Systems Thinking – Telegram
Systems Thinking
5.46K subscribers
753 photos
103 videos
82 files
648 links
Download Telegram
#تفكرسيستمی_درمدرسه
#تفکر_درونزا



خوشحالی‌ها و ناراحتی‌ها

تخته را به دو قسمت تقسیم کردم، یک ‌طرف لغت خوشحالی و طرف دیگر ناراحتی را نوشتم. با دانش آموزان شروع به گفتگو کردم. چه چیزی شما را خوشحال یا ناراحت می‌کند؟

- وحید چی تو رو خوشحال می‌کنه؟
- اگر به هدفمان برسیم.
- یعنی چی؟ یک مثال می‌زنی؟
- پنج‌شنبه‌ها جلوی در امامزاده با نیسان بابام میوه می‌فروشیم. از طرفی هم باید باشگاه برم. بابام بهم گفت هر موقع که میوه‌ها رو فروختی میتونی بری. من هم روی کارتن قیمت‌ها رو بزرگ نوشتم و با داد زدن و ... خیلی زود میوه‌ها رو فروختم و تونستم به باشگاه هم برسم.
- چی ناراحتت می‌کنه؟
- ناراحتی پدر و مادرم.
- خُب شده تا حالا خودت ناراحتشون کنی؟
- خیلی...
- این‌ها که باهم تناقض داره؟
- بعدش میرم سریع معذرت‌خواهی می‌کنم!

دانش آموزان بی‌صبرانه منتظر بودند تا بتواند صحبت کنند. گفتگوها را به همین ترتیب با همۀ دانش آموزان ادامه دادم. در همین حین، نظرات آن‌ها را روی تخته در دو گروه ‌نوشتم:
1- رسیدن به هدف، رفتن به استخر، خوشحال کردن خانواده، قهرمانی در مسابقات کشتی، یادگیری مطالب جدید، شاگرداول شدن و..
2- برد استقلال، خرید دوچرخه (توسط پدرم)، خرید تبلت (پدر)

پس از پایان گفتگوها، از آن‌ها خواستم که تفاوت دو گروه بالا را بیان کنند؟

بچه‌ها به‌درستی گفتند که گروه اول نتیجه مستقیم اقدامات گذشته خود ما است. این فعالیت را برای ناراحتی‌ها نیز انجام دادیم.

درنهایت به این نتیجه رسیدیم که سهم زیادی از خوشحالی‌ها و ناراحتی‌های ما به تصمیمات خود ما بستگی دارد که باید تلاش کنیم کیفیت آن‌ها را افزایش دهیم. از طرف دیگر، نتایج بخشی از آن‌ها نیز از کنترل ما خارج است و ما تسلطی بر آنها نداریم.

https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
ما و سبک مواجهه‌مان با حوادث

#رویدادمداری
#مدیریت_فعالانه در برابر #مدیریت_واکنشی

شوربختانه باز هم زلزله‌ای گوشه‌ای از این سرزمین را لرزاند و تعدادی از ما را داغدار کرد و تقریباً همه‌مان را ناراحت.

فراوانی واکنش‌های نوع‌دوستانه در شبکه‌های اجتماعی و جمع‌آوری کمک‌های کالایی و نقدی این‌بار هم ستودنی است؛ واکنش‌هایی که نشانه‌ای از حساسیت انسانی و #همبستگی_اجتماعی ماست.

اما کاش در پس یکی از این حوادث واقعاً به خودمان می‌آمدیم و به نوعی دیگر عمل می‌کردیم و عزم‌مان را برای طراحی ساختارهایی مقاوم در برابر حوادث (به‌منظور کاهش آسیب‌ها) و تقویت نهادهای پشتیبان و‌ خدمت‌رسان در هنگام حادثه (به‌منظور افزایش کارایی و کارآمدی مدیریت بحران) جزم می‌کردیم؛ ساختارهایی که به پشتوانهٔ آنها بتوانیم شب‌ها با دلهره‌ای کمتر سر بر بالین بگذاریم.

