دومین کنفرانس توسعه و عدالت آموزشی
(7و8آذر94-تالار علامه امینی دانشگاه تهران)
ثبت نام رایگان:
http://register.hamianefarda.com
(7و8آذر94-تالار علامه امینی دانشگاه تهران)
ثبت نام رایگان:
http://register.hamianefarda.com
سلام دوستان
کارگاه های آموزشی مهارت های عمومی برای مدیران، به شرح پوستر پیوست، به امید خدا طی هفته های آینده توسط کمیته مدیریت و اقتصاد انجمن فارغ التحصیلان شریف برگزار خواهند شد.
این کارگاه ها به صورت چرخه ای طراحی شده اند و پس از اجرای هر کارگاه، این کارگاه به انتهای لیست اضافه می شود و همواره ثبت نام برای تمام دوره یا بخشی از آن امکان پذیر می باشد.
اگر این کارگاه ها را برای دوستانی مفید می دانید یا حضور کارکنانی از سازمانتان در این دوره ها را مناسب می دانید، لطفا اطلاع رسانی و پیگیری کنید.
http://goo.gl/forms/Smm2WsOSAF
کارگاه های آموزشی مهارت های عمومی برای مدیران، به شرح پوستر پیوست، به امید خدا طی هفته های آینده توسط کمیته مدیریت و اقتصاد انجمن فارغ التحصیلان شریف برگزار خواهند شد.
این کارگاه ها به صورت چرخه ای طراحی شده اند و پس از اجرای هر کارگاه، این کارگاه به انتهای لیست اضافه می شود و همواره ثبت نام برای تمام دوره یا بخشی از آن امکان پذیر می باشد.
اگر این کارگاه ها را برای دوستانی مفید می دانید یا حضور کارکنانی از سازمانتان در این دوره ها را مناسب می دانید، لطفا اطلاع رسانی و پیگیری کنید.
http://goo.gl/forms/Smm2WsOSAF
#تفكر_عملياتي
#اقتصاد_خانواده
#محمدعلي
اقتصاد خانواده - قسمت اول
به دور و برمان كه نگاه كنيم، چيزهايي را مي بينيم كه در طول زمان پر و خالي مي شوند.
يكي از اين چيزهايي كه پر و خالي مي شود، ظرف پولهايمان است.
درآمدهاي ما ظرف پولمان را زياد مي كنند و هزينه هايمان ظرف پولمان را خالي مي كنند.
افراد مختلف ظرف پولشان را به شكل هاي مختلفي نگهداري مي كنند. خيلي ها براي نگهداري بخشي از پولهايشان يك يا چند حساب بانكي دارند. بخشي از ظرف پولشان هم در جيب پيراهن يا كيف پول و ساك و چمدان و گنجه نگهداري مي شود. بعضي هم بخشي از اين ظرف پول را به صورت سكه طلا يا ارز نگهداري مي كنند.
يك نكته مهم در مورد ظرف پولمان اين است كه تا وقتي كه درآمدمان بيشتر از هزينه هايمان باشد، ظرف پولمان در حال پر شدن است و اگر هزينه هايمان بيشتر از درآمدمان باشد، ظرف پولمان خالي مي شود و بي پول تر مي شويم. اين مساله اگر همينطور ادامه پيدا كند مي تواند تمام ظرف پولمان را خالي كند.
حكيم و شاعر خوب كشورمان سعدي در اين خصوص گفته است كه:
بر احوال آن مرد بايد گريست
كه دخلش بود نوزده، خرج بيست!
----------------------------------------
كانال تفكر سيستمي
@systemsthinking
#اقتصاد_خانواده
#محمدعلي
اقتصاد خانواده - قسمت اول
به دور و برمان كه نگاه كنيم، چيزهايي را مي بينيم كه در طول زمان پر و خالي مي شوند.
يكي از اين چيزهايي كه پر و خالي مي شود، ظرف پولهايمان است.
