در اهمیتِ فردِ مؤلف
📗
در تمام دوران دانشآموزی، هم نمرهی ریاضی و هم نمرهی انشای بسیار خوبی داشتهام. بااینکه مهندسی هم خواندهام، اگر از من بپرسید کدام درس در زندگیات کاربردیتر بوده با اطمینان میگویم انشا! دلیلش را هماکنون برای شما توضیح میدهم.
بخش بسیار بزرگی از وقت روزانهی مردم جهان صرف چه میشود؟ اخبار، فیلم، سریال، تلویزیون، کتاب، روزنامه، موسیقی، نماهنگ، اینترنت (وبسایتها، شبکههای اجتماعی)، تبلیغات، سرگرمیها ... اینها در نهایت چه هستند؟ ... محتوا هستند: محتوای متنی، صوتی، تصویری یا ویدئویی.
بخش بسیار بزرگی از زندگی تمام مردم جهان تحت تأثیر افراد مؤلف، یعنی تولیدکنندگان «محتوا» شکل میگیرد. آنها هستند که ما را سرگرم، خوشحال یا ناراحت میکنند، خبر و گزارش تولید میکنند، بر علایق و سلایق سیاسی و فرهنگی و رفتارهای ما اثر میگذارند، ما را وادار میکنند ساعتها پای برنامهها و تولیدات آنها بنشینیم ...اینترنت و رسانهها، دنیای تبلیغات، سینما و صنعت سرگرمی (entertainment) در تسخیر افراد مؤلف است.
بنابراین عجیب نیست اگر ادعا کنیم که افراد مؤلف، یعنی افرادی که قادر به تولید محتوای نوشتاری، صوتی، تصویری ویدئویی هستند گردانندگان دنیای امروزند.
به چند استاد دانشگاه، پزشک، دانشمند یا مشاور در کسبوکار و تخصص خودتان فکر کنید. چه کسانی اول به ذهن شما میآیند؟ آنها که مولف هستند، کتاب و مقاله دارند، اثری مکتوب، مصاحبه، آموزش صوتی یا تصویری دارند. آنها که وبسایت شخصی و کانال و اینستاگرام فعالتری دارند. درست است؟ حتی در بین دانشمندان هم آنها که مولف باشند بهتر دیده میشوند و بیشتر جدی گرفته میشوند.
پیشرفت بشر مدیون افرادی است که از گذشتههای دور بر دیوار غار و سنگ و خشت و پاپیروس مینوشتهاند! اگر افراد مؤلف نبودند، ما وارث دانش گذشتگان نمیشدیم و اکنون در عصر اینترنت، این مهارت بسیار ارزشمندتر و حیاتیتر شده است.
📗
نکته اینجاست که والدین، بزرگسالان و نظام آموزشی کشور ما، چقدر بر اهمیت این مهارتها تأکید دارند؟
حقیقتاً چند مدرسه یا دانشگاه را میشناسیم که انشا یا هنر را همارز و همشأن علوم پایه بدانند؟ آیا متوجه هستیم که کسی که خوب مینویسد، خوب صحبت میکند، خوب طرح میزند، خوب عکس میگیرد، خوب فیلم میسازد، خوب نمایش اجرا میکند... نه در آینده که همین اکنون میتواند بسیار تأثیرگذارتر از کسانی باشد که قادر به نوشتن یک خط مطلب نیستند؟ همین علوم پایه هم در عمل به شکلی ارائه نمیشوند که دید علمی به دانشآموز بدهند، بلکه او را به شکلی تربیت میکنند که بتواند تستی بزند و به دانشگاهی برود.
بدیهی است که منکر اهمیت علوم پایه نیستم. منظور آن است که بدانیم ورزش و هنر و انشا اهمیتی کمتر از فیزیک ندارند. منتظر نباشیم که نظام آموزشی تغییر کند. خودمان دستبهکار شویم و وجود این علاقهها را در فرزند خود قدر بدانیم. نویسندگی، طراحی، بازیگری، فیلمسازی، عکاسی، گویندگی، سخنوری، مهارتهای گروهی ... ارزشی کمتر از ریاضی و علوم ندارند. فرصتی فراهم کنیم که اگر نوجوان ما مستعد است، بتواند شخصیت #مؤلف خود را شکوفا کند.
علی اکبر کاویانی
#تولید_محتوا #نظام_آموزشی #علوم_پایه
@systemsthinking
📗
در تمام دوران دانشآموزی، هم نمرهی ریاضی و هم نمرهی انشای بسیار خوبی داشتهام. بااینکه مهندسی هم خواندهام، اگر از من بپرسید کدام درس در زندگیات کاربردیتر بوده با اطمینان میگویم انشا! دلیلش را هماکنون برای شما توضیح میدهم.
بخش بسیار بزرگی از وقت روزانهی مردم جهان صرف چه میشود؟ اخبار، فیلم، سریال، تلویزیون، کتاب، روزنامه، موسیقی، نماهنگ، اینترنت (وبسایتها، شبکههای اجتماعی)، تبلیغات، سرگرمیها ... اینها در نهایت چه هستند؟ ... محتوا هستند: محتوای متنی، صوتی، تصویری یا ویدئویی.
بخش بسیار بزرگی از زندگی تمام مردم جهان تحت تأثیر افراد مؤلف، یعنی تولیدکنندگان «محتوا» شکل میگیرد. آنها هستند که ما را سرگرم، خوشحال یا ناراحت میکنند، خبر و گزارش تولید میکنند، بر علایق و سلایق سیاسی و فرهنگی و رفتارهای ما اثر میگذارند، ما را وادار میکنند ساعتها پای برنامهها و تولیدات آنها بنشینیم ...اینترنت و رسانهها، دنیای تبلیغات، سینما و صنعت سرگرمی (entertainment) در تسخیر افراد مؤلف است.
