"هرگز نمیتوان یک سازمان بزرگ را براساس سازمان موفق دیگری بنا نمود، همانطور که هیچ فردی نمیتواند با تقلید از فرد دیگری به عظمت و بزرگی برسد."
پیتر سنگه
در کتاب پنجمین فرمان
@systemsthinking
پیتر سنگه
در کتاب پنجمین فرمان
@systemsthinking
#حراست
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت
سکانس اول:
این هفته از شنبه تا چهارشنبه با کارگاه یادگیری و تفکر سیستمی میهمان مدیران و کادر آموزشی مدرسه ستوده هستیم.
امروز هم صبح و بعد از ظهر با اجرای بازی طراحی مسیر زندگی، فرصت یادگیری خوبی فراهم شد.
سکانس دوم:
چند هفته ایست که اداره امور مالیاتی مشغول بررسی پرونده مالیات بر ارزش افزوده شرکتی است که تا چند سال پیش رییس هیات مدیره اش بودم. بعد از هفت سال تازه یادشان افتاده که اسناد را بررسی کنند.
دیروز تماس گرفتند و گفتند برای توضیح پرونده باید حضور داشته باشی. تا شنبه فرصت خواستم تا بتوانم بعد از کارگاه های آموزشی هفته جاری، در اداره دارایی حاضر شوم. گفتند کار عجله است و نمی توانیم صبر کنیم! قرار شد امروز ممیز پرونده بعد از ساعت اداری در اداره بماند و بعد از کارگاه به اداره امور مالیاتی بروم و سوابق را توضیح دهم.
سکانس سوم:
کارمند حراست اداره ارزش افزوده به درون راهم نمی دهد.
می گویم که ممیز منتظرم است.
می گوید که ساعت اداری تمام شده.
می گویم که می دانم و با این حال به دعوت ممیز آمده ام.
قبول نمی کند. خواهش می کنم با ممیز تماس بگیرد. می گوید که شماره داخلی ممیز را نمی داند. یکی از ممیزها در حال خروج از اداره، فردی که همراه من است را می شناسد و به حراست می گوید که ممیز پرونده منتظر ماست. قبول نمی کند. داخلی ممیز را می پرسم و از حراست می خواهم با ممیز تماس بگیرد و اطلاع دهد که ما آمده ایم.
شروع به فحاشی و توهین می کند و به سمت ما می آید و هل می دهد که از در بیرونمان کند. از توهین هایش ناراحت شده ام و می خواهم که صورتجلسه شود. همکار ممیز به او اطلاع می دهد. ممیز می آید و از ما عذرخواهی می کند. مسوول حراست به تندی با ممیز صحبت می کند و می گوید که از او و از رییس اداره امور مالیاتی دستور نمی گیرد و تنها به اداره کل حراست پاسخگو خواهد بود.
اولین باری نیست که با قصه #حراست مواجه می شوم. می دانم که این ساختار غلط حراست در سال های اخیر است که این رفتارهای غلط را به وجود می آورد. این ساختار غلط، ناشی از یک مدل ذهنی معیوب است. تفکر امنیتی که در سال های اخیر بر سازمان ها حاکم شده، انتظامات که در خدمت سازمان بوده را به #حراست که نهادی امنیتی و فراسازمانی است تبدیل کرده است.
مکرر در دانشگاه ها و سازمان های دیگر دیده ام که رییس دانشگاه و رییس سازمان هم حریف #حراست نیستند و به جای رفتار محترمانه و رعایت حرمت میهمان، با مراجعانی که افراد محترمی هستند، رفتار امنیتی و تهاجمی صورت می پذیرد.
تا زمانی که #ساختار #حراست تغییر نکند، این رفتارها و آسیب ها و بی احترامی ها ادامه خواهد داشت. تغییر این ساختار نیازمند تغییر در #تفکر_امنیتی فعلی است.
https://telegram.me/systemsthinking
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت
سکانس اول:
این هفته از شنبه تا چهارشنبه با کارگاه یادگیری و تفکر سیستمی میهمان مدیران و کادر آموزشی مدرسه ستوده هستیم.