درآمدهاي ما ظرف پولمان را زياد مي كنند و هزينه هايمان ظرف پولمان را خالي مي كنند.
افراد مختلف ظرف پولشان را به شكل هاي مختلفي نگهداري مي كنند. خيلي ها براي نگهداري بخشي از پولهايشان يك يا چند حساب بانكي دارند. بخشي از ظرف پولشان هم در جيب پيراهن يا كيف پول و ساك و چمدان و گنجه نگهداري مي شود. بعضي هم بخشي از اين ظرف پول را به صورت سكه طلا يا ارز نگهداري مي كنند.
يك نكته مهم در مورد ظرف پولمان اين است كه تا وقتي كه درآمدمان بيشتر از هزينه هايمان باشد، ظرف پولمان در حال پر شدن است و اگر هزينه هايمان بيشتر از درآمدمان باشد، ظرف پولمان خالي مي شود و بي پول تر مي شويم. اين مساله اگر همينطور ادامه پيدا كند مي تواند تمام ظرف پولمان را خالي كند.
حكيم و شاعر خوب كشورمان سعدي در اين خصوص گفته است كه:
بر احوال آن مرد بايد گريست
كه دخلش بود نوزده، خرج بيست!
----------------------------------------
كانال تفكر سيستمي
@systemsthinking
#گفتگو
#مدل_ذهنی
#سیدعلیرضا
وارد یکی از دفاتر کار مجموعه ای می شوی. ساعت از 14 گذشته است.
منشی می گوید: آقای مدیر عامل تاخیر دارند. عذرخواهی می کنم. چند دقیقه ای باید منتظر باشید
می گویی: تهران وقتی بارانی است، جور دیگری است انگار. من هم پیش بینی کرده بودم قبل از 14 برسم. منتظر می مانم.
می گوید: باران خوب است. مشکل از تهران است.
می نشینی و می گویی: مشکل از تهران است یا از مردمانش یا ... ؟
می گوید: مدیرانش
می گویی: تصور کنیم شما هم از مدیرانش بودید ...
می گوید: یادم می آید در دوران مدرسه، یک بار شهردار مدرسه بودم. در آن یک روز احساس کردم، حرفهایم را هیچ کسی نمی فهمد. شاید مدیران هم، همین حالا چنین احساسی داشته باشند!
تلفن زنگ می زند. منشی آقای مدیر عامل پاسخ می گوید. دوست میانسالی، با یک سینی و چند فنجان چای وارد دفتر می شود. مکالمه تلفنی به پایان می رسد.
منشی آقای مدیر عامل می گوید:
تصور کنید شما هم از مدیرانش بودید ...
می خندی و می گویی: از شما و دیگر مدیران دعوت می کردم که درباره یک پرسش گفتگو کنیم
پرسش این بود:
ما مدیران این شهر چگونه فکر می کنیم؟
می گوید: یعنی فکر کنیم که چگونه فکر می کنیم؟
می گویی: بله
آقای مدیر عامل وارد دفتر می شود و بلافاصله می گوید: تهران وقتی بارانی است، جور دیگری است انگار ...
----------------------------------
كانال تفكر سيستمي
@systemsthinking
#مدل_ذهنی
#سیدعلیرضا
وارد یکی از دفاتر کار مجموعه ای می شوی. ساعت از 14 گذشته است.
منشی می گوید: آقای مدیر عامل تاخیر دارند. عذرخواهی می کنم. چند دقیقه ای باید منتظر باشید
می گویی: تهران وقتی بارانی است، جور دیگری است انگار. من هم پیش بینی کرده بودم قبل از 14 برسم. منتظر می مانم.
می گوید: باران خوب است. مشکل از تهران است.
می نشینی و می گویی: مشکل از تهران است یا از مردمانش یا ... ؟
می گوید: مدیرانش
می گویی: تصور کنیم شما هم از مدیرانش بودید ...
