‌های مسئله یا مشکل، افراد یا سازمان‌ها درصدد اقدامی برای رفع مشکل بر می‌آیند. در مسئله ما نمرات پایین دانش‌آموزان از نشانه‌های بروز مشکل هستند. ریشه‌های آن ممکن است بخاطر انگیزه پایین، تمرکز کم، محیط نامناسب مدرسه و... باشد.

برای رفع مشکل می‌توان از راه‌حل‌های اساسی بهره برد که معمولاً با تاخیر و در بلندمدت بر ریشه مشکلات اثر می‌گذارند. با توجه به فشاری که در این راه برای حل ریشه مشکلات وجود دارد، عده‌ای رو به راه‌حل‌های مقطعی یا اصطلاحاً موقت می‌آورند. به طور معمول این راه‌حل‌های موقت ادامه پیدا می‌کنند و عوارضی را بر جای می‌گذارند که اجرای راه‌حل اساسی را مشکل‌تر می‌کنند.

در مثال ما شاید در کوتاه‌مدت دانش‌آموز با توسل به معلم خصوصی بتواند مشکل خود را حل کند، اما این راه‌حل مقطعی نه‌تنها کمکی در راستای توانمندسازی حقیقی او و ایجاد تغییر در انگیزه‌های او نمی‌کند، بلکه شاید فشار و اضطراب بیشتری را هم به دانش‌آموز وارد کند. در نتیجه او هر روز وابسته‌تر به شخص سومی برای حل مشکلات خود خواهد بود و ریشه مشکل نیز پابرجا خواهد ماند.

این الگو در سازمان‌ها و شیوه‌های حکمرانی کشورهای مختلف نیز بسیار تکرار می‌شود که به امید خدا در مورد آن‌ها خواهم نوشت.

http://t.me/systemsthinking
اراده‌ی تغییر

📗

پنج سال پیش همین ایام، آخرین ماه‌های زندگی من و همسرم در دبی بود.

یک تویوتا داشتیم که هرچند خودرو عادی آنجا محسوب می‌شد، ولی هنوز در ایران نتوانسته‌ایم دوباره معادل آن را داشته باشیم.

آپارتمان کوچک ما در بالاترین طبقه‌ی یک برج بزرگ، در چندقدمی یک gym (سالن ورزشی) و یک استخر روباز بود. (بیشتر آپارتمان‌های مسکونی دبی، استخر روباز روی پشت بام و gym دارند.) از آنجا که تقریبا کسی در آن برج اهل ورزش نبود، این سالن و آن استخر، تقریبا هرزمان که می‌خواستیم فقط مال ما بود.

به دلیل وضعیت اقتصادی ایران در آن زمان، ارزش هر «درهم امارات» ظرف مدت کوتاهی از 250 تومان به 1000 تومان رسیده بود. بنابراین گرچه حقوق ما در امارات تغییر نکرده بود، ولی درآمد تومانی ما چهار برابر بیشتر از سابق شده بود.

دبی همچنان در حال رشد بود و روزبه‌روز هم جاذبه‌ها و امکانات و جشن‌های آن پررونق تر می شد ... به طور خلاصه زندگی ما از بسیاری جنبه‌ها طوری بود که شاید برای بسیاری از مردم در حد آرزو باقی بماند، اما ...

اما یک جای داستان مشکل داشت. ویزای ما باید تمدید می‌شد و من و همسرم دیگر علاقه‌ای به زندگی در دبی نداشتیم. اگر ویزا را با زحمت زیادی تمدید می‌کردیم، سه سال دیگر باید می‌ماندیم. باید یک تصمیم محکم می‌گرفتیم. دبی دیگر برای ما جذاب نبود و هیچ تصوری نداشتیم که اگر به ایران برویم چه سرنوشتی در انتظار ماست. ما تصمیم گرفتیم. شرایط خوب زندگی را کنار گذاشتیم و پیش از نوروز همان سال به ایران برگشتیم. حتی یک دوست من هم با این کار ما موافق نبود. همه دلسوزانه می‌گفتند همان‌جایی که هستید بمانید. البته ما نماندیم!

