Systems Thinking – Telegram
Systems Thinking
5.46K subscribers
753 photos
103 videos
83 files
649 links
Download Telegram
«انسان خردمند با اصول خودش تصمیم می‌گیرد و فرد نادان پیرو افکار عمومی است».
ضرب‌المثلی چینی

#زندگی_اصیل
#حرکت_رمه_ای

@systemsthinking
تصمیم کامل وجود خارجی ندارد.
همواره برای تصمیماتی که می‌گیریم باید هزینه‌هایی پرداخت کنیم.
بهترین تصمیمات هم معمولاً مقداری تخمین و ریسک در دل خود دارند.

پیتر دراکر

#تصمیم_گیری

@systemsthinking
#مناجات
#مدل_ذهنی
#تاب_آوری

امروز در میان نوشته های قدیمی به برگه ای برخوردم که چند روز بعد از تولد سی سالگی ام نوشته شده بود.
آن روزها خیلی درگیر تجارت بودم و بحران های زیادی برای کسب و کار و شراکت هایم پیش آمده بود و زندگی هم به سختی می گذشت.
مرور این متن که در آن روزهای سخت نوشته شده بود برایم الهام بخش بود و تصمیم گرفتم با همراهان کانال تفکر سیستمی به اشتراک بگذارم:



حمد و سپاس خدای را سزد که عالمیان را آفرید، آنگاه آن ها را هدایت کرد.
خداوندی که کثرت آفریدگان، او را از توجه و تربیت یکایک آنان وا مداشت.
و چنان به رشد و تربیت هر آفریده ای پرداخت که گویی او را همان یک آفریده است.

امروز که بیش از سی سال از تولد و حضورم در این عالم می گذرد، چون می نگرم مرا چنان بوده است که گویی در این سی سال به تربیت من اشتغال داشته، لحظه ای از پس لحظه ای بهترین مسیر برای رشد مرا برگزیده است.

اگرچه در سالیانی که بر من گذشته است نشیب و فراز بسیار دیده ام و حوادث بسیار بر من تاخته است، چون نیک می نگرم، این همه، گهواره ای برای رشد طفل وجود من بوده است.

چگونه سر تعظیم فرو نیاورم بر پروردگاری که تربیت بندگان را بر خود فرض نموده است و به رغم کثرت بندگان، هریک را چنین مهربان تر از مادر است.

محمدعلی اسماعیل زاده اصل
۲۶ اسفند ۱۳۸۶

https://telegram.me/systemsthinking
#مناجات
#مدل_ذهنی
#تاب_آوری

دو متن دیگر هم در حوالی همان روزها نوشته شده که مطالعه آنها هم خالی از لطف نیست و نشان دهنده تاثیر نوع نگاه به مشکلات، بر تاب آوری است:

متن اول ۱۴ آذر ۱۳۸۶:

سالهاست که با چنگ و دندان جنگیده ام، ایستاده ام، و دفاع کرده ام،
جنگ های فراوان کرده ام و زخم های فراوان برداشته ام؛
اینک اما، ای همه ناملایمت ها،
بدانید اینجا جایگاه آن جنگاوری است که از هر زخم بر تن خود زرهی ساخته است،
پس ای همه سختیها؛
اینک این من، اگر چه خسته از زخم های فراوان؛ با امیدی دیرپا، به آوردگاه آمده ام،
پس ای تیرهای بی پایان،
برتن این خسته ببارید و بدانید، ایستاده است.
------------------------

متن دوم ۱۸ آذر ۱۳۸۶:

و تو ای یگانه مهربان من، چقدر برای تو دلتنگم،
تو ای نزدیکترین، چقدر از تو دورم،
ای آنکه شکوفه های امید در آرزوی تو می شکفند،
ای آنکه بنده ی دل شکسته، در آغوش لطف بی انتهای تو آرام می گیرد،
ای آنکه روح خسته دلان در آرزوی سحرگاه وصال تو بال پرواز می گیرد،
ای دست گیر افتادگان، و ای پناه بی پناهان،

امید را ازتو یافته ام،
روح خسته ام را تو درمانی،
دل شکسته ام را تو آرامی،
دورم، به قرب وصالت میهمانم کن،
ابر تیره آسمان دلم را گرفته است، باغ دل را شکوفه باران کن،
دلِ خسته از زخم های فراوان شکسته است، آرامم باش،
مپسند شاهین پرشکسته به خاک افتد، بال پروازم ده،

هرگز نخواهم افتاد، دستم گرفته ای،
بی پناه نخواهم شد، پناه من تویی،
ایستاده ام، بر شاخسار امید، بر درختی که رو به سوی تو دارد.