می گوید: یادم می آید در دوران مدرسه، یک بار شهردار مدرسه بودم. در آن یک روز احساس کردم، حرفهایم را هیچ کسی نمی فهمد. شاید مدیران هم، همین حالا چنین احساسی داشته باشند!
تلفن زنگ می زند. منشی آقای مدیر عامل پاسخ می گوید. دوست میانسالی، با یک سینی و چند فنجان چای وارد دفتر می شود. مکالمه تلفنی به پایان می رسد.
منشی آقای مدیر عامل می گوید:
تصور کنید شما هم از مدیرانش بودید ...
می خندی و می گویی: از شما و دیگر مدیران دعوت می کردم که درباره یک پرسش گفتگو کنیم
پرسش این بود:
ما مدیران این شهر چگونه فکر می کنیم؟
می گوید: یعنی فکر کنیم که چگونه فکر می کنیم؟
می گویی: بله
آقای مدیر عامل وارد دفتر می شود و بلافاصله می گوید: تهران وقتی بارانی است، جور دیگری است انگار ...
----------------------------------
كانال تفكر سيستمي
@systemsthinking
#مدل_ذهنی
#محمدعلی
خاطره خرمالویی
این خاطره را به روایت از یکی از دوستان نقل می کنم:
هشت ساله بودم که در یک میهمانی شبانه برای اولین بار با پدیده ای سرخ رنگ به نام "خرمالو" آشنا شدم. میزبان با لبخندی ملیح خرمالو تعارف کرد و من هم بدون درنگ نامبرده را شکافته و چشیدم. شوربختانه خرمالوی مذکور به غایت گس بود و تا چند ساعت احساس می کردم گونه هایم در حال تجزیه شدن هستند!
از آن روز به بعد در نظر من هر کس که خرمالو می خورد فردی "مازوخیسمی" و هر کس که خرمالو تعارف می کرد شخصی" سادیسمی" قلمداد می شد! النهایه تجربه تلخ اولین کام از خرمالو باعث شد که من بیست و دو سال این گردالی سرخ رنگ را به صورت یک طرفه تحریم کنم!
با اصرار فراوان همسرم، دیوار تحریم خرمالو ترک برداشت و من هم در سی سالگی به خرمالو یک فرصت تازه دادم! خرمالو هم از این فرصت به نحو احسن استفاده کرد و چنان مزه ای را تجربه کردم که مجبور شدم خرمالو را از لیست سیاه بیرون آورده و ایشان را پس از لیمو ترش و توت فرنگی در "صدر مصطبه" بنشانم!
یک تجربه ی تلخ در هشت سالگی، باعث شد که بیست و دو سال از همه خرمالو ها متنفر باشم. اولین تجربه های کودکی، شالوده ی ما را می سازند. چه بسیارند باور ها، هنجار ها و اعتقاداتی که به خاطر تجربه طعم "گس" آن ها در کودکی، هنوز منفور ما هستند.
—------------------------------—
كانال تفكر سيستمي
@systemsthinking
#محمدعلی
خاطره خرمالویی
این خاطره را به روایت از یکی از دوستان نقل می کنم:
هشت ساله بودم که در یک میهمانی شبانه برای اولین بار با پدیده ای سرخ رنگ به نام "خرمالو" آشنا شدم. میزبان با لبخندی ملیح خرمالو تعارف کرد و من هم بدون درنگ نامبرده را شکافته و چشیدم. شوربختانه خرمالوی مذکور به غایت گس بود و تا چند ساعت احساس می کردم گونه هایم در حال تجزیه شدن هستند!
از آن روز به بعد در نظر من هر کس که خرمالو می خورد فردی "مازوخیسمی" و هر کس که خرمالو تعارف می کرد شخصی" سادیسمی" قلمداد می شد! النهایه تجربه تلخ اولین کام از خرمالو باعث شد که من بیست و دو سال این گردالی سرخ رنگ را به صورت یک طرفه تحریم کنم!