*

کار به همین‌جا ختم نشد. مدیر یکی از شرکت‌های دبی که فرد بسیار محترم و ارجمندی است و اعتماد فراوانی به من داشت و من همچنان به دوستی با ایشان مفتخر هستم، به من پیشنهاد کرد برای زندگی به تهران بروم، اداره‌ی کارهای ایشان در تهران را بر عهده بگیرم و نگران خودرو و اجاره‌ی خانه در تهران هم نباشم و یک حقوق خوب ماهیانه هم داشته باشم. دیگر از این بهتر مگر می‌شد؟

اما ما تصمیم گرفته بودیم در برگشت به ایران، به دنبال رویاها و آرزوهای خود باشیم. من برنامه‌هایی برای رشد خودم داشتم. آزادی مهمترین اولویت من بود. مطالعات بیشتر، رشد شخصی، کار روی باورها و توانایی‌های شخصی‌ام ...

از همین رو با وجود تمام مشکلاتی که می‌دانستم پیش خواهد آمد محترمانه به ایشان «نه» گفتم و خطر کردم. پا در راهی گذاشتم که برایم آزادی داشت، ولی امنیت شغلی تضمین‌شده نداشت. برگشتیم و ساکن شهرستان شدیم.

*

خدا را شکر می کنم که من و همسرم، سال‌هاست که «اراده‌ی تغییر» داشته‌ایم و باز هم داریم. در باور ما، محدودیت‌های جغرافیایی زندگی یک توهم است. ما در شهرهای مختلف زندگی کرده‌ایم و چون باور داریم می‌توان آزاد زندگی کرد، زندگی نیز دست و پای ما را نبسته است و چهره‌ی سخاوتمند خود را پنهان نکرده است.

هیچ بعید نیست ظرف چند سال آینده مانند دوست خوبم محمدعلی (مدیر همین کانال)، به یک روستا برویم و حقیقتا این کار برای ما به همین سادگی است که تصمیم بگیریم، وسایل سفر را ببندیم و برویم.

*

15 سال است از تهران رفته‌ام. این روزها که مردم از زندگی خود در تهران بسیار گلایه می‌کنند، دوست دارم یادآوری کنم که یک چیز، و تنها یک چیز، مانع رفتن شما از تهران و داشتن یک زندگی عالی در هرکجای دیگر روی زمین پهناور خداست:

آن یک مانع خود شمایید، یا درست‌تر بگویم باورهای شماست.

علی اکبر کاویانی

@systemsthinking
#کتاب_بخوانیم

قبل از آنکه متن را کامل مطالعه کنیم قدری بر این دو پرسش‌ تأمل کنیم:

1⃣ آیا شما مسئولیت احساسات خود را قبول می‌کنید؟
2⃣ آیا دیگران می‌توانند علت جریان یافتن احساسات خوب و بد در ما باشند؟


#اپیکتتوس معتقد است مردم نه بر اثر وقایعی که برایشان اتفاق می‌افتد، بلکه با نوع نگاه‌شان به آن وقایع مضطرب می‌شوند.
#مارشال_روزنبرگ در کتاب ارتباط بدون خشونت آورده است: آنچه دیگران انجام می‌دهند، ممکن است تحریک کننده باشد، اما علت احساسات ما نیست.

👌 هنگامی که کسی به ما یک پیام منفی، چه کلامی و چه غیرکلامی می‌دهد، ما چهار گزینه برای دریافت آن داریم:

1⃣ یکی آنکه پس از شنیدن انتقاد و سرزنش، آن را درست بدانیم. مثلا شخصی عصبانی است و می‌گوید "تو خودخواه‌ترین آدمی هستی که من دیده‌ام!"
با #انتخاب گزینه سرزنش خود، عکس العمل احتمالی ما این است: "وای، من باید بیشتر حساس باشم!"
قبول #قضاوت دیگری و سرزنش خود #عزت_نفس ما را کم می‌کند و به سمت #احساس_گناه، سرزنش و افسردگی سوق می‌دهد.

2⃣ گزینه‌ی دوم این است که گوینده را سرزنش کنیم. مثلا در جواب "تو خودخواه‌ترین آدمی هستی که من دیده‌ام!" ممکن است اعتراض کنیم که "تو حق نداری چنین چیزی بگویی! من همیشه نیازهای تو را نظر گرفته‌ام. خودخواه واقعی خود تو هستی".
اگر با دریافت چنین پیامی گوینده را سرزنش کنیم احتمالا احساس #خشم می‌کنیم.

