Systems Thinking – Telegram
Systems Thinking
5.46K subscribers
753 photos
103 videos
83 files
649 links
Download Telegram
#گفتگو

ممکنه به نظر خودمون فقط یه اظهار نظر ساده بیاد، اما طرف مقابل ممکنه برداشت‌هایی بکنه که عامل دلگیری و عصبانتیش بشه.
منبع: کانال مدرسه افروز
@AfroozSchool
#طراحی_مسیر_زندگی
#وابستگی_به_مسیر
#بهزادی

تکرار آدم را پیر می کند...
تکرار قدرت تفکر را از آدم می گیرد.
برای همین است که راه تکراری نمی روم.
یک روز از اتوبان صیاد، یک روز از اتوبان امام علی، یک روز از خیابان پاسداران، یک روز نصف راه از صیاد نصف راه از پاسداران و..و...و....
راه های زیادی برای رسیدن به خانه خودمان پیدا کرده ام و تازه می فهمم چقدر راه های دسترسی برای رسیدن به خانه ام دارم.

امسال تصمیم گرفتم از مدرسه ای که ۱٢سال است در آن تدریس می کنم بیرون بیایم.
همه گفتند کجا می روی؟
کارت عاقلانه نیست.
آدم زمین سفت زیر پایش را رها نمی کند برود یک جای نامطمئن بایستد...
ممکن است تو را بفرستند متوسطه یک، ممکن است بفرستند ابتدایی...

اما هیچکدام از اینها برای من یک تهدید نیست...
حالا که فرم انتقالی و امضای موافقت مدیرم را گرفته ام دارم فرصت ها را می بینم.
سال گذشته در چنین روزی به خودم فقط یک فرصت داده بودم.
تدریس هندسه در یک مدرسه هوشمند...
اما امروز فرصت های زیادی پیش روی منست که حق انتخاب دارم...
به نظرم حق انتخاب هم مثل خیلی از چیزهای دیگر زندگی یک هدیه بزرگ الهی است.

چند مدیر با من تماس گرفته اند و چند تا پیشنهاد خوب به من شده...
من از احساس تعلق به یک جای خاص، رسیده ام به یک حس معلق بودن...
هنوز تصمیمی نگرفته ام ولی جالب است که اصلا نگران سال آینده نیستم.

اینروزها رها شده ام و دارم حس رهایی را با لذت تمام تجربه می کنم...
نگران هیچ تصمیمی از جانب کسی نیستم و تحت هر شرایطی به تأثیر گذاری خودم ایمان دارم.

اینروزها من انتخاب کرده ام که حق انتخاب داشته باشم😄

نویسنده: پروانه بهزادی آزاد

https://telegram.me/systemsthinking
ظرفیتِ یادگیری، موهبت است،
تواناییِ یادگیری، مهارت،
و تمایلِ به یادگیری، انتخاب.

برایان هِربِرت؛ نویسنده

@systemsthinking
«کویر لوت» به عنوان نخستین اثر طبیعی ایران در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید.

عکس از شایان غیاث الدین، بهمن ۱۳۹۲، کلوت‌های اطراف شهداد، کویر لوت
#درمان_بدتر_از_درد


پرتگاه مدل شوروی سابق
برای حقوق دولتمردان

قبلا اشاره شد که دو گروه، مدافع وضعیت فعلی پرداختی‌ها به مدیران دولتی هستند. گروهی به دلیل ذینفع بودن در فیش‌های نجومی، وضعیت فعلی را مطلوب می‌دانند و با اصلاح این مناسبات غلط مخالفت می‌کنند و گروهی دیگر با خلط مرز بخش خصوصی و دولت چنین القا می‌کنند که حقوق باید با عملکرد در ارتباط باشد و در همه دنیا هم این ارتباط برقرار است! گروه دوم این واقعیت را تحریف می‌کند که رابطه بین عملکرد و حقوق در تمام دنیا فقط در بخش خصوصی برقرار است و نه در بخش دولتی!

این تفکر غلطی است که فرمول بخش خصوصی به بخش دولتی تعمیم یابد و اتفاقا تمام فجایع نجومی در همین تفکر غلط ریشه دارد و بر خلاف القاء گروه دوم، چنین مبنای نادرستی حتی در کشورهای سرمایه‌داری از جمله آمریکا و اروپا هم مرسوم نیست. حقوق مديران دولتي در تمام اين كشورها رقمي ثابت، مشخص و بسيار كمتر از بخش خصوصي است و هيچ پاداش و اضافه كار و رديف خاص ديگري هم به آن پيوست نيست.