با اصرار فراوان همسرم، دیوار تحریم خرمالو ترک برداشت و من هم در سی سالگی به خرمالو یک فرصت تازه دادم! خرمالو هم از این فرصت به نحو احسن استفاده کرد و چنان مزه ای را تجربه کردم که مجبور شدم خرمالو را از لیست سیاه بیرون آورده و ایشان را پس از لیمو ترش و توت فرنگی در "صدر مصطبه" بنشانم!
یک تجربه ی تلخ در هشت سالگی، باعث شد که بیست و دو سال از همه خرمالو ها متنفر باشم. اولین تجربه های کودکی، شالوده ی ما را می سازند. چه بسیارند باور ها، هنجار ها و اعتقاداتی که به خاطر تجربه طعم "گس" آن ها در کودکی، هنوز منفور ما هستند.
—------------------------------—
كانال تفكر سيستمي
@systemsthinking
#تفکرسیستمی_اسطوره
#محمدرضا
همیشه دوست داشتم مسیر آموزش مدیریت یک جایی به ادبیات و هنر و فیلم و ... گره بخورد و مثلاً روزی از روزها موضوع کلاسی از کلاس ها راجع به قابلیت های هنر در مدیریت باشد. بعدها برایم جالب بود که جایی شنیدم طبق نتایج یک نظرسنجی از مدیران موفق، اثرگذارترین کتابی که خواندهاند نه یک کتاب کلاسیک مدیریت که یک رمان بوده است و جایی دیدم که فیلمهایی را معرفی کردهاند که کارآفرینان حتماً باید آنها را ببینند.
به نظرم یکی از جاهایی که می تواند این آرزوی مرا برآورده کند، درس تفکر سیستمی است. رد پای مفاهیم مختلفی از تفکر سیستمی را میتوان در داستان ها و اسطوره ها یافت و در ادبیات و هنر سراغ گرفت. یک نمونه اش داستان روباه و تاک شاعر یونانی ایساپ بود و ارتباطش با موضوع #تنش_خلاق و توضیح #ناهمسازی_شناختی. شاید این نوشته شروع یک سلسله از این جور داستان ها باشد. این که مثلاً چه شد که دیوهای چند سر پا به داستان های بشر گذاشتند. دیوهایی که هر بار سرشان قطع میشد، دو سر دیگر به جای آن می رویید. دیوهایی که طلب قربانی میکردند و مردم یک شهر هر به چندی جوانی رعنا را به قربانگاهشان می فرستادند. یا این که مثلاً غول چراغ جادو برای بیان چه پدیدههایی قدم در داستانهای بشری گذاشت ... گهگاهی هم نمونه هایی بیاورم از اساتید این حوزه که سعی کردهاند برای بیان مفاهیم از اسطوره استفاده کنند.
البته ممکن است روزی بدون هیچ بهانه و بستری هم بتوان مستقیماً چنین موضوعاتی را به مواد درسی دورههای مدیریت افزود. نظیر تجربۀ #چارلز_هندی در مدرسۀ بازرگانی لندن. تجربهای که از آن در فصل هفتم کتاب «خودم و مسائل مهمتر» با عنوان «چالش آنتیگونه» به آن پرداخته است.
—------------------------------—
كانال تفكر سيستمي
@systemsthinking
#محمدرضا
همیشه دوست داشتم مسیر آموزش مدیریت یک جایی به ادبیات و هنر و فیلم و ... گره بخورد و مثلاً روزی از روزها موضوع کلاسی از کلاس ها راجع به قابلیت های هنر در مدیریت باشد. بعدها برایم جالب بود که جایی شنیدم طبق نتایج یک نظرسنجی از مدیران موفق، اثرگذارترین کتابی که خواندهاند نه یک کتاب کلاسیک مدیریت که یک رمان بوده است و جایی دیدم که فیلمهایی را معرفی کردهاند که کارآفرینان حتماً باید آنها را ببینند.
