پایان هفته دو سخنرانی بههممرتبط خواهم داشت: پنج شنبه بعدازظهر در کنفرانس مدیریت تکنولوژی در این باره صحبت خواهم کرد که «چرا از این خاک تکنولوژی نمی روید؟» این گفتار نسخه بسطیافته یادداشت اخیرم خواهد بود. جمعه بعدازظهر در کنفرانس سار، پروژه مطالعاتیام را تحت عنوان «مواجهه با جهان جدید از طریق تکنولوژی» معرفی خواهم کرد. فکر میکنم گفتارهای خوبی از آب درآیند.
گفتارم در کنفرانس مدیریت تکنولوژی: «چرا از این خاک نوآوری تکنولوژیک نمیروید؟»
اگر مدتهاست به این میاندیشید که سرمنشأ مصائب امروزی ما چیست، پیشنهاد میکنم که حتما کتاب «خشونت و نظمهای اجتماعی» را مطالعه کنید. البته این کتاب درباره ایران نیست و در واقع، هدف نویسندگان آن بسیار بلندپروازانه است. عنوان فرعی کتاب چنین است: «چهارچوبی مفهومی برای تفسیر تاریخ بشر». نویسندگان کتاب توضیح میدهند که دو شکل اصلی حکومت وجود دارد: حکومتهای دسترسی بسته که در طول تاریخ بشر غلبه داشتهاند و حکومتهای دسترسی باز که در قرن نوزدهم پدید آمدند. در حکومتهای دسترسی بسته، یک گروه کوچک از فرادستان اقتصاد و سیاست را در دست دارند. حاکم ائتلافی از وفاداران به خود تشکیل میدهد و برای حفظ وفاداری آنها، رانتهای مختلفی را به ایشان تحفه میدهد. معیار ورود به این گروه فرادست ممکن است پیروی از یک دین خاص، عضویت در خاندان سطلنتی یا عضویت در حزبی بخصوص باشد. در مقابل، در حکومتهای دسترسی باز، روابط اقتصادی و سیاسی به طور نسبی غیرشخصی می شوند، یعنی هر شهروند فارغ از اینکه پدرش کیست، دینش چیست یا عضو چه حزبی است، میتواند وارد فعالیت سیاسی و اقتصادی شود. روشن است که حکومت دسترسی باز نامحدود وجود ندارد. هر حکومتی خطوط قرمزی دارد. اما حکومتهای دسترسی باز در مقایسه با حکومتهای دسترسی بسته، خطوط قرمز بسیار محدودتری دارند و مهم اینکه این خطوط قرمز برای همه شهروندان به یکسان اِعمال میشوند: کسی برتر از قانون نیست. نویسندگان نمونههای تاریخی مختلفی از حکومتهای دسترسی بسته را بررسی میکنند و سپس به گذار به حکومتهای دسترسی باز در انگلستان، فرانسه و آمریکا میپردازند. آنها سه شرط اصلی را برای این گذار مطرح میکنند: (1) پذیرش حاکمیت قانون بر فرادستان، (2) ایجاد سازمانهای دائمی همچون شرکتها در اقتصاد و احزاب در سیاست و (3) کنترل نظامیان که در حکومتهای دسترسی بسته، روابط نزدیکی با فرادستان و حاکم دارند.
یک شاهکار، مدتهاست که کتاب همراه روز و شب من است. هر بار چند صفحهای را میخوانم و آن را با اوضاع زمانه تطبیق میدهم. پیشنهاد میکنم دست کم فصل اول کتاب را بخوانید. مفاهیم کلیدی و کل طرح کتاب در این فصل آمده است. ترجمه کتاب درخشان است؛ باید از مترجم محترم تشکر کرد. چند صفحهای از مقدمه نویسندگان در لینک زیر منتشر شده است.
