#امید
#اصالت در هدف گذاری
بهترین رویای زندگی ات باش
سال چهارم دبیرستان بودم
بعد از مدتها تلاش و تست و کنکور، نتایج کنکور آمده بود.
محسن در رشته ای کمتر از انتظارش قبول شده بود و من در هیچ کدام از انتخاب هایم قبول نشده بودم.
در همان حالت تاسف و افسرده حالی، محسن گفت: زندگیمان خراب شد. از خودم ناراحتم. امیدوارم اگر صاحب فرزندانی شدم بتوانم آنها را بهتر از خودم رشدشان بدهم.
حرف های محسن برایم سنگین بود. به خودم نگاه کردم. ۱۷ سال داشتم. برای ناامیدی خیلی زود بود.
گفتم: چرا برای بچه هایمان آرزو کنیم؟ خودمان بهترین آنچه آرزو می کنیم می شویم. تلاشمان را باید بیشتر کنیم.
سال بعد دوباره کنکور دادم و در رشته مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت که مورد علاقه ام بود قبول شدم و بعد هم ارشد MBA دانشگاه صنعتی شریف و دکترای مدیریت شهید بهشتی.
محسن هم بعد از فارغ التحصیلی از کارشناسی، کنکور ارشد داد و در یکی از دانشگاه های خوب که مورد علاقه اش بود کارشناسی ارشد خواند و در رشته خودش موفق است.
رویاهایمان را برای فرزندانمان نگذاشتیم.
خودمان بهترین رویای زندگیمان شدیم...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#اصالت در هدف گذاری
بهترین رویای زندگی ات باش
سال چهارم دبیرستان بودم
بعد از مدتها تلاش و تست و کنکور، نتایج کنکور آمده بود.
محسن در رشته ای کمتر از انتظارش قبول شده بود و من در هیچ کدام از انتخاب هایم قبول نشده بودم.
در همان حالت تاسف و افسرده حالی، محسن گفت: زندگیمان خراب شد. از خودم ناراحتم. امیدوارم اگر صاحب فرزندانی شدم بتوانم آنها را بهتر از خودم رشدشان بدهم.
حرف های محسن برایم سنگین بود. به خودم نگاه کردم. ۱۷ سال داشتم. برای ناامیدی خیلی زود بود.
گفتم: چرا برای بچه هایمان آرزو کنیم؟ خودمان بهترین آنچه آرزو می کنیم می شویم. تلاشمان را باید بیشتر کنیم.
سال بعد دوباره کنکور دادم و در رشته مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت که مورد علاقه ام بود قبول شدم و بعد هم ارشد MBA دانشگاه صنعتی شریف و دکترای مدیریت شهید بهشتی.
محسن هم بعد از فارغ التحصیلی از کارشناسی، کنکور ارشد داد و در یکی از دانشگاه های خوب که مورد علاقه اش بود کارشناسی ارشد خواند و در رشته خودش موفق است.
رویاهایمان را برای فرزندانمان نگذاشتیم.
خودمان بهترین رویای زندگیمان شدیم...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#امید
#اصالت در هدف گذاری
به هر جایی که بخواهم برسم، خودم می رسم، آرزوهایم را برای فرزندانم باقی نمی گذارم!
سال ۱۳۷۵ که در دانشگاه علم و صنعت به دیدنم آمد، گفتم پیشنهاد می کنم تو هم در زمینه ای که علاقمند هستی ادامه تحصیل بدهی، هنوز دیر نشده. گفت از من دیگه گذشته...
سال ۱۳۸۴ پسرم علی ۴ سال داشت و مهدی تازه به دنیا آمده بود. کنکور داده بودم و ارشد MBA در دانشگاه صنعتی شریف قبول شده بودم. شش سالی بود که تجارت فولاد را شروع کرده بودم و تجربیاتی هم در تولید داشتم.
گفت: دیگه از تو گذشته؛ هرچی درس خوندی کافیه؛ به فکر زندگیت باش؛ حالا دیگه باید به فکر علی و مهدی باشی؛ دیگه نوبت اونهاست که درس بخوانند.
گفتم: دنبال مدرک گرفتن نیستم. برای اینکه تاجر و تولیدکننده بهتری بشوم به یادگرفتن مدیریت نیاز دارم. به امید خدا تلاش بیشتری می کنم و به خانواده هم می رسم. به هرجایی که بخواهم برسم خودم می رسم. آرزوهایم را برای علی و مهدی نمی گذارم. تو هم هنوز برایت دیر نشده؛ هیچ وقت برای یادگرفتن دیر نیست...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#اصالت در هدف گذاری
به هر جایی که بخواهم برسم، خودم می رسم، آرزوهایم را برای فرزندانم باقی نمی گذارم!
سال ۱۳۷۵ که در دانشگاه علم و صنعت به دیدنم آمد، گفتم پیشنهاد می کنم تو هم در زمینه ای که علاقمند هستی ادامه تحصیل بدهی، هنوز دیر نشده. گفت از من دیگه گذشته...
سال ۱۳۸۴ پسرم علی ۴ سال داشت و مهدی تازه به دنیا آمده بود. کنکور داده بودم و ارشد MBA در دانشگاه صنعتی شریف قبول شده بودم. شش سالی بود که تجارت فولاد را شروع کرده بودم و تجربیاتی هم در تولید داشتم.
گفت: دیگه از تو گذشته؛ هرچی درس خوندی کافیه؛ به فکر زندگیت باش؛ حالا دیگه باید به فکر علی و مهدی باشی؛ دیگه نوبت اونهاست که درس بخوانند.
گفتم: دنبال مدرک گرفتن نیستم. برای اینکه تاجر و تولیدکننده بهتری بشوم به یادگرفتن مدیریت نیاز دارم. به امید خدا تلاش بیشتری می کنم و به خانواده هم می رسم. به هرجایی که بخواهم برسم خودم می رسم. آرزوهایم را برای علی و مهدی نمی گذارم. تو هم هنوز برایت دیر نشده؛ هیچ وقت برای یادگرفتن دیر نیست...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
Forwarded from Systems Thinking
#یادگیری_و_تفکرسیستمی_در_مدرسه
ویژه معلمان، مدیران و کارشناسان آموزشی
سطح یک و دو
بهار و تابستان 96
محل برگزاري: دانشگاه صنعتی شريف
لینک ثبت نام:
https://goo.gl/TxuSq4
ویژه معلمان، مدیران و کارشناسان آموزشی
سطح یک و دو
بهار و تابستان 96
محل برگزاري: دانشگاه صنعتی شريف
لینک ثبت نام:
https://goo.gl/TxuSq4
ای کاش که باد با شتابت ببرد
تا خانه بدون اضطرابت ببرد
در اوج ترافیک از این می ترسم
من دیر بیایم و تو خوابت ببرد
پروانه بهزادی آزاد
@systemsthinking
تا خانه بدون اضطرابت ببرد
در اوج ترافیک از این می ترسم
من دیر بیایم و تو خوابت ببرد
پروانه بهزادی آزاد
@systemsthinking
#امید
#معلم
این پیام رو یک #معلم برام فرستاده:
امروز، آخرین جلسه کلاس فیزیک نور و بینایی رو با بچههام داشتم و ... کلافهام ...