می‌شود همت کنیم و کم‌کم یاد بگیریم که سبک مواجهه‌مان با رویدادها #واکنشی نباشد. می‌توان سبک مدیریتی #فعالانه را به‌تدریج جایگزین سبک موجود کرد؛ سبکی که در آن، واقعه، قبل از وقوع علاج می‌شود.

@systemsthinking
همراه با مدیران شرکت ملی صنایع مس ایران در دوره #تفکرسیستمی
چهارشنبه و پنجشنبه ۲۴ و ۲۵ آبان ۱۳۹۶
شهر مس سرچشمه
@systemsthinking
#کتاب_بخوانیم

ملانصرالدین خری داشت پیر و ناتوان و می‌خواست آن را بفروشد. ولی مشتری با قیمت مناسب پیدا نمی‌شد.

یک شب وقت سپیده‌دم خواب دید خرش را که پنج دینار هم نمی‌خرند مشتری حاضر است با قیمت نوزده دینار بخرد. ملا در خواب طمع کرد و با خریدار چک و چانه زد و گفت:
زیر بیست دینار خر را نمی‌دهم.
حالا که به قیمت نوزده دینار می‌خری یک دینار هم اضافه کن که بیست دینار سرراست شود.
مشتری موافقت نکرد و گفت: همان نوزده دینار.

در این حال ملا از خواب بیدار شد و فهمید چه معامله‌ای را از دست داده، چشمهایش را به حالت خواب بست، دستش را دراز کرد و گفت: بسیار خوب همان نوزده دینار را بده!

👌 وقتی فرصت‌ها به سبب #مرگ از دست می‌روند، دیگر نمی‌توان به هیچ وجه به آنها دست یافت، درست مانند خواب ملا!
زیرا مرگ آدمی را به ساحت تازه‌ای از هستی می‌برد، مرگ را که گاهی #فوت می‌گویند بهمین سبب است که فرصت آدمی فوت و تمام می‌شود.

🗂 #کتاب زیرکی‌های ملانصرالدین، #تألیف شاهد قمشه‌ای. #انتشارات روزنه

@systemsthinking
وقتی که می‌روی، این‌گونه سیستم از کار می‌افتد!

#وابستگی_اجزای_سیستم
#مهاجرت

@systemsthinking
#تفكرسيستمی_درمدرسه
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت


سال گذشته وارد مدرسۀ ۱۶ کلاسه‌ای شدم که سه کلاس هوشمند داشت. این سه کلاس پروژکتورهای ثابتی داشتند که طبق معمول روی سقف نصب شده بودند. تعدادی از دبیران به‌خاطر برنامۀ کلاسی از دسترسی به آن‌ها محروم بودند و سایرین نیز از آن‌ها استفاده نمی‌کردند. دانش‌آموزان و خانواده‌ها نیز گلایه داشتند. با معاون مدرسه دربارهٔ جابجایی کلاس‌هایم برای استفاده از کلاس‌های هوشمند گفتگو کردم و هیچ استقبالی نشد: «مدرسه رو به‌هم نزن و ما رو هم اذیت نکن».

با مدیر مدرسه هم همین داستان را داشتم. با شرط اینکه خودم همۀ کارهای مربوطه را بکنم، حوالی بهمن یکی از پروژکتورها را باز کردم تا سیار باشد. به دلیل جذابیت این کار برای دانش‌آموزان، بچه‌ها و والدین‌شان بازخوردهای مثبتی به مدیر داده بودند.

پیش از بازگشایی مدارس، کادر اجرایی مدرسه یک پروژکتور دیگر را نیز باز کرده بودند. هفتۀ گذشته به پروژکتور نیاز داشتم و به دفتر مدرسه مراجعه کردم، اما موجود نبود و گویا باید سومی را هم سیار کنند.

با یک تغییر بسیار کوچک در ساختار، بی‌شک کیفیت یادگیری افزایش یافته، معلم‌ها از یکدیگر یادگرفته‌اند، اعتماد دانش‌آموزان و والدین به مدرسه بیشتر شده و در هزینه‌ها هم صرفه‌جویی شده است.