به نظرم یکی از جاهایی که می تواند این آرزوی مرا برآورده کند، درس تفکر سیستمی است. رد پای مفاهیم مختلفی از تفکر سیستمی را میتوان در داستان ها و اسطوره ها یافت و در ادبیات و هنر سراغ گرفت. یک نمونه اش داستان روباه و تاک شاعر یونانی ایساپ بود و ارتباطش با موضوع #تنش_خلاق و توضیح #ناهمسازی_شناختی. شاید این نوشته شروع یک سلسله از این جور داستان ها باشد. این که مثلاً چه شد که دیوهای چند سر پا به داستان های بشر گذاشتند. دیوهایی که هر بار سرشان قطع میشد، دو سر دیگر به جای آن می رویید. دیوهایی که طلب قربانی میکردند و مردم یک شهر هر به چندی جوانی رعنا را به قربانگاهشان می فرستادند. یا این که مثلاً غول چراغ جادو برای بیان چه پدیدههایی قدم در داستانهای بشری گذاشت ... گهگاهی هم نمونه هایی بیاورم از اساتید این حوزه که سعی کردهاند برای بیان مفاهیم از اسطوره استفاده کنند.
البته ممکن است روزی بدون هیچ بهانه و بستری هم بتوان مستقیماً چنین موضوعاتی را به مواد درسی دورههای مدیریت افزود. نظیر تجربۀ #چارلز_هندی در مدرسۀ بازرگانی لندن. تجربهای که از آن در فصل هفتم کتاب «خودم و مسائل مهمتر» با عنوان «چالش آنتیگونه» به آن پرداخته است.
—------------------------------—
كانال تفكر سيستمي
@systemsthinking
#تفکرسیستمی_اسطوره
#شهود #عقلانیت
#محمدرضا
آشتی شهود و شعور
بر اساس داستانی کهن از صوفیان، مردی نابینا، حیران و سرگردان و گمشده در میان یک جنگل پایش لغزید و سرنگون شد. همینکه کورمال کورمال زمین جنگل را میکاوید، متوجه شد که روی یک افلیج افتاده است. کور و افلیج شروع کردند به درد دل و گلایه از سرنوشت. کور گفت: «تا یادم هست در این جنگل حیران و سرگردان بودهام و نتوانستهام راه خروج از جنگل را بیابم.». افلیج گفت: «من نیز تا جایی که خاطرم یاری میکند همینجا افتاده بودهام و نتوانستهام راه بروم.» همینطور که نشستهبودند ناگهان افلیج فریادزد: «یافتم!» بعد به کور گفت:«تو مرا روی دوشت بگذار. من به تو خواهم گفت که کجا بروی. ما با همدیگر میتوانیم راه خروج از جنگل را پیدا کنیم.» براساس این کهنه حکایت مرد کور نماد عقل است و افلیج نماد شهود. ما نخواهیم توانست راه خروج از جنگل تاریک را بیابیم مگر آنکه یاد بگیریم این دو را با هم آشتی دهیم و کنار هم بنشانیم.
Senge, Peter M. "The fifth discipline: The art and practice of the learning organization." New York: Currency Doubleday (2006), p 157.
—------------------------------—
كانال تفكر سيستمي
@systemsthinking
#شهود #عقلانیت
#محمدرضا
آشتی شهود و شعور
بر اساس داستانی کهن از صوفیان، مردی نابینا، حیران و سرگردان و گمشده در میان یک جنگل پایش لغزید و سرنگون شد. همینکه کورمال کورمال زمین جنگل را میکاوید، متوجه شد که روی یک افلیج افتاده است. کور و افلیج شروع کردند به درد دل و گلایه از سرنوشت. کور گفت: «تا یادم هست در این جنگل حیران و سرگردان بودهام و نتوانستهام راه خروج از جنگل را بیابم.». افلیج گفت: «من نیز تا جایی که خاطرم یاری میکند همینجا افتاده بودهام و نتوانستهام راه بروم.» همینطور که نشستهبودند ناگهان افلیج فریادزد: «یافتم!» بعد به کور گفت:«تو مرا روی دوشت بگذار. من به تو خواهم گفت که کجا بروی. ما با همدیگر میتوانیم راه خروج از جنگل را پیدا کنیم.» براساس این کهنه حکایت مرد کور نماد عقل است و افلیج نماد شهود. ما نخواهیم توانست راه خروج از جنگل تاریک را بیابیم مگر آنکه یاد بگیریم این دو را با هم آشتی دهیم و کنار هم بنشانیم.