بنابراین عجیب نیست اگر ادعا کنیم که افراد مؤلف، یعنی افرادی که قادر به تولید محتوای نوشتاری، صوتی، تصویری ویدئویی هستند گردانندگان دنیای امروزند.
به چند استاد دانشگاه، پزشک، دانشمند یا مشاور در کسبوکار و تخصص خودتان فکر کنید. چه کسانی اول به ذهن شما میآیند؟ آنها که مولف هستند، کتاب و مقاله دارند، اثری مکتوب، مصاحبه، آموزش صوتی یا تصویری دارند. آنها که وبسایت شخصی و کانال و اینستاگرام فعالتری دارند. درست است؟ حتی در بین دانشمندان هم آنها که مولف باشند بهتر دیده میشوند و بیشتر جدی گرفته میشوند.
پیشرفت بشر مدیون افرادی است که از گذشتههای دور بر دیوار غار و سنگ و خشت و پاپیروس مینوشتهاند! اگر افراد مؤلف نبودند، ما وارث دانش گذشتگان نمیشدیم و اکنون در عصر اینترنت، این مهارت بسیار ارزشمندتر و حیاتیتر شده است.
📗
نکته اینجاست که والدین، بزرگسالان و نظام آموزشی کشور ما، چقدر بر اهمیت این مهارتها تأکید دارند؟
حقیقتاً چند مدرسه یا دانشگاه را میشناسیم که انشا یا هنر را همارز و همشأن علوم پایه بدانند؟ آیا متوجه هستیم که کسی که خوب مینویسد، خوب صحبت میکند، خوب طرح میزند، خوب عکس میگیرد، خوب فیلم میسازد، خوب نمایش اجرا میکند... نه در آینده که همین اکنون میتواند بسیار تأثیرگذارتر از کسانی باشد که قادر به نوشتن یک خط مطلب نیستند؟ همین علوم پایه هم در عمل به شکلی ارائه نمیشوند که دید علمی به دانشآموز بدهند، بلکه او را به شکلی تربیت میکنند که بتواند تستی بزند و به دانشگاهی برود.
بدیهی است که منکر اهمیت علوم پایه نیستم. منظور آن است که بدانیم ورزش و هنر و انشا اهمیتی کمتر از فیزیک ندارند. منتظر نباشیم که نظام آموزشی تغییر کند. خودمان دستبهکار شویم و وجود این علاقهها را در فرزند خود قدر بدانیم. نویسندگی، طراحی، بازیگری، فیلمسازی، عکاسی، گویندگی، سخنوری، مهارتهای گروهی ... ارزشی کمتر از ریاضی و علوم ندارند. فرصتی فراهم کنیم که اگر نوجوان ما مستعد است، بتواند شخصیت #مؤلف خود را شکوفا کند.
علی اکبر کاویانی
#تولید_محتوا #نظام_آموزشی #علوم_پایه
@systemsthinking
#تفكرسيستمی_درمدرسه
در کارگاههای آموزشی و کلاسهای خود از این عبارت استفاده میکنم که: " برای تغییر در وضع موجود، دست به اقداماتی میزنیم که گاهی این اقدامات #آثار_ناخواستهای بر جا میگذارند". در ادامه یکی از تجربیات خود را با شما عزیزان به اشتراک میگذارم.
برای آموزش تفکر درونزا به دانشآموزان از فعالیت "خوشحالیها و ناراحتیهای ما" استفاده میکنم که معمولاً با گفتگو انجام میشود. علیرغم رویۀ معمول، تصمیم گرفتم در ضمن این کار مهارتِ نوشتن دانش آموزان را نیز تقویت کنم و از آنها خواستم که یک مورد از خوشحالیها و ناراحتیهای خود را بنویسند.
بچهها شروع به نوشتن کردند و سپس دو نفر متن خود را در جمع خواندند. جواد، یکی از بچههای شیطان کلاس که میز آخر مینشست و هنگام خنده فرورفتگی کوچکی در گونههایش پیدا میشد، اصرار داشت که متن خود را بخواند. ابتدا تصورم این بود که میخواهد نظم کلاس را بر هم بزند و قصد داشتم که به او اجازه خواندن در جمع را ندهم، اما بعد از اصرارهای زیادِ او موافقت کردم.
✍️ "یکی از روزهای تابستان بود و من در کنار پدرم در کارگاه نجاری بودم. خواهر کوچک من به علت ناراحتی قلبی به زیر تیغ جراحی رفت. آن عمل آخرین عمل خواهر من بود اگر میتوانست از آن عمل سالم به بیرون میآمد دیگر مشکلش حل میشد.
من و پدرم با خوشحالی به کار ادامه دادیم تا اینکه صدای تلفن دکان آمد. من با خوشحالی به سمت تلفن رفتم و گوشی را برداشتم و به گوشم گذاشتم. صدای مادرم را لرزان لرزان...
جواد دیگر ادامه نداد. برگه از دستش رها شد و بغضش ترکید. کلاس را سکوت محضی فراگرفت و بچهها دور جواد جمع شدند و چندنفری او را به بیرون از کلاس بردند تا آبی بهصورت بزند و اشکهای خود را پاک کند. من هنوز شوکه بودم و ادامه داستان برایم نامفهوم بود یا شاید نمیخواستم قبول کنم. برگه را از زمین برداشتم و ادامهاش را خواندم. ماتم برده بود و نفسم در سینه حبس شده بود. کلاس 36 نفره هم در سکوت عجیبی بود تا اینکه زنگ خورد و همه به حیاط رفتند. بعد از حدود یک سال، چند روز پیش این نوشته را پیدا کردم و حال و هوای جواد را داشتم.
گاهی وقتها کارهای ما آثار ناخواستهای بر جا میگذارد.
http://t.me/systemsthinking
در کارگاههای آموزشی و کلاسهای خود از این عبارت استفاده میکنم که: " برای تغییر در وضع موجود، دست به اقداماتی میزنیم که گاهی این اقدامات #آثار_ناخواستهای بر جا میگذارند". در ادامه یکی از تجربیات خود را با شما عزیزان به اشتراک میگذارم.
