Systems Thinking – Telegram
Systems Thinking
5.46K subscribers
753 photos
103 videos
82 files
648 links
Download Telegram
عکس یادگاری برنامه اختتامیه کارگاه های «مهارت های مدیریتی برای سازمان های مردم نهاد»

۲۵ آذر ۱۳۹۵

@systemsthinking
خدا را سپاس برای خلقت زیبای احمد(ص)، آنکه نوید رحمت است و عقلانیت

میلاد پیامبر مهر و رحمت(ص) و امام جعفر صادق(ع) بر عالمیان مبارک
@systemsthinking
#تفكرسیستمی_درمدرسه

چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۵ در کارگاه «تفکر سیستمی در مدیریت مدرسه» به همراه دوست خوبمان مهدی تقی زاده، میهمان مدیران مدارس متوسطه اول و دوم استان همدان بودیم.

این کارگاه ها فرصت خوبی برای به اشتراک گذاری تجربیات است و فرصت های یادگیری مناسبی برای من و دیگر همراهان گروه آسمان ایجاد می کند.

در بخشی از کارگاه مدیران مدارس در مورد برنامه هایشان برای بهبود وضعیت مدرسه صحبت می کردند. صحبت های مدیران برای خودشان هم ترسناک بود؛ ترس از وضعیت #عدالت_آموزشی.

گروهی از مدیران دغدغه ها و برنامه هایشان تعداد قبولی کنکور و نمرات آزمون های فراگیر و آسیب های فضای مجازی و بی انگیزگی دانش آموزان و مانند آنها بود.

گروه دیگری از مدیران هم دغدغه ها و مساله هایشان دانش آموزانی بودند که پدر یا مادر یا مکانی برای زندگی ندارند و دانش آموزانی که حضورشان در خانواده همراه با آسیب های فراوان است و مدرسه قرار است مکانی امن برای چند ساعت آرامش برایشان باشد و نگرانی مدیران از اینکه معلمان برای انجام وظایف محول شده در چارچوب بخشنامه های آموزش و پرورش باعث ایجاد استرس بیشتر برای این دانش آموزان نشوند.

دنیایی که در آن زندگی می کنیم با کودکان اقشار آسیب پذیر مهربان نیست. کودکانی که آسیب های بسیاری را تحمل می کنند و همین آسیب ها مقدمه ای برای بازتولید این آسیب ها در آینده زندگیشان می شود.

آموزش و پرورش کنکور محور و نمره محور ما برای کمک به این کودکان باید به آموزش و پرورش انسان محور تغییر ماهیت دهد و به نیازهای آموزشی و تربیتی واقعی دانش آموزان توجه کند.

هر کودکی برای رشد و شکوفایی نیاز به توجه ویژه دارد و هر مدرسه ای شرایط و نیازهای آموزشی و پرورشی متفاوتی دارد. با فرض یکسان بودن دانش آموزان و با صدور بخشنامه های یکسان و با ارایه محتوای یکسان و اهداف یکسان برای مدارس، این تفاوت ها نادیده گرفته می شود. این نادیده گرفتن ها آسیب تولید می کند. بزرگترین آسیب این روش هم برای کودکان آسیب پذیر است.

مهمترین وظیفه آموزش و پرورش کمک به رشد و شکوفایی انسان ها در محیطی امن و سرشار از فرصت های یادگیری است، نه صدور بخشنامه های یکسان و تمرکز بر گزارش هایی که نشان می دهند این بخشنامه ها به طرز یکسانی در تمام مدارس اجرا شده اند...

https://telegram.me/systemsthinking
امشب #یلدا است.

#ترافیک خیلی شدیدتر از شب های قبل است و به آرامی به سمت #خانه حرکت می کنیم.

معنایش این است که هنوز مردم برای #سنت ها احترام قایل هستند. معنایش این است که امشب میهمانی رونق دارد و دیدارها تازه می شود.

امشب بازار #خانواده داغ است. بازار میوه و شیرینی هم همینطور. بازار شعر و مشاعره هم هنوز مشتری هایی دارد.

یلدا فرصت دوستی و فرصت با هم بودن است.
امیدوارم چشمان منتظر هیچ مادری امشب بر در باقی نماند.