به نظر شما چه ساختارهای پنهان دیگری را می‌توان در مدارس شناسایی کرد و تغییر داد تا اثربخشی آن‌ها افزایش یابد؟

https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
Channel photo updated
#مصطفی_ملکیان، استاد فلسفه و اخلاق:

«راه‌حل #رشد، مطالعه است و باید #کتاب_بخوانیم.
#یادگیری با مطالعهٔ کتاب میسر می‌شود.»

@systemsthinking
گاهی دوستان فهرستی از کانال هایی که محتوای مفیدی دارند، تهیه می کنند و برای به اشتراک گذاری هماهنگ می کنند.

به اشتراک گذاری این فهرست در جهت حمایت از تولید محتوای مفید است و البته به معنای تایید تمام پست‌های تمام کانال‌های این فهرست‌ها نیست.
در این بخش از #کتاب_بخوانیم، گزیده‌هایی از کتاب "سر کلاس با کیارستمی" را با هم بخوانیم :)

زندگی در اصل یک کلاس درس بلند مدت است.

بچه که بودم پیش خودم فکر می‌کردم که آیا زندگی یعنی پیشرفت و به جایی رسیدن، به وجود آوردن چیزهایی که تا دنیا دنیاست ماندگار باشد. یا اینکه زندگی برای لذت بردن است. هنوز هم بر سر این دوراهی‌ام.
در لحظه‌های خلوت بی‌قراری، در درماندگی مزمن، خودم را از جریان پرشتاب امیال کنار می‌کشم، با کتاب شعری، و بلافاصله متوجه شوکت پیرامونی می‌شوم. عمری را در چنین جهانی سپری کردن عمری است با عزت. و این برایم مایه تسکین است.

با عبور از میانسالی، خیلی چیزها آرام‌تر می‌شود. نگرانی‌ها از میان می‌رود. محدودیت‌ها شفاف می‌شود. آزادی سر برمی‌آورد.

آنقدر راه بروید که خسته زانوهایتان را بچسبید و به شمارش نفس‌هاتان گوش دهید. بعد، کتاب شعری دست بگیرید. به زندگی فکر کنید، به جایگاهتان در این دنیا. به درماندگی‌هاتان بیاندیشید. لذت ببرید.

تنهایی از همیشه برایم مهم‌تر شده است. خودم را در موقعیت‌هایی می‌یابم که با ضرورت‌های شهر کنار نمی‌آید. برای همین، طبیعت بدون انسان برایم یار پرقدرتی شده است. جانم به سوی فضاهای باز کشیده می‌شود. وقتی که به راستی متوجه می‌شوی که چقدر در مقابل طبیعت ناچیزی، که حق محفوظی نداری، انتظاراتت فروکش می‌کند. دیدگاه انسان دگرگون می‌شود. میل به نوع خاصی از پیشرفت ناپدید می‌شود.

در طبیعت، وقتی که با خدا در ارتباطید، نیمی از مسائلی که معمولا با دیگری دارید از میان می‌رود.

🗂 #کتاب سر کلاس با کیارستمی. #نویسنده پال کرونین. #مترجم سهراب مهدوی. #انتشارات نظر

@systemsthinking
امروز خانم مهندس فربد که از معمارهای خوب کشورمان هستند و همسرشان آقای دکتر جهان‌زاد میهمان مدرسه روستایمان بودند.

به پیشنهاد دوست دانشمندم زاهد شیخ‌الاسلامی قرار شد بازطراحی مدرسه را به کمک دانش‌آموزان و با روش «#تفکرطراحی» دانشگاه استنفورد انجام دهیم و خانم فربد هم اجرای این روش را با رویکرد «#آموزش_از_راه_خدمت» به عهده گرفتند.

بعد از گفتگوی اولیه با دانش‌آموزان پایه پنجم و ششم ابتدایی در مسیری اکتشافی، که در نتیجه نظر دانش‌آموزان در مورد طراحی مدرسه برای خودشان و مدیر و معلمان روشن‌تر می‌شد، قرار شد دانش‌آموزان در گروه‌هایی نظراتشان را در قالب انشاء یا نقاشی به روی کاغذ بیاورند تا در جلسه بعد با جزییات بیشتری وارد طراحی و ساخت ماکت‌های اولیه شویم.

