چند_نکته_برای_توجه_و_تامل_در_همکا.pdf
389 KB
نکاتی برای همکاری های داوطلبانه
فایل ارایه در نشست اعضای کمیته های تخصصی انجمن فارغ التحصیلان شریف
@systemsthinking
فایل ارایه در نشست اعضای کمیته های تخصصی انجمن فارغ التحصیلان شریف
@systemsthinking
Forwarded from Return to Authenticity; theory and practice
رتبه یک کنکور:از برق شریف انصراف دادم تا پزشکی بخوانم
http://donya-e-eqtesad.com/SiteKhan/1086728/
#انگیزه_درونی
http://donya-e-eqtesad.com/SiteKhan/1086728/
#انگیزه_درونی
Donya-E-Eqtesad
رتبه یک کنکور:از برق شریف انصراف دادم تا پزشکی بخوانم
روزنامه دنیای اقتصاد، پرمخاطب ترین روزنامه اقتصادی کشور
Forwarded from Return to Authenticity; theory and practice
طی چند ساعت گذشته نقدهای مختلفی درباره جنبه های مثبت و منفی تصمیم آقای محمد احمدی در تغییر مسیر تحصیلی شان مطرح شده است. از زاویه «کلان» و سیستمی شاید بتوان این سوال را مطرح کرد که کارایی نظام های آموزشی در چه حدی است تا دانشجویان رشته های تحصیلی خود را از همان ابتدا آگاهانه انتخاب کنند. عده ای از این زاویه به طرح موضوع پرداخته و این جنبه منفی را درباره نظام های آموزشی موجود مطرح کرده اند. شاید تصمیم ایشان تلنگری به ذهن سیاستگذاران و مدیران بزند که فکر کنند که به چه میزان دانشجویان در رشته های مختلف در حد قابل قبولی رشته های تحصیلی خود را با آگاهی و علاقه انتخاب کرده اند. همچنین به چه میزان عدم انطباق کافی علاقه با رشته تحصیلی در حد گسترده ای وجود داشته و مشکل به صورت نهفته ای وجود دارد. برخی نیز مطرح کرده اند که ایشان عملا زمان و فرصت های زیادی را بلا استفاده گذاشته و خواهد گذاشت. از طرف دیگر از زاویه ای «فردی» به نظر می رسد که اگر ایشان این تصمیم را از روی اختیار و آگاهی و با هر انگیزه درونی گرفته باشند، باید به این تصمیم احترام گذاشت، و حتی خوشحال بود که در بین جوانان موفق در نسل حاضر نیز تلاش برای تعیین مسیر زندگی خود به صورت خودآگاهانه همچنان وجود دارد. این تصمیم می تواند نمادی باشد برای اینکه با آزادگی و بر اساس انگیزه های درونی واقعی باید تصمیم گرفت. یک فایده کلان این رویداد ایجاد شرایطی برای پرسش گری درباره جا افتاده ترین پارادایم های ذهنی و الگوهای رفتاری کهنه در مسیرهای تحصیلی است که علایق و توان جوانان را در خود اسیر کرده است. به نظرم باید با دید احترام و تشویق به تصمیم ایشان نگریست، و برای ایشان آرزو کنیم که در تصمیمی که آگاهانه گرفته اند با تمرکز بر اصیل ترین انگیزه های درونی و برای ارزش آفرینی های اساسی در جامعه به بیشترین موفقیت ها دست یابند. حال بر عهده سیاستگذاران و مدیران است که چگونه می توانند بهترین شرایط محیطی را برای جوانان ایجاد نمایند که هر چه زودتر مسیر های تحصیلی و حرفه ای متناسب تری با علایق و توان خود شناسایی و انتخاب کنند. امیدوارم اقدام ایشان برای جوانان دیگر نیز این پیام را داشته باشد که درباره تصمیمات خود با خودآگاهی عمیق تر و تدبیر بهتری بیندیشند.
#انگیزه_درونی #آموزش_عالی
#انگیزه_درونی #آموزش_عالی
#آموزش
#وابستگی_به_مسیر
#تفکر_درونزا
#رفتارگرایی
چرا دانشگاه های ما هنوز هم طبق الگوی فکری دهه ی هفتاد میلادی اداره می شوند؟
در دهه ی هفتاد میلادی که تقریبا معادل دهه ی پنجاه شمسی می شود، سرمایه گذاری بزرگی برای تحصیل ایرانی ها در دانشگاه های امریکایی و بعضی از کشورهای اروپایی صورت گرفت.
بسیاری از این دانشجویان بعد از فارغ التحصیلی جذب دانشگاه های کشور شدند و بدنه اصلی دانشگاه های کشور را تشکیل دادند.
دهه ی هفتاد میلادی دوران اوج رفتارگرایی در روانشناسی بود و نظریه های روانشناسان رفتارگرا علوم اجتماعی و سیاسی و مدیریت و آموزش را هم تحت سیطره خود درآورده بودند.
از طرف دیگر دهه ی هفتاد زمان انقلاب علیه رفتارگرایی هم هست و با ناکارآمدی رفتارگرایی پر مدعا در حل مسایل واقعی جامعه، در دهه های هشتاد و نود میلادی و پس از آن نظریه های دیگری جایگزین رفتارگرایی شدند.