http://donya-e-eqtesad.com/بخش-خبر-64/463848-چارچوب-مفهومی-برای-تفسیر-تاریخ-مکتوب-بشری
یک شاهکار، مدتهاست که کتاب همراه روز و شب من است. هر بار چند صفحهای را میخوانم و آن را با اوضاع زمانه تطبیق میدهم. پیشنهاد میکنم دست کم فصل اول کتاب را بخوانید. مفاهیم کلیدی و کل طرح کتاب در این فصل آمده است. ترجمه کتاب درخشان است؛ باید از مترجم محترم تشکر کرد. چند صفحهای از مقدمه نویسندگان در لینک زیر منتشر شده است.
http://donya-e-eqtesad.com/بخش-خبر-64/463848-چارچوب-مفهومی-برای-تفسیر-تاریخ-مکتوب-بشری
روزنامه دنیای اقتصاد
چارچوب مفهومی برای تفسیر تاریخ مکتوب بشری
داگلاس نورث
جان والیس، باری وینگاست
طرفداران توسعه مدرن با یک تناقض مواجهند: چرا تعداد زیادی از کشورهای در حال توسعه موفق به انتخاب سیاستهایی نشدند که اقتصاددانان استدلال میکنند بهبود پارتویی هستند؟ در توصیههای آنها، چیزی قرار دارد که بر بنیادی نادرست…
جان والیس، باری وینگاست
طرفداران توسعه مدرن با یک تناقض مواجهند: چرا تعداد زیادی از کشورهای در حال توسعه موفق به انتخاب سیاستهایی نشدند که اقتصاددانان استدلال میکنند بهبود پارتویی هستند؟ در توصیههای آنها، چیزی قرار دارد که بر بنیادی نادرست…
گفتارم در پنل نوآوری فراگیر با عنوان "نوآوری فراگیر، به رسمیت شناختن و مشارکت"
در این روزهای عزلت اجباری در دماوند، ترجمه کتابی را شروع کردهام که مدتها قصد داشتم ترجمهاش کنم: «ابزارهای امپراتوری» با عنوان فرعی «تکنولوژی و امپریالیسم اروپایی در قرن نوزدهم» نوشته دانیل هدریک. نویسنده در این کتاب نقش تکنولوژیهای جدید را در پیروزی بیسابقه اروپاییان بر دیگر تمدنها در قرن نوزدهم میکاود. به نظر او، مورخانِ امپریالیسم و استعمار عامل تکنولوژیک را در این مجموعه رویدادها نادیده گرفتهاند، در حالی که «پیروزی حقیقی تمدن اروپایی پیروزی واکسن و بمب آتشزا بود، پیروزی کشتیها و هوایپماها، الکتریسیته و رادیو، پلاستیک و ماشین چاپ؛ به طور خلاصه، پیروزیِ تکنولوژی بود نه ایدئولوژی». متن درخشانی است. امیدوارم از بلایای طبیعی و غیرطبیعی جان به در برم و متن را منتشر کنم.
از اواخر قرن هجدهم، گروههایی از اروپاییان و سپس، ژاپنیها و آمریکاییها پایگاههایی را در جزایر دورافتاده اقیانوس آرام ایجاد کردند. تاسیس این پایگاهها خصوصا در سالهای جنگ جهانی دوم افزایش یافت. افراد معدودی در این پایگاهها حضور داشتند و برخی از بومیان نیز به عنوان بلد جزیره با آنها همکاری میکردند. این ساکنان بیشتر ساعات روز جایی مینشستند، به کاغذهایی نگاه میکردند یا وسایلی را روی گوش خود میگذاشتند و چیزهایی مینوشتند. مدتی بعد، کشتیای پهلو میگرفت یا هواپیمایی فرود میآمد و برای آنها غذا و سلاح میآورد. از نظر بومیان، این ساکنان خارجی «کاری» نمیکردند، اما غذا به دست میآوردند. در جزایر متعددی، بومیان تصور کردند که این ساکنان خارجی نوعی مراسم مذهبی را انجام میدهند و در نتیجه، خدایان یا ارواحِ پیشینیان به آنها غذا و امکانات هبه میکنند. حتی در مواردی، تصور میشد که این ساکنان الوهی یا ماوراییاند. بومیان با این افراد ارتباطی معنوی برقرار کردند و برخی از آنها را تا مرتبه خدایی بالا بردند.