مدرسه که تعطیل شد، بچه‌ها برای پیش بردن پروژه‌هایشان بی‌تاب بودند. بعد از ناهار با هم هماهنگ کردند و به مسجد روستا رفتند تا با هم روی پروژه‌هایشان کار کنند و تا غروب آفتاب مشغول نوشتن و طراحی بودند. بی‌صبرانه منتظر جلسه بعدی و دیدن نتایج کار بچه‌ها و فرصت‌های یادگیری بیشتر هستم. 😊

تجربه‌های این روزهای روستا را در این کانال می‌نویسم: @ahakelan

t.me/systemsthinking
لَیسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصیّامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر فی أمر اللهِ

امام حسن عسکری(ع). تحف العقول: صفحه ۵۱۸
@systemsthinking
همسایه‌مان برای مراقبت از گاوها سگ چوپان خرید.
سگ را نزدیک طویله بست و رفت.
سگ مشغول پاسبانی شد.
شب هنگام، گاوها که به سمت طویله رفتند، با پارس‌های پیاپی سگ مواجه شدند.
ترس از حملات سگ باعث شد گاوها شب را در سرمای سخت، بیرون از طویله به صبح برسانند.
صبح، گاوهای تشنه برای آب خوردن به سمت طویله رفتند اما هنوز حملات و پارس کردن‌های سگ ادامه داشت.
گاوها که از تشنگی بی‌طاقت شده بودند، به سمت طویله رفتند و حمله سگ با ضربه شاخ یکی از گاوها همراه شد.
سگ بی‌صدا گوشه‌ای ایستاد و گاوها و گوساله‌ها برای آب خوردن به طویله رفتند.

اگرچه این اتفاق دیروز در روستای ما اتفاق افتاد، اما برای من خیلی آشناتر به نظر رسید.
فکر می‌کنم خیلی چیزها از این داستان می‌شود یاد گرفت.

آموزه‌های این روزهای روستا را در این کانال به اشتراک می‌گذارم: @ahakelan

t.me/systemsthinking
#مدل_ذهنی
#آموزش_سازمانی
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت

به تازگی یک کارگاه آموزشی پنج روزه ویژه یکی از شرکتهای خصوصی در صنعت فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران داشتم. روز پایانی کارگاه درباره نقش مدل های ذهنی در یادگیری سازمانی و اهمیت یادگیری زدایی نکاتی را بیان کردم.

اینجا نمی خواهم به تعریف مفاهیم بپردازم.
فقط پنج نکته را به مدیران تصمیم گیرنده درباره برنامه های آموزش سازمانی یادآوری می کنم:

یک. آموزش سازمانی معجزه نمی کند؛ مگر این که بخواهید!
انتظار نداشته باشید که پس از برگزاری یک دوره آموزشی در سازمان تان، تحول گسترده ای صورت گیرد. مگر این که بخواهید آموخته هایتان را در عمل به کار بگیرید.

دو. آموزش سازمانی منجر به افزایش تعلق خاطر سرمایه های انسانی به سازمان شما نمی شود؛ مگر این که بخواهید!
اگر پس از برگزاری یک دوره آموزشی در سازمان شما یک یا چند نفر از همکارانتان تصمیم گرفتند که از مجموعه شما خداحافظی کنند، نباید تعجب کنید. شاید برنامه توسعه فردی ایشان و حتی مسیر شغلی ایشان با توجه به مهارت هایی که آموخته اند، دست خوش تغییر گردد.

سه. آموزش سازمانی لزوما منجر به نگهداشت سرمایه های انسانی در سازمان شما نمی شود؛ مگر این که بخواهید!
اگر پس از برگزاری یک دوره آموزشی در سازمان شما، تصمیم بگیرید که با یک یا چند نفر از همکارانتان خداحافظی کنید، پس باید اقدام کنید. شاید برنامه توسعه سازمانی شما بر اساس آموخته هایتان تغییراتی کند و فرد یا افرادی در تیم های شما در مسیر جدید مقاومت هایی ایجاد کنند.