طنز تلخ داستان اتفاقا این است که فکر غلط گروه دوم، مبنای عمل در شوروی سابق بود که فجایع اقتصادی آن بر کسی پوشیده نماند و نیازی به تکرار ندارد. در خصوص مرتبط کردن پرداختی‌ها به عملکرد در این امپراطوری شیطانی، یکی از اساتید مثال جالبی می‌زند که ذکر آن خالی از لطف نیست. می‌گویند زمانی به کارخانه‌های میخ‌سازی گفتند عملکرد شما را بر حسب تناژ تولیدی می سنجیم، بلافاصله میخ ریز کمیاب شد چرا که همه به سمت میخ طویله شیفت کردند! دیدند نمی‌شود گفتند از این به بعد عملکرد شما را بر حسب تعداد میخ تولیدی می سنجیم، بلافاصله میخ طویله کمیاب شد! معلوم نيست این تمثیل واقعی است یا نیست، اما تصویری از سیاست‌گذاری بسیار آشنا در بسیاری از جنبه ها ترسیم می کند!

منبع: کانال علی میرزاخانی

@systemsthinking
مطالعه مطالب کانال «اقتصاد اجتماعی» را به دوستانی که علاقمند به تحلیل اقتصادی مسایل روز کشور در حوزه های «آموزش»، «سلامت» و «توسعه» هستند توصیه می کنم.


https://telegram.me/Social_Economics
عکس یادگاری شرکت کنندگان در دوره تفکر سیستمی در مدرسه - تیرماه ۹۵
هنر زیبای خانم شبیری در به تصویر کشیدن صحبت های حاضران در دوره تفکر سیستمی در مدرسه - تیرماه ۹۵
درناهای کاغذی در کارگاه تفکر سیستمی در مدرسه - تیرماه ۹۵
مهدی نادری عزیز از معلمان هنرمندی هستند که تیرماه ۹۵ در دوره تفکر سیستمی در مدرسه همراه بودند و برای هریک از حاضران در دوره خط زیبایی به یادگار نوشتند.
آیا #عوام_زده هستیم یا #تابع_قانون؟
به قلم امیر شاهرخی

هر روز تصمیماتی در بخش های مختلف نهادهای عمومی می بینیم که پس از توجه رسانه ها لغو می شود، از مجوز حقوق های بالا گرفته تا لغو مزایده فلان خانه تاریخی.

در این باره به نظرم دو موضوع قابل توجه است:

۱. نقش رسانه ها مهم است،
از جمله رسانه های غیر همسو با جناح حاکم که حتی گاه «با انگیزه ای غیر از اصلاح» اخبار را منتشر می کنند، اما نتیجه تفاوتی نمی کند و در شفافیت خدمات عمومی و پاسخگو نگاه داشتن مسئولان تاثیر به سزایی دارند، گرچه مثبت یا منفی بودن نتیجه عملی این نقش رسانه ها، به گونه ای که خواهد آمد بستگی به نوع واکنش مسئولان دارد.

۲. واکنش سازمانها باید منطقی باشد،
درباره واکنش سازمانها به اخبار منتشره چند پرسش نیز در ذهن ایجاد می شود:

▪️آیا تصمیمات گرفته شده قانونی هستند یا نه؟

-اگر قانونی هستند چرا به این سرعت و بدون توضیح قابل قبولی لغو می شوند؟

-اگر قانونی نیستند مسئولیت برخورد با تصمیمات غیر قانونی با کیست؟


▪️ آیا خود سازمان هم تازه بعد از رسانه ای شدن اخبار متوجه نادرست بودن تصمیمات شان می شوند؟

-فرض خوب این است که بله، البته اگر چنین باشد تغییر و اصلاح تصمیم اتفاق مبارکی است، هرچند می توان پرسید که چرا این بررسی ها و بحث ها و دریافت نظرات کارشناسانه قبل از تصمیم گیری و اقدام انجام نگرفته بودند؟ به هر صورت در این شرایط رسانه ها اثری اصلاحی و مثبت دارند.

-فرض بدبینانه تر این است که تخلفی عمدی در حال وقوع بوده که هوشیاری رسانه ها جلوی آن را گرفته است. در این شرایط نیز اثر کنش رسانه ها مثبت است.

-اما بدتر و نگران کننده تر این است که واکنش برای «نمایش پاسخگویی به افکار عمومی» است که قبل از بررسی کافی و اطمینان از نادرست بودن تصمیم، و یا حتی با اطمینان از درستی تصمیم، نظام تصمیم گیری را به سمت «عوام زدگی» و «سیاست زدگی» می برد. در چنین شرایطی قطعا نقش رسانه ها در ترکیب با شیوه واکنش سازمانها به نقشی مخرب تبدیل خواهد شد.