با این وجود اساتید ایرانی که در دهه ی هفتاد میلادی فارغ از تحصیل شده بودند و ارتباط خود را با مجامع علمی از دست داده بودند و تا سی سال و بیشتر همان جزوه های قدیمی را به خورد دانشجویان می دادند و می دهند، هنوز طرز فکر دانشگاه های ما را در سطح نظریه های رفتارگرایی دهه ی هفتاد نگهداشته اند و نظریه های رفتارگرایی که در مهد رشد خودشان قادر به حل مساله های جامعه نبوده اند، از حل مشکلات کشور ما هم عاجزند و برای همین است که دانشگاه ها ارتباط خود با جامعه را به مرور زمان از دست داده اند.
اگر دانشگاه ها به خود نیایند و این روند اصلاح نشود، جامعه حاضر نخواهد بود منابع ارزشمند و محدود خود را در اختیار دانشگاه ها قرار دهد و دانشگاه ها به مرور بیش از پیش به حاشیه رانده خواهند شد.
https://telegram.me/systemsthinking
#وابستگی_به_مسیر
#تفکر_درونزا
#رفتارگرایی
چرا دانشگاه های ما هنوز هم طبق الگوی فکری دهه ی هفتاد میلادی اداره می شوند؟
در دهه ی هفتاد میلادی که تقریبا معادل دهه ی پنجاه شمسی می شود، سرمایه گذاری بزرگی برای تحصیل ایرانی ها در دانشگاه های امریکایی و بعضی از کشورهای اروپایی صورت گرفت.
بسیاری از این دانشجویان بعد از فارغ التحصیلی جذب دانشگاه های کشور شدند و بدنه اصلی دانشگاه های کشور را تشکیل دادند.
دهه ی هفتاد میلادی دوران اوج رفتارگرایی در روانشناسی بود و نظریه های روانشناسان رفتارگرا علوم اجتماعی و سیاسی و مدیریت و آموزش را هم تحت سیطره خود درآورده بودند.
از طرف دیگر دهه ی هفتاد زمان انقلاب علیه رفتارگرایی هم هست و با ناکارآمدی رفتارگرایی پر مدعا در حل مسایل واقعی جامعه، در دهه های هشتاد و نود میلادی و پس از آن نظریه های دیگری جایگزین رفتارگرایی شدند.
با این وجود اساتید ایرانی که در دهه ی هفتاد میلادی فارغ از تحصیل شده بودند و ارتباط خود را با مجامع علمی از دست داده بودند و تا سی سال و بیشتر همان جزوه های قدیمی را به خورد دانشجویان می دادند و می دهند، هنوز طرز فکر دانشگاه های ما را در سطح نظریه های رفتارگرایی دهه ی هفتاد نگهداشته اند و نظریه های رفتارگرایی که در مهد رشد خودشان قادر به حل مساله های جامعه نبوده اند، از حل مشکلات کشور ما هم عاجزند و برای همین است که دانشگاه ها ارتباط خود با جامعه را به مرور زمان از دست داده اند.
اگر دانشگاه ها به خود نیایند و این روند اصلاح نشود، جامعه حاضر نخواهد بود منابع ارزشمند و محدود خود را در اختیار دانشگاه ها قرار دهد و دانشگاه ها به مرور بیش از پیش به حاشیه رانده خواهند شد.
https://telegram.me/systemsthinking
#آموزش
#وابستگی_به_مسیر
#تفکر_درونزا
#رفتارگرایی
رفتارگرایی چیست و چه اثری بر آموزش و زندگی انسان ها داشته است؟
به زبان ساده رفتارگرایی فرض می کند که انسان ها رفتارشان بر اساس مشوق های بیرونی شکل می گیرد و همانطور که یک حیوان دست آموز را می توانیم با مشوق های بیرونی به انجام کارهایی وادار کنیم، انسان ها را هم می توانیم به این صورت آموزش دهیم تا کارهایی که ما می خواهیم را انجام دهند.
رفتارگرایان افراطی می گفتند: یک انسان را در اختیار ما بگذارید و بگویید می خواهید چگونه باشد و چگونه رفتار کند، ما به همین صورت این فرد را تربیت می کنیم و به شما تحویل می دهیم.
در رفتارگرایی افراطی، احساسات و افکار انسان ها اهمیتی ندارد و ادعا می شود که مشوق های بیرونی حتی افکار انسان ها را هم می سازد.
نظام آموزشی رفتارگرا یک الگو از انسان مطلوب لازم دارد و بعد تلاش می کند تمام انسان های جامعه را طبق این الگو بسازد و هر تفاوتی با این الگو خطایی تلقی می شود که باید اصلاح شود.
این نظام آموزشی برای تفاوت های فردی انسان ها احترام قایل نمی شود و ارزشی برای فکر و احساسات دانش آموزان و دانشجویان قایل نیست.