Senge, Peter M. "The fifth discipline: The art and practice of the learning organization." New York: Currency Doubleday (2006), p 157.
—------------------------------—
كانال تفكر سيستمي
@systemsthinking
#تغییرات_اقلیمی
#محمدرضا
به بهانۀ کنفرانس تغییرات اقلیمی پاریس ...
حقیقت آزارنده ( #an_inconvenient_truth ) مستند تأثیرگذاری است که یک سیاستمدار ناامید از سیاست روایت خود از تغییرات اقلیمی را در آن آوردهاست. الگوهای #مدیریت_تغییر پیشنهاد میکنند متولیان تغییر کار خود را از آگاهسازی آغازکنند. از اینکه بگویند آنجا که ایستادهایم چهقدر ناکجاست و البته بعد برای اینکه ما را در مسیر تغییر بیاندازند و کاری کنند که انگیزه داشتهباشیم تغییر را انتخاب کنیم، آبادی ذهنی شان را هم بیان میکنند. در نهایت نیز بگویند که برای رسیدن به آبادی دقیقاً چه باید کرد. این مستند از این حیث بسیار آموزنده است. تلاشی برای شکل دادن گفتگو. برای ساختن #چشم_انداز_مشترک .
ابتدا ناکجای شرایط اقلیمی را به تصویر میکشد. از نشانهها فاصله میگیرد و روندها را توضیح میدهد و البته در خلال آن نگاه مأیوسکننده و کوتهبینانه سیاستمداران به موضوع را هم توصیف میکند و تلویحاً میگوید که باید از آنها دست شست و در نهایت به توصیههای دهگانهای میرسد که همۀ ما میتوانیم در آن سهمی داشتهباشیم و رعایتش کنیم ...
—------------------------------—
كانال تفكر سيستمي
@systemsthinking
#محمدرضا
به بهانۀ کنفرانس تغییرات اقلیمی پاریس ...
حقیقت آزارنده ( #an_inconvenient_truth ) مستند تأثیرگذاری است که یک سیاستمدار ناامید از سیاست روایت خود از تغییرات اقلیمی را در آن آوردهاست. الگوهای #مدیریت_تغییر پیشنهاد میکنند متولیان تغییر کار خود را از آگاهسازی آغازکنند. از اینکه بگویند آنجا که ایستادهایم چهقدر ناکجاست و البته بعد برای اینکه ما را در مسیر تغییر بیاندازند و کاری کنند که انگیزه داشتهباشیم تغییر را انتخاب کنیم، آبادی ذهنی شان را هم بیان میکنند. در نهایت نیز بگویند که برای رسیدن به آبادی دقیقاً چه باید کرد. این مستند از این حیث بسیار آموزنده است. تلاشی برای شکل دادن گفتگو. برای ساختن #چشم_انداز_مشترک .
ابتدا ناکجای شرایط اقلیمی را به تصویر میکشد. از نشانهها فاصله میگیرد و روندها را توضیح میدهد و البته در خلال آن نگاه مأیوسکننده و کوتهبینانه سیاستمداران به موضوع را هم توصیف میکند و تلویحاً میگوید که باید از آنها دست شست و در نهایت به توصیههای دهگانهای میرسد که همۀ ما میتوانیم در آن سهمی داشتهباشیم و رعایتش کنیم ...