چهار. آموزش سازمانی فقط ویژه گروهی از افراد نیست؛ مگر این که بخواهید!
چه کسانی باید در یک برنامه آموزش سازمانی مشارکت کنند؟ بر چه اساسی انتخاب می شوند؟ چگونه مطلع می شوند؟ قبل از شروع برنامه آموزش سازمانی دیدگاه ها و نظرات مشارکت کنندگان چقدر شنیده می شود؟ ایشان چرا باید در برنامه آموزش سازمانی مشارکت کنند؟ چه کسانی هیچ وقت برای مشارکت در برنامه های آموزش سازمانی مد نظر قرار نمی گیرند؟ چرا؟

پنج. آموزش سازمانی پس از اتمام برنامه به پایان نمی رسد؛ مگر این که بخواهید.
نکته اول را دوباره بخوانید.

--------------
کانال تفکر سیستمی
http://t.me/systemsthinking
داستان مردی که در هزارتوی اداره اش گم نشد
@Whiteboard
🖊نویسنده:
مهدی فریمانی

🎙گویندگان:
احسان صبور جنتی
مصطفی جلالی
Forwarded from Systems Thinking (Bahareh Mirzapour)
📚 دورهٔ آموزشی #یادگیری_و_تفکرسیستمی_در_مدرسه
ویژه معلمان، مدیران و کارشناسان آموزشی

🗓 دی ۹۶
📍مجتمع آموزشی راه رشد

👈 ثبت‌نام: goo.gl/8uTTcc
چرا «مبصر لازم» هستیم؟

📚

اول ابتدایی برای نخستین بار با واژه‌ی مبصر آشنا شدیم. فقط می‌دانستیم مبصر یعنی یک دانش‌آموز سال بالایی که مواظب است ما شلوغ نکنیم تا معلم بیاید سر کلاس.

#مبصر هم این‌طور یاد گرفته بود که تخته را به دو ستون «خوبان» و «بَدان» تقسیم کند و هرکسی که دست‌به‌سینه و مرتب می‌نشست اسمش در ستون خوبان می‌آمد و هرکسی که با معیارهای رایج مدرسه یا سلیقه‌های مبصر جور درنمی‌آمد، آدم بد قصه بود و چه‌بسا از سوی معلم یا ناظم تنبیه هم می‌شد.

همین وضعیت کنترل و نظارت تا سطح امتحانات هم ادامه پیدا می‌کرد؛ یعنی شیوه‌ی برخورد با ما، کم‌کم این باور را به ما القا می‌کرد که افرادی هستیم که باید تحت مراقبت و نظارت باشیم، وگرنه یا شرارت خواهیم کرد یا تقلب. کم‌کم این‌طور باورمان می‌شد که باید بابای مدرسه‌ای باشد که مدرسه تمیز بماند، باید مبصری باشد که کلاس آرام بماند، باید مراقبی باشد که امتحانات، سالم برگزار شود.

*

دو نهاد #خانواده و #مدرسه، باورهای ما را در کودکی طوری شکل می‌دهند که «مبصر لازم» باشیم. بزرگ‌سالان اجتماع ما که ممکن است یک شهروند عادی یا یک مدیر تراز اول باشند، کمابیش در چنین فضایی بزرگ شده‌اند در ناخودآگاه خود، گمان می‌کنند که اجتماع بیش از هر چیزی نیاز به مبصر دارد. اگر دقت کنید، بخش بسیار بزرگی از کارمندان دولت، کمابیش کارشان نظارت و کنترل است، یعنی همان مبصری.

بخش عظیمی از انرژی نیروهای زحمتکش #پلیس و #انتظامی در شهرها و جاده‌ها هم صرف همین می‎شود. چرا که اگر آنها نباشند، ما شهروندان «مبصر لازم» از هیچگونه تخلفی ابا نخواهیم کرد.
خودمان متوجه نیستیم، ولی از دید مردمان بسیاری از کشورها، این که خودرو پلیس در شهرهای کشوری بچرخد و با بلندگو به رانندگان بگوید چه بکنند و چه نکنند و رفتگران یکسره مشغول پاکسازی هنرنمایی‌هایی شهروندان باشند، تنها نشانه‌ی عدم بلوغ اجتماعی آن مردم و مایه‌ی تاسف و شرمساری است. کسی که در درون خود، یک احساس قدرتمند کرامت داشته باشد، نیازی به نظارت و اخطار پلیس ندارد.