نمره، جایزه، برچسب صدآفرین، تایید، تشویق نامه، ترکه آلبالو، خط کش، بیرون کردن از کلاس، تهدید، کمیته انضباطی و اخراج، برخی از ابزارهایی هستند که نظام آموزشی رفتارگرا برای کنترل و هدایت رفتار به آنها مشروعیت می دهد.
نظام آموزشی رفتارگرا انسان هایی عاریتی بار می آورد که با اهداف دیگران زندگی می کنند و برای رسیدن به خواسته های دیگران تلاش می کنند و خودشان انگیزه درونی برای حرکت ندارند و نمی دانند که چرا دارند کار می کنند و چرا ازدواج می کنند و چرا جنگ می کنند و چرا می میرند و چرا زندگی می کنند.
https://telegram.me/systemsthinking
#وابستگی_به_مسیر
#تفکر_درونزا
#رفتارگرایی
رفتارگرایی چیست و چه اثری بر آموزش و زندگی انسان ها داشته است؟
به زبان ساده رفتارگرایی فرض می کند که انسان ها رفتارشان بر اساس مشوق های بیرونی شکل می گیرد و همانطور که یک حیوان دست آموز را می توانیم با مشوق های بیرونی به انجام کارهایی وادار کنیم، انسان ها را هم می توانیم به این صورت آموزش دهیم تا کارهایی که ما می خواهیم را انجام دهند.
رفتارگرایان افراطی می گفتند: یک انسان را در اختیار ما بگذارید و بگویید می خواهید چگونه باشد و چگونه رفتار کند، ما به همین صورت این فرد را تربیت می کنیم و به شما تحویل می دهیم.
در رفتارگرایی افراطی، احساسات و افکار انسان ها اهمیتی ندارد و ادعا می شود که مشوق های بیرونی حتی افکار انسان ها را هم می سازد.
نظام آموزشی رفتارگرا یک الگو از انسان مطلوب لازم دارد و بعد تلاش می کند تمام انسان های جامعه را طبق این الگو بسازد و هر تفاوتی با این الگو خطایی تلقی می شود که باید اصلاح شود.
این نظام آموزشی برای تفاوت های فردی انسان ها احترام قایل نمی شود و ارزشی برای فکر و احساسات دانش آموزان و دانشجویان قایل نیست.
نمره، جایزه، برچسب صدآفرین، تایید، تشویق نامه، ترکه آلبالو، خط کش، بیرون کردن از کلاس، تهدید، کمیته انضباطی و اخراج، برخی از ابزارهایی هستند که نظام آموزشی رفتارگرا برای کنترل و هدایت رفتار به آنها مشروعیت می دهد.
نظام آموزشی رفتارگرا انسان هایی عاریتی بار می آورد که با اهداف دیگران زندگی می کنند و برای رسیدن به خواسته های دیگران تلاش می کنند و خودشان انگیزه درونی برای حرکت ندارند و نمی دانند که چرا دارند کار می کنند و چرا ازدواج می کنند و چرا جنگ می کنند و چرا می میرند و چرا زندگی می کنند.
https://telegram.me/systemsthinking
#اقدام
تفاوت عاقل و دیوانه این است که دیوانه به هرچه فکر کند، به همان عمل می کند، اما عاقل به عاقبت عملش هم فکر می کند.
(اگر نویسنده این جمله را می شناسید لطفا اطلاع دهید)
https://telegram.me/systemsthinking
تفاوت عاقل و دیوانه این است که دیوانه به هرچه فکر کند، به همان عمل می کند، اما عاقل به عاقبت عملش هم فکر می کند.
(اگر نویسنده این جمله را می شناسید لطفا اطلاع دهید)
https://telegram.me/systemsthinking
مشارکت و انتشار کارهای خوب
دعوت حسین توحیدی در دوره سوم «تفکر سیستمی برای معلمان» به استفاده نکردن از لیوان یک بار مصرف، اینگونه مورد استقبال و همراهی قرار گرفت :)
@systemsthinking
دعوت حسین توحیدی در دوره سوم «تفکر سیستمی برای معلمان» به استفاده نکردن از لیوان یک بار مصرف، اینگونه مورد استقبال و همراهی قرار گرفت :)
@systemsthinking
این فهرست توسط یکی از فارغ التحصیلان دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف تهیه شده است:
Forwarded from هم کار
📚 کانال های اساتید و فارغ التحصیلان دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف 📚
🔹 دکتر بابک علوی: در باب اصالت، تئوری و عمل
@onauthenticity
🔹 ندا جعفریان: هم کار، مباحت زنان در کسب و کار با هدف حضور بیشتر، موثرتر و موفق تر زنان در محیط کار
@hamkaar
🔹 میثم هاشمخانی: اقتصاد اجتماعی، از «اقتصاد فقر» گرفته تا «اقتصاد آموزش»، «توانمندسازی گروههای در معرض تبعیض» و غیره
@Social_Economics
🔹 محمدعلی اسماعیل زاده: تفکر سیستمی
@systemsthinking