برای آموزش تفکر درونزا به دانشآموزان از فعالیت "خوشحالیها و ناراحتیهای ما" استفاده میکنم که معمولاً با گفتگو انجام میشود. علیرغم رویۀ معمول، تصمیم گرفتم در ضمن این کار مهارتِ نوشتن دانش آموزان را نیز تقویت کنم و از آنها خواستم که یک مورد از خوشحالیها و ناراحتیهای خود را بنویسند.
بچهها شروع به نوشتن کردند و سپس دو نفر متن خود را در جمع خواندند. جواد، یکی از بچههای شیطان کلاس که میز آخر مینشست و هنگام خنده فرورفتگی کوچکی در گونههایش پیدا میشد، اصرار داشت که متن خود را بخواند. ابتدا تصورم این بود که میخواهد نظم کلاس را بر هم بزند و قصد داشتم که به او اجازه خواندن در جمع را ندهم، اما بعد از اصرارهای زیادِ او موافقت کردم.
✍️ "یکی از روزهای تابستان بود و من در کنار پدرم در کارگاه نجاری بودم. خواهر کوچک من به علت ناراحتی قلبی به زیر تیغ جراحی رفت. آن عمل آخرین عمل خواهر من بود اگر میتوانست از آن عمل سالم به بیرون میآمد دیگر مشکلش حل میشد.
من و پدرم با خوشحالی به کار ادامه دادیم تا اینکه صدای تلفن دکان آمد. من با خوشحالی به سمت تلفن رفتم و گوشی را برداشتم و به گوشم گذاشتم. صدای مادرم را لرزان لرزان...
جواد دیگر ادامه نداد. برگه از دستش رها شد و بغضش ترکید. کلاس را سکوت محضی فراگرفت و بچهها دور جواد جمع شدند و چندنفری او را به بیرون از کلاس بردند تا آبی بهصورت بزند و اشکهای خود را پاک کند. من هنوز شوکه بودم و ادامه داستان برایم نامفهوم بود یا شاید نمیخواستم قبول کنم. برگه را از زمین برداشتم و ادامهاش را خواندم. ماتم برده بود و نفسم در سینه حبس شده بود. کلاس 36 نفره هم در سکوت عجیبی بود تا اینکه زنگ خورد و همه به حیاط رفتند. بعد از حدود یک سال، چند روز پیش این نوشته را پیدا کردم و حال و هوای جواد را داشتم.
گاهی وقتها کارهای ما آثار ناخواستهای بر جا میگذارد.
http://t.me/systemsthinking
«ls there anybody who will help us? »
«هل من ناصر ینصرنی ... »
«اربعین حسینی تسلیت باد»
@systemsthinker
«هل من ناصر ینصرنی ... »
«اربعین حسینی تسلیت باد»
@systemsthinker
#گفتگو در خانواده
پیادهروی #اربعین یکی از بهترین فرصتهای گفتگو در خانواده ماست.
امسال هم با پسرهایم علی و مهدی به پیادهروی اربعین رفتیم. معمولا پیادهروی را از نجف شروع میکنیم و تا کربلا سه روز در مسیر هستیم. حرکت از حوالی طلوع خورشید یا ساعتی قبل از آن شروع میشود و تا نیمه شب ادامه دارد.
طی این مدت گفتگو بهترین چیزیست که مسیر را کوتاه و دلها را به هم نزدیکتر میکند.
هرکسی موضوعی که به آن علاقه دارد را مطرح میکند و تا مدتی در مورد آن صحبت میکنیم و بعد از مدتی وارد موضوع بعدی میشویم.
امسال هم در مورد خیلی چیزها صحبت کردیم:
- تصمیم به زندگی در روستا چه مزایا و معایبی داشته است؟
- حیوانات خانگی داشته باشیم یا نه؟ چه حیواناتی؟ چندتا؟ چرا؟
- روستا چه مشکلاتی دارد که ما میتوانیم به حل آنها کمک کنیم؟
- چطور میتوانیم درآمد روستا را افزایش دهیم که فرهنگ دوست داشتنی روستا حفظ شود؟
- روشهای جدید تقلب در مدرسه چیست؟ تقلب کنیم یا نه؟
- اگر امکان گرانفروشی و احتکار پیش بیاید چه تصمیمی خواهیم گرفت؟ چه روش کسب درآمدی را درست میدانیم و چه درآمدهایی نمیخواهیم داشته باشیم؟
- مبنای تصمیمگیری در مورد تصمیمهای مختلفی که در زندگی داریم چیست؟ دین یا اخلاق یا منفعت؟
مهمترین تصمیمهای زندگیمان چه بوده؟
- آینده صنعت خودروسازی به کدام سمت میرود و علی چه نقشی در این صنعت میتواند در آینده داشته باشد؟
- چرا، چگونه و چقدر برای درس خواندن وقت بگذاریم؟
- مردم عراق چرا اینقدر صادقانه و متواضعانه در مراسم اربعین به زوار خدمت میکنند؟ ما در زندگیمان از مفهوم خدمت چه استفادهای میتوانیم داشته باشیم؟
- واقعه عاشورا و تحولات بعد از مرگ پیامبر چرا و چگونه به وجود آمدند؟
- آشنایی با تاریخ چه کاربردی برای ما میتواند داشته باشد و از کجا بفهمیم کدام روایت از تاریخ درست است؟
- و فهرست موضوعاتی که در مورد آنها صحبت کردیم ادامه دارد...
#گفتگو درباره این مفاهیم، نه تنها شناخت بهتری از طرز فکر یکدیگر ایجاد میکند، بلکه زمینهای برای آشنایی با #مدل_ذهنی خودمان و بازطراحی بعضی از مبانی تصمیمگیری، ارزشها و پیشفرضهایمان به وجود میآورد و نگاهمان به زندگی در این جهان را به هم نزدیکتر میکند.
