این فهرست توسط یکی از فارغ التحصیلان دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف تهیه شده است:
Forwarded from هم کار
📚 کانال های اساتید و فارغ التحصیلان دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف 📚
🔹 دکتر بابک علوی: در باب اصالت، تئوری و عمل
@onauthenticity
🔹 ندا جعفریان: هم کار، مباحت زنان در کسب و کار با هدف حضور بیشتر، موثرتر و موفق تر زنان در محیط کار
@hamkaar
🔹 میثم هاشمخانی: اقتصاد اجتماعی، از «اقتصاد فقر» گرفته تا «اقتصاد آموزش»، «توانمندسازی گروههای در معرض تبعیض» و غیره
@Social_Economics
🔹 محمدعلی اسماعیل زاده: تفکر سیستمی
@systemsthinking
🔹 فرزاد مینویی: مدیران، گزیده مطالب سودمند برای مدیران کشور
@Modiraan
🔹 سعید اسلامی بیدگلی: نیمکت، نکات کوتاه اقتصادی و مالی
@nymkat
🔹 مجتبی لشکربلوکی: استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki
🔹 امیر شاهرخی: مدیریت. ما. زندگی
@changelink
🔹محمد احمدي: آموزش مباحث مالي و سرمايه گذاري
@ahmadinvest
🔹 امیر تقی خان تجریشی: مدیریت مالی و سرمایه گذاری
https://telegram.me/joinchat/BhNl8z88rpWMOfoJ2LirqQ
🔹 هادی نیلفروشان: فعالان سیاست علم و فناوری
https://telegram.me/joinchat/AhSSdzwu9UqzRKEFmSgDGw
🔹 دکتر بابک علوی: در باب اصالت، تئوری و عمل
@onauthenticity
🔹 ندا جعفریان: هم کار، مباحت زنان در کسب و کار با هدف حضور بیشتر، موثرتر و موفق تر زنان در محیط کار
@hamkaar
🔹 میثم هاشمخانی: اقتصاد اجتماعی، از «اقتصاد فقر» گرفته تا «اقتصاد آموزش»، «توانمندسازی گروههای در معرض تبعیض» و غیره
@Social_Economics
🔹 محمدعلی اسماعیل زاده: تفکر سیستمی
@systemsthinking
🔹 فرزاد مینویی: مدیران، گزیده مطالب سودمند برای مدیران کشور
@Modiraan
🔹 سعید اسلامی بیدگلی: نیمکت، نکات کوتاه اقتصادی و مالی
@nymkat
🔹 مجتبی لشکربلوکی: استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki
🔹 امیر شاهرخی: مدیریت. ما. زندگی
@changelink
🔹محمد احمدي: آموزش مباحث مالي و سرمايه گذاري
@ahmadinvest
🔹 امیر تقی خان تجریشی: مدیریت مالی و سرمایه گذاری
https://telegram.me/joinchat/BhNl8z88rpWMOfoJ2LirqQ
🔹 هادی نیلفروشان: فعالان سیاست علم و فناوری
https://telegram.me/joinchat/AhSSdzwu9UqzRKEFmSgDGw
کمیل قاسمی، برنده مدال نقره المپیک، چندان خوشحال نیست و برنده مدال برنز بهوضوح از او شادتر است. مگر ارزش مدال نقره بیشتر از مدال برنز نیست؟!
#خطاهای_ادراکی
#اثر_تأخر
@systemsthinking
#خطاهای_ادراکی
#اثر_تأخر
@systemsthinking
#همرنگ_جماعت!
پارک ملی آریزونا یک منطقه جنگلی حفاظت شده در آمریکاست. برخی از بازدیدکنندگان از این پارک ملی از این منطقه ی حفاظت شده چوب بر می داشتند و این ماجرا باعث به هم خوردن وضعیت طبیعی جنگل می شد. یک پژوهشگر تصمیم گرفت راجع به پیام هایی که می تواند این رفتار را تغییر دهد تحقیق کند.
در نوبت اول تابلویی در مسیر حرکت بازدید کنندگان نصب شدکه روی آن نوشته شده بود: "بسیاری از بازدیدکنندگان قبلی، چوب های این جنگل حفاظت شده را برداشته اند. این کار وضعیت طبیعی پارک جنگلی را دگرگون ساخته است." این تابلو دارای تصویری بود که چند نفررا در حال برداشتن چوب نشان می داد.
در نوبت دوم تابلویی در مسیر نصب شد که روی آن نوشته شده بود: "لطفا چوب های این جنگل حفاظت شده را برندارید تا وضعیت جنگل حفظ شود." این علامت شامل تصویری بود که فقط یک نفر را در حال برداشتن چوب نشان می داد.
پس از نصب تابلوها محققان تعدادی چوب قابل حمل را در مسیر بازدید کنندگان قرار دادند. زمانی که هیچ علامتی وجود نداشت، بازدیدکنندگان ۲/۹۲ درصد چوب ها را برداشتند. وقتی تابلوی اول نصب شد که چندین نفر را در حال برداشتن چوب ها نشان می داد و روی آن نوشته شده بود "بسیاری" از بازدید کنندگان قبلی چوب برداشته اند بازدیدکنندگان ۷/۹۲ درصد چوب ها را برداشتند به بیان دیگر نصب چنین هشداری آمار دزدیدن چوب را تقریبا سه برابر کرد! در حالی که وقتی تابلوی دوم نصب شد که فقط یک نفر را در حال برداشتن چوب نشان می داد بازدید کنندگان فقط ۱/۶۷ درصد چوب ها را برداشتند یعنی دزدیدن چوب حدود چهل درصد کاهش یافت.