یلدایتان مبارک

https://telegram.me/systemsthinking
فال حافظ برای همراهان کانال تفکر سیستمی در شب #یلدا
#تفکرسیستمی_در_خانواده
شتاب در کار #خیر

در جلسه گذشته تیم مطالعات قرآنی گروه آسمان به مطالعه و گفتگو در مورد آیه ۶۱ سوره مومنون پرداختیم:

أُولَٰئِكَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ

این تجربه را یکی از اعضای گروه در این زمینه برایمان ارسال کرده است:
=====================

در حالی که دارم پرتقال میخورم، به شتاب در خیرات فکر می کنم. حواسم نیست و ناگهان آب پرتقال بدجوری در گلویم می پرد و حالت خفگی به من دست می دهد. مادرم در آشپزخانه مشغول انجام کاری است و من را می بیند. از چهره ی مادرم می فهمم که ظاهراً اوضاعم خیلی نگران کننده است. مادر کارش را فوری زمین می گذارد و به سوی من می دود. به دلیل درد پا خیلی وقت است که این چنین ندویده. چند بار به پشتم می زند و سرفه ام بند نمی آید. مادر من را به جلو خم می کند و دوباره محکم تر به پشتم می زند. بالاخره سرفه ام را کنترل می کنم هر چند هنوز بند نیامده. با خودم فکر می کنم "به جز یک مورد، یادم نمی آید که من قبلا در کمک به کسی این همه شتاب کرده باشم."

یاد به تاخیر انداختن هایم می افتم، وقتی که مادر از من درخواست انجام کاری دارد. "بگذار به این کارم برسم..."، جمله ای که معمولا در ذهنم چرخ می خورد. تصمیم می گیرم که در خدمت به مادرم سرعت بالاتری به خرج دهم. در چند مورد کوچک موفق می شوم. اما هنوز مواردی هست که موفق نمی شوم. مثلا وسیله ای از چند ماه پیش قرار بوده برای خانه بخرم اما هنوز وقت نگذاشته ام که بخرم. البته کارمان بدون آن هم راه می افتد، اما کمی سخت تر.

در درمانگاه منتظر آژانس هستیم تا به خانه برگردیم. خانمی از اتاق سونوگرافی بیرون می آید و با تعجب می گوید که باردار است. از طرف دیگر سنگ کلیه دارد و هفته آینده وقت جراحی دارد. نگران است و نمی داند باید چه کند. سونوگرافیست با حوصله به سوالاتش پاسخ نداده و از دست او هم ناراحت است. شروع به درد دل با مادرم می کند. آژانس رسیده است و من باید به مادر بگویم که برویم. سعی می کنم «#تامل در حین اقدام» داشته باشم. تصمیم می گیرم در رفتن شتاب نکنیم و به حرف های آن خانم گوش بدهیم، هر چند راننده آژانس معطل شود.

در طی نوشتن این متن چهار بار از سر آن بلند می شوم. هر بار مادرم برای کاری صدایم می زند.

https://telegram.me/systemsthinking
ST_Workshop_Khouzestan_v5_13951001.pdf
947.5 KB
اسلایدهای کارگاه های تفکر سیستمی برای مدیران مدارس استان خوزستان

اهواز و بهبهان
اول و دوم دی ماه ۱۳۹۵

@systemsthinking
13951007-STinProblemSolving_Workshop_IRIMC_v2.pdf
3 MB
اسلایدهای سمینار «مهارت های تفکر سیستمی برای مواجهه با مسایل پیچیده»

هفتم دی ماه ۱۳۹۵
چهاردهمین کنفرانس بین المللی مدیریت

@systemsthinking
"هرگز نمی‌توان یک سازمان بزرگ را براساس سازمان موفق دیگری بنا نمود، همانطور که هیچ فردی نمی‌تواند با تقلید از فرد دیگری به عظمت و بزرگی برسد."

پیتر سنگه
در کتاب پنجمین فرمان

@systemsthinking
#حراست
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت

سکانس اول:
این هفته از شنبه تا چهارشنبه با کارگاه یادگیری و تفکر سیستمی میهمان مدیران و کادر آموزشی مدرسه ستوده هستیم.
امروز هم صبح و بعد از ظهر با اجرای بازی طراحی مسیر زندگی، فرصت یادگیری خوبی فراهم شد.

سکانس دوم:
چند هفته ایست که اداره امور مالیاتی مشغول بررسی پرونده مالیات بر ارزش افزوده شرکتی است که تا چند سال پیش رییس هیات مدیره اش بودم. بعد از هفت سال تازه یادشان افتاده که اسناد را بررسی کنند.