البته آشنایی با مبانی نظری #گفتگو هم باعث میشود صحبتهایمان به سمت مجادله و مناظره پیش نرود و آماده یادگیری از یکدیگر باشیم...
گزارش تصویری سفر را اینجا میتوانید دنبال کنید: @ahakelan
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
پیادهروی #اربعین یکی از بهترین فرصتهای گفتگو در خانواده ماست.
امسال هم با پسرهایم علی و مهدی به پیادهروی اربعین رفتیم. معمولا پیادهروی را از نجف شروع میکنیم و تا کربلا سه روز در مسیر هستیم. حرکت از حوالی طلوع خورشید یا ساعتی قبل از آن شروع میشود و تا نیمه شب ادامه دارد.
طی این مدت گفتگو بهترین چیزیست که مسیر را کوتاه و دلها را به هم نزدیکتر میکند.
هرکسی موضوعی که به آن علاقه دارد را مطرح میکند و تا مدتی در مورد آن صحبت میکنیم و بعد از مدتی وارد موضوع بعدی میشویم.
امسال هم در مورد خیلی چیزها صحبت کردیم:
- تصمیم به زندگی در روستا چه مزایا و معایبی داشته است؟
- حیوانات خانگی داشته باشیم یا نه؟ چه حیواناتی؟ چندتا؟ چرا؟
- روستا چه مشکلاتی دارد که ما میتوانیم به حل آنها کمک کنیم؟
- چطور میتوانیم درآمد روستا را افزایش دهیم که فرهنگ دوست داشتنی روستا حفظ شود؟
- روشهای جدید تقلب در مدرسه چیست؟ تقلب کنیم یا نه؟
- اگر امکان گرانفروشی و احتکار پیش بیاید چه تصمیمی خواهیم گرفت؟ چه روش کسب درآمدی را درست میدانیم و چه درآمدهایی نمیخواهیم داشته باشیم؟
- مبنای تصمیمگیری در مورد تصمیمهای مختلفی که در زندگی داریم چیست؟ دین یا اخلاق یا منفعت؟
مهمترین تصمیمهای زندگیمان چه بوده؟
- آینده صنعت خودروسازی به کدام سمت میرود و علی چه نقشی در این صنعت میتواند در آینده داشته باشد؟
- چرا، چگونه و چقدر برای درس خواندن وقت بگذاریم؟
- مردم عراق چرا اینقدر صادقانه و متواضعانه در مراسم اربعین به زوار خدمت میکنند؟ ما در زندگیمان از مفهوم خدمت چه استفادهای میتوانیم داشته باشیم؟
- واقعه عاشورا و تحولات بعد از مرگ پیامبر چرا و چگونه به وجود آمدند؟
- آشنایی با تاریخ چه کاربردی برای ما میتواند داشته باشد و از کجا بفهمیم کدام روایت از تاریخ درست است؟
- و فهرست موضوعاتی که در مورد آنها صحبت کردیم ادامه دارد...
#گفتگو درباره این مفاهیم، نه تنها شناخت بهتری از طرز فکر یکدیگر ایجاد میکند، بلکه زمینهای برای آشنایی با #مدل_ذهنی خودمان و بازطراحی بعضی از مبانی تصمیمگیری، ارزشها و پیشفرضهایمان به وجود میآورد و نگاهمان به زندگی در این جهان را به هم نزدیکتر میکند.
البته آشنایی با مبانی نظری #گفتگو هم باعث میشود صحبتهایمان به سمت مجادله و مناظره پیش نرود و آماده یادگیری از یکدیگر باشیم...
گزارش تصویری سفر را اینجا میتوانید دنبال کنید: @ahakelan
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
جان باختن جمعی از هموطنان عزیزمان در ضایعه دردناک زلزله را به خانوادههای ایشان تسلیت میگوییم.
از تلفات و ضایعات این زلزله برای کشورهای همسایه نیز متأثر هستیم.
@systemsthinking
از تلفات و ضایعات این زلزله برای کشورهای همسایه نیز متأثر هستیم.
@systemsthinking
سازمان انتقال خون از دارندگان گروه خونی O منفی خواست برای کمک به مناطق زلزله زده، خون اهدا کنند.
@systemsthinking
@systemsthinking
#تفكرسيستمی_درمدرسه
#تفکر_درونزا
خوشحالیها و ناراحتیها
تخته را به دو قسمت تقسیم کردم، یک طرف لغت خوشحالی و طرف دیگر ناراحتی را نوشتم. با دانش آموزان شروع به گفتگو کردم. چه چیزی شما را خوشحال یا ناراحت میکند؟
- وحید چی تو رو خوشحال میکنه؟
- اگر به هدفمان برسیم.
- یعنی چی؟ یک مثال میزنی؟
- پنجشنبهها جلوی در امامزاده با نیسان بابام میوه میفروشیم. از طرفی هم باید باشگاه برم. بابام بهم گفت هر موقع که میوهها رو فروختی میتونی بری. من هم روی کارتن قیمتها رو بزرگ نوشتم و با داد زدن و ... خیلی زود میوهها رو فروختم و تونستم به باشگاه هم برسم.
- چی ناراحتت میکنه؟
- ناراحتی پدر و مادرم.
- خُب شده تا حالا خودت ناراحتشون کنی؟
- خیلی...
- اینها که باهم تناقض داره؟
- بعدش میرم سریع معذرتخواهی میکنم!
دانش آموزان بیصبرانه منتظر بودند تا بتواند صحبت کنند. گفتگوها را به همین ترتیب با همۀ دانش آموزان ادامه دادم. در همین حین، نظرات آنها را روی تخته در دو گروه نوشتم:
1- رسیدن به هدف، رفتن به استخر، خوشحال کردن خانواده، قهرمانی در مسابقات کشتی، یادگیری مطالب جدید، شاگرداول شدن و..