این پژوهشگر نتیجه گیری کرد که اگر مردم تصور کنند کار اشتباهی توسط اغلب مردم انجام می شود احتمال این که آن ها هم همان اشتباه را انجام دهند افزایش می یابد! یعنی "همرنگ جماعت شدن" باعث می شود ما حتی وقتی به اشتباه بودن رفتاری متقاعد می شویم آن رفتار را انجام می دهیم!
بنابراین هشدارهای دائمی راجع به افزایش آمار جرم و بی مسئولیتی و قانون شکنی ممکن است منجر به رشد این رفتارها شود بخصوص در فرهنگی که توصیه می شود: "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش!"
#هانس_کریستین_اندرسون داستان نویس دانمارکی در داستان شیرین "لباس نامرئی پادشاه" حکایت مردمی را ذکرکرده است که با این که می دیدند پادشاه عریان است از ترس انگشت نما شدن و تنها ماندن برای لباس درخشان سلطان کف می زدند.
آنچه هانس کریستین اندرسون در قالب داستان ذکر کرده است فیلیپ زیمباردو و سولومون اش روانشناسان برجسته آمریکایی با پژوهش های وسیع به اثبات رسانده اند.
پی نوشت:
۱- پژوهش روبرت کیالدینی در پارک ملی آریزونا را از کتاب زیر نقل قول کرده ام:
افسونگری: هنر نفوذ در ذهن ها، قلب ها و رفتارها - گای کاوازاکی - مترجم: امیر قادری- نشر سیته
۲- پژوهش های فیلیپ زیمباردو و سولومون اش را در کتاب زیر بخوانید:
روان شناسی اجتماعی: رابرت بارون- ترجمه دکتر یوسف کریمی- انتشارات روان
منبع: کانال دکتر محمدرضا سرگلزایی
@drsargolzaei
https://telegram.me/systemsthinking
پارک ملی آریزونا یک منطقه جنگلی حفاظت شده در آمریکاست. برخی از بازدیدکنندگان از این پارک ملی از این منطقه ی حفاظت شده چوب بر می داشتند و این ماجرا باعث به هم خوردن وضعیت طبیعی جنگل می شد. یک پژوهشگر تصمیم گرفت راجع به پیام هایی که می تواند این رفتار را تغییر دهد تحقیق کند.
در نوبت اول تابلویی در مسیر حرکت بازدید کنندگان نصب شدکه روی آن نوشته شده بود: "بسیاری از بازدیدکنندگان قبلی، چوب های این جنگل حفاظت شده را برداشته اند. این کار وضعیت طبیعی پارک جنگلی را دگرگون ساخته است." این تابلو دارای تصویری بود که چند نفررا در حال برداشتن چوب نشان می داد.
در نوبت دوم تابلویی در مسیر نصب شد که روی آن نوشته شده بود: "لطفا چوب های این جنگل حفاظت شده را برندارید تا وضعیت جنگل حفظ شود." این علامت شامل تصویری بود که فقط یک نفر را در حال برداشتن چوب نشان می داد.
پس از نصب تابلوها محققان تعدادی چوب قابل حمل را در مسیر بازدید کنندگان قرار دادند. زمانی که هیچ علامتی وجود نداشت، بازدیدکنندگان ۲/۹۲ درصد چوب ها را برداشتند. وقتی تابلوی اول نصب شد که چندین نفر را در حال برداشتن چوب ها نشان می داد و روی آن نوشته شده بود "بسیاری" از بازدید کنندگان قبلی چوب برداشته اند بازدیدکنندگان ۷/۹۲ درصد چوب ها را برداشتند به بیان دیگر نصب چنین هشداری آمار دزدیدن چوب را تقریبا سه برابر کرد! در حالی که وقتی تابلوی دوم نصب شد که فقط یک نفر را در حال برداشتن چوب نشان می داد بازدید کنندگان فقط ۱/۶۷ درصد چوب ها را برداشتند یعنی دزدیدن چوب حدود چهل درصد کاهش یافت.
این پژوهشگر نتیجه گیری کرد که اگر مردم تصور کنند کار اشتباهی توسط اغلب مردم انجام می شود احتمال این که آن ها هم همان اشتباه را انجام دهند افزایش می یابد! یعنی "همرنگ جماعت شدن" باعث می شود ما حتی وقتی به اشتباه بودن رفتاری متقاعد می شویم آن رفتار را انجام می دهیم!
بنابراین هشدارهای دائمی راجع به افزایش آمار جرم و بی مسئولیتی و قانون شکنی ممکن است منجر به رشد این رفتارها شود بخصوص در فرهنگی که توصیه می شود: "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش!"
#هانس_کریستین_اندرسون داستان نویس دانمارکی در داستان شیرین "لباس نامرئی پادشاه" حکایت مردمی را ذکرکرده است که با این که می دیدند پادشاه عریان است از ترس انگشت نما شدن و تنها ماندن برای لباس درخشان سلطان کف می زدند.
آنچه هانس کریستین اندرسون در قالب داستان ذکر کرده است فیلیپ زیمباردو و سولومون اش روانشناسان برجسته آمریکایی با پژوهش های وسیع به اثبات رسانده اند.