🔹 فرزاد مینویی: مدیران، گزیده مطالب سودمند برای مدیران کشور
@Modiraan
🔹 سعید اسلامی بیدگلی: نیمکت، نکات کوتاه اقتصادی و مالی
@nymkat
🔹 مجتبی لشکربلوکی: استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki
🔹 امیر شاهرخی: مدیریت. ما. زندگی
@changelink
🔹محمد احمدي: آموزش مباحث مالي و سرمايه گذاري
@ahmadinvest
🔹 امیر تقی خان تجریشی: مدیریت مالی و سرمایه گذاری
https://telegram.me/joinchat/BhNl8z88rpWMOfoJ2LirqQ
🔹 هادی نیلفروشان: فعالان سیاست علم و فناوری
https://telegram.me/joinchat/AhSSdzwu9UqzRKEFmSgDGw
🔹 دکتر بابک علوی: در باب اصالت، تئوری و عمل
@onauthenticity
🔹 ندا جعفریان: هم کار، مباحت زنان در کسب و کار با هدف حضور بیشتر، موثرتر و موفق تر زنان در محیط کار
@hamkaar
🔹 میثم هاشمخانی: اقتصاد اجتماعی، از «اقتصاد فقر» گرفته تا «اقتصاد آموزش»، «توانمندسازی گروههای در معرض تبعیض» و غیره
@Social_Economics
🔹 محمدعلی اسماعیل زاده: تفکر سیستمی
@systemsthinking
🔹 فرزاد مینویی: مدیران، گزیده مطالب سودمند برای مدیران کشور
@Modiraan
🔹 سعید اسلامی بیدگلی: نیمکت، نکات کوتاه اقتصادی و مالی
@nymkat
🔹 مجتبی لشکربلوکی: استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki
🔹 امیر شاهرخی: مدیریت. ما. زندگی
@changelink
🔹محمد احمدي: آموزش مباحث مالي و سرمايه گذاري
@ahmadinvest
🔹 امیر تقی خان تجریشی: مدیریت مالی و سرمایه گذاری
https://telegram.me/joinchat/BhNl8z88rpWMOfoJ2LirqQ
🔹 هادی نیلفروشان: فعالان سیاست علم و فناوری
https://telegram.me/joinchat/AhSSdzwu9UqzRKEFmSgDGw
کمیل قاسمی، برنده مدال نقره المپیک، چندان خوشحال نیست و برنده مدال برنز بهوضوح از او شادتر است. مگر ارزش مدال نقره بیشتر از مدال برنز نیست؟!
#خطاهای_ادراکی
#اثر_تأخر
@systemsthinking
#خطاهای_ادراکی
#اثر_تأخر
@systemsthinking
#همرنگ_جماعت!
پارک ملی آریزونا یک منطقه جنگلی حفاظت شده در آمریکاست. برخی از بازدیدکنندگان از این پارک ملی از این منطقه ی حفاظت شده چوب بر می داشتند و این ماجرا باعث به هم خوردن وضعیت طبیعی جنگل می شد. یک پژوهشگر تصمیم گرفت راجع به پیام هایی که می تواند این رفتار را تغییر دهد تحقیق کند.
در نوبت اول تابلویی در مسیر حرکت بازدید کنندگان نصب شدکه روی آن نوشته شده بود: "بسیاری از بازدیدکنندگان قبلی، چوب های این جنگل حفاظت شده را برداشته اند. این کار وضعیت طبیعی پارک جنگلی را دگرگون ساخته است." این تابلو دارای تصویری بود که چند نفررا در حال برداشتن چوب نشان می داد.
در نوبت دوم تابلویی در مسیر نصب شد که روی آن نوشته شده بود: "لطفا چوب های این جنگل حفاظت شده را برندارید تا وضعیت جنگل حفظ شود." این علامت شامل تصویری بود که فقط یک نفر را در حال برداشتن چوب نشان می داد.
پس از نصب تابلوها محققان تعدادی چوب قابل حمل را در مسیر بازدید کنندگان قرار دادند. زمانی که هیچ علامتی وجود نداشت، بازدیدکنندگان ۲/۹۲ درصد چوب ها را برداشتند. وقتی تابلوی اول نصب شد که چندین نفر را در حال برداشتن چوب ها نشان می داد و روی آن نوشته شده بود "بسیاری" از بازدید کنندگان قبلی چوب برداشته اند بازدیدکنندگان ۷/۹۲ درصد چوب ها را برداشتند به بیان دیگر نصب چنین هشداری آمار دزدیدن چوب را تقریبا سه برابر کرد! در حالی که وقتی تابلوی دوم نصب شد که فقط یک نفر را در حال برداشتن چوب نشان می داد بازدید کنندگان فقط ۱/۶۷ درصد چوب ها را برداشتند یعنی دزدیدن چوب حدود چهل درصد کاهش یافت.
این پژوهشگر نتیجه گیری کرد که اگر مردم تصور کنند کار اشتباهی توسط اغلب مردم انجام می شود احتمال این که آن ها هم همان اشتباه را انجام دهند افزایش می یابد! یعنی "همرنگ جماعت شدن" باعث می شود ما حتی وقتی به اشتباه بودن رفتاری متقاعد می شویم آن رفتار را انجام می دهیم!
بنابراین هشدارهای دائمی راجع به افزایش آمار جرم و بی مسئولیتی و قانون شکنی ممکن است منجر به رشد این رفتارها شود بخصوص در فرهنگی که توصیه می شود: "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش!"