مدتی بعد جنگ به پایان رسید، بسیاری از پایگاهها تعطیل شدند و ساکنان خارجی هم جزایر را ترک کردند. بومیان که تصور میکردند رفتارهای خارجیان نوعی مناسک مذهبی است، این رفتارها را تقلید میکردند. از جمله، آنها گوشیهایی با علف و چوب ساختند و ساعتها آنها روی گوش خود میگذاشتند تا خدایان برایشان با کشتی و هواپیما غذا و سلاح بفرستند. آنها حتی هواپیماهایی چوبی ساختند و منتظر بودند که از این هواپیماها غذا به دست آید؛ اما چنین نمیشد.
انسانشناسان این شیوه تفکر و عمل راcargo cult نامیدهاند و در فارسی، معادل نه چندان مناسب «بارپرستی» برای آن به کار میرود. شاید رفتار بارپرستانه برای ما بسیار عجیب و حتی مضحک به نظر رسد. ما بومیان را مردمانی ناآگاه و عقبافتاده تلقی میکنیم که فکر میکنند اگر گوشی علفی روی گوششان بگذارند، از هواپیمای چوبی غذا دریافت خواهند کرد.
اما اگر قدری دقیق باشیم، ما هم کمابیش درگیر رفتارهای بارپرستانه هستیم. به ما میگویند که اروپاییان و آمریکاییها چیزی به نام «پارک علم و فناوری» دارند. ما هم دور منطقهای دورافتاده در بیرون شهر دیوار میکشیم، نامش را پارک فناوری میگذاریم و آرزو داریم که از آن محصولات هایتک به دست آید. میشنویم که در آمریکا نهادهایی با عنوان «سرمایهگذاری خطرپذیر» فعالاند و در سیلیکونولی، چیزهایی به نام «شتابدهنده» وجود دارد. ما هم شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر تاسیس می کنیم و با اشتیاق برای تاسیس شتابدهنده وام میدهیم. طی چند سال، چند ده ساختمان تابلوهایی با این عنوانها را روی سردر خود نصب میکنند. پارکهای علم و فناوری که شرکتهای صنعتی بزرگ در آنها نمایندهای ندارند؛ شتابدهندههایی که در آنها منتوری واقعی حضور ندارد و موسسات سرمایهگذاری خطرپذیری که اگر کاری کنند، وام میدهند و مدیریت سبد سرمایه نمیدانند. و حاصل کار چیزی است که اکنون میبینیم. همانقدر که کارهای ساکنان خارجی پایگاهها مناسک مذهبی نبود و همانقدر که هواپیمای چوبی غذا نمیآورد، شتابدهنده بدون منتورینگ، پارک بدون نماینده صنعت و وام دادن تحت عنوان سرمایهگذاری خطرپذیر به تولید محصولات هایتک و توسعه اقتصادی نمیانجامد. پارک و شتابدهنده و موسسه سرمایهگذاری خطرپذیر به واسطه نامهای روی سردرشان کاری نمیکنند؛ همه آنها سازوکارهایی درونی دارند که در بسیاری موارد آنها را نمیدانیم و سودمندیشان به عملکرد سیستمهای اجتماعی-تکنیکی گستردهای وابسته است که آنها را در اینجا نداریم. تا آن زمان که این سازوکارها و آن سیستمها را درک نمیکنیم، همچون بومیانِ بارپرستیم. بارپرستی از آنچه در ابتدا به نظر میرسد، بسیار به ما نزدیکتر است.