2- برد استقلال، خرید دوچرخه (توسط پدرم)، خرید تبلت (پدر)
پس از پایان گفتگوها، از آنها خواستم که تفاوت دو گروه بالا را بیان کنند؟
بچهها بهدرستی گفتند که گروه اول نتیجه مستقیم اقدامات گذشته خود ما است. این فعالیت را برای ناراحتیها نیز انجام دادیم.
درنهایت به این نتیجه رسیدیم که سهم زیادی از خوشحالیها و ناراحتیهای ما به تصمیمات خود ما بستگی دارد که باید تلاش کنیم کیفیت آنها را افزایش دهیم. از طرف دیگر، نتایج بخشی از آنها نیز از کنترل ما خارج است و ما تسلطی بر آنها نداریم.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#تفکر_درونزا
خوشحالیها و ناراحتیها
تخته را به دو قسمت تقسیم کردم، یک طرف لغت خوشحالی و طرف دیگر ناراحتی را نوشتم. با دانش آموزان شروع به گفتگو کردم. چه چیزی شما را خوشحال یا ناراحت میکند؟
- وحید چی تو رو خوشحال میکنه؟
- اگر به هدفمان برسیم.
- یعنی چی؟ یک مثال میزنی؟
- پنجشنبهها جلوی در امامزاده با نیسان بابام میوه میفروشیم. از طرفی هم باید باشگاه برم. بابام بهم گفت هر موقع که میوهها رو فروختی میتونی بری. من هم روی کارتن قیمتها رو بزرگ نوشتم و با داد زدن و ... خیلی زود میوهها رو فروختم و تونستم به باشگاه هم برسم.
- چی ناراحتت میکنه؟
- ناراحتی پدر و مادرم.
- خُب شده تا حالا خودت ناراحتشون کنی؟
- خیلی...
- اینها که باهم تناقض داره؟
- بعدش میرم سریع معذرتخواهی میکنم!
دانش آموزان بیصبرانه منتظر بودند تا بتواند صحبت کنند. گفتگوها را به همین ترتیب با همۀ دانش آموزان ادامه دادم. در همین حین، نظرات آنها را روی تخته در دو گروه نوشتم:
1- رسیدن به هدف، رفتن به استخر، خوشحال کردن خانواده، قهرمانی در مسابقات کشتی، یادگیری مطالب جدید، شاگرداول شدن و..
2- برد استقلال، خرید دوچرخه (توسط پدرم)، خرید تبلت (پدر)
پس از پایان گفتگوها، از آنها خواستم که تفاوت دو گروه بالا را بیان کنند؟
بچهها بهدرستی گفتند که گروه اول نتیجه مستقیم اقدامات گذشته خود ما است. این فعالیت را برای ناراحتیها نیز انجام دادیم.
درنهایت به این نتیجه رسیدیم که سهم زیادی از خوشحالیها و ناراحتیهای ما به تصمیمات خود ما بستگی دارد که باید تلاش کنیم کیفیت آنها را افزایش دهیم. از طرف دیگر، نتایج بخشی از آنها نیز از کنترل ما خارج است و ما تسلطی بر آنها نداریم.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
⛑ ما و سبک مواجههمان با حوادث
#رویدادمداری
#مدیریت_فعالانه در برابر #مدیریت_واکنشی
شوربختانه باز هم زلزلهای گوشهای از این سرزمین را لرزاند و تعدادی از ما را داغدار کرد و تقریباً همهمان را ناراحت.
فراوانی واکنشهای نوعدوستانه در شبکههای اجتماعی و جمعآوری کمکهای کالایی و نقدی اینبار هم ستودنی است؛ واکنشهایی که نشانهای از حساسیت انسانی و #همبستگی_اجتماعی ماست.
اما کاش در پس یکی از این حوادث واقعاً به خودمان میآمدیم و به نوعی دیگر عمل میکردیم و عزممان را برای طراحی ساختارهایی مقاوم در برابر حوادث (بهمنظور کاهش آسیبها) و تقویت نهادهای پشتیبان و خدمترسان در هنگام حادثه (بهمنظور افزایش کارایی و کارآمدی مدیریت بحران) جزم میکردیم؛ ساختارهایی که به پشتوانهٔ آنها بتوانیم شبها با دلهرهای کمتر سر بر بالین بگذاریم.
میشود همت کنیم و کمکم یاد بگیریم که سبک مواجههمان با رویدادها #واکنشی نباشد. میتوان سبک مدیریتی #فعالانه را بهتدریج جایگزین سبک موجود کرد؛ سبکی که در آن، واقعه، قبل از وقوع علاج میشود.
@systemsthinking
#رویدادمداری
#مدیریت_فعالانه در برابر #مدیریت_واکنشی
شوربختانه باز هم زلزلهای گوشهای از این سرزمین را لرزاند و تعدادی از ما را داغدار کرد و تقریباً همهمان را ناراحت.
فراوانی واکنشهای نوعدوستانه در شبکههای اجتماعی و جمعآوری کمکهای کالایی و نقدی اینبار هم ستودنی است؛ واکنشهایی که نشانهای از حساسیت انسانی و #همبستگی_اجتماعی ماست.
اما کاش در پس یکی از این حوادث واقعاً به خودمان میآمدیم و به نوعی دیگر عمل میکردیم و عزممان را برای طراحی ساختارهایی مقاوم در برابر حوادث (بهمنظور کاهش آسیبها) و تقویت نهادهای پشتیبان و خدمترسان در هنگام حادثه (بهمنظور افزایش کارایی و کارآمدی مدیریت بحران) جزم میکردیم؛ ساختارهایی که به پشتوانهٔ آنها بتوانیم شبها با دلهرهای کمتر سر بر بالین بگذاریم.
میشود همت کنیم و کمکم یاد بگیریم که سبک مواجههمان با رویدادها #واکنشی نباشد. میتوان سبک مدیریتی #فعالانه را بهتدریج جایگزین سبک موجود کرد؛ سبکی که در آن، واقعه، قبل از وقوع علاج میشود.