3⃣ گزینه‌ی سوم ما هنگام دریافت پیام منفی می‌تواند تابانیدن نور آگاهی بر احساسات و نیازهای‌مان باشد. در این صورت پاسخ چنین خواهد بود: "وقتی می‌شنوم که تو می‌گویی من خودخواه‌ترین آدمی هستم که تو دیده‌ای، آزرده می‌شوم، برای اینکه نیاز دارم تلاشم برای در نظر گرفتن اولویت‌های تو مورد توجه‌ات قرار گیرد." با تمرکز بر نیاز و احساسات‌مان آگاه می‌شویم که #احساس_رنج فعلی ما از #نیاز برای تشخیص تلاش‌های قبلی ما نشات گرفته است.

4⃣ گزینه‌ی چهارم برای دریافت یک پیام منفی این است که نور اگاهی را بر احساسات و نیازهای فرد دیگر، آنچنان که در حال حاضر بیان می‌کند، بتابانیم. مثلا ممکن است ما بپرسیم: "آیا تو رنجیده‌ای چون نیاز داری به اولویت‌هایت توجه بیشتری شود؟"

ما به جای آنکه دیگران را مسئول احساس‌های خود بدانیم و آنها را سرزنش کنیم با اذعان نیازها، امیال، انتظارات، ارزش‌ها، و افکارمان؛ خود را مسئول هر احساسی در خود می‌دانیم.

#کتاب ارتباط بدون خشونت، زبان زندگی. #نویسنده مارشال روزنبرگ. #مترجم کامران رحیمیان #انتشارات اختران

@systemsthinking
در این شماره از #مجله_رشد معلم کارکردهای «#الگوی راه‌حل‌های مشکل آفرین» تبیین شده است.

@systemsthinking
در این شماره از #مجله_رشد معلم کارکردهای «#الگوی راه‌حل‌های مشکل آفرین» تبیین شده است.

صفحه اول
@systemsthinking
در این شماره از #مجله_رشد معلم کارکردهای «#الگوی راه‌حل‌های مشکل آفرین» تبیین شده است.

صفحه دوم
@systemsthinking
در این شماره از #مجله_رشد معلم کارکردهای «#الگوی راه‌حل‌های مشکل آفرین» تبیین شده است.

صفحه سوم
@systemsthinking
#خودکارآمدی
#مدل_ذهنی


در سالیان اخیر تلاش کرده‌ام که برنامه‌های کلاسی خود را به‌ گونه‌ای طراحی کنم که دانش‌‌آموزان در جریان حل مسئله قرار بگیرند و از این طریق مهارت‌های خود را افزایش دهند یا انگیزه افزایش آن‌ها را داشته باشند. در خلال این کارها معمولاً خلاقیت و توانمندی دانش‌آموزان اتفاقات جالبی را رقم می‌زند که در ادامه مثالی از آن‌ها خواهم زد.

در کتاب کار و فناوری پایۀ هفتم دریک فصل آموزش نقشه‌کشی آمده است و فصل بعد از آن کار با چوب (معرق) است. برای اینکه دانش‌آموزان‌ در فرآیند واقعی حل مسئله قرار بگیرند، از آن‌ها می‌خواهم که وسیله‌ای‌ را که در منزل یا مدرسه به آن نیاز دارند و با استفاده از چوب (تخته سه لایی) به صورت مستقیم یا مرکب با سایر مواد ساخته می‌شود را انتخاب کنند.

برای ساخت وسایل، دانش‌آموزان بدون نقشه سردرگم می‌شوند و احساس نیاز به فراگیری نقشه کشی می‌کنند. بعد از چند جلسه تمرین نقشه‌کشی، قرار شد بچه‌ها تیغۀ اره‌مویی بخرند و همراه خود بیاورند تا اینکه با کمان‌های موجود در کارگاه مدرسه وسایل خود را بسازند.

در حالی‌که در شلوغی و هیاهوی کارگاه بچه‌ها سرگرم ساخت وسایل خود بودند، یوسف با چهره‌ای خندان پیش من آمد و مشت خود را باز کرد و از کسب درآمد خود در کارگاه گفت:

- آقا مگه شما نگفتید که یه مشکلی رو حل کنیم؟
- بله!
- ما هم ده تا تیغۀ اره‌مویی اضافه خریدیم و به بچه‌هایی که تیغه‌شون شکست فروختیم.😉

یوسف مشکل دوستان خود را حل کرد، به من کمک کرد که بچه‌ها سریع دست از کار نکشند و خودش هم منفعت برد!