پی نوشت:
۱- پژوهش روبرت کیالدینی در پارک ملی آریزونا را از کتاب زیر نقل قول کرده ام:
افسونگری: هنر نفوذ در ذهن ها، قلب ها و رفتارها - گای کاوازاکی - مترجم: امیر قادری- نشر سیته
۲- پژوهش های فیلیپ زیمباردو و سولومون اش را در کتاب زیر بخوانید:
روان شناسی اجتماعی: رابرت بارون- ترجمه دکتر یوسف کریمی- انتشارات روان
منبع: کانال دکتر محمدرضا سرگلزایی
@drsargolzaei
https://telegram.me/systemsthinking
اگه تند رفتن برات مهمه، تنها بزن به جاده،
اگه داری به دوردستا فکر میکنی، با بقیه همراه شو.
ضربالمثلی آفریقایی
#همکاری
@systemsthinking
اگه داری به دوردستا فکر میکنی، با بقیه همراه شو.
ضربالمثلی آفریقایی
#همکاری
@systemsthinking
#تصمیم_گیری
#قضاوت
#پیش_داوری
⚖ قضاوت، آری یا نه؟!
مدتی است متداول شده که افراد، مخصوصاً کسانی که اخلاقیتر هم هستند، مدام و مکرر به یکدیگر گوشزد میکنند که «قضاوت نکن!»
آخر مگر میشود قضاوت نکرد؟!
مگر نه اینکه ما در تکتک مسائل زندگی باید تصمیم بگیریم؟ پس باید همواره پدیدهها، مقولات، افراد و بهطور کلی گزینههای مقایسهپذیر را در کنار هم قرار داده، آنها را براساس ملاکها و معیارهای مُشخصی ارزیابی کرده و در حالت عُقلایی و خردمندانه بهترین گزینه را برگزینیم. پیشنیاز ارزیابی هم، قضاوت و داوری دربارهٔ هر کدام از گزینههاست. پس ما نهتنها ناگزیر به قضاوتکردن و داوری هستیم، بلکه اصولاً انجام چنین کاری پسندیده و شرط عقل هم هست.
نکته اما اینجاست که قضاوت یا داوری را نباید با قضاوت زودهنگام یا پیشداوری اشتباه گرفت. به عبارت دیگر، نباید در فرآیند ارزیابی دچار پیشداوری و قضاوت زودهنگام شد؛ این، آن چیزی است که نادرست، ناپسند و غیراخلاقی بوده و میتواند به شرمندگی و خُسران بیانجامد.
پ.ن: محمدرضای شعبانعلی هم پیشترها به تفاوت این دو مقوله پرداخته بود که متأسفانه لینک مطلب برای ارجاع یافت نشد.
@systemsthinking
#قضاوت
#پیش_داوری
⚖ قضاوت، آری یا نه؟!
مدتی است متداول شده که افراد، مخصوصاً کسانی که اخلاقیتر هم هستند، مدام و مکرر به یکدیگر گوشزد میکنند که «قضاوت نکن!»
آخر مگر میشود قضاوت نکرد؟!
مگر نه اینکه ما در تکتک مسائل زندگی باید تصمیم بگیریم؟ پس باید همواره پدیدهها، مقولات، افراد و بهطور کلی گزینههای مقایسهپذیر را در کنار هم قرار داده، آنها را براساس ملاکها و معیارهای مُشخصی ارزیابی کرده و در حالت عُقلایی و خردمندانه بهترین گزینه را برگزینیم. پیشنیاز ارزیابی هم، قضاوت و داوری دربارهٔ هر کدام از گزینههاست. پس ما نهتنها ناگزیر به قضاوتکردن و داوری هستیم، بلکه اصولاً انجام چنین کاری پسندیده و شرط عقل هم هست.
نکته اما اینجاست که قضاوت یا داوری را نباید با قضاوت زودهنگام یا پیشداوری اشتباه گرفت. به عبارت دیگر، نباید در فرآیند ارزیابی دچار پیشداوری و قضاوت زودهنگام شد؛ این، آن چیزی است که نادرست، ناپسند و غیراخلاقی بوده و میتواند به شرمندگی و خُسران بیانجامد.
پ.ن: محمدرضای شعبانعلی هم پیشترها به تفاوت این دو مقوله پرداخته بود که متأسفانه لینک مطلب برای ارجاع یافت نشد.
@systemsthinking
رنگها وقتی از حد خود تجاوز نمایند، دید را مختل میسازند؛
صداها وقتی بیش از حد بوده و در هم آمیزند، مانع از شنیدن میگردند؛
چشیدن چندین مزه همزمان، شخص را از دریافتن هر مزهای باز می دارد،
به همین ترتیب در پی خواستههای بی پایان رفتن،
روح انسان را پریشان و آشفته میسازد.
اتلاف عمر جهت دستیابی به اشیای عالی و گرانقیمت
جز اینکه مانعی بر سر راه رشد و تکامل انسان باشد،
حاصلی به همراه ندارد.
شخص خردمند در حالی که عالم را مینگرد،
به بصیرت درونی خویش اعتماد میکند.
برای او کُنه مسائل مهم است؛ نه ظاهر آنها.
او عالم درون را به بیرون ترجیح می دهد.