#هانس_کریستین_اندرسون داستان نویس دانمارکی در داستان شیرین "لباس نامرئی پادشاه" حکایت مردمی را ذکرکرده است که با این که می دیدند پادشاه عریان است از ترس انگشت نما شدن و تنها ماندن برای لباس درخشان سلطان کف می زدند.
آنچه هانس کریستین اندرسون در قالب داستان ذکر کرده است فیلیپ زیمباردو و سولومون اش روانشناسان برجسته آمریکایی با پژوهش های وسیع به اثبات رسانده اند.
پی نوشت:
۱- پژوهش روبرت کیالدینی در پارک ملی آریزونا را از کتاب زیر نقل قول کرده ام:
افسونگری: هنر نفوذ در ذهن ها، قلب ها و رفتارها - گای کاوازاکی - مترجم: امیر قادری- نشر سیته
۲- پژوهش های فیلیپ زیمباردو و سولومون اش را در کتاب زیر بخوانید:
روان شناسی اجتماعی: رابرت بارون- ترجمه دکتر یوسف کریمی- انتشارات روان
منبع: کانال دکتر محمدرضا سرگلزایی
@drsargolzaei
https://telegram.me/systemsthinking
پارک ملی آریزونا یک منطقه جنگلی حفاظت شده در آمریکاست. برخی از بازدیدکنندگان از این پارک ملی از این منطقه ی حفاظت شده چوب بر می داشتند و این ماجرا باعث به هم خوردن وضعیت طبیعی جنگل می شد. یک پژوهشگر تصمیم گرفت راجع به پیام هایی که می تواند این رفتار را تغییر دهد تحقیق کند.
در نوبت اول تابلویی در مسیر حرکت بازدید کنندگان نصب شدکه روی آن نوشته شده بود: "بسیاری از بازدیدکنندگان قبلی، چوب های این جنگل حفاظت شده را برداشته اند. این کار وضعیت طبیعی پارک جنگلی را دگرگون ساخته است." این تابلو دارای تصویری بود که چند نفررا در حال برداشتن چوب نشان می داد.
در نوبت دوم تابلویی در مسیر نصب شد که روی آن نوشته شده بود: "لطفا چوب های این جنگل حفاظت شده را برندارید تا وضعیت جنگل حفظ شود." این علامت شامل تصویری بود که فقط یک نفر را در حال برداشتن چوب نشان می داد.
پس از نصب تابلوها محققان تعدادی چوب قابل حمل را در مسیر بازدید کنندگان قرار دادند. زمانی که هیچ علامتی وجود نداشت، بازدیدکنندگان ۲/۹۲ درصد چوب ها را برداشتند. وقتی تابلوی اول نصب شد که چندین نفر را در حال برداشتن چوب ها نشان می داد و روی آن نوشته شده بود "بسیاری" از بازدید کنندگان قبلی چوب برداشته اند بازدیدکنندگان ۷/۹۲ درصد چوب ها را برداشتند به بیان دیگر نصب چنین هشداری آمار دزدیدن چوب را تقریبا سه برابر کرد! در حالی که وقتی تابلوی دوم نصب شد که فقط یک نفر را در حال برداشتن چوب نشان می داد بازدید کنندگان فقط ۱/۶۷ درصد چوب ها را برداشتند یعنی دزدیدن چوب حدود چهل درصد کاهش یافت.
این پژوهشگر نتیجه گیری کرد که اگر مردم تصور کنند کار اشتباهی توسط اغلب مردم انجام می شود احتمال این که آن ها هم همان اشتباه را انجام دهند افزایش می یابد! یعنی "همرنگ جماعت شدن" باعث می شود ما حتی وقتی به اشتباه بودن رفتاری متقاعد می شویم آن رفتار را انجام می دهیم!
بنابراین هشدارهای دائمی راجع به افزایش آمار جرم و بی مسئولیتی و قانون شکنی ممکن است منجر به رشد این رفتارها شود بخصوص در فرهنگی که توصیه می شود: "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش!"
#هانس_کریستین_اندرسون داستان نویس دانمارکی در داستان شیرین "لباس نامرئی پادشاه" حکایت مردمی را ذکرکرده است که با این که می دیدند پادشاه عریان است از ترس انگشت نما شدن و تنها ماندن برای لباس درخشان سلطان کف می زدند.
آنچه هانس کریستین اندرسون در قالب داستان ذکر کرده است فیلیپ زیمباردو و سولومون اش روانشناسان برجسته آمریکایی با پژوهش های وسیع به اثبات رسانده اند.
پی نوشت:
۱- پژوهش روبرت کیالدینی در پارک ملی آریزونا را از کتاب زیر نقل قول کرده ام:
افسونگری: هنر نفوذ در ذهن ها، قلب ها و رفتارها - گای کاوازاکی - مترجم: امیر قادری- نشر سیته
۲- پژوهش های فیلیپ زیمباردو و سولومون اش را در کتاب زیر بخوانید:
روان شناسی اجتماعی: رابرت بارون- ترجمه دکتر یوسف کریمی- انتشارات روان
منبع: کانال دکتر محمدرضا سرگلزایی
@drsargolzaei
https://telegram.me/systemsthinking
اگه تند رفتن برات مهمه، تنها بزن به جاده،
اگه داری به دوردستا فکر میکنی، با بقیه همراه شو.