کلاسامون همیشه ۲ ساعته بود و اینبار سه ساعت و نیم طول کشید، چون بچهها نمیخواستن تموم شه و من هم نمیخواستم ...
شوق طراحی آزمایش، شوق پیدا کردن مشکلات آزمایش کردن، شوق درگیر شدن تو آزمایشها، شوق ایدهپردازی که «چرا اینجوری شد؟؟؟»، شوق بحث کردن و بحث شنیدن، شوق «آهان! فهمیدم»ها ...
چقدر دلم تنگه از الان برای کلاسمون ...
چرا بغض دارم؟
چه فکری ته کلهم هست که چشمامو پر میکنه از اشک و بهشون میگه ببارن؟ ...
میترسیدم بچههام بهم وابسته بشن. اما حتی یه درصد هم فکر نمیکردم اینقدر تموم شدن کلاسم برام سخت باشه ...
-----------
خوشحالم که در جمع چنین #معلم هایی کار و زندگی می کنم.
این #معلم ها #امید به بهتر شدن آینده کشورمان را در من صد چندان می کنند.
🌸🌸🌸
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#معلم
این پیام رو یک #معلم برام فرستاده:
امروز، آخرین جلسه کلاس فیزیک نور و بینایی رو با بچههام داشتم و ... کلافهام ...
کلاسامون همیشه ۲ ساعته بود و اینبار سه ساعت و نیم طول کشید، چون بچهها نمیخواستن تموم شه و من هم نمیخواستم ...
شوق طراحی آزمایش، شوق پیدا کردن مشکلات آزمایش کردن، شوق درگیر شدن تو آزمایشها، شوق ایدهپردازی که «چرا اینجوری شد؟؟؟»، شوق بحث کردن و بحث شنیدن، شوق «آهان! فهمیدم»ها ...
چقدر دلم تنگه از الان برای کلاسمون ...
چرا بغض دارم؟
چه فکری ته کلهم هست که چشمامو پر میکنه از اشک و بهشون میگه ببارن؟ ...
میترسیدم بچههام بهم وابسته بشن. اما حتی یه درصد هم فکر نمیکردم اینقدر تموم شدن کلاسم برام سخت باشه ...
-----------
خوشحالم که در جمع چنین #معلم هایی کار و زندگی می کنم.
این #معلم ها #امید به بهتر شدن آینده کشورمان را در من صد چندان می کنند.
🌸🌸🌸
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#گفتگو
#مدل_ذهنی
برشی از یک درس هفتگی درباره گفتگو و کار تیمی:
مثلا در حوزه فروش
من فکر می کنم فروش به روش الف شیوه بهتری هست.
همکارم فکر میکنه فروش به روش ب شیوه بهتری هست.
اگر بستر گفتگو شکل بگیره:
من باید دلایل خودم رو بیان کنم و به همکارم بگم که چی شده که من اینطوری فکر می کنم.
همکارم باید به صحبت های من خوب گوش کنه.
در ادامه، همکارم دلایل خودش رو بیان میکنه و به من میگه که چی شده که اینطوری فکر میکنه.
من باید به صحبت های همکارم خوب گوش کنم.
وقتی این مسیر درست پیش بره، احتمالا اینطور فکر نمی کنیم که همکارم از من بدش میاد که با روش من مخالفت میکنه بلکه درباره تفاوت دیدگاه هامون و پیش فرض های ذهنی مون گفتگو می کنیم.
گفتگوی اثربخش موجب میشه ما اعتماد بیشتری به هم داشته باشیم.
با بیشتر شدن اعتماد ما به هم، نتایج بهتری در کار تیمی حاصل میشه.
درباره همکاری بین واحدهای مختلف
و همکاری با مشتریان
و همکاری با شرکا و هر ذینفع دیگه ای
این گفتگوها تاثیر به سزایی داره.
یادمون باشه که گفتگو کردن رو باید خوب یاد بگیریم
و هر روز تمرین کنیم.
--------------
@systemsthinking
#مدل_ذهنی
برشی از یک درس هفتگی درباره گفتگو و کار تیمی:
مثلا در حوزه فروش
من فکر می کنم فروش به روش الف شیوه بهتری هست.
همکارم فکر میکنه فروش به روش ب شیوه بهتری هست.
اگر بستر گفتگو شکل بگیره:
من باید دلایل خودم رو بیان کنم و به همکارم بگم که چی شده که من اینطوری فکر می کنم.
همکارم باید به صحبت های من خوب گوش کنه.
در ادامه، همکارم دلایل خودش رو بیان میکنه و به من میگه که چی شده که اینطوری فکر میکنه.
من باید به صحبت های همکارم خوب گوش کنم.
وقتی این مسیر درست پیش بره، احتمالا اینطور فکر نمی کنیم که همکارم از من بدش میاد که با روش من مخالفت میکنه بلکه درباره تفاوت دیدگاه هامون و پیش فرض های ذهنی مون گفتگو می کنیم.
گفتگوی اثربخش موجب میشه ما اعتماد بیشتری به هم داشته باشیم.
با بیشتر شدن اعتماد ما به هم، نتایج بهتری در کار تیمی حاصل میشه.
درباره همکاری بین واحدهای مختلف
و همکاری با مشتریان
و همکاری با شرکا و هر ذینفع دیگه ای
این گفتگوها تاثیر به سزایی داره.
یادمون باشه که گفتگو کردن رو باید خوب یاد بگیریم
و هر روز تمرین کنیم.
--------------
@systemsthinking
چند روزی است که دستم به نوشتن نمی رود.
من نویسنده زندگی هستم، اما این روزها این مرگ است که سایه گسترده است. سیل و انفجار و بمب و موشک از همه طرف به انسان ها تاخته اند و جان انسان ها را به بازی گرفته اند.
خواستم با طبیعت بگویم که با انسان ها مهربان باشد،
گفت: ندیده ای انسان ها چه خونها از هم ریخته اند،
گفتم: حال که انسان ها به هم رحم نمی کنند و خون هم را می ریزند، تو با آنها مهربانی کن
گفت: من با شما مهربانم، این ستم از شماست. ندیدی چه بلاها به سرم آوردید و چه زخم ها به من زدید؟ این سیل خون، از زخم های تن من جاریست.
گفتم: خدایا تو رحم کن!
گفت: این آسیب ها نتیجه اعمال خود شماست. غلط رفته اید. بازخورد بگیرید و روش زندگیتان را عوض کنید.
به یاد حیدربابای شهریار افتادم:
حیدر بابا شیطان بیزی آزدیریپ
محبتی اورکلردن قازدیریپ
قره گونون سرنوشتین یازدیریپ
سالب خلقی بیر بیرینون جانینا
بارشیغی بلشدیروب قانینا
گؤز یاشینا باخان اولسا قان آخماز
انسان اولان خنجر بئلینه تاخماز
امّا حیف کور توتدوغون بوراخماز
بهشتیمیز جهنّم اولماقدادیر
ذیحجّه میز محرّم اولماقدادیر
به افرادی که این روزها عزیزانشان را از دست داده اند تسلیت می گویم و امیدوارم بتوانیم روش زندگیمان را عوض کنیم و به خودمان و دیگران آسیب وارد نکنیم.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
پی نوشت:
۱- برای دسترسی به ترجمه ای از شعرهای فوق می توانید به این سایت مراجعه کنید:
goo.gl/pm4ZSt
۲- مطلب ذکر شده از قول خداوند، به مفهوم آیه ۴۱ سوره روم اشاره دارد.