https://telegram.me/systemsthinking
چند_نکته_برای_توجه_و_تامل_در_همکا.pdf
389 KB
نکاتی برای همکاری های داوطلبانه

فایل ارایه در نشست اعضای کمیته های تخصصی انجمن فارغ التحصیلان شریف

@systemsthinking
Forwarded from Return to Authenticity; theory and practice
طی چند ساعت گذشته نقدهای مختلفی درباره جنبه های مثبت و منفی تصمیم آقای محمد احمدی در تغییر مسیر تحصیلی شان مطرح شده است. از زاویه «کلان» و سیستمی شاید بتوان این سوال را مطرح کرد که کارایی نظام های آموزشی در چه حدی است تا دانشجویان رشته های تحصیلی خود را از همان ابتدا آگاهانه انتخاب کنند. عده ای از این زاویه به طرح موضوع پرداخته و این جنبه منفی را درباره نظام های آموزشی موجود مطرح کرده اند. شاید تصمیم ایشان تلنگری به ذهن سیاستگذاران و مدیران بزند که فکر کنند که به چه میزان دانشجویان در رشته های مختلف در حد قابل قبولی رشته های تحصیلی خود را با آگاهی و علاقه انتخاب کرده اند. همچنین به چه میزان عدم انطباق کافی علاقه با رشته تحصیلی در حد گسترده ای وجود داشته و مشکل به صورت نهفته ای وجود دارد. برخی نیز مطرح کرده اند که ایشان عملا زمان و فرصت های زیادی را بلا استفاده گذاشته و خواهد گذاشت. از طرف دیگر از زاویه ای «فردی» به نظر می رسد که اگر ایشان این تصمیم را از روی اختیار و آگاهی و با هر انگیزه درونی گرفته باشند، باید به این تصمیم احترام گذاشت، و حتی خوشحال بود که در بین جوانان موفق در نسل حاضر نیز تلاش برای تعیین مسیر زندگی خود به صورت خودآگاهانه همچنان وجود دارد. این تصمیم می تواند نمادی باشد برای اینکه با آزادگی و بر اساس انگیزه های درونی واقعی باید تصمیم گرفت. یک فایده کلان این رویداد ایجاد شرایطی برای پرسش گری درباره جا افتاده ترین پارادایم های ذهنی و الگوهای رفتاری کهنه در مسیرهای تحصیلی است که علایق و توان جوانان را در خود اسیر کرده است. به نظرم باید با دید احترام و تشویق به تصمیم ایشان نگریست، و برای ایشان آرزو کنیم که در تصمیمی که آگاهانه گرفته اند با تمرکز بر اصیل ترین انگیزه های درونی و برای ارزش آفرینی های اساسی در جامعه به بیشترین موفقیت ها دست یابند. حال بر عهده سیاستگذاران و مدیران است که چگونه می توانند بهترین شرایط محیطی را برای جوانان ایجاد نمایند که هر چه زودتر مسیر های تحصیلی و حرفه ای متناسب تری با علایق و توان خود شناسایی و انتخاب کنند. امیدوارم اقدام ایشان برای جوانان دیگر نیز این پیام را داشته باشد که درباره تصمیمات خود با خودآگاهی عمیق تر و تدبیر بهتری بیندیشند.
#انگیزه_درونی #آموزش_عالی
#آموزش
#وابستگی_به_مسیر
#تفکر_درونزا
#رفتارگرایی

چرا دانشگاه های ما هنوز هم طبق الگوی فکری دهه ی هفتاد میلادی اداره می شوند؟

در دهه ی هفتاد میلادی که تقریبا معادل دهه ی پنجاه شمسی می شود، سرمایه گذاری بزرگی برای تحصیل ایرانی ها در دانشگاه های امریکایی و بعضی از کشورهای اروپایی صورت گرفت.

بسیاری از این دانشجویان بعد از فارغ التحصیلی جذب دانشگاه های کشور شدند و بدنه اصلی دانشگاه های کشور را تشکیل دادند.

دهه ی هفتاد میلادی دوران اوج رفتارگرایی در روانشناسی بود و نظریه های روانشناسان رفتارگرا علوم اجتماعی و سیاسی و مدیریت و آموزش را هم تحت سیطره خود درآورده بودند.

از طرف دیگر دهه ی هفتاد زمان انقلاب علیه رفتارگرایی هم هست و با ناکارآمدی رفتارگرایی پر مدعا در حل مسایل واقعی جامعه، در دهه های هشتاد و نود میلادی و پس از آن نظریه های دیگری جایگزین رفتارگرایی شدند.