@systemsthinking
#پلاسکو

در چهار روز اول عملیات پلاسکو ۲۰ مورد تکذیبیه از سوی مراجع رسمی منتشر شد.
رسانه و مدیریت بحران | منبع: مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام

@systemsthinking
💠 همایش یادگیری و تفکر سیستمی در مدرسه

ارائه تجربه‌های #یادگیری حاصل از آموزه‌های #تفکر_سیستمی در مدارس

🗓 چهارشنبه، ۱۱ بهمن
🏫 دانشگاه صنعتی شریف

توضیحات بیشتر و ثبت‌نام:
🌐 evnd.co/DYnDT
#بازی_در_کلاس

در سال تحصیلی جاری، صفحاتی از مجلۀ رشد معلم با عنوان «بازی در کلاس» میزبان نگاه شماست.
در این صفحات تلاش می‌شود که با «بازی» به عنوان ابزاری برای «یادگیریِ» بهتر، بیشتر دوست شویم.

اگر از این بازی‌ها و فعالیت‌ها در کلاس درس خود بهره بردید، لطفا از طریق شناسه‌های کاربری تلگرام که در ادامه معرفی می‌شود، تجربیاتتان را ارسال کنید.
چالش‌های احتمالی، یادگیری‌ها و لحظه‌های نابی را بفرستید که هنگام انجام بازی‌ها خلق می‌کنید. این نکات تسهیل‌کنندۀ یادگیری ماست.
به ویژه دربارۀ زمان واقعی و مورد نیاز برای اجرای بازی‌ها و فعالیت‌ها در کلاس بنویسید و اینکه شما برای مدیریت زمان، چه تمهیداتی را به کار می‌برید.
متشکریم. 😊

برای مدیریت بهتر پیام‌ها پیشنهاد می‌کنیم که بازخوردهای‌تان برای این صفحات در مجلۀ شماره سه را به تفکیک زیر ارسال کنید:
بازی «کاغذ و تا»: BaharehMirzapour@
بازی «معمای چوب کبریتی»: moshiri2004@

@systemsthinking
#مجله_رشد
#بازی_در_کلاس
«استفادۀ بهنگام از بازی‌ها و فعالیت‌ها در کلاس درس، راهبردی است برای داشتن کلاسی بانشاط‌تر و باکیفیت‌تر.»

صفحه اول
@systemsthinking
#مجله_رشد
#بازی_در_کلاس
«استفادۀ بهنگام از بازی‌ها و فعالیت‌ها در کلاس درس، راهبردی است برای داشتن کلاسی بانشاط‌تر و باکیفیت‌تر.»

صفحه دوم
@systemsthinking
Forwarded from Systems Thinking (Hossein Tohidi)
💠 همایش یادگیری و تفکر سیستمی در مدرسه

ارائه تجربه‌های #یادگیری حاصل از آموزه‌های #تفکر_سیستمی در مدارس

🗓 چهارشنبه، ۱۱ بهمن
🏫 دانشگاه صنعتی شریف

توضیحات بیشتر و ثبت‌نام:
🌐 evnd.co/DYnDT
#رسانه
روایت یک روز همراهی «آقای محمد باقرزاده» خبرنگار و «آقای حسنی» عکاس روزنامه شهروند با خانواده ما در آهکلان: زندگی خلاف جریان آب
https://goo.gl/MS64p3

@ahakelan
استفاده از برخی کلمات و عبارات آگاهی ما از #مسئولیت فردی‌مان را محو می‌کند.

#کتاب_بخوانیم

خانم هانا آرنت که جریان دادگاه جریام جنگی آدولف آیشمن، افسر نازی را در کتاب "آیشمن در اورشلیم" ثبت کرده است، می‌نویسد: آیشمن و هم‌قطارانش، اصطلاحات خاصی برای #انکار_مسئولیت فردی داشتند، آنها از زبان انکار استفاده می‌کردند و آن را "Amtssprache" می‌نامیدند. ترجمه تحت‌اللفظی آن به انگلیسی، "زبان رسمی" یا "دیوان‌سالاری" است.
مثلا وقتی از آنها سوال می‌شد، چرا فلان کار را انجام دادید، می‌گفتند: "دستور مافوق بود" یا "خط مشی اداره" یا "قانون این بود"