من نویسنده زندگی هستم، اما این روزها این مرگ است که سایه گسترده است. سیل و انفجار و بمب و موشک از همه طرف به انسان ها تاخته اند و جان انسان ها را به بازی گرفته اند.
خواستم با طبیعت بگویم که با انسان ها مهربان باشد،
گفت: ندیده ای انسان ها چه خونها از هم ریخته اند،
گفتم: حال که انسان ها به هم رحم نمی کنند و خون هم را می ریزند، تو با آنها مهربانی کن
گفت: من با شما مهربانم، این ستم از شماست. ندیدی چه بلاها به سرم آوردید و چه زخم ها به من زدید؟ این سیل خون، از زخم های تن من جاریست.
گفتم: خدایا تو رحم کن!
گفت: این آسیب ها نتیجه اعمال خود شماست. غلط رفته اید. بازخورد بگیرید و روش زندگیتان را عوض کنید.
به یاد حیدربابای شهریار افتادم:
حیدر بابا شیطان بیزی آزدیریپ
محبتی اورکلردن قازدیریپ
قره گونون سرنوشتین یازدیریپ
سالب خلقی بیر بیرینون جانینا
بارشیغی بلشدیروب قانینا
گؤز یاشینا باخان اولسا قان آخماز
انسان اولان خنجر بئلینه تاخماز
امّا حیف کور توتدوغون بوراخماز
بهشتیمیز جهنّم اولماقدادیر
ذیحجّه میز محرّم اولماقدادیر
به افرادی که این روزها عزیزانشان را از دست داده اند تسلیت می گویم و امیدوارم بتوانیم روش زندگیمان را عوض کنیم و به خودمان و دیگران آسیب وارد نکنیم.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
پی نوشت:
۱- برای دسترسی به ترجمه ای از شعرهای فوق می توانید به این سایت مراجعه کنید:
goo.gl/pm4ZSt
۲- مطلب ذکر شده از قول خداوند، به مفهوم آیه ۴۱ سوره روم اشاره دارد.
با اطلاعاتی که تاکنون داریم، زمین تنها جای قابل سکونت برای انسان ها در جهان است.
اما زمین همیشه قابل سکونت نبوده است. چند میلیارد سال طول کشیده است که طی فرآیندهایی، زمین قابل سکونت شود.
@systemsthinking
طی دویست سال گذشته که انسان با کمک انرژی حاصل از سوخت های فسیلی قدرت زیادی پیدا کرد، فرآیندهای معکوسی را فعال کرده که به زودی زمین را غیر قابل سکونت خواهند کرد.
فیلم «خانه» در مورد این فرآیندها و روند شکل گیری حیات در زمین و فعالیت های مخرب انسانهاست.
https://archive.org/details/Home2009
@systemsthinking
اما زمین همیشه قابل سکونت نبوده است. چند میلیارد سال طول کشیده است که طی فرآیندهایی، زمین قابل سکونت شود.
@systemsthinking
طی دویست سال گذشته که انسان با کمک انرژی حاصل از سوخت های فسیلی قدرت زیادی پیدا کرد، فرآیندهای معکوسی را فعال کرده که به زودی زمین را غیر قابل سکونت خواهند کرد.
فیلم «خانه» در مورد این فرآیندها و روند شکل گیری حیات در زمین و فعالیت های مخرب انسانهاست.
https://archive.org/details/Home2009
@systemsthinking
Internet Archive
Home : Luc Besson, Denis Carot : Free Download, Borrow, and Streaming : Internet Archive
A movie released under creative commons to promote environmental awareness. IMDB Link Several cuts/audio versions of this film were released, if you would...
تعدد #جلسات
#اجرا
دعوت شدیم به جلسه
دستور جلسه اول: تعیین زمانی برای جلسات هفتگی
من: 😳
هر هفته بیایبم در چه موردی تصمیم بگیریم؟
دبیر جلسه: موضوع ۱
من: موضوع ۱ به ما ربطی نداره.
مجری باید بر حسب شرایط خودش تصمیم بگیره
دبیر جلسه: موضوع ۲
من: موضوع ۲ به شما ربطی نداره
تامین کننده خودش باید در این مورد تصمیم بگیره
دبیر جلسه: موضوع ۳
من: ما جمع شده ایم که در همین سطح صحبت کنیم.
برای این موضوع ماهی یک جلسه کافیست و نیازی به جلسات هفتگی نداریم.
تعدد جلسات کیفیت کار را بهتر نمی کند.
انجام کار را کند می کند.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#اجرا
دعوت شدیم به جلسه
دستور جلسه اول: تعیین زمانی برای جلسات هفتگی
من: 😳
هر هفته بیایبم در چه موردی تصمیم بگیریم؟
دبیر جلسه: موضوع ۱
من: موضوع ۱ به ما ربطی نداره.
مجری باید بر حسب شرایط خودش تصمیم بگیره
دبیر جلسه: موضوع ۲
من: موضوع ۲ به شما ربطی نداره
تامین کننده خودش باید در این مورد تصمیم بگیره
دبیر جلسه: موضوع ۳
من: ما جمع شده ایم که در همین سطح صحبت کنیم.
برای این موضوع ماهی یک جلسه کافیست و نیازی به جلسات هفتگی نداریم.
تعدد جلسات کیفیت کار را بهتر نمی کند.
انجام کار را کند می کند.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#درس هایی از #تفکر_سیستمی
درس اول:
#مخزن ها و #نرخ ها در زندگی ما
مخزن ها و نرخ هایی که این مخزن ها را تغییر می دهند از مهمترین مفاهیم تفکر سیستمی هستند که می توانند به شناخت بهتر از اینکه «دنیا چگونه کار می کند» کمک کنند.
وقتی بر روی رودخانه یک سد می سازیم، مخزنی پشت این سد شکل می گیرد که در آن آب جا می گیرد.
آبی که از بالادست رودخانه به سمت سد می آید، در طی زمان در این مخزن انباشته می شود.
وقتی هم که دریچه های سد را باز می کنیم، به مرور زمان آب موجود در این مخزن به سمت پایین دست رودخانه جاری می شود.
وقتی یک حساب پس انداز افتتاح می کنیم، مخزنی شکل می گیرد که می توانیم درآمدمان را در آن ذخیره کنیم. اگر هم برای پرداخت هزینه ای، از این حساب پول برداشت کنیم، نرخ خروجی این مخزن فعال می شود و بخشی از پس اندازمان را از دست می دهیم.
هر انسانی هر روزه در حال پر و خالی کردن مخزن های متفاوتی است.
مخزن دانش با مطالعه و تجربه پر می شود.
مخزن دوستی با محبت به دوستان و پیدا کردن دوستان جدید پر می شود.