با این وجود اساتید ایرانی که در دهه ی هفتاد میلادی فارغ از تحصیل شده بودند و ارتباط خود را با مجامع علمی از دست داده بودند و تا سی سال و بیشتر همان جزوه های قدیمی را به خورد دانشجویان می دادند و می دهند، هنوز طرز فکر دانشگاه های ما را در سطح نظریه های رفتارگرایی دهه ی هفتاد نگهداشته اند و نظریه های رفتارگرایی که در مهد رشد خودشان قادر به حل مساله های جامعه نبوده اند، از حل مشکلات کشور ما هم عاجزند و برای همین است که دانشگاه ها ارتباط خود با جامعه را به مرور زمان از دست داده اند.

اگر دانشگاه ها به خود نیایند و این روند اصلاح نشود، جامعه حاضر نخواهد بود منابع ارزشمند و محدود خود را در اختیار دانشگاه ها قرار دهد و دانشگاه ها به مرور بیش از پیش به حاشیه رانده خواهند شد.

https://telegram.me/systemsthinking
#آموزش
#وابستگی_به_مسیر
#تفکر_درونزا
#رفتارگرایی

رفتارگرایی چیست و چه اثری بر آموزش و زندگی انسان ها داشته است؟

به زبان ساده رفتارگرایی فرض می کند که انسان ها رفتارشان بر اساس مشوق های بیرونی شکل می گیرد و همانطور که یک حیوان دست آموز را می توانیم با مشوق های بیرونی به انجام کارهایی وادار کنیم، انسان ها را هم می توانیم به این صورت آموزش دهیم تا کارهایی که ما می خواهیم را انجام دهند.

رفتارگرایان افراطی می گفتند: یک انسان را در اختیار ما بگذارید و بگویید می خواهید چگونه باشد و چگونه رفتار کند، ما به همین صورت این فرد را تربیت می کنیم و به شما تحویل می دهیم.

در رفتارگرایی افراطی، احساسات و افکار انسان ها اهمیتی ندارد و ادعا می شود که مشوق های بیرونی حتی افکار انسان ها را هم می سازد.

نظام آموزشی رفتارگرا یک الگو از انسان مطلوب لازم دارد و بعد تلاش می کند تمام انسان های جامعه را طبق این الگو بسازد و هر تفاوتی با این الگو خطایی تلقی می شود که باید اصلاح شود.

این نظام آموزشی برای تفاوت های فردی انسان ها احترام قایل نمی شود و ارزشی برای فکر و احساسات دانش آموزان و دانشجویان قایل نیست.

نمره، جایزه، برچسب صدآفرین، تایید، تشویق نامه، ترکه آلبالو، خط کش، بیرون کردن از کلاس، تهدید، کمیته انضباطی و اخراج، برخی از ابزارهایی هستند که نظام آموزشی رفتارگرا برای کنترل و هدایت رفتار به آنها مشروعیت می دهد.

نظام آموزشی رفتارگرا انسان هایی عاریتی بار می آورد که با اهداف دیگران زندگی می کنند و برای رسیدن به خواسته های دیگران تلاش می کنند و خودشان انگیزه درونی برای حرکت ندارند و نمی دانند که چرا دارند کار می کنند و چرا ازدواج می کنند و چرا جنگ می کنند و چرا می میرند و چرا زندگی می کنند.

https://telegram.me/systemsthinking
عکس یادگاری شرکت کنندگان در سومین دوره تفکر سیستمی در مدرسه - سطح یک

۲۳ تا ۲۷ مرداد ۱۳۹۵
#اقدام

تفاوت عاقل و دیوانه این است که دیوانه به هرچه فکر کند، به همان عمل می کند، اما عاقل به عاقبت عملش هم فکر می کند.

(اگر نویسنده این جمله را می شناسید لطفا اطلاع دهید)

https://telegram.me/systemsthinking
مشارکت و انتشار کارهای خوب

دعوت حسین توحیدی در دوره سوم «تفکر سیستمی برای معلمان» به استفاده نکردن از لیوان یک بار مصرف، این‌گونه مورد استقبال و همراهی قرار گرفت :)

@systemsthinking
این فهرست توسط یکی از فارغ التحصیلان دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف تهیه شده است:
Forwarded from هم کار
📚 کانال های اساتید و فارغ التحصیلان دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف 📚

🔹 دکتر بابک علوی: در باب اصالت، تئوری و عمل
@onauthenticity

🔹 ندا جعفریان: هم کار، مباحت زنان در کسب و کار با هدف حضور بیشتر، موثرتر و موفق تر زنان در محیط کار
@hamkaar