مدتی بعد جنگ به پایان رسید، بسیاری از پایگاهها تعطیل شدند و ساکنان خارجی هم جزایر را ترک کردند. بومیان که تصور میکردند رفتارهای خارجیان نوعی مناسک مذهبی است، این رفتارها را تقلید میکردند. از جمله، آنها گوشیهایی با علف و چوب ساختند و ساعتها آنها روی گوش خود میگذاشتند تا خدایان برایشان با کشتی و هواپیما غذا و سلاح بفرستند. آنها حتی هواپیماهایی چوبی ساختند و منتظر بودند که از این هواپیماها غذا به دست آید؛ اما چنین نمیشد.
انسانشناسان این شیوه تفکر و عمل راcargo cult نامیدهاند و در فارسی، معادل نه چندان مناسب «بارپرستی» برای آن به کار میرود. شاید رفتار بارپرستانه برای ما بسیار عجیب و حتی مضحک به نظر رسد. ما بومیان را مردمانی ناآگاه و عقبافتاده تلقی میکنیم که فکر میکنند اگر گوشی علفی روی گوششان بگذارند، از هواپیمای چوبی غذا دریافت خواهند کرد.
اما اگر قدری دقیق باشیم، ما هم کمابیش درگیر رفتارهای بارپرستانه هستیم. به ما میگویند که اروپاییان و آمریکاییها چیزی به نام «پارک علم و فناوری» دارند. ما هم دور منطقهای دورافتاده در بیرون شهر دیوار میکشیم، نامش را پارک فناوری میگذاریم و آرزو داریم که از آن محصولات هایتک به دست آید. میشنویم که در آمریکا نهادهایی با عنوان «سرمایهگذاری خطرپذیر» فعالاند و در سیلیکونولی، چیزهایی به نام «شتابدهنده» وجود دارد. ما هم شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر تاسیس می کنیم و با اشتیاق برای تاسیس شتابدهنده وام میدهیم. طی چند سال، چند ده ساختمان تابلوهایی با این عنوانها را روی سردر خود نصب میکنند. پارکهای علم و فناوری که شرکتهای صنعتی بزرگ در آنها نمایندهای ندارند؛ شتابدهندههایی که در آنها منتوری واقعی حضور ندارد و موسسات سرمایهگذاری خطرپذیری که اگر کاری کنند، وام میدهند و مدیریت سبد سرمایه نمیدانند. و حاصل کار چیزی است که اکنون میبینیم. همانقدر که کارهای ساکنان خارجی پایگاهها مناسک مذهبی نبود و همانقدر که هواپیمای چوبی غذا نمیآورد، شتابدهنده بدون منتورینگ، پارک بدون نماینده صنعت و وام دادن تحت عنوان سرمایهگذاری خطرپذیر به تولید محصولات هایتک و توسعه اقتصادی نمیانجامد. پارک و شتابدهنده و موسسه سرمایهگذاری خطرپذیر به واسطه نامهای روی سردرشان کاری نمیکنند؛ همه آنها سازوکارهایی درونی دارند که در بسیاری موارد آنها را نمیدانیم و سودمندیشان به عملکرد سیستمهای اجتماعی-تکنیکی گستردهای وابسته است که آنها را در اینجا نداریم. تا آن زمان که این سازوکارها و آن سیستمها را درک نمیکنیم، همچون بومیانِ بارپرستیم. بارپرستی از آنچه در ابتدا به نظر میرسد، بسیار به ما نزدیکتر است.