زندگی بر اساس حکمت تائو
آموزههای لائو تسه
منبع: کانال مسیر رشد
@EQpedia_ir
https://telegram.me/systemsthinking
صداها وقتی بیش از حد بوده و در هم آمیزند، مانع از شنیدن میگردند؛
چشیدن چندین مزه همزمان، شخص را از دریافتن هر مزهای باز می دارد،
به همین ترتیب در پی خواستههای بی پایان رفتن،
روح انسان را پریشان و آشفته میسازد.
اتلاف عمر جهت دستیابی به اشیای عالی و گرانقیمت
جز اینکه مانعی بر سر راه رشد و تکامل انسان باشد،
حاصلی به همراه ندارد.
شخص خردمند در حالی که عالم را مینگرد،
به بصیرت درونی خویش اعتماد میکند.
برای او کُنه مسائل مهم است؛ نه ظاهر آنها.
او عالم درون را به بیرون ترجیح می دهد.
زندگی بر اساس حکمت تائو
آموزههای لائو تسه
منبع: کانال مسیر رشد
@EQpedia_ir
https://telegram.me/systemsthinking
یک روز دیگر به پایان خود نزدیک می شود.
در راه خانه هستم.
اگر امشب نرسیدم به مادرم سری بزنم، یادم باشد شماره اش را بگیرم و با او صحبت کنم.
تا هنوز هست.
و تا هنوز فرصت هم کلامی اش را دارم.
یادم باشد برای پدر هم فاتحه ای بخوانم.
و بگویم این بغض در گلو و این خیسی چشمانم از غم روزهایی ست که بی او سپری می شود.
https://telegram.me/systemsthinking
در راه خانه هستم.
اگر امشب نرسیدم به مادرم سری بزنم، یادم باشد شماره اش را بگیرم و با او صحبت کنم.
تا هنوز هست.
و تا هنوز فرصت هم کلامی اش را دارم.
یادم باشد برای پدر هم فاتحه ای بخوانم.
و بگویم این بغض در گلو و این خیسی چشمانم از غم روزهایی ست که بی او سپری می شود.
https://telegram.me/systemsthinking
#رویدادمداری
#تفكر_در_طول_زمان
حتماً باید جنگلی در آتش بسوزد تا خبرنگاران دست به قلم بشوند؟!
حتماً باید ریزگردها، آلودگی هوا، تصادفات جادهای، سفر مقامات دولتی، انتصاب و برکناری مدیران، برپایی نمایشگاهها و جلسههای مطبوعاتی و کنفرانسهای خبری باشند تا خبرنگاران توجهشان به یک رویداد، مقوله یا مسئله جلب شود؟
گویی در ایران روند غالب این است اما در دنیای روزنامهنگاری تخصصی عکس این روند جاری است.
خبرنگار حرفهای و متخصص منتظر نمیماند تا رویدادی رخ دهد تا درباره آن خبر بنویسد.
خبرنگار حرفهای بهعنوان پیشقراول اطلاعرسانی، پیش از وقوع جریانها از آنها مطلع میشود.
خبرنگار متخصص گاهی حتی با کنار هم گذاشتن اطلاعات مختلف درباره یک موضوع، پیشگویی هم میکند.
خبرنگار متخصص کسی نیست که از این جلسه به آن جلسه و از این اداره به آن اداره به دنبال پوشش خبری نشستهای مختلف باشد.
ویژگی اصلی خبرنگار متخصص، «فرایندمدار بودن» است؛ خبرنگاری که یک یا دو حوزه خبری دارد، مثل کف دست با بخشهای مرتبط سازمانها آشناست، کارشناسانش را میشناسد، تعامل روزانه با روابط عمومیهایشان دارد، با مدیران آن حوزه در ارتباط مستمر است، بهطور مستمر در حال رصدکردن وبسایتهای جهانی، منطقهای، کشوری و استانی در آن حوزه خبری است، و ارتباط تخصص خود با دیگر سازمانها را میداند.
چنین خبرنگاری است که میتواند در تصمیمگیریهای مسئولان مؤثر باشد؛ خبرنگاری که با نوشتن گزارشهای تحلیلی، نشان دادن روندها و به تبع آن، هشدار دادنهایش، میتواند جلوی آتشسوزی جنگلی را بگیرد، فرصت فساد مالی به مدیران فرصتطلب را ندهد، عملکرد اداره و ارگانی را به مسیر اصلی خود بازگرداند، مدیری را متوجه اهمالکاریش کند، و در کل، فعالیتی بسیار اثربخشتر از کاری که اکنون میکند، انجام داده و خیر بیشتری به جامعه برساند.
برگرفته از نوشتهای از خانم زینب شریفی
@systemsthinking
#تفكر_در_طول_زمان
حتماً باید جنگلی در آتش بسوزد تا خبرنگاران دست به قلم بشوند؟!
حتماً باید ریزگردها، آلودگی هوا، تصادفات جادهای، سفر مقامات دولتی، انتصاب و برکناری مدیران، برپایی نمایشگاهها و جلسههای مطبوعاتی و کنفرانسهای خبری باشند تا خبرنگاران توجهشان به یک رویداد، مقوله یا مسئله جلب شود؟
گویی در ایران روند غالب این است اما در دنیای روزنامهنگاری تخصصی عکس این روند جاری است.
خبرنگار حرفهای و متخصص منتظر نمیماند تا رویدادی رخ دهد تا درباره آن خبر بنویسد.