امروز هم صبح و بعد از ظهر با اجرای بازی طراحی مسیر زندگی، فرصت یادگیری خوبی فراهم شد.
سکانس دوم:
چند هفته ایست که اداره امور مالیاتی مشغول بررسی پرونده مالیات بر ارزش افزوده شرکتی است که تا چند سال پیش رییس هیات مدیره اش بودم. بعد از هفت سال تازه یادشان افتاده که اسناد را بررسی کنند.
دیروز تماس گرفتند و گفتند برای توضیح پرونده باید حضور داشته باشی. تا شنبه فرصت خواستم تا بتوانم بعد از کارگاه های آموزشی هفته جاری، در اداره دارایی حاضر شوم. گفتند کار عجله است و نمی توانیم صبر کنیم! قرار شد امروز ممیز پرونده بعد از ساعت اداری در اداره بماند و بعد از کارگاه به اداره امور مالیاتی بروم و سوابق را توضیح دهم.
سکانس سوم:
کارمند حراست اداره ارزش افزوده به درون راهم نمی دهد.
می گویم که ممیز منتظرم است.
می گوید که ساعت اداری تمام شده.
می گویم که می دانم و با این حال به دعوت ممیز آمده ام.
قبول نمی کند. خواهش می کنم با ممیز تماس بگیرد. می گوید که شماره داخلی ممیز را نمی داند. یکی از ممیزها در حال خروج از اداره، فردی که همراه من است را می شناسد و به حراست می گوید که ممیز پرونده منتظر ماست. قبول نمی کند. داخلی ممیز را می پرسم و از حراست می خواهم با ممیز تماس بگیرد و اطلاع دهد که ما آمده ایم.
شروع به فحاشی و توهین می کند و به سمت ما می آید و هل می دهد که از در بیرونمان کند. از توهین هایش ناراحت شده ام و می خواهم که صورتجلسه شود. همکار ممیز به او اطلاع می دهد. ممیز می آید و از ما عذرخواهی می کند. مسوول حراست به تندی با ممیز صحبت می کند و می گوید که از او و از رییس اداره امور مالیاتی دستور نمی گیرد و تنها به اداره کل حراست پاسخگو خواهد بود.
اولین باری نیست که با قصه #حراست مواجه می شوم. می دانم که این ساختار غلط حراست در سال های اخیر است که این رفتارهای غلط را به وجود می آورد. این ساختار غلط، ناشی از یک مدل ذهنی معیوب است. تفکر امنیتی که در سال های اخیر بر سازمان ها حاکم شده، انتظامات که در خدمت سازمان بوده را به #حراست که نهادی امنیتی و فراسازمانی است تبدیل کرده است.
مکرر در دانشگاه ها و سازمان های دیگر دیده ام که رییس دانشگاه و رییس سازمان هم حریف #حراست نیستند و به جای رفتار محترمانه و رعایت حرمت میهمان، با مراجعانی که افراد محترمی هستند، رفتار امنیتی و تهاجمی صورت می پذیرد.
تا زمانی که #ساختار #حراست تغییر نکند، این رفتارها و آسیب ها و بی احترامی ها ادامه خواهد داشت. تغییر این ساختار نیازمند تغییر در #تفکر_امنیتی فعلی است.
https://telegram.me/systemsthinking
#سیگار
#بیشعوری
داخل ماشین می نشینم.
راننده حرکت می کند.
در مسیر برای سوار کردن مسافر دیگری توقف می کند.
مسافر سیگار در دست دارد.
در حال سوار شدن با سیگار است.
می گویم که: می خواهی با سیگار سوار شوی؟
عقب می رود و می گوید که سوار نمی شوم.
راننده ناراحت می شود. می گوید که سوار شو ولی شیشه را پایین بده.
می گویم که من پیاده می شوم.
صرف نظر می کند و حرکت می کند.
می گوید که اشتباه کردم سوارت کردم.
می گویم که راه جبران باز است.