اگر با مدیران (به‌ویژه دولتی) سر و کار داشته باشید، خواهید دید که بزرگ‌ترین بخش از وقت و انرژی مدیران صرف امور نظارتی می‌شود. گویی مدیر کسی است که باید یک خروار پرونده روی میزش تلنبار باشد و وقت سر خاراندن نداشته باشد و هی منشی بیاید و برود و امضا بگیرد و جلسه بگذارند و ... درحالی‌که اصولا مهم‌ترین کار مدیر، تعیین استراتژی و هدف و برنامه‌های سازمان است. مدیر، عضو ثابت جلسات و دستگاه چاپ امضا و ناظم سازمان نیست و نباید باشد...

*
از مسئله دور نشوم. از خردسالی، در خانه و مدرسه، با روحیه‌ای بزرگ شده‌ایم که به ما ثابت کند نیازمند کنترل هستیم. این است که اگر در بزرگ‌سالی چوب قانون بالای سرمان نباشد، دست به هر کاری می‌زنیم. معیارهای اخلاقی ما از درون نمی‌جوشد، بلکه بیرونی است.

این است که تربیت داخل خانه و 12 سال تحصیل در مدرسه و هزاران ساعت درس و امتحان و سختگیری و برنامه‌های اخلاقی و تربیتی رسانه‌ها، آن‌قدر تأثیر ندارند که دانش‌آموزی در حیاط همان مدرسه‌اش (کوچه و خیابان پیشکش) زباله نیندازد، در خیابان از چراغ قرمز عبور نکند و در امتحانات تقلب ننماید.
در ناکارآمدی نظام آموزشی و تربیتی و اخلاقی کودکان یک اجتماع، همین سه نشانه‌ی ساده را کافی می‌دانم. چرا که این سه نشانه، بیانگر عدم احساس تعلق فرد به جهان (اعم از اجتماع و محیط زیست)، عدم احساس مسئولیت اجتماعی و فقدان کرامت و عزت درونی هستند. همین کودک بزرگ می‌شود و البته تغییر و اصلاح یک بزرگسال صدها برابر وقت و هزینه‌ی بیشتری خواهد برد.

علی اکبر کاویانی

@systemsthinking
سمینار تفکر سیستمی در دانشگاه گیلان
دوشنبه ۲۰ آذر ساعت ۱۴ تا ۱۸
@systemsthinking
#مدل_ذهنی
#جام_جهانی_فوتبال
#تیم_ملی_ایران

اگر موفقیت به این معنی است که تیم ملی ایران در جام جهانی 2018 روسیه به مراحل بعدی رقابتها راه پیدا کند؛ این یک تصمیم ملی است و تک تک ما می توانیم در این موفقیت سهیم باشیم.

میزان پیام های طنزآمیزی که پس از قرعه کشی شب گذشته در شبکه های اجتماعی منتشر شده است، نشان از مدل ذهنی جمعی ما ایرانیان دارد که رقابت با پرتغال، اسپانیا و مراکش را در مرحله اول مسابقات امری دشوار و بسیار سخت قلمداد می کنیم. و در همین چند ساعت ابتدایی پس از مشخص شدن رقبایمان، مدل ذهنی بازنده بودن را برای خودمان و ملی پوشان مان می سازیم.

سردار آزمون، بازیکن تیم ملی ما نوشته است:
"چقدر بد که مردم ما از همین الانش باختن و همش دنبال جوک ساختنن. اگر شماها به ما اعتماد کنین و انرژی مثبت بدین میتونیم جلوشون وایسیم. هیچ چیزی غیر ممکن نیست. ما با رستوف، بایرن مونیخ رو بردیم با اینکه فقط یدونه از بازیکنان اصلیشون نبود.
ان شا الله ما هم همه سعی خودمون رو می کنیم و بهترین نتیجه رو می گیریم."

#امید
#اینجا_ایران_است

@systemsthinking