خبرنگار حرفهای بهعنوان پیشقراول اطلاعرسانی، پیش از وقوع جریانها از آنها مطلع میشود.
خبرنگار متخصص گاهی حتی با کنار هم گذاشتن اطلاعات مختلف درباره یک موضوع، پیشگویی هم میکند.
خبرنگار متخصص کسی نیست که از این جلسه به آن جلسه و از این اداره به آن اداره به دنبال پوشش خبری نشستهای مختلف باشد.
ویژگی اصلی خبرنگار متخصص، «فرایندمدار بودن» است؛ خبرنگاری که یک یا دو حوزه خبری دارد، مثل کف دست با بخشهای مرتبط سازمانها آشناست، کارشناسانش را میشناسد، تعامل روزانه با روابط عمومیهایشان دارد، با مدیران آن حوزه در ارتباط مستمر است، بهطور مستمر در حال رصدکردن وبسایتهای جهانی، منطقهای، کشوری و استانی در آن حوزه خبری است، و ارتباط تخصص خود با دیگر سازمانها را میداند.
چنین خبرنگاری است که میتواند در تصمیمگیریهای مسئولان مؤثر باشد؛ خبرنگاری که با نوشتن گزارشهای تحلیلی، نشان دادن روندها و به تبع آن، هشدار دادنهایش، میتواند جلوی آتشسوزی جنگلی را بگیرد، فرصت فساد مالی به مدیران فرصتطلب را ندهد، عملکرد اداره و ارگانی را به مسیر اصلی خود بازگرداند، مدیری را متوجه اهمالکاریش کند، و در کل، فعالیتی بسیار اثربخشتر از کاری که اکنون میکند، انجام داده و خیر بیشتری به جامعه برساند.
برگرفته از نوشتهای از خانم زینب شریفی
@systemsthinking
#تفكرسیستمی_درمدرسه
امروز چهارشنبه ۱۷ شهریور، آخرین روز دوره تفکر سیستمی در مدرسه است و پایان چهارماه تلاش خستگی ناپذیر همکاران من در گروه آسمان برای طراحی و برگزاری ۱۰۰ ساعت دوره آموزشی برای عزیزانی از مدارس مختلف کشورمان.
در دوره های امسال عزیزانی از اهواز و شیراز و یزد و کرمان و نیشابور و قم و کرج و اندیشه و حتی معلمانی از روستاهای اطراف اراک و ورامین هم همراه بودند.
از شهر تهران هم از مدارس هرگوشه ای از شهر، معلم و مدیر و مسوول پایه و معلم راهنما و مشاور و معاون مدرسه همراه دوره ها بودند.
از معلم و مدیر پیش دبستان و پایه اول ابتدایی تا معلم و مدیر پیش دانشگاهی و اساتید دانشگاه فرهنگیان در کنار هم به یادگیری مهارت های تفکر سیستمی و مهارت های عاطفی و اجتماعی و مباحثی در طراحی مسیر زندگی و هویت و اصالت پرداختند و تجربه ها و آموزه ها و دغدغه هایشان را به اشتراک گذاشتند.
دوره های آموزشی تابستانه گروه آسمان امروز به پایان می رسد و فرصت تجربه آموخته ها در مدارس و به اشتراک گذاری آموزه های جدید در گروه های یادگیری جمعی از اول مهرماه شروع می شود.
یادگیری ادامه دارد و ما مشتاق شنیدن تجربه های یکدیگر هستیم و به امید خدا تجربه های مستند شده را همینجا به اشتراک خواهیم گذاشت.
https://telegram.me/systemsthinking
امروز چهارشنبه ۱۷ شهریور، آخرین روز دوره تفکر سیستمی در مدرسه است و پایان چهارماه تلاش خستگی ناپذیر همکاران من در گروه آسمان برای طراحی و برگزاری ۱۰۰ ساعت دوره آموزشی برای عزیزانی از مدارس مختلف کشورمان.
در دوره های امسال عزیزانی از اهواز و شیراز و یزد و کرمان و نیشابور و قم و کرج و اندیشه و حتی معلمانی از روستاهای اطراف اراک و ورامین هم همراه بودند.
از شهر تهران هم از مدارس هرگوشه ای از شهر، معلم و مدیر و مسوول پایه و معلم راهنما و مشاور و معاون مدرسه همراه دوره ها بودند.
از معلم و مدیر پیش دبستان و پایه اول ابتدایی تا معلم و مدیر پیش دانشگاهی و اساتید دانشگاه فرهنگیان در کنار هم به یادگیری مهارت های تفکر سیستمی و مهارت های عاطفی و اجتماعی و مباحثی در طراحی مسیر زندگی و هویت و اصالت پرداختند و تجربه ها و آموزه ها و دغدغه هایشان را به اشتراک گذاشتند.
دوره های آموزشی تابستانه گروه آسمان امروز به پایان می رسد و فرصت تجربه آموخته ها در مدارس و به اشتراک گذاری آموزه های جدید در گروه های یادگیری جمعی از اول مهرماه شروع می شود.