😞 گاهی ما هم مسئولیت خود را نسبت به اعمالمان به علل مختلف از جمله موارد زیر انکار می‌کنیم:

🔻مبهم، عوامل غیرشخصی: "من اتاقم را تمیز می‌کنم چون باید بکنم"

🔻 بنا به شرایط ما، بنا به تشخیص بیماری، به دلیل سابقۀ خانوادگی و تربیتی: "من صبح‌ها دیر از خواب برمی‌خیزم چون عادت کرده‌ام"

🔻 رفتار و کردار دیگران: "من بچه‌ام را زدم چون او وسط خیابان دویده بود"

🔻 دستور مافوق: "من به مشتری دروغ گفتم چون رئیسم خواسته بود"

🔻 فشار گروه: "من شروع به سیگار کشیدن کردم چون همه دوستانم سیگار می‌کشیدند"

🔻 مقررات، قوانین و خط مشی‌های اداری: "من باید تو را به خاطر این خطا محروم کنم چون این خط مشی سازمان است"

🔻 نقش جنسی، اجتماعی و سنتی: "من از سر کار رفتن متنفرم، اما می‌روم، چون یک شوهر و پدرم"

🔻 محرک‌های غیر قابل کنترل: "در برابر وسوسه خوردن شکلات نمی‌توانم مقاومت کنم"

با این وجود ما می‌توانیم زبان و اصطلاحاتی که #انتخاب را ارج می‌نهند، جایگزین اصطلاحات مبتنی بر #اجبار کنیم. شاید بد نباشد به عنوان تمرین، کمی فکر کنیم اگر به جای گوینده سخنان بالا بودیم، از چه ادبیاتی استفاده می‌کردیم؟

برای مثال معلمی را در نظر بگیرید که از سیستم نمره‌ دهی دل خوشی ندارد و می‌گوید: "من از نمره دادن متنفرم چون اضطراب زیادی برای شاگردان ایجاد میکند، اما مجبورم نمره بدهم، چون این سیاست منطقه است"
👌🏻 این #معلم می‌تواند خودش ایجاد کننده‌ی تغییری باشد که دوست دارد در سیاست منطقه‌اش اتفاق بیافتد، اما قبل از آن لازم است به این درجه از #آگاهی برسد که تحت اجبار سیاست منطقه نیست، برای شروع می‌تواند این جمله را مطرح کند: "من انتخاب می‌کنم نمره بدهم چون می‌خواهم..."


🗂 با الهام از #کتاب: ارتباط بدون خشونت، زبان زندگی، #نویسنده: مارشال روزنبرگ، #مترجم: کامران رحیمیان. #نشر اختران

@systemsthinking
#تفکر_در_طول_زمان
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت

امروز به صورت تصادفی متوجه شدم که یازده سال قبل در #کنکور تحصیلات تکمیلی رشته علوم تربیتی در دانشگاه آزاد، چنین پرسشی طرح شده است:

"با توجه به روال تدوین محتوایی کتاب سازمانها، سیستمهای حقوقی، حقیقی و باز نوشته ریچارد اسکات و روال تدوین محتوای کتاب مدیریت آموزشی و آموزشگاهی تالیف محمدرضا بهرنگی گزینه درست را انتخاب کنید
گزینه یک. کتاب سازمانها چهار بخش دارد و نظریه های سازمانی در بخش سوم و در سه فصل آمده است
گزینه دو. هر دو کتاب در بخش آخر خود به آسیب شناسی و اثربخشی سازمان پرداخته اند
گزینه سه. فهرست منابع کتاب مدیریت آموزشی و آموزشگاهی بیشتر از فهرست منابع کتاب سازمانها است
گزینه چهار. کتاب مدیریت آموزشی چهار بخش دارد و نظریه های سازمانی در بخش سوم و در سه فصل آمده است"

دوست دارم بدانم کسی که این پرسش را یازده سال قبل طرح کرده است و داوطلبانی که آن سال در کنکور تحصیلات تکمیلی علوم تربیتی به این پرسش، پاسخ درست داده‌اند؛ این روزها در کجای سیستم آموزشی کشور در حال چه فعالیتی هستند و در طول این سالها چه کرده‌اند.

پ.ن: از امروز ثبت نام در کنکور سراسری سال ۹۷ آغاز شد!

@systemsthinking