اگر پیاده ام کنی هم کرایه خودم را می دهم و هم کرایه مسافری که سوار نشد را.
می گوید که اگر برسانمت کرایه دو نفر را حساب می کنی؟
می گویم که اگر برسانیم کرایه یک نفر را می دهم. اما اگر کسی هستی که حاضری مسافرت را پیاده کنی، حاضرم کرایه دو نفر را بدهم تا با تو نیایم...
https://telegram.me/systemsthinking
#بیشعوری
داخل ماشین می نشینم.
راننده حرکت می کند.
در مسیر برای سوار کردن مسافر دیگری توقف می کند.
مسافر سیگار در دست دارد.
در حال سوار شدن با سیگار است.
می گویم که: می خواهی با سیگار سوار شوی؟
عقب می رود و می گوید که سوار نمی شوم.
راننده ناراحت می شود. می گوید که سوار شو ولی شیشه را پایین بده.
می گویم که من پیاده می شوم.
صرف نظر می کند و حرکت می کند.
می گوید که اشتباه کردم سوارت کردم.
می گویم که راه جبران باز است.
اگر پیاده ام کنی هم کرایه خودم را می دهم و هم کرایه مسافری که سوار نشد را.
می گوید که اگر برسانمت کرایه دو نفر را حساب می کنی؟
می گویم که اگر برسانیم کرایه یک نفر را می دهم. اما اگر کسی هستی که حاضری مسافرت را پیاده کنی، حاضرم کرایه دو نفر را بدهم تا با تو نیایم...
https://telegram.me/systemsthinking
#اقتصاد_ایران
نرخ #ارز
توجه: این نوشته به شدت ساده سازی شده تا برای اکثر مخاطبان قابل استفاده باشد.
سالهاست که دولت های مختلف سیاست مشابهی در مورد نرخ ارز اعلام می کنند: تلاش برای ثابت نگهداشتن نرخ ارز.
البته ممکن است عمل با حرف متفاوت باشد. اما در سخنرانی ها مدام گفته می شود که دولت مخالف افزایش نرخ ارز است.
چرا با این وجود، نرخ ارز دایما افزایش داشته؟
سوال اول: ارز از کجا می آید؟
عمده ارزی که به کشور می آید یا از محل صادرات غیر نفتی است و یا از محل صادرات نفت است.
جمع مقادیر ارزی که در یک سال به دست می آید رقمی می شود که معمولا در سال های اخیر بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیارد دلار بوده.
سوال دوم: این ارز کجا مصرف می شود؟
عمده مصارف ارزی شامل واردات کالاهای مصرفی و سرمایه ای و هزینه های سفر و تحصیل در دانشگاه های خارجی و سرمایه گذاری و خرید املاک در خارج از کشور است.
سوال سوم: نرخ ارز به چه روشی باید تعیین شود؟
جمع درآمد ارزی یک سال را در نظر بگیرید. بخشی از آن را برای آینده باید ذخیره کنیم. مثلا اگر ۶۰ میلیارد دلار درآمد ارزی باشد و ۱۰ میلیارد دلار را ذخیره کنیم، ۵۰ میلیارد دلار باقی می ماند. تقاضا برای خرید ارز به نرخ ارز بستگی دارد.
مثلا اگر ارز ۳۰۰۰ تومان باشد، ممکن است ۱۰۰ میلیارد دلار تقاضا وجود داشته باشد و باید ارز را جیره بندی کنیم. اگر ارز ۷۰۰۰ تومان باشد ممکن است خیلی ها نتوانند نیازهایشان را برآورده کنند و تقاضا به ۲۰ میلیارد دلار کاهش یابد و مازاد ارزی خواهیم داشت.
در این حالت بهترین نرخ ارز، نرخی است که در آن تقاضای ارز ۵۰ میلیارد دلار شود و کسری و مازاد نداشته باشیم.