یادگیری ادامه دارد و ما مشتاق شنیدن تجربه های یکدیگر هستیم و به امید خدا تجربه های مستند شده را همینجا به اشتراک خواهیم گذاشت.
https://telegram.me/systemsthinking
Forwarded from موسسهمطالعاتی حامیان فردا
✏️دعوت به مشارکت در ۲ فراخوان کلیدی همایش
«پیش دبستانی، زیربنای عدالت آموزشی پایدار»👇
موانع: http://yon.ir/tAz5
راهکارها: http://yon.ir/tDJz
✔️ @preschoolconf
✔️ @hamianefarda
«پیش دبستانی، زیربنای عدالت آموزشی پایدار»👇
موانع: http://yon.ir/tAz5
راهکارها: http://yon.ir/tDJz
✔️ @preschoolconf
✔️ @hamianefarda
تصور در برابر واقعیت (۱)
#تصور_یا_واقعیت
#آموزههای_تفکرسیستمی
#پیشبینیهای_محقق
#خطاهای_شناختی
#شایعه
یکی از مهمترین آموزه های تفکر سیستمی تفاوت واقعیت با تصور افراد از واقعیت است.
به نظر شما کدام مهمتر است؟
واقعیت
یا
تصور افراد از واقعیت
در بسیاری از موارد تصور از واقعیت مهمتر از خود واقعیت است و این تصور است که پیروز می شود و خود را محقق می کند.
چگونه؟ به این مثال توجه کنید:
بانک ها و موسسات اعتباری وجوهی که از مردم می گیرند را وام می دهند و سرمایه گذاری می کنند و مقدار کمی هم نقدینگی برای برداشت روزانه سپرده گذاران نگاه می دارند.
حال اگر شایعه شود که یک بانک یا موسسه اعتباری در حال ورشکستگی است، مردم برای دریافت سپرده هایشان هجوم می برند و بانک یا موسسه که نقدینگی لازم برای این حجم از پرداخت را پیش بینی نکرده، توان پرداخت نخواهد داشت و ورشکسته می شود.
در این مثال، تصور مردم از ورشکسته بودن، خود را به واقعیت تبدیل می کند و بانک یا موسسه اعتباری واقعا ورشکسته می شود.
https://telegram.me/systemsthinking
#تصور_یا_واقعیت
#آموزههای_تفکرسیستمی
#پیشبینیهای_محقق
#خطاهای_شناختی
#شایعه
یکی از مهمترین آموزه های تفکر سیستمی تفاوت واقعیت با تصور افراد از واقعیت است.
به نظر شما کدام مهمتر است؟
واقعیت
یا
تصور افراد از واقعیت
در بسیاری از موارد تصور از واقعیت مهمتر از خود واقعیت است و این تصور است که پیروز می شود و خود را محقق می کند.
چگونه؟ به این مثال توجه کنید:
بانک ها و موسسات اعتباری وجوهی که از مردم می گیرند را وام می دهند و سرمایه گذاری می کنند و مقدار کمی هم نقدینگی برای برداشت روزانه سپرده گذاران نگاه می دارند.
حال اگر شایعه شود که یک بانک یا موسسه اعتباری در حال ورشکستگی است، مردم برای دریافت سپرده هایشان هجوم می برند و بانک یا موسسه که نقدینگی لازم برای این حجم از پرداخت را پیش بینی نکرده، توان پرداخت نخواهد داشت و ورشکسته می شود.
در این مثال، تصور مردم از ورشکسته بودن، خود را به واقعیت تبدیل می کند و بانک یا موسسه اعتباری واقعا ورشکسته می شود.
https://telegram.me/systemsthinking
تصور در برابر واقعیت
سیده فاطمه شبیری:
افرادی را می شناختم که مشهور شده بود در امر ازدواج افراد سخت گیری هستند. می گفتند پدر و مادر سختگیری دارند...به هر کسی دختر نمی دهند...از هر خواستگار ایرادی می گیرند و جواب رد می دهند...و به این راحتی ازدواج نمی کنند.
بعدها فهمیدم به خاطر همین تصور که این ها تمام خواستگارها را رد می کنند، کسی به خواستگاری نرفته و در واقع امکان ازدواج برایشان فراهم نشده است و واقعا به این راحتی اصلا نمی توانند ازدواج کنند.
https://telegram.me/systemsthinking
مهدی تقی زاده:
تقریبا دو سال پیش، یکی از آشنایان زمین خورد و با عجله بردیمشون بیمارستان و اورژانس تشخیص داد که لگن ایشون شکسته.
تا قبل از تشخیص، راضی نمیشد روی صندلی چرخدار بشینه. اما به مجرد اعلام شکستگی لگن، دیگه نمیتونست از صندلی چرخدار پا شه.
بعد از ۱۰ روز بستری بودن و مدتی حرکت اجباری بسیار سخت با تجهیزات کمکی و ... بردیمشون پیش یه متخصص دیگه و عکسها رو که دیدند، گفتند که اصلا شکستگی در کار نبوده و تشخیص اولیه اشتباه بوده.
ترکیب فراموشیهای مقطعی و سنگینی گوش باعث شده که بعد از دو سال، ایشون هنوز تصور میکنند که پاشون شکسته و هنوز به سختی راه میرن و دچار مشکلات متعدد حرکتی و حتی اسکلتی شده اند 😔
سیده فاطمه شبیری:
افرادی را می شناختم که مشهور شده بود در امر ازدواج افراد سخت گیری هستند. می گفتند پدر و مادر سختگیری دارند...به هر کسی دختر نمی دهند...از هر خواستگار ایرادی می گیرند و جواب رد می دهند...و به این راحتی ازدواج نمی کنند.