@systemsthinking
همراه با مدیران شرکت ملی صنایع مس ایران در دوره #تفکرسیستمی
چهارشنبه و پنجشنبه ۲۴ و ۲۵ آبان ۱۳۹۶
شهر مس سرچشمه
@systemsthinking
چهارشنبه و پنجشنبه ۲۴ و ۲۵ آبان ۱۳۹۶
شهر مس سرچشمه
@systemsthinking
#کتاب_بخوانیم
ملانصرالدین خری داشت پیر و ناتوان و میخواست آن را بفروشد. ولی مشتری با قیمت مناسب پیدا نمیشد.
یک شب وقت سپیدهدم خواب دید خرش را که پنج دینار هم نمیخرند مشتری حاضر است با قیمت نوزده دینار بخرد. ملا در خواب طمع کرد و با خریدار چک و چانه زد و گفت:
زیر بیست دینار خر را نمیدهم.
حالا که به قیمت نوزده دینار میخری یک دینار هم اضافه کن که بیست دینار سرراست شود.
مشتری موافقت نکرد و گفت: همان نوزده دینار.
در این حال ملا از خواب بیدار شد و فهمید چه معاملهای را از دست داده، چشمهایش را به حالت خواب بست، دستش را دراز کرد و گفت: بسیار خوب همان نوزده دینار را بده!
👌 وقتی فرصتها به سبب #مرگ از دست میروند، دیگر نمیتوان به هیچ وجه به آنها دست یافت، درست مانند خواب ملا!
زیرا مرگ آدمی را به ساحت تازهای از هستی میبرد، مرگ را که گاهی #فوت میگویند بهمین سبب است که فرصت آدمی فوت و تمام میشود.
🗂 #کتاب زیرکیهای ملانصرالدین، #تألیف شاهد قمشهای. #انتشارات روزنه
@systemsthinking
ملانصرالدین خری داشت پیر و ناتوان و میخواست آن را بفروشد. ولی مشتری با قیمت مناسب پیدا نمیشد.
یک شب وقت سپیدهدم خواب دید خرش را که پنج دینار هم نمیخرند مشتری حاضر است با قیمت نوزده دینار بخرد. ملا در خواب طمع کرد و با خریدار چک و چانه زد و گفت:
زیر بیست دینار خر را نمیدهم.
حالا که به قیمت نوزده دینار میخری یک دینار هم اضافه کن که بیست دینار سرراست شود.
مشتری موافقت نکرد و گفت: همان نوزده دینار.
در این حال ملا از خواب بیدار شد و فهمید چه معاملهای را از دست داده، چشمهایش را به حالت خواب بست، دستش را دراز کرد و گفت: بسیار خوب همان نوزده دینار را بده!
👌 وقتی فرصتها به سبب #مرگ از دست میروند، دیگر نمیتوان به هیچ وجه به آنها دست یافت، درست مانند خواب ملا!
زیرا مرگ آدمی را به ساحت تازهای از هستی میبرد، مرگ را که گاهی #فوت میگویند بهمین سبب است که فرصت آدمی فوت و تمام میشود.
🗂 #کتاب زیرکیهای ملانصرالدین، #تألیف شاهد قمشهای. #انتشارات روزنه
@systemsthinking
#تفكرسيستمی_درمدرسه
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت
سال گذشته وارد مدرسۀ ۱۶ کلاسهای شدم که سه کلاس هوشمند داشت. این سه کلاس پروژکتورهای ثابتی داشتند که طبق معمول روی سقف نصب شده بودند. تعدادی از دبیران بهخاطر برنامۀ کلاسی از دسترسی به آنها محروم بودند و سایرین نیز از آنها استفاده نمیکردند. دانشآموزان و خانوادهها نیز گلایه داشتند. با معاون مدرسه دربارهٔ جابجایی کلاسهایم برای استفاده از کلاسهای هوشمند گفتگو کردم و هیچ استقبالی نشد: «مدرسه رو بههم نزن و ما رو هم اذیت نکن».
با مدیر مدرسه هم همین داستان را داشتم. با شرط اینکه خودم همۀ کارهای مربوطه را بکنم، حوالی بهمن یکی از پروژکتورها را باز کردم تا سیار باشد. به دلیل جذابیت این کار برای دانشآموزان، بچهها و والدینشان بازخوردهای مثبتی به مدیر داده بودند.
پیش از بازگشایی مدارس، کادر اجرایی مدرسه یک پروژکتور دیگر را نیز باز کرده بودند. هفتۀ گذشته به پروژکتور نیاز داشتم و به دفتر مدرسه مراجعه کردم، اما موجود نبود و گویا باید سومی را هم سیار کنند.
با یک تغییر بسیار کوچک در ساختار، بیشک کیفیت یادگیری افزایش یافته، معلمها از یکدیگر یادگرفتهاند، اعتماد دانشآموزان و والدین به مدرسه بیشتر شده و در هزینهها هم صرفهجویی شده است.
به نظر شما چه ساختارهای پنهان دیگری را میتوان در مدارس شناسایی کرد و تغییر داد تا اثربخشی آنها افزایش یابد؟
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت
سال گذشته وارد مدرسۀ ۱۶ کلاسهای شدم که سه کلاس هوشمند داشت. این سه کلاس پروژکتورهای ثابتی داشتند که طبق معمول روی سقف نصب شده بودند. تعدادی از دبیران بهخاطر برنامۀ کلاسی از دسترسی به آنها محروم بودند و سایرین نیز از آنها استفاده نمیکردند. دانشآموزان و خانوادهها نیز گلایه داشتند. با معاون مدرسه دربارهٔ جابجایی کلاسهایم برای استفاده از کلاسهای هوشمند گفتگو کردم و هیچ استقبالی نشد: «مدرسه رو بههم نزن و ما رو هم اذیت نکن».