ضربالمثلی آفریقایی
#همکاری
@systemsthinking
اگه داری به دوردستا فکر میکنی، با بقیه همراه شو.
ضربالمثلی آفریقایی
#همکاری
@systemsthinking
#تصمیم_گیری
#قضاوت
#پیش_داوری
⚖ قضاوت، آری یا نه؟!
مدتی است متداول شده که افراد، مخصوصاً کسانی که اخلاقیتر هم هستند، مدام و مکرر به یکدیگر گوشزد میکنند که «قضاوت نکن!»
آخر مگر میشود قضاوت نکرد؟!
مگر نه اینکه ما در تکتک مسائل زندگی باید تصمیم بگیریم؟ پس باید همواره پدیدهها، مقولات، افراد و بهطور کلی گزینههای مقایسهپذیر را در کنار هم قرار داده، آنها را براساس ملاکها و معیارهای مُشخصی ارزیابی کرده و در حالت عُقلایی و خردمندانه بهترین گزینه را برگزینیم. پیشنیاز ارزیابی هم، قضاوت و داوری دربارهٔ هر کدام از گزینههاست. پس ما نهتنها ناگزیر به قضاوتکردن و داوری هستیم، بلکه اصولاً انجام چنین کاری پسندیده و شرط عقل هم هست.
نکته اما اینجاست که قضاوت یا داوری را نباید با قضاوت زودهنگام یا پیشداوری اشتباه گرفت. به عبارت دیگر، نباید در فرآیند ارزیابی دچار پیشداوری و قضاوت زودهنگام شد؛ این، آن چیزی است که نادرست، ناپسند و غیراخلاقی بوده و میتواند به شرمندگی و خُسران بیانجامد.
پ.ن: محمدرضای شعبانعلی هم پیشترها به تفاوت این دو مقوله پرداخته بود که متأسفانه لینک مطلب برای ارجاع یافت نشد.
@systemsthinking
#قضاوت
#پیش_داوری
⚖ قضاوت، آری یا نه؟!
مدتی است متداول شده که افراد، مخصوصاً کسانی که اخلاقیتر هم هستند، مدام و مکرر به یکدیگر گوشزد میکنند که «قضاوت نکن!»
آخر مگر میشود قضاوت نکرد؟!
مگر نه اینکه ما در تکتک مسائل زندگی باید تصمیم بگیریم؟ پس باید همواره پدیدهها، مقولات، افراد و بهطور کلی گزینههای مقایسهپذیر را در کنار هم قرار داده، آنها را براساس ملاکها و معیارهای مُشخصی ارزیابی کرده و در حالت عُقلایی و خردمندانه بهترین گزینه را برگزینیم. پیشنیاز ارزیابی هم، قضاوت و داوری دربارهٔ هر کدام از گزینههاست. پس ما نهتنها ناگزیر به قضاوتکردن و داوری هستیم، بلکه اصولاً انجام چنین کاری پسندیده و شرط عقل هم هست.
نکته اما اینجاست که قضاوت یا داوری را نباید با قضاوت زودهنگام یا پیشداوری اشتباه گرفت. به عبارت دیگر، نباید در فرآیند ارزیابی دچار پیشداوری و قضاوت زودهنگام شد؛ این، آن چیزی است که نادرست، ناپسند و غیراخلاقی بوده و میتواند به شرمندگی و خُسران بیانجامد.
پ.ن: محمدرضای شعبانعلی هم پیشترها به تفاوت این دو مقوله پرداخته بود که متأسفانه لینک مطلب برای ارجاع یافت نشد.
@systemsthinking
رنگها وقتی از حد خود تجاوز نمایند، دید را مختل میسازند؛
صداها وقتی بیش از حد بوده و در هم آمیزند، مانع از شنیدن میگردند؛
چشیدن چندین مزه همزمان، شخص را از دریافتن هر مزهای باز می دارد،
به همین ترتیب در پی خواستههای بی پایان رفتن،
روح انسان را پریشان و آشفته میسازد.
اتلاف عمر جهت دستیابی به اشیای عالی و گرانقیمت
جز اینکه مانعی بر سر راه رشد و تکامل انسان باشد،
حاصلی به همراه ندارد.
شخص خردمند در حالی که عالم را مینگرد،
به بصیرت درونی خویش اعتماد میکند.
برای او کُنه مسائل مهم است؛ نه ظاهر آنها.
او عالم درون را به بیرون ترجیح می دهد.
زندگی بر اساس حکمت تائو
آموزههای لائو تسه
منبع: کانال مسیر رشد
@EQpedia_ir
https://telegram.me/systemsthinking
صداها وقتی بیش از حد بوده و در هم آمیزند، مانع از شنیدن میگردند؛
چشیدن چندین مزه همزمان، شخص را از دریافتن هر مزهای باز می دارد،
به همین ترتیب در پی خواستههای بی پایان رفتن،
روح انسان را پریشان و آشفته میسازد.