سوال چهارم: این نرخ را چگونه پیدا کنیم؟
بخشی از منابع ارزی در دست مردم و سازمانهاست و خودشان در مورد عرضه آن تصمیم می گیرند. بخشی از منابع هم در اختیار بانک مرکزی است. بانک مرکزی فقط بر مقدار ارزی که به بازار عرضه می کند کنترل دارد و نمی تواند مستقیما نرخ معاملات را تعیین کند.
در مثال بالا، بانک مرکزی باید به گونه ای عرضه به بازار را مدیریت کند که طی سال، ۵۰ میلیارد دلار توسط مصرف کنندگان ارز خریداری شود.
این نرخ چه ۴۰۰۰ تومان باشد یا ۵۰۰۰ تومان یا کمتر و بیشتر، نرخ واقعی ارز است. انحراف از این نرخ و فروش ارز به نرخ کمتر یا بیشتر از آن، به دولت و مردم و فعالان اقتصادی آسیب می رساند.
https://telegram.me/systemsthinking
نرخ #ارز
توجه: این نوشته به شدت ساده سازی شده تا برای اکثر مخاطبان قابل استفاده باشد.
سالهاست که دولت های مختلف سیاست مشابهی در مورد نرخ ارز اعلام می کنند: تلاش برای ثابت نگهداشتن نرخ ارز.
البته ممکن است عمل با حرف متفاوت باشد. اما در سخنرانی ها مدام گفته می شود که دولت مخالف افزایش نرخ ارز است.
چرا با این وجود، نرخ ارز دایما افزایش داشته؟
سوال اول: ارز از کجا می آید؟
عمده ارزی که به کشور می آید یا از محل صادرات غیر نفتی است و یا از محل صادرات نفت است.
جمع مقادیر ارزی که در یک سال به دست می آید رقمی می شود که معمولا در سال های اخیر بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیارد دلار بوده.
سوال دوم: این ارز کجا مصرف می شود؟
عمده مصارف ارزی شامل واردات کالاهای مصرفی و سرمایه ای و هزینه های سفر و تحصیل در دانشگاه های خارجی و سرمایه گذاری و خرید املاک در خارج از کشور است.
سوال سوم: نرخ ارز به چه روشی باید تعیین شود؟
جمع درآمد ارزی یک سال را در نظر بگیرید. بخشی از آن را برای آینده باید ذخیره کنیم. مثلا اگر ۶۰ میلیارد دلار درآمد ارزی باشد و ۱۰ میلیارد دلار را ذخیره کنیم، ۵۰ میلیارد دلار باقی می ماند. تقاضا برای خرید ارز به نرخ ارز بستگی دارد.
مثلا اگر ارز ۳۰۰۰ تومان باشد، ممکن است ۱۰۰ میلیارد دلار تقاضا وجود داشته باشد و باید ارز را جیره بندی کنیم. اگر ارز ۷۰۰۰ تومان باشد ممکن است خیلی ها نتوانند نیازهایشان را برآورده کنند و تقاضا به ۲۰ میلیارد دلار کاهش یابد و مازاد ارزی خواهیم داشت.
در این حالت بهترین نرخ ارز، نرخی است که در آن تقاضای ارز ۵۰ میلیارد دلار شود و کسری و مازاد نداشته باشیم.
سوال چهارم: این نرخ را چگونه پیدا کنیم؟
بخشی از منابع ارزی در دست مردم و سازمانهاست و خودشان در مورد عرضه آن تصمیم می گیرند. بخشی از منابع هم در اختیار بانک مرکزی است. بانک مرکزی فقط بر مقدار ارزی که به بازار عرضه می کند کنترل دارد و نمی تواند مستقیما نرخ معاملات را تعیین کند.
در مثال بالا، بانک مرکزی باید به گونه ای عرضه به بازار را مدیریت کند که طی سال، ۵۰ میلیارد دلار توسط مصرف کنندگان ارز خریداری شود.