با مدیر مدرسه هم همین داستان را داشتم. با شرط اینکه خودم همۀ کارهای مربوطه را بکنم، حوالی بهمن یکی از پروژکتورها را باز کردم تا سیار باشد. به دلیل جذابیت این کار برای دانشآموزان، بچهها و والدینشان بازخوردهای مثبتی به مدیر داده بودند.
پیش از بازگشایی مدارس، کادر اجرایی مدرسه یک پروژکتور دیگر را نیز باز کرده بودند. هفتۀ گذشته به پروژکتور نیاز داشتم و به دفتر مدرسه مراجعه کردم، اما موجود نبود و گویا باید سومی را هم سیار کنند.
با یک تغییر بسیار کوچک در ساختار، بیشک کیفیت یادگیری افزایش یافته، معلمها از یکدیگر یادگرفتهاند، اعتماد دانشآموزان و والدین به مدرسه بیشتر شده و در هزینهها هم صرفهجویی شده است.
به نظر شما چه ساختارهای پنهان دیگری را میتوان در مدارس شناسایی کرد و تغییر داد تا اثربخشی آنها افزایش یابد؟
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#مصطفی_ملکیان، استاد فلسفه و اخلاق:
«راهحل #رشد، مطالعه است و باید #کتاب_بخوانیم.
#یادگیری با مطالعهٔ کتاب میسر میشود.»
@systemsthinking
«راهحل #رشد، مطالعه است و باید #کتاب_بخوانیم.
#یادگیری با مطالعهٔ کتاب میسر میشود.»
@systemsthinking
گاهی دوستان فهرستی از کانال هایی که محتوای مفیدی دارند، تهیه می کنند و برای به اشتراک گذاری هماهنگ می کنند.
به اشتراک گذاری این فهرست در جهت حمایت از تولید محتوای مفید است و البته به معنای تایید تمام پستهای تمام کانالهای این فهرستها نیست.
به اشتراک گذاری این فهرست در جهت حمایت از تولید محتوای مفید است و البته به معنای تایید تمام پستهای تمام کانالهای این فهرستها نیست.
در این بخش از #کتاب_بخوانیم، گزیدههایی از کتاب "سر کلاس با کیارستمی" را با هم بخوانیم :)
✅ زندگی در اصل یک کلاس درس بلند مدت است.
✅ بچه که بودم پیش خودم فکر میکردم که آیا زندگی یعنی پیشرفت و به جایی رسیدن، به وجود آوردن چیزهایی که تا دنیا دنیاست ماندگار باشد. یا اینکه زندگی برای لذت بردن است. هنوز هم بر سر این دوراهیام.
در لحظههای خلوت بیقراری، در درماندگی مزمن، خودم را از جریان پرشتاب امیال کنار میکشم، با کتاب شعری، و بلافاصله متوجه شوکت پیرامونی میشوم. عمری را در چنین جهانی سپری کردن عمری است با عزت. و این برایم مایه تسکین است.
✅ با عبور از میانسالی، خیلی چیزها آرامتر میشود. نگرانیها از میان میرود. محدودیتها شفاف میشود. آزادی سر برمیآورد.
✅ آنقدر راه بروید که خسته زانوهایتان را بچسبید و به شمارش نفسهاتان گوش دهید. بعد، کتاب شعری دست بگیرید. به زندگی فکر کنید، به جایگاهتان در این دنیا. به درماندگیهاتان بیاندیشید. لذت ببرید.
✅ تنهایی از همیشه برایم مهمتر شده است. خودم را در موقعیتهایی مییابم که با ضرورتهای شهر کنار نمیآید. برای همین، طبیعت بدون انسان برایم یار پرقدرتی شده است. جانم به سوی فضاهای باز کشیده میشود. وقتی که به راستی متوجه میشوی که چقدر در مقابل طبیعت ناچیزی، که حق محفوظی نداری، انتظاراتت فروکش میکند. دیدگاه انسان دگرگون میشود. میل به نوع خاصی از پیشرفت ناپدید میشود.
✅ در طبیعت، وقتی که با خدا در ارتباطید، نیمی از مسائلی که معمولا با دیگری دارید از میان میرود.
🗂 #کتاب سر کلاس با کیارستمی. #نویسنده پال کرونین. #مترجم سهراب مهدوی. #انتشارات نظر
@systemsthinking
✅ زندگی در اصل یک کلاس درس بلند مدت است.
✅ بچه که بودم پیش خودم فکر میکردم که آیا زندگی یعنی پیشرفت و به جایی رسیدن، به وجود آوردن چیزهایی که تا دنیا دنیاست ماندگار باشد. یا اینکه زندگی برای لذت بردن است. هنوز هم بر سر این دوراهیام.
در لحظههای خلوت بیقراری، در درماندگی مزمن، خودم را از جریان پرشتاب امیال کنار میکشم، با کتاب شعری، و بلافاصله متوجه شوکت پیرامونی میشوم. عمری را در چنین جهانی سپری کردن عمری است با عزت. و این برایم مایه تسکین است.
✅ با عبور از میانسالی، خیلی چیزها آرامتر میشود. نگرانیها از میان میرود. محدودیتها شفاف میشود. آزادی سر برمیآورد.
✅ آنقدر راه بروید که خسته زانوهایتان را بچسبید و به شمارش نفسهاتان گوش دهید. بعد، کتاب شعری دست بگیرید. به زندگی فکر کنید، به جایگاهتان در این دنیا. به درماندگیهاتان بیاندیشید. لذت ببرید.
✅ تنهایی از همیشه برایم مهمتر شده است. خودم را در موقعیتهایی مییابم که با ضرورتهای شهر کنار نمیآید. برای همین، طبیعت بدون انسان برایم یار پرقدرتی شده است. جانم به سوی فضاهای باز کشیده میشود. وقتی که به راستی متوجه میشوی که چقدر در مقابل طبیعت ناچیزی، که حق محفوظی نداری، انتظاراتت فروکش میکند. دیدگاه انسان دگرگون میشود. میل به نوع خاصی از پیشرفت ناپدید میشود.