🔹 میثم هاشمخانی: اقتصاد اجتماعی، از «اقتصاد فقر» گرفته تا «اقتصاد آموزش»، «توانمندسازی گروه‌های در معرض تبعیض» و غیره
@Social_Economics

🔹 محمدعلی اسماعیل زاده: تفکر سیستمی
@systemsthinking

🔹 فرزاد مینویی: مدیران، گزیده مطالب سودمند برای مدیران کشور
@Modiraan

🔹 سعید اسلامی بیدگلی: نیمکت، نکات کوتاه اقتصادی و مالی
@nymkat

🔹 مجتبی لشکربلوکی: استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

🔹 امیر شاهرخی: مدیریت. ما. زندگی
@changelink

🔹محمد احمدي: آموزش مباحث مالي و سرمايه گذاري
@ahmadinvest

🔹 امیر تقی خان تجریشی: مدیریت مالی و سرمایه گذاری
https://telegram.me/joinchat/BhNl8z88rpWMOfoJ2LirqQ

🔹 هادی نیلفروشان: فعالان سیاست علم و فناوری
https://telegram.me/joinchat/AhSSdzwu9UqzRKEFmSgDGw
کمیل قاسمی، برنده مدال نقره المپیک، چندان خوشحال نیست و برنده مدال برنز به‌وضوح از او شادتر است. مگر ارزش مدال نقره بیشتر از مدال برنز نیست؟!

#خطاهای_ادراکی
#اثر_تأخر

@systemsthinking
#همرنگ_جماعت!

پارک ملی آریزونا یک منطقه جنگلی حفاظت شده در آمریکاست. برخی از بازدیدکنندگان از این پارک ملی از این منطقه ی حفاظت شده چوب بر می داشتند و این ماجرا باعث به هم خوردن  وضعیت طبیعی جنگل می شد. یک پژوهشگر تصمیم گرفت راجع به پیام هایی که می تواند این رفتار را تغییر دهد تحقیق کند.
در نوبت اول تابلویی در مسیر حرکت بازدید کنندگان نصب شدکه روی آن نوشته شده بود: "بسیاری از بازدیدکنندگان قبلی، چوب های این جنگل حفاظت شده را برداشته اند. این کار وضعیت طبیعی پارک جنگلی را دگرگون ساخته است." این تابلو دارای تصویری بود که چند  نفررا در حال برداشتن چوب نشان می داد.
در نوبت دوم تابلویی در مسیر نصب شد که روی آن نوشته شده بود: "لطفا چوب های این جنگل حفاظت شده را برندارید تا وضعیت جنگل حفظ شود." این علامت شامل تصویری بود که فقط یک نفر را در حال برداشتن چوب نشان می داد.
پس از نصب تابلوها محققان تعدادی چوب قابل حمل را در مسیر بازدید کنندگان قرار دادند. زمانی که هیچ علامتی وجود نداشت، بازدیدکنندگان ۲/۹۲ درصد چوب ها را برداشتند. وقتی تابلوی اول نصب شد که چندین نفر را در حال برداشتن چوب ها نشان می داد و روی آن نوشته شده بود "بسیاری" از بازدید کنندگان قبلی چوب برداشته اند بازدیدکنندگان ۷/۹۲ درصد چوب ها را برداشتند به بیان دیگر نصب چنین هشداری آمار دزدیدن چوب را تقریبا سه برابر کرد! در حالی که وقتی تابلوی دوم نصب شد که فقط یک نفر را در حال برداشتن چوب نشان می داد بازدید کنندگان فقط ۱/۶۷ درصد چوب ها را برداشتند یعنی دزدیدن چوب حدود چهل درصد کاهش یافت.

این پژوهشگر نتیجه گیری کرد که اگر مردم تصور کنند کار اشتباهی توسط اغلب مردم انجام می شود احتمال این که آن ها هم همان اشتباه را انجام دهند افزایش می یابد! یعنی "همرنگ جماعت شدن" باعث می شود ما حتی وقتی به اشتباه بودن رفتاری متقاعد می شویم آن رفتار را انجام می دهیم!
بنابراین هشدارهای دائمی راجع به افزایش آمار جرم و بی مسئولیتی و قانون شکنی ممکن است منجر به رشد این رفتارها شود بخصوص در فرهنگی که توصیه می شود: "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش!"