دیروز تماس گرفتند و گفتند برای توضیح پرونده باید حضور داشته باشی. تا شنبه فرصت خواستم تا بتوانم بعد از کارگاه های آموزشی هفته جاری، در اداره دارایی حاضر شوم. گفتند کار عجله است و نمی توانیم صبر کنیم! قرار شد امروز ممیز پرونده بعد از ساعت اداری در اداره بماند و بعد از کارگاه به اداره امور مالیاتی بروم و سوابق را توضیح دهم.

سکانس سوم:
کارمند حراست اداره ارزش افزوده به درون راهم نمی دهد.
می گویم که ممیز منتظرم است.
می گوید که ساعت اداری تمام شده.
می گویم که می دانم و با این حال به دعوت ممیز آمده ام.
قبول نمی کند. خواهش می کنم با ممیز تماس بگیرد. می گوید که شماره داخلی ممیز را نمی داند. یکی از ممیزها در حال خروج از اداره، فردی که همراه من است را می شناسد و به حراست می گوید که ممیز پرونده منتظر ماست. قبول نمی کند. داخلی ممیز را می پرسم و از حراست می خواهم با ممیز تماس بگیرد و اطلاع دهد که ما آمده ایم.

شروع به فحاشی و توهین می کند و به سمت ما می آید و هل می دهد که از در بیرونمان کند. از توهین هایش ناراحت شده ام و می خواهم که صورتجلسه شود. همکار ممیز به او اطلاع می دهد. ممیز می آید و از ما عذرخواهی می کند. مسوول حراست به تندی با ممیز صحبت می کند و می گوید که از او و از رییس اداره امور مالیاتی دستور نمی گیرد و تنها به اداره کل حراست پاسخگو خواهد بود.

اولین باری نیست که با قصه #حراست مواجه می شوم. می دانم که این ساختار غلط حراست در سال های اخیر است که این رفتارهای غلط را به وجود می آورد. این ساختار غلط، ناشی از یک مدل ذهنی معیوب است. تفکر امنیتی که در سال های اخیر بر سازمان ها حاکم شده، انتظامات که در خدمت سازمان بوده را به #حراست که نهادی امنیتی و فراسازمانی است تبدیل کرده است.

مکرر در دانشگاه ها و سازمان های دیگر دیده ام که رییس دانشگاه و رییس سازمان هم حریف #حراست نیستند و به جای رفتار محترمانه و رعایت حرمت میهمان، با مراجعانی که افراد محترمی هستند، رفتار امنیتی و تهاجمی صورت می پذیرد.

تا زمانی که #ساختار #حراست تغییر نکند، این رفتارها و آسیب ها و بی احترامی ها ادامه خواهد داشت. تغییر این ساختار نیازمند تغییر در #تفکر_امنیتی فعلی است.

https://telegram.me/systemsthinking
#مجله_رشد

مجله رشد مدرسه فردا - دی ۱۳۹۵ منتشر شد

@systemsthinking
1258.pdf
2.6 MB
#مجله_رشد

مجله رشد مدرسه فردا - دی ۱۳۹۵

@systemsthinking
#سیگار
#بیشعوری

داخل ماشین می نشینم.
راننده حرکت می کند.
در مسیر برای سوار کردن مسافر دیگری توقف می کند.
مسافر سیگار در دست دارد.
در حال سوار شدن با سیگار است.

می گویم که: می خواهی با سیگار سوار شوی؟
عقب می رود و می گوید که سوار نمی شوم.
راننده ناراحت می شود. می گوید که سوار شو ولی شیشه را پایین بده.
می گویم که من پیاده می شوم.
صرف نظر می کند و حرکت می کند.

می گوید که اشتباه کردم سوارت کردم.
می گویم که راه جبران باز است.
اگر پیاده ام کنی هم کرایه خودم را می دهم و هم کرایه مسافری که سوار نشد را.

می گوید که اگر برسانمت کرایه دو نفر را حساب می کنی؟
می گویم که اگر برسانیم کرایه یک نفر را می دهم. اما اگر کسی هستی که حاضری مسافرت را پیاده کنی، حاضرم کرایه دو نفر را بدهم تا با تو نیایم...

https://telegram.me/systemsthinking
#مجله_رشد

مجله رشد معلم - دی ۱۳۹۵ منتشر شد

@systemsthinking
1244.pdf
6 MB
#مجله_رشد

مجله رشد معلم - دی ۱۳۹۵

@systemsthinking