✅ در طبیعت، وقتی که با خدا در ارتباطید، نیمی از مسائلی که معمولا با دیگری دارید از میان میرود.
🗂 #کتاب سر کلاس با کیارستمی. #نویسنده پال کرونین. #مترجم سهراب مهدوی. #انتشارات نظر
@systemsthinking
امروز خانم مهندس فربد که از معمارهای خوب کشورمان هستند و همسرشان آقای دکتر جهانزاد میهمان مدرسه روستایمان بودند.
به پیشنهاد دوست دانشمندم زاهد شیخالاسلامی قرار شد بازطراحی مدرسه را به کمک دانشآموزان و با روش «#تفکرطراحی» دانشگاه استنفورد انجام دهیم و خانم فربد هم اجرای این روش را با رویکرد «#آموزش_از_راه_خدمت» به عهده گرفتند.
بعد از گفتگوی اولیه با دانشآموزان پایه پنجم و ششم ابتدایی در مسیری اکتشافی، که در نتیجه نظر دانشآموزان در مورد طراحی مدرسه برای خودشان و مدیر و معلمان روشنتر میشد، قرار شد دانشآموزان در گروههایی نظراتشان را در قالب انشاء یا نقاشی به روی کاغذ بیاورند تا در جلسه بعد با جزییات بیشتری وارد طراحی و ساخت ماکتهای اولیه شویم.
مدرسه که تعطیل شد، بچهها برای پیش بردن پروژههایشان بیتاب بودند. بعد از ناهار با هم هماهنگ کردند و به مسجد روستا رفتند تا با هم روی پروژههایشان کار کنند و تا غروب آفتاب مشغول نوشتن و طراحی بودند. بیصبرانه منتظر جلسه بعدی و دیدن نتایج کار بچهها و فرصتهای یادگیری بیشتر هستم. 😊
تجربههای این روزهای روستا را در این کانال مینویسم: @ahakelan
t.me/systemsthinking
به پیشنهاد دوست دانشمندم زاهد شیخالاسلامی قرار شد بازطراحی مدرسه را به کمک دانشآموزان و با روش «#تفکرطراحی» دانشگاه استنفورد انجام دهیم و خانم فربد هم اجرای این روش را با رویکرد «#آموزش_از_راه_خدمت» به عهده گرفتند.
بعد از گفتگوی اولیه با دانشآموزان پایه پنجم و ششم ابتدایی در مسیری اکتشافی، که در نتیجه نظر دانشآموزان در مورد طراحی مدرسه برای خودشان و مدیر و معلمان روشنتر میشد، قرار شد دانشآموزان در گروههایی نظراتشان را در قالب انشاء یا نقاشی به روی کاغذ بیاورند تا در جلسه بعد با جزییات بیشتری وارد طراحی و ساخت ماکتهای اولیه شویم.
مدرسه که تعطیل شد، بچهها برای پیش بردن پروژههایشان بیتاب بودند. بعد از ناهار با هم هماهنگ کردند و به مسجد روستا رفتند تا با هم روی پروژههایشان کار کنند و تا غروب آفتاب مشغول نوشتن و طراحی بودند. بیصبرانه منتظر جلسه بعدی و دیدن نتایج کار بچهها و فرصتهای یادگیری بیشتر هستم. 😊
تجربههای این روزهای روستا را در این کانال مینویسم: @ahakelan
t.me/systemsthinking
لَیسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصیّامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر فی أمر اللهِ
امام حسن عسکری(ع). تحف العقول: صفحه ۵۱۸
@systemsthinking
امام حسن عسکری(ع). تحف العقول: صفحه ۵۱۸
@systemsthinking
همسایهمان برای مراقبت از گاوها سگ چوپان خرید.
سگ را نزدیک طویله بست و رفت.
سگ مشغول پاسبانی شد.
شب هنگام، گاوها که به سمت طویله رفتند، با پارسهای پیاپی سگ مواجه شدند.
ترس از حملات سگ باعث شد گاوها شب را در سرمای سخت، بیرون از طویله به صبح برسانند.
صبح، گاوهای تشنه برای آب خوردن به سمت طویله رفتند اما هنوز حملات و پارس کردنهای سگ ادامه داشت.
گاوها که از تشنگی بیطاقت شده بودند، به سمت طویله رفتند و حمله سگ با ضربه شاخ یکی از گاوها همراه شد.
سگ بیصدا گوشهای ایستاد و گاوها و گوسالهها برای آب خوردن به طویله رفتند.
اگرچه این اتفاق دیروز در روستای ما اتفاق افتاد، اما برای من خیلی آشناتر به نظر رسید.
فکر میکنم خیلی چیزها از این داستان میشود یاد گرفت.
آموزههای این روزهای روستا را در این کانال به اشتراک میگذارم: @ahakelan
t.me/systemsthinking
سگ را نزدیک طویله بست و رفت.
سگ مشغول پاسبانی شد.
شب هنگام، گاوها که به سمت طویله رفتند، با پارسهای پیاپی سگ مواجه شدند.
ترس از حملات سگ باعث شد گاوها شب را در سرمای سخت، بیرون از طویله به صبح برسانند.
صبح، گاوهای تشنه برای آب خوردن به سمت طویله رفتند اما هنوز حملات و پارس کردنهای سگ ادامه داشت.
گاوها که از تشنگی بیطاقت شده بودند، به سمت طویله رفتند و حمله سگ با ضربه شاخ یکی از گاوها همراه شد.
سگ بیصدا گوشهای ایستاد و گاوها و گوسالهها برای آب خوردن به طویله رفتند.
اگرچه این اتفاق دیروز در روستای ما اتفاق افتاد، اما برای من خیلی آشناتر به نظر رسید.
فکر میکنم خیلی چیزها از این داستان میشود یاد گرفت.
آموزههای این روزهای روستا را در این کانال به اشتراک میگذارم: @ahakelan
t.me/systemsthinking