مخزن استرس با مساله های موجود حل می شود و با حل مساله ها کاهش پیدا می کند.
مخزن عمر انسان با گذشتن لحظات زندگی کاهش پیدا می کند.
در هر زمانی که به خودمان و اطرافمان نگاه کنیم، تعداد بیشماری از این مخزن ها احاطه مان کرده اند که پر یا خالی هستند.
از پر بودن بعضی از این مخزن ها خوشحال هستیم و بعضی دیگر را ترجیح می دهیم تا همیشه خالی بمانند.
تمرین درس اول:
فهرستی از مهمترین مخزن هایی که در زندگیتان دارید تهیه کنید.
به طور مشخص بنویسید که هریک از این مخزن ها تا چه اندازه پر یا خالی هستند.
مشخص کنید که هدف شما طی ۱۰ سال آینده این است که موجودی این مخزن ها را به چه مقداری برسانید.
از اعضای خانواده تان بخواهید این تمرین را انجام دهند و در مورد نوشته هایتان با هم صحبت کنید.
اگر مناسب می دانید بخشی از نوشته هایتان و تجربه ای که از اجرای این تمرین در خانواده دارید را برای ادمین کانال به نام کاربری @systemsthinker ارسال کنید.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
درس اول:
#مخزن ها و #نرخ ها در زندگی ما
مخزن ها و نرخ هایی که این مخزن ها را تغییر می دهند از مهمترین مفاهیم تفکر سیستمی هستند که می توانند به شناخت بهتر از اینکه «دنیا چگونه کار می کند» کمک کنند.
وقتی بر روی رودخانه یک سد می سازیم، مخزنی پشت این سد شکل می گیرد که در آن آب جا می گیرد.
آبی که از بالادست رودخانه به سمت سد می آید، در طی زمان در این مخزن انباشته می شود.
وقتی هم که دریچه های سد را باز می کنیم، به مرور زمان آب موجود در این مخزن به سمت پایین دست رودخانه جاری می شود.
وقتی یک حساب پس انداز افتتاح می کنیم، مخزنی شکل می گیرد که می توانیم درآمدمان را در آن ذخیره کنیم. اگر هم برای پرداخت هزینه ای، از این حساب پول برداشت کنیم، نرخ خروجی این مخزن فعال می شود و بخشی از پس اندازمان را از دست می دهیم.
هر انسانی هر روزه در حال پر و خالی کردن مخزن های متفاوتی است.
مخزن دانش با مطالعه و تجربه پر می شود.
مخزن دوستی با محبت به دوستان و پیدا کردن دوستان جدید پر می شود.
مخزن استرس با مساله های موجود حل می شود و با حل مساله ها کاهش پیدا می کند.
مخزن عمر انسان با گذشتن لحظات زندگی کاهش پیدا می کند.
در هر زمانی که به خودمان و اطرافمان نگاه کنیم، تعداد بیشماری از این مخزن ها احاطه مان کرده اند که پر یا خالی هستند.
از پر بودن بعضی از این مخزن ها خوشحال هستیم و بعضی دیگر را ترجیح می دهیم تا همیشه خالی بمانند.
تمرین درس اول:
فهرستی از مهمترین مخزن هایی که در زندگیتان دارید تهیه کنید.
به طور مشخص بنویسید که هریک از این مخزن ها تا چه اندازه پر یا خالی هستند.
مشخص کنید که هدف شما طی ۱۰ سال آینده این است که موجودی این مخزن ها را به چه مقداری برسانید.
از اعضای خانواده تان بخواهید این تمرین را انجام دهند و در مورد نوشته هایتان با هم صحبت کنید.
اگر مناسب می دانید بخشی از نوشته هایتان و تجربه ای که از اجرای این تمرین در خانواده دارید را برای ادمین کانال به نام کاربری @systemsthinker ارسال کنید.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#رویا
#زندگی
سی و یکمین روز فروردین ...
یک ماه از سال نو گذشت.
نمی دانم در سی و یک روز گذشته
چقدر به رویاهایمان نزدیک شده ایم
و چقدر از رویاهایمان فاصله گرفته ایم.
نمی دانم چقدر اطرافمان را رویایی تر دیده ایم
و روزهایمان را رویایی تر گذرانده ایم.
و نمی دانم چقدر درباره رویاهایمان گفتگو کرده ایم.
شاید بد نباشد که برای خودم در گوشه ای بنویسم:
فروردین چه ها کردم و چه ها یاد گرفتم و حال رویاهایم چطور است ...
راستی، سال نو مبارک
--------------
@systemsthinking
#زندگی
سی و یکمین روز فروردین ...
یک ماه از سال نو گذشت.
نمی دانم در سی و یک روز گذشته
چقدر به رویاهایمان نزدیک شده ایم
و چقدر از رویاهایمان فاصله گرفته ایم.
نمی دانم چقدر اطرافمان را رویایی تر دیده ایم
و روزهایمان را رویایی تر گذرانده ایم.
و نمی دانم چقدر درباره رویاهایمان گفتگو کرده ایم.
شاید بد نباشد که برای خودم در گوشه ای بنویسم:
فروردین چه ها کردم و چه ها یاد گرفتم و حال رویاهایم چطور است ...
راستی، سال نو مبارک
--------------
@systemsthinking
#سعدی
#تفکر_سیستمی
#مخزن ها و #نرخ ها در زندگی ما
اول اردیبهشت روز بزگداشت سعدی
«چو دخلت نيست خرج آهسته تر کن»
گلستان سعدی، باب هفت، حکایت پنج
@systemsthinking
#تفکر_سیستمی
#مخزن ها و #نرخ ها در زندگی ما
اول اردیبهشت روز بزگداشت سعدی
«چو دخلت نيست خرج آهسته تر کن»
گلستان سعدی، باب هفت، حکایت پنج
@systemsthinking
#سعدی
#صبر
#تأمل
اول اردیبهشت روز بزگداشت سعدی
کارها به صبر بر آید و مستعجل به سر در آید
به چشم خویش دیدم در بیابان
که آهسته سبق برد از شتابان
سمند باد پای از تک فرو ماند
شتربان همچنان آهسته میراند
گلستان سعدی، باب هشت، بخش سی و دو
@systemsthinking
#صبر
#تأمل
اول اردیبهشت روز بزگداشت سعدی
کارها به صبر بر آید و مستعجل به سر در آید
به چشم خویش دیدم در بیابان
که آهسته سبق برد از شتابان
سمند باد پای از تک فرو ماند
شتربان همچنان آهسته میراند
گلستان سعدی، باب هشت، بخش سی و دو
@systemsthinking
#سعدی
#تفکر_حلقه_بسته
#تفکر_درونزا
یکی را از ملوک عجم حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز کرده تا به جایی که خلق از مکاید فعلش به جهان برفتند و از کربت جورش راه غربت گرفتند چون رعیت کم شد ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.
هر که فریاد رس روز مصیبت خواهد
گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش
بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود
لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش
گلستان سعدی، باب اول، حکایت شش
@systemsthinking
#تفکر_حلقه_بسته
#تفکر_درونزا
یکی را از ملوک عجم حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز کرده تا به جایی که خلق از مکاید فعلش به جهان برفتند و از کربت جورش راه غربت گرفتند چون رعیت کم شد ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.