اتلاف عمر جهت دستیابی به اشیای عالی و گرانقیمت
جز اینکه مانعی بر سر راه رشد و تکامل انسان باشد،
حاصلی به همراه ندارد.
شخص خردمند در حالی که عالم را مینگرد،
به بصیرت درونی خویش اعتماد میکند.
برای او کُنه مسائل مهم است؛ نه ظاهر آنها.
او عالم درون را به بیرون ترجیح می دهد.
زندگی بر اساس حکمت تائو
آموزههای لائو تسه
منبع: کانال مسیر رشد
@EQpedia_ir
https://telegram.me/systemsthinking
یک روز دیگر به پایان خود نزدیک می شود.
در راه خانه هستم.
اگر امشب نرسیدم به مادرم سری بزنم، یادم باشد شماره اش را بگیرم و با او صحبت کنم.
تا هنوز هست.
و تا هنوز فرصت هم کلامی اش را دارم.
یادم باشد برای پدر هم فاتحه ای بخوانم.
و بگویم این بغض در گلو و این خیسی چشمانم از غم روزهایی ست که بی او سپری می شود.
https://telegram.me/systemsthinking
در راه خانه هستم.
اگر امشب نرسیدم به مادرم سری بزنم، یادم باشد شماره اش را بگیرم و با او صحبت کنم.
تا هنوز هست.
و تا هنوز فرصت هم کلامی اش را دارم.
یادم باشد برای پدر هم فاتحه ای بخوانم.
و بگویم این بغض در گلو و این خیسی چشمانم از غم روزهایی ست که بی او سپری می شود.
https://telegram.me/systemsthinking
#رویدادمداری
#تفكر_در_طول_زمان
حتماً باید جنگلی در آتش بسوزد تا خبرنگاران دست به قلم بشوند؟!
حتماً باید ریزگردها، آلودگی هوا، تصادفات جادهای، سفر مقامات دولتی، انتصاب و برکناری مدیران، برپایی نمایشگاهها و جلسههای مطبوعاتی و کنفرانسهای خبری باشند تا خبرنگاران توجهشان به یک رویداد، مقوله یا مسئله جلب شود؟
گویی در ایران روند غالب این است اما در دنیای روزنامهنگاری تخصصی عکس این روند جاری است.
خبرنگار حرفهای و متخصص منتظر نمیماند تا رویدادی رخ دهد تا درباره آن خبر بنویسد.
خبرنگار حرفهای بهعنوان پیشقراول اطلاعرسانی، پیش از وقوع جریانها از آنها مطلع میشود.
خبرنگار متخصص گاهی حتی با کنار هم گذاشتن اطلاعات مختلف درباره یک موضوع، پیشگویی هم میکند.
خبرنگار متخصص کسی نیست که از این جلسه به آن جلسه و از این اداره به آن اداره به دنبال پوشش خبری نشستهای مختلف باشد.
ویژگی اصلی خبرنگار متخصص، «فرایندمدار بودن» است؛ خبرنگاری که یک یا دو حوزه خبری دارد، مثل کف دست با بخشهای مرتبط سازمانها آشناست، کارشناسانش را میشناسد، تعامل روزانه با روابط عمومیهایشان دارد، با مدیران آن حوزه در ارتباط مستمر است، بهطور مستمر در حال رصدکردن وبسایتهای جهانی، منطقهای، کشوری و استانی در آن حوزه خبری است، و ارتباط تخصص خود با دیگر سازمانها را میداند.
چنین خبرنگاری است که میتواند در تصمیمگیریهای مسئولان مؤثر باشد؛ خبرنگاری که با نوشتن گزارشهای تحلیلی، نشان دادن روندها و به تبع آن، هشدار دادنهایش، میتواند جلوی آتشسوزی جنگلی را بگیرد، فرصت فساد مالی به مدیران فرصتطلب را ندهد، عملکرد اداره و ارگانی را به مسیر اصلی خود بازگرداند، مدیری را متوجه اهمالکاریش کند، و در کل، فعالیتی بسیار اثربخشتر از کاری که اکنون میکند، انجام داده و خیر بیشتری به جامعه برساند.
برگرفته از نوشتهای از خانم زینب شریفی
@systemsthinking
#تفكر_در_طول_زمان
حتماً باید جنگلی در آتش بسوزد تا خبرنگاران دست به قلم بشوند؟!
حتماً باید ریزگردها، آلودگی هوا، تصادفات جادهای، سفر مقامات دولتی، انتصاب و برکناری مدیران، برپایی نمایشگاهها و جلسههای مطبوعاتی و کنفرانسهای خبری باشند تا خبرنگاران توجهشان به یک رویداد، مقوله یا مسئله جلب شود؟
گویی در ایران روند غالب این است اما در دنیای روزنامهنگاری تخصصی عکس این روند جاری است.
خبرنگار حرفهای و متخصص منتظر نمیماند تا رویدادی رخ دهد تا درباره آن خبر بنویسد.
خبرنگار حرفهای بهعنوان پیشقراول اطلاعرسانی، پیش از وقوع جریانها از آنها مطلع میشود.