این نرخ چه ۴۰۰۰ تومان باشد یا ۵۰۰۰ تومان یا کمتر و بیشتر، نرخ واقعی ارز است. انحراف از این نرخ و فروش ارز به نرخ کمتر یا بیشتر از آن، به دولت و مردم و فعالان اقتصادی آسیب می رساند.
https://telegram.me/systemsthinking
مرتضی نظری:
در سرمقاله امروز دنیای اقتصاد به انتقاد از تصمیم مجلس در انتقال پرحاشیه بیمه سلامت از وزارت رفاه به وزارت بهداشت پرداخته ام :
«وزارتخانهای که پیوسته به جای آنکه سیاستگذار سلامت باشد، وزارتخانه پزشکان بوده است، هم اکنون علاوهبر اداره بیمارستانها و دانشگاهها، آموزش و استخدام پزشکان و پرستاران، سیاستگذاری قیمتی و مقرراتی داروها و پزشکان، بیمه سلامت تامینکننده هزینههای این خدمات را نیز در اختیار خود دارد.مخاطرات اخلاقی سیستماتیکی که قبلا نیز کارشناسان نسبت به آن هشدار داده بودند، چالش اصلی ساختار جدید بهوجود آمده است.»
http://donya-e-eqtesad.com/news/1086002
در سرمقاله امروز دنیای اقتصاد به انتقاد از تصمیم مجلس در انتقال پرحاشیه بیمه سلامت از وزارت رفاه به وزارت بهداشت پرداخته ام :
«وزارتخانهای که پیوسته به جای آنکه سیاستگذار سلامت باشد، وزارتخانه پزشکان بوده است، هم اکنون علاوهبر اداره بیمارستانها و دانشگاهها، آموزش و استخدام پزشکان و پرستاران، سیاستگذاری قیمتی و مقرراتی داروها و پزشکان، بیمه سلامت تامینکننده هزینههای این خدمات را نیز در اختیار خود دارد.مخاطرات اخلاقی سیستماتیکی که قبلا نیز کارشناسان نسبت به آن هشدار داده بودند، چالش اصلی ساختار جدید بهوجود آمده است.»
http://donya-e-eqtesad.com/news/1086002
#تفکرسیستمی_در_مدرسه
دیروز دخترم فاطمه که دانش آموز کلاس چهارم است مشغول مطالعه درس ریاضی بود که یکدفعه فریاد بلندی کشید و شروع به گریه کرد.
لا به لای هق هق کودکانه اش می گفت:
«خسته شدم، هر کسی یک چیزی میگه، معلممون یک روشی میگه، مامان یک روش دیگه میگه، داداش مهدی هم یک روش دیگه، من چی کار کنم آخه!»
قصه تفاوت روش معلم ها و مامان ها که قدیمی است و می شود انتظارش را داشت. اما وقتی از برادر بزرگتر هم نمی شود کمک گرفت، نشان می دهد که شاید سرعت تغییرات کتاب های درسی خیلی زیاد شده.
همکاران محترم دفتر تالیف کتب درسی، لطفا کمی آهسته تر...
https://telegram.me/systemsthinking
دیروز دخترم فاطمه که دانش آموز کلاس چهارم است مشغول مطالعه درس ریاضی بود که یکدفعه فریاد بلندی کشید و شروع به گریه کرد.
لا به لای هق هق کودکانه اش می گفت:
«خسته شدم، هر کسی یک چیزی میگه، معلممون یک روشی میگه، مامان یک روش دیگه میگه، داداش مهدی هم یک روش دیگه، من چی کار کنم آخه!»
قصه تفاوت روش معلم ها و مامان ها که قدیمی است و می شود انتظارش را داشت. اما وقتی از برادر بزرگتر هم نمی شود کمک گرفت، نشان می دهد که شاید سرعت تغییرات کتاب های درسی خیلی زیاد شده.