هر که فریاد رس روز مصیبت خواهد
گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش
بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود
لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش
گلستان سعدی، باب اول، حکایت شش
@systemsthinking
#تغییر
#تأمل
#تفکر_در_طول_زمان
#تفکر_درونزا
#مخزن ها و #نرخ ها در زندگی ما
این برداشت مفهومی را یکی از معلمان خوب سرزمین مان، امروز با ما به اشتراک گذاشته است
@systemsthinking
#تأمل
#تفکر_در_طول_زمان
#تفکر_درونزا
#مخزن ها و #نرخ ها در زندگی ما
این برداشت مفهومی را یکی از معلمان خوب سرزمین مان، امروز با ما به اشتراک گذاشته است
@systemsthinking
#انتخابات ریاست جمهوری، #مالیات و #بیمه
نامزدهای ریاست جمهوری به طور مشخص اعلام کنند برای رهایی کسب و کارها از اسارت «سازمان تامین اجتماعی» و «سازمان امور مالیاتی کشور» و اخذ مالیات از «نهادهای شبه دولتی» چه برنامه ای دارند.
کسانی که کسب و کاری راه اندازی و اداره کرده اند می دانند که سازمان تامین اجتماعی و سازمان امور مالیاتی کشور چه سازمان های پر قدرتی هستند و در عین حال چه عملکرد قلدرانه و بی منطقی دارند.
«سازمان تامین اجتماعی» برای این راه اندازی شد که در خدمت مردم باشد و با دریافت حق بیمه، خدمات اجتماعی مانند درمان و بازنشستگی برای آنها فراهم کند.
«سازمان امور مالیاتی کشور» هم هدفش اخذ مالیات برای تامین بودجه لازم برای توسعه زیرساخت ها و باز توزیع ثروت در جامعه است.
کشور، هم به تامین اجتماعی نیاز دارد و هم به مالیات.
دوست داریم هر دوی این سازمان ها قوی و سرحال باشند و در خدمت مردم.
با این وجود، نقش فعلی این سازمان ها در فضای کسب و کار کاملا متفاوت است.
هیچ کسب و کاری از آزار و اذیت های این دو سازمان در امان نیست.
مصیبت های سر و کله زدن با ممیزهای مالیات بر عملکرد کم بود، طرح مالیات بر ارزش افزوده را هم که آوردند، داستان مشابه دیگری را به پا کردند که صد مرتبه مصیبت بارتر از قبل است.
تنها چیزی که ممیزهای مالیاتی به آن توجه نمی کنند اظهارنامه و دفاتر رسمی شماست.
کاری به واقعیت ندارند، هرچه که نوشته باشی به دنبال راهی می گردند که بیشتر بگیرند.
بخشی از پول هایی که این سازمان به ناحق و با قلدری از مردم می گیرد، و با پول مالیاتی که به حق گرفته شده مخلوط می کند، برکت همان پول را هم از زیرساخت ها و آموزش و پرورش و بهداشت کشور می برد.
این رفتار با کسب و کارهای کوچک و متوسط در حالیست که نهادهای پر قدرت که ثروت کشور را در دست دارند، هیچگونه مالیاتی نمی پردازند.
قصه پر غصه سازمان تامین اجتماعی هم چیز دیگریست.
کسب و کارها از ترس سازمان تامین اجتماعی جرات استخدام ندارند و یکی از ریشه های #بیکاری عملکرد همین سازمان است.
جالب است بدانید این سازمان تنها سازمانی در کشور است که به اسم جریمه، در واقع به جنگ با خدا برخواسته و «ربای مرکب» با نرخ ماهیانه «سه درصد» می گیرد و برای نقد کردن بهره هایش هم بدون واسطه دستور برداشت از حساب های بانکی سازمان ها و توقیف اموال و ممنوع الخروجی مدیران را می تواند صادر کند. و البته با تمام این اوصاف متاسفانه وضعیت مالی خوبی هم ندارد و آینده بازنشستگی در کشور را در وضعیت ابهام و خطر فرو برده.
اگر واقعا به #اقتصاد_مقاومتی فکر می کنیم و به فکر راه انداختن #تولید در کشور هستیم، باید ساختار این دو سازمان و رابطه آنها با کسب و کارها را اصلاح کنیم و فضای کسب و کار را از اسارت آنها نجات دهیم. مالیات اصلی را هم از آنهایی بگیریم که ثروت های بزرگ کشور را در دست دارند.
پیشنهاد می کنم کاندیداهای ریاست جمهوری به طور مشخص اعلام کنند چه برنامه ای برای نجات سازمان های کوچک و متوسط از اسارت این دو سازمان و دریافت حق مالیات مردم از نهادهای پر قدرت «شبه دولتی» دارند.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
نامزدهای ریاست جمهوری به طور مشخص اعلام کنند برای رهایی کسب و کارها از اسارت «سازمان تامین اجتماعی» و «سازمان امور مالیاتی کشور» و اخذ مالیات از «نهادهای شبه دولتی» چه برنامه ای دارند.
کسانی که کسب و کاری راه اندازی و اداره کرده اند می دانند که سازمان تامین اجتماعی و سازمان امور مالیاتی کشور چه سازمان های پر قدرتی هستند و در عین حال چه عملکرد قلدرانه و بی منطقی دارند.
«سازمان تامین اجتماعی» برای این راه اندازی شد که در خدمت مردم باشد و با دریافت حق بیمه، خدمات اجتماعی مانند درمان و بازنشستگی برای آنها فراهم کند.
«سازمان امور مالیاتی کشور» هم هدفش اخذ مالیات برای تامین بودجه لازم برای توسعه زیرساخت ها و باز توزیع ثروت در جامعه است.
کشور، هم به تامین اجتماعی نیاز دارد و هم به مالیات.
دوست داریم هر دوی این سازمان ها قوی و سرحال باشند و در خدمت مردم.
با این وجود، نقش فعلی این سازمان ها در فضای کسب و کار کاملا متفاوت است.
هیچ کسب و کاری از آزار و اذیت های این دو سازمان در امان نیست.
مصیبت های سر و کله زدن با ممیزهای مالیات بر عملکرد کم بود، طرح مالیات بر ارزش افزوده را هم که آوردند، داستان مشابه دیگری را به پا کردند که صد مرتبه مصیبت بارتر از قبل است.
تنها چیزی که ممیزهای مالیاتی به آن توجه نمی کنند اظهارنامه و دفاتر رسمی شماست.
کاری به واقعیت ندارند، هرچه که نوشته باشی به دنبال راهی می گردند که بیشتر بگیرند.
بخشی از پول هایی که این سازمان به ناحق و با قلدری از مردم می گیرد، و با پول مالیاتی که به حق گرفته شده مخلوط می کند، برکت همان پول را هم از زیرساخت ها و آموزش و پرورش و بهداشت کشور می برد.
این رفتار با کسب و کارهای کوچک و متوسط در حالیست که نهادهای پر قدرت که ثروت کشور را در دست دارند، هیچگونه مالیاتی نمی پردازند.