برای جلوگیری از عوام زدگی، مسئولان طبعا باید کاری را که فکر می کنند درست است انجام دهند و اگر در مواردی هم مطمئن شدند جامعه خواستار چیز دیگری مخالف تشخیص آنها است، برای احترام به نظر جمع و جلوگیری از استبداد رای، از مسئولیت کناره گیری کنند و اجازه دهند افراد دیگری که به خواسته مطرح شده اعتقاد دارند موضوعات را دنبال کنند.

منبع: @changelink

https://telegram.me/systemsthinking
#طراحی_مسیر_زندگی
#زندگی_اصیل

چهل ساله شدم

به قلم علی اکبر کاویانی

https://telegram.me/systemsthinking

در روزگاران قدیم، زندگی سخت‌تر بود. کودکان از سن پایین، بار سنگین زندگی را بر دوش می‌گرفتند و در آستانه‌ی 15 سالگی، بسیار بیشتر از افراد بالغ امروزی سرد و گرم دنیا را می‌چشیدند. زودتر بزرگ می‌شدند. بیشتر مسئولیت بر دوش داشتند.

اکنون نیزکمابیش در مناطق محروم‌تر کشور ما یا هرکجای دیگر دنیا، همین وضع را می‌توان دید. یک فرزند عشایر، یک چوپان جوان روستایی یا یک کودک هندی و افریقایی که از کوچکی در دامان طبیعت و همپای دشت و جنگل و رودخانه زندگی می‌کنند و با حیوانات اهلی و وحشی رودررو می‌شوند و سرما و گرمای خشن طبیعت، آبدیده‌شان می‌کند، با من شهرنشین که تحمل خراشی بر پوست ندارم تفاوت بسیاری دارند.

کودکی که از خُردی، نان‌آور خانواده می‌شده را نمی‌توان با انسانی امروزی که تا 50 سالگی هم ممکن است سربار والدین باشد مقایسه کرد.

تا همین چند دهه پیش، اندیشه و رفتار افراد تا حد زیادی مبتنی بر تجارب و دستاوردهای شخصی بود، ولی اکنون بخش زیادی از آن «عاریتی» است. کمتر کسی را می‌بینم که استقلال اندیشه داشته باشد. حرف بسیار است، اما از جنس نقل قول، نه از جنس اندیشه. بیشتر حامل هستیم، نه عامل.

داشتم فکر می‌کردم که شاید دیگر در این دور و زمانه نتوان 40سالگی را سن پختگی نامید. البته شاید برای برخی سن پختگی شغلی و تخصصی باشد، ولی در همین حد. نه بیشتر. آن هم در دوران امروزی که حتی در یک زیرشاخه از یک رشته‌ی علمی، عمری طی می‌شود و نهایتا اعتراف می‌کنیم که «هیچ نمی‌دانیم». بوعلی هم در این عصر اگر می‌بود، حکیم جامع‌الاطراف نمی‌توانست باشد. اصلا شدنی نیست.

به پشت سرم که نگاه می‌کنم نمی‌دانم این 40سال چگونه گذشته. هرچه بوده خیلی سریع بوده. اصلا انگار دوران مدرسه که تمام شده، زمان مشغول دویدن شده است.

با خودم فکر می‌کنم یک زمانی 40سالگی سن پختگی بود. افراد در این سن دانشمند می‌شدند، حکیم می‌شدند، عارف می‌شدند... من کجای کار هستم

وبلاگ علی اکبر کاویانی:
shortcut.persianblog.ir
#آب

اینجا شالیزار است
کنار زاینده رود
سوم مرداد ۹۵

شالیزار آب زیادی لازم دارد
زاینده رود خشک است
الگوی کشت را بی توجه به آب انتخاب می کنیم
آب را با هزینه زیاد از حوضه های دیگر می آوریم تا هدر دهیم
#لطفا_متوقف_کنید
#تفکر_حلقه_بسته
#مدل_ذهنی

لطفا جایزه های غیر متعارف را متوقف کنید.

مسابقات و جایزه های غیر متعارف، مدل ذهنی معیوبی می سازد که راه کسب درآمد را شانس و بخت و اقبال می داند.

راه درست کسب درآمد، کار و تلاش و کارآفرینی و ارزش آفرینی برای جامعه است.