همکاران محترم دفتر تالیف کتب درسی، لطفا کمی آهسته تر...
https://telegram.me/systemsthinking
Forwarded from تفکر، یادگیری، مشاهده(تیم)
#تفكر_و_يادگيري_در_خانواده
#آموزش
#نمودار_روند
آقاي فرزين- مدير آموزشگاه زبان پسرم امیر حسین- مي گفت: « روزي يكي از والدين بچه اش را نزد ما آورد و گفت:« لطفا به او زبان ياد بدهيد .توي مدرسه وضعيتش خوب نيست.» ما با بچه كار كرديم و طي دو سه هفته كلاس فشرده، قدري وضعيت نمره اش را بهبود داديم. فرداي روزي كه نمره امتحان او را داده بودند، مادر بچه آمد آموزشگاه ما و شروع به داد و فریاد كرد كه« شما پول بيخودي از ما گرفتيد و بچه من نمره زبانش 15 شده است. پول ما را پس بدهيد. ما برای بیست آمدیم اینجا» به او گفتم :« مشكلي نيست پس مي دهيم، اما لطفا بگوييد نمره آخر بچه تان قبل از آمدن به آموزشگاه چند بوده؟» مادر فكري كرد و گفت:« 8» پرسيدم:«و نمره اول بعد از آمدن به آموزشگاه؟» گفت:« 12» باز پرسيدم:«گفتيد نمره امتحان چند شده؟» مادر كه گويا متوجه منظورم شده بود، قدري لحنش عوض شد و نرم تر از قبل گفت:«15» و ادامه داد:« شما فكر مي كنيد وضعيتش بهتر بشود؟» با اطمينان زياد گفتم:« بله. نظر خود شما چيست؟»»
🔸آموزه ي تفكر و يادگيري
هيچ پديده اي را همان لحظه نبين. پديده هاي دنيا در طول زمان تغييري مي كنند. فكر كن يك پديده از قبل تا به حال چه وضعي داشته ودر آينده ممكن است چطور بشود.
⏳⏳⏳⏳⏳⏳⏳⏳⏳
كانال تفكر و يادگيري
@THINKINGandLEARNING
#آموزش
#نمودار_روند
آقاي فرزين- مدير آموزشگاه زبان پسرم امیر حسین- مي گفت: « روزي يكي از والدين بچه اش را نزد ما آورد و گفت:« لطفا به او زبان ياد بدهيد .توي مدرسه وضعيتش خوب نيست.» ما با بچه كار كرديم و طي دو سه هفته كلاس فشرده، قدري وضعيت نمره اش را بهبود داديم. فرداي روزي كه نمره امتحان او را داده بودند، مادر بچه آمد آموزشگاه ما و شروع به داد و فریاد كرد كه« شما پول بيخودي از ما گرفتيد و بچه من نمره زبانش 15 شده است. پول ما را پس بدهيد. ما برای بیست آمدیم اینجا» به او گفتم :« مشكلي نيست پس مي دهيم، اما لطفا بگوييد نمره آخر بچه تان قبل از آمدن به آموزشگاه چند بوده؟» مادر فكري كرد و گفت:« 8» پرسيدم:«و نمره اول بعد از آمدن به آموزشگاه؟» گفت:« 12» باز پرسيدم:«گفتيد نمره امتحان چند شده؟» مادر كه گويا متوجه منظورم شده بود، قدري لحنش عوض شد و نرم تر از قبل گفت:«15» و ادامه داد:« شما فكر مي كنيد وضعيتش بهتر بشود؟» با اطمينان زياد گفتم:« بله. نظر خود شما چيست؟»»
🔸آموزه ي تفكر و يادگيري
هيچ پديده اي را همان لحظه نبين. پديده هاي دنيا در طول زمان تغييري مي كنند. فكر كن يك پديده از قبل تا به حال چه وضعي داشته ودر آينده ممكن است چطور بشود.
⏳⏳⏳⏳⏳⏳⏳⏳⏳
كانال تفكر و يادگيري
@THINKINGandLEARNING
SystemsThinking-IRIMC1395
My Recording
فایل صوتی سمینار «مهارت های تفکر سیستمی برای مواجهه با مسایل پیچیده»
چهاردهمین کنفرانس بین المللی مدیریت
هفتم دی ماه ۱۳۹۵
چهاردهمین کنفرانس بین المللی مدیریت
هفتم دی ماه ۱۳۹۵