Forwarded from نشر کرگدن
تاریخ اجتماعی معرفت
از گوتنبرگ تا دیدرو
نویسنده: پیتر برک
مترجم: یاسر خوشنویس
مجموعۀ مطالعات علم و فناوری
دبیر مجموعه: حسین شیخرضایی
تعداد صفحه: 400
قطع: رقعی
قیمت: 75000 تومان
این پرسش که معرفت چیست، تقریبا بهاندازۀ پرسشی مشهورتر، یعنی این پرسش که حقیقت چیست، دشوار است. در این کتاب، دربارۀ اموری بحث خواهد شد که مردم دورۀ مدرن آغازین ـ نه نویسندگان معاصر و خوانندگان آنها ـ معرفت تلقی میکردند. این کتاب سعی دارد تاریخی اجتماعیای ارائه کند که ملهم از نظریه است؛ نظریههای طبقاتی امیل دورکیم و ماکس وبر و همچنین صورتبندیهای متأخرتر فوکو و بوردیو. محدودههای زمانی این کتاب از یک سو نوزایی و از سوی دیگر روشنگری است. دورۀ مدرن آغازین در این کتاب از گوتنبرگ تا دیدرو را در بر میگیرد؛ به عبارت دیگر، از ابداع چاپ با حروف جابهجاییپذیر در آلمان در حدود سال 1450 تا انتشار دائرهالمعارف از دهۀ 1750 به بعد. یکی از اهداف کتاب را میتوان در واژهای واحد بیان کرد: «آشناییزدایی.» امید این است که به چیزی دست یابیم که فاصله گرفتن نامیده میشود، چیزی که باعث میشود آنچه آشناست، غریبه و آنچه طبیعی است، دلبخواهی به نظر برسد. هدف این است که نسبت به «نظام معرفتی»ای که در آن زندگی میکنیم، آگاهتر شویم. هنگامی که فردی درون یک نظام زندگی میکند، معمولا این نظام همچون نوعی «فهم عرفی» به نظر میرسد. تنها با مقایسه است که میتوانیم دریابیم این مورد خاص تنها یکی از نظامها در میان مجموعهای از نظامها است.
@kargadanpub 🦏
از گوتنبرگ تا دیدرو
نویسنده: پیتر برک
مترجم: یاسر خوشنویس
مجموعۀ مطالعات علم و فناوری
دبیر مجموعه: حسین شیخرضایی
تعداد صفحه: 400
قطع: رقعی
قیمت: 75000 تومان
این پرسش که معرفت چیست، تقریبا بهاندازۀ پرسشی مشهورتر، یعنی این پرسش که حقیقت چیست، دشوار است. در این کتاب، دربارۀ اموری بحث خواهد شد که مردم دورۀ مدرن آغازین ـ نه نویسندگان معاصر و خوانندگان آنها ـ معرفت تلقی میکردند. این کتاب سعی دارد تاریخی اجتماعیای ارائه کند که ملهم از نظریه است؛ نظریههای طبقاتی امیل دورکیم و ماکس وبر و همچنین صورتبندیهای متأخرتر فوکو و بوردیو. محدودههای زمانی این کتاب از یک سو نوزایی و از سوی دیگر روشنگری است. دورۀ مدرن آغازین در این کتاب از گوتنبرگ تا دیدرو را در بر میگیرد؛ به عبارت دیگر، از ابداع چاپ با حروف جابهجاییپذیر در آلمان در حدود سال 1450 تا انتشار دائرهالمعارف از دهۀ 1750 به بعد. یکی از اهداف کتاب را میتوان در واژهای واحد بیان کرد: «آشناییزدایی.» امید این است که به چیزی دست یابیم که فاصله گرفتن نامیده میشود، چیزی که باعث میشود آنچه آشناست، غریبه و آنچه طبیعی است، دلبخواهی به نظر برسد. هدف این است که نسبت به «نظام معرفتی»ای که در آن زندگی میکنیم، آگاهتر شویم. هنگامی که فردی درون یک نظام زندگی میکند، معمولا این نظام همچون نوعی «فهم عرفی» به نظر میرسد. تنها با مقایسه است که میتوانیم دریابیم این مورد خاص تنها یکی از نظامها در میان مجموعهای از نظامها است.
@kargadanpub 🦏