قصه پر غصه سازمان تامین اجتماعی هم چیز دیگریست.
کسب و کارها از ترس سازمان تامین اجتماعی جرات استخدام ندارند و یکی از ریشه های #بیکاری عملکرد همین سازمان است.
جالب است بدانید این سازمان تنها سازمانی در کشور است که به اسم جریمه، در واقع به جنگ با خدا برخواسته و «ربای مرکب» با نرخ ماهیانه «سه درصد» می گیرد و برای نقد کردن بهره هایش هم بدون واسطه دستور برداشت از حساب های بانکی سازمان ها و توقیف اموال و ممنوع الخروجی مدیران را می تواند صادر کند. و البته با تمام این اوصاف متاسفانه وضعیت مالی خوبی هم ندارد و آینده بازنشستگی در کشور را در وضعیت ابهام و خطر فرو برده.
اگر واقعا به #اقتصاد_مقاومتی فکر می کنیم و به فکر راه انداختن #تولید در کشور هستیم، باید ساختار این دو سازمان و رابطه آنها با کسب و کارها را اصلاح کنیم و فضای کسب و کار را از اسارت آنها نجات دهیم. مالیات اصلی را هم از آنهایی بگیریم که ثروت های بزرگ کشور را در دست دارند.
پیشنهاد می کنم کاندیداهای ریاست جمهوری به طور مشخص اعلام کنند چه برنامه ای برای نجات سازمان های کوچک و متوسط از اسارت این دو سازمان و دریافت حق مالیات مردم از نهادهای پر قدرت «شبه دولتی» دارند.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#انتخابات ریاست جمهوری و مساله #جانشین_پروری
به فهرست کاندیداهای ریاست جمهوری نگاه می کنم.
یک جای کار درست نیست.
از میان مردم ایران، طی فرآیندهایی، شش نفر کاندیداهای نهایی ریاست جمهوری شده اند.
واقعیت این است که انتظارم از رییس جمهور ایران خیلی بیشتر از میانگین این افراد است.
واقعیت این است که قبای ریاست جمهوری برای این فهرست گشاد است.
یک جای کار درست نیست.
کاری به اصول گرا و اصلاح طلب و غیر آن ندارم.
با یک واقعیت مواجه هستیم.
این وضعی که داریم، آدم در اندازه قامت ریاست جمهوری ایران رشد نمی دهد.
گروه های سیاسی باید به خودشان بیایند.
برای انتخابات ۱۴۰۸ برنامه ریزی کنید.
آدم تربیت کنید.
افراد توانمندی در قامت رییس جمهور ایران رشد دهید.
شاید ۱۲ سال دیگر بتوانیم کاندیداهایی در شان ریاست جمهوری مردم ایران داشته باشیم.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
به فهرست کاندیداهای ریاست جمهوری نگاه می کنم.
یک جای کار درست نیست.
از میان مردم ایران، طی فرآیندهایی، شش نفر کاندیداهای نهایی ریاست جمهوری شده اند.
واقعیت این است که انتظارم از رییس جمهور ایران خیلی بیشتر از میانگین این افراد است.
واقعیت این است که قبای ریاست جمهوری برای این فهرست گشاد است.
یک جای کار درست نیست.
کاری به اصول گرا و اصلاح طلب و غیر آن ندارم.
با یک واقعیت مواجه هستیم.
این وضعی که داریم، آدم در اندازه قامت ریاست جمهوری ایران رشد نمی دهد.
گروه های سیاسی باید به خودشان بیایند.
برای انتخابات ۱۴۰۸ برنامه ریزی کنید.
آدم تربیت کنید.
افراد توانمندی در قامت رییس جمهور ایران رشد دهید.
شاید ۱۲ سال دیگر بتوانیم کاندیداهایی در شان ریاست جمهوری مردم ایران داشته باشیم.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#مبعث
#مولوی
#مخزن ها و #نرخ ها در زندگی ما
مصطفی را وعده کرد الطاف حق
گر بمیری تو نمیرد این سبق
من کتاب و معجزهت را رافعم
بیش و کمکن را ز قرآن مانعم
من ترا اندر دو عالم حافظم
طاعنان را از حدیثت رافضم
کس نتاند بیش و کم کردن درو
تو به از من حافظی دیگر مجو
رونقت را روز روز افزون کنم
نام تو بر زر و بر نقره زنم
منبر و محراب سازم بهر تو
در محبت قهر من شد قهر تو
من مناره پر کنم آفاق را
کور گردانم دو چشم عاق را
چاکرانت شهرها گیرند و جاه
دین تو گیرد ز ماهی تا به ماه
تا قیامت باقیش داریم ما
تو مترس از نسخ دین ای مصطفی
ای رسول ما تو جادو نیستی
صادقی همخرقهٔ موسیستی
هست قرآن مر تو را همچون عصا
کفرها را در کشد چون اژدها
مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش 47
✨عید مبعث مبارک ✨
@systemsthinking
#مولوی
#مخزن ها و #نرخ ها در زندگی ما
مصطفی را وعده کرد الطاف حق
گر بمیری تو نمیرد این سبق
من کتاب و معجزهت را رافعم
بیش و کمکن را ز قرآن مانعم
من ترا اندر دو عالم حافظم
طاعنان را از حدیثت رافضم
کس نتاند بیش و کم کردن درو
تو به از من حافظی دیگر مجو
رونقت را روز روز افزون کنم
نام تو بر زر و بر نقره زنم
منبر و محراب سازم بهر تو
در محبت قهر من شد قهر تو
من مناره پر کنم آفاق را
کور گردانم دو چشم عاق را
چاکرانت شهرها گیرند و جاه
دین تو گیرد ز ماهی تا به ماه
تا قیامت باقیش داریم ما
تو مترس از نسخ دین ای مصطفی
ای رسول ما تو جادو نیستی
صادقی همخرقهٔ موسیستی
هست قرآن مر تو را همچون عصا
کفرها را در کشد چون اژدها
مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش 47
✨عید مبعث مبارک ✨
@systemsthinking
#مهاجرت و مساله تحصیل کودکان مهاجر
دوست خوبم مجید برقی تجربه ای را به اشتراک گذاشتند که بسیار قابل تامل است:
... چند وقت پیش (سال ۱۳۹۰) منشی شرکت گفت یک افغانی متقاضی راهاندازی خط فولاد در افغانستان، پشت خط هست. حقیقتا با توجه به این که چند مورد مذاکره بدون نتیجه برای افغانستان داشتم، با کمی اکراه خط را پاسخ دادم و به خاطر اصراری که داشت، با او قرار ملاقات گذاشتم که البته بعد از ملاقات، به خاطر قضاوتی که داشتم، شرمسار شدم.
به جلسه که آمد گفت پیمانکار پروژههای ساختمانی است و سه پروژه بزرگ در کامرانیه و نیاوران و ولنجک دارد. 6000 متر زمین در منطقه صنعتی تازه تاسیس هرات خریده، سولهای تاسیس کرده و 22 هزار دلار پول برق داده است. برای خرید تجهیزات کارخانه سنگبری به اصفهان رفته بوده و به یکی از اقوامش که در یک کارخانه کوچک فولاد کار میکرده، سر میزند و او پیشنهاد سرمایهگذاری در زمینه فولاد در افغانستان را میدهد. از قضا، تجهیزات آن کارخانه ساخت شرکت ما بوده و خلاصه تلفن میزند و مدیر فروش شرکت با اکراه میپذیرد که قرار جلسهای بگذارد!