بعدها فهمیدم به خاطر همین تصور که این ها تمام خواستگارها را رد می کنند، کسی به خواستگاری نرفته و در واقع امکان ازدواج برایشان فراهم نشده است و واقعا به این راحتی اصلا نمی توانند ازدواج کنند.
https://telegram.me/systemsthinking
مهدی تقی زاده:
تقریبا دو سال پیش، یکی از آشنایان زمین خورد و با عجله بردیمشون بیمارستان و اورژانس تشخیص داد که لگن ایشون شکسته.
تا قبل از تشخیص، راضی نمیشد روی صندلی چرخدار بشینه. اما به مجرد اعلام شکستگی لگن، دیگه نمیتونست از صندلی چرخدار پا شه.
بعد از ۱۰ روز بستری بودن و مدتی حرکت اجباری بسیار سخت با تجهیزات کمکی و ... بردیمشون پیش یه متخصص دیگه و عکسها رو که دیدند، گفتند که اصلا شکستگی در کار نبوده و تشخیص اولیه اشتباه بوده.
ترکیب فراموشیهای مقطعی و سنگینی گوش باعث شده که بعد از دو سال، ایشون هنوز تصور میکنند که پاشون شکسته و هنوز به سختی راه میرن و دچار مشکلات متعدد حرکتی و حتی اسکلتی شده اند 😔
تصور در برابر واقعیت (۲)
#سوءتفاهم
#خطاهای_شناختی
یکی از موارد مقابله تصور با واقعیت سوءتفاهم ها هستند.
ممکن است دستی برای کمک به سمت کسی دراز کنید و فکر کند قصد آسیب زدن به او را دارید.
ممکن است لباس کسی بد ایستاده باشد و به او تذکر دهید و فکر کند دنبال عیب جویی از او هستید.
ممکن است در خیابان در حال طی مسیر خودتان باشید و کسی فکر کند که در حال تعقیب او هستید.
سوءتفاهم ها می توانند خیلی ساده به وجود آیند اما ممکن است نتایج بسیار مخربی داشته باشند.
در تمام این موارد، حداقل تصور یک طرف از واقعیت، با واقعیت تفاوت دارد.
برای مقابله با سوءتفاهم ها حداقل در مواردی که ممکن است منجر به تصمیم های مهمی شوند:
- آمادگی داشته باشیم که تصورمان از واقعیت را به چالش بکشیم
- اطلاعاتی که در دست داریم را مجددا ارزیابی کنیم
- پیش فرض هایی که در مورد طرف مقابل داریم را تعلیق کنیم و بدون در نظر گرفتن گذشته، دوباره وضعیت را ارزیابی کنیم
- نظر دیگران را در مورد موضوعی که پیش آمده بپرسیم و از نگاه آنها هم به موضوع توجه کنیم
https://telegram.me/systemsthinking
#سوءتفاهم
#خطاهای_شناختی
یکی از موارد مقابله تصور با واقعیت سوءتفاهم ها هستند.
ممکن است دستی برای کمک به سمت کسی دراز کنید و فکر کند قصد آسیب زدن به او را دارید.
ممکن است لباس کسی بد ایستاده باشد و به او تذکر دهید و فکر کند دنبال عیب جویی از او هستید.
ممکن است در خیابان در حال طی مسیر خودتان باشید و کسی فکر کند که در حال تعقیب او هستید.
سوءتفاهم ها می توانند خیلی ساده به وجود آیند اما ممکن است نتایج بسیار مخربی داشته باشند.
در تمام این موارد، حداقل تصور یک طرف از واقعیت، با واقعیت تفاوت دارد.
برای مقابله با سوءتفاهم ها حداقل در مواردی که ممکن است منجر به تصمیم های مهمی شوند:
- آمادگی داشته باشیم که تصورمان از واقعیت را به چالش بکشیم
- اطلاعاتی که در دست داریم را مجددا ارزیابی کنیم
- پیش فرض هایی که در مورد طرف مقابل داریم را تعلیق کنیم و بدون در نظر گرفتن گذشته، دوباره وضعیت را ارزیابی کنیم
- نظر دیگران را در مورد موضوعی که پیش آمده بپرسیم و از نگاه آنها هم به موضوع توجه کنیم
https://telegram.me/systemsthinking
#تفكرسیستمی_درمدرسه
یادداشتی از دوست خوبمان علی محمد پرورده:
باسمه تعالی
هدف همان است و فقط زمین بازی عوض شده است.
پارسال خواسته هایی داشتم و برای آنها تلاش کردم:
1- بستری را فراهم کنم تا در آن بستر:
- دانش آموزان شاد باشند.
- دانش آموزان شوق به مدرسه آمدن داشته باشند.
- دانش آموزان دست به انتخاب بزنند و تجربه کسب کنند.
- دانش آموزان دانش هایی را کسب کنند.
- دانش آموزان خلق کنند.
- دانش آموزان احساس مفید بودن کنند.
- دانش آموزان از بهداشت روانی برخوردار باشند.
- دانش آموزان خود را در مسیر پیشرفت ببینند و اعتماد به نفس آنها و عزت آنها بیشتر شود.
2- و اما درباره ی همکارانم:
- با همه ی همکارانم دوست باشم.
- رابطه هایم با همکارانم برایم اهمیت داشته باشد و سعی کنم روابطم را حفظ و تقویت کنم.
- تعارض هایم را قبل از کهنه شدن و مسائلم را قبل از اینکه لاینحل جلوه کنند، حل کنم.