—------------------------------—
كانال تفكر سيستمي
@systemsthinking
👆🏻👆🏻👆🏻
#تغییرات_اقلیمی
#محمدرضا
ده کاری که میتوان برای کاهش تولید گازهای گلخانهای کرد.
چراغ های خانه تان را عوض کنید.
کمتر راننگی کنید.
بیشتر بازیافت کنید.
باد چرخهای ماشینتان را تنظیم کنید.
از آب گرم شدۀ کمتر استفاده کنید.
از بستهبندی بیش از حد محصولات اجتناب کنید.
ترموستات تنظیم دمای خانه تان را در زمستان دو درجه کم کنید و در تابستان دو درجه زیاد.
درخت بکارید.
دستگاه های الکترونیکیتان را خاموش کنید.
جزئی از راه حل باشید.
به بهانۀ کنفرانس تغییرات اقلیمی پاریس ...
مستند حقیقت آزارنده ( #an_inconvenient_truth )
—------------------------------—
كانال تفكر سيستمي
@systemsthinking
#تغییرات_اقلیمی
#محمدرضا
ده کاری که میتوان برای کاهش تولید گازهای گلخانهای کرد.
چراغ های خانه تان را عوض کنید.
کمتر راننگی کنید.
بیشتر بازیافت کنید.
باد چرخهای ماشینتان را تنظیم کنید.
از آب گرم شدۀ کمتر استفاده کنید.
از بستهبندی بیش از حد محصولات اجتناب کنید.
ترموستات تنظیم دمای خانه تان را در زمستان دو درجه کم کنید و در تابستان دو درجه زیاد.
درخت بکارید.
دستگاه های الکترونیکیتان را خاموش کنید.
جزئی از راه حل باشید.
به بهانۀ کنفرانس تغییرات اقلیمی پاریس ...
مستند حقیقت آزارنده ( #an_inconvenient_truth )
—------------------------------—
كانال تفكر سيستمي
@systemsthinking
#گفتگو
#سیدعلیرضا
سازمان های ایرانی گرفتارند ...
سازمانهای ایرانی گرفتارند. گرفتار حاشیه هایی پررنگتر از متن. در این یادداشت از گشت و گذارهای این ایام می گویم و تصور می کنم که این گرفتاری یک ریشه مشترک دارد
https://goo.gl/LU86FD
یادداشتی که در وبسایت اخبار مهندسی صنایع ایران منتشر شده است
----
کانال تفکر سیستمی
@systemsthinking
#سیدعلیرضا
سازمان های ایرانی گرفتارند ...
سازمانهای ایرانی گرفتارند. گرفتار حاشیه هایی پررنگتر از متن. در این یادداشت از گشت و گذارهای این ایام می گویم و تصور می کنم که این گرفتاری یک ریشه مشترک دارد
https://goo.gl/LU86FD
یادداشتی که در وبسایت اخبار مهندسی صنایع ایران منتشر شده است
----
کانال تفکر سیستمی
@systemsthinking
کار خوب که میکنی، حالت خوب میشه
حالت که خوب باشه، کاراتم خوب میشه
و این حلقهٔ خوبی ادامهدار میشه ...
😀
@systemsthinking
حالت که خوب باشه، کاراتم خوب میشه
و این حلقهٔ خوبی ادامهدار میشه ...
😀
@systemsthinking
#مسائل_پیچیده
#آلودگی_هوا
#حسین
چند شب پیش (۲۲ دی ۹۴) اخبار ساعت ۲۰ شبکهٔ چهار سیما که معمولاً بار علمی بیشتری نسبت به سایر بخشهای خبری دارد به مسألهٔ آلودگی هوا پرداخته بود. نکتهای مهم اما در میان بحثها نهفته بود که مدتی پیش از آن هم در گفتگوی خبری ۲۲:۳۰ شبکهٔ دوم سیما دیده شده بود:
«تکعلتهبودن مسأله و حلشدن آن با تکراهکار، آن هم به یکباره»
این تفکر، تفکری است که در دنیای پیچیدهٔ کنونی راه به جایی نخواهد بُرد. اصولاً در دنیای امروز، ما با مسائلی ترکیبی، پیچیده و درهمتنیده روبروییم. مسائلی که نه بهوجودآمدنشان دلیل واحدی دارد و نه با انجام تنها یک اقدام، حل خواهد شد؛ فقر و نابرابریهای اجتماعی، آلودگی هوای کلانشهرها، مسألهٔ کمآبی، انرژیهای فسیلی و گرمایش زمین و مانند اینها.