خبرنگار متخصص گاهی حتی با کنار هم گذاشتن اطلاعات مختلف درباره یک موضوع، پیشگویی هم میکند.
خبرنگار متخصص کسی نیست که از این جلسه به آن جلسه و از این اداره به آن اداره به دنبال پوشش خبری نشستهای مختلف باشد.
ویژگی اصلی خبرنگار متخصص، «فرایندمدار بودن» است؛ خبرنگاری که یک یا دو حوزه خبری دارد، مثل کف دست با بخشهای مرتبط سازمانها آشناست، کارشناسانش را میشناسد، تعامل روزانه با روابط عمومیهایشان دارد، با مدیران آن حوزه در ارتباط مستمر است، بهطور مستمر در حال رصدکردن وبسایتهای جهانی، منطقهای، کشوری و استانی در آن حوزه خبری است، و ارتباط تخصص خود با دیگر سازمانها را میداند.
چنین خبرنگاری است که میتواند در تصمیمگیریهای مسئولان مؤثر باشد؛ خبرنگاری که با نوشتن گزارشهای تحلیلی، نشان دادن روندها و به تبع آن، هشدار دادنهایش، میتواند جلوی آتشسوزی جنگلی را بگیرد، فرصت فساد مالی به مدیران فرصتطلب را ندهد، عملکرد اداره و ارگانی را به مسیر اصلی خود بازگرداند، مدیری را متوجه اهمالکاریش کند، و در کل، فعالیتی بسیار اثربخشتر از کاری که اکنون میکند، انجام داده و خیر بیشتری به جامعه برساند.
برگرفته از نوشتهای از خانم زینب شریفی
@systemsthinking
#تفكرسیستمی_درمدرسه
امروز چهارشنبه ۱۷ شهریور، آخرین روز دوره تفکر سیستمی در مدرسه است و پایان چهارماه تلاش خستگی ناپذیر همکاران من در گروه آسمان برای طراحی و برگزاری ۱۰۰ ساعت دوره آموزشی برای عزیزانی از مدارس مختلف کشورمان.
در دوره های امسال عزیزانی از اهواز و شیراز و یزد و کرمان و نیشابور و قم و کرج و اندیشه و حتی معلمانی از روستاهای اطراف اراک و ورامین هم همراه بودند.
از شهر تهران هم از مدارس هرگوشه ای از شهر، معلم و مدیر و مسوول پایه و معلم راهنما و مشاور و معاون مدرسه همراه دوره ها بودند.
از معلم و مدیر پیش دبستان و پایه اول ابتدایی تا معلم و مدیر پیش دانشگاهی و اساتید دانشگاه فرهنگیان در کنار هم به یادگیری مهارت های تفکر سیستمی و مهارت های عاطفی و اجتماعی و مباحثی در طراحی مسیر زندگی و هویت و اصالت پرداختند و تجربه ها و آموزه ها و دغدغه هایشان را به اشتراک گذاشتند.
دوره های آموزشی تابستانه گروه آسمان امروز به پایان می رسد و فرصت تجربه آموخته ها در مدارس و به اشتراک گذاری آموزه های جدید در گروه های یادگیری جمعی از اول مهرماه شروع می شود.
یادگیری ادامه دارد و ما مشتاق شنیدن تجربه های یکدیگر هستیم و به امید خدا تجربه های مستند شده را همینجا به اشتراک خواهیم گذاشت.
https://telegram.me/systemsthinking
امروز چهارشنبه ۱۷ شهریور، آخرین روز دوره تفکر سیستمی در مدرسه است و پایان چهارماه تلاش خستگی ناپذیر همکاران من در گروه آسمان برای طراحی و برگزاری ۱۰۰ ساعت دوره آموزشی برای عزیزانی از مدارس مختلف کشورمان.
در دوره های امسال عزیزانی از اهواز و شیراز و یزد و کرمان و نیشابور و قم و کرج و اندیشه و حتی معلمانی از روستاهای اطراف اراک و ورامین هم همراه بودند.
از شهر تهران هم از مدارس هرگوشه ای از شهر، معلم و مدیر و مسوول پایه و معلم راهنما و مشاور و معاون مدرسه همراه دوره ها بودند.
از معلم و مدیر پیش دبستان و پایه اول ابتدایی تا معلم و مدیر پیش دانشگاهی و اساتید دانشگاه فرهنگیان در کنار هم به یادگیری مهارت های تفکر سیستمی و مهارت های عاطفی و اجتماعی و مباحثی در طراحی مسیر زندگی و هویت و اصالت پرداختند و تجربه ها و آموزه ها و دغدغه هایشان را به اشتراک گذاشتند.
دوره های آموزشی تابستانه گروه آسمان امروز به پایان می رسد و فرصت تجربه آموخته ها در مدارس و به اشتراک گذاری آموزه های جدید در گروه های یادگیری جمعی از اول مهرماه شروع می شود.
یادگیری ادامه دارد و ما مشتاق شنیدن تجربه های یکدیگر هستیم و به امید خدا تجربه های مستند شده را همینجا به اشتراک خواهیم گذاشت.
https://telegram.me/systemsthinking