وقتی صحبت میکرد، بیشتر فکر میکردم تا گوش بدهم، به این میاندیشیدم که در این شرایط رکود اقتصادی و بیکاری، چطور یک نفر خارجی توانسته کسب و کاری موفق در مملکت ما راه بیاندازد و پیمانکاری پروژههای بزرگ ساختمانی را بگیرد و تعدادی از هموطنانش را استخدام کند.
شخصیتش خیلی برایم جالب آمد، اصلا انگار بعضی آدمها خیلی از مختصاتی که در آن هستند، بزرگترند. بحث طرح فولاد را رها کردم و در خصوص اوضاع افغانستان پرسیدم. شرایط فرهنگی و اجتماعی آن کشور را برایم توضیح داد. از جنگ شوروی و آمریکا گفت. به او گفتم برایم خیلی جالب است با توجه به اینکه شرایط خوبی در ایران دارید، میخواهید در کشور خودتان سرمایهگذاری کنید و صنعت پایهی فولاد را به آنجا ببرید. این کار خیلی برای کشورتان ارزشمند است که کارآفرینی و اشتغال ایجاد کنید.
گفت: «من ابتدا میخواستم کار زیربناییتری انجام دهم. بعد از سقوط طالبان به افغانستان رفتم و یک موسسه فرهنگی تاسیس کردم، از ایران کتاب بردم تا علم و فرهنگ مردم را بالا ببرم. میخواستم مدرسه بسازم تا بیسوادی کم شود، چون سوادآموزی از اشتغال مهمتر است. اگر نوجوانان و جوانان افغانی تحصیل کنند، خودشان میتوانند صنعتگر و تاجر بشوند و ارزش آن خیلی بیشتر از آن است که برای کارخانه من کارگری کنند، ولی آمریکاییها موسسه فرهنگی من را تعطیل کردند و گفتند که تو میخواهی فرهنگ ایرانی را در اینجا ترویج کنی».
میگفت: «در طول این چند ساله حدود 5 میلیون افغانی در ایران بودند که شما از آنها فقط به عنوان کارگر ساده استفاده کردید، در حالی که میتوانستید آنها را آموزش دهید و فرهنگتان را به آنها بیاموزید تا وقتی که به کشورشان برگردند، بتوانید با آنها ارتباط علمی، سیاسی و تجاری داشته باشید. میگفت الان آمریکاییها نخبگان افغانستان را میبرند، آموزش میدهند، فرهنگ خود را به آنان منتقل میکنند و به کشورشان باز میگردانند. الان در افغانستان هر کس که میخواهد سمت سیاسی بگیرد، باید تحصیل کرده آمریکا باشد، انگلیسی بلد باشد. آنها دارند با این کار سیاست و تجارت خود را به افغانستان تحمیل میکنند ولی شما سالها از 5 میلیون نفر از ما پذیرایی کردید، بدون این که از آن بهره برداری کنید...».
او باز هم صحبت کرد و کلامش به قدری تاثیرگذار بود که تا زمان رفتنش چند بار خرسندیام را از مصاحبتش بیان کردم. بالاخره رفت و من را با احساس خجالتزدگی از قضاوت زود هنگام تنها گذاشت...
=============
پی نوشت: بالاخره بعد از سالهای دراز که کودکان افغانی در ایران به سختی و با هراس از حمله های نیروهای امنیتی، در مدارس خودگردان تحصیل می کردند، اردیبهشت ۹۴ فرمان رهبری برای اجازه تحصیل به کودکان مهاجر صادر شد و تاکنون نزدیک به نیمی از این کودکان در مدارس پذیرفته شده اند.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
دوست خوبم مجید برقی تجربه ای را به اشتراک گذاشتند که بسیار قابل تامل است:
... چند وقت پیش (سال ۱۳۹۰) منشی شرکت گفت یک افغانی متقاضی راهاندازی خط فولاد در افغانستان، پشت خط هست. حقیقتا با توجه به این که چند مورد مذاکره بدون نتیجه برای افغانستان داشتم، با کمی اکراه خط را پاسخ دادم و به خاطر اصراری که داشت، با او قرار ملاقات گذاشتم که البته بعد از ملاقات، به خاطر قضاوتی که داشتم، شرمسار شدم.
به جلسه که آمد گفت پیمانکار پروژههای ساختمانی است و سه پروژه بزرگ در کامرانیه و نیاوران و ولنجک دارد. 6000 متر زمین در منطقه صنعتی تازه تاسیس هرات خریده، سولهای تاسیس کرده و 22 هزار دلار پول برق داده است. برای خرید تجهیزات کارخانه سنگبری به اصفهان رفته بوده و به یکی از اقوامش که در یک کارخانه کوچک فولاد کار میکرده، سر میزند و او پیشنهاد سرمایهگذاری در زمینه فولاد در افغانستان را میدهد. از قضا، تجهیزات آن کارخانه ساخت شرکت ما بوده و خلاصه تلفن میزند و مدیر فروش شرکت با اکراه میپذیرد که قرار جلسهای بگذارد!
وقتی صحبت میکرد، بیشتر فکر میکردم تا گوش بدهم، به این میاندیشیدم که در این شرایط رکود اقتصادی و بیکاری، چطور یک نفر خارجی توانسته کسب و کاری موفق در مملکت ما راه بیاندازد و پیمانکاری پروژههای بزرگ ساختمانی را بگیرد و تعدادی از هموطنانش را استخدام کند.
شخصیتش خیلی برایم جالب آمد، اصلا انگار بعضی آدمها خیلی از مختصاتی که در آن هستند، بزرگترند. بحث طرح فولاد را رها کردم و در خصوص اوضاع افغانستان پرسیدم. شرایط فرهنگی و اجتماعی آن کشور را برایم توضیح داد. از جنگ شوروی و آمریکا گفت. به او گفتم برایم خیلی جالب است با توجه به اینکه شرایط خوبی در ایران دارید، میخواهید در کشور خودتان سرمایهگذاری کنید و صنعت پایهی فولاد را به آنجا ببرید. این کار خیلی برای کشورتان ارزشمند است که کارآفرینی و اشتغال ایجاد کنید.
گفت: «من ابتدا میخواستم کار زیربناییتری انجام دهم. بعد از سقوط طالبان به افغانستان رفتم و یک موسسه فرهنگی تاسیس کردم، از ایران کتاب بردم تا علم و فرهنگ مردم را بالا ببرم. میخواستم مدرسه بسازم تا بیسوادی کم شود، چون سوادآموزی از اشتغال مهمتر است. اگر نوجوانان و جوانان افغانی تحصیل کنند، خودشان میتوانند صنعتگر و تاجر بشوند و ارزش آن خیلی بیشتر از آن است که برای کارخانه من کارگری کنند، ولی آمریکاییها موسسه فرهنگی من را تعطیل کردند و گفتند که تو میخواهی فرهنگ ایرانی را در اینجا ترویج کنی».