بهطورکلی باید نکات زیر را دربارهٔ این مسائل پیچیده در نظر گرفت:
☘ یک. عوامل متعددی سبب ایجاد آنها شده؛
☘ دو. معمولاً اقدامات پیشینِ خودمان آنها را ایجاد کرده؛
☘ سه. مدتها طول کشیده تا مشکل بروز کرده و خود را نشان داده؛
☘ چهار. همانگونه که شکلگیری مسأله زمانبر بوده، حلشدن آن هم زمانبر است؛
☘ پنج. برای حل آن باید مجموعهای از اقدامات مکمل انجام داد؛
☘ شش. لزوماً همهٔ علتهای شکلگیری مسأله معلوم نیست و باید برای یافتن آن پژوهش کرد؛
☘ هفت. ندانستن علل کامل مسأله، نباید مانع از انجام اقداماتی در حوزههایی که اجماع حاصل شده، شود؛
☘ هشت. باید خود را، هم جزئی از ایجاد مسأله و هم بخشی از راهحل آن دانست.
کانال تفکر سیستمی
@systemsthinking
#آلودگی_هوا
#حسین
چند شب پیش (۲۲ دی ۹۴) اخبار ساعت ۲۰ شبکهٔ چهار سیما که معمولاً بار علمی بیشتری نسبت به سایر بخشهای خبری دارد به مسألهٔ آلودگی هوا پرداخته بود. نکتهای مهم اما در میان بحثها نهفته بود که مدتی پیش از آن هم در گفتگوی خبری ۲۲:۳۰ شبکهٔ دوم سیما دیده شده بود:
«تکعلتهبودن مسأله و حلشدن آن با تکراهکار، آن هم به یکباره»
این تفکر، تفکری است که در دنیای پیچیدهٔ کنونی راه به جایی نخواهد بُرد. اصولاً در دنیای امروز، ما با مسائلی ترکیبی، پیچیده و درهمتنیده روبروییم. مسائلی که نه بهوجودآمدنشان دلیل واحدی دارد و نه با انجام تنها یک اقدام، حل خواهد شد؛ فقر و نابرابریهای اجتماعی، آلودگی هوای کلانشهرها، مسألهٔ کمآبی، انرژیهای فسیلی و گرمایش زمین و مانند اینها.
بهطورکلی باید نکات زیر را دربارهٔ این مسائل پیچیده در نظر گرفت:
☘ یک. عوامل متعددی سبب ایجاد آنها شده؛
☘ دو. معمولاً اقدامات پیشینِ خودمان آنها را ایجاد کرده؛
☘ سه. مدتها طول کشیده تا مشکل بروز کرده و خود را نشان داده؛
☘ چهار. همانگونه که شکلگیری مسأله زمانبر بوده، حلشدن آن هم زمانبر است؛
☘ پنج. برای حل آن باید مجموعهای از اقدامات مکمل انجام داد؛
☘ شش. لزوماً همهٔ علتهای شکلگیری مسأله معلوم نیست و باید برای یافتن آن پژوهش کرد؛
☘ هفت. ندانستن علل کامل مسأله، نباید مانع از انجام اقداماتی در حوزههایی که اجماع حاصل شده، شود؛
☘ هشت. باید خود را، هم جزئی از ایجاد مسأله و هم بخشی از راهحل آن دانست.
کانال تفکر سیستمی
@systemsthinking