- بابت محبت های دوستانم، از آنها تشکر کنم.
3- و در بستر این رابطه ای که با زحمت آن را ساختیم:
- با آنها و در کنار آنها و از آنها یادبگیرم.
- با آنها دست به تجربه های بزرگ و فراموش نشدنی بزنم.
- با آنها در فکر شدن باشم.
- با آنها ترس را کنار بگذاریم و خلق کنیم.
- با آنها لحظات شادی را بسازیم.
- با آنها سعی کنیم مسأله ها را حل کنیم.
- با آنها تغییر ایجاد کنیم.
- با آنها فعل توانستن را صرف کنیم.
4- با اولیا نیز رابطه ای دوستانه برقرار کنم:
- اولیا را انسان ببینم.
- انسان هایی که دغدغه ی عزیز و جگرگوشه شان را دارند.
- اولیا را دوست داشته باشم.
- به اولیا احترام بگذارم.
- اولیا را ارباب الرجوع مدرسه ببینم.
- اولیا را همراه ببینم.
- انسانهایی که خواسته هایی دارند و برای آن خواسته شان تلاش می کنند.
و امسال نیز: هدف های من دستخوش تغییراتی شده اند، تغییراتی که از دل تجربه کردن و یادگیری زاییده شده اند و از فهم و شناخت حاصل شده است. اما فکر می کنم زمین بازی تغییر کرده است.
زمین بازی و هم بازی هایم تغییر کرده اند. البته با این امیدواری که در مدرسه ی جدید، همکاران جدید و دوستان جدیدی پیدا خواهم کرد با دانش آموزان دیگری زندگی تازه ای را شروع میکنم و با خانواده های دیگری هم صحبت می شوم و امیدوارم چنان شود در آخر کار که خداوند خشنود باشد و من رستگار باشم و به اهدافم دست پیدا کنم.
https://telegram.me/systemsthinking
یادداشتی از دوست خوبمان علی محمد پرورده:
باسمه تعالی
هدف همان است و فقط زمین بازی عوض شده است.
پارسال خواسته هایی داشتم و برای آنها تلاش کردم:
1- بستری را فراهم کنم تا در آن بستر:
- دانش آموزان شاد باشند.
- دانش آموزان شوق به مدرسه آمدن داشته باشند.
- دانش آموزان دست به انتخاب بزنند و تجربه کسب کنند.
- دانش آموزان دانش هایی را کسب کنند.
- دانش آموزان خلق کنند.
- دانش آموزان احساس مفید بودن کنند.
- دانش آموزان از بهداشت روانی برخوردار باشند.
- دانش آموزان خود را در مسیر پیشرفت ببینند و اعتماد به نفس آنها و عزت آنها بیشتر شود.
2- و اما درباره ی همکارانم:
- با همه ی همکارانم دوست باشم.
- رابطه هایم با همکارانم برایم اهمیت داشته باشد و سعی کنم روابطم را حفظ و تقویت کنم.
- تعارض هایم را قبل از کهنه شدن و مسائلم را قبل از اینکه لاینحل جلوه کنند، حل کنم.
- بابت محبت های دوستانم، از آنها تشکر کنم.
3- و در بستر این رابطه ای که با زحمت آن را ساختیم:
- با آنها و در کنار آنها و از آنها یادبگیرم.
- با آنها دست به تجربه های بزرگ و فراموش نشدنی بزنم.
- با آنها در فکر شدن باشم.
- با آنها ترس را کنار بگذاریم و خلق کنیم.
- با آنها لحظات شادی را بسازیم.
- با آنها سعی کنیم مسأله ها را حل کنیم.
- با آنها تغییر ایجاد کنیم.
- با آنها فعل توانستن را صرف کنیم.
4- با اولیا نیز رابطه ای دوستانه برقرار کنم:
- اولیا را انسان ببینم.
- انسان هایی که دغدغه ی عزیز و جگرگوشه شان را دارند.
- اولیا را دوست داشته باشم.
- به اولیا احترام بگذارم.
- اولیا را ارباب الرجوع مدرسه ببینم.
- اولیا را همراه ببینم.
- انسانهایی که خواسته هایی دارند و برای آن خواسته شان تلاش می کنند.
و امسال نیز: هدف های من دستخوش تغییراتی شده اند، تغییراتی که از دل تجربه کردن و یادگیری زاییده شده اند و از فهم و شناخت حاصل شده است. اما فکر می کنم زمین بازی تغییر کرده است.
زمین بازی و هم بازی هایم تغییر کرده اند. البته با این امیدواری که در مدرسه ی جدید، همکاران جدید و دوستان جدیدی پیدا خواهم کرد با دانش آموزان دیگری زندگی تازه ای را شروع میکنم و با خانواده های دیگری هم صحبت می شوم و امیدوارم چنان شود در آخر کار که خداوند خشنود باشد و من رستگار باشم و به اهدافم دست پیدا کنم.
https://telegram.me/systemsthinking
امروز سال تحصیلی جدید آغاز شد.
ما در گروه آسمان امیدواریم در سال جدید، درخت معرفتی و مهارتی دانشآموزان سرزمینمان با «تفکر»، پُربارتر شود.
@systemsthinking
ما در گروه آسمان امیدواریم در سال جدید، درخت معرفتی و مهارتی دانشآموزان سرزمینمان با «تفکر»، پُربارتر شود.
@systemsthinking