میگفت: «در طول این چند ساله حدود 5 میلیون افغانی در ایران بودند که شما از آنها فقط به عنوان کارگر ساده استفاده کردید، در حالی که میتوانستید آنها را آموزش دهید و فرهنگتان را به آنها بیاموزید تا وقتی که به کشورشان برگردند، بتوانید با آنها ارتباط علمی، سیاسی و تجاری داشته باشید. میگفت الان آمریکاییها نخبگان افغانستان را میبرند، آموزش میدهند، فرهنگ خود را به آنان منتقل میکنند و به کشورشان باز میگردانند. الان در افغانستان هر کس که میخواهد سمت سیاسی بگیرد، باید تحصیل کرده آمریکا باشد، انگلیسی بلد باشد. آنها دارند با این کار سیاست و تجارت خود را به افغانستان تحمیل میکنند ولی شما سالها از 5 میلیون نفر از ما پذیرایی کردید، بدون این که از آن بهره برداری کنید...».
او باز هم صحبت کرد و کلامش به قدری تاثیرگذار بود که تا زمان رفتنش چند بار خرسندیام را از مصاحبتش بیان کردم. بالاخره رفت و من را با احساس خجالتزدگی از قضاوت زود هنگام تنها گذاشت...
=============
پی نوشت: بالاخره بعد از سالهای دراز که کودکان افغانی در ایران به سختی و با هراس از حمله های نیروهای امنیتی، در مدارس خودگردان تحصیل می کردند، اردیبهشت ۹۴ فرمان رهبری برای اجازه تحصیل به کودکان مهاجر صادر شد و تاکنون نزدیک به نیمی از این کودکان در مدارس پذیرفته شده اند.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#انتخابات ریاست جمهوری و مساله #مالیات سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی
در اولین مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری، آقای رییسی که سمت تولیت آستان قدس رضوی را به عهده دارند به نکات مهمی اشاره کردند.
ایشان فرمودند که:
«ضمن اینکه از افرادی که فرار مالیاتی دارند به عنوان اینکه از آنها به یقه سفیدها تعبیر میشود، واقعا زیبنده نیست که از همه درآمدها و کارکنان مالیات بگیریم اما افراد دیگر دور بزنند. اگر گامهایی برداشته شود برای کاهش فاصله طبقاتی، برای عدالت اجتماعی در نظام زیبنده خواهد بود».
من هم با ایشان موافقم که این انصاف نیست که از همه درآمدها و کارکنان و کسبه جزء مالیات بگیریم اما سازمان های بزرگی که منابع کشور را در اختیار دارند و فعالیت های بزرگ اقتصادی می کنند مالیات نپردازند.
درآمدهای آستان قدس رضوی دو دسته هستند:
۱- آستان قدس رضوی موقوفه هایی در اختیار دارد و هدایا و نذوراتی از مردم می گیرد که از مالیات معاف هستند و در این قسمت بحثی نیست.
۲- این آستان یک نهاد اقتصادی به نام سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی تاسیس کرده که به کار اقتصادی در جامعه می پردازد و مانند هر فعال اقتصادی دیگری باید مالیات بپردازد.
سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی شرکت های بسیاری را در حوزه های زیر اداره می کند:
- داروسازی
- مالی (موسسه اعتباری و کارگزاری)
- کشاورزی
- عمران و ساختمان
- صنایع قند
- خودروسازی
- صنایع غذایی
- نساجی
- دامپروری
- فناوری اطلاعات و ارتباطات
- صنایع چوب
- معادن
- نفت و گاز
واقعا زیبنده نیست که از یک کاسب جزء که معلوم نیست حداقل های زندگی اش را توانسته فراهم کند یا نه، مالیات بگیریم و سازمان های عظیمی مانند سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی را از مالیات معاف کنیم. مالیاتی که این سازمان و نهادهای اقتصادی عظیمی مانند «ستاد فرمان اجرایی حضرت امام»، از پرداخت آن طفره می روند، می تواند در بودجه دولت و زیر نظر مجلس شورای اسلامی، به طور شفاف، صرف بهبود وضعیت آموزش و پرورش و بهداشت و توسعه زیرساخت های کشور شود.
امیدوارم آقای رییسی در زمانی که تولیت آستان قدس رضوی را به عهده دارند، به این سخنان خود عمل کنند و به سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی که زیر نظر مستقیم ایشان فعالیت می کند، دستور دهند تا مالیات حقه مردم را بپردازد.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
در اولین مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری، آقای رییسی که سمت تولیت آستان قدس رضوی را به عهده دارند به نکات مهمی اشاره کردند.
ایشان فرمودند که:
«ضمن اینکه از افرادی که فرار مالیاتی دارند به عنوان اینکه از آنها به یقه سفیدها تعبیر میشود، واقعا زیبنده نیست که از همه درآمدها و کارکنان مالیات بگیریم اما افراد دیگر دور بزنند. اگر گامهایی برداشته شود برای کاهش فاصله طبقاتی، برای عدالت اجتماعی در نظام زیبنده خواهد بود».
من هم با ایشان موافقم که این انصاف نیست که از همه درآمدها و کارکنان و کسبه جزء مالیات بگیریم اما سازمان های بزرگی که منابع کشور را در اختیار دارند و فعالیت های بزرگ اقتصادی می کنند مالیات نپردازند.
درآمدهای آستان قدس رضوی دو دسته هستند:
۱- آستان قدس رضوی موقوفه هایی در اختیار دارد و هدایا و نذوراتی از مردم می گیرد که از مالیات معاف هستند و در این قسمت بحثی نیست.
۲- این آستان یک نهاد اقتصادی به نام سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی تاسیس کرده که به کار اقتصادی در جامعه می پردازد و مانند هر فعال اقتصادی دیگری باید مالیات بپردازد.
سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی شرکت های بسیاری را در حوزه های زیر اداره می کند:
- داروسازی
- مالی (موسسه اعتباری و کارگزاری)
- کشاورزی
- عمران و ساختمان
- صنایع قند
- خودروسازی
- صنایع غذایی
- نساجی
- دامپروری
- فناوری اطلاعات و ارتباطات
- صنایع چوب
- معادن
- نفت و گاز
واقعا زیبنده نیست که از یک کاسب جزء که معلوم نیست حداقل های زندگی اش را توانسته فراهم کند یا نه، مالیات بگیریم و سازمان های عظیمی مانند سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی را از مالیات معاف کنیم. مالیاتی که این سازمان و نهادهای اقتصادی عظیمی مانند «ستاد فرمان اجرایی حضرت امام»، از پرداخت آن طفره می روند، می تواند در بودجه دولت و زیر نظر مجلس شورای اسلامی، به طور شفاف، صرف بهبود وضعیت آموزش و پرورش و بهداشت و توسعه زیرساخت های کشور شود.
امیدوارم آقای رییسی در زمانی که تولیت آستان قدس رضوی را به عهده دارند، به این سخنان خود عمل کنند و به سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی که زیر نظر مستقیم ایشان فعالیت می کند، دستور دهند تا مالیات حقه مردم را بپردازد.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking