Forwarded from Practical ethics (محمدتقی اسلامی)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تفکرسیستمی_در_خانواده
بیدار شدن و به مدرسه رفتن همیشه یکی از زمانهای سخت برای بچهها بود
با کسالت بیدار میشدند و خیلی وقتها خوابآلود به سمت مدرسه میرفتند
از وقتی به روستا آمدهایم بچه ها شبها زودتر میخوابند
از صبح آنقدر دویدهاند و بازی کردهاند که ساعت ۹ و ۱۰ شب بیهوش میشوند
صبح هم خودشان قبل از طلوع آفتاب بیدار میشوند
نماز میخوانند
به جوجهها سر میزنند
صبحانه درست میکنند و سفره را آماده میکنند
کمی بازی میکنند و بعد سرحال به مدرسه میروند
در مورد زندگی در روستا در این کانال مینویسم: @ahakelan
t.me/systemsthinking
بیدار شدن و به مدرسه رفتن همیشه یکی از زمانهای سخت برای بچهها بود
با کسالت بیدار میشدند و خیلی وقتها خوابآلود به سمت مدرسه میرفتند
از وقتی به روستا آمدهایم بچه ها شبها زودتر میخوابند
از صبح آنقدر دویدهاند و بازی کردهاند که ساعت ۹ و ۱۰ شب بیهوش میشوند
صبح هم خودشان قبل از طلوع آفتاب بیدار میشوند
نماز میخوانند
به جوجهها سر میزنند
صبحانه درست میکنند و سفره را آماده میکنند
کمی بازی میکنند و بعد سرحال به مدرسه میروند
در مورد زندگی در روستا در این کانال مینویسم: @ahakelan
t.me/systemsthinking
#مجله_رشد
در این شماره از مجله رشد مدرسه فردا به «ظرفیت سازی برای همکاری در بخش عمومی» پرداخته ایم.
Capacity Building for Collaborative Governance
@systemsthinking
در این شماره از مجله رشد مدرسه فردا به «ظرفیت سازی برای همکاری در بخش عمومی» پرداخته ایم.
Capacity Building for Collaborative Governance
@systemsthinking
#مجله_رشد
در این شماره از مجله رشد مدرسه فردا به «ظرفیت سازی برای همکاری در بخش عمومی» پرداخته ایم.
Capacity Building for Collaborative Governance
صفحه اول
@systemsthinking
در این شماره از مجله رشد مدرسه فردا به «ظرفیت سازی برای همکاری در بخش عمومی» پرداخته ایم.
Capacity Building for Collaborative Governance
صفحه اول
@systemsthinking
#مجله_رشد
در این شماره از مجله رشد مدرسه فردا به «ظرفیت سازی برای همکاری در بخش عمومی» پرداخته ایم.
Capacity Building for Collaborative Governance
صفحه دوم
@systemsthinking
در این شماره از مجله رشد مدرسه فردا به «ظرفیت سازی برای همکاری در بخش عمومی» پرداخته ایم.
Capacity Building for Collaborative Governance
صفحه دوم
@systemsthinking
#مجله_رشد
در این شماره از مجله رشد مدرسه فردا به «ظرفیت سازی برای همکاری در بخش عمومی» پرداخته ایم.
Capacity Building for Collaborative Governance
صفحه سوم
@systemsthinking
در این شماره از مجله رشد مدرسه فردا به «ظرفیت سازی برای همکاری در بخش عمومی» پرداخته ایم.
Capacity Building for Collaborative Governance
صفحه سوم
@systemsthinking
مردی در حضور امام حسین علیه السلام، گفت: احسان به نااهل کردن تباهی است.
امام در پاسخ او فرمود: چنین نیست، احسان مانند باریدن باران است که نیکوکار و بدکار را در بر می گیرد.
#مدل_ذهنی
@systemsthinking
امام در پاسخ او فرمود: چنین نیست، احسان مانند باریدن باران است که نیکوکار و بدکار را در بر می گیرد.
#مدل_ذهنی
@systemsthinking
حضرت زینب علیهاالسلام خطاب به یزید ملعون:
به خدا سوگند ذکر ما را از یادها محو نتوانی کرد
@systemsthinking
به خدا سوگند ذکر ما را از یادها محو نتوانی کرد
@systemsthinking
Forwarded from دوستداران محیط زیست دانشگاه شریف
📽 نمایش فیلم «قدرت تغيير»
🍀 دربارهٔ تغییر زیرساختها برای تولید انرژیهای تجدیدپذیر
📍 دانشگاه صنعتی شريف
🕰 ١٧ مهر، ساعت ۴ تا ۸
🌀 با حضور وزیر پیشین نیرو
👈 تهيهٔ بلیت: Yon.ir/gspc96
🍀 دربارهٔ تغییر زیرساختها برای تولید انرژیهای تجدیدپذیر
📍 دانشگاه صنعتی شريف
🕰 ١٧ مهر، ساعت ۴ تا ۸
🌀 با حضور وزیر پیشین نیرو
👈 تهيهٔ بلیت: Yon.ir/gspc96
#تفکرسیستمی_در_خانواده:
- معنای زندگی
- مهارتهای فکری
- گفتگو
@systemsthinking
ویژه خانواده ها و فرزندان بالای ۱۱ سال
توضیحات بیشتر و ثبت نام:
evand.com/family
- معنای زندگی
- مهارتهای فکری
- گفتگو
@systemsthinking
ویژه خانواده ها و فرزندان بالای ۱۱ سال
توضیحات بیشتر و ثبت نام:
evand.com/family
#تفکرسیستمی_در_سازمان:
- مدلهای ذهنی
- خطاهای شناختی
- گفتگو
@systemsthinking
توضیحات بیشتر و ثبت نام:
evand.com/org
- مدلهای ذهنی
- خطاهای شناختی
- گفتگو
@systemsthinking
توضیحات بیشتر و ثبت نام:
evand.com/org
#تفکرسیستمی_در_خانواده
#رویا
#طراحی_مسیر_زندگی
چند ماه پیش، یک شب مشغول قصه گویی برای بچهها بودم
مثل خیلی از قصههایم با این جملات شروع کردم که:
«یکی بود، یکی نبود... غیر از خدای خوب و مهربون هیچکی نبود...
سالها پیش، در سرزمینهای دور، کنار یک جنگل سبز و انبوه، روستایی بود که خانواده کشاورز آنجا زندگی میکردند...»
یکدفعه دلم گرفت... سالها بود قصههایم را با چنین جملاتی شروع میکردم... فضای قصههایم روستایی کنار یک جنگل انبوه بود... اما خودمان اسیر شهر تهران بودیم... به یاد داستان بچه شتر و مادرش افتادم که ویژگیهای شتر را با هم مرور کردند و بعد به این فکر کردند که با این توانمندیها، در گوشه قفس در باغ وحش چه میکنند...
با خودم فکر کردم دیگر این قصهها و تصویرسازیهای زیبا که برای بچهها میگویم، شادم نمیکند چون دارم باور میکنم که این رویاهای دوست داشتنی فقط مال قصههاست و من و خانوادهام تا همیشه اسیر شهر و ترافیک و آلودگی هوا باقی خواهیم ماند...
وقتی اوایل شهریورماه در یک سفر کوتاه به روستایی در استان گیلان رفتیم، به نظرمان رسید اینجا همان جایی است که دوست داریم در آینده زندگی کنیم... شاید در زمان بازنشستگی...
همان موقع به یاد صحبتهایم در سمینارهای «طراحی مسیر زندگی» افتادم:
«خیلی از کارهایی که برای بعد از هشتادسالگی گذاشتهاید را همین امروز هم میتوانید انجام دهید. چیزی که رسیدن شما به رویاهایتان را محدود میکند، محدودیتهای واقعی بیرونی نیستند... محدودیتهایی هستند که در ذهنتان ساختهاید... محدودیتها را دوباره ارزیابی کنید و مسیر زندگیتان را به گونهای بازطراحی کنید که بتوانید همین امروز در مسیر رویاهایتان حرکت کنید...»
با خودم محدودیتهای ذهنیام را مرور کردم و مسیرهای جایگزین زندگی را بررسی و بازطراحی کردم... شغل و منبع درآمد، فعالیتهایم در گروه آسمان، انجمن فارغ التحصیلان شریف، موسسه حامیان فردا، آموزش معلمان و مدیران مدارس، دورههای آموزشیام در دانشگاه شریف، دفتر تالیف کتب درسی و مجلات رشد، وزارت آموزش و پرورش، مدرسه بچهها، ارتباطهای خانوادگی، و خیلی چیزهای دیگر...
با همسرم و بچهها هم صحبت کردیم و کلیات طرحمان را نهایی کردیم... همان روز به دنبال خانه گشتیم... تا قبل از پایان شهریور، با پایتخت نشینی خداحافظی کردیم و در خانهای در روستای آهکلان ساکن شدیم...
تجربههای این روزهایمان در آهکلان را در این کانال به اشتراک میگذارم: @ahakelan
t.me/systemsthinking
#رویا
#طراحی_مسیر_زندگی
چند ماه پیش، یک شب مشغول قصه گویی برای بچهها بودم
مثل خیلی از قصههایم با این جملات شروع کردم که:
«یکی بود، یکی نبود... غیر از خدای خوب و مهربون هیچکی نبود...
سالها پیش، در سرزمینهای دور، کنار یک جنگل سبز و انبوه، روستایی بود که خانواده کشاورز آنجا زندگی میکردند...»
یکدفعه دلم گرفت... سالها بود قصههایم را با چنین جملاتی شروع میکردم... فضای قصههایم روستایی کنار یک جنگل انبوه بود... اما خودمان اسیر شهر تهران بودیم... به یاد داستان بچه شتر و مادرش افتادم که ویژگیهای شتر را با هم مرور کردند و بعد به این فکر کردند که با این توانمندیها، در گوشه قفس در باغ وحش چه میکنند...
با خودم فکر کردم دیگر این قصهها و تصویرسازیهای زیبا که برای بچهها میگویم، شادم نمیکند چون دارم باور میکنم که این رویاهای دوست داشتنی فقط مال قصههاست و من و خانوادهام تا همیشه اسیر شهر و ترافیک و آلودگی هوا باقی خواهیم ماند...
وقتی اوایل شهریورماه در یک سفر کوتاه به روستایی در استان گیلان رفتیم، به نظرمان رسید اینجا همان جایی است که دوست داریم در آینده زندگی کنیم... شاید در زمان بازنشستگی...
همان موقع به یاد صحبتهایم در سمینارهای «طراحی مسیر زندگی» افتادم:
«خیلی از کارهایی که برای بعد از هشتادسالگی گذاشتهاید را همین امروز هم میتوانید انجام دهید. چیزی که رسیدن شما به رویاهایتان را محدود میکند، محدودیتهای واقعی بیرونی نیستند... محدودیتهایی هستند که در ذهنتان ساختهاید... محدودیتها را دوباره ارزیابی کنید و مسیر زندگیتان را به گونهای بازطراحی کنید که بتوانید همین امروز در مسیر رویاهایتان حرکت کنید...»
با خودم محدودیتهای ذهنیام را مرور کردم و مسیرهای جایگزین زندگی را بررسی و بازطراحی کردم... شغل و منبع درآمد، فعالیتهایم در گروه آسمان، انجمن فارغ التحصیلان شریف، موسسه حامیان فردا، آموزش معلمان و مدیران مدارس، دورههای آموزشیام در دانشگاه شریف، دفتر تالیف کتب درسی و مجلات رشد، وزارت آموزش و پرورش، مدرسه بچهها، ارتباطهای خانوادگی، و خیلی چیزهای دیگر...
با همسرم و بچهها هم صحبت کردیم و کلیات طرحمان را نهایی کردیم... همان روز به دنبال خانه گشتیم... تا قبل از پایان شهریور، با پایتخت نشینی خداحافظی کردیم و در خانهای در روستای آهکلان ساکن شدیم...
تجربههای این روزهایمان در آهکلان را در این کانال به اشتراک میگذارم: @ahakelan
t.me/systemsthinking
سمینارهای #تفکرسیستمی_در_خانواده:
- معنای زندگی
- مهارتهای فکری
- گفتگو
@systemsthinking
ویژه خانواده ها و فرزندان بالای ۱۱ سال
توضیحات بیشتر و ثبت نام:
evand.com/family
- معنای زندگی
- مهارتهای فکری
- گفتگو
@systemsthinking
ویژه خانواده ها و فرزندان بالای ۱۱ سال
توضیحات بیشتر و ثبت نام:
evand.com/family
سمینارهای #تفکرسیستمی_در_سازمان:
- مدلهای ذهنی
- خطاهای شناختی
- گفتگو
با تمرکز بر تصمیمگیری و یادگیری در سازمانها
@systemsthinking
توضیحات بیشتر و ثبت نام:
evand.com/org
- مدلهای ذهنی
- خطاهای شناختی
- گفتگو
با تمرکز بر تصمیمگیری و یادگیری در سازمانها
@systemsthinking
توضیحات بیشتر و ثبت نام:
evand.com/org
#کتاب_بخوانیم
در یک روز آفتابی، تنها در آبهای گرم و شفاف دریاچهای استوایی زیرآبی میرفتم و لذت و آسودگی عمیقی را تجربه میکردم، این احساسی است که همیشه در آب دارم. حس کردم در خانهام. گرمای آب، زیبایی مرجانهای کف دریاچه، ریزهماهیهای نقرهای و درخشان، ماهی مرجانی براق و نورانی، شاه فرشته ماهی، پنجههای گوشتالوی شقایق دریای و لذتی که از سر خوردن و پیش رفتن در آب میبردم، همه و همه در کنار هم، بهشتی زیردریایی آفریده بود.
و بعد به دلیلی که هرگز درکش نکردم، ناگهان چشماندازم عوض شد. ناگهان متوجه شدم هیچیک از دوستان دریاییام در این تجربه دوستانه شریک نیستند. شاهفرشتهماهی نمیدانست چقدر زیباست، ریزهماهیها نمیدانستند چه تلالویی دارند و ماهی مرجانی نمیدانست چه درخشان است. همانطور توتیای دریایی با خارهای سیاهش یا زبالههای کف دریاچه (که سعی میکردم نبینمشان) از زشتی خود خبر نداشتند. #احساس درخانهبودن ، آسودگی، ساعت فرحبخش، زیبایی، جذابیت و آرامش، هیچیک در #حقیقت وجود نداشت.
این من بودم که تمامی این تجربه را آفریده بودم!
میتوانستم به همان ترتیب در آبی که نفت بر آن شناور است و قوطیهای پلاستیکی روی آن بالا و پایین میرود، غوطه بخورم و #تصمیم بگیرم که این تجربه را زیبا ببینم یا تهوعآور. #انتخاب و آفرینش در عمیقترین لایه از آن من بود. به اصطلاح #هوسرل، noema (معنا)یم رشد کرده و گسترده شده بود و من از کارکرد سرشتی خود آگاه شده بودم و گویی از سوراخی که در پردۀ واقعیت روزمره ایجاد شده بود، به بیرون نگاه میکردم و آنچه میدیدم واقعیتی عمیقا برآشوبنده بود.
#سارتر در رمان #تهوع که یکی از برترینهای ادبیات مدرن است، این لحظۀ روشنبینی را "لحظه کشف مسئولیت" مینامد. برای اینکه فردی متحول شود، ابتدا باید مسئولیت بپذیرد: باید خود را به انجام یک عمل متعهد کند.
واژه #مسئولیت یا پاسخگویی (responsibility) خود به توانایی اشاره دارد: پاسخ(response)+ توانایی(ability) که به معنای توانایی پاسخگویی است و تحول باید خود را در عمل نشان دهد، نه در دانستن، قصد کردن یا خیال پردازی.
🗂 #کتاب روان درمانی اگزیستانسیال، #نویسنده اروین دیوید یالوم، #مترجم سپیده حبیب، #انتشارات نشرنی.
@systemsthinking
در یک روز آفتابی، تنها در آبهای گرم و شفاف دریاچهای استوایی زیرآبی میرفتم و لذت و آسودگی عمیقی را تجربه میکردم، این احساسی است که همیشه در آب دارم. حس کردم در خانهام. گرمای آب، زیبایی مرجانهای کف دریاچه، ریزهماهیهای نقرهای و درخشان، ماهی مرجانی براق و نورانی، شاه فرشته ماهی، پنجههای گوشتالوی شقایق دریای و لذتی که از سر خوردن و پیش رفتن در آب میبردم، همه و همه در کنار هم، بهشتی زیردریایی آفریده بود.
و بعد به دلیلی که هرگز درکش نکردم، ناگهان چشماندازم عوض شد. ناگهان متوجه شدم هیچیک از دوستان دریاییام در این تجربه دوستانه شریک نیستند. شاهفرشتهماهی نمیدانست چقدر زیباست، ریزهماهیها نمیدانستند چه تلالویی دارند و ماهی مرجانی نمیدانست چه درخشان است. همانطور توتیای دریایی با خارهای سیاهش یا زبالههای کف دریاچه (که سعی میکردم نبینمشان) از زشتی خود خبر نداشتند. #احساس درخانهبودن ، آسودگی، ساعت فرحبخش، زیبایی، جذابیت و آرامش، هیچیک در #حقیقت وجود نداشت.
این من بودم که تمامی این تجربه را آفریده بودم!
میتوانستم به همان ترتیب در آبی که نفت بر آن شناور است و قوطیهای پلاستیکی روی آن بالا و پایین میرود، غوطه بخورم و #تصمیم بگیرم که این تجربه را زیبا ببینم یا تهوعآور. #انتخاب و آفرینش در عمیقترین لایه از آن من بود. به اصطلاح #هوسرل، noema (معنا)یم رشد کرده و گسترده شده بود و من از کارکرد سرشتی خود آگاه شده بودم و گویی از سوراخی که در پردۀ واقعیت روزمره ایجاد شده بود، به بیرون نگاه میکردم و آنچه میدیدم واقعیتی عمیقا برآشوبنده بود.
#سارتر در رمان #تهوع که یکی از برترینهای ادبیات مدرن است، این لحظۀ روشنبینی را "لحظه کشف مسئولیت" مینامد. برای اینکه فردی متحول شود، ابتدا باید مسئولیت بپذیرد: باید خود را به انجام یک عمل متعهد کند.
واژه #مسئولیت یا پاسخگویی (responsibility) خود به توانایی اشاره دارد: پاسخ(response)+ توانایی(ability) که به معنای توانایی پاسخگویی است و تحول باید خود را در عمل نشان دهد، نه در دانستن، قصد کردن یا خیال پردازی.
🗂 #کتاب روان درمانی اگزیستانسیال، #نویسنده اروین دیوید یالوم، #مترجم سپیده حبیب، #انتشارات نشرنی.
@systemsthinking
#خودکارآمدی
معمولاً در اولین جلسات درس هنر کشیدن انواع خطهای صاف و خمیده در جهتهای مختلف را با دانشآموزان تمرین میکنیم. دانشآموزان هیچ محدودیتی ندارند و تقریباً برگههای خود را سیاه میکنند.
درحالیکه بین دانشآموزان قدم میزدم، یکی از آنها که میز آخر نشسته بود گفت:
- آقا میشه با پاککن یه طرحی روی این سیاهیها در بیاریم؟
[تا حالا تجربه نکرده بودم!]
- چرا که نه؟
کمکش کردم که اسمش را به انگلیسی نوشت و بعد رو به بقیۀ بچهها گفتم که شما هم میتوانید این کار را تجربه کنید. #خلاقیت بچهها مثل همیشه عالی بود. تعدادی از کارهای آنها را در ادامه مشاهده میکنید.
@systemsthinking
معمولاً در اولین جلسات درس هنر کشیدن انواع خطهای صاف و خمیده در جهتهای مختلف را با دانشآموزان تمرین میکنیم. دانشآموزان هیچ محدودیتی ندارند و تقریباً برگههای خود را سیاه میکنند.
درحالیکه بین دانشآموزان قدم میزدم، یکی از آنها که میز آخر نشسته بود گفت:
- آقا میشه با پاککن یه طرحی روی این سیاهیها در بیاریم؟
[تا حالا تجربه نکرده بودم!]
- چرا که نه؟
کمکش کردم که اسمش را به انگلیسی نوشت و بعد رو به بقیۀ بچهها گفتم که شما هم میتوانید این کار را تجربه کنید. #خلاقیت بچهها مثل همیشه عالی بود. تعدادی از کارهای آنها را در ادامه مشاهده میکنید.
@systemsthinking