جایزه های غیر متعارف بانک ها
جایزه های غیر متعارف مسابقات تلویزیونی
جایزه های غیر متعارف تبلیغاتی توسط سازمان ها

این جایزه های غیر متعارف، تخریب کننده ذهنیت کار و کارآفرینی در جامعه هستند.

https://telegram.me/systemsthinking
«انسان خردمند با اصول خودش تصمیم می‌گیرد و فرد نادان پیرو افکار عمومی است».
ضرب‌المثلی چینی

#زندگی_اصیل
#حرکت_رمه_ای

@systemsthinking
تصمیم کامل وجود خارجی ندارد.
همواره برای تصمیماتی که می‌گیریم باید هزینه‌هایی پرداخت کنیم.
بهترین تصمیمات هم معمولاً مقداری تخمین و ریسک در دل خود دارند.

پیتر دراکر

#تصمیم_گیری

@systemsthinking
#مناجات
#مدل_ذهنی
#تاب_آوری

امروز در میان نوشته های قدیمی به برگه ای برخوردم که چند روز بعد از تولد سی سالگی ام نوشته شده بود.
آن روزها خیلی درگیر تجارت بودم و بحران های زیادی برای کسب و کار و شراکت هایم پیش آمده بود و زندگی هم به سختی می گذشت.
مرور این متن که در آن روزهای سخت نوشته شده بود برایم الهام بخش بود و تصمیم گرفتم با همراهان کانال تفکر سیستمی به اشتراک بگذارم:



حمد و سپاس خدای را سزد که عالمیان را آفرید، آنگاه آن ها را هدایت کرد.
خداوندی که کثرت آفریدگان، او را از توجه و تربیت یکایک آنان وا مداشت.
و چنان به رشد و تربیت هر آفریده ای پرداخت که گویی او را همان یک آفریده است.

امروز که بیش از سی سال از تولد و حضورم در این عالم می گذرد، چون می نگرم مرا چنان بوده است که گویی در این سی سال به تربیت من اشتغال داشته، لحظه ای از پس لحظه ای بهترین مسیر برای رشد مرا برگزیده است.

اگرچه در سالیانی که بر من گذشته است نشیب و فراز بسیار دیده ام و حوادث بسیار بر من تاخته است، چون نیک می نگرم، این همه، گهواره ای برای رشد طفل وجود من بوده است.

چگونه سر تعظیم فرو نیاورم بر پروردگاری که تربیت بندگان را بر خود فرض نموده است و به رغم کثرت بندگان، هریک را چنین مهربان تر از مادر است.

محمدعلی اسماعیل زاده اصل
۲۶ اسفند ۱۳۸۶

https://telegram.me/systemsthinking
#مناجات
#مدل_ذهنی
#تاب_آوری

دو متن دیگر هم در حوالی همان روزها نوشته شده که مطالعه آنها هم خالی از لطف نیست و نشان دهنده تاثیر نوع نگاه به مشکلات، بر تاب آوری است:

متن اول ۱۴ آذر ۱۳۸۶:

سالهاست که با چنگ و دندان جنگیده ام، ایستاده ام، و دفاع کرده ام،
جنگ های فراوان کرده ام و زخم های فراوان برداشته ام؛
اینک اما، ای همه ناملایمت ها،
بدانید اینجا جایگاه آن جنگاوری است که از هر زخم بر تن خود زرهی ساخته است،
پس ای همه سختیها؛
اینک این من، اگر چه خسته از زخم های فراوان؛ با امیدی دیرپا، به آوردگاه آمده ام،
پس ای تیرهای بی پایان،
برتن این خسته ببارید و بدانید، ایستاده است.
------------------------

متن دوم ۱۸ آذر ۱۳۸۶:

و تو ای یگانه مهربان من، چقدر برای تو دلتنگم،
تو ای نزدیکترین، چقدر از تو دورم،
ای آنکه شکوفه های امید در آرزوی تو می شکفند،
ای آنکه بنده ی دل شکسته، در آغوش لطف بی انتهای تو آرام می گیرد،
ای آنکه روح خسته دلان در آرزوی سحرگاه وصال تو بال پرواز می گیرد،
ای دست گیر افتادگان، و ای پناه بی پناهان،

امید را ازتو یافته ام،
روح خسته ام را تو درمانی،
دل شکسته ام را تو آرامی،
دورم، به قرب وصالت میهمانم کن،
ابر تیره آسمان دلم را گرفته است، باغ دل را شکوفه باران کن،
دلِ خسته از زخم های فراوان شکسته است، آرامم باش،
مپسند شاهین پرشکسته به خاک افتد، بال پروازم ده،

هرگز نخواهم افتاد، دستم گرفته ای،
بی پناه نخواهم شد، پناه من تویی،
ایستاده ام، بر شاخسار امید، بر درختی که رو به سوی تو دارد.

https://telegram.me/systemsthinking