#هانس_کریستین_اندرسون داستان نویس دانمارکی در داستان شیرین "لباس نامرئی پادشاه" حکایت مردمی را ذکرکرده است که با این که می دیدند پادشاه عریان است از ترس انگشت نما شدن و تنها ماندن برای لباس درخشان سلطان کف می زدند.
آنچه هانس کریستین اندرسون در قالب داستان ذکر کرده است فیلیپ زیمباردو و سولومون اش روانشناسان برجسته آمریکایی با پژوهش های وسیع به اثبات رسانده اند.

پی نوشت:

۱- پژوهش روبرت کیالدینی در پارک ملی آریزونا را از کتاب زیر نقل قول کرده ام:

افسونگری: هنر نفوذ در ذهن ها، قلب ها و رفتارها - گای کاوازاکی - مترجم: امیر قادری- نشر سیته
 
۲- پژوهش های فیلیپ زیمباردو و سولومون اش را در کتاب زیر بخوانید:

روان شناسی اجتماعی: رابرت بارون- ترجمه دکتر یوسف کریمی- انتشارات روان

منبع: کانال دکتر محمدرضا سرگلزایی
@drsargolzaei

https://telegram.me/systemsthinking
اگه تند رفتن برات مهمه، تنها بزن به جاده،
اگه داری به دوردستا فکر می‌کنی، با بقیه همراه شو.

ضرب‌المثلی آفریقایی

#همکاری

@systemsthinking
#تصمیم_گیری
#قضاوت
#پیش_داوری

قضاوت، آری یا نه؟!

مدتی است متداول شده که افراد، مخصوصاً کسانی که اخلاقی‌تر هم هستند، مدام و مکرر به یکدیگر گوشزد می‌کنند که «قضاوت نکن!»

آخر مگر می‌شود قضاوت نکرد؟!
مگر نه اینکه ما در تک‌تک مسائل زندگی باید تصمیم بگیریم؟ پس باید همواره پدیده‌ها، مقولات، افراد و به‌طور کلی گزینه‌های مقایسه‌پذیر را در کنار هم قرار داده، آنها را براساس ملاک‌ها و معیارهای مُشخصی ارزیابی کرده و در حالت عُقلایی و خردمندانه بهترین گزینه را برگزینیم. پیش‌نیاز ارزیابی هم، قضاوت و داوری دربارهٔ هر کدام از گزینه‌هاست. پس ما نه‌تنها ناگزیر به قضاوت‌کردن و داوری هستیم، بلکه اصولاً انجام چنین کاری پسندیده و شرط عقل هم هست.

نکته اما اینجاست که قضاوت یا داوری را نباید با قضاوت زودهنگام یا پیش‌داوری اشتباه گرفت. به عبارت دیگر، نباید در فرآیند ارزیابی دچار پیش‌داوری و قضاوت زودهنگام شد؛ این، آن چیزی است که نادرست، ناپسند و غیراخلاقی بوده و می‌تواند به شرمندگی و خُسران بیانجامد.

پ.ن: محمدرضای شعبانعلی هم پیشترها به تفاوت این دو مقوله پرداخته بود که متأسفانه لینک مطلب برای ارجاع یافت نشد.

@systemsthinking
رنگ‌ها وقتی از حد خود تجاوز نمایند، دید را مختل می‌سازند؛
صداها وقتی بیش از حد بوده و در هم آمیزند، مانع از شنیدن می‌گردند؛
چشیدن چندین مزه همزمان، شخص را از دریافتن هر مزه‌ای باز می دارد،
به همین ترتیب در پی خواسته‌های بی پایان رفتن،
روح انسان را پریشان و آشفته می‌سازد.

اتلاف عمر جهت دستیابی به اشیای عالی و گران‌قیمت
جز اینکه مانعی بر سر راه رشد و تکامل انسان باشد،
حاصلی به همراه ندارد.

شخص خردمند در حالی که عالم را می‌نگرد،
به بصیرت درونی خویش اعتماد می‌کند.
برای او کُنه مسائل مهم است؛ نه ظاهر آنها.
او عالم درون را به بیرون ترجیح می دهد.

زندگی بر اساس حکمت تائو
آموزه‌های لائو تسه

منبع: کانال مسیر رشد
@EQpedia_ir

https://telegram.me/systemsthinking
یک روز دیگر به پایان خود نزدیک می شود.
در راه خانه هستم.
اگر امشب نرسیدم به مادرم سری بزنم، یادم باشد شماره اش را بگیرم و با او صحبت کنم.
تا هنوز هست.
و تا هنوز فرصت هم کلامی اش را دارم.

یادم باشد برای پدر هم فاتحه ای بخوانم.
و بگویم این بغض در گلو و این خیسی چشمانم از غم روزهایی ست که بی او سپری می شود.

https://telegram.